• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2664
تعداد نظرات : 2458
زمان آخرین مطلب : 3839روز قبل
دعا و زیارت

امام علی(ع) فرمودند:

خَیرُ الناسِ مَن نَفَعَ النّاس
بهترین مردم کسی است که نفع رساننده مردم باشد

(غررالحکم)

يکشنبه 6/5/1387 - 19:55
موسيقي

نقش موسیقی درمانی در آرامش روحی

اگر در خیابان از مردم عامه سؤال کنید که موسیقی درمانی چیست و چه تعریفی از آن دارید؟ مطمئناً با واکنش‌های مختلفی روبرو خواهید شد.

موسیقی درمانی عبارت است از استفاده و کاربرد موسیقی در جهت برخی اهداف درمانی یا آنکه کاربرد موسیقی و برنامه‌های موسیقی در جهت توان‌بخشی بیماران جسمی و روانی.اگر چه ”موسیقی درمانی“، تخصصی نسبتاً جوان است. اما جالب است بدانیم، در گذشته‌های دور نیز برای مبارزه و مقابله با بیماری‌های گوناگون از آن استفاده می‌شده که تاریخ بیانگر این ادعا است.چینی‌های قدیم و تمدن‌های هنری کشورهای دیگر نیز موسیقی را شفابخش می‌دانستند. به‌طور مثال در یونان قدیم ارتباط نزدیکی بین موسیقی و شفا وجود است.موسیقی با تأثیر شگفت‌آور خود می‌تواند انسان معاصر را از چنگال افسردگی، انزوا، اضطراب و بسیاری از آزردگی‌های روانی که به کرات، استعداد انسانی حمله کرده، نجات دهد.
دکتر علی‌زاده محمودی، روانشناس و موسیقی درمانگر، با اشاره به تأثیرات گوش دادن موسیقی می‌گوید: موسیقی به‌دلیل تمام‌خواهی مثبت خود و از همه مهمتر، ذات ارتباطی آن، بخش عمده‌ای از فرهنگ ایران زمین را به‌خود اختصاص داده است. در هنر قدیم موسیقی به‌عنوان عنصر اصلی و جوهره آفرینش‌های هنری محسوب می‌شد. اگر چه در فرهنگ ایرانی کلام نیز تأثیر مستقیم بر روان دارد، اما صوت در فرهنگ‌های کهن بسیار با اهمیت بوده است.این روانشناس در مورد تاریخ موسیقی درمان می‌گوید: زمانی‌که هارمونی موسیقی در یونان باستان کشف شد، اولین جرقه‌های موسیقی درمانی زده شد اما امروزه موسیقی به‌صورت نظا‌م‌مند در بیمارستان‌ها و مراکز توانبخشی و حتی مراکز آموزشی و پزشکی کشور به‌کار می‌رود.
این روانشناسان تصریح می‌کند: موسیقی ذات ارتباطی دارد، بخش عمده‌ای از فرهنگسازی یک کشور را موسیقی وحدت می‌بخشد.محمودی می‌افزاید: موسیقی ابراز انتقال‌دهنده و تقویت‌کننده و همچنین ابرازی مؤثر در ارتقاء یادگیری است. به عبارت دیگر از این هنر می‌توان برای مهارت‌های ارتباطی، گفتاری، روانی، ذهنی و حتی بیولوژیک استفاده کرد.این روانشناس می‌گوید: بسیاری از موسیقی‌ها تولید هیجاناتی می‌کند که فکر را دچار مشکل می‌کند اما موسیقی درمانگر مانند یک دارو تجویز می‌شود.وی تأکید می‌کند: انسان با موسیقی به دنیا آمده است و اگر موسیقی متوقف شود، هستی متوقف می‌شود.دکتر فربد فدائی، روانپزشک در این‌باره می‌گوید: جنین در بدن مادر با ضربان موزون قلب مادر خود پرورش می‌یابد. بنابراین حس وزن از همان ابتدا با کودک همراه است.این روانپزشک معتقد است، بشر اولیه در جهانی زندگی می‌کرد که صداهای طبیعی او را احاطه کرده بود، نظیر صدای غرش توفان، نغمه پرندگان، وزش نسیم، ریزش باران و در مجموع این کنش به‌طور طبیعی نسبت به شناخت و تقلید آوائی طبیعی انسان صورت گرفت.بنابراین موسیقی جزو طبیعت انسان است، به‌نحوی که نیمکره راست مغز انسان برای ادراک کمیت موسیقی اختصاص یافته است. به عبارت دیگر نمیکره راست با هر آنچه جنبه هیجانی ـ عاطفی مربوط می‌شود مربوط است.این روانپزشک در ادامه می‌افزاید: تحقیقات حاکی از آن است که ضایعات نیمکره چپ مغز ممکن است توانائی فهم یا سخن گفتن معمولی را از دست بدهد، اما توانائی آواز خواندن یا آموختن محفوظ باقی می‌ماند.