• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 4728
تعداد نظرات : 377
زمان آخرین مطلب : 3479روز قبل
خواص خوراکی ها
فصل‌ها در کنار زیبایی که دارد در برخی مواقع بسیار بی‌رحم نیز می‌شود؛ بخشی از بیماری‌های آلرژیک در این فصل به وجود می‌آیند و مقابله با آنها بسیار سخت است.
خبرگزاری فارس: چه سبزیجاتی بدن را در برابر حساسیت پاییزه مقاوم می‌کند؟

 

  مشرق، این روزها در فصل پاییز آلرژی در اوج خودش قرارگرفته است و بهتر است تا با آن به جدیت مقابله کنیم؛ یکی از راه‌های درست این مبارزه استفاده از سبزیجات در مقابل آلرژی است.

*جعفری

بر طبق آخرین تحقیقاتی که در سال گذشته انجام گرفته است؛ یکی از سبزیجاتی که می‌توان از آن برای مبارزه با آلرژی استفاده کرد جعفری است؛ جعفری به همراه بو و عطر بسیار دلپذیری که دارد می‌تواند شما را مقاوم در برابر آلرژی‌ها کند.

*سیر و پیاز

یکی از دیگر از سلاح‌های مبارزه با آلرژی موادی هستند که شامل کورستین باشند؛ برای اینکه اینگونه مواد را پیدا کنید بهترین گزینه برای شما می‌تواند سیر و پیاز باشد و بهتر است تا از آنها در بیشتر غذاهای خود استفاده کنید.

*کلم پیچ

کلم پیچ از جمله سبزیجاتی است که شما می‌توانید به راحتی تهیه کنید  استفاده از آن در سالاد بی‌نظیر است؛ در کنار طعم و مزه بسیار خوبی که دارد شما می‌توانید آن را یک ماده بسیار خوب برای جلوگیری از آلرژی نیز به حساب آورید.

*کلم بروکلی

کلم بروکلی به خاطر ویتامین C که دارد می‌تواند به شما بسیار کمک کند؛ این ماده می‌تواند سینوس‌های شما را تا حدودی بهبود بخشد و همین می‌تواند از آلرژی‌های شما بکاهد؛ متخصصین پیشنهاد می‌کنند تا روزانه مقداری از این ماده در حالت خام یا بخارپز استفاده کنید.

*مرکبات

بر حسب تحقیقات انجام شده در سال‌های اخیر روزانه 500 میلی گرم از ویتامین C می‌تواند موارد ناشی از آلرژی را تا حد بسیار زیادی کاهش دهد؛ یکی از بهترین انتخاب‌هایی که می‌توانید داشته باشید پرتقال و دیگر میوه‌ها از دسته مرکبات هستند؛ برای مثال نصف یک گریپ فروت دارای 60 میلی گرم ویتامین C است.

پنج شنبه 27/7/1391 - 10:42
آلبوم تصاویر

 

http://www.rajanews.com/Files_Upload/75090.jpg

 

پنج شنبه 27/7/1391 - 10:40
مهدویت

 

عکس هایی در رابطه با حضرت مهدی (عج) - picture 48

ر ایام تحصیل علوم دینی در نجف اشرف , شوق زیادی جهت دیدار جمال مولایم بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشتم . با خود عهد کردم که چهل شب چهارشنبه پیاده به مسجد سهله بروم به این نیت که به فیض زیارت جمال آقا صاحب الامر (علیه السلام) نایل شوم . تا ۳۵ یا ۳۶ شب چهارشنبه ادامه دادم بر حسب اتفاق در این شب هوا  بارانی شد و حرکتم از نجف به تاخیر افتاد . نزدیک مسجد سهله خندقی بود هنگامی که به آنجا رسیدم بر اثر تاریکی شب وحشت و ترس وجود مرا فرا گرفت به ویژه از زیادی راهزنان و دزدها ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیشتر موجب ترس و وحشتم گردید . برگشتم به عقب شخصی را دیدم که نزدیک من آمد و با زبان فصیح گفت : ای سید سلام علیکم . ترس و وحشت به کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم . تعجب آور بود که چگونه این شخص در تاریکی شب متوجه  سیادت من شده و آن حال من از این مطلب غافلگیر بودم به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم که از من سوال کرد قصد کجا داری؟

گفتم  مسجد سهله فرمود : به چه جهت ؟ گفتم به قصد تشرف و زیارت ولی عصر (عج) مقداری که رفتیم به مسجد زید بن صوحان رسیدیم داخل مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند . احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم . بعد از دعا فرمودند : سید تو گرسنه ای چه خوب است شام بخوریم . پس سفره ای را که  زیر عبا داشت بیرون آورد . مثل این که در آن سه قرص نان و سه خیار سبز تازه بود ( آن وقت چله زمستان بود و من متوجه این معنا نشدم که این آقا این خیار تازه سبز را از کجا آورده است ) طبق دستور آقا شام خوردم سپس فرمود : بلند شو تا به مسجد سهله برویم . وقتی داخل مسجد شدیم آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون اختیار نماز مغرب و عشا را به آن آقا اقتدا کردم .بعد از آن که اعمال تمام شد آن بزرگوار فرمودند : ای سید آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به مسجد کوفه می روی ؟ یا در همین جا می مانی ؟ گفتم : می مانم . وقتی در وسط در مقام امام صادق(علیه السلام) نشستم . به آن آقا گفتم آیا چای یا قهوه یا دخانیات میل دارید  که آماده کنم ؟ در جواب کلام جامعی فرمودند : این امور از فضول زندگی است و ما از این فضولات دوریم . این کلام در اعماق وجودم اثر گذاشت . به نحوی که هر گاه یادم می آید ارکان وجودم می لرزد . به هر حال این نشست نزدیک به ۲ ساعت طول کشید و این مدت مطالبی رد و بدل شد که به بعضی از آنها اشاره می کنم.

 

۱- در رابطه با استخاره سخن به میان آمد آن آقا فرمود :ای سید با تسبیح به چه نحو استخاره می کنی  گفتم : سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم : استخیر الله برحمته خیرهً فی عافیه پس مقداری از تسبیح را گرفته و می شمارم اگر ۲ تا ماند بد است و اگر یکی ماند خوب است . فرمودند : برای این گونه استخاره با قیمانده ای است که به شما نرسیده و آن این است که هر گاه یکی باقی ماند فورا حکم به خوبی استخاره نکنید . بلکه توقف کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید . اگر زوج باقی ماند کشف میشود که استخاره اول خوب است اما اگر یکی باقی ماند کشف می گردد که استخاره اول میانه است . به حسب قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهم اما به مجرد این قول تسلیم شدم و در عین حال هنوز متوجه نیستم که این آقا کیست ؟!

۲- از جمله مطالب در این جلسه تاکید سید عرب بر تلاوت این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود . بعد از نماز صبح سوره یس بعد از نماز ظهر سوره نباء بعد از نماز عصر سوره عصر و بعد از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشا سوره ملک .

۳- دیگر این که تاکید فرمودند ۲ رکعت نماز بین نمازهای مغرب و عشا که در رکعت اول هر سوره ای که خواستی  می خوانی و در رکعت دوم , بعد از حمد سوره واقعه را می خوانی .

۴- تاکید فرمودند که بعد از نمازهای پنج گانه این دعا را بخوان :« اللهم سرحنی عن الهموم و الغموم و وحشه الصدر و وسوسه الشیطان برحمتک یا ارحم الراحمین»

۵- و تاکید فرمودند بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع در نمازهای یومیه به ویژه رکعت آخر « اللهم صل علی محمد و آل محمد و ترحم علی عجزنا و اغثنا بحقهم »

۶- در تعریف و تمجید از کتاب شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی فرمودند : «تمام آن مطابق با واقع است , مگر کمی از مسائل آن»

۷- تاکید فرمودندبر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن , بر شیعیانی که وارث ندارند , یا دارند ولی یادی از آنها نمی کنند .

۸- تاکید فرمودند بر اینکه تحت الحنک را زیر حنک دور دادن و سر آن را در عمامه قرار دادن .

۹- تاکید  فرمودند بر زیارت سید الشهداء علیه السلام .

۱۰- دعا کردند در حق من و فرمودند : «خداوند تو را از خدمتگزاران شرع قرار دهد»

۱۱- پرسیدم : «نمی دانم آیا عاقبت کارم خیر است و آیا نزد صاحب شرع مقدس رو سفیدم ؟ » فرمودند : «عاقبت تو خیر و سعیت مشکور و روسفیدی»

و نیز پرسیدم :«نمی دانم آیا پدر و مادر و اساتید و ذوی الحقوق از من راضی هستندیا نه ؟» فرمودند : «تمام آنها از تو راضی اند و در باره ات دعا می کنند.»

استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تالیف و تصنیف , دعا فرمودند .

در اینجا مطالب دیگر است که مجال بیان آن نیست .

پس خواستم از مسجد به جهت حاجتی بیرون روم , آمدم نزدیک حوض که به ذهنم رسید : چه شبی بود و این سید عرب کیست که این همه با فضیلت است ؟! شاید همان مقصود و معشوقم باشد . تا به ذهنم این معنا خطور کرد , با اضطراب برگشتم ولی آن آقا را ندیدم و کسی در مسجد نبود. یقین پیدا کردم که آن آقا امام زمان (عج) را زیارت کرده ام و غافل بودم . مشغول گریه شدم و همچون دیوانه تا صبح اطراف مسجد گردش می نمودم . چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود .

برگرفته از سایت کانون فرهنگی رهپویان وصال

شرح حال آیت الله العظمی مرعشی نجفی (ره)

چهارشنبه 26/7/1391 - 11:45
مهدویت

اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشین‌ها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. من به خاطر سفرهای متمادی می‌دانستم که بیابان‌های عربستان بی‌سروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.

اشاره

آیت‌الله شیخ اسماعیل نمازی شاهرودی از سلسلة سعادتمندان و زمرة نیکبختانی است که در سفر بیت‌الله پس از حادثه‌ای هولناک به همراه جمعی از حاجیان و زائران خانة خدا، موفق به دیدار جمال دلربای حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ می‌شود.
حادثه از آن جا آغاز می‌شود که با اشتباه و غرور و حرف نشنوی یکی از رانندگان به نام «اصغرآقا» اتوبوس حامل حجّاج در برهوت و بیابان‌های عربستان راه را گم می‌کند و پس از پیمودن مسافتی طولانی راه به جایی نمی‌برند. در این هنگام آب آشامیدنی و بنزین نیز به پایان رسیده و سرانجام حاجیان ناامیدانه دل بر مرگ می‌نهند. به درخواست آیت‌الله نمازی، توسلی به آستان فریادرس بیچارگان، امام زمان(ع) جسته می‌شود و این توسل و توجّه کارساز می‌افتد و عنایت امام عصر(ع) از آنان دستگیری می‌نماید و حاجیان نیم‌روز با حضرت بقیّةالله(ع) همسفر می‌شوند..

آیت‌الله نمازی، انگیزه خود از نقل این تشرّف را شادی دل مؤمنان مشتاق به دیدار امام عصر(ع) بیان داشته و می‌فرماید: «این تشرّف را برای تذّکر و عمل به آیة «وذکّر فانّ الذکری تنفع المؤمنین» نقل می‌کنم و امیدوارم که این تذکّر، موثر واقع شود و قلوب مؤمنان با استماع این حکایت، از محبّت به حضرت بقیةالله سرشار گردد. این حقیر ناقابل مورد مرحمت حضرت حق ـ جلّ و علا ـ واقع شدم و خداوند سعادت تشرّف به محضر حضرت مهدی(ع) را نصیبم کرد و حدود نصف روز در خدمت آن حضرت بودیم و پس از این که غایب شدند، دانستیم که ایشان، حضرت بقیةالله ـ ارواحنا فداه ـ بوده‌اند»۱ لازم به یادآوری است که جناب نمازی شاهرودی تشرّفات دیگری هم به محضر امام زمان(ع) داشته‌اند که طالبان می‌توانند به کتاب مجالس حضرت مهدی مراجعه نمایند.
دامن این مقدمه را بر می‌چینیم و خوشتر آن است که سرّ دلبران را از زبان خود ایشان نه دیگران بشنویم. این شما و این سوغات سفر، و ارمغان راه.
دیـدار یار غائب دانی چه ذوق دارد
ابری که در بیابان بر تشنه‌ای ببارد

در سال ۱۳۳۶ هجری از تهران به همراه جمعی از برادران ایمانی به مکّه معظّمه مشرّف شدیم. امیرالحاج و سرپرست ما «صدر الاشراف» بود. در آن زمان چیزی حدود ۲۵۰ تومان تا ۳۰۰ تومان می‌گرفتند و با ماشین‌هایی قرار‌داد می‌بستند که ما را به مکّه رسانده و از آن جا به عراق بازگردانند.
من برای چهاردهمین مرتبه بود که به بیت‌الله الحرام مشرّف می‌شدم و به عنوان روحانی کاروان خدمت می‌کردم. آن سال در راه بازگشت به عراق به خاطر مسائلی، عربستان قوانینی برای ماشین‌های حجّاج وضع کرده بود و آن این که ماشین‌های زائران خانة خدا باید در یک کاروان صدتایی و همراه هم حرکت کنند. هر کاروان یک سرپرست داشت و یک ماشین هم، لوازم یدکی و ملزومات دیگر را همراه کاروان حمل می‌کرد. ضمناً دو ماشین پلیس، یکی در جلو و دیگری در عقب کاروان وظیفة حفاظت از قافله را بر عهده داشت ماشین ما دو راننده به نام‌های محمود آقا و اصغرآقا داشت که هر دو بچّة تهران بودند.
هنگامی که کاروان به راه افتاد اصغرآقا رانندگی می‌کرد. از قضا ماشینِ ما در آخر صف، پشت سر همة ماشین‌ها قرار گرفت و این موضوع اصغرآقا را خیلی ناراحت کرد و شروع کرد به غُرو لُند کردن و این که در حرکت از تهران ماشین آخری بودیم، در برگشتن هم آخری شدیم و باید تا آخر مسیر خاک بخوریم. من باید از صفِ ماشین‌ها خارج می‌شوم و می‌روم در جلوی ماشین‌های دیگر قرار می‌گیرم.

