do not drink coffee twice a day روزانه بیش از دو فنجان قهوه ننوشید.
do not take pills with cool water قرص و داروها را با آب خیلی سرد تناول نكنید.
do not have huge meals after 5pm بعد از ساعت 5:00 از خوردن غذای چرب خوداری كنید.
reduce the amount of tea you consume مصرف چای روزانه را كم كنید reduce the amount of oily food you consume از مقدار غذای چرب و اشباع شده با روغن در وعده های غذایی كم كنید
drink more water in the morning, less at night در صبح آب بیشتر و در شب آب كمتر بنوشید.
keep your distance from hand phone chargers از گوشی موبایل در زمان شارژ شدن دوری كنید.
do not use headphones/earphone for long period of time از سمعكهای تلفن ثابت و موبایل برای مدت طولانی استفاده نكنید.
best sleeping time is from 10pm at night to 6am in the morning بهترین زمان خواب از ساعت 10:00 شب تا ساعت 6:00 صبح است
do not lie down immediately after taking medicine before sleeping بعد ازخوردن دارو فورا" به خواب نروید.
when battery is down to the last grid/bar, do not answer the phone as the radiation is 1000 times زمانیكه باتری موبایل ضعیف است با جایی تماس نگیرید و تماس كسی را جواب ندهید چون در این حالت امواجی كه گوشی منتشر می كند 1000 برابر است.
forward this to those whom you care about لطفا" به هركسی كه نگران سلامتی او هستید بفرستید
به گزارش پایگاه خبری تقریب به نقل از "العربیه"،"عبد الدائم الکحیل" مولف این کتاب گفت : برای تالیف این کتاب حدود 10سال تحقیقات علمی انجام داده است. وی در این کتاب نشان می دهد که قرآن دارای یک نظم عددی است که سر سلسله آن عدد هفت و توابع آن می باشد . وی افزود: بعد از بررسی هر آیه و تعداد حروف و کلمات آن و تعداد این آیات و موقعیت آن در سوره خواهیم دید که این اعداد حساب شده و در نهایت یکی از توابع عدد هفت می باشد. وی گفت: عدد هفت، 27 بار در قرآن ذکر شده. وی اشاره کرد: اولین عددی که خداوند در قرآن ذکر کرده، عدد هفت است. وی افزود: میان سوره "بقره" که اولین بار عدد هفت در این سوره آمده وسوره "نباء" که آخرین هفت در آن ذکر شده ، 77 سوره قرار دارد . میان آیه 29 سوره بقره که برای اولین بار عدد هفت آمده تا آیه 12 سوره نباء که آخرین عدد هفت در آن آمده، 5649 آیه وجود دارد که در آن عدد هفت و یکی از توابع عدد هفت وجود دارد که اگر7 را ضربدر عدد 307 بکنیم، عدد بالا به دست می آید. این کتاب دارای بخش های دیگری ، از جمله بررسی اسرار عدد هفت در قرآن و سنت و بخشهای دیگر می باشد .
آرام باش، توکل کن، تفکرکن، آستین ها را بالا بزن، آنگاه
دستان خداوندرا می بینی زودترازتو، دست بکارشده.
روزی مرد كوری روی پله های ساختمانی نشسته بود و كلاه و تابلویی را در كنار پایش قرار داده بود.روی تابلو خوانده می شد:""من كور هستم لطفا كمك كنید."" روزنامه نگارخلاقی از كنار او می گذشت. نگاهی به او انداخت. فقط چند سكه در داخل كلاه بود. او چند سكه در داخل كلاه انداخت و بدون اینكه از مرد كور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت، آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را كنار پای او گذاشت و آنجا را ترك كرد. عصر آن روز، روزنامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد كه كلاه مرد پر از سكه و اسكناس شده. مرد كور از صدای قدمهای او، خبرنگار را شناخت. از او پرسید كه بر روی تابلو چه نوشته است؟ روزنامه نگار جواب داد:""چیز خاص و مهمی نبود، من فقط نوشته شما را به شكل دیگری نوشتم"" و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد كور هیچوقت ندانست كه او چه نوشته است ولی روی تابلو خوانده می شد:""امروز بهار است، ولی من نمی توانم آن را ببینم."" شرح حكایت وقتی كارتان را نمی توانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر دهید. خواهید دید بهترینها ممكن خواهد شد. باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است. حتی برای كوچكترین اعمالتان از دل، فكر، هوش و روحتان مایه بگذارید.
به نام خدا
در نیویورک، بروکلین، مدرسه ای هست که مربوط به بچه های دارای ناتوانی ذهنی است. در ضیافت شامی که مربوط به جمع آوری کمک مالی برای مدرسه بود، پدر یکی از این بچه ها نطقی کرد که هرگز برای شنوندگان آن فراموش نمی شود... او با گریه فریاد زد: کمال در بچه من ""شایا"" کجاست؟ هرچیزی که خدا می آفریند کامل است. اما بچه من نمی تونه چیزهایی رو بفهمه که بقیه بچه ها می تونند. بچه من نمی تونه چهره ها و چیزهایی رو که دیده مثل بقیه بچه ها بیاد بیاره.کمال خدا در مورد شایا کجاست ؟! افرادی که در جمع بودند شوکه و اندوهگین شدند ... پدر شایا ادامه داد: به اعتقاد من هنگامی که خدا بچه ای شبیه شایا را به دنیا می آورد، کمال اون بچه در روشی هست که دیگران با اون رفتار می کنند و سپس داستان زیر را درباره شایا گفت: یک روز که شایا و پدرش در پارکی قدم می زدند تعدادی بچه را دید که بیسبال بازی می کردند. شایا پرسید : بابا به نظرت اونا منو بازی میدن...؟! پدر شایا می دونست که پسرش بازی بلد نیست و احتمالاً بچه ها اونو تو تیمشون نمی خوان، اما او فهمید که اگه پسرش برای بازی پذیرفته بشه، حس یکی بودن با اون بچه ها می کنه. پس به یکی از بچه ها نزدیک شد و پرسید : آیا شایا می تونه بازی کنه؟! اون بچه به هم تیمی هاش نگاه کرد که نظر آنها رو بخواهد ولی جوابی نگرفت و خودش گفت: ما 6 امتیاز عقب هستیم و بازی در راند 9 است. فکر می کنم اون بتونه در تیم ما باشه و ما تلاش می کنیم اونو در راند 9 بازی بدیم... درنهایت تعجب، چوب بیسبال رو به شایا دادند! همه می دونستند که این غیر ممکنه زیرا شایا حتی بلد نیست که چطوری چوب رو بگیره! اما همینکه شایا برای زدن ضربه رفت ، توپ گیر چند قدمی نزدیک شد تا توپ رو خیلی اروم بیاندازه که شایا حداقل بتونه ضربه ارومی بزنه... اولین توپ که پرتاب شد، شایا ناشیانه زد و از دست داد! یکی از هم تیمی های شایا نزدیک شد و دوتایی چوب رو گرفتند و روبروی پرتاب کن ایستادند. توپگیر دوباره چند قدمی جلو آمد و اروم توپ رو انداخت. شایا و هم تیمیش ضربه آرومی زدند و توپ نزدیک توپگیر افتاد، توپگیر توپ رو برداشت و می تونست به اولین نفر تیمش بده و شایا باید بیرون می رفت و بازی تمام می شد... اما بجای اینکار، اون توپ رو جایی دور از نفر اول تیمش انداخت و همه داد زدند : شایا، برو به خط اول، برو به خط اول!!! تا به حال شایا به خط اول ندویده بود! شایا هیجان زده و با شوق خط عرضی رو با شتاب دوید. وقتی که شایا به خط اول رسید، بازیکنی که اونجا بود می تونست توپ رو جایی پرتاب کنه که امتیاز بگیره و شایا از زمین بره بیرون، ولی فهمید که چرا توپگیر توپ رو اونجا انداخته! توپ رو بلند اونور خط سوم پرت کرد و همه داد زدند : بدو به خط 2، بدو به خط 2 !!! شایا بسمت خط دوم دوید. دراین هنگام بقیه بچه ها در خط خانه هیجان زده و مشتاق حلقه زده بودند. همینکه شایا به خط دوم رسید، همه داد زدند : برو به 3 !!! وقتی به 3 رسید، افراد هر دو تیم دنبالش دویدند و فریاد زدند: شایا، برو به خط خانه...! شایا به خط خانه دوید و همه 18 بازیکن شایا رو مثل یک قهرمان رو دوششان گرفتنند مانند اینکه اون یک ضربه خیلی عالی زده و کل تیم برنده شده باشه... پدر شایا درحالیکه اشک در چشم هایش بود گفت: اون 18 پسر به کمال رسیدند...