خانواده
بخواب آرام یوسف زهرا برای انتقام خواهد آمد
یاصاحب الزمان گناه این چه بود به کدام گناه ناکرده سوراخ سوراخ شده جرمش چه بود جرم اون فقط زندگی آرام و بدون دغدغه بود اون الان به آغوش گرم پدرو مادرش نیاز داشت نه به خاک بی وفای سرد.
یا صاحب الزمان الغوث الغوث
دیگر بس است دیگرپشت پرده ماندن بس است بیا که ظلم از حد گذشته بیا یا مهدی بیاکه چشمان باز این طفل معصوم را ببین چه آرام و مظلومانه به خواب رفته تنها این نیست هزاران مثل او به خواب ابدی رفتندمردانگی کجارفته او فقط یه کودک بود او در اوج بازی و شادی بود که با تیر ناجوانمردان به خواب رفت او حتی فرصت آب خوردن را نکرد آخه وقتی کودک بازی میکنه زود تشنه میشه او تشنه رفت
یا صاحب الزمان پشت پرده پنهانی این درست .
از درد دل خلایق باخبری این درست.
آخر تاکی صبر؟
تاکی انتظار؟
تا کی کُشت و کُشتار؟
تا کی مظلومیت و ظلم؟
تاکی مهدی تا کی
خدایا برسان یوسف زهرا را که دیگر طاقت انتظارنداریم کاسه صبرمان به سرآمده ای خدا.
ای یوسف زهرا(س) باز آی که همه چشم انتظاریم که ریشه ظلم را بسوزانی بازآی .
دل نوشته این حقیر
سه شنبه 28/10/1389 - 9:41
شهدا و دفاع مقدس
آرزو
من و مسعود علیجانی هر دو در گردان امام حسین (ع) لشكر كربلا بودیم. بعد از اینكه از هم جدا شدیم با نامه با یكدیگر ارتباط داشتیم. یكبار عكسی از خودش را برایم فرستاد. اما زمینهی پشت عكس تصویر یك پاسدار بدون سر بود كه جای سردر بدنش شمع روشن كردهبودند.
برایم جالب بود. علت انتخاب این نقاشی را از اودر نامهام پرسیدم. پاسخ داد: ( دوست دارم وقتی شهید میشوم سردر بدن نداشته باشم و مشتهایم گره كردهباشد )
چندی بعد به زیارت پیكر خونینش شتافتم. پیكر بی سر و مشتهای گره كردهاش اشك را درچشمانم جاری ساخت. بدنم میلرزید. همانجا خدا را به پاس برآوردن این آرزو سپاس گفتم.
منبع: ماهنامه سبزسرخ
يکشنبه 26/10/1389 - 9:46
شهدا و دفاع مقدس
صلوات یادتان نرود
قبل از عملیات بدرگردان مالك را برای آمادگی به تپههای روبروی پادگان دوكوهه برده بودند، من تداركاتچی گردان بودم. یك دفعه به خودم آمدم دیدم، بچهها دارند از راهپیمایی برمیگردند. با عجله رفتم، ترتیب شربت را بدهم. دیگ چهار دستهای داشتیم، پر از آبش كردم و كلی هم شكر داخلش ریختم.
مانده بود آبلیمو، كه دستپاچه شدم و قوطی ریكا را به جای آبلیمو توی دیگ خالی كردم. البته به اندازهی یك لیوان. وقتی متوجه شدم كه كار از كار گذشته بود. خدایا چه كنم، آن را مزه مزه كردم، نه الحمدلله خیلی قابل تشخیص نبود. حسابی هم زدم و دادم به خلق الله و گفتم: «صلوات یادتان نرود ».
منبع: سالنامه یادیاران
يکشنبه 26/10/1389 - 9:43
شهدا و دفاع مقدس
دیدارفرزند
پدر همیشه دوست داشت به جز من فرزند دختر دیگری داشته باشد و خداوند به او خدیجه را عطا كرد. یكبار در نامهاش نوشت: «برایم بنویسید، خدیجه چه شكلی شده، چگونه میخندد و چگونه گریه میكند. برایش در نامه از خدیجه نوشتم، اماپدر هیچ وقت نامه را نخواند. او در عملیات بدردر حالیكه دست بر سینه با صدای بلند به امام حسین (ع) سلام داده بود، آسمانی شد.
پیكرش را به خانه آوردند. مادر خدیجه را نزدیك تابوت برد. ناگهان پدر در مقابل چشمان ناباور مردم چشم باز كرد و به دخترش خیره شد. مردم یكدیگر را كنار میزدند تا این صحنه را ببینند. خدا كه شوق پدر را برای دیدار خدیجه میدانست یك لحظه به او مرحمت نمود تا چهرهی زیبای فرزند را به چشم ببیند.
منبع: كتاب نوازشگران جان
يکشنبه 26/10/1389 - 9:41
شهدا و دفاع مقدس
اذان مشكوك
تیپ ثارالله را به خاطر عملیاتی به منطقهی گیلانغرب فرستاده بودند. فصل پاییز، باران وسرما ولرزش بدن بود. بعضی اوقات باران به قدری شدت میگرفت كه چند پتو مقابل در ورودی سنگر میانداختیم تا آب وارد سنگر نشود.
یكی از روزهایی كه برای نماز خواندن برخاسته بودیم، صدای اذان فضا را پر كرد. اما صدا مشكوك و نامأنوس به گوش مِیرسید.
شخصی را فرستادیم كه بفهمد چه كسی در حال اذان گفتن است، اما رفت و برگشت و در حالی كه متعجب بود و میگفت: « صدا میآید اما مؤذن نیست.» یكی از بچهها سیم بلندگو را دنبال كرد و متوجه شد كه مؤذن از شدت سرما به زیر پتو رفته و در حال اذان گفتن است. به همین دلیل آن رزمنده نتوانسته بود وی را در چادر تبلیغات ببیند.
منبع: كتاب خاطرات آفتابی
راوی: ابوالفضل كارآمد
يکشنبه 26/10/1389 - 9:38
ریزه کاری های خانه داری
كندن آدامس از مو:
بچه ها گاه با آدامس خود بازی می كنند و آن را به جاهای مختلف می چسبانند ! اگرآدامس به موی كودك شما چسبید، می توانید برای كندن آن از دو روش زیر كمك بگیرید:
روش اول: یك تكه یخ را چند بارروی آدامس بكشید تا سفت شود سپس آدامس را از مو جدا كنید.
روش دوم: كمی كرم مرطوب كننده به همان قسمت مو بكشید ، سپس با یك دستمال خشك، مو را چند بار پائین بكشید آدامس ازمو جدا خواهد شد.
يکشنبه 26/10/1389 - 9:33
ریزه کاری های خانه داری
لكه آدامس:
برای از بین بردن آدامس از شیره درخت كاج و یا روغن نباتی استفاده كنید و بعد از آن لباس را كاملاً بشویید. روش دیگر برای از بین بردن لكه آدامس از روی لباس این است كه یك تكه یخ برداشته و چند مرتبه بر روی آدامس بكشید تا از روی لباس جدا شود . اگرآدامس از پارچه جدا نشد می توانید از بنزین استفاده كنید.
يکشنبه 26/10/1389 - 9:30
ریزه کاری های خانه داری
جوهر سیاه:
برای از بین بردن جوهر سیاه بر روی فرش ، مقداری ماست روی محل لكه ریخته و با قاشق ماست را جمع كنید. چند مرتبه این كار را تكرار كنید، لكه كاملاً از بین می رود.
يکشنبه 26/10/1389 - 9:28
ریزه کاری های خانه داری
لكه واكس كفش:
اگر بر اثر بی احتیاطی مقداری واكس روی فرش یا لباستان مالید ، می توانید ابتدا پنبه ای را خیس كنید و روی آن بكشید. سپس روی پنبه مقدای مایع ظرفشویی بریزید و بر روی لكه بكشید . بعد از این كار پنبه را آغشته به آب خالص كنید و دوباره روی لكه بكشید تا لكه كاملاً از بین برود. اگر با این كار لكه از بین نرفت ، مقداری الكل بر روی دستمال ریخته و بر روی لكه بكشید، تا كاملاً تمیز شود. اگر لباس قابل شستشو باشد، بعد از زدودن لكه، لباس را با پودر لباسشویی و آب نیم گرم كاملاً بشویید.
يکشنبه 26/10/1389 - 9:27
ریزه کاری های خانه داری
تمیز كردن اثر سوختگی اتو:
اگر لباس شما بر اثر گرمای زیاد اتو، زرد رنگ شد، می توانید یك پیاز را دو نیم كرده و روی پارچه كتانی بمالید. لكه های زرد رنگ بر طرف خواهند شد. بعد آن را چند دقیقه داخل آب سرد خیس كنید و بشویید.
يکشنبه 26/10/1389 - 9:25