شنبه 13 مرداد 1403 - 25 محرم 1446 - 3 آگوست 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
meloudi
آخرین مطلب
تعداد مطالب : 233
تعداد نظرات : 50
زمان آخرین مطلب : 5485روز قبل
دانستنی های علمی
دوست داشتن
انسان ها وقتی یکدیگر را دوست دارند زیباتر از همیشه اند.
دوشنبه 12/9/1386 - 9:46
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
ادبی هنری
برخی هرگز تنها نمی مانند
کسی که خصلت نیک دارد هرگز تنها نمی ماند، زیرا همیشه دوستانی برای خود پیدا می کند.
دوشنبه 12/9/1386 - 9:43
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
دانستنی های علمی
اعتدال
چنان شیرین مباش که تو را فرو بلعند و چنان تلخ مشو که از دهان به دور افکنند.
دوشنبه 12/9/1386 - 9:39
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
ادبی هنری
مناجات
ای خدای کرشمه های پنهان!
لرزش دلهای عاشق را با نگاه خودت آرام کن و ارتعاش پلک های خواهش را به کرشمه ای قرار ببخش.
دوشنبه 12/9/1386 - 8:3
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
ادبی هنری
مناجات
خدایا!
به جان های ما لباس ادب بپوشان که عریانی از ادب، رسوایی هر دو جهان است.
دوشنبه 12/9/1386 - 7:56
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
دعا و زیارت
190 گناه زبان
3. آمین گویی پس از دعا و نفرین
« آمین» در عبارت عام خود،به معنای موافقت قلبی و زبانی با هر چیزی است که در برابر یک شخصی مطرح می شود. این موافقت که حالت زبانی آن تعیین کننده ی مواضع یک شخص است، در مواردی به جا و درست می باشد و در مواردی نا بجا و ناشایست .
يکشنبه 11/9/1386 - 14:52
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
دعا و زیارت
190 گناه زبان
2. آزار اهل ایمان
اهل ایمان در هر ملت و هر مسلک و مرامی باشند اساساً واجد حرمت و احترامند و آزردن آنها- خصوصاً اگر به خاطر ایمانشان باشد- نه تنها خوب نیست، بلکه از اوصاف مذموم و ناپسند اخلاقی و غیر انسانی محسوب می شود که بخش عمده آن از «زبان» ناشی می شود.
قرآن می فرماید:
« کسانی که مردان و زنان اهل ایمان را بدون اینکه کاری کرده باشند می آزارند، به درستی که بار بهتان را حمل می کنند وگناهی آشکار.»
در کلام علی(ع) نیز آمده است:
«مسلم کسی است که مسلم های دیگر، از زبان و دست او در امنیت باشند، مگر اینکه حقشان عدم آرامش باشد و آزردن مسلمان حلال نیست، مگر در مواردی که وجوب دارد.»
يکشنبه 11/9/1386 - 14:44
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
ادبی هنری
وهنگامی که شادی ام به دنیا آمد...
وهنگامی که شادی ام به دنیا آمد آن را روی دست گرفتم و با آن روی بام خانه رفتم و گفتم:«ای دوستان و همسایگان بیایید، بیایید و ببینید! امروز شادی ام به دنیا آمد. بیایید و شادی ام را که در نور آفتاب می خندد، ببینید.»
وهفت ماه شادی ام را صبح و شب از بام خانه ام به مردم اعلان کرده ام ولی کسی به صدایم گوش نداد، و من و شادی ام تنها ماندیم و کسی به ما نگاه نکرد. و به این نحو سالی گذشت و شادی ام رنگ پریده و پژمرده شد، زیرا هیچ قلبی جز قلب من مهری به او نداشت و جز لب من، هیچ لبی، لبش را نبوسید.
اکنون شادی من از وحشت مرده و من او را با اندوه مرده ام به یاد می آورم. و این یاد جز برگ پاییزی نیست که چندی در هوا می لرزد تا در خاک دنیا مدفون شود.
جبران خلیل جبران
يکشنبه 11/9/1386 - 14:25
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
ادبی هنری
زندگی
به چشم بی نیاز پر امیدان، زندگی زیباست
يکشنبه 11/9/1386 - 10:30
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
ادبی هنری
هنگامی که اندوه من به دنیا آمد
هنگامی که اندوه من به دنیا آمد از مهربانی شیرش دادم وبه چشم محبت و عشق در او نگریستم.اندوهم مثل هر موجود زنده دیگر، رشد کرد.قوی و زیبا شد و سرشار از شادی و شعف.اندوهم را دوست می داشتم و او نیز مرا دوست می داشت، و جهان گرداگردمان را نیز دوست داشتیم، چون اندوه من دل نازک و مهربان بود و قلب من نیز مهربان شده بود.
و هر گاه با هم حرف می زدیم، من و اندوهم، با بال های رویا روزها و شب هایمان را با هم سپری می کردیم، زیرا که اندوه من زبانی رسا داشت و زبان من نیز رسا شده بود.
و هنگامی که با هم آواز می خواندیم، من واندوهم، همسایگان کنار پنجره ها به آوازمان گوش می دادند، زیرا آواز ما چون اعماق دریا ژرف بود و چون شگفتی ها، شگفت.
و هر گاه راه می رفتیم، من و اندوهم، مردم با چشمان مهربان به ما می نگریستند و با تعجب کلمات شیرین نجوا می کردند، به غیر از کسانی که به دیده حسد به ما می نگریستند، زیرا اندوه چیزی گرانمایه و پسندیده بود و من به داشتنش سرافراز و مفتخر بودم.
پس چون هر موجود زنده ای ، اندوهم مرد و من تنها ماندم که بیندیشم و تأمل کنم.
و اکنون وقتی سخن می گویم سخنانم به گوشم سنگین می آید و چون آواز می خوانم هیچ یک از همسایگانم گوش نمی هند و در کوچه ها راه می روم و کسی به من نگاه نمی کند، فقط درخواب صداهایی می شنوم که می گویند:« ببینید! ببینید! این مردی است که اندوهش مرده است.»
جبران خلیل جبران
يکشنبه 11/9/1386 - 8:32
[
نظر به این مطلب
] - [
نظرات این مطلب : 0
]
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
گزارش محتوا
محتوای مخالف با موازین شرعی
محتوای مخالف با مصالح نظام جمهوری اسلامی
محتوای نقض کننده حریم شخصی من
محتوای مخالف با موازین اخلاقی
مورد توجه ترین های هفته اخیر
لینک ها
جستجو در مطالب روزانه
ثبت مطلب جدید
مطالب روزانه اعضا
فعالان مطالب روزانه
مطالب من
نظرات مطالب من
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته