• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 10405
تعداد نظرات : 2228
زمان آخرین مطلب : 3106روز قبل
حجاب و عفاف

برخى كتـب لغت حجاب را این گونه تـعریف كرده اند: الحجاب:

المنع من الـوصـول; حـجـاب یعـنى آنچـه مانع رسـیدن مى شـود. برخى گفته اند: حجب و حجاب هر دو مصدر و بـه معناى پنهان كردن و منع از دخول است. و به عنوان شاهد آیه شریفه ((و من بـیننا و بینك حجاب)) را ذكر كرده اند. در دیگر كتـابـهاى لغت حجـاب را بـه معناى ((پـرده)) آورده و نوشته اند: امرإه محجوبـه(محجبـه); زنى كه پوشانیده است خود را به پوشاندنى. بـا تـوجه بـه معانى ذكرشده حجاب امرى ظاهرى و در ارتبـاط بـا جسم است, اگر چه این پـوشش بـرخاسته از اعتقادات و باورهاى درونى افراد است, ولى ظهور در نشئه مادى و طبیعى دارد; یعنى پوشش ظاهرى افراد و بـویژه زنان را حجاب مى گویند, كه مانع از نگاه نامحرم به آنان مى شود. عفاف نیز داراى معانى گوناگونى است, كه در مجموع تعریف كاملى را بـه ما خـواهد داد. راغـب اصـفـهانىمی نویسد:عفت حالتى درونى و نفسـانى اسـت كه تـوسـط آن از غلبـه شهوت جلوگیرى مى شود. البته قابـل ذكر است كه در قرآن كریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است; گاه بـه معناى خودنگهدارى و پـاكدامنى است كه در مورد برخى افـراد آمده اسـت, مانند; و ان یسـتـعـفـفـن خـیر لهن و: ولیستعفف الذین لا یجدون نكاحا. گاه ((عفت)) به معناى قناعت آمده و مسایل مالى مورد نظر است, نظیر; و من كان غنیا فلیستعفف و من كان فقیرا فلیإكل بالمعروف; و آن كس كه توانگر است, باید(از گرفتـن اجرت و سرپـرستـى)خوددارى كند و آنكه تهیدست است, مطابق عرف بخورد.

آنچـه مورد نظر اسـت, مفهوم اولى اسـت; یعنى خودنگهدارى از شهوت و مسایل جـنسى; اگر چه مى تـوان بـراى هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضررى به مفهوم آن نمى خورد. دیگر كتب لغت نیز آورده اند: تعفف(عفت داشتن): نگاه داشتن نفس از انجام حرام و درخواست از مردم است. برخى از لغت شناسان, عفت را بـه معناى ((ترك شهوات و پاكى خوى و جسم)) آورده اند.  از معانى ذكرشده براى حجاب و عفاف مى تـوان نتـیجه گرفت كه عفاف نوعى حجـاب درونى است كه انسان را از گناه بـازمى دارد. حفظ چشم, گوش, قلب و تمامى اعضا و جوارح از هر گونه خطا و گناه عفاف است كه حاصل این عفت و حجـاب درونى, پـوشش ظاهرى است. بـه تـعبـیرى لطیف تـر; حـجـاب میوه عفاف اسـت و عفاف ریشـه حـجـاب. بـرخى افراد ممكن است حجـاب ظاهرى داشتـه بـاشند, ولى عفاف و طهارت باطنى را در خویش ایجاد نكرده بـاشند. این گروه, از حجاب تنها پوسته اى و ظاهرى بى معنا دارند, و از سوى دیگر كسانى هستند كه ادعاى عفاف كرده و با تعابیرى همچون; من قلب پاكى دارم, خدا با قلبها كار دارد, آدم باید چشمش پاك باشد و ... خود را سرگرم كرده و مصداق ((لیفجر امامه)) مى شوند. انسانهایى چنین باید در قاموس اندیشه خود نكته اى اساسى را بـنگارند و آن این است كه درون پاك, بیرونى پاك مى پروراند و هرگز قلب پاك موجب بارور شدن میوه ناپاكى به نام بى حجابى و بدحجابى نخواهد شد

جمعه 28/9/1393 - 16:24
حجاب و عفاف


امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:

 

با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند.

ام سلمه
می گوید:

 


روزی من و میمونه خدمت رسول خدا بودیم که ابن مکتوم نابینا آمد. پیامبر به ما دو نفر فرمود چادر به سر کنیم و خود را بپوشانیم. ما گفتیم:«یا رسول الله، ابن مکتوم که نابیناست و ما را نمی‌بیندپیامبر فرمود:«آیا شما هم کورید و او را نمی بینید؟

امام رضا علیه السلام

 

 

در نامه‌ای به یکی از یاران خود نوشت:«نگاه به موی زنان حرام است، چون موجب تحریک و فساد است
 

حضرت رضا علیه السلام به احمد بن ابی‏نصر بزنطی فرمود :

 

 وقتی پسر بچه به‏ هفت سال رسید باید به نماز خواندن وادار كرده شود ، ولی تا وقتی كه بالغ‏ نشده است بر زن لازم نیست موی خود را از او بپوشاند . یعنی وادار كردن‏ به نماز برای ایجاد عادت است و الا در هفت سالگی حكم مرد را ندارد ، تا به حد بلوغ برسد .

 

علی علیه السلام فرمود :

 

نگاه به سر زنان اهل ذمه جایز است.

 


حضرت امیرالمومنین على (ع ) در ضمن فرمایشاتشان به فرزندش (ع ) مى فرماید:

 

 در مورد حجاب بانوان سختگیر باش ، چرا كه رعایت حجاب به طور جدّى و محكم ، زنان را به سالمتر و پاكیزه ، حفظ خواهد كرد.

 
امام صادق (ع ) فرمود:

 

براى زن هنگام خروج از خانه شایسته نیست كه لباسش را خوشبو كند.

 
امام موسى بن جعفر (ع ) بنقل از پیامبر (ص ) فرمودند:

 

 

هر كسى به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هرگز در جائى نمى ماند كه نفس زن نامحرمى را بشنود.


 

الامام علی(ع):

 

صیانه المرأه أنعم لحالها و أدوم لجمالها» ؛ (غررالحکم، فصل 44، حرف صاد، حدیث 10)
امام علی(ع) فرمود: «پوشیدگی زن (باتوجه به موقعیت روحی و جسمی اش) برای او بهتر است و زیبایی اش را پایدارتر می سازد.

 

امام صادق(ع) فرموده اند:


النظر سهم من سهام ابلیس مسموم کم من نظرة اورثت حسرة طویلة؛[2] نگاه ناپاک، تیری از تیرهای مسموم و آلوده‌ی ابلیس است و چه بسیار نگاهی که باعث عقده و حسرت طولانی می
گردد.

جمعه 28/9/1393 - 16:23
حجاب و عفاف

پرده‌ی رخ که پیش او باد برد نقاب را     

 گر به حیا مقیدی برقعی از حجاب کن  

 

آه کجاست تا کند بر طرف این حجاب را          

 گشته حجاب عارضت زلف و نسیم بی‌خبر 

 

دست لرزان دل طپان من منفعل او در حجاب  

  چون گرفتم دامنش مردم ز ناکامی که بود

 

دوش خرگه بر طرف شد دی نقاب امشب حجاب

 بود در خرگه نقاب افکنده و محجوب لیک  

 

آخر به رمز گفت و به ایما شنود و رفت          

 حرفی که در حجاب ز گفت و شنود بود  

 

بس سخنها که برای تو شیندم به عبث        

   بس سخنها که به روی تو نگفتم ز حجاب   

 

چون ز عرفان دم زند صد دودمان برهم زند          

 کی گمان می‌برد می کانشمع فانوس حجاب 

 

در میان آمد ولی شد بی توقف برطرف          

 فیض من بنگر که چون رفتم به بزمش صد حجاب  

 

من آب گردم و ز خجالت روان شوم     

      وقت سخن تو غرق عرق گردی از حجاب 

 

با دو چشم واله‌ی من نرگس شهلای او        

   در حجابست از لب و گوش آن چه می‌گوید به من

 

روئی که آن نهفته نمی‌گردد از نقاب           

از من نهفته مانده به بزم از حجاب عشق 

 

برخیز و می بیار که برخیزد این حجاب    

       امروز ساقیا شده زاهد حجاب بزم  

 

من جیب خود نه دامن افلاک بر درم        

   گر بر من آستین نفشاند حجاب تو  

 

پیدا کنم برای تو جائی ورای چشم         

  از مردمی اگر به حجاب ای مراد دل  

 

حیران آفتاب رخت چشم آفتاب          

 ای ماه چارده ز جمال تو در حجاب  

 

این حرف شاعرانه‌ی که شد گفته‌ی بی‌حجاب     

      ظاهر شود که لاف گزافی نبوده است  

 

روئی که آن نهفته نمی‌گردد از نقاب        

   از من نهفته مانده به بزم از حجاب حسن  

 

کاندر پس سه پرده نشست است از حجاب    

       مهر فلک کنیزک خورشید نام اوست  

 

چون مجرمان عناد دل دشمن عنید 

        
 ازشرم حلم او به حجاب عدم گریخت 

جمعه 28/9/1393 - 16:22
حجاب و عفاف


زانکه خود پرده‌دار خود بودم 

 اوحدی پیش من حجاب نشد  

 

چو او رفع شد، روز دیدار ماست      

   میان من و او حجاب اوحدیست   

 

ز خواب هجر چشم دل به روی یار خیزد      

               اگر جان را حجاب تن ز پیش کار برخیزد  

 

دست از طمع بدار و به فغفور می‌نگر   

             علت حجاب می‌شود اندر میان خلق

 

تن بارگاه میر و ازو میر در حجاب      

                   عقلش وزیر و روح مشیرست و دل سریر   

 

زانکه خود پرده‌دار خود بودم        

  اوحدی پیش من حجاب نشد  

 

شود اینهات کشف موی به موی   

    گر بیندازی این حجاب از روی  

 

نه به دست خلل صفاتش را    

 نهلد در حجاب ذاتش را
جمعه 28/9/1393 - 16:20
حجاب و عفاف

آن کعبه که کس عیان ندیده است

چون کعبه مجاور حجاب است

 

دست دولت شاخ پیرا دیده‌ام

چشمه پنهان در حجاب و بر درخت

 

حاجب این بار کو ورنه بسوزم حجاب

فاخته گفت آه من کله‌ی خضرا بسوخت

 

ماه چو شاخ گوزن روی نمود از حجاب

صبح چو پشت پلنگ کرد هوا را دو رنگ

 

به توست قلب من ابریز سلب من ایجاب

                               ملک صفات وزیرا ملک نشان صدرا

 

که سنگ کعبه و حلقه است و آستان و حجاب

به خال و زلف و لب و حجله‌ی عروس عرب

 

نخورده چاشنی خوان حاجب الحجاب

بمانده‌ام ز نوا چون کمان حاجب راست

 

لفظی که قضا راند چه سلب، چه ایجاب

نقدی که قدر بخشد چه قلب، چه رایج

 

برداشت آن حجاب که بند روان ماست

                               تا میر حاجب افسر حجاب روزگار

 

بر هفت بام بست گذرها چو ششدرش

از بس که دود آه حجاب ستاره شد

 

برده نشان که جاه تو سلطان نشان شده

                                   حجاب آستان خلیفه ز جاه تو

 

گر من نظر به عالم ریمن درآورم

همت شود حجاب میان من و نظر

 

تا بر او آسیب سنگ از اهل طغیان آمده

                                   کرده روح القدس پیش کعبه پرها را حجاب

 

داری صفت نهان کعبه

                                  چندان که مجاور حجابی

 

به تمنا به در نمی‌آمد

                                 آرزو بود در حجاب عدم

 

داور شرق آفتاب‌وار بماناد

                                 ماه نوار در حجاب غرب نهان شد

 

نصرت شاه اخستان آمد برون

                                از حجاب غیب چون ماه از غمام

 

نخست از کفر بیرون آی و پس در خون ایمان شو

                    تو را هم کفر و هم ایمان حجاب است ار تو عیاری

 

چون بی‌تو سر و پای جهان نیست پدید

   چون سایه حجاب است نشانم گم کن

جمعه 28/9/1393 - 16:19
حجاب و عفاف

شبهه: بعضی با تمسك به شعر فوق، ادعا نموده‎اند كه بین حجاب و عفاف رابطه‎ای نیست؛ عفاف لازم است، اما حجاب لازم نیست. گاه همین مطلب با تمسك به حجاب و پوشش زنان روستایی و زنان شالیزار شمال كشور توجیه می‎شود كه آنها حجاب كامل ندارند، ولی عفیف هستند.[2] آیا ادعای مذكور صحیح است؟

پاسخ: قبلاً ذكر شد كه حجاب در كتاب‌های لغت به معنای پوشش، پرده و مانع آمده است. به نگهبان، حاجب می‎گویند؛ چون مانع ورود اغیار و بیگانگان در یك حریم و محیط خاص می‎گردد.
بنابراین، حجاب و پوشش زن نیز به منزله‌ی یك حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است كه قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ی لغوی عفت نیز وجود دارد[3]؛ بنابراین، دو واژه‌ی «حجاب» و «عفت» در اصل معنای منع و امتناع مشترك‎اند. تفاوتی كه بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یك حالت درونی است، ولی با توجه به این كه تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یكی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛[4] بنابراین، بین حجاب و پوشش ظاهری و عفت و بازداری باطنی انسان، تأثیر و تأثّر متقابل است؛ بدین ترتیب كه هرچه حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر باشد، این نوع حجاب در تقویت و پرورش روحیه‌ی باطنی و درونی عفت، تأثیر بیش‌تری دارد؛ و بالعكس هر چه عفت درونی و باطنی بیش‌تر باشد باعث حجاب و پوشش ظاهری بیش‌تر و بهتر در مواجهه با نامحرم می‎گردد. قرآن مجید به شكل ظریفی به این تأثیر و تأثّر اشاره فرموده است. نخست به زنان سالمند اجازه می‎دهد كه بدون قصد تبرّج و خودنمایی، لباس‎های رویی خود، مثل چادر را در مقابل نامحرم بردارند، ولی در نهایت می‎گوید: اگر عفت بورزند، یعنی حتی لباس‎هایی مثل چادر را نیز بر ندارند، بهتر است.
وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِكاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ.[5]
علاوه بر رابطه‌ی قبل، بین پوشش ظاهری و عفت باطنی، رابطه‌ی علامت و صاحب علامت نیز هست؛ به این معنا كه مقدار حجاب ظاهری، نشانه‎ای از مرحله‌ی خاصی از عفت باطنی صاحب حجاب است. البته این مطلب به این معنا نیست كه هر زنی كه حجاب و پوشش ظاهری داشت، لزوماً از همه‌ی مراتب عفت و پاكدامنی نیز برخوردار است.
با توجه به همین نكته، پاسخ این اشكال و شبهه‌ی افرادی كه برای ناكارآمد جلوه دادن حجاب و پوشش ظاهری، تخلفات بعضی از زنان با حجاب را بهانه قرار می‎دهند آشكار می‎گردد؛ زیرا مشكل این عده از زنان، ضعف در حجاب باطنی و فقدان ایمان و اعتقاد قوی به آثار مثبت حجاب و پوشش ظاهری است و قبلاً گذشت كه حجاب اسلامی ابعادی گسترده دارد و یكی از مهم‌ترین و اساسی‏ترین ابعاد آن، حجاب درونی و باطنی و ذهنی است كه فرد را در مواجهه با گناه و فساد، از عقاید و ایمان راسخ درونی برخوردار می‌كند؛ و اساساً این حجاب ذهنی و عقیدتی، به منزله‎ی سنگ بنای دیگر حجاب‎ها، از جمله حجاب و پوشش ظاهری است؛ زیرا افكار و عقاید انسان، شكل دهنده‌ی رفتارهای اوست.
البته، همان‎گونه كه حجاب و پوشش ظاهری، لزوماً به معنای برخورداری از همه‌ی مراتب عفاف نیست، عفاف بدون رعایت پوشش ظاهری نیز قابل تصور نیست. نمی‎توان زن یا مردی را كه عریان یا نیمه عریان در انظار عمومی ظاهر می‎شود عفیف دانست؛ زیرا گفتیم كه پوشش ظاهری یكی از علامت‎ها و نشانه‎های عفاف است، و بین مقدار عفاف و حجاب، رابطه‌ی تأثیر و تأثّر متقابل وجود دارد.[6] بعضی نیز رابطه‌ی عفاف و حجاب را از نوع رابطه‌ی ریشه و میوه دانسته‌اند؛ با این تعبیر كه حجاب، میوه‌ی عفاف، و عفاف، ریشه‌ی حجاب است. برخی افراد ممكن است حجاب ظاهری داشته باشند، ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نكرده باشند. این حجاب، تنها پوسته‌ و ظاهری است. از سوی دیگر، افرادی ادعای عفاف كرده و با تعابیری، مثل «من قلب پاك دارم، خدا با قلب‌ها كار دارد»، خود را سرگرم می‌كنند؛ چنین انسان‎هایی باید در قاموس اندیشه‌ی خود این نكته‌ی اساسی را بنگارند كه درون پاك، بیرونی پاك می‌پروراند و هرگز قلب پاك، موجب بارور شدن میوه‌ی ناپاكِ بی‌حجابی نخواهد شد.[7]
وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ الَّذِی خَبُثَ لا یَخْرُجُ إِلاَّ نَكِداًً؛[8] زمین پاك نیكو گیاهش به اذان خدا نیكو برآید و زمین خشن ناپاك بیرون نیاورد، جز گیاه اندك و كم ثمر.  
جمعه 28/9/1393 - 16:17
حجاب و عفاف

شبهه: بعضی با طرح این پرسش كه «چه اشكالی دارد در چهارچوب شرعی، هركس هرجور كه خواست لباس بپوشد؟»[1] خواسته‎اند این شبهه را القا كنند كه اسلام، فقط چارچوب كلی برای پوشش بیان كرده است و به صورت جزئی، شكل خاصی از حجاب و پوشش در متون دینی اسلام ذكر نشده است. آیا ادعای مذكور صحیح است؟

پاسخ: از نظر اسلام چارچوب واجب پوشش و حجاب زنان ـ كه بیش‌تر مورد چالش و سؤال است ـ پوشاندن تمام بدن در مقابل نامحرم است، به استثنای صورت و مچ دست‎ها به پایین، كه طبق نظر مشهور فقها پوشاندن آنها واجب نیست؛ البته بعضی از فقهای فعلی، به طور احتیاط وجوبی، پوشاندن صورت و دست‌ها را نیز لازم می‌دانند؛[2] ولی حتی افرادی كه پوشاندن آن را واجب نمی‌دانند، در اصل مطلوبیت و استحباب آن بحثی ندارند.[3]
علاوه بر پوشش لباس‎های معمولی، مثل پیراهن و شلوار، كه زنان و مردان در داخل منزل استفاده می‎كنند، برای حجاب بیرون از منزل و در مقابل نامحرم، در قرآن و احادیث برای تأمین حجاب واجب زنان، از چند نوع پوشش خاص، نام برده شده است كه دو نوع معروف آن «خمار» و «جلباب» است.
الف) خمار
وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ؛[4] زنان باید سر، سینه، و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.
خُمُر جمع خمار، و مراد از آن پوشش مخصوص سر و اطراف سر
بانوان، مثل مقنعه است.[5] در بعضی تفاسیر، در ذیل آیه‌ی شریفه، از عایشه نقل شده است:
زنانی بهتر از زنان انصار ندیدم. وقتی این آیه‌ی شریفه نازل شد، هر یك از آنها به سمت لباس‎های مخصوص خود رفتند و از آن تكه‎ای جدا كردند و خمار و مقنعه‎ای مشكی پوشیدند، گویی بالای سر آنها كلاغ نشسته‌ است.[6]
از قضیه‎ی ذكر شده استفاده می‎شود كه رنگ خمار و مقنعه در زمان صدور آیه، مشكی بوده است. برای این قضیه، از كتاب‌های لغت نیز می‎توان مؤیداتی ذكر كرد؛ مثلاً از بعضی كتاب‌های لغت، استفاده می‎شود در ریشه‌ی لغوی خمار (خ ـ م ـ ر) سیاهی اخذ شده است.[7] به مشروبات الكلی نیز از آن جهت «خمر» اطلاق می‎گردد كه باعث سیاهی و تیره‎گی عقل انسان می‎گردد. مخفی نماند كه در آیه‌ی شریفه‌ی خمار، نكات تفسیری و ادبی و لغوی فراوانی وجود دارد كه مقاله‌ی مستقلی را می‎طلبد.[8]
ب) جلباب
یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِیماً؛[9] ای پیغمبر به زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو كه خویش را به چادر فروپوشند؛ كه این كار برای این كه آنها به عفت و حریت شناخته شوند، تا از تعرّض و جسارت هوس‎رانان آزار نكشند، بر آنان بسیار بهتر است و خدا در حق خلق آمرزنده و مهربان است.
همان گونه كه قبلاً گذشت جلابیب در آیه‌ی شریفه، جمع جلباب است و جلباب به معنای پوشش گسترده و فراگیر تمام بدن است، كه زنان بر روی لباس‎های دیگر می‎پوشند؛ امروزه در زبان فارسی به چنین پوششی چادر گفته می‎شود. بر اساس تحقیقی كه نگارنده انجام داده، بین جلباب قرآنی و چادرهای رایج، از نظر مفهوم، اندازه، كاركرد و حتی رنگ، همگرایی و شباهت‎های بسیار نزدیكی وجود دارد.[10]
علاوه بر قرآن كه دو شكل خاص از پوشش فوق را برای زنان در مقابل نامحرم توصیه كرده است، در برخی احادیث نیز چهار پوشش ویژه برای زنان در مقابل نامحرم، به نام پیراهن، مقنعه، چادر، و ازار معرفی شده است.
عن النبی (صلی الله علیه و آله و سلم): و لغیر ذی محرم اربعة اثواب: درع و خمار و جلباب و ازار.[11]
 
جمعه 28/9/1393 - 16:16
حجاب و عفاف

درمسأله پوشش و روابط مرد و زن در اسلام کیست که از نظر الگوئی برتر از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - باشد؟ آنچه که او عمل کرد و موضع گرفت حجتی است برای همه زنان در جامعه اسلامی، باید سعی بر این باشد از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - عقب نمانند و هم در مواردی از او جلو نزنند. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - یک میزان و محک است، یک معیار و وسیله سنجش است.


اگر در گوشه و کنار جامعه انحرافی بچشم می خورد و اگر خدای نخواسته در جاهائی در کوچه و خیابانی از جامعه اسلامی زنان و دختران بی بند و باری حضور دارند بدان خاطر است که یا دین را نمی فهمند و یا اطلاعات دینی درست به گوشش شان نخورده است و البته جمع کسانی که این چنین اند و جداً از حیات الگوئی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بیخبرند اندک نیست.
درمسأله پوشش و روابط مرد و زن در اسلام کیست که از نظر الگوئی برتر از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - باشد؟ آنچه که او عمل کرد و موضع گرفت حجتی است برای همه زنان در جامعه اسلامی، باید سعی بر این باشد از حضرت فاطمه - سلام الله علیها - عقب نمانند و هم در مواردی از او جلو نزنند. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - یک میزان و محک است، یک معیار و وسیله سنجش است.

اگر در گوشه و کنار جامعه انحرافی بچشم می خورد و اگر خدای نخواسته در جاهائی در کوچه و خیابانی از جامعه اسلامی زنان و دختران بی بند و باری حضور دارند بدان خاطر است که یا دین را نمی فهمند و یا اطلاعات دینی درست به گوشش شان نخورده است و البته جمع کسانی که این چنین اند و جداً از حیات الگوئی حضرت فاطمه - سلام الله علیها - بیخبرند اندک نیست.

این نکته مهمی است که باید پیام حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را به گوش ها رساند، افراد از منابع مطمئنی باید خبر بدست آورند که او چگونه می زیسته و چه راه و روشی را در ارتباط با مردم اتخاذ می کرده است. یا حضور اجتماعیش چگونه بود و به چه صورتی با دیگران آمد و شد و سخن داشته است.

طرز فکر حضرت فاطمه سلام الله علیها
برای اینکه طرز فکر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در رابطه اش با مردان روشن گردد به سخن زیر توجه شود که راویان آن متعدد و از جمله انس بن مالک از امیرالمؤمنین و دیگران است که قبلاً از آن سخن گفتیم واینک هم مکرر می کنیم. علی - علیه السلام - فرمود نزد پیامبر بودیم و او در منبر بود. پرسید:
- اخبرونی ای شئ خیر للنساء؟ به من خبر دهید و بگوئید چه چیز برای زن از همه چیز بهتر است؟ هر کس سخنی گفت و به نتیجه ای منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد حضرت فاطمه - سلام الله علیها - آمدم وسؤال پیامبر را تکرار کردم. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - فرمود:
خیرللنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال - بهترین چیز برای زن این است که آنها مردی را نبینند و مردی هم آنها را نبیند.[1] خبر را به پیامبر بردیم تحسین و تأکید کرد و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - را در کنار گرفت و فرمود ذریه بعضها من بعض[2].

و یا در شب ازدواج حضرت فاطمه - سلام الله علیها - به هنگامی که او به خانه شوهر رفت از پدرش پرسید تکلیف و وظیفه من وعلی در این خانه چیست؟ و پیامبر کارهای داخل خانه را به حضرت فاطمه - سلام الله علیها - سپرد وکارهای بیرون را به علی - علیه السلام - . حضرت فاطمه - سلام الله علیها - پس از تقسیم کار گفت جز خدا کسی نمی داند که چقدر خوشحال شدم که رسول خدا - صلی الله علیه و آله - مرا از مواجهه با مردان معاف نمود.[3]

در دیدار مردم او ضوابط پوشش را در رابطه با نامحرم کاملاً رعایت می کرد وسعی داشت از غیر محارم کناره گیری داشته باشد[4] و داستان ذیل این سخن را نشان می دهد.
روزی پیامبر به عمران بن حصین فرمود: با من به دیدن فاطمه نمی آئی! عمران گفت چرا یا رسول الله مایل به دیدار او هستم و با هم به سراغ فاطمه - سلام الله علیها - رفتیم. در زدیم و پیامبر از فاطمه - سلام الله علیها - رخصت خواست و فاطمه - سلام الله علیها - اجازه ورود داد. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود کسی همراه من است آیا با او داخل شوم؟ فاطمه - سلام الله علیها - گفت جز پارچه ای پشمین وسیله ای برای پوشش و ستر خود ندارم. رسول خدا - صلی الله علیه و آله - دستور پوشش داد که چنین و چنان خود را بپوشان تا وارد شویم فاطمه - سلام الله علیها - عرض کرد چیزی که سرم را بپوشاند ندارم - پیامبر پارچه ای کهنه به همراه داشت که با این پارچه سرت را بپوشان، و فاطمه - سلام الله علیها - خود را پوشاند وآنان وارد شدند.[5]

دامنه ستر و عفاف
دامنه عفاف او بمیزانی است که حتی از فردی کور ونابینا حجاب می کند، ابن مکتوم بهمراه پیامبر بر حضرت فاطمه - سلام الله علیها - وارد شد. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خود را مستور کرد وکنار آنان آمد. دخترم او کور است و ترا نمی بیند چرا حجاب کردی؟ عرض کرد:

او مرا نمی بیند ولی من اورا می بینم اگر در پرده نباشم او بوی مرا استشمام می کند (کنایه از اینکه آن هم روا نیست) پیامبر فرمود گواهی می دهم که تو پاره تن منی اشهد انّک بضعه مِنی[6]. همانگونه که می ببینید حضرت فاطمه - سلام الله علیها - از جهت عفاف در کمال اوج است و زن مسلمان اگر بانوئی چون حضرت فاطمه - سلام الله علیها - دارد باید از او تبعیت کند نه دیگران.

آری،اینکه حدی کمتر از آن را مراجع تقلید و فقها اجازه دادند، بدان خاطر است که عُسر و حرَجی در میان نباشد و کسی به خاطر احساس در بند بودن، خویشتن را گرفتار نبیند وگرنه برای آنکس که خواستار حفظ عفت است و می خواهد همگام حضرت فاطمه سلام الله علیها باشد چاره ندارد جز آنکه اینچنین بیندیشد و عمل کند.

صورت جنازه حضرت فاطمه سلام الله علیها
حضرت فاطمه سلام الله علیها در امر ستر و عفاف حتی برای پس از مرگ خود در اندیشه بود. به اسماء که محرم رازش بود فرمود: خوش ندارم بر جسد زن پس از مرگ جامه ای افکنند و حجم بدن در ورای جامه نمایان باشد در این باره چه می اندیشی؟ اسماء گفت در حبشه چیزی در مورد تابوت دیدم که اینک صورت آن را بر تو نشان می دهم.

چند شاخه تر گرفت و آنها را خم کرد و به صورت عماری درآورد و متذکر شد که جسد مرده را در دورن آن قرار می دهند و حجم بدن نمایان نمی شود. حضرت فاطمه - سلام الله علیها - آن را دید و پسندید و فرمود چیز خوبی است نقش زن و مرد در آن از هم متمایز نیست. و چون وفات یافتم تو مرا بشوی ون گذار کسی بر کنار جنازه ام بیاید و مرا در این گونه از تابوت گذارده (7) و در دنباله آن در برخی از روایات آمده است که فاطمه - سلام الله علیها - فرمود: سترتنی سترک الله، مرا پوشانده ای خداوند تو را بپوشاند (و می گویند تابوت محمل گونه، از آن زمان پدید آمد).
زینت های آن حضرت
توصیه و دستور اسلامی این است که زن خود را زینت کند ولی برای شوهر، متجمل باشد ولی در خانواده و برای همسر. و اسلام آن را یک وظیفه برای زن می داند و لذّات پدید آمده از آن را لذّاتی مشروع و حلال. در آنچه که مربوط به بیرون است اسلام اصرار دارد که زن متجمل نباشد، خود را به بوئی خوش نیاراید لباس شهرت نپوشد، در وسط خیابان راه نرود، از کفش و پای او صدائی برنخیزد و... و حضرت فاطمه - سلام الله علیها - این چینن بود و در تمام مدت عمر چنان عمل می کرد.

روایات ما سخن از این دارند که حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خود را برای همسر خویش آراست وحتی در یکی از جنگهای صدر اسلام که علی بسلامت از جنگ باز می گشت حضرت فاطمه - سلام الله علیها - خود را آرایش کرد و به استقبال علی رفت، و این لذت حلالی است که اسلام بر آن صحه گذارده و بانوی اسلام بدان عامل است و ما قبلاً در این مورد سخن گفته ایم.

در عین حال این سخن پیامبر - صلی الله علیه و آله - هم برای بیرون محیط خانه مطرح است که فرموده بود:
« یا فاطمه ما من امراه تزینت حسنه»، ای فاطمه زنی نیست که خود را بیاراید، «و خرجت من بیتها باحسن ملبوس»، ازخانه خود با زیباترین پوشش خارج شود، «حتی ینظر الیها الناس» و در پی آن در دید و منظر مردم قرار گیرد، « الا لعنها ملائکه السموات السبّع و الارضین» جز آنکه فرشتگان آسمان هفت گانه و زمین ها بر او لعنت فرستند، «و کانت فی غضب اللّه حتی تموت»، او هم چنان در خشم وغضب خداست تا بمیرد،«و یمور بها الی النار» و فرمان می دهد او را در دوزخ اندازند.

در عین حال در عین چنان پوشش و عفافی، زن می تواند به ضرورت نیاز جامعه و خودش حضور اجتماعی داشته باشد، از حق خود و خانواده، و از حق شرافت جامعه و اسلام دفاع کند. پوشش و ستر مانع حق گوئی و حق طلبی، و حتی مانع کار و تلاش نیست، حضرت فاطمه - سلام الله علیها - در عین چنان پوشش و ستر و در عین خانه داری و فرزندی داری :

معین و همکار همسر است، دارای حضور اجتماعی به موقع است، در مسیر هدایت زنان و بانوان است، خط سیاسی روشنی را تعقیب می کند، حق طلب است، مبارز است و در برابر ناروائی ها و نامرادی ها با تمام وجود می ایستد و حتی خلیفه زمان را به محاکمه می کشاند.
تاریخ فریقین پر است از اینگونه تلاش ها و اقدامات و این از یکسو پاسخی است به آنها که حجاب را عامل محدودیت و قید وبند برای کار و تلاش اجتماعی معرفی می کند و از سوی دیگر درسی است برای همه آنها که می خواهند در صراط مستقیم و وادی حق در سیر و سعی باشند.
[1] . منتهی الامال، ج 1 ص 133.
[2] . سوره آل عمران، آیه 34.
[3] . وسایل الشیعه، ج 14، ص 122.
[4] . ریاحین الشریعه، ج 1 ص 216.
[5] . حلیه الاولیاء، ج 2، ص 42.
[6] . منتهی الامال، ج 1، ص 134.

دکتر علی قائمی

جمعه 28/9/1393 - 16:15
حجاب و عفاف

بسم ربّ الشّهداء و الصّدّیقین

قلب ، جاده ای است که تنها مسافر آن باید خدا باشد .

قلبی که با غیر خدا آشناست ، کوچه ای بن بست است .

«و تو ای خواهر دینی ام: چادر سیاهی که تو را احاطه کرده است ازخون سرخ من کوبنده تر است.»

(شهید عبدالله محمودی)



«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، که شمایید که دشمن را با چادرسیاهتان و تقوایتان می کشید.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را می بینی و دشمن تو را نمی بیند.»
(سردار شهید رحیم آنجفی)



«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.»

(شهید محمد کریم غفرانی)
«خواهرم: از بی حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل باش.»

(شهید حمید رضا نظام)



«از تمامی خواهرانم می خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظ باشند.»

(شهید سید محمد تقی میرغفوریان )



«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت کن.»
(طلبه شهید محمد جواد نوبختی )



«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.»

(شهید صادق مهدی پور)
«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام می زند.»

(شهید بهرام یادگاری)



«تو ای خواهرم… حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است.»
(شهیدابوالفضل سنگ تراشان)



«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(س) قسمتان می دهم که، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعایت کنید.»

(شهید حمید رستمی)



«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.»

(شهید علی اصغر پور فرح آبادی)



«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی معنویت و صفا می کشاند.»

(شهید علی رضائیان)



«از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که حجاب خون بهای شهیدان است.»

(شهید علی روحی نجفی)



«مادرم… من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.»
(شهید غلامرضا عسگری)



«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می ترسد تاسرخی خون من.»

(شهید محمد حسن جعفرزاده)



«خواهرم: زینب گونه حجابت را که کوبنده تر از خون من است حفظ کن.»
(شهید محمد علی فرزانه)
« خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می کنند… هدف دار در جامعه حاضرشده اند.»

(رییس جمهور شهید محمد علی رجایی)

جمعه 28/9/1393 - 16:13
حجاب و عفاف




هرحكم فقهی و حقوقی دارای مبانی است كه از منابع آن گرفته شده است. باید توجه داشت كه احكام فقهی و حقوقی اسلام، افزون بر این كه دارای مبانی وحیانی از منابع كتاب و سنت است، همچنین دارای مبانی عقلانی و در بیشتر موارد مبانی عقلایی است. این بدان معناست كه احكام فقهی و حقوقی اسلام، دارای مبانی چند وجهی است.

براساس این روح حاكم برقوانین و احكام اسلامی است كه گفته می شود احكام آن مطابق فطرت انسانی است. بنابر این، هر آنچه با فطرت و مستقلات عقلانی در تضاد باشد، می بایست درباره آن شك كرد.

هماهنگی احكام اسلام با مستقلات عقلانیهرحكم فقهی و حقوقی دارای مبانی است كه از منابع آن گرفته شده است. باید توجه داشت كه احكام فقهی و حقوقی اسلام، افزون بر این كه دارای مبانی وحیانی از منابع كتاب و سنت است، همچنین دارای مبانی عقلانی و در بیشتر موارد مبانی عقلایی است. این بدان معناست كه احكام فقهی و حقوقی اسلام، دارای مبانی چند وجهی است.

براساس این روح حاكم برقوانین و احكام اسلامی است كه گفته می شود احكام آن مطابق فطرت انسانی است. بنابر این، هر آنچه با فطرت و مستقلات عقلانی در تضاد باشد، می بایست درباره آن شك كرد.

هماهنگی احكام اسلام با مستقلات عقلانی

نكته دیگری كه باید بدان توجه داشت، این است كه احكام و قوانین اسلامی، با مستقلات عقلانی ارتباط تنگاتنگی دارد. از این رو، هر آنچه عقل آن را زشت و قبیح می شمارد و به عنوان نبایدهای اخلاقی از آن یاد می كند یا نیك و حسن می داند و به عنوان بایدهای اخلاقی بر آن تاكید می كند به عنوان قانون، امضا و تایید شده است.

در روایات بسیاری كه در اصول كافی نیز نقل شده بر هماهنگی و همراهی عقل و دین وحیا تاكید شده و اینكه این سه گانه از هم جدایی ندارد و هر جا یكی یافت شد آن دو دیگری هم در كنار آن است. حیا به معنای شرم و آزرم است كه انسان نسبت به زشتی ها و بدی ها از خود به نمایش می گذارد و نابهنجاری ها را ناپسند داشته و از آن پرهیز می كند. این حكم فطرت و عقل را دین در قالب حجاب، قانونی كرده است.

حجاب درحقیقت، نماد عینی و بروز و ظهور حیای ذاتی انسان است. اگر بخواهیم حیا را تجسم بخشیم، درشكل حجاب ظهور می كند. حجاب به معنای پوشاندن ناپسندها و زشتی های ظاهری است. انسان به طور طبیعی و فطری از آشكار شدن شرمگاهش حیا می كند.
از این رو آدم وحوا پس از آشكار شدن آن در هنگام خوردن میوه درخت ممنوع، درپی حجاب و پوشش آن با برگ های درخت برآمدند.

حجاب برای مرد و زن واجب است هرچند كه به سبب تفاوت های فیزیكی و اندامی مرد و زن، تفاوت هایی نیز درحدود آن وجود دارد.
از آیات قرآنی بویژه آیه 59 سوره احزاب برمی آید كه پوشش زنان می بایست سرتا سری باشد به گونه ای كه از سر تا پای ایشان را بپوشاند: خداوند می فرماید:«یا ایها النبی قل لازواجك وبناتك و نساء المومنین یدنین علیهن من جلابیبهن.»

در این آیه سخن از جلباب است كه به معنی پوشش سراسری زن است كه در قدیم مرسوم بوده و این واژه در قرآن خطاب به زنان امر شده است كه جلابیب را به خود نزدیك كنید.
اما اینكه این پوشش سرتاسری كه همانند چادر و عبای عربی می باشد، آیا می بایست صورت و چهره را نیز بپوشاند، باتوجه به آیه 31 نور كه می فرماید: «لایبدین زینتهن الا ماظهر» این معنا به دست می آید كه این پوشش می بایست همه زینت های طبیعی بدن زن و آرایه های مصنوعی مانند گوشواره، گردنبند و النگو و مانند آن را بپوشاند.

در روایات نیز بر پوشش تمام بدن زن به جز كف و وجه یعنی دست تا مچ و گردی صورت كه در نماز هم همین مقدار استثنا شده، تاكید شده است.

حجاب، اختیاری یا اجباری

اما اینكه گفته می شود نباید با اجبار مردم را به عملی وادار ساخت، این درباره عمل فردی و شخصی در محیط و حریم خصوصی است؛ اما عنوان شهروندی و پذیرش آن مقتضیاتی دارد كه از جمله آنها عمل به قانون اجتماعی است. اگر در جامعه، قانونی مانند قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی وضع شده است، هیچ یك از شهروندان چه رانندگان و چه عابران پیاده كه از خیابان می گذرند نمی توانند این قانون را نادیده بگیرند و بگویند كه قانون برای رانندگان است و عابران پیاده می توانند تخطی كنند.

حجاب در حقیقت یك قانون اجتماعی است و همانند قانون و مقررات راهنمایی و رانندگی الزامی و تخطی از آن افزون بر گناه، مجازات هائی را در پی دارد. در هر جامعه ای اگر قانون زیر پا گذاشته شود، امنیت اجتماعی و اخلاقی جامعه از میان می رود و نمی توان به صرف اینكه من می خواهم تا خط عابر پیاده، خودروی خود را در سر چهارراه جلو ببرم، در حقیقت تجاوز به حقوق دیگران است؛ بدحجابی همانند تجاوز از خط عابر پیاده است كه مجازات خاص خود را دارد؛ زیرا اطمینان و اعتماد عابران پیاده را سلب می كند و عابر همواره در هنگام عبور از چهارراه ها در هراس است. جامعه ای كه افراد در آن احساس ناامنی می كنند، جامعه ای است كه قانون را زیر پا می گذارد.

بنابراین، حتی اگر شهروندان، اعتقادی به حجاب نداشته باشند، می بایست به قوانین مصوب تمكین كنند و آن را اجرا نمایند. از این رو حجاب حتی بر شهروندان مسیحی در كشور اسلامی واجب است؛ زیرا قانون فراگیر است و همگان باید آن را مراعات كنند.
جمعه 28/9/1393 - 16:12
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته