به نام خدا (قسمت اول:زندگی شیخ) عبدصالح خدا"رجبعلی نکوگویان"مشهور به"جناب شیخ"و"شیخ رجبعلی خیاط"درسال1262هجری شمسی درتهران دیده به جهان گشود...اوخود ازقول مادرش نقل می کندکه:"موقعی که تورادرشکم داشتم شبی پدرت-که در چلوکبابی کارمی کرد-کباب درسته به خانه آورد.خواستم بخورم دیدم که توبه جنب وجوش آمدی وبا پابرشکمم می کوبی احساس کردم که ازاین غذانبایدبخورم.دست نگه داشتم وازپدرت پرسیدم که شب هاتکه های جلوی مشتری رابه خانه می آوردی چه شدکه امشب کباب درسته آوردی؟پدرت گفت:حقیقت این است که این هارابدون اجازه آورده ام!من هم ازآن غذا مصرف نکردم...ازجناب شیخ نقل شده است که:"احسان واطعام یک ولی خداتوسط پدرش موجب آن گردیده که خداوند متعال اوراازصلب این پدرخارج سازد." شیخ پنج پسروچهاردخترداشت که یکی ازدخترانش درکودکی ازدنیارفت. (خانه شیخ) خانه خشتی وساده شیخ که ازپدرش به ارث برده بوددرخیابان مولوی کوچه سیاه ها(شهید منتظری)قرارداشت.وی تاپایان عمردرهمین خانه محقرزیست.فرزندش می گوید:هروقت باران می آمد باران ازسقف منزل مابه کف اتاق می ریخت... (لباس شیخ) لباس جناب شیخ بسیارساده وتمیزبود.نوع لباسی که او می پوشید نیمه روحانی بود...عرقچین برسر می گذاشت وعبابردوش می گرفت...اوحتی درلباس پوشیدن هم قصدقربت داشت... (غذای شیخ) جناب شیخ دنبال غذاهای لذیذ نبود...سرسفره روبه قبله ودوزانومی نشست وبه طورخمیده غذامی خورد...هنگام خوردن غذاحرف نمی زد...ازغذای بازار پرهیزنداشت بااین حال ازتاثیرخوراک برروح انسان غافل نبود...یک بارکه باقطاردرراه مشهدمی رفت احساس کوری باطن کرد.متوسل شد پس ازمدتی به اوفهماندندکه:این تاریکی درنتیجه استفاده ازچای قطاراست! پایان قسمت اول منبع:کیمیای محبت/محمدی ری شهری/صفحات31-35/باتلخیص. ادامه دارد...
سلام به شما خوبان.طاعات وعباداتتون قبول درگاه حق. میدونم خیلی هامون دوست داریم باآدمای بزرگ آشنا بشیم.آدمای بزرگی که مقام و اعتبارشون به خونه وماشین ومدرک و...نبود بلکه بزرگیشون توی "کوچیکیشون"بود.یعنی اونا اونقدردرمقابل آفریدگارشون کوچکی و بندگی کردن تا اینکه به دست همون مولاشون بزرگ شدن.اونقدربزرگ که شاید باورش برای خیلیامون سخت باشه. بنده حقیر تصمیم گرفتم -ان شاءالله-ازامروزتا آخر شهریورماه مطالبی رو درباره این انسان بزرگ یعنی جناب"شیخ رجبعلی خیاط"دراین سایت تحت عنوان"ادیب عشق"قراربدم باشد که مانیز ادب آموز مکتبش شویم.البته همه این مطالب نوشته هائی چند از کتاب زیبای"کیمیای محبت"اثرجناب"محمدی ری شهری"است. اما از آنجا که برخی- بنا به هردلیل -دسترسی به این کتاب ندارن برآن شدم مطالبی رو که به نظر سازنده وسوزنده! میاد روی سایت قرار بدم تا -هرچند اندک-شما هم مستفیض شوید. *التماس دعا* تابعد...