این وصیتى است كه از امالى شیخ طوسی (ره) نقل شده كه به برادرش امام حسین علیه السلام فرمود: " این است آنچه وصیت مىكند بدان حسن بن على به برادرش حسین بن على: وصیت مىكند كه گواهى دهد معبودى جز خداى یكتا نیست كه شریك ندارد ، پس پرستش مىكند او را بدان جهت كه شایسته ی پرستش است ، شریكى در سلطنت ندارد و سرپرستى از خوارى براى او نیست و به راستى كه او هر چیز را آفریده و اندازه ی آن را به خوبی مقدر ساخته و شایسته ترین معبود و سزاوارترین كسى است كه او را ستایش كنند ، هر كه از او فرمانبردارى كند راه رشد را یافته ، و هر كس كه نافرمانیش را كند به گمراهى و سرگشتگى می افتد و هر كس به سوى او بازگردد هدایت گشته است. من تو را سفارش مىكنم ( اى حسین ) به بازماندگانم از خاندان و فرزندان و خانواده خودت كه از بدكارشان درگذرى و از نیكوكارشان بپذیرى ، و براى آنها جانشین و پدرى مهربان باشى ، و دیگر آن كه مرا کنار رسول خدا دفن نمایی كه من به او و خانه او شایسته تر از دیگران هستم... و اگر از این كار مانع شدند و جلوگیرى كردند ، من تو را به حق قرابت و نزدیكى كه خدا براى تو قرار داده و قرابتى كه با رسول خدا دارى سوگند مىدهم كه اجازه ندهى در این راه به خاطر من خون ریخته شود تا آنگاه كه رسول خدا (ص)را دیدار كنیم و شكایت خود به نزد او بریم ، و آنچه از این مردم پس از وى بر سر ما رفته ، به او گزارش كنیم ... " این را فرمود و از دنیا رفت . درود خدا بر او باد . و در روایت مفید (ره) این گونه است كه پس از جریان مسموم شدن خود فرمود: (چون من از دنیا رفتم ، چشم مرا بپوشان ، مرا غسل ده و كفن نما ، سوى قبر جدم رسول خدا (ص) ببر تا دیدارى با او تازه كنم ، سپس به سوى قبر جده ام فاطمة بنت اسد رضى الله عنها ببر و در آنجا دفنم كن ، و بدان اى برادر كه مردم گمان دارند شما مىخواهید مرا كنار رسول خدا (ص) به خاك بسپارید ، پس در این باره گرد آیند و از شما جلوگیرى كنند ، تو را به خدا سوگند دهم مبادا به خاطر من به اندازه ی ذره ای خون ریخته شود. ) (2) پىنوشتها: 1) بحار الانوار، ج 44، صص 152-151. 2) ارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 14
پیش درآمد 1- تبیین موضوع، اهداف، قلمروها و ویژگىهاى بحث بسیار منطقى است كه سؤال شود از این عنوان ذكر شده براى بحث چه منظورى دارید؟ آیا تاریخ یك فرد یا یك جامعه یا مجموعهاى از پدیدههاى از پیش تعیین شده مد نظر است؟ یا اینكه تاریخ تمام پدیدههاى اجتماعى و انسانى در عصر غیبت كبرى مورد بحث قرار خواهد گرفت؟ پر واضح است كه این عنوان در مجموعهى عناوین ویژهى تاریخ اسلام مطرح مىشود . بنابراین، باید به مقطعى و دورهاى از تاریخ اسلام ناظر باشد، و نه به تمام پدیدههاى اجتماعى و انسانى در این دوران . ولى از آن جایى كه دوران غیبت كبرى امام مهدى (عج) مطرح مىباشد و امام مهدى (عج)، امام تمام بشریت است و نه فقط مسلمین یا شیعیان و در این دوران، مقدمات ظهور او به عنوان مصلحى جهانى فراهم مىگردد، و رسالتبررسى تاریخ این دوران منهاى در نظر گرفتن نهایت این دوران و اهداف مطرح شده براى امامت او - كه امام جن و انس است - امكانپذیر نیست، بنابراین، چه بسا لازم باشد كه تاریخ جهان اسلام بلكه جهان بشریت در این دوران مورد مطالعه و دقت قرار گیرد، تا سیر تحولات اجتماعى و سیاسى و فرهنگى - كه به سمت فراهم شدن شرایط جهانى براى ظهور مصلح جهانى جهت مىیابد، با توجه به هدفمندى و قانونمند بودن حركت جهان و بشریت در این جهان - مورد دقت قرار گیرد، و مقدار تطابق پیشبینىهاى وحیانى براى آیندهى بشریتبا حركت ارادى بشر و قانونمند بودن این حركت روشن گردد . و از بحثهاى تحلیلى تاریخ به ویژه تاریخ دوران غیبتبتوانیم با هدفگیرىهاى قرآنى براى بحثهاى تاریخى، هم سو شویم و از این بحثهاى تحلیلى براى رسیدن به اهداف والاى تاریخشناسى و تاریخنگرى بهرهمند گردیم . بنابراین، جا دارد براى كسانى كه در بحثهاى تخصصى تاریخ وارد نشدهاند، اهداف و رسالت كلان بحثهاى تاریخى را روشن نماییم تا اینكه در چنین بحثهایى، بىراهه نرویم و حداكثر استفاده را از تحلیل و نقد در بحثهاى تاریخى داشته باشیم . نتیجهى این مسیر چنین خواهد بود: 1- تبیین و تعیین موضع بحثبه طور دقیق . 2- ترسیم اهداف و انگیزههاى بحث درباره تاریخ عصر غیبت كبرى . 3- تبیین قلمروهاى بحث در تاریخ این عصر . چهارمین بحث مقدماتى براى این سلسله بحثها باید پرداختن به ضرورت بحث از تاریخ دوران غیبت كبرى در قلمروهاى یاد شده باشد; زیرا دلایل نیاز به این مباحث، چراغ ما براى تعیین برد و افق بحثهاى این مجموعه خواهد بود، چون به اندازهى نیاز فعلى و آیندهى خود باید حركت كنیم . پنجمین بحث مقدماتى در این مجموعه مشكلات و چالشهاى موجود در زمینهى بحثهاى تاریخى دوران غیبت كبرى مىباشد . و آخرین بحث مقدماتى باید تعیین سرفصلهاى مناسب در هر یك از قلمروهاى تعیین شده براى بحثهاى تاریخى دوران غیبت كبرى باشد . 2- اهداف و رسالتبحثهاى تاریخى دومین بخش را با تعیین اهداف تاریخنگارى قرآن كریم; شروع مىكنیم زیرا قرآن كریم، راهنما و هدایتگر ما در تمام مراحل و ابعاد زندگى باید باشد . براى رسیدن یك پژوهشگر به مجموعهى اهدافى كه قرآن كریم براى تاریخنگارى خود درنظر گرفته است، لازم است، دقتى ویژه در آیات تاریخى قرآن بنماید . در حالى كه حوادث و جریانات تاریخى كه همراه با تحلیل و نتیجهگیرى مىباشد، در حدود ثلث مساحت آیات قرآن را فرا گرفته است، بسیار بجا است كه به چند مجموعه از آیات قرآن در این زمینه مراجعه نماییم . مجموعهى اول: آیاتى كه مخاطبان قرآن به ویژه مخاطبان قصص قرآنى را ذكر نموده و طبقات گوناگونى را اشاره كرده است . این مخاطبان عبارتند از: عموم مردم، جهانیان، پرسشگران، شنوندگان، دانایان و كسانى كه مىخواهند بدانند، یا كسانى كه مىخواهند ایمان بیاورند، سپاسگزار باشند، یا بفهمند، یا تعقل كنند، یا یادآورى شوند، یا به یقین برسند، یا به یقین رسیده باشند، یا در حال برگشتبه خدا باشند، یا با فراست و زیرك باشند، یا دانا و بینا باشند . مجموعهى دوم: آیاتى كه مردم را به نظر و مطالعه و دقت در حال گذشتگان یا سیر در زمین یا عبرت گرفتن از سرگذشت دیگران دعوت مىنماید، كه نشان دهندهى جهتگیرى قرآن به سمت تفكر و تحقیق و نتیجهگیرى مىباشد . مجموعهى سوم: آیاتى كه حوادث تاریخى را آیه خوانده باشد . آیه، نشانه است و آیههاى تاریخى گویا مطالبى است كه چون آینه، حقایق را به خوبى نشان مىدهد یا كد مىدهد و انسان را به صاحب نشانه مىرساند . مجموعهى چهارم: آیاتى كه به طور صریح و روشن، اهداف تاریخنگارى و بیان قصص انبیاء و امتها را ذكر كرده باشد . مانند: آیهى 120 سورهى هود و آیهى 111 سورهى یوسف كه در بیان حق دادن و موعظه و یادآورى و تقویت قلب (تثبیت فؤاد) و عبرت گرفتن خلاصه مىشوند . بدین سان مىتوانیم مجموعهى اهدافى را كه براى تاریخنگارى در قرآن كریم آمده است، در شش امر خلاصه مىكنیم: 1- فراهم نمودن زمینهى تفكر و ایجاد انگیزه براى پرسش و تحقیق كه انسان را به گونهاى بهتر و سریعتر به حقیقت مىرساند و عطش و نیاز انسان حقیقتجو را با رساندن او به حقایق تامین مىنماید . 2- تاریخ نمایانگر تجربیات بسیار با ارزش گذشتگان است كه در اختیار آیندگان قرار مىگیرد و خردمندان و افراد بینا و تیزبین و عاقبتاندیش و فهیم از این تجربیات توشه برمىدارند و تحولات آیندهى خود و جهان بشریت را مىبینند و مىسازند، و بر آنچه مىسازند آگاهى دارند، و با تحقیق و تفكر هم به یقین مىرسند و هم سپاسگزار مىشوند و راه صحیح و مسیر مطلوب براى بازگشتبه حق را پیدا مىكنند و طى مىنمایند . 3- با تذكر و یادآورى حوادث تاریخى، حجاب غفلت و فراموشى دریده مىشود و انسان، موجودى هشیار و بیدار مىگردد، و به گونهاى مطلوب به سوى اهداف تعیین شده براى او حركت مىكند و با این بیدارى از خاكریزهاى دشمن به خوبى عبور مىكند و تمام موانع سر راه خود را برمىدارد، و اجازه نمىدهد كه كسى او را فریب دهد، یا تجربیات گرانبهاى دیگران را به قیمتى گرانتر تكرار كند . 4- و در نهایت، آرامش و اطمینان خاطر و قوت قلب پیدا مىكند و با صبر و مقاومت و پایدارى و امیدوارى به سرنوشت روشن خود، مسیر صحیح زندگى را طى مىكند و از هیچ دشمنى و خطرى در هراس نخواهد بود . 5- آیات الهى در تاریخ همچون آیات الهى در طبیعت، همیشه پرفروغ بوده و انسان را با دلایل متقن به علم نامحدود و قدرت لایزال الهى آشنا نموده و او را به خداى خود ربط مىدهد، تا وجود كوچك خود را در پرتو این وجود لایزال و نامحدود ببیند و هیچگاه خود را بى نیاز و مستقل و افسار گسیخته نبیند . 6- مسیر حق، مسیرى روشن و پویا و تكاملبخش است كه انسانهاى مؤمن، خود را به اهداف نهایىشان نزدیك مىبینند و هیچ گاه یاس و ناامیدى، آنان را از پا در نمىآورد . بلكه براى خود وجودى مستمر و ریشه دار در عمق تاریخ احساس مىكنند و با برنامهاى حساب شده و دقیق مىتوانند آیندهى روشنى براى خود ترسیم نمایند و رسیدن خود را به آن اهداف تضمین كنند . نتیجه بنابراین، بحثهاى تاریخى باید بحثهایى تحلیلى و مفید باشند، تا تمام اهداف یاد شده تامین گردد . صرف اطلاع از حوادث تاریخ، یا صرف رسیدن به یك تحلیل، به تنهایى براى انسان مفید فایده نخواهد بود یا لااقل، فایدهاى اندك خواهد داشت . البته قرآن كریم در تاریخنگارى خود به قلمروهاى گوناگون و مقاطع مختلف حیات بشر پرداخته و براى خود، روشى ویژه و منحصر به فرد انتخاب كرده است، و انسان را از گم شدن در مسیرهاى انحرافى و پر پیچ و خم مباحث علمى تاریخى و غیر تاریخى برحذر نموده، و روش صحیح سلوك راه را در تاریخنگارى بیان كرده است . در بحثهاى ویژهى تاریخ دوران غیبت كبرى نیز نباید از این اهداف و روش قرآنى فاصله بگیریم و تاریخ این دوران را براى محض اطلاع فرا نگیریم، بلكه براى رسیدن به مقاصدى مهم و هدفهایى بزرگ، به آشنایى با حوادث تاریخى این دوران و تحلیل صحیح این رویدادهاى تاریخى بپردازیم . 3- قلمروهاى بحثهاى تاریخى عصر غیبت كبرى سومین بحث مقدماتى، تبیین قلمروهاى بحثهاى تاریخى دوران غیبت كبرى امام مهدى (عج) مىباشد . بسیار طبیعى است كه اولین قلمرو این بحث همان تاریخ شخص امام مهدى (عج) مىباشد . در این قلمرو شایسته است - علىرغم محدودیت منابع گویا و روشن در این زمینه - حوادث زندگانى ویژهى آن حضرت پس از انقضاى دوران غیبت صغرى، و سیرهى حضرت مهدى (عج) در دوران غیبت كبرى، و همچنین ملاقاتهاى حضرت مهدى (عج) با طبقات مختلف در طول دوران غیبت كبرى مورد بحث و بررسى قرار گیرد . 2- از آن جا كه حضرت مهدى (عج) براى رسیدگى به شؤون دینى، فرهنگى و سیاسى شیعیان خود، فقهاى جامعالشرایط را به عنوان نایبان عام خود و مراجع تقلید مسلمین منصوب نموده است، تاریخ مرجعیت و مراجع تقلید، باید دومین قلمروى بحثهاى ویژه عصر غیبت كبرى باشد . 3- حوزههاى علمیه به عنوان نهاد ریشهدارى كه پیامبر صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام، آن را تاسیس كردهاند تا در آن نهاد، متخصصانى در شناخت دین، تربیتیافته و نیازهاى فرهنگى جامعه اسلامى را در دوران غیبت تامین كنند و وظیفهى پاسدارى از فرهنگ اسلامى را بر دوش بگیرند . بنابراین، تاریخ این نهاد بسیار مهم كه پرتویى از نهاد امامت است، باید به گونهاى تحلیلى، و نقش آن در ترویج فرهنگ اسلامى و فرهنگ امامت و مهدویت در طول دوران غیبت كبرى، در كنار نقش سیاسى آن، مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد . 4- شیعه و تشیع و فرهنگ شیعى، جنبشها و دولتهاى شیعى در دوران غیبت كبرى به عنوان چهارمین قلمرو نیز باید مورد مطالعه قرار گیرد . 5- با توجه به اینكه تاریخ دوران غیبت كبرى، مقطعى از تاریخ اسلام و تاریخ جهان اسلام بوده، و در فضاى عام و گسترهى جهان اسلام، تمام تحولات مربوط به شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مرجعیت و غیبتشخص امام مهدى (عج) انجام گرفته، و بحثهاى ویژهى هر قلمرو با قلمروهاى دیگر بى ارتباط نبوده است، بنابراین در یك نگاه تاریخى - تحلیلى، تمام این قلمروها باید با هم دیده شوند . تاریخ جهان اسلام در ابعاد مختلف (فرهنگى، دینى، اجتماعى، سیاسى، اقتصادى، نظامى و در تمام ابعاد جغرافیایى) باید ملاحظه گردد . بنابراین، شرق جهان اسلام و شمال و جنوب خاورمیانه و غرب آن، همگى به هم پیوسته است و باید مورد توجه قرار گیرد . 6- و در صورت لزوم، سیر تحولات عمده در جهان بشریت نیز نباید از چشم یك مورخ محقق به دور باشد; زیرا رسالت امام مهدى (عج)، رسالتى جهانى است و جهان در انتظار این مصلح الهى به سر مىبرد . پس تمام تحولات جهانى كه جهان را به سمت آن روز موعود حركت مىدهند، باید مورد مطالعهى جدى قرار گیرند . 4- ضرورت بحث و اهمیت تاریخ عصر غیبت كبرى چهارمین بحث مقدماتى، تبیین ضرورتهاى بحث از تاریخ دوران غیبت كبرى مىباشد . با توجه به اینكه، گذشته چراغ راه آینده است، ضرورت بحث از تاریخ و سیر تحولات عصر غیبت كبرى، روشن خواهد بود . تاریخنگرى - البته آن طور كه قرآن كریم آن را مطرح كرده است - انسان را چشمى بینا و دركى عمیق مىبخشد و بر خلاف آنچه برخى تصور مىكنند، انسان در زندان گذشتهها، زندانى نمىشود، بلكه وضعیت فعلى خود را با توجه به گذشته بهتر درك مىكند و خود را براى آیندهاى قابل پیشبینى و قابل تحقق آماده مىسازد; به گونهاى كه مىتوانیم بگوییم: یك انسان تاریخنگر، یك انسان آیندهنگر مىباشد . با آگاهى ویژهاى به سوى آینده حركت مىكند و چنانچه لازم ببیند، مىتواند در ساختن آیندهى خود، نقش بهسزایى داشته باشد . بنابراین، دانستن تاریخ صدر اسلام و پیچیدگىهاى دوران امامان معصوم پس از پیامبر صلى الله علیه و آله و سپس دوران غیبت تا حال حاضر، به ما امكان برنامهریزى بهترى براى آینده مىدهد . از این گذشته، براى رشتهى تخصصى تاریخ و رشتههاى تخصصى فقه و حدیث و تفسیر، آگاهى از دوران غیبت كبرى تا حال حاضر، امرى حیاتى و ضرورى است; زیرا بدون دانستن این تحولات، بسیارى از مسایل تخصصى این رشتهها، قابل درك و فهم علمى نخواهد بود، تا جایى كه مىتوان گفت: چنانچه كسى در تاریخ اسلام و مسلمین، آن هم در تمام دورانهاى گذشته، سیر تاریخى نداشته باشد و صاحب تحقیق نباشد، نمىتواند به تمام منابع استنباط و تفقه در دین، اشراف داشته باشد و دعوى اجتهاد مطلق كند . هر چند افراد غیر مطلع از تاریخ، چنین ادعایى را سنگین مىدانند و شاید چنین مطلبى را مبالغهاى بیش ندانند، اما در حد اشاره باید گفت: حدیث و رجال ما، كه بخش عمدهاى از منابع و اطلاعات مهم این رشته را تشكیل مىدهند، بدون آگاهى از تحولات دوران غیبت كبرى، ناقص و ناتمام بوده، و نظرات اجتهادى ما قابل اعتماد نخواهد بود . 5- چالشهاى بحث در تاریخ عصر غیبت كبرى: پنجمین بحث مقدماتى، چالشها و مشكلات ویژهى تاریخ عصر غیبت كبرى مىباشد . در سومین بحث مقدماتى روشن شد كه اولین قلمرو براى بحث در تاریخ دوران غیبت كبرى، تاریخ شخص امام مهدى (عج) است كه مهمترین بحث و نزدیكترین موضوع نسبتبه عنوان بحث مىباشد . ولى بحث در این قلمرو، بسیار محدود و فاقد منابع مناسب مىباشد; زیرا پیشفرض ما در بحث، غیبت تام امام مهدى (عج) مىباشد . و با غیبت تام، چه اطلاعى از او مىتوانیم داشته باشیم؟ مكان زندگى و تحركات امام مهدى (عج)، نحوهى زندگى او، نحوهى ارتباط با مردم و سیرهى عام و خاص او در این دوران، زندگى خصوصى او و بسیارى از مسایل ویژهى امام مهدى (عج) كه براى یك بحث تاریخى مطرح مىباشند، شاید بدون جواب بمانند . بنابراین مىتوانیم بگوییم: اولین چالش در بحثهاى تاریخ عصر غیبت كبرى، مشخص نبودن قلمروهاى بحث در این برههى تاریخى است كه به تناسب اهداف مورد نظر و افقهاى دید تاریخنگاران، مىتواند بسیار متفاوت باشد . آن چه را در سومین بحث مقدماتى بیان داشتیم، در حقیقت مىتواند یك نظر تاسیسى باشد; زیرا آنچه تاكنون با این عنوان آمده است; یا منهاى تاریخ شخص امام مهدى (عج) بوده (1) یا اینكه فقط به تاریخ شخص امام مهدى (عج) بسنده كرده است . (2) دومین چالش، كمبود منابع در زمینهى اولین قلمرو براى بحثهاى دوران غیبت كبرى است . چالش سوم، پراكنده بودن اطلاعات تاریخى است . آنهم در منابعى كه هر كدام با دیدگاههاى ویژهاى به رشتهى تحریر درآمده است . البته منابعى كه توسط مستشرقین عرضه شده است، نمىتواند منابعى مطمئن و گویاى واقعیتباشد . براى منابع عمومى تاریخ اسلام نیز باید بگوییم كه تاریخ شیعه و تشیع و حوزههاى علمیه و مراجع بزرگ تقلید در این منابع نیز كمرنگ بوده یا اینكه صددرصد مورد تجاهل قرار گرفته است . بنابراین، باید تلاشى اساسى و همه جانبه، همراه با حساسیتهاى لازم براى یك محقق، انجام پذیرد، تا اینكه مجموعهاى منسجم و علمى و فراگیر در مورد تاریخ عصر غیبت كبرى فراهم آید . چنین كار بزرگى را باید یك گروه توانمند یا مؤسسهاى متخصص در تاریخ بر عهده گیرد، تا تاریخى مستند و تحلیلى، عرضه گردد و مورد استفادهى رشتههاى تخصصى و عمومى قرار گیرد . پىنوشتها: 1. مانند: درسنامه و تاریخ عصر غیبت (آقایان آقایى، جبارى، عاشورى، حكیم .) 2. مانند: تاریخ الغیبة الكبرى از سید محمد صدر .