• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3842
تعداد نظرات : 2897
زمان آخرین مطلب : 3734روز قبل
حقوق

ناراحت کننده  از یک دانشجوی دختر با غیرت که برای کسب درآمد و برآورد هزینه های دانشگاه اقدام به واکس زدن میکند

تصویری متأثر کننده از یک دانشجو+ عکس

چهارشنبه 8/9/1391 - 15:50
اهل بیت

تربت امام حسین(ع) همزمان با عاشورا به رنگ سرخ تغییر کرد + تصاویر

رسانه‌های عراقی از تغییر رنگ تربت امام حسین (ع) به رنگ سرخ در صبح روز عاشورا خبر دادند.
به گزارش سرویس بین‌الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از خبرگزاری نون الخبریه عراق؛ "علاء ضیاءالدین" مدیر موزه الحسینیه کربلا با تائید این خبر، افزود: تربت اخذ شده از نزدیکترین مکان مقبره شریف امام حسین (ع) در روز عاشورا و در مقابل بازدیدکنندگان به رنگ سرخ تغییر رنگ داد. 
این در حالیست که شبکه تلویزیونی کربلا وابسته به‌ آستان مقدس امام حسین (ع) این حرکت نادر را به صورت مستقیم پخش کرد. 
در همین حال، برخی از نمایندگان پارلمان عراق با حضور در این موزه، به بازدید از این تربت خاک کربلا پرداختند. 
گفتنی است؛ روز گذشته در بین بازدیدکنندگان از موزه کربلا و همزمان با تغییر رنگ تربت خاک امام حسین (ع)، حسین الشهرستانی معاون نخست وزیر عراق در امور انرژی نیز حضور داشت.











 


مطالب مرتبط :
ناگفته‌هایی از سرداب حرم حضرت اباالفضل العباس(ع) + تصاویر
برچسب ها: تربت ، امام حسین ، سرخ ، تغییر ، رنگ
چهارشنبه 8/9/1391 - 15:36
اخلاق
چهارشنبه 8/9/1391 - 15:3
اخلاق

.

سنگی که میزبان سر امام‌حسین(ع) شد+عکس

خبرگزاری قزوین نیوز :  در «مشهدالنقطه» شهر حلب که محل زیارت عاشقان اهل ‌بیت است، سنگی است که سر مبارک امام‌حسین(ع) روی آن قرار داده شده و قطره خونی روی آن ریخته شد که مورد اهتمام مسلمانان قرار گرفت و از آن سنگ محافظت کردند.

خبرگزاری فارس: سنگی که میزبان سر امام‌حسین(ع) شد+عکس

به گزارش قزوین نیوز ، روایت شده که بعد از اتمام جنگ «طَف» در کربلا، کاروان ابن زیاد به همراه اسرای واقعه طف به سمت شام حرکت کرد و در امتداد رود فرات از سرزمین‌های مختلفی رد شدند تا اینکه به حلب رسیدند و سر مبارک امام حسین(ع) را در آن موضع قرار دادند و مدتی را آنجا توقف کردند.


تصویری از مقام «رأس‌الحسین» علیه‌السلام در مسجد النقطه واقع در حلب

نام این مکان اکنون در شهر حلب «مسجد النقطه» است.

 

 

سنگی که سر مبارک امام حسین (ع) روی آن قرار گرفت

در نزدیکی آن «مشهد النقطه» واقع در کوه جوشن است. مشهور است وقتی که اسرا و کاروان شام به این منطقه رسیدند، خانواده امام حسین (ع) که اسیر شده بودند و سرهای مبارک در آن مکان مستقر شدند و سر مبارک امام حسین (ع) در سنگ مرتفعی قرار داده شد و یک قطره از خون پاک ایشان روی آن سنگ ریخته شد.

این‌قطره خون مورد اهتمام مسلمانان قرار گرفت و از آن سنگ محافظت کردند تا اینکه «سیف الدوله الحمدانی» شام را فتح کرد و او را از مکان این قطره خون آگاه ساختند. پس بنایی برای آن ایجاد کردند.

