ادبی هنری
اون پرنده رو بالاي درخت ميبيني! جالبه نه؟! چي فكر ميكني؟ آره! هركس ميبينه ميگه داره به جوجهاش پرواز ياد ميده! ولي اگر صد سال هم بهش نحوهء پريدن و بال زدن را يادبده فايده نداره! اون جوجه نميپره!
آره! سوال مهميه! داره يك چيز رو به جوجش ياد ميده كه براي پريدن كافيه؛ ايمان.
اينكه ميتونه بپره، پس بايد بپره و ميپره. ايمان براي طبيعت يك غريزه است، مشكل من و تو اينه كه طبيعتمونو گم كرديم. روي اون سنگ رو ميبيني؟ آره! هموني كه يك تيكه علف روشه! ايمان داشت كه اگر شرايط مساعد باشه، روي سنگ هم رشد ميكنه!
آره! گفتم اگر شرايط مساعد باشه، فرقش با من و تو چيه؟
اون به سبزشدن فكر ميكنه، به زندگي، ما به اگر شرايط مساعد باشه. اونقدر توي اين اگر اگرها ميمونيم كه زندگي رو فراموش ميكنيم.
باوركن و ايمان داشته باش كه توي اين كيهان بايد زندگي كني. ايمان داشته باش كه جايي داري، پيداش كن، باورش كن، طبيعتت اينو ميخواد، بيدارش كن، بيدارش كن و زندگي كن.
هه! بالاخره پريد! ديدي؟ ...
دوشنبه 23/7/1386 - 12:26
ادبی هنری
برسنگ قبرمن بنويسيد خسته بود اهل زمين نبود نمازش شكسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تنها از اين نظر كه سراپا شكسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد پاك بود چشمان او كه دائماً از اشك شسته بود
بر سنگ قبر من بنويسيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه دسته بود
دوشنبه 23/7/1386 - 12:0
بیماری ها
نوشيدنيها - دكتر ابراهيم جوان: تحقيقات نشان ميدهد كه مصرف چاي سبز و چاي سياه ميتواند سالهاي زندگي بعد از حملههاي قلبي را افزايش دهد.
چاي يكي از پرمصرفترين نوشيدنيها در جهان است كه پس از آب مقام دوم را در ميان انواع نوشيدنيها داراست. چاي سياه، چاي سبز و اوولنگ از جمله محصولاتي است كه از برگهاي گياه چاي بهدست ميآيد.
مبدأ و منشأ چاي سبز مشخص نيست اما نخستين بار حدود هزار سال پيش چينيها براي محافظت از آب مصرفي خود در برابر آلودگيهاي ميكروبي آن را ميجوشاندند و براي طعم دادن به اين آب جوشيده از برگهاي سبز چاي استفاده ميكردند. بعدها، خاصيت شفادهندگي اين آب به چاي موجود در آن نسبت داده شد.
اولين يادداشتها درباره خواص دارويي چاي سبز در سال 1211 ميلادي و توسط چينيها نوشته شد كه اعتقاد داشتند نوشيدن چاي براي سلامت مفيد است. در قرن 16 ميلادي وقتي اروپاييها براي نخستين بار با چاي سبز مواجه شدند، از آن به عنوان يك نوشيدني دارويي نام بردند كه براي فرونشاندن تب، سردرد، درد معده و درد مفاصل استفاده ميشد.
البته خيلي قبل از آن نيز چاي سبز به عنوان يك نوشيدني نيروبخش و مقوي در نزد ملوانان و دريانوردان غربي از جايگاه ويژهاي برخوردار بود. كما اينكه امروزه هم اخبار زيادي از خواص تازه كشف شده چاي سبز ميشنويم.
دكتر محمدحسين حداد خداپرست ،دانشيار گروه علوم و صنايع غذايي دانشگاه فردوسي مشهد در مورد مراحل توليد و خواص درماني چاي سبز به همشهري ميگويد: چاي سبز از بخار دادن برگهاي تازه گياه چاي در حرارتهاي بالا توليد ميشود كه به موجب آن آنزيمهاي اكسيد كننده موجود در اين برگها غيرفعال شده در حالي كه محتوي پلي فنلي آنها دست نخورده و سالم باقي ميماند.
او ميافزايد: پلي فنلهاي موجود در چاي سبز عمدتاً با نام فلاونولها و كاتشينها شناخته ميشوند كه 30 تا 40 درصد از مواد جامد استخراج شده از برگهاي چاي سبز خشك را تشكيل ميدهند و مطالعات انجام شده بر روي حيوانات و همچنين انسانها نشان داده است كه اين تركيبات بهطور قابل ملاحظهاي داراي خواص آنتياكسيداني، ضدسرطاني، ضد التهابي و ضد باكتريايي هستند.
به عقيده او چاي سياه در طي فرايند توليد بسياري از موادي كه در سلامتي انسان نقش دارد را از دست ميدهد و اين در حالي است كه چاي سبز 6 برابر چاي سياه خواص آنتياكسيداني دارد.
افسانههاي قديمي و سنتي ژاپنيها كه با چاي سبز مرتبط است، دانشمندان را بر آن داشت تا در مورد اثرات آن بر روي بدن انسان تحقيق كنند. محققان ژاپني معتقدند كه زنان بايد در دوران بارداري چاي سبز بنوشند زيرا حاوي مقادير قابل توجهي عنصر «روي» است كه در دوران بارداري بسيار لازم و ضروري ميباشد.
تحقيقات اخير همچنين نشان داد كه نوشيدن چاي سبز علاوه بر كاهش ابتلا به بيماريهاي قلبي و عروقي در كاهش خطر ابتلا به انواع سرطانها، تنظيم قند خون، كاهش فشار خون، افزايش قدرت سيستم عصبي، تسهيل در كاهش وزن بدن، كمك به جلوگيري از زخم معده، كند كردن روند پيري، مقابله با ويروس سرماخوردگي و آنفلوآنزا و حتي درمان بيماريهاي لثه و جلوگيري از اختلالات تنفسي نيز مؤثر است. همچنين اين نوشيدني دارويي قادر است پوست بدن را از صدمات كوتاهمدت و درازمدت اشعة خورشيد در امان نگه دارد.
خواص ضد سرطاني چاي سبز
مطالعات انجام شده بر روي حيوانات آزمايشگاهي اثرات ضدسرطاني پلي فنلهاي موجود در چاي سبز را اثبات كرد. در اين مطالعات فلاونها، فلاونولها، ايزوفلاونها و كاتشينها از جمله پليفنلهايي بودند كه به خاطر داشتن خواص ضد سرطاني مورد مطالعه قرار گرفتهاند. خواص ضد سرطاني و ضد جهشزايي چاي سبز براي اولين بار در سال 1998 روشن شد و از آن به بعد بسياري از مطالعات آزمايشگاهي و اپيدميولوژيك در ارتباط با آن انجام شد.
در موشها اين موضوع به اثبات رسيد كه مصرف چاي سبز بهصورت نوشيدني و يا مصرف پلي فنلهاي حاصل از آن ميتواند بدن را در برابر مواد شيميايي سرطانزا و همچنين اشعه فرابنفش محافظت كند. همچنين نتايج مطالعات اخير نشان داد كه عصاره استخراج شده از چاي سبز ميتواند عليه عوامل شيميايي ديگري كه قادرند در ساير مدلهاي حيواني سرطان ريه، معده، مري، اثني عشر، پانكراس، كبد، سينه و كولون ايجاد كنند، خواص محافظت كنندگي از خود نشان دهد.
به گفته دكتر حداد خداپرست، بسياري از اثرات ضد سرطاني چاي سبز به دليل وجود تركيبي موسوم به اي.جي.سي.جي در آن است كه عمدهترين تركيب پلي فنلي چاي سبز بهشمار ميرود و يك فنجان از اين چاي حاوي 200 ميليگرم از اين نوع تركيب ضد سرطاني است.
به گفته او مصرف مكرر چاي سبز منجر به افزايش سطح اي.جي.سي.جي در ارگانهاي مختلف بدن ميشود كه اين مورد ميتواند از بروز سرطانهاي متعدد در قسمتهاي مختلف بدن جلوگيري كند.
پژوهشهاي انجام شده بر روي موشها همچنين نشان داد كه عصاره چاي سبز، پلي فنلهاي چاي سبز و بهخصوص اي.جي.سي.جي از مرحله شروع تومورهاي پوستي جلوگيري ميكند. از سوي ديگر نتايج تحقيقات اخير حاكي از آن است كه نوشيدن چاي سبز سرعت بهبود بيماران سرطاني را بعد از روشهاي متداول درمان مثل اشعه و يا شيميدرماني افزايش ميدهد.
يكي ديگر از انواع سرطانها كه به نظر ميرسد مصرف چاي حالات متفاوتي در آن ايجاد خواهد كرد، سرطان معده است. به گفته دكتر خداپرست بر اساس مطالعات انجام شده مرداني كه در روز 7 فنجان و يا بيشتر چاي سبز مصرف ميكنند، احتمال ابتلاي آنها به سرطان معده 31 كمتر از ساير افراد خواهد بود. از سوي ديگر مطالعات دانشمندان ژاپني در اين زمينه حاكي از آن است كه چاي سبز پس از مصرف در سلولهاي معده تجمع يافته و بدين ترتيب موجب افزايش غلظت عوامل جلوگيري كننده از رشد سلولها شده و به دنبال آن مرگ سلولي در سلولهاي سرطاني معده را سبب خواهد شد.
در مورد نقش چاي سبز در پيشگيري از سرطان ريه نيز تاكنون مطالعات زيادي انجام شده است. محققان ژاپني در مطالعات خود دريافتند كه كاتشين موجود در چاي سبز از رشد سلولهاي پيشسرطاني در ريه جلوگيري ميكند .مطالعات آنان همچنين نشان داد كه چاي سبز اثرات سيگار كشيدن را كاهش ميدهد.
استفاده از اين نوع نوشيدني در پيشگيري از سرطان تخمدان نيز مؤثر است. پژوهشها نشان داد كه چاي سبز اثرات مواد شيميايي پيشگيري كننده از سرطان تخمدان را افزايش ميدهد.
همچنين مصرف اين نوشيدني و يا تئانين كه يك آمينواسيد پيدا شده در برگهاي چاي سبز است، يك اثر سينرژيستي با داروي آدريامايسين در كاهش اندازه تومورها دارد. اين در حالي است كه آدريامايسين بهتنهايي در كاهش اندازه تومورها مؤثر نيست. محققان ميگويند تئانين قادر است غلظت اين دارو را در بافت توموري به 3 برابر افزايش دهد در حالي كه غلظت آن در ساير بافتهاي سالم كاهش مييابد.
يافتههاي اخير همچنين نشان داد كه چاي سبز ميتواند در درمان سرطان خون نيز مؤثر باشد. دانشمندان ميگويند كاتشينهاي موجود در چاي سبز در جلوگيري از تكثير سلولهاي سرطاني خون موش و انسان نقش دارد.
خواص ضد سرطاني و ضد جهشزايي چاي سبز سبب شد تا امروزه بسياري از غذاها، نوشابهها و لوازم آرايشي و بهداشتي با عصاره اين گياه غني شوند و اين عصاره به عنوان يك مكمل به آنها اضافه شود. بسياري از كارشناسان بر اين عقيدهاند كه چاي سبز قادر است در اكثر اين محصولات و البته نه در همه آنها ويژگي پيشگيري از سرطان را نشان دهد.
معجزههاي ديگر چاي سبز
تحقيقات انجام شده نشان داد كه مصرف چاي سبز و چاي سياه ميتواند سالهاي زندگي بعد از حملههاي قلبي را افزايش دهد. در يك تحقيق انجام شده روي 1900 زن و مردي كه از حملههاي قلبي نجات يافته بودند معلوم شد كه طرفداران مصرف چاي كه به ميزان 19 فنجان يا بيشتر چاي سبز در هفته مصرف ميكردند، احتمال مرگ آنها در بيشتر از 4-3 سال آينده در مقايسه با افرادي كه چاي مصرف نكردند به ميزان 44 كاهش يافت.
از سوي ديگر تحقيقات انجام شده در ژاپن، چين و آمريكا نشان ميدهد كه چاي سبز از راههاي گوناگوني ميتواند به كاهش بيماريهاي قلبي كمك كند و كاتشينهاي موجود در آن ويژگي كاهش كلسترول خون از خود نشان ميدهد.
همچنين چاي سبز چسبندگي پلاكتهاي خوني را كاهش داده و در نتيجه در جلوگيري از تشكيل لختههاي خوني مؤثر است. در مورد تأثير اين نوشيدني در كنترل فشار خون و سطح قند خون نيز تاكنون تحقيقات زيادي انجام شده كه همگي حاكي از اثرات مثبت چاي سبز در كنترل اين موارد است.
همچنين پژوهشها نشان داد كه عصاره برگ چاي سبز از رشد باكتريهاي گوناگوني كه موجب بيماري اسهال ميشوند جلوگيري ميكند و تقريباً تمام نمونههاي چاي تست شده اثر آنتي باكتريايي خود را عليه استافيلوكوكوس اورئوس، استرپتوكوكوس اپيدرميديس، ويبريو كلرا، ويبريو پاراهموليتيكوس، كمپيلو باكتر ججوناي و پلژيوموناس شيگلوئيدس نشان دادهاند.
جالب اينكه غلظتهاي بالاي كاتشين هيچ اثر منفي بر روي بيفيدوباسيلوسها كه براي عملكرد رودهاي بسيار مهم هستند، ندارد. از سوي ديگر يافتههاي اخير در اين زمينه نشان داد كه كاتشينهاي موجود در چاي سبز عوامل استريل كننده بسيار قوي هستند كه ميتوانند از مسموميتهاي غذايي جلوگيري كنند.
نقش چاي سبز در كاهش وزن
گفته ميشود افرادي كه چاي سبز مينوشند در طي روز بيشتر از 70 كالري ميسوزانند و اعتقاد بر اين است كه افزايش سوخت و ساز آنتي اكسيدانها موجب اين تفاوتها ميشود كه كافئين هم يكي از آنها است. همچنين تركيب كافئين و اي.جي.سي.جي ميتواند سرعت سوخت و ساز را به ميزان 4 درصد افزايش دهد.
در يكي از داروهاي جديد كه اخيراً به عنوان داروي كاهنده وزن مورد توجه قرار گرفته است، عصاره چاي سبز به عنوان يكي از 9 تركيب مهم فرمولاسيون آن ميباشد كه كاهش اشتها را از طريق كاهش هورموني به نام لپتين انجام ميدهد.
چاي سبز در كنار اثراتي كه روي هورمون لپتين دارد موجب افزايش سطح هورمون نورآدرنالين نيز ميشود. نورآدرنالين چربي سفيد كه در اطراف رانها، كمر و ... وجود دارد را ميسوزاند و در واقع بدن از اين راه كالري بيشتري مصرف ميكند و بدين ترتيب مصرف كنندگان چاي سبز 43-35 درصد انرژي بيشتري ميسوزانند.
دوشنبه 23/7/1386 - 11:54
دانستنی های علمی
هنوزهم كه هنوز است، پزشك شدن براي كساني كه ميخواهند وارد دانشگاه شوند يك رؤيا است. درحالي كه خيلي از بچهها اصلا تصور درستي از اين رشته و سختيهايش ندارند.
رؤياي دكتر شدن از آن چيزهايي است كه خيلي قبل از رسيدن به دانشگاه در سر يك دانشآموز جا ميگيرد. تصور خانم دكتر و آقاي دكتر شدن، پوشيدن روپوش سفيد، شغل باكلاس، درآمد حسابي و كلي چيزهاي ديگر، آنقدر جذاب هست كه خيليها خودشان را برايش به آب و آتش بزنند. اما اين تصوير رؤيايي از دكتري و دكتر شدن چقدرش واقعيت است و چقدرش توهم؟
«پزشكي كه قبول شدم، مامان 3 روز مهماني داد. كل فاميل و دوست و آشنا جمع شدند خانه ما كه تبريك بگويند؛ به سلامتي آقاي دكتر!» به همين سادگي، از همان لحظهاي كه اسم كسي در فهرست قبوليهاي يكي از دانشكدههاي پزشكي رؤيت شود، يك كلمه به اول اسم و فاميل شناسنامهاياو اضافه ميشود؛ دكتر.
مادر و خاله و در و همسايه چه فرقي برايشان ميكند كه شما با يك ساعت پيش هيچ فرقي نكردهايد، شما از همين حالا دكتر هستيد! اصلا اضافه شدن همين يك كلمه به اول اسم است كه تمام خستگي يك سال (يا بيشتر) درس خواندن فشرده براي كنكور را از تن در ميكند.
آنهايي كه شاخه تجربي را براي قبول شدن در رشته پزشكي خواندهاند، ميدانند براي آوردن رتبه اين رشته، چه مشقتها كه نبايد كشيد! رتبه لازم براي قبولي در پزشكي خيلي بالاست و رسيدن به آن كار هر كسي نيست. با رتبه 1000 در گروه تجربي تقريبا هيچ شانسي براي قبولي در دانشگاههاي دولتي وجود ندارد.
با اين همه، گرفتاري اصلي، تازه بعد از رفتن به دانشگاه شروع ميشود. و اين در حالي است كه خيلي از بچهها پيش از ورود به دانشگاه از مشكلات رشته پزشكي بيخبرند و از هركدامشان كه بپرسي فكر ميكنند 7 سال بعد معروفترين پزشك ايران خواهند بود.