گم شدن در بیابان

اصغرآقا در نظر داشت که از صف ماشین‌ها جدا شده، پس از پیمودن مسافتی دوباره به کاروان ملحق شود و در جلوی کاروان قرار گیرد اما او نادانسته ماشین را منحرف کرد و از کاروان جدا شد. من به خاطر سفرهای متمادی می‌دانستم که بیابان‌های عربستان بی‌سروته و بی انتهاست. لذا او را خیلی نصیحت کرده و اصرار نمودم که از قافله جدا نشود و طبق ترتیب کاروان حرکت کند اما او گوش نکرد. حاجیان دیگر هم سکوت کردند و با من همراهی نکردند.
اصغرآقا تصمیم خود را گرفت و گفت: به اندازة کافی آب و بنزین داریم و می‌توانیم از یک راه فرعی خود را به جلوی کاروان برسانیم. او از کاروان جدا شد و در بیابان به راه افتاد و پس از طیّ مسافتی طولانی راه را گم کرد و نتوانست خود را به کاروان برساند. کم‌کم شب هم فرا رسید. ما با داد و فریاد از او خواستیم که ماشین را متوقف کند تا نماز بخوانیم. وقتی از ماشین پیاده شدم؛ به آسمان نگاه کردم و دیدم که فاصلة ما با هفت برادران (هفت اورنگ) زیاد شده، فهمیدم که راه زیادی را به اشتباه آمده‌ایم به همین خاطر به راننده گفتم: «امشب را همین‌جا بیتوته می‌کنیم و فردا صبح از همان راهی که آمده‌ایم، باز می‌گردیم».
فردا صبح سوار شدیم تا از همان راه دیروزی برگردیم اما از آن جا که صحراهای حجاز دارای شن‌های نرم است و باد آن‌ها را پیوسته حرکت می‌دهد، نتوانستیم راهِ بازگشت را پیدا کنیم. هیچ اثری از راه دیشب بر سینة صحرا نبود از آن طرف، ماشین هم مرتّب در شن‌ها فرو می‌رفت، جهت‌های متعددّی را چند فرسخ، چند فرسخ پیمودیم و سرانجام ره به جایی نبردیم و دوباره شب فرا رسید.
فردا صبح روز سوم، آب و بنزین هم تمام شد.

ابرهای ناامیدی

همه وحشت‌زده و ناامید شده بودیم. من به عنوان روحانی کاروان و کسی که سفرهای زیادی به خانة خدا آمده بودم گفتم: «این اصغرآقا بود که ما را به اینجا کشانید و گناه بزرگی را انجام داد. اما چاره‌ای هم نیست، بیاید همگی به امام زمان(ع) متوسّل شویم. اگر آن بزرگوار ما را از این بیابان هلاکت نجات بخشید، زهی سعادت و خوشبختی، اما اگر به فریاد ما نرسد همگی در این بیابان مُرده، طعمة حیوانات خواهیم شد. بیایید قبل از آن که بی حال شده و دست و پایمان بی‌رمق بیفتد، هر کس برای خود گودالی حفر کند و در آن گودال برود که اگر مرگ به سراغ ما آمد، در آن گودال‌ها جان بدهیم و حداقل بدن ما طعمة حیوانات نشود و با گذشت زمان، باد وزیده و شن‌ها را روی ما بریزد و در زیر شن‌ها مدفون شویم.
همه مشغول شدند و هر یک برای خود قبری کند و در این حال به حاجیان گفتم: جلوی قبر خود بنشینند تا به چهارده معصوم(ع) توسّلی بجوییم و خودم شروع به خواندن دعای توسّل کردم. ابتدا به رسول خدا(ص)، بعد به حضرت زهرا(س) و سپس به سایر امامان(ع)، وقتی به امام عصر(ع) رسیدم، روضه‌ای خواندم و گریة زیادی کردیم. در این حال الهام شدم که همه با هم «آقا» را با این ذکر بخوانیم: « یا فارس الحجاز أدرکنا، یا اباصالح المهدی ادرکنا، یا صاحب‌الزمان ادرکنا» همه با حال ناامیدی و گریه و زاری این ذکر شریف را تکرار می‌کردیم و آقا را صدا می‌زدیم.
به حاجیان گفتم: « با خدا قرار بگذارید که اگر نجات یافتیم همة اموالی که به همراه داریم در راه خدا انفاق کنیم، با خدا عهد ببندیم که اگر نیازمندی به ما مراجعه کرد در حقّ او کوتاهی نکنیم و بقیة عمرمان را در برآوردن نیازهای مردم کوشا و ساعی باشیم».

اضطرار و انقطاع کامل

بعد از توسّل و توجّه، هر کسی مشغول راز و نیاز با خدای خود شده، من هم از جمع، جدا شدم و پشتِ تپة کوچکی رفتم و با خدای خود سخنانی گفتم که بماند. به امام زمان عرضه داشتم: «آقا جان اگر الان به فریاد ما نرسی، پس کی و کجا به فریادمان خواهی رسید». گریه و توسل عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در مدّت عمرم چنین حالت شیرینی چه قبل و چه بعد از آن حادثه، دیگر در من پیدا نشد.

باران رحمت

در حال توسّل و تضرّع بودم که ناگهان آقایی در شکل و شمایل یک مرد عرب، به همراه هفت شتر که بارهایی بر آنان بود، در برابرم ظاهر شد. با آن‌که بیابان صاف و همواری در مقابل من بود و همه چیز از مسافت دور قابل رؤیت و دیدن بود، اما من آمدن او را ندیدم و متوجّه نشدم. خیال کردم از عرب‌های حجاز است و احیاناً شتربانی است که همراه شترهایش به مسافرت می‌رود و یا شاید رهگذری است که تصادفاً از این بیابان عبور می‌کرده است. با دیدن او به حدّی خوشحال شدم که از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدم. با دیدن او خود را در جَریه که مرز میان عربستان و عراق بود می‌دیدم. با خود گفتم: این آقا حتماً راه رسیدن به «جریه» را می‌داند و ما را راهنمایی خواهد کرد.
در حال بشاشت و شادمانی بودم که دیدم آن آقا به طرف من آمد، من هم از جا برخاستم و با خوشحالی به طرف او رفتم و به او سلام کردم. در پاسخ فرمود: «علیکم السلام و رحمةالله و برکاته». به هم که رسیدیم روبوسی کرده، من صورت او را بوسیدم. شمایل او در اوج زیبایی و جذّابیّت بود، و چشم و ابرو و صورت بسیار زیبا و نورانی داشتند. پس از سلام و روبوسی به زبان عربی فرمودند: «ضیّعتم الطریق؛ راه را گم کرده‌اید؟»
گفتم: بله.
فرمودند: من آمده‌ام که راه را به شما نشان دهم.
عرض کردم: خیلی ممنون.
بعد فرمودند: از این راه مستقیم بروید و از میان آن دو کوه بگذرید، به دو کوه دیگر می‌رسید، از میان آن‌ها هم بگذرید، جادّه برای شما نمایان می‌شود بعد طرف چپ را بگیرید تا به جریه برسید.
آقا پس از نشان دادن راه فرمودند: « النذور الّذی نذرتم لیس بصحیح؛ نذرهایی که کرده‌اید، صحیح نیست».
عرض کردم: چرا، آقای من؟
فرمودند: «نذر شما مرجوح است، اگر همة دارایی خود را در راه خدا انفاق کنید چگونه به عراق می‌روید؟ در حالی که شما چهل روز در عراق می‌باشید و به زیارت امام حسین(ع) و امیرمؤمنان(ع) و سایر امامان(ع) مشرّف می‌شوید، اگر آن چه راه همراه دارید، در راه خدا انفاق کنید، در مسیر، بدون خرجی می‌مانید و مجبور به تکدّی و گدایی می‌شوید و تکدّی هم حرام است. آن‌چه را از مال و دارایی به همراه دارید، الان قیمت کرده و بنویسید و وقتی به وطن خودتان رسیدید به اندازة آن در راه خدا انفاق کنید، اکنون عمل به نذرتان مرجوح است.»
سپس فرمود: «رفقایت را صدا کن و فوراً سوار شوید، الان که به راه بیفتید اوّل مغرب در جریه هستید.»
دوستان ما هنوز در حال گریه و انابه و توسّل و تضرّع بودند و ما را نمی‌دیدند، اما ما آنان را می‌دیدیم. وقتی آن‌ها را صدا کردم، با دیدن ما یک‌باره از جا برخاستیم و با خوشحالی به طرف ما آمدند. یکی یکی سلام کرده، دست آقا را بوسیدند. آن‌گاه حضرت فرمودند: «سوار شوید و از همین راه بروید».
به دوستان گفتم: «آقا راه را به من نشان دادند، سوار شوید تا برویم».
یکی از حاجیان به نام «حاج محمّد شاه حسینی» به من گفت: «حاج آقا! اگر راه بیفتیم ممکن است ماشین دوباره در شن‌ها فرو رود یا این که مجدّداً راه را گم کنیم. بیایید پول‌های نذر شده را همین الان به این مرد عرب به مقداری که می‌خواهد بدهیم، تا زحمت کشیده تا رسیدن به مقصد ما را همراهی کند».
آقا وقتی سخن حاجی مذکور را شنیدند، فرمودند: «[شیخ اسماعیل] جلوی من به همة آن‌ها بگو که نذر آن‌ها صحیح نیست». من هم به حاج محمّد و سایر حجّاج گفتم: «آقا می‌فرمایند نذر شما مرجوح است و صحیح نمی‌باشد، اگر همة دارایی و اموال‌تان را الان در راه خدا بدهید با کدام پول می‌خواهید به عراق بروید و از آن‌جا به ایران برگردید؟ در عراق مجبور به تکدّی و گدایی می‌شوید و گدایی هم حرام است».
آن آقا همچنین فرمودند: «من می‌دانم پولی که همراه دارید برای شما در سفر کافی است وگرنه خودم به شما پول می‌دادم».
ما دیدیدم نمی‌توانیم آقا را با پرداخت پول با خود همراه کنیم، یک‌باره به قلبم الهام شد که آقا اهل حجاز هستند و اهل حجاز در سوگند به قرآن و احترام به آن خیلی عقیده‌مند می‌باشند به همین خاطر قرآن کوچکی که در جیب بغلم بود بیرون آورده و ایشان را به قرآن سوگند دادم.
آقا فرمودند: «چرا به قرآن قسم می‌خوری؟ به قرآن قسم نخور! باشد حالا که مرا به قرآن قسم دادی می‌آیم».
سپس فرمودند: «علی اصغر مقصّر است (که باعث گم شدن شما شد)، اکنون محمود رانندگی کند من هم وسط (صندلی کنار راننده) می‌نشینم و شما (شیخ اسماعیل) هم کنار من بنشین به رفقا هم بگو زودتر سوار شوند.»
به محمودآقا گفتم: تورانندگی کن. آقا شترهایشان را همان جا خوابانیدند و خودشان کنار راننده نشستند و من هم کنار ایشان نشستم.

حرکت

حاج محمود پشت فرمان نشست آقا به من فرمودند: «بگو ماشین را روشن کند». در این حال هیچ یک از مسافران و راننده‌‌ها به نداشتن بنزین و آب توجّهی نداشتند. حاج محمود استارت زد، ماشین روشن شد و به راه افتاد. در این لحظه دیدم آقا، انگشت سبابه‌اشان را حرکت دادند امّا من از رمز و راز آن آگاه نبودم.
ماشین بدون این‌که در شن‌ها فرو رود، به سرعت راه خود را می‌پیمود. وقتی از میان آن دو کوه گذشتیم همان‌طور که آقا فرموده بودند دو کوه دیگر ظاهر شد. آقا فرمودند: «بگو از میان این دو کوه حرکت کند». من به حاج محمود آقا گفتم: از وسط دو کوه حرکت کن.
آقا با این که اصلاً فارسی سخن نگفتند و تنها با من به عربی صحبت می‌کردند اما نام من و سایر زوّار و حجّاج و راننده‌ها را می‌دانستند و همه را به اسم، نام می‌بردند و سخنان فارسی ما را متوجّه شده، پاسخ می‌گفتند.
وقتی به وسط دو کوه رسیدیم، حضرت به آسمان نگاهی کرده، فرمودند: «الآن اوّل ظهر است. به راننده بگو بایستد. همه پایین بیایید و نماز خود را بخوانید. من هم نماز خود را بخوانم، بعد از نماز رفقا بعد از نماز سوار شده و ناهار را هم در ماشین بخورند تا اول مغرب ان‌شاءالله به جریه برسیم».
من سخنان آقا را به حاج محمود گفتم، ایشان هم ماشین را نگه داشت. وقتی دوستان پیاده شدند آقا فرمودند: «آب که ندارید؟» عرض کردم: خیر، آبی نداریم. حضرت در این هنگام درختچة خاری را که به ضخامت یک عصا بود به من نشان دادند و فرمودند: «آن درخت را که می‌بینی، کنار آن چاهی است. بروید، آب بنوشید، وضو بگیرید و نماز بخوانید، مشک‌ها را هم پُر کرده، ماشین‌تان را هم آب کنید. من همین‌جا نماز می‌خوانم، من وضو دارم.»
وقتی به آن درختچه رسیدیم، چاهی دیدیم که آبی زلال و گوارا داشت و حدود یک وجب یا کمی بیشتر از سطح زمین پایین‌تر بود. به راحتی دستمان به آب می‌رسید و می‌توانستیم از آن آب نوشیده و وضو بگیریم.
خلاصه بعد از انجام کارها و خواندن نماز، آقا هم که نمازشان به پایان رسیده بود، تشریف آوردند و فرمودند: «همه ناهارشان را داخل ماشین بخورند» بعد از این که ماشین به راه افتاد، من مقداری آجیل و خوراکی برداشته، به حضرت تعارف کردم اما ایشان چیزی برنداشتند و فرمودند: «نمی‌خواهم». مقداری نان که خودم در «شاهرود» از گندم خوب و تمیز درست کرده بودم، به ایشان تعارف کردم که حضرت مقداری برداشتند اما ندیدم که بخورند.
آن‌گاه حضرت از بعضی از شهرهای ایران مانند همدان، کرمانشاه، مشهد تعریف کردند و از بعضی از علما مانند «ملاّ علی همدانی» تمجید نمودند. و دربارة حضرت «آیت‌الله وحید خراسانی» ـ حفظه الله ـ که در آن زمان به شیخ حسین خراسانی معروف بودند، توجهی نموده، فرمودند: «برکات و عنایات ما به ایشان می‌رسد». آن‌گاه مقداری هم به من امیدواری داده، فرمودند: «شما ان‌شاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد». و درباره ناراحتی‌هایی که داشتم، دلداری دادند، بحمدالله، آن گرفتاری‌ها برطرف شد.
در طیّ مسیر دربارة بعضی از علما، صحبت‌هایی به میان آمد ـ آقا از بعضی از مراجع مثل «آیت‌الله سیّد ابوالحسن اصفهانی» و دیگر آقایان تعریف و تمجید کردند.

ایران از برکات اهل بیت برخوردار است
حضرت در پاسخ بعضی از مسائلی که خدمتشان عرض می‌کردم، می‌فرمودند: «همة این‌ها از برکات ما اهل بیت است». در این حین عرضه داشتم: «در جاده‌های ایران، چند فرسخ به چند فرسخ، قهوه‌خانه، آب، روشنایی و میوه است. اما این‌جا هیچ چیز نیست».
حضرت فرمودند: «در همه جای ایران، نعمت وافر و فراوان است و همة آن‌ها از برکات ما اهل بیت است» و من غافل از همه جا و همه چیز، اصلاً متوجّه مقصود آن حضرت نبودم. ماشین همچنان راه خود را با قدرت می‌پیمود تا این‌که اول مغرب ـ همان ‌طور که آقا فرموده بودند ـ به جریه در مرز میان عراق و عربستان رسیدیم.
در این هنگام آقا فرمودند: «من دیگر می‌روم. از این جا به بعد راه را به تنهایی نروید. امشب را در جریه بمانید، فردا یک قافلة صدتایی از مکّه می‌آید، شما با آن قافله همراه شوید.»
عرض کردم: چشم! امشب همین جا می‌مانیم. شما هم نزد ما بمانید و میهمان ما باشید.
حضرت فرمودند: «شیخ اسماعیل! من کار زیادی دارم، تو مرا به قرآن قسم دادی، من هم اجابت کردم. من باید بروم و شما را به خدا می‌سپارم و دوباره تکرار می‌کنم. آن نذری که کردید، صحیح نیست. شما مراقب باشید که این‌ها دارایی‌شان را به کسی نبخشند همان‌طور که قبلاً گفتم اموالتان را حساب کنید و بنویسید، بعد در وطن خودتان به اندازة آن انفاق کنید».
ما حدود سه ساعت به ظهر مانده همراه آقا سوار ماشین شدیم و تا مغرب خدمت ایشان بودیم. امام عصر(ع) پیوسته مشغول ذکر بودند اما من متوجه نبودم که چه ذکری را می‌گویند. شالی به کمرشان بسته بودند و به هیئت اعراب حجاز شمشیری بزرگ در طرف راست و شمشیر کوچکی در طرف چپ خود آویخته بودند و چیزی مانند یشناق (نوعی سرپوش) که عرب‌ها بر سرشان می‌اندازند، به سر مبارک انداخته بودند اما پیشانی نورانی و ابروهای کمند و چشمان جذّاب‌شان کاملاً دیده می‌شود و خیلی خوش‌اخلاق بودند. در این هنگام من برای انجام کاری از ایشان اجازه خواستم. ایشان چند قدمی همراهی کردند و همین طور که مشغول صحبت بودم دیگر آقا را ندیدم، تازه فهمیدم که چه بر سرمان آمده است.
رفقا را صدا زدم؛ حاج عبدالله! حاج محمد! کور باطن‌ها! از صبح تا حالا حدمت آقا بودیم اما او را نشناختیم با گفتن این سخن و فهمیدن موضوع همه شروع به گریه کردند. صدای گریة حجّاج بلند شد. بر اثر گریه زیاد و سر و صدا، چند تا از شُرطه‌ها و پلیس‌ها با عجله در خیمه‌ای که برپا کرده‌ بودیم آمدند و گفتند: «کی مرده؟» آنان خیال می‌کردند کسی از گروه ما مُرده است و ما برای او گریه و زاری می‌کنیم.
من گفتم: «کسی نمرده، ما راه را گم کرده بودیم، حالا که راه را پیدا کرده‌ایم، گریه می‌کنیم». یکی از آنان گفت: «خدا را شکر کنید که راه را پیدا کردید، این که گریه ندارد». در این حال که ما با شُرطه‌ها مشغول صحبت بودیم، صدای اذان بلند شد و مغرب شده بود. به راننده‌ها گفتم: «اسم شما را از کجا می‌دانست؟ اصغرآقا اسم تو را از کجا می‌دانست که فرمود: «اصغر آقا مقصّر است» اصغرآقا بنا کرد به سر زدن و گریه کردن و گفت: راست گفتید. تقصیر من بود، من سبب گم شدن شما شدم. گفتم: الحمدلله، عاقبتش بخیر شد، تو ما را گم کردی، اما الحمدلله به نعمت ملاقات مولایمان رسیدیم.۲

نکته‌های ناب

تشرّف کم نظیر آیت‌الله نمازی شاهرودی در بردارندة لطایف و دقایقی است که به اندازة بضاعت این قلم به برخی از آن برداشت‌‌ها و نکات اشارتی هر چند کوتاه می‌رود و درک و دریافت حقایق پنهان دیگر به خوانندة فهیم و فرزانة موعود واگذار می‌شود. ضمناً برخی از این نکته‌ها در ذیل این تشرف توسط گردآورنده خاطرنشان شده است:
۱٫ احترام قلبی و قالبی فراوانی که انسان‌ها ـ و حتی سایر پدیده‌ها ـ در برابر معصومین(ع) دارند خود از آیات و معجزات است. چنان‌چه در این تشرّف آمده: «وقتی که آن‌ها را صدا کردم با دیدن ما، یک‌باره از جا برخاسته، با خوشحالی به طرف ما آمدند و یکی یکی سلام کردند و دستِ آقا را بوسیدند».
۲٫ معصومین به همة زبان‌ها و لغات آشنایی دارند. در این تشرف با این‌که امام زمان(ع) به زبان عربی با نمازی شاهرودی سخن می‌گوید اما به ضمیر و زبان فارسی حجّاج آشنایی دارد، سخنان آنان را می‌داند و نیّت ایشان را می‌خواند و پاسخ آن‌ها را می‌دهد و ایشان و حتی راننده‌ها را به اسم می‌خواند. در این‌جا مناسب می‌نماید که به دو روایت در این موضوع اشاره شود. در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) که مرحوم شیخ صدوق روایات مربوط به امام رضا(ع) را گردآوری کرده، بابی تحت عنوان «باب معرفته بجمیع اللغات» یعنی آگاهی و شناخت امام معصوم به همة زبان‌ها وجود دارد. در آن‌جا آورده شده:
داوود بن قاسم جعفری روایت کرد و گفت: «من با حضرت رضا(ع) هم غذا می‌شدم، آن حضرت گاهی به زبان صقلبی (= اسلاوها) و گاهی به زبان فارسی غلامان خود را می‌خواند و بسا من غلام خود را برای انجام کاری نزد آن حضرت می‌فرستادم ایشان با زبان فارسی تکلّم می‌کرد.» در ادامه از اباصلت هروی آمده است: حضرت رضا، با افراد مختلف با زبان خودشان گفت‌وگو می‌کرد و به خدا قسم فصیح‌ترین مردمان و آگاه‌ترین آنان به هر زبان و لعنتی بود. روزی به حضرتش عرضه داشتم: «ای پس رسول خدا! من در شگفتم از این‌که شما به تمامی لغات این گونه تسلّط دارید». فرمود: «ای پسر صلت! من حجّت خدا بر بندگان اویم و خداوند حجّتی را بر نمی‌انگیزد که زبان آنان را نفهمد و لغاتشان را نداند. آیا این خبر به شما نرسیده که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
اوتینا فصل الخطاب؛
به ما نیروی داوری و سخن قاطع داده شده است.
آیا این نیرو جز شناخت و معرفت به هر زبانی است؟»۳
ختام این اشاره را حدیثی از باب الحجّه اصول کافی قرار می‌دهیم. ابوبصیر می‌گوید، به امام رضا(ع) عرض کردم: جانم به فدایت! امام با چه نشانه‌هایی شناخته می‌شود؟
فرمود: «به چهار خصلت و چهارم آن‌که «یکلّم الناس بکلّ لسان» یعنی با مردم به هر زبانی سخن می‌گوید. در همین هنگام مردی خراسانی بر ایشان
وارد شد مرد خراسانی به زبان عربی با ایشان سخن گفت امّا امام به فارسی پاسخ او را داد. آن‌گاه خراسانی به حضرت عرض کرد: «به خدا سوگند چیزی مانع نشد که با شما خراسانی سخن نگویم مگر آن‌که گمان بردم شما آن را به خوبی نمی‌دانید». حضرت فرمود: «سبحان‌الله! وقتی من نتوانتم پاسخ تو را بدهم، پس فضیلت من بر تو چه خواهد بود؟» آن‌گاه فرمود: «سخن هیچ انسان، پرنده، چهارپا و جانداری از امام پنهان نیست و هر کس در وی این خصلت‌ها نباشد، امام نیست.»۴
۳٫ یکی از معجزات امام عصر(ع) که در این تشرّف آشکار شده جوشش چشمه‌ای آب گوارا و زلال در آن بیابان برهوت است. افراد آگاه می‌دانند برای رسیدن به آب در آن منطقه حداقل باید صد تا دویست متر حفّاری شود.
۴٫ در این تشرّف ـ چنان که آمد ـ امام زمان(ع) «جمع میان صلاتین» می‌کنند یعنی نماز ظهر و عصر خود را در اول ظهر خواندند، همین کاری که شیعیان ما در مساجد و خانه‌ها انجام می‌دهند.
۵٫ یکی دیگر از آیاتی که از ایشان در این تشّرف به ظهور رسیده حرکت ماشین حجّاج بدون سوخت و بنزین است؛ مطلبی که در آن حال، حتی راننده‌ها نیز از آن غافل بودند.
۶٫ آن وجود بزرگوار با همة کارها و مأموریت‌هایی که داشتند اما به خاطر سوگند دادن ایشان به قرآن، با زائران و حاجیان همراهی کردند اما از سوگند به قرآن نهی کردند و فرمودند: «به قرآن سوگند نخور! چرا به قرآن قسم می‌خوری؟ من کار زیادی دارم، تو مرا به قرآن قسم دادی و من تو را اجابت کردم. من باید بروم و شما را به خدا می‌سپارم.»
۷٫ حضرت دائم الذکر بودند و پیوسته نام خدا بر زبان‌شان جاری بود.
۸٫ حضرت به آقای نمازی، بشارت رفع گرفتاری‌ها دادند و مشکلات ایشان مرتفع گردید «شما ان‌شاءالله وضعتان خوب است و خوب خواهد شد».
۹٫ امام مهربان ما از سر بزرگواری و محبّت به شیعیان خود می‌فرماید: «من می‌دانم پولی که همراه دارید، برای شما کافی است و به پول بیشتری نیاز ندارید و الاّ من به شما پول می‌دادم».
۱۰٫ حضرت دربارة نعمت‌های فراوان این سرزمین ولایت‌مدار و دوستدار خاندان پیامبر ـ ایران عزیزـ می‌فرماید: تمامی این نعمت‌ها از ناحیة امامان معصوم(ع) است و افسوس که جای پرداختن به این مطلب در این مقام نیست.
۱۱٫ حضرت بقیةالله(ع)، چندین مرتبه اشکال شرعیِ نذر حاجیان را یادآور می‌شود و می‌فرماید: « این نذر به این ترتیب صحیح نیست».
۱۲٫ حاجیان آن فریادرس گرفتاران را با نام «یا فارس الحجاز و یا أباصالح» می‌خوانند که پایان بخش مطلب را ختمی با این نام‌های مبارک قرار داده، مطلب را به پایان می‌بریم:
هر مؤمنی که در بلای سختی گرفتار شده باشد و یا در امور دینی و دنیوی برای او مشکلی پیش آمده باشد، اگر به صحرا رفته و این کلمات را هفتاد مرتبه بگوید. حضرتش او را دریافته و به فریاد او می‌رسد، ان‌شاءالله؛
یا فارسَ الحجاز أدرکنی، یا اباصالح المهدی أدرکنی، یا اباالقاسم أدرکنی و لا تَدَعْنی، فَانّی عاجزٌ ذلیلٌ

عبدالحسین ترکی (شهرکرد)اباصالح المهدی
ماهنامه موعود شماره ۷۵

پی‌نوشت‌ها:
۱٫ باقی اصفهانی، محمدرضا، مجالس حضرت مهدی(ع)، ص ۳۰۸٫
۲٫ همان، صص ۳۲۴-۳۰۸اباصالح المهدی.
۳٫ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج ۲، صص ۵۵۴-۵۵۳، باب ۵۵٫
۴٫ کلینی، اصول کافی، باب الحجّة، ج ۱، ص ۶۱۴، ح اباصالح المهدی۷۴۷٫
۵٫ در این باره ر.ک: مجتهدی سیستانی، سید مرتضی، صحیفة مهدیه.اباصالح المهدی

چهارشنبه 26/7/1391 - 11:42
اطلاعات دارویی و پزشکی

محققان کوبایی اعلام کرده‌اند که با استفاده از سم عقرب موفق به ساخت دارویی برای درمان بیماری سرطان شده‌اند.

 

خبرگزاری فارس: تولید داروی ضد سرطان از عقرب

 

  جام نیوز، این گروه از محققان می‌گویند، از سم عقرب، دارویی هومئوپاتیک موسوم به ویداتوکس را برای درمان بیماران سرطانی تولید کرده‌اند که از رشد سلول‌های سرطانی جلوگیری می‌کند.

به گزارش یورونیوز، "نویدیس " یکی از محققان این پروژه می‌گوید: «این دارو رشد سلول‌های سرطانی را کاهش می‌دهد و علائم کلی آن از جمله درد و بی‌حوصلگی را کم می‌کند.»

به گفته این پزشکان، در این شیوه درمانی برخلاف شیوه‌های دیگر، هیچکدام از بافت‌های سالم و غیر سرطانی هدف حمله قرار نمی‌گیرند؛ داروی تولید شده که در آن از ترکیب سم عقرب استفاده شده، تا کنون روی بیش از 45 هزار بیمار سرطانی از انواع گوناگون آزمایش شده است.

آنتونیو فراگا، مسئول این پروژه نیز با اشاره به اینکه تاکنون بیش از 35 هزار نفر از ایتالیا برای خرید این دارو اقدام کرده‌اند، می‌گوید: «این دارو تاکنون برای فروش به هیچ کشوری ارسال نشده و مردم برای خرید آن به کوبا می‌آیند و تاکنون سفارش‌های بسیاری برای آن دریافت کرده‌ایم.»

کوبا تنها کشوری نیست که برای تولید دارویی ضد سرطان از سم عقرب تحقیقاتی را انجام داده، پیش‌تر نیز محققانی از کشورهای ایالات متحده آمریکا، چین، ایران و اسرائیل برای تولید این دارو اقدام کرده بودند.

چهارشنبه 26/7/1391 - 11:37
مهدویت
او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال در بیابان‌ها در به در و خائف است. سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمی‌رسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می‌کُشد؟ آیا جنّیان او را می‌کُشند یا ما انسان‌ها؟ ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس داده‌ایم! (گفتارهایی از آیت‌الله العظمی بهجت)

faraj

  • اشاره:

این گفتار، گوهرهای گران‌ارجِ پراکنده‌ای بوده که به همّت بعضی از شاگردان فقیه فرزانه، و پارسای صاحبدل حضرت آیت‌الله العظمی بهجت گردآوری شده و در چند جلد کتاب با عناوین «در محضر بهجت»، «فیضی از ورای سکوت» و… به چاپ رسیده است. این قلم به سائقة دوستی و عشق به اولیای حق، بیاناتی را که عمدتاً پیرامون اهمیت «دعا برای تعجیل در فرج» آن موعود مهربان بوده، به گونه‌ای متصل و مرتبط کنار هم قرار داده تا شکل گفتاری منسجم یافته است.

محور این گفتار را بیشتر، دعای خالصانه و تائبانه برای فرج و همچنین ناظر و حاضر دیدن آن حجّت حیّ موجود موعود به خود اختصاص داده است.

بهترین کار برای به هلاکت نیفتادن در آخرالزّمان، دعای فرج امام زمان(ع) است؛ البته دعایی که در همة اعمال ما اثر بگذارد. قطعاً اگر کسانی در دعا جدّی و راستگو باشند، مبصراتی (= دیدنی‌هایی) خواهند داشت. باید دعا را با شرایط آن خواند و «توبه از گناهان» از جملة شرایط دعا است.

مخصوصاً دعای شریف «عظم البلا و برح الخفا» را بخوانیم و از خدا بخواهیم که صاحب کار را برساند. با او باشیم. اگر رساند که رساند و اگر نرساند [حداقل] از کنار او دور نشویم. از رضای او دور نرویم. [امام زمان(ع)] حرف‌هایی [را] که ما با یکدیگر می‌زنیم، می‌داند. در هر حال برای تعجیل در امر فرج و رفع نگرانی‌ها و گرفتاری‌ها و نجات و اصلاح حال مؤمنین [این دعا] را بخوانیم: «اللّهمّ اکشف هذه الغمّـ[ عن هذه الامّـ[ بظهوره» خداوندا با ظهور حضرت حجّت(ع) این ناراحتی و نگرانی را از این امّت برطرف نما! تنها انتظار فرج کافی نیست «تهیّأ» (= آمادگی)، اطاعت و بندگی نیز لازم است؛ مخصوصاً با توجّه به قضایایی که پیش از ظهور امام زمان(ع) واقع می‌شود به حدّی که «ملئت ظلماً و جوراً». خدا می‌داند که به واسطة ضعف ایمان بر سر افراد چه می‌آید. خدا کند که ظهور آن حضرت با عافیت مطلق برای اهل ایمان باشد و زود تحقّق پیدا کند.

ابتلائات شیعه امروز بسیار زیاد است. از ظلم و ستم و بلا و فشاری که بر سر اسلام و مسلمانان ـ به خصوص اهل ایمان ـ می‌آید، کارد به استخوان رسیده است. بیماری‌های مختلف و حوادث زیاد شده است. باید در مشاهد مشرّفه و مواقف مهمّه برای رفع ابتلائات شیعه دعا کرد و تضرّع نمود. ما باید از همه بخواهیم که متوسل شوند و دعا کنند و تضرّع نمایند تا بلکه فرجی حاصل شود. دعای فرج اگر موجب فرج عمومی نشود برای دعا کننده موجب فرج خواهد بود. ـ إن‌شاءالله ـ چنانچه در بعضی از روایات آمده: «دعا کنید که در آن فرج شماست». برخی از مردم به مرحوم آقای شیخ حسنعلی تهرانی متوسل می‌شدند و نتیجه می‌گرفتند ولی متوجّه امام عصر(ع) نیستند. ما باید به بیش از اینها به امام عصر(ع)متوسل باشیم تا نتیجه بگیریم. اگر اهل ایمان، پناهگاه حقیقی خود ـ حضرت صاحب(ع) ـ را بشناسد و به آن پناه برند امکان ندارد که از آن ناحیه مورد عنایت واقع نشوند.

از مهم‌ترین دعاها، دعای فرج امام زمان(ع) است. همة مشکلات مردم و حکومت‌ها از غیبت آن حضرت است. برای رفع مشکلات اجتماعی و حوائج مردم باید همان‌طوری دعا کرد که انسان برای رفع مشکل خودش دعا می‌کند. دعا اگر دعا باشد تأثیر خواهد کرد».

دعای تعجیل فرج، دوای دردهای ماست. در روایت است که در آخرالزمان همه هلاک می‌شوند، مگر کسانی که برای فرج دعا کنند. «إلّا من دعا بالفرج». ائمه(ع) ما با این بیان، خیلی به اهل ایمان و شیعیان عنایت کرده‌اند تا خود را بشناسند. یعنی اگر برای فرج دعا می‌کنید علامت آن است که هنوز ایمانتان پابرجاست. [معصومین(ع)] فرموده‌اند: در آخرالزمان این دعای فرج را که دعای «تثبیت در دین» است بخوانیم: «یا الله، یا رحمان، یا رحیم یا مقلّب القلوب، ثبّت قلبی علی دینک» در زمان غیبت به خواندن دعای «اللّهمّ عرّفنی نفسک…» سفارش شده است. به حجّ که می‌روید اهمّ حاجات را از خدا بخواهید و آن فرج حضرت ولیّ‌عصر(ع) است که فرج بشریّت است. بعد از آن نابودی حکومت‌های فاسد و جائر را بخواهید. خدا کند راهی برای «شرح صدر» پیدا کنیم که به واسطة رئیس و [سَروَرمان] تحیّر قلبی‌مان برطرف شود. «فرج» ولو یک ساعت باشد، بعد از آن روشنایی است ائمه(ع) ما این مطلب را با ما اتمام حجّت کرده‌اند و فرموده‌اند: «برای فرج بسیار دعا کنید»، البته نه با لقلقة زبان. خود امام در مسجد سهله، جمکران، در خواب و بیداری در گوش افرادی از دوستانش بدون اینکه او را ببیند، فرموده است: «فرج من نزدیک است، دعا کنید» یا به نقلی فرموده: «فرجم نزدیک شده دعا کنید «بداء» حاصل نشود». چه مصائبی بر امام زمان(ع) که مالک همة کرة زمین است وارد می‌شود. آن حضرت در چه حالی هستند و ما در چه حالی! او در زندان است و خوشی و راحتی ندارد و ما چقدر از مطلب غافلیم و توجه نداریم. کسانی که در خواب و بیداری تشرّف حاصل نموده‌اند از آن حضرت شنیده‌اند که فرموده است: «برای تعجیل فرج من زیاد دعا کنید». خدا می‌داند تعداد این دعاها باید چقدر باشند تا مصلحت ظهور فراهم آید. باید دعا را با شرایط آن انجام داد و توبه از گناهان از جمله شرایط دعا است. چنان‌که فرموده‌اند: «دعاء التائب مستجاب» نه اینکه برای تعجیل فرج دعا کنیم [در حالی که] کارهایمان برای تبعید (= به تأخیر انداختن و دور کردن) آن حضرت باشد.

خدا چه صبری داده به حضرت غایب(ع) که هزار سال می‌بیند بر سر مسلمان‌ها چه بلاهایی می‌آید و خود آنها چه بلاهایی بر سر هم می‌آورند و همه را تحمّل می‌کند. امیدواریم خداوند برای یک مشت شیعة مظلوم، صاحبشان را برساند زیرا در عالم چنین سابقه نداشته و ندارد که رئیس و رهبری از مریدان و لشکرش این قدر غیبت طولانی داشته باشد. چه باید گفت؟ معلوم نیست تا کی! در تمام امّت‌های گذشته مقدّر شده است ولی در هیچ امّتی چنین غیبتی با وقتِ نامعلوم و غیر مقدّر اتفاق نیفتاده است.

اگر بدانیم دعای ما اثر دارد و باز دعا نکنیم، مقصرّیم. حضرت غایب(ع) عجب صبری دارند! با اینکه از تمام آنچه که ما می‌دانیم یا نمی‌دانیم اطّلاع دارد و از همة امور و مشکلات و گرفتاری‌های ما باخبر است.

خود حضرت مهدی(ع) هم منتظر روز موعود است و خودش می‌داند که چه وقت ظهور می‌کند. اینکه گفته می‌شود آن حضرت وقت ظهورش را نمی‌داند، درست نیست. دعای تعجیل فرج دوای همة دردهای ماست. می‌پرسند: «چرا این همه دعا می‌کنیم مستجاب نمی‌شود؟» [پاسخ این است:] شرط استجابت دعا، توبه است. لذا ملائکه می‌گویند: چرا دعا را با شرطش ـ که توبه باشد ـ به جا نمی‌آورید تا مستجاب شود؟ ما باید امام زمان(ع) را حاضر فرض کنیم. هرجا می‌رود، برویم و می‌توانیم! ولی گویا نمی‌خواهیم در راه رضای آن حضرت باشیم، نه اینکه رضای آن حضرت را نمی‌دانیم یا نمی‌توانیم تحصیل کنیم. مهم‌تر از دعا برای تعجیل فرج، دعا برای ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او می‌باشد. اگر ظهور آن حضرت نزدیک باشد، باید هر کس خود را برای آن روز مهیّا سازد از جمله آنکه از گناهان توبه کند. همین توبه باعث می‌شود که این همه بلاهایی که بر سر شیعه آمده، از سر شیعه رفع و دفع گردد.

آقایی که زیاد به مسجد جمکران می‌رود، می‌گفت: «امام زمان(ع) را در مسجد جمکران دیدم به من فرمود: «به دل‌سوختگان ما بگو برای ما دعا کنند». او هزار سال است که زندانی است. لذا هر کسی که برای حاجتی به مکان مقدّسی مانند مسجد جمکران می‌رود باید که اعظم حاجت (= بزرگ‌ترین خواسته) نزد آن «واسطة فیض» ـ یعنی فرج خود آن حضرت ـ را از خدا بخواهد. حضرت غایب(ع) دارای بالاترین علوم است و «اسم اعظم» پیش از همه در نزد خود آن حضرت است، با این‌همه به هر کس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرّف شده، فرموده است: «برای من دعا کنید». در حالی که [امام زمان(ع)] مُرده را زنده می‌کند، خود در زندان وسیع [دنیا] به سر می‌بَرد. امّا در مورد خود حق ندارد، هرچند برای دیگران ـ مخصوصاً در امور فردی ـ عنایت خاصّی دارد امّا در امور اجتماعی که مربوط به خود آن حضرت است، خیر! خدا کند ارتباط شیعه و اهل ایمان، با امام زمان(ع) قوّت بگیرد تا در مقام صبر، صبر و تحمّل کنند. [یقیناً] دعا در امر تعجیل فرج آن حضرت مؤثر است، امّا نه لقلقة زبان و «عجّل فرجه» خشک و خالی. دعای فرج مثل نماز نافله، عمل مستحبّی است. یعنی راستی وجدّی از غیبت امام متأثر باشیم و از خدا بخواهیم که فاصلة هزار و چندصد ساله را که میان مردم و «واسطة فیض» افتاده است، برطرف شود و به پایان برسد. دعای باحالِ حُزن و اندوه و با تأثر قلبی از مردم واقع نمی‌شود. اگر می‌شد، قطعاً وضع این‌طور نبود. راه خلاص از گرفتاری‌ها، منحصر است به دعا کردن در خلوات برای فرج ولیّ‌عصر(ع) آن هم با خلوص و صدق نیّت و همراه با توبه تا رابطة ما با ولیّ‌امر و امام زمان(ع) قوی نشود، کار ما درست نخواهد شد و قوّت رابطة ما با ولیّ‌امر(ع) هم در اصلاح نفس است.


  • امام زمان(ع) ناظر اعمال ما

چیزی که باعث شرمندگی و خجالت‌زدگی ما می‌شود این است که امام زمان(ع) همه چیز را می‌داند و همه چیز را می‌شنود. معصومین(ع) «عین الله الناظرة و اذن الله السامعه الواعیه» [= یعنی چشم بینا و گوش شنوای خداوند] هستند. اگر حرفی زده می‌شود حتی قبل از آنکه دیگران و کسانی که در مجلس هستند، بشنوند، آنها می‌شنوند. چرا کاری نمی‌کنید که همیشه خودتان را پیش آن حضرت ببیند؟ [اگر] ما او را نمی‌بینیم، او که ما را می‌بیند. پس چرا این‌قدر دوریم؟ آیا نباید توجه داشته باشیم که ما رئیسی داریم که بر احوال ما ناظر است؟ وای بر احوال ما اگر در کارهایمان او را ناظر نبینیم و یا او را در همه‌جا ناظر ندانیم! با وجود اعتقاد به داشتن رئیسی که «عین الله الناظر\» است آیا می‌توانیم از نظر الهی فرار کنیم یا خود را پنهان کنیم؟ چه پاسخی خواهیم داد؟

چقدر سخت است اگر برای ما این امر ملکه نشود که در هر کاری که می‌خواهیم اقدام کنیم و انجام دهیم ابتدا «رضایت» و «عدم رضایت» او را در نظر نگیریم و رضایت و خشنودی او را جلب ننماییم! ما باید رضا و میل امام زمان(ع) را در کارها به دست آوریم. در امور اجتماعی نباید به دیگران نگاه کنیم و از این و آن پیروی کنیم. زیرا این افراد معصوم نیستند، هرچند بزرگ و بزرگوار باشند. اگر در راه امام عصر(ع) باشیم چنانچه به ما بد و ناسزا هم بگویند نباید ناراحت شویم بلکه هم‌چنان باید در آن راهِ حق و حقیقت ثابت‌قدم و استوار باشیم.

انصاف این است که در زمان نزدیک به ظهور که ظلم فراگیر می‌شود به افرادی که در دین و ایمان باقی می‌مانند، عنایات و الطاف خاصّی می‌شود تا از دین خارج نشوند. زیرا حضرت ولیّ‌عصر(ع) تکیه‌گاه مردم است و کسانی که تکیه‌گاهشان امام باشد، کوهِ ایمانند. ما اهل علم در هر حال باید به وظیفة خود عمل کنیم. نوکرهای امام زمان(ع) عموماً باید عمل به وظیفه کنند، توسلات را هم داشته باشند.


  • راه‌های ارتباط با امام عصر(ع)

راه ایجاد و ارتباط با اهل بیت(ع) و مخصوصاً حضرت ولیّ‌عصر(ع) عبارت است از «معرفت خداوند متعال» و بعد «اطاعت محض از پروردگار». این دو، موجب حبّ به خداوند و محبّت نسبت به همة کسانی که خداوند آنها را دوست می‌دارد؛ مثل انبیا و اوصیا ـ مخصوصاً علاقه و ارتباط با محمّد و آل محمّد(ع) ـ می‌شود که نزدیک‌ترین آنها به ما حضرت صاحب‌الامر(ع) است.

لازم نیست که انسان در پی این باشد که به خدمت حضرت ولیّ‌عصر(ع) تشرّف حاصل کند. بلکه شاید خواندن دو رکعت نماز و سپس توسل به ائمه(ع) بهتر از تشرّف باشد، زیرا هرجا که باشیم آن حضرت می‌بیند و می‌شنوند. ضمناً عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است و زیارت هر کدام از ائمه اطهار(ع) مانند زیارت خود حضرت حجّت(ع) است.

در زمان غیبت عنایات و الطاف امام زمان(ع) نسبت به محبّان و شیعیانش زیاد دیده شده. باب بقا و حضور کلّاً مسدود نیست، بلکه اصل «رؤیت جسمانی» را هم نمی‌شود انکار کرد. ما در دریای زندگی در حال غرق شدن هستیم. دستگیری «ولیّ خدا» لازم است تا سالم به مقصد برسیم. باید به ولیّ‌عصر(ع) استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد همراه خود ببرد.

کجا رفتند کسانی که با صاحب‌الزّمان(ع) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده‌ایم که قطع ارتباط نموده‌ایم و گویا هیچ چیز نداریم. اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم؟ جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ارتکاب محرّمات ملتزم نیستید. او به همین امر از ما راضی است. ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است.

تنها پیدا کردن و دیدن آن حضرت(ع) مهم نیست. زیرا دیدن آن حضرت در عرفات یا در جای دیگر که همیشه میسور نمی‌شود و ممکن نیست. [امّا] اگر مشرّف شدید به آن حضرت نگویید که از خدا برای من زن، خانه، دفع فلان بیماری یا امراض به‌خصوص و… بخواه. زیرا اینها چندان اهمیت ندارد. همچنین آقای دیگری گفت: در اعتکاف مسجد کوفه آن حضرت را در خواب دیدم که به من فرمود: اینهایی که به اینجا آمدند از مؤمنین خوب هستند ولی هر کس حاجتی دارد و برای برآورده شدن حاجت خود آمده است مانند خانه، فرزند. و هیچ‌کدام برای من نیامده‌اند. مطلب همین‌طور است. هر کدام در فکر حوائج شخصی خود هستیم و به فکر آن حضرت نیستیم.

هر کسی باید به فکر خود باشد و راهی برای ارتباط با حضرت حجّت(ع) و فرج شخصی خویش پیدا کند؛ خواه ظهور و فرج آن حضرت دور باشد یا نزدیک. عده‌ای بوده‌اند که گویا حضرت غایب در پیش آنها حاضر و ناظر بوده است. آن حضرت آن‌قدر به ما نزدیک و از حال ما باخبر است امّا ما از او غافل و بی‌خبریم و می‌پنداریم که دوریم! حیف که ما قدردانِ نعمتِ ولایت نیستیم.

حاج محمّدعلی فشندی(ره) هنگام تشرف به محضر حضرت صاحب(ع) عرض می‌کند: مردم دعای توسل می‌خوانند و در انتظار شما هستند و شما را می‌خواهند و دوستان شما ناراحتند. حضرت می‌فرماید: دوستان ما ناراحت نیستند! کسانی که منتظر فرج هستند که برای خدا و در راه خدا منتظر آن حضرت باشند، نه برای برآوردن حاجات شخصی خود. آری! تشنگان را جرعة وصال و شیفتگان جمال را آب حیات و معرفت می‌دهند. آیا ما تشنة معرفت و طالب دیدار هستیم و آن حضرت آب نمی‌دهد با آنکه کارش دادرسی به همه است و به مضطرّان عالم رسیدگی می‌کند؟!

آن حضرت از چشم ظالمان محجوب (= پنهان) است. «المحجوب عن اعین الظالمین» امّا کسانی که نه ظالمند و نه رفیق ظالمند و نه با ظالمان معاشرند و نه در خانه و محلّة ظالمان هستند، آن حضرت از دیدة آنها محجوب نیستند. ثانیاً دیدن با چشم موضوعیت ندارد بلکه طریق و وسیله‌ای است برای حصول یقین. اگر آدم از پشت پرده، صدایی را شنید و بودن گوینده‌ای را یقین کرد و او برای ما خبرهایی داد که مطابق با واقع شد، [ما] به وجود گوینده، یقین پیدا می‌کنیم هرچند چشمانمان او را نبیند. ثالثاً همین دیدن را خیلی از بزرگان علمای ما هم ادّعا کرده‌اند، که اگر بگوییم آنها دروغگو بوده‌اند، دیگر معلوم است که ما در چه حالی هستیم.


  • چرا حضرت بیمناک و خائف هستند؟

در زیارت حضرت غایب(ع) وارد شده است: «السلام علیک ایّها المهذّب الخائف» [= سلام بر تو ای آراستة بیمناک]. با اینکه انسان خائن، خائف است «الخائن خائف» و شخص مهذّب و بی‌گناه و پاک، از کسی بیم ندارد؛ امّا آن حضرت با آن حریم پاک، از اظهار (و نشان دادن خود) خائف است. او به خاطر گناهان و به خاطر اعمال [بد] ما است که [بیش از] هزار سال در بیابان‌ها در به در و خائف است. سبب غیبت امام زمان(ع) خود ما هستیم. زیرا دستمان به او نمی‌رسد وگرنه، اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسی او را می‌کُشد؟ آیا جنّیان او را می‌کُشند یا ما انسان‌ها؟ ما پیشتر و در طول تاریخ ائمه(ع) امتحان خود را پس داده‌ایم!

