مهدویت
در احادیثی كه از طریق اهل سنّت رسیده، خونریزیهای بسیار زیاد و وحشتناكی در آن دوران ذكر شده است كه به نقد و بررسی یكی از آنها میپردازیم.
یوسف بن یحیی مقدّسی شافعی در كتاب عقدالدرر روایت مرسلهای را از امیرمؤمنان (علیه السلام) درباره حوادث رُم (رومیّه) نقل میكند و میگوید:
«… فَیُكَبِّرُ الْمُسْلِمُونَ ثَلاثَ تَكبیرات، فَتَكون كَالرَّملَةِ عَلی نشز، فَیَدْخُلُونُهَا، فَیَقتُلُونَ بِها خَمْسَمِئَةِ ألفِ مُقاتِل، و یَقْتَسِمُونَ الأموالَ، حتّی یَكُونَ النَّاسِ فی الْفَیءِ شَیئاً واحِداً، لِكُلِّ إِنسان مِنْهُم مِئَهُ ألفِ دینار، وَ مِئَهُ رَأس، ما بَیْنَ جارِیَه وَ غُلام ؛ با گفتن سه تكبیر مسلمانان دیواره شهر مانند ریگ و شنهای روانی كه از بلندیها فرو میریزند، از هم متلاشی میشود. و داخل ]روم[ میشوند و در آنجا، پانصد هزار جنگجو را میكشند و غنائم و اموال را به گونهای مساوی تقسیم میكنند، و به هر یك از آنان، صد هزار دینار و صد كنیز و یا غلام میرسد …»
این روایت ـ هرچند ظاهراً مربوط به قبل از ظهور است ـ مرسل است و مشكل سندی دارد و از نظر محتوا نیز قابل اعتماد نیست. پیداست كه سازندگان این گونه احادیث، در خدمت حكومتهای ستمگر بودهاند و به جهت توجیه پارهای جنگهای پس از پیامبراكرم (صلی الله علیه و آله) و قتلعامها و كشتارهای وسیعی كه در آنها صورت گرفت، چنین روایات ساختگی را وارد كتابهای روایی كردهاند. مانند روایتی كه به امام علی (علیه السلام) نسبت دادهاند كه آن حضرت فرمود: «فیُقتل من الروم حتی یتغیّر ماءُ الفرات بالدم؛ یعنی به اندازهای از رومیان به قتل میرساند كه آب فرات رنگ خون به خود میگیرد!»
ابن كثیر، در مورد جنگ قادسیه میگوید: «إنهزم الفُرس و لَحِقَهم المسلمون … فقتَلَ المسلمون بكمالهم و كانوا ثلاثین ألفاً. و قُتل فی المعركه عشره آلاف و قتَلوا قبل ذلك قریباً من ذلك ؛ لشكر ایرانیان، شكست خورده و فرار كردند. مسلمانان، به تعقیب آنان پرداخته و تمامی فراریانی را كه تعداد آنها به سیهزار نفر میرسید، به قتل رساندند. در جنگ، ده هزار تن و قبل از شروع جنگ نیز همین عدد را به قتل رسانده بودند …»
وقتی به كتابهای تاریخی مانند البدء و التاریخ و البدایة و النهایة و … كه فتوحات، در آنها به نگارش درآمده مراجعه میكنیم. میبینم، فرماندهان و زیردستانشان، جنایات زیادی را مرتكب شدهاند.
روایاتی كه میگوید، از هر نُه نفر هفت نفر و یا از هر هفت نفر، پنج نفر و یا دو ثلث مردم كشته میشوند، به جنگهای قبل از ظهور، نظر دارند نه زمان ظهور.
از سویی، اختلاف در تعداد مقتولان نیز علّتهای گوناگونی میتواند داشته باشد از آن جمله، میتوان تفاوت مناطق و محورهای درگیری و یا مراحل مختلف جنگ را نام برد.
با توجّه به احادیث زیر و دقت نظر در دلالت آنها، به این واقعیت پی میبریم كه جهان، اندكی پیش از ظهور، دچار جنگهای خونینی خواهد شد.
حدیث 1. «… عن أبی بصیر و محمّد بن مسلم، قالا: سمعنا أبا عبدالله (علیه السلام) یقول: «لا یَكونُ هذا الأمرُ حتَی یَذهَبَ ثُلثُ النّاسِ. فَقیلَ لَهُ: إذا ذَهَبَ ثُلثُ النَاسِ فَما یَبقی؟ فقال، (علیه السلام): أما تَرضَوْنَ أنْ تكونوا الثُّلثَ الْباقی؟ ؛ ابو بصیر و محمّد بن مسلم میگویند: از امام صادق (علیه السلام) شنیدیم كه میفرمود: امر ظهور تا این كه دو سوم مردم از بین بروند واقع نمیشود. به حضرت عرض شد: اگر دو سوم مردم از بین بروند. چه كسی باقی میماند؟ امام فرمود: آیا خرسند نمیشوید كه شما جزء همان یك سوم باقیمانده باشید؟»
حدیث 2. «… عن زرارة، قال: قلت لأبی عبدالله (علیه السلام): النِّداءُ حقّ؟ قال: إی؛ وَاللهِ حَتَی یَسْمَعُهُ كلّ قَوْم بِلِسانهم. و قال، (علیه السلام): لا یَكُونَ هذَا الأمرُ حَتّی یَذْهَبَ تِسْعَةُ أعشارِ النَاسِ ؛ زراره میگوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض كردم: آیا ندای آسمانی، حقیقت دارد؟ فرمود: آری؛ به خدا سوگند! چنان است كه هر قومی با زبان خودشان، آن را میشنوند. همچنین فرمود: امر ظهور محقّق نمیشود تا 10/9 مردم از میان بروند.»
حدیث 3. «… عن سلیمان بن خالد، قال: سمعتُ أبا عَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولَ: «قُدَّامُ القائِمِ مَوْتَتانِ؛ مَوْتٌ أَحْمَر وَ مَوْتٌ أبْیَضُ، حَتَی یَذْهَبَ مِنْ كُلِّ سَبْعَة خَمْسَةٌ. اَلْمَوْتُ الأحْمَرُ، السّیف؛ و المَوْتُ الأَبْیَضُ، الطاعُونُ ؛ سلیمان بن خالد میگوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم میفرمود: پیش از قیام قائم ـ (عجل الله تعالی فرجه الشریف)ـ، دو نوع مرگ و میر رخ میدهد: مرگ سرخ و مرگ سپید. تا این كه از هر هفت نفر، پنج تن از بین میروند. مرگ سرخ، شمشیر و مرگ سفید، طاعون است.»
با ملاحظه این احادیث و روایات دیگر، مشخص میشود كه حجم وسیعی از مرگ و میرها و خونریزیها، مربوط به دوران پیش از قیام امام عصر (علیه السلام) و قبل از ندای آسمانی است.
بنا به روایت یونس بن رِباط كه میگوید: «سَمِعْتُ أبا عبدالله (علیه السلام) یقول: اِنَّ أهل الحقِّ لَمْ یَزالوا مُنْذُ كانُوا فی شِدَّة. أما أنَّ ذاكَ لِمدّة قَریبَة وَ عافِیَة طویلَة ؛ از امام صادق (علیه السلام) شنیدم میفرمود: اهل حقّ، از هنگامی كه در شدّت و سختی بودهاند، پیوسته در آن حال خواهند بود. بدانید كه پایان آن سختیها، نزدیك و عافیتاش طولانی خواهد بود.»
به هرحال در نومیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است كه «إِنَّ مَعَ العُسرِ یُسراً فإنَّ مع العُسر یسراً.»
به نحو خلاصه، دستهای از روایات در مورد خونریزیها، مربوط به دوران قبل از ظهور و دستهای دیگر از مجهولات و اسرائیلیات است كه با اهداف و انگیزههای مختلفی مانند خدشهدار كردن چهره نهضت جهانی و حكومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یا توجیه كشتارها در فتوحات و …، وارد كتابهای روایی شده است.
هم چنین، بخشی از آنها، مرسله و مرفوعه است و مشكل سندی دارد، كه مرفوعه فضل بن شاذان از امام صادق (علیه السلام) از این قبیل است:
«یقتُلُ القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حَتَّی یَبلُغَ السُّوقَ، قالَ: فیقولُ لَهُ رجلٌ مِنْ وُلد أبیهِ: إنَّكَ لَتَجْفِلُ النَّاسَ إجفالَ النَّعَم! فَبِعَهد مِن رسولِاللهِ (صلی الله علیه و آله)أو بِماذا؟ قالَ: وَ لَیسَ فی النَّاسِ رَجُلٌ أشدُّ بَأساً. فَیَقُومَ إلیهِ رجُلٌ مِنَ المَوالی فَیَقوُلٌ لَهُ: لَتَسْكُتَنُّ أوْ لأَضْرِ بنَّ عُنُقَكَ. فَعِنْدَ ذلكَ یُخرِجُ القائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عَهْداً مِن رَسُولِاللهِ (صلی الله علیه و آله) ؛ حضرت قائم ـ (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ـ به اندازهای انسانها را قتل وعام میكند كه تا ساق پا را خون فرا میگیرد. شخصی از دودمان پدرش با اعتراض شدید به حضرت، میگوید: مردم را چونان گلّه گوسفندان كه رم میدهند از خود دور میكنی! آیا این روش، بر اساس دستور رسول خداست؟ به چه دلیل چنین رفتار میكنی؟ یكی از یاران حضرت، از جای برمیخیزد و به فرد معترض میگوید: سكوت میكنی یا گردنت را بزنم؟ در این هنگام حضرت، عهد و پیمانی را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله)، بیرون میآورد و ارائه میدهد.»
چنان كه در آغاز، یادآوری شد، این حدیث، مرفوعه است و مشكل سندی دارد. از سویی، محتوا و دلالتاش، ناقص و ناتمام است، زیرا سوق، هم به ساق پا میگویند و هم ممكن است نام شهر یا محلی باشد، همانند سوق الأهواز، (نام اهواز فعلی) سوق حَكَمَه (نام یكی از مناطق اطراف كوفه)، سوق اسد (در اطراف كوفه)، سوقالثلاثاء (منطقهای در بغداد قبل از ساخته شدن شهر) ، بنابراین نمیتوانیم بگوییم، «حتّی یبلغ السوق» به معنای رسیدن خون به ساق پا است، خصوصاً، با توجه به این كه در حدیث مذكور، سخن از خون به میان نیامده؛ بلكه چنین به نظر میرسد كه «سوق»، به معنای «رسیدن به محل و مكانی خاص» باشد.
البته ما، براساس روایات صحیح، جنگ و خونریزیها، اعدامها و انتقام از ظالمان را در عصر ظهور میپذیریم؛ ولی نه به این اندازه. روایاتی از اهلبیت (علیهم السلام) موجود است كه تعداد قتلها و مشخّصات فردی و گروهی مقتولان، در آنها مشخّص شده است. بعد از نگرش به شیوه رفتار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با دشمنان و معاندین، ذیلا به معرفی آنان خواهیم پرداخت.
ذهب ثلثا الناس فمن یبقی؟»)
. غیبت نعمانی، ص 274، ب 14، ح 54.
. كمال الدین، ج 2، ص 655، ب 57، ح 27.
. غیبت نعمانی، ص 284، ب 15، ح 4.
. إنشراح، ج 5.
. اثبات الهداة، ج 2، ص 585، ب 32، ف 59، ح 792؛ بحار الانوار، ج 52، ص 387، ب 27، ح 203 ـ و باسناده (السیّد علی بن عبدالحمید فی كتاب الغیبة) الی كتاب الفضل بن شاذان رفعه الی عبدالله بن سنان عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال:
. در شمال و غرب قسطنطنیه واقع است. حَمَوی می گوید: امروز این نقاط، در اختیار اروپاییان است و پاپ در آن سكونت دارد. معجم البلدان، ص 3، ص 10؛ به فرهنگ معین، ج 5، ص 634 رجوع شود.
. عقدالدرر، ص 191، باب 9، ف 1، یقتل من الروم خلقاً كثیراً و در صفحه180 و كتاب العلل المتناهیة، ج2، ص855؛ معجماحادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج 3، ص 124.
. عقدالدرر، 89.
. البدایة و النهایة، ج 7، ص 44.
. كمال الدین، ج 2، ص 655 ـ 656، ح 29؛ غیبت شیخ طوسی، ص 206 (با اندكی تفاوت در عبارت «قلنا: إذا
. شاید مقصود این است كه یكی از دودمان پیامبر و علی(علیهما السلام) باشد.
. معجم البلدان، ج 3، ص 283؛ موارد السجن، ص 367؛ مجمع البحرین، ج 5، ص 188.
سه شنبه 14/9/1391 - 23:47
مهدویت
در این عالم به جهت نظمی كه خداوند متعال در آن قرار داده است بین همه اجزاء و افراد، ارتباط و پیوند تنگاتنگی وجود دارد كه اساسیترین پیوند میان ذوات مقدس معصومین ع با تمام هستی از ابتدای خلقت تا پایان تاریخ است و در این میان،
ارتباط ناگسستنی امام حسین ع و حضرت مهدی عج ارتباطی پرمعناست میان این دو امام راز و رمزی است كه یاد و نام آنان را همیشه در كنار هم نگه داشته است.[1]
و آنچه باعث پیوند و ارتباط بیشتر این دو امام بزرگوار میگردد، شباهت عجیب بین دشمنان این دو امام همام است تشابه میان یزید به عنوان چهره شاخص دشمنان امام حسین ع و سفیانی یكی از دشمنان سرسخت امام زمان ع
به همین جهت این مقاله سعی شده است به شباهتهای میان یزید و سفیانی پرداخته شود و شباهتهای شخصی و رفتاری این دو در حد امكان بیان گردد.
1. نسب
همانطوركه جد یزید ابوسفیان و جدهاش هند جگر خوار محسوب میشد سفیانی نیز بر طبق روایات از نسل ابوسفیان و همسرش هند جگر خوار میباشد
امام صادق ع فرمودند
ما و اولاد ابوسفیانی افراد دو خانواه هستیم دشمنی ما به هم در راه خدا است ما میگوئیم خدا راست گفته و آنها میگویندخدا دروغ گفته است ابوسفیان با پیامبر9 جنگید و معاویه با علی بن ابیطالب ع پیكار نمود و یزید با حسین علی ع جنگید و او را به شهادت رسانید و سفیانی هم با قائم آل محمد ع خواهد جنگید[2]
2. ناپاكی ولادت (زنازاده بودن)
امام حسین ع در سخنانی كه در برابر سپاه عمر سعد ایراد كردند در این رابطه فرمودند: هان بهوش باشید كه این (یزید) ناپاكزاده فرزند ناپاكزاده مرا در میان دو انتخاب قرار داده است كشته شدن یا قبول ذلت و چقدر دور است كه ما تن به ذلت دهیم[3]
در ارتباط با سفیانی نیز عمر بن ابان كلبی از حضرت صادق ع روایت كرده كه فرمود گویا سفیانی (راوی میگوید یا رفیق سفیانی) در كوفه شهر شما فرود آمده از جانب او صدا میزند هركس یك نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد... آگاه باشید آنروز فقط زنازادگان بر شما حكومت میكنند.
3. دین
یزید اگرچه در ظاهر مسلمان بود اما براساس تعلیمات مسیحیت پرورش یافته و به مسیحیت تمایل داشت
یزید از طرف مادر از قبیله بنی كلب بود كه پیش از اسلام مسیحی بودند و حال و هوای دوران مسیحیت در سر آنان بود و یزید تا زمان جوانی در این قبیله نزد داییهای خود در بادیه پرورش یافت از اینرو بیش از آنكه تربیت او اسلامی باشد تربیت مسیحی داشت
درباره دین سفیانی روایات مختلفی وارد شده كه دستهای از آنها به مسیحی بودن سفیانی تصریح دارند.
امام علی ع در اینباره فرمودهاند:... و خروج سفیانی با پرچمی سبز و صلیبی از طلاست
دستة دیگر از روایات سفیانی را در ابتدا مسلمان میدانند كه به نصرانیت میگرود.
