• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 3842
تعداد نظرات : 2897
زمان آخرین مطلب : 3730روز قبل
عقاید و احکام
پذیرش نصیحت

لقمان حکیم(ره):

"یا بُنَیَّ ... عَلَیکَ بِالمَوعِظَةِ فَاعمَل بِها فَإنَّها عِندَ العاقِلِ أَحلی مِنَ العَسَلِ الشَّهدِ..."

"فرزندم نصیحت را بپذیر و به آن عمل کن که نصیحت نزد عاقل از عسل ناب شیرین‌تر است..."

(ارشاد القلوب، ج1، ص72)

نتیجه پذیرش نصیحت

امام علی(ع):

مَن قَبِلَ النَّصیحَةَ سَلِمَ مِنَ الفَضیحَةِ؛

هر کس نصیحت را بپذیرد، از رسوایی به سلامت می‌ماند.

(غررالحکم، ج5، ص277، ح8344)

نصیحت نیاز مومن

امام جواد(ع):

اَلمُؤمِنُ یَحتاجُ إلی ثَلاثِ خِصالٍ: تَوفیقٍ مِنَ اللّه وَواعِظٍ مِن نَفسِهِ وَقَبُولٍ مِمَّن یَنصَحُهُ؛

مؤمن نیازمند سه چیز است: توفیقی از پروردگار، پند دهنده‌ای از درون خویش و پذیرش از نصیحت کنندگان.

(بحارالأنوار، ج78، ص358، ح1)

حق نصیحت کننده

امام سجاد(ع):

و أَمّا حَقُّ النّاصِحِ فَأَن تَلینَ لَهُ جَناحَکَ ثُمَّ تَشرَئِبَّ لَهُ قَلبُکَ وَتَفتَحَ لَهُ سَمعَکَ حَتّی تَفهَمَ عَنهُ نَصیحَتَهُ ثُمَّ تَنظُرُ فیها فَإن کانَ وُفِّقَ فیها لِلصَّوابِ حَمِدتَ اللّه عَلی ذلِکَ وَقَبِلتَ مِنهُ وَعَرَفتَ لَهُ نَصیحَتَهُ... ؛

حق نصیحت کننده این است که نسبت به او فروتنی کنی، دل را برای فهم نصیحتش آماده نمایی و به سخنانش گوش دهی و اگر گفتارش درست بود خدا را شکر گویی و بپذیری و حق شناسی کنی... .

(تحف العقول، ص269)

بهترین واعظ

امام علی(ع):

لا واعِظَ أبلَغُ مِن النُّصحِ؛

هیچ واعظی مؤثرتر از نصیحت نیست.

(غرر الحکم، ح 10622 منتخب میزان الحکمة، ص 600)

منبع:

www.aviny.com

چهارشنبه 2/12/1391 - 19:58
انتقادات و پيشنهادات

یا سلام..خدمت مدیر عزیز ثبت مطالب

ممنونم از حضور و الحوالپرسی شما.......اگر مطالب دوبار تکرار می شود معذرت می خواهم از اینترنت است چون کند است یکدفعه دوبار تکرار می شود

غذر مرا بپذیرید ..تندرست وشاد باشید التماس دعا یا علی مولا

چهارشنبه 2/12/1391 - 14:51
عقاید و احکام
 

نشانه های ظهور امام زمان (عج)

ظهور منجی بشر در دوران آخرزمان، باوری است قطعی و همگانی. ادیان و شرایع توحیدی و غیرتوحیدی و نیز بعضی از مكاتب بشری، نوید چنین روزی را به پیروان خویش داده‏اند. در این میان، اسلام با مبانی قویِ نظری و عملی، موضوع ظهور را به صورت صحیح تبیین كرده و با راهكارهای مناسب و درخور، واژه انتظار و منتظرِ مصلح را در میان جوامع اسلامی تبیین كرده است.