سنگی که سر مبارک امام حسین (ع) بر روی آن قرار گرفت

جلالی گفته است: در مکه با مردی کهنسال از حلب آشنا شدم که نامش «شیخ عمار» بود و تاریخ مشهد النقطه را می‌دانست و خلاصه آن را اینچنین نقل کرد: سیف الدوله مشهد النقطه را بنا کرد که سنگی بود که سر مبارک امام حسین (ع) روی آن قرار داده شده بود و قطره خونی روی آن ریخته شده بود.

وقتی ترک‌ها آن را گرفتند آنجا را به ذخایر اسلحه تبدیل کردند و بعد خواستند این سنگ را به مسجد زکریا منتقل کنند اما هیچ جنبنده‌ای روی آن حرکت نمی کرد. پس آن را مسجد محسن بازگرداندند و اکنون این سنگ در نزد آن طفل در مشهد النقطه است.

نام های اهل بیت اثنا عشر در مکان مرتفع نوشته شده است:

"بسم الله الرحمن الرحیم اللهم صلِّ على محمد المصطفى، و علی المرتضى، و فاطمة الزهراء ، و الحسن المجتبى، و الحسین الشهید، و علی بن الحسین زین العابدین، و محمد الباقر، و جعفر الصادق، و موسى الکاظم، و علی الرضا، و محمد الجواد، و علی الهادی، و الحسن العسکری، و الحجة صاحب الزمان علیهم السلام".

بر روی درب داخلی صحن نوشته شده است:

بسم الله الرحمن الرحیم. مشهد مولای ما حسین بن علی بن ابیطالب (علیه السلام) در دوران عالم عادل و پادشاه اسلام و مسلمین «أبی المظفر الغازی بن الملک الناصر»، «یوسف بن أیوب»، «ناصر أمیر المؤمنین» در سال 572 هجری بنا شده است.

در سال 1337 هجری در هنگام ورود فرانسوی‌ها به حلب عده‌ای مردم و تخریب کنندگان وارد مشهد النقطه شده و ذخایر و اسلحه از آنجا ربودند و به هنگامی که می‌خواستند دینامیتی از آنجا بردارند، منفجر شد و بنیان مشهد النقطه تخریب شد و قسمتی از آن باقی ماند.

 

چهارشنبه 8/9/1391 - 14:57
امر به معروف و نهی از منکر
آیت‌الله بهجت می‌گفتند گریه بر امام حسین(ع) از نماز شب بالاتر است
فرزند مرحوم آیت‌الله العظمی بهجت گفت: پدرم درباره روضه‌ها اصرار داشتند مجلس به مناسبت هر امامی که برگزار شده بود، آخرش به امام حسین(ع) ختم‌ شود.

به گزارش فارس، به مناسبت ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان اباعبدلله‌الحسین علیه‌السلام گفت‌وگوی مشروحی را با حجت‌الاسلام والمسلمین علی بهجت انجام داده‌ایم که در بخش دوم و پایانی به دیدگاه‌های آیت‌الله العظمی بهجت درباره فلسفه عزاداری می‌‌پردازیم.

انبیاء برای امام حسین علیه‌السلام گریه کرده‌اند

 

* چرا برای امام حسین علیه‌السلام گریه کنیم؟/ فلسفه گریه از دید آیت‌الله بهجت چه بود؟

 

ـ امام حسین (ع) شخصیت بی‌نظیری است که خداوند در عالم وجود فقط همین یکی را آفریده است. این به این معنی نیست که بقیه هیچ‌‌ کدام از این ویژگی‌ها را نداشته‌اند، ولی کسی که همه این ویژگی‌ها و خوبی‌ها را تا حد اعلی داشته باشد و همه چیزش را بدهد فقط اباعبدلله (ع) است.

 

کار عظیم امام حسین (ع) در عالم، یگانه است. حالا ما برای چنین شخصیت عظیمی گریه می‌کنیم. گاهی این گریه مرتبه‌ای از ناراحتی است و گاهی مرتبه‌ای از محبت است و اشک از شدت شوق و علاقه است و انسان نمی‌تواند تحمل کند و اشک می‌ریزد.

 

گریه ذاتاً چند نوع است. گریه می‌تواند از سر خوف، شوق، محبت، ناراحتی و... باشد. خیلی از انبیاء از خوف خدا گریه می‌کردند. وقتی عظمت خدا را احساس می‌کردند و در حضور او حتی خیال دیگری می‌کردند، از خوف گریه می‌کردند. اصلا داشتن اندیشه‌ای غیر از خدا برای آنها وحشتناک بوده است.

 

پدرم می‌گفت این حرف چیست که می‌گویند گریه یعنی چه؟ خیلی از انبیاء از خوف خدا بکاء داشته‌اند. آیا از شوق لقاء خدا بکاء نداشتند؟ گریه از شوق رسیدن به معشوق حقیقی عالم داشته‌اند. علاوه بر آن داریم که خود انبیاء برای امام حسین (ع) گریه می‌کردند. آنها وقتی عظمت کار امام حسین (ع) را درک کردند، اشکشان جاری شد و توسل پیدا کردند. این مسئله، تک بودن و عظمت کار امام حسین (ع) را نشان می‌دهد.

 

عظمت کار امام حسین(ع) در برابر کار ابراهیم خلیل(ع)

 

امام حسین (ع) وجود عظیمی است که خدا او را دوست دارد. چه‌طور دوستش دارد؟ آیا همان‌طور که حضرت ابراهیم را دوست دارد؟ نه، خیلی بالاتر از آن است. چرا خداوند اینگونه به اباعبدلله (ع) محبت دارد؟ حضرت ابراهیم تسلیم امر خدا شد و زن و یک فرزند را به بیابان بی آب و علف برد که در آنجا دشمن نبود. یا در سالهای بعد فرزندی را که رعنا شده بود به قربانگاه برد و خواست به دستور خدا قربانی‌اش کند و از آن گذشت ولی فرزندش حتی یک جراحت برنداشت و قطره‌ای خون از او جاری نشد.

 

خداوند برای حضرت ابراهیم سوره‌ای نازل کرد و در شأن ایشان این همه آیات دارد. حالا سوال من این است اگر خداوند می‌خواست راجع ‌به امام حسین (ع) بگوید، چه می‌کرد؟ چند برابر حضرت ابراهیم باید در مورد او می‌گفت؟ یعنی اگر بعد از قضیه حضرت ابراهیم و عبودیت و گذشت و سرسپردگی که نسبت به خداوند داشت، حالا خداوند راجع ‌به امام حسین (ع) سوره‌ای نازل می‌کرد، چه می‌گفت؟ خداوند چه تعریفی از او می کرد؟

 

اگر ما با آن نشانه‌ها و الگوها و ابزارهای شناسایی که خداوند داده، به عظمت کار امام حسین (ع) نگاه کنیم، اینقدر عظیم است که اصلا نمی‌توانیم عظمت آن را درک کنیم. گاهی گریه ما احساسی است در حالی‌که این گریه می‌تواند کارکردهای بسیار بیشتری داشته باشد.

 

گریه، اذن دخول و محرم شدن انسان است

 

پدرم می‌گفت: گریه، رابطه انسان با آن طرف عالم است. گریه، واسطه و رابطه است. وقتی که می‌خواهید وارد حرمی شوید و پا به حریمی بگذارید، طلب اجازه می‌کنید و اذن دخول می‌گیرید.

 

می‌گویید یا خداوند من وارد شوم؟ آیا یا پیامبر وارد شوم؟ یا امام وارد شوم؟ و در روایت است که اگر برای اذن دخول زیارت امام حسین (ع) اشک از چشمت جاری شد، بدان اجازه داده شده است.

 

پس این اشک رابطه انسان با ماوراء است. این اشک یک نشانه است. یک رمز است. فقط یک اتفاق فیزیکی نیست. پدرم تأکید داشت خود گریه یک اذن و اجازه است. مثل چراغی است که روشن می‌شود و برای تو نشانه است. اگر اشکی آمد، علامت این است که به تو اذن داده‌اند. این عین عبارت آقاست.

 

پس اشک گاهی به اعلی علییین وصل است و کلیدش از آنجا زده شده است. ممکن است خیلی‌ها این را نفهمند و بگویند خرافات است، در حالی‌که این اشک به عالم بالا مربوط می‌شود.

 

مطلب دیگر این است که گریه به واسطه جهتی که مصرف می‌شود دارای عظمت است. باید دید چه معرفتی این اشک را به وجود آورده است. مهم است که عاملی که این کلید را زده است، چه بوده است.

 

گریه بر سیدالشهدا علیه‌السلام، بالاتر از نماز شب

 

پدرم می‌گفت: گریه بر سیدالشهدا (ع) از افضل مستحبات باشد. گریه بر سیدالشهدا (ع) از همه مستحبات بالاتر است حتی از نماز شب! چون نماز شب حالتی جسمی دارد ولی گریه بر سیدالشهدا (ع) رقّت روحی است و عامل آن، آن را در درون انسان به وجود آورده است. کلید آن از نهان قلب خورده است و این خیلی ارزشمند است.

 

آیت الله بهجت، 50 سال هر هفته مراسم داشتند و خودشان جلوی در می‌نشستند

 

 

 

 

 

 

* التزام آیت‌الله بهجت به برگزاری روضه اباعبدلله (ع) تا چه حدی بود که حتی تداوم آن را در وصیت نامه خود ذکر کردند؟

 

ـ مسئله روضه اباعبدلله (ع) اینقدر برای آیت‌الله بهجت مهم بود که حدود 50 سال هر هفته مجلس داشتند و ایشان حاضر نبود به این سادگی این کار را ترک کند. حتی در حال مریضی اصرار داشت که این مجلس باید برقرار شود و اصرار داشت که خودش باید حضور داشته باشد. خیلی برایش مهم بود که از اول مجلس حضور داشته باشد.

 

سالها این مجلس روضه در منزل ایشان بود و پدرم درها را باز می‌کرد و خودش دم در می‌نشست و برای هرکسی که وارد می‌شد، احترام می‌کرد. هیچ وقت اینگونه نبود که فقط برای شخصیت خاصی بلند شود و برای همه این احترام را قائل می‌شد.

 

استاد آیت‌الله بهجت پای سماور می‌نشست و در روضه سیدالشهدا علیه‌السلام چای می‌داد

 

ایشان می‌گفت: استاد بزرگ ما، مرحوم غروی کمپانی (آیت الله کمپانی اصفهانی) که از لحاظ علمی در سطح بالایی بود، در مجالس روضه ابا عبدالله (ع) پای سماور می‌نشست و چای می‌داد.

 

مطلب دیگری که پدرم در این روضه‌ها بر آن اصرار داشت این بود که مجلس به مناسبت هر امامی که برگزار شده بود، باید آخرش به امام حسین (ع) ختم می‌شد. ایشان تأکید می‌کرد امام حسین (ع) منشأ همه اینهاست و اینقدر بزرگ است که همه اینها به او متوسل می‌شدند. نه تنها امامان، بلکه قبل‌تر از آن پیامبران نیز به ایشان متوسل می‌شدند.

 

خواندن زیارت عاشورا هر روز با صد لعن و صد سلام

 

مرحوم آیت‌الله بهجت هر روز زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‌خواند و بارها می‌گفت: آقایی از خدا خواسته بود تا زیارت عاشورایش هیچ روزی ترک نشود حتی در روز مرگش. ایشان نمی‌گفت که این درخواست خود من است. در حالی‌که ما می‌دیدم خودش هر روز این کار را می‌کرد.

 

ایشان روز یکشنبه رحلت کرد. یک روز قبلش که شنبه بود، دیدم ایشان مشغول خواندن زیارت عاشورا شده بود و هنگامی که برای رفتن به درس جلوی در ایستاده بود، صد لعن و صد سلام را با تسبیح می‌شمرد. آن روز از همه روزها سرحال‌تر بود.

 

ایشان هر روز که به درس می‌رفت، شاید با تأخیر می‌رسید. به هرحال سن ایشان بالا بود و کمی کارها با تأخیر انجام می‌شد. خودشان می‌گفت کاری مانند لباس پوشیدن که در گذشته در عرض پنج دقیقه انجام می‌دادم، شاید الآن بیست دقیقه از من وقت می‌گیرد.

 

ایشان همیشه تا آماده می‌شدند، چند دقیقه‌ای از وقت گذشته بود که به دم در می‌رسیدند. ولی آن روز آخر، نیم ساعت زودتر جلوی در نشسته بودند و صد لعن و صد سلام را با تسبیح می‌گفتند که پس از آن عارضه‌ای به ایشان دست داد که گفت من امروز به درس نمی‌روم.

 

مرحوم آیت‌الله بهجت تا لحظات آخر به خواندن زیارت عاشورا آن هم با صد لعن و صد سلام و حضور در مجلس سیدالشهدا (ع) التزام داشت. حتی در حالت مریضی می‌گفت من را به مجلس ببرید که می‌خواهم طلب شفا در مجلس امام حسین (ع) کنم.

 

پس از من، از ثلث مانده‌هایم، مجلس عزا و روضه سید‌الشهدا (ع) را اقامه کنید

 

 

 

 

 

 

* سفارش آیت‌الله بهجت در مورد عزاداری برای اباعبدلله علیه‌السلام چه بود؟

 

ـ سفارش پدرم همیشه این بود که خدا می‌داند این توسلات برای انسان چه می‌کند. این توسل برای انسان یک ارتباط است. چه‌طور وقتی یک لامپ را به الکتریسیته متصل می‌کنیم، نور می‌دهد. انسان اگر به اینها متوسل شود، اسباب وصل می‌شود. این توسل، یاد معشوقِ معشوق افتادن است. چون این بزرگواران عاشق خداوند بودند و خدا نیز عاشق آنها بود.

 

انسان وقتی به آنها متصل شود، انگار به خدا متصل شده است. این توسلات انسان را خدایی می‌کند. نظر ایشان این بود که انسان هرچه می‌تواند در این زمینه کم نگذارد. لذا خود ایشان با آخرین توانش می‌آمد.

 

ایشان در وصیت‌نامه خود ذکر کردند که بعد از من از ثلث مانده‌هایم، مجلس عزا و روضه سید‌الشهدا (ع) را اقامه کنید. ایشان می‌گفت اگر من در عمرم 50 سال مراسم گرفتم، کم است و بعد از من شما باز هم برایم مراسم روضه اباعبدلله (ع) را بگیرید. ایشان روی این مسائل خیلی توصیه و تأکید داشت.

 

شرکت در مجالس روضه سیدالشهدا علیه‌السلام تعظیم شعائر است

 

* خود ایشان چه عمل خاصی را در ماه محرم انجام می‌دادند؟

 

ـ یکی از کارهای ایشان این بود که در مراسم مختلفی که برای اباعبدلله (ع) گرفته می‌شد، به اندازه توانشان شرکت می‌کردند. از زمان قدیم که من بچه بودم، ایشان به شرکت در این مجالس التزام داشت. شرکت در مجالس این بزرگواران را عظمت بخشیدن به یاد و نام آنها می‌دانست.

 

لذا می‌گفت شرکت در این مجالس تعظیم شعائر است. ما باید به شعائر خود عظمت بخشیده و عزیز نگه داریم و برایمان مهم باشد و به آنها اعتنا کنیم و برایشان وقت بگذاریم و عمر عزیز خود را صرف آن کنیم. در این روزها خواندن زیارت عاشورا را به خصوص در تاسوعا و عاشورا با احوالات بیشتری انجام می‌داد.

 

به ما توصیه می‌کرد در این روزها (ایام محرم) این زیارت را بخوانید. مطلب دیگر اینکه خنده ایشان اصولا صدا نداشت و همیشه در حد یک لبخند بود. اما در این روزها ایشان اصلا همان لبخند را هم نداشت و پیوسته گرفته بود و به یاد امام حسین (ع) در حزن بود و می‌گفت: همین به یاد آنها بودن را فقط خدا می‌داند چقدر اجر دارد.

 

ایشان اصرار داشت وقتی مجلس می‌گیرید، برتری‌ها و امتیازات اهل بیت (ع) را بگویید. فضائل و مناقب این حضرات را بگویید و نسبت به این قضیه ابراز احساسات کنید. حتی اگر گریه و اشک شما نمی‌آید، حالت گریه به خود بگیرید و در حال حزن باشید. تباکی کنید.

 

شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان محبت ذی‌القربی و اجر رسالت پیامبر(ص) است

 

آیت‌الله بهجت همیشه می‌گفت: شرکت در مجالس سیدالشهدا (ع) محبت به ذی‌القربای پیامبر (ص) است. در آیه قرآن است که شما به ذی‌القربای پیامبرتان محبت کنید. پیامبر(ص) فرمود من پیامبر شما بودم و از شما چیزی نمی‌خواهم و اجر و مزدی جز محبت به نزدیکانم نمی‌خواهم.

 

خداوند به پیامبر (ص) می‌فرماید: «قل»، بگو من از شما اجر نمی‌خواهم، فقط به نزدیکانم محبت کنید. محبت می‌خواهم. این خیلی لطیف است. چون انسان بالاترین چیزی که می‌تواند بدهد، محبت و عشق و دوستی است و خداوند و پیامبرش فقط همین را از انسان می‌خواهند.

 

پدرم می‌گفت شرکت در مراسم امام حسین (ع) همان ابراز عشق و محبت است. همان دوستی و محبت ذوی‌القرباست که خداوند دستور داده است. این شرکت در مراسم اجر رسالت پیامبر (ص) است. شما به این نیت برو و به خدا بگو تو گفتی و من هم آمدم. من همان محبتی را که تو می‌خواهی انجام می‌دهم. به کسانی که تو دوستشان داری و عزیز می‌داریشان، محبت می‌کنم.

 

ایشان در عبارت دیگری می‌گفت بر همه لازم است این کار را انجام بدهند. در این کاری که از دست برمی‌آید، کوتاهی نکنند و در این مجالس شرکت کنند و صرفا با ریتم مداح به هیجان نیایند و چیزی که آنها را به هیجان می‌آورد، عشق باشد.

چهارشنبه 8/9/1391 - 13:52
اخلاق
عاشورا، عاشقانه ای آرام در قلب واقعه کربلاست.
عاشورا، عرضه اثبات ظفرمندی انسان خداگونه بر سپاه ابلیس است.
عاشورا، شراره عشق حق است که بر جان عاشقان حسین فرو می ریزد.
عاشورا، تکلیف است و عاشورایی شدن عمل به تکلیف.
عاشورا، نقطه اوج ادای امانت انسان است.
عاشورا، نمایش قدرتِ روح در کوران حوادث و نشانه آرامش در توفان بلاهاست.
عاشورا، مبدایی دوباره برای جان گرفتن اسلام است.
عاشورا، صحنه پیكار تمامی ایمان در برابر تمامی كفر است.
عاشورا، روز استقامت در دین، به بلندای «صراط مستقیم» است.
عاشورا، روز هجرت آگاهانه و جانبازی عاشقانه در راه دوست است.
سه شنبه 7/9/1391 - 7:22
اخلاق
به نام خدا
سلام بر حسین كه جانش را تقدیم نمود ،
سلام بر آن كسى كه در نهان و آشكار خدا را اطاعت نمود ،
سلام بر آن كسى كه خداوند شفا را در خاكِ قبرِ او قرار داد ،
سلام بر آن كسى كه (محلِّ) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست ،
سلام بر آن كسى كه امامان از نسل اویند ،
سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران ،
سلام بر فرزند سرور جانشینان ،
سلام بر فرزند فاطمه زهراء ،
سلام بر فرزند خدیجه كبرى ،
سلام بر فرزند سدرة المنتهى ،
سلام بر فرزند جنّة المأوى ،
سلام بر فرزند زمزم و صفا ،
سلام بر آن آغشته به خون ،
سلام بر آنكه (حُرمَتِ) خیمه گاهش دریده شد ،
سلام بر پنجمینِ اصحابِ كساء ،
سلام بر غریبِ غریبان،
سلام بر شهیدِ شهیدان ،
سلام بر مقتولِ دشمنان ،
سلام بر ساكنِ كربلاء ،
سلام بر آن كسى كه فرشتگانِ آسمان بر او گریستند ،
سلام بر آن كسى كه خاندانش پاك و مطهّرند ،
سلام بر پیشواى دین ،
سلام بر آن جایگاههاى براهین و حُجَجِ الهى ،
درود بر آن پیشوایانِ سَروَر،
سلام بر آن گریبان هاى چـاك شده،
سلام بر آن لب هاى خشكیده،
سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ،
سـلام بر آن ارواحِ (از كالبد) خارج شده ،
سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ،
سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف ،
سلام بر آن خون هاى جارى ،
سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ،
سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)،
سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)
سه شنبه 7/9/1391 - 7:19
اخلاق
روز عاشورا، وداع پرسوز و گدازترین خواهر، با عزیزترین برادر تاریخ است.

روز عاشورا، روز به بار نشستن «خون» در سوگ پرپر شدن گل های محمدی است.

روز عاشورا، روز استقامت در دین، به بلندای «صراط مستقیم» است.

روز عاشورا، روز تماشای چگونه مردن برای آموختن چگونه زیستن است.

روز عاشورا، روز مُحرِم شدن در حرم مُحرَّم است!

روز عاشورا، روز عاشورایی شدن حق جویان و حق طلبان است.

روز عاشورا، روز انجام بزرگترین مسئولیت «آدم» در دشوارترین شرایط است.

روز عاشورا، روز دادن آنچه هست برای ایجاد آنچه باید باشد.

روز عاشورا، روز پایداری و وفاداری در عصر غروب دین در روزگار بی تفاوتی-هاست!

روز عاشورا، روز متفرق شدن دنیاطلبان و زرخواهان از محضر رهبر است.

روز عاشورا، روز یادگیری رسم دین‌داری و آیین وفاداری است.

روز عاشورا، روز هجرت آگاهانه و جانبازی عاشقانه در راه دوست است.

روز عاشورا، روز انتخاب شهادت در عصر زندگی حاکمان جور است.

ظهر عاشورا، میعادگاه ملاقات خداوند با سالار شهیدان(علیه السلام) است.

نهضت عاشورا، سیرابی حقیقت و پاسداری از امر به معروف و نهی از منکر است.

نهضت عاشورا، پایه‌گذار تمامی نهضت‌های بر حق روزگاران است.

حادثه عاشورا، کمر تاریخ را شکست و ماندگارترین باور را بر پهنه زمان نگاشت.

تاریخ عاشورا، مسلمانان واقعی را معرفی کرد و نقاب از چهره ها برداشت.

سه شنبه 7/9/1391 - 7:17
اخلاق


پیامبر صلى الله علیه و آله:
مردى به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض كرد: به من اخلاقى بیاموزید كه خیر دنیا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.

 

شنبه 4/9/1391 - 21:31
اخلاق

روضه خوانی در منزل یک نفر مسیحی!

پدید آورنده : مرتضی عبدالوهابی ، صفحه

شب عاشورای حسینی، مرکز ایرانی ها در پاریس سیاه پوش شده بود . شیخ محمد باقر واعظ، خودش را برای خواندن روضه و ذکر مصیبت آماده می کرد . باورش نمی شد; دست تقدیر او را در ماه محرم از آن سوی دنیا به فرنگستان کشانده بود . یکی از تجار ایرانی مقیم پاریس که با او سابقه رفاقت داشت; زمینه این کار را فراهم آورده بود . در همین وقت شخصی نزدیک شد و آهسته در گوشش گفت:
- آقا! امشب برای خواندن روضه به خانه یک فرانسوی می روید؟
- نه، برنامه اینجا که تمام شد; خودم اعمال مستحبه دارم . می خواهم زیارت «ناحیه مقدسه » بخوانم .
شیخ محمدباقر به یاد مرد فرانسوی افتاد . در شب اول محرم، آن مرد که یک جواهرفروش بود، با همسر و فرزندش به مرکز ایرانی ها آمده بودند . پس از مراسم گفته بود:
من هم نذر دارم . اگر امکان دارد، این آقای روضه خوان ده شب هم برای خواندن روضه به منزل ما بیاید .
شیخ محمدباقر موافقت کرده بود . شب اول، همگی دسته جمعی به خانه آن مرد فرانسوی رفته بودند . خانه ای بزرگ در منطقه اعیان نشین پاریس . واعظ روضه خوانده بود و ایرانی ها گریه کرده بودند . مرد فرانسوی، خانواده اش و خدمه منزل همه اندوهناک گوشه ای ایستاده بودند . آنها هیچ کدام زبان فارسی نمی دانستند و چیزی از روضه نمی فهمیدند . تقاضای ترجمه هم نکرده بودند .
شیخ محمدباقر پس از روضه خوانی به مرکز ایرانی ها برگشت . اباعبدالله (ع) چه مجالسی برای او تدارک دیده بود . روضه خوانی برای ایرانی های مقیم پاریس به اندازه کافی برایش غیر منتظره بود; اما روضه خوانی برای مسیحی ها، شگفتی او را دو چندان کرده بود .
این برنامه تا شب «تاسوعا» ادامه داشت . در این وقت دستی به شانه شیخ محمد خورد و او را به خود آورد:
- آقا! همه منتظرند; نمی خواهید روضه بخوانید؟
صبح روز بعد، جواهر فروش فرانسوی آمد . گرفته و ناراحت بود . گله کرد . شیخ محمدباقر که زبان خارجی نمی دانست . ایرانی ها او را قانع کردند که شب گذشته به واسطه برنامه های ویژه، امکان حضور فراهم نشد . مرد فرانسوی گفت:
من ده شب نذر داشتم . اگر امکان دارد، آقا برای شب یازدهم به جای شب گذشته بیاید تا ده شب عهد من کامل شود .
شب یازدهم شیخ محمدباقر با عده زیادی از ایرانی ها به خانه مرد فرانسوی رفتند . پس از مراسم، صاحب خانه کنار شیخ نشست و چیزهایی گفت . یکی از ایرانی ها صحبت های او را ترجمه کرد .
- آقای محترم! از شما به خاطر این ده شب حضور و اجرای برنامه ویژه مذهبی، تشکر می کنم . صد لیره طلا به عنوان حق الزحمه برایتان در نظر گرفته ام!
شیخ محمدباقر مکثی کرد و گفت:
من این دهه را به خاطر پول به منزل شما نیامدم; اگر دلیل روضه و عهد خود را به من بگویید، خوشحال تر می شوم . همه منتظر بودند تا راز این مجالس را از زبان آن مرد مسیحی بشنوند .
محرم سال قبل برای خرید جواهر راهی هند شده بودم . در بمبئی مقدار زیادی طلا خریدم و آماده بازگشت شدم . طلاها را داخل یک صندوقچه پنهان کردم . تقریبا تمام سرمایه ام را به هند آورده بودم و طلا خریده بودم . از بخت بد، صندوقچه با تمام محتویات داخل آن به سرقت رفت . نمی دانم دزدها تعقیبم کرده بودند، مرا هنگام خرید دیده بودند یا جای صندوقچه را می دانستند؟ از غصه به حد مرگ رسیدم . نزدیک بود سکته کنم . روی بازگشت به کشورم را نداشتم . هستی و آبرویم برباد رفته بود . از خانه بیرون آمدم . شیعیان بمبئی در خیابان مشغول عزاداری بودند . اسبی پیشاپیش جمعیت در حال حرکت بود و پارچه های سبز به آن بسته بودند . پشت سر اسب، مردان سیاه پوش سر و پا برهنه به سینه زنی و زنجیر زنی مشغول بودند . شخصی در بین جمعیت با لحن سوزناک می خواند . در همان حال دلم شکست . بغضم ترکید . گریان با آنان همراه شده و شروع به عزاداری کردم . با صاحب عزا عهد کردم اگر به کرامت خود، سرمایه ام را به من بازگرداند، سال آینده هرجا باشم صدلیره طلا برای نذر روضه خوانی خود بپردازم .
مراسم که تمام شد، همه پراکنده شدند . فقط من برجای ماندم . توان حرکت نداشتم . ناگهان شخصی رنگ پریده، نفس زنان کنارم آمد . صندوقچه ام را به دستم داد و گریخت . با خوشحالی به خانه برگشتم . صندوقچه را محکم در دست گرفته بودم . می ترسیدم دوباره کسی آن را بدزدد . در منزل آن را باز کردم و طلاها را وارسی کردم . حتی یک قطعه کوچک هم کم نشده بود . همه چیز سرجای خودش بود! (1)
پی نوشت:
1) داستانهای شگفت، شهید دستغیب، ص 309 و 310 .

شنبه 4/9/1391 - 21:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته