خاطرات و روز نوشت
به نظرمن اگر بخواهند بهترین فرد را جهت مطالب ماه اسفند انتخاب کنند کسی جزء ویران دوست خوبمان نیست. اگر انتخاب شود معلومه که اتنخاب درستی بوده.به امید موفقیت این دوست خوبمان.
سه شنبه 20/12/1387 - 11:33
بیماری ها
خواص به
در احادیث آمده است که پنج میوه از بهشت آمده است: انار ، سیب ، به ، انگور و رطب.
خصوصیات کلی به
سرزمین میوه به، بین دریای خزر و دریای سیاه است، جایی که رشته کوه های کاکاسس (Caucasus) ، شمال ترکیه را به ایران پیوند می دهد.
بیشتر از 4000 سال است که درخت به، در آسیا و مدیترانه می روید. درخت به، برای رویش به دمای کمتر از 7 درجه سانتیگراد احتیاج دارد. در بهار گل های درخت به درمی آیند که رنگ صورتی یا سفید هستند. به، جزو خانواده گلابی و سیب می باشد. ظاهر میوه به، شبیه سیب زرد یا گلابی است.
مزه و طعم میوه به، شبیه سیب است. میوه به کمی خشک، سفت، ترش و شیرین می باشد. مارمالاد، مربا و ژله به بسیار فراوان است.
میوه به همانند سیب، در حین پختن پکتین تولید می کند. پکتین باعث سفت شدن به می شود.
زمانی که چینی ها دارچین و ریواس را و هندی ها نارگیل را برای تجارت می بردند، ایرانی ها (به خصوص اصفهانی ها) به، سیب و زعفران را به کشورهای دیگر می بردند.
در کشورهای خاورمیانه میوه به، یک غذای معمول بود که هم به صورت خام و هم به صورت پخته خورده می شد.
اگر میوه به نرسیده باشد، آن را در دمای اتاق قرار می دهند تا تمام میوه به رنگ زرد درآید و بو دار شود.
حال اگر می خواهید میوه به رسیده را چند روز نگه دارید، آن را در یخچال قرار دهید، ولی به را کنار سیب یا گلابی نگذارید، زیرا ممکن است بوی خوش آن بر روی میوه های دیگر اثر بگذارد.
میوه به را به صورت آبپز و بخارپز تهیه کرده و به عنوان غذا یا دسر مصرف می کنند.
عقاید مردم در مورد میوه به
* در زمان قدیم، زنان دانه به را می کوبیدند و در مقداری آب خیس می کردند و از لعاب به دست آمده ی آن، برای لوله کردن مو و صاف نگه داشتن آن استفاده می نمودند.
* در یونان، افراد به عنوان تشریفات ازدواج از میوه به استفاده می کردند. آنها میوه به را به طرف ارابه عروس و داماد پرت می کردند. آنها بر این عقیده بودند که میوه به نشانه ای از باروری است و آن را به الهه عشق خود تقدیم می کردند.
* در روم یکی از طبیعی دان ها، میوه به را با نام های سیب طلایی، سیب گنجشکی و همینطور سیب مست خوانده بود.
* یک نظریه در مورد به این بود که اگر زنان باردار میوه به را زیاد بخورند، بچه آنها نابغه خواهد شد.
* به علت آنکه میوه به دارای خاصیت اسیدی است، در کشورهایی مثل آلمان و آفریقای جنوبی که غذاهای چرب بیشتر می خورند، شناخته شده است.
* اروپایی ها بر این باورند که میوه به، به هضم گوشت کمک می کند، به همین دلیل با گوشت های چرب، به سرو می شود.
مواد مغذی موجود در به
میوه به دارای مقدار زیادی فیبر غذایی، پتاسیم ، قند و ویتامین C می باشد. این میوه فاقد چربی است.
به طور کلی، یک عدد میوه به با وزن 92 گرم، دارای 52 کیلوکالری، 0/37 گرم پروتئین، 0/09 گرم چربی ، 14/08 گرم کربوهیدرات ، 1/7 گرم فیبر و 0 میلی گرم کلسترول می باشد. بیشترین املاح موجود در به، پتاسیم و فسفر و کمترین آنها روی است. بیشترین ویتامین ها در به، ویتامین C و بعد از آن ویتامین A می باشد.
فواید خوردن به:
اثرات مثبت بر فکر و ذهن
تجدید و احیای روحیه
خوشحال بودن
از بین برنده افسردگی ناشی از انواع سردردها
تقویت کننده قلب، کبد و معده
مفید برای زخم معده
تحریک کننده اشتها
نرم کننده سینه
ادرارآور
کمک به هضم غذا
جلوگیری از التهاب پلک و استراحت چشمان خسته ؛ به این طریق که چند قاچ به تازه را روی محل درد قرار دهید.
از بین برنده بوی بد دهان
خوشبوکردن اتاق
مفید برای کاهش وزن، به دلیل دارا بودن مقدار زیادی فیبر. اگر شما قصد افزایش وزن دارید، میوه به را مصرف نکنید.
ضد سرطان به علت آنکه این میوه دارای آنتی اکسیدان می باشد.
کمک به پایین آوردن کلسترول خون
کمک به پایین آوردن فشار خون، به خاطر دارا بودن پتاسیم
کاهش خطرات بیماری های قلبی، به خاطر دارا بودن ویتامین C
تحقیقات نشان داده است که میوه به ممکن است خاصیت ضد ویروسی نیز داشته باشند.
خواص آب به
جلوی خون ریزی را می گیرد.
جلوی تهوع و استفراغ غیر ارادی را می گیرد.
سردرد را برطرف می کند.
از بین برنده تشنگی می باشد.
خواص هسته میوه به (به دانه)
برای درمان ذات الریه، گلودرد، صدای گرفته و خشن مفید است.
ضد تب
مفید برای اسهال
لعاب به دانه برای ترمیم زخم ها و سوختگی پوست در اثر آتش بسیار مفید است.
جویدن به دانه برای رفع کندی دندان ها و برای تقویت نیروی جنسی در گرم مزاج ها مفید است.
روغن به را چگونه می توان به دست آورد و چه خواصی دارد؟
به را کاملا بپزید و آب آن را بگیرید و آن را با روغن زیتون بجوشانید، آن قدر که آب آن تبخیر شود و فقط روغن بماند. به این ترتیب روغن به بدست می آید.
روغن به، برای جلوگیری از عرق کردن، سرگیجه، وزوز گوش و تقویت معده و کبد و قلب بسیار مفید است.
خاصیت مربای به
مربای به با عسل برای سلامتی بسیار مفید است و برای تقویت سینه استفاده می گردد.
خدا را شکر که همه نعمت در اختیار ما گذاشته است. این ما هستیم که قدر این نعمات را باید بدانیم.
مریم سجادپور- کارشناس علوم تغذیه
دوشنبه 19/12/1387 - 12:46
بیماری ها
ویتامین های مورد نیاز پوست
حتما در هنگام استفاده از کرم ها و فرآورده های پوست و زیبایی متوجه شده اید که روی برچسب آن ها نوشته شده است “حاوی ویتامین های A یا B یا C” . ویتامین ها برای پوست ما چه می کنند و چه خاصیتی دارند؟ آیا می دانید کدام ویتامین برای پوست شما مناسب است و می دانید از چه راهی باید مصرف کنید تا برای پوست مفید باشد؟
ویتامین ها و مواد معدنی از جمله مواد غذایی ضروری برای واکنش های سوخت و ساز و واکنش های مربوط به عملکرد آنزیم ها هستند. یعنی بدون وجود برخی از آن ها نمی توان سوخت و ساز کامل و بدون نقصی داشت. برخی از ویتامین ها محلول در آب و برخی محلول در چربی اند. ویتامین های A و D و E و K محلول در چربی و ویتامین های B و C محلول در آب هستند.
ویتامین A : هم به صورت خوراکی و هم به صورت استعمال موضعی وجود دارد. شکل موضعی آن برای رفع خطوط آکنه، کاهش خطوط ظریف و منافذ پوستی بسیار مناسب است. شکل موضعی ویتامین A که به صورت نسخه ای وجود دارد بسیار موثر است و شکلی از دارو که قدرت کمتری دارد و بدون نسخه هم در دسترس است(رتینول) به صورت موجود در کرم ها و فرآورده های آرایشی و زیبایی برای مراقبت روزانه و استفاده مرتب، فواید زیادی در صاف و یکنواخت کردن پوست دارد. روزانه بدن ما به ۵۰۰۰ واحد ویتامین A نیاز دارد که بسیاری چون نگرانند به مصرف مکمل آن روی آورده و به احتمال زیاد مصرف زیاد آن خطر ابتلا به شکستگی استخوان را افزایش می دهد.
ویتامین B : ویتامین های گروه B به چند دسته تقسیم می شوند و برای پوست و مو بسیار مفیدند اما تا زمانی که کمبود این ویتامین به وجود نیامده است، ضرورتی ندارد که مکمل مصرف کنید. هنگامی که ویتامین های B5(پانتنول) و B3(نیاسین آمید) به فرآورده های پوست و مو اضافه می شود موجب آبرسانی به پوست و افزایش قوام و خاصیت ارتجاعی آن می شود. این موضوع سبب می شود که خطوط ظریف چین و چروک صورت از بین برود و با آب رسانی به پوست موجب افزایش مقاومت آن در برابر عوامل آسیب رسان خارجی می شود.
ویتامین C : ویتامینی محلول در آب است که علیه تابش آفتاب و چین و چروک های ناشی از آن مبارزه می کند. اگر به صورت موضعی استفاده شود از آسیب نور خورشید به پوست جلوگیری می کند و موجب تولید و تقویت کلاژن می شود. این در صورتی است که فرآورده های مراقبت از پوست حاوی پالمیتات اسکوربیک یا ال- اسکوربیک یا منیزیوم اسکوربیل فسفات باشد. افرادی که می خواهند از این ویتامین ها یا مکمل های آن استفاده کنند، می توانند هم به صورت موضعی و هم خوراکی آن را مصرف کنند. مصرف خوراکی آن روزانه بین ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ میلی گرم است.
ویتامین E : دریافت این ویتامین روزانه به مقدار ۴۰۰ واحد موجب کاهش چین و چروک و بهبود قوام پوست می شود. در هنگام تهیه فرآورده های مربوط به این ویتامین توجه داشته باشید که بر روی برچسب آن ها نوشته شده باشد “طبیعی” یا “دی آلفا توکوفرول” . ویتامین E را به طور مرتب برای زیر چشم می توانید به کار ببرید و شاهد رفع چین و چروک این ناحیه باشید.
دوشنبه 19/12/1387 - 12:45
دعا و زیارت
زن و فلسفه حجاب مقدمه حجاب وپوشش برای بانوان ـ بویژه حجاب برتر ـ وتوجه به تحریم عفاف وحراست آن درزن از اصیل ترین سنگرزنان واز مهمترین وسودمند ترین قانون الزامی آفرینش برای آنها درجامعه است ، به عبارت روشنتر ،حجاب وپوشش ،سنگر سعادت وپیروزی ورستگاری زنان وجامعه است،که اگراین سنگر آسیب ببیند ویافرو ریزد ،عوامل سعادت ،پاکزیستی وشرافت آنها فرو می ریزد. لزوم پوشیدگی زن دربرابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است،درخود قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است ،پوشیدن زن ازمرد بیگانه یکی ازمظاهر لزوم حریم میان مردان وزنان اجنبی است ،همانطورکه عدم جوازخلوت میان اجنبی واجنبیه یکی از مظاهر آن است. با کمال تأسف دینای غرب ودنباله روهای آنان این مسئله بسیار مهم اسلامی واخلاقی را نادیده گرفته ،بلکه به عکس با کمال گستاخی برضد آن ،گام بر می دارند وآنرا عامل تخدیر ورکود وواپس گرایی دانسته،تا آنجا که دردانشگاههای خود ،دختران دارای پوشش را اخراج می کنند، با اینکه : حجاب ؛سنگر حفظ عفت ومعرف شخصیت زن وجامعه ،سنگر حفظ زیبایی وشکوه زن ،سنگرحفظ صحیح ارتباطها ورشته های اجتماعی ،سنگر حفظ اخلاق فردی واجتماعی ،سنگر ودژ خلل ناپذیر،برای حفظ مرزها وشیرازه های روابط مختلف بوده وکیان خانه وخانواده را از هرگونه انحراف وگمراهی ،حفظ می کند. براستی درچه دنیای جاهلیتی قرار گرفته ایم که دنیای غرب والگو تراشان غربزده ،حتی در کشورهای اسلامی شکستن چنین سنگر و دژی را علامت ترقی ،رشد وتمدن می دانند ،وبه عکس حجاب وحفظ حریم عفاف را نشانه عقب گرد و واپس گرایی. دزدان عفت وغارتگران استعمار،برای فریب اذهان ،و وسیله قرار دادن زنان به عنوان یک کالا ،می خواهند زنان را که نیمی از جامعه انسانی هستند از همین راه ،از درون تهی کنند،وبا این کار به تهاجم فرهنگی خود ادامه دهند،آنها چنین القاء می کنند که: حجاب ؛سدی بر سرراه تکامل آنهاست. حجاب؛زنان را در زندان زندگی حبس کرده وآنها را ا ز تعالی و رشد باز می دارد. حجاب ؛از توسعه علمی،فکری ،فرهنگی ،هنری زنان می کاهدو... درحالیکه حجاب اسلامی ،آنگونه پیامدهای شوم راندارد،بلکه وسیله وسنگر محکمی برا ی استواری زندگی بانوان بوده وپشتوانه نیرومندی برای آنها درراستای توسعه علمی ،فکری ،فرهنگی و هنری است. ای خواهرانم حجاب تیغ شما ست تیغ خود رااز کف نیندازید. ونیز شرف زن به یمن عصمت اوست این شرف را از تن نرنجانید و این را بدانید که: هر شاخه ای که از باغ برون آرد سر در میوه آن طمع کند راهگذر بخش اول : حجاب از نظر قران اشاره: اصل وجوب حجاب برای زنان ازضروریات دین اسلام است،ومنکر آن در حکم منکر دستورات ضروری اسلام است وکسی که ازروی عمدوآگاهی منکر ضروریات اسلام شود،درحکم کفراست ،مگر اینکه معلوم باشد که منکر خدا ویارسول خدا نیست. ضروری ووجوب حجاب داشتن برای زنان ازنظر قرآن ،وگفتار پیامبر وامامان وبه حکم عقل واجماع واتفاق رأی علمای اسلام ثابت است. درقرآن برای وجوب حجاب وحدود آن ،به چهارآیه که صراحت برآن دارند تمسک شده ولی درمورد حفظ عفت وپاسداری از حریم آن ،درقرآن بیش از ده آیه وجود دارد. تجزیه وتحلیل آیه 30سوره نور درآیه 30سوره نور (به عنوان نخستین آیه ای که صراحت بر وجوب حجاب دارد) می خوانیم: «وقل للمومنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن ولا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن ...» ای پیامبر به زنان با ایمان بگو چشمهای خودرا (از نگاه به نامحرمان ) فرو گیرند ،ودامان خویش را حفظ کنند ،وزینت خود را ـ جزآن مقدار که نمایان است ـ آشکار نسازند،و(اطراف ،روسریهای خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن وسینه با آن پوشیده شود.)وزینت خود را آشکا رنسازند مگر برای شوهرانشان وسایر افراد محرمشان... شرح کوتاه دراین آیه به پنج موضوع در رابطه با حجاب وحفظ حریم عفت تصریح شده است: 1 . زنان باید دیدگان خود را از نگاه به نامحرم فرو بنندند. 2. زنان باید دامن خود را از هرگونه عوامل بی عفتی ،حفظ کنند. 3. زنان باید زینت خود را ،جز آن مقدار که بطور قهری آشکاراست ،آشکار نکنند. 4. زنان باید روسریهای خود را بر سینه بیفکنند. 5 . زنان باید زینت خود را جز برای افراد محرم خود،آشکار نکنند. ابن عباس عالم ومفسر بزرگ عصر پیامبر در تفسیر جمله « ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن» می فرماید: یعنی زن باید مو وسینه ودور گردن وزیرگلوی خود را بپوشاند. منظور از زینت چیست؟ با بررسی گفتار اهل لغت چنین فهمیده می شود که زینت به معنی زیبایی در مقابل زشتی است وشامل هر نوع زینت وآراستگی ،از طبیعی وعارضی ،از لباس وبدن وزیور آلات خواهدشد،وزینت در زن ،آن زیبایی های آشکاراست. بنابراین واژه زینت وسیع است.زینت ،هم شامل زینت های طبیعی مثل صورت ،بازوان ،سینه ،گردن و....وهم شامل زینت های اکتسابی مثل آویختن زیور آلات است. بخش دوم :آیات هشدار گردر حفظ سنگر حجاب وعفت 1. نهی از کوبیدن پا بر زمین درذیل آیه 31سوره نور،پس از آنکه خداوند به پیامبرفرمان می دهد که به زنان با ایمان بگو حجاب خود را رعایت کنند ،می فرماید «ولا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن » باید زنان ،هنگام راه رفتن ،پاهای خود را بر زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود . 2 . نهی ازسخن گفتن زن با نازوکرشمه درذیل آیه 32 سوره احزاب ،خداوند خطاب به همسران پیامبر میفرماید:«فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض وقلن قولا معروفا »با صدای نرم ،به گونه هوس انگیز ،سخن نگویید،که بیمار دلان در شما طمع کنند ،بلکه به خوبی سخن گویید . 3. اخطار شدید به آسیب رسانان به حریم عفت درآیه 60 سوره احزاب (بدنبال فرمان حفظ حجاب درآیه 59همین سوره) با هشدار واخطارشدید به بیمار دلان وغارتگران حریم عفت ،خطاب به پیامبرمی فرماید: (لئن لم ینته المنافقون والذین فی قلوبهم مرض والمرجفون فی المدینه لنغرینک بهم) اگر منافقین وآنها که دردلهایشان بیماری است وآنها که اخباردروغ وشایعات بی اساس درمدینه پخش می کنند،دست از کارخود برندارند،تو را برضد آنها می شورانیم . بخش سوم :ایرادها واشکالات 1.حجاب ومنطق اولین ایراد این است که حجاب دلیل معقولی ندراد ومنطقی نیست . می گویند: منشاء حجاب یا غارتگری ونا امنی بوده که امروز وجود ندارد،یا فکر رهبانیت وترک لذت بوده است که فکر باطل ونادرستی است . پاسخ این ایراد این است که حجاب ،از جنبه های مختلف روانی ،خانوادگی ،اجتماعی ،حتی از جنبه بالا رفتن ارزش زن ،منطق معقول دارد. مرد بطور قطع از نظرجسمانی بر زن تفوق دارد،از نظرمغز وفکر نیز تفوق مرد لااقل قابل بحث است ،زن دراین دو جبهه دربرابر مرد قدرت مقاومت ندارد ولی زن ازطریق عاطفی وقلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است .حریم نگه داشتن زن میان خود ومرد یکی از وسایل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام وموقع خود دربرابر مرد از آن استفاده کرده است. اسلام زن را تشویق کرده است که ازاین وسیله استفاده کند وهر اندازه ،متین تر وبا وقارتر حرکت کند،بر احترامش افزوده می شود. درقرآن کریم نیز توصیه می کند،زنان خود را بپوشانند،بعدمی فرماید: «ذلک ادنی ان یعر فن فلا یؤذ ین » یعنی این کار برای اینکه به عفاف شناخته شوندومعلوم شود وخود را دراختیار مردان قرار نمی دهند،بهتر است. درنتیجه حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر می گردد. 2.حجاب واصل آزادی می گویند: حجاب موجب سلب حق آزادی می شود که یک حق طبیعی بشری است ونوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود . هر انسانی شریف وآزاد است ،مرد باشد یا زن ،سفید باشد یا سیاه ،تابع هر کشور یا مذهبی که باشد. پاسخ این ایراد آن است که فرق است بین زندانی کردن درخانه وبین موظف دانستن زن به اینکه وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد. در کشورهای متمدن جهان برای مردان نیز محدودیت هایی وجود دارد.اگر مردی برهنه یا درلباس خواب از خانه خارج شد ویا با پیژامه بیرون آید،پلیس ممانعت کرده به عنوان اینکه این عمل بر خلاف حیثیت اجتماع است ،اورا جلب میکند. هنگامی که مصالح اخلاقی واجتماعی ،افراد اجتماع او را ملزم کند که درمعاشرت اسلوب خاصی را رعایت کند مثلا با لباس کامل بیرون آیند ،چنین چیزی نه بردگی نام دارد ونه زندان ،نه ضد آزادی وحیثیت انسانی است ونه ظلم وضد حکم عقل. برعکس ،پوشیده بودن زن ،درهمان حدودی که اسلام تعیین کرده،موجب کرامت واحترام بیشتر اوست؛زیرا اورا از تعرض افراد جلف وفاقد اخلاق مصون می دارد.آری اگر کسی بگوید زن را باید درخانه حبس کرد،این با آزادی طبیعی وحیثیت انسانی وحقوق خدا دادی زن منافات دارد.چنین چیزی درحجاب های غیر اسلام بوده است ،ولی در اسلام نبوده ونیست. بخش چهارم :آثار وفوائد حجاب 1.حجاب ونقش آن درسلامت اجتماع وآرامش روانی رعایت حجاب درسلامت وپاکی اجتماع مؤثر است ،به علت تاثیر زیاد آن در استحکام خانواده به عنوان پایه واساس اجتماع ونیز تاثیر آن در ساخته شدن فرزندان با تربیت صحیح وپاک نگه داشتن محیط اجتماع از عوامل تحریک آمیز حیوانی . معلوم است وقتی کانون خانواده گرم وپر جاذبه باشد،این گرمی واستحکام دربالا بردن روحیه عمومی مردم وجامعه تاثیر بسزایی خواهد داشت ،وقتی کودکان چنین خانواده ای با تربیت صحیح وتعادل روحیه وافکار پرورش یافتند،درجامعه منشأ سازندگی ، ترقی وتعالی می شوند. اکثر دختران وپسرانی که درسنین پایین به دام مفاسدمختلف می افتند،کسانی هستند که از تربیت حقیقی وصحیح محروم بوده اند این ظلم را هیچ کس جز والدین به آنها نکرده اند. از طرفی با رعایت حجاب ،ریشه بسیاری از تفاخرها،تکاثرها ،اسرافها ،تحریک های بی موقع در اجتماع کنده خواهد شد وبذر فساد خشکیده خواهد شد. چرا که دیگر زنان عمر خودرا به جای مصرف دراینگونه ضد ارزشها درجهت هدف نهایی زندگی انسانی وسعادت راستین صرف می کنند ولذا دیگر ،گناه به فساد کشاندن سایر افراد جامعه واتلاف عمر آنان وایجاد زمینه برای انواع فساد در اجتماع صورت نمی گیرد. گسترش بوتیک های کذایی ،تهیه وتوزیع لباسهای مبتذل غربی با تصویرها، تکثیر وتوزیع نوارهای مبتذل ونوارهای موسیقی و...ازمواردی هستند که جوانان بی گناه وکم تجربه را به سوی منجلاب فساد وتباهی سوق می دهند. برای اینکه جوانان از این آفات در امان باشند،باید درخانواده بطور صحیحی تربیت شوند،اما اگر مادر اسیر انواع هوسها وتمایلات حیوانی باشد،نمی تواند برای فرزندانش الگوی کاملی باشد. 2.حجاب ونقش آن درمسئولیت های اجتماعی هر انسانی در برابر اجتماع خود وظایف ومسئولیتهایی دارد وزنان نیز هر چند با گرم نگه داشتن کانون خانواده وتربیت صحیح فرزندان ،بزرگترین خدمت ها را به جامعه می کنند،اماانتظار از آنان به عنوان نیمی از پیکره جامعه بیش ازاین می رود.اسلام عزیز خواسته است که آنان درجامعه نیز نقش داشته باشند. حضور زنان درستادهای پشتیبانی ،درمانی وغذایی،همدوش با رزمندگان اسلام ودر دیگر جاها در دوران پیامبر وحضور گسترده آنها درتاریخ انقلاب اسلامی ایران چه در پیروزی انقلاب اسلامی ایران وچه دردوام آن به خصوص دوران جنگ وسایر مسایل زندگی خود نشانگر این انتظار است . امام خمینی قدس سره ،درمورد نقش زنان درانقلاب اسلامی مطالب مهمی بیان کرده اند که،از آن جمله خطاب به آنان چنین می فرمایند: «نقش شما زنان در این نهضت از مردها بیشتر بوده »؛ونیز می فرمایند : «همانطور که مردها وارد میدان بودند،بانوان محترم هم وارد بودند،بلکه زحمات اینها بیشترازمردها بود.» 3.خروج از لشکریان دشمن وایمنی از عذاب الهی وکسب ثواب اخروی شیطان از روابط زن ومرد برای به گناه انداختن ،استفاده می کند لذا بد حجابی وبی حجابی ونیز عدم رعایت اصول شرعی در روابط با نا محرم ،شخص را در معرض خشم خدا قرار می دهد . چرا که وجود شخص ،هم آلوده به گناه می شود وهم آلوده کننده دیگران واین چیزی نیست که خداوند برای بندگان دوست داشته باشد. بزرگان دین وهمه انبیاء وائمه حاضر بودندسخت ترین آزارها وشکنجه ها را تحمل کنند،ولی هرگزلحظه ای دچار خشم خداوند نشوند. گیریم که ما محبوب هزاران ومیلیونها نفر ازبندگان خدا بشویم،چه فایده اگر محبوب خدا نباشیم واو راضی نباشد. پیروزی های ظاهری نباید ما را گول بزندوعقل وشعور را از ما بگیرد وما را دچار عذاب دردناک الهی کند که « ان ربک لشدید العقاب » (1) خانمی که درحجاب مخالفت امر خدا را میکند،پس از مرگ چه می کند؟روزی که همه چیز وهمه کس اورا تنها می گذراند ورها میکنند،چرا باید عشق ورضایتش را فدای خود خواهی های دیگران کند؟ او نباید خود رااسیر هوسها ودامهای شیطانی کند. از طرف دیگر خداوند،همان طور که برای نافرمانی وگناه عذاب وعقاب قرارداده ،همانطورهم برای کسانی که به فرمانهای اوعمل می کنندپاداش وثواب اخروی قرار داده است. 4 - پوشش اسلامی وحفظ نسل از خطر سقوط شکی نیست که یکی از آثار بی حجابی ،بی بندوباری وروابط نامشروع در ابعاد وسیع است چنانکه دردنیای غرب ،به خوبی دیده میشود،وآثارنکبت بار روابط نا مشروع برکسی پوشیده نیست،یکی از آثار ،آلوده شدن نسل ،وبه دنبال آن سقط جنین وتولد فرزندان نا مشروع وغیر قانونی است که متأسفانه بر اثر عدم رعایت عفت وپوشش اسلامی ،این آثارروز بروز بیشتر میشود وآمار نشان می دهد که این موضوع در کشورهایی که پوشش اسلامی رعایت نمی شود به مراتب بیشتر از جاهایی است که پوشش اسلامی رعایت می شود. طبق گزارشی که اخیراً از طرف اداره «تحقیقات اجتماعی امریکا» انتشار یافته ،تعداد نوزادان غیر قانونی نسبت به ده سال قبل 47درصد افزایش یافته است (2) بدون تردید: یکی ازبزرگترین مشکلات اجتماعی ،وجود فرزندان بی سرپرست است که اصل خلقتشان بر اساس انحراف پایه گذاری شده است وبر اثر وجود زمینه نا مساعد معنوی درآنها ،خطرات آنها از نظر روانی بسیار قابل توجه وجدی است ،چنین فرزندانی مسلما طبیعی نیستند وچون پایه وجودیشان بر اساس قانون شکنی پی ریزی شده ،تا حدود زیادی به گناه وقانون شکنی متمایل هستندزیرا میوه گناه هستند. روشن است که حجاب اسلامی ،نقش اساسی درحفظ نسل وتأمین پاکی خلقت نسلهای آینده دارد،چرا که زن مربی جامعه است وانسانها از دامن او پیدا می شوند،اگر او دامن خود را در پناه پوشش حفظ کند سعادت انسانهای آینده را پایه ریزی کرده است. 5 - مبارزه با نفس میل به خود نمایی وجلوه گری به مصالحی در سرشت زن ،نهفته است که باید درمسیر درست وهدفی والا بکار گرفته شود. چرا که هیچ گرایشی بدون جهت در جان انسان به ودیعت نهاده نشده است . اما اگر این گرایش ،مرزی نداشته باشد وهمه جا نمود داشته باشد،فساد آفرین است. زیبایی برای زن دروجود او سرمایه است،اما باید بجا مصرف شود وزکات جمال زن ،حفظ او وعفاف است. جواز کشف حجاب در مقابل محارم از جمله شوهر ،این غریزه را جهت می دهد که خود آرائی زن مختص به شوهرباشد ومنع آن در برابر نا محرم ،این غریزه را کنترل می کند. وقتی زن در جهت کنترل این خواهش ،اقدام کرد آمادگی غلبه بر سایرخواهشها را بدست آورده ودرجهت رشد وتعالی خود حرکت می کند وانسانی مهذب می شود که می تواند جامعه خود را نیز بسازد. بدون هیچ تردیدی ،اندام زن اگر آراسته گردد،هوس بازان را به هیجان می آورد ونسبت به زن تعرض می کنند. در سایه رعایت عفاف ،زن با شهامت هر چه تمامتربه وظیفه خود در اجتماع مشغول شده وخطری نیز متوجه او نمی شود. از طرف دیگر انسان هم درمبارزه با نفس اغواگر پیروزی را کسب می کند. فصل پنجم:راههای مبارزه با بد حجابی وبی حجابی استعمارگران فرهنگ ستیز،درجوامع اسلامی برای زدودن ارزشهای اسلامی تلاشی شگرف بکار گرفته اند تا در بینش افراد،دگراندیشی ایجاد کنند. آنان به زنان القا می کنند که ،شخصیت وارزش زن درعرضه وجودوزیبایی های به نمایش گذاشته اوست. از طرفی بعضی از زنان ودختران که دچار کمبودهای شخصیتی هستند ،خود آرایی را نوعی ایجاد شخصیت پنداری تلقی کرده وبا جلب نظرها عقده حقارت خود را جبران می کنند. در حالیکه عصمت وعفت زن حق خداست ،زن نمی تواند بگوید حجاب مربوط به خودم است ومی خواهم از آن صرف نظرکنم .علامه سید شرف الدین عاملی می فرماید: آنچه را که دشمن انجام داده باید ویران کرد وآنچه را انجام میدهد باید سدکرد وآبی را که بر جوی روان است باید باز گرداند. بنابراین از طرق زیرباید با پدیده بدحجابی و بی حجابی مبارزه کرد: 1.تقویت ایمان واعتقاد درزن باید باور استوار ،ایمان عمیق ایجاد شود ،زنی که دل به حق داده واندیشه به خدا سپرده وفرجام زندگی دنیوی اش را پذیرفته چطور حاضر می شود خود آرایی وخود نمایی کند وخود را در معرض دیدهای آلوده قرار دهد وزمینه های تلذذ دیگران ومآلاً فساد آفرینی را بوجود آورد؟! این جمله بلند حضرت علی علیه السلام که فرموده «المرء بایمانه والمومن بعمله » ،نشانگر آن است که باورها وایمانهای راسخ ،عالی ترین نقش را در کیفیت زندگانی انسانی ،ایفا می کنند. 2.احیاء فرهنگ اصیل اسلامی احیاء ارزشهای اصیل اسلامی وفرا خوانی زن مسلمان به تعقل ودریافتن ارزشها وآفریدن روح تعبد وتعهد نسبت به اینها نقش مهمی در این زمینه خواهد داشت وزن مومن باید به آنچه اسلام به عنوان ارزش بدان می نگرد ،باور داشته باشد وبداند که عظمت وشخصیت او درگرو روح بلند ،اندیشه والا ،قلب پاک ،وجان پیراسته از آلودگی است که او را به روشی انسانی ومنشی اسلامی فرا خواهد خواند وبداند تن آرایه بسته وظاهر فریبنده هرگز نمایشگر شخصیت او نیست. این کلام بیدار گر حضرت مسیح را توجه کنیم ،که فرمود: «بحق اقول لکم : ماذا یغنی عن الجسد اذا کان ظاهر ه صحیحاًوباطنه فاسدا وما تغنی عنکم اجسادکم اذا اعجبتکم وقد فسدت قلوبکم ،وما یغنی عنکم ان تنقوا جلودکم وقلوبکم دنسة» «به حق برای شما می گویم : تن چه سودی دهد ،در صورتیکه ظاهرش درست باشد ودرونش تباه ،بدنهای شما،چه سودتان دهد که خوشتان دارد ودلهایتان تباه باشد وسودی نبرید که پوست خود را پاک نگاه داریدودل های شما چرکین باشدوآلوده باشد.» 3.شناساندن الگوهای والا امروز یکی از تأسفهای جدی این است که زن مسلمان آن چنان که باید وشاید با چهره های بلند تاریخ اسلام آشنا نیست،زندگانی حضرت زهرا(س) وفرزند برومندش ،پیام آور عاشورا حضرت زینب(س) باید برای زن مؤمنه نشان داده شودتا بنگرد با حفظ هویت وشخصیت ووقار می تواند درجامعه حضور پیدا کند وایفای نقش کند. کلامی ازامام صادق علیه السلام تأمل بر انگیز وقابل توجه است: «الهموهن حب علی علیه السلام وذروهن بلها » «به زنان دوستی آل علی علیه السلام را الهام کنید وبه همین مسائل اندک رهایشان کنید .» زن اگر حب علی را فراگرفت واو را راهبر شناخت وخاندان او را به عنوان الگو پذیرفت وبر راهی رفت که اهل بیت علیه السلام رفته اند وآنان را سر مشق قرار داد،رویین تن می شود وحضورش درجامعه دلهره آفرین نخواهد بود. استادراهنما : خانم تهرانیان تهیه وتنظیم: مریم بنی حسن مدرسه علمیه نرجس (س)- مشهد پی نوشت ها : 1-سوره رعد ،آیه 6 2-اطلاعات شماره 100 فهرست منابع ومآخذ 1.محمدی اشتهاردی ؛محمد؛حجاب بیانگرشخصیت ،چاپ اول نشر معاونت مبارزه با مفاسداجتماعی ناجا، 160صفحه 2.رزاقی،احمد،عوامل فساد وبد حجابی وشیوه های مقابله با آن ،چاپ چهارم ،نشر سازمان تبلیغات اسلامی ،1371ش،224صفحه 3.شجاعی ،محمد درّوصدف،چاپ سوم ،نشرــ 1378ش،197صفحه 4.مطهر ی،مرتضی ،مسئله حجاب ،نشر صدرا ،264صفحه 5.قرائتی ،محسن ،پوشش زن دراسلام ،چاپ نهم ،نشر ناصر ،1370ش118صفحه 6.جوادی آملی ،زن درآئینه جلال وجمال ،چاپ دوم ،نشر فرهنگی رجاء 1371ش،426صفحه 7.فتاحی زاده ،فتحیه ،حجاب از دیدگاه قرآن وسنت ،چاپ دوم ،نشر دفتر تبلیغات اسلامی
دوشنبه 19/12/1387 - 12:43
دانستنی های علمی
مقالات
هالیوود و مهدویت (2)
مقدمه
دكتر حسن بلخاری، فارغالتحصیل رشته ادیان و عرفان، از اساتید دانشكده هنر دانشگاه تهران و آشنا با علوم ارتباطات هستند. با توجه به اطلاعات ایشان در زمینه فعالیتهای رسانههای غربی درخصوص مقابله اندیشه اسلامی و بویژه موضوع مهدویت دارند، سؤالاتی را درهمین زمینه مطرح كردیم. (در اینجا ما گزیدهای از این مصاحبه را برای شما انتخاب نمودهایم)
با توجه به اینكه غرب پی برده كه جوهرة تفكّر شیعی بحث مهدویت است، چه اقداماتی را در مقابله با آن در عرصههای مختلف انجام داده است؟
مهدویت از كی برای غرب یك دغدغه شد. اولاً، این نكته را خدمتتان عرض كنم بعد از مسألة ظهور صفویه در ایران و اوجگیری اهداف استعماری غرب نسبت به شرق و اینكه ایران را میخواست دروازة هند بكند، مسأله مذهب ما هم برای آنها جدّی شد، عثمانی سنی بود و ما شیعه و آنها هم از این استفاده كردند. آنجا بهطور جدّی وارد شناخت مبانی مذهبی ما شدند كه از آن برای خود استفاده كنند.
یكی از مواردی كه اینها به آن پی بردند مسأله «باب بودن» بود. یعنی آنها متوجه شدند كه ما در اعتقادات اسلامی یك منجی داریم كه زمانی ظهور میكند و لذا سعی كردند كه از این موضوع برای رسیدن به اهداف سلطهجویانه خود استفاده كنند. اینكه شما میبینید «مستر همفر» در كتاب خاطراتش ذكر میكند كه چطور ما محمدعلی باب را انداختیم در این فضا و گفتیم تو بابی و امام زمانی بهنحوی نشان میدهد كه غرب نسبت به تأثیر و اوج حضور این اندیشه در تمدن اسلامی شناخت پیدا كرده است، این را داشته باشید تا بعد برویم سراغ امام مهدی سودانی. آن كسی كه در سودان حدود 100، 120 سال پیش قیام كرد و تحتعنوان مهدی درجهان مطرح شد.
این باز بُعد دوم بود و كتبی كه صهیونیستها بعد از آن نوشتند كه مشهورترینش «چهارپر» است كه سعی كرده مهدویت را در ذهن جهانیان بشكند. یعنی مسأله، مسألة دامنهداری است و بعد از آن شما بیائید سراغ مركز شیعهشناسی استراسبرگ فرانسه كه البته آنها امام جعفر صادق، علیهالسلام، را مبنا قرار دادهاند، این مصداقهای جزئی را دارم عرض میكنم و میخواهم این نكته را بگویم كه برای غرب شناخت محورهای اسلام و بویژه شیعه خیلی مطرح است. شما میدانید غربیها از ایران و عراق خیلی ایمن نبودند. كشورهای عربی را با دستنشاندهها توانستند تحت سیطره خود دربیاورند
در جریان فتوایی كه داده شد و مسلمانها ریختند به سفارت روسیه در ایران همه را به قتل رساندند صرف اینكه به ناموس ایران تجاوز شده بود و پشت سرش دیدند پشت همه این جریانات یك روحانی نشسته و دوتا جمله نوشته. اهل سنت با چنین فضایی آشنا نبود كه حكم جهاد داده بشود، اینها فهمیدند یك قشری در این وسط وجود دارد كه قدرت بسیار عظیمی دارد، بعد در مسألة تحریم تنباكو هم این را دیدند. اینها نكات مهمی است كه در نگاه غرب نسبت به شناخت مفاهیم محوری شیعه نقش داشت.
ما در تهران به بچههایی برخورد كردهایم كه «یا مهدی» و «اللهاكبر» به گوششان خورده احساس نفرت به آنها دست داده است؛ چرا؟ چون خوب دارد جوانان ما را تربیت میكند. آخر غرب از امام زمان ما چه اطلاعی دارد كه میآید و بازی «یامهدی» را میسازد. شما در نیویورك بگوئید: ûPersian Gulf inferno را میخواهم. میگوید: ûWhat do you mean? ، منظورت چیست؟ شما بفرمایید «یا مهدی» بازی در اختیارتان قرار میگیرد. این دارد تربیت میكند.
الان غرب روی تخریب مفهوم مهدویت در جهان كار میكند، از یكطرف مهدویت ما را میكوبد، از یكطرف دارد مهدویت تخیلّی خودش را ترویج میدهد، ماتریكس میسازد و Zion را. جالب است بدانید كه الان در استرالیا دارند همزمان قسمت دوم و سوم ماتریكس را میسازند. ببینید چقدر استعارههای صهیونیستی و مهدویت در آن نقش دارد.
میزان پذیرش جهانی نسبت به بحث مهدویت چگونه است؟
وقتی من در هند میبینم «گوتمه» را طلب میكنند، زرتشتیها كه معتقدند دنیا دارد تمام میشود، زمان ظهور «سوشیانت» دارد میآید، در یهود و مسیحیت هم این مسأله بسیار بالاست. پس انگیزهها و پتانسیل و پذیرش جهانی وجود دارد. لازم هم نیست كه ما بگوئیم شما بیایید جای مسیح امام زمان ما را بشناسید، بلكه امام زمان،علیهالسلام، را جوری مطرح كنید كه مسیح زیرمجموعهاش بشود و بتواند به تمام نیازها پاسخ بدهد. اتفاقاً اگر بتوانید در اینترنت سایت بزنید و با جهان وارد مذاكره بشوید، ببینید چقدر برایتان مطلب میآید. مجلة نیوزویك (News week) ، 23 آگوست 1999، گزارش ویژه دارد و یك جمله بسیار مهم What must be done? (چه باید كرد؟) انسان به بحران رسیده و انسانی كه به بحران برسد ناخودآگاه چشمش به آسمان است و آینده. رسالت شناساندن امام زمان، امام حسین و امام علی، علیهالسلام، به جهان كم از شناسایی آنها توسط خود ما نیست. منتهی نوع بیان بسیار مهم است.
چطور در این زمان كه غرب مردم را به غیر فطریات عادت داده میتوان چنین مطالبی را عرضه كرد؟
در بررسیهایی روشن شده كه امروز دنیا به خستگی رسیده، یكی از ویژگیهای لذت جسمی این است كه انسان پس از مدتی به خستگی میرسد. اینكه خود غربیها و شرقیها داد میزنند چه باید كرد؟ (What must be done) و یا اینكه وقتی در امریكا اعلام میشود كه میخواهیم تظاهرات كنیم برای اینكه خدا برگردد، اینقدر استقبال میشود یعنی پذیرش وجود دارد. درست است كه غرب دارد تمایل به دنیا را در وجود آنها نهادینه میكند امّا اینها وقتی با خودشان خلوت میكنند، میفهمند كه دارند خطا میكنند و این یك زمینه به شما میدهد، امّا برمیگردیم بهاین طرف قضیه. لذا باز تكیه میكنم كه زمینه هست. امّا اینطرف چطور عمل كنند آن مهم است. شما قرآن را نگاه كنید قرآن میخواهد در سورة بقره منافق را شرح بدهد، شناخت منافق ساده نیست، مؤمن ساده است چون نور درون به بیرون میزند، كافر هم شناختش ساده است بهقول عوام قیافهاش تابلو میشود، انسان تا نگاه میكند متوجه میشود. امّا منافق بهصورت نور است و سیرت نار. قرآن میخواهد شرح بدهد میداند مشكل است، لذا میگوید:
مثلهم كمثل الذی استوقد ناراً.
سه مرحله آمد پایین «مثل»، «ك»، «مثل» و آن را بصری میكند در دانشگاه هنر الان دارم این را میگویم، میگوید: أو كصیّب من السماء. این زبان قرآن است كه ما باید آن را كشف كنیم. ما میتوانیم از این سیستمها استفاده كنیم. مثلاً ازدواج پدر بزرگوارشان با نرجس خاتون، اصلاً مغفولعنه است. میدانید از آن چه روایتی میشود ساخت؟
دوشنبه 19/12/1387 - 12:41
دعا و زیارت
هالیوود و مهدویت (1)
مقدمه
دكتر حسن بلخاری، فارغالتحصیل رشته ادیان و عرفان، از اساتید دانشكده هنر دانشگاه تهران و آشنا با علوم ارتباطات هستند. با توجه به اطلاعات ایشان در زمینه فعالیتهای رسانههای غربی درخصوص مقابله اندیشه اسلامی و بویژه موضوع مهدویت دارند، سؤالاتی را درهمین زمینه مطرح كردیم.
نقش و جایگاه سینما و رسانههای صوتی، تصویری در غرب و خصوصاً آمریكا چیست؟
به یك عبارت جهان امروز جهان تصویر است و عمدهترین مصداق این تصویر سینماست. «پُستمن» در كتاب «زندگی در عیش، مردن در خوشی» خود سه دوره را یا سه سپهر را اصطلاحاً برای انتقال معلومات ذكر میكند. دورة اول دوره انتقال معلومات به وسیله زبان بود. پدر میگفت فرزند حفظ میكرد، دوره دوم دورة مكتوب بود و كتاب حافظ و حامل معنا برای نسل بعدی شد. ایشان سومین دوره را دورة تصویر میداند كه تصویر سینمایی و تلویزیونی جای دو موج قبلی نشسته است. البته تحلیل ایشان این است كه این تصویرها بهصورت خاص دارد ساخته میشود و به جهان ارائه میشود، ما در قلمرو افزایش دامنة جهل انسان قرار داریم تا علمش. تحلیلی كه پستمن ارائه میدهد تحلیل درستی است و این تقسیمبندی نسبت به سه دورة انتقال معلومات. واقعیت قضیه این است كه ما داریم در عصر تصویر و عصر سینما زندگی میكنیم و عنوانی كه شما تحت عنوان دنیای anformatic ، information یا اطلاعات و انفجار اطلاعات دارید عصارهاش تصویر است، یعنی از یك طرف ما الان در عصر اطلاعات زندگی میكنیم كه این اطلاعات جذابترین، مؤثرترین، كارآمدترین و ماندگارترین شیوة ابراز آن تصویر است.
البته فقط این نیست كه حالا قدرتها دارند از این عنصر بالاترین استفاده را میكنند. ذهنیت مخاطبها هم، چنین قدرت و جایگاه پذیرشی را دارد. ما در شبانهروز بین 78 تا 79% اطلاعات دریافتی روزانه را از چشممان بهدست میآوریم و بقیه حواس درصد بعدی را بهخود اختصاص میدهند. درعین حال شما اگر به سیستم دریافتی انسان نگاه كنید میبینید كه نیمكرة راست مغز مربوط به علوم حضوری و شهودی بهصورت تصویر است. طبق تحقیقاتی كه طی 10، 15 سال گذشته صورت گرفته، انسان با نیمكره راست مغزش با اطلاعات برخورد شهودی میكند یعنی در آنجا ماندگار است و بزرگترین و عمیقترین تأثیرات را روی شخصیت انسان میگذارد. مجموعة این قضایا كه من بهصورت مختصر خدمت شما عزیزان ذكر كردم معنایی را میسازد كه تصویر را كارآمدترین عامل نهتنها برای انتقال معلومات، بلكه تأثیرگذاری روی شخصیت و روان افراد قرار میدهد. این مقدمه بهنحوی بیانگر جایگاه تصویر و سینماست.
ببینید! غرب در ذات تكنولوژیكی خودش تفوق طلب است. یعنی ما بحثی داریم در فلسفه علم كه علم وقتی مجتمع شد فیحد نفسه قدرت را بهدنبال میآورد. برگردیم بههمان كلامی كه «فرانسیس بیكن» در ابتدای رنسانس گفته كه «هدف نهایی علم قدرت است». در چنین فضایی غرب برای اعمال این قدرت و كسب مطامع بیشتر از تصویر دارد بهترین استفاده را میكند. هالیوود بهعنوان مركز فیلمسازی آمریكا، كه در سال 700 فیلم تولید میكند و سالانه 15، 16 میلیارد دلار سود خالص دارد و نزدیك به 78% سینماها و تلویزیونهای جهان از آن تغذیه میشوند. شما كلمات را كه كنار هم قرار بدهید بهصورت بسیار وسیعی نشان میدهد كه ما با چه قدرت و تأثیر و برنامهریزی عظیمی از آن طرف روبهرو هستیم. واقعیت مسأله این است كه غرب به اهمیت، قدرت و تاكتیك تصویر پی برده است و از آن در قالب سینما دارد استفاده میكند. ما در غرب فیلم خنثی نداریم، یعنی از این 600، 700 فیلمی كه در سال تولید میكند 30، 40 فیلم است كه در سطح جهان مطرح میشوند، البته آنها را هم خودشان مطرح میكنند با اسكارهایی كه میدهند و بعضاً هم بهدلیل جذابیتهای عامهای كه دارند در سطح جهان مطرح میشوند و واقعاً فرهنگسازی میكنند. مانند جریانی كه «تایتانیك» با دو میلیارد بیننده در سطح جهان ایجاد كرد. این نكات را بهصورت پراكنده دارم عرض میكنم چون درهر بُعدش یك معنای عظیمی وجود دارد، میخواهم با این دلایل نشان بدهم كه غرب بهقدرت عظیم سینما پی برده است. بههمین دلیل الان مهمترین كاری كه میكند این است كه مبانی نظری خودش را كه محصول ایدهها و اهدافش است به زبان تصویر ترجمه میكند. یعنی من بزرگترین ویژگی غرب را ترجمة معنا به تصویر میدانم. چون روانشناسی مدرن بیانگر این است كه تأثیری كه تصویر دارد هیچ كلامی ندارد و بحثی در روانشناسی داریم كه هر تصویر معادل هزار كلمه است
كار دیگر تصویر و سینما توأماً درگیر كردن احساسات و ادراك است. سخنورها ادراك را مخاطب قرار میدهند و فیلمهای بیمحتوا احساس را و فیلمهای هدفمند ادراك و احساس را با هم. در چنین قلمرویی احساس، جذابیت را، ادراك معناپذیری را و جمع آنها سینما را میسازد. من معتقدم و در حقیقت واقعیتهایی جهانی و هالیوود و فرهنگسازی آن بیانگر این است كه غرب دارد از سینما حداكثر استفاده را میبرد، چون برایش استفاده دارد لذا جایگاه ویژهای هم دارد.
مقولهای بهنام «مدینة فاضله» و یا «آرمانشهر» است و قطعاً غرب هم بهدنبال ترویج چیزی با این عنوان است. برای عرضه الگوی مطلوب غرب دراین زمینه سینما و رسانههای تصویری چه نقشی را ایفا میكنند؟
ما در دهة 90 دو اتفاق جدّی داشتیم در چارچوب همین آرمانشهری كه غربیها تعقیب میكنند: یكی كاربرد اصطلاح نظم نوین جهانی (New World Order) توسط بوش و گفتند ما داریم این را تعقیب میكنیم و یكی هم نظریه پایان تاریخ فوكویاما. در نظریه پایان تاریخ فوكویاما میگوید: دموكراسی لیبرال آرزوی نهایی است كه با فروپاشی رقیب سرسخت لیبرالها كه كمونیسم بود، ما داریم وارد این فضا میشویم و تاریخ دارد عملاً پروسة تكاملی خودش را درحد نهاییاش طی میكند. این دو مسأله بهنحوی از نیت سیاسی غرب در Globalization (جهانی شدن) و در ایجاد یك فرهنگ جهانی و تحمیل آن بر جهان پرده برداشت. میخواهم این نكته را خدمتتان عرض كنم كه رسانهها مهمترین و اصلیترین ابزار تسلط فرهنگی غرب محسوب میشوند چون اولاً تصویر یك زبان بینالمللی است. ما در زبان مشكل داریم. مثلاً یك آفریقایی اگر زبان انگلیسی نداند نمیتواند با فرهنگ غرب ارتباط برقرار كند. ولی ازطریق تصویر چرا. اخیراً در یكی از روزنامهها گزارشی خواندم با عنوان مسجد و ماهواره كه بررسی كرده بود تأثیر ماهواره را در فرهنگ مراكش بهعنوان یك كشور مسلمان، نتایجی كه گرفته بود وحشتناك بود، نسبت به آن مبانی ارزشی كه ما داریم.
میخواهم این نكته را خدمتتان عرض كنم كه غرب مدینة فاضلهای در ذهن خودش ساخته، گرچه در خود غرب هم این مدینة فاضله منتقدان جدّی خودش را دارد مثل «آلن دومینو»، «برژینسكی» و «روژه گارودی» هم بهعنوان یك مسلمان. ولی واقعیت قضیه این است كه آن كسانی كه دارند برنامهریزی میكنند در این قلمرو اینها دنبال اهداف و منافع خاص خودشان هستند و سعی میكنند كه این مدینة فاضله را فقط و فقط ازطریق تصویر بهوجود بیاورند. الان مقاله و سخنرانی جواب نمیدهد. سمینارهای تخصصی شاید روشنفكران جهان سومی را مجاب كند امّا غرب یكی از اهداف اصلیاش جلب افكار عمومی است. در فضایی كه دموكراسی اصل میشود رأی عمومی قدرتساز است بههمین دلیل شما باید روی رأی عمومی كار بكنید، روی جلب آراء عمومی باید كار كنید، لذا او هدف جدّیاش را جلب ا فكار عمومی قرار داده و فیلمها دارند در این قلمرو آنكار را میكنند، شما اگر به مجموعة فیلمهایی كه در این دو دهه بویژه پس از طرح نظم نوین ساخته شده نگاه كنید این مسأله كاملاً ملموس است. اجازه بدهید من یك مثال مصداقی مشخص بزنم. آمریكاییها فیلمی ساختهاند به روز استقلال (Independence day) . این فیلم از لحاظ جلوههای ویژه (Special effect) بسیار بالاست و خیلی هم در آمریكا مطرح شد و در جهان هم روی آن خیلی تبلیغ شد. چهارم ژوئیه در تقویم آمریكایی روز استقلال آنها محسوب میشود. در این فیلم یك گروه فضایی به كره زمین حمله میكنند و امریكاییها دفاع میكنند، درنهایت در روز استقلال اینها دشمنان را دفع میكنند. خیلیها این فیلم را بهعنوان action و با جلوههای ویژة برتر گرفتند امّا به پیامی كه این فیلم داشت اصلاً توجه نشد.
پیام این بود كه آمریكا و نظام فرهنگی حاكم بر غرب تنها سیستمی است كه جهان را از خطراتی كه وجود دارد حفظ میكند و این پیام را در اكثر فیلمها ترویج و تبلیغ میكند، حتی در فیلمی نشان داده شد كه باز هم آدم فضاییها حمله میكنند، آمریكایی مردم را نجات میدهند. در فیلم پیشگوئیهای نوستر آداموس كه حتماً بحثمان به آن خواهد رسید این امریكاست كه مقابل مسلمانها میایستد یا مثلاً بازی كامپیوتری خیلی مشهور «یا مهدی» كه اسم اصلیاش ûPersian Gulf inferno (جهنم خلیج فارس) است. خلیج فارس را مركز حركتهای تروریستی جهان جلوه میدهد. ما در بعد روانشناسی میگوئیم این بازی افراد را نسبت به امام زمان و لفظ «یا مهدی» شرطی میكند ولی وقتی باطن قضیه را نگاه میكنید میبینید پیام دیگری هم دارد و آن این است كه وقتی خلیج فارس مركز حركتهای تروریستی جهان میشود حضور نظامی امریكا در خلیج فارس توجیه میشود.
غرب یكی از كارهایش این است كه قبل از اینكه به عملیات گسترده دست بزند ازطریق رسانهها كار خودش را توجیه میكند. شما جریان خلیج فارس را ببینید، ما یك بحث بسیار مهمی را درباره بحران خلیج فارس داشتیم كه گفتند جنگ رسانههاست، نه جنگ تسلیحات. سی. ان. ان (CNN) نقش بسیار جدّی داشت، وقتی كه فضا دارد وارد چنین قلمرویی میشود، رسانهها در پیادهكردن اهداف غرب نقش جدّی دارند. مثال ملموس دیگری را خدمتتان عرض كنم. ما الان جنگی را در نظام جنگهای مدرن داریم: جنگ اینترنت و الكترونیك، بهعنوان مثال یكی دوماه پیش بود كه اسرائیلیها سایت حزبالله را شكسته بودند و پرچم اسرائیل را در سایت آنها گذاشته بودند و كاری كه حزباللهیها كرده بودند خیلی جالب بود، آنها آمده بودند ساعتها كنگره «كِنِست» اسرائیل و مراكز حساس اسرائیل را اشغال كرده بودند، یعنی بلافاصله جواب داده بودند و پاتك كرده بودند. لذا میبینید اصلاً فضای جنگها، برخوردها و تأثیرگذاری در جهان دارد عوض میشود و من در قلمروهای مختلف كه بررسی كردهام دیدهام كه در اكثریت این قلمروها تصویر است كه حرف اول را میزند، همه میخواهند مخاطب را جلب كنند آن هم به بهترین و جذابترین شكل كه تصویر است. یك جمله خدمتتان عرض كنم كه عصارة بحثم و جواب كلی سؤال شما باشد كه غربیها اولاً قطعاً مدینة فاضله دارند، این مدینة فاضله را دارند ذكر میكنند كه همان دموكراسی لیبرال است.
وقتی تافلر در كتاب «جابجایی قدرت» خودش میگوید: «بسیاری از فرهنگها و مردم جهان تشنة اقتباس از زندگی، مُد و فرهنگ غربی هستند» (كه من روی این اصطلاح تكیه میكنم) دارد بهنحوی تبلیغ میكند گرچه برخوردش نقادانه است ولی بطن این نقادی از لحاظ روانشناسی متهم است و در اصل تبلیغ است.
ثانیاً، بستر این جهانی سازی و این معنا كه جهان را تحت این مدینة فاضله تسخیر كنند رسانهها هستند. من در همین فضا یك نكته مهم دیگر را عرض كنم كه باز مصداقی است. ما در سال 2000 فیلم دیگری داشتیم در هالیوود با عنوان ماتریكس (Matrix) . این فیلم فروش و استقبال غیرمنتظرهای داشت.
چهار جایزه اسكار گرفت ،بهدلیل اینكه جلوههای ویژه و بهترین تدوین صدا و مواردی از این قبیل داشت. من در دانشگاههای كشور بحثی تحت عنوان «هویت انسان فردا» داشتم و بعد از آن نقد و نمایش ماتریكس و اخیراً این برنامه را در دانشگاه تهران داشتیم. نكته مهمی كه در چارچوب بحث ما از این فیلم وجود دارد این است كه در این فیلم هویت انسان آینده كه به ماشین تبدیل شده زیر سؤال میرود. امّا نجاتی كه برای فرار از این بحران ذكر میشود شهری است بهاسم Zion (صهیون) یعنی شما در این فیلم پنج، شش بار كلمه صهیون را میشنوید با اصطلاح لاتین آن و با چهرة شهر منجی. یعنی تصویری كه ارائه میشود این است كه فقط یكجاست كه در آنجا میتوانید نجات پیدا كنید، چه در قلمرو ماده و چه معنا و آن Zion است.
میخواهم عرض كنم كه وقتی شما میبینید كه ماتریكس ساخته میشود و در جهان آن را در بوق و كَرنا میكنند، جلوههای ویژه بسیار عظیمی درآن بهكار میرود كه واقعاً حیرتانگیز و بسیار جالب است، امّا برفراز این معانی صهیون قرار داده میشود یعنی اینكه برای غرب جا انداختن مسألة مدینة فاضله مهم است و بسترش را تصویر برگزیده است. مگر در دهة 50 میلیونها دلار در صحراها خرج ساختن فیلمهای پرخرجی مثل «بنهور» و «ده فرمان موسی» نشد؟ الان این مسأله برای ما دارد كشف میشود كه در آن زمان اسرائیل مشكل مشروعیت را داشت و مشكل مشروعیت را فقط تصویر حل میكرد. سینماها هم پر میشد، خبری خواندم كه وقتی فیلم بنهور وارد ایران شد، (حالا چطور اسرائیل با رژیم تماس گرفته بود نمیدانم) بسرعت ترجمه شد. یعنی در تاریخ سینمای ایران فیلمی كه بسرعت و در كمترین زمان ترجمه و دیالوگهای آن جهت ارائه آماده شد، فیلم بنهور بود و بعد هم دهفرمان. اسرائیل قدرت تصویر را شناخت و از سیستم سینما استفاده كرد و خود را جا انداخت. این مثالها بحث را برای خواننده ملموس میكند. من یك سخنرانی در دانشگاه شیراز داشتم، سال 77 كه بحثم مهدویت و غرب بود ـ بحثی كه در جاهای مختلف دارم ـ در آنجا از كنفرانس سال 1984 تلآویو پرده برداشتم و سیاستهایی كه اینها داشتند و بازی كامپیوتری «یا مهدی» را به آنها نشان دادم. چند روز بعدش بخشهای مهم سخنرانی من و تصاویری از این بازی در مجلة دانشگاه شیراز منتشر میشود و پنج، شش صفحه را بهخود اختصاص میدهد. این مجله در اینترنت سایت داشت، حدود یكماه بعد تدوینكنندگان مجله رفته بودند كه مجله خودشان را ورق بزنند دیدند كه مثلاً از صفحه 4 یكدفعه میرود به صفحه 11، یعنی بررسیهایی كه كرده بودند دیدند كه سیستمی (كه آنها حدس میزدند اسرائیل بوده) سایت را شكسته و وارد آن شده بود و این چند صفحه را حذف كرده بود. چرا؟ چون اینترنت جهانی است. یعنی اینقدر برای آنها رسانهها مهم است.
با توجه به مطرح بودن بحث آیندة جهان در صحبتهای اندیشمندان مختلف غربی نظیر هانتینگتون و فوكویاما و... و مسأله آرماگدون (Armageddon) یا نبرد آخرالزمان، دیدگاه غرب نسبت به مسألة آخرالزمان چیست و چطور میتوان این نظریهپردازی را در صحنة عمل سیاسی و نظامی و فرهنگی و سینمایی دید؟
اگر شما به تاریخ سینما مراجعه كنید از تقریباً 1964، 1965 (غیر از مسأله اسرائیل كه مربوط به دهة 50 است و به فیلم بنهور یازده اسكار دادند) سینما وارد مرحلة جدیدی میشود كه این مرحله توجیهكننده افزایش قدرت تسلیحاتی شرق و غرب است، یعنی از آن موقع فیلمها میروند سراغ بشقابپرندهها و موجودات فضایی مثل فیلمهای جنگ ستارگان (Jour locus) كه از همان موقع شروع شد، بعد كشف شد كه شرق و غرب كه این فیلمها را میسازند تعمّد دارند. اگر انسان نسبت به یك قدرت فضایی بسیار قدرتمند ترسانده میشد تلاش در جهت افزایش قدرت تسلیحاتی شرق وغرب توجیه میشد و توجیه هم شد.
یك دروغ اگر به حد تواتر برسد میشود حقیقت. وقتی دهنفر هی بیایند یك دروغ را تكرار كنند، انسان از لحاظ روانی تكان میخورد. فیلمهای مختلف وقتی بینندگان را میترساندند توصیه میكردند كه ما باید این فضا را رشد بدهیم. پس اینكه ذهن طراح غرب درجهت شیوع مطلوبهای خودش و جا انداختن آن در سطح جهان با تصویر مسأله كاملاً روشنی است؛ چرا كه نیازی به ایجاد رابطه ندارد. تاریخ سینما و همچنین گذر زمان و پرده برداشتن اهداف پشت پرده غرب این را روشن میكند. امّا این موضوع چه ارتباطی با بحثهای آخرالزمانی (فیوچریسم) كه مثل تافلر و فوكویاما، هانیتنگتون و برژینسیكی و... مطرح میكنند، دارد؟
واقعیت قضیه این است كه بحث آیندهگرایی در غرب خیلی جدّی است و بهعبارتی جدیتر از فضای ما و علتش هم این است كه ما با مسأله انتظار در بعد مذهبی و دینی خودمان روبرو میشویم، حضرت امام زمان، علیهالسلام، در قلمرو دینی ما حضور دارد. من البته حالا یك بحثی را خدمتتان ارائه میدهم كه این مطلب در تمامی ابعاد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی شیعة ناب حضور دارد ولی در ذهن عامه وقتی بعد مذهبی مطرح است امام زمان، علیهالسلام، مطرح است، در بعد سیاسی و اجتماعی و علمی دیگر مطرح نیست. امّا در غرب بحث آیندهنگری در تمامی ابعاد فوقالعاده جدّی است بههمین دلیل متفكران بخش مهمی از افكارشان را صرف این میكنند، چرا؟ چون قلمرو Scientific (علمی) غرب بالاست. شما در علوم تجربی وقتی به دوتا فرمول برسید میتوانید پیشبینی كنید.
یعنی با چهار مورد استقراء وقتی آزمایش كردید و به یك نتیجه رسیدید قانون میسازید كه پس در این شرایط اگر چنین بشود، چنان میشود. این «میشود» امری آیندهای است، امر زمانی فراحال و فراگذشته است. در ذات تمدنهای بشدت علمگرا متأثر از آیندهنگری و پیشبینی علم فینفسه روانشناسی وجامعهشناسی و سیاست و... آن جامعه هم آیندهنگر میشود و دنبال سیستمهایی میگردد كه به آینده نفوذ كند. فیلمی دارند آمریكائیها كه بسیار هم قوی هست به اسم Goast (روح) كه ترجمه دقیقش در فارسی میشود «شبح». این فیلم چند اسكار گرفت و خیلی مطرح شد و در میان دبیرستانیهای خود ما هم خیلی سر و صدا كرد، چون خیلیها از آنها میگفتند ما كلام معلم را وقتی سر كلاس راجع به روح حرف میزد متوجه نشدیم، این را دیدیم و فهمیدیم نباید گناه بكنیم. اینقدر این فیلم تأثیر داشت. شما اگر كتاب «سیاحت غرب» آقا نجفی قوچانی را خوانده باشید و این فیلم را ببینید، میبینید كه یكی هستند. این فیلم در ابتدایش یك تصویر وجود دارد (نمادشناسی در سینما) كه سهچهار نفر دارند دیواری را تخریب میكنند. دیوار تاریخ است و پشت دیوار رمز و راز زیاد است فضاهای مهآلود و مبهم زیاد داریم. میگوید انسان معاصر شیدای شكستن این دیوار و ادراك اتفاقات آن طرف دیوار است.
در عالم روح، میخواهم بگویم عین این ادراك را نسبت به آینده دارند. غرب خیلی جالب است كه میخواهد به آینده نفوذ كند و بهیك عبارت چون قدرت علمی دارد میخواهد آینده را خودش بسازد. اینكه میبینید اینها گرایش به آینده دارند بخشی از آن تأثیر ذاتی علم تجربی است و بخش دیگر آن توجه به اهداف سیاسی است. یعنی اگر بتوانید آینده را پیشبینی كنید میتوانید خودتان هم آن را بسازید، چیزی كه در «نوسترآداموس» آن را ترویج میكنند. میگویند یك چنین چیزی محقق خواهد شد، امّا ما میتوانیم تغییرش بدهیم. لذا یكی برمیگردد به ذات علم كه من خیلی مختصر عرض كردم و درجای خودش واقعاً بحث بلندی دارد، بخش دوم اینكه آیندهنگری در ذهنیت اندیشمندان غربی جدّی است، مسألة مذهب است. شما به كاركرد افرادی مثل «جری فالول» در غرب نگاه كنید. مؤسسه كلوپ اخلاقی. گرچه در موردخود فالول بحث هست كه خودم دیدهام بهنحوی دارد صهیونیسم را توجیه میكند. ولی آمارگیریهایی كه اینها میكنند مثلاً در كتاب «ارادة خداوند» بخشی از این آمارگیریها آمده است بهنحوی دارد بهطور غیرمستقیم برای ما كه میخواهیم از غرب اطلاعاتی داشته باشیم پردهبرمیدارد، از افكار عمومی غرب. مثلاً من طی بررسیهایی كه كردهام (سالهای پایان هر هزاره در اكثر تمدنها اتفاق براین است كه یكسری تحولاتی رخ میدهد) 61 فرقه منتظر ظهور عیسی مسیح در سال 2000 بودند، یهودیها آمده بودند در دروازة شرقی بیتالمقدس دوربین گذاشته بودند كه حضرت مسیح اگر نزول اجلال كردند از آنجا فیلمش را بگیرند. پس این خیلی برایشان ملموس است. یعنی یكی از بعد مذهبی، یكی از بعد علمی مسأله آینده و انتظار و اتفاقاتی كه در آینده میافتد برای اینها خیلی مهم است. یك نكته دیگر را هم خدمتتان عرض كنم: ما دو جور تمدن در جهان داریم. میخواهم آیندهنگری غرب را كه در حقیقت هویت فكری غرب را تشكیل تبیین كنم و بعد ارتباطش بدهم با همان رسانهها و حلقههایی كه شما فرمودید. یكجور تمدن ما در جهان داریم كه گذشته خودش را نقد كرده و سعی میكند امروزش را بفهمد و بهاستقبال فردا میرود این در اهداف خودش موفق است. غرب در این چارچوب دارد اینگونه عمل میكند.
وقتی «كانت» میآید عقل نقاد را پیش میكشد، همه چیز را در بوتة نقد قرار میدهد و شما وقتی نقد بكنید میتوانید سره را از ناسره تشخیص بدهید. البته جهت مهم است، هدف خیلی مهم است، چون نقد اگر در بستر عریان بخواهد بررسی شود، نتیجهای ندارد ولی در فضای خودش خیلی مؤثر است. از تلویزیون ایران یك فیلم دیدم كه در شهر كوچكی زن و شوهر مهندسی شورای شهر را میخواستند مجاب بكنند كه ما باید در فرودگاه خودمان سیستم امنیتی پیشگیری ایجاد بكنیم تا اگر هواپیمایی سقوط كرد، تلفات را ما مثلاً از 100 به 20 برسانیم و شورای شهر نمیفهمید و میگفت آقا حالا تا كی چنین اتفاقی بیفتد (میخواهم از این بحث نتیجه مهمی بگیرم)، امّا اینها قبولاندند. این سیستم تعبیه شد، اتفاقاً هواپیما سقوط كرد و 100 رسید به 20. میخواهم این نكته را عرض كنم كه تمدن امروز این مشكل را حل كرده، البته در بعد تكنولوژی، وگرنه در بعد اخلاقی كه فاجعه است و دارد وارد آینده میشود. نفوذ در آینده نهتنها گرایش فطری آنها كه گرایش ما هم هست. مجموعة این قضایا یك پیوند ایجاد میكند بین نظریهپردازان، سیاستبازان و تصویربرداران غرب. مثلاً آقای گاسپار وان برگر (وزیر دفاع سابق امریكا) كتاب Next war (جنگ بعدی) خودش را مینویسد، بخشی از آن را به سال 99 و 2000 و بخشی از آن را به ظهور محمد منتظری در ایران اختصاص میدهد و چیزهایی را كه نوسترآداموس گفته بوده مجدداً زنده میكند.
چرا علیرغم ریشهدار بودن بحث مهدویت و آیندهگرایی در اعتقادات ما، این بحث چندان اثر عملی در زندگی فردی و اجتماعی ما ندارد، ولی بهخلاف ما در غرب قضیه كاملاً برعكس است. چكار كنیم كه این جلوههای عملی دیده شود؟
اگر من، شیعه را بخواهم بهصورت ا صیل بررسی كنم، تنها تمدنی است كه این منجی و موعودش یك موجود زندة عینی است، برخلاف تمدنهای دیگر. من این را مفصل در بحثهای دانشگاهی و یكی از كتابها باز كردهام. شما میدانید كه بودائیها و هندیها «گوتمه» یا بودای پنجم را و زرتشتیها «سوشیانت» را دارند و مسیحیها معتقدند عیسی مجدداً برمیگردد، یهودیها میگویند عیسای واقعی هنوز نیامده است و ما هم كه داریم. حتی بحث فیوچریسم اینقدر جدّی است كه مدینة فاضلهای كه ماركسیستها دارند جامعة بیطبقة كمون ثانویه بهنحوی همان انتظار آیندة سبز است. این مسأله در همة تمدنها هست امّا در تمدن شیعه خیلی عینی است، یعنی تمدن هویتش با آن نفس میكشد، امّا این استثناست و قاعده نیست، من این را یك مقداری بازش بكنم. تمدنهای دیگرمنجیشان را قاب كردهاند و زدهاند سینة آسمان، یعنی یك موجود ذهنی است، اعتقاد هست، امّا عینی نیست؛ یعنی در زندگی تجلّی ندارد، برخلاف موعود و منجی شیعه كه كاملاً عینی است. منتهی ما نیاز به مترجمانی داریم كه این تجلّی باطنی مذهب شیعه را بیاورد و وارد جامعه كند.
مشكل ما در این قلمرو و این فضاست. شما میدانید دلیل حجیت اجماع در شیعه برخلاف اهل سنت حضور معصوم، علیهالسلام، است. این را اگر از لحاظ روانشناسی مذهب با دیدگاه «میرچاالیاده» و اصول دینشناسی معاصر نگاه كنیم میشود حضور زنده، یعنی معتقد است كه این موجود زنده در این قلمرو كمكش میكند. خیلی مهم است از لحاظ روانشناسی. درمورد فقهش ما چقدر حدیث داریم كه حضرت وارد شدند دست گرفتند، منجمله آن جریان شیخ مفید و آن شخصی كه زن باردارش فوت كرده بود.
«موریس بوكای» كتابی دارد بررسی تطبیقی میان انجیل و عهدین و قرآن. شما آن كتاب را بخوانید، ذكر میكند كه در این فضا چه خبر است. مثلاً پروفسور حسابی در یكی از مصاحبههایش میگفت من در یكی از آزمایشگاههای پیشرفته غرب، قرآن دیدم. پرسیدم مسلمانید؟ گفتند نه، ما داریم از این كتاب یك چیزهایی درمیآوریم كه شما حالاها باید دراین مسیر بدوید. ببینید محتوا ندارد ولی قدرت بیانش بسیار عالی است. تفاوت ما با غرب این است كه او فاقدِ محتوایی است كه بیان بسیار قوی دارد وگاهی بیان بسیار قوی محتوای خالی را جبران میكند و ما محتوای بسیار بلندی داریم، امّا قدرت ترجمه و بیانش را نداریم. شما روی این فضا اگر بشود كار بكنید خیلی خوب است.
ما خیلی چیزها را همیشه میبینیم امّا چون بهاین دیدن عادت كردهایم دیگر به رمز و رازش پی نمیبریم. گاهی شما برای ادراك كامل باید جایت را عوض كنی. من این را دیروز در سمیناری در ایلام بحث كردم كه درمورد حضرت علی، علیهالسلام، بود. گاهی برای ادراك علی، علیهالسلام، باید فاصله بگیری تا بتوانی از بیرون او را ببینی كه تو چی داری؟ ما چون عاشقی میكنیم نمیدانیم حامل چی هستیم. در بعد اعتقادی این میشود دیگر. ما ادراكِ ادراك باید داشته باشیم. نیمكرة راست مغزمان باید بگوید چه داریم. من وقتی بدانم چه دارم حافظش هم هستم، مسلمین اگر نمیفهمند كه سرمایهشان دارد به تاراج میرود مال بیعرضگیشان نیست، نمیدانند چه دارند. مدرك ادراك ادراكات در این قلمرو ندارند. ما اگر در این فضا بیائیم واقعاً كار بكنیم فاصله بگیریم از این زاویه و از زوایای متعدد نگاه كنیم. صرفاً بررسی احادیث نباشد. امام زمان، علیهالسلام، در «فیوچریسم» غربی بررسی تطبیقی بشود با گوتمه با مسیح هم همینطور.
ما میتوانیم از ابزار آنها هم استفاده كنیم بعد امام زمان، علیهالسلام، را جا بیندازیم. بیان مهم است. غرب اگر میبینید روی این مسائل دغدغه دارد و دارد كار میكند اولاً، اهداف خاص خودش را دارد، ثانیاً، جلوههای افكار عمومی را دارد متجلّی میكند و ثالثاً، میداند كه خیلی از معانی را میتواند اینجا بهدست بیاورد
پینوشتها:
1. «در دسامبر 1984 م (1356 ش.) در دانشكدة تاریخ دانشگاه تلآویو با همكاری مؤسسة مطالعاتی شیوهه ـ كه یك مؤسسه مطالعاتی غیرانتفاعی است و متصل به صهیونیسم ـ كنفرانسی با حضور 300 شیعهشناس درجة یك جهان برگزار شد و ظرف مدت 3 روز در آن 30 مقاله ارائه شد و بهقول مارتین كرامر یكی از شیعهشناسان جهان كه دبیر این كنفرانس بود، هدف اصلی از برپایی این كنفرانس، شناخت مفاهیم محوری در تمدن شیعة اثنیعشری و بعد بالطبع شناسایی انقلاب اسلامی سال 57 در كشور ایران بود». تهاجم یا تفاوت فرهنگی، حسن بلخاری، ص 93.
دوشنبه 19/12/1387 - 12:38
دعا و زیارت
چرا امامانِ خود را معصوم مینامید؟
پاسخ: برای عصمت امامان شیعه، كه همگی اهل بیت پیامبرند، دلایل متعددی موجود است و ما از میان آنها تنها یكی را یادآور می شویم: بنا بر نقل دانشمندان شیعه و سنّی، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در آخرین روزهای زندگانی خود فرمود: «إنّی تاركٌ فیكم الثّقلین كتاب الله وأهل بیتی وأنَّهُما لن یفترقا حتّی یردا علی الحوض»[1]. - من در میان شما دو یادگار سنگین و گرانبها بجای می گذارم؛ یكی «كتاب خدا» (قرآن) و دیگری «اهل بیت من» و این دو هرگز از یكدیگر جدا نخواهند شد تا روز رستاخیز، در كنار حوض كوثر به من برسند. در اینجا نكته ای است جالب و آن اینكه: بدون شك قرآن مجید، از هر گونه انحراف و اشتباهی در امان است و چگونه ممكن است كه خطا به وحی الهی راه یابد، در حالی كه فرستنده آن خدا و آورنده آن فرشته وحی و دریافت كننده آن پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است؟ زیرا عصمت هر سه بسان آفتاب روشن است و مسلمانان جهان، پیامبر گرامی را در مقام اخذ وحی و حفظ و تبلیغ آن، مصون از اشتباه میدانند و روشن است كه هر گاه كتاب خدا از چنین عصمت راستین و استوار برخوردار باشد، اهل بیت رسول خدا نیز از هر لغزش و اشتباه مصون خواهند بود. چرا كه در این حدیث، عترت پیامبر، در جهت ارشاد و رهبری امت، به عنوان قرین قرآن مجید قلمداد گردیده اند و به حكم «مقارنت» هر دو از نظر عصمت، یك نواخت می باشند. به بیان دیگر؛ جهت ندارد كه فرد یا افراد غیر معصومی قرین كتاب خدا شمرده شوند. روشن ترین شاهد عصمت ائمه (علیهم السلام) همان عبارت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) است كه فرمود: «لَنْ یَفْتَرِقا حتّی یَرِدا علَی الْحوض»؛ «این دو (در هدایت و رهبرى) هرگز از هم جدا نمی گردند تا در كنار حوض كوثر، بر من وارد شوند». هر گاه اهل بیت پیامبر از لغزش ها در امان نباشند و در مواردی به خطا روند، از قرآن كه خطا در آن راه ندارد، جدا گردیده و بی راهه می روند در حالی كه رسول گرامی آن را به شدّت نفی فرموده است. البته مقصود از اهل بیت در سخن پیامبر، همه بستگان نسبی و سببی آن حضرت نیستند؛ زیرا شكّی نیست كه همه آنان از لغزش ها مصون نبودند. بنابراین، تنها گروه خاصّی از عترت وی، چنین افتخاری را داشتند و این مقام و موقعیت بر جمع معدودی از آنان منطبق می باشد. و آنان همان ائمه اهل بیت (علیهم السلام) هستند كه در طول تاریخ روشنی بخش راه امت و حافظ سنت پیامبر و نگهبان شریعت او بودند. [1] . مستدرك حاكم، جزء سوم، ص148. الصواعق المحرقه، باب11، فصل اوّل، صفحه149. قریب به این مضمون نیز در كتاب «كنز العمال»، جزء اول، باب الاعتصام بالكتاب والسنّة، ص44 و در مسند احمد، جزء پنجم، ص182و189و غیر آنها آورده شده است
دوشنبه 19/12/1387 - 12:34
دعا و زیارت
بررسی و نقد بهائیت ، در این مقاله مختصر، صرفا با استناد به کتب موثق بهایی که در همه محافل آنها در دسترس است، و حتی الامکان فقط کتب نوشته شده توسط دو شخص اول بهاییت یعنی آقای علی محمد شیرازی ملقب به باب و میرزا حسینعلی ملقب به بها می باشد به تناقضاتی که در کتب آنها موجودمی باشد استناد میکند.
آقای باب و مساله امام زماندر صفحه بیست و هفت از کتاب صحیفه عدلیه ایشان مینویسد: حصرت امام حسن عسکری دارای فرزندی بنا محمد بوده که قائم اسلام و صاحب الزمان است.در صفحه پنج توضیح لغات و اصطلاحات کتاب بیان فارسی در تفسیر حرف میم که در صفحه پنجاه و هشت آمده میگوید: امام دوازدهم، محمد ابن الحسن العسکری.در لوح الف در کتاب اسرار الآثار جلد یک صفحه صد و هشتاد به بعد مضامین زیر را میبینیم: بعضی نسبت داده اند که من ادعای امامت و یا رسالت کرده ام. (خدا ایشان را به سبب این تهمت بکشد)!!!… عده أی دیگر نسبت بابیت به من داده اند، (خدا ایشان را لعنت کند)!!!. از برای حضرت بقیه الله بعد از نواب اربعه دیگر نایبی وجود ندارد و هر کس چنین ادعایی کرد (بر همه واجب است که او را بکشند.)!!! سپس اعلام میکند که امروز امام زمان محمد ابن حسن العسکری امام بر حق و حجت خدا میباشدآقای باب و مساله امام دوازدهم شیعه در صفحه پنج از کتاب صحیفه عدلیه میرزا علیمحمد راجع به دین اسلام بحث میکند و میگوید: این شریعت مقدسه نسخ نخواهد شد، بلکه حلال محمد حلال است تا روز قیامت و حرام محمد حرام است تا روز قیامت.در صفحه هفتاد و هشت از کتاب رحیق مختوم جلد اول در ترجمه آیه 40 سوره احزاب (که من این آیه را در مقاله تحت عنوان اسلام تنها آیین یکتاپرستی مورد استناد قرار داده ام) از قول آقای میرزا حسینعلی معروف به بها الله میگوید: رسالت و نبوت به حضرت محمد صلی الله علیه ختم گردید و مقام من رسالت و نبوت نبوده و نیست. در صفحه صد و چهارده از قاموس توقیع جلد اول دقیقا این مطلب تکرار شده است.آقایان علیمحمد و حسینعلی و مساله خدامیرزا علیمحمد در صفحه پنجم از لوح هیکل الدین که ضمیمه بیان عربی است، خود را ذات خدا و هستی او معرفی مینماید.میرزا حسینعلی نیز به صورت جداگانه در صفحه دویست و بیست و نه از کتاب مبین اظهار میدارد: لا اله الا انا المسجون الفرید. یعنی نیست خدایی بجز من زندانی تنها.آقایان بهایی در جریان هستند که تفسیر دستورات و مطالب کتب طبق این آیین حرام است، و باید ظاهر عبارات را بپذیرد. پس بر هر بهایی واجب است که هر دو ادعا را قبول کرده و تا اینجا دو خدا داشته باشد، یکی میرزا علیمحمد که طبق همین آثار اشاره شده، یکروز خود را عبد امام دوازدهم حضرت محمد ابن حسن العسکری میدانست، بعد به درجه قائمیت، و بعد بتدریج تا حد خدایی صعود فرمود. و دومی هم آن خدای تنها و زندانی بود. محققین در علوم ادیان هم بدانند که بیشترین آیات عذاب که در قرآن وعده داده شده برای دو دسته است: یکی مشرکینی که برای خدای زمین و آسمان شریک قائل شوند که مثالشان روشن است. دوم کسانی که به اسلام کافر شوند که آنها هم مثالشان روشن است. محافل محترم بهاییت(البته اگر چیزی از شما باقی مانده) توجه کنید: اگر مشکلتان برای تبلیغ در ایران رسمیت یافتن است، من همان کتب چاپ خودتان را با هر تیراژی که بخواهید چاپ و به رایگان در ایران پخش میکنم.البته اگر با رسمیت یافتن فرجی حاصل میشد در سایر نقاط جهان که رسمی بودید و هستید و تازه بماند که فقط بیست و چند سال است که شما اجازه جفنگ بافتن ندارید و قبل از آن که همه نظام و سرمایه ایران در خدمتتان بود چه کردید؟ یکی از نقاط ضعف کسانی که حرف درست و منطقی برای گفتن ندارند در طول تاریخ سرکوب مخالفین و عدم اجازه طرح دیدگاههای مخالف بوده است. البته این کار غیر متمدنانه از این دین بقول خودشان فوق العاده مترقی و جهانی بعید است و فقط یک اشاره کوچک در صفحه صد و نود و هشت کتاب بیان شده که میگوید: تمام کتابهای عالم را به غیر از کتب امری و آنچه در قلمرو بیان نگارش یافته از بین ببرید.بهاییها ببینید این دستورات دستور خداست؟ مردم ببینید این دین آسمانی است؟ مردم ببینید این کتابها الهی است؟ من جرات نمیکنم اینجا آن جملات را بیآورم و میتوانید تلفنی سوال کنید، اما بهایی عزیزی که این مطالب را خواندی و میخوانی و بعد هم ماخذش را یادداشت میکنی و اگر گذاشتند کتابها را ببینی عین آنرا در همان صفحه میخوانی، من میدانم که از کودکی ترا در این محدوده محصوره زندانی عقایدی کردند که الآن فقط با همه وجودت به آن عادت کرده أی و نمیخواهی و نمیتوانی جامعه به ظاهر دوست داشتنی خود را ترک نمایی یا از طرد شدن میهراسی. آری جدایی از دوستان صمیمی و خاطرات شاد کنار آنها سخت است، من میفهمم و با تمام وجود احساس میکنم که جدایی از خانواده چقدر سخت است، جدایی از پدر و مادر و برادری که همه لحظات عمر در کنارت بوده اند بسیار سخت است اما جدایی از خدایی که همه این سالها بالای سرت بوده و اینهمه ظلم تو را دیده، و با این حال اینهمه نعمت به تو عطا کرده سخت نیست؟ آیا تحمل این جدایی را ازین به بعد هم خواهی داشت؟ آیا میخواهی همین کیش آبا و اجدادی را بر دوش بکشی اگر چه آنها جایگاهی جز آتش برایشان نباشد؟ آیا آنها گناه تو را هم بر دوش خواهند کشید یا تو آنجا به تنهایی مسوول اعمال خود خواهی بود؟ آیا بدنت آنقدر قوی شده که تحمل عذابهایی که در قرآن برایت نوشته اند بیاورد؟ من میدانم که شما در این جریان و در بوجود آمدن آن هیچ گناهی نداشته اید.
میدانم که نگذاشته اند شما حتی این دستورات را ببینید. میدانم که لحظه لحظه عمر شما در جامعه ای گذشته که دیگر مجال تحقیق در هیچ زمینه ای به شما داده نشده است که اگر تحقیق کرده بودید اینها را خوانده بودید. اما هنوز هم دیر نشده.
این شاید آخرین فرصتی باشد که خداوند به شما میدهد تا شاید چشمانتان باز شود و ببینید کجا میروید. و این مژده را به شما بدهم که خداوند عالم کسی را که همه عمر بخاطر جهالت در کفر به سر برده و گناه کرده، اگر مسلمان شود، از جبران ما فات معاف فرموده و وعده داده که تمام گناهان او را به ثواب تبدیل مینماید.
این بزرگترین پاداشی است که خدا به وی میدهد، شاید چون خروج از کفر امریست که مگر به لطف خداوند ممکن نمیباشد و در پی آن نعمت پیدا کردن دوستانی پاک و زندگی در جامعه ای متعالی.
منبع : anti-bahai
دوشنبه 19/12/1387 - 12:33
دعا و زیارت
نظر چهار تن از مراجع تقلید و همچنین نظر دانشمند ارجمند حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان را در رابطه با بهائیت که در ذیل فتاوای مراجع و نظر حجت الاسلام انصاریان را مشاهده می نمایید :
سوالات مطرح شده:
1-آیا بهائیت ضاله و منحرف است؟
2-آیا بهائیان نجس هستند؟
3-آیا بهائیان اجازه تبلیغ فرقه خود را در کشور از نظر شرعی دارند؟
پاسخ ها
مقام معظم رهبری حضرت ایت الله عظما سید علی خامنه ای(دامت برکاته)
بطور کلى از هرگونه معاشرت با این فرقه ضالّه و مضلّه اجتناب کنید.
1-بله کاملا منحرف هستند
2-بله نجس هستند
3-چون موجب انحراف و گمراهی مردم می شوند اجازه تبلیغ ندارند
حضرت آیت الله نوری همدانی
1-بله - فرقه ای ضاله است و بسیار منحرف
2-از سگ هم نجس تر هستند و فرقه ای من در آوردی است
3-تبلیغ فرقه آنها حرام است ، چون گرایش به کفر دارند و سبب مرتد شدن انسان ها می شوند
حضرت آیت الله مکارم شیرازی
1-بله – بهائیان کافر حساب می شوند
2-بهائیان کافر و مرتد هستند و نجس
3-از نظر شرعی تبلیغ این فرقه ضاله حرام است چون بهائیان نجس و کافر هستند
حضرت آیت الله وحید خراسانی
1-بله
2-نجس هستند چون کافرند
3-اجازه تبلیغ فرقه منحرف و ضاله خود را ندارند
نظر حضرت حجت الاسلام شیخ حسین انصاریان پیرامون فرقه ضاله بهائیت:
اولاً: این فرقه را دشمنان استعمارگر برای مقابله با اسلام اصیل، طراحی نمودهاند که باید ازگرایش به آن فرقه اجتناب نمود که سرانجامی جز ضلالت و گمراهی ندارد. بعضی از مذاهب ساختگی که در قرون اخیر پیدا شدهاند برای رسیدن به اهداف شوم خود، لازم دیدهاند که قبل از هر چیز پایه خاتمیت پیامبر اسلام(ص) را به گمان خویش متزلزل سازند، لذا بعضی از آیات قرآن را که هیچ دلالتی بر هدف آنها ندارد را به کمک تفسیر به رأی(برداشت شخصی) و سفسطه بر مقصود خود منطبق ساختهاند که یکی از آنها آیه 35 سوره اعراف است. آنها بدون اینکه قبل و بعد این آیات را در نظر بگیرند، میگویند: این آیه با توجه به جمله « یا بَنِی آدَمَ إِمَّا یأْتِینَّکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یقُصُّونَ عَلَیکُمْ آیاتِی؛ اى فرزندان آدم، چون پیامبرانى از جنس خودتان به سویتان آیند که آیاتم را بر شما بخوانند [ به آنان ایمان آورید و آیاتم را عمل کنید[ » که فعل مضارع دارد دلیل بر این است که امکان دارد پس از پیامبر اسلام، پیامبران دیگری مبعوث شوند. ولی اگر کمی به عقب برگردیم و آیات گذشته را که از آفرینش آدم و سکونت او در بهشت و سپس رانده شدن او و همسرش از بهشت سخن میگوید ملاحظه کنیم روشن می شود که مخاطب در این آیات مسلمانان نیستند بلکه مجموع جامعه انسانی و تمام فرزندان آدمند، زیرا شک نیست که برای مجموعه فرزندان آدم رسولان زیادی آمده اند. منتها این عده از دین سازان برای اغفال مردم، آیات گذشته را به دست فراموشی میسپارند و مخاطب در این آیه را خصوص مسلمانان میگیرند و از آن نتیجهگیری میکنند که احتمالا رسولان دیگری در کار است. در این گونه سفسطهها جملهای از یک آیه را از بقیه جدا میکنند و قبل و بعد آن را نادیده میگیرند و بر مفهومی که تمایل دارند تطبیق میدهند.
ثانیاً: پیروان فرقه بهائیت از آن جهت که دارای افکار و عقایدی کاملا باطل و ضد حقیقت و خلاف شریعت ناب محمّدی(ص) هستند، از نظر علما و فقهای اسلام، نجس هستند و هر گونه ارتباط با آنها نیز جایز نمیباشد و شرعا نباید با آنها معاشرت داشت.
ثالثاً: لازم است به بخشی از عقاید بهائیت توجه کنید تا خود قضاوت نمایید که آنها چگونه راه خذلان و جهنم را در پیش گرفتهاند و عدّهای را نیز فریب داده و با خود همراه ساختهاند:
رهبر فرقه بهائیت شخصی به نام «علی محمد باب» است که خود را پیامبر(ص) میداند و ادعای نبوّت کرده است، ازدواج محارم مانند ازدواج با خواهر را جایز میداند و حتی به مردان اجازه می دهد همسران خود را در اختیار دیگران قرار دهند. بهشت و جهنم را قبول ندارند، نبوّت پیامبر اکرم(ص) را انکار میکنند، خود را صاحب شریعت میپندارند، خود را در زمره پیامبران بلکه برتر و بالاتر میپندارند، شریعت و کتاب ساختگی خود را که مملوّ از مطالب بیاساس و مزخرفات است را ناسخ شریعت و کتب آسمانی قلمداد نمودهاند. «علی محمد باب» که رهبر بهائیت است پا را فراتر گذاشته و ادعای الوهیت (خدایی) نیز نموده است.
مرگ بر فرقه های شیطانی
دوشنبه 19/12/1387 - 12:32
دعا و زیارت
خلاف تبلیغات نا آگاهان نسبت به اسلام، و کسانیکه حتی ادعای دنباله روی حقیقت را داشته اند، دین اسلام اولین دینی است که با صراحت تمام همه مردم را دعوت به تحقیق کامل در راه کشف دین برتر و صراط مستقیم مینماید قرآن کریم در آیات متعددی انتخاب دین و روش زندگی را به مردم وا گذارده و آنان را از تبعیت بی قید و شرط هر دینی نهی کرده و اطاعت از دین خاص را به شناخت و تحقیق شخص منوط کرده است خداوند در سوره بقره چنین آورده است که (هیچ اکراهی در پذیرش دین نیست، همانا راه رشد از راه عقب ماندگی جدا شده است، پس هر کس به طاغوت کافر شود و به خدا ایمان آورد، همانا به طناب نجات چنگ زده و هرگز از آن جدا نمی شود و خدا شنوای داناست). نه تنها آیات بسیار روشنگر و متعدد بلکه دهها کتاب و هزاران حدیث گرانبها و غیر قابل انکار در این زمینه وجود دارد که گویا مدعیان دروغین کشف حقیقت حتی یکبار از روی کتاب آسمانی قرآن را نیز نخوانده اند چه برسد به خواندن احادیث و روایات امامان و پیغمبر اسلام آنها که اسلام را دین ایمان اجباری میدانند چرا به خود زحمت یک دور چند ساعته روی بزرگترین کتاب آسمانی را نمیدهند، و البته خداوند خودش این لیاقت را از آنها میگیرد و در سوره اسرا آیه 46 میفرماید و جعلنا علی قلوبهم اکنه ان یفقهوه و فی آذانهم وقـرا خداوند خود قلبها و گوشهای آنها را از فهمیدن و شنیدن آیات قرآن ممنوع فرموده چرا که آنان به واقع اعتفادی به قیامت ندارنـد نکته ای که در آیات قرآن بچشم میخورد تشبیه دین اسلام به دین رشد است، در مقالات بعد اگر خدا بخواهد رشد و برتری کاملا بارز بین یک مسلمان واقعی و یک غیر مسلمان که حتی دین آسمانی هم دارد و به همه دستورات دینش هم عمل میکند تشریح خواهم کرد ولی فقط میگویم که وقتی انسان به حد کمال برسد آنوقت خواهد فهمید که هر کدام از دستورات اسلام در دو جنبه به نفع او بوده است، یکی زندگی مادی او و دیگری زندگی معنوی او که بعد از مرگ آغاز میشود برای مثال در مورد مصرف بعصی مواد مانند مشروبات الکلی یا گوشت خرگوش و خوک که در بعضی ادیان نهیی برای آن نیامده بود یا کاملا حرام نشده بود ولی در اسلام کاملا حرام هستند.
انسان عاقل میبیند بعد از 1400 سال از دستور اسلام، تازه پزشک غربی به این نتیجه رسیده که در گوشت خوک میکروبی هست که تحت شدیدترین شرایط و با هیچ حرارتی نمی میرد و فوق العاده خطرناک است، و میبیند همان پزشک آلمانی نژاد پرست تحت تاثیر قرار میگیرد و با دیدن آیه مربوط به تحریم گوشت خوک در قرآن، مسلمان می شود، اینجا این انسان اگر ایمانش و اعتمادش به هستی بخش مطلق کم هم بوده کامل می شود و می فهمد هر چه دستور خداست اگر در ظاهر هم محدود کننده اوست و باعث مورد تمسخر قرار گرفتن او در بین دشمنان خداست ولی چون خدا مهربانتر از آنست که او را بدون دلیل در مشقت قرار بدهد، و حتما علتی داشته که محدودیتی وضع کرده است، این اعتماد باعث اطاعت وی از خدا میشود و نتیجه اطاعت رسیدن به قرب پروردگار و خشنودی خداوند یکتا و در نهایت خشبختی او در دنیای بعد از مرگ میشود نه فقط گوشت خوک بلکه طبق دستور صریح قرآن هر چه برای جسم انسان ضرر داشته باشد نیز شامل این تحریم است، در کنار اینها خداوند میفرماید طعام اهل کتاب بر مسلمانان حلال است، اهل کتاب که شامل مسیحیان، پهودیان و نصاری هستند ادیان آسمانی غیر از اسلامند که همانطوریکه خواهیم گفت بسیاری از آنان با گرفتن شریک برای خدا به گروه مشرکان پیوسته اند، نکته دیگر آنکه ممکن است کسی عقلش ناقص هم باشد و ماننـد اکثر مردم دنیا خیلی از مسایل مطرح شده در دین اسلام در ظاهر برایش قابل فهم نباشد اینجا دو نکته مطرح میشود: اول آنکه در روایات شیعه آمده است که در هنگام ظهور مهدی علیه السلام ایشان با عنایت خداوند کاری میکنند که عقول اکثریت قریب به اتفاق مردم کامل میشود و به راحتی همه مسایل اسلام را درک میکنند و با جان و دل به سوی اسلام میآینـد، البته اگر اینطور نمیشد حضرت مهدی علیه السلام میبایست با بیشتر مردم زمین بجنگند ولی طبق روایات، نبرد ایشان صرفا با گروه ظالمان و دشمنان قسم خورده اسلام و پیغمبران و خداست، دوم آنکه یک مسلمان واقعی وقتی میبیند بعد از 1400 سال هر روز معجزه جدیدی اعم از پیشگوییهای غیبی که به صورت جداگانه و فهرست وار مطرح میشود یا معجزات دیگر از قرآن می تراود و هر روز علوم جدید و دانشمندان متفکر بعد از سالیان دور از نزول قرآن به کشف جدیدی دست میآبند که قرآن به صراحت از آن سخن گفته بود به درجه ای از ایمان و اعتماد به پروردگارش میرسد که حتی اگر نفهمد چرا حجاب در این حد برای زن واجب است یا چرا یک ثانیه صحبت غیر ضروری بین دختر و پسر حرام است، بدون هیچ شکی به دستور آفریننده دو جهان عمل میکند، نه منتی بر خدایش میگذارد و نه منتظر پاداش از کسی است که همه چیز را با دقت آفریده و بر همه نیازهای او آگاه است و به هیچ کسی و اطاعت هیچ کسی هم نیازی ندارد بر عرش اعلی تکیه داده و میبیند کدام بنده دستورات پدرانه او را عمل میکند و کدام بنده به دنبال فرار از این نعمتهای بیکران است حال آن مدعیان دروغینی که میگویند دینشان اولین دینی است که انسان را دعوت به کشف حقیقت میکند و با دروغ بستن به خدا و پیغمبران قصد اثبات عقاید باطل و غیر انسانی خود را دارند آیا به غیر از شیطان از کسی اطاعت کرده اند؟ آیا از آن میترسند که با خروج از کفرشان عکسهایشان در روزنامه ها چاپ شود و مورد تمسخر و توهین چند صد خدا نا شناس کافر قرار گیرند ولی از عذاب قیامت که هیچ پایانی و تخفیفی برای آن نیست نمیترسنـد؟ اگر نه این بود که خود خدا آنها را گمراه کرده به خاطر گناهانشان و به خاطر شرکایی که برای او و پیغمبرش بدون دلیل گرفتند تا بدینوسیله از زیر بار اطاعت خدا شانه خالی کننـد، آیا میتوانستیم آنها را انسان بدانیم؟ کسانی که چشمهایشان جز شیاطین چیز دیگری را نمیبینـد و گوشهایشان جز برای شنیدن نجواهای شیطانی و کفر آلود کــر شده و زبانهایشان برای عبادت خداوندگار عالمیان لال شده است کتاب خدا و معجزه جاودانی در جلوی چشمانشان و آنها نمیتواننـد ببیننـد، ولی حرف شیاطینشان را بی هیچ دلیلی عمل میکننـد و کاملا هم از خود راضی و به کفرشان خشنـودنــد در مبحث کفراز دیدگاه اسلام این مساله را بیشتر بررسی میکنیـم .
یک مژده به مسلمانان جهان هم بدهم و آن اینکه امسال کتاب "علم در قرآن" توسط دانشمندان آمریکایی در علوم مختلف و اساتید آمریکایی دانشگاههای آمریکا در کشور ایالات متحده آمریکا به چاپ خواهد رسید! در این کتاب آیات بسیار زیادی از قرآن که نکات بسیار پیشرفته علمی در آن خبر داده شده و اختراعات بشری پس از بیش از 1400 سال تازه به آنها رسیده اند مورد مو شکافی قرار می گیرد. چاپ این کتاب و کلمه به کلمه متن آن اثبات جاودانه بودن معجزه پیامبر اسلام است و موجب کوری بیشتر چشم جاهلان و نادانان.
هر چه جز معشوق و عشق است اندر این ره بتگریست
هر چه جز جام شراب است اندر این ره کافریست
دوشنبه 19/12/1387 - 12:31