الحمد لله الذی زین النبیین بحبیبه المصطفی و من علی المؤمنین بنبیه المجتبی و الصلوة و السلام علی خیر خلقه محمد صلی الله علیه و سلم خیر الوری و آله و اصحابه المتأدّبین بالتقوی، اما بعد.
حسن یوسف دم عیسی ید بیضا داری آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری
بدون تردید بشریت مدیون و مرهون زحمت ها و مشقت های فراوان و طاقت فرسای غیر قابل انکار یگانه منجی عالم بشریت حضرت ختمی مرتبت محمد (صلی الله علیه وسلم) شخصیت والا مقامی که همچون رحمتی فراگیر ماه منیر رشد و هدایت که تحولی جدید و حیات ونشاطی تازه به انسانیت ارزانی داشت. آنگاه که انسانیت در دریای ظلمت ها و ضلالت ها و بی بند و باری ها غرق شده بود و در عمق و انتهای سفاهت وجهالت و سوء اخلاق بسر می بردند.
تاریخ انسان دردناک و درد آلود و دردزا است، دردی که با نقش جاویدان خود هنوز هم انسان های بزرگ را بر می انگیزاند تا بخروشند و برای کاستنش تلاش کنند، دردی که طبیعت هم با آن هم نوا است. چون خود در کنار انسانها بوده و انگیزه این همه درد و اندوه را حس کرده است، دیده که انسان به چه سرنوشت هایی تیره و مکدر دچار گشته و چه اندوه هایی تحمل نموده است.
خصوصا درد قبل از بعثت نبی اکرم (ص) که بیشتر افراد بشر دچار یاس و نا امیدی از رحمت خداوند و مبتلای سوء ظن به همدیگر و به ویژه به فطرت پاک و سلیم انسان بودند.
در این اوضاع نابسامان خورشید عالم تاب و مشعل فروزان رشد و هدایت نور افشانی کرد، و به افرادیکه حس بشر دوستی را به باد فراموشی سپرده بودند و حقوق یکدیگر را پایمال می کردند روح تازه و جدیدی بخشید.آن نبی رحمت در مدت بیست و سه سال بشر را به مقام و درجه ای از ترقی و تکامل رسانید که دنیا نظیر آن را به خود ندیده و نخواهد دید. وجود رحمت جهانیان
یکی از شگفتی ساز ترین و اعجاز آور ترین رویدادها که در طول تاریخ انسان ها را امیدوار ساخت و خود را از منجلاب ذلت و پستی و بت پرستی، رها دیدند ان زمان رجا وقتی بود که رسول اکرم (ص) در بدو بعثت خویش افرادی را تربیت و اصلاح نمودند که با تعلیم و تزکیه ایشان آرمان های اسلام ناب را که مقصود و هدف وی بود عملی سازند. و با همکاری ایشان راه سعادت و کامیابی بشر را آن طوری که مشیت الهی و آرزوی قلبی اش بود، توانست برای انسانیت هویدا سازد. معرفت رسول رحمت صلی الله علیه وسلم
نبی اکرم (ص) مخلوق خاصی است که آفریدگار هستی با ذات بزرگش و فرشتان و مومنان بر او درود می فرستند. «ان الله و ملائکته یصلون علی النبی یایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما» (آیه 56 سوره احزاب) ترجمه: هرآیینه خدا و فرشتگان او درود می فرستند بر پیغمبر، ای مسلمانان درود فرستید بر وی و سلام گویید سلامی گفتنی. خداوند سبحان فرمود: صلوا علیه تا بدانید و دریابید جاه و قدر مصطفی (ص) نزد خداوند تا چه حد است. نیکو خصالیست که خداوند هستی اخلاق حمیده و سیره پسندیده او را ستوده می فرماید: «انک لعلی خلق عظیم» (آیه 4 سوره قلم) ترجمه: ای رسول براستی تو بر خلق و خویی سخت نیکویی.
نهایت مهربانی است که وجودش عالمیان را رحمت محض و عطوفت صرف، چنانکه پروردگار حمید در کتاب مجیدش چنین ستود: «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین» (آیه 7 سوره انبیاء) ترجمه: ما نفرستادیم مگر رحمت برای جهانیان.
چه زیبا می سراید، بنده شاعر قادریه:
حسن روی تو مگر روی تو گوید ور نه حد ما دیدن و حیرانی و لب دوختن است
سعدی «رح» همچنین دل انگیزانه می سراید:
سیــد کـونـیـن خـتـم المـرسـلین آخـر آمـد بـود فـخـر الاولــیـن
آنکه آمـد نه فلـک مـعـراج او انـبـیـاء و اولیــــاء مـحتــاج او
شد وجودش رحمـة للعالـمیـن مسجد او شد همه روی زمین
رافت و رحمت نبی اکرم (ص) به حدی رسیده بود که هیچ گاه ملامت و سرزنش کردن افراد ملحد و مشقت ها و رنجها مانع وی نگشتند، تا از کار خویش باز آید، مصایبی سخت که کوهها را به حرکت در می آورد آنگاه که به گفته امام ابن اسحاق (مورخ) چون عداوت و مخالفت در دلهای مردم قریش نسبت به رسول اکرم (ص) و یارانیش به اوج خود رسید اراذل و اوباش خود را برای مخالفت آن حضرت علیه السلام برانگیختند.
«فکذبوه و آذوه و رموه بالشعر و السحر و الکهانة و الجنون» (سیرت ابن هشام ص 308 ج 1) پس آنان آن حضرت را تکذیب کردند و آزار رساندند و حضرتش را به شاعری و ساحری و کهانت و جنون متهم ساختند.
در سیرت النبی (ص) است که آنها بر سر راه پیامبرعلیه السلام خار می گسترانیدند و در مواقع ادای نماز آن حضرت را به باد تمسخر و استهزا می گرفتند. در حال سجده بر سر و گردن مبارک شکمبه شتر آورده می گذاشتند چادر در گردن آن حضرت (ص) انداخته بقدری محکم می فشردند. که بر گردن مبارک آثار کبودی و زخم هویدا می شد وقتی که بیرون می رفت بچه های شرور جمع می شدند پشت سر آن حضرت براه می افتادند. (مسند امام احمد ص 302 ج 2)
همچنین امام ابن هشام (رح) می نویسد: بعضی از اهل علم مرا خبر دادند که سخت ترین اذیت و آزاری که به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم از ناحیه قریش رسید این بود که روزی آن حضرت (ص) از خانه بیرون رفت. «فلم یلقه احد من الناس الا کذبه و اذاه و لا حر و لا عبد» آنگاه هر کسی که به آن حضرت (ص) را می رسید اعم از آزاد وبرده او را تکذیب می کرد و آن حضرت (ص) را ایذاء میرسانید. آن حضرت علیه السلام به خانه آمد و از شدت آزاری که به وی رسیده بود چادر پوشیده آنگاه خداوند متعال این آیه را نازل فرمود: «یا ایها المدثر قم فانذر» (آیات 1 و 2 سوره مدثر) ای چادر پوش بلند شو و مردم را از عذاب خدا بترسان. (سیرت ابن هشام ص 31 ج 1)
علاوه بر این سختی ها، رنجهایی که در شعب ابی طالب و سفرشان بسوی طائف و ... را متحمل گشتند. اما حضرت رسول اکرم (ص) آن عنصر عزت و کمال که سرا پرده جلالش برتر از عرصه آب و خاک است و مخاطب به خطاب (اشاره به حدیث قدرسی مجمع البحار ص 514 قال الصنعانی موضوع 12) «لولاک اما خلقت و الافلاک» که خدای عالمیان او را به نص وحی در مواضع مختلف از کتاب کریم ستوده و مراتب عظیم و جلالش را برشمرده است که اگر تو نبودی هر آینه آسمانها را نیافریده بودم، رحمت و کرم آن محتشم ستایندگان را مشتاق می دارد و رافت آن مایه رحمت است که بی مایگان را امید و نوید می بخشد. به گفته شاعر (معجزات پیامبر – غریقی):
جائت بدعوته الاشحب رساحدة تمشی الیه علی ســاق بــلا قدم
درختان به دعوت پیغمبر (ص) با حالت فروتنی و فرمانبرداری نزد پیامبر آمدند به ساق پا بدون اینکه پا داشته باشند.
پس پیغمبر رحمتی است بر همگان چه انسان و غیر آن. رافت عمومی و مهربانی بی حد و گسترده
رسول اکرم (ص) با وجود دلاوری و شجاعت بی مثالش فوق العاده رقیق القلب و مهربان بود زود اشکش جاری می شد، دلش برای ضعفا می سوخت و بر حیوانات و چهارپایان ترحم می نمود و دیگران را نیز نسبت به آن توصیه و مهربانی می کرد. ابن مسعود (رض) می گوید: ما در یک مسافرت همراه رسول اکرم (ص) بودیم رسول الله (ص) به قصد حاجت تشریف بردند، ما گنجشکی دیدیم که دو جوجه همراهش بود ما جوجه هایش را گرفتیم، گنجشک پرهایش را به زمین می زد. تا اینکه رسول الله (ص) تشریف آورد فرمود: چه کسی این پرنده را با جوجه هایش دچار مصیبت کرده است؟ زود باشید جوجه هایش را به آن برگردانید. در جایی دیگر شهر مورچه ها را دید که ما آن را سوزانده بودیم. فرمود: چه کسی این را سوزانیده است؟ گفتیم ما این کار را کردیم، فرمود: «انه لا ینبغی ان یعذب بالنار الا رب النار» بجز خداوند برای کسی دیگر شایسته نیست که مخلوق را با آتش عذاب بدهد. رافت نسبت به انسانها
جابر بن عبد الله روایت می کند که رسول اکرم (ص) در باره غلامان و کنیزان توصیه به نیکی می کرد و می فرمودک «اطعموهم مما تاکلون و البسوهم من لبوسکم و لا تعذبوا خلق الله عز وجل» از آنچه می خورید آنها را بخورانید، و از آنچه می پوشیدآنها را بپوشانید و خلق خدا را شکنجه ندهید. نمونه ای از عفو و رافت اسلامی
چشم پوشی از خطای دیگران و گذشتن از حق خود از سجایای پیامبر بود، رسول خدا پس از خطبه فتح مکه نگاهی به حضار افکندند. گردنکشان قریش را مشاهده کردند که در جمع حضور داشتند. در میان آنان کسانی بودند که در راه محو و نابودی اسلام پیشاپیش همه قرار داشتند افرادی بودند که زبانشان پیوسته با طعن و تشنیع و ناسزاگویی به آن حضرت (ص) آلوده بود. آنهایی نیز حضور داشتند که شمشیرها و نیزه هایشان علیه آنحضرت (ص) بکار رفته بود. سنگدلانی نیز حضور داشتند که مسلمانان ضعیف و مظلوم را روزگاری بر ریگهای داغ تفیده مکه خوابانده و سینه ها و بدن هایشان را با آتش داغ می دادند.
مشاهده چنین چهره هایی و یاد آوری خاطرات خونبار و جگر خراش آنان کافی بود، تا همه آنها از دم تیغ گذرانده شوند، اما شخصیتی که وجودش سراسر رحمت برای عالمیان است، بار دیگر بسوی آنان نظر افکند و با لهجه هیبتناکی از آنان پرسید؟ آیا می دانید سرنوشت شما چه خواهد شد؛ و با شما چگونه رفتار خواهیم کرد؟
آنها اگر چه ستمگر، قسی القلب و شقی بودند، ولی روحیه شناس نیز بودند. مزاج و روحیه آن حضرت صلی الله علیه وسلم را به خوبی درک کرده بودند از این جهت در پاسخ اظهار داشتند: «اخ کریم و ابن اخ کریم» شما برادر گرامی و فرزند یک برادر گرامی هستید. جنبه شخصی
در جنگ احد علی رغم آن همه وحشی گری واهانتی که به جنازه عموی بزرگوارش حمزه (رض) روا داشتند، با کشتگان قریش دست به عمل متقابل نزد، بعدها که به قاتلین وی دست یافت، در صدد انتقام بر نیامد (اسلام و مسائل روز ص 258)
معاشرت با مردم
رفتار پیامبر (ص) با مردم به قدری محبت آمیز بود که مردم او را برای خود پدری مهربان و دلسوز می پنداشتند، و در دشواریهای و مشکلات زندگی به او پناه می بردند، به یاران و اصحاب خویش می فرمود: «بدی های یکدیگر را پیش من بازگو نکنید، چون دوست دارم با دلی خالی از کدورت با شما معاشرت داشته باشم». اما نحوه برخورد انسانهای امروزی
متاسفانه بعضی از انسان ها به علت دوری از فرمان های خدا و رسولش از حیوان وحشی هم درنده تر شده اند. به عنوان مثال برخود و عکس العمل کمونیست ها با مسلمانان. نمونه ای از این عمل ایشانرا می نگارم:
1- میخ های بلندی بر سر مسلمانان میکوبیدند تا به مخ برسد.
2- بنزین بر سر زندانیان می ریزند و آتش می زنند.
3- زندانی را هدف تیر سربازان برای تمرین تیر اندازی قرار می دهند.
4- میخ های آهنی روی ناخن ها می کوبند که از طرف دیگر خارج می شود.
5- برای اینکه زندانی بطور مسلم روی پای بایستد و ننشیند دو گوش او را به دیوار میخکوب می کنند.
6- کلاه خودهای فلزی بر سر آنان می گذارند و به امواج الکتریکی متصل می سازند و انواع شکنجه های دیگر...
و از نوشتن شکنجه زنان خود داری می کنم زیرا از نوشتن آنها حیا می کنم!!!
پس معلوم می شود که وجود رحمت جهانیان آکنده از مهر و رافت و عطوفت بود.
به گفته توماس کارلایل – انگلیسی بزرگی و بلندی رتبت غیر قابل انکار محمد (ص) را حاشا کردن نه تنها بی انصافی است بلکه خود لکه سیاه و ننگ و عاری است. گفتارهای حکیمانه محمد (ص) وحی آسمانی است. وجودش قطعه یی از حقایق اصیله و خمیره اش از قلب دنیا بدون شک وجود چنین شخصی بالا ترین دلیل است برای هستی آفریدگار عالم.
یا بنا بر گفته برنارد شاو – ایرلندی که می گوید: به عقیده من اگر به مردی مانند محمد (ص) زمام اختیار حکومت تمام دنیا را بسپارند، جهان و جهانیان تحت لوای حکومت اسلام رستگار خواهند شد و مکتب اسلام، دنیار را به خیر و سعادت و حل مشکلات زندگی هدایت خواهد کرد، تا بدانجا که بر تمام عالم همای سعادت پرتو خواهد افکند. نتیجه
با وجودیکه در این برهه از زمان که انسان ها یکدیگر را دشمن قلمداد می کنند و در پی نابود ساختن و از بین بردن خویش هستند حتی به جایی رسیده اند که به مقدسات خویش اهانت می ورزند. و جای تعجب هم نیست. ضرب المثلی معروف است که «من و علینا» (از ماست که بر ماست) یعنی خودمان این اجازه را به یکدیگر می دهیم بخاطر اینکه از رأس العین زندگی خویش فاصله گرفته و به دنیا گرویده ایم رمز خوشبختی که در جامه عمل پوشی به فرمانهای خدا و رسول خداست. را فراموش نموده ایم، پس مسلما زیر بارذلت ها و خواری فرو می رویم وقتی از خدا و رسولش دور گردیم. اما امیدواریم که خداوند آن مجد و عزت مسلمانان سابق را در وجودی اشخاصی مخلص و ربانی زنده کند که بوسیله ی آنها امت اسلامی رهنمون شوند و آن نصب العین زندگی خویش را پیدا کرده و فراموش و ترک نمایند.
لذا تنها را ه بازگشت به آرامش و امنیت واقعی و سعادت ابدی و سرمدی در خشنودی خدا و رسولش است. مقاله خویش را با اشعاری پر معنا و محتوی به اتمام می رسانم. ماه فرو ماند از جــمال مــــحـــــمـــد سرو نباشد بـه اعـتـدال مـــحـــــمــــد
قدر فلک را کمـال و منـزلتـی نـیست در نظر قـدر بـا کـمـال مـــحـــــمــــد
وعـده دیـدار هــر کســی بــه قیـامت لیـلـه اسـری شب وصال مــحـــــمــد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مـجـموع در ظـلال مـــحـــمــــد
عرصه گیتی مجـال همـت او نیست روز قیامت نگر مجال مـــــحــــمــد
و آن همه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال مــــحـــمــــد
همچو زمین آسمان خواهد که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال مــــــحـــمــد
شمس و قمر در زمین حشر نتابنـد پیش دو ابروی چون هلال مــحـمد
چشم مرا، تا به خواب دید جمـالش خواب نمی گیرد از خیال مــحـمـد
«سعدی» گر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل مـحمـد
سعدی (رح) |