نسل جوان در تیررس افسردگی
تحقیقات نشان می دهد كه از هر ده نفر تقریباً یك نفر از افسردگی رنج می برد و زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند
بحث افسردگی با توجه به شرایط خاص جامعه ما ظرفیت این را دارد كه از قالب بحث در مورد یك بیماری روانی در حیطه پزشكی ، به جامعه شناسی پزشكی و یك بحث اجتماعی وارد شود..
شرایط خاص جامعه ما به عنوان یك كشور جهان سومی و در حال گذار همراه با گذراندن پروسه اجتماعی و سیاسی انقلاب و جنگ و تحولات متأثر از ارتباط با جهان خارج ، به حتم تأثیرات خاصی در جامعه پدید می آورد كه حجم بالای جمعیت جوان كشور ما به شكل بارزی در معرض آن قرار می گیرد.
این مطلب می كوشد تا به زوایای مختلف افسردگی در افراد جامعه بپردازد.
افسردگی، خانواده، جامعه
فرد افسرده با تجربه ذهنی ناراحتی شدید، فقدان احساس كنترل بر خلق و عواطف و تغییر در سطح فعالیت ، عدم علاقه و احساس گناه، افت در عملكرد شغلی و روابط اجتماعی را تجربه می كند. تحقیقات دال بر این امرند كه از هر ده نفر تقریباً یك نفر از افسردگی رنج می برد و زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند.شیوع افسردگی در زنان جوان بیشتر است و با افزایش سن كاهش می یابد، در حالی كه شیوع آن در مردان جوان كمتر است و افزایش آن با سن نسبت مستقیم دارد.
گرچه ابعاد مضر بیماری افسردگی، اكثراً متوجه زندگی قربانی و خانواده اوست لذا با توجه به پیامدهای سوء طلاق، خودكشی، الكیسم، اعتیاد به مواد مخدر، بیكاری و ...، اقتضا می كند كه این معضل را در زمینه مشكلات اجتماعی به شمار آورده و برای كاهش میزان آن كوشیده و برای رفع آن برنامه ای عاقلانه بیندیشیم.
به اعتقاد اكثر روان شناسان و جامعه شناسان ریشه اصلی افسردگی به خانواده برمی گردد. چرا كه خانواده به عنوان نهادی كه زمینه و بستر آموزش و رشد روانی – اجتماعی فرزندان را فراهم می سازد، نقش به سزایی در وضعیت روانی فرزندان دارد. خانواده به عنوان مجموعه ای كه قوانین و رسوم عملكردی خود را دارد ، از اعضایی تشكیل شده كه به گونه ای پویا با یكدیگر مرتبط اند و به همین دلیل نیز رفتارشان به صورت كاملاً مجزا از كل سیستم خانواده قابل بررسی نیست. خود این سیستم نیز به نوبه خود با نیروها و مجموعه های گسترده اجتماع مرتبط است و ارتباط متقابل دارد.
نگرش و عقاید والدین در جریان اجتماعی شدن و رشد شخصیت كودك سهم به سزایی دارد. این نگرش ها گاه زیان آور و آسیب رسان است و می تواند در ناسازگاری های بعدی در زندگی تأثیر گذار باشد.
چنان كه آلفرد آدلر در این باره می گوید:
" افسردگی از احساسات تحقیرآمیز كه در دوران كودكی به واسطه حمایت شدید یا طرد شكل می گیرد، ناشی می شود" كارن هورنای نیز می گوید:
" اختلال در روابط والدین- فرزند باعث افسردگی و ناراحتی طولانی مدت در زندگی حال و آینده او می شود."
كیفیت تعامل والدین و كودك از مهمترین عواملی است كه می تواند به شخصیت و روند رشد فرزندان تعالی ببخشد و به استقلال دوران بلوغ و رشد، احساس مسئولیت، اعتماد به نفس، سازگاری و انطباق فرزندان منجر شود. به طوری كه آنان با دیدی مثبت به خویش بنگرند تعاملات مطلوبی با اطرافیان داشته باشند. این افراد قادرند با استرس و بحران بهتر تطبیق یابند و در دوران بلوغ و بزرگسالی كمتر دچار اشتباه و انحراف و افسردگی شوند.
به طور معمول دعواهای خانوادگی و تنش ها، قواعد انطباقی شدید، بدخلقی و بكن و نكن ها موجبات احساس ناامنی در فرزندان می شود. این وضعیت مخاطرات روانی اعضای خانواده بالاخص فرزندان را فراهم می سازد. به همین دلیل اعضا برای دستیابی مجدد به تعامل حیاتی می توانند به انواع رفتارهای نامطلوب روانی- اجتماعی متوسل شوند و یا سوق یابند.
همچنین تحقیقات نشان می دهد طلاق و جدایی والدین، بیماری های بلندمدت، غیبت و عدم حضور در خانه، مشكلات مالی، بیكاری و نیز انحرافاتی مانند اعتیاد، انحرافات جنسی ، و دزدی از عواملی خاص دیگری است كه در ایجاد مشكل افسردگی فرزندان در محیط خانواده مؤثر است.
از سویی، همانطور كه می دانیم خانواده به عنوان نهادی اجتماعی در خلاء واقع نشده و با سایر نهادها و بخش های جامعه در ارتباط است و متأثر از تأثیرات آنهاست. بنابراین در هر بخشی از اجتماع و نهادهای آن، تصمیمات و تعاریف صورت گرفته در آن خواه ناخواه خانواده را متأثر می نماید و باعث می شود كه به محیط خانواده كشیده شود و در صورت منفی بودن، جو و محیط خانواده را به تشنج بكشاند و به مخاطرات و تنش های روانی اعضای آن منتهی شود.
بی عدالتی های اقتصادی و اجتماعی، تجمل دوستی و پول پرستی، تضاد ارزش های خانواده با جامعه، بیكاری، مفاسد اجتماعی، معضلات اشتغال و تنش های شغلی، تضادها و بحران های فرهنگی، كمبود امكانات مسكن و درآمد پایین ، نقش تعیین كننده های در وضعیت اجتماعی، اقتصادی، و فرهنگی خانواده و نهایتاً اعضای خانواده و وضعیت روحی – روانی آنها ایفا می كند.
تحقیقات به وضوح نشانگر این مطلبند كه در اغلب جوامع، زمانی كه فشار و نابهنجاری های اجتماعی از قبیل وضع نابسامان اقتصادی، بیكاری، تورم، جنگ و حوادث سخت طبیعی و اجتماعی بیشتر می شود طلاق و نابسامانی های خانوادگی افزایش می یابد و بالطبع افسردگی و ناامیدی در میان اعضای خانواده – و در نتیجه اعضای جامعه - افزایش می یابد.
رهیافت كاركرد گرایی بیان می دارد:
بیماری روانی از جمله افسردگی مربوط به نابسامانی های سیستم های اجتماعی است تا این كه مربوط به یك مورد بیماری زا در فرد باشد. تحقیقی كه در این زمینه صورت پذیرفته ، نشانگر این امر است كه اعضای خانواده های در معرض مشكلات اقتصادی، تنش های فرهنگی و معضلات اجتماعی، بیشتر مستعد بیماری افسردگی و تبعات ناشی از آن هستند.
به همین دلیل درصد بالای افسردگی در هر جامعه ای منعكس كننده مسائل و مشكلات اجتماعی است. بنابراین نگرش به بیماری افسردگی به عنوان یك موضوع اجتماعی روشنگراین موارد است:
1- فرد در اجتماع واقع شده و متأثر از نیروهای اجتماعی، نهادها و سازمان های واقع در آن است.
2- افسردگی در صورتی كه مزمن شود ممكن است فرد را از كار انداخته و معلول سازد كه نتیجه این مسئله به جامعه بر می گردد.
3- افسردگی نه تنها از نقطه نظر گسستگی های خانوادگی و یا رنجی كه در اثر آن افراد متحمل می شوند بلكه از نظر اقتصادی و اجتماعی نیز بسیار گران و سنگین تمام می شود و هزینه زیادی را بر جامعه تحمیل می كند.
4- علامت شناسی در روان پزشكی به وسیله عوامل اجتماعی مانند رشد جمعیت، صنعت، فقر و تبعیض، بی عدالتی، بحران های اجتماعی و فرهنگی، كشمكش های نژادی و روابط بین انسانی تحت تأثیر قرار می گیرد.
باید توجه داشت كه تك تك اعضای جامعه برای ادامه زندگی به مأمن خانوادگی كه آسایش و آرامش روحی – روانی آنان تأمین شود نیاز دارند. از سوی دیگر، نهاد خانواده به بستر مناسب اجتماعی نیازمند است كه بتواند در این بستر به گونه ای پویا و مرتبط روابط خانوادگی را تداوم ببخشد. بنابراین مهمترین اقدام ، از میان برداشتن عوامل استرس زای غیر ضروری در خانواده است كه این امر به نوبه خود مستلزم اقداماتی در سطح كل جامعه است كه توجه دست اندركاران و برنامه ریزان مملكتی را به طور همه جانبه می طلبد.
6 باور غلط درباره درد
درد
دکتر کارمن گرین، دانشیار رشته بی هوشی و رئیس مرکز تحقیقات و پژوهش درد، در دانشگاه میشیگان می گوید: " فلسفه بروز درد این است که ما را از کاری که در نتیجه آن دچار درد شدهایم، باز دارد."
شش باور غلط درمورد درد وجود دارد که ما در ادامه قصد داریم با نقل قول هایی از چهار تن از متخصصان این امر، شما را نسبت به اشتباه بودن آن ها آگاه سازیم.
احساسات فردی، اثری بر تحمل درد ندارند
درد دارای دو بعد فیزیکی و احساسی است. احساساتی چون اضطراب، استرس یا افسردگی، به احساس درد، قوت بخشیده و توانایی فرد برای مقابله با آن را کاهش می دهند. به عنوان مثال، اضطراب، می تواند سیگنالهای درد مخابره شده به مغز را تشدید کرده و سبب ناراحتی بیشتر فرد شود.
اساس و پایه باور غلط مذکور، این است که برخی تصور میکنند که درد فقط در درون مغز انسان ساخته و پرداخته می شود. دانشمندان میگویند: "بررسی سیتیاسکن یا ام.آر.آی مغز بیماران، نشان میدهد که زمان درد کشیدن، بخش هایی از مغز فعال تر می شوند. برخی از بیماران، به اشتباه از پزشک می خواهند تا جهت تسکین دردشان، به آن ها داروی ضدافسردگی بدهد و یا با این تصور که پزشک به حقیقت درد آنها واقف نیست، از او می خواهند تا آن ها را جهت تسکین درد به روان شناس ارجاع دهد."
دمای هوا هیچگونه اثری بر دردهای مفصلی ندارد
اگر چه مکانیسم علمی دقیقی برای این موضوع شناخته نشده است ولی به هر حال دمای هوا روی دردهای مفصلی اثر می گذارد. وارفیلد می گوید: "بیشتر به نظر میرسد که این فشار هوا است که روی مفاصل اثر می گذارد. تا دما و درجه رطوبت آن!" یک نظریه این است که تغییر در فشار هوا که در خلال توفان افت می کند، احتمالا سبب افزایش موقت التهابات، دردها و سفتی بدن می شود. علت احتمالی آن این است که پایانههای عصبی با کمک گیرندههای حسی خود، تغییرات فشار هوا را شناسایی میکنند.
آرتریت
هوای سرد سبب بدتر شدن برخی از دردهای به خصوص می شود. یک توضیح احتمالی برای این موضوع این است که وقتی هوا خیلی سرد است، تمامی بدن انسان سفت و منقبض می شود. بنابراین مفاصل نیز سخت تر شده، حرکت آن ها با دشواری و درد فراوان همراه خواهد بود. کسانی که التهاب مفصلی دارند اغلب ذکر میکنند که در هواهای خشک و گرم احساس مطبوع تری دارند و این گفته احتمالا صحت دارد ولی شواهد قابل استنادی مبنی بر چگونگی تاثیر آب و هوا روی دردهای مفصلی وجود ندارد.
مردان در مواجهه با درد، نسبت به زنان موفقترند
در تحمل درد، هیچ یک از دو جنس زن و مرد، بر دیگری برتری ندارند. دکتر گرین می گوید: "سنجش میزان کمی تحمل درد، با استناد بر تعداد یا نوع داروهای دریافتی، امری نادرست است. غالبا، درد بر اساس چگونگی برداشت درونی هر فرد از آن و اساسا روشی که آن را تجربه میکند، ارزیابی خواهد شد و آن هم مطمئنا خیلی دقیق نخواهد بود، چرا که هم جنسیت فرد و هم تجربیات فرهنگی متفاوت، می تواند بر شیوه های تحمل درد تاثیر بگذارد." هر چند برخی از مطالعات نشاندهنده عملکرد بهتر زنان نسبت به مردان در تحمل دردهای مزمن است، اما آنان در مقایسه با مردان، نسبت به دردهای حاد مثل احساس درد ناشی از لمس اجسام داغ، ضعیف تر ظاهر می شوند.
همچنین به نظر می رسد که زنان نسبت به دردهای طولانی مدت، بردبارترند. شواهدی وجود دارند مبنی بر این که سیستم عصبی زنان و مردان، اطلاعات مربوط به درد را به شکل های متفاوتی پردازش میکنند. رفتار اجتماعی مردان معمولا به این صورت است که در صورت تجربه درد آن را حاشا کرده، در برابر آن بردباری نشان ندهند ولی زنان بیشتر تمایل دارند که دردشان را اظهار کنند. طبق نظریه گرین، زنها در سنین باروری همچون سایر دورانهای زندگیشان تحت تاثیر میزان هورمونهای بدن خصوصا استروژن می باشند و این موضوع سبب بروز تفاوتهایی در نحوه برخورد آن ها با محرک های دردناک، نسبت به مردان می شود.
کودکان همیشه می توانند بگویند که چه وقت، درد دارند و یا چه قدر درد می کشند
گریه
کودکان ممکن است همیشه دردهای شان را به زبان نیاورند ولی با عملکرد یا رفتارشان به آن اشاره کنند. دکتر زلترز میگوید: "کودکان به صورت های متفاوتی، ناراحتی و رنج شان را ابراز میکنند که این بسته به میزان تکامل، سن آن ها و تواناییهای گفتاری آنان، فرق می کند. همچنین آن ها می توانند، بدون بر زبان آوردن کلمهای، دردشان را ابراز کنند. شیرخوارانی که مدتهای مدید دردهای بسیاری راتحمل کردهاند، ممکن است ناراحتیشان را با گوشه گیری یا بی حوصلگی و بیتفاوتی ابراز کنند.
علامت دیگر در کودکان خردسال، ساکتتر شدن و انزوا میباشد. کودکان سنین مدرسه، دردهای شان را با رفتارهایی چون گریه کردن، پا کوبیدن به زمین، لگد زدن و یا گوشه گیری نشان میدهند. نوجوانان با گره کردن مشت ها و یا سفت کردن و انقباض عضلات شان، سعی می کنند قوی و بردبار به نظر برسند. زلترز می افزاید که بین عکسالعمل کودکان در برابر دردهای حاد و مزمن تفاوت وجود دارد. او می گوید: "کودکان در مواجهه با دردهای حاد، همچون درد ناشی از تزریق آمپول یا زخمی شدن و یا درد زمان بخیه کردن با رفتارهایی مانند گریه کردن، پا کوبیدن به زمین و یا جیغ کشیدن ناراحتیخود را ابراز می کنند ولی در مورد دردهای مزمن، کودکان رفتهرفته بی رمق شده، رنگ پریده به نظر میرسند و به نظر می رسد که دیگر علاقه ای به بازی یا همراهی با محیط اطراف شان ندارند."
درد در دوران شیرخوارگی اهمیت چندانی ندارد زیرا کودک در این دوران، خاطرهای از درد ندارد
دکتر لونی زلترز میگوید: "حتی کودکان نارس نیز آنقدر تکامل دستگاه عصبی پیدا کردهاند که بتوانند اثرات نامطلوب جسمانیاز درد، همچون افزایش میزان ترشح هورمونهای مقابله کننده با استرس، افزایش ضربان قلب، دشواری تنفس و نتایج ضعیف متعاقب اعمال جراحی را تجربه کنند.
هر چه میزان مواجهه نوزادان با محرکهای دردناک بیشتر و شدیدتر باشد، این احتمال می رود که تکامل سیستم عصبی حسیشان که در حقیقت منتقل کننده اطلاعات مربوط به تجربه درد به سیستم اعصاب مرکزی آن ها است، بیشتر شده و بعدها به آسیب پذیری بیشتر کودک نسبت به درد منجر شود."
دکتر زلترز همچنین می افزاید: "دقیقا همپای نقش عامل ژنتیک در احساس درد، می توان چنین گفت که هر چه مواجهه با درد در دوران شیرخوارگی زودتر به وقوع بپیوندد، احتمال بروز دردهای مزمن در دوران بزرگسالی بالاتر خواهد رفت. گذشته از این، اگر درد در نوزاد یا کودکان خردسال درمان نشود، نتایج منفی طولانی مدت خود را در آینده نشان خواهد داد حتی اگر خاطرات مربوط به درد در حافظه دور انسان ثبت شده باشند و یا اصلا توسط فرد، به یاد آورده نشوند."
در مطالعاتی که دانشمندان روی نوزادان نارس انجام دادهاند، متوجه شدند که بعد از 4 تا 5 سال پیگیری آنان، این کودکان نسبت به همسالان خود، بیشتر از دردهای شکمی و یا کلا دردهای عمومی حس شده در بدن شکایت داشتند.
هرچه می توانید، کمتر از داروهای مسکن استفاده کنید
مسکن
برخی بیماران، با هراس از این که مبادا وابسته و یا معتاد به داروهای مسکن شوند، دردهای خود را کاملا درمان نمی کنند ولی طبق نظریه دکتر گرین، اعتیاد پیدا کردن به داروهای مسکن حین درمان دردهای حاد، یا مزمن و یا حتی دردهای ناشی از سرطان ها، بسیار به ندرت اتفاق می افتد، مگر این که بیمار از قبل پیش زمینه و یا سابقهای از اعتیاد را داشته باشد. وارفیلد می گوید: "هدف از استفاده از داروهای مسکن این است که بر درد پیشی بگیریم.
اگر می خواهید بر درد پیشی بگیرید، باید داروی مسکن را قبل از شروع درد و به مقدار مناسب مصرف کنید. تنها در این صورت است که جلوی رهایی مواد مختلف تشدید کننده درد در بدن گرفته می شود.
طالع بینی براساس گروه خونی
بخشی از شخصیت شما در رگهایتان جاریست آیا گروهای خونی می توانند باعث ایجاد یک خصوصیت یا عادت شخصی شوند؟شاید بله...شاید هم نه...برای نزدیک شدن به پاسخ این مقاله را بخوانید.اما فراموش نکنید که اتکا به یک مقوله یا دلیل برای قضاوت در مورد اشخاص تنها نوعی ساده لوحی است.
گروه خونی) o تیپ گرم)
حدود38%مردم جهان دارای گروه خونی
o - و 6% دارای گروه خونی هستند o+
خصوصیات
بی پروا،با اراده،مغرور،بخشنده،اجتماعی،با انرژی،برونگرا،رک وصریح،واقع گرا،نمایشی،عمومی،مثبت،مستقل،ریسک پذیر،نا فرمان،بی اعتبار،لجوج وخودمحور. به آسانی دوست می شوندوبا جریانات همراه شده وبه فرصت ها چنگ می زنند.برای شروع یک پروژه یا شکاریک ایده ونظر صریح هستند.درفعالیت های سازمان یافته خوب عمل می کنند.دربعضی موارد چندان دقیق نیستندواحساسات زیاد و قوی از خود نشان می دهند.ممکن است به سرعت مخالفت عمیق خود را با یک نظر بیان کننداما معمولا این مخالفت پایدار نیست.کارگشایانی سنتی،محرک وکمی لاف زن هستند.
احساسات خود را خیلی نشان می دهنداما در برخورد با دیگر گروهای خونی این بیان اظهارات متغیر است.نوعی ظرافت ذاتی وفطری دارند.شخصیت های اجتماعی وپر زرق و برق هستندمیتوانند در حوادث و بحران ها سازگاری خوبی داشته باشند.لغات و کلمات به آسانی به سراغ آنها می آیند.خجالتی نیستندورک وصریح احساسات درونیشان را فاش می کنند.جاه طلب اند اما گاهی با جزییات سرگرم می شوند.علاقمند به حفظ روابط هستند وخودشان در این زمینه تلاش می کنند.
گروه خونی A (تیپ سرد)
حدود 34% ازمردم دارای گروه خونی A+
و 6% دارای گروه خون A- هستند
خصوصیات
مطیع وآرام،دقیق،دلسوزوغمخوار،فداکار،مودب،درستکار،وفادار،احساساتی،درونگراوکمی دستپاچه.حتی در مواقع آشوب و غضب آرام وخون سرد هستند.نسبت به نظرات عمومی حساس اند.اغلب درون گرا هستند دربرخورد با دیگران خجالتی وکمرو هستند یا حتی مریض به نظر می رسند کمی بدبین هستند.برای روابط ارزش قائل بوده ونسبت به دیگران وفادارند.نسبت به تغییرات تردید دارند.دوست داران طبیعت وگریزان از جمعیت وشلوغی هستند.به یک مکان شخصی یا پناهگاه امن ومخفی برای خود نیازمندند.عموما دو دل و غیر قاطع اند.برای حضوردر کارهای تیمی آماده هستند مخصوصا وقتی دستوری به آنها داده شود.علاقه مند به ایجادرابطه نیستندوتلاش چندانی هم برای اینکار نمی کنند.
گروه خونی B (فعال)
حدود 9% از مردم جهان دارای گروه خونی B+
و 25% هم دارای گروه خونی B- هستند
خصوصیات
بشاش وخوشرو،خوش بین،فعال،حساس،مهربان،فراموش کار،آشفته،درهم وسازمان نیافته،پرسروصدا،خودپسندوخودبین،پرانرژی وجدی در راه رسیدن به هدف،معمولا جزوبهترین افراد تیم می شوندوافراد تکرویی هستند.اغلب کارها رابا روشهای خودشان انجام می دهندوخود کفا هستند.شخصیتهای ماجراجوودلیر،علاقه مند به داشتن یک راه مشخص ومخصوص،موجوداتی اجتماعی وعلاقه مند به مهمان داری هستند.علاقه به حفظ روابط هستند وخودشان در این زمینه تلاش می کنند.
گروه خونی) AB فارغ از مراقبت و بی نیاز از توجه(
حدود 4% مردم دارای گروه خونی AB+
و 1% هم گروه خونی AB- دارند
خصوصیات
اجتماعی، سخت گیر نیستند،غمخوار ودلسوز،دیپلماتیک،اهل گشت وگذار،خلاق،غیر قابل پیش بینی،هنرمند،انعطاف پذیر،ترشرو ودرخود!مخلوطی از تضادها،خجالتی در مقابل بعضی ها ، بی باک وگستاخ با بعضی دیگر، برونگراودرونگرا،گاهی غیر قابل پیش بینی است وگاهی ظاهرا بسیار آرام وخونسردبه نظر می رسند.قدرت خلاقه زیادی دارند،توانا در پیدا کردن مشکلات ودور زدن آنها،علاقه مند به محیط شهری،به آسانی خسته می شوند.به نظر می رسد که هر کاری که انجام می دهند از روی اجبار است. هرگزکاری را برای قدردانی انجام نمی دهند.اسرار آمیز بنظر می رسند.در فعالیتهای اجتماعی می توانند هماهنگ ظاهر شوند.علاقه مند به ایجاد رابطه نیستندوتلاش چندانی هم برای این کار نمی کنند .
تمام طول هفته رادرانتظار جمعه ام چه جمعه هاکه یک به یک غروب شدنیامدیحریرآتشین سخن،تیربه دوش بت شکن دوباره صبح،ظهر،عصرنه غروب شد نیامدی
**************************
دل مرده ایم بدون تو،امامسیح من یک جمعه هم،زیارت اهل قبورکن
**************اللهم عجل لولیک الفرج*********
مراحل وفرآیندخواب
خواب فرآیندی فیزیولوژیک دارد.امواج مغزی(E.E.G)نشان میدهدخواب ازدومرحله ی کلی تشکیل شده است:1-مرحله ی خواب فعال(REM)،2-مرحله ی خواب غیرفعال(Non REM) که خودشامل چهارمرحله است،این مراحل تاشب 4تا5 بارتکرار میشوند.
درنیمه اول شب،حدودساعت11شب خواب آلودگی شمابه اوج خودمی رسد،هنگام خواب آلودگی به مدت کوتاهی وارد خوابREM میشوید.دراین مرحله مغزشما حتی اززمان بیداری ،هوشیارتروفعال تر است،اماسایر اعضای بدن به جز دستگاه های گوارش وگردش خون وماهیچه های چشم عملا غیرفعال وفلج هستند.هم چنین ضربان قلب تنفس تندو نامنظم می شودومغزامواج آلفا تولیدمیکند.خواب(REM)سودمندترین بخش خواب است که ترمیم کارکردمغز،تقویت حافظه وهوشیاری رابه آن نسبت می دهند.رویاهای هیجانی وغیرواقعی درهمین مرحله روی میدهد.اگر دراین مرحله ازخواب بیدارشوید،چون مغزتان هوشیاراست میتوانیدخواب هایی راکه دیده ایدبازگوکنید.اولین مرحله ی
REMخواب درنیمه ی اول شب،موقع خواب آلودگی روی می دهد ولی بخش عمده ی آن به دفعات درنیمه ی دوم شب به مدت طولانی تراتفاق می افتد. اگرشب کم تراز4تا5 ساعت بخوابید،آخرین مرحله ی چرخه ی خواب شبانه کامل نمی شودواز فوایداین قسمت خواب را ازدست خواهید داد.
پس ازخواب آلودگی وسپری شدن اولین مرحله خوابREM،وارد خواب غیرفعال(Non REM) میشوید.درمرحله ی اول خواب غیرفعال،ازبیداری به مراحل عمیق ترخواب می روید.قبل از رفتن به خواب عمیق مغزبه خواب می رود ولی بدنتان ازحالت فلج خارج شده،دچارتکان های شدیدمیشود.درمرحله ی سوم وچهارم مغزامواج دلتا تولیدمیکندوخواب عمیق میگردد.همه ی مراحل فقط در70دقیقه رخ میدهد.بیدارکردن شمادراین مرحله دشوار است،اگرهم بیدارشویدگیج وناهوشیار هستید،چون مغزدرحال استراحت است و فقط بدنتان حرکت میکند.
خواب غیرفعال بیشتر درنیمه های شب رخ میدهد.خواب های ترسناک،حرف زدن وراه رفتن به این مرحله ازخواب نسبت میدهند.خواب هایی که درمرحله غیرفعال میبینید برخلاف مرحلهREM،خیالی ورویایی نیستند ومتأثر ازوقایع دوره ی بیداری اند.وقتی درمرحله ی خواب غیرفعال بیدارمیشوید،ممکن است خوابی راکه دیده ایدبه یادنیاورید.
درتمام مراحل خواب ممکن است چندباربه مدت کوتاه بیدارشوید،اماوقتی ببینیدهمه چیز ثابت وسرجایش است،مراحل بعدی را ادامه میدهید.درطول مدت ممکن است 25 تا40 بار حالت خوابیدن خودراتغییردهید.
در آخرین مرحله خواب،ساعت زیستی بدن فعال میشود،باترشح یکسری ازهورمون ها، قندخون افزایش میابدوضربان قلب تندترمیگردد.دراین حالت بدن آماده ی بیدارشدن است وشما بیدارمی شوید.صبح بخیر!!
الگوی چرخه ی خواب باافزایش سن تغییرمیکند،برای مثال:نوزادان نیمی ازمدت خواب خودرا در مرحله یREMمیگذرانند.این نسبت در5سالگی به 20تا25درصد کاهش پیدامیکند واز آن به بعدثابت میماند تااینکه درسنین پیری به 18 درصدکاهش میابد.
خواب دیدن ورویا
محققان دقیقا نمی دانندافراد چرا وچگونه خواب میبینند دراین موردنظریه های گوناگونی ارائه شده که درحوصله ی این مطلب نم گنجه اماهمه ی آنها می گویندخواب دیدن، اختلال نیست،حتی آخرین تحقیق انجمن ملی آمریکا نشان میدهد:خواب دیدن نقش موثری درسلامت افراد دارد.آنها ثابت کرده اندکه همه ی افراد خواب میبینند وبا مختل کردن خواب افراد،آنها بیمارمیشوند.با این همه نبایدازمحتوای خواب هایتان غافل باشید،
خواب های وحشتناک،پریشان کننده واضطراب آور اگرچندروز پیوسته ادامه یابند ممکن است سبب پریشانی شمادربیداری شوند.اگرخودتان دلیل منطقی برای این خواب ها ازجمله تماشای فیلم های ترسناک و...نمی یابید،حتمابه پزشک مراجعه کنید.
مقایسه خواب دختران وپسران:
خواب دختران وپسران درمواردزیر تفاوت دارند:
*دختران نسبت به پسران کمتربه خواب نیاز دارند.
*بی خوابی دردخترها کمترازپسران است.
*اختلال خواب دردخترهابیشتر از پسران است.
*دیرخوابیدن دردختران رایج تراست.
*دخترهانسبت به پسرها سحرخیزترند.
*پسرهانسبت به دختران بیشتر خرخر میکنند.
چندساعت خواب نیازداریم؟
نوزادان نزدیک به20ساعت،کودکان 16تا18 ساعت،افراد14تا23 سال مانند دانش آموزان ودانشجویان به 6تا9ساعت وافرادمسن تر به خواب کمتری نیاز دارند.