به این ترتیب می‌توان با استفاده از آهنگ و ملودی به درمان بیمارانی که دچار سکته مغزی شده‌اند، کمک کرد. از سوی دیگر، در دوران یونان باستان فیلسوفان عقیده داشتند که موسیقی در پرورش ذهن مؤثر است. مثلاً افلاطون در کتاب مدینه فاضله خود آموختن موسیقی را با توجه به نسبت‌های دقیق ریاضی آن برای طبقات فرماندهان توصیه می‌کند. در کشور ما نیز فارابی به دقایق موسیقی و تأثیرات روانی آن توجه داشته است. یا در مورد ابوعلی سینا گفته می‌شود که او یک بار به‌صورت ناشناس با کاروانی سفر می‌کرد، شبانه تصمیم گرفت که آهنگ زنگوله شترهای کاروان را تغییر دهد و آن را به‌صورتی تنظیم کرد که در هنگام حرکت کاروان، افراد با شنیدن زنگ‌ها اندوهگین شوند یا آنکه در شب بعد به‌صورت مخفیانه دوباره آهنگ زنگوله‌ها را به‌صورتی تنظیم کرد که هنگام حرکت کاروان افراد احساس شادمانی می‌کردند. این مسئله، توجه ایرانیان به تأثیر موسیقی بر روان و عواطف انسان را نشان می‌دهد.فدائی در ادامه می‌گوید: امروزه از موسیقی به‌عنوان روشی برای کار درمانی و کمک به سایر روش‌های توانبخشی استفاده می‌شود. برای نمونه کاری گروهی مانند ورزش با استفاده موسیقی بهتر انجام می‌شود. همچنین تحقیقات نشان می‌دهد که کودکان دبستانی به وسیله موسیقی بهتر می‌آموزند.
وی تصریح می‌کند: اما انسان زمانی‌که شاد باشد تمایل به موسیقی تند و ملودی‌های زنده دارد و هنگام افسردگی، افراد به موسیقی آرام و آهسته تمایل پیدا می‌کنند. از سوی دیگر در بین بسیاری از موسیقی‌دانان مشهور جهان بیماری ”مانیک دپرسیو“ در یک حد معناداری بیش از کل جمعیت است به نوعی‌که گفته می‌شود این موسیقی‌دانان در هنگام دوره افسردگی تأثیراتی را از دنیای خارج به‌صورت آثار موسیقی می‌توانند تنظیم کنند. خلاصه آنکه موسیقی ارتباط نزدیک با درون انسان دارد و می‌تواند برای پرورش ذهن انسان و در درمان اضطراب و نابسامانی‌های روانی کمک مؤثری کند.
دکتر غنچه راهب، عضو هیئت علمی دانشگاه نیز در این‌باره می‌گوید: موسیقی به‌عنوان پدیده‌ای است که باعث آرامش و تنش‌زدائی در انسان می‌شود و پیشینه‌ای به قدمت حضور وجود انسان در کره خاکی دارد. موسیقی یکی از شاخه‌های هنر است و به‌عنوان واسطه درمانی در گستره درمان‌های حمایتی و پیشگیری اولیه، ثانویه و ثالثیه و همچنین در درمان بسیاری از اختلالات روانی جایگاه مهمی دارد. در واقع از موسیقی جهت نگهداری و بهبود جسم و روان و ارتقاء ذهن استفاده می‌شود.وی در ادامه می‌افزاید: موسیقی درمانی بر مناطق درک و پاسخ‌دهنده به استرس مؤثر بوده و سبب افزایش سلول‌های ایمنی و همچنین متعادل کردن آن می‌شود. طبق بررسی‌های انجام شده موسیقی بر بافت‌های هیجانی فرد مانند شادی، غم، علاقه، نفرت، ترس و حالت‌های آرامش و ناآرامی‌ها مؤثر است.همچنین از این شیوه درمان برای افراد بزهکار که فرصت ابراز وجود آزاد زیستن و آزاد اندیشیدن را نداشته‌اند، استفاده می‌شود.یکی از اثرات مهم موسیقی درمانی که توجه فیزیولوژیست‌ها را به‌خود معطوف ساخته است، افزایش سیستم ایمنی بدن است. از سوی دیگر موسیقی درمانی بر افزایش رشد جنین اثرات قابل توجه‌ای دارد که این اثرات در دوران بعد از تولید نیز قابل مشاهده است.دکتر راهب می‌افزاید: موسیقی در دوران کودکی منجر به رشد برخی از نواحی مغز می‌شود که می‌توان به افزایش حجم ماده خاکستری مغز موسیقی‌دانان نسبت افراد معمولی اشاره کرد.وی می‌گوید: تحقیقات روانشناختی نشان می‌دهد که موسیقی بر عملکردهای حرکتی ـ عاطفی و رفتاری فرد مؤثر است و می‌توان از این روش در توانبخشی بیماران روانی ـ حرکتی استفاده کرد. از سوی دیگر موسیقی در افراد کم‌توان ذهنی نیز مؤثر است. به‌گونه‌ای که گوش دادن و نواختن موسیقی منجر به افزایش یادگیری، یادگیری سازمان‌های اجتماعی، هماهنگی عضلانی و ثبات عاطفی می‌شود.

