ای کاش زندگی شعر بود تا برایش یک دنیا شعر می سرودم تا با آهنگش در خلوت بی کسی هایش هیچوقت تنها نماند کاش زندگی قصه بود تا برایش یک دریا قصه می گفتم تا همسفر با ماهی های آزاد همیشه اقیانوس خوشبختی را پیدا کند.
ولی افسوس که معلوم نیست زندگی چیست؟
چه زیباست بخاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن ای کاش می دانستی بدون تو و به دور از دست های مهربانت زندگی چه بی معناست.
تا حالا به کفشات نگاه کردی؟ دو تا عاشق دو تا همراه که با هم می میرند کاش آدما کمتر از کفشهاشون نباشن.
اگر روزی فکر کردی نبودن یه کسی بهتر از بودنش چشمات رو ببند و اون لحظه ای که اون کنارت نباشه رو به خاطر بیار.....
اگر چشمات خیس شد بدون داری به خودت دروغ میگی و هنوز دوستش داری
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟
چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی ولی اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی....!
آموختم که گاهی اوقات همه اون چیزی که انسان نیاز دارد،دستی برای گرفتن و قلبی برای درک شدن است.
هیچ کدوممون نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که هیچ وقت نشکنه!
ولی حداقل می تونیم بهش یاد بدیم که وقتی شکست
لبه تیزش دست اونی رو که شکستش رو نبره.
لحظات شادی خدا را ستایش کن، لحظات سختی را جستوجو کن
لحظات آرامش خدا را مناجات کن
در لحظات درد به خدا اعتماد کن و در تمام لحظات خدا را شکر کن.