دانستنی های علمی
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:46
ایرانگردی
| | میدان جنگ می تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند . نادر شاه افشار سکوت شمشیری بوده است که من همیشه از آن بهره جسته ام . نادر شاه افشار تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم . نادر شاه افشار باید راهی جست در تاریکی شبهای عصیان زده سرزمینم همیشه به دنبال نوری بودم نوری برای رهایی سرزمینم از چنگال اجنبیان ، چه بلای دهشتناکی است که ببینی همه جان و مال و ناموست در اختیار اجنبی قرار گرفته و دستانت بسته است نمی توانی کاری کنی اما همه وجودت برای رهایی در تکاپوست تو می توانی این تنها نیروی است که از اعماق و جودت فریاد می زند تو می توانی جراحت ها را التیام بخشی و اینگونه بود که پا بر رکاب اسب نهادم به امید سرفرازی ملتی بزرگ . نادر شاه افشار از دشمن بزرگ نباید ترسید اما باید از صوفی منشی جوانان واهمه داشت . جوانی که از آرمانهای بزرگ فاصله گرفت نه تنها کمک جامعه نیست بلکه باری به دوش هموطنانش است .. نادر شاه افشار اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید . نادر شاه افشار خردمندان و دانشمندان سرزمینم ، آزادی اراضی کشور با سپاه من و تربیت نسلهای آینده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهی بخشد دیگر نیازی به شمشیر نادرها نخواهد بود . نادر شاه افشار وقتی پا در رکاب اسب می نهی بر بال تاریخ سوار شده ای شمشیر و عمل تو ماندگار می شود چون هزاران فرزند به دنیا نیامده این سرزمین آزادی اشان را از بازوان و اندیشه ما می خواهند . پس با عمل خود می آموزانیم که پدرانشان نسبت به آینده آنان بی تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادی اشان را به هیچ قیمت و بهایی نفروشند . نادر شاه افشار هر سربازی که بر زمین می افتد و روح اش به آسمان پر می کشد نادر می میرد و به گور سیاه می رود نادر به آسمان نمی رود نادر آسمان را برای سربازانش می خواهد و خود بدبختی و سیاهی را ، او همه این فشارها را برای ظهور ایران بزرگ به جان می خرد پیشرفت و اقتدار ایران تنها عاملی است که فریاد حمله را از گلوی غمگینم بدر می آورد و مرا بی مهابا به قلب سپاه دشمن می راند … نادر شاه افشار شاهنامه فردوسی خردمند ، راهنمای من در طول زندگی بوده است . نادر شاه افشار فتح هند افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند . اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین اروپا را به بردگی می گرفتم . که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود . نادر شاه افشار کمربند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است . نادر شاه افشار هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون ، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است . نادر شاه افشار لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران ، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم . نادر شاه افشار برای اراضی کشورم هیچ وقت گفتگو نمی کنم بلکه آن را با قدرت فرزندان کشورم به دست می آورم . نادر شاه افشار گاهی سکوتم ، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می نشاند . نادر شاه افشار کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب کننده و ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم . نادر شاه افشار | |
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:45
ورزش و تحرک
مطالعات و بررسی های آماری نشان میدهد؛ کماکان باشگاهای متمول , پولدارتر میشوند و بر درآمدها و سرمایه شان اضافه میشود و دلیل اصلی آن بالا رفتن مبلغ قرار دادهای اسپانسری تلویزیون ها ست که یکی از راه های افزایش تیم است. علت دیگر این روند صعودی، زیاد شدن ارزش افزوده باشگاه ها از راه فروش محصولات گوناگون با علامت ویژه تیم است و نیز تاسیس ورزشگاه جدید و مدرن یا مجموعه های تفریحی و تجاری در کنار استودیوم و ساختمان اداری باشگاه است بعنوان مثال مجموعه های عظیمی مانند اولترافورد منچستر، سانتیا گوبرنابئو مادرید و نیو کمپ بارسلونا محدود به ورزشگاه و زمین تمرین نمی شوند و دارای امکانان پیشرفته و مدرن رفاهی تجاری مانند رستوران، فروشگاههای زنجیره ای، هتل، استخر، سالن سینما، شهر بازی و حتی موزه هستند و از راه جذب توریست و فعالیت تورهای مسافرتی در سال درآمدهای کلانی دارند. جالب است بدانید برخی باشگاههای بزرگ در زمینه سرمایه گذاری، فعالیت های بانکی و بازار بورس هم کارآمدی خود را ثابت کرده اند.
بدین ترتیب هر ساله بر اندوخته های باشگاههای درجه اول جهان اضافه میشود و تنها خطری که آنها را تهدید میکند بازپرداخت وامها و قروض احتمالی به نهادهای مالی است که آن هم با مدیریت صحیحی که اکثر تیم های بزرگ از آن برخوردارند قابل چشم پوشی است.
ثروتمندترین باشگاههای فوتبال جهان در سال ۲۰۰
۱)منچستر یونایتد:
شیاطین سرخ با گسترش اولدترافورد و بالا بردن ظرفیت ورزشگاه اختصاصی خود و نیز خریدهای ارزان و فروشهای گرانقیمت بازیکن رکورد شگفت انگیز ثروت خالص ۱/۸۷ میلیارد دلار را بر جای گذاشتند. سهام دار اصلی یونایتد خانواده گلیزر هستند
۲)رئال مادرید:
کهکشانی ها با توجه به خرید های گرانقیمت در تابستان، بخاطر بنیان محکم اقتصادی خود و ۷ قرار داد بزرگ تلویزیونی ، اندوخته خالصی در حدود ۱/۳۵۳ میلیارد دلار را دارا هستند. صاحبان اصلی این تیم مردم هستند که در بازار بورس این سهام ها را خرید و فروش میکنند و فلورنتینوپرس هم یکی از همان سهامداران است که توسط دیگران انتخاب شده است
۳)آرسنال:
شاید برای شما عجیب ترین خبر این باشد که نام ارسنال را در رده سوم این فهرست مشاهده کنید. آرسنالی ها با تاسیس ورزشگاه و مجموعه تفریحی- تجاری ” امارات” بر ارزش افزوده باشگاه اضافه کردند و متعاقب آن با صرفه جویی در هزینه ها و وسواس در خرید و فروش بازیکن ثروتی در حدود ۱/۲ میلیارد دلار بدست آورده اند. بیشترین درصد سهام آرسنال از آن “علیشیر اوسمانوف” روس است
۴)بایرن مونیخ:
سرخ های باواریا با رعایت نظم آلمانی و پشتیبانی شرکت های قدرتمند کشور خود و اعمال سیاست های کاسب کارانه در بازار نقل و انتقالات، سرمایه هنگفتی بالغ بر ۱/۱۱ میلیارد دلار جمع آوری کرده اند و سهام داران تیم اعضای باشگاه و مردم هستند
۵)لیورپول:
آقایان جورج جیلت و تامس هیکس سهام داران اصلی سرخ ها با تحمل زیانی بالغ بر ۴۵ میلیون پوند در جریان ترانسفور های فصل قبل که از سیاست غلط بنیتس سرچشمه گرفته بود ، جایگاه چهارم سال گذشته در رده بندی پولدارها را به مونیخی ها سپردند و هم اکنون با ۱/۱۰ میلیارد دلار سرمایه در مکان پنجم قرار دارند
۶)آث میلان:
تیم نخست وزیر ایتالیا ، سیلویوبرلوسکونی، با ۹۹۰ میلیون دلار و با قرا داد جدید که با شبکه ماهواره ای”برلوسکونی مدیاست” بسته به آینده دلخوش کرده است
۷)بارسلونا:
باشگاه بزرگ کاتونیا به دلیل فعالیت های کمتر در زمینه بیزینیس و نگرفتن اسپانسر روی پیراهن بخاطر اعتقادات خاص ( تبلیغ یونیسیف بر روی تی شرت بارسا منفعت مالی ندارد و فقط جنبه خیریه برای این نهاد سازمان ملل دارد)، با ۹۶۰ میلیون دلار در مقام هفتم سرمایه داران فوتبال قرار می گیرد. سهام داران این باشگاه نیز مردم هستند
۸)چلسی:
آبی های ابرا موویچ با ۸۰۰ میلیون دلار در بین ده تیم اول رده بندی قرار دارند
۹)یونتووس:
خانواده آنلی صاحب ۶۰۰ میلیون دلار ثروت راه راه پوشان تورین هستند
۱۰)شالکه۰۴:
باشگاه دیگری از آلمان با ۵۱۰ میلیارد دلار متعلق به ولتینز بلیوری دررده بندی قرار دا
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:44
طنز و سرگرمی
شاید شنیدن اینکه کوچکترین کشور جهان فقط ۶ نفر جمعیت دارد مسخره باشد. مولوزیا کشوری در وسط نوادا است که بنیانگذار آن کوین باگ نام دارد. این کشور شامل خانه کوین و چند مزرعه کوچک است که در مجموع ۵/۸ هکتار را شامل می شود. جالب اینجاست که همه چیز این کشور مستقل است. برای مثال دارای سیستم پستی مستقل، واحد پول مستقل و … است. برای ورود به این کشور باید پاسپورد ورود داشته باشید که توسط کوین باگ صادر می شود.
به نظر احمقانه می آید ولی در سال ۱۹۹۰ این کشور وارد مرز بندی جهانی شده است و به عنوان یک کشور مستقل شناخته میشود!!
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:43
دنیای گیاهان و حیوانات
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:40
آموزش و تحقيقات
) شیشه های عینك باید ۱۰۰ـ۹۹ درصد اشعه ماورای بنفش خورشید را جذب كند.
۲) به میزان ۹۰ـ۷۵ درصد از شدت نور مریی بكاهد. انجمن اپتومتری آمریكا اعلام كرده كه عمده عینك های مد روز فاقد این ویژگی هستند.
۳) باعث تغییر ماهیت نور و تصاویر نشود.
۴) شیشه ها باید خاكستری، سبز یا قهوه ای باشند كه رنگ قهوه ای ارجحیت دارد. همچنین عینك آفتابی باید كل فضای چشم و اطراف محوطه قرارگیری چشم در صورت را در بر بگیرد.
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:27
آموزش و تحقيقات
عینك آفتابی برای جلوگیری ازصدمه دیدن چشم هاست نه برای اینكه روی سر و زیر چانه قرار بگیرد. تبلیغات متعدد شركت های معروف عینك سازی كه از حضور بازیگران و ورزشكاران معروف برای پوسترهای تبلیغاتی خود استفاده می كنند بی تردید در گسترش مصرف این نوع عینك ها نقش عمده ای دارد.
به هر حال این واقعیت غیرقابل انكار است كه بیش از ۸۰ درصد افرادی كه عینك آفتابی می خرند نه به قصد حفاظت چشم از آفتاب كه به قصد پیروی از مد، عینك انتخاب می كنند و استفاده از عینك های نامناسب و غیراستاندارد می تواند عوارض بسیار بدی برای چشم به همراه داشته باشد.
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:26
دعا و زیارت
"واقعا تو اینطور فکر میکنی؟ از تو دیگر بعید بود، حیف، اصلا فکر نمیکردم که تو هم اینطور باشی ..."
اینها جملاتی است که چه بسا چندین و چند بار در تعاملات اجتماعی به گوشمان رسیده باشد. حتما گاهی برای همه ما پیش آمده که دلایل متقن و براهین منطقی سبب گشته تا آفتاب حقیقت در مسائل مختلف برایمان جلوه بنماید. اما هنگامی که آنرا حقیقتا در درون قلبمان پذیرفتیم، با واکنش منفی برخی از اطرافیانمان مواجه شده ایم و به واسطه رفتار آنان تحت فشار قرار گرفته ایم. در چنین شرایطی عکس العمل ما چیست؟ واقعا در چنین مواقعی چه باید کرد؟ به هر حال چه بسا به تبع گفتههای دیگران، درون انسان به تلاطم درآید. چگونه میتوان در چنین حالتی به ساحل آرامش رسید؟
روزی عدّه اى از دوستان امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در منزل آن حضرت گرد یکدیگر جمع شده بودند و یونس بن عبدالرّحمن نیز که از افراد مورد اعتماد حضرت و از شخصیت هاى ارزنده بصره بود، در جمع ایشان حضور داشت.
هنگامى که آنان مشغول صحبت و مذاکره بودند، ناگهان گروهى از اهالى بصره اجازه ورود خواستند.
امام (علیه السلام) به یونس فرمود: "داخل اتاق برو و هیچ عکس العملى از خود نشان نده؛ مگر آن که به تو اجازه داده شود."
در این هنگام، امام هشتم اجازه فرمود تا اهالی بصره وارد شوند. آنها پس از ورود، بر علیه یونس سخن چینى و ناسزاگوئى را آغاز کردند.
در این بین امام رضا (علیه السلام) سر مبارک خود را پائین انداخته بود و هیچ سخنى نمى فرمود و نیز عکس العملى از خویش نشان نمیداد؛ تا آن که آنها بلند شدند و ضمن خداحافظى از نزد آن حضرت خارج گشتند. پس از آن، امام (علیه السلام) اجازه فرمود تا یونس از اتاق بیرون آید.
یونس با حالتى غمگین و چشمى گریان وارد شد و حضرت را مخاطب قرار داد و اظهار داشت: فدایت شوم، من از عقاید (دین و مذهب) دفاع و حمایت مىکنم؛ در حالیکه یاران من چنین به من مىنگرند.
امام رضا (علیه السلام) با مهربانی، یونس بن عبدالرّحمان را مورد خطاب قرار داد و فرمود: "اى یونس! غمگین مباش، مردم هر چه مى خواهند بگویند، این گونه مسائل و صحبتها اهمیتى ندارد. زمانى که امام تو، از تو راضى و خوشنود باشد، هیچ جاى نگرانى و ناراحتى وجود ندارد.
اى یونس! سعى کن تا همیشه با مردم به مقدار کمال و معرفت آنها سخن بگوئى و معارف الهى را براى آنها بیان نمائى و از طرح و بیان آن مطالب و مسائلى که نمى فهمند و درک نمى کنند، خوددارى کن.
اى یونس! هنگامى که تو دُرّ گرانبهائى را در دست خویش دارى و مردم بگویند که سنگ یا کلوخى در دست تو است و یا آن که سنگى در دست تو باشد و مردم بگویند که درّ گرانبهائى در دست دارى، چنین گفتارى چه تاثیرى در اعتقادات و افکار تو خواهد داشت؟ آیا از چنین افکار و گفتار مردم، سود و یا زیانى بر تو وارد مى شود؟!"
یونس با فرمایشات آن حضرت آرامش یافت و گفت: خیر، سخنان ایشان هیچ اهمیتى برایم ندارد.
امام رضا (علیه السلام) مجدّدا او را مخاطب قرار داد و فرمود: "اى یونس! بنابراین، چنانچه راه صحیح را شناخته و حقیقت را درک کرده باشى و نیز امام معصوم از تو راضى باشد، نباید افکار و گفتار مردم در روحیه، اعتقادات و افکار تو کمترین تاثیرى داشته باشد؛ مردم هر چه مى خواهند، بگویند."
(برگرفته از کتاب رجال کشّى، صفحه 487، شماره 924)
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:21
خواستگاری و نامزدی
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:18
دعا و زیارت
باسمه تعالی
«هدفی والا»
مأمون درباره جواد الائمه (علیه السلام) به هر حیلهاى دست زد تا بتواند آن حضرت را به ورطه فساد بیاندازد و از کرامت و هیبت او درچشم و دل مردم بکاهد؛ اما نتوانست کارى کند. یکی از آن حیله ها، ازدواج ام فضل دختر مأمون با امام جواد (علیه السلام) بود.
ممکن است که بپرسیم چرا امام جواد (علیه السلام) قبول کرد با دختر مأمون ازدواج کند؟ براى پى بردن به جواب این سؤال، باید به جنبش مکتبىاى که اهل بیت (علیهم السلام) آن را رهبرى مىکردند و نیز به مرحلهاى که این جنبش درروزگار امام رضا (علیه السلام) و فرزندش امام جواد (علیه السلام) رسیده بود، نگاهى بیافکنیم.
در دوران خلافت مأمون، جنبش مکتبى به نهضتى مبدل شده بود که مىتوانست خود را در حکومت وارد کند و با قرار گرفتن در زیر چتر حکومت، از آن بهرهبردارى نماید؛ در حالیکه پیشوایان معصوم ما دست از حرکت خویش برنمىداشتند. به تعبیردیگر، آنان خلافت را نمىپذیرفتند و با آن همکارى نمىکردند. گواه ما بر این ادعا، موضع امام رضا (علیه السلام) در قبال مسأله ولایت عهدى بود که آن حضرت آن را به شرط عدم دخالت در امور حکومتى پذیرفت.
اما حضرت جواد(علیه السلام) هنگامى که دختر مأمون را به همسرى خویش گرفت، داماد خلیفه شد و از این فرصت براى انجام رسالت خویش بهرهبردارى کرد. براستى داماد خلیفه شدن چه معنایى مىتوانست داشته باشد؟
هر کس که قدم به کاخ حکومتى مىگذارد، ممکن است والى یک منطقه یا حکمران یک شهر گردد و یا دست کم به مقام قاضى القضات دست یابد. لکن امام جواد (علیه السلام) در پى هیچ یک از این مشاغل نبود. بنابر این امام جواد از رهگذر این پیمان خویشاوندى، در حقیقت به دو مقصد رسید:
اولا: با پذیرفتن ازدواج با دختر مأمون، وى را از اندیشه قتل خود منصرف کرد.
ثانیا: دست دستگاه خلافت و مأموران آن را از رساندن هرگونه گزندى به رهبران و اعضاى نهضت مکتبى شیعه با این ازدواج بست.
اما در کل، آن حضرت نارضایتی خود را از وضع موجود پنهان نمیداشت. امام جواد (علیه السلام) از این که در کاخ هاى عباسیان به آسودگى و رفاه زندگى کند و امور دینى شیعیان و مسلمانان را به فراموشى سپارد، چندان خوشدل و راضى نبود و چنین به نظر مىرسد که اگر شرایط براى ترک اقامت در بغداد نامساعد نمىبود، آنحضرت در آن شهر مدت درازى اقامت نمىکرد.
یکى از یارانش در این باره نقل مىکند که در بغداد بر امام جواد (علیه السلام) وارد شدم و به آسودگى و رفاهى که در آن به سر مىبرد اندیشیدم و با خودگفتم: این مرد هرگز به وطن خویش باز نمىگردد! امام سر به زیر افکند و آنگاه در حالى که رنگ رخسارش زرد شده بود، سر بلند کرد و فرمود: "خوردن نان جوین و نمک نیمکوب در حرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) براى من خوشتر از این رفاهى است که اکنون مرا در آن مىبینى."(1)
بنابراین حضرت با این کلام، نارضایتی خویش را از زندگی در دربار مأمون اعلام کرد؛ اما به خاطر هدف والای خود که حفظ دین خدا و گسترش معارف اسلامی بود، مجبور گشت تن به این شرایط تن دردهد.
(بر گرفته از کتاب "هدایتگران راه نور - زندگانى امام محمد تقی (علیه السلام)"، تألیف: آیة الله سید محمد تقى مدرسى (با تلخیص))
پاورقی:
1- الخرائج، جلد 1، صفحه 381
پنج شنبه 17/10/1388 - 17:10