وَلَقَدْ مَكَّنَّا هُمْ فیمَآ اِنْ مَكَّنَّكُمْ فِیهِ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعاً وَ أَبْصَارًا وَ أًفْئدَةً فَمَآ أَغْنَی عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَ لآأَبْصَارُهُمْ فِیهِ وَ جَعَلْنَا لَهُمْ وَ لَآ أَفئدَتُهُم مِنْ شیءٍ إِذْ كَانوُا
یَجْحَدوُنَ بِأَیَاتِ اللهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانوُا بِهِ یَسْتَهْزِؤنَ؛[1]
وبه آن قوم (عاد ) تمكین و قوتی دادیم كه شما امت را چنان نیروی بدنی ندادیم و با آنكه بر آنها گوش و چشم و قلب مدرك قرار دادیم ، هیچ این قوای مدركه آنها را از عذاب نرهانید. بدین جهت كه آیات خدا را انكار میكردند و آنچه را كه استهزا كردند به آنها فرا رسید.
And certainly we had established them in what we have not established in , and we han given them ears and eyes and hearts, but nither their ears, nor their eyes, nor their hearts availed them aught, since they denied the communicastions of Allah, and that which they mocked encompassed them. (The Sandhills/26)
پیشرفت علم جنین شناسی پرده از چهرة یكی دیگر از موارد اعجاز قرآن برداشته و آن هم ترتیب حواس در آیات قرآن میباشد.
قرآن كریم به ذكرگوش و چشم به عنوان دو حس اصلی از ابزارهای شناخت و ارتباط با جهان خارج، اكتفا كرده و این به جهت اهمیت بسیار زیاد این دو حس در كار ادراك حسی است . اما نكتة بسیار جالب و شگفتانگیز، تقدم گوش بر چشم در آیات قرآن است . در قرآن كریم نوزده مورد به لفظ گوش (سَمْع) و چشم (بَصَر) اشاره شده كه از این نوزده مورد، هفده بار واژة « سَمْع » بر « بَصَر» مقدم شمرده شده، به طوری كه ابتدا ازگوش و سپس از چشم صحبت به میان رفته است . حال میخواهیم ببینیم ، از نظر علمی دلیل تقدّم گوش بر چشم در آیات قرآن چیست؟
1ـ حس شنوایی از جمله حواسی است كه بلافاصله پس از تولد شروع به كار میكند . زیرا نوزاد به محض تولد میتواند صداها را بشنود كه این خود یكی از رفلكسهای طبیعی نوزادان است به این صورت كه در هنگام تولد، نوزاد با شنیدن صدای شدید پلك زده و حركت میكند و شروع به گریه میكند. این در حالی است كه برای دیدن اشیاء به طور واضح نیاز به زمان داریم .
تحقیقات جدید علمی فیزیولوژیستها ثابت كرده است كه حساسیت شبكیة چشم انسان در مقابل نور به هنگام تولد ضعیف است و رشد ساختمان شبكیة چشم، تقریباً در پایان شش ماهة اول تولد كامل میشود. به طوری كه نوزاد در شش ماه دوم عمر بوضوح قادر به رویت اشیاء است .
لازم به ذكر است كه نوزاد در بدو تولد، نمیتواند در برابر صداهای ضعیف و كوتاه واكنش نشان دهد،اما در برابر صداهای بلند و شدید میتواند واكنش نشان دهد و پس از پشت سرگذاشتن مراحل رشد، میتواند بین صداهای متفاوت با فركانسهای مختلف تفاوت قایل شود. این تكامل در رشد شنوایی از سال سوم تولد شروع میشود و حدود 13 تا 14 سالگی به كمال رشد خود میرسد.
2 ـ حس شنوایی همیشه و در همه حال میتواند وظیفه خود را بدون حتی اندكی توقف انجام دهد،در حالی كه این در مورد بینایی صادق نیست . یعنی در برخی شرایط انسان قادر به دیدن نیست . مثلاً در تاریكی، حتی با وجود چشمهای باز قادر به رویت واضح اشیاء نیستیم اما میتوانیم به خوبی بشنویم، همچنین در هنگام خواب كه انسان چشمانش را میبندند و میخوابد. اما اگر در محیط سروصدا ایجاد شود، فرد از خواب بیدار میشود. چرا كه تحقیقات جدید فیزیولوژیستها ثابت كرده آخرین حسی كه در هنگام خواب حساسیت خود را از دست میدهد، حس شنوایی است و این خود یكی دیگر از دلایل قاطع اعجاز قرآن است . زیرا خداوند متعال در داستان اصحاف كهف و در بیان خواب چند صد سالة ایشان، به طور شگفانگیزی میفرماید:
فَضَرَبْنا عَلَی ءَاذَانِهِمْ فِی اُلْكَهْفِ سِنیِنَ عَدَدًا؛[2]
پس ما بر گوش آنها (در آن غار ) تا چند سالی پردة بیهوشی زدیم .
3 ـ گوش در كار ادراك حسی و امر یادگیری و تحصیل دانش از چشم مهمتر است . زیرا یادگیری زبان و تحصیل علوم در صورت از دست دادن بینایی برای انسان، امكان پذیر است ولی، اگر شنوایی را از دست بدهیم یادگیری زبان و تحصیل دانش برایمان امری مشكل خواهد بود.
یكی از دلایل مهمی كه نشان دهندة اهمیت تأثیر گوش در ادراك و آموزش ست، این است كه قرآن آن را به تنهایی در كنار عقل ذكر كرده است تا بفهماند میان گوش و عقل رابطة محكمی وجود دارد[3].
خداوند در قرآن كریم میفرماید:
وَقَالوُا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَاكُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعیرِ[4].
و آنگاه (اهل دوزخ با تأسف و حیرت باهم ) میگویند كه اگر ما (در دنیا) سخن انبیاء را میشنیدیم یا به دستور عقل رفتار میكردیم امروز از دوزخیان نبودیم.
همچنین در بسیاری از آیات قرآن واژة سَمْع به معنای فهم و تدبّر و تعقّل به كار رفته است كه در این مورد به آیة زیر اشاره میكنیم:
وَإِذَا سَمِعُوا مَآ أُنزِلَ إِلَی الرَّسولِ تَرَی أَعْیُنَهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفوُاْ مِنَ الْحَقِّ یَقوُلُونَ رَبَّنَاءَ امَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ اٌلشَّاهِدینَ ؛[5]
و چون آیاتی را كه به رسول فرستاده شد بشنوند اشك از دیدة آنها جاری میشود،زیرا حقانیت آن را شناخته و گویند: بار الها ما (به رسول تو،محمد صلی
الله علیه و اله وصلم و كتاب آسمانی او ، قرآن ) ایمان آوردیم ، ما را در زمرة گواهان صدیق او بنویس.
4 ـ یكی دیگر از دلایل اهمیت فوقالعاده گوش و چشم كه در ابتدای بحث از آن صحبت شد، نقش هر یك از این اعضاء در تعادل بدن است .
اطلاعات ارسالی از چشمها و سیستم دهلیزی (Vestibular) واقع در گوش داخلی همراه با اطلاعات حس عمقی (Proprioceptive) از گردن و اندامها به سمت سیستم عصبی مركزی آمده و پس از هماهنگیهای لازم به طرف مراكز بالاتر مغزی میروند و احساس تعادل را ایجاد میكنند.
جالب است بدانیم، اگر عملكرد یكی از این اجزاء از بین برود، دو جزء دیگر میتوانند بتدریج حس تعادل را ایجاد كنند، ولی اگر دو جزء از بین بروند یك جزء بتنهایی نمیتواند این فقدان را جبران كند و حس تعادل از بین میرود.
5 ـ نكته جالب این است كه قرآن ، گوش را به صورت مفرد ذكر میكند ولی چشم (بَصر) را در اكثر آیات به صورت جمع (أًبصَار) میآورد . این خود یكی از نشانههای اعجاز در روش قرآن است ، به این دلیل كه حس شنوایی صداهایی را كه از تمام جات میرسد، دریافت میكند . در حالی كه چشم ، فقط وقتی میتواند ببیند كه انسان خواسته باشد چشم را به طرف چیزی كه میخواهد به آن بنگرد، برگرداند و اگر در مكانی افرادی جمع باشند و صدایی به وجود آید، همگی تقریباً همان صدا را به طور یكسان میشنوند. در صورتی كه، همین عده یك چیز را اززوایای مختلف میبینند و به همین دلیل، دیدشان نسبت به آن شیءِ كاملاً یكسان و شبیه به هم نخواهد بود،كما این كه ممكن است آنها در همان لحظه به تبع سمتی كه به آن مینگرند، اشیای مختلف دیگر را نیز ببینند. علاوه بر این ، هر گاه صدایی كه مستقیماً از جایی به سمت ما میآید، امواج صوتی آن در یك زمان به هر دو گوش میرسد و شدت تأثیرش بر پرده هر دو گوش یكسان است . اما اگر چیزی كه در برابر ما قرار گرفته بنگریم، صورتی كه در شبكیه چشم راست نقش میبندد با شكل همان چیزی كه در شبكیه چشم چپ نقش میبندد،فرق دارد . زیرا چشم راست ، اشیاء را از طرف راستشان میبیند، در حالی كه چشم چپ آنها را از طرف چپشان مینگرد[6].
اكنون با دانستن این همه شگفتی و نظم و هماهنگی در هر یك از این اعضای بدن انسان، میتوان به اهمیت سایر حواس نیز پی برد و دانست كه هیچ نظمی در خلقت انسان بدون علت نیست . خلقتی كه خالق انسان مرحله به مرحله آن را در كتاب خود بیان داشته و این از دلایل اعجاز این كتاب آسمانی است . پس به حقیقت باید گفت،آفرین بر قدرت كامل بهترین آفریننده.
ولز ( از دانشمندان برجستة انگلستان ) میگوید : [7]
هر كس بخواهد دینی را اختیار كند كه سیر آن با تمدن بشر پیشرفت داشته باشد، باید كه دین اسلام را اختیار كند و اگر بخواهد كه معنی این دین را بیابد به قرآن مراجعه كند. قرآن ، بهترین راهنمای یك عقیده قلبی یعنی توحید و اخلاق فاضله است . اسلوب فصاحت و بلاغت آن به حدی زیباست كه عقول عقلا را حیران ساخته است . قرآن كتابی است ابدی و جهانی.