سه شنبه 1/5/1387 - 19:59
شعر و قطعات ادبی

گل کاشی

باران نور 

که از شبکه دهلیز بی پایان فرو می ریخت

روی دیوار کاشی گلی را می شست.

مار سیاه ساقه این گل

در رقص نرم و لطیفی زنده بود.

گفتی جوهر سوزان رقص

در گلوی این مار سیه چکیده بود.

گل کاشی زنده بود

در دنیایی راز دار،

دنیای به ته نرسیدنی آبی.

هنگام کودکی

در انحنای سقف ایوان ها،

درون شیشه های رنگی پنجره ها،

میان لک های دیوارها،

هر جا که چشمانم بیخودانه در پی چیزی ناشناس بود

شبیه این گل کاشی را دیدم

و هر بار رفتم بچینم

رویایم پرپر شد.

نگاهم به تار و پود سیاه ساقه گل چسبید

و گرمی رگ هایش را حس کرد:

همه زندگی ام در گلوی گل کاشی چکیده بود.

گل کاشی زندگی دیگر داشت.

آیا این گل

که در خاک همه رویاهایم روییده بود

کودک دیرین را می شناخت

و یا تنها من بودم که در او چکیده بودم،

گم شده بودم؟

نگاهم به تار و پود شکننده ساقه چسبیده بود.

تنها به ساقه اش می شد بیاویزد.

چگونه می شد چید

گلی را که خیالی می پژمراند؟

دست سایه ام بالا خزید.

قلب آبی کاشی ها تپید.

باران نور ایستاد:

رویایم پرپر شد.

سهراب سپهری

سه شنبه 1/5/1387 - 19:46
دانستنی های علمی

در (جیزه)گیزا، غرب قاهره امروزی، سه هرم از فراعنه سلسله چهارم به نامهای خوفو یا خئوپوس (Cheops) (به معنای کسی که به افق تعلق دارد)، خفرع (Khafre) یا خفرن (یعنی بزرگ) و منكورع (Menkaure) یا موكرینوس (به معنای ملکوتی) وجود دارد. هرمهای سه گانه ، عظیم ترین و باشکوهترین بناهای دوره پادشاهی کهن هستند که جزو عجایب هفت گانه جهان باستان نیز محسوب می شوند.

این هرمها كه از حدود سال 2550 پیش از میلاد ساخته شده اند، با رمز و علم پنهانی ارتباط پیدا كرده اند و نمادهای "حکمت ازلی"، "سرزمین مصر"، "پایداری ابدی" و "فنون جادوگری" بودند. اهرام چیزه نقطه اوجی در تكامل شیوه معماری مقابر مصر در دوره پادشاهی کهن است كه با ساختن مصطبه ها ، مقابر اولیه مصریان که غالباً آجری یا سنگی بودند ، آغاز و با هرم پلکانی زوسر پیشرفت کرد.

برای ساخت اهرام، تعدادی شیب راهه آجر فرش احداث گردید و تخته سنگهای آهکی را که از معادن آن سوی نیل با قایق به آنجا منتقل می شدند، احتمالاً با استفاده از غلطکهای چوبی (در آن زمان هنوز چرخ اختراع نشده بود) روی این شیب راهه ها به بالا منتقل می کردند.

در جلوی هر هرم، معبد کوچکی قرار داشت که با گذرگاهی سنگفرش به معبدی دیگر که در دره نیل، در حاشیه مزارع واقع بود، می پیوست. ورود به معبد واقع در دره از طریق مجرایی از رود نیل ممکن بود و هنگام جاری شدن سیل، با قایق به آنجا رفت و آمد می کردند.

در دو سوی اهرام، هرمهایی کوچک با طرحی منظم و دقیق وجود داشت که ویژه اعضای خاندان سلطنتی بود و تعدادی مصطبه نیز به مقامهای بلندپایه درباری اختصاص داشت. جهت هرمهای سه گانه، شمالی – جنوبی است؛ هرمهای خوفو و خفرع نیز بر روی محوری مایل در امتداد یکدیگر ساخته شده اند.