شاید از بعضی از روایات استفاده شود که عمر حضرت حجّت(ع) در پس از ظهور زیاد نباشد. لذا بعضی از منتظران حضرتش از این جهت ناراحتند، امّا فکر نمی‌کنند که یک روز [حکومت و زندگی با آن حضرت] به سال‌ها می‌ارزد.
دعا می‌کنیم که خداوند کام ما شیعیان را با فرج امام زمان(ع) شیرین گرداند!

 
ماهنامه موعود شماره ۹۴
عبدالحسن ترکی

چهارشنبه 26/7/1391 - 11:34
خواص خوراکی ها

این روزها، مدرسه و کار باعث می‌شود تا در انتهای روز توانی برای شما باقی نماند و حتی ممکن است به بدن شما نیز آسیب وارد شود.

خبرگزاری فارس: شارژرهای طبیعی برای پاییز

 

 مشرق، میوه‌ها یکی از بهترین منابع برای بدست آوردن انرژی هستند و برخی از آنها حتی به شارژرهای طبیعی نیز معروف شده‌اند؛ در این مطلب نگاهی داریم به تعدادی از میوه‌های پاییزی که می‌توانند انرژی لازم را برای شما فراهم کنند.

موز: تمام مربیان ورزشی توصیه می‌کنند که پیش از شروع تمرینات، یک عدد موز بخورید؛ موز منبع غنی از کربوهیدرات‌هاست و در رأس فهرست میوه‌های انرژی‌زا قرار دارد.

سیب: این میوه از منابع غذایی بسیار مهمی است که می‌تواند به آرامی انرژی در بدن آزاد کند و همچنین سرشار از ویتامین C، B و پتاسیم که انرژی مورد نیاز بدن را تأمین می‌کند.

پرتقال: این میوه نیز «نیروگاه» انرژی و ویتامین C است؛ به علاوه پرتقال حاوی مقادیر قابل توجهی فسفر، مواد معدنی و فیبر خوراکی است که به بهبود فعالیت‌های سالم بدن کمک می‌کند.

انبه: این میوه اصطلاحاً شاه‌ میوه‌ها نامیده شده است و سرشار از ویتامین‌های B و C، کلسیم، پتاسیم، روی، فولیت و پروتئین است؛ بهتر است روزانه از این میوه حداقل یک نیمه استفاده کنید تا ویتامین‌های لازم وارد بدن شما شود.

انار: یکی از بهترین میوه‌هایی که در این فصل می‌توانید پیدا کنید انار است؛ انار برای دستگاه گوارش بسیار عالی است و قلب و عروق را نیز بهبود می‌دهد؛ انار یکی از میوه‌هایی است که می‌تواند به شما کمک کند تا انرژی لازم برای یک روز را داشته باشید.

نارنگی: این میوه پرخاصیت، برای درمان بسیاری از بیماری‌ها، از جمله فشارخون بالا بسیار مفید است؛ این میوه سرشار از ویتامین C است و بیشتر شبیه به پرتغال است و می‌تواند انرژی یک روز را برای شما فراهم کند.

چهارشنبه 26/7/1391 - 11:30
شخصیت ها و بزرگان
تداوم سنت تفکر سیاسی شیعه در غاصب انگاشتن و عدم مشروعیت ذاتی حکومت‌ها در زمان غیبت امام معصوم(ع)،و اصل همکاری مصلحت‌ اندیشانه با سلطنت به منظور حفظ اسلام و سرزمین اسلامی از خطر اجانب را می‌توان در افکار سیاسی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء یافت.
خبرگزاری فارس: اندیشه سیاسی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء

 

چکیده

آشنایی بیشتر با اندیشه سیاسی عالمان دین و بررسی زندگی و مجاهدت‌های ایشان از وظایف اصلی محققان عصر حاضر است. در این مقاله سعی شده است به اختصار اندیشه سیاسی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء، به ویژه درباره ولایت فقیه تبیین شود. ایشان بر همین مبنا، به فتحعلی شاه قاجار إذن جهاد داد و او را نائب خود کرد، بنابراین، ما، در این نوشتار در صدد هستیم تا پس از بیان شرح حال و مجاهدت‌های این عالم عالی‌قدر در دوره قاجار، اندیشه سیاسی وی را درباره نقش عالمان در حکومت، با توجه به مصادیق عملی بررسی کنیم.

کلیدواژه‌ها: شیخ جعفر کاشف الغطاء، حکومت، اندیشه سیاسی، علما، ولایت فقیه، قاجاریه.

مقدمه

شیخ جعفر نجفی، معروف به کاشف‌الغطاء در سال 1154 ق در نجف اشرف چشم به جهان گشود و از همان اوان کودکی به تحصیل علوم دینی پرداخت و در آغاز، مقدمات را نزد پدر خود، شیخ خضر حلی فراگرفت. سپس از محضر بزرگانی مانند وحید بهبهانی، سیدمهدی بحرالعلوم، شیخ محمد دورقی و سید صادق فحام و دیگر اکابر وقت بهره برد.449 مدرس تبریزی او را اینچنین توصیف می‌کند:

وی به شیخ اکبر معروف و گاهی به شیخ نجفی موصوف، نسب شریفش به مالک اشتر موصوف، از اکابر علمای امامیه و اعاظم فقها‌ و مجتهدین اثنی‌عشریه، علم الاعلام، سیف الاسلام، فقیه اهل‌بیت، شیخ الفقها‌ء صاحب کشف الغطاء و بالجمله قلم و رقم از تحریر مقامات عالیة علمیه و اخلاقیه و کمالات نفسانیه‌اش عاجز و کرامات باهره و مقامات عالیه علمی و عملی او مشهور و در کتب تراجم مذکور ‌می‌باشد.450

از اوصاف و ویژگی‌هایی که مدرس تبریزی برای کاشف‌الغطاء ذکر می‌کند به سادگی ‌می‌توان به خصوصیات ‌و درجة علمی ایشان پی‌برد. شیخ عباس قمی نیز در فوائد الرضویة ایشان را از آیات عجیبة خداوندی دانسته که زبان در وصف وی عاجز و عقول از ادراک او قاصر است. او در عبادات و آداب وسنن و مناجات اوقات سحر و محاسبة نفس مواظبت بی‌نهایت داشته است.451

کاشف‌الغطاء شاگردان بسیار زیادی داشت که سرآمد آنان شیخ محمدحسن نجفی، معروف به صاحب جواهر است. همچنین حجت‌الاسلام رشتی و شیخ محمدتقی صاحب هدایة المسترشدین، سید صدرالدین موسوی آملی، سیدجواد مفتاح الکرامه، شیخ عبدالحسین اعسم، حاجی کلباسی و نظایر ایشان از دیگر شاگردان وی بوده و از او روایت نموده‌اند.452 برخی از آثار او عبارتند از:

1. اثبات الفرقة الناجیة بین الفرق الاسلامیه، 2. احکام الاموات، 3. بغیة الطالب فی معرفة المفروض و الواجب که رساله‌ای علمیه و مطلب اول آن در اصول عقاید و دوم آن هم در احکام طهارت و صلاة است، 4. الحق المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة جهال الاخباریین و در آن، حقیقت مذهب طرفین را نگاشته و گوید هر دو در اصول دین متحد و در فروع نیز مرجع هر دو، روایات ائمه‌علیهم‌السلام است و درحقیقت، مجتهد، اخباری و اخباری نیز مجتهد و فضلای طرفین ناجی و طعن‌کنندگان در هلاکت هستند، 5. شرح قواعد علامه که بعضی از ابواب مکاسب آن را تا مبحث خیارات، شرح کرده است، 6. العقائد الجعفریه، 7. کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء.453

علاوه بر کتاب‌های یاد شده، از تک‌نگاری‌های کاشف‌الغطاء دو رساله در اخباریه است، یکی به نام حق المبین و دیگری به نام کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد عدوٌ علما که این رساله را در طعن میرزا محمدبن عبدالنبی نیشابوری، معروف به اخباری نوشت و آن را برای فتحعلی شاه فرستاد و به همین سبب به کاشف‌الغطاء شهرت یافت و عنوانی مشهور برای اولاد و خاندان وی شد.454

شیخ اکبر نزد سلاطین و ملاک و امرا و تما‌می طبقات رعایا محترم و معظم و مهابتی عظیم و مقبولیتی عام داشت و مقام و ریاست علمی او بی‌نظیر بود. با این همه صولت و هیبت و وقار و قدرت، بسیار حلیم و متواضع بود و در اعانت فقرا و ضعفا و دستگیری مساکین و عجزه، اهتمام داشته و مساعی جمیله به کار ‌می‌برد. او در سال1227 یا 1228 ق در نجف اشرف در گذشت و در محلة عماره در مقبرة مخصوص این خانواده مدفون شد و قبر شریفش معروف و مزار مردم است.455

تأثیر عصرسیاسی کاشف‌الغطاء در شکل‌گیری اندیشه وی

کاشف‌الغطاء از لحاظ تاریخی، معاصر فتحعلی شاه قاجار بود در دورة حکومت فتحعلی‌شاه دربار و زندگی اداری گسترش یافته بود و بسیاری از علما در امور مردم نقش داشتند.علمای مزبور یا از شاگردان بهبهانی بودند، مانند ابوالقاسم قمی‌، سیدمهدی بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف‌الغطاء یا شاگرد شاگردان او بودند، مانند ملاعلی نوری و حاجی محمد کلباسی. این علما در بسیاری از رویدادها نفوذ داشتند و علاقه شاه به جلب رضایت آنها، ‌قاطعیتشان را افزایش ‌می‌داد.456

شاه برای نیرو بخشیدن به دولت نوبنیاد خویش نیاز به دوستی و همکاری علما داشت. دلبستگی فتحعلی شاه به امور و شعائر مذهبی و نیاز وی به مشروعیت بخشیدن به حکومت دودمان قاجار، خود به خود دوستی نزدیک وی با علما و سر نهادن بر بسیاری از خواسته‌های آنان را به همراه داشت.457

اقدامات فتحعلی‌شاه مانند روکش کردن گنبد و ایوان مرقد امام حسین‌علیه‌السلام با طلا و نصب پنجره‌هایی از نقره بر ضریح آن حضرت، بنای گنبد مرقد حضرت عباس، پوشش طلا بر گنبد فاطمه دختر موسی‌بن جعفر? در قم و بنای صحن وسیع آن، بنای صحن امام رضا‌علیه‌السلام و اهدای قندیل‌های زرین برای صحن حرم مقدس او، نصب ضریح نقره بر مرقد سید عبدالعظیم، نصب ضریح نقره بر مرقد سید احمد‌علیه‌السلام در شیراز و بنای مساجد و مدارس و امثال آنها ‌که نشان دهندة اهتمام حکومت آن زمان برای خدمت به اهل بیت‌علیهم‌السلام و دفاع از مذهب شیعه است.

در دورة قاجار ‌از مذهب شیعه، ترویج وحمایت به عمل ‌می‌آمد و آنها‌ برای تقویت پایه‌های حکومت خود به یاری علما بر‌می‌خاستند و ایران به سبب کثرت علما درخشید.458 بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که در این دوران، شرایط برای رشد دیدگاه‌های فقهی وسیاسی علما مهیا بوده.شیخ جعفر کاشف‌الغطاء هم از این اصل مستثنا نبود. بنا به گفته خورموجی، نویسنده کتاب حقائق الأخبار ناصری، شهرت و محبوبیت وی در این دوره به حدی بود که به فتحعلی‌شاه اذن جنگ داد و او را نائب خود گذاشت. البته با این شرط که در هر فوجی از لشکر، مؤذنی قرار دهد و در میان لشکر، امام جماعت داشته باشند و هر هفته یک روز وعظ کنند.

خور موجی مطلب دیگری در این زمینه آورده است که از نفوذ و قدرت شیخ در عراق و محبوبیت او در آن زمان حکایت ‌می‌کندـ حادثه مربوط به سال 1221 ق است؛ زمانی که حاکم بغداد به سمت ایران و به قصد تصرف کرمانشاهان حرکت کرده بود و شاهزاده محمد علی میرزا به دفع او اقدام نموده و پس از شکست لشکریان علی پاشا و فرار آنها‌، عثمانی‌‌ها ‌برای آشتی و مسالمت دست توسل به سوی شیخ دراز کردند و شفاعت شیخ جعفر نجفی نزد شاهزادة کامکار به درجة قبول رسید.459پس از بیان جایگاه علمای شیعی در عصر فتحعلی شاه اکنون با توجه به مصادیقی از فعالیت‌های سیاسی شیخ سعی ‌می‌کنیم تا حد امکان، اندیشة سیاسی شیخ را تبیین و بررسی نماییم.

بررسی اندیشه سیاسی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء نسبت به نقش علما در حکومت

برخی از فقها‌ و علمای شیعه با توجه به ضرورت استمرار زندگی عمو‌می شیعیان و برقراری نظم عمو‌می‌در دورة غیبت و با استناد به استدلالات و تأملات فلسفی، کلا‌می‌و فقهی تلاش کرده‌اند تا حتی‌المقدور نظام سیاسی مشروعی را بر اساس مبنای فقهی استخراج نموده و آن را جایگزین حکومت مشروع مسلمانان معرفی کنند. شیخ جعفر نجفی نیز ازهمین طیف علما ‌می‌باشد. البته با توجه به کمبود منابع راجع به این موضوع برای بررسی دیدگاه‌های وی درباره حکومت، ناگزیریم با استفاده از مصادیقی که در مورد فعالیت‌های وی موجود است، درحد امکان و به طور مختصر، اندیشة سیاسی وی را بررسی نماییم.

پیشه فرد در کتاب چالش‌های فکری ولایت فقیه در مورد نظر کاشف‌الغطاء ‌می‌گوید: بر اساس مبانی اعتقادی و توحیدی اسلام،حقوق وتکالیف وتصمیم‌گیری همه الهی است و هیچ کس حق حاکمیت بر کسی را ندارد و اصل، عدم ولایت است.460هم چنین نویسنده کتاب «نظریه‌های دولت در فقه شیعی» چنین استنباط می‌کند که شیخ به اصل عدم ولایت، معتقد است.461

شیخ در کتاب کشف‌الغطاء عن مبهمات الغراء در مورد اصل ولایت فقیه چنین می‌نویسد: اصل بر این است که جز خداوند، احدی بر دیگران سلطه نداشته باشد، چرا که در بندگی و عبودیت، همه برابرند و هیچ کس از بندگان نمی‌تواند بر امثال خود تسلط داشته باشد، بلکه مطلق غیر مالک نمی‌تواند بدون اذن مالکش سلطه‌ای بر مملوک داشته باشد، پس کسی ‌می‌تواند سلطنت را به عاریه داشته باشد که دارای حداقل یکی از شروط نبوت، امامت و ارث باشد.462

وی در اصل 42 همان کتاب ‌می‌نویسد: اصل این است که احدی بر مال یا منافع بدن کسی ولایت نداشته باشد، چرا که حال همه در صفت‌بندی یکسان است و کسی بر کسی برتری ندارد و تسلط اولیاء بر مولی علیهم و نظیر آن، خلاف قاعده است و کسی که ولایت بر او ثابت شده به ناگزیر باید در ولایت به مورد و شروط مقرر و متقن از ولایت ائمه طاهرین و... آنچه منوط به مصلحت است اکتفا و محدود شود.463

یکی دیگر از نویسندگان در خصوص تبیین اندیشه سیاسی کاشف‌الغطاء می‌گوید:او علم ودانش را به عنوان یکی از عوامل ایجاد کننده و آفرینندة ولایت تلقی ‌می‌کند و آن را هم ردیف ارث، نبوت و امامت قرار ‌می‌دهد. و منظور شیخ از علم، همان فقه است و آن از جمله استثنا کننده‌هایی است که به نظر شیخ المجتهدین دلیل بر استثنای آن وجود دارد. با این حال، شیخ جعفر هرگز به این دلیل یا ادله صراحت ندارد و به لحاظ آنکه در مقام بیان است به اجمال رفته است.464

با این حال، دیدگاه کاشف‌الغطاء در این باره، مبنای مباحث مستقلی قرار گرفت که از جانب اندیشمندان پس از او دربارة ولایت فقیه، بسط و توسعه یافت.بنابراین با ـ توجه به آنچه گفته شده ـ اگر چه شیخ تسلط احدی جز خداوند را بر مردم نمی‌پذیرد و شروط مشخصی (ارث، نبوت و امامت) را برای ولایت بر مردم مسلم ‌می‌داند، اما با هم ردیف دانستن فقه با این شروط تا اندازه‌ای اندیشة سیاسی وی آشکار ‌می‌شود تا جایی که برخی اعتقاد وی را به اصل ولایت فقیه و حق دخالت او در امور سیاسی و نظا‌می ‌و دیگر شئون زندگی مردم مسلمان به عنوان نائب‌الامام، پذیرفته و آن را یکی از آرای شیخ در فقه حکومتی بیان می‌کنند.465

از دیگر آرای برجستة شیخ در زمینة حکومت، اعتقاد و تصریح به این مسئله است که پادشاه، امیر و حاکمی ‌که منصوب فقها ‌و مأذون از جانب آنان نباشد، حکومتش مشروعیت ندارد.466 همچنین کاشف‌الغطاء تأسیس حکومت را توسط فقیه در صورت فراهم بودن شرایط، لازم می‌داند. در این‌جا برخی از اقوال او را که نشان دهنده دیدگاه‌های فوق است، بیان ‌می‌کنیم:

1. حدود و تعزیرات کلاً بر عهدة امام معصوم‌علیه‌السلام و یا نائب خاص او و یا نائب عام او، یعنی فقیه و مجتهد است. بنابراین برای مجتهد جایز است که در زمان غیبت امام‌علیه‌السلام آن را اقامه کند و بر همة مکلفان نیز واجب است تا او را در تحقق این مقصود، یاری کنند و قدرتمندان و زورگویان را از او دفع کنند. در صورت امکان نیز واجب است که مجتهد در صورت داشتن تأمین، فتوا بدهد و این امر جایز نیست جز مراجعه به مجتهد زنده.

2. جایز نیست بردن دعوا و مراجعه جز نزد مجتهد، و هر کس در این امور به غیر مجتهد مراجعه کند، از راه حق خارج شده است. اگر غیر مجتهد رئیس مسلمانان شده باشد بر حکومت جایز نیست که قاضی نصب کند یا شیخ‌الاسلام نصب کند مگر به اذن مجتهد.467

شیخ جعفر کاشف‌الغطاء، ظالم را عصیان‌گر می‌دانست و معتقد بود هر ظالمی، یاغی است و بر هر مکلفی واجب است متجاوز را در دفع ظلم از خود یاری دهد و هر کس بر امام یا نائب خاص او یا نائب عام او خروج کند و در مقابل اوامر یا نواهی او عصیان نماید و هر کس بر خلاف امر و نهی وی دربارة بازداشتن زکات یا خمس و یا در انجام وظایف خود عمل نماید، باید با او مبارزه کرد.468

با توجه به مطالب یاد شده، اعتقاد شیخ به ولایت فقیه و غیر مشروع دانستن سلطنت بدون اذن مجتهد آشکار می‌شود. علاوه بر این، شیخ تعصب مذهبی نیز داشت، به گونه‌ای که در برابر دشمنان حق، بی‌پروا استقامت می‌کرد و هنگامی که وهابی‌ها به نجف یورش بردند و به غارت‌گری و جنایت پرداختند، شیخ با دست و زبان، با آنها به جهاد برخاست تا آنجا که در مقابل آنها جبهه‌ای گشود و رزمندگانی آماده ساخت و خود همراه بزرگان و علما با آنها جنگید و پس از نبردی سهمگین آنها را متواری ساخت.469

بنابراین با توجه به تعصب وی در مذهب، علت همکاری او با نظام سلطنتی قاجار در عصر فتحعلی شاه کاملاً عیان می‌شود. او به همکاری مصلحت اندیشانه با سلطنت به منظور حفظ اسلام و سرزمین اسلامی از خطر اجانب و کفار خارجی، اعتقاد داشته و اطاعت از سلطان مأذون به اذن مجتهد را به منظور حفظ بیضه اسلام جایز شمرده است.470

از جمله مصادیقی که می‌توان با اشاره به آنها به علت همکاری وی با نظام سلطنت پی برد، خطری بود که از جانب اخباریان، اسلام را تهدید می‌کرد. در حالی که فتحعلی‌شاه در خصومت با صوفیه، آشکارا با علما همداستان بود اما نقش او در مناظره میان اخباریان و اصولیان تا حدی دو پهلو بود، لذا علمای اصولی به او بدگمان بوده و معتقد بودند که او خود را در اختیار اخباریان گذاشته است و اگر بدگمانی آنان به حق بود، می‌بایست موقعیت مطلوب علما به سرعت به خطر افتد.

یک طرف اصلی این مشاجره، شیخ جعفر نجفی و طرف دیگر، میرزا محمد اخباری بود و پای شاه نیز به میان کشیده شد. شیخ جعفر، میرزا محمد اخباری را متهم کرد که در حواشی کتابی که برای شاه نوشته با امضای مستعار، تفسیری به کار برده است تا از حرمت علما نزد شاه بکاهد.شدت هتاکی میرزا محمد ضمن مناظره‌ها، علمای عتبات را علیه او بر انگیخت و همین امر این امکان را به شیخ داد تا او را مشرک قلمداد کند. در این خصوص، شیخ رساله‌ای شیوا به نام کشف الغطاء عن معایب میرزا محمد اخباری را نگاشت و در آن کارهای ناپسند نامبرده را مدلل ساخته و بر اعتقادات کفرآمیز وی خرده گرفت.471

مصداق دیگر این امر را می‌توان در جریان جنگ‌های ایران و روس مشاهده کرد. قتل عام مسلمانان گنجه موجب شد تا دولت که از کمک‌های فرانسه و انگلیس ناامید شده بود، دست به دامان علما شود.میرزا بزرگ فراهانی، حاج ملا باقر سلماسی و صدرالدین تبریزی را به عتبات فرستاد تا موضوع حملات روس به گرجستان و داغستان را به اطلاع شیخ جعفر نجفی و سید محمد اصفهانی برسانند. وقتی روحانیون عتبات از مراتب مطلع شدند، فرستادگانی به قم، گلستان، یزد، اصفهان، شیراز و شهرهای دیگر فرستادند و حکم جهاد دادند.472

به این ترتیب می‌بینیم زمانی که کیان اسلام و جان مسلمانان در خطر افتاده بود، علما ناچار، از نظام سلطنت وقت حمایت می‌کردند. شیخ جعفر کاشف‌الغطاء نیز از این امر مستثنا نبود تا جایی که به فتحعلی شاه قاجار اذن داد که فرماندهی نیروها را به عهده گرفته و مخارج جنگ را نیز هر مقدار که لازم باشد از اموال شخصی مردم اخذ و تهیه کند.473

به منظور روشن شدن این موضوع، خلاصه ترجمه آن را از کتاب کشف الغطاء می‌آوریم: در صورتی که امام معصوم غایب باشد و یا حتی اگر ظاهر باشد اما دسترسی به او و گرفتن اذن جهاد، امکان پذیر نباشد، بر مجتهدان واجب است که به جهاد دفاعی قیام کنند و مجتهد افضل بر دیگران مقدم است که باید یا خودش یا شخصی به اذن او فرماندهی و رهبری جنگ را به عهده بگیرد.

اکنون نیز که روس‌های پست و غیر آنان به خاک مسلمین تجاوز کرده‌اند بر همه اشخاص اهل تدبیر و سیاست و...واجب است که بجنگند و چون اذن گرفتن از مجتهد برای اهل تدبیر و سیاست نیز موافق احتیاط است و به رضایت خدا نزدیک‌تر، لهذا من چون مجتهد هستم و قابلیت و نیابت از سادات زمان (ائمه معصومین‌علیهم‌السلام ) را دارم به سلطان‌بن سلطان، خاقان‌بن خاقان، فتحعلی شاه اذن دادم که آنچه برای هزینه جنگ لازم است از همه وجوه شرعیه وخراج و در آمد، تهیه کند.474

نتیجه

تداوم سنت تفکر سیاسی شیعه در غاصب انگاشتن و عدم مشروعیت ذاتی حکومت‌ها در زمان غیبت امام معصوم‌علیه‌السلام، و اصل همکاری مصلحت‌اندیشانه با سلطنت به منظور حفظ اسلام و سرزمین اسلامی از خطر اجانب و کفار خارجی را می‌توان در افکار سیاسی شیخ جعفر کاشف‌الغطاء یافت.

وی در رساله کشف الغطاء عن خفیات مبهمات شریعة الغراء در حالی که بر عدم مشروعیت ذاتی سلطنت و لزوم اطاعت مردم از مجتهدان در زمان غیبت تأکید کرده است، از سوی دیگر در همان رساله، مشروعیت عَرَضی سلطنت و وجوب اطاعت از سلطان مأذون به اذن مجتهد را نیز به رسمیت می‌شناسد.

شیخ جعفر کاشف‌الغطاء هیچ‌گاه حکومت فتحعلی‌شاه را حکومت اصیل اسلامی نمی‌دانسته و اجازه نمی‌داد شاه بدون هیچ‌گونه تأیید و اجازه علما خود را مشروع بخواند. وی وجوب پیروی از پادشاهی را که از حقوق مسلمانان و اسلام دفاع می‌کند، از وظایف عَرَضی می‌داند تا خواسته‌ای ویژه از آن حاصل شود.

بنابراین کاملاً آشکار است که به رغم اعتقادش به ولایت فقیه و دخالت فقها در امور سیاسی، نظامی و امور دیگری که به مسلمانان مربوط می‌شود، برای حفظ بیضه اسلام، بر خلاف عقیده‌اش عمل می‌کند و نهایت تلاش و سعی خود را در جهت حفظ سرزمین اسلامی و جان مسلمانان به کار می‌گیرد.

پی نوشت:

449. میرزا محمد علی حبیب‌آبادی، مکارم آلاثار در احوال رجال دو قرن 14و13، ج 3، ص 854.

450. علامه محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الأدب، مجلد 5 و 6، ص 24.

451. همان ص24، شیخ عباس قمی، فوائد الرضویه (زندگانی علمای شیعه )، ج1، ص 71 ـ 75.

452. علامه محمدعلی مدرس تبریزی، ریحانة الأدب، ج 5 و 6، ص 24.

453. همان، ص24.

454. محسن بهشتی سرشت، نقش علما در سیاست، تهران، پژوهشکده انقلاب اسلامی، ص 56.

455. علامه محمد علی مدرس تبریزی، ریحانة الأدب، ج 5 و 6، ص 25.

456. حامد الگار، دین و دولت در ایران، ترجمة ابوالقاسم سری، ص 87.

457. عبدالهادی حائری، نخستین رویارویی های اندیشه‌گران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، ص 356.

458. محمدحسین مظفر، تاریخ شیعه، ترجمة محمدباقر حجتی، ص310 ـ 312.

459. محمدجعفر خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، به کوشش سیدحسین جم، ص 13 ـ 14 / محسن بهشتی سرشت، نقش علما در سیاست، ص56ـ57.

460. مصطفی جعفر پیشه فرد، چالش‌های فکری نظریه ولایت فقیه، ص 57.

461. محسن کدیور، نظریه‌های دولت در فقه شیعه، ص 17.

462. شیخ جعفر کاشف‌الغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعه الغراء، طبع حجری، ص 37.

463. همان، ص 39.

464. داوود فیرحی، قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام، ص 313.

465 حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمة محمود صلواتی، ص 47.

466. همان.

467. همان.

468. آن لمبتون، دولت و حکومت در اسلام، ترجمة سیدعباس صالحی و محمدمهدی فقیهی، ص 446.

469. حسین آبادیان، مبانی نظری حکومت مشروطه و مشروعه، ص 136.

470. لطف‌الله آجدانی، علما و انقلاب مشروطیت، ص 25.

471. حامد الگار، دین و دولت در ایران، ترجمة ابوالقاسم سری، ص 115-116 / میرسیدمحمد خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلما و سادات، ج 2، ترجمة شیخ محمدباقر ساعدی خراسانی، ص 468.

472. حسین آبادیان، روایت ایرانی جنگ‌های ایران و روس، ص 97ـ98.

473. روح‌الله حسینیان، چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن و توسعه، ص 208 ـ 211.

474. حسینعلی منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمة محمود صلواتی، ص 48.

حسین آبادیان / دانشیار گروه تاریخ دانشگاه بین المللی امام خمینی‌قدس‌سره قزوین

زهرا منزه/ کارشناس ارشد تاریخ انقلاب اسلامی از دانشگاه بین المللی امام خمینی‌قدس‌سره قزوین.

منبع: فصلنامه تاریخ در آئینه پژوهش شماره 23

چهارشنبه 26/7/1391 - 11:24
کامپیوتر و اینترنت

  عرق بدن، رطوبت هوا و نوشیدن در کنار لپ تاپ، موجب ایجاد آسیب‌ به این دستگاه می‌شود، که بهتر است قبل از وقوع، راه حل این مشکل را بدانیم.

خبرگزاری فارس: درمان سریع لپ‌ تاپ خیس

 

  افکار نیوز، گرچه بسیاری از افراد می‌دانند رطوبت، دشمن مدارهای الکترونیکی است و سعی می‌کنند در صورت امکان دستگاه‌های الکترونیک را از آن دور نگه دارند، ممکن است به هر دلیل این دستگاه‌ها که وجودشان دیگر جزئی از زندگی انسان شده باز هم در معرض آسیب ناشی از رطوبت قرار بگیرد.

عرق بدن، رطوبت هوا، نوشیدن در کنار این دستگاه‌ها و غفلت‌ها مسبب چنین آسیب‌هایی خواهد شد؛‌ اگر در آن شرایط قرار گرفتید اطلاعات پی‌آمده ممکن است راهنمایتان باشد.

از نقش سرعت عمل و دقت غافل نشوید؛ بلافاصله مدار اصلی انرژی را از وسیله قطع کنید؛ اگر موبایل است، حتی بدون خاموش‌کردن از راه فشردن کلید، سریع باتری را درآورید؛ اگر صفحه‌کلید، رایانه است، کابل آن را از ورودی کیس خارج کنید یا در صورتی که نقطه اتصال کابل خارج از دسترس است، کابل برق رایانه را بکشید؛ اگر لپ‌تاپ است، علاوه بر کشیدن کابل ورودی برق، بسرعت باتری را نیز درآورید.

با هر لحظه دیرکرد امکان ایجاد یک اتصال حتی کوتاه در مدار و سوختن یا ایجاد اشکال در قسمتی از دستگاه محتمل‌تر می‌شود؛ دستگاه را برعکس و از طرف صفحه‌کلید روی حوله یا پارچه‌ای قرار دهید، ابتدا آن را روی آن بکشید تا رطوبت و خیسی جذب آن شده، سپس ضرباتی کوتاه، نرم و آرام و آهسته بر پشت آن وارد کنید.

دقت کنید ضربه آسیب بیشتری به دستگاه وارد نکند؛ دکمه سشوار را روی هوای سرد بگذارید و با حفظ فاصله اجازه دهید باد خنک از منافذ صفحه‌کلید یا مجاری پشتی وارد دستگاه شده، کار تبخیر و خشک‌ کردن رطوبت را سرعت بخشد.

گاهی مایع ریخته شده فقط روی سطح صفحه‌کلید پاشیده شده و جز رطوبت آب، املاح یا مواد دیر خشک‌شونده به همراه نداشته است؛ برای خشک‌کردن دستگاه در این مواقع نیازی به باز‌کردن اجزای آن نیست.

پس از انجام اعمال ذکر شده، ساعتی بعد می‌توان از دستگاه استفاده کرد، در غیر این صورت باید اقدامات بیشتر و مطمئن‌تری انجام دهید؛ اگر از طریق باز‌کردن دستگاه آگاهی دارید، پیچ‌ها را باز کرده یا زبانه‌ها را جدا کنید تا به بُرد صفحه دسترسی پیدا کنید.

با این کار قسمت‌های خیس‌‌ را بهتر و سریع‌تر می‌توان خشک کرد، در غیر این صورت از کسانی که در این کار تخصص دارند کمک بخواهید.

به خصوص اگر مایع ریخته شده حاوی مواد دیر خشک باشد از روشن‌کردن دستگاه یا اتصال آن به جریان انرژی تا زمان خشک‌کردن و نظافت کامل مدار، خودداری کنید.

در صورت وجود مواد دیر خشک شونده، می‌توان از اسپری‌ها و دستمال‌های مخصوص نظافت مدارهای الکترونیکی یا حتی دستمال‌های مرطوب حاوی نوعی الکل که در داروخانه‌ها، سوپرمارکت‌ها و فروشگاه‌های لوازم الکترونیک عرضه می‌شود برای نظافت بهتر مدار استفاده کرد.

توجه داشته باشید که حتی قطرات عرق بدن و نم باران هم ممکن است به ایجاد اتصالی و خرابی دستگاه منجر شود؛ گوشی‌های موبایل بیشتر در این شرایط قرار می‌گیرد؛ بیشتر دقت کنید

ارسال در فرندفا
چهارشنبه 26/7/1391 - 11:15
اخبار
مسابقات اتومبیلرانی زیادی هر ساله در کشورهای مختلف برگزار می‌شود که برخی از آنها بسیار خطرناک هستند و تلفات زیادی برجای می‌گذارد.
خبرگزاری فارس: مرگبارترین مسابقات اتومبیلرانی دنیا +عکس

 

  مشرق، از همان ابتدایی که خودرو اختراع شده است، مسابقات اتومبیلرانی نیز بوده‌اند و افراد با خودروهای خودشان به مسابقه با یکدیگر پرداخته‌اند؛ این مسابقات تلفات زیادی نیز در طول این سال‌ها برجای گذاشته است.

*مسابقات از پاریس تا مادرید

یکی از قدیمی‌ترین و همچنین خطرناک‌ترین مسابقات اتومبیلرانی در طول تاریخ مسابقاتی بوده است که در سال‌های 1903 به بعد از پاریس تا مادرید برگزار می‌شده‌اند؛ در این مسابقات 275 خودرو شرکت می‌کردند؛ این مسابقات به خاطر نبود امکانات و اینکه خودروهای ایمنی لازم را نداشتند بسیار خطرناک بود؛ یکی از اصلی‌ترین مشکلات این مسابقات جمعیت بسیار زیاد افراد مشتاق بود که گاهی از میان آنها نیز کسی کشته می‌شود؛ واژگون شدن و خارج شدن از مسیر یکی از عوامل مهم کشته شدن افراد در این مسابقات بود؛ در طی سال‌ها رانندگان بسیاری جان خودشان را در این مسابقه انجام دادند.

*مسابقات چندهزار مایلی

این مسابقات بعد از بسته شدن مسابقات پاریس تا مادرید توسط شرکت پورشه، الفارومئو و فراری آغاز شد؛ در آن زمان خودروهای بسیار سریع شده بودند اما راننده‌ها همچنان در سطح بسیار پایینی بودند؛ این مسابقه از برشا تا رم برگزار می‌شد اما تصادفات وحشتناکی که در آن رخ داد باعث شد که حتی یکی از خون خوارترین انسان‌های دنیا "بنیتو موسولینی" نیز به سطوح‌ آید و آن را ممنوع کند.

البته سال‌های بعد از آن نیز این مسابقه با نام‌های مختلف در خیابان‌های شهر برگزار می‌شد و هر بار تلفات زیادی برجای می‌گذاشت؛ این مسابقه در سال 1957 به خاطر یک تصادف بسیار سخت و کشته شدن نزدیک به 12 نفر بسته شد.

 *مسابقات باجا 1000

یکی از اولین مسابقات خارج از جاده‌ای که در دنیا برگزار شده است باجا 1000 نام دارد، چراکه در منطقه باجا در جنوب کالیفرنیا برگزار می‌شود؛ این مسابقات هر ساله جان انسان‌های بسیار زیادی را گرفته است و تصادف‌های بسیاری زیادی در آن رخ می‌دهد، از جمله مهمترین اتفاقات سقوط و یا افتادن در چاله‌های عمیقی که در آن منطقه وجود داشت بود؛ این مسابقات همچنین محلی برای خلافکاران است تا آنها بتوانند از این مسابقات استفاده و به فروش مواد مخدر بپردازند.

 *مسابقات نوربررینگ

یکی از مرگبارترین مسابقاتی که تا به حال برگزار شده است مسابقات پیست نوربررینگ در آلمان است؛ این مسابقات که برای خودروی‌های فرمول 1 برگزار می‌شود از سال 1927 کار خودش را آغاز کرد و البته طی 15 سال ابتدایی جان 5 راننده فرمول یک را گرفت؛ پس از آن این پیست چندین بار مورد بازرسی قرار گرفت و هر بار میزان خطرناکی آن به یک اندازه بود؛‌ تا سال 1970 نزدیک به 25 راننده فرمول 1 جان خودشان را در این مسابقات از دست دادند. این پیست به عنوان خطرناکترین پیست دنیا نیز شناخته می‌شود.

 *مسابقات 24 ساعته

یکی از قدیمی‌ترین و همجنین سخت‌ترین مسابقات ماشین سواری در دنیا که 90 سال سن دارد، مسابقات 24 ساعته فرانسه است؛ این مسابقات هر ساله در ماه ژوئن برگزار می‌شود و در آن نه تنها خودروها بلکه راننده‌های نیز از نظر استقامت و توانایی محک می‌خورند؛ این مسابقات با خودروهایی بسیار قوی برگزار می‌شود و بسیاری از خودروهایی که در آن شرکت دارند با سرعت‌های سرسام آوری حرکت می‌کنند و همین می‌تواند دلیلی بر خطرناک بودن این مسابقه باشد.

در طی سال‌های که این مسابقه در حال برگزاری است، 34 راننده جان خودشان را از دست داده‌اند.

 *رالی داکار

شاید هیچ مسابقه‌ای را نتوانید به اندازه رالی داکار معروف و مشهور دانست؛ تقریباً تمام افرادی که تلویزیون نگاه می‌کنند حداقل یکبار اسم این مسابقه را شنیده‌اند؛ رالی داکار در حالی که بسیار مشهور است بسیار مرگبار  نیز هست و هر ساله حداقل یک نفر جان خودش را در این مسابقات از دست می‌دهد؛ تا به حال بیش از 50 نفر جان خودشان را در این مسابقه از دست داده‌اند و افراد بسیار زیادی نیز در صحرا گم شده و تا پای مرگ پیش رفته‌اند. 

چهارشنبه 26/7/1391 - 11:11
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته