اهل بیت
تا می دهم به ساحت قدسیتان درود
از کوهسار نیزه روان میکنی دو رود
با این هزار و نهصد و پنجاه آیه.درد
من می شوم پیمبرت ای مصحف کبود
من را نگاه میکنی از روی نی چه دیر
می بندی از نگاه من آن چشم را چه زود
موی رهای خویش چرا جمع کرده ای؟
خاکستر است روی لبت یا غبار دود
دیشب به خانه ی چه کسی روضه رفته ای؟
این بوی نان ز روضه ی ماهانه ی که بود؟
سر های قدسیان همه بر طاق عرش خورد
وقتی قیام نیزه تان رفت در سجود
حک شد به چوب محمل من مهر داغ تو
سربسته ماند نامه در این بزم پُر شهود
سید علی رکن الدین
behroozraha
يکشنبه 5/9/1391 - 22:29
اهل بیت
بعد از تو گوشواره به دردم نمی خورد
رخت و لباس پاره به دردم نمی خورد
ای آفتاب برسرزینب طلوع کن
این چند تا ستاره به دردم نمی خورد
نزدیک تر بیا که کمی درد دل کنیم
تنها همین نظاره به دردم نمی خورد
مارا پیاده کن،سرمان سنگ می خورد
این بودن سواره به دردم نمی خورد
چندین شب است منتظرصحبت توام
حرفی بزن،اشاره به دردم نمی خورد
این ها مرابه مجلس خوبی نمی برند
بعد از تو استخاره به دردم نمی خورد
این سنگها هنوز حسابم نمی کنند
با این حساب چاره به دردم نمی خورد
این تکه حجم موی مرا پرنمی کند
پس آستین پاره به دردم نمی خورد
علی اکبر لطیفیان
behroozraha
يکشنبه 5/9/1391 - 22:28
اهل بیت
سرگرم تماشای تو دنیا به سر نی
دنیا شده مجنون تو امّا به سر نی
از مشرق چشمان تو هفتاد و دو خورشید
تابیده شد از روی زمین تا به سر نی
حس می کنم اینجا شده بعد از تو قیامت
این گونه که محشر شده بر پا به سر نی
گیسو مفشان می رود از دست دل شهر
روییده شد همراه تو دل ها به سر نی
خشکیده لبان غزلم مثل لبانت
شک نیست که جاری شده دریا به سر نی
هر جای زمین سر زده ام کرب و بلایی ست
چشمان زمین حک شده آیا به سر نی؟
هر سال محرّم وسط ظهر دهم ها
سرگرم تماشای تو دنیا به سر نی
حسین سنگری
behroozraha
يکشنبه 5/9/1391 - 22:27
اهل بیت
چه غروبیست خدا، دلگیر است
زینب از زندگی خود،سیر است
سوی مقتل که نظر افکندم
نیزه ها خورده ،تنت تکثیر است
آمدم بوسه بگیرم،صد حیف
من رسیدم ولی یا رب،دیر است
تو کجا ،گودی گودال کجا
پیکرت سجده گه شمشیر است
زخم ها در بدنت حیرانند
هر طرف می نگرم یک تیر است
حال باید بروم تا کوفه
لیک در مقتل تو،دل، گیر است
غیرت الله ،بیا و بنِگر
اشک هایم به سما ،تبخیر است
خواستم بر بدنت خون گریم
مزد من ،این غل و این زنجیر است
چاره ای نیست غریب مادر
خواب جدم ،به خدا تعبیر است
سر ساقی و سر پاک شما
از نوکِ نیزه مرا تفسیر است
شاعر:محمدمهدی عبدالهی
يکشنبه 5/9/1391 - 22:26
اهل بیت
تحریف نهضت عاشورا
حاکمان شیطان صفت اموی برای خاموش کردن چراغ حق و شعله ور شدن انوار
روشنگر آن پس از حادثه ی عاشورا دست به اقدام همه جانبه ی تبلیغی در جهت تحریف
نهضت عاشورا و شخصیت امام حسین علیه السلام زدند. از جمله کارهای آنان، جعل حدیث و
خریدن محدثین دنیاپرست و مبلغان رفاه طلب و دین فروشان شکمباره بود، یکی از همین
محدثین پس از شهادت امام حسین علیهالسلام چنین تعبیر کرد:
ان الحسین قتل بسیف جده؛
حسین با شمشیر جدش کشته شد!
منظور این عبارت پرداز شیطانی این بود که حسین به حکم دین جدش کشته
شد؛ چون علیه امیرالمؤمنین علیه السلام خروج کرد و حکم خروج کننده، قتل است!
آن چنان این نوع تبلیغات دروغین مبلغان درباری در مردم تأثیر گذاشت که بعد از
شهادت آن حضرت به شکرانه ی این عمل، چندین مسجد ساخته شد!
اما تمام این شگردهای شیطانی در اثر افشاگریهای مبلغین عاشورا و
کاروان تبلیغی امام حسین علیهالسلام خنثی شد که به فاصلهی گذشت چند روز بنیامیه
متوجه شد که با این جنایت بزرگ، یعنی شهادت یادگار پیامبر صلی الله علیه و آله،
قبر خود را حفر کردند. و حکومت یزید و بنی امیه پس از عمر کوتاهی منقرض شد و
قیام های مردمی یکی پس از دیگری در شهرهای مهم اسلامی آن روز، چون مدینه و کوفه به
وقوع پیوست و حرکت های توفنده ای، چون حرکت و انقلاب توابین و مختار، پایه های
حکومت طاغوت را متزلزل و ویران ساخت و در قیام مختار همه ی قاتلان و سردمداران و
جنگ افروزان یزیدی به سزای اعمالشان رسیدند.
behroozraha
يکشنبه 5/9/1391 - 20:49
اهل بیت
به اسارت گرفتن اهل بیت حسین
از کردار غیر انسانی و خلاف مروت لشکر یزید، به اسارت گرفتن زنان و
کودکان و علی بن الحسین علیه السلام بود، آنان که هیچ گونه خلافی را مرتکب نشده
بودند و یک سنگ هم به طرف لشکر عمر سعد پرتاب نکرده بودند و جز رنج و مصیبت چیزی
از این حادثه به دست نیاورده بودند، به چه جرم و گناهی باید به اسارت گرفته شوند و
بار سنگین اسیری را به دوش کشند؟
این نابخردان بیرحم و قسی القلب که از هیچ منطق و منش عقلانی
تبعیت نمیکردند، به دستور عمر سعد بانوان حرم، و کودکان حرم را که در میان آنان،
امام باقر چهار ساله و نیز علی بن الحسین علیه السلام بود، بر شتران بی جهاز سوار
کردند و به صورت اسیر روانه ی کوفه ساختند. با عبور دادن آنان از کنار قتلگاه و
آتش زدن مکرر قلب و دل آنان با این عمل، آنان را حرکت دادند.
مردم کوفه به دستور عبیدالله بن زیاد که طبل پیروزی مینواخت آماده
برای جشن گرفتن شدند. به خرسندی کشته شدن حجت خدا و یاران آن بزرگوار به یکدیگر تبریک
میگفتند. چهل شتر اهل بیت علیه السلام را حمل میکرد. وقتی به کوفه رسیدند خورشید
غروب کرد و هوا تاریک شد، از این رو این یادگاران وحی و همراهان مقام عصمت، آن شب
را در بیرون کوفه به سر بردند و فردای آن شب اسیران را وارد کوفه کردند، حوادث و
مناظری در این استقبال از اسرا اتفاق افتاد که زخم دل اسیران را کاریتر ساخت که
بیش از همه نظاره بر سرهای بریده به ویژه سر نورانی امام حسین علیهالسلام قلب
آنان را به درد آورد. آنان روزهای سختی را در کوفه سپری کردند، اما این ابتدای سفر
اسارت و سختی و زجر بود. آنان را چهل منزل با وضعیت دلخراشی حرکت دادند تا به شهر
شام رسیدند. مصایب و زجر شام بیش از کوفه بود، به طوری که وقتی از امام سجاد علیه السلام
سؤال میشود کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟ فرمودند: شام، شام، شام.
مصایب شام بسیار بود. اما مصیبت جانسوز شهادت دختر سه ساله ی حسین
علیه السلام، در همین شهر اتفاق افتاد که این مصیبت نه تنها برای اسیران بسیار تلخ
و جانکاه بود؛ بلکه تا به امروز برای همه ی شیفتگان و دوستان امام حسین
علیه السلام تأثرآمیز و فراموش ناشدنی در صفحه ی سیاه حادثه ی کربلا و عاشورا
خودنمایی میکند؛ اما، همان گونه که در بخشهای پیشین متعرض شدیم، سفر اسارت اهل
بیت علیهمالسلام در عین زجر و سختی و تلخی و جانکاهی، دارای برکات و آثار
ارزنده ی بسیاری بود که از جمله ی آنها، روشنگری مردم غافل و احیا و بقای نهضت
عاشورا به شمار میآید.
behroozraha
يکشنبه 5/9/1391 - 20:40
اهل بیت
آتش زدن خیمه ها
یکی دیگر از جنایاتی که در روز عاشورا به دستور عمر سعد انجام گرفت،
به آتش کشیدن خیمه های امام حسین علیهالسلام، پس از شهادت آن حضرت بود که خود عمر
سعد نزدیک خیمهها آمد و فریاد کشید: «ای اهل بیت حسین [علیهالسلام]! از خیمهها
بیرون آیید.» خیمه نشینان به فریاد او اعتنا نکردند. او خواستهی خود را با فریادی
دیگر تکرار کرد و آنان را از سفر اسارت آگاه ساخت. زینب علیهاالسلام فرمود: به
اختیار خود بیرون نمیآییم.
عمر سعد در آن وقت دستور داد آتش بیاورند و خیمه ها را آتش زنند، که
بانوان حرم و کودکان با پای برهنه از خیمه ها بیرون آمدند، به سوی بیابان بر روی
خارهای مغیلان میگریختند، در حالی که دامن دخترکی آتش گرفته بود.
در بعضی مقاتل آمده است که، وقتی خیمهها را آتش زدند، زینب
علیهاالسلام نزد امام سجاد علیهالسلام آمد و عرض کرد: ای یادگار گذشتگان و پناه
باقی ماندگان! خیمهها را آتش زدند، چه کنیم؟ امام علیهالسلام فرمود: از خیمهها
بیرون آیید.
آن گاه از خیمهها بیرون آمدند؛ ولی زینب علیهاالسلام باقی ماند و
کنار بستر حجت خدا امام سجاد علیهالسلام به آن حضرت مینگریست. امام علیهالسلام
بر اثر شدت بیماری قادر به فرار و خروج از خیمه نبود.
از این رو زینب علیهاالسلام در خیمه ی امام علیه السلام سراسیمه گاهی
به طرف راست و گاهی به طرف چپ و گاه به آسمان نگاه میکرد و دستهایش را بر اثر
شدت ناراحتی به هم میزد و گاهی وارد خیمه امام علیه السلام میشد و بیرون میآمد.
یکی از سربازان به زینب علیه السلام عرض کرد: چرا مثل سایر بانوان
فرار نمیکنی؟ فرمود: ما بیماری در میان این خیمه داریم، چگونه او را تنها بگذارم
و بروم با وجود این که آتش از هر سو شعله میکشد.
behroozraha
.
يکشنبه 5/9/1391 - 20:38
اهل بیت
غارتگری اموال
دشمن از پیروزی ظاهری آن چنان مست شده بود که از همه چیز جز دنیا و
مظاهر فریبندهی مادی آن غفلت کرده بودند. دیگر عقل و وجدان بر آنان حاکم نبود از
این رو دست به هر جنایت ناجوانمردانه زدند. یکی از این جنایتها حمله به خیمههای
حرم و غارت بود. نه تنها به غارت اموال حرم نشینان پرداختند، بلکه هر چه اموال
همراه امام حسین علیهالسلام و سایر شهیدان بود نیز ربودند. «بحر بن کعب» لباس
قسمت پایین آن حضرت را ربود و برد. «اخنس بن مرشد» عمامهی آن حضرت را برد. «اسود
بن خالد» نعلین آن بزرگوار را تصاحب کرد. «مجدل بن سلیم» به جهت ربودن انگشتر امام
علیهالسلام، انگشت مبارک آن حضرت علیهالسلام را برید! «عمر سعد» زره آن حضرت را
تملک کرد. «جمیع بن خلق» شمشیرش را ربود.
آن گاه که به خیمهها حملهور شدند، وحشیانه به غارت اموال درون
خیمهها پرداختند و حتی نوشتهاند:
حتی جعلوا ینتزعون ملحفة المرأة عن ظهرها؛.
چادری را که یکی از بانوان بر کمر بسته بود ربودند.
همان گونه که گذشت چندین طفل در حمله به خیام حسینی علیهالسلام به
شهادت رسیدند؛ از جمله «عاتکه» فرزند مسلم بن عقیل زیر دست و پای حمله کنندگان
وحشی به شهادت رسید.
در روایات آمده است که گوشواره از گوش امکلثوم دختر امام حسین
علیهالسلام بیرون کشیدند و گوش او را دریدند.
behroozraha
يکشنبه 5/9/1391 - 20:33
اهل بیت
عبور دادگاه مصیبت زدگان از کنار قتلگاه!
از آغاز حرکت قافلهی امام حسین علیهالسلام از مدینه به کربلا بر
خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله بیشک بسیار سخت گذشت؛ ولی ملازمت و درک محضر
حجت روی زمین، حسین بن علی علیهماالسلام همهی این سختیها و زجرها را تسکین
میداد. مصایب غیر قابل تحمل از روز عاشورا در حین شهادت یاران امام، آغاز و پس از
شهادت آنان به اوج خود رسید و آن چه بیانگر عظمت مصایب وارد شده بر حرم نشینان
حسینی است، این که پس از گذشت قرنها، شنیدن مصایب روز عاشورا انسان را منقلب و
متأثر میکند تا چه رسد بر نظارهگران این مصایب.
دشمن سعی داشت هر چه بیشتر دل اهل حرم را بسوزاند. یکی از کارهایی که
برای رسیدن به این هدف انجام داد عبور دادن مصیبت زدگان حسینی علیهالسلام از کنار
قتلگاه بود؛ آن جا که گلهای معطر فاطمه علیهاالسلام آغشته به خون و با اعضای پاره
پاره به ویژه حسین بن علی علیهماالسلام روی زمین افتاده بودند.
عمر سعد تا ظهر روز یازدهم در کربلا و پس از نماز بر کشتههای سپاه
خود، عازم کوفه گردید، در حالی که پیکرهای شهدا روی خاک گرم کربلا افتاده بود. آن
عنصر بیرحم، دستور داد بانوان حرم را، که بیست نفر بودند و کودکان و در رأس آنان
امام سجاد علیهالسلام را سوار بر شتر بدون حجاز و محمل به کوفه روانه سازند و غل
جامعه به گردن امام سجاد نهادند و آنها را از قتلگاه عبور دادند وقتی که نگاه
بانوان بر بدنهای پاره پاره و بیسر شهیدان افتاد، داغشان تازهتر شد. سیلی به
صورت زدند و خود را از پشت شتر به زمین افکندند و کنار بدنهای پاره پاره آمدند و
از گریه و ناله محشری به پا شد.
حمید بن مسلم میگوید: به خدا سوگند! زینب دختر علی علیهالسلام را
فراموش نمیکنم که در کنار بدنهای پاره پاره ناله و گریه میکرد و با صدای جانسوز
و قلب غمبار فریاد میزد:
وا محمدا! صلی علیک ملائکة السماء هذا حسین مرمل بالدماء مقطع
الأعضاء و بناتک سبایا؛
فریاد ای محمد صلی الله علیه و آله! درود فرشتگان آسمان بر تو باد؛
این حسین توست که در خون غوطهور است، اعضایش، قطعه قطعه شده و این دختران توست که
اسیر شدهاند.
آه سوزناک زینب علیهاالسلام در این هنگام به حدی بود که راوی میگوید:
فأبکت و الله! کل عدو و صدیق؛
سوگند به خدا! دوست و دشمن را از گریه و گفتار خود به گریه آورد.
حضرت سکینه وقتی که جسد بابا را شناخت با اشعاری با پدر درد دل کرد و
آن گاه جدش رسول الله صلی الله علیه و آله را صدا زد و گفت:
أیا جدنا! قومی من القبر و انظری
حبیبک متلول الجبین مرمل .
ای جد بزرگوار! از قبر برخیز و به حبیب خود بنگر که چهرهاش مجروح و
به خون آغشته شده است.
فاجتمعت عدة من الأعراب حتی جروها عنه؛ سرانجام جمعی از اعراب (به
دستور عمر سعد) سکینه را کشان کشان از بدن پدر جدا ساختند.
در بعضی مقاتل آمده است که زینب علیهاالسلام خم شد و بدن پاره پارهی
برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روی حلقوم بریدهی برادر نهاد و در حالی که
میبوسید میگفت:
أخی؛ لو خرت بین الرحیل و المقام عندک، لا خترک المقام عندک و لو أن
السباع تأکل من لحمی؛
برادرم، اگر مرا بین سکونت در کنار تو (در کربلا) و رفتن به سوی
مدینه، مخیر مینمودند، سکونت همراه تو را بر میگزیدم، گر چه درندگان بیابان گوشت
بدنم را بخورند.
از منظرههای جانسوز کربلا، لحظهی وداع اهل بیت علیهمالسلام با
بدنهای پاره پاره است. اهل حرم در کنار همسفرانی، چون حسین علیهالسلام و سایر
شهیدان بنیهاشم و غیر بنیهاشم پا به سرزمین کربلا گذاشتند و اکنون به صورت اسیر
به سوی کوفه میروند و پیکرهای همسفران خود را روی خاک گرم کربلا میگذارند و
میگذرند. آنها دل از کربلا نمیکندند و نمیخواستند از همسفران جدا شوند؛ ولی
دشمن آنها را مجبور به حرکت مینماید و چاره ای جز جدایی نیست. یکی از ظالمان
سنگدل به نام«زجر بن قیس» تازیانه به دست کنار قتلگاه آمد و بر سر اهل بیت
علیهمالسلام فریاد کشید که زود سوار بر شترها شوید و به سوی کوفه حرکت کنید؛ ولی
اهل بیت علیهمالسلام از کنار پیکرها، بلند نمیشدند.
فأخذ یضربهن بالسوط و اجتمع علیهن الناس حتی أرکبوهن علی الجمال؛.
پس (زجر بن قیس) با تازیانه آنها را در حالی که در محاصرهی دشمن
بودند، میزد تا سوار بر شترها کرد.
Behroozraha
يکشنبه 5/9/1391 - 20:32
اهل بیت
اسب تازی بر بدن یگانهی معصوم
پس از کشته شدن امام حسین علیهالسلام عمر سعد خطاب به سپاه خود
اعلام کرد:
من ینتدب للحسین فیواطی الخیل ظهره و صدره؛
کیست که داوطلب شود تا بر پشت و سینهی حسین علیهالسلام اسب بتازد؟!
ده نفر داوطلب شدند که اسامی آنان در مقاتل ذکر و این ننگ ابدی بر
آنان و فرزندانشان نیز ثبت شده است که فرزندان آنان را «بنوالسرج» میخواندند؛
یعنی فرزندان آنان که بر بدن حسین علیهالسلام اسب تاختند. آن ده نفر سوار بر
اسبهای خود شدند و بر بدن امام حسین علیهالسلام تاختند به گونهای که
استخوانهای سینه و پشت آن امام معصوم علیهالسلام را درهم شکستند. اینان وقتی بر
عبیدالله بن زیاد وارد شدند خودشان را این چنین معرفی کردند:
نحن رضصنا الصدر بعد الظهر
بکل یعبوب شدید الأسر
ما کسانی هستیم که با تاختن اسبان چالاک خود، سینه و پشت حسین
علیهالسلام را پایمال سم اسبان کردیم و کوبیدیم.
و نهایت حملهی چنایتکارانهی خودشان را این چنین وصف کردند:
حتی طحنا حناجر صدره؛
تا آن که مانند آسیاب، استخوانهای سینهاش را نرم کردیم.
ابوعمر زاهد میگوید: پس از بررسی حال آن ده نفر دریافتیم که همگی
آنان زنازاده بودند.
امام باقر علیهالسلام دربارهی این فاجعه جانگداز میفرماید: و لقد
أوطئوه الخیل بعد ذلک؛
و بعد از کشتن، سوار بر اسبها شده و پیکر آن حضرت را زیر سم ستوران
خرد و پایکوب کردند.
نیز خود اباعبدالله علیهالسلام در آن اشعار معروف پیرامون مصایب
وارده بر خویش میفرماید:
و أنا السبط الذی من غیر جرم قتلونی
و بجرد الخیل بعد القتل عمدا سحقونی؛ .
و من سبط پیامبری هستم که بدون گناه مرا کشتند و بعد از کشتن از روی
عمد بدنم را پایمال سم ستوران قرار دادند و کوبیدند.
يکشنبه 5/9/1391 - 20:30