به گزارش نیمروز به نقل از تبیان، واژه مهدویّت و مهدی علیه‏السلام تبلور فرهنگ انتظار است كه همه مسلمین، اعم از شیعه و اهل سنت در باور داشتِ آن، اتفاق نظر دارند. از زمان ظهور اسلام، پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و اهل بیت علیهم‏السلام و صحابه و یاران ایشان، عهده‏دار تبیین فرهنگِ مهدویت بوده‏اند و این رسالت در هر عصری، میان آنها ادامه پیدا كرده تا دوران غیبت كبرایِ امام زمان علیه‏السلام كه در این برهه مهم و حساس، علما و مبلغان دینی مسئولیت تبیین و تثبیت آن را به عهده گرفته و مردم را به فرا رسیدن روزگار ظهور امیدوار می‏كنند.

ضرورت بیان نشانه‏های ظهور

هر مسئله‏ای كه اهمیت و مقبولیت عمومی داشته باشد، مخاطرات و تهدیدها نسبت به آن از ناحیه سودجویان و فرصت طلبان بیشتر خواهد شد؛ از جمله این مسائل كه دارای شاخصه‏های جهانی و همگانی است، ظهور منجی است كه به منزله اعتقاد و باور عمومی در همه ادیان مطرح شده است. طبیعی است افرادی كه به دنبال منفعت و سودجویی فردی‏اند با آزمندی بسیار و با ظاهر سازی فریبنده به اغفال مردم می‏پردازند تا به نیّت سوء خود برسند.

از اینرو بیان نشانه‏ها و علایم ظهور، ضروری است و رهبران و بزرگان دین، برای جلوگیری از این انحراف ها و كج‏روی ها و برای حفظ باورهای اصیل مردم، باید منجی و مصلحِ آخر زمان را با تمام شاخصه‏ها و خصال معرفی نمایند و برای ظهور و قیام او نشانه‏ها و علایمی را بیان كنند تا مردم در تمیز سره از ناسره در تحیر و تردید نمانند.

از همین رو در روایات و احادیث بسیاری منجیِ آخر زمان (= حضرت مهدی علیه‏السلام ) و كیفیت ظهور او، با تمام علایم و نشانه‏ها بیان شده است.

در رویكرد كلی و كلان، می‏توان نشانه‏ها و علایم ظهور امام زمان علیه‏السلام را به انواع مختلف تقسیم كرد كه به یكایك آنها خواهیم    

نشانه های مهدویت عبارتند از :

 الف) نشانه‏های عام و خاص

1. نشانه‏های عام:

آن دسته از نشانه‏ها و علایمی كه شاخصه‏های كلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده‏اند، «علایم عمومی» نامیده می‏شوند؛ نظیر احادیث و روایاتی كه از احوال و اوضاع مردمان آخر زمان خبر می‏دهند و از انحرافات و كج رویهایی كه در آن دوره رخ می‏دهد سخن به میان آورده‏اند كه در واقع، نوعی بیان علایم و نشانه‏های ظهور امام زمان علیه‏السلام است، امّا در قالب و معیار كلی و عمومی.

ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» كه مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی كه سنبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می‏شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است.
«عَنْ اِبْنِ عَباس عَنْ رَسُولِ اللّه‏ِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : فِی حَدیثٍ اَنَّ اللّه‏َ اَوْحی اِلَیهِ لَیْلَةً اَسْری بِهِ اَنْ یُوصِیَ اِلی عَلِیِّ وَاَخْبَرَهُ بِالْأَئِمّةِ مِنْ وُلْدِهِ اِلی اَنْ قالَ وَآخِرُ رَجُلٍ مِنْهُمْ یُصَلّی عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ خَلْفَهُ یَمْلأُ الاَْرْضَ عَدْلاً كَما مُلِئَتْ جَورا وَظُلْما... فَقُلْتُ اِلهی وَسَیِّدی مَتی یَكُوُنُ ذاكَ؟ فَاَوْحَی اللّه‏ُ عَزَّوَجَلَّ اِلَیَّ: یَكُوُنُ ذالِكَ اِذا رُفِعَ الْعِلْمُ وَظَهَرَ الْجَهْلُ وَكَثُرَ القِراءَةُ وَقَلَّ الْعَمَلُ وَكَثُرَ الْقَتْلُ وَقَلَّ الْفُقَهاء وَالْهادُونَ وَكَثُرَ فُقَهاءُ الضَّلالةِ وَالْخَوْنَةِ... وَكَثُرَ الْجَورُ وَالْفَسادُ وَظَهَرَ الْمُنْكَرُ وَاَمَرَ اُمّتُكَ بِهِ وَنَهی عَنِ الْمَعْروُفِ...؛1