كل واحدهايي كه يك ليسانس فني بايد بگذراند، حدود 140 واحد درسي است كه با حدود 30 واحد دوره ارشد، روي هم ميشود 170 واحد. در رشته پزشكي فقط براي گرفتن مدرك پزشكي عمومي، نزديك به 290 واحد درسي وجود دارد!
تازه معناي درس خواندن هم بين رشته پزشكي و باقي رشتهها كمي متفاوت است. براي اينكه خوب عمق قضيه را متوجه شويد، بد نيست بدانيد كه در رشتههاي غير پزشكي مثلا به جزوه و كتاب بالاي 400 صفحه ميگويند زياد و در پزشكي به بالاي 1000 صفحه!
«چرا ميخواهيد بچهتان پزشكي بخواند؟ چون كلاس دارد!» حالا اينكه اين كلاس از كجا آمده و آيا واقعا وجود دارد يا نه، خدا ميداند. تصور خيلي از خانوادهها اين است كه با فرستادن بچهشان به دانشكده پزشكي، آينده او را از هر نظر تضمين كردهاند. خيلي از مادر و پدرها به همين دليل رؤياي دكتر شدن بچههايشان را در سر ميپرورانند.
اصل اين رؤياها هم رسيدن به 3 چيز است: موقعيت اجتماعي، شأن علمي و البته وضع خوب اقتصادي.اين موقعيتها توهم است؟ نه، واقعيت دارد اما رسيدن به آنها خيلي سختتر از آن چيزي است كه به نظر ميآيد.
دال مثل درس، مثل درد!درس خواندن در رشته پزشكي با هر رشته ديگري كه فكرش را بكنيد، متفاوت است. اولا كه كل دوره نزديك به 7سال و نيم طول ميكشد كه خودش يك عمر است؛ يعني وقتي وروديهاي ديگر فوقليسانسشان را هم گرفتهاند، دانشجوي پزشكي تازه شده است پزشك عمومي!
يكي از پزشكان جوان ميگويد: «وقتي انترن بودم، يك روز در جمع چند تا سال بالايي گفتم نميدونيد چقدر فحشه كه به آدم ميگن انترن! از اون بدتر انترن ـ منترنه! ديگه از اين بدتر هم ميشه؟ سالبالاييها سري تكان دادند و گفتند آره، از اون بدتر پزشك عموميه!».
درسهاي پزشكي در سال اول و آخر هيچ فرقي نميكنند؛ نه حجمشان و نه سختيشان. درسهاي علوم پايه (كه 2سال و نيم اول پزشكي است) واقعا زياد و خستهكننده هستند؛ آنقدر كه خيلي از دانشجوهاي پزشكي در همين دوره احساس افسردگي و پشيماني ميكنند. خيلي از دانشجوهاي پزشكي هم معتقدند اين درسها چرت و پرتاند.
اما واقعيت اين است كه اين حجم زياد واقعا لازم است. البته وقتي در دوره فيزيوپاتو مجبور ميشوي هر 2 هفته يك بار كلي جزوه و كتاب را بخواني و امتحان بدهي، هر چقدر هم كه منصف باشي نميتواني به درسها حق بدهي. معروف است كه در دانشكدههاي پزشكي كسي كتاب خانه نميبرد چون كتابها آنقدر سنگين و كلفت هستند كه كمر درد ميگيري!
سيستم درسي در پزشكي خيلي شبيه به ارتش است؛ هر كس بايد از سال بالايياش ياد بگيرد؛ رزيدنت سال يك از سال2 ياد ميگيرد، سال2 از 3 و بالاتر. براي همين است كه سال بالايي (خصوصا در دوره تخصص) فرمانده به حساب ميآيد.
اگر ناگهان ساعت 2 نيمهشب گفت بپر برو برايم راني بخر و بيا، بايد بروي، بخري و بيايي! اگر نخواهي گوش بدهي، سال بالايي ميتواند به تو چيزي ياد ندهد و اگر هم ياد نگرفتي ديگر هيچوقت ياد نميگيري.
از همينجا اختلاف بين پزشكها ايجاد ميشود و اينطوري ميشود كه يكي پنجه طلا ميشود و يكي نميشود. جريمههايي مثل كشيك اضافه هم هستند كه پدر آدم را درميآورند. در تخصص ارتوپدي (كه بخش خشني است!) معروف است كه اينطوري جريمه ميدهند؛ كشيك تا اطلاع ثانوي؛ يعني باش تا صبح دولتات بدمد!
به خاطر همين فشار درسي، عقب ماندن در دوره پزشكي خيلي عادي است. وقتي هم عقب بماني، اوضاع درس و دانشگاه واقعا داغان ميشود، چون از گروه دوستانات عقب ميافتي و ديگر كسي را نداري كه سر كشيكها و امتحانها هوايت را داشته باشد و تازه براي امتحانهايي مثل علوم پايه و پره انترني (Pre Intern) هم لااقل 6 ماه معطل ميشوي.
اين فشار هر چه ترمهاي درسي بالاتر ميرود، بيشتر ميشود. براي همين است كه بيشترين آمار ول كردن درس پزشكي مال يك سال و نيم آخر (دوره انترني) است كه كار در بيمارستان هم به كارهايت اضافه ميشود.
خيلي از آنهايي كه در اين دوره، پزشكي را ول كردهاند، بهانهشان اين است كه ما از اول هم به درد اين رشته نميخورديم و با اين رشته حال نميكرديم و اين حرفها. اما واقعيت اين است كه پزشكي اين دانشجوها را پس ميزند، نه دانشجوها پزشكي را. كسي كه نتواند از پس فشار درسي بربيايد، ناچار به ول كردن آن است، حالا به هر بهانهاي!
خون، دل و روده، جنازه و چيزهاي ديگر!«در اولين جلسه كلاس تشريح معمولا خانوما حالشون بد ميشه. يهخردهاش سوسولبازيه اما بيشتر به خاطر بوشه. يه بوي شديد و ناجوري داره كه خيلي اذيت ميكنه. با اين همه، من اصلا اذيت نشدم. اصلا فكر نميكردم ايني كه اينجاست آدم باشه؛ انگار يه گاو رو سلاخي كرده باشن و گذاشته باشن اونجا! باور كردني نيست كه اون پوست لطيف آدم اين طوري مثل يه چرم قهوهاي سفت بشه.
اما تشريح بد نيست. پزشك قانوني اذيت ميكنه. وسط كار يه لحظه فكر ميكردي جنازه داره نفس ميكشه اما از اون بدتر هم هست. من خودم از استفراغ خيلي حالم بد ميشد.» اينها بخشي از اعترافات يك پزشك جوان است. اگر هنوز هم دل و دماغ خواندن گزارش را داريد، ميتوانيد اعترافات ديگري را هم بخوانيد؛ «اين چيزاي چندشآور مال بچههاست. قسمت آزارنده كار، مثلا بخش اطفاله.
اونجا با ابعاد بدي از بيماري روبهرو ميشي. فكر كن يه مريضي داري، يه مادري كه سرطان داره. دو تا دختر دوقلو داره كه ميخوان برن مدرسه. حالا شب 2مهره و مادره داره ميميره. اين چيزهاست كه آدمرو اذيت ميكنه. بخش پزشكي پر از اتفاقات صفحه حوادثه. همون فيلمي كه شما ميري پول ميدي ببيني و گريه كني، به وفور توي پزشكي رخ ميده».
فشارهاي روحي و رواني ناشي از چنين اتفاقاتي، خيلي از دانشجوها را دچار افسردگي و اينطور چيزها ميكند. يك دانشجوي پزشكي در بيمارستان ممكن است در هر كشيك چند تا مرگ داشته باشد؛ آن هم مرگ كساني كه مسئوليتشان را داشته. يكي از پزشكان جوان ميگويد: «يك دكتري بين ما ركورد داشت؛ در يك كشيك 6 بار كد خورد». كد خورد يعني مرد! در بيمارستان به جاي اينكه از پشت بلندگو اعلام كنند «مريض دارد ميميرد، لطفا خودتان را برسانيد»، مثلا ميگويند «كد99، اورژانس».
اينطور اتفاقها در بيمارستانهاي دانشگاهي زياد رخ ميدهد. دليلش هم ـ برخلاف تصور عامه ـ اين نيست كه در اين بيمارستانها مريض را ميكشند؛ بيشتر بيماراني كه به اينطور بيمارستانها ميآيند، مريضهايي هستند كه در درمانگاهها و بيمارستانهاي معمولي جواب نگرفتهاند و حالا به اينجا آمدهاند؛. يعني اوضاعشان خيلي بيريخت شده و در نتيجه خيليهايشان ميميرند.
گروه امداد 3خطرات شغلي هم در رشته پزشكي فت و فراوان است. برخورد با هزار جور درد و مرض و بيماريهاي واگيردار و درمانناپذير كافي است تا آدم بدون هيچ مشكلي احساس مريضي بكند. يك سرنگ آلوده به HIV ، ميتواند بقيه زندگيتان را به باد بدهد. چنته پزشكهاي جوان پر است از خاطراتي چنين خطرناك؛ «يك مريضي داشتم لعبت! از اينهايي كه كل دستشان را خالكوبي كردهاند و حسابي ته خطند.
