این شعر از خودم نیست
ولی اگه نخونده باشین خوندنش خالی از لطف نیست:
شعر خیلی طولانیه
من فقط یه بخشی از شعر رو اینجا میذارم....
شاعر:ابوالفضل زرویی
بازم همون دوره بیسواتی
قربون اون حرفای عشق لاتی
قربون اون «مخلصتم، فداتم»
قربون اون «من خاك زیرپاتم»
قربون اون حافظ روی تاقچه
قربون حسن یوسف تو باغچه
قربون مردمی كه مردم بودن
اهل صفا، اهل تبسم بودن
قربون اون دوره تردماغی
قربون اون تصنیف كوچهباغی
قربون دورهای كه خوشبینی بود
تار سبیلها چك تضمینی بود
مردای ناب و اهل دل نداره
شهری كه بوی كاهگل نداره
بوی خوش كباب و نون سنگك
عطر اقاقیا و یاس و پیچك
بوی گلاب و بوی دود اسفند
جمع قشنگ اشك شوق و لبخند
بوی خیار تازه،توی ایوون
تو سفرهای پر از پنیر و ریحون
بوی سلام گرم مرد خونه
تو حوض خونه، رقص هندوونه
بوی خوش كتابهای كاهی
تو امتحان كتبی و شفاهی
قدم زدن تو مرز خواب و رؤیا
خدا، خدا، خدا، خدا، خدایا!
آی جماعت، چطوره احوالتون؟
چی مونده از صفای پارسالتون؟
نگین فلانی از لطیفه خسته است
خداگواهه من دلم شكسته است
با خنده شماس كه جون میگیرم
برای تكتك شما میمیرم
حتی اگه فقیر و بیپول باشید
دلم میخواد كه شاد و شنگول باشید
خونههاتون چرا خوشآب و رنگ نیست؟
چیشده؟ خندهتون چرا قشنگ نیست؟
حرفهای گریهدار نمیپسندین؟
میخواین یه جوك بگم كمی بخندین؟
خوشا به حال اون كه تو محلهش
هوای عاشقی زده به كلهش
كسی كه قلبش اتصالی داره
میدونه عاشقی چه حالی داره
با این كه سخته، بازدلنشینه
«تپش، تپش، وایاز تپش» همینه
رد وبدل كه شد نگاه اول
بیرون میاد از سینه آه اول
دل میگه هرچیبش بگی فوتینا
خواب و خوراك و زندگی فوتینا
عاشق شدن شیدایی داره والا
«خاطرخواهی رسوایی داره» والا
وقتی طرف توكوچه پیدا میشه
توی دلت یه باره غوغا میشه
آرزوهات خیلی دورن انگاری
توی دلت، رخت میشون انگاری
صدای قلبت اون قدر بلنده
كه دلبرت میشنوه و میخنده
دین و مرام و اعتقادت میره
اون كه میخواستی بگی، یادت میره
میخوای بگی: «فدات بشم الهی»
میگی كه: «خیلی مونده تا سهراهی؟»
میخوای بگی: «عاشقتم عزیزم»
میگی كه: «من عاعاعاعا، چیچیزم!»
میخوای بگی: «بیام به خواستگاری؟»
میگی: «هوای خوبی داره ساری»
كوزه ضربه دیده بیترك نیست
حال طرف هم از تو بهترك نیست
میخواد بگه، «برات میمیرم اصغر!»
میگه «تمنا میكنم برادر!»
میخواد بگه: «بیا به خواستگاریم»
میگه كه: «ما پلاك شصت وچاریم»
اول عشق و عاشقی نگاهه
نگاه مثل آب زیركاهه
بین شماها عشقو میشه فهمید
از تونگاها، عشقو میشه فهمید
عشق، اخوی، آتیش زیردیگه
نگاه آدم كه دروغ نمیگه
نگاه میگه: «عاشقتم به مولا
به قلب من خوشاومدی،بفرما»
حضور حضرت منیژه خاتون
چطوره حال بچه گربههاتون؟
برای اون دهان و چشم و ابرو
همیشه بنده بودهام دعاگو
زبس كه رفته عشق، توی قلبم
نوشتم اسمتونو روی قلبم
خداگواهه تا شما نیایین
از تو گلوم، غذا نمیره پایین
شباهمهش یادشما میكنم
میرم به آسمون نیگا میكنم
شما رومثل ماه میكشم هی
شباهمیشه آه میكشم هی
كسی خبر نداره از قضایا
نه جیجی و نه مامی و نه پاپا
به جای ماریاكری و گوگوش
نوا رگریهدار میكنم گوش
«قشنگترین پیرهنتو تنت كن
تاج سرسروری تو سرت كن
چشماتو مست كن همهجا رو بشكن
الا دل ساده و عاشق من...»
دلم میخواد كه از سرمحبت
به عشق من بدین جواب مثبت
بگین بله وگرنه دلگیر میشم
تو زندگی دچار تأخیر میشم
اگرجواب نه بیاد تو نامهت
خلاصه قهر، قهر تا قیامت!
فدای اون كه نه نمیگه میشم
عاشق یك دختر دیگه میشم
تو بیلیاقتی اگر بگی نه
اند حماقتی اگر بگی نه
ببین تو آینه، آاخه این چه ریخته؟
مثل تو صدتا توی كوچه ریخته!
تو خانمی؟ تو خوشگلی؟ چه حرفا...
حرف زیادنزن، برو بینیم باااا...
بشین عزیز، پرت و پلا نگو مرد!
این مدلی نمیشه عاشقی كرد
تو هر دلی یه عشق، موندگاره
آدم كه بیشتر از یه دل نداره
... درسته،دیگه توی شهر ما نیست
دلی كه مثل كاروانسرا نیست
بازم همون دلای بچگیمون
دلای باصفای بچگیمون
یه چیز میگم، ایشالا دلخور نشین:
«قربون اون دلایتكسرنشین!»
این روزا عمر عاشقی دوروزه
ایشالا پیر عاشقی بسوزه
بلا به دور از این دلای عاشق
كه جمعه عاشقند و شنبه فارغ!
گذاشته، روی میز من، یه پوشه
كه اسم عشقهای بنده توشه
زری، پری،سكینه، زهره، سارا
وجیهه و ملیحه و ثریا
نگین و نازی و شهین و نسرین
مهین و مهری و پرند و پروین
چهارده فرشته و سه اختر
دولیلی و سه اشرف و دو آذر
سفید و سبزه، گندمی و زاغی
بلوند و قهوهای و پركلاغی ...
هزار خانمند توی این لیست
با عدهای كه اسمشون یادم نیست!
گذشت دورهای كه ما یكی بود
خدا و عشق آدما یكی بود
نامه مجنون به حضور لیلی
میرسه اینترنتی و ایمیلی!
شیرین میره میشینه پیش فرهاد
روی چمن تو پارك بهجتآباد
زلفای رودابه دیگه بلند نیست
پله كه هس، نیازی به كمند نیست
تو كوچه،غوغا میكنند و دعوا
چهار تا یوسف سر یك زلیخا!
نگاه عاشقانه بیفروغه
اگر میگن: «عاشقتم»، دروغه
تو كوچههای غربی صناعت
عشقو گرفتن از شما جماعت
كجا شد اون ظرافت و كرشمه
نگاه دزدكی كنار چشمه؟
كجا شد اون به شونه تكیه كردن
كنار جوب آب، گریه كردن؟
دلای بیافاده یادش به خیر
دختركای ساده یادش به خیر
من از ركود عشق در خروشم
اگر دروغ میگم، بزن تو گوشم
تو قلب هیشكی عشق بیریا نیست
حجب و حیا تو چشم آدمانیست
كشته دلبرند وارتباطش
فقط برای برخی از نكاطش!
پرنده پر، كلاغه پر، صفا پر
صداقت، از وجود آدما، پر
دلا، قسم بخور، اگر كه مردی
كه دیگه گرد عاشقی نگردی
ما توی صحبت رك و راستیم داداش
عشق اگه اینه، ما نخواستیم داداش
حال كذایی به شما ارزونی
عشقریایی به شما ارزونی
زدم تو خال تون دوباره، آخجان!
حسابی حال تون گرفته شد، هان؟!
اینا كه من میگم همهش شعاره
عشق و محبت شاخ و دم نداره
مهم فقط نحوه ارتباطه
اینه كه این قدر سرش بساطه
ناز و ادا همیشه بوده جونم
حجب و حیا همیشه بوده جونم
آدمو تو فكر خیال گذاشتن
وقت قرار، آدمو قال گذاشتن
وعده این كه: «من زن تو میشم،
وصله چاك پیرهن تو میشم».
حرفای داغ و پخته و تنوری
چه از طریق نامه یا حضوری
همیشه بوده توی عشق، حاضر
همینه دیگه خب به قول شاعر:
«با اون همه قد و بالاتو قربون
با اون همه قول و قرار وپیمون
كه با من غمزده داشتی، رفتی»
تو كوچه تون بازمنو كاشتی، رفتی!
چقدر، مونده بیحساب و كتاب
نامه لاكتاب مون بیجواب
چقدر وعدههای بیسرانجام
چقدر توی كوچه، عرض اندام
چقدر حرفهای عاشقانه
چقدر آه و ناله شبانه
چقدر گریههای توی پستو
چقدر وصف خط و خال و ابرو
چقدر دزدكی سرك كشیدن
چقدر فحش و ناسزا شنیدن!
چقدر خوابهای، خوب و شیرین
چقدر، بعدخواب، ناله – نفرین!
خلاصه، عشق و عاشقی همینهاست
اما تو تعریفش همیشه دعواست
اگر دلت تپید و لایق شدی
عزیز من، بدون كه عاشق شدی!