زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشک به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم
هیچكس لیاقت اشكهای تو را ندارد و كسی كه چنین ارزشی دارد باعث اشك ریختن تو نمی شود اگر كسی تو را آنطوركه
میخواهی دوست ندارد به این معنی نیست كه تو را با تمام وجودش دوست ندارد دوست واقعی كسی است كه دستهای تورابگیردولی قلب تورالمس كند
بدترین شكل دلتنگی برای كسی آن است كه در كنار او باشی و بدانی كه هرگزبه اونخواهی رسید
چقدرعجیبه که تا مریض نشی کسی برات گل نمی یاره تا گریه
نکنی کسی نوازشت نمی کنه تا فریاد نکشی کسی به طرفت برنمی گرده تا قصد
رفتن نکنی کسی به دیدنت نمی یاد و تا وقتی نمیری کسی تورو نمی بخشه
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه بیه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم
روز اول گل سرخی برام اوردی گفتی برای همیشه دوستت دارم روز دوم گل زردی برایم اوردی گفتی دوستت ندارم روز سوم گل سفیدی برایم اوردی و سر قبرم گذاشتی و گفتی منو ببخش فقط یه شوخی بود
امیدوارم دوستان خوششون بیاد؟؟؟
سلام سلامی از قلب شکسته از قلبی دور
افتاده همچون کبوتری سبکبال که دراسمان عشق به پروازدرامده است سلامی به بلندای اسمان
و به زلال و خلوص چشمه ساران سلامی به لطافت گرمای بهاری سلامی همچو بوی خوش
اشنایی سلامی بر خواسته از دل و نشسته بر دل
اگر بار گران بودیم و رفتیم اگر نامهربان بودیم و رفتیم
گرچه این دنیا ندارد اعتباری این را نوشتم تا بماند یادگاری
بنام خدایی که برای قلب دوست و برای اثبات دوستی اشک را افرید
ضدّ ارزشها و هشدارها (اخلاقى، اجتماعى، سیاسى) و درود خدا بر او، فرمود:
(مردى از امام در خواست اندرز کرد.) از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تأخیر مىاندازد، در دنیا چونان زاهدان، سخن مىگوید، اما در رفتار همانند دنیا پرستان است،
اگر«» نعمتها به او برسد سیر نمىشود، و در محرومیّت قناعت ندارد، از آنچه به او رسید شکر گزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است. دیگران را پرهیز مىدهد اما خود پروا ندارد به فرمانبردارى امر مىکند اما خود فرمان نمىبرد،
نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است، و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمىدارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشارى دارد،
اگر بیمار شود پشیمان مىشود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانىهاست در سلامت مغرور و در گرفتارى نا امید است اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را مىخواند. اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روى بر مىگرداند، نفس به نیروى گمان ناروا،
بر او چیرگى دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمىگردد. براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند نگران، و بیش از آنچه که عمل کرده امیدوار است. اگر بى نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مأیوس و سست شود.
چون کار کند در آن کوتاهى ورزد، و چون چیزى خواهد زیاده روى نماید، چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را بر گزیده، توبه را به تأخیر انداز، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزیند، عبرت آموزى را طرح مىکند امّا خود عبرت نمىگیرد در پند دادن مبالغه مىکند امّا خود پند پذیر نمىباشد. سخن بسیار مىگوید، امّا کردار خوب او اندک است
براى دنیاى زودگذر تلاش و رقابت دارد امّا براى آخرت جاویدان آسان مىگذرد سود را زیان، و زیان را سود مىپندار از مرگ هراسناک است امّا فرصت را از دست مىدهد گناه دیگرى را بزرگ مىشمارد، امّا گناهان بزرگ خود را کوچک مىپندارد، طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ مىداند مردم را سرزنش مىکند، امّا خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه بر خورد مىکند
خوشگذرانى با سرمایهداران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد، به نفع خود بر زیان دیگران حکم مىکند امّا هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد، دیگران را هدایت امّا خود را گمراه مىکند، دیگران از او اطاعت مىکنند، و او مخالفت مىورزد، حق خود را به تمام مىگیرد امّا حق دیگران را به کمال نمىدهد، از غیر خدا مىترسد، امّا از پروردگار خود نمىترسد