يك ذره فلز جوشكاري رفته بود توي چشمش كه درآوردم. وقتي رفت، متوجه شدم دستم را با همان تكه فلز بريدهام. طرف هم رفته بود ديگر، اگر بود، لااقل آزمايش خون ميگرفتيم ببينيم مرضي نداشته باشد. يك بار هم خانمام خون يك مريض پاشيده بود توي چشمش. تا 2 روز گريه ميكرد».
يكي ديگر از پزشكها تعريف ميكند كه «4 صبح در يك كشيك خيلي شلوغ، موقع بخيه كردن زخم يك مريض، سوزن رفت توي دستم.
بيمارستاني كه كشيك داشتم، جايي بود كه اگر كسي ميگفت سيگار نميكشم، ما حتم داشتيم كه طرف معتاد هم هست؛ از بس كه آدمهاي درب و داغان را ميآوردند آنجا. اين مريض كه خودش هم گفته بود هفتهاي يكي دو بار مواد مصرف ميكنم، ديگر معلوم بود چه تحفهاي است!
من آنقدر خسته بودم كه حتي به ذهنم نرسيد خون ازش بگيرم. به جاي آزمايش قسمش ميدادم كه بگو تزريق كردهاي يا نه؟! مريض هم كه بابايش آنجا ايستاده بود ميگفت نه. من هم نرفتم آزمايش بدهم؛ ترجيح ميدادم در جهلش بمانم».
دكترها كچلترند!چرا؟ معلوم است ديگر! شما هم اينقدر استرس را در زندگيتان تجربه ميكرديد، كچل كه چه عرض كنم، كلهتان پوست ميانداخت! معروف است كه در سال اول تخصص ارتوپدي، به دانشجويان توصيه ميكنند كه اگر وقت پيدا كردي... درس بخوان؟! كور خواندهايد، اگر وقت پيدا كردي، بخواب! اول سال هم برو براي خودت لباس بخر كه در طول سال عمرا وقت خريد پيدا نميكني. اين قضيه در مورد دانشجويان طب اورژانسي آنقدر حاد است كه برايشان كتاب سبك زندگي هم درآوردهاند.
وقتي قرار باشد در هفته 2 روز 8 صبح تا 8 شب و 2 روز 8 شب تا 8 صبح كشيك بدهيد، برنامه زندگيتان چنان به هم ميريزد كه مجبوريد براي روشهاي خوابيدن و خوردن از كتاب كمك بگيريد. در اين كتاب حتي راهحلهايي براي ازدواج هم به شما پيشنهاد شده. بالاخره يك ترفندهايي لازم است براي اينكه زن يا شوهرتان شما را با حدود 500 ساعت كار در ماه بتواند تحمل كند. يكي از پزشكان جوان ميگويد در بين رزيدنتها (دانشجوهاي تخصص) كسي بود كه خانمش بچه را برميداشت و ميآورد پاويون تا بابايش را ببيند و برود.
براي همينها هم هست كه خريد و فروش كشيك رونق دارد. كشيك سه ماه و نيم انترني حدود يك و نيم ميليون تومان ميارزد. البته اينجا فروشنده پول ميدهد و خريدار پول ميگيرد! قيمت هم بسته به بخش و بيمارستان، بالا و پايين دارد. بخشهايي مثل پوست و راديولوژي آسانتر هستند و بخشهاي جراحي، اطفال و اورژانس سخت.
توهم دكتر پژوهاناگر از دانشجوهاي سال اول پزشكي بخواهي كه بگويند دوست دارند در آينده چي صدايشان كنند، احتمالا 120 درصدشان ميگويند پنجه طلا! رؤياي پزشك پنجه طلا كه پول پارو ميكند، شبيه به يك آرزو براي همه عشاق سينهچاك پزشكي است.
اين رؤيا در مواردي هم واقعيت پيدا كرده است. اصلا در جهان 2تا كشورند كه در آن درآمد پزشكها حد نهايتي ندارد؛ يعني پزشك ميتواند به جايي برسد كه واقعا پول پارو كند. در همين تهران پزشكي هست كه ماهي يك و نيم ميليارد درآمدش است. هيچ كار خلافي هم نميكند، فقط معروف است. خيلي از فوق تخصصها حقوقهاي چند صد ميليوني دارند و وضع عمومي پزشكها هم از وضع عمومي بقيه جامعه بهتر است.
با اين همه دلتان را به اين آمار و ارقام خوش نكنيد. رسيدن به چنين جايگاهي خيلي سختتر از آن چيزي است كه فكرش را ميكنيد. دانشگاههاي سراسري و آزاد كشور، سالي 3هزار دانشجوي پزشكي ميگيرند. از بين اين همه دانشجو فكر ميكنيد چند نفرشان ميشوند دكتر پژوهان؟
سازمان نظامپزشكي در آمارش اعلام كرده كه چيزي بين يك تا 5 درصد پزشكان درآمدي بالاي 200 ميليون دارند، فقط يك تا 5 درصد. يك حساب سرانگشتي نشان ميدهد براي رسيدن به تخصص بايد چيزي نزديك به 29 سال درس خوانده باشيد. تازه اين 29 سال در شرايطي است كه شما همه مراحل را با موفقيت سپري كرده باشيد؛ افسرده نشده باشيد، روزيتان را خدا رسانده باشد و... اين 29 سال را اگر در بازار هم گذاشته بوديد، بالاخره به يك جايي ميرسيديد، خيلي زودتر از اينها هم به اين درآمد ميرسيديد.
رسيدن به درآمد بالا ممكن است اما روشهاي سادهتر و زودبازدهتري هم براي رسيدن به اين درآمد وجود دارد. در همين سالهاي اخير، رتبههاي برتر كنكور تجربي به سمت انتخاب دندانپزشكي گرايش پيدا كردهاند.
دليل اصلي اين گرايش همان زودبازدهتر بـــودن رشتــه اســت. در دندانپزشكي، 6 سال كه درس بخواني بهقدر يك تخصص در پزشكي اعتبار داري. 32 تا دندان كه ديگر اين همه درس خواندن ندارد، مجوز مطب و طرح و اينطور چيزها هم در كار نيست. بنابراين فوري ميتوانيد وارد بازار كار شويد و بزنيد توي خط درآمد.
ميگويند در ايران پزشك بيكار زياد است اما تعريف پزشك بيكار با آدم بيكار كمي فرق ميكند. پزشك بيكار به كسي ميگويند كه پزشكي نكند؛ يعني اگر كسي پزشكي بخواند و رئيسجمهور هم شود، باز پزشك بيكاري به حساب ميآيد! خيليها فكر ميكنند دليل اين بيكاري نبودن كار است اما اينطور نيست.
خيلي از كساني كه پزشكي خواندهاند، توقعشان بالاتر از چيزي است كه وجود دارد. يك مهندس اگر ماهي 800 ـ 700 هزار تومان بگيرد، كلاهش را 3 متر مياندازد هوا اما يك پزشك عمومي وقتي از قبل براي ماهي 5 ميليون تومان دورخيز كرده باشد، حالا به ماهي يك ميليون تومان هم راضي نميشود. در نتيجه ترجيح ميدهد برود سراغ كارهايي مثل ويزيتوري شركتهاي دارويي و اينطور كارها.
توهم كلاس و خط اتوآخرين توهم، توهم كلاس است. خيليها فكر ميكنند دكترها واقعا مثل همين دكتر پژوهان تميز و تپل هستند اما باز هم اين توهم در مورد تعداد بسيار كمي از دكترها حقيقت دارد. يكي از پزشكان جوان ميگويد يكي از رزيدنتهاي ما را برده بودند كلانتري چون قيافهاش شبيه معتادها بوده. واقعيت قضيه هم اين است كه فشار درس، استرس فراوان و ساعات كاري زياد به كسي اجازه اتو كشيده بودن نميدهد.
بخشي از اين توهم كلاس هم به شأن اجتماعي پزشكي برميگردد. اين شأن شايد در سالهاي قبل واقعيت داشت اما لااقل حالا ديگر به آن داغي نيست. دليلش هم اين است كه با زياد شدن تعداد پزشكها، پزشكهاي ناتوان هم بيشتر به نظر ميآيند.
در نسل قبلي، پزشكي ميتوانست طبقه اجتماعي آدمها را عوض كند. براي همين خيلي از آدمهايي كه از پايگاه اجتماعي قوياي برخوردار نبودند، پزشكي ميخواندند تا كسي شوند (يانگوم را كه خاطرتان هست؟!) اما حالا ديگر اينطور نيست؛ سطح سواد عمومي بالا رفته و صرف پزشك بودن براي كسي اعتبار نميآورد.
بشنو تو اين حكايتآيا همه اين حرفها به اين معني است كه نرويد پزشكي بخوانيد؟ نه، اما اگر جگرتان كباب پزشكي است، بدانيد كه قرار است چي بخوانيد. كسي توقع ندارد با خواندن اين گزارش از سال ديگر هيچكس سراغ پزشكي نرود؛ آن هم وقتي كه براي رشته تجربي فقط چند گزينه محدود در كنار پزشكي وجود دارد.
اما بد نيست بدانيد كه در ميان دانشجوهاي پزشكي آمار افسردگي از همه دانشجويان ديگر بالاتر است. به اين آمار، خودكشي، اعتياد، طلاق و مشكلات خانوادگي را هم اضافه كنيد تا اوضاع دستتان بيايد.
پزشكان جواني كه خودشان يك روز عاشقانه پزشكي خواندهاند، حالا توصيهشان اين است؛ اگر ميخواهيد پولدار شويد، نرويد پزشكي، اگر ميخواهيد زود و راحت ازدواج كنيد، نرويد پزشكي، اگر حوصله مردم را نداريد، نرويد پزشكي و اگر پزشكي را براي چيزي جز پزشكي دوست داريد، نرويد پزشكي!».
دكترهايي كه كارهاي ديگر ميكنند اگر به دوروبرتان نگاه كنيد، پزشكان زيادي را ميبينيد كه الان كار طبابت نميكنند يا حداقل كار اصليشان به رشتهاي كه خواندهاند مربوط نيست. در اين جمع همهجور چهرهاي هست؛ از سياستمدار بگير تا هنرمند. اسامياي كه ميبينيد، فقط چند تا از پزشكان مشهوري هستند كه به كارهاي ديگر پرداختهاند.
نام تحصيلات شغلدكتر شهريار كهنزاده اورولوژيست موسيقيدان و نوازندهدكتر محمد اصفهاني پزشك عمومي خوانندهدكتر ملك منصور اقصي متخصص زنان و زايمان منتقد سينمادكتر محسن پرويز فيزيولوژيست معاون فرهنگ وزارت ارشاددكتر احمد پورنجاتي دندانپزشك نماينده سابق مجلس و معاون سابق سازمان صدا و سيمادكتر فرهاد تيمورزاده پزشك عمومي ناشردكتر مهدي خزعلي پزشك عمومي ناشردكتر مرتضي حيدري فيزيوتراپيست مجري تلويزيوندكتر امير روحاني متخصص بيهوشي منتقد سينمادكتر محمدرضا زادمهر دندانپزشك بازيكن سابق تيم ملي فوتبالدكتر علياكبر ولايتي فوقتخصصعفونيكودكان وزيرسابق امورخارجه، مشاور مقام معظم رهبريدكتر مجيد شاهحسيني پزشك عمومي مديرعامل بنياد سينمايي فارابيدكتر محمدعلي شهاب پزشك عمومي خوانندهدكتر عليرضا عسگري پزشك عمومي رئيس سابق سازمان فرهنگي هنري شهرداري تهران، مشاور شهرداردكتر ذبيحالله واحدي دندانپزشك قاضي ديوان عدالت اداريدكتر حسين كرمي اورولوژيست قاري ممتاز و بينالمللي قرآن كريمدكتر فرهاد ميثمي پزشك عمومي مؤسس انتشارات انديشهسازاندكتر مصطفي معين فوقتخصص ايمونولوژي كودكان وزير سابق علوم، نماينده سابق مجلسدكتر محمدرضا خاتمي فوق تخصص نزولوژي كودكان نايبرئيس سابق مجلسدكتر سيد طههاشمي پزشك عمومي روحاني، نماينده سابق مجلسدكتر افشين يداللهي روانپزشك شاعر و ترانهسرادكتر محسن موسوي فيزيوتراپيست استاد پيشكسوت علوم قرآني
زندگي همين پنج روز و شش باشد
شرح زير كه ميبينيد كارش اين است كه وضعيت 4نفر كه با شرايط مشابه درسي و هوشي وارد دانشگاه شدهاند را با هم مقايسه كند. فرض بر اين است كه همه اين نفرات در 18سالگي وارد دانشگاه شدهاند و هركدام خودشان رشتهشان را انتخاب كردهاند.
22 سالگيپزشكي: وضعيت ظاهري: شما بعد از طيكردن امتحان علوم پايه و پاسكردن تمام درسهاي دوره فيزيوپاتو با موفقيت، به سمت استيجري منتسب شدهايد و همچنان پوشيده در روپوش سفيد پزشكي، رؤياي انترني را در سر ميپرورانيد. دست و پايتان به دليل استرس ناشي از امتحانات پياپي، دچار لرزش شده و موهاي وسط سرتان ريخته. سال بالاييها ميگويند به خاطر افسردگي است.
وضعيت شغلي: شما همچنان در تمام فرمهايي كه مشخصات شما را ميخواهند، روبهروي شغل مينويسيد «دانشجو».وضعيت مالي: گرفتن پول توجيبي از باباي عزيز يك حالي دارد كه آن را با هيچچيز ديگري نميشود عوض كرد!
فني: مامان عكس مهندس (يعني شما!) را با كلاه منگولهدار فارغالتحصيلي چسبانده بيخ ديوار و روزي 3بار گردگيريتان ميكند!
كمي هم شكم آوردهايد كه براي كلاس كار مهندسي بد نيست.
2 راه پيشرو داريد؛ يكي اينكه 2 سال پا بكوبيد و كلك سربازي را براي هميشه بكنيد و ديگر اينكه روي بياوريد به خرخواني مجدد و كارشناسي ارشد را بچسبيد. هركدام را هم انتخاب كنيد، براي مادرتان همان آقاي مهندس هستيد.
نه پول توجيبي سربازي مالي است و نه حقوق كار نيمهوقت دانشجويي. اما كار دانشجويي برايتان سابقه درست ميكند كه بعدا براي پيداكردن كار درست و حسابي خيلي بهدرد ميخورد.
انساني: بهجز بالارفتن نمره عينكتان و كمي كمبود وزن، مشكل ديگري وجود ندارد. ماشاالله هزار ماشاالله تكان نخوردهايد.
راههاي نرفته هزار تا نيست، همان دوتا است؛ يا پايتان را جلوي فرمانده محكم ميكوبيد زمين يا به بالاتررفتن نمره عينك تن ميدهيد.
دانشجوي انساني و مال؟! اصلا شما مال اين حرفها نيستيد! البته از كارهاي دانشجويي اندك مايهاي درميآيد كه پول كرايه تاكسي آدم را جور كند.
هنري: شما همان قبلي هستيد؟ مطمئنيد؟ ببخشيد، به جا نياورديم!
دانشجوهاي همه رشتههاي هنري در پايان دوره تحصيل يك شغل دارند؛ هنرمند. شما هم از اين قاعده مستثنا نيستيد. كارشناسي ارشد به جز در چند رشته خاص وجود ندارد و شما به شغل شريف سربازي تن ميدهيد.
اين را ديگر همه ميدانند كه از هنر پول درنميآيد. لااقل تا وقتي معروف نشدهايد كه اينطور است. البته كسي هم به محض فارغالتحصيلي معروف نميشود.
26 سالگي پزشكي: به دليل استرس و خستگي ناشي از كار در بيمارستان، شكمتان 20 سانتيمتر از خودتان جلوتر راه ميرود و وسط سرتان هم خالي شده. خانوادهتان عقيده دارند شما كمي زيادي عصبي شدهايد و بچههاي فاميل از شما ميترسند. اما هيچكدام از اينها خللي در عزم راسخ شما براي ادامهدادن رشته پزشكي وارد نميكند.
به عنوان يك پزشك عمومي همچنان روپوش سفيد به تن داريد و در روستاي دورافتادهاي در آخرين نقطه مرزي كشور درحال گذراندن طرح هستيد.
اگر بشود به چيزي كه در دوره طرح به شما ميدهند حقوق گفت، شما حقوق ميگيريد. البته آنقدر كه بتوانيد گاهي به شهرتان سر بزنيد و از بابا پولتوجيبيتان را بگيريد!
فني: كت و شلوار واقعا برازنده شماست. آقاي مهندس! اتفاقا عينك هم به شما ميآيد چون جديتر به نظر ميآييد. اينطوري بيشتر از شما حساب ميبرند.
كار در يك شركت يا كارخانه يا كارگاه براي شروع خوب است. اگر كارشناسي ارشد را هم گذرانده باشيد، ردههاي كاريتان فوري بالا ميرود. خودتان را گرم كنيد كه براي رسيدن به جايگاه مديريت بايد حسابي كار كنيد.
بخور و نميري هست ديگر. سابقه كارتان كه بيشتر شود، درآمدتان هم بيشتر ميشود. به جاي تاكسي سوارشدن، با مترو برويد خانه و پولهايتان را پسانداز كنيد و ماشين بخريد. اينطوري راحتتر بهتان زن ميدهند!
انساني قيافهتان كمكم دارد شبيه وزير و وكيلها ميشود. اين براي آينده شغليتان هم خيلي خوب است. بد نيست از يكي هم دستي پول بگيريد و چشمهايتان را ليزر كنيد؛ شماره عينكتان ديگر خيلي بالا رفته. ضمنا درس و سربازي هم حسابي لاغرتان كرده. به مامان جانتان بگوييد كمي بيشتر بهتان برسد.
در آزمون چند تا از ادارههاي دولتي شركت كردهايد و يكي را قبول شدهايد. مبارك است! قبلا هم كه تذكر داده بوديم، شما و مال؟! پول كارمندي است و جويي و آبباريكهاي و خلاصه ميگذرد.
هنري يعني شما باز هم همان قبلي هستيد؟! عجب! موهايتان را چه كار كرديد؟ اين روزها كچلي مد شده؟! عجب!
رفت و آمد با هنرمندهاي بزرگ كمكم دارد كار خودش را ميكند. بالاخره در همين كارهاي خرد و ريز، يك سرمايهگذار شما را كشف ميكند و معروف ميشويد، مطمئن باشيد.
هنوز هم براي پولدارشدن وقت هست. حالا فعلا با همان پول توجيبي بابا بسازيد، تا فرجي حاصل شود.
30 سالگي:پزشكي: كچلي هم عالمي دارد. اصلا دكتر اگر كچل نباشد كه مريض سراغش نميرود. بالاخره يك جوري بايد ثابت شود از اين كله كار كشيدهايد ديگر! دكتر كچل و چاقش خوب است كه شما هر دويش هم هستيد. نگران زنگرفتن هم نباشيد. اصلا دخترها هلاك دكترهاي كچل و و چاق هستند. حالا هي بگوييد وقت براي زنگرفتن زياد است، پس ديگر كي پدر من؟!
اگر به پزشكي عمومي قناعت كرده باشيد، حالا شغلتان كمي به ... ميماند! يكجوري ميگويند پزشك عمومي كه انگار همان سيكل قديم است! در اين زمانه مردم ديگر براي سرماخوردگي هم ميروند سراغ متخصص مغز و اعصاب، اين در حالي است كه بعيد است در طول 4 سال اجازه مطب را هم گرفته باشيد. حالا حالاها بايد در درمانگاهها كشيك بايستيد تا بتوانيد مجوز مطب را بگيريد.
اگر از سد امتحان تخصصي گذشته باشيد و تخصصتان را هم 4ساله گرفته باشيد، وضعتان كمي بهتر است؛ البته با اين فرق كه ديگر آن 4 سال سابقه كار را نداريد و تازه رسيدهايد به نقطه شروع. سرتان را از پنجره بيرون بياوريد و به جامعه سلام كنيد.
دكتر عمومي را كه بيخيال، اگر تخصص را استاد كردهايد، ميتوانيد روي يك حقوق درست و درمان حساب كنيد؛ آنقدري هست كه بتوانيد براي خودتان آستين بالا بزنيد. نگران نباشيد.
فني: كت و شلوار، كيف سامسونت، موهاي سشوار كشيده و خط اتوي تيز، مهمترين مشخصات يك مدير شركت خوب است كه شما همهاش را داريد، بچهتان هم ذوق ميكند كه باباي خوشتيپاش صبحها تا در مهد كودك ميبردش.
بالاخره 8-7 سال سابقه كار به يك دردي ميخورد ديگر. حالا شما در حرفهتان حسابي شناخته شدهايد و كارتان حسابي گرفته.
پول مهندسي را خوردن يك كيفي دارد كه نگو! يك قرارداد ميبنديد و كلي رويش ميخوريد. اينطوري است ديگر.
انساني: قيافهتان خود استاد دانشگاه است. اصلا انگار از كودكي براي استادي در دانشگاه و رياست بزرگ شدهايد. موهاي جوگندميتان هم به سمت و مقامتان ميآيد. ريشهايتان را هم هميشه مرتب نگهداريد كه وجهه خوبي دارد.
سابقه كار در ادارات دولتي، بزرگترين برگ برنده است كه شما هم داريد. خانوم بچهها هم كه از كار شما راضياند، ديگر چه ميخواهيد؟
ايبابا، باز گير داديد به مال و منالها! يك جوي نه چندان باريكي از پول رياست و استادي ميآيد و ميرود و شما هم در آن شنا ميكنيد!
هنري:چهره شما چقدر آشناست، شما همان هنرمند مردمي و محبوب نيستيد؟!
شما همچنان شغل شريف هنرمندي را رها نكردهايد. البته بالاخره يك نفر شما را كشف كرده و حالا كلي در جشنوارههاي داخلي و خارجي معروف شدهايد. البته ما كه ميدانيم؛ مهم مردم هستند كه شما را دوست دارند، شما هم گر و گر امضا ميدهيد و كلي كشته و مرده داريد.
حرفش را هم نزنيد كه محرمانه است.
اينكه از تبليغ سس گوجه و برشتوك چقدر گرفتهايد، به بقيه چه؟ قيافه مال خودتان است، پولش را ميگيريد!
يه نگاه به ما كنوقتي صحبت از انتخاب رشته در گروه علوم تجربي ميشود، همان «گروه» اهميت ويژهاي پيدا ميكند؛ يعني شما از بين يك «گروه» رشته، بايد رشتههاي مورد علاقه خود را انتخاب كنيد. در كنار پزشكي – كه اگر ميخواهيد آن را انتخاب كنيد بايد اطلاعات كاملي از آن داشته باشيد – رشتههاي ديگري هم وجود دارند.
اگر نمره تراز شما در حدي هست كه ميتوانيد در رشته پزشكي قبول شويد، مطمئن باشيد براي قبول شدن در هيچكدام از اين رشتهها مشكلي نداريد، فقط چشمهايتان را باز كنيد و اين رشتهها را با دقت بررسي كنيد.
1 – كارشناسي اعضاي مصنوعي: فارغالتحصيلان اين رشته، توانايي توليد قطعاتي به نامهاي ارتز يا پروتز را به دست خواهند آورد. ارتزها وسايل كمكياي هستند كه به عضو ناتوان جهت انجام فعاليتها كمك ميكنند. پروتزها وسايلي هستند كه جايگزين اعضاي ناتوان ميشوند. تفاوت اين رشته با مهندسي پزشكي اين است كه در اين رشته، قطعات داخلي مانند قلب مصنوعي و وسايل پيچيده ساخته نميشوند ولي در مهندسي پزشكي، قطعات ظريفتر داخلي و قطعات پيچيده تجهيزات پزشكي مانند دستگاههاي فيزيوتراپي و... ساخته ميشود.
با توجه به اينكه فارغالتحصيلان اين رشته محدود هستند؛ فعلا بازار كار بسيار مناسبي دارند. در بخش دولتي، سازمانهايي مانند بهزيستي، هلال احمر، بنياد جانبازان و بيمارستانهايي كه مركز ارتوپدي فني دارند و در بخش خصوصي هم تمام مراكز تهيه و توليد قطعات ارتوپدي به اين كارشناسان نياز دارند. اگر كمي زرنگ باشيد و خوب درس بخوانيد، در زمينههاي زيبايي، چشم و گوش و... ميتوانيد بازار بسيار مناسبي داشته باشيد.
2 – داروسازي: يك رشته تحقيقاتي است. متاسفانه افراد زيادي در كشور ما، داروساز را به عنوان يك داروفروش ميشناسند ولي يك داروساز در واقع كسي است كه در جهت بهبود كيفيت داروها و اثر بخشي بهتر پروتكلهاي دارويي فعاليت ميكند. بازار كار نسبتا مناسبي دارد و حدود 90درصد فارغالتحصيلان اين رشته، جذب بازار كار ميشوند كه البته 80درصد آنها در داروخانه مشغول ميشوند، اما در واقع شغل آنها داروفروشي نيست بلكه ارائه اطلاعات صحيح دارويي به بيماران وظيفه اصلي آنهاست.
در صورت داشتن علاقه، فارغالتحصيل اين رشته پس از گذراندن دوره دكتراي حرفهاي، ميتواند در آزمون دوره دكتراي تخصصي يا PHD شركت كند و اين مدرك را بگيرد.3 – دندانپزشكي: از جهات بسياري شبيه پزشكي است. بازار كار اين رشته مثل رشته پزشكي در سالهاي اخير دچار محدوديتهايي شده است. احتمال انتقال بيماريهايي نظير ايدز و هپاتيت در اين رشته وجود دارد. مزاياي آن نسبت به رشته پزشكي عمومي، دوره كوتاهتر و تحصيل و درآمد بهتر است. البته پزشكان متخصص معمولا درآمدهاي بالاتري دارند.
اگر ميخواهيد در اين رشته ادامه تحصيل دهيد حتما به ورزش بپردازيد تا دچار دردهاي مزمن كمر و گردن نشويد. يكي ديگر از مزاياي اين رشته نسبت به رشتههاي ديگر گروه علوم تجربي (غير از پزشكي)، اين است كه براي ادامه تحصيل در رشتههاي تخصصي و فوق تخصصي، در صورت داشتن علاقه ميتوانيد انتخابهاي نسبتا زيادي داشته باشيد.
4 ـ دامپزشكي: اگر عشق و علاقه نداريد بيخيال اين رشته شويد. شما در پزشكي مشكل بيمار را ميپرسيد. ولي از يك حيوان زبان نفهم چه انتظاري داريد؟ با گسترش صنايع غذايي و دامپروري، وضعيت بازار كار اين رشته در چند سال اخير بهتر شده است؛ ضمن اينكه نگهداري از حيوانات به صورت سنتي و غيرصنعتي نيز در شهرها و خانوادههاي مرفه رشد پيدا كرده است.
طول دوره اين رشته 6 سال است و در واقع يك سال از پزشكي كوتاهتر است ولي گستردگي مطالب – يعني تعداد زياد بيماريهاي مربوط به حيوانات كوچك، پرندگان و آبزيان و دامهاي بزرگ نظير اسب و گاو – نياز به صبر و علاقه و پشتكار بسيار دارد.
بيش از 14 رشته تخصصي هم آماده پذيرايي از علاقهمندان به ادامه تحصيل هستند.
5 ـ كارشناس تغذيه: وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي تصويب كرده است كه فارغالتحصيلان كارشناسي تغذيه، پس از 3 سال سابقه خدمت در بيمارستان ميتوانند براي تاسيس مركز مشاوره تغذيه اقدام كنند. فارغالتحصيلان اين رشته ميتوانند علاوه بر بيمارستان، در مراكز بهداشت، مراكز تحقيقاتي مثل انستيتوي تحقيقات تغذيهاي و صنايع غذايي فعاليت كنند. هرچند از وقتي كه اجازه تاسيس مطب به اين فارغالتحصيلان داده شده است، اين رشته هويت و جايگاه بهتري پيدا كرده است ولي هنوز در تهران بازار كار مناسبي ندارد.
6 ـ كارشناسي فيزيوتراپي: پس از صدور مجوز تاسيس كلينيك فيزيوتراپي توسط متخصصان اين رشته، فارغالتحصيلان فيزيوتراپي ميتوانند به تنهايي و بدون حضور پزشكان متخصص ارتوپدي، مغز و اعصاب و... اقدام به تاسيس كلينيك فيزيوتراپي كنند. به همين دليل نسبتا بازار كار مناسبي دارند.
7 ـ كارشناسي علوم و صنايع غذايي، كارشناسي زمينشناسي، كارشناسي مديريت خدمات بهداشتي و درماني، مهندسي منابع طبيعي، كارشناسي كاردرماني، مهندسي فضاي سبز و زيستشناسي سلولي مولكولي (كه در سالهاي اخير علاقهمندان زيادي هم پيدا كرده است) با گرايشهاي ژنتيك و ميكروبيولوژي، رشتههايي هستند كه اگر در مورد آنها تحقيق نكنيد، ممكن است پشيمان شويد.
مرگ به شما نزديك استهيچ فكر كردهايد كه در طول زندگي ممكن است شاهد مرگ چند نفر باشيد؟ خدا آن روز را نياورد ولي بالاخره ممكن است شما را موقع مرگ عزيزي به بسترش بخوانند تا براي آخرين بار زنده بودن او را ببينيد. يا حتي ممكن است تصادفي شاهد مرگ رهگذري باشيد. با اينكه اينها خيلي كم اتفاق ميافتد اما قبول دارم كه همان خيلي كمش هم سخت است.
تصور كنيد نيمه شب از خواب بيدارتان كنند، سراسيمه لباس بپوشيد و بالاي سر كسي برويد كه در حال جان دادن است و شما بايد تلاش كنيد تا زنده بماند، در حالي كه ميدانيد او خواهد مرد. آنوقت نگاه بستگاناش را روي خودتان حس ميكنيد و ميدانيد تا چند لحظه ديگر فضاي اتاق پر از ضجه و زاري و مويه و گريه ميشود اما نميتوانيد از آن فرار كنيد. بايد بمانيد، آرام نگاهشان كنيد و بگوييد كه عزاداريشان شروع شده است.
چند بار شده است در منزل كسي باشيد كه ناگهان خبر مرگ عزيزش را به او ميدهند؟ شوك و نگاه بهتزده و بعد جيغها و نالههايي كه تا مدتها اعصاب را ميخراشند و چهرههايي كه به خاطر گريه عجيب و غريب شدهاند.
چند بار شده است كه صبح از خواب بيدار شويد، سرحال و با انرژي به محل كارتان برويد و ناگهان آنجا با كاروان خانوادهاي عزادار مواجه شويد كه يا تازه خبر مرگ جواني را شنيدهاند يا آمدهاند جسد بزرگتر فاميلشان را ببرند؛ و باز هم از همان ابتداي صبح، آن جيغها و نالهها و زبانگرفتنها و زنها كه يكديگر را بغل ميكنند و مادرهايي كه ميشكنند و روي زمين مينشينند و مردهايي كه آرام از جمع دور ميشوند و شانههايشان تكان ميخورد . هر كدام از اين صحنهها ميتواند تمام غمهاي دنيا را روي سرتان خراب كند.
غسل مس ميت بلديد؟ چند بار شده است كه نيمه شب، يك بيچاره ناشناس كه كس و كاري ندارد جلويتان بميرد و جسدش كفنپيچ شده روي تخت اتاقي بماند و شما مجبور باشيد چند ساعتي با او تنها باشيد؟ براي يك دختر يا پسر 24 ساله كه در اوج جواني و شادابي است، وقتي كه ميداند خيلي از همسن و سالانش الان در حال خوش گذراندن يا مهماني رفتن هستند، ديدن هر كدام از اين صحنهها بسيار سخت است.
نديدن اين صحنهها، نشنيدن گريهها، پنهان كردن خود از همراهان عزادار و عصباني يا نگاه كردن پزشك به چهره مادري براي اينكه خبر مرگ كودك 2 سالهاش را بگويد، خيلي خيلي سخت است.
گاهي اوقات پزشكي مثل فيلمها ميماند، فقط بسيار طبيعيتر و خشنتر است، واقعي است. نميتواني كانال برنامه را عوض كني، بايد تا آخرش را ببيني.
منصوره مصطفي زاده- ميثم رضايي- سيد احسان بيكايي
برگرفته از نشريه همشهري جوان
دوشنبه 23/7/1386 - 11:50
خواستگاری و نامزدی
دونده بگذاريد داستان دختر كوچكي را برايتان بگويم كه در يك كلبه محقر دور از شهر در يك خانواده فقير به دنيا آمده بود. زايمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده بود و او نوزاد زودرس، ضعيف و شكننده اي بود. همه شك داشتند كه زنده بماند. وقتي 4 ساله شد بيماري ذات الريه و مخملك را با هم گرفت، تركيب خطرناكي كه پاي چپ او را از كار انداخت و فلج كرد. اما او خوش شانس بود چون مادري داشت كه او را تشويق و دلگرم مي كرد. مادرش به او گفت: «علي رغم مشكلي كه در پايت داري با زندگي ات هر كاري كه بخواهي مي تواني بكني، تنها چيزي كه احتياج داري ايمان، مداومت در كار، جرات و يك روح سرسخت و مقاوم است.» بدين ترتيب در 9 سالگي دختر كوچولو بست هاي آهني پايش را كنار گذاشت و بر خلاف آنچه دكتر ها مي گفتند كه هيچ گاه به طور طبيعي راه نمي رود، راه رفت و 4 سال طول كشيد تا قدم هاي منظم و بلندي را برداشت و اين يك معجزه بود. او يك آرزوي باور نكردني داشت، آرزو داشت بزرگ ترين دونده زن جهان شود اما با پاهايي مثل پاهاي او اين آرزو چه معنايي مي توانست داشته باشد؟ در 13 سالگي در يك مسابقه دو شركت كرد و در تمام مسابقات، آخرين نفر بود. همه به اصرار به او مي گفتند كه اين كار را كنار بگذارد، اما روز فرا رسيد كه او قهرمان مسابقه شد. از آن زمان به بعد ويلما در هر مسابقه اي شركت كرد و برنده شد. در سال 1960 او به بازي هاي المپيك راه يافت، و آنجا در برابر اولين دونده زن دنيا يك دختر آلماني قرار گرفت و تا بحال كسي نتوانسته بود او را شكست دهد. اما ويلما پيروز شد و در دو 100 متر، 200 متر، و دو امدادي 400 متر، 3 مدال المپيك گرفت. آن روز او اولين زني بود كه توانست در يك دوره المپيك 3 مدال طلا كسب كند، در حالي كه گفته بودند او هيچ وقت نمي تواند دوباره راه برود.
جمعه 20/7/1386 - 20:52
خواستگاری و نامزدی
قورباغه کر
روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچک تصمیم گرفتند که با هم مسابقه ی دو بدهند.
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود.جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند...
و مسابقه شروع شد....
راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچکی
بتوانند به نوک برج برسند. شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید:
"اوه,عجب کار مشکلی!!"
"اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند."
یا: "هیچ شانسی برای موفقیتشون نیست.برج خیلی بلند ه!"
قورباغه های کوچک یکی یکی شروع به افتادن کردند...
بجز بعضی که هنوز با حرارت داشتند بالا وبالاتر می رفتند...
جمعیت هنوز ادامه می داد,"خیلی مشکله!!!هیچ کس موفق نمی شه!"
و تعداد بیشتری از قورباغه ها خسته می شدند و از ادامه دادن منصرف
...
ولی فقط یکی به رفتن ادامه داد بالا, بالا و باز هم بالاتر....این یکی نمی خواست منصرف بشه!
بالاخره بقیه ازادامه ی بالا رفتن منصرف شدند.
به جز اون قورباغه کوچولو که بعد از تلاش زیاد تنها کسی بود که به نوک رسید!
بقیه ی قورباغه ها مشتاقانه می خواستند بدانند او چگونه این کا ر رو
انجام داده؟
اونا ازش پرسیدند که چطور قدرت رسیدن به نوک برج و موفق شدن رو پیدا
کرده؟
و مشخص شد که...
برنده ی مسابقه کر بوده!!!؟
جمعه 20/7/1386 - 20:51
خواستگاری و نامزدی
راز ميليونرهاي خودساخته
افراد ثروتمند و ميليونر خود ساخته باهوش تر و برتر از شما نيستند. اما آنها از يك سري اسرار ويژه براي ثروتمند شدن بهره گرفته اند كه شما نيز ميتوانيد با پيروي از آنها حداقل كسب و كار خود را رونق بخشيد.
1- روياهاي بزرگي در سر داشته باشيد. افكار بزرگ زندگي شما را متحول خواهد ساخت.
2- يك تصوير خاص از مقصد مسير خود در ذهن تان ترسيم كنيد. هر اندازه اين تصوير مشخص تر و خاص تر باشد امكان دستيابي شما به آن بيشتر خواهد بود.
3- به گونه اي رفتار كنيد كه گويي شما مالك كسب و كارتان ميباشيد. ولو آنكه براي شخص و شركت ديگري كار ميكنيد. اين نگرش شما بذرهاي موفقيت و استقلال شغلي را در سرنوشت شما خواهد كاشت.
4- شغل خود را دوست داشته باشيد. چنانچه به آن علاقه مند نميباشيد آن را رها كنيد. با "نه" گفتن به شغلي كه تنها براي پول انجامش ميدهيد شغل دلخواه خود را همچون آهن ربا جذب خود خواهيد كرد.
5- يك گروه خوش فكر تشكيل دهيد. با افرادي كه متعهد به ايجاد يك شغل بزرگ هستند جلسه تشكيل دهيد. انديشه ها و ايده هاي خود را با يكديگر در ميان بگذاريد و از يكديگر پشتيباني كنيد.
6-همواره ضوابط اخلاق كاري را رعايت كنيد.
7- پيشرفت و بهبودي دائم و بي وقفه در شغل خود را سر لوحه اعمال خود قرار دهيد. هميشه به علم خود بيفزاييد.
8- به شغل خود بعنوان يك خدمت رساني بنگريد. ياري رساندن به ديگران كسب و كار شما را رونق خواهد بخشيد.
9- از تمام جزئيات و ريزه كاريهاي شغل خود آگاهي يابيد. اين پيشه شماست.
10- مترصد فرصتها باشيد. هر لحضه ممكن است بر در شما بكوبد. آيا شما آماده هستيد؟
11- تناسب اندام خود را حفظ كنيد. ذهن توانمند جسم نيرومندي پديد مي آورد. بدن ضعيف معلول ذهن ضعيف ميباشد. سلامت جسماني و رواني شما اساس موفقيت شما در زندگي ميباشد.
12- زندگي خود را اولويت بندي كنيد. ابتدا كارهاي مهم تر را به انجام رسانيد.
13- پيش از آنچه مشتري انتظار دارد به وي خدمت ارائه دهيد. اين عمل اعتماد سازي كرده و مشتريان شما را افزايش ميدهد.
14- فرد منظبطي باشيد. زندگي خود را از فعاليتها و افرادي كه موجبات پيشرفت و بالنگي شما را فراهم مي آورند، پر كنيد. فعاليتهايي كه بر زندگي شما اثر منفي مي گذارند را از خود دور سازيد.
15- نخست به خودتان پرداخت كنيد. اين نخستين قانون متمولان است. پس انداز را هيچگاه فراموش نكنيد.
16- هر از چند گاهي تنهايي را تجربه كنيد. در زمان تنهايي به نداي درون و انديشه هاي ذهن خود گوش فرا دهيد و برنامه ريزيهاي خلاقانه كنيد.
17- بسوي برتري گام برداريد. بهترين را ارج دهيد و به كمتر از آن قانع نباشيد.
18- صداقت و درستكاري بهترين سياست است. خود و خواسته هاي خود را بشناسيد و آنها را هميشه صادقانه بيان داريد.
19-در روند تصميم گيري سريع عمل كرده و در تغيير آنها كند و آهسته باشيد.
20- شكست گزينه شما نخواهد بود. تمام افكار شما بايد بر موفقيت متمركز باشد. شما بايد موفق گرديد.
21- در دستيابي به اهدافتان مصمم باشيد. پافشاري سرسختانه اعتماد بنفس شما را تقويت كرده و شما را به پيروزي نهايي نزديك ميكند.
22-بر خلاف جريان آب شنا كنيد.هيچگاه از ايده ها،عقايد و رويكردهاي نو نهراسيد.
23-بروي فرصتها تمركز كنيد و نه بروي موانع.
24- سه عنصر ترس، پشت گوش اندازي و تنبلي را از زندگي خود بيرون اندازيد.
25-به خاطر داشته باشيد اغلب افرادي كه در كنار شما زندگي ميكنند از پيشرفت و ثروتمند شدن شما خوشنود نخواهند شد و ممكن است در اين مسير مرتبا شما را از دستيابي به اهدافتان دلسرد سازند. تنها به اهداف خود بينديشيد و آنها را ناديده بگيريد.
26- ياد بگيريد خودخواه باشيد. خودخواهي به معني ناديده گرفتن حقوق ديگران نيست. بلكه به مفهوم ارج نهادن به خواسته ها و آرزوهاي خودتان و مقدم دانستن آنها بر خواسته هاي ديگران است.
27-حال اگر فرد بد شانسي نباشيد حتما پولدار ميشويد!
جمعه 20/7/1386 - 20:50
خواستگاری و نامزدی
لطف خدا
مرد جوان مسيحي كه مربي شنا و دارنده چندين مدال المپيك بود ، به خدا اعتقادي نداشت. او چيزهايي را كه درباره خدا و مذهب مي شنيد مسخره ميكرد.شبي مرد جوان به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. چراغ خاموش بود ولي ماه روشن بود و همين براي شنا كافي بود.مرد جوان به بالاترين نقطه تخته شنا رفت و دستانش را باز كرد تا درون استخر شيرجه برود.ناگهان، سايه بدنش را همچون صليبي روي ديوار مشاهده كرد. احساس عجيبي تمام وجودش را فرا گرفت. از پله ها پايين آمد و به سمت كليد برق رفت و چراغ را روشن كرد.
آب استخر براي تعمير خالي شده بود!
جمعه 20/7/1386 - 20:49
خواستگاری و نامزدی
دیدن ستاره ها
اگر شب بخاطر از دست دادن خورشید گریه کنی
لذت دیدن ستاره ها را هم
از دست خواهی داد
جمعه 20/7/1386 - 20:47
خواستگاری و نامزدی
بزرگ زندگي کنيد
امرسون مي گويد:"مردان بزرگ،کساني هستندکه مي دانندانديشه ها برجهان فرمان مي رانند."
انديشه هاي ماسرنوشت مارارقم مي زنند.آن چه امروزهستيم،ثمره انديشه هاي ديروزماست وفرداچيزي جزانديشه هاي امروزمانيست. شاديهاوخوشبختيهاي ما،امکانات وتواناييهاي ماو حتي ميزان موجودي بانکي مابه نوع تفکرمابستگي داردوبدانيدکه دربزرگ انديشي وخوش بيني،افسوني نهفته است!براي رسيدن به هرچيز،نيازمندابزاري هستيم وبراي موفقيت،به انديشه هاي استوارنيازمنديم.پس،ازهمين حالاشروع کنيد!بزرگ بينديشيدتا بزرگ زندگي کنيد.
جمعه 20/7/1386 - 20:47