سرمای نبودنت بدتر از سرمای زمستان است ، به لرزه انداخته چهار ستون دلم را .
جلد گرفته ام عشقم را با خیال و خاطره ، مبادا که تا بخورد حتی گوشه ی احساسم زیر دست این همه تنهایی .
دلتنگی من تمام نمی شود ، همین که فکر کنم من و تو دو نفریم دلتنگتر میشوم برای تو .
گفته باشم ! من درد میکشم ، تو اما چشم هایت را ببند ، سخت است بدانم می بینی و بی خیالی .