سرانجام تحریف کنندکان حقایق در قرآن
اشاره
خداوند متعال میفرماید: ... وَ إِیَّایَ فَاتَّقُونِ وَ لا تَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْباطِلِ وَ تَکْتُمُوا الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ؛[1] ... و از قهر من بپرهیزید و حق را به باطل مشتبه نکنید تا حقیقت را پنهان سازید، در صورتی که به حقانیت آن واقفید.
علمای یهود که این خطاب به آنهاست، در لسان قرآن قهرمانان تحریفاند. استاد مطهری در این باره می گویند: «قرآن کریم کلمه تحریف را مخصوصا در مورد یهودیها بکار برده و با ملاحظه تاریخ معلوم میشود که اینها قهرمان تحریف در طول تاریخ هستند. ... این خصیصه یهودیان که تحریف است، در قرآن به صورت یک خصیصه نژادی شناخته شده است. در یکی از آیات قرآن در سوره بقره میفرماید: أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ؟ ای مسلمانان آیا شما طمع بستید که اینها به شما راست بگویند؟ اینها همانها هستند که با موسی میرفتند و سخن خدا را میشنیدند اما وقتی که برمیگشتند تا در میان قومشان نقل کنند آن را زیر و رو میکردند؛ أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَ قَدْ کانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ؛آیا طمع دارید که یهودیان به دین شما بگروند در صورتی که گروهی از آنان کلام خدا را شنیده و به دلخواه خود آن را تحریف میکنند، با آنکه در کلام خدا تعقل کرده و معنی آن را در یافتهاند.[2]
استاد مطهری در ادامه میگویند: تحریف هم که میکردند، نه از باب اینکه نمیفهمیدند و عوضی بازگو میکردند، نه، اینها ملت باهوشی هستند و خوب هم میفهمیدند، اما در عین اینکه خوب میفهمیدند سخنان را به گونهای دیگر برای مردم بیان میکردند .» [3] آلوسی هم ذیل تفسیر «مِنْ بَعْدِ ما عَقَلُوهُ» مینویسد: ای ضبطوه و فهموه و لم یشتبه علیهم صحته؛[4] ضبط کردند و کاملاً فهمیدند و اصلاً برایشان جای سؤالی باقی نماند.
لذا، علما، چه علمای یهود، و چه غیر آنها باید حق را اظهار نمایند و آن را به باطل نیامیزند. اما برخی عالمان، –چه یهودی و چه غیر یهودی- در معرض ابتلای کتمان حق و نیز آمیختن آن به باطل هستند، خداوند در این قرآن کریم چنانکه گذشت، به اینگونه علما میفرماید؛ تقوا داشته باشید، و حق را به باطل نیامیزید. در ضمن بقیه علما که اهل تحریف نیستند، موظف میباشند که خدا گونه به افشای تزویر عالمان مزور و یا اصلاح آنها بپردازند تا سد راه هدایت مردم نشوند.
ما بعد از آنکه واژه تحریف را تعریف کردیم، و اقسام آن را ذکر کردیم، اشارهای به بیان عاقبت این افراد در قرآن کریم خواهیم داشت.
مفهوم تحریف
شهید مطهری در تعریف این واژه مینویسد: «تحریف در زبان عربی از ماده حرف است، یعنی منحرف کردن چیزی از مسیر و وضع اصلی خود که داشته است یا باید داشته باشد. به عبارت دیگر تحریف نوعی تغییر و تبدیل است ... [تحریف] یعنی پیچ دادن، کج کردن چیزی، از مسیر اصلی منحرف کردن.»[5]
انواع تحریف
تحریف انواعی دارد که مهمترین آنها عبارت است از : تحریف لفظی و تحریف معنوی.
تحریف لفظی این است که ظاهر مطلبی را عوض کنند، مثلاً از یک گفتار عبارتی حذف شود یا به آن عبارتی اضافه شود، و یا جملهها را چنان پس و پیش کنند که معنی آن فرق کند، یعنی در ظاهر و در لفظ گفتار تصرف کنند، تحریف معنوی این است که فرد در لفظ تصرف نمیکند، لفظ همان است که بوده، ولی آن را طوری معنی میکند که خلاف مقصد و مقصود گوینده است. آن را طوری معنی میکند که مطابق مقصود خودش باشد نه مطابق مقصود اصلی گوینده.
قرآن در این مورد در بسیاری از جاها یا کلمه تحریف را آورده و یا بهصورت دیگری مطلب را بیان کرده است . ولی مفسرین ذکر کردهاند که تحریفی که قرآن میگوید اعم از تحریف لفظی و تحریف معنوی است . یعنی بعضی از این تحریفها که صورت گرفته است در لفظ بوده و بعضی در تفسیر و در معنی بوده است نه در لفظ.. تحریف از نظر موضوع نیز فرق میکند.
یک وقت است که تحریف در یک سخن عادی است. مثل اینکه دو نفر در نقل قول و گفتار یکدیگر تحریف کنند . یک وقت هم هست که تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی است، مثل تحریف در شخصیتها. شخصیتهایی هستند که قول و عملشان برای مردم حجت است، خلقشان برای مردم نمونه است. مثلاً کسی سخنی را به علی علیه السلام نسبت میدهد که نگفتهاست، یا مقصودش چیز دیگری بوده، این خیلی خطرناک است. خلق و خوئی را به پیغمبر ، به امام نسبت میدهد، در صورتی که خلق او طور دیگری بوده است. یا در یک حادثه بزرگ، در یک حادثه تاریخی که از نظر اجتماع یک سند اجتماعی و یک پشتوانه اخلاقی و تربیتی است، تحریف به وجود آوردند. این دیگر چقدر اهمیت دارد و چقدر خطرناک است که تحریفات، چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی در موضوعاتی صورت بگیرد که موضوع عادی نیستند.» [6]
عاقبت تحریف کنندگان حقایق
اکنون با نگاهی به آیاتی چند از قرآن مجید اشارهای گذرا به عاقبت تحریف کنندگان حقایق- آن هم کسانی که آگاهانه به تحریف حقایق اقدام میکنند، خواهیم افکند.
خداوند سرانجام شوم اینان را چنین بیان میکند: فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ ؛[7] وای بر آنان که از پیش خود چیزی نوشته و به خدای متعال نسبت میدهند تا به بهای اندک دنیا بفروشند، پس وای بر آنها از آنچه نوشته و آنچه بدان کسب میکنند.
ویل در لغت به معنای هلاکت است،[8] و نیز یکی از وادیهای جهنم، از ابن عباس نقل شده که گفته پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: ... إنه وادٍٍ فی جهنم.[9]
در این آیه خداوند عالمان تحریفگر یهود را به هلاکت و نابودی و عذاب شدید تهدید میکند. تحریفگران کتاب خدا و بدعت گذاران، مستحق هلاکت و عذاب شدید هستند و هر بهایی که دریافت کنند در قبال عذاب الهی نا چیز و اندک است، ناگفته نماند که گرفتن مال در قبال بدعت گذاری و تحریف، حرام و سبب عذاب الهی است.
در جایی دیگر، چنین میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یُکَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ .[10] همانا آنان که عهد خدا و سوگند خود را به بهایی اندک فروشند، اینان را در آخرت از بهشت بهرهای نیست، و خدا از خشم با آنها سخن نگوید و به نظر رحمت در قیامت بدانها ننگرد و از پلیدی پاکیزهشان نگرداند و آنان را در جهنم عذاب دردناکی خواهد بود. آیا عذابی از این سختتر که ارحم الراحمین در قیامت با انسان سخن نگوید، و حتی به او نگاه نکند.
جمع بندی
یکی از عذابهای تحریف کنندگان حقایق، اسیر شدن در جهنم است، عذاب دیگر، که سختتر از عذاب آتش جهنم است، این است که خداوند با اینان سخن نمیگوید و نظر رحمتش را از چنین افرادی دریغ میکند. عاقلان عالم ناله شان بلند است که فهبنی یا الهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک،[11] گیرم بر عذابت صبر نمودم ، اما بر فراقت چگونه صبر ورزم؟ اینان (محرفان حقایق) جاهلان عالم اند، جاهلان غوطه ور در جهل مرکب که با اینکه حق را فهمیدند و شنیدند و دیدند، نفهمیدند و نشنیدند و ندیدند. آناناندکه به این جرم کافر خواند می شوند و لعنت میگردند: ... لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ.[12]
و هیچ کس ، هیچ کمکی نمیتواند به آنها بنماید؛ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ ... فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ ؛[13] ای رسول! ... هرگز تو آنها را از قهر خدا نتوانی رهانید، آنها کسانی هستند که خدا نخواسته (به سبب کاری که خودشان انجام دادهاند، چون خداوند حکیم است و کار بیهوده نمیکند.) آنان را در دنیا ذلت و خواری نصیب است و در آخرت عذاب بزرگ الهی. و چه سرنوشت غم انگیزی!
قلب و قلم و قولم را در پایان تطهیر میکنم با این جمله سید و مولایم علی که فرمود: قل الحق و ان کان مرا.
============================
[1] سوره بقره ، آیه 41 و 42.
[2] . سوره بقره، آیه 75.
[3] . حماسه حسینی، ج1، ص 14
[4] . تفسیر روح المعانی، آلوسی، ج1، ص 298.
[5] . حماسه حسینی، ج1، ص14
[6] . حماسه حسینی، ج1،صص12- 16 با تلخیص
[7] . سوره بقره، آیه 79.
[8] . اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج 1، ص 238.
[9] . تفسیر مجمع البیان ج 1 ص 292.
[10] . سوره آل عمران، آیه 77.
[11] . فرازی از دعای شریف کمیل.
[12] . سوره نساء، آیه 46. مِنَ الَّذِینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلِیلاً
[13] . سوره مائده،آیه 41. یا أَیُّهَا الرَّسُولُ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قالُوا آمَنَّا بِأَفْواهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ مِنَ الَّذِینَ هادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَواضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هذا فَخُذُوهُ وَ إِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا وَ مَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً أُولئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ
چهل حدیث گهربار از امام جواد (ع)
قال الامام محمد تقی الجواد علیه السلام:
1. توسد الصبر و اعتنق الفقر و ارفض الشهوات و خالف الهوی، و اعلم أنک لن تخلو من عین الله فانظر کیف تکون
صبر را بالش کن، و فقر را در آغوش گیر، و شهوات را به دور انداز، و با هوای نفس مخالفت کن، و بدان که در برابر دیده خدایی، پس بنگر که چگونه ای ؟
تحف العقول، ص 478
2. ثلاث من کن فیه لم یندم: ترک العجلة، و المشورة، و التوکل علی الله عند العزم
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشمیان نگردد: 1 - اجتناب از عجله، 2 - مشورت کردن، 3 - و توکل بر خدا در هنگام تصمیم گیری.
مسند الامام الجواد، ص 247
3. ان أنفسنا و أموالنا من مواهب الله الهنیئة، و عواریه المستودعة، یمتع بما متع منها فی سرور و غبطة، و یأخذ ما أخذ منها فی أجر و حسبة، فمن غلب جزعه علی صبره حبط أجره و نعوذ بالله من ذلک
جان و دارایی ما، از بخششهای گوارای خداست و عاریه سپرده اوست، تا آنجا که از آن بهره مند شویم مایه خوشی و شادی است، و آنچه از آن برگرفته شود اجر و ثواب است، پس هر که جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضایع شده و پناه به خدا از آن.
تحف العقول، ص 479
4. من شهد أمرا فکرهه کان کمن غاب عنه، و من غاب عن أمر فرضیه کان کمن شهده
کسی که در امری حاضر باشد و آن را ناخوش دارد، چون کسی است که غائب بوده.و هر که در امری حاضر نباشد ولی بدان رضایت دهد، مانند کسی است که خود در آن بوده.
تحف العقول، ص 479
5. ثلاث یبلغن بالعبد رضوان الله تعالی: کثرة الاستغفار، و لین الجانب، و کثرة الصدقة
سه چیز است که بنده را به رضوان خدا می رساند: 1 - زیادی استغفار، 2 - نرمخویی، 3 - صدقه بسیار دادن.
مسند الامام الجواد، ص 247
6. إیاک و مصاحبة الشریر، فإنه کالسیف المسلول یحسن منظره و یقبح أثره
از همراهی و رفاقت با آدم شرور و بدجنس بپرهیز، زیرا که او مانند شمشیر برهنه است که ظاهرش نیکو و اثرش زشت است.
مسند الامام الجواد، ص 243
7. تأخیر التوبة اغترار
پس انداختن توبه فریب خوردن است.
تحف العقول، ص 480
8. طول التسویف حیرة
همواره به تأخیر انداختن انجام کارها، سرگردانی است.
تحف العقول، ص 480
9. القصد الی الله تعالی بالقلوب أبلغ من إتعاب الجوارح بالأعمال
با دلها به سوی خداوند متعال آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است.
مسند الامام الجواد، ص 244
10. الإصرار علی الذنب أمن لمکر الله " و لا یأمن مکر الله الا القوم الخاسرون "
اصرار بر گناه آسودگی از مکر خداست، " و از مکر خدا آسوده نباشد جز مردمی زیانکار ".
تحف العقول، ص 480
11. لا ینقطع المزید من الله حتی ینقطع الشکر من العباد
افزونی نعمت از طرف خدا بریده نمی شود، مگر شکرگزاری از سوی بندگان بریده شود.
تحف العقول، ص 480
12. إظهار الشیء قبل أن یستحکم مفسدة له
اظهار چیزی پیش از آنکه پایدار شود مایه تباهی آن است.
تحف العقول، ص 480
13. المؤمن یحتاج الی توفیق من الله، و واعظ من نفسه، و قبول ممن ینصحه
مؤمن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا، و به پندگویی از طرف خودش، و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند.
تحف العقول، ص 480
14. العلماء غرباء لکثرة الجهال
عالمان، به سبب زیادی جاهلان، غریب اند.
مسند الامام الجواد، ص 247
15. علم رسول الله (ص ) علیا (ع ) ألف کلمة، کل کلمة تفتح ألف کلمة
پیامبر اکرم (ص ) هزار کلمه ( از علوم را ) به علی (ع ) آموخت که از هر کلمه ای هزار کلمه منشعب می شد.
مسند الامام الجواد، ص 97
16. إن رسول الله (ص ) قال لفاطمة (ع ): اذا أنا مت فلا تخمشی علی وجها، و لا ترخی علی شعرا، و لا تنادی بالویل، و لا تقیمی علی نائحة، ثم قال: هذا المعروف الذی قال الله عز و جل فی کتابه و لا یعصینک فی معروف "
رسول خدا (ص ) به فاطمه (ع ) فرمود: وقتی که من از دنیا رفتم به خاطر من صورت را نخراش، و مو را پریشان منمای، و واویلا نکن و بر من نوحه نخوان، سپس فرمود: این همان معروفی است که خداوند عز و جل در کتابش فرموده: " و تو را در معروفی نافرمانی نکنند ".
مسند الامام الجواد، ص 101
17. إن القائم منا هو المهدی الذی یجب أن ینتظر فی غیبته و یطاع فی ظهوره، و هو الثالث من ولدی
قائم ما همان مهدی است که در غیبتش باید منتظرش شوند، و در ظهورش اطاعتش کنند.او سومی از پسران من است.
مسند الامام الجواد، ص 131
18. ملاقاة الاخوان نشرة و تلقیح للعقل، و إن کان نزرا قلیلا
ملاقات و زیارت برادران سبب گسترش و باروری عقل است، اگر چه کم و اندک باشد.
مسند الامام الجواد، ص 242
19. من أطاع هواه أعطی عدوه مناه
کسی که فرمان هوای نفس خویش برد، آرزوی دشمنش را برآورد.
مسند الامام الجواد، ص 243
20. الثقة بالله ثمن لکل غال و سلم الی کل عال
اعتماد به خداوند بهای هر چیز گرانبها و نردبان هر امر بلند مرتبه ای است.
مسند الامام الجواد، ص 244
21. کیف یضیع من الله کافله، و کیف ینجو من الله طالبه، و من انقطع الی غیر الله و َکّله الله إلیه
چگونه ضایع می شود کسی که خدا عهده دار و سرپرست اوست، چگونه فرار می کند کسی که خدا جوینده اوست، و کسی که توجهش به غیر خدا جلب گردد، خداوند او را به همان شخص واگذار نماید.
مسند الامام الجواد، ص 243
22. من لم یعرف الموارد أعیته المصادر
کسی که محل ورود را نشناسد، از یافتن محل خروج درمانده گردد.
مسند الامام الجواد، ص 243
23. إتئد تصب أو تکد
اگر آرام حرکت کنید، به مقصود دست یابید یا به آن نزدیک می شوید.
مسند الامام الجواد، ص 243
24. نعمة لا تشکر کسیئة لا تغفر
نعمتی که برای آن شکرگزاری نشود، مانند گناهی است که آمرزیده نگردد.
مسند الامام الجواد، ص 243
25. من هجر المداراة قاربه المکروه
کسی که سازش و مدارا با مردم را رها کند، ناراحتی به او روی می آورد.
مسند الامام الجواد، ص 243
26. من عمل علی غیر علم ما یفسد أکثر مما یصلح
کسی که بدون علم و دانش کار کند، خراب کاری اش بیش از اصلاحش خواهد بود.
مسند الامام الجواد، ص 244
27. اذا نزل القضاء ضاق الفضاء
چون قضای الهی فرود آید، عرصه بر آدمی تنگ آید.
مسند الامام الجواد، ص 244
28. الأیام تهتک لک الأمر عن الأسرار الکامنة
روزگار و گذشت زمان، پرده از رازهای نهفته برمی دارد.
مسند الامام الجواد، ص 245
29. التحفظ علی قدر الخوف
به مقدار ترس احتیاط کنید.
مسند الامام الجواد، ص 245
29.... لا هَدمَ لِلدینِ مِثْلُ البدعِ وَلا اَفْسَدَ لِلرّجُلِ مِنَ الطَّمَعِ…»
(نور الابصار، ص 332)
30. اَرْبَعُ مَنْ کُنّ فیهِ اِستَکْمَلَ ایمانَه: مَنْ اَعْطی للّه وَمَن مَنَع فِی اللّه وَاحَبّ لِلّه وَاَبْغَضَ فیه
(کشف الغمه، ج 2، ص 349)
«چهار خصلت که در هر کس باشد، ایمانش کامل است؛ کسی که برای خدا ببخشد و در راه خدا منع نماید و برای خدا دوست بدارد و برای او خشمگین شود»
31. عَلَیْکُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَریضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَیْنَ الاْخْوانِ، وَ دَلیلٌ عَلَى الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ أُنْسٌ فِى الْغُرْبَة
حلیة الأبرار، جلد 4، صفحه 599.
بر شما باد به تحصیل علم و معرفت، زیرا فراگیرى آن واجب و بحث پیرامون آن مستحب و سودمند است.علم ارتباط میان دوستان و برادران، نشانه مروّت و جوانمردى، تحفه مجالس و محافل، همدم و رفیق انسان در سفر و أنیس و مونس او در تنهایى است.
32. لَنْ یَسْتَکْمِلَ الْعَبْدُ حَقیقَهَ الاْیمانِ حَتّى یُؤْثِرَ دینَهُ عَلى شَهْوَتِهِ، وَ لَنْ یُهْلِکَ حَتّى یُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دینِهِ
بحارالأنوار: ج 75، ص 80، ح 63.
بنده اى حقیقت ایمان را در نمى یابد مگر آنکه دین و احکام الهى را بر تمایلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد و کسى هلاک و بدبخت نمى شود مگر آنکه هواها و خواسته هاى نفسانى خود را بر احکام إلهى مقدّم نماید.
33. إنَّ بَیْنَ جَبَلَىْ طُوس قَبْضَهٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّهِ، مَنْ دَخَلَها کانَ آمِناً یَوْمَ الْقِیامَهِ مِنَ النّار.
عیون اخبارالرّضا(علیه السلام) - شیخ صدوق - ج 2، ص 256، ح 6.
فرمود: همانا بین دو سمت شهر طوس قطعه اى مى باشد که از بهشت گرفته شده است، هر که داخل آن شود ـ و با معرفت زیارت کند ـ، روز قیامت از آتش در أمان خواهد بود.
35. مَنْ زارَ قَبْرَ أخیهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَهَ وَ وَضَعَ یَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَقَرَءَ: «إنّاأنْزَلْناهُ فى لَیْلَهِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّات، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْکْبَرِ.
اختیار معرفه الرّجال - شیخ طوسی - ص 564، ح 1066.
فرمود: هرکس بر بالین قبر مؤمنى حضور یابد و رو به قبله بنشیند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مبارکه «إنّا أنزلناه» را بخواند از شداید و سختیهاى صحراى محشر در أمان قرار مى گیرد.
36. الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعینُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَکاءٌ.
کشف الغمّه: ج 2، ص 348، س 18، بحار: ج 75، ص 81، ح 69.
فرمود: انجام دهنده ظلم، کمک دهنده ظلم و کسى که راضى به ظلم باشد، هر سه شریک خواهند بود.
37. التَّواضُعُ زینَهُ الْحَسَبِ، وَالْفَصاحَهُ زینَهُ الْکَلامِ، وَ الْعَدْلُ زینَهُ الاْیمانِ، وَالسَّکینَهُ زینَهُ الْعِبادَهِ، وَالْحِفْظُ زینُهُ الرِّوایَهِ.
کشف الغمّه: ج 2، ص 347، س 19، بحار: ج 75، ص 80، ح 65.
فرمود: تواضع و فروتنى زینت بخش حسب و شرف، فصاحت زینت بخش کلام، عدالت زینت بخش ایمان و اعتقادات، وقار و ادب زینت بخش اعمال و عبادات; و دقّت در ضبط و حفظ آن، زینت بخش نقل روایت و سخن مى باشد.
38. التَّوْبَةُ عَلى أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لایَعُودَ.
بحارالأنوار: ج 75، ص 81، ح 74.
فرمود: شرایط پذیرش توبه چهار چیز است: پشیمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران کردن گناه ـ نسبت به همان گناه حقّ الله و یا حقّ النّاس ـ، تصمیم جدّى بر این که دیگر مرتکب آن گناه نشود.
39. الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصال: تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.
بحارالأنوار: ج 72، ص 65، ح 3، مستدرک الوسائل: ج 8، ص 329، ح 9576.
مؤمن در هر حال نیازمند به سه خصلت است:
توفیق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذیرش نصیحت کسى که او را نصیحت نماید.
40. یَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ یَغیبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَیْهِمْ تَسْمِیَتُهُ، وَ هُوَ سَمّیُ رَسُول اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) وَ کَنّیهِ.
وسائل الشّیعه: ج 16، ص 242، ح 21466.
فرمود: زمان ولادت امام عصر (علیه السلام) بر مردم ـ زمانش ـ مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غایب و پنهان است.
گرد آورنده: خلیل حسین حسینی