طنز و سرگرمی
مردی باهمسرش در خانه تماس گرفت و گفت:"عزیزم ازمن خواسته شده که با رئیس و چند تا از دوستانش برای ماهیگیری به کانادا برویم"
ما به مدت یک هفته آنجا خواهیم بود.این فرصت خوبی است تا ارتقای شغلی که منتظرش بودم بگیرم بنابراین لطفا لباس های کافی برای یک هفته برایم بردار و وسایل ماهیگیری مرا هم آماده کن ما از اداره حرکت خواهیم کرد و من سر راه وسایلم را از خانه برخواهم داشت ، راستی اون لباس های راحتی ابریشمی آبی رنگم را هم بردار !
زن با خودش فکر کرد که این مساله یک کمی غیرطبیعی است اما بخاطر این که نشان دهد همسر خوبی است دقیقا کارهایی را که همسرش خواسته بود انجام داد
هفته بعد مرد به خانه آمد ، یک کمی خسته به نظر می رسید اما ظاهرش خوب ومرتب بود
همسرش به او خوش آمد گفت و از او پرسید که آیا او ماهی گرفته است یا نه ؟
مرد گفت :"بله تعداد زیادی ماهی قزل آلا،چند تایی ماهی فلس آبی و چند تا هم اره ماهی گرفتیم . اما چرا اون لباس راحتی هایی که گفته بودم برایم نگذاشتی ؟"
جواب زن خیلی جالب بود
زن جواب داد : لباس های راحتی رو توی جعبه وسایل ماهیگیریت گذاشته بودم !!
حمید
چهارشنبه 16/4/1389 - 12:0
دانستنی های علمی
یک مشاور میمیرد و در آن دنیا در صفی که هزاران نفر جلوی او بودند برای محاسبه اعمالش میایستد.
اندکی نگذشته بود که فرشته محاسب میز خود را ترک میکند و صف طولانی را طی کرده و به سمت مشاور میآید و به گرمی به او سلام کرده و احترام میگذارد.
فرشته، مشاور را به اول صف برده و او را بر روی مبل راحتی کنار میزش مینشاند ...
مشاور میگوید: "من از این توجه شما سپاسگزارم، اما چه چیزی باعث شده که این گونه با من رفتار کنید؟"
فرشته محاسب میگوید: "ما برای افراد مسن احترام ویژهای قائل میشویم.
ما یک پردازش اولیه بر روی تمامی کارنامههای اعمال انجام دادهایم و من ساعاتی را که شما به عنوان ساعات مشاوره برای مشتریان خود اعلام کردهاید جمع زدم.
بر اساس محاسبه من، شما حداقل 193 سال سن دارید !
یوسف
چهارشنبه 16/4/1389 - 11:59
محبت و عاطفه
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد.
نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید.
بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند.
مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید.
موعد عروسی فرا رسید.
زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود.
مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد.
20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود.
همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردمد"
هوتن
شنبه 12/4/1389 - 13:36
اخبار
اشتباه نکنید این فرد نه یک سیاستمدار بود و نه رییس یک سازمان بینالمللی.
باید داستان را از اول مرور کنیم و به تاریخ اول سپتامبر سال 1983 برگردیم:
اول سپتامبر سال 1983 بود و جنگ سرد بین ابرقدرتهای جهان -شوروی و آمریکا- با شدت تمام دنبال میشد ، یک هواپیمای خطوط هوایی کره از فرودگاه جان اف کندی نیویورک به مقصد سئول کره جنوبی حرکت میکرد.
در نیمه راه ، هواپیمای مسافری به اشتباه وارد حریم هوایی شوروی شد. جتهای روسی به این هواپیما نزدیک شدند، خلبانان جتهای روسی نمیدانستند که هواپیما حاوی مسافرهای عادی است ، آنها به هواپیما اخطار کردند که اگر خودش را معرفی نکند ، به آن شلیک خواهند کرد ولی در نهایت پاسخی دریافت نکردند....
گفته میشود در واقع پرسنل پرواز هواپیما اخطار جنگندههای روسی را دریافت نکرده بودند ، البته تا به امروز تئوریهای زیادی در این مورد وجود دارد. یک ساعت گذشت و جتها همچنان ، هواپیما را همراهی میکردند تا اینکه از مقامات روسی دستور رسید که هواپیما نابود شود. این کار انجام شد و در نتیجه 269 مسافر کشته شدند...
بعد از اینکه همه متوجه فاجعه شدند ، مقامات روسی سعی کردند عمل خود را توجیه کنند ولی رونالد ریگان رییس جمهور وقت آمریکا روسها را بربر دانست و کار آنها را «جنایتی علیه بشر که نباید فراموش شود» تلقی کرد.
تنش بین ابرقدرتهای به حداکثر خود رسیده بود و نظامیان هر دو جبهه در حالت آمادهباش نظامی قرار گرفته بودند.
در یک شب سرد در 26سپتامبر سال 1983، استانیسلاو یوگرافوویچ پتروف یک سرهنگ دوم نیروهای موشکی استراتژیک سر کارش بود او به جای همکارش که به علتی نتوانسته بود در محل کار ظاهر شود ، پست میداد و آسمان شوروی را پایش میکرد...
کمی از نیمهشب گذشته بود که پتروف هشداری از یک کامپیوتر گرفت : یک موشک اتمی از سوی آمریکا شلیک شده و مقصدش مسکو است!!!
پروتکل نظامی از پیش تعریف شده روسها در چنین شرایطی این بود که همه سلاحهای اتمی برای انجام یک ضد حمله به صورت سریع و آنی فعال شوند و پس از آن به مقامات نظامی و سیاسی اطلاع داده شود.
صدای آلارمها در پناهگاهی که پتروف در آن بود به گوش میرسید و نورهای قرمز به نشانه شناسایی موشک اتمی آمریکاییها به وسیله ماهوارههای روسی همه جا روشن بودند.
ولی پتروف حس میکرد هشدار کامپیوترها درست نباشد ، او فکر کرد که اگر آمریکا واقعا قصد حمله به شوروی را داشته باشد از همه موشکهایش استفاده میکند و با پرتاب صرفا یک موشک ، فرصت ضدحمله را به روسها نمیدهد.
لحظاتی بعد استرس در پناهگاه بیشتر شد و همه افسرها در تشویش بودند چرا که کامپیوترها ، موشکهای دوم ، سوم ، چهارم و پنجم را هم شناسایی کرده بودند.
پتروف دو راه پیش رو داشت : به غریزهاش اعتماد کند و همه اخطارهای کامپیوترها را ناشی از اشتباه آنها بداند و یا طبق پروتکل نظامی ، سیستم موشکی شوروی را فعال کند و آغازگر جنگی شود که بیشک موجب مرگ میلیونها نفر میشود.
پتروف کار اول را انجام داد!!!
با گذشت دقایقی معلوم شد که حق با پتروف بوده است.همه اینها ناشی از خطای کامپوتر و نقص در یک قطعه چند دلاری بود.پتروف حالا یک قهرمان بود ، او از جنگ اتمی پیشگیری کرده بود ، افسران دور و برش ، تصمیم شجاعانه او را ستودند.
ولی مقامات کرملین اینگونه فکر نمیکردند ، او به هر حال از پروتکل نظامی تخطی کرده بود ، اگر تصمیم او اشتباه از آب در میآمد ، جان میلیونها نفر از شهروندان شوروی را به خطر میانداخت. بنابراین تصمیم گرفته شد که پتروف به بازنشستگی پیش از موعد برود ، با حقوقی حدود 200 دلار در ماه!
تا سال 1988 به خاطر حفظ اسرار نظامی کسی از تصمیم قهرمانانه پتروف آگاه نشد ، در این زمان یکی از افسران حاضر در آن پناهگاه کتابی در مورد واقعه نوشت و همه چیز را توضیح داد.
هیچ کس نمیداند که اگر پتروف ،آن افسر 44ساله ،آن شب در آن پناهگاه نبود ، چه اتفاقی میافتاد و باز کسی نمی تواند حدس بزند اگر همکار آقای پتروف آن روز در شیفت خودش حاضر میشد چه تصمیمی میگرفت ولی مسلم است که پتروف بیشتر از هر شخص دیگری باعث نجات جان انسانها شده است.
شاید اگر آن تصمیم پتروف نبود ، الان من و شما در پشت مانیتورهایمان در حال خواندن این متن نبودیم!!!
صابر
شنبه 12/4/1389 - 13:35
سياست
برخی از کارشناسان که از قضا دلسوز و متدیّن و خدمتگزار هم هستند، بر این باورند که ترک این سیستم کنترلی و محدود کننده جفا به اسلام است و معتقدند نباید جامعة اسلامی شیعی فقیر و بدبخت و بیچاره باشد. این سخن حق است و هیچ انسان عاقل و متدینی خواهان جامعة اسلامی مفلوک نیست، امّا سؤال اینجاست که با این تدبیر برای مقابله با استراتژیهایی همچون «تغییر بافت جمعیتی و ایجاد کمربندهای منطقهای» به منظور تغییر ماهیت شیعی این کشور و تضعیف ایران اسلامی هم اندیشه کردهاند؟
در برنامة قبلی از «پروژة نابودسازی مستضعفان» سخن گفتم و از همة آنچه كه در قالب «نظم نوین جهانی» اعلام شده توسط «جرج بوش پدر» بر سر ساكنان شرق اسلامی باریدن گرفته است. «تغییر بافت جمعیّتی، مهاجرت برنامهریزی شدة هدفمند، ایجاد كمربندهای نامرئی منطقهای» تنها بخشها و حلقههایی از زنجیرة طرح نظم نوین جهانی و خاورمیانة جدید است كه مرحله به مرحله و سریع پیش میرود. البتّه، این همه، در میان بلواهای فرامنطقهای و فتنهگریهای منطقهای گم میشود.
از نظر طرّاحان و مجریان اصلی این گم شدگی و بیخبری ضامن اجرا و تداوم پروژههای تعریف شده است. نگاهی ساده به نقشههای افشا شده دربارة «خاورمیانة جدید» راز ایجاد كمربند سلفی در جنوب كشور را كه از طریق سرمایهگزاریهای بزرگ به ظاهر تجاری در شیراز و بندرعبّاس و قشم و سایر شهرهای جنوبی اتّفاق میافتد، برملا میسازد. به همان سان كه با توجّه به همین نقشه به سؤال بزرگ مهاجرت بهائیان به شمال كشور پاسخ داده میشود.
كنترل و مدیریت همة اقوام و ملل، برداشتن فشار و تهدیدهای پیرامون رژیم اشغالگر قدس و بالأخره اعلام جهان تك حكومتی با محوریّت اسرائیل در گروه اجرای پروژههایی همچون «جهان 2000»، «نابودسازی مستضعفان» و «تغییر نقشة جغرافیایی شرق اسلامی» در گرو اجرای طرحهایی چون تغییر بافت جمعیّتی، مهاجرت هدفمند و ایجاد كمربندهایی نامرئی است. این همه، در زمرة نکات مهمّی هستند که از دید جزئینگر مدافعان کنترل جمعیت و عقیمسازی تدریجی مردان و زنان دور میماند.
مجامع مخفی حاکم بر جهان که حاصل ائتلاف صلیب و صهیون است با نگاه به دو خطر بزرگ سعی در اعلام قریب الوقوع جهان تک حکومتی دارند و نوید آن را به صورت آثار بزرگ سینمایی و مستندات مربوط «پروژة 2012» میدهند. خطر اوّل شکلگیری یک «جریان قدرت» در شرق اسلامی مقابل غرب و فرزند بلافصلش رژیم اشغالگر قدس است و خطر دوم، احتمال ظهور منجی موعود از این منطقة ویژه است. واقعهای که طومار حاکمیّت ابلیس و جنودش را در هم خواهد پیچید.
آنها امید میورزند که اجرای این پروژهها ضمن خنثی ساختن این دو خطر مددرسان نظم نوین جهانی و اعلام جهان تک حکومتی نیز هست.
طیّ دو دهة اخیر، دولتهای وقت، بدون توجّه به موقعیّت فرامنطقهای ایران، شرایطی تاریخی حاکم و نقش آفرینی شیعه خانة امام عصر(ع) به عنوان قطب مرکزی شرق اسلامی در شرایط آخرالزّمانی، ایران و ساکنانش را در برخی موارد چونان جزیرهای فرض کردند که میتواند خارج از همة مناسبات و تعاملات بین المللی و نقشی که استکبار و فراماسونری جهانی برای ما تعریف نموده عمل نمود و به پیش رود.
موضوع کنترل و کاهش فراگیر زاد و ولد و تحدید موالید از طریق برنامههای تنظیم خانواده در زمرة مباحث جدّی قابل نقد و گفتوگو در عصر ماست.
تصمیم اتّخاذ شده در قطعنامة پایانی سمینار مشهد در سال 1367 و اعلام سیاستهای کنترلی و تحدید کننده در 8 اسفند 1367 به هیئت دولت، در حالی رشد جمعیت ایران را پایین آورده که کارشناسان ما را متذکّر تجربة رشد منفی جمعیّت و بروز پدیدههایی همچون پیری جمعیّت و رشد جمعیّت زوجین بدون فرزند میشوند.
برخی از کارشناسان که از قضا دلسوز و متدیّن و خدمتگزار هم هستند، بر این باورند که ترک این سیستم کنترلی و محدود کننده جفا به اسلام است و معتقدند نباید جامعة اسلامی شیعی فقیر و بدبخت و بیچاره باشد. این سخن حق است و هیچ انسان عاقل و متدینی خواهان جامعة اسلامی مفلوک نیست، امّا سؤال اینجاست که با این تدبیر برای مقابله با استراتژیهایی همچون «تغییر بافت جمعیتی و ایجاد کمربندهای منطقهای» به منظور تغییر ماهیت شیعی این کشور و تضعیف ایران اسلامی هم اندیشه کردهاند؟
برای مثال، برخی آمارهای موجود حکایت از رشد و افزایش حیرتآور فرقة ضالة وهابیت در شهرهای مختلف ایران اسلامی میکند. با قدرت یافتن جمهوری اسلامی ایران و هم زمان با تبلیغ کاهش جمعیت سه پروژة «تغییر بافت جمعیتی، مهاجرت هدفمند و ایجاد کمربند نامرئی جنوبی» در دستور کار سلفیها و فرقة ضالة وهابیت قرار گرفت.
سرمایههای بزرگ ارسالی از آن سوی خلیج فارس، جمعیتی کثیری را مأمور ایجاد کمربند نامرئی جنوبی کشور کرد (اطّلاعات دقیق این پروژه را قبلاً ارائه کردهام.) امروزه تمامی ساکنان جنوب با مجموعههای بزرگ تجاری و اداری معروف به «ستاره» آشنایی کامل دارند.
هم زمان با اجرای این پروژه به عنوان حلقهای از یک زنجیره، تبلیغات گستردهای در کنار فتاوای علما برای تعدّد زوجات و افزایش اولاد (حداقل دو زن و بیست بچه) صورت گرفت. طیّ این پروژه قرار شد بافت جمعیتی مناطق ویژهای در ایران به سرعت تغییر کند. امروزه نرخ رشد جمعیت در برخی مناطق 7٪ در مقابل 1٪ تا 3/1٪ مناطق شیعهنشین است. این واقعه باعث شده تا در برخی مناطق، ترکیب جمعیت 20٪ شیعه در مقابل 80٪ غیر شیعه تغییر کند. روستاهایی را میتوان سراغ گرفت که در گذشته 65٪ جمعیت آن را شیعیان تشکیل میدادند در حالی که امروز به حدود 14٪ رسیده است.
در حلقة سوم شاهد «مهاجرت هدفمند» هستیم. این مهاجرتها باعث شده تا نه تنها بر تعداد ازدواجهای فرقههای ضدّ ولایت و ضدّ شیعه با جوانان شیعه افزایش یابد، بلکه به دلیل سرعت زاد و ولدهای برنامهریزی شده، به تغییر بافت جمعیتی نیز بینجامد.
بیگمان اگر در این باره اندیشه نشود و سیاست کنترلی و تحدید کننده دربارة شیعیان این سرزمین مورد ارزیابی مجدّد قرار نگیرد و خانوادهها مصلّح به سلاح آگاهی نشوند، در سکوت و خاموشی همة پروژههای ائتلاف صلیب و صهیون علیه مستضعفان و شیعیان پیرو امامت وولایت محقّق خواهد شد. این همه در حالی واقع میشود که 60 فتوای علمای وهابی در کتاب «مجموع فتاوی دارالجنّه» علمای مکّه و مدینه، همة شیعیان را مشرک و حتّی مستحقّ مرگ و قتل معرفی مینماید.
به هر روی، این سرزمین امانت ویژهای از سوی حضرت صاحب الزّمان(ع) است که حراست از تمامی کیان فرهنگی و خاکی آن تا وقت ظهور کبرا در عهدة ما گزارده شده است.
دشمنان اهل بیت(ع) که خارج از مذاهب چهارگانة اهل تسنّن قابل شناساییاند، اطاعت از حاکم شیعه را حرام، کشتن شیعیان را واجب و استفاده از هر ابزاری برای مقابله با شیعیان را مباح و باعث ثواب میشناسند. چنان که با همة حیل از بروز اتّفاق و اتّحاد میان پیروان مذاهب اسلامی جلوگیری مینماید.
و تازه، این آغاز ماجراست.
درگیریهای آیندة ما و به ویژه در سالهای قبل از ظهور سختتر خواهد بود.
تمامی سالهای انقلاب و دفاع مقدس را با حضور جوانان و جامعة جوان پشت سر گذاشتیم. چنانچه طیّ سالهای آتی جامعة فرتوت و پیر جامعة جوان را بگیرد، فکر میکنید، امکان حراست از ایران و اسلام در شرایط سخت و ناامنی که برایمان فراهم میکنند وجود خواهد داشت؟ با سربازان مزدور میتوان جغرافیای این سرزمین را حفظ نمود؟
آمریکاییها و انگلیسیها اعراب را وادار ساختند تا آیات جهادی را از کتب درسی حذف کنند و حتّی حکم کردند آیة مبارکة بسم الله الرحمن الرحیم را هم بر دارند. فکر میکنید برای چه این فرمان صادر و توسط خائنان به اسلام در سرزمینهای عربی به اجرا در آمده است؟
آنها جامعة جوان با روحیة جهادی نمیخواهند. مردم فاسد و رفاه طلب آلوده برای آنان غنیمت است. از همین رو، در پروژة 2000، بند ارزان کردن موادّ مخدّر را گنجاندند، چرا حذف آیة «بسم الله الرحمن الرحیم»؟
تا کسی مؤسّسات پژوهشی مرتبط با نیروهای ماوراء الطّبیعه در سیا و اینتلیجنت سرویس بریتانیا را نشناسد و مؤسسات کنترل ذهن و شستوشوی مغزی آمریکا همچون «تاویستاک» را نشناسد که وابسته به مؤسّسة بین المللی سلطنتی است، نشناسد. این سخن را درک نمیکند ما را بدجوری غرب زده و مادّهپرست کردهاند.
ما باید به دین و باور اجداد خود برگردیم. آنها اهداف امروز و مقاصد دور خود را با مدد گرفتن از نیروهای شیطانی جنّی دنبال میکنند. بخشی از جاسوسیها را نیز از همین مسیر انجام داده و میدهند. دستور حذف آیة بسم الله الرحمن الرحیم دستور حذف مانع نفوذ این نیروهاست. از مردان اهل معرفت قلبی مدد بگیرید. ما بدجوری سیاستزده و دنیازده شدهایم.
تمامی مراکز مهمّ نظامی، صنعتی، امنیّتی و حتّی خانههای خود را با ادعیه، با حرزها و ادعیة رسیده از ائمة دین(ع) با تابلوهای زیبای آیات، روایات و سلامها در امنیت و مصونیت از این نیروهای شیطانی قرار دهید. صدای اذان را در اوقات شرعی چونان پوششی برای شهر و محلّه و کوچة خود بسازید. خدا ما را از بیماری مزمن و مهلک غربزدگی و تجدّد مآبی بدتر از عصر قاجار و پهلوی نجات دهد.
اسماعیل شفیعی سروستانی
رادیو معارف 4/4/89
mouood/
شنبه 12/4/1389 - 13:32
دعا و زیارت
مرد در زندان بود. میگفتند ادعای پیامبری کرده است. علی بن خالد از سر کنجکاوی به دیدنش رفت. وقتی ماجرا را پرسید، مرد از دو سفر معجزه آسای خود به همراه امام گفت. در یک شب از محل «راس الحسین« در شام به « مسجد کوفه»، «مسجد النبی» و «مسجدالحرام» رفته و بعد به مکان اول خود برگشته است.
بعد گفت که از سر بی تجربگی این واقعه را برای شخصی نقل کرده است و چون ماجرا درباره معجزات و کرامات امام بودو حقانیت آن حضرت را نشان میداد، وقتی خبر به عبدالملک زیات (وزیر معتصم) رسیده بود، دستور داده بود او را به اتهام ادعای نبوت دستگیر کنند.
علی بن خالد از سر دلسوزی نامه ای به وزیر نوشت و ماجرا را توضیح داد و برای مرد درخواست عفو کرد. پاسخ عبدالملک یک جمله بود: همان کسی که در یک شب او را از شام به کوفه، مدینه و مکه برده است، بیاید از زندان نجاتش دهد.
فردای همان روز، زندانبان ها در به در دنبال مرد زندانی میگشتند.
هر چه باشد راه زندان که از شام و کوفه نزدیک تر است!!
برگرفته از نشریه موعود شماره 113
جمعه 11/4/1389 - 15:56
دعا و زیارت
فردی خدمت امام صادق ع رسید و گفت: السلام علیک یا امیرالمومنین! امام از جای برخاست و فرمود: از به کار بردن این تعبیر جز برای علی بن ابی طالب ع خودداری کن که کسی جز او صلاحیت این لقب را نداردو خداوند فقط او را به این لقب نامیده است. از امام پرسیدند: پس قائم شما را با چه نام بخوانیم و چگونه به او سلام کنیم؟ امام صادق ع فرمود: السلام علیک یا بقیه الله، السلام علیک یابن رسول الله صلی الله علیه و آله.
نشریه موعود ش 113
جمعه 11/4/1389 - 15:28
دعا و زیارت
روزی امام علی ع را در بازار کوفه دیدند که کناری ایستاده و شمشیرش را به فروش گذاشته است. پرسیدهند: چرا میخواهی شمشیرت را بفورشی؟ با لبخند گفت: به گولش نیاز دارم تا امرار معاش کنم و این در حالی بود که مالیات فراوان دولت اسلامی در اختیار آن حضرت بود.
نشریه موعود ش 113
جمعه 11/4/1389 - 15:22
دعا و زیارت
زمستان بود، حضرت علی ع را در بازار بصره دیدند که لباسی از دو پارچه کم قیمت به تن داشت. پرسیدند: در این هوای سرد، چرا لباس کافی به تن نکرده ای؟ فرمود: روزی که به این شهر آمدم، بیش از این لباس به تنم نبود و اگر ورزی که میخواهم از این شهر بروم، چیزی بیش از این هماه داشته باشم، خیانت کرده ام...
نشریه موعود ش 113
جمعه 11/4/1389 - 15:19
دعا و زیارت
برای نظارت مستقیم بر امور جامعه، گاهی به بازار میرفت و در مغازه میثم تمار مینشست. روزی میثم برای انجام دادن کاری از مغازه بیرون رفت. امیر مومنان، علی (ع) به جای او مشغول فروش خرما شد. پس از مدتی میثم برگشت ومقداری خرما در گوشه مغازه دید و با تعجب به امام نگریست. اما گفت: این خرماها برای توست، ولی اگر علیه تو بود، چه میکردی؟ میثم تمار با حیرت بیشتری پرسید: مقصودتان چیست؟ اما پاسخ داد: هر بار که مقداری خرما فروختم، یکی برای تو کنار گذاشتمو یک خرمای اضافه به مشتری دادم. به اندازه این خرماها به مردم احسان شده و پاداش و ثواب آن برای توست، اما فکر کن اگر به همین مقدار از هر خریدر کم میگذاشتی، آنگاه چه میکردی؟
نشریه موعود ش 113امیر مومنان، علی (ع) از دیدگاه شخصیت های برجسته، تحقیق و تدوین: حجت موسوی خویی، ص 80
جمعه 11/4/1389 - 15:16