ابن عباس می‏گوید: «در شب معراج، مطالبی به رسول اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وحی شد كه باید به حضرت علی علیه‏السلام سفارش كند و به او در مورد ائمه بعد از آن حضرت كه از فرزندانش هستند خبر داد؛ تا آنجا كه فرمود: آخرین آنها [نشانه هایی دارد؛ از جمله اینكه [عیسی بن مریم پشت سرش نماز می‏خواند؛ زمین را پر از عدل و داد می‏كند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد،... عرض كردم: خداوندا! آن كی خواهد شد؟ خداوند به من وحی كرد: هر گاه علم از میان برداشته شود و جهل و نادانی ظاهر شود؛ قرائتهای [قرآن [زیاد امّا عمل كم شود؛ قتل و كشتار زیاد شود، فقهاء و هدایت كنندگان واقعی كم شوند؛ علمای فاسق و خیانتكار زیاد شوند،... جور و فساد زیاد شود؛ منكر ظاهر شود؛ امت تو امر به منكر و نهی از معروف كنند،...»

«حضرت علی علیه‏السلام در جواب سؤال «صعصعة بن صوحان» ـ كه از یاران آن حضرت بود ـ در باب دجّال و خروجش، و پیرامون نشانه‏هایی از ظهور امام زمان علیه‏السلام ، چنین فرمودند:

«فَاِنَّ عَلامَةَ ذلِكَ اِذا اَماتَ النّاسُ الصَّلاةَ وَاَضاعُوا الاَمانَةَ وَاسْتَحَلُّوا الْكِذْبَ، وَاكَلُوا الرِّبا وَاَخَذُوا الرُّشا وَشَیَّدُوا البُنْیانَ وَباعُوا الدّین» ؛  آن دسته از نشانه‏ها و علایمی كه شاخصه‏های كلی و عمومی دارند یعنی در قالب پدیده خاص، در برهه خاص و در افراد خاصی متصف نشده‏اند، «علایم عمومی» نامیده می‏شوند؛... 

«بِالدُّنْیا وَاسْتَعْمَلُوا السُّفَهاءَ وَشاوَرُوا النِّساءَ وَقَطَعُوا الاَرْحامَ وَاتَّبَعُوا الاَهْواءَ، وَاسْتَخَفُّوا بِالدِّماءِ...؛2 علامت خروج و قیام دجال زمانی است كه مردم نماز را ترك كنند [و در میان مردم بمیرد]، امانتها را ضایع كنند؛ دروغ گفتن را حلال شمارند؛ ربا بخورند؛ رشوه بگیرند؛ ساختمانها را محكم سازند و دین را به دنیا فروشند؛ مردمان كم عقل را بر كارها گمارند؛ زنان را در كارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار دهند؛ قطع صله ارحام كنند؛ از هوا و هوس پیروی كنند و [كشتار و [خونریزی را كوچك شمارند،... .»

2. نشانه‏های خاص:

بعضی از نشانه‏ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخص های ویژه در افراد متعین، تبلور می‏یابد؛ مثلاً در روایات بسیاری ذكر شده است، كه ظهور امام زمان علیه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد كرد. ظهور و خروج افرادی به نام «دجال» و «سفیانی» كه مظهر ضلالت و گمراهی و نیز قیام افرادی مثل یمانی و سید خراسانی كه سمبل هدایت هستند جزء علایم خاص شمرده می‏شود و در احادیث، با اسم و رسم و با ویژگیهای مخصوصشان وارد شده است.

امام باقر علیه‏السلام فرمودند:

«تَنْزِلُ الرّایاتُ السُّودُ الَّتی تَخْرُجُ مِنْ خُراسان اِلیَ الْكُوفَةِ، فَاِذا ظَهَرَ الْمَهدیُّ بَعَثَ اِلَیه بِالْبَیْعَةِ؛3 پرچم های سیاهی از ناحیه خراسان بیرون می‏آید و به جانب كوفه به حركت در می‏آید. پس چون مهدی ظاهر شود، اینان وی را دعوت به بیعت می‏كنند.»

