دعا و زیارت
پرخورى و هوشيارى از پرخورى بپرهيزيد تا هوشيار بمانيد
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:
پرخورى موجب از بين رفتن و نابودى هوشيارى و زيركى است پنج شنبه 2/1/1386 - 6:52
دعا و زیارت
كم خوردن و سبك بودن
كمتر غذا بخوريد تا سبكتر باشيد
رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) فرمودند:
محبوبترين شما در پيشگاه خدا آنكس است كه كم خوراكتر و سبكتر باشد.
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:51
دعا و زیارت
نمك قبل از غذا
ابتداى غذا، كمى نمك بخوريد
حضرت على (عليه السلام ) فرمودند:
در شروع به غذا خوردن ، نمك بخوريد، اگر مردم مى دانستند نمك چه خاصيتى دارد هر آينه به جاى داروهاى مجرب ديگر آن را انتخاب مى كردند
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:51
دعا و زیارت
- آغاز غذا با نام خدا
غذاى خود را با نام خدا آغاز كنيد
امام على (عليه السلام ) فرمودند:
به هنگام غذا خوردن خداى را ياد كنيد و از بيهوده گوئى اجتناب نمائيد زيرا كه طعام نعمت و رزقى از خداوند است و بر شماست كه در آن خداى را ياد كرده و شكر گوئيد.
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:50
دعا و زیارت
شروع با سركه
خوب است غذا را با سركه شروع كنيد
محمد بن على گويد: مردى در خراسان خدمت امام رضا (عليه السلام ) بود. غذايى براى آن حضرت آوردند كه با آن سركه و نمك بود. آن حضرت آغاز غذا را با سركه شروع كردند، آن مرد گفت : قربانت گردم ، شما به ماها امر كرديد با نمك شروع كنيم ! آن حضرت فرمودند: اين مثل آن است ، بدرستى كه سركه ذهن را قوى و عقل را زياد مى كند.
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:49
دانستنی های علمی
شستن دست ها
دست هايتان را قبل و بعد از غذا بشوئيد
امام على (عليه السلام ) فرمودند:
شستن دست ها قبل از غذا، رزق را زياد مى كند، لباس ها را از آلودگى حفظ مى نمايد و چشم را تقويت مى كند.
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:49
دانستنی های علمی
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:39
دعا و زیارت
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:38
دعا و زیارت
مراسم كفن و دفن
آن گاه كه امام حسن(ع) دار فانى را وداع گفت، عباس بنعلى(ع)، عبدالرحمن بنجعفر و محمد بنعبدالله بنعباس به كمك امام حسين(ع) شتافتند و آن حضرت با كمك آنان جنازه برادر را غسل داد، حنوط كرد و كفن نمود، آن گاه به مصلا (جايگاه خاص، جهت نماز گزاردن بر مردگان) كه در نزديكى مسجد النبى بود منتقل نمودند، كه آن مصلا را «بلاطه» مىناميدند. در آن جا بر جنازه آن حضرت نماز گزاردند، سپس جنازه را جهت تجديد عهد و دفن، نزديك مزار رسول خدا(ص) بردند.
ممانعت از دفن در حرم پيامبر
فرماندار مدينه، مروان بنحكم به همراه آشوبگران جلو آمدند و فرياد برآوردند: شما مىخواهيد حسن بنعلى را در كنار پيامبر دفن كنيد؟ از طرف ديگر عايشه سوار بر استر به جمعشان پيوست و فرياد زد: چگونه مىشود كسى را كه من هرگز او را دوست ندارم، به ميان خانه من داخل كنيد.
مروان گفت: آيا سزاوار است عثمان در دورترين نقطه مدينه در قبرستان دفن شود و حسن بنعلى در جوار پيامبر خدا(ص) هرگز نمىشود، من شمشير به دست مىگيرم و حمله مىكنم و ممانعتخواهم نمود.
عدهاى از امويان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و مىخواستند فتنهاى به پا كنند كه امام حسين(ع) با بردبارى جنازه برادرش را به سوى بقيع برگرداند و بنىهاشم را آرام نمود و در جوار جدهاش فاطمه بنت اسد در بقيع دفن نمود و از خونريزى و فتنه به همان وضعى كه امام مجتبى(ع) وصيت نموده بود جلوگيرى كرد.
امام حسين(ع) رو به مروان كرد و فرمود: اگر برادرم وصيت كرده بود كه در كنار جدش پيامبر(ص) دفن شود، مى فهميدى كه تو كوچكتر از آنى كه بتوانى ما را برگردانى و جلو دفن جنازه او را در ميان حرم پيامبر(ص) بگيرى.
ابنشهر آشوب مىافزايد: به هنگام بردن جنازه امام مجتبى(ع) به سوى بقيع غرقد، افراد شرور و پستبه پشتيبانى امويان به جنازه آن بزرگوار تيراندازى كردند، به طورى كه هنگام دفن هفتاد تير از بدن آن حضرت جدا نمودند.
عايشه به هنگام دفن امام مجتبى(ع)ابنعباس(ره) خطاب به عايشه (در حالى كه چهل سوار در اطرافش بودند) گفت: «واسو اتاه فيوما على بغل و يوما على جمل، تريدين ان تطفئى نورالله و تقاتلى اولياءالله ارجعى فقد كفيت الذى تخافين و بلغت ما تحبين و الله منتصر لاهل البيت و لو بعد حين; چه بيچارگى و بدبختى! امروز سوار بر استر شدى و يك روز سوار بر شتر گشتى (اشاره به جنگ جمل). تو مىخواهى نور خدا را خاموش كنى و با اولياى خدا بجنگى. برگرد، آنچه ديگران مىخواستند انجام دادى و ماموريتخويش را به پايان رساندى، خداوند اهل بيت(عليهم السلام) را يارى خواهد كرد، گرچه زمانى بگذرد...»
و بعضى سخن ابنعباس را چنين نقل كردهاند: «جملت و بغلت و لو عشت لفيلت!» آن روز سوار بر شتر گشتى و امروز بر استر سوارى، و اگر زنده بمانى [براى مبارزه با نور خدا و اهل بيت] بر فيل نيز سوار خواهى گشت.
و در قسمتهايى از زيارات جامعه، خطاب به امامان معصوم(عليهم السلام) ماجراى شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق(ع) چنين نقل مىكند:
«يا موالى... انتم بين صريع فى المحراب قد فلق السيف هامته و شهيد فوق الجنازة قد شكتبالسهام اكفانه [اكفانه بالسهام]...; اى سروران من...! شما كسانى هستيد كه بعضى جسدتان در ميان محراب عبادت در حالى كه فرقتان شكافته بود، به شهادت رسيديد و بعضى از شما شهيدى هستيد كه دشمنان اسلام بر جنازه شما تيراندازى كردند، به طورى كه كفنتان سوراخ سوراخ گرديد...»
در روايت فوق، ابتدا اشاره به نحوه شهادت على بنابىطالب(ع) شده است و سپس ماجراى تيرباران شدن جنازه امام مجتبى(ع) را بيان مىكند و در ادامه آن، ماجراى شهادت امام حسين(ع) و ديگر ائمه را بيان مىدارد
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:36
دعا و زیارت
جنونآميزترين جنايت معاويه
معاويه بارها تصميم بر مسموم كردن امام مجتبى(ع) گرفت و به واسطههاى پنهان زيادى متوسل گرديد حاكم نيشابورى با سند معتبر از ام بكر بنت مسور نقل مىكند كه گفت:
«كان الحسن بن على[ع] سم مرارا كل ذلك يغلتحتى كانت مرة الاخيرة التى مات فيها فانه كان يختلف كبده، فلم لبثبعد ذلك الا ثلاثا حتى توفي; حسن بنعلى[ع] را بارها مسموم كردند، ليكن اثر چندانى نگذاشت ولى در آخرين مرتبه زهر كبدش را پارهپاره كرد، كه بعد از آن سه روز بيشتر زنده نماند.»
ابنابىالحديد مىنويسد: «چون معاويه خواستبراى پسرش يزيد بيعتبگيرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبى(ع) كرد، زيرا معاويه براى گرفتن بيعتبه نفع پسرش و موروثى كردن حكومتش مانعى بزرگتر و قوىتر از حسنبنعلى(ع) نمىديد، پس معاويه توطئه كرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد.»
در اين توطئه، بيشترين نقش را مروان بنحكم كه فرماندار مدينه بود ايفا كرد. وقتى معاويه تصميم بر اين جنايت هولناك گرفت، آخرين مرتبه، طى نامهاى سرى از مروان فرماندار خويش خواست تا در مسموميتحسن بنعلى(ع) سرعت گيرد و آن را در اولويت قرار دهد.
مروان جهت اجراى اين توطئه مامور شد با جعده دختر اشعث همسر امام مجتبى(ع) تماس برقرار كند. معاويه در نامهاش نوشته بود كه جعده يك عنصر ناراضى و ناراحت است و از جهت روحى مىتواند با ما همكارى داشته باشد و سفارش كرده بود كه به جعده وعده دهد بعد از انجام ماموريتش او را به همسرى پسرش يزيد درخواهد آورد و نيز توصيه كرده بود صد هزار درهم به او بدهد.
بنا به گفته شعبى: چون جعده امام مجتبى(ع) را مسموم كرد، معاويه صدهزار درهم را به او داد، ليكن از ازدواج با پسرش يزيد سرباز زد و در پيامى برايش نوشت: «چون علاقه به حيات و زندگى فرزندم يزيد دارم، نمىگذارم با تو ازدواج كند.»
امام صادق(ع) فرمود: جعده - لعنة الله عليها - زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام مجتبى(ع) روزه داشت و روزهاى بسيار گرمى بود، به هنگام افطار خواست مقدارى شير بنوشد، آن ملعون زهر را در ميان آن شير ريخته بود، به مجرد اين كه شير را آشاميد، پس از چند دقيقه امام(ع) فرياد برآورد:
«عدوة الله! قتلتني قتلك الله و الله لا تصيبن مني خلفا و لقد غرك و سخر منك و الله يخزيك و يخزيه; دشمن خدا! تو مرا كشتى، خداوند تو را نابود كند. سوگند به خدا! بعد از من بهره و سودى (خوشحالى) براى تو نخواهد بود. تو را گول زدند و مفت و رايگان در راستاى اهدافشان به كار گرفتند. سوگند به خدا (معاويه) بيچاره و بدبخت نمود تو را و خود را خوار و ذليل كرد.»
امام صادق(ع) در ادامه سخنان خود فرمودند: «امام مجتبى(ع) بعد از اين كه جعده او را مسموم كرد، دو روز بيشتر باقى نماند و از دنيا رفت و معاويه هم بدانچه وعده كرده بود وفا ننمود
پنج شنبه 2/1/1386 - 6:36