و دسته سوم روایات، دین سفیانی را اسلام معرفی كردهاند
در جمعبندی میان این روایات و آشتی میان روایات شاید بتوان گفت كه سفیانی در ابتدا به ظاهر مسلمان است و در نهایت به آیین مسیحیت میگرود انگیزه این گرایش میتواند بهرهگیری از امكانات غرب در رویارویی با حركت امام مهدی ع باشد[4]
4. مركز خلافت
همانگونه كه شام مركز خلافت یزید بوده است روایات مكان قیام سفیانی را نیز از سرزمین شام میداند
امام علی ع فرمودهاند: سفیانی از شام خروج میكند پس اهل شام از او اطاعت میكنند[5]
5. دشمنی و كینه نسبت به اولاد پیامبر (ص) و شیعیان
در این رابطه نقل شده وقتی كه سرهای مقدس شهیدان كربلا را وارد مجلس یزید ساختند یزید در حالی كه با چوب دستی خود بر لب و دندان امام حسین ع میزد این اشعار را میخواند
.....كاش بزرگان من كه در جنگ بدر كشته شده بودند امروز میدیدند كه قبیلة خزرج چگونه از ضربات نیزه به زاری آمده است[6]
.......من از فرزندان خندف نیستم[7] اگر از فرزندان احمد (رسول اكرم) انتقام نگیریم[8]
درباره سفیانی نیز در این رابطه جابر جعفی روایت میكند كه امام باقر ع فرمودند... سفیانی و پیروانش خروج میكنند و قصدی جز كشتن و آزار اولاد پیغمبر (ص) و شیعیان آنها را ندارد.[9] كینه و دشمنی سفیانی نسبت به شیعیان به حدی است كه عمر بن ابان كعبی از حضرت صادق ع روایت كرده كه فرمود گویا سفیانی (راوی میگوید یا فرمود رفیق سفیانی) در كوفه شهر شما فرود آمده و از جانب او صدا میزند هركس یك نفر از شیعیان علی را بیاورد هزار درهم به او خواهیم داد كار به آنجا میرسد كه همسایه همسایه را میگیرد و میگوید این از شیعیان علی است. سپس گردن او را میزند و هزار در هم میگیرد[10]
6. اباحهگری و تكلیف گریزی
قاضی نعمان مصری مینویسد: روزی رسول خدا (ص) به معاویه نظر افكند و فرمود:
امت من چه روز (سختی) از تو خواهد داشت؟و خاندان من از فرزندی كه از صلب تو خارج میشود روز بدی را در پیش دارد! همان فرزندی كه آیات خدا را به استهزا میگیرد و آنچه را خداوند از حریم من حرام كرده، وی حلال میشمارد[11]
و در ارتباط با سفیانی نیز امیرالمؤمنین ع میفرمایند: به خدا سپاه سفیانی به جنایات خود ادامه میدهد تا هیچ حرامی نماند جز اینكه حلالش بشمارند، هیچ پیمانی نماند جز اینكه نقض كنند. هیچ خانهای از خشت رخام تا سنگ خام باقی نباشد جز اینكه دامنه ظلم و ستمشان در آن وارد شود[12]
7. حمله به مدینه
پس از حادثه خونین كربلا و آگاهیِ مردم از ماهیت یزید و پلیدی و خباثت وی، قیام و جهاد در مدینه آغاز شد مردم والی مدینه را بیرون كردند و یزید را از خلافت خلع كرده.[13]
و گفتند كسی كه قاتل اولاد رسول خدا (ص) و ناكح محارم و تارك صلوة و شارب خمر است لیاقت خلافت ندارد.[14]
یزید كه از ماجرا مطلع شد لشكر عظیمی فراهم ساخت و فرماندهی آن را به عهده مردی خونریز به نام «مسلم بن عقبه» گذاشت.
وی حرمت قبر مطهر رسول خدا (ص) را نگه نداشتند و با اسبان خود داخل روضه منوره شدند و مردمی كه به قبر مطهر رسول خدا (ص) پناه آورده بودند كشتند تا روضه مسجد پر از خون شد و تا قبر رسول خدا (ص) رسید در این فاجعه از بزرگان مهاجر و انصار هزار و هفتصد تن و از سایر مسلمین ده هزار تن به قتل رسیدند
نظیر آنچه لشكر یزید در حمله به مدینه در فاجعه حرّه انجام دادند برای سپاه سفیانی نیز در روایات نقل شده است
سفیانی پس از حمله به كوفه و تصرف آن از حضور امام مهدی (عج) در مدینه مطلع میشود از اینرو برای دستگیری آن حضرت سپاهی را به سمت مدینه گسیل میدارد
سپاه سفیانی برای دستگیری و كشتن حضرت عده زیادی را دستگیر میكند و به قتل میرساند امام علی ع در این باره میفرماید:... سفیانی سپاهی را به مدینه گسیل میدارد و آنها كسانی از خاندان پیامبر (ص) بتوانند دستگیر میكنند و از بنی هاشم مردان و زنان فراوانی را میكشند در این هنگام مهدی و مبیض به سمت مكه میروند[15]
8. امام ستیزی (قصد كشتن امام ع در حرم امن الهی)
سید الشهداء ع روز هشتم ذی الحجه از مكه بیرون آمد زیرا عمرو بن سعید بن العاص با لشكر سنگینی به فرمان یزید وارد مكه شد تا با حسین بن علی ع بجنگد و اگر دست یافت آن حضرت را شهید نماید[16]
امام به برادر خود محمد حنفیه فرمود برادر من بیم از آن دارم كه یزید خونم را در حرم (امن خدا) بریزد و بدین سبب حرمت این خانه شكسته شود[17]
سفیانی نیز بعد از آنكه مطلع میشود كه حضرت مهدی ع به مكه رفته است سپاهی را برای دستگیری ایشان میفرستد اما سپاه سفیانی هرگز موفق نمیشوند داخل مكه شوند و در سرزمین بیدا به زمین فرو میروند
9. جنایات بزرگ در مدت كم
یزید در مدت كوتاه خلافت خونین كه سه سال و چند ماه بیشتر طول نكشید جنایات بزرگی مرتكب شد از میان آنها سه جنایت مهم او فاجعه خونین كربلا، كشتار وسیع مردم مدینه، و آتش زدن كعبه بود. ذهبی در معرفی یزید مینویسد یزید ناصبی، خشن، تندخو و بیادب بود مسكرات مینوشید و مرتكب منكرات میشود دولت وی با شهادت امام حسین ع آغاز و با واقعه حره در مدینه پایان یافت[18]
سفیانی هم بمثابه یزید با وجود آنكه از آغاز قیام او تا كشته شدن بیشتر از 15 ماه طول نمیكشد اما جنایات زیادی در این مدت كم انجام میدهد
امیرالمومنین ع در این باره فرمودند به خدا سپاه سفیانی به جنایات خود ادامه میدهد تا هیچ حرامی نماند جز اینكه حلالش بشمارند هیچ پیمانی نماند جز اینكه نقض كنند، هیچ خانهای از خشت خام تا سنگ رخام باقی نباشد جز اینكه دامنه ظلم و ستمشان در آن وارد شود و مردم در اثر سوء تدبیر و كشورداری آنان دستخوش اضطراب و ناامنی شوند همه مردم اشك حسرت بریزند یك دسته برای تباه شدن دینشان و دستهای دیگر برای تباه شدن دنیایشان[19]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمدرضا فوادیان فرات تا فرات، دفتر اول، ص83.
[2] . عبدالعلی محمدی شاهرودی، ترجمه معانی الاخبار، ج2، ص310، باب 392.
[3] . سعید داودی و مهدی رستم نژاد، عاشورا ریشهها، انگیزهها رویدادها، پیامدها، ص423.
[4] . نصرت الله آیتی، تأملی در نشانههای ظهور، ص140ـ 138.
[5] . الغیبة نعمانی، باب8، ح14، ص316.
[6] .این بیت از ابیات عبدالله بن زبْغری از دشمنان رسول خدا (ص) است وی اشعاری را پس از جنگ احد و كشته شدن یاران رسول خدا (ص) سرود و در آن آروزكرد كه كاش كشتگان ما در جنگ بدر امروز بودند و میدیدند كه قبیله خزرج چگونه زاری میكنند یزید از بیت استفاده كرد و بقیه را خود سرود
[7] . خِنْدِف لقب همسر الیاس بن مضرار بن نزار است كه نامش دیلابنت حلدان است فرزند الیاس را به نام همسرش فرزندان خِندِف نامیدند بنابراین خندف از جدّههای اعلای قریش و از جمله یزید محسوب میشود
[8] . عاشورا ریشهها، انگیزهها رویدادها، پیامدها، ص112ـ 111.
[9] . مهدی موعود، ص1001 ـ1000
[10] .همان، ص989.
[11] . عاشورا ریشهها، انگیزهها رویدادها، پیامدها، ص213.
[12] . كامل سلیمان، روزگارهائی ، ترجمه علی اكبر مهدیپور، ص1091.
[13] . عاشورا ریشهها، انگیزهها رویدادها، پیامدها، ص219.
[14] . تتمة المنتهی، ص38.
[15] . تاملی در نشانههای حتمی ظهور، ص169ـ 168.
[16] . دكتر محمد آیتی، بررسی تاریخی مدینه تا كربلا، ص238.
[17] . عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ص350.
[18] . عاشورا ریشهها، انگیزهها، رویدادها، پیامدها، ص223.
[19] . روزگار رهایی، ص1091.
پدیدآونده:محمّد مهدی صمصامی
سه شنبه 14/9/1391 - 23:45
مهدویت
در آیات قرآن و سخنان (علیهم السلام) معصومان (علیهم السلام) نشانههایی برای آخرالزمان گفته شده است کــــه در اصطــلاح «علایـــــم آخِرالزمان» خوانده میشود. ختم نبوت و نزول واپسین شریعت كه با ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پدیدار شد،
نخستین نشانة آخرالزمان به شمار میرود؛ لذا مفسران، مقصود ازنشانههای قیامت را در ذیل آیة «فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها»؛ «آیا [كافران] جز این انتظار میبرند كه رستاخیز به ناگاه بر آنان فرارسد؟
و علامات آن اینك پدید آمده است.» بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دانستهاند كه در مقایسه با عمر جهان، فاصلة بسیار كمی تا قیامت دارد.در آخرالزمان، پدیدههای فراوان دیگری نیز پیشبینی شده است، كه بیشتر به دوره پایانی آن (آستانة ظهور مهدی (علیه السلام)) مربوط میشود كه برخی از آنها بدین قرارند:
1. بحران معنویّت
پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جوّ حاكم بر جهان، جوّ ستم، گناه و فساد خواهد بود:
«اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ»؛
برای مردم، [وقت] حسابشان نزدیك شـده است، و آنان در بیخبــــری رویگردانند.
در این آیه، مردم آخرالزمان، به غفلت و اعراض از خداوند متّصف شدهاند. در روایات نیز منظور از «اشراط الساعة» كه در آیه 18 سورة محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، به آن اشاره شده است، رواج بیش از حدّ كفر، فسق و ظلم دانسته شده و موارد متعدّدی از آن بر شمرده شده است.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دربارة ویژگیهای انسانهای این دوران فرمود:
زمانی بر مردم خواهد آمد… كه دِرهمهای آنان دینشان خواهد بود و همّت ایشان شكمشان و قبلة آنها زنانشان. برای طلا و نقره، ركوع و سجود به جای میآورند. آنان همواره در سرگردانی و مستی خواهند بود. نه بــــر مذهب مسلمانیاند و نه بـر مسلك نصرانی.
2. وقوع اختلافها و درگیریهای بسیار
یكی دیگر از نشانههای آخرالزمان، اختلافها و درگیــریهای فـــراوان میان گروههای گوناگون است:
«فَاخْتَلَفَ الْأَحْزابُ مِنْ بَیْنِهِمْ فَوَیْلٌ لِلَّذینَ كَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظیمٍ»؛
اما دستهها[ی گوناگون] از میان آنها به اختلاف پرداختند، پس وای بر كسانی كه كافر شدند از مشاهده روزی دهشتناك.
روایات، این آیه را به ظهور فرقههای گوناگون در جهان اسلام مربوط دانستهاند كه در آخـرالـــزمان پدید آمده، موجب اختلافهـــــای بسیار خواهند شد.
آیة «یَلْبِسَكُمْ شِیَعاً وَ یُذیقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ»؛ «… شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضی از شما را به بعضی [دیگر] بچشاند» نیز به وقوع اختلافها و كشتار در آخرالزمان تفسیر شده است.
در این دوران، انسانهای فراوانی به كــژی میگــرایند، اما ایـن گونه نیست که تمام انسانها در مسیر باطل گام بردارند؛ بلکه برخی به سبب ویژگیها و صفاتی که در خود پدید میآورند، از نجات یافتگان این مرحله خواهند بود. دراین باره وقتی پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) از چهرههای پیروز این دوران یاد میکند، با شگفتی تمــام به حضـــرت علـی (علیه السلام) چنین میفرماید:
ای علی! بدان شگفتآورترین مردم در ایمان و بزرگترین آنان در یقین، مردمی هستند كه در آخِرالزمان ـ با آن كه پیامبر خود را ندیده و از امام خود در پردهاند ـ به نوشته كه خطی سیاه بر صفحهای سپید است، ایمان میآورند.
3. ظهور دجّال
در هر سه دین آسمانی یهود، مسیحیت و اسلام، ظهور فاسدترین و مخرّبترین جریان منحط در طول تــــاریخ، پیش بینی و از خطــر آن پرهیز داده شده است. دجّال كه تجسّم كفر، فریب و گمــراهی است، در آخرالزمان ظاهر شده، مردم را به پرستش خویش میخواند.
این پدیـــده سرانجـــام به دست عیسی (علیه السلام) محو و نابود خواهد شد.
4. وقوع مصیبتهای بزرگ
برخی از آیات، عذاب بر كافران و گنهكاران آخرالزمان كه نزول عذاب را انكار میكنند، تطبیق داده شده است:
«إِنْ أَتاكُمْ عَذابُهُ بَیاتاً أَوْ نَــهاراً مــاذا یَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ»؛
اگـــر عذاب او شب یا روز به شما دررسد، بزهكاران چه چیزی از آن به شتاب میخواهند؟
5. خروج سفیانی
بیشتر مفسّران، از ظهور لشكری طغیانگر كه آخرالزمان در كشورهای اسلامی به ستم و تعدّی پـــرداخته، سرانجام در صحرایی بیرون از مكّه، گرفتار عذاب الهی میشود، خبر داده و آیه: «وَ لَوْ تَری إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَكانٍ قَریبٍ»؛ «وای كاش میدیدی هنگــــامی را كه [كافران] وحشتزدهاند [آنجا كه راهِ] گریزی نمانده است و از جایی نزدیك گرفتار آمدهاند» را دربارة آن لشكر دانستهاند. در روایات شیعه و سنّی، نام رهبر این لشكریان، سفیانی ذكر شده است.
6. ندای آسمانی
بنابر روایات شیعه، جبرئیل نخستین كسی است كه با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت و با صدایی بلند به گونهای كه به گوش همة جهانیان برسد، این آیه را تلاوت میكند:
«أَتی أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ»؛
فرمان خدا رسید؛ پس دیگر شتاب مكنید.
7. ظهور منجی بزرگ بشر
مهمترین رخداد آخرالزمان، ظهور دوازدهمین امام شیعیان (علیه السلام) برای رهایی انسانها است:
«جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً»؛
حق آمد و باطل نابود شد. آری، باطل همواره نابودشدنی است.
این آیه كه از پیروزی چشمگیر حق بــر بـــاطل سخن میگوید، در روایات، به ظهور مهدی (علیه السلام) تأویل شده است.
8. نزول حضرت عیسی (علیه السلام)
یكی از رخدادهای آخرالزمان، فرود آمدن عیسی (علیه السلام) است. مفسّران با استفاده از آیات«وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها»؛ «و همانا آن، نشانهای برای [فهم] رستاخیز است؛ پس زنهار در آن تردید مكن! و «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلاَّ لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ»؛ «و از اهلِ كتاب، كسی نیست، مگر آنكه پیش از مرگ خود حتماً به او ایمان میآورد.» ظهور دوبارة عیسی (علیه السلام) در آخرالزمان را پیشبینی كردهاند. در روایات نیز تصریح شده است كه وی در بیتالمقدّس به نماز امامزمان (علیه السلام) اقتدا و در جنگهای ایشان نیز شركت خواهد كرد.
براساس این تفسیر، فرود آمدن عیسی (علیه السلام)، یكی از نشانههای نزدیكی قیامت شمرده شده و از ایمان آوردن همة اهل كتاب به حضرت عیسی (علیه السلام) در آخرالزمان كه یكی از فرماندهان امامزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به شمار میرود، خبر داده شده است.
9. خروج جنبندهای از زمین
قرآن با رمز و ابهام از خروج جنبدهای حكایت میكند كه هنگام رویگردانی مردم از معنویّت، از زمین خارج شده، با مردم سخن میگوید:
«وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ»؛
و چون قول [عذاب] بر ایشان واجب گردد، جنبندهای را از زمین برای آنان بیرون میآوریم كه با ایشان سخن گوید كه: مردم [چنانكه باید] به نشانههای ما یقین نداشتند.
در تفاسیر، مطالب بسیاری دربارة این موجود شگفت بیان شده است كه تا حدّ بسیاری غیرواقعی و بیاساس به نظر میرسد و در ظاهر، برگرفته از منابع اسرائیلی است.
10. هجوم یأجوج و مأجوج
قومی وحشی و فاسد، با تخریب سدّ ذوالقرنین، در اندك زمانی سرتاسر جهان را پر از ظلم و فساد خواهد كرد، تا آن كه بنابر روایات، در عصر ظهـــور مهدی (علیه السلام)، به طـور كلّی از بین خواهد رفت:
«حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ كُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ»؛
تــا وقــتی كــه یأجوج و مأجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشتهای بتازند.
11. رجعت
در آخرالزمان، برخی از نیكوكاران و بدكــاران زمانهای گذشته، دوباره زنده میشوند:
«وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُكَذِّبُ بِآیاتِنا»؛
و آن روز كه از هر امّتی، گروهی از كسانی را كــه آیات مــا را تكذیب كردهاند محشور میگردانیم.
این آیه، فقط به برانگیخته شدن عدّهای از مكذّبان و نه همة آنها اشاره كرده است؛ بدین دلیل، روایات و مفسّران شیعه، میان مصداق این آیه و قیامت، تفاوت قائل شده و آیه را به آخرالزمان مربوط دانستهاند كه عدّهای از نیكوكاران و بدكاران اعصار گذشته، زنده شده، هــر یك نتیجه دنیایی اعمال خویش را خواهد دید.
12. صلح و آرامش پایدار در سرتاسر جهان
پس از پیروزی حضرت مهدی (علیه السلام) و یارانش، آرامش و معنویّت بر جهان حاكم خواهد شد:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا… وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً…. »؛
خدا به كسانی از شما كه ایمان آورده و كارهای شایسته كردهاند، وعده داده است كه… و بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند….
«إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ»؛
…زمین از آنِ خداست؛ آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد میدهد؛ و فرجام [نیك] برای پرهیزگاران است.
این آیات و آیات دیگر كه از میراثبری صالحــان و مستضعفان و جانشینی آنان در زمین یاد میكند، همگـــی بیـــانگـر این واقعیّتند كه سرنوشت این جهان، پس از جهادی الهی به امامت امامزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سرانجام به دست مؤمنان افتاده و جهانیان همگی در سایة حكومت حضرت در صلح و معنویّت به سرخواهند برد.
سه شنبه 14/9/1391 - 23:43
اهل بیت
شجاعت
یكی از معیارهای انسان منتظر، شجاعت و جسارت او در دفاع از حق است. نهال نوپای اسلام، باشجاعت بینظیر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علی علیه السلام غرس شد و سپس به وسیله ائمه اطهار علیهم السلام آبیاری گشت و شكوفا شد.در زمان امام سوم شیعیان حسین علیه السلام این نهال زنده شد و در برابر گسیل لشكرها چون كوه برجای خود ایستاد و سستی بر او چیره نشد.
وقتی امام علیه السلامقصد عراق كرد عبید الله بن زیاد پی در پی لشكرها در برابرش میفرستاد و جوخه جوخه و دسته دسته دنبال هم میفرستاد، و این اخطار را به او نمود: «یا بر فرمان پسر زیاد و بیعت یزید سر نهد یا آماده جنگی گردد كه جگر شكافد و رگ گردن ببرد و جانها را به فراز فرستد و تنها را بر خاك سرنگون كند».[1]
ولی امام در مقابل اینها، درس سربلندی و شهامت به مردم آموخت و جانبازی زیر شمشیر را برخواری برگزید و چون جدش در بدر ایستاد و با فزونی دشمن و كمی یاوران، بردباری پدرش را در جبهة صفّین و جمل اعاده كرد. در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: «با تو آغاز نبرد كردند و در برابر نیزه و شمشیر ایستادگی كردی ...».
پس از غیبت حضرت ولی عصر علیه السلام نیز شجاعت آن امام همام، در دل مؤمنان حقیقی، به خصوص عالمان مهذّب وارد شد تا با سختكوشی در راه اعتلای دین، زمینه ظهور حضرتش را فراهم آورند. امام خمینی (ره) یكی از مصادیقِ آشكار این گونه افراد بود كه با شجاعتش، اسلام ناب محمدی را به عرصه بین المللی كشاند.
7. حامی و خدمتگذار مستضعفان
وظیفه اصلی یك منتظر در زمان غیبت، حمایت و رعایت حال تودة مردم محروم و ضعیف است، گرایش به محرومان و مستضعفان و حمایت از آنها، از شرایط اساسی یك فرد مؤمن و متعهد و منتظر ظهور است چرا كه یك فرد منتظر و متعهد و مؤمن نمیتواند خود را وامدار مرفّهان بیدرد بداند بلكه خود را وامدار و حامی و خدمتگزار فقرا و ضعیفان جامعه باید بداند. زیرا همین قشر مستضعف است كه حامی و مدافع اسلام است و آن را با حمایتها، پایداریها، فداكاریها و… تاكنون زنده نگهداشته است. به همین خاطر است كه خداوند متعال به آنان وعده حكومت جهانی و پیروزی نهایی آنان بر ظالمان و مستكبران داده است.
(وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ).[2]
آنهایی كه در خانههای مجلل، راحت و بیدرد آرمیدهاند و فارغ از همه رنجها و مصیبتهایی كه بر سر جامعه اسلامی و مسلمین میآید، اینها نباید مورد حمایت یك منتظر واقعی قرار گیرند. منتظر كسی است كه در تنظیم برنامههای خود و جامعه خود، اصلیترین مسأله را رفع فقر و محرومیت و نجات طبقات مستضعف و محروم و پابرهنگان از مشكلات دوران و سلطه بیگانگان قرار دهد، و همه برنامههای اقتصادی، تولیدی و سازندگی و رونق اقتصادی را باید به این هدف متوجه كند و تنها در این صورت است كه این برنامهها و این عملكردها درست و قابل قبول است.
نامة 53 نهجالبلاغه مملو از این حمایتها و برنامهریزیهای اسلامی است و وظیفه یك منتظر واقعی در این نامه امام علی علیه السلام به طول كامل و جامع بیان شده است كه ما از آن كه برنامهای است برای همه نسلها و زمانها، نمونهای بیان میكنیم. «ثم الله الله فی الطبقة السفلی، من الذین لا حیلة لهم من المساكین و المحتاجین و أهل البؤسی و الزّمنی، فانّ فی هذه الطبقة قانعاً و معترّّاً فاحفظ لله ما استحفظك من حقّه فیهم»؛ «تو را به خدا، تو را به خدا به گروه فروماندگانی كه هیچ چارهای برای تأمین زندگی ندارند، چه بیچارگان و درماندگان و چه دردمندان و زمینگیران توجه كن، زیرا این طبقه هم قناعت كارند، هم نیازمند، به خاطر خدا آنچه را كه خدا از حق خویش تو را حافظ خود گردانده به آنان برسانی».[3]
امام علی علیه السلام در نامه 45، فرماندار خویش را توبیخ میكند كه چرا بر سر سفره رنگین حاضر شدهای، ایشان خطاب به «عثمان بن حنیف» میفرماید «مرا گمان نبود كه تو پذیرای طعام قومی باشی كه تهیدستانشان را میرانند و توانگرانشان را فرا میخوانند».[4]
برای جامعه اسلامی، مسؤلین آن، و مردم مسلمان همین دو سه بیان كوتاه و یا بیانهای دیگر كافی است. بله یك منتظر نمیتواند ادعای انتظار داشته باشد. ولی در عمل كوتاهی كند و وظایف خود را نشناسد.
وظایف و بایستههای یك مصلح و منتظر واقعی را امام حسین علیه السلام و یارانش در كربلا به تمام به نمایش گذاشتند و در سینة تاریخ جای دادند تا نسلهای آینده از آن درس بگیرند و راه را گم نكنند. قیام كربلا از ابتدایش با شعار اصلاح امت بر میزان سیره و روش پیامبر صلی الله علیه و آله و امر به معروف و نهی از منكر و مبارزه با ظالم و حمایت از محرومان و مستضعفان شروع شد و در آخر با شهامت و شجاعت و صبر و دوری از ذلت و شهادت خاتمه پیدا كرد. شعار اولیه یك منتظر اصلاح بر اساس دین مبین اسلام و شعار نهایی آن شهادت در ركاب ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است. یعنی همان شعار و همان برنامههای امام حسین علیه السلام در حركتش از مدینه تا توقف و شهادتش در كربلا و این برنامهها را منتظر باید عملی كند وگرنه نه اصلاحی صورت میگیرد، نه حمایت و نه موفقیتی.
ادامه دارد…
[1] . در كربلا چه گذشت، ص30.
[2] . قصص، آیه 5.
[3] . نهج البلاغه، نامه 53، ترجمه مصطفی زمانی.
[4] . همان، نلمه 45.
سه شنبه 14/9/1391 - 23:33
اهل بیت
ساده زیستی
گرفتار جاذبههای دنیایی و تجملات زندگی مادی شدن از آفات اصلیای است كه هر كارگزار و كا رفرما و هر مدیر و غیر مدیر را تهدید میكند تا جایی كه در مقابل دعوت پسر پیامبر علیه السلام به راحتی ج واب رد میدهند و شانه از هر مسؤولیتی خالی میكنند.
ما در تاریخ شاهد نامههای كثیری از طرف مردم كوفه به امام حسین علیه السلام هستیم ولی به خاطر علاقه به زخارف دنیا و تعلقات قلبی به مال و منال و جاه و مقام از شركت در جهاد در ركاب امام حسین علیه السلام شانه خالی میكنند.
كسی كه اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده چگونه میتواند شتر افسار گسیخته خود را به منزلگاه قناعت و ساده زیستن مهار كند، قلبی كه به منال و جاه و مقام دنیا تعلق پیدا كرد چگونه میتواند درد و رنج محرومان را درك كند و به فكر رفع محرومیتهای آنان باشد، چگونه میتواند زمینهسازی كند برای ظهورحكومت مستضعفان كه در قرآن به آن بشارت داده شده است. مستضعفانند كه درد و رنج مستضعفان و محرومان را میدانند نه مستكبران. در دنیای امروز چگونه میتوان بر هواهای نفسانی و حیوانی غلبه كرد، غیر از اینكه ساده زیستی دوای درد این همه حرص و ولع و طمع است و یك منتظر میبایست در این صراط قرار بگیرد تا زمینه ظهور حكومت مستضعفان بر مستكبران فراهم آید.
منتظران حكومت عدل الهی در زندگی عملی خود میبایست، سادهزیستی را به نمایش بگذارند تا هم درد و رنج محرومان را درك كنند و به فكر رفع گرفتاری و محرومیتهای آنان باشند و هم بتوانند به عنوان یك كارگزار مصلح در جامعهای اسلامی مورد خطاب كلام امام علی علیه السلام قرار گیرند.
امام خطاب به مالك اشتر میفرماید: «فإنهم ... أقلُّ فی المطامع إشراقاً»؛ آنها (كارگزاران مصلح) از نظر روش اجتماعی، دارای كمترین طمع هستند.4
امام خمینی رحمه الله علیه (خطاب به نمایندگان مجلس سوم) میفرماید:
«آنها كه اسیر هواهای نفسانی و حیوانی بوده و هستند، برای حفظ یا رسیدن به آن، تن به هر ذلت و خواری میدهند و در مقابل زور و قدرتهای شیطانی، خاضع و نسبت به تودههای ضعیف، ستمكار و زورگو هستند؛ ولی وارستگان به خلاف آنانند».5
منتظر واقعی كسی است كه دنبال راحتطلبی نباشد مانند مرحوم مدرس رحمه الله علیه وقتی خانهای 30 و 35 ریالی برایش گرفتند خانه 30ریالی ندیده را گرفت. وقتی گفتند «خانه 35 ریالی راحتتر است چرا آن را نمیگیری؟» فرمود: «چیزی كه استقلال، عقیده و اراده را مورد تهدید قرار میدهد «نیاز» است. من نمیخواهم به كسی احتیاج پیدا كنم، من به اندازه دارایی خود و در حد توان خویش باید اتاق اجاره كنم، میخواهم محتاج مردم نباشم، احتیاج به پول، نوكری میآورد. من میخواهم زبانم برای بیان حقایق و دفاع از مردم محروم و مظلوم، آزاد باشد».6
شهید مدرس نمونه واقعی یك منتظر مصلح است كه به عنوان سمبل و افتخار تاریخ ما برگزیده شده برای نسلهای آینده و منتظران آینده؛ چرا كه او مصداق این سخن امام علی علیه السلام است كه فرمود «لا یكون الرجل سید قومه حتی لایبالی إیُّ ثوبیه لبس». «آدمی آقا و سید اجتماع خود نمیباشد، مگر اینكه (زندگی سادهای داشته باشد تا آنجا كه) برایش فرق نكند، (در برابر لباس اشراف و فخر فروشان) چه لباسی بپوشد».7
كسی كه تقوای لازم را ندارد و اهل معنویات نیست و اهل دنیا است و فقط برای نام و نشان و استفادههای شخصی، تلاش میكند، او لایق نیست در ركاب امام حسین علیه السلام و امام زمان علیه السلام باشد یا جزء زمینهسازان ظهور باشد.
4. تعهد
تعهد به معنای پافشاری بر اصول و آرمانهای اسلامی و پایبندی به آنهاست. لازمه تعهد عملی، پاسداری از ارزشهای اسلام و دین مبین اسلام است و باعث پیاده شدن اسلام حقیقی است. بنابراین اشخاصی كه متعهد هستند در صراط مستقیم انسانیت هستند نمونة بیتعهدی یاران امام علی علیه السلام در جنگ صفین در صفحات ماندگار تاریخ نقش بسته و نمونة عمل به تعهد 72 یار امام حسین علیه السلام در شب عاشورا را هم تاریخ ناقل آنها است. وقتی امام فرمود: «من بیعت خود را از گردن همه برداشتم از تاریكی شب استفاده كنید و بروید». گریه و زاری آنها بلند شد. به عنوان نمونه مسلم بن عوسجه رحمه الله علیه بعد از بیانی طولانی میفرماید: «... به خدا سوگند اگر بدانم كه كشته میشوم و زنده میشوم و سپس كشته میشوم و سوخته میشوم و خاكسترم را باد میدهند و هفتاد بار چنان كنند، از تو جدا نشوم تا در آستانت بمیرم...».
یك منتظر میبایست به چنین شناخت و معرفت و وفاداری برسد كه به عهد خود در قبال رهبر خود در سخترین شرائط اینگونه عمل كند، شرائط و زمانهها گوناگون است یك وقت در حضور امام، یك وقت در غیاب امام، باید با انواع طاغوتیان و وسایل گمراهكنندهشان مبارزه كرد و مقاومت نمود و به این كشتی یاری رساند كه از تیررس نااهلان در امان بماند یك وقتی شمشیر است یك وقتی انواع سی دی و ماهواره و اینترنت و شبكههای مبتذل و انحرافی است. باید تا پای جان ایستاد و به دیگران هم در این راه یاری رساند. نباید با اشعاری همچون « اگر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» میدان را خالی كرد جماعت یزید كجا و یاران امام حسین كجا، 72 نفر تن به این شعارها ندادند بلكه شعار آنها «هیهات منّا الذلة» در دل و جان تاریخ نقش گرفت و مثل نور درخشان خورشید، طلایهدار راه رهروان است كه منتظران میبایست خود را به این چراغ برسانند تا راه را گم نكنند چرا كه راه حسین علیه السلام و مهدی علیه السلام یكی است.
5. تخصص و تجربه
تخصص و تجربه چیزهایی است كه در طول تاریخ مورد بهرهبرداری قرار گرفته است حتی در میدان جنگ و برای مقابله با دشمن از اینها استفاده شده و میتوان گفت جنگ و جهاد هم بدون اینها دچار تزلزل و شكست میشود. به طوری كه در تاریخ میخوانیم حضرت رسول صلی الله علیه و آله برای جلوگیری از ویرانی مدینه نظر سلمان فارسی را برگزید و اطراف شهر را خندق زد و در كربلا هم امام حسین علیه السلام با مشورت و كمك یاران اطراف خیمهها را خندق و پر از خار و خاشاك كرد برای جلوگیری از دشمن. در داستان موسی و دختران شعیب علیه السلام به ارزش تعهد و تخصص اشاره شده است: «یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»8 ای پدر او را به خدمت اجیر كن كه بهترین كارگزار و خدمتگزار (انسان) توانمند و امین است.
حضرت یوسف علیه السلام هنگامی كه به مقام وزارت اقتصاد مصر رسید، در بیان جایگاه خود فرمود: «اجْعَلْنِی عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ»؛9 مرا بر خزانههای این سرزمین بگمار كه من نگهبانی امین و دانا هستم. همچنین یكی از حاضران در پاسخ سلیمان علیه السلام فرمود: «أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ»؛10 من آن را قبل از آنكه از مكانت به پا خیزی، برایت مهیا میسازم همانا من بر این كار، توانا و امین هستم.
همراهی دو واژة «قوی» و «امین» در این آیات این نكته را میرساند كه تخصص به تنهایی كافی نیست، بلكه امانت و تعهد نیز از شروط یك كارگزار مصلح است. بنابراین قرآن كریم، همراهی تخصص و تعهد و تجربه را در كوچكترین كارها تا حساسترین كارها را لازم میداند. با توجه به همین است كه امام علی علیه السلام در عهدنامه مالك اشتر میفرماید: «أنظر فی امور عًمّالك ... و تَوَخَّ منهم اهل التجربة و الحیاء»؛11 در كارهای كارگزارانت اندیشه كن ... و افراد با تجربه و با حیا را از میان آنان برگزین.
در همین باره امام صادق علیه السلام نیز میفرماید: «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوّابس»؛ كسی كه آگاه به زمان خود باشد، مشتبهات بر او حملهور نخواهد شد.12
آیا غیر از این است كه كارگزاران امام زمان علیه السلام در عصر حكومت باید این خصوصیات را داشته باشند تا آقا امام زمان، آنها را برگزیند و به آنها مسؤولیت دهد؟ آیا غیر از این است كه منتظران حكومت منجی بشریت، باید خود را به این صفات آراسته كنند و روز به روز در این زمینه سعی و تلاش و برنامهریزی كنند؟ آیا غیر از این است كه در كنار تخصص در محیطهای آموزشی و پژوهشی باید اخلاق و تعهد را هم رشد داد و زمینه را برای پدیدار شدن منتظران و حتی جامعه منتظر همراه با تخصص و تعهد فراهم كرد؟
ادامه دارد
پینوشت
1. در كربلا چه گذشت، شیخ عباس قمی، ص260.
2. همان، ص261.
3. همان، ص248.
4. نهجالبلاغه، نامه 53.
5. صحیفه نور، ج19، ص11.
6. داستانهای مدرس، ص65.
7. شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص272.
8. قصص، 66.
9. یوسف، 55.
10. نمل، 39.
11. نهجالبلاغه، نامه 53.
12. تحف العقول، ص261.
سه شنبه 14/9/1391 - 23:32
اهل بیت
مقدمه
در این نوشته، تلاش بر این است كه صلاحیتها و شایستگیها كه یاران حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام داشتهاند در یاران و منتظران حضرت مهدی علیه السلام جستجو و این صلاحیتها و وظایف را تبیین كنیم تا انشاءالله بهترین شكل ممكن بتوانیم خود را برای مشاركت در آن انقلاب و جهاد مقدس آماده كنیم كه یاری از خداست و پیروزی نزدیك (نصر من الله و فتح قریب).
وفاداری به اسلام ـ التزام و اعتقاد به ولایت، ]حسن سابقه و عدم احتمال انحراف[ ـ ساده زیستی ـ تعهد ـ تخصص و تجربه ـ شجاعت ـ حامی و خدمتگزار مستضعفان ـ ارتباط مستمر با مردم ـ امانت داری ـ برخورداری از شعور سیاسی ـ اخلاق اسلامی، وطن دوستی و حفظ منافع كشور اسلامی.
برخی از این صلاحیتها، وظایف و بایستههاست كه به اختصار به آن میپردازیم:
1. وفاداری به اسلام
شناخت اسلام و اعتبار به آن به عنوان مكتبی كه در تمام شئون زندگی انسانها دارای برنامه و هدف است و همچنین وفاداری به احكام آن، از شرایط بدیهی و اولیه هر فرد مسلمان است.
كسی كه اسلام را با عنصر پاك و روح تابناكش بپذیرد برای آن جان و فرزند و مال میدهد. مادر وهب بن عبد الله بن حباب كلبی در روز عاشورا همراه پسرش بود. این مادر و فرزند با دست امام حسین علیه السلام مسلمان شده بودند. بعد از اینكه دشمن سر فرزندش را جدا كرد و به طرف لشكرگاه امام حسین علیه السلام انداخت این مادر سر فرزندش را برداشت و بوسید و به طرف لشكر ابن سعد انداخت.1 این مادر و فرزند بعد از اینكه مسیحی بودند اسلام را پذیرفتند و به نوایات اسلام كه شهادت و جهاد هم بود وفاداری كردند. یك منتظر و یك مصلح باید هم از ساحران زمان فرعون درس بگیرد هم از شهدای كربلا. بعد از اینكه فرعون به ساحران گفت: «بدون اجازه من، به موسی ایمان آوردهاید، برخلاف هم دست و پایتان را میبرم و بر نخل آویزان میكنم»، جواب شنید كه گفتند: «ما به خدای موسی ایمان آوردهایم پس به این قاعده عقلی هم عمل كردند. هر كس چیزی را پذیرفت باید لوازمات آن را هم بپذیرد. وفاداری به اسلام و دین مبین اسلام و شناخت و اجرای احكام آن از وظایف اولیه یك منتظر است كه میبایست به آن جامه عمل بپوشاند.
2. التزام و اعتقاد به ولایت
التزام به ولایت از اساسیترین شرائط و وظایف یك فرد مسلمان است كه به رهبر خویش كه از طرف خداوند منسوب شده، شناخت كافی و اعتقاد لازم پیدا كند و از روی بصیرت و آگاهی، رهبرش را بشناسد و به اطاعت كردن از او ملتزم و وفادار باشد. در حادثه كربلا یاران حضرت، امام حسین علیه السلام را بارها برای لشكر كفر معرفی كردند. به شعر انس بن حرث كاهلی در میدان توجه كنید:
آل علی شیعیان رحمانند بنی امیه شیعیان شیطانند2
با این شناخت و آگاهی است كه میتوان رحمان را از شیطان جدا كرد. در زمانه ما ـ كه امام عصر علیه السلام از دیدهها پنهان است ـ وظیفه منتظر و منتظران دوچندان است چون اولا: میبایست امام رحمان خود را بشناسند و از بین این دینها و فرقههای ضاله گوناگون، دین حق را هم بشناسند و ثانیاً ولی فقیه زمان خود را هم از بین این همه شبهه به درستی تشخیص دهند تا بتوانند در سایه حكومت یك ولی فقیه عادل هم امام زمان علیه السلام را خوب بشناسند و هم زمینههای ظهور آن موعود الهی را فراهم آورند و این خیلی مشكل است، در جهان كنونی و امروزی، نبود رهبری واحد در جهان اسلام، از اسباب و علل ضعف و ركود مسلمانان است و در مقابل، وجود رهبری جامع الشرائط و فقیهی آشنا به احكام الهی، از مهمترین عوامل به ثمر رسیدن حكومت اسلامی و زمینهساز برای حكومت موعود الهی میباشد كه یك منتظر با جان و دل پاك باید برای شناخت آن، شبانهروز تلاش كند تا روز به روز بر اعتقاد و التزام به آن بیفزاید نه اینكه روز به روز دچار شك و شبهه شود و در دامهای گوناگون سرگرم شود.
3. ساده زیستی
گرفتار جاذبههای دنیایی و تجملات زندگی مادی شدن از آفات اصلیای است كه هر كارگزار و كارفرما و هر مدیر و غیر مدیر را تهدید میكند تا جایی كه در مقابل دعوت پسر پیامبر علیه السلام به راحتی جواب رد میدهند و شانه از هر مسؤولیتی خالی میكنند. ما در تاریخ شاهد نامههای كثیری از طرف مردم كوفه به امام حسین علیه السلام هستیم ولی به خاطر علاقه به زخارف دنیا و تعلقات قلبی به مال و منال و جاه و مقام از شركت در جهاد در ركاب امام حسین علیه السلام شانه خالی میكنند اما شخصی مثل حبیب بن مظاهر طوری دنیا را سه طلاقه میكند كه بعد از شهادتش، امام حسین علیه السلام در بالینش حاضر میشود و میفرماید: «خودم و اصحاب باوفایم را به حساب خدا میگذارم!3 اینجاست كه امام قیمت و ارزش حبیب بن مظاهر را با به حساب خدا گذاشتن بیان میكند.
كسی كه اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده چگونه میتواند شتر افسار گسیخته خود را به منزلگاه قناعت و ساده زیستن مهار كند، قلبی كه به منال و جاه و مقام دنیا تعلق پیدا كرد چگونه میتواند درد و رنج محرومان را درك كند و به فكر رفع محرومیتهای آنان باشد، چگونه میتواند زمینهسازی كند برای ظهورحكومت مستضعفان كه در قرآن به آن بشارت داده شده است. مستضعفانند كه درد و رنج مستضعفان و محرومان را میدانند نه مستكبران. در دنیای امروز؛ ما چگونه میتواند بر هواهای نفسانی و حیوانی غلبه كرد، غیر از اینكه ساده زیستی دوای درد این همه حرص و ولع و طمع است و یك منتظر میبایست در این صراط قرار بگیرد تا زمینه ظهور حكومت مستضعفان بر مستكبران فراهم آید.
منتظران حكومت عدل الهی در زندگی عملی خود میبایست، سادهزیستی را به نمایش بگذارند تا هم درد و رنج محرومان را درك كنند و به فكر رفع گرفتاری و محرومیتهای آنان باشند و هم بتوانند به عنوان یك كارگزار مصلح در جامعهای اسلامی مورد خطاب كلام امام علی علیه السلام قرار گیرند.
امام خطاب به مالك اشتر میفرماید: «فإنهم ... أقلُّ فی المطامع إشراقاً»؛ آنها (كارگزاران مصلح) از نظر روش اجتماعی، دارای كمترین طمع هستند.4
امام خمینی رحمه الله (خطاب به نمایندگان مجلس سوم) میفرماید:
«آنها كه اسیر هواهای نفسانی و حیوانی بوده و هستند، برای حفظ یا رسیدن به آن، تن به هر ذلت و خواری میدهند و در مقابل زور و قدرتهای شیطانی. خاضع و نسبت به تودههای ضعیف، ستمكار و زورگو هستند؛ ولی وارستگان به خلاف آنانند».5
منتظر واقعی كسی است كه دنبال راحتطلبی نباشد مانند مرحوم مدرس رحمه الله وقتی خانهای 30 و 35 ریالی برایش گرفتند خانه 30ریالی ندیده را گرفت. وقتی گفتند «خانه 35 ریالی راحتتر است چرا آن را نمیگیری؟» فرمود: «چیزی كه استقلال، عقیده و اراده را مورد تهدید قرار میدهد «نیاز» است. من نمیخواهم به كسی احتیاج پیدا كنم، من به اندازه دارایی خود و در حد توان خویش باید اتاق اجاره كنم، میخواهم محتاج مردم نباشم، احتیاج به پول، نوكری میآورد. من میخواهم زبانم برای بیان حقایق و دفاع از مردم محروم و مظلوم، آزاد باشد».6
شهید مدرس نمونه واقعی یك منتظر مصلح است كه به عنوان سمبل و افتخار تاریخ ما برگزیده شده برای نسلهای آینده و منتظران آینده؛ چرا كه او مصداق این سخن امام علی علیه السلام است كه فرمود «لا یكون الرجل سید قومه حتی لایبالی إیُّ ثوبیه لبس». «آدمی آقا و سید اجتماع خود نمیباشد، مگر اینكه (زندگی سادهای داشته باشد تا آنجا كه) برایش فرق نكند، (در برابر لباس اشراف و فخر فروشان) چه لباسی بپوشد».7
كسی كه تقوای لازم را ندارد و اهل معنویات نیست و اهل دنیا است و فقط برای نام و نشان و استفادههای شخصی، تلاش میكند، او لایق نیست در ركاب امام حسین علیه السلام و امام زمان علیه السلام باشد یا جزء زمینهسازان ظهور باشد.
ادامه دارد
پینوشت
*. استادیار دانشگاه، كارشناس و پژوهشگر در عرصه مهدویت.
1. در كربلا چه گذشت، شیخ عباس قمی، ص260.
2. ذخیرة الدراین، عبدالمجید شیرازی، ص375، یاران شهدای حسین بن علی، مرتضی آقا تهرانی، ص238.
3. عند الله احتسب نفسی و حماةُ اصحابی، مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص192؛ بحارالانوار، ج45، ص27، موسوعة كلمات الامام الحسین، ص446..
4. نهجالبلاغه، نامه 53.
5. صحیفه نور، ج19، ص11.
6. داستانهای مدرس، ص65.
7. شرح نهجالبلاغه، ابن ابی الحدید، ج4، ص272.
سه شنبه 14/9/1391 - 23:31
اهل بیت
در زیارتی كه به مناسبت امروز وارد شده، آمده است: «السلام علیك یا وارث آدم صفوة الله؛ السلام علیك یا وارث نوح نبی الله؛ السلام علیكم یا وارث ابراهیم خلیل الله ؛ السلام علیك یا وارث موسی كلیم الله ؛ السلام علیك یا وارث عیسی روح الله؛ السلام علیك یا وارث محمد حبیب الله». هدف این زیارت، حركت و پویایی بخشیدن به عاشورا، خارج کردن این واقعه از انزوا و مخالفت با جدا ساختن آن از گذشته
و آینده است، زیرا همه خطر در این است كه عاشورا و کربلا فقط بدل به یادبودهایی شود که تنها برای كتابها، سیرهنویسی و یا ذكر آن برای اجر و ثواب اخروی به کار برده شود. بیم آن میرود كه این حادثه از ظرف زمانی خود فراتر نرود و مقتل حسین علیه السلام و یارانش در همان سال 61 مدفون شود؛ حسینی بود، كشته شد و همه چیز پایان یافت.
برای اینکه این واقعه محقق نشود و كار امام حسین علیه السلام هدر نرود، پارهای از فقرات این زیارت، پیوندی میان شهادت سیدالشهداء و ستیز همیشگی حق و باطل برقرار ساخته است؛ ستیزی كه از نخستین حركت انسان برای اصلاح و جهاد تا رسیدن به زندگی آزاد، با كرامت و رهایی از ستم و ستمگران ادامه دارد.
دشمنان امام حسین علیه السلام
یكی از دوستان اندیشمند ما میگوید: دشمنان حسین بن علی علیه السلام سه گروهاند:
دشمن نخست: كسانیاند كه حسین علیه السلام و یارانش را كشتند. آنها ستمكار بودند، اما اثر ستمشان ناچیز بود؛ زیرا تنها جسم را كشتند؛ اجساد را پاره پاره کردند؛ چادرها را به آتش كشیدند و اموال را به غارت بردند. آنها چیزهای محدودی را از میان بردند. اگر امام حسین علیه السلام در سال 61 به شهادت نمیرسید، در سال دیگری از دنیا میرفت. آنان با کشتن حسین علیه السلام چه چیزی را محقق ساختند؟ باید گفت که آنان با کشتن حسین علیه السلام ، او را جاودانه و همیشگی کردند. بنابراین خطر دشمن اول، محدود بود.
دشمن دوم؛ كسانیاند كه كوشیدند آثار امام حسین علیه السلام را پاك سازند؛ بنابراین قبرش را از میان بردند، زمینی را كه در آن به خاك سپرده شده بود، به آتش كشیدند و یا مانند خلیفه عباسی، حرم را به آب بستند.
اینان مانع عزاداری برای حضرت سیدالشهداء علیه السلام شدند؛ چنانكه در عصر عثمانی اینگونه بود. دوران تاریكی بود؛ هنگامی كه عزاداران، مجلسی بر پا میداشتند، مراقبینی را به منظور با خبرسازی از رسیدن عمال عثمانی میگماردند تا عزاداران بتوانند پراكنده شوند. هم اینان زیارت حسین علیه السلام را منع كردند و برای كسانی كه میخواستند قبر امام حسین علیه السلام را زیارت کنند، سختیهای بسیار آفریدند. اینها، گروه دوم از دشمنان حسین علیه السلام بودند؛ کسانی که میخواستند اسم و یاد اباعبدالله علیه السلام فراموش شود و آرامگاه و عزاداری بر او از میان برود. خطر این گروه بیش از گروه اول بود؛ اما در اجرای برنامههایشان، ناتوان ماندند؛ چنانكه این مسأله در تاریخ روشن شد. ما امروز شاهد گسترش زمانی و مکانی عزاداریهای امام حسین علیه السلام هستیم. امروز دست كم، بیش از صد میلیون نفر در عزاداریهای امام حسین علیه السلام شركت میكنند؛ نه تنها در جهان اسلام، بلكه در آفریقا، اروپا، آمریكا و در هر كشوری که دوستداران حسین علیه السلام زندگی میكنند، مجالس حسینی برپا میشود. بنابراین اگر چه گروه دوم دشمنان حسین علیه السلام ، پر خطرتر و ستمكارتر از گروه نخست هستند؛ اما در كارشان ناكام ماندند و خطر اینها از گروه سوم كمتر است.
دشمن سوم: کسانی اندک هستند که میخواهند چهره امام حسین علیه السلام را مخدوش کنند؛ واقعه كربلا را در سالگردها و عزاداریها نگه دارند و آن را در گریه، اندوه و ناله منحصر كنند. ما بر حسین بن علی علیه السلام بسیار میگرییم، اما هرگز در گریه متوقف نمیشویم. مویه ما برای نو كردن اندوهها، كینهها و میل به انتقام و خشم بر باطل است.چرا به خاک افکنده شدن امام حسین علیه السلام را یاد میكنیم و آن را در مقاتل میخوانیم؟ ماجرا را صحنه به صحنه میخوانیم تا واقعیت را پیش رو آوریم، خطر ستمپیشگان و سنگدلیشان را دریابیم و همچنین ابعاد فداكاری و قدرت آن را بفهمیم. پس ما تنها به شیون بسنده نمیكنیم و حسین علیه السلام را تنها شهید اشكها نمیدانیم؛ برآنیم كه تكلیف ما فقط با عزاداری به انجام نمیرسد. اگر در تاریخ نبرد حق و باطل، واقعه کربلا را از جمود خارج سازیم و آن را به گذشته پیوند دهیم، به طور طبیعی حادثه به آینده هم پیوند میخورد چنانكه میگوییم حسین علیه السلام ، وارث آدم، نوح، موسی و عیسی علیه السلام است و امام صادق، باقر و رضا علیه السلام میراثدار او هستند در حقیقت هر كسی كه با باطل میستیزد و همه توان و حیات خود را در راه دفاع از حق تقدیم میكند، میراثدار اوست.
حق و باطل همیشه با هم در ستیز بودهاند؛ این مسأله، سنت خداوند در خلقتش است. آدمی خیر و شر را میشناسد؛ چنانكه در قرآن آمده است:«فألهمها فجورها و تقواها؛1 سپس بدیها و پرهیزگاریها را به او الهام کرد». خداوند سبحان است كه به من آموخت، الهام كرد، روح در من دمید و مرا آفرید. من خیر و شر را در مییابم و توانا بر خیر و شر هستم: «انّا هدیناه السبیل اما شاكراً و اما كفورا؛2 راه را به او نشان دادیم، یا سپاسگزار باشد یا ناسپاس». این سنت خداوند است كه در هستی، هم امكان انجام دادن خیر هست و هم شر. ما راه خیر را، چشمبسته و بدون آگاهی از شر، نمیپیماییم. آدمی در هر موقعیتی كه قرار میگیرد، خودش را در برابر دو گزینه، مختار میبیند؛ چیزی هست كه او را به خیر میخواند و چیزی دیگر، كه او را به شر دعوت میکند. او در هر موقعیتی خود را آزادانه در نبردی میبیند، كه میتواند خیر را برگزیند و یا در چاه شر سقوط کند. اما اگر خیر را برگزیند، كامل میشود؛ زیرا این گزینش پس از ستیزی ویرانگر و درونی بوده است. انسان همچون زنبور نیست. زنبور، تنها میتواند عسل بسازد. آدمی مثل حیوانات سودمند یا خورشید نیست. آنها فقط توانایی کار خیر دارند. اما آدمی هم توانایی انجام دادن کار خیر دارد و هم شر. بنابراین سنّت خداوند در آفرینش، قرار دادن خیر و شر در نفس انسان و عالم خارج است. وجود خیر و شر، دو جبهه ابدی و ازلی را میسازند. جدّمان، حضرت آدم علیه السلام ، برگزیدة خدا، جبهه اصلی را رهبری كرد. نبرد میان هابیل و قابیل صورت پذیرفت. میتوان گفت این ستیز، نبردی نمادین یا حقیقتی تاریخی است. فرقی نمیکند؛ آن چه مهم است بازتاب این نبرد برای ماست. قرآن نیز نبرد هابیل و قابیل را بیان میكند. در این نبرد، جبهه كوچك خیر، در برابر جبهه كوچك شر قرار گرفت. گستره این نبرد، محدود بود و میان دو برادر ـ كه از یك پدر و مادر بودند ـ رخ داد. قابیل، هابیل را کشت و در زیر خاك، دفن کرد. پس از آن، نبرد آغاز شد تا از همان زمان، تجربهای را تا ابد در برابر آدمی قرار دهد. پژوهشگران، منتقدان، فلاسفه، اقتصاددانان و پایهگذاران مكتبهای اقتصادی قدیم و جدید، این نبرد را به شکلهای گوناگون تفسیر كردهاند؛ درباره آن نظرها دادهاند و اثرهای آن را برشمردهاند. آنان در اظهار نظرهای خود بر حق هستند؛ زیرا هر کدام به نوعی این نبرد را تعریف کردهاند. آنان در زمانی زندگی میکردند که ویژگی بارز نبرد، اختلاف طبقاتی بود. من شك ندارم كه اگر آنها در دوره ما زندگی میكردند، به این نبرد، ویژگی دیگری میدادند؛ چرا كه این نبرد، امروز از چارچوب طبقاتی خارج شده است. گاهی درون طبقات مختلف اجتماعی، گاهی میان ملتها؛ گاهی ... آنها آخرین نبردها را تعریف كردند، به آنها عمومیت بخشیدند و گفتند همة تاریخ، از ابتدا تا انتها، نتیجه این مبارزه و نبرد میباشد. اما واقعیت این است كه نبرد حقیقی میان ستمپیشه و ستمدیده است؛ زیرا كه ستم، شكلهای گوناگونی دارد. گاهی ظلم، حالت شخصی دارد؛ شوهری همسرش را میزند، برادری برادرش را میزند و یا شخصی به همسایهاش آزار میرساند؛ این نبردها شخصی است. گاهی ستم، ویژگی دیگری مییابد. استعمار، ستمی سیاسی است و استعمارگران به مردم ستم میكنند؛ آزادی، سرزمین و وطنشان را غصب میکنند. این چیزها را گاهی به كمك سیاست میگیرند و گاهی با شمشیر. این نوع ستم، نبرد میان ظالم و مظلوم را تصویر میكند و استعمارگر و استعمار شده را.
گاهی نبرد، ویژگی اقتصادی مییابد؛ استثمار كننده و استثمار شونده. گروهی با فریب، زور و ربا اموال دیگران را میدزدند. ربا در قدیم رواج داشت، چه پیش از اسلام، چه پس از اسلام و حتی امروز هم وجود دارد. گروهی با سوء استفاده از مال و امکاناتی که دارند، اموال و حاصل تلاش دیگران را تصاحب میكنند. این نوع دیگری از ستم است، نبرد میان استثمار كننده و استثمار شونده.
گاهی نبرد با ویژگی فرهنگی و فكری، خود را مینمایاند. یكی از متفکران، این ستم را «استحمار» نامیده است. استحمار یعنی اینكه میخواهند مردم را نادان نگه دارند تا مردم چیزی نفهمند. در اینجا نیز ستمكار، عقل، اندیشه، آگاهی و احساس ستمدیده را نادیده میگیرد.در این جا نیز نبرد پا برجاست.
قرآن كریم، همه انواع ستم را معرفی میكند و همه ستمدیدگان را با هم میخواند: «وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ؛3 و ما بر آن هستیم که بر مستضعفانِ روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوا و وارث قرار دهیم». استضعاف یعنی گروهی، گروهی دیگر را ضعیف کند و دارایی و اندیشه آنها را غصب نماید. نگاه تاریخی قرآن كریم میگوید: «در زمین، مردم دو گروهاند؛ یا ظالم یا مستضعف». این دو گروه در برابر هم قرار میگیرند؛ ستم، فزونی مییابد، ظالم، طغیان میكند، چیره میشود و سرانجام حكم میراند. مستضعفین متفق میشوند؛ توسل میجویند؛ ناله و فریاد سر میدهند و سرانجام خداوند برای آنان رهبر یا پیامبری، میفرستد تا آنان را گرد هم آورد و رهبری كند. آنان نیز از مصالح خود در برابر ستمكار دفاع میكنند. همه پیامبران همیشه در میان تعداد زیادی مستضعف بودند. آنها در كنار مستضعفین میایستادند؛ نه به دلیل کینهتوزی نسبت به قدرتمندان، چرا که عقدهای در کار نیست؛ بلكه به دلیل بیزاری از ظلم. آنان میخواستند زورمداران و ستمکاران را از عرششان فرو کشند. مستضعفین در برابر استعمار، استثمار و استحمارِ ستمکار میایستند.
انواع سهگانه ستم، رهبرانی دارد. این رهبران، همیشه در تاریخ بودهاند و اكنون نیز هستند. اما ستم، سرانجام در برابر اكثریت میشكند و ستمپیشه نیز خرد میشود، سپس ستمكار، جامه نو بر تن میكند؛ جامه انبیا و لباس دین. به دعوت جدیدی فرا میخواند و شعار دفاع از مصلحت مردم را سر میدهد. اعلام میکند كه در كنار مستضعفین است. مستضعفین میبینند ستم از درون خودشان پا گرفته است؛ غصب، استبداد، استعمار، استثمار و استحمار از درون خودشان است. در این هنگام نبردی دیگر آغاز می شود. بدین گونه این نبرد از اول تا آخر پاینده است. این نبرد برای چیست؟ این سنت خداوند است. این نبرد همیشگی، برای این است كه آدمی بتواند با اراده کامل خود از میان خیر و شر، یکی را انتخاب کند و این گونه است که سلسله پاینده، با ستیز میان ستمكار و ستمدیده کامل میگردد. از میان این سلسله نبرد آغاز شد: از آدم، برگزیده خدا؛ نوح علیه السلام ، پیامبر خدا؛ عیسی علیه السلام ، روح خدا؛ موسی علیه السلام ، همسخن خدا تا محمد علیه السلام ، محبوب خدا و علی علیه السلام ، ولیّ خدا.
از این رو، واقعة كربلا یك نبرد جدا افتاده و پدیدهای یگانه در تاریخ انسان نیست و با گذشته و آینده پیوند خورده است. البته حلقهای ویژه است و به طور طبیعی با دیگر حلقههای تاریخ نبرد، تفاوت دارد. ما با این یادها، عزاداری ها و برپایی مجالس سوگ میكوشیم تا با این واقعه مانند اتفاقی جدید، زندگی كنیم. پدران، نیاکان، رهبران و علمای ما نیز در این راه تلاش کردند. به سخنان امام حسین علیه السلام گوش فرا میدهیم: «الا ترون أن الحق لایعمل به و الباطل لایتناهی عنه؛4 آیا نمیبینید به حق، عمل و از باطل، جلوگیری نمیشود؟» این سخن در گوش عزاداران طنین میافكند و انسان را وا میدارد تا هوشیار باشد كه امروز در میان این نبرد همیشگی، چه باید بكند. دو جبهه، روشن است و تا هنگامی كه دو جبهه، رهبران و پیروان خودش را دارد، ما باید ببینیم در کجا ایستادهایم؟ در كدام جبهه هستیم؟
سخنان و شعارها روشناند. وقتی كه انسان معاصر درمییابد كه نبرد امام حسین علیه السلام با گذشته و آینده پیوند دارد، درنگ نمیكند و در برابر دو جبهه میایستد تا صف خود را انتخاب کند. اگر بخواهیم هر دو جبهه را بشناسیم، باید بدانیم هر كدام ویژگیهای خودش را دارد. دقت خیلی زیادی نمیخواهد. ویژگیها روشن است. آیا كسی هست كه شك كند اسرائیل ظالم است؟ اسرائیل، فلسطین را اشغال، مردم را آواره و بیگناهان را زندانی كرده است. به بهانة حمایت از خود، اشغال را ادامه میدهد و فكر جهانی را با استعمار، استثمار و استحمار به بیراهه برده است. بنابراین ما مستضعفین هستیم. اسرائیل در جبهه یزید است، جبهه باطل، جبهه ستمپیشگان؛ و ما در جبهه مستضعفین هستیم؛ جبهه حسین علیه السلام . ما چه باید بكنیم؟ سیره حسین علیه السلام را میخوانیم و میبینیم كه او با خاندان، یاران، فرزندان و همه هستی خود به میدان رفت. كسانی هم كه با او همراه نگشتند، با اجباری مواجه نشدند؛ چرا كه حسین علیه السلام برای آنها چنین نوشت: «ألا و أن من خرج معی یقتل و من لم یخرج لن یبلغ النصر؛ بدانید آنکه با من از مدینه خارج شود، کشته خواهد شد و آن کس که بماند، به پیروزی نخواهد رسید».
ما این رخدادها را در ایام عاشورا میخوانیم. هدف چیست؟ میخواهیم عاشورا را در جایگاه درست تاریخی خود قرار دهیم؛ زیرا كه این واقعه در سلسله حلقههای متصل به هم جایی دارد. نبرد حق و باطل در کربلا به اوج خود رسید، اما همچنان ادامه دارد. پیش از حسین علیه السلام بود و پس از او هم خواهد بود. ما چیزی را از سلسله نبرد حق و باطل جدا نمیكنیم؛ چنان كه به حسین علیه السلام در نبردش با یزید میگوییم: «السلام علیك یا وارث آدم صفوة الله».
سختانی از امام موسی صدر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . سوره شمس/ 28.
2 . سوره انسان/3. 3 . سوره قصص/ 5.
4 . اللهوف, ص 79.
سه شنبه 14/9/1391 - 23:30
اهل بیت
اگرچه امام حسین علیه السلام از دید کژاندیشان به پیروزی نظامی در پیکار با رقیب دست نیافت، اما آن چه از راه و رسم او بر جای ماند، جریان زنده و بالندهای است که در پایداری در برابر سلطهگری و سلطهگستری، حماسهها آفرید.
حماسههایی که نه تنها در هر عصر، انسانهایی را در جهان اسلام به حراست از کرامت انسانی برانگیخت، که زمینهساز دل سپردن انسانهای فرهیخته از پیروان ادیان و مکتبهای دیگر نیز به امام حسین علیه السلام گردید.
ابعاد نیازمندی ما به عاشورا
در لحظه لحظههای قیام عاشورا، آموزههایی است برای همه نسلها و عصرها در بیکران روزگاران. این قلم ـ با اندوه از آن چه بر امام حسین علیه السلام از سست عناصر کوفه گذشت ـ بر این باور اصرار میورزد که مصیبت دردها و رنجهای حسین بن علی علیه السلام در روز عاشورا را نادیده انگاری پیامها و بُنمایه قیام عاشورا دو چندان میکند!
نتیجة عاشورا و تمسک به آن، ایجاد هویتی عاشورایی برای آدمیان است؛ هویتی که آدمی را به کوششی مقدس در جهت رهگیری آرمانهای بلندش فرا میخواند. به همین دلیل عاشورا نه تنها برای متمسکین، «هویت عاشورایی» میسازد، بلکه رفتارها، کنشها و هنجارهای نویی را پدید میآورد. در نتیجه این «هویتسازی» و «هنجار آفرینی» است که نهضتهای بزرگی برای مبارزه با جهل و نادانی پدید میآید. حاصل این نهضتهای بیداری، حرکتهای سیاسی ـ اجتماعی عظیمی علیه استبداد، استعمار و همه قیود آزادگی آدمی است. در این سیر و سلوک همگانی ـ که نمونههای آن بعد از عاشورا در تاریخ بشریت فراوان دیده میشود ـ هر جامعهای به میزان بهرهای که از سرچشمه فیاض عاشورا برده است، به منزلگاهی رسیده و از ظلمتها به انواری دست یازیده است.
تلقی حداقلی از عاشورا
بررسی واقعه کربلا بعضاً به اجمال، اهمال و مهجوریت کشیده شده و باعث گشته که یکی از عمیقترین و اساسیترین عرصههای عملی و علمی اسلام، در گرداب حوادث روزگار مورد غفلت و کوتاهی قرار گیرد. بر اساس همین نگرش، گروهی میکوشند فواید عاشورا را قابل توجه قلمداد کنند و مثلاً اقامه عزا برای شهادت امام حسین علیه السلام را موجب «آرامش روحی» بنامند؛ از جمله با اشاره به آثار و برکات گریه کردن، بهانه اشک ریختن برای اهلبیت علیهم السلام و شهدای کربلا را فرصتی مناسب برای پاکی نفس آدمی و زدودن آلایشهای جان از عقدههای انباشته زندگی میدانند و مثلاً برای بیمارشان تجویز میکنند که برای دستیابی به این فایده، هفتهای سه مرتبه به مجلس عزای امام حسین علیه السلام بروند و اشک بریزند! البته اقامه عزا برای اهلبیت علیهم السلام و اشک ریختن برای امام حسین علیه السلام ، واجد این فواید نیز هست؛ اما بسنده کردن به این فواید در برابر فواید اساسی دیگری که عاشورا برای بشریت دارد، به مثابه اکتفا کردن به عَرَض و رها کردن ذات آن است. به بیان دیگر، چون که صد آید نود هم پیش ما است و عاشورا میتواند چنین برکاتی هم داشته باشد. اما بسنده کردن به این مقولات، به واقع پایین آوردن اهمیت عاشورا به مقولهای اساطیری، احساسی و حتی عاطفی و خرافی است.
تکه پاره کردن ماهیت و برکات عاشورا و قناعت کردن به سطوح نازل آن، همانند آن است که در جزیرهای گرفتار باشیم و در حالی که کشتی خوبی هم برای گذر از این گرفتاری داریم، برای نجات از سرمای جزیره به تکه پاره کردن قطعات کشتی مبادرت کنیم و با سوزاندن چوب و الوار آن بگوییم فایده یک کِشتی آن است که ما را از سرما و برودت حفظ و صیانت کند!1
اکنون باز هم میبینیم عاشورا به مسلخ سپرده شده و مُثله میشود. به تعبیر شهید مرتضی مطهری رحمه الله علیه ، باز هم امام حسین علیه السلام به شهادت میرسد: «امام حسین علیه السلام سه مرحله شهادت دارد: شهادت تن به دست یزیدیان، شهادت شهرت و نام نیک به دست بعدیها و بالاخص متوکل عباسی و شهادت هدف».2
شهید مطهری رحمه الله علیه یادآوری میکند که شهادت سوم، بزرگترین مرحله شهادت امام حسین علیه السلام است. هیچ کس منکر این نیست که بسیاری از اهداف و آمال واقعه عاشورا در سیلاب حوادث و ناملایمات و توطئهها، دچار بحران و آسیب گشته و حتی برخی از آنها به کلی از دسترسی خارج گردیده است؛ اما بنای کلی نظام معرفتی مبتنی بر این حادثه، چیزی نبوده و نیست که بتواند مورد توجیه و عذرخواهی قرار گیرد.
آرمان فراموش شده
شاید اگر واقعه عاشورا در تاریخ رخ نداده بوده، ترسیم وظایف منتظران دشوار مینمود. واقعه عاشورا بر ویژگیهای شیعه واقعی چند ویژگی تازه افزود که ارزش ویژگیهای قبل را به توان صد رسانید.
قبل از هر چیز باید گفت که رابطة امامت و امت، رابطه حق و تکلیف است؛ یعنی اگر مردم حقی بر حاکم دارند، تکلیفی نیز در برابر او بر عهده آنان است. چنان که درباره حاکم نیز چنین است که اگر در برابر مردم تکلیفی دارد، حقوقی نیز بر مردم خواهد داشت. پیام پاره تن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از ابتدای نهضتش روشن بوده است: تن ندادن به طاعت طاغوت و بیعت با یزید تا پای جان! اساساً عاشورا اعلام برائت جستن حسین علیه السلام از عافیتطلبی و دنیاطلبی است. سخنان او از آغاز تا فرجام بوی شهادت میدهد؛ اما هیچ کس را به جبر و تحمیل و حتی حیا، به یاری و همراهی خود وا نداشت و حتی بزرگوارانه با عذرشان همراهی کرد.
نگریستن در نهضت عاشورا نشان میدهد که امام حسین علیه السلام با زبانی فراتر از فقه و حقوق ـ یعنی زبان عشق ـ با یارانش به گفت و گو میپرداخت. آری؛ رابطهای که میان امام حسین علیه السلام و یارانش برقرار بود، رابطهای از نوع عاشق و معشوق بوده است. به این معنا که یاران امام با تمام وجود به امام عشق میورزیدند و امام نیز متقابلاً چنین عشقی را به آنان ابراز میکرد.
منتظران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز باید چنین باشند. عشق به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان غیبت، صورت متفاوتی پیدا نمیکند و همان است که پیروان و عاشقان حسین علیه السلام در روز عاشورا داشتند. عاشقان امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز باید همان کنند که یاران حسین علیه السلام کردند و مهیای خدمت باشند؛ آماده ایثار و گذشت باشند؛ منتظر شنیدن فرمان امام باشند و در تمام دوران انتظار آن چنان عمل کنند که با عشق سازگار باشد. به راستی چه کسانی به حسین بن علی علیه السلام لبیک گفتند و دعوت او را اجابت کردند؟ خصوصیات ایشان چه بود؟ در ایشان چه ویژگیای ایجاد شده بود که دعوت حسین علیه السلام را شنیدند؟ آنها که به حسین علیه السلام جواب رد دادند چه نداشتند که این توفیق را از دست دادند؟
مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فرزند حسین علیه السلام است و یقیناً او که راهبر زمانش است، رهروانی میطلبد که در مسیر بندگیِ حق، گام بردارند و راه و راهبر را بشناسند و دعوت او را لبیک گویند. پس اگر منتظر، خود را ملتزم به اجابت دعوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نماید و مردانه به دنبال انجام حدود الهی و شرعی خویش باشد، دعوت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف را در این زمینه پاسخ گفته است. واقعة کربلا با همه اندوه و افسوسهایی که بر چهره تاریخ اسلام نشانده، مهمترین دانشگاه مصلحان سیاسی، اجتماعی در طول تاریخ است.
عبرت از اهل کوفه
دنیاطلبی، فزونطلبی، عافیتطلبی، پیمانشکنی و عدم اطاعت از امام، از جمله ویژگیهای اهل کوفه در زمان امام حسین علیه السلام بود. اما فرار از زیر بار تعهد دینی و گریز از انجام تکلیف الهی از سر راحتطلبی و عافیتخواهی، پدیدهای نیست که مخصوص یک عصر و زمانه باشد. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بیش از آن که تشنه آب باشد، تشنه لبیک بود. مسئولیت شناسی، وظیفه مداری، سبقت جویی در خدمتگزاری به دین و التزام به معنویت در روزگار غیبت حجت خدا، ما را از زمره اهل کوفه دور میسازد.
چگونه میتوان پذیرای این واقعیت بود که بر تنهایی و غربت امام حسین علیه السلام اشک ریخته شود و کوفیان در تقابل با حجت زمان مذمّت شوند؟ اما به امامی که بیش از هزار سال در غربت تنهایی به انتظار لبیک است، نیم نگاهی هم نشود! نمیتوان هم به نماز علی علیه السلام رفت و هم بر سر سفرة معاویه حاضر شد؛ نمیتوان.
سخن آخر
مثل همیشه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را فراموش کردهایم و یادمان رفته که او به فکر همه شیعیان است. دریغ که کور بودیم و ندیدیم؛ حواسمان نبود و نخواندیم. اما اکنون بیش از همه بایستی به حجّت خدا بیندیشیم و از او صمیمانه عذر بخواهیم. برای همه فراموشکاریها، سهلانگاریها و جفاها. شاید که به مهربانی پدرانهاش ببخشدمان. چقدر فاصله داریم با او؛ قرنها سال و شاید بیشتر، نگاه کنید به همه روزهای پشت سر، شاید شما هم مثل من به این نتیجه برسید که مهدی فاطمه عجل الله تعالی فرجه الشریف فراموش شده واقعی مجالس عزاداری امام حسین علیه السلام است. اگر امسال در مجالس عزای امام حسین علیه السلام شرکت کردیم کمی هم بر تنهایی و غربت صاحب عزا بگرییم.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* . دانش آموخته مرکز تخصصی مهدویت.
[1] . محمد مهدی شیرمحمدی، «فلسفه عاشورا از واقعه تا اسطوره»، کتاب نقد، ش41، زمستان 1385، ص53.
2 . حماسه حسینی، استاد مطهری، جلد سوم، ص251.
سه شنبه 14/9/1391 - 23:29
اهل بیت
اهمیت دادن به نماز
امام حسین ع و یارانش سرگرم نبرد بودند که ابوثمامه، «عمرو بن عبدالله صائدی» خطاب به آن حضرت فرمود: وقت نماز ظهر است، گرچه من دست از تو نمیکشم تا کشته شوم، امّا دوست دارم دورکعت نماز با تو بخوانم. امام سربرداشت و در حق او اینگونه دعا کرد.
قال الامام الحسین ع : ذَکَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَکَ اللهُ مِنَ الْمُصَلِّینَ الذَّاکِرینَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها
آنگاه به یاران فرمود: سَلُوهُمْ أَنْ یَکُفُّوا عَنَّا حَتَّی نُصَلّی.[1]
کوفیان مخالفت کردند. حضرت اباعبدالله ع خود اذان گفت، وقتی اذان تمام شد خطاب به عمر سعد فرمود: یابْنَ سَعْدٍ اَنَسیتَ شَرایِعَ الْاِسْلامِ، اَلاتَقِفُ عَنِ الْحَرْبِ حَتَّی نُصَلّی وتُصَلُّونَ وَنَعُودَ إلی الْحَرْبِ.
عمر سعد جواب نداد. امام ع فرمود، شیطان بر او چیره شد.آنگاه به زهیر بن قین و سعید بن عبدالله فرمود: تَقَدَمَّا اَمامی حَتَّی اُصَلِّیَ الظُّهْرَ
مهلت خواستن برای نماز
در روز نهم محرّم، عمر سعد و دیگر سران نظامی تصمیم گرفتند که با یک حمله عمومی کار را یکسره کنند، حرکت لشگرها و بالارفتن گرد و غبارها همه را متوجّه خود ساخت، امام حسین ع برادرش حضرت عبّاس ع را فرستاد تا علّت حرکت سپاه دشمن را بداند.
حضرت عبّاس رفت و بازگشت و فرمود: میگویند یا با یزید بیعت کن و یا آماده نبرد باش.
حضرت اباعبدالله7به برادر فرمود:
اِرْجَعْ اِلَیْهِمْ فَاِن اِسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلی غَدْوَةٍ وَتَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِیَّةَ، لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنا اللَّیْلَةَ وَنَدْعُوهُ وَنَسْتَغْفِرُهُ، فَهُوَ یَعْلَمُ أَنّی کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَتِلاوَةَ کِتابِهِ وَکَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالْاِسْتِغْفارِ.[2]
فَقَامَ اللَّیْلَ كُلَّهُ یُصَلِّی وَ یَسْتَغْفِرُ وَ یَدْعُو وَ یَتَضَرَّعُ وَ قَامَ أَصْحَابُهُ كَذَلِكَ یُصَلُّونَ وَ یَدْعُونَ وَ یَسْتَغْفِرُونَ[3]
بَاتَ الْحُسَیْنُ وَ أَصْحَابُهُ تِلْكَ اللَّیْلَةَ وَ لَهُمْ دَوِیٌّ كَدَوِیِّ النَّحْلِ مَا بَیْنَ رَاكِعٍ وَ سَاجِدٍ وَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ...[4]
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
وقت نماز
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ الْغَدَاةَ إِلَى أَنْ تَنْقَضَّ النُّجُومُ[5]؛ از رحمت خدا دور است، از رحمت خدا دور است کسی که نماز صبح را تا ناپدید شدن ستارگان به تأخیر بیندازد.
وفای به عهد
امام حسین ع و یارانش
وفاداری نسبت به قرارداد صلح
پس از آنکه با امضاء قرار دادنامه صلح تحمیلی معاویه بر عراق و شام حاکم شد از آن پس دیگر امام حسین ع نیز که به صلح وفادار بود. هرگاه اشخاصی یا گروههایی با امام حسین ع تماس میگرفتند و تلاش میکردند آن حضرت را بر ضدّ معاویه بشورانند پاسخ میداد:
قال الامام الحسین ع : اِنَّ بَیْنیِ وَ بَیْنَ الْقَوْمِ مَوْعِداً أَکْرَهُ أَنْ أُخَلِفَهُمْ، فَاِنْ یَدْفَعِ اللهُ عَنَّا فَقَدیماً ما أَنْعَمَ عَلَیْنا وَ کَفی، وَاِنْ یَکُنْ ما لابُدَّ مِنْهُ فَفَوْزٌ وَشَهادَةٌ اِنْ شاءَ اللهُ. امام حسین ع فرمود: میان ما و این قوم وعده و قراری است که نمیخواهم از آن بازگردم، پس اگر خداوند شرّ آنها را از ما دفع کند، که همواره در گذشته نیز چنین میکرد و ما را کفایت میفرمود. و اگر ناچار با آنان درگیر شویم پس رستگار شده و شهادت در انتظار ماست، اگر خدا بخواهد.[6]
وفای به پیمان صلح
به معاویه خبر داده بودند که حسین ع قصد قیام و مبارزه بر ضدّ تو را دارد و با شیعیان خود در رفت و آمد است. معاویه نامهای به امام حسین ع نوشت و خبرهای رسیده را طرح کرد و هشدار داد که از کوفیان پروا کنید، آنها نسبت به پدر و برادر تو وفادار نبودند. امام ع در جواب او نوشت:
قال الامام الحسین ع : أَتانی کِتابُکَ، وَ أَنَا بِغَیْرِ الَّذی بَلَغَکَ عَنّی جَدیرٌ، وَالْحَسَناتُ لایَهْدی لَها إِلاَّ اللهُ، وَما أَرَدْتُ لَکَ مُحارَبَةً وَلا عَلَیْکَ خِلافاً، وَما أَظُنُّ أَنَّ لی عِنْدَاللهِ عُذْراً فی تَرْکِ جِهادِکَ!! وَما أَعْلَمُ فِتْنَةً أَعْظَمَ مِنْ وِلایَتِکَ أَمْرَ هذِهِ الأُمَّةِ![7]
امام حسین ع فرمود: نامه تو بدست من رسید، من به آن گزارشاتی که بتو دادند سزاوار نیستم، و نیکوکاریها را جز خدا هدایت نمیکند، من هم اکنون قصد جنگ یا مخالفت بر ضد تو را ندارم، گرچه فکر میکنم عذری در ترک مبارزه با تو را نزد خداوند نخواهم داشت، زیرا من فتنه و فسادی بزرگتر از حکومت تو بر این امّت سراغ ندارم.
اصحاب حضرت
حضرت راجع به اصحابشان نیز می فرمایند: فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی...[8]
یارانى وفادارتر و پرمهرتر و بهتر از یاران خویش نمىشناسم...
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
وَ لَوْ أَنَّ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ عَلَى اجْتِمَاعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا عَلَى حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِهَا مِنْهُمْ... [9]
اگر شیعیان ما - که خداوند بر اطاعتش موفقشان بدارد - با دلهای متّحد و یکپارچه بر وفای به عهد و پیمان اجتماع میکردند، ملاقات ما از آنها به تأخیر نمیافتاد، و سعادت دیدار و مشاهده با معرفت و راستی بر آنها به زودی حاصل میشد...
صله رحم
امام حسین ع و یارانش
اگر زندگی باید بگونهای اجتماعی و در سایه وحدت و همکاری تداوم یابد تا به تکامل و رستگاری برسیم، چه بهتر که در زندگی اجتماعی به خویشاوندان و فامیلان خود توجّه داشته و با آنان ارتباط داشته باشیم که رهآوردهای فراوانی خواهد داشت.
قال الامام الحسین ع : مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُنْسَأَ فی أَجَلِهِ وَ یُزادَ فی رِزْقِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ.[10]
امام حسین ع فرمود: کسی که دوست دارد و خوشحال است تا عمر او طولانی گردد، و روزی او فراوان شود، پس با خویشاوندان خود ارتباط داشته باشد.
بزرگواری حسین ع را ببینید:
شمر خود را به خیام امام حسین ع و یارانش نزدیك كرد و صدا زد: خواهرزادههایم عبد اللَّه، جعفر، عبّاس، و عثمان كجایند؟ امام حسین ع به عباس ع و برادرانش فرمود: جواب شمر را بدهید گر چه فاسق است، چه آنكه او یكى از دایىهاى شما است. عباس ع و برادرانش گفتند: به ما چه كار دارى؟ شمر گفت: اى خواهرزادههایم شما در امان هستید، خود را همراه برادرتان حسین ع به كشتن ندهید، و به اطاعت امیر مؤمنان یزید بن معاویه درآیید. حضرت عباس ع به او چنین پاسخ داد: دو دستهایت بریده باد! و بر آنچه از امان را آوردهاى لعنت باد اى دشمن خدا، آیا به ما امر مىكنى برادرمان و آقایمان حسین ع پسر فاطمه3 را رها كنیم، و پیرو ملعونان و ملعون ملعونزادگان شویم؟ شمر در حالى كه خشمگین و سرافكنده بود، به سوى لشكرش بازگشت.[11]
با وجود اینکه دشمن است و برای قتل فرزند رسول الله آمده ولی باز حضرت قرابت را محترم می شمارد...
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
علی بن ابراهیم وارد خیمه حضرت ولی عصر ارواحنا فداه شد و به محضر مولی عرض سلام کرد، سخنانی بین آن حضرت و او گذشت که قسمتی از آن، چنین است: فقال: یا ابا الحسن قد کنا نتوقعک لیلا و نهارا، فما الذی بطأبک علینا؟ای ابوالحسن، ما شب و روز توقع آمدن تو را داشتیم، چه چیز آمدنت را نزد ما به تاخیر انداخت؟
قلت: یا سیدی، لم اجد من یدلنی الی الآن. عرض کردم:ای سرورم، تا الان کسی را نیافته بودم که مرا راهنمائی کند. قال لی: لم تجد احدا یدلک؟ به من فرمودند: هیچکس را نیافتی که تو را راهنمایی کند؟
ثم نکث باصبعه فی الارض. آنگاه با انگشتان روی زمین کشیدند،
ثم قال: لا، ولکنکم کثرتم الاموال و تحیرتم علی ضعفاء المومنین و قطعتم الرحم الذی بینکم، فای عذرلکم الان؟[12] سپس فرمودند: نه، ولکن شما اموالتان را زیاد کردید و اختلاف و حیرتی به زیان مومنان ضعیف، پدید آوردید و بین خود قطع رحم نمودید، پس الان برای شما چه عذری مانده است؟...
حضرت علت تأخیر در توفیق دیدار را ناشایستهای زیر دانستهاند:
1 - مال اندوزی ثروتمندان و در نتیجه درماندگی ضعفای شیعه.
2 - قطع رحم (بریدن از خویشاوندان)
حیاء و عفت و غیرت ناموسی
امام حسین ع و یارانش
غیرت ناموسی حسین ع تا آخرین نفس
وَ لَمْ یَزَلْ ع یُقَاتِلُهُمْ حَتَّى حَالُوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ رَحْلِهِ- فَصَاحَ وَیْلَكُمْ یَا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیَانَ إِنْ لَمْ یَكُنْ لَكُمْ دِینٌ وَ كُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَكُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیَاكُمْ هَذِهِ وَ ارْجِعُوا إِلَى أَحْسَابِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ عَرَباً كَمَا تَزْعُمُونَ قَالَ: فَنَادَاهُ شِمْرٌ لَعَنَهُ اللَّهُ مَا تَقُولُ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ فَقَالَ إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُكُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَكُمْ وَ جُهَّالَكُمْ وَ طُغَاتَكُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً.[13]
امام دلاورانه میجنگید و ابنسعد، همگان را بر کشتن حضرت ترغیب میکرد و میگفت: از هر سو بر او حمله برید. شمر با گروهی از جنگ جویان مقابله خیمهی حسین آمد و بین امام و خیمهاش حایل شد. حسین ع فرمود: وای بر شماای پیروان خاندان ابیسفیان، اگر دین ندارید و از روز قیامت هم پروایی ندارید، در دنیای خود آزاده باشید و به حسب و نسب خود برگردید؛ اگر چنان که گمان دارید، عرب هستید. شمر صدا زد:ای پسر فاطمه چه میگوئی؟ حضرت فرمودند: میگویم من با شما میجنگم و شما با من میجنگید زنان را که گناهی نیست سرکشان و نادانان خود را از تعرض بحرم من بازدارید.
جایگاه زنان در عاشورا
نهضت عاشورا برای احیای ارزشهای دینی بود. در سایه آن حجاب و عفاف زن مسلمان نیز جایگاه خود را دریافت و امام حسین ع و زینب کبرا و دودمان رسالت، چه با سخنانشان و چه با نحوه عمل خویش، یادآور این گوهر ناب گشتند. زینب کبرا وخاندان امام حسین ع الگوی حجاب و عفاف هستند. زنان در عاشورا در عین مشارکت در حماسه عظیم و ادامه رسالت حسّاس و بزرگ اجتماعی، متانت و عفاف را هم مراعات کردند و اسوه همگان شدند.
سید بن طاووس نقل کرده است: «در شب عاشورا امام حسین ع در گفتگو با خانوادهاش آنان را به حجاب و عفاف و خویشتن داری توصیه کرد. روز عاشورا وقتی که زینب کبری بیطاقت صبر شد و به صورت خود زد امام ع به او فرمود آرام باش زبان شماتت این گروه را به ما دراز مکن.» دختران و خواهران امام ع (در همه صحنهها)مواظب بودند تا حریم عفاف و حجاب اهل بیت پیامبر تا آن جا که میشود حفظ و رعایت شود. از اعتراضهای شدید حضرت زینب نیز به یزید این بود که «ای یزید آیا از عدالت است که کنیزان خود را در حرم سرا پوشیده نگاه داشتهای و دختران پیامبر را به صورت اسیر شهر به شهر میگردانی و حجات آنان را هتک کرده، چهره هایشان را در معرض دید همگان قرار دادهای که دور و نزدیک به صورت آنان نگاه کنند.» ولی با آن حال وظیفه بزرگی هم در عاشورا به عهده زنان گذاشته شده بود و آن هم پیام رسانی واشاعه فرهنگ عاشورا بود.
این است مقام زن و این است جایگاه زنی که عاشورا به بعد از خودش به جای گذاشت.[14]
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
در دعای اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطَّاعَةِ حضرت نسبت به زنان اینگونه دعا فرموده و خواسته خود از ایشان را اینچنین بیان می فرمایند: وَعَلَی النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَالْعِفَّةِ و به زنان حیا و عفت عنایت کن.
فرد منتظر در مسیر لطف و تأیید رهبر قرار میگیرد؛ به گونهای که در طول مسیر فعالیت، بر امیدش افزوده میگردد. حجاب زن مسلمان، لباسی است که نشان از فاطمه زهرا (علیها سلام) دارد و اتصال عملی زن را به روش و سیره محکم الگوی زنان عالم نشان میدهد؛ لذا در صورت ارائه کامل این شعائر الهی، زن محجبه به سبب شباهت ظاهری به مادر عترت، مورد عنایت خاص منجی موعود قرار گرفته و زمینه کسب فیض را در او قویتر میسازد؛ زیرا این نماد، نمود فاطمی بودن این امت میباشد که خدای سبحان، رسالت پرچمداریش را بر عهده زن نهاده است.[15]
خوش اخلاقی
امام حسین ع و یارانش
قال الامام الحسین ع : الْخُلْقُ الْحَسَنُ عِبادَةٌ.[16]
اخلاق نیکو عبادت است.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
امام صادق ع فرمودند: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ.[17]
هرکس دوست میدارد از یاران حضرت قائم، ع ، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و اخلاق نیکو رفتار نماید.
خود حضرت نیز در دعای اَللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفیقَ الطَّاعَةِ برای مردم خورفتاری را طلب نی نمایند: وَعَلَی الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصافِ وَ حُسْنِ السّیرَةِ و برمردم انصاف و خوشرفتاری ارزانی فرما.
تقوا و پرهیزکاری
امام حسین ع و یارانش
ابی عبدالله ع می فرمایند: أُوصِیكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ ضَمِنَ لِمَنِ اتَّقَاهُ أَنْ یُحَوِّلَهُ عَمَّا یَكْرَهُ إِلَى مَا یُحِبُّ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.[18]
شما را به تقوای الهی سفارش میکنم زیرا خداوند برای کسی که تقوای الهی داشته باشد ضمانت کرده که حالش را از آنچه ناخوش دارد به آنچه که دوست میدارد دگرگون سازد و از آنجا که گمان ندارد روزیش دهد.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
امام صادق ع فرمودند: مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْیَنْتَظِرْ وَ لْیَعْمَلْ بِالْوَرَعِ...[19]
هرکس دوست میدارد از یاران حضرت قائم، ع ، باشد باید که منتظر باشد و در این حال به پرهیزکاری و... رفتار نماید.
حضرت خطاب به شیخ مفید می فرماید: أَنَّهُ مَنِ اتَّقَى رَبَّهُ مِنْ إِخْوَانِكَ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجَ مِمَّا عَلَیْهِ إِلَى مُسْتَحِقِّیهِ كَانَ آمِناً مِنَ الْفِتْنَةِ الْمُبْطِلَةِ وَ مِحَنِهَا الْمُظْلِمَةِ الْمُضِلَّةِ...[20]
ما به تو اطمینان میدهیم که هر کس از برادران دینیت، تقوای الهی را رعایت کند و آنچه را به گردن دارد به صاحبان حق برساند، در فتنه نابود کننده و گرفتاریهای تیره و تار و گمراهگرانه، در امان خواهد بود.
روزی حلال
امام حسین ع و یارانش
طلب روزی حلال
اللَّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِكَ الْحَلَال.[21]
بار الها! روزى حلالت را بر من بگستران.
بازتاب و نتیجه لقمه حرام
ابی عبدالله ع روز عاشورا خطاب به دشمن می فرماید: كُلُّكُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَیْلَكُمْ أَ لَا تُنْصِتُونَ أَ لَا تَسْمَعُونَ.[22]
همهی در نافرمانی امر من مصرید و سخن مرا نخواهید پذیرفت زیرا که شکمهای شما همهی از مال حرام پر است و کار قلب شما و قفل آن آنسان سرسری نیست، قفلی که خدا زده نمیتوان شکستای وای به شما! آیا این اندازه بیانصافید؛ آیا انصاف نمیدهید؟ آیا گوش فرانمیدهید؟
امام مهدی4 و منتظرانش
طلب روزی حلال
ونحن نسئلك من الرزق ما یكون صلاحا للدنیا وبلاغا للاخرة.[23]
و ما از تو روزی می خواهیم که در آن صلاح دنیا و رسیدن به آخرت است.
وَ أَكْثِرْ مِنَ الْحَلَالِ مَالِی...[24]
و از راه حلال مالم را زیاد کن.
لزوم پرهیز از مال حرام و شبهه ناک
و طهر بطوننا من الحرام و الشبهة.[25]
و شکمهای ما را از غذای حرام و شبهه ناک پاک پردان.
دل از دنیا بریدن
امام حسین ع و یارانش
نکوهش از دنیا پرستی
شخصی از سرمایهداران مدینه خانه بسیار مجلّلی ساخت و از امام حسین ع دعوت کرد تا ازنزدیک خانه او را تماشا کرده و برای او دعا کند، وقتی امام ع وارد آن خانه بسیار وسیع و اشرافی شد اظهار داشت:
قال الامام الحسین ع : أَخْرَبْتَ دارَکَ، وَ عَمَّرْتَ دارَ غَیْرِکَ، غَرَّکَ مَنْ فِی الأرْضِ، وَ مَقَتَکَ مَنْ فِی السَّماءِ.[26]
امام حسین ع فرمود: خانه خویش «آخرت» را ویران کردی، و خانه دیگران «دنیا» را آباد ساختی، اهل روی زمین تو را گرامی خواهند داشت، امّا اهل آسمان دشمنت خواهند بود.
قیام حضرت نیز برای دنیا و پادشاهی آن نبود: أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع [27]
من از شهر و دیار خویش نه براى راحت طلبى و وانهادن مسئولیت به راه افتادهام و نه براى خوشگذرانى و بیهودگى؛ نه انگیزهام ستم كارى و بیدادگرى است و نه تبهكارى؛ بلكه براى اصلاح اوضاع امّت جدّم قیام كردم، و مىخواهم «امر به معروف» و «نهى از منكر» كنم، و به روش جدّم و پدرم على بن ابى طالب عمل كنم...
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
دنیازدگی از آفات آخرالزمان
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ6سَیَأْتِی عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ تَخْبُثُ فِیهِ سَرَائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فِیهِ عَلَانِیَتُهُمْ طَمَعاً فِی الدُّنْیَا لَا یُرِیدُونَ بِهِ مَا عِنْدَ رَبِّهِمْ یَكُونُ دِینُهُمْ رِیَاءً لَا یُخَالِطُهُمْ خَوْفٌ یَعُمُّهُمُ اللَّهُ بِعِقَابٍ فَیَدْعُونَهُ دُعَاءَ الْغَرِیقِ فَلَا یَسْتَجِیبُ لَهُم.[28]
پیامبر خدا 6فرمود: بر مردم زمانى خواهد آمد كه در اثر طمع در دنیا، باطن آنان ناپاك و ظاهرشان نیكو خواهد بود. آنان چیزى را كه نزد پروردگارشان است نمىخواهند و دینشان ریائى است و هیچ ترسى از خدا با وجودشان آمیخته نشده است. خداوند همه آنان را دچار كیفر مىكند، در نتیجه آنان مانند كسى كه در حال غرق شدن است خدا را مىخوانند ولى خدا به آنان پاسخ نمىدهد.
مال اندوزی مانع وصال
حضرت در داستان علی بن مهزیار یکی از علتهای محرومبت مردم از فیض حضورشان را مال اندوزی و رسیدگی نکردن به فقرل و ضعفا بیان فرمودند:، ولکنکم کثرتم الاموال و تحیرتم علی ضعفاء المومنین.[29]
ولکن شما اموالتان را زیاد کردید و اختلاف و حیرتی به زیان مومنان ضعیف، پدید آوردید.
پایداری در راه عقیده
امام حسین ع و یارانش
نافع میگوید: در شب عاشورا هنگامی که امام وارد خیمه خواهرش زینب شد، من خود شنیدم زینب علیهاالسلام به امام عرض کرد: آیا شما نیات یارانتان را آزمودهاید؟ میترسم در هنگام درگیری اینها شما را تسلیم دشمن کنند. امام در پاسخ فرمود: وَاللهِ لَقد بَلوتُهُم فما وَجَدْتُ فیهم إلاّ الأشْوَسَ الأقعَسَ یَسْتأنِسُونَ بِالمَنِیّةِ دوُنی إسْتیناسَ الطِفلِ إلی مَحالِبِ اُمِّه.[30]
به خدا قسم آنها را امتحان كردم و در آنها چیزی جز دلاوری و استواری ندیدم و علاقه آنها به مرگ در راه من مثل علاقه طفل به شیر مادر است.
شب عاشورا نیز وقتی که حضرت بیعت از یاران خویش برداشت و فرمود که با اهل بیت من از اینجا بروید، گفتند: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا یَقُولُ النَّاسُ لَنَا وَ مَا ذَا نَقُولُ لَهُمْ نَقُولُ إِنَّا تَرَكْنَا شَیْخَنَا وَ كَبِیرَنَا وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّنَا لَمْ نَرْمِ مَعَهُ بِسَهْمٍ وَ لَمْ نَطْعَنْ مَعَهُ بِرُمْحٍ وَ لَمْ نَضْرِبْ بِسَیْفٍ لَا وَ اللَّهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَا نُفَارِقُكَ أَبَداً وَ لَكِنَّا نَقِیكَ بِأَنْفُسِنَا حَتَّى نُقْتَلَ بَیْنَ یَدَیْكَ وَ نَرِدَ مَوْرِدَكَ فَقَبَّحَ اللَّهُ الْعَیْشَ بَعْدَکَ.[31]
اى فرزند رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله در باره ما مردم چه خواهند گفت، و ما به مردم چه بگوییم، (بگوییم) كه ما شیخ و كبیر و سیّد و امام و فرزند دخت پیامبر را رها كردیم، در ركابش تیرى از كمان ما نجسته، نیزه در كف ما بكار گرفته نشده، شمشیر ما بر دشمن فرود نیامده، نه به خدا اى فرزند رسول اللَّه، هرگز از تو جدا نشده، بلكه جانهاى ما پاسبان جان شریفت بوده تا در پیش رویت در خون خود غلتیده، آنچه بر تو وارد آید بر ما نیز وارد گردد، وه چه زشت است زندگى بعد از تو.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
امام سجاد ع فرمودند: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا أَذْهَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَنْ شِیعَتِنَا الْعَاهَةَ وَ جَعَلَ قُلُوبَهُمْ كَزُبَرِ الْحَدِیدِ.[32]
هنگامى كه قائم ما قیام كند، خداوند بیمارى را از شیعیان ما برطرف میسازد، و دلهاى آنان را همچون پارههاى آهن میكند.
رعایت حق الناس
امام حسین ع و یارانش
شب عاشورا و سخن از حق الناس
امام حسین ع با صدای بلند اعلام فرمود که: لا یقتل معی رجل علیه دین[33] هر کس به مردم بدهکار است، برای جنگ با من همراه نشود.
مسلم بن عقیل و وصیت به ادای دین
سفیر مظلوم امام در واپسین لحطات عمر به فکر ادای دین خویش است، او در آن لحطات سه وصیت می کند:
إِنَّ عَلَیَّ دَیْناً بِالْكُوفَةِ اسْتَدَنْتُهُ مُنْذُ قَدِمْتُ الْكُوفَةَ سَبْعَمِائَةِ دِرْهَمٍ فَاقْضِهَا عَنِّی فَإِذَا قُتِلْتُ فَاسْتَوْهِبْ جُثَّتِی مِنِ ابْنِ زِیَادٍ فَوَارِهَا وَ ابْعَثْ إِلَى الْحُسَیْنِ ع مَنْ یَرُدُّهُ فَإِنِّی قَدْ كَتَبْتُ إِلَیْهِ أُعْلِمُهُ أَنَّ النَّاسَ مَعَهُ وَ لَا أَرَاهُ إِلَّا مُقْبِلًا.[34]
همانا در شهر كوفه من قرضى دارم كه از هنگامى كه وارد این شهر شدم آن را بقرض گرفتهام و آن هفتصد درهم است، پس زره و شمشیر مرا بفروش و بدهى مزبور را بپرداز، و چون كشته شدم بدن مرا از ابن زیاد بگیر و دفن كن، و كسى بنزد حسین ع بفرست كه او را (از این سفر) باز گرداند، زیرا من باو نوشته و آگاهش ساختهام كه مردم با او هستند، و چنین پندارم كه او در راه است.
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و منتظرانش
َلَا یَحِلُّ لِأَحَدٍ أَنْ یَتَصَرَّفَ فِی مَالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ[35] تصرف در مال احدی بدون اذن او جائز نیست.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . تاریخ طبری ج3 ص326 وج7 ص347، أعیان الشیعة ج1 ص606، واقعه طف ص229، کامل ابن أثیر ج3 ص29
[2] . تاریخ طبری آملی ج3 ص314 و ج7 ص319، ارشاد شیخ مفید ص230، انساب الاشراف ج3 ص185.
[3] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 94
[4] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص: 394
[5] . الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص: 479
[6] . تاریخ طبری ج3 ص308، کامل ابن أثیر ج2 ص554، بدایة و نهایة ج8 ص188، اعیان الشیعة ج1 ص597.
[7] . تاریخ ابن عساکر «شرح حال امام حسین7» ص197 حدیث 254.
[8] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 91
[9] . الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص: 499
[10] . عیون أخبار الرضا ج2 ص48 حدیث 157، بحار الأنوار ج74 ص91 حدیث 15.
[11] . اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 88
[12] . دلائلالإمامة ص : 297
[13]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 119
[14] . آموزهها و پیامهای قیام عاشورا، محمد حسین باقری
[15] . نقش حجاب در توسعه: حجاب لباس انتظار، سیمین دخت بهزادپور
[16] . تاریخ یعقوبی ج2 ص246.
[17] . الغیبة للنعمانی، ص: 200
[18] . تحف العقول عن آل الرسول ص، ص: 240
[19] . الغیبة للنعمانی، ص: 200
[20]. الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص: 499
[21] . دعای عرفه
[22] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج45، ص:8
[23] . مزار کبیر، ص165
[24] . مهج الدعوات و منهج العبادات، ص: 289
[25] .المصباحللكفعمی ص : 280
[26] . تنبیه الخواطر ج1 ص70، مستدرک الوسائل ج3 ص467 حدیث 4013.
[27] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج44، ص: 330
[28] . الكافی، ج2، ص: 296
[29] . دلائلالإمامة ص : 297
[30] . مقتل الحسین مقرم، ص 265.
[31] . اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 91
[32] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج52، ص: 317
[33] . كلمات الإمام الحسین7- الشیخ الشریفی
[34] . الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج2، ص: 61
[35] .كمال الدین و تمام النعمة، ج2، ص: 521
پدیدآونده:حسین حیدریان اردکانی
سه شنبه 14/9/1391 - 23:27
اهل بیت
گاهی اوقات برای پاسخ به شبهاتمان عوض اینکه آنها را ریشهای حل کنیم، به این طرف و آن طرف میزنیم و عاقبت هم آرام نمیشویم؛ مثل دلاّکی که به جای اینکه تیغ کُندِ خودش را عوض کند، میگفت: «پول میدهم، نان میخرم و میخورم تا زور بیشتری بزنم!»
یکی از شبهاتی که دربارة واقعه عاشورا مطرح میشود آن است که چرا شیعه پس از چهارده قرن که از این حادثه میگذرد، گریه و ماتم سرایی میکند؟ این نوشتار به قصد پاسخ ریشهای به این شبهه، سامان یافته است تا به خواست الهی، جوابی مستدل به این شبهه ارائه شود.
آخرت مهمترین بُعد زندگی
ابتداءً باید بدانیم که اصلیترین، جدیترین، حقیقیترین و مهمترین بُعد زندگی انسانها در جهان آخرت است. آیات شریف قرآن، حیات دنیا را کم، قلیل، ناچیز و بازی معرفی میکند و آخرت را اصیل میشمارد: «تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللّهُ یُرِیدُ الآخِرَةَ».1 تأکید و اصرار قرآن بر توجه انسان به آخرت، گواه اصالت و حقیقت آخرت است و فراموشی آخرت، موجب خسران و عذاب؛ «لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ».2
نکته دیگر، این که اهمیت دین به تبع اهمیت آخرت خواهد آمد؛ به این معنا که جدیترین و اصلیترین بُعد زندگی انسان باید با عمل ساخته شود؛ اما چگونه؟ چه چیزهایی آخرتمان را آباد و چه امور و اعمالی آخرتمان را ویران میکند؟ متصدی پاسخ به این سؤالات، دین است. دین یعنی مجموعه دستوراتی در حوزه اعتقاد و عمل که التزام به آنها، باعث سلامت، امنیت و آبادانی آخرت ما میشود و توسط نبیمکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و اهلبیت عصمت علیهم السلام به دست ما رسیده است.
مروری بر حوادث پس از رحلت
نکته دیگر که در رابطه با پاسخ به این شبهه لازم است دانسته شود، اتفاقاتی است که بعد از وفات3 پیامبر شریف اسلام رخ نمود، که سیاهترین برگ تاریخ را رقم زد و آن، غصب خلافت و روی کار آمدن معاویه، بنیامیه و بنیعباس بود. اینکه معاویه را به تنهایی و کنار بنیامیه ذکر نمودیم ـ با آنکه او جزء بنیامیه بود ـ از این جهت است که وی به تنهایی در نابودی دین و راه اندازی کارخانه جعل احادیث دروغین، سهم بزرگی داشت؛ همانطور که سهم بزرگی از عذاب برزخ و قیامت، برای اوست.4
ابن ابیالحدید و از او قدیمیتر در مسعودی مروج الذهب و از این دو قدیمیتر، ابن بکار از مطرف فرزند مغیرة بن شعبه ـ فرماندار معاویه در کوفه ـ نقل میکنند که پدرم هر شب، وقتی به خانه میآمد، از کیاست و فراست معاویه با آب و تاب حرف میزد؛ اما یک شب از نزد معاویه آمد، حرفی نزد و غذا نخورد، وقتی از او علت حرف نزدنش سؤال شد، گفت: من به معاویه گفتم: «تو اکنون در اوج قدرت هستی، خوب است کمی به بنیهاشم لطف کنی. اینها عمو زادههای تو هستند» معاویه گفت: «هرگز! ابابکر و عمر و عثمان به حکومت رسیدند و این همه زحمت کشیدند، اما وقتی مردند نامشان هم مُرد؛ در حالیکه نام فرزند ابوکبشه5 ـ یعنی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ـ را هر روز، پنج مرتبه در سراسر جهان اسلام به فریاد (اذان)، بانگ میزنند و به بزرگی یاد میکنند. نه! به خدا سوگند، آرام نخواهم نشست، مگر اینکه این نام را دفن کنم و این ذکر و یاد را به خاک بسپارم».
قیام امام حسین علیه السلام ، عامل بقای دین
قطعاً اگر قیام امام حسین علیه السلام نبود، معاویه در این راه به موفقیت میرسید و این نام مقدس را دفن میکرد؛ لذا رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «حسین منی و أنا من حسین»؛ جمله اول، یعنی حسین از ذرّیه من و فرزند دختر من است؛ اما جمله «من از حسینم» یعنی چه؟ رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یعنی نبوتش و آنچه برای نجات بشریت از طرف خدا آورده و دفن این امور، یعنی دفن نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ؛ اما امام حسین علیه السلام با قیامش نگذاشت دین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یعنی همه آن چیزی که ایشان بیست و سه سال برای تثبیت آن، خون جگر خورد و جنگید، دفن شود. امام حسین علیه السلام قیام کرد، پاره پاره شد، علی اصغر و علیاکبر و جگر گوشههایش، جلوی چشمان او تشنه، گرسنه و خسته شهید شدند، تا دین خالصی که رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای بشریت آورده بود، همانطور به نسل بعدی برسد و راه وصول به توحید، محبت، بندگی خدا و در یک کلمه، راه آخرت همچنان باز بماند.
همانطور که نمیتوان با طراحی و نقشه غلط و با مصالح غیر مناسب، بنایی را در دنیا استوار کرد، همانطور هم نمیتوان با دین غلط و تحریف شده، آخرت را آباد کرد. همه ائمه علیهم السلام در این جهت، زحمات فراوانی کشیدند ولی رنج و سختی امام حسین علیه السلام از همه بیشتر و آشکارتر بود.
و تو ای خواننده این سطور! زمانی این مطالب برایت بهتر قابل درک است که با تقوا و یاد مرگ، آخرت در قلبت عظیم شود و وجه همّت تو و جهت اعمالت برای آخرت باشد. اگر اینطور شود، دیگر برای گریه کردن برای ائمه علیهم السلام خصوصاً امام حسین علیه السلام احتیاج به روضه خواندن هم نداری؛ چه رسد به اینکه سؤال کنی چرا باید برای امام حسین علیه السلام گریه کنیم؟
وقتی آخرت برایت مهم شد و فهمیدی که زندگی ابدی و اصلی در آخرت است و باید آنرا آباد کنی و در این مسیر، احتیاج به دستور العمل داری، احساس نیاز به دین صحیح را خواهی فهمید؛ دینی که بتواند نیاز بندگی تو را تأمین و روح تو را در راه بندگی، سیراب و کامل نماید. آنگاه با مطالعه تاریخ مییابی که این دین، با ریختن خونهای ائمه علیهم السلام و خصوصاً امام حسین علیه السلام و هم چنین زحمات و آوارگی علمای شیعه، اکنون به دست تو رسیده است. آن زمان، دردهای اهلبیت علیهم السلام که برای رساندن دین و حفظ و سلامت آن بود، قلبت را میفشارد و با خود فکر خواهی کرد که برای بهشت رفتن من، فرق امیر المومنین علیه السلام شکافته شد، سر امام حسین علیه السلام بر نیزه رفت، امام موسیکاظم علیه السلام در چاه، زندانی شد و هزاران عالم شیعی خون جگرها خوردند تا راه بهشت رفتن ما باز بماند.
اینجاست که قلبت درد خواهد گرفت و اشکت جاری خواهد شد؛ بدون اینکه کسی روضهای بخواند. اینجاست که قدر مرجع تقلید خودت را خواهی دانست و از صمیم قلب به علمای دین ارادت پیدا خواهی کرد. اینجاست که معنی آیه « ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ»6 را خواهی دانست که ائمه فرمودند: «نعیم، ماییم». یعنی خدا از ما خواهد پرسید که بهترین بندگان من پاره پاره شدند؛ هزاران عالم چه سختیها که متحمل نشدند تا دین، به دست تو برسد و تو آخرتت را، زندگی حقیقی و ابدی خود را بسازی؛ اما تو چه کردی؟ به دنیا مشغول شدی و تمام همت تو، دنیای تو شد به گونهای که از آخرت، غافل شدی؛ لذا نفهمیدی که چرا ائمه در راه حفظ دین، این قدر مصائب را تحمل کردند.
با غفلت از آخرت، احساس نیاز به دین از بین میرود و در این صورت قیام امام حسین علیه السلام ، مفهومی نخواهد داشت. ریشه حل مسأله، در توجه به آخرت است و اگر آخرت، مهم شود، بقیه امور حل خواهد شد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1] . سوره انفال/67.
2 . سوره ص/26.
3 . بلکه به قول درستتر؛ شهادت؛ چون نبی مکرم اسلام مسموم شدند.
4 . ما نمیتوانیم در این صفحات محدود، این مسأله را شرح دهیم که چطور جریان غصب خلافت و استیلای معاویه در سال 40 هجری باعث نابودی و واژگونی دین شد. فقط خوانندگان را به خواندن کتاب «نقش ائمه در احیای دین»، تألیف علامه مرتضی عسگری، توصیه مینماییم؛ خواندن این کتاب برای تحکیم و تثبیت اعتقادات در بعد امامت از ضروریات است.
5 . لقبی که کفار قریش از روی طعنه به نبی مکرم اسلام دادند.
6 . سوره تکاثر/8.
پدیدآونده :حجت سنایی
سه شنبه 14/9/1391 - 23:25