و نیز امام باقر علیه‏السلام فرمود:

«برای مهدی ما، دو نشانه است كه از هنگامی كه خداوند آسمان ها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و كسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی كه خداوند آسمانها و زمین را خلق كرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.»4

در روایات فوق نشانه‏ها و علایم خاصی برای ظهور امام زمان علیه‏السلام تعیین شده است.

ب) نشانه‏های حتمی و غیر حتمی
1. نشانه‏های حتمی:

علایم و نشانه‏هایی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می‏شوند و شاید بتوان گفت كه ادعای ظهور قبل از تحقق آنها كذب و دروغ است.

امام سجاد علیه‏السلام فرمود:

«اِنَّ اَمْرَالْقائِمِ حَتْمٌ مِنَ اللّه‏ِ وَاَمْرَ السُّفیانِی حَتْمٌ مِنَ اللّه‏ِ وَلایَكُونُ    

 ”  بعضی از نشانه‏ها و علایم ظهور، به صورت خاص و با شاخصهای ویژه در افراد متعین، تبلور می‏یابد؛ مثلاً در روایات بسیاری ذكر شده است، كه ظهور امام زمان علیه‏السلام در سال فرد و در روز فرد تحقق پیدا خواهد كرد....  "  

قائِمٌ اِلاّ بِسُفْیانِی5؛ ظهور قائم، از ناحیه خداوند، قطعی و خروج سفیانی نیز، از جانب خداوند قطعی است و قائمی جز با سفیانی وجود ندارد.»

نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجّال، قتل نفس زكیّه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند
امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«وَالْیَمانِی مِنَ‏الْمَحْتُومِ؛ [قیام] یمانی از نشانه‏های حتمی است.»

فضل بن شاذان از ابی حمزه ثمالی نقل می‏كند:

 «قُلْتُ لاَبیِ جَعْفَرٍ خُرُوجُ السُّفْیانِی مِنَ الْمَحْتُوم؟ قالَ نَعَمْ وَالنِّداءُ مِنَ الْمَحْتُومِ وَطُلُوعُ الشَّمْسِ مِنْ مَغْرِبِها مِنَ الْمَحتُومِ وَاخْتِلافُ بَنِی الْعَباسِ فِی الدَّوْلَةِ مِنَ الْمحْتُومِ وَقَتْلُ النَّفْسِ الزَّكِیة مَحْتُومٌ وَخُرُوجُ الْقائِمِ مِنْ آلِ مُحَّمد مَحْتُومٌ...6؛ به امام باقر علیه‏السلام عرض كردم: آیا خروج سفیانی حتمی است؟ فرمودند آری، صیحه آسمانی نیز از علایم حتمی است و طلوع خورشید از مغرب حتمی است. اختلاف بین بنی عباس در رابطه با حكومت، حتمی است. كشته شدن نفس زكیّه حتمی است، قیام قائم آل محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله حتمی است،...»

2. نشانه‏های غیر حتمی:

بعضی از نشانه‏های ظهور قبل از ظهور، بطور مشروط رخ می‏دهند؛ یعنی اگر مقتضی آنها موجود و موانع مفقود باشد، تحققشان حتمی خواهد بود. در میان نشانه‏ها و علایم، آنچه حتمی شمرده شده، جزء محتومیات هستند و غیر از آنها كه گروه بسیاری از علایم را تشكیل می‏دهند جزء علایم غیر حتمی شمرده می‏شوند.

ج: علایم با فاصله و بی‏فاصله

1. نشانه‏های نزدیك به وقت ظهور:

در بعضی از روایات، تصریح شده كه بعضی از علایم در سال ظهور امام زمان علیه‏السلام ، رخ می‏دهند؛ یعنی قبل از ظهور و در آستانه قیام حضرت مهدی علیه‏السلام ، این نشانه‏ها یكی پس از دیگری پدیدار شده، به ظهور امام زمان منتهی می‏شود.

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«خُرُوجُ الثَّلاثَةِ، اَلخُراسانِی وَالسُّفْیانِی وَالیَمانِی فِی سَنَةٍ واحِدَةٍ فِی شَهْرٍ واحِدِ، فِی یَوْمٍ واحِدٍ وَلَیْسَ فیها رایةً بِأَهْدی مِنْ رایةِ الْیَمانی یَهدی اِلَی الْحَقِّ؛7

خروج سه كس: قیام خراسانی و سفیانی و یمانی، در یك سال و در یك ماه و یك روز خواهد بود و در این میان، هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی، به حق و هدایت دعوت نمی‏كند.»

امام باقر علیه‏السلام فرمود:

«لَیْسَ بَیْنَ قِیامِ القائمِ وَقَتْلِ النَّفْسِ الزَّكیَّةِ اَكْثَرَ مِنْ خَمْسَ عَشَرَ لَیْلَة8؛ بین ظهور مهدی علیه‏السلام و كشته شدن نفس زكیه، بیش از پانزده شب فاصله نیست.»

2. علایمی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند    

 ”  علایم و نشانه‏هایی كه به طور قطع قبل از ظهور حضرت، رخ خواهند داد و در واقع، هیچ گونه قید و شرطی در ایجاد آنها لحاظ نشده است علایم حتمی نامیده می‏شوند و شاید بتوان گفت كه ادعای ظهور قبل از تحقق آنها كذب و دروغ است. ...  "  

3- با ظهور، فاصله زمانی دارد:

بعضی از نشانه‏ها و علایم در بستر تاریخ با فاصله بسیاری با وقت ظهور تحقق می‏یابد؛ حتی بعضی از آنها قبل از تولد امام زمان رخ می‏نمایند و بعضی بعد از تولد و قبل از ظهور با فاصله زیاد، تحقق پیدا كرده و خواهند كرد؛ چنان كه شماری از آنها، همچون از هم گسستن بنی امیه و بنی عباس، خروج ابومسلم خراسانی، اختلاف بین مسلمانان و... اتفاق افتاده است.

برای مهدی ما، دو نشانه است كه از هنگامی كه خداوند آسمان ها و زمین را خلق فرمود، سابقه ندارد: خسوف در شب اوّل ماه رمضان و كسوف در نیمه همان ماه. و این دو از زمانی كه خداوند آسمانها و زمین را خلق كرده است، [این چنین ] وجود نداشته است.
د) علایم زمینی و آسمانی

1. علایم طبیعی و زمینی:

در میان نشانه‏ها و علایم ظهور، غالب آنها نشانه‏های طبیعی و زمینی‏اند و هر كدام در تثبیت حقانیت ظهور و قیام حضرت مهدی علیه‏السلام نقش اساسی دارند.

امام علی علیه‏السلام فرمود:

«وَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بَیْتی فِی الْحَرَمِ فَیَبْلُغُ السُّفْیانِی، فَیَبْعَثُ اِلَیه جُنْدا مِنْ جُنْدِهِ فَیهْزِمُهُمْ فَیَسیرُ اِلَیه السُّفْیانی بِمَنْ مَعَهُ، حَتّی اِذا جاوَزوا بِبَیْداء مِنَ الاَرْضِ، خَسَفَ بِهِمْ، فَلایَنْجوا منْهُمْ اِلاّ المُخْبِرُ عَنْهُمْ؛ مردی از خاندان من، در سرزمین حرم قیام می‏كند، پس خبر خروج وی به سفیانی می‏رسد.

وی، سپاهی از لشكریان خود رابرای جنگ، به سوی او می‏فرستد و آنان را شكست می‏دهد، آنگاه خود سفیانی با همراهانش به جنگ وی می‏روند و چون از سرزمین بیداء می‏گذرند، زمین آنان را فرو می‏برد و جز یك نفر، كه خبر آنان را می‏آورد كسی از آنان نجات نمی‏یابد.»

نشانه هایی نظیر فرو رفتن سفیانی در بیداء، قیام یمانی، خراسانی، سفیانی، دجّال، قتل نفس زكیّه، جنگهای خونین و غیره ... از جمله علایم زمینی و طبیعی هستند.

2. علایم آسمانی:

به علت اهمّیت ظهور امام زمان، علاوه بر نشانه‏های زمینی و طبیعی، برخی علایم آسمانی نیز در زمان ظهور حضرت رخ خواهند داد، تا مردم بهتر رهبر و مصلح آسمانی را شناخته و در راستای تحققِ رسالت و اهداف او مشاركت كنند؛ مانند:

ـ صیحه آسمانی:

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«اِذا نادی مُنادٍ مِنَ السَّماءِ اَنَّ الْحَقَّ فِی آل محمَدٍ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله فَعِنْدَ ذلِكَ یَظْهَرُ المَهدیُّ عَلی اَفْواهِ النّاسِ وَیَشْربُونَ حُبَّهُ، وَلایَكُونُ لَهُمْ ذِكْرُ غَیْرِهِ؛ هر گاه گوینده‏ای از آسمان ندا دهد كه حق با اولاد محمد صلی‏الله‏علیه‏و‏آله است، در آن هنگام، ظهور مهدی علیه‏السلام به سر زبانها می‏افتد، و همه [شراب] دوستی او می‏نوشند و غیر او را یاد نمی‏كنند.»

ـ كسوف:

امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«عَلامَةُ خُرُوجِ الْمَهْدی كُسُوفُ الشَّمسِ فِی شَهْرِ رَمَضانٍ فی ثَلاثَ عَشَرَةَ وَاَرْبَعَ عَشَرَةَ مِنْهُ9؛

نشانه ظهور مهدی علیه‏السلام كسوف خورشید در ماه مبارك رمضان است [و وقت كسوف] سیزدهم یا چهاردهم ماه رمضان خواهد بود.»

 پاورقی‌ها:

1. اثباة الهداه، ج7، ص390.

2. بحار الانوار، ج 52، ص193.

3. بحار الانوار، ج 52، ص217.

4. منتخب الاثر، ص444.

5. بحارالانوار، ج52، ص82.

6. ارشاد مفید، ج3، ص347.

7. كتاب غیبت نعمانی، ص252.

8. ارشاد مفید، ج2، ص374؛ اعلام الوری، ص427.

9. غیبت نعمانی، ص270 

 

 

 

چهارشنبه 2/12/1391 - 14:42
عقاید و احکام
12 ترجمه از داغ ترین آیه قرآن
در آیه 71 سوره مریم آمده: وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا
دوازده ترجمه از این آیه عبارت است:
آیتی: و هیچ یک از شما نیست که وارد جهنم نشود، و این حکمی است حتمی، از جانب پروردگارتو.
الهی قمشه ‏ای: و هیچ یک از شما(نوع بشر) باقی نماند جز آنکه به دوزخ وارد شود، این حکم حتمی پروردگار توست.
انصاریان: و هیچ کس از شما نیست مگر آنکه وارد دوزخ می‎شود[ورود همگان به دوزخ] برپروردگارت مسلم و حتمی است.
بانوی اصفهانی: و هیچ کس از شما نیست مگر آنکه به آن در آید-یا بر آن بگذرد- این [حکم و وعده‏ای است که] بر پروردگار تو بایسته و گزاردنی-انجام دادنی- است.
بروجردی: هیچیک از شما ممکن نیست که وارد دوزخ نشود و این حکم مسلم و حتمی پروردگار تو است.
حداد عادل: و هیچ یک از شما نیست که پای درون دوزخ ننهد و این اراده بی چون و چرای خداوند است.
رهنما: و (هیچکس) از شما نیست مگر آنکه وارد آن شود و این (وعده) برپرورگار تو حتم(و) واجب شده است.
فولادوند: و هیچ کس از شما نیست مگر[اینکه] در آن وارد می‏گردد، این [امر] همواره برپروردگارت حکمی قطعی است.
قرائتی: و هیچ کس از شما نیست مگر آنکه وارد دوزخ می‏شود، (و این ورود شما) از جانب پروردگارت حکمی قطعی است.
مجتبوی: و هیچ کس از شما نیست مگر آنکه به آن درآید- یا بر آن بگذرد- این [ حکم و وعده‏ای استکه] پروردگار تو بایسته و گزاردنی- انجام دادنی- است.
آیت الله مکارم شیرازی: و همه شما(بدون استثنا) وارد جهنم می‏شوید این امری است حتمی و قطعی بر پروردگارت.
موسوی همدانی در ترجمه المیزان چنین ترجمه کرده: هیچ کس از شما نیست مگر وارد جهنم می‏شود که بر پروردگارت حتمی و مفقرر است.
بر طبق این آیه شریفه همه از پل صراط ، پلی که از جهنم می‎گذرد رد خواهیم شد. منتها سرعت رد شدن از این پل تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است. دردرجات عالی تقوا با سرعت نور از آن رد می‏شویم و آتش جهنم هیچ آسیبی به فرد نمی‏رساند که این حالت فقط مختص معصومین و اولیای الهی است.
به اندازه تقوایت بالاخره از پل رد خواهی شد ولی اگر تقوای انسان از حداقل نیز برخوردار نباشد که طی چند هزار سال از پل صراط بگذرد به داخل آتش پرتاپ می‎شود. شدت پرتاپ و عمقی که به آن می‏افتد فقط بر مبنای امتیاز منفی سرکشی و نافرمانی است. نافرمانی هم یعنی عدم انجام بایدها و عدم پرهیز از نبایدها. تنها راه نجات انسان پایین بردن نمره نافرمانی و بالا بردن نمره قبولی اوست.
سه شنبه 1/12/1391 - 14:39
عقاید و احکام

احکام خواندن زن در مجالس عزادارى

احکام خواندن زن در مجالس عزادارى

س 1459: آیا خواندن زن در مجالس عزادارى با علم او به اینكه مردان نامحرم صداى او را مى‏شوند جایز است؟
ج: اگر خوف مفسده باشد باید از آن اجتناب شود.

سایت مقام معظم رهبری

سه شنبه 1/12/1391 - 14:31
عقاید و احکام
احکام دادن صدقات به گدایان درب منازل و خیابانها

 

س 1821: آیا دادن صدقات به گدایانى كه درب منازل را مى‏زنند یا در خیابانها مى‏نشینند جایز است یا اینكه بهتر است به یتیمان و مساكین داده شود و یا با ریختن آنها در صندوق صدقات در اختیار كمیته امداد قرار گیرد؟
ج: صدقات مستحبى بهتر است به فقیر عفیف و متدیّن داده شود و همچنین گذاشتن آن در اختیار كمیته امداد هر چند با ریختن در صندوق صدقات هم باشد اشكال ندارد، ولى صدقات واجب باید توسط خود شخص و یا به وسیله وكیل او به فقرائى كه مستحق هستند داده شود و در صورتى كه انسان بداند كه مسئولین كمیته امداد پولهاى صندوق‏ها را جمع آورى كرده و به فقراى مستحق مى‏دهند، ریختن آن در صندوق‏هاى صدقات اشكال ندارد.

سه شنبه 1/12/1391 - 14:22
عقاید و احکام
چرا شیعیان بر مهر سجده می کنند؟

نماز در مكتب انسان ساز اسلام از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و هیچ عملی از اعمال دینی و افعال عبادی با آن قابل مقایسه نمی‌باشد و اگر خواسته باشیم تعالیم و دستورهای دین را درجه‌بندی و مراتبشان را مشخص نماییم، نماز در بالاترین درجه و مرتبه‌ تعالیم دینی قرار دارد و از چنان ارزشی برخوردار است كه سایر ارزش‌های دینی در عرض آن قرار نمی‌گیرند و در دستورات نماز، سجده از ارکان آن و از لحاظ رفتاری زیباترین حالت بنده در برابر خداست.
شیعیان سجده بر زمین و آن چه از آن میروید را به شرط آن که خوراکی و پوشاکی نباشد جایز میدانند.اما غیر شیعه سجده بر همه چیز را روا دانسته و شیعیان را به بت پرستی متهم میکنند. افراطیهای از غیر شیعه می‌گویند: سجده بر خاک نه تنها مستحب و یا واجب نیست بلکه حرام است و هر کس از روی عمد مرتکب آن شود مشرک است.
دلیل ما برای سجده کردن بر مهر آن است که : اولا، شیعه و سنی به اتفاق، این روایت را نقل کرده اند که حضرت رسول اکرم (ص) چنین فرمودند: «جعلت لی الأرض مسجدا و طهورا : زمین برای من سجده گاه و از عوامل طهارت قرار داده شده است» با این حدیث اصل جواز سجده بر زمین اثبات میشود. ثانیا، آن که پیامبر (ص) جز بر زمین یا حصیر و آن چه که مثل آن از زمین می روید سجده نکردند، که این مطلب در روایت اهل تسنن نیز آمده است: «کان لا یسجد الا علی الارض».
همان طور که حضرت امام صادق (ع) نیز فرموده اند : «جز بر زمین یا آن چه که از زمین میروید سجده نکن»
پس سجده بر مهر ، تعظیم خاک نیست بلکه سر ساییدن به خاک ، کرنش در مقابل خداوند است و مهر نیز وسیله ای است جهت تسهیل و عبادت در هر مکان.
همه مسلمانان می‌گویند: سجده بر زمین و خاک آن صحیح است، بلکه برتر آن است که سجده بر خاک باشد چرا که احادیث فراوان نبوی این برتری را گوشزد فرموده است، و چون نیک بنگریم و سجده را در بوته اندیشه قرار دهیم خواهیم یافت که اوج افتادگی سجده است و غایت بندگی سر بر خاک گذاشت

سه شنبه 1/12/1391 - 14:17
عقاید و احکام
احکام بدهى میّت
احکام بدهى میّت

 

 

س 1766: آیا بدهى میّت جزء حق الناس محسوب مى‏شود تا پرداخت آن از تركه او بر ورثه‏اش واجب باشد؟
ج: بدهى اعم ازاینكه به اشخاص حقیقى باشد یا حقوقى، جزء حق‏الناس است و بر ورثه بدهكار واجب است آن را از تركه میّت به طلبكار یا ورثه او بپردازند و تا آن را نپردازند حق تصرّف در تركه را ندارند.

سایت مقام معظم رهبری

سه شنبه 1/12/1391 - 14:14
اهل بیت

اتفاقات لحظاتی بعد از مرگ
انسان ها به هنگام مرگ و لحظات غم انگیز تشییع جنازه، حالت یکسان و یکنواختی ندارند، بلکه به تناسب ایمان و کفر و نیز شدت و ضعفی که در این زمینه دارند، حالات گوناگونی خواهند داشت.

مرگ قبر تابوت انسان

«و المرءُ فی سَکرَةٍ مُلهثَةٍ، وَ غَمرَةٍ کارثَةٍ، و أنّةٍ مُوجِعَةٍ، وجَذبَةٍ مُکرِبَةٍ، و سَوقَةٍ مُتعِبَةٍ. ثم اُدرجَ فی أُکفانِهِ مُبلساً، و جُذب مُنتقاداً بَسلِساً، ثُمَّ أُلقِیَ علی الأعواد رجیع وصبٍ، و نِضوَ سَقَمٍ، تَحمِلُهُ حفدةُ الوِلدان، وحشدةُ الاخوان، الی دار غربته، و منقطع زورته، و َمُفرَدِ وحشته ... »۱

شرح گفتار

بی تردید در دنیا حوادث تلخ و رنج آوری وجود دارد که هر یک به نوبه خود می تواند بار سنگینی از مصیبت را بر دوش آدمی نهاده و آینه ی دلش را از طوفان غم و غصه غبار آلود نماید.

در این میان آنچه از هر حادثه ای برای انسان ، تلخ تر و غم انگیز تر است، حادثه ای انکار ناپذیر مرگ است.

مرگ بگونه ای است که با آن کام وجود بازماندگان تلخ و خاطرشان آزرده می شود، چرا که آنها به اندازه ای به عزیز خود دل بسته اند که جدایی از او برایشان امری است غیر منتظره، که پذیرش آن به سختی در صفحه ی ذهنشان نقش خواهد بست.

اما این یک روی سکّه است، روی دیگر آن که از اهمیت والایی برخوردار است، خود میّت و احساساتی است که به هنگام مرگ و لحظاتی پس از آن به او دست می دهد، احساساