لطیفه و پیامک
مادرم به صورت پیشفرض روی حالت نگرانه
.
.
.
به این صورت که همیشه اول زنگ میزنه پزشک قانونی و بیمارستانها اگر نبودم زنگ میزنه به موبایلم
يکشنبه 26/10/1395 - 16:38
لطیفه و پیامک
بابام داشت در مورد گندکاری کارمندش صحبت میکرد یکم سکوت کردو گفت؛ پسرهی نفهم!
.
.
.
بعد داداشم از اتاق جواب داده بله؟
يکشنبه 26/10/1395 - 16:37
لطیفه و پیامک
یـه بـارم اومـدم واسـه ایـنـکـــه بـگــم مـن خـیـــلـی غـمـگیـن و خـسـتـم آه بـکشـم
.
.
.
آب دهـنـم پــریــد تـو لـوزالـمـعـدم؛
تـا ده روزم داشـتـم ســرفه مـیـکــردم!!!!
اصـلا غــم و غــصـه یـادم رفـــت....
يکشنبه 26/10/1395 - 16:37
لطیفه و پیامک
تازگیا یادگرفتم کولر رو تنظیم کنم توی ساعت مشخصی روشن شه.
هیچی دیگه حالا میتونم شبا تنظیم کنم بعد از خواب روشن شه و تا بیدار شیم خاموش شه.
بیچاره بابام روحش هم خبر دار نمیشه
يکشنبه 26/10/1395 - 16:36
لطیفه و پیامک
باز شوهر بی بهانه
با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه
میکند غر غر به خانه
یادم آید روز اول
گردنش کج, دست و پا شل
پیش بابا موش می شد
سرخیش تا گوش می شد
دختری افتاده بودم
مهربان و ساده بودم
نرم و نازک
شاد و چابک
چشمهایم همچو آهو
عطر موهایم چو شب بو
می شنیدم از لب او
حرفهایی همچو جادو:
من غلام خانه زادت
جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی خانه ی من
می گریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار زیبا
خام گشتم من همانجا
شد به پا جشن عروسی
کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم
هرگز آن اوقات بی غم
قسمتم یک مرد جانی
اندکی لوس و روانی
بی اراده همچو یابو!
پرخور و مغرور و پر رو
بشنو از من جان خواهر
هر که کرد این دوره شوهر
خاک بر سر گشت و حیران
شد پشیمان,شد پشیمان, شد پشیمان
يکشنبه 26/10/1395 - 16:34
لطیفه و پیامک
تحقیقات دانشمندان نشون داده که...
پشت هر«فدای سرت»
یه«خاک برسرت گوساله»
بصورت مخفی وجود داره
يکشنبه 26/10/1395 - 16:33
لطیفه و پیامک
گاو دومی : ماااااااااا؟
گاو اولی : مااااا مااااا
گوسفند وارد ماجرا میشه : بــــه!
گاو اولی : مااااا
گوسفند دومی : بـــه!
گوسفند اولی : به به!
.
.
نه واقعا نشستی این گفت و گو رو تا آخر خوندی؟
الانم دنبال بقیه ماجرا هستی؟
آخه چرا؟ چه فکری کردی؟
يکشنبه 26/10/1395 - 16:33
لطیفه و پیامک
شما هم هر وقت دندونتون درد میگیره شروع میکنید از فرداش مسواک زدن ..
.
.
یا فقط من اینجوری از دندون درد پیشگیری میکنم ؟؟
يکشنبه 26/10/1395 - 16:32
لطیفه و پیامک
روانشناسه دیشب گفت جوری زندگی کنید که انگار روز آخر عمرتونه
.
.
.
امروز به حرفش گوش کردم و
دو پرس کوبیده
وسه کیلو نون خامه ای
و سه تا چایی با یک کیلو باقلوا خوردم
الان حالم یه جوریه انگار که واقعا روز آخر عمرمه
يکشنبه 26/10/1395 - 16:31
لطیفه و پیامک
امروز داشتم وسایلامو تمیز میکردم ، کارت کلاس زبان ۸ سال پیشم رو پیدا کردم ! بعد به بابام گفتم نگاه کن بعد هشت سال هنوز اینو نگه داشتم !
.
.
بابام یه نگا بم کرد گفت پس من چی بگم بعد ۲۲ سال هنوز تورو نگه داشتم !!!؟؟؟
هیچی دیگه خودم از کادر خارج شدم
يکشنبه 26/10/1395 - 16:30