• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4155روز قبل
اهل بیت
جام جم آنلاین: در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی یافت و آثار مهمی در زمینه تفسیر قرآن، نشر احکام و مباحث فقهی از امام حسن عسکری(ع) به یادگار ماند .
امام حسن عسکری (ع ) سال 232 هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر بزرگوارش سوسن ، در سفری که امام به سامرا کرد، همراه امام بود و در آنجا از دنیا رفت .امام یازدهم مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . وی راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را در ایام عمر کوتاه خود برای مردم و بویژه اصحاب بزرگوارش روشن کرد .دوران عمر 29 ساله امام حسن عسکری به سه دوره تقسیم می شود . دوره اول 13 سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت .دوره دوم 10 سال در سامرا قبل از امامت ایشان بود و دوره سوم نیز نزدیک به 6 سال امامت آن حضرت است .امام حسن عسکری از شش سال دوران امامتش ، سه سال را در زندان گذراند.
امام در مدت شش سال آثار مهمی از تفسیر قرآن ، نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام می رسیدند ، بر جای گذاشت .
در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد و فرهنگ شیعی، در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی شد که خود معاصر امام حسن عسکری بود .
القاب امام
عسکری : در عصر امام انقلابها و حرکتهای زیادی به صورت مسلحانه علیه خلافت بنی عباس انجام می شد. بعضی از آنها شیعی بود مثل نهضت یحیی بن عمر طالبی که بر کوفه تسلط یافت و زندانیان را آزاد کرد. اینگونه قیامها خلافت عباسی را هراسان کرده بود. به ویژه اگر رهبری آن را شخصیت بی نظیری مثل امام عسکری عهده دار می شد.
امام هادی را به همراه فرزند بزرگوارش به سامرا احضار کردند تا کاملا آن حضرت را زیر نظر داشته باشند که البته به این هم اکتفا نکرد و آنان را در سامرا و محله ای به نام عسکر سکونت دادند تا از دید نظامیان پنهان نمانند و رفت و آمدهای آنان را کنترل کنند ، بر این اساس هر دو امام به عسکریین لقب یافتند.
زکی، صامت، هادی (هدایت کننده)، سراج (چراغ فروزنده) و تقی (پرهیزکار و تقواپیشه) نیز از دیگر القاب امام یازدهم هستند .

مهر

يکشنبه 1/11/1391 - 0:20
اهل بیت
حاج جواد صباغ كه از معتبرترین تجار و معتمد سامرا بود حكایت كرده‌ كه سید علی نامی بود كه سابق بر این از جانب وزیر بغداد حاكم سامرا بود.
او از زوار غیر عرب نفری یك ریال بود می‌گرفت تا رخص ‍ زیارت و دخول در حرم عسكرین علیهما السلام دهد و برای مشخص شدند آنانكه وجه را پرداخته‌اند مهری به ساق پای ایشان می‌زد تا دفعات دیگر كه داخل روضه می‌شوند نشان باشد.
روزی بر در صحن مقدس نشسته بود و سه نفر ملازم او هم ایستاده و چوبی بلند در پیش خود نهاده و قافله زواری از عجم وارد شده بود پای هر یك را مهر می‌كرد و وجه را می‌گرفت و رخصت دخول می‌داد.
در این میان جوانی از اخیار عجم به همراه زنش كه از جمله اهل شرف و ناموس و حیاء و جمال بود آمد. جوان دو ریال داد، سید علی ساق پای آن جوان را مهر كرد و گفت: ساق آن زن را نیز باید مهر كنم . جوان گفت: هر دفعه كه این زن آمد یك ریال می‌دهد و نیازی به این فضیحت نیست!
سید علی گفت: ای رافضی بی دین! عصبیت و غیرت می‌كنی كه ساق پای زن تو را ببینم!!
گفت: اگر در میان این جمعیت، غیرت كنم اشتباه نكرده‌ام.
سید علی گفت: ممكن نیست تا ساق پای او را مهر نكنم اذن دخول بدهم .
آن جوان دست زن را گرفته و گفت: اگر زیارت است همین قدر هم كافی است و خواست برگردد،
سید علی گفت: ای رافضی! گفته من بر تو گران آمد؟ و در همان لحظه چوبی بر شكم زن زد. زن بر زمین افتاده و جامه او پس رفته بدن او نمایان شد، جوان دست زنش را گرفته، بلند كرد و رو به روضه مقدسه كرد و گفت: اگر شما بپسندید بر من نیز گوارا است! و به منزل خود مراجعت نمود.
حاجی جواد گفت: بعد از گذشتن سه، چهار ساعت شخصی به تعجیل نزد من آمده كه مادر سید علی تو را می‌خواهد تا من روانه می‌شدم دو سه نفر دیگر آمدند.
من به تعجیل رفتم و وقتی رسیدم مرا به اندرون خانه بردند، دیدم سید علی مانند مار زخم خورده بر زمین می‌غلطد و امان از درد دل می‌كند و عیال او در دور او جمع شده چون مرا دیدند مادر و زن و دختران و خواهرانش بر پای من افتادند عجز و زاری كردند كه برو و آن جوان را راضی كن و سید علی فریاد می‌كند كه: بارالها! غلط كردم و بد كردم.
من آمدم تا منزل آن جوان را جستجو كردم و از او خواهش خشنودی و دعا به جهت سید علی كردم. گفت: من او او گذشتم اما "كو آن دل شكسته من و آن حالت؟" مغرب كه به روضه عسكریین برای نماز مغرب و عشاء آمدم دیدم مادر و زن و دختران و خواهران سید علی، سرهای خود را برهنه كرده و گیسوهای خود را بر ضریح مقدس بسته و دخیل آن بزرگوار شده‌اند و فریاد سید علی از خانه او به روضه می‌رسید، من مشغول نماز شدم و در بین نماز صدای شیون از خانه سید علی بلند شد كه او مرده است.
او را غسل دادند و چون كلیدهای روضه و رواق در آن وقت در دست من بود به جهت مصالح تعمیر و آلات آن خواهش كردند كه تابوت تابوت او را در رواق گذارده چون صبح شود در آنجا دفن نمایند.
جنازه را آنجا گذاردند و من اطراف رواق را ملاحظه كردم كه مبادا كسی پنهان شده باشد و چیزی از روضه مفقود شود و در را بسته و كلیدها را برداشتم و رفتم
چون سحر شد آمدم و خدمه را گفتم شمعها را افروخته، درِ رواق را گشودم دیدم سگ سیاهی از رواق بیرون دوید و رفت، من خشمناك شده به خدامی كه بودند گفتم: چرا اول شب درست رواق را ندیده‌اید.
گفتند: ما غایت تفحص را نمودیم و هیچ چیز در رواق نبود،
پس چون روز شد و برای دفن جنازه آمدند، دیدند كفن خالی در تابوت است و هیچ چیز در آنجا نیست! 1

پی نوشت

1- خزائن، ص 476.

فضائل و سیره چهارده معصوم؛ عباس عزیزی

يکشنبه 1/11/1391 - 0:19
اهل بیت
از آنجا كه امر «پژوهش» نیازمند «منابع» مى‏باشد، در این نوشتار سعى شده كتاب‏هاى مربوط به زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، فهرست‏وار، به پیشگاه خوانند و محقّقان گرامى تقدیم گردد.*
1. آخرین خورشید پیدا؛ نگرش كوتاه بر زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، واحد تحقیقات مسجد مقدّس جمكران، 1375، رقعى، 96 ص.
2. آشنایى با معصومین؛ معصوم سیزدهم امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، مهدى آیت اللهى، تهران، جهان‏آرا، 1370، خشتى، 24 ص.
3. آشنایى با معصومین؛ معصوم سیزدهم حضرت امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، مهدى آیت اللهى، (به زبان تاجیكى)، قم، انصاریان، 1375، وزیرى، 28 ص.
4. آفتاب در زندان، سعید آل رسول، تهران، بنیاد بعثت، 1375، رقعى، 36 ص.
5. امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، كاظم ارفع، تهران، فیض كاشانى، 1379، رقعى، 48 ص.
6. امام حسن عسكرى علیه‏السلام (امام یازدهم)، عباس قدیانى، تهران، فردا به، 1378، رقعى، 28 ص.
7. الامام الحادى عشر الامام الحسن بن على العسكرى علیه‏السلام ، گروهى از نویسندگان، ترجمه محمد عبدالمنعم خاقانى، قم، مؤسّسه در راه حق، 1370، رقعى،38ص.
8. الامام الحادى عشر الحسن العسكرى علیه‏السلام ، شیخ محمد حسن قبیسى عاملى، بیروت، 1403 ق. وزیرى، 82 ص.
9. الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام (مصوّر)، سید مهدى آیت اللهى، ترجمه كمال السّید، قم، انصاریان، 1374، وزیرى، 22 ص.
10. الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام (مصوّر)، میرابوالفتح دعوتى، بیروت، الدّارالاسلامیّه، 1410 ق، وزیرى، 21 ص.
11. الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام ، على محمد على دُخَیِّل، بیروت، دارالتّوجیه الاسلامى، 1394 ق، رقعى، 84 ص.
12. الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام ، گروهى از نویسندگان، مؤسّسة الامام الحسین علیه‏السلام ، 1413 ق، رقعى، 21 ص.
13. الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام ، گروه نویسندگان، تهران، مؤسّسة البلاغ، 1410 ق، جیبى، 71 ص.
14. الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام ، عبدالودود امین، كویت، دارالتّوجیه الاسلامى، 1400 ق.
15. الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام من المهد الى اللحد، سید محمد كاظم حائرى قزوینى، قم، كتابفروشى بصیرتى، 1413 ق، وزیرى، 342 ص.
16. الامام العسكرى علیه‏السلام ، گروه نویسندگان، بیروت، دارالزّهراء، 1413 ق.
17. الامام العسكرى علیه‏السلام ، شیخ محمد رضا حكیمى حائرى، مؤسّسة الأعلمى، 1412 ق، وزیرى، 223 ص.
18. الامام العسكرى علیه‏السلام ، قدوة و اسوة، سید محمدتقى مدرّسى، تهران، رابطة الاخوة الاسلامیة، 1404 ق، رقعى، 82 ص.
19. اعلام الهدایة، الامام الحسن بن على العسكرى علیه‏السلام ، مجمع جهانى اهل‏بیت، قم، مركز چاپ و نشر مجمع جهانى اهل‏بیت، 1422 ق؛ وزیرى، 242 ص.
20. با خورشید سامرّا؛ تحلیلى از زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، محمدجواد طبسى حائرى، ترجمه عباس جلالى، قم، مركز انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، 1379، وزیرى، 344 ص.
21. برگزیدگان؛ حضرت امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، عبداللّه طاهر خانى، تهران، بنیاد بعثت، 1373، رقعى، 131 ص.
22. تاریخ سامرّا، ذبیح اللّه محلاّتى، ج 3، تهران، كتابفروشى اسلامیه، 1388 ق، وزیرى، 034/1 ص.
23. تحلیلى از زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، باقرشریف قرشى، مشهد، كنگره جهانى حضرت رضا علیه‏السلام ، 1371، وزیرى، 357 ص.
24. ترجمه جلد دوازدهم بحارالانوار، زندگانى حضرت امام محمدتقى و امام على‏النّقى و امام حسن عسكرى علیهم‏السلام ، محمدباقر مجلسى، ترجمه موسى خسروى، تهران، كتابفروشى اسلامیه، 1379 ق، وزیرى، 308 ص.* 1
25. تحلیلى از زندگى و زمان امام عسكرى علیه‏السلام ، گروهى از نویسندگان، قم، مؤسّسه احیاء و نشر میراث اسلامى، 1357، 149 ص.
26. تفسیر فاتحة‏الكتاب، از امام حسن عسكرى علیه‏السلام و پژوهشى پیرامون آن، عبدالحسین امینى، ترجمه قدرت‏اللّه حسینى شاهمرادى، تهران، حدیث، 1376، وزیرى، 72 ص.
27. التفسیر المنسوب الى الامام ابى‏محمد الحسن بن على العسكرى علیه‏السلام ، سید محمد باقر موحد ابطحى، قم، مدرسة‏الامام المهدى علیه‏السلام ، وزیرى، 1409 ق.
28. چهل حدیث سیره عسكریّین، امام على‏النقى و امام حسن عسكرى علیهماالسلام ، سید حسین زینالى تیلى، قم، نشر معروف، 1378، جیبى، 80 ص.
29. چهل داستان و چهل حدیث از امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، عبداللّه صالحى نجف آبادى، قم، مهدى‏یار، 1381، رقعى، 136 ص.
30. جزاء اعداء الامام العسكرى علیه‏السلام فى‏الدّنیا، سید هاشم ناجى موسوى جزائرى، قم، چاپخانه دانش، 1419 ق، وزیرى، 127 ص.
31. حضرت امام حسن عسكرى علیه‏السلام دن قیرخ حدیث، یازان قورولو، ترجمه حسین سرخابلى، تهران، بنیاد بعثت، 1371، رقعى، 17 ص.
32. حیاة الامام العسكرى علیه‏السلام ، محمدجواد طبسى، قم، بوستان كتاب، 1382، وزیرى، 391 ص.
33. دعاى عاشقان، شیخ عباس قمى، به اهتمام حسین نورائى، تهران، هیراد بشارت، 1380، جیبى، 64 ص.
34. داستان زندگى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، امیرمهدى مراد حاصل، تهران، كانون انتشارات پیام نور، 1378، رقعى، 32ص.
35. داستانهایى از امام هادى و امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، قاسم میرخلف‏زاده، قم، مهدى‏یار، 1380، رقعى، 184 ص.
36. در آستانه غیبت؛ زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، محمد دشتى و مهدى صادقى، تهران، فیض كاشانى، 1377، وزیرى، 308 ص.
37. دیدار شیرین؛ گزیده‏اى از زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، مسلم ناصرى، تهران، پیام آزادى، 1381، رقعى، 96 ص.
38. ذكرى مولد الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام ، گروهى از نویسندگان، نجف، مطبعة الغرى، 1386 ق، رقعى، 36 ص.
39. راز بزرگ؛ مهدى رحیمى، تهران، بنیاد بعثت، 1375، خشتى، 24 ص.
40. زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، منصور كریمیان، تهران، اشرفى، 1379، رقعى، 40 ص.
41. زندگانى حضرت امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، گروهى از علماى لبنان، ترجمه حمید رضا كفّاش، تهران، عابد، 1379، رقعى، 64 ص.
42. زندگانى حضرت امام حسن عسكرى علیه‏السلام رضا استادى، قم، دفتر نشر برگزیده، 1380، رقعى، 40 ص.
43. زندگى و سیماى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، محمدتقى مدرّسى، ترجمه محمد صادق شریعت، تهران، انصارالحسین علیه‏السلام ، 1372، وزیرى، 91 ص.
44. زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، عبدالرحیم عقیقى بخشایشى، قم، نسل جوان، 1356، رقعى، 140 ص.
45. زندگانى عسكریّین و تاریخچه سامرّا، ابوالقاسم سحاب، تهران، كتابفروشى اسلامیه، 1375 ق، 113 ص.
46. زندگانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، باقرشریف قرشى، ترجمه سید حسن اسلامى، قم، انتشارات جامعه مدرّسین، 1374، وزیرى، 284 ص.
47. سخنان گهربار امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، منصور كریمیان، تهران، اشرفى، 1380، جیبى، 28 ص.
48. ستارگان درخشان؛ سرگذشت حضرت امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، محمدجواد نجفى، تهران، كتابفروشى اسلامیه، 1381، جیبى، 238 ص.
49. سیماى سامرّا؛ سیناى سه موسى، محمد صحّتى سردرودى، تهران، 1374، 176 ص.
50. سرگذشت حضرت امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، محمدجواد نجفى، تهران، كتابفروشى اسلامیه، جیبى، 236 ص.
51. شهر بى‏حصار؛ داستان زندگى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، رضا شیرازى، تهران، پیام آزادى، 1374، 119 ص.
52. غریب تنها؛ زندگى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، مهدى شمس الدّین، قم، نورنگار، 1377، پالتویى، 48 ص.
53. عجائب و معجزات شگفت‏انگیزى از امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، قم، گل یاس، 1379، رقعى، 130 ص.
54. كرامات و مقامات عرفانى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، على حسینى قمى، قم، نبوغ، 1381، رقعى، 72 ص.
55. مجلس عروسى حضرت امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، عبدالحسین معین قمى، تهران، كتابفروشى اسلامیه، 1369، رقعى، 98 ص.
56. مسند الامام العسكرى ابو محمد الحسن بن على علیهماالسلام ، عزیزاللّه عُطاردى، مشهد، كنگره جهانى حضرت رضا علیه‏السلام ، 1410 ق، وزیرى، 371 ص.
57. منهاج التّحرّك عند الامام العسكرى علیه‏السلام ، عبدالكریم آل نجف، تهران، 1402 ق، وزیرى، 135 ص.
58. وفات الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام ، شیخ حسن بن شیخ محمد عصفورى درازى بحرانى، نجف، مطبعة‏الحیدریه، 1372 ق، رقعى، 56 ص.
59. ولادة الامام الحسن العسكرى علیه‏السلام ، سید محمدحسین طالقانى، نجف، مطبعة‏الحیدریه، 1378 ق، رقعى، 44 ص.
60. نگاهى بر زندگى امام حسن عسكرى علیه‏السلام ، محمد محمدى اشتهاردى، تهران، نشر مطهّر، 1374، 144 ص.

پی نوشت

* ـ در این مقاله فقط براى سال‏هاى قمرى، علامت (ق) نهاده شده است.
1. شایان توجّه اینكه: زندگانى امام عسكرى(ع) در جلد 50 بحارالانوار مؤسسة الوفاء بیروت نیز آمده است.

على‏كرجى، مجله كوثر، شماره 60

يکشنبه 1/11/1391 - 0:19
اهل بیت
معجم نگاری و تدوین موسوعه و مجموعه‏ای از کلمات هریک از پیشوایان معصوم علیهم‏السلام، کاری است ضروری و سودمند و گامی ابتدایی در معرّفی فرهنگ و معارف اهل‏بیت علیهم‏السلام به شیفتگان این خاندان.
یکی از آثار گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم علیه‏السلام فرهنگ سخنان امام حسن عسکری علیه‏السلام است که در حجمی نزدیک به سیصد صفحه، در قطع وزیری می‏باشد.
  آشنایی با بخشها
روایاتی که در این مجلّد از موسوعه از منابع مختلف گرد آمده، از این قرار است:
فصل اوّل: در عقاید.
فصل دوم: در احکام.
فصل سوم: در اخلاق.
فصل چهارم: در ادعیه و زیارات.
«فصل اوّل» که به مباحث اعتقادی اختصاص دارد، مبسوط‏ترین فصل این کتاب است که بیش از نیمی از حجم آن را به خود اختصاص داده است و شامل 186 حدیث از امام حسن عسکری علیه‏السلام در موضوعات مختلف اعتقادی است.
تقسیم‏بندی احادیث این فصل، براساس اصول اعتقادی است. مثلاً در بحث از توحید، موضوعاتی چون: اسم اعظم خدا، رؤیت خدا و معنای شرک دیده می‏شود. در بحث نبوت، مباحثی چون: خبرهای غیبی پیامبر، تغییر قبله، قرآن، تأویل و تفسیر، تفسیر آیات متعدّدی از قرآن و حروف مقطّعه. و در موضوع امامت، محورهایی چون: علائم و خصایص امامت، حجّت در روی زمین، اهل‏بیت علیهم‏السلام، ایام ولادت امامان معصوم، امامت ائمه، امامت حضرت مهدی علیه‏السلام، تولّد، غیبت، ظهور و حکومت جهانی آن حضرت، کرامات و پیشگویی‏های امام عسکری علیه‏السلام، علم آن حضرت به طبّ، لغات و زبان‏های مختلف و تکلّم با حیوانات، شیعه و اصحاب آن حضرت، مذاهب مختلفه، توقیعات آن حضرت و... دیده می‏شود. و در پایان، احادیثی هم در زمینه معاد آمده است.
معجم نگاری و تدوین موسوعه و مجموعه‏ای از کلمات هریک از پیشوایان معصوم علیهم‏السلام، کاری است ضروری و سودمند و گامی ابتدایی در معرّفی فرهنگ و معارف اهل‏بیت علیهم‏السلام به شیفتگان این خاندان
«فصل دوم» که عنوان احکام شرعی را به خود اختصاص داده است، شامل 71 حدیث در ابواب مختلف فقهی است که به ترتیب کتاب‏های فقه و ابواب آن، تنظیم شده است. احادیث این فصل در موضوعاتی از این قبیل است: طهارت، وضو، غسل میت، دفن، نماز، قنوت، نمازهای مستحبّی در ایام مختلف، روزه و قضای آن، خمس، زکات، حجّ، امر به معروف و نهی از منکر، تقیه، بیع و ربا، فروش زمین، خانه، حیوان و...، وقف، اجاره، ضمان، دین، نکاح، ارث، حدود، شهادات و کفّاره.
«فصل سوم» کتاب، درباره سخنان اخلاقی آن حضرت است. عناوینی همچون: مواعظ، دوستی، اقبال و ادبار دل، عفو، توریه، مراء و جدال و مزاح، نحوست ایام، اهل معروف، حسن ظنّ، امانت‏داری، جود، حیا، شکر، تفکّر، غضب و... در این بخش دیده می‏شود. بخش پایانی همین فصل، با عنوان «کلمات قصار»، جملات کوتاه حکمت‏آمیزی دارد که معمولاً برای هرکدام عنوان خاص گذاشته شده تا برای استفاده کننده از این کتاب، راهگشاتر باشد. تعداد احادیث این فصل، 65 حدیث است.
و بالأخره «فصل چهارم»، ادعیه و زیاراتی است که از آن حضرت نقل شده است. مثل دعای حضرت در صبحگاهان، تسبیح خاصّ وی، صلوات‏های ویژه امام عسکری بر پیامبرخدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم و تک تک امامان معصوم علیهم‏السلام و حضرت زهرا علیهاالسلام، حرز و دعای خاص آن حضرت و نیز بیانات وی درباره زیارت امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و زیارت قبر خود آن حضرت در سامرّا که امان برای اهل سنّت و شیعه است.
روایات این فصل، جمعاً 10 حدیث است که برخی کوتاه و برخی بلند و مفصّل است.
مجموعه احادیث گردآمده در این کتاب حدود 340 روایت است که با توجه به شرایط مجموعه احادیث گردآمده در این کتاب حدود 340 روایت است که با توجه به شرایط دشوار سیاسی زمان آن حضرت، در خور تأمّل است.
دشوار سیاسی زمان آن حضرت و اینکه وی تحت نظر حکومت و مأموران و در یک شهر نظامی و منطقه مربوط به «لشکر» زندگی می‏کرد و ارتباط با او به آسانی عملی نبود، این حجم از روایات، در خور تأمّل و نشان مظلومیت امام است.
سخاوت و بخشندگی اندازه‏ای دارد، اگر از آن بیشتر شود، اسراف است. حزم و دوراندیشی نیز حدّی دارد، اگر بیش از آن شود، ترس است. میانه روی در خرج هم اندازه‏ای دارد، اگر افراط شود، بُخل است. شجاعت نیز اندازه‏ای دارد، اگر آن از بیشتر شود، تهوّر و بی‏باکی است
در بخش عمده‏ای از روایات، آنچه مشهور است، پاسخگویی حضرت عسکری علیه‏السلام به مکاتباتی است که درباره مسائل اعتقادی، اخلاقی، احکام شرعی و سؤالهای فردی صورت گرفته و نامه‏ها از ناحیه آن امام به صورت توقیع و مکتوب خارج شده و توسط نمایندگانی که میان مردم داشته است، به دست افراد می‏رسیده است که با عنوان «نظام وکلایی» و «شیوه مکاتبه» در تحلیل حوادث سیاسی و سیره آن حضرت، قابل بررسی و توجّه است.
آنچه در این «موسوعه» نیز دیده می‏شود، همچون مجلّدات دیگر این موسوعه‏ها، آن است که احادیث نقل شده در بخشی از موارد، بخصوص در زمینه تاریخی و حوادث، حدیث خالص نیست؛ به این معنی که گاهی ماجرایی نقل می‏شود که نسبتاً طولانی است و در لابه لای حوادث، جمله و جملاتی هم از آن حضرت ذکر شده است. این شیوه و سیاست در تدوین، موجب اندکی پرحجم‏تر شدن کتاب، نسبت به روایات خالصی است که در آن آمده است.
در پایان این معرّفی گذرا از این فرهنگ، به عنوان تبرّک، یکی از احادیث اخلاقی آن را برای شما نقل می‏کنیم:
«اِنّ لِلسّخاء مقداراً فانْ زادَ علیه فَهُوَ سَرْفٌ، و اِنّ لِلحزم مقداراً فانْ زادَ علیه فهو جُبْنٌ، و لِلاقتصاد مقداراً فانْ زادَ علیه فهو بُخْلٌ و لِلشّجاعَةِ مقداراً فانْ زادَ علیه فهو تهوّرٌ1؛ سخاوت و بخشندگی اندازه‏ای دارد، اگر از آن بیشتر شود، اسراف است. حزم و دوراندیشی نیز حدّی دارد، اگر بیش از آن شود، ترس است. میانه روی در خرج هم اندازه‏ای دارد، اگر افراط شود، بُخل است. شجاعت نیز اندازه‏ای دارد، اگر آن از بیشتر شود، تهوّر و بی‏باکی است.»

نوشته: حجت الاسلام جواد محدثی

يکشنبه 1/11/1391 - 0:18
اهل بیت
قحطی شده بود. مردم در تنگنا بودند. آسمان حتی از قطره آبی دریغ می‌ورزید. جویبارها و رودها خشك شده بود. گیاهی توان روییدن نداشت. گرسنگی و تشنگی، امان مردم را بریده بود. برای لقمة غذایی، برای تكّه نانی، مردم حتی به جان هم می‌افتادند. آن‌قدر قحطی سخت بود كه خبر آن به كاخ معتمد عباسی هم رسید، تا جایی كه خلیفه دستور داد مردم به نماز استسقا برخیزند. مردم جمع شدند و برای طلب باران به مصلّیٰ رفتند، نماز خواندند و دعا كردند، امّا باران نیامد. روز دیگر هم رفتند، باز هم نماز خواندند، این بار هم از باران خبری نبود و زمین در حسرت قطرة آبی می‌سوخت. روز سوم باز هم مردم جمع شدند و نماز خواندند. دیگر از انتظار خسته شده بودند. زن و مرد، پیر و جوان، چشمانشان را به آسمان دوخته بودند و دعا می‌كردند، امّا این بار هم باران نیامد.
در چهارمین روز، جاثلیق، پیشوای اسقفان مسیحی، همراه مسیحیان و راهبان به صحرا رفت. در میانشان راهبی بود كه هر گاه دست خود را به سوی آسمان بلند می‌كرد، بارانی درشت فرو می‌ریخت. زمین پس از عطشی طولانی، لب تر كرد. فردای آن روز نیز جاثلیق همان كار را كرد. باران شروع به باریدن كرد؛ آن‌قدر بارید كه زمین سیراب شد. آب در هر جویباری جاری گشت و رودهای خشك پر آب شدند. دانه‌ها سر از خاك برداشتند، شادی و شور به میان مردم بازگشت و دیگر نیاز به باران نداشتند.
این امر موجب شگفتی شده بود. مردم دچار شك و تردید شدند. حتی بسیاری از مسلمانان به مسیحیت متمایل شدند و با خود می‌گفتند: «اگر ما بر حق هستیم، پس چرا با نماز خواندن ما، خداوند درِ رحمتش را نگشود، امّا همین كه مسیحیان دست به دعا برداشتند، این‌گونه بارانی آمد؟»
وضعیت بر خلیفه ناگوار آمد، از خشم به خود می‌پیچید. هر چه فكر كرد راه به جایی نبرد. درمانده شده بود. نمی‌دانست چه باید بكند. پس به دنبال امام حسن عسكری(ع) فرستاد. آن گرامی در زندان بود. ایشان را از زندان آوردند. ابّهت امام(ع) در دل خلیفه هراس انداخته بود. دست و پایش را گم كرده بود. به سختی به زبان آمد و عرض كرد: «ای ابومحمد! امت جدّت را دریاب كه گمراه شدند». امام با آرامش فرمود: «از جاثلیق و راهبان بخواه كه فردا، سه‌شنبه، به صحرا بروند». خلیفه گفت: مردم دیگر باران نمی‌خواهند؛ چون به قدر كافی باران آمده است، بنابراین به صحرا رفتن چه فایده‌ای دارد؟» امام فرمود مگر نمی‌خواهید شك و شبهه را برطرف سازم؟ ان‌شاءالله فردا این كار را خواهم كرد».
خلیفه فرمان داد و پیشوای اسقفان همراه راهبان روز سه‌شنبه به صحرا رفتند. امام عسكری(ع) در میان جمعیت عظیمی از مردم به صحرا آمد. گروه جاثلیق برای طلب باران دست به سوی آسمان برداشتند. به سرعت آسمان ابری شد و باران آمد. در این هنگام امام به یكی از ملازمانش فرمان داد: «دست آن راهب را بگیر و آنچه در میان انگشتان اوست، بیرون بیاور».
مردم شگفت‌زده نگاه می‌كردند. همه می‌خواستند از سرّ این استخوان باخبر شوند. صدای همهمه میانشان پیچیده بود. هر كس سخنی می‌گفت. خلیفه هم مانند دیگران سردرگم شده بود و مبهوت این ماجرا. او هم می‌خواست هر چه زودتر از حقیقت ماجرا باخبر شود. از امام عسكری(ع) پرسید: «این استخوان چیست؟» امام فرمود: «این استخوان پیامبری است كه به دست این راهب افتاده و استخوان پیامبری ظاهر نمی‌شود مگر آنكه باران ببارد». مردم غرق شادی شدند و امام را تكریم كردند. استخوان را آزمودند، دیدند همان‌طور است كه امام(ع) فرموده بود.

ماهنامه موعود شماره 97

يکشنبه 1/11/1391 - 0:18
اهل بیت
هر یك از امامان معصوم شیعه(ع) با توجه به شرایط زمانی و موقعیت اجتماعی و سیاسی در شرایط خاص قرار گرفته و با توجه به این شرایط از طرف خداوند مأمور به انجام وظایف خود بودند. آنچه ائمه(ع) را ملزم به این وظایف می نمود، امامت بود كه منصبی از سوی خداوند است و بر اساس همین عهد الهی است كه هریك از آن بزرگواران به نوعی به انجام وظایف خویش در هر شرایط پرداخته و از آن كوتاهی نكرده اند. گاهی موقعیت زمانی و مكانی اقتضا می كرد كه امام علی(ع) حفظ اساس دین را كه با وحدت امت اسلامی محقق می شد، مد نظر داشته باشد؛ در عین حال در مواجهه با لغزشها ساكت نبود و از سیره نبوی به هر قیمت كه بود دفاع می كرد و هرگز در اجرای حدود الهی چشمپوشی نداشت.
امام حسن(ع) نیز در موقعیت بسیار سخت، بر سیره امام علی(ع) و جدش تأكید و از وقوع اختلاف شدید كه جان مسلمانان و صحابه را به خطر می انداخت، با موضعگیری خاص جلوگیری می نمود. امام حسین(ع) در موقعیتی قرار گرفت كه اگر ساكت می نشست خط مشی یزید كه میگساری و انواع فجور را مرتكب می شد، جایگزین سیره نبوی می گردید. از این جهت، برای احیای سنت پیامبر(ص) موضع دیگری اتخاذ و به مسلك یزید و بنی امیه و دیگر حاكمان و سلاطین بعدی تا عصر حاضر كه بر خلافت سنت نبوی بود، خط بطلان كشید و به اسلام روحی تازه و حیاتی ابدی بخشید و آن را از انفعال، جبریگری و ریاكاری جدا كرد.
پس از این دوره، دوره ای دیگر برای اسلام و امامت تعریف شده كه غنا و عمق بخشیدن و فرهنگ سازی و صیانت و پاسداری فرهنگی از اسلام با ابزارهای گوناگون در پیش روی ائمه(ع) بود.امام سجاد(ع) از بعد عرفانی به ابعادی از سیره نبوی و علوی تأكید و آن را عمق بخشید و اثری چون صحیفهسجادیه كه سرشار از معارف عرفانی شگفت آور است، حاصل دوره آن حضرت می باشد. پس از این دوره، موقعیتی برای امام صادق و امام باقر(ع) پیش آمد كه بستری مناسب برای توسعه فرهنگی و لایه های تمدنی اسلام فراهم گردید.از این رو، تولید علم و بازیابی سیره نبوی و علوی و شرح و گسترش در این دوره با تربیت شاگردان انبوه از فرقه های مختلف اسلامی در جهان اسلام محقق شد كه برای مخالفان هرگز قابل كنترل نبود.
دوره امام كاظم(ع) دوره جدیدی از نظر سیاسی است كه ائمه، تحت مراقبت نظام سیاسی و امنیتی قرار گرفتند، و همواره در حصر و تحت نظر بودند، این دوره تا پایان امامت و آغاز غیبت كبری استمرار یافت، و یكی از علل غیبت آخرین امام معصوم، شدت كنترل و مراقبت و نامناسب بودن موقعیت اجتماعی و سیاسی بود.
در این دوره، انجام وظایف امامت بسیار سخت و ارتباط با پیروان برای ائمه(ع) به حد توصیف ناپذیری مشكل شد. ائمه(ع) در این دوره یا در حبس بودند یا مستقیماً تحت مراقبت حاكمان جور عباسی قرار داشتند، روش ائمه نیز بر اساس این موقعیت تغییر كرد، هر یك از حاكمان عباسی برای محدود كردن ائمه، موضع و روش خاصی داشتند و ائمه نیز با همان شیوه به نحو مناسب از دستاوردهای امامت صیانت، بلكه به صورت چشمگیری آن را گسترش دادند.
در دوره امام رضا(ع) گسترش اسلام اصیل و ناب بی سابقه بود و پیوند این دوره در حفظ دستاوردهای امامت با دوره امام محمدباقر(ع) و امام صادق(ع) به خوبی محسوس است. مناظرات امام، نقطه عطفی در تولید انبوه علوم و درخشندگی تمدن اسلام و رشد تشیع بود.
دوره ائمه بعدی موقعیت از این حساس تر شد، دوره امام عسكری موقعیت كاملاً خطیر بود، زیرا امام باید میراث امامت را به آینده كه با عدم حضور امام مواجه بود، منتقل سازد. از جهتی نیز جامعه اسلامی را برای تحمل شرایط سخت دوره غیبت آماده نماید. از این رو، امام با دوره اندك امامت (6 ساله) خویش این وظیفه خطیر را به خوبی عهده دار شد و ما تبیین و تحقیق این مهم را با اموری به شرح زیر پی می گیریم:
1- ویژگیهای فردی امام(ع)
الف) آن حضرت در سال 231 ماه ربیع الثانی در مدینه چشم به جهان گشودند.
نام مادر ایشان در منابع، حدیثه، سوسن و... گزارش شده كه به پاكدامنی و عرفان مشهور بوده اند.
آن حضرت دارای القابی، چون الصامت السراج، الهادی، الرفیق، الزكی، النقی، الخالص و العسكری و مثل پدر و جدش به ابن رضا ملقب شده اند.
ب) سیمای ظاهری آن حضرت چنین وصف شده: «دارای چشمانی سیاه، قامتی میانه و نیكو، صورتی زیبا و جسمی متوازن و اندامی معتدل و بسیار زیبا. اخلاقی بسیار نیكو و دارای هیبتی عظیم و شكوهی جذاب كه هیچ یك از بنی هاشم از چنین صلابتی برخوردار نبود» آن حضرت در بین مردم و حاكمان دارای وجاهت بی نظیر بود.
نقش انگشتری امام: «سبحان من له مقالید السموات و الارض» «ان ا... شهید»
2- امامت
پس از شهادت امام هادی در سال 254، امامت امام عسكری آغاز شد و بنا بر تصریح شیخ مفید مدت خلافت آن حضرت شش سال بود.
3- نگاهی به وضع سیاسی و اجتماعی و فرهنگی معاصر امام
اكثریت شیعه پس از رحلت امام هادی(ع) طبق تصریح آن حضرت بر جانشینی و به امامت امام حسن عسكری(ع) معتقدند و تعداد انگشت شماری نیز به امامت جعفربن علی قائل شده كه فرقه آنها را فرقه جعفریه خالص می گفتند. اتفاقی كه شیعه در این عصر درباره امام حسن عسكری(ع) داشت، بی نظیر بود. از نظر فرهنگی نیز انسجام شیعه با وجود فشار و اختناق كامل مأموران حكومتی بیش از گذشته بود. اندیشه ها و افكار كلامی و مباحث علمی فراوان در این دوره رواج داشت و جهان اسلام اگر چه از نظر سیاسی از اقتدار نسبی برخوردار بود، اما از نظر علمی دوران رشد را سپری می كرد و جریان تولید علم كه از ابتدای این قرن آغاز شده بود، همچنان ادامه داشت و در این فضای علمی برترین مقام علمی به علویان اختصاص داشت. سرآمد همه علویان و سادات آن، عده ای از هاشمیان بودند كه به «ابن الرضا» معروف بودند، و این معروفیت بدین جهت بود كه امام رضا(ع) وقتی در برابر دانشمندان بزرگ جهان قرار گرفت و در مناظرات علمی تمام اندیشمندان تنها فرد پیروز و سرآمد عالمان شد و به «عالم آل محمد» شهرت یافت، این برجستگی علمی و جایگاه رفیع همچنان در خاندان آن حضرت محفوظ ماند، زیرا پس از او فرزندش جوادالائمه(ع) نظیری در علم و دانش نداشت. پس از ایشان امام هادی(ع) در علم و دانش و فضایل اخلاقی و عبادی در برترین جایگاه قرار گرفت و همین ریاست و شهرت علمی و وزانت و فرهیختگی در این خاندان بر محور وجود امام حسن عسكری(ع) دایر بود.
لذا، طبیعی بود كه تمام شبهه های علمی و القائات فكری از این سرچشمه پاسخ و تشنگان دانش از آن سیراب گردند، اما فضای سیاسی به گونه ای دیگر از دوران امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بود، و مانع از آن می شد كه نور علم، جهان تاریك را با تابش خود درخشان و اندیشه های بشری را تابناك كند، فضای سیاسی بسیار مسموم و اختناق علیه امام به شدت حاكم بود.
هر چه اقتدار حاكمان عباسی ضعیف تر و آشوبهای اجتماعی و قیامهای سیاسی بر ضد آنها بیشتر می شد، عرصه سیاسی و اجتماعی بر ائمه(ع) تنگ تر می گردید و انها به هر میزان كه نسبت به حكومت خود احساس خطر می كردند، فشار خود را در تحت نظر داشتن ائمه(ع) می افزودند، بدین جهت كه به ائمه(ع) به چشم رقیب در خلافت خود می نگریستند.
برجستگی علمی و اخلاقی امامان شیعه(ع) در هر دوره در میان عوام و خواص تا اندازه ای متمایز و شاخص بود. برای شناسایی امام نیازی به تفحص نبود، از این رو ائمه(ع) در این شرایط، شناخته شده و كاملاً تحت نظر و مراقبت شدید نظامی و امنیتی بودند تا كمتر در متن اجتماع باشند و ارتباط آنها با مردم و متقابلاً ارتباط مردم با آنها مستمر نبوده بلكه بسیار محدود باشد؛ بخصوص در دوره عسكریین (امامان دهم و یازدهم) كنترل و مراقبت نظامی بیشتر از دوره های قبل بود. این نوع برخورد با ائمه(ع) حكایت از ضعف شدید اقتدار عباسیان و جایگاه رفیع ائمه(ع) داشت.
همین ضعف یكی از علل كوتاهی دوره حكومت، سلاطین عباسی در اواخر بود كه آنها تنها به عنوان ابزار دست بودند، در دوره كوتاه امامت حضرت امام حسن عسكری(ع) (شش سال) سه حاكم عباسی كشته شدند:
1- معتز (252-255) معتز پس از متوكل كه تركان بر امور مسلط شدند و به حكومت رسید، و سرانجام به دست تركان حبس و به قتل رسید.
2- مهتدی (255-256) مدت حكومت او را كمتر از یك سال نوشته اند. او در فكر احیای مجدد اقتدار خلافت بود. از آن جهت كه امام حسن عسكری(ع) به زهد و تقوا و فضیلت معروف بود، و خلفای عباسی به فسق و فجور و بی بند و باری، مهتدی با اتخاذ روش زاهدانه در فكر جلب توجه افكار اجتماعی بود و هدف دیگرش غلبه بر جوی بود كه دید مثبت به امام داشت. از این رو، چون دید با ریاكاری و تظاهر به زهد و عبادت نمی تواند وجهه امام و جایگاه معنوی او را داشته باشد، به خشم آمد و آن حضرت را محبوس نمود.
مهتدی تصمیم گرفته بود از دخالت تركان در امور جلوگیری كند. درصدد سركوب غیرمستقیم آنها برآمد، اما برای این كار پشتوانه اجتماعی و مردمی نیز لازم بود كه او این جایگاه را نداشت، از این رو پس از سركوب شورش به جنگ پرداخت، كه در این جنگ توسط تركان كشته شد.
3- معتمد در زندان بود، پس از مهتدی توسط تركان آزاد شد و به حكومت رسید. پایتخت عباسیان را از سامرا به بغداد آورد. او در فسق و فجور معروف بود و به عیاشی می پرداخت. كارهای سیاسی و اداره مملكت را موفق عهده دار بود. اقدامهای او سبب شد دوره حكومت معتمد 23 سال به طول انجامد.
امام حسن عسكری(ع) در دوره حكومت او به شهادت رسیدند (سال 260). خلافت معتمد تا سال 279 ادامه داشت. در دوران سلطنت این سه نفر كه معاصر با حیات و امامت امام حسن عسكری بود، جهان اسلام مملو از فسق و فجور و آشوب و قیامهای سیاسی و ناامنی بود.
فسق و فجور شایع در جامعه از دربار و درباریان به جامعه كشیده شده بود. زیرا هرگاه دربار و حكومتگران به فسق و فجور گراییدند، جامعه نیز پر از فسق و فجور بود و هرگاه حاكمان تقوا و زهد پیشه كردند، همین رسم در اجتماع رواج یافت و این تنها با اصلاح یك حاكم در رأس حاصل نمی شود، بلكه تمام اركان حكومت باید چنین سلوكی پیشه كنند تا این رفتار در جامعه فرهنگ شود و گرنه با اصلاح یك یا چند نفر از حاكمان، جامعه هرگز اصلاح نخواهد شد، فرهنگ تقوا پیشگی از لایه های فوقانی، (كارگزاران) به لایه های اجتماعی تسری پیدا می كند.
از جمله مفاسد بزرگ این دوره، استیلای یك قشر نظامی غیرشایسته در امور جهان اسلام بود كه بر حاكم استیلا یافته بودند و آنها بودند كه حاكمان عباسی را بر تخت نشانده و معزول می كردند.
هر گاه اهل فرهنگ در جامعه و در رأس امور قرار بگیرند، شایسته سالاری محقق شده و جامعه، علم و تمدن جوانه زده و رو به رشد خواهد بود. شاهد عینی تاریخی بر این مدعا دوره استیلای آل بویه بر اوضاع خلافت است كه وزیران عالم و دانشمندی چون ابن سینا، ابن مسكویه، ابن عمید و صاحب بن عباد و... داشتند. دقیقاً این دوره «دوره طلایی» تمدن اسلامی توسط مستشرقان و دانشمندان مسلمان نامیده شده، هیچ یك از وزیران دولت هایی مثل آل بویه، فاطمیان و مرعشیان و... كه شیعه بودند نظامی نبودند.
دوره امام حسن عسكری(ع) دوره حاكمیت نظامیان بر امور بود. لذا مردم به شدت تحت مراقبت نظامیان و كاملاً زندگی پر مرارت و در محاصره و ناامنی داشتند، ملاقات با مردم بسیار محدود و بیشتر در بیرون از خانه و هنگامی كه به دربار برده می شد انجام می گرفت كه شیعیان با اشكال مختلف موفق می شدند با امام دیدار داشته باشند.
امام حسن عسكری و پدرش امام هادی(ع) هر دو به اجبار در سامرا كه یك شهر نظامی بود سكونت داشتند، چنان كه امام رضا(ع) تحت نظر مأمون از مدینه به مرو منتقل شد.
تمام رفت و آمد و فعالیتهای آنها تحت كنترل شدید درآمد؛ شیعیان شناسایی می شدند و با برخی از آنها برخورد سیاسی و ایذایی می شد. این رفتار حاكمان عباسی بدین جهت بود كه مانع از قیام ائمه با هواداران علیه حكومت شوند و گمان می كردند كه آنها برای گرفتن حقوق خود قیام خواهند كرد.
امام حسن عسكری(ع) در شرایط بسیار سخت مثل یك زندانی در خانه خودش زندگی می كردند در مدت اقامتشان چندین نوبت نیز در زندان حكومتی به طور رسمی محبوس بودند، در دوره ای كه خانه ایشان به عنوان زندان بود، هر روز یا در روزهای مشخص مثل دوشنبه و پنجشنبه مجبور بودند در دارالحكومه یا جایی كه حاكم با مردم دیدار داشت، حضور یافته و اعلام حضور نمایند، این دیدار اجباری و مستمر و منظم برای كنترل امام ترتیب داده می شد.
شیعه برای دیدار امامش با مشكل جدی مواجه بود، گاهی در طول راه با امام دیدار می كردند و بر سر راه امام می نشستند و امام با آنها دیدار می كردند یا آنها امام را از دور زیارت می نمودند، اختناق وصف ناپذیری كه در هیچ دوره از تاریخ برای بشریت و دربار و هیچ انسانی اعمال نشده، ولی برای امام و شیعیان در دوره های مختلف به خصوص در دوره امامحسن عسكری(ع) این جو حاكم بود.
برخی از شیعیان گزارش می دهند بر سر راه امام در خیابان ابی قطیعه بن داود كه یكی از راههای امام به دارالحكومه بود، می نشستیم تا در مسیر امام از آن حضرت استمداد یا دیدارش كنیم و امام از منظور آنها آگاهی یافته و حاجاتشان را برآورده می ساختند.
جمعی از شیعه در لشكرگاه سامرا كه امام از آنجا تحت مراقبت سربازان به دارالحكومه برده می شد، اجتماع كردند تا امام را زیارت كنند. اما امام با ارسال توقیعی به آنان چنین فرمودند: «هیچ یك از شما در این حال به من سلام نكند و به سوی من اشاره ننماید، چون جان همه شما در خطر است و شما تحت مراقبت مأموران حكومتی هستید» با این نامه امام جان شیعه را از خطر حتمی نجات داد. حفظ جان مردم و نوامیس آنها برای ائمه(ع) خیلی مهم بوده كه به تأسیس قانون تقیه منجر شد و در شیعه یك مؤلفه حقوقی شكل گرفت كه نفوس و آثار شیعه را حفظ می نمود.
4- جایگاه اجتماعی امام
اگر ائمه را در دوره خودشان بدون در نظر گرفتن قداست معنوی و ماورای طبیعی از نظر علمی مورد شناسایی قرار دهیم، از هر لحاظ در جامعه ممتاز شناخته شده اند، در حالی كه شرایطی كه برای دیگران در فعالیت اجتماعی و ابراز استعدادهایشان وجود داشت برای آنها هرگز این فرصتها حاصل نشد، بلكه در اندك فرصتها این منزلت متمایز علمی و معنوی برای آنها به دست آمده و در قلوب دوستان و دشمنان ذكر جمیل یافته اند.امام حسن عسكری(ع) در مدینه كه سرور بنی هاشم، و مورد احترام عام و خاص بود، چنان كه پدرانش این محبوبیت را داشتند، در سامرا نیز جایگاه مردمی ویژه ای یافته بود و هر روز به موقعیت امام افزوده می شد. حاكمان عباسی نیز تحت تأثیر همین جو تظاهر به احترام می كردند و آن حضرت را همراه مركب سلاطین با تجلیل ظاهری گاهی به برخی از نقاط با خود می بردند.
از پسر خاقان كه از دشمنان اهل بیت و از كارگزاران خراج عباسیان در قم بود نقل شده من از بنی هاشم و خاندان علی فردی چون حسن بن علی عسكری(ع) در سامرا ندیده و نشنیده ام كه چنین باوقار؛ با عفاف؛با هوش؛با فضیلت و بزرگ منشی شناخته شده و مورد احترام سلطان (عباسی) باشد. پدرم از او تجلیل فراوان می كرد و در پیش همه عزیز بود و دوست و دشمن گرامیش می داشت.نقل شده وقتی حضرت با مركبش به سوی دارالحكومه می رفت، مردم به شوق دیدارش به محل حركت و بر سر راه آن حضرت اجتماع كرده و اظهار شادی و شوق به امام می كردند. مسیر راهش پر از جمعیت مشتاق بود كه با دیدن امام، صدای شادی شان بلند می شد و امام را با این اظهار احساسات تا محل جلوسش بدرقه می كردند.
این اظهار علایق برای دربار عباسی گران تمام می شد و آنها از عشق و محبت مردم نسبت به امام حسادت و كینه دل می شدند. لذا تا می توانستند امام را به دور از چشم مردم به دربار می بردند، در این موقعیت حساس امام با تدابیر خاص وظایف سنگین امامت و هدایت جامعه را عهده دار بودند و به خوبی ایفا می كردند.
5- استراتژی امام در حفظ تشیع و اسلام اصیل
امام حسن عسكری(ع) در این شرایط بحرانی هم باید از دستاوردهای دوره های پیشین امامت مراقبت می كردند و هم از جان شیعیان و فرهنگ و ارزشهای دینی كه در معرض آسیبهای مهلك قرار داشت پاسداری می نمودند، چون از طرفی دوران حضور امامت در میان مردم بتدریج رو به پایان می رفت و هم دشمنان شیعه نسبت به شیعه سختگیرتر از دوره های قبلی می شدند و حساسیت آنها نسبت به شیعه و دستگاه امامت بیش از دوره های قبل بود.
امام(ع) به خوبی دریافته بودند كه جان فرزند خردسالشان در خطر است و شیعیان نیز با اوضاعی مواجه می شوند كه به مراتب از نظر سیاسی و فرهنگی مخاطره آمیزتر از دوره های گذشته است، آن حضرت حلقه اتصال امامت به دوره غیبت بودند كه باید اذهان و توجه شیعه را به این مهم نیز جلب می نمود و شرایط را به گونه ای مهیا می كرد تا دوره آینده برای شیعه قابل تحمل باشد. اگر چه این زمینه و برخی از مقدمات ضروری از قبل توسط ائمه دیگر فراهم شده بود، اما نقطه اتصال نهایی با امام حسن عسكری(ع) بود. از این روی امام(ع) با تدابیر متعدد زمینه را مساعد نمودند تا شیعه و امامت از این راه پرخطر و صعب به سلامت بگذرد.
الف - استمرار و توسعه سازمان وكالت :
تشكیل این سازمان یك ضرورت حیاتی برای شیعه بود كه در زمان امام هادی(ع) تأسیس شد. اگر چه مبنای شكل گیری آن در دوره های پیشین نیز بود، اما براساس اقتضای زمانی و نیاز مبرم در این دوره كارآیی بیشتر داشت. در دوره امام عسكری(ع) نیاز بیشتر محسوس شد و وكلا و نمایندگان امام در نقاط مختلف جهان اسلام مأمور ابلاغ مسایل موردنیاز شیعه و رتق و فتق و حل مشكل شیعیان بودند، همین سازمان در استمرار خود به دوره غیبت كشیده شد و نیاز پیش از پیش این دوره به آن، ضرورت وجود آن را بیشتر محسوس نمود.
نایبان خاص دوره غیبت صغری امام زمان(عج) نقش مهمی در حفظ شیعه و دستاوردهای امامت در دوره های پیشین داشتند. برخی از وكلای امام حسن عسكری(ع)، وكلای امام زمان نیز بودند، نیابت از امام و وكالت خاص در غیبت صغری زمینه ساز نیابت عامه در غیبت كبری نیز بود. نیابت فقهای غیبت كبری با اشاره امام زمان از نتایج مهم شكل گیری سازمان وكالت می تواند باشد، نقش و كاركرد فقها در دوره كبری نقش صیانت و حفظ میراث امامت در دوره های پیشین است كه امام حسن عسكری(ع) این سبك را بنیان نهاد كه بتدریج تكامل آن در ولایت فقهای بزرگ شیعه و مراجع تقلید تجلی و نمایان شد.
ب - نوشتن توقیع و نامه :
یكی از روشهای امام حسن عسكری(ع) در صیانت از شیعه و میراث امامت اتخاذ شیوه توقیع نگاری بود كه براساس نیاز و ضرورت زمانی، این شیوه متداول شد، اگر چه پیش از این نیز توسط ائمه(ع) مرسوم بود. اما از ویژگی های خاص این دوره و پس از آن در دوره غیبت صغری، این اصل بود كه امام شیعه را از خطرها و از مسایل مورد نیازشان آگاه ساخته و آنها را از اقدام به برخی از كارها با این وسیله باز می داشتند تا خطری متوجه آنها نباشد. آگاهی دادن به شیعه از مسایلی كه از آن مطلع نبودند بااین روش انجام می گرفت كه بدون درخواست از طرف شیعه و شاگردان امام این نوشته ها از طرف امام ارسال می شد كه نظایر فراوان دارد.
ج - مكاتبه بین امام و شیعه:
این روش نیز در عصر امام حسن عسكری(ع) با سختی و در نهایت مراقبت و با اشكال مختلف صورت می گرفت. چون امام تحت مراقبت شدید قرار داشتند، از خواص شیعه و علمای شیعه وقتی در وظایف یا امور دیگر با مشكل مواجه می شدند، اقدام به نامه نگاری به امام می كردند و آن حضرت پاسخ آنها را می نوشتند و به آنها می رساندند. برای نمونه یك شیعه به امام نامه نوشت معنای فرموده رسول خدا(ص) به امیرمؤمنان(ع) كه فرمود: «من كنت مولا فعلی مولاه» چیست؟ آن حضرت پاسخ نوشت پیامبر علی(ع) را با این جمله نشانه ای قرار داد كه هنگام اختلاف و فرقه فرقه شدن معلوم باشد، چه كسی حزب خداست. به عبارت دیگر هر گروهی با علی باشد با خداست.
درباره احكام شرعی و مسایل مختلف نیز از امام می پرسیدند و امام جوابشان را مرقوم می فرمودند كه در منابع ضبط شده در دوره امام عسكری(ع) شیعه آمادگی خود را برای غیبت باید داشته باشد، از این روی تحت راهنمایی و هدایت امام علمای بزرگ شیعه به جمع آوری احادیث و نوشتن آثار فرهنگی اقدام كردند، در این دوره آثاری از علمای شیعه و اصحاب ائمه به چشم می خورد كه اصول احادیث شیعه بوده و نتیجه آ نها در منابع حدیثی و رجالی امروزی به خوبی مشاهده می شود كه مدارك و اسناد اولیه فرهنگ شیعه می باشند. از جمله میراث این دوره می توان به «المحاسن» كه مجموعه ای است از احادیث ائمه(ع) اشاره كرد.
در این دوره علاوه بر كتابهای حدیثی كتابهایی نیز در دفاع از عقاید شیعه اثنی عشری توسط اصحاب امام نگاشته شده مثل كتاب «الرد علی الواقفیه» كه توسط حسن موسی الخشاب نوشته شده است از جمله اصحاب امام(ع) كه در نوشتن آثار نقش داشت «ابن حمزه» است كه آثار روایی زیادی از ائمه در پیش او بوده است در رجال طوسی برای آن حضرت شاگردان و اصحاب فراوانی ذكر شده است كه برخی از آنها از بزرگان شیعه بوده و آثار فراوانی از خود برجای گذاشته اند.

ماخذ

1- كافی، كلینی
2- بحارالانوار، مجلسی
3- توحید، شیخ صدوق
4- التنبیه و الاشراف، مسعودی
5- الكامل، ابن اثیر
6- الغیبة، شیخ طوسی
7- رجال، طوسی و نجاشی
8- كمال الدین، شیخ صدوق
9- الارشاد، شیخ مفید
10- الخرائج، راوندی

امیرعلی حسنلو--منبع: روزنامه قدس

يکشنبه 1/11/1391 - 0:17
اهل بیت
ولادت باسعادت حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) در مدینه طیبه در روز هشتم ربیع‌الثانى سال دویست و سى و دوم هجرى واقع شد. اسم شریف آن حضرت حسن و کنیه ایشان ابومحمد و مشهورترین القاب آن حضرت زکی، هادی، تقی، خالص، مرضى و عسکرى است.
چون آن حضرت در محله عسکر در شهر سامرا که او و پدرش امام هادی(ع) در آن ساکن بودند به همین سبب عسکرى نامیده شد.
مادر بزرگوار آن حضرت حدیث نام داشت. آن بانوى گرامى در نهایت پاکدامنى و تقوى بود. در فضیلت آن حضرت همین بس که بعد از شهادت امام حسن عسکری(ع) پناهگاه شیعیان و دادرس آنان بوده است.

دوران امامت امام حسن عسکری(ع)

امام حسن عسکری(ع) پس از شهادت امام هادی(ع) در سال دویست و پنجاه و چهار هجرى به امامت رسید و منصب الهى امامت به ایشان محول گردید. امام حسن عسکری(ع) بیست و دو ساله بودند که عهده‌دار مقام امامت شدند. امام حسن عسکری(ع) مانند پدر بزرگوارش به ناچار و اجبار دستگاه حکومت در سامرا اقامت نمود.
دوران امامت ایشان یکسال با خلافت معتز و یکسال با خلافت مهتدى و چهارسال با خلافت معتمد عباسى مصادف بود و آنان نسبت به امام(ع) همان سیاستى را اعمال مى‌کردند که متوکل و دیگران نسبت به امام هادی(ع) اعمال کردند یعنى در پوشش تکریم و احترام و ظاهرسازی، زمینه‌هاى لازم را براى به شهادت رسانیدن امام فراهم مى‌کردند. چنانکه مامون، امام هشتم را به شهادت رسانید و معتصم امام جواد و متوکل امام هادی(ع) را تحت نظر و مراقبت داشت و در نهایت در زمان معتز خلیفه عباسى امام هادی(ع) به شهادت رسید.
شخصیت امام حسن عسکرى علیه‌السلام به عنوان امام شیعیان در آن شرایط سخت و خفقان‌آ‌لود و زیر نظر ماموران و جاسوسان حکومتى چنان بود که حتى مدح و ثناى دشمنان را نسبت به رفتار و گفتار امام بر مى‌انگیخت. چنانکه احمدبن عبدالله خاقان که متصدى مالیات و اموال حکومتى بود با اهل‌بیت علیهم‌السلام دشمنى داشت در یکى از روزها که در مجلس وى صحبت علویان پیش آمد گفت: من در میان علویان مانند حسن بن على بن محمد بن الرضا (امام حسن عسکری) کسى را مشاهده نکردم حسن بن على در عفت و کرم و عقل و فضیلت در میان خاندانش و همچنین بنى هاشم، مانند ندارد. بنى ‌هاشم او را با اینکه سن وى کم است بر افراد مسن خود فضیلت مى‌دهند و در مجالس و محافل خود او را بر همگان مقدم مى‌دارند و همچنین است حال او نزد امرا و فرماندهان و شخصیت‌هاى برجسته و عموم طبقات مردم.
بیم و وحشت حکومت از شخصیت معنوى و الهى امام حسن عسکری(ع) و اعمال شیوه‌ نظارت و مراقبت شدید ماموران حکومتى نسبت به امام(ع) چنان بود که بارها حضرت را نزد شرورترین افراد زندانى نمودند.
چنانکه محمدبن اسماعیل مى‌گوید: هنگامى که ابومحمد (امام حسن عسکری(ع) در زندان صالح بن وصیف بود گروهى از عباسیان نزد او آمدند و او را وادار کردند تا بر آن حضرت سختگیرى کند. صالح گفت: من با او چه کار کنم دو نفر را که از بدترین مردم بودند بر وى گماشتم ولیکن آنان اکنون از عبادت کنندگان شده‌اند و همواره به نماز و عبادت اشتغال دارند پس از آن دستور داد که آن دو نفر را حاضر کنند.
صالح به آنان گفت: واى بر شما، این مرد با شما چه گفت که این طور تغییر حال پیدا کردید؟ گفتند: درباره مردى که شب‌ها نماز مى‌خواند و روزها روزه مى‌گیرد چه بگوییم! وى با کسى سخن نمى‌گوید و جز عبادت به چیز دیگرى خود را مشغول نمى‌سازد. ما هرگاه به وى نگاه مى‌کنیم شانه‌هاى ما مى‌لرزد و حال ما تغییر مى‌کند هنگامى که عباسیان این مطلب را شنیدند مایوسانه برگشتند.

ویژگى‌هاى اخلاقى امام حسن عسکری(ع)

امام حسن عسکری(ع) مردى با وقار و مفسرى بى مانند، براى قرآن بود و پیوسته بیش از صد نفر از دانشمندان معروف در مجلسش حضور داشتند. در مدت شانزده سال که حضرت در عراق اقامت داشت و از شام تا مدینه بویژه ایران در نفوذ او بود. نفوذ علمى و معنوى امام، آن قدر پیش رفت که دربار المعتز خلیفه عباسى را فرا گرفت و همه دانشمندانى که در دستگاه او به کار اشتغال داشتند شیفته امام گشته بودند. وقتى امام سفرى به ایران کرد و از قم و رى عبور نمود و به لواسان وارد شد، شیفتگان مکتب اهل‌بیت، اطرافش را گرفتند و برایش ابراز احساسات کردند. حضرت در لواسان براى مردم سخن گفت و دستور داد که مسجد بسازند و آنجا را پایگاه خود قرار دهند. این دستور امام، آنچنان اثر بخشید که مردم مشغول ساختن چند مسجد شدند.
یکى از درباریان دستگاه عباسى به نام احمد بن خاقان که از دشمنان خاندان پیغمبر بود روزى گفت من در سامرا کسى را از خاندان بنى‌هاشم مانند امام حسن عسکرى در نجابت و بزرگى و فضیلت ندیده‌ام اگر خلافت از خاندان عباسى بیرون رود هیچ‌کس جز حسن عسکرى لایق و سزاوار آن نخواهد بود. آن گاه گفت: من روزى خدمت پدرم بود با اینکه او از دشمنان خاندان پیغمبر بود وقتى حسن عسکرى بر او وارد شد از جا برخاست دستش را بوسید و او را بر جاى خود نشانید و مانند یک شاگرد در برابر استاد نشست و به سخنانش گوش داد.
ابویوسف درباره سخاوت و بخشش امام مى‌گوید: “من از نظر زندگى گرفتار شدم و نمى‌توانستم به فرزندان خود برسم، همه گرسنه بودیم و افسرده، بارها به دربار عباسیان رفتم تا از آنها که با من خویشى داشتند کمکى بگیرم ولى آنان آن قدر مست زندگى بودند که به دردهاى دلم گوش نمى‌دادند. روزى به خدمت امام حسن عسکرى رفتم و گرفتاریم را برایش گفتم حضرت چهارصد دینار داشت و همه را به من داد و فرمود: برو و خانواده‌ات را از پریشانى نجات بخش.
روزى حضرت دویست هزار دینار براى على بن جعفر فرستاد تا بین یاران مستمند و فقیرش تقسیم کند حضرت از شش سال امامتش سه سال در زندان بود ولى با همه مشکلات و ناراحتى‌ها با خوشرویى با مردم برخورد مى‌کرد. با اینکه کثیف‌ترین و ناپاکترین ماموران را در زندان بر او گماشته‌ بودند تا آ‌زارش دهند ولى آنها آن چنان شیفته زهد و عبادتش شدند که وقتى سرپرست زندان از ایشان ایراد گرفت که شنیده‌ام با امام خوشرفتارى مى‌کنید گفتند: “او یک انسان است، انسانى که همیشه با خداى خود راز و نیاز دارد، روزها روزه‌دار و شب‌ها به عبادت مشغول است هروقت به ما نگاه مى‌کند بدنمان مى‌لرزد چگونه مى‌خواهید به چنین کسى آزار برسانیم؟”
عبدالله خاقان وزیر متوکل با اینکه خیلى متکبر و بى‌اعتنا بود ولى هر وقت امام را مى‌دید از جایش برمى‌خاست و اگر سواره بود پیاده مى‌شد وى درباه امام گفت: حسن عسکری(ع) مردى بود که شبها به دعا و مناجات مشغول بود و روزها روزه‌دارى مى‌کرد آن چنان مهربان بود که هیچ‌کس را از دعا فراموش نمى‌کرد هرگاه بینوا و گرفتارى جلوى او را مى‌گرفت هرچه داشت به او مى‌داد.”
روزى خلیفه او را به مردى ناپاک به نام “تحریر” سپرد تا بر او سخت بگیرد و آزارش دهد وقتى به دستور خلیفه او را به پیش درندگان افکندند تا او را پاره کنند و بخورند همه آنها به دور حضرت جمع شدند و خود را به او مى‌مالیدند وقتى خلیفه این صحنه را دید او را آزاد کرد و در احترامش کوشید.
در سامرا صومعه‌اى بود که رئیس آن از بزرگان مسیحى به شمار مى‌رفت و مورد احترام آنان بود. روزى به خدمت امام آمد و مسلمان شد وقتى از او پرسیدند چرا مسلمان شدی؟ گفت: “من در این مرد نشانه‌هایى دیده‌ام که تنها در مسیح بوده است”.

نمونه‌‌اى از معجزات امام حسن عسکری(ع)

از ابوهاشم روایت شده که گفت: من به حضور مبارک امام حسن عسکری(ع) شرفیاب شدم و دیدم آن حضرت مشغول نوشتن نامه‌اى هستند. وقت نماز شد. آن حضرت کاغذ را بر زمین گذاشتند و مشغول خواندن نماز شدند در آن هنگام دیدم که قلم بر روى کاغذ مى‌گردد و مى‌نویسد تا آنکه به آخر کاغذ رسید من چون این صحنه را دیدم به سجده افتادم زمانى که آن حضرت از نماز فارغ شد قلم را به دست خود گرفت و اذن داد تا مردم براى ملاقات آن حضرت وارد شوند.

روش تربیتى امام حسن عسکری(ع)

ابوالحسن یکى از فرزندزادگان امام صادق(ع) در قم شخص بدکارى بود روزى براى کارى به منزل احمد بن اسحاق اشعرى وکیل و نماینده امام حسن عسکرى رفت و اجازه ورود خواست ولى نماینده امام آن مرد را به خاطر کار بدش نپذیرفت و اجازه ورود به خانه‌اش را نداد.
فرزندزاده امام به منزل بازگشت و به خاطر این بى‌احترامى که به او شده بود خیلى افسرده و ناراحت به نظر مى‌رسید.
همان سال احمد بن اسحاق اشعرى به مکه رفت و در بازگشت به مدینه به خانه امام حسن عسکری(ع) رفت حضرت او را نپذیرفت و راهش نداد.
پس از گریه و زارى به خدمت امام رسید و از علت و سبب این کار پرسید؟
حضرت فرمود همان رفتارى را با تو کردم که با پسر عموى ما کردی.
سپس امام فرمود با اینکه تو از یاوران و شیعیان ما هستى ولى این کار اشتباهى بود که انجام دادی.
عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! من این کار را به خاطر آن کردم که او مردى گناهکار بود و به این وسیله خواستم او را ادب کنم و از کار زشتى که انجام مى‌دهد او را باز دارم.
امام فرمود: این کار درستى نبود که انجام دادى در اسلام با افراد گمراه چنین کارى نمى‌کنند بلکه او را هدایت و راهنمایى مى‌کنند.
احمد به قم بازگشت و همه بزرگان به دیدنش آمدند در این میان ابوالحسن هم که از فرزندزادگان امام صادق(ع) بود در بین ایشان بود، احمد تا چشمش به او خورد از جایش بلند شد و به او احترام کرد و او را در جاى خود نشانید.
ابوالحسن از کار او تعجب کرد و از او پرسید این کار با کار گذشته‌ات خیلى فرق دارد مرا از جریان آگاه کن. احمد تمام ماجرایى را که برایش پیش آمده بود شرح داد او آن چنان شرمنده شد که وقتى از مجلس برخاست و به خانه آمد تصمیم گرفت کار بدش را ترک گوید و با تقوى شود از آن پس از زاهدان و مردان پاک گردید.

سخنان حکمت آمیز امام حسن عسکری(ع)

-1 عابدترین مردم کسى است که فرایض را به پا دارد. زاهدترین مردم کسى است که حرام را ترک کند و از همه مردم کوشش و مشقتش بیشتر و کسى است که گناهان را ترک مى‌کند.
-2 کسى که پنهانى برادر خود را موعظه کند همانا او را آراسته و کسى که او را آشکارا موعظه کند همانا او را خوار کرده است.
-3 ظاهر کردن خوشحالى نزد شخص غمگین از ادب به دور است.
-4 دل احمق در دهانش است و دهان مرد حکیم در دلش است.
-5 خشم، کلید شر است.
-6 تواضع نعمتى است که کسى به آن حسودى نمى‌ورزد.

شهادت امام حسن عسکری(ع)

یکى از عوامل وحشت خلفاى عباسى این بود که آنها مى‌دانستند مهدى موعود(عج) که درهم کوبنده حکومت‌هاى ستمگر است از نسل امام حسن عسکرى علیه‌السلام مى‌باشد به همین دلیل همواره شدیدا از طریق ماموران و جاسوسان خود زندگى امام را زیر نظر داشتند و امام حسن عسکری(ع) چهار سال عمر شریف خود را معاصر “معتمد” خلیفه عباسى بود.
در زمان این خلیفه، سختگیرى و فشار و آزار نسبت به شیعیان به اوج خود رسید. ماموران حکومت به شدت به دنبال یافتن نشانه‌هایى از فرزند گرانقدر امام حسن عسکرى بودند.
معتمد خلیفه عباسی، عبیدالله خاقان را با عده‌اى براى کنترل و تفتیش به خانه امام فرستاد و پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) تفتیش و بازجویى ادامه یافت. آنان به دنبال این بودند که اگر فرزندى براى امام حسن عسکری(ع) تولد یافته، او را از میان بردارند. در حالى که نمى‌دانستند خداوند نورش را کامل مى‌گرداند. امام حسن عسکرى علیه‌السلام در سن بیست و هشت سالگى و در سال دویست و شصت هجرى از سوى حکومت ظالم مسموم گردید و به شهادت رسید و در شهر سامرا به خاک سپرده شد. پس از ایشان امام زمان(عج) منجى عالم بشریت برقرار کننده نظام عدل جهانی، درهم کوبنده طاغوت‌‌ها، عهده‌دار امر مقدس امامت شدند.

رضا چگینی
منابع:
-1 زندگانى حضرت امام حسن عسکری(ع)، نویسندگان جمعى از علماى لبنان، ترجمه حمیدرضا کفاش
-2 زندگانى چهارده معصوم(ع)، نوشته سیدمهدى آیت اللهی
-3 خاتم پیامبران(ص) و ائمه معصومین(ع)، مولف: مصطفى اسرار
-4 زندگانى چهارده معصوم: مولف سیده سمیه قائم‌مقامی
رسالت

يکشنبه 1/11/1391 - 0:16
اهل بیت
ابو هاشم جعفری (ره) گفت : به حضور امام حسن عسكری (ع) رفتم ، هدفم این بود كه نگین انگشتری را از آن حضرت تقاضا كنم ، تا انگشتری بسازم و آن نگین را به عنوان تبرك ، بر سر انگشترم بگذارم ، ولی وقتی كه به حضورش شرفیاب شدم ، به طور كلی آن تقاضا را فراموش كردم ، پس از ساعتی ، بر خاستم و خداحافظی كردم ، همین كه خواستم از محضرش ‍ بیرون بیایم ، انگشتری را به طرف من نهاد و فرمود: تقاضای تو، نگین بود، ما به تو نگین را با انگشترش دادیم ، خداوند این انگشتر را برای تو مبارك گرداند. از این حادثه ، تعجب كردم ، كه آن حضرت به آنچه در ذهنم پوشیده بود، خبر داد، عرض كردم : ای آقای من ! براستی كه تو ولی خدا و همان امامی هستی ، كه خداوند فضل و اطاعت آن امام را دین خود قرار داده است . فرمود: غفر الله لك یا ابا هاشم : خدا تو را ببخشد ای ابو هاشم.

داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی

يکشنبه 1/11/1391 - 0:15
اهل بیت
اسحاق كندی از دانشمندان عراق بود، و مردم او را به عنوان فیلسوف و دانشمند بر جسته می شناختند، او كافر بود و اسلام را قبول نداشت ، حتی تصمیم گرفت كتابی درباره تناقض گوئی قرآن بنویسد، چرا كه می پنداشت بعضی از آیات قرآن با بعضی دیگر (در ظاهر) سازگار نیست ، او نگارش ‍ چنین كتابی را شروع كرد. یكی از شاگردان او به حضور امام حسن عسكری (ع) آمد و جریان را به اطلاع آن حضرت رسانید، امام به او فرمود: آیا در میان شما یك مرد هوشمند و رشید نیست تا با استدلال و منطق محكم ، استاد كندی را از نوشتن چنان كتابی باز دارد و او را پشیمان كند؟! شاگرد گفت : ما شاگرد او هستیم ، و از نظر علمی نمی توانیم او را قانع كرده و از عقیده اش منصرف كنیم . امام حسن (ع) به او فرمود: من سخنی را به تو یاد می دهم ، تو نزد او برو، و چند روز او را در این كاری كه شروع كرده ، كمك كن ، وقتی كه با او دوست و همدم شدی ، به او بگو سوالی به نظرم رسیده می خواهم از تو بپرسم . او می گوید: بپرس . به او بگو: اگر نازل كننده قرآن (خدا) نزد تو آید، آیا ممكن است كه بگوید: مراد من از معانی این آیات ، غیر از آن معانی است كه تو برای آن آیات فهمیده ای ؟ استاد كندی می گوید: آری ممكن است .
در این هنگام به او بگو: تو چه می دانی ، شاید مراد خدا از آیات قرآن ، غیر از آن معانی باشد كه تو فهمیده ای . شاگرد نزد استاد اسحاق رفت ، و مدتی او را در تاءلیف آن كتاب ، یاری كرد، و با او همدم شد، تا روزی گفت : آیا ممكن است كه خدا غیر از این معانی را كه تو از آیات قرآن فهمیده ای ، اراده كرده باشد؟ استاد فكری كرد و سپس ‍ گفت : سوال خود را دوباره بیان كن ، او سوال خود را تكرار كرد. استاد گفت : آری ممكن است خدا اراده معانی غیر از معانی ظاهری آیات قرآن كرده باشد، زیرا واژه ها، دارای احتمالات است . سپس به شاگرد گفت : راست بگو بدانم این سخن را چه كسی به تو یاد داده است ؟! شاگرد گفت : به دلم افتاد كه از تو بپرسم . استاد گفت : این سوال ، سوال بسیار مهم و سخن بسیار عمیق و بلند پایه ای است ، و از تو بعید است چنین سخنی سرزند. شاگرد گفت : این سخن را از امام حسن عسكری (ع) شنیده ام
استاد گفت : اكنون حقیقت را گفتی ، چنین مسائل جز از خاندان رسالت شنیده نمی شود. آنگاه استاد، تقاضای آتش كرد، و تمام آنچه را درباره تناقض آیات قرآن نوشته بود، به آتش كشید و سوزانید و نابود كرد.

داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی

يکشنبه 1/11/1391 - 0:15
اهل بیت
كافور خادم گوید: یونس نقاش كه از دوستان و خادمان امام حسن عسگری(علیه السلام) بود، روزی به حضور امام آمد در حالی كه مضطرب و لرزه بر اندامش بود عرض كرد: ای مولای من به تو در مورد خانواده ام وصیت می كنم كه به آنها لطف و خیر داشته باشید. امام فرمود: چه خبر؟
یونس عرض كرد: می خواهم از این دنیا بروم . امام در حالی كه خنده بر لب داشت فرمود: ای یونس چرا؟ مگر چه شده ؟ یونس عرض كرد: فرزند ظالم (منظورش فرزند خلیفه وقت است) نگین انگشتری برایم فرستاد كه سخنی در آن نقش كنم ، وقتی كه مشغول كار شدم نگین دو نصف شد، فردا هم باید نگین را تحویل دهم و او ستمگری است یا دستور هزار تازیانه و یا اعدام مرا خواهد كرد. امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمود: به منزلت برو، تا فردا خوشحال می شوی ، و این پیش آمد برای تو خیر است . وقتی كه فردا شد، باز یونس خدمت امام رسید و بسیار ناراحت و نگران بود و عرض كرد رسول خلیفه آمد و نگین را می خواهد. امام فرمود: برو نزد او كه هرگز جز خیر نبینی . یونس عرض كرد: ای مولای من به او چه بگویم ؟
امام لبخندی زد و فرمود: برو نزد فرستاده خلیفه و پیام او را بشنو كه خیر است . یونس رفت و پس از ساعتی برگشت و به امام عرض كرد: ای مولای من ، كنیزهای دربار با هم درباره آن نگین بگو مگو كرده اند، پیام آور آمده به من می گوید: اگر امكان داد آن نگین را دو نصف كن ، تا هر چه بخواهی تو را بی نیاز سازیم . امام حسن عسگری متوجه خدا شد و عرض كرد: خدایا حمد و سپاس ‍ مخصوص ذات پاك تو است ، چرا كه ثنا گویت را تصدیق نمودی . سپس به یونس فرمود: در جواب چه گفتی ؟ او عرض كرد: گفتم : به من مهلت بده تا در این باره فكر كنم .. امام فرمود: محكم كاری كردی.

داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی

يکشنبه 1/11/1391 - 0:14
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته