قرابت قـرابـت بـا رسـول خـدا(ص ) یكى از امتیازاتى است كه در طول تاریخ براى تصدى منصب خلافت مـورداسـتـناد قرار گرفته است تا آنجا كه شاید نتوان كسى را یافت كه در حال تصدى این منصب ادعاى قرابت بارسول گرامى اسلام (ص ) را نداشته است .
ایـن امـتیاز در سقیفه بنى ساعده , ملاك عمل قرار گرفت مهاجرانى كه در سقیفه حضور داشتند بـه خـویـشـاوندى خود با رسول اكرم (ص ) استدلال مى كردند و با همین دلیل , انصار را از بیعت با سعدبن عباده باز داشتند ((278)) .
مـا نـیـز مـعـتـقـدیـم قـرابـت بـا رسـول اكـرم (ص ) شـرط خـلافـت و جـانشینى است , ولى نه خویشاوندى ظاهرى كه اهل سقیفه در نظر داشتند, هر چند امیرالمؤمنین على (ع ) از نظر ظاهرى هم نزدیك ترین فردبه رسول خدا(ص ) بود او پسر عمو, داماد و برادر رسول خدا(ص ) بود و در میان مـسـلـمـانـان هـیچ كس این سه نسبت را یكجا نداشت على (ع ) پسر عموى پیامبر بود, پسر جناب ابـوطـالب كه نسبت به وجودمقدس پیامبر اكرم (ص ) سمت پدرى داشت , و عمر شریف خود را در راه دفـاع از اسـلام و پـیـامـبراسلام (ص ) سپرى كرده و در سخت ترین , شرایط حاضر نشد دست از حـمـایـت آن بزرگوار بردارد ((279)) داماد پیامبر بود, شوهر حضرت صدیقه اطهر كه نزد پیامبر اسـلام مـحبوبترین انسانها بود ((280)) هركدام ازاصحاب كه او را خواستگارى مى كردند, حضرت جـواب مـنفى مى داد, تا اینكه او را به عقدعلى بن ابى طالب (ع ) در آورد ((281)) و فرمود: ((خدا به من دستور داده است : فاطمه را به ازدواج على درآورم )) ((282)) .
و بـرادر پـیـامـبـر اكـرم (ص ) اسـت كـه حضرتش از میان تمام مهاجر و انصار او را به برادرى خود برگزید ((283)) و فرمود: در دنیا و آخرت تو برادر منى , انت اخى فى الدنیا و الاخرة ((284)) .
و فرمود: تو برادر و همراه منى , انت اخى و صاحبى ((285)) .
پـیـامـبر اكرم (ص ) گاهى او را برادر خود مى خواند گاهى خویش خود مى نامیدش و گاه او را از اهل بیت خود مى شمرد.
هـنگامى كه قرآن شریف مسلمانان را موظف كرد تا به عنوان اجر رسالت خویشان رسول اكرم (ص ) رادوست بدارند ـ و فرمود: قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى , ((286)) یعنى : اى رسول ما بـه مـسـلمانان بگو در مقابل رسالت خویش مزدى نمى خواهم جز آنكه با خویشان من دوستى كند پرسیدند:یا رسول اللّه خویشان تو كیانند؟
فرمود: ((على , فاطمه و دو پسر ایشان )) ((287)) .
آرى عـلـى (ع ) بـا پـیـامـبـر اكـرم نسبتى بس نزدیك دارد كه هم خود بدان افتخار مى كند, و هم همه اصحاب به آن اعتراف دارند در روز شورى اهل شورى را مخاطب قرار داده فرمود: ((شما را به خـدا قـسـم مـى دهم ! آیا در بین شما كسى هست كه در خویشى به رسول خدا(ص ) از من نزدیكتر باشد؟ )) همه گفتند:نه به خدا ((288)) .
ولـى قـرابـت عـلـى (ع ) بـا پـیـامـبر اكرم (ص ) از این هم نزدیكتر است آن حضرت نه تنها خویش رسول خدا, بلكه از اهل بیت اوست ((289)) .
هـنگامى كه آیه مباهله ((290)) نازل شد, حضرت , على , فاطمه و حسن و حسین را نزد خود خواند وعرض كرد: ((الهى اینان اهل منند)) ((291)) .
بـراى ایـنـكـه هـمه مسلمانان بدانند كه اهل بیت پیامبر چه كسانى هستند, وقتى آیه شریفه و امر اهـلـك بالصلاة واصطبر علیها ((292)) (خانواده خویش را به نماز فرما و خود در اداى آن پایمردى كن نازل شد,) تاچند ماه هر روز صبح به در خانه آنها مى آمد, مى ایستاد و مى فرمود:.
اوَّلین تصنیف كننده در علم تفسیر قرآن سعید بن جُبَیْر تابِعى بوده است و او اعلم تابعین بوده، همان طور كه سیوطى در «إتقان» از قَتاده حكایت كرده، و تفسیر وى را ذكر نموده است، و او را ابن ندیم در «فهرست» آنجا كه كتب مصنَّفه در تفسیر را ذكر مى كند آورده است، و از احدى قبل از او تفسیرى ذكر نكرده است. شهادت او در سنة نود و چهار از هجرت بوده است.
ابنجُبَیْر از شیعیان خالص بوده است. بر این مطلب علماى ما در كتب رجال همچون علاَّمه جمال الدَّین ابن مُطَهَّر در «خلاصه»، و أبو عَمرو كَشِّى در كتاب خود در رجال آورده، و روایاتى را از أئمّه: در مدحش و تشیّعش و استقامتش روایت نموده است. علّت كشته شدن او توسط حجّاج بن یوسف ثَقَفى چیزى نبود مگر همین امر، یعنى تشیّع او. حجَّاج او را در سنة 94 به شهادت رساند.
پس از سعید بن جُبَیر جماعتى از تابعین از شیعه در تفسیر قرآن دست به تصنیف زدند:
از ایشان است سُدِّى كبیر: إسمعیل بن عبدالرَّحمن كوفى أبومحمد قُرَشى متوفّى در سنة یكصد و بیست و هفت. سیوطى در «اتقان» گوید: أمْثَلُ التَّفاسیر تفسیرُ إسمعیل سُدّى . پیشوایانى در تفسیر همچون ثَوْرى و شُعْبَه از وى روایت كردهاند.
تفسیر او را نَجاشى ، و شیخ ابو جعفر طوسى در فهرست اسامى مصنِّفین شیعه ذكر كردهاند. و ابنقُتَیْبه در كتاب «معارِف» و عسقلانى در «تقریب» و«تهذیبالتَّهذیب»، تنصیص بر تشیّع وى نمودهاند. سُدِّى از اصحاب امام على بن الحسین و امام باقر و امام صادق است.
و از ایشان است محمّد بن سائب بن بِشْر كَلْبى صاحب تفسیر كبیر مشهور.
او را ابنندیم در جائى كه از كتب مُصَنَّفه در تفسیر قرآن نام مى برد ذكر نموده است. و ابن عدى در «كامل» گفته است: كَلْبى داراى احادیث صالحهاى مى باشد بالخصوص از أبوصالح. وى در تفسیر معروف است، و هیچ كس نظیر وى تفسیرى طولانى ، و سیر و اشباع كننده ندارد. سَمْعانى گوید: محمد بن سائب صاحب تفسیر از اهل كوفه بود، و قائل به رجعت بود، و پسرش هشام داراى نسبى عالى ، و در تشیّع غالى است.
وفات او در سنة یكصد و چهل و شش از هجرت مباركه بوده است.
و از ایشان است جَابِرُبْنُ یَزید جُعْفى پیشوا در تفسیر. وى از امام باقر علیهالسّلام أخذ كرده است و از منقطعین به سوى وى بوده است. تفیسر قرآن كریم را تصنیف كرد و غیر تفسیر را نیز نوشت. او در سنة یكصد و بیست و هفت پس از هجرت وفات یافت. و تفسیر او غیر از تفسیر امام باقر است كه آن را ابنندیم آنجا كه از كتب مُصَنَّفه در تفسیر نام مى برد، ذكر نموده است.
ابن ندیم گفته است: كتاب تفسیر امام باقر محمد بن على بن الحسین را از او أبوالجارود: زیاد بن مُنْذر رئیس جارودیّة زیدیّه روایت كرده است.
قبل از آنكه أبوالجارود زیدى مذهب گردد، یعنى در عصر استقامت او جماعتى از موَثَّقین شیعه، مانند أبو بصیر یحیى بن قاسم أسدى و غیر او آن را روایت نمودهاند.
اوَّلین كس كه در علم قرائت تصنیف كرده است، و علمش را تدوین و قرائات را جمع كرده است، أبَانُ بْنُ تَغْلِب ربعى أبوسَعید (یا أبُواُمَیْمَه) كوفى بوده است. نجاشى در فهرست أسماء مُصَنِّفین شیعه گفته است: أبان ؛ در هر فنّى از علوم قرآن و فقه و حدیث، مقدّم بوده است. أبان خود در میان قُرَّاء صاحب قرائت مشهورى مختصّ به خود مى باشد. در اینجا نجاشى ، اسناد خود را از محمد بن موسى بن أبومریم صاحب لولو از أبان در روایت كتاب مُتَّصل مى نماید.
و ابن ندیم در «فهرست»، تصنیف أبان را در قرائت ذكر نموده است و گفته است: او كتاب لطیفى در مَعانى قرآن دارد، و كتاب القِراءة،و كتابى از اصولِ روایت بنا بر مذهب شیعه تصنیف نموده است - انتهى .
پس از أبان، حَمْزَةُ بْنُ حَبیب كه یكى از قرّاء سَبْعَه مى باشد، كتاب قرائت را تصنیف نمود. ابن ندیم گوید: كتاب القراءة از حمزة بن حبیب مى باشد، و او یكى از هفت قارى از اصحاب امام صادق است - انتهى . و شیخ أبوجعفر طوسى در كتاب «رجال» وى را در اصحاب امام صادق علیهالسّلام أیضاً ذكر كرده است. و به خطّ شیخ شهید محمّد بن مَكَّى ، از شیخ جمال الدّین: احمد بن محمد بن حَدَّاد حِلِّى این عبارت زیر یافت شده است: كسائى قرآن را بر حمزه قرائت نمود، وحمزه بر ابوعبدالله امام صادق، و او بر پدرش، و پدرش بر پدرش، و وى بر پدرش، و او بر على بن أبیطالب امیرالمومنین: قرائت كرده است.
حمزه همچنین قرآن را بر أعْمَش و بر حُمْرَان بْن أعْیَن كه هر دوى ایشان از شیوخ شیعه بودهاند قرائت نموده است، و سابقه ندارد كه: پیشتر از أبان و حمزه احدى در قرائات تصنیفى به عمل آورده باشد، به سبب آنكه ذهبى و غیر او از كسانى كه در طبقات قرّاء چیزى نگاشتهاند همگى تصریح كردهاند بر آنكه اوَّل كس كه در قرائات تصنیف نموده است أبوعُبَید قاسم بن سلاّم متوفّى در سنة 224 بوده است و شكّ نیست كه أبان بر او تقدّم دارد، زیرا ذهبى در «میزان»، و سیوطى در «طبقات» تصریح كردهاند كه: او در سنة 141 وفات یافته است. بنابراین، او بر أبوعُبَید، هشتاد و سه سال مقدّم مى باشد. و همچنین حمزة بن حبیب، چرا كه تنصیص كردهاند كه: وى در سنة هشتاد متولّد گردید، و در سنة 156 و یا 154، و یا 158، كه این احتمال اخیر غلط است بدورد حیات گفت.
در هر حال، شیعه اوَّلین كسانى هستند كه در قرائت تصنیف كردهاند، و این مطلبى نیست كه بر همچون حافظ ذهبى ، و حافظ شام: سیوطى پنهان باشد، لیكن چون آنان خواستهاند از اوَّلین مصَنِّف در قرائات از اهل سنَّت یاد كنند، نه به طور اطلاق، بدان گونه تَمَشِّى نمودهاند.
و از آنان كه در تصنیف در قرائت شیعه بوده و بر أبوعبید سبقت دارند، جماعتى دگرند، مثل ابنسَعْدَان: أبى جعفر محمد بن سَعدان ضَریر (نابینا)، و مثل أبوجعفر محمّد بن حسن بن أبى سارة رَواسى كوفى استاد كسائى و فرّاء از خواصّ حضرت امام باقر علیهالسّلام، و مثل زید شهید، چرا كه او صاحب قرائتى مى باشد از جدّش امیرالمومنین كه آن را عمر بن موسى رَجهى روایت نموده است.
در اوَّل كتاب قرائت زید گفته است: این قرائت را من از زید بن على بن الحسین ابن على بن أبیطالب: شنیدهام، و عالمتر به كتاب خدا از ناسخش و منسوخش، و مشكلش و اعرابش از وى ندیدهام. و كسانى كه در امور گوناگون از مطالب و معانى قرآن تصنیف كردهاند و مقدّم بر همه بودهاند عبارتند از:
أبَانُ بْنُ تَغْلِب كتاب «مَعانى القرآن» را تصنیف كرد، و پیش از او احدى را نیافتم كه چیزى نوشته باشد.
عبدالله بن عبدالرَّحمن أصَمّ مَسْمَعى بَصْرى از شیوخ شیعه از اصحاب أبى عبدالله امام صادق علیهالسّلام اولین كسى است كه كتابى در «ناسخ و منسوخ» تدوین كرد، و بعد از وى دارم بن قبیصة بن نَهْشَل بن مجمع أبوالحسن تمیمى دارمى از مشایخ صدر اوّل از شیعه بود، و وى عمر كرد تا حضرت امام رضا علیهالسّلام را ادراك كرد و در اواخر قرن دوم رحلت یافت. كتاب «الوُجُوهُ وَ النَّظائر»، و كتاب «النَّاسخُ و المنسوخُ» از اوست. آن دو نفر را نجاشى در ترجمة وى در فهرست أسماء مصنِّفین از شیعه ذكر كرده است. و پس از آن دو، در این باره حسن بن على بن فَضَّال كه از اصحاب امام على بن موسى الرّضا علیهالسّلام بود تصنیف كرد، و او در سنة دویست و بیست و چهار وفات كرد. و دیگر شیخ أعظم احمد بن محمد بن عیسى أشْعَرى قمّى از اصحاب امام رضا، و وى حیات داشت تا حضرت امام أبومحمد حسن عسكرى را ادراك نمود.
اوَّلین كس كه در نوادر قرآن تصنیف كرد، على بن حسین بن فَضَّال یكى از شیوخ شیعه در قرن سوم بود. ابن ندیم در «فهرست» گفته است: و كتاب شیخ على ابن ابراهیم بن هاشم در نوادر قرآن، و وى شیعى بوده است، و كتاب على بن حسن ابن فَضَّال از شیعه، و كتاب أبونصر (ابونضر - ظ) عیَّاشى از شیعه بوده است - انتهى .
اوَّلین كس كه در مُتَشَابِهُ الْقُرْآن تصنیف كرده است، حمزة بن حبیب زَیَّات كوفى ، از شیعیان ابوعبدالله امام صادق و از اصحاب او بوده است. وى در سنة یكصد و پنجاه و شش در حُلْوان بدرود زندگى گفته است.
اوَّلین كس كه در مَقْطُوعُ الْقُرْآن و مَوْصُولُهُ تدوین كرده است، شیخ حمزةبن حبیب است، و او را محمد بن اسحق معروف به ابنندیم در «فهرست» ذكر كرده است.
اوَّلین كس كه براى مُصْحَف نقطه گذارى كرد و اعراب داد و آن را از تحریفى كه در اكثر كتب راه یافته است محفوظ داشت، أبُوالاسْوَد دُئَلى بود، و در بعضى از كتب آمده است: شاگرد او یحیى بن یَعْمُر عُدْوانى بود، و قول اوَّل أصحّ مى باشد. و هر كدام درست باشد بالاخره فضیلت و برترى از شیعه است. زیرا كه هر دوى آنان به اتّفاق جمیع آراء شیعه بودهاند.
اوّلین كس كه در مَجازُ القُرْآن تصنیف كرد، فَرّاء: یحیى بن زیاد متوفّى در سنة دویست و هفت بوده است. وى از أئمّة علم نحو بوده است، و مولى عبدالله أفندى در «ریاض العلماء» تنصیص نموده است كه: او از شیعة امامیّه بوده است، و پس از آن گفته است: گفتار سیوطى كه فرّاء میل به مذهب اعتزال داشته است، شاید ناشى از خلط اكثر علماء جمهور و عامّه میان اصول شیعه و اصول اعتزال باشد، وگرنه او شیعى امامى است - انتهى .
دربارة مجازات قرآن جماعتى تصنیف كردهاند، و بهترین آنها كتاب «مَجازات القُرْآن» سید شریف رَضى موسوى برادر سید مرتضى مى باشد.
اوَّلین كس كه در مثالهاى قرآن تصنیف نموده است، شیخ جلیل محمد بن محمد بن جُنَید است. ابن ندیم در «فهرست» در آخرین تسمیة كتب مولَّفة در علوم و معانى مختلفة قرآن بدین عبارت گویاست: «كتابُ الامْثَال» از ابن جُنَید مى باشد - انتهى . و من برخورد نكردهام به كسى كه قبل از او مثل آن را تصنیف كرده باشد.
اوّلین كس كه در فضائل قرآن تصنیف كرده است، اُبَیُّ بْنُ كَعْبِ أنْصارى صحابى است. ابنندیم در «فهرست» بر آن نصّ دارد. و گویا جلالالدّین سیوطى بر تقدّم اُبَیّ در این باره اطّلاع پیدا ننموده است، و گفته است: اوَّلین كسى كه در فضائل قرآن تصنیف نموده است، امام محمد بن ادریس شافعى متوفّى در سنة دویست چهار مى باشد .
سید على بن صدرالدّین مَدَنى صاحب «سلافة العَصْر»، در كتاب طبقات خود یعنى كتاب «الدَّرَجَاتُ الرَّفِیعَةُ فى طَبَقاتِ الشِّیعَة» تنصیص بر تشیّع اُبَیّ بْنُ كَعْب دارد. و أدلّه و شواهد بسیار بر تشیّع وى اقامه فرموده است. و من نیز بیشتر از أدلّه و شواهد وى در كتاب أصل: «تأسیس الشِّیعة لعلوم الإسلام» از نزد خود بر آن افزودهام.
و اوَّلین كس كه در أسْباع قرآن (أجزاى آن) كتاب تصنیف كرد، و در حدود و مواضع آیات آن كتاب نگاشت حمزة بن حبیب كوفى زَیّات (روغن فروش و یا روغن گیر) بود. وى یكى از قرّاء سبعه از شیعه مى باشد، همچنانكه تنصیص بر این معنى از مشایخ گذشت. كتاب «أسْباع القرآن» و كتاب «حُدُود آیِ الْقُرْآن» را ابن ندیم در «فهرست» براى همین حمزة مذكور ذكر نموده است.
عبدالله بن عبَّاس، اوَّلین كس مى باشد كه از شیعه، إملاء تفسیر قرآن را كرده است. جمیع علماى ما نصّ بر تشیّع او كردهاند، و در احوال وى ترجمة نیكوئى سیّد در كتاب «الدَّرجات الرَّفیعة فى طَبَقات الشِّیعة» ذكر كرده است. وى در سنة 67 در طائف وفات یافت، و چون مرگ وى در رسید گفت:
اللَّهُمَّ إنِّى أتَقَرَّبُ إلَیْكَ بِوَلائى لِعَلِیِّ بْنِ أبِیطَالِبٍ علیهالسّلام. «بار پروردگارا! من حقّاً به ولائى كه از على بن أبیطالب علیهالسّلام دارم به تو تقرّب مى جویم!»
جابر بنُ عَبْدِاللهِ أنْصارى صحابى و وى از طبقة نخستین از مفسّرین است كه أبوالخیر ذكر كرده است. فضل بن شاذان نیشابورى كه از صحابة حضرت امام رضا علیهالسّلام مى باشد گوید: جابر بن عبدالله أنصارى سلاماللهعلیه از جمله سابقینى است كه به امیرالمومنین علیّ بن ابیطالب علیهالسّلام بازگشتهاند. و ابنعُقْدَه جائى كه منقطعین به سوى اهل بیت را ذكر كرده است، آورده است. وى در مدینه بعد از سنة هفتاد از هجرت فوت كرد، و نود و چهار سال عمر نمود.
اُبَیُّ بْنُ كَعْب سَیِّد الْقُرَّاء او را از طبقة اوَّلین مفسّرین از صحابه شمردهاند. و همان طور كه دانستى از شیعیان بوده است. ترجمة احوال وى در «الدرجات الرّفیعة فى طبقات الشِّیعة» آمده است.
و بعد از این طبقة صحابه، مفسّرین شیعه كه از تابعین مى باشند عبارتند از:
سعید بنُ جُبَیر أعلم تابعین در تفسیر به گواهى قتاده همان طور كه در «إتقان» ذكر كرده است، و گذشت ذكر او و تشیّع او.
یحیى بن یَعْمُر تابِعى أحد أعلام شیعه در علم قرآن. ابن خَلَّكان گفته است: وى یكى از قرّاء بصره بوده است، و عبدالله بن اسحق قرائت را از وى أخذ نموده است. او عالم بود به قرآن كریم، و نحو، و لغات عرب. نحو رااز أبُوالاسْوَد دُئَلى فرا گرفت. و از شیعیان طبقة نخستین بود كه قائل به تفضیل اهل بیت بدون تنقیص ارباب فضل از غیرشان بودهاند .
أبو صالح كه مشهور به كنیة خود مى باشد. وى شاگرد ابنعباس است در تفسیر. نامش میزان بَصْرى تابعى شیعى است. بر تشیّع و وثاقت او شیخ مفید: محمد بن محمد بن نُعْمان در كتاب «الْكَافِئَةُ فِى إبْطَالِ تَوْبَةِ الْخَاطِئَة» بعد از نقل حدیثى از او از ابنعباس گواهى و تنصیص نموده است. أبوصالح بعد از سنة یكصد وفات یافت.
طاووسُ بْنُ كیسان أبوعبدالله یَمانى ، علم تفسیر را از ابن عباس أخذ كرده است. و به طورى كه در «اتقان» آمده است: شیخ احمد بن تیمیّه او را از أعلم مردم در علم تفسیر شمرده است. ابن قُتَیبه در كتاب «معارف» تصریح به تشیّع او نموده است. در كتاب «معارف» طبع مصر در صفحة 206، ابن قُتَیْبه گوید: شیعه عبارتند از حارث أعْوَر، و صَعْصَعَةُ بْنُ صُوحان،و أصْبَغُ بْنُ نُبَاتَه،و عَطِیَّة عَوْفى ،و طاووس، و أعْمَش.
طاووس در مكّه سنة یكصد و شش وفات كرد، و از منقطعین به امام على بن الحسین علیهماالسلام بود.
أعْمَش كوفى : سلیمانُ بْنُ مَهْرَان أبومحمد أسدى ، و گذشت كه ابنقتیبه، و شهرستانى ، نصّ بر تشیّع او نموده بودند، و از علماء ما شیخ شهید ثانى زین الدّین در حاشیة «خلاصه»، و محقّق بهبهانى در «تعلیقه»، و میرزا محمد باقر داماد در «رَواشِح» تصریح بدین مطلب دارند.
سعید بن مُسَیِّب از امیرالمومنین علیهالسّلام و ابن عباس أخذ نموده است. او دستپروردة امیرالمومنین علیهالسّلام مى باشد. همیشه با آنحضرت مصاحبت داشته ومفارقت نمى نمود و در تمام جنگهایش حضور داشت. و همان طور كه در جزء ثالث كتاب «قربالاءسناد» حِمْیَرى وارد است: حضرت امام صادق و امام رضاعلیهماالسلام بر تشیّع وى تنصیص نمودهاند. او امام قُرّاء در مدینه بود.
از ابنمداینى نقل شده است كه گفته است: من در میان تابعین به گسترش علم او احدى را نمى شناسم. بعد از سنة نود در هنگامى كه عمرش به هشتاد سال مى رسید بدرود حیات گفت.
أبوعبدالرَّحمن سُلَمى شیخ قرائت عاصِم است. ابن قُتَیْبه گوید: او از اصحاب على علیهالسّلام بوده است. و از استادان و معلّمان قرائت قرآن بود، و فقه را از او أخذ مى كردهاند.
و من مى گویم: ابو عبدالرَّحمن سُلَمى قرآن را بر امیرالمومنین علیهالسّلام خوانده است و از او تعلیم یافته است، به طورى كه در «مجمع البیان» طبرسى وارد مى باشد. و شیخ بَرْقى در كتاب «رجال»، او را از خواصّ على بن أبیطالب علیهالسّلام در میان طائفة مُضَر دانسته است. مرگش بعد از سنة هفتاد بود.
سُدِّى كبیر صاحب تفسیرى كه ذكرش گذشت.
محمد بن سائب بن بِشر كَلْبى صاحب تفسیرى كه ذكرش أیضاً گذشت.
حُمْرَان بنُ أعْیَن، برادر زُرَارَة بْن أعْین كوفى مولى آلشیبان از أئمّة قرآن مى باشد. وى از حضرت امام زین العابدین و حضرت امام باقر علیهماالسلام اخذ كرده است، و پس از سنة صد رحلت یافت.
أبَانُ بنُ تَغْلِب كه ذكرش گذشت، و در هر فنّى جلودار و معلّم بود. وى قرائت قرآن را از أعْمَش كه وى از اصحاب امام سجّاد: على بن الحسین، و امام باقر علیهماالسلام بود اخذ كرده است. وفاتش در سنة 141 مى باشد.
عاصم بن بهدلَة یكى از قرّاء سَبْعه مى باشد كه قرآن را بر أبو عبدالرّحمن سُلَمى قارى ، و او بر امیرالمومنین علیهالسّلام قرائت نموده است. و بدین جهت است كه قرائت عاصِم در نزد علماى ما محبوبترین قرائتها به حساب مى آید. بر تشیّع او شیخ عبدالجلیل رازى متوفّى در سنة 556 در كتاب خود: «نَقْضُ الْفَضَائح» تنصیص كرده است، و تصریح كرده است كه او مقتداى شیعه بوده است.
عاصم در سنة یكصد وبیست و هشت در كوفه وفات كرد، و بعضى گفتهاند: در سماوَه در حالى كه ارادة رفتن به شام را داشت رحلت نمود، و در آنجا مدفون گردید. وى مانند أعْمَش نابینا بود، و بر تشیّع وى قاضى نورالله مرعشى در «مجالس المومنین» تصریح كرده است.
این جماعت را كه ذكر كردیم در طبقات صحابه و تابعین، از استادان قرآن بهشمار مى آیند.
و امّا پس از این طبقه كه تابعین تابعین مى باشد، اهمِّ آنها عبارتند از:
أبو حَمْزَة ثُمالى : ثَابِتُ بنُ دینَار شیخ شیعه در كوفه. ابنندیم در «فهرست» خود گوید: كتاب تفسیر أبى حمزة ثُمالى . وى از اصحاب امام على بن الحسین، و از نجباء و ثِقات بوده است، و با امام محمد باقر أبوجعفر مصاحبت داشته است- انتهى . أبوحمزه در سنة یكصد و پنجاه رحلت نمود.
أبوبصیر یحیى بن قاسم أسدى مُقَدَّم در فقه و تفسیر بوده، و داراى مصنَّف معروفى بوده است. نجاشى او را ذكر كرده است، و اسناد روایتى خود را به تفسیر وى متّصل ساخته است. أبو بصیر در زمان حیات حضرت امام صادق علیهالسّلام بدرود زندگى گفت. و رحلت آن حضرت در سنة 148 مى باشد.
بَطائنى : على بن سالم معروف به ابن أبى حمزة أبوالحسن كوفى مولى أنصار. او داراى كتاب تفسیر قرآن مى باشد. و در آن كتاب از امام ابوعبداللهصادق و امام ابوالحسن موسى كاظم، و أبو بصیرى كه ذكرش گذشت روایت مى كند.
حَصِینُ بنُ مُخارق: أبوجُنادَة سَلُولى . ابن ندیم گفته است: وى از شیعیان متقدّمین مى باشد، و داراى كتاب «تفسیر»، و كتاب «جامع العلوم»، است - انتهى . نجاشى وى را ذكر كرده است، و كتاب «تفسیر»، و «قرائات»، و كتاب كبیرى را از وى شمرده است.
كِسائى یكى از قاریان هفتگانه است. امورى در وى گرد آمده است: او در علم نحو عالمترین مردم، و در شناخت قرآن و غریب لغات از أوحدى مردم به شمار مى رفت. ایرانى الاصل، و زادگاهش خاك عراق بوده است. من نام او را و دلائل تشیّع او را در كتاب «تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام» ذكر كردهام. وى در رى ، و یا در طوس،در هنگامى كه در مصاحبت هارونالرَّشید بود در سنة189، و یا در سنة183، و یا در سنة 185، و یا در سنة 193، كه أصحّ این تواریخ نخستین آنهاست بمرد.
و بعد از این طبقه، طبقة دیگر مى باشند. در اینجا مرحوم صدر مفصَّلاً ترجمة احوال آنان و تصنیف و تدوینشان را در علوم مختلفة قرآن از شیعیان، از ابنسَعْدان ضَریر: أبو جعفر محمد بن سَعدان بن مُبَارك كوفى ، تا نُعْمانى صاحب تفسیر معروف، و محمد بن عباس بن على بن مَرْوان معروف به ابنحَجَّام یكایكشان را ذكر مى نماید، و سپس مى فرماید: و از این به بعد كسانى كه در علوم متنوّعه و مختلفة قرآن تصنیف كردهاند، جماعتى هستند كه از ایشان است:
محمد بن حسن شَیْبان، شیخ شیخ مفید. وى كتاب «نهج البیان عن كشف مَعانى القرآن» را تدوین كرد، و تعداد علوم واردة در قرآن را به شصت نوع تقسیم كرد. این كتاب را به نام مُسْتَنْصِر خلیفة عباسى تصنیف نمود، و سیدمرتضى در كتاب «محكم و متشابه» خود از این كتاب نقل مى كند.
و شیخ مفید: محمد بن محمد بن نُعْمَان، معروف در عصر خودش به ابْنُ الْمُعَلِّم. او شیخ شیعه و صاحب كرسى بود. داراى مصنَّفاتى مى باشد كه در فهرست مُصَنَّفاتش مذكور است. از جمله كتاب «الْبَیَانُ فِى أنْوَاعِ عُلُوم الْقُرْآن». در محرّم از سنة چهار صد و نه ارتحال نمود. این مطلب را از شیخ مفید، ما از خطیب در «تاریخ بغداد» نقل نمودیم.
و محمد بن احمد بن ابراهیم بن سلیم أبى الفَضْل صَوْلى جُعْفى كوفى . معروف به صابُونى صاحب كتاب «الْفَاخِرُ فِى اللُّغَة» داراى كتاب تفسیرى است به نام «مَعَانِى تَفْسیرِ الْقُرْآنِ وَ تَسْمِیَةُ أصْنَافِ كَلاَمِهِ الْمَجِید». وى از مشایخ اصحاب ما شیعة امامیّه مى باشد. در مصر سكونت گزید، و همانجا در سنة سیصد رحلت نمود.
اوَّلین تفسیرى كه تدوین شده و جامع جمیع انواع علوم قرآن بوده است، عبارت است از: كتاب «الرَّغیبُ فِى عُلُوم القُرآن» و آن تصنیف أبوعبدالله محمد بن عُمَر واقِدى مى باشد. ابن ندیم نصّ بر تشیّع او كرده است.
پس از آن كتاب «التِّبْیَانُ الْجَامِعُ لِكُلِّ عُلُوم القُرآن» در ده مجلّد بزرگ تصنیف شیخ الطَّائفة: أبوجعفر محمد بن الحسن بن على طوسى شیخ شیعه، تولّدش در سنة 385، و در نجف اشرف در سنة 460 رحلت یافت. در ابتداى تفسیرش گفته است: او اوَّلین كسى است كه آن را جمع كرده است.
و كتاب «حقایق التَّنْزِیلِ و دَقَایِقُ التَّأوِیلِ»، و آن در ضخامت و كبر حجم همچون «تفسیر تبیان» مى باشد. مُصَنِّف آن سید شریف رضى برادر سید مرتضى است. در این تفسیر از غرائب قرآن، و عجائبش، و خفایایش، و غوامضش پرده برداشته، و مشكلات اسرار و دقایق اخبارش را واضح و مبیَّن نموده است.. در حقایق آن تحقیق به عمل آورده، و در تأویلات آن دقت نموده است. به طورى كه كسى در این گونه تعبیر و تفسیر بر وى سبقت نگرفته است، و طائر بلند پرواز اندیشة احدى به اطراف آن حریم منیع پرواز نتوان نمود. ولیكن جامع جمیع علوم قرآن نیست.
سید رضى داراى كتابى مى باشد به نام «الْمُتَشَابِهُ فِى الْقُرْآن»، و كتابى به نام «مَجَازات القرآن». باید دانست كه: عمر او از چهل و هفت سال تجاوز نكرد و در سنة 406 ارتحال یافت.
و تفسیر «رَوْضُالْجِنَانِ وَ رَوْحُ الْجَنَانِ فى تفسیرالقرآن»، در بیست جزء، تصنیف شیخ امام مقتداى شیعه: أبوالفتوح رازى حسین بن على بن محمد بن احمد خُزاعى رازى نیشابورى مى باشد. وى پس از قرن پنجم بدرود حیات گفت. و این جامعِ تفسیرى از جامع «تبیان» شیخ طوسى متأخّر است.
و كتاب «مجمع البیان فى علوم القرآن» در ده جزء تصنیف شیخ امین الدّین أبوعلى : فَضْلُ بْنُ حَسَنِ بنِ فَضْلِ طبرسى متوفَّى در سنة پانصد و چهل مى باشد. جامعى است كه شامل تمام آنچه نیاوردهاند مى باشد، ولیكن خود در اوّل تفسیر تصریح كرده است كه در آن، عیال و ریزهخوار «تبیان» شیخ طوسى مى باشد.
و «خُلاَصَةُ التَّفاسیر» در بیست جلد تصنیف شیخ قطب الدِّین راوَنْدى است، كه مشحون است از حقایق و دقایق، و از بهترین تفاسیر متأخّرة از شیخ أبوجعفر طوسى محسوب مى شود.