سلام
- جواز دروغ گفتن(دروغ مصلحتي): 1- رازداري در جنگ و جهاد، 2- دروغ بين زوجين، آن هم با شرايط خاص، 3- اصلاح بين مردم. پس مي بينيم که خيلي از آنچه به زعم خود دروغ مصلحتي مي دانيم، در هيچ يک از اين دسته ها جاي نمي گيرد و همه دروغ هايمان به مصلحت خودمان است!
- امام سجاد عليه السلام فرمودند که از دروغ چه شوخي و چه جدي پرهيز کنيد که دروغ کوچک شما را به دروغ بزرگ مي کشاند
بسم الله الرحمن الرحيم
در مصباح كفعمى است : هركس بخواهد يك پيغمبرى يا امامى با كسى ديگر يا پدر و مادر خود را در خواب بيند، بايد سوره والشمس - والليل - قدر - جحد - اخلاص و معوذتين بخواند و آن گاه صدبار اخلاص را بخواند و صدبار صلوات بر پيغمبر - صلى الله عليه و آله - فرستد و با وضو بر پهلوى راست بخوابد و هر كه را خواهد در خواب ببيند و هر چه خواهد با آنها سوال و جواب كند. گفته : در نسخه ديگر همين دستور را ديدم جز اين كه هفت شب چنين كند پس از خواندن دعايى كه اولش اين است : اللهم اءنت الحى الذى لا يوصف تا آخر دعايى كه آيد.
مردى از اهل حبشه نزد رسول خدا صلوات الله عليه و آله آمد وگفت: (( يا رسول الله!گناهان من بسيار است . آيا در توبه به روى من نيز باز است؟ )) پيامبر (ص) فرمود: (( آرى، راه توبه بر همگان، هموار است . تو نيز از آن محروم نيستى . )) مرد حبشى از نزد پيامبر (ص)رفت . مدتى نگذشت كه بازگشت و گفت: ((يا رسول الله!آن هنگام كه معصيت مىكردم، خداوند، مرا مىديد؟ )) پيامبر (ص) فرمود: (( آرى، مىديد )) مرد حبشى، آهى سرد از سينه بيرون داد و گفت: (( توبه، جرم گناه را مىپوشاند؛ چه كنم با شرم آن؟ )) در دم نعرهاى زد و جان بداد .
سلام كاشف قرآن تا صورت پيوند جهان بود،علي بود تا نقش زمين بود و زمان بود، علي بود شاهي كه ولي بود وـ وصي بود،علي بود سلطان سخا و كرم وجود، علي بود مسجود ملايك كه شد آدم، ز علي شد آدم چو يكي، قبلهي مسجود، علي بود آن عارف سجاد، كه خاك درش از قدر بركنگرهي عرش بيفزود، علي بود هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن هم عابد و هم معبد و معبود، علي بود چندان كه در آفاق نظر كردم وديدم از روي يقين در همه موجود، علي بود آن كاشف قرآن، كه خدا در همه قرآن كردش صفت عصمت و بستود، علي بود آن قلعه گشايي كه در از قلعه خيبر بر كند به يك حمله و بگشود، علي بود اين كفر نباشد، سخن كفر نه اين است با هست علي باشد و، تا بود، علي بود شمس تبريزي (مولانا)
ساقيا بده جامي، زان شراب روحاني تا دمي بياسايم، زين حجاب ظلماني بهر امتحان اي دوست، گر طلب كني جانرا آنچنان بر افشانم، كز طلب خجل ماني بي وفا نگار من، مي كند به كار من خندههاي زير لب عشوههاي پنهاني دين ودل به يك ديدن، باختيم و خرسنديم در قمار عشق اي دل، كي بود پشيماني؟ ما زدوست غير از دوست، مقصدي نمي خواهيم حور و جنت اي زاهد، بر تو باد ارزاني رسم عادت و رنديست، از رسوم ـ بگذشتن آستين اين ژنده، ميكند گريباني زاهدي به ميخانه، سرخ روـ ز مي ديدم گفتمش مبارك باد، بر تو اين مسلماني زلف و كاكُل او را، چون به ياد ميارم مينهم پريشاني بر سر پريشاني خانهي دل مارا، از كرم عمارت كن پيش از آنكه اين خانه رو نهد به ويراني ما سيه گليمان را، جز بلا نمي شايد بر دل( بهائي) نه هر بلا كه بتواني شيخ بهائي
گر همچومن افتاده اين دام شوي
اي بس كه خراب باده وجام شوي
ما عاشق ورند ومست وعالم سوزيم
با ما منشين وگر نه بدنام شوي
حافظ
سلام-
" نزد حقيقت و تاريخ يکسان است او را بشناسي يا نشناسي. تاريخ و حقيقت گواهي مي دهند که او وجدان بيدار و قهار، شهيد نامي، پدر و بزرگ شهيدان، علي بن ابي طالب، صوت عدالت انساني، شخصيت جاويد شرق است! اي جهان چه مي شد اگر هر چه قدرت و قوه داري به کار مي بردي و در هر زمان عليي با آن عقلش، با آن قلبش، با آن زبانش و با آن ذوالفقارش به عالم مي بخشيدي؟!" "جرج جرداق"
شايد قدري طولاني باشه ولي حيفه نخونيد:
علی(ع) مولای ما و شاه دین است شفیع امت و حبل المتین است به او ایمانم از روی یقین است نگاه من به دنیا اینچنین است:
"تمام لذت عمرم همین است که مولایم امیرالمومنین است"
به دنبال علی(ع) افتاده ام من چه راهی بهتر از اینگونه رفتن زبانم از بیان اوست الکن همی گویم پس از یک عمر گفتن:
بگویم با علی(ع) هر مشکلم را که معنی داده عمر باطلم را ز او بگرفته اند آب و گلم را بگویم گر هم حرف دلم را:
چو در این آسمان قدری پریدم نگه کردم به هر چیزی رسیدم تعجب کردم از آنی که دیدم که از هر ذره ای این را شنیدم:
یا علی(ع)