از مناجات خواجه عبدالله انصاری
-----------------------------------
الهی, از آنچه نخواستی چه آید،و آنرا که نخواندی کی آید، ناکشته را از آب چیست ، و ناخوانده را جواب چیست، تلخ را چه سود اگرش آب خوش در جوار است و خار را چه حاصل از آنکه بوی گل در کنار است.
الهی, یاد تو در میان دل و زبان است و مهر تو در میان سر وجان.
الهی, اگر بهشت چون چشم و چراغ است، بی دیدار تو درد و داغ است.
الهی, از پیش خطر و از پس راهم نیست،دستم گیر که جز تو پناهم نیست.
الهی, در این درگاه همه ما نیازمند روزی باشیم که قطره یی از شراب محبت بر دل ما ریزی تا که ما را برآب و آتش بر هم آمیزی.
الهی, روزگاری ترا می جستم خود را می یافتم،اکنون خود را میجویم و ترا می یابم.
الهی, تا از مهر تو اثر آمد،دیگر مهر ما بسر آمد.
الهی, ای سزای کرم، ای نوازنده ی عالم، نه با وصل تو اندوه است و نه با یاد تو غم.
الهی, ادای شکر ترا هیچ زبان نیست و دریای فضل ترا هیچ کران نیست و سر حقیقت تو بر هیچکس عیان نیست، هدایت کن بر ما رهی که بهتر از آن نیست.
الهی, چه غم دارد که تو را دارد و کرا شاید که تو را نستاید، آزاد آن نفس که بیاد تو بازان و آباد آن دل که بمهر تو نازان و شاد آن کس که با تو در پیمان است.
الهی, پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم.
الهی, در دل ما جز محبت مکار و بر این جانها جز الطاف و مرحمت مدار و بر این کشت ها جز باران رحمت مبار.
الهی, چون در تو نگرم از جمله تاجدارانم و تاج بر سر و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم و حاک بر سر.
الهی, روی بنما تا در روی کسی ننگریم و دری بگشای تا بر در کس نگذریم.
الهی, مران کسی را که خود خواندی، ظاهر مکن جرمی را که پوشیدی ، کریما میان ما و تو داور تویی ، آن کن که سزاوار آنی نه آن چنان که سزاوار ماست.
الهی, تا مهر تو پیدا گشت همه مهر ها جفا گشت و تا نیکی تو پیدا گشت همه جفا ها وفا گشت.
الهی, نامت نور دیده ی آشنایان ، یادت آیین منزل مشتاقان ، یافتنت چراغ دل مریدان انست جان دوستان.
الهی, تو در ازل ما را برگرفتی و کسی نگفت که بردار ، اکنون که بر گرفتی نه بگذار ، و در سایه لطف خود میدار.