در فرهنگ ما، ناسزایی گویی، ناروا گویی و فحش دادن زشت و ناپسند است. اما نفرین کردن و لعنت نمودن بسیار سنگین تر است. همگی می ترسیم نکند به لعنت و نفرین دیگران مبتلا شویم، حتی بدترین این لعن و نفرین ها در حق پدر و مادر و خاندان افراد گفته می شود. حتی پیامبر اسلام(ص) فرمودند ؛ خداوند مرا لعنت کننده نیافرید، بلکه مایه رحمت آفرید.
حال اگر نفرین و لعن این قدر مذموم و ناپسند است چرا در زیارت عاشورا، بیش از 114 بار لعن و نفرین می فرستیم. حتی می گوییم خدایا بر آنها لعن و نفرین ابدی و فنا ناپذیر فرو فرست؟! پاسخ این سؤال را باید از زبان قرآن بشنویم.
لعن در لغت، به معنای دور بودن از رحمت الهی می باشد. چنانچه در کتب لغت آمده است: لعن، دوری و طرد شدن از خیر است، و گفته شده است: لعن، دور شدن از خداست و فرمایش خدای متعال که می فرماید: بلکه لعنت کرد خداوند ایشان را به سبب کفرشان یعنی دور کرد ایشان را از خود.
لعین: طرد شده و دور شده. هر کسی را که خدا او را لعنت کرده است، پس به تحقیق او را از رحمت خویش دور کرده و مستحق عذاب دانسته است. لعن به معنای عذاب کردن نیز آمده است. بنابراین اگر دشمنان اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) را لعن می کنیم، در واقع، دور بودن از رحمت خدا را برای آنان طلب می کنیم و این ناسزاگویی نیست، بلکه نوعی تشفی دل و ابراز انزجار از کسانی است که دشمن دوستان ما هستند. اصولاً محبت به کسی بدون دشمنی با دشمنان آنان امکان پذیر نیست و انسان وقتی به کسی محبت پیدا کرد، نسبت به دشمنان او نیز دشمن شده و ابراز انزجار و نفرت قلبی می نماید. وجود انسان فطرتاً آکنده است از عواطف مثبت و منفی؛ یعنی همان طور که احساسات مثبت در انسان وجود دارد، احساسات منفی نیز وجود دارد و اگر شخصی یکی از این دو را نداشته باشد یا کمتر از حد معمول یا بیش از حد مورد نیاز، دارا باشد، از حد اعتدال خارج شده و به افراط و تفریط کشیده شده و انسانی نامتعادل می باشد. بنابراین، انسان باید جاذبه و دافعه را همراه یکدیگر در وجود خویش پرورش دهد.
لعن در قرآن
خداوند بزرگ در قرآن کریم بیش از 40 بار واژه لعن را به کار برده اند. و همچنین در آیه 159سوره بقره خداوند بزرگ، تمامی مؤمنان را به لعنت کردن این گروه امر می نماید و دستور می دهد.
با تفکر در آیات و روایات روشن می گردد که خدا و پیامبران او، کفار و ظالمین را لعن نموده و حتی در بعضی موارد، خدای متعال دستور به لعن آنان نیز داده است.
1. لعنت خدا بر کفار و ظالمین و تکذیب کنندگان
قرآن کریم، در این رابطه، می فرماید: همانا خداوند، کافرین را لعن کرده و برای آن ها آتش جهنم را مهیا کرده است.
و در جای دیگر می فرماید: به خاطر نقش پیمان آن ها (بنی اسرائیل)، آنان را لعنت کردیم.
حضرت علی (علیه السلام) می فرماید: خداوند لعنت کرده است، کسانی را که امر به معروف می کنند، ولی خود، تارک آن هستند و نهی از منکر می کنند، ولی خود، عمل کننده به آن می باشند.
2 لعن پیامبران بر کفار
کسانی از بنی اسرائیل که کافر گشتند، در زبان داود و عیسی بن مریم لعنت شدند.
پیامبر اکرم نیز فرمود: من 7 گروه را لعنت کرده ام که خدا و هر پیامبر مستجاب الدعوه ای، پیش از من نیز آن ها را لعنت کرده اند... .
3 لعنت کردن ملائکه بر کفار و ظالمین
کیفر ایشان (ستمگران) این است که خدا و فرشتگان و همه مردم، آن ها را لعنت می نمایند.
4 دستور خدای متعال و پیامبر او، مبنی بر لعن کردن تکذیب کنندگان
هر کس با تو در مقام مجادله برآید درباره عیسی...، بگو: به مباهله برخیزیم تا لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
البته در مواردی نیز از لعن کردن نهی شده است و آن، لعن بر مؤمنین می باشد. چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمود: لعن کردن مؤمن نظیر کشتن اوست.
پس همان گونه که خداوند ارحم الرحمین است در جایگاه عفو و رحمت؛ اَشَّدُالمعاقبین (شدیدترین مجازات کننده) در جایگاه تنبیه و مجازات نیز هست. وظیفه ما بندگی و اطاعت است و رمز اطاعت در این آیه نهفته است؛
« قل إن کنتم تحبون الله فاتبعونی یحبیکم الله و یغفرلکم ذنوبکم »(آیه31،سوره آل عمران)
ای پیامبر به مردم بگو، اگر خدا را دوست دارید، از شخص من (پیامبر) اطاعت کنید تا خداوند مهربان نیز شما را دوست بدارد.
بنابراین کسانی که خدا و رسولِ او را اذیت می کنند، خداوند آن ها را در دنیا و آخرت، لعنت می کندو پیامبر اکرم نیز فرمود: هر کس اهل بیت مرا اذیت کند، مرا اذیت کرده است.
لعن در زیارت عاشورا
لعن و نفرین به عنوان «برائت»، یکی از شروط «تقرّب» است؛ همان گونه که در زیارت امام حسین علیهالسلام میگوییم:
«یا ابا عبداللّه! انّی اتقرّب الی اللّه و الی رسوله و الی امیرالمؤمنین و الی فاطمة و الی الحسن و الیک بموالاتک و بالبرائة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائة ممّن اسّس اساس الظّلم ...»
ای حسین! من تقرّب میجویم به خدا و به رسول او و به امیرمؤمنان و به فاطمه زهرا و به حسن مجتبی و به تو، به وسیله موالات و دوستی تو و به وسیله برائت و بیزاری جستن از هرکس که با تو جنگید و جنگ را علیه تو برپا ساخت و به وسیله برائت جستن از هرکس که پایه ظلم و ستم را درباره شما نهاد....
برائت از امتیازهای مکتب اسلام است؛ زیرا تأکید بر مرز دوستیها و دشمنیها میشود تا پیروان این آیین با نمایان ساختن این مرزها، «حبّ» و «بغض» خود را آشکار سازند و هماره بین حقّ و باطل، خیر و شرّ، عدل و ظلم و حسین و یزید، یک طرف را برگزینند که:
«فمن یکفر بالطّاغوت و یؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقی...»
هرکس به طاغوت کفر ورزید و به خداوند ایمان آورد، همانا به دستگیره مستحکم الهی، که هرگز گسسته نخواهد شد، چنگ زده است.
با این نگرش، به خوبی درمییابیم که «ایمان به خداوند» و قرار گرفتن در صراط هدایت و رستگاری، با انجام مقدمهای که «کفر به طاغوت و نفی طاغوتیان» است،
صورت میپذیرد و هریک از خدا باوران باید در درون خود، «کفر نسبت به طاغوت» و «ایمان نسبت به اللّه» را داشته باشند؛ زیرا:
کفر و ایمان، قرین یکدگرند هر که را کفر نیست، ایمان نیست
این بینش ناب، تجلّیبخش حقیقتی است که در آن فرهنگ تولّی و تبرّی ، به معنی دوستی با دوستان خدا و دشمنی با دشمنان خدا، به عنوان «گرایش و گریز» در عرصه «اندیشههای آسمانی» و در شیوههای رفتاری فردی و اجتماعی نمود مییابد
تا هریک از دین باوران متعهد، مرزهای دوستی و دشمنی را که باعث تقویت یا تضعیف آرمانهای آسمانی میشود، حفظ نمایند و در نگاه دوستان و دشمنان، برجسته سازند؛
همان گونه که این شیوه را در پاسداری از اموال و دارایی خویش نسبت به دیدهها و دلهای اطرافیان به کار میگیرند.
بیتردید این بینش و شیوه بر اساس فطرت و خرد است و خدا جویان را افرادی آرمان گرا، صاحب نظر و ارزشی تجلّی میدهد تا هرگز در سیاهی لشکر دشمن قرار نگیرند و زبونانه «تساهل و تسامح» و استراتژی «لبخند و صلح و سلام» را بهانه بی بهانگی خویش قرار ندهند.
پی نوشت:
[1]- زیارت عاشورا ،ر.ک: بحارالانوار، ج 98، ص 293.
[2]-بقره/ 256.
[3]- ر.ک: الکافی، ج 1، ص 185 و 210.
[4] منتهی الارباب، چاپ سنائی، ص 1146
[5] نساء/ 46.
[6] لسان العرب، ج 13، ص 388 و 387.
[7] احزاب/ 64.
[8] مائده/ 13
[9] نهج البلاغه، خ 129.
[10] مائده / 78.
[11] بحار، ج 75، ص 339 و بحار، ج 5، ص 88، ح 6
[12] آل عمران/ 87.
[13] آل عمران / 61.
[14] میزان الحکمه، ج 11، ص 5324.
[15] احزاب / 57.
[16] بحار، ج 5، ص 69؛ بحار، ج 43، ص 23.
[17] برای مطالعه بیشتر ر.ک: نوشته استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی(علیه السلام).