در مورد استفاده از فرمهای هرمی شکل، "هلن گاردنر" در کتاب «هنر در گذر زمان» چنین نگاشته است:

«... وقتی پادشاهان سلسله سوم، اقامتگاه دایمی خود را به ممفیس انتقال دادند، تحت تأثیر هلیوپلیس بود، قرار گرفتند. این شهر، مرکز کیش نیرومند "رع"، خدای آفتاب بود که بتش به صورت یک سنگ هرمی شکل بنام بن بن ساخته شده بود. در دوران سلسله چهارم، فراعنه مصر، خود را فرزندان رع نامیدند و به همین علت از آن پس کوشیدند او را بر روی زمین مجسم کنند. بنابراین، فراعنه دیگر، فاصله ای با انتقال از اعتقاد به مجود روح و قدرت رع در سنگ هرمی شکل "بن بن" تا اعتقاد به نگهداری از روح و جسم خداگونه خودشان به همان طریق مشابه در درون مقبره های هرمی شکل نداشتند.»

سه شنبه 1/5/1387 - 19:43
دانستنی های علمی

فعالیت های پس از پیروزی انقلاب :  

شهید همت پس از پیروزی انقلاب در جهت ایجاد نظم و دفاع از شهر و راه اندازی کمیته انقلاب اسلامی شهرضا نقش اساسی داشت. او از جمله کسانی بود که سپاه شهرضا را با کمک دوتن از برادران خود و سه تن از دوستانش  تشکیل داد.

آنها با تدبیر و درایت و نفوذ خانوادگی که در شهر داشتند مکانی را بعنوان مقر سپاه در اختیار گرفته و مقادیر قابل توجهی سلاح از شهربانی شهر به آنجا منتقل کردند و از طریق مردم، سایر مایحتاج و نیازمندیها را رفع کردند.  

به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویت سپاه در آمدند و هنگامی که مجموعه سپاه سازمان پیدا کرد، او مسئولیت روابط عمومی سپاه را به عهده داشت.

به همت شهید بزرگوار و فعالیت های شبانه روزی برادران پاسدار در سال 58، یاغیان و اشرار اطراف شهرضا که به آزار و اذیت مردم می پرداختند، دستگیر و به دادگاه انقلاب اسلامی، تحویل داده شدند و شهر از لوث وجود افراد شرور و قاچاقچی پاکسازی گردید.

از کارهای اساسی ایشان در این مقطع، سامان بخشیدن به فعالیتهای فرهنگی، تبلیغی منطقه بود که درآگاه ساختن جوانان وایجاد شور انقلابی تاثیر بسزایی داشت. اواخر سال 58 برحسب ضرورت و به دلیل تجربیات گرانبهای او در زمینه امور فرهنگی به خرمشهر و سپس به بندر چابهار و کنارک (در استان سیستان و بلوچستان) عزیمت کرد و به فعالیت های گسترده فرهنگی پرداخت.

شهید همت در خرداد سال 1359 به منطقه کردستان که بخش هایی از آن در چنگال گروهکهای مزدور گرفتار شده بود، اعزام گردید. ایشان با توکل به خدا و عزمی راسخ مبازره بی امان و همه جانبه ای را علیه عوامل استکبار جهانی و گروهکهای خود فروخته در کردستان شروع کرد و هر روز عرصه را بر آنها تنگتر می نمود. از طرفی در جهت جذب مردم محروم کُرد و رفع مشکلات آنان به سهم خود تلاش داشت و برای مقابله با فقر فرهنگی منطقه اهتمام چشمگیری از خود نشان می داد تا جایی که هنگام ترک آنجا، مردم منطقه گریه می کردند و حتی تحصن نموده و نمی خواستند از این بزرگوار جدا شوند.

رشادت های او در برخورد با گروهک های یاغی قابل تحسین و ستایش است. براساس آماری که از یادداشت های آن شهید به دست آمده است، سپاه پاسداران پاوه از مهر 59 تا دیماه 60 (بافرماندهی مدبرانه او) عملیات موفق در خصوص پاکسازی روستاها از وجود اشرار، آزاد سازی ارتفاعات و درگیری با نیروهای ارتش بعث داشته است.

شهید همت و دفاع مقدس:  

پس از شروع جنگ تحمیلی از سوی رژیم متجاوز عراق، شهید همیت به صحنه کارزار وارد شد و در طی سالیان حضور در جبهه های نبرد، خدمات شایان توجهی برجای گذاشت و افتخارها آفرید.

او و سردار رشید اسلام، حاج احمد متوسلیان، به دستور فرماندهی محترم کل سپاه ماموریت یافتند ضمن اعزام به جبهه جنوب، تیپ محمد رسول الله (ص) را تشکیل دهند.

در عملیات سراسری فتح المبین، مسئولیت قسمتی از کل عملیات به عهده این سردار دلاور بود. موفقیت عملیات در منطقه کوهستانی «شاوریه» مرهون ایثار و تلاش این سردار بزرگ و همرزمان اوست.

شهید  همت در عملیات پیروزمند بیت المقدس در سمت معاونت تیپ محمد رسول الله (ص) فعالیت و تلاش تحصین برانگیزی را در شکستن محاصره جاده شلمچه – خرمشهر انجام داد و به حق می توان گفت که او  و یگان تحت امرش سهم بسزایی در فتح خرمشهر داشته اند و با اینکه منطقه عملیاتی دشت بود، شهید حاج همت با استفاده از بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی کرد.

در سال 1361 با توجه به شعله ور شدن آتش فتنه و جنگ در جنوب لبنان به منظور یاری رساندن به مردم مسلمان و مظلوم لبنان که مورد هجوم ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی قرار گرفته بود راهی آن دیار شد و پس از دو ماه حضور در این خطه به میهن اسلامی بازگشت و در محور جنگ و جهاد قرار گرفت.

با شروع عملیات رمضان در تاریخ 23/4/1361 در منطقه «شرق بصره» فرماندهی تیپ 27 حضرت رسول اکرم (ص) را بر عهده گرفت و بعدها با ارتقای این یگان به لشکر، تا زمان شهادتش در سمت فرماندهی انجام وظیفه نمود. پس از آن در عملیات مسلم بن عقیل و محرم – که او فرمانده قرارگاه ظفر بود – سلحشورانه با دشمن زبون جنگید. در عملیات والفجر مقدماتی بود که شهید حاج همت، مسئولیت سپاه یازدهم قدر را که شامل لشکر 27 حضرت محمد رسول الله (ص)، لشکر 31 عاشورا، لشکر 5 نصر و تیپ 10 سید الشهدا(ع) بود، بر عهده گرفت.

سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی ایشان در عملیات والفجر 4 و تصرف ارتفاعات کانی مانگاه در آن مقاطع از خاطره ها محو نمی شود. صلابت، اقتدار و استقامت فراموش نشدنی این شهید و الامقام و رزمندگان لشکر محمد رسول الله (ص) در جریان عملیات خیبر در منطقه طلائیه و تصرف جزایر مجنون و حفظ آن با وجود پاتک های شدید دشمن، از افتخارات تاریخ جنگ محسوب می گردد.

مقاومت و پایداری آنان در این جزایر به قدری تحسین بر انگیز بود که حتی فرمانده سپاه سوم عراق در یکی از اظهاراتش گفته بود:

«... ما آنقدر آتش بر جزایر مجنون فرو ریختیم و آنچنان آنجا را بمباران شدید نمودیم که از جزایر مجنون جز تلی از خاکستر چیز دیگری باقی نیست!»

اما شهید همت بدون هراس و ترس از دشمن و با وجود بی خوابی های مکرر همچنان به ادای تکلیف و اجرای فرمان حضرت امام خمینی (ره) مبنی بر حفظ جزایر می اندیشید و خطاب به برادران بسیجی می گفت:

«برادران، امروز مساله ما، مساله اسلام و حفظ و حراست از حریم قرآن است. بدون تردید یا همه باید پرچم سرخ عاشورایی حسین (ع) را به دوش کشیم و قداست مکتبمان، مملکت و ناموسمان را پاسداری و حراست کنیم و با گوشت و خون به حفظ جزیره، همت نماییم، یا اینکه پرچم ذلت و تسلیم را در مقابل دشمنان خدا بالا ببریم و این ننگ و بدبختی را به دامن مطهر اعتقادمان روا داریم ،که اطمینان دارم شما طالبان حریت و شرف هستید، نه ننگ و بدنامی.» 

 ویژگی های برجسته شهید:  

او عارفی وارسته، ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بودکه جز خدا به چیز دیگری نمی اندیشید و به عشق رسیدن به هدف متعالی و کسب رضای خدا و حضرت احدیت، شب و روز تلاش می کرد و سخت ترین و مشکل ترین مسئولیت های نظامی را با کمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر می پذیرفت.

سردار سرلشکر رحیم صفوی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درباره وی چنین می گوید:

«او انسانی بود که برای خدا کار می کرد و اخلاص در عمل از ویژگی های بارز او بود، ایشان یکی از افراد درجه اولی بود که همیشه ماموریت های سنگین بر عهده اش قرار داشت. حاج همت مثل مالک اشتر بود که با خضوع و خشوعی که در مقابل خدا و در برابر دلاورمردان بسیجی داشت، در مقابله با دشمن همچون شیری غرّان از مصادیق «اشداء علی الکفار، رحماء بینهم» بود. همت کسی بودکه برای این انقلاب همه چیز خودش را فدا کرد و از زندگیش گذشت. او واقعاً به امر ولایت اعتقاد کامل داشت و حاضر بود در این راه جان بدهد، که عاقبت هم چنین کرد. همیشه سفارش می کرد که دستورات را باید موبه مو اجرا کرد. وقتی دستوری هر چند خلاف نظرش به وی ابلاغ می شد، از آن دفاع می کرد. ابراهیم از زمان طفولیت، روحی لطیف ،عبادی و نیایشگر داشت.»

پدر بزرگوارش می گوید:

«محمد ابراهیم از سن 10 سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشیب های سیاسی و نظامی، هرگز نمازش ترک نشد. روزی از یک سفر طولانی و خسته کننده به منزل بازگشت. پس از استراحت مختصر، شب فرا رسید. ابراهیم آن شب را به همه خستگی هایش تا پگاه، به نماز و نیایش ایستاد ووقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود، گفت: مادر! حال عجیبی داشتم. ای کاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی گرفتی.»

این انسان پارسا تا آخرین لحظات حیات خود، دست از دعا و نیایش بر نداشت. نماز اول وقت را بر همه چیز مقدم می شمرد و قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. او به راستی همه چیز را فدای انقلاب کرده بود. آن چیزی که برای او مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود. هر زمان که برای دیدار خانواده اش به شهرضا می رفت، در آنجا لحظه ای از گره گشایی مشکلات و گرفتاری های مردم باز نمی ایستاد و دائماً در اندیشه انجام خدمتی به خلق الله بود.

شهید همت آنچنان با جبهه و جنگ عجین شده بود که در طول حیات نظامی خود فرزند بزرگش را فقط شش بار و فرزند کوچکتر خود را تنها یکبار در آغوش گرفته بود.

او بسان شمع می سوخت و چونان چشمه ساران در حال جوشش بود و یک آن از تحرک باز نمی ایستاد. روحیه ایثار و استقامت او شگفت انگیز بود. حتی جیره و سهمیه لباس خود را به دیگران می بخشید و با همان کم، قانع بود و در پاسخ کسانی که می پرسیدند چرا لباس خود را که به آن نیازمند بودی، بخشیدی؟ می گفت: «من پنج سال است که یک اورکت دارم و هنوز قابل استفاده است!»

او فرماندهی مدیر و مدبر بود. قدرت عجیبی در مدیریت داشت. آن هم یک مدیریت سالم در اداره کارها و نیروها. با وجود آنکه به مسائل عاطفی و نیز اصول مدیریت احترام می گذاشت و عمل می کرد، در عین حال هنگام فرماندهی قاطع بود. او نیروهای تحت امر خود را خوب توجیه می کرد و نظارت و پیگیری خوبی نیزداشت . کسی را که در انجام دستورات کوتاهی  می نمود بازخواست می کرد و کسی را که خوب عمل می کرد تشویق می نمود.

بینش سیاسی بُعد دیگری از شخصیت والای او به شمار می رفت. به مسائل لبنان و فلسطین و سایر کشورهای اسلامی بسیار می اندیشید و آنچنان از اوضاع آنجا مطلع بود که گویی سالیان درازی در آن سامان با دشمنان خدا و رسول(ص) در ستیز بوده است. او با وجود مشغله فراوان از مطالعه غافل نبود و نسبت به مسائل سیاسی روز شناخت وسیعی داشت.

از ویژگی های اخلاقی شهید همت برخورد دوستانه او با بسیجیان جان برکف بود. به بسیجیان عشق می ورزید و همواره در سخنانش از این مجاهدان مخلص تمجید و قدرشناسی می کرد. «من خاک پای بسیجیان هم نمی شوم.ای کاش من یک بسیجی بودم و در سنگر نبرد از آنان جدا نمی شدم.»

وقتی در سنگر های نبرد، غذای گرم برای شهید همت می آوردند سوال می کرد: آیا نیروهای خط مقدم و دیگر اعضای همرزممان در سنگرها همین غذا را می خورند یا خیر؟ و تا مطمئن نمی شد دست به غذا نمی زد.

شهید همت همواره برای رعایت حقوق بسیجیان به مسئولان امر تاکید و توصیه داشت. او که از روحیه ایثار و استقامت کم نظیری برخوردار بود، با برخوردها و صفات اخلاقی اش در واقع معلمی نمونه و سرمشقی خوب برای پاسداران و بسیجیان بود و خود به آنچه می گفت، عمل می کرد. عشق و علاقه نیروها به او نیز از همین راز سرچشمه می گرفت. برای شهید همت مطرح نبود که چکاره است، فرمانده است یا نه. همت یک رزمنده بود، همت هم مرد جنگ بود و هم معلمی وارسته

سه شنبه 1/5/1387 - 19:36
دانستنی های علمی
زندگی نامه شهید حاج محمد ابراهیم همت


دوران کودکی


به روز 12 فروردین  سال 1334 هـ.ش در شهرضا در خانواده مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلی و زیارت قبر سالار شهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.


محمد ابراهیم در سایه محبت های پدر و مادر پاکدامن، وارسته و مهربانش دوران کودکی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش استعداد فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت.


هنگام فراغت از تحصیل به ویژه در تعطیلات تابستانی با کار و تلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست می آورد و از این راه به خانواده زحمتکش خود کمک قابل توجهی می کرد. او با شور و نشاط و مهر و محبت و صمیمیتی که داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری می بخشید.


پدرش از دوران کودکی او چنین می گوید: «هنگامی که خسته از کار روزانه به خانه برمی گشتم، می دیدم فرزندم تمامی خستگی ها و مرارت ها را از وجودم پاک می کرد و اگر شبی او را نمی دیدیم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود.»


اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث می شد از مادرش با اصرار بخواهد که به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره ها کمک کند. این علاقه تا حدی بود که از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت کتاب آسمانی قرآن را کاملا فرا گیرد و برخی از سوره های کوچک را نیز حفظ کند.


دوران سربازی:


 


در سال 1352 مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرک تحصیلی به سربازی رفت- به گفته خودش تلخترین دوران عمرش همان دو سال سربازی بود – در لشکر توپخانه اصفهان مسئولیت آشپزخانه را به عهده او گذاشته بودند.


ماه مبارک رمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفکر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد که آنها هم اگر سعی کنند تمام روزهای رمضان را روزه بگیرند، می توانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. «ناجی» معدوم فرمانده لشکر، وقتی که از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل کنند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: «اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی می کردند برایم گواراتر از این بود که با چشمان خود ببینم که چگونه این از خدا بیخبران فرمان می دهند تا حرمت مقدسترین فریضه دینمان را بشکنیم و تکلیف الهی را زیر پا بگذاریم.»


اما این دوسال برای شخصی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفکر و انقلابی مخالف رژیم ستمشاهی آشنا شود و به تعدادی از کتب ممنوعه (از نظر ساواک) دست یابد. مطالعه آن کتاب ها که مخفیانه و توسط برخی از دوستان، برایش فراهم می شد تاثیر عمیق و سازنده ای در روح و جان محمد ابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش کمک شایانی کرد. مطالعه همان کتاب ها و برخورد و آشنایی با بعضی از دوستان، باعث شد که ابراهیم فعالیت های خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز کند وبه روشنگری مردم و افشای چهره طاغوت بپردازد.


 دوران معلمی:


پس از پایان دوران سربازی و بازگشت به زادگاهش شغل معلمی را برگزید و در روستاها مشغول تدریس شد و به تعلیم فرزندان این مرز و بوم همت گماشت. ابراهیم در این دوران نیز با تعدادی از روحانیون متعهد و انقلابی ارتباط پیدا کرد و در اثر مجالست با آنها با شخصیت حضرت امام (ره) بیشتر آشنا شد. به دنبال این آشنایی و شناخت، سعی می کرد تا در محیط مدرسه و کلاس درس، دانش  آموزان را با معارف اسلامی و اندیشه های انقلابی حضرت امام(ره) و یارانش آشنا کند.

او در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و کسب بینش و آگاهی سعی و افری داشت و همین امور سبب شد که چندین نوبت از طرف ساواک به او اخطار شود. لیکن روح بزرگ و بی باک او به همه آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندک تزلزلی پی می گرفت و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غفلت نمی ورزید. با گسترش تدریجی انقلاب اسلامی، ابراهیم پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفت. پس از انتقال وی به شهرضا برای تدریس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه علمیه قم برقرار شد و به طور مستمر برای گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانیون و دریافت اعلامیه و نوار به قم رفت و آمد می کرد.

سخنرانی های پر شور و آتشین او علیه رژیم  که بدون مصلحت اندیشی انجام می شد، مأمورین رژیم را به تعقیب وی واداشته بود، به گونه ای که او شهر به شهر می گشت تا از دستگیری در امان باشد. نخست به شهر فیروز آباد رفت و مدتی در آنجا دست به تبلیغ و ارشاد مردم زد. پس از چندی به یاسوج رفت. موقعی که در صدد دستگیری وی برآمدند به دوگنبدان عزیمت کرد و سپس به اهواز رفت و در آنجا سکنی گزید. در این دوران اقشار مختلف در اعتراض به رژیم ستمشاهی و اعمال وحشیانه اش عکس العمل نشان می دادند و ابراهیم احساس کرد که برای سازماندهی تظاهرات باید به شهرضا برگردد.


بعد از بازگشت به شهر خود در کشاندن مردم به خیابان ها و انجام تظاهرات علیه رژیم، فعالیت و کوشش خود را افزایش داد تا اینکه در یکی از راهپیمایی های پرشور مردمی، قطعنامه مهمی که یکی از بندهای آن انحلال ساواک بود، توسط شهید همت قرائت شد. به دنبال آن فرمان ترور و اعدام ایشان توسط فرماندار نظامی اصفهان، سرلشکر معدوم «ناجی»، صادر گردید.


ماموران رژیم در هر فرصتی در پی آن بودند که این فرزند شجاع و رشید اسلام را از پای درآورند، ولی او با تغییر لباس وقیافه، مبارزات ضد دولتی خود را دنبال می کرد تا این که انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره)، به پیروزی رسید.

سه شنبه 1/5/1387 - 19:22
سينمای ایران و جهان

نام: آناهیتا همتی

تاریخ تولد: 1352

 دارای مدرك تحصیلی دیپلم.

در سال 1372 با نمایش تنبورنوازان (هادی مرزبان) بازی در تئاتر را آغاز كرد. و در سال 1374 با بازی در مجموعه تلویزیونی دبیرستان خضراء (اكبر خواجویی) شناخته شد. او تا به امروز در مجموعه های بسیاری بازی كرده است.

آناهیتا همتی بازی در سینما را در سال 1375 و با فیلم به نمایش درنیامده افسانه پوپك طلایی (خسرو شجاعی) آغاز كرد و این فیلمی كه از او بر پرده سینماها به نمایش درآمد در سال 1378 و با نام عشق كافی نیست (مهدی صباغزاده) بود.

آناهیتا همتی هیچگاه ندرخشید. هیچگاه آنطور كه باید دیده نشد، اما حضور فعالش در تلویزیون و بازیهای روان و راحت او باعث شده تا همچنان پركارترین بازیگر تلویزیونی باشد.

شاید بهترین و ماندگارترین حضورش در تلویزیون مربوط به بازی مجموعه تلویزیونی « كلانتر (محسن شامحمدی)» بود.

 

فیلم شناسی:

  1. افسانه پوپك طلایی (خسرو شجاعی، 1375)

  2. عشق كافی نیست (مهدی صباغزاده، 1377)

  3. دختری به نام تندر (حمیدرضا آشتیانی پور، 1379)

  4. قلبهای نا‌آرام (مجید مظفری، 1380)

 

بخشی از مجموعه های تلویزیونی:

  1. دبیرستان خضراء (اكبر خواجویی، 1374)

  2. بهشت گمشده (كامران قدكچیان، 1375)

  3. كهنه سوار (اكبر خواجویی، 1376)

  4. چراغ جادو (یك قسمت، همایون اسعدیان، 1379)

  5. برگبار (اكبر خواجویی، 1379)

  6. روزهای مهتابی (سپهر محمدی، 1379)

  7. خانه آرزوها (سیامك سهیلی زاده، 1380)

  8. نسیم رویا (1381)

  9. كلانتر (محسن شاه محمدی، 1381)

  10. كلانتر (محسن شاه محمدی، 1385)

  11. و............................

سه شنبه 1/5/1387 - 19:5
دعا و زیارت

امام موسی کاظم(ع) فرمودند:مَن اَراد ان یکون اقوی الناس فلیتوکل علی الله
هر که می خواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکل نماید .

(بحاالانوار،ج71،ص143)

سه شنبه 1/5/1387 - 18:59
دعا و زیارت

امام علی(ع) فرمودند:

خَیرُ الخَلائق الرِّفقُ
بهترین خوبی ها رفق است(مهربانی و لطف با مردم)

(غررالحکم)

سه شنبه 1/5/1387 - 18:58
دعا و زیارت

امام صادق(ع) فرمودند:

اِذا رأَیتمُ العَبدَ مُتفُقَّداً لِذُنوبِ النّاس ناسیا لِذنوبه فَاعلُمو اَنَّهُ مُکرَ بهِ
هرگاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده است بدانید که او فریب شیطان را خورده است.

(جهاد النفس،ح 237)

سه شنبه 1/5/1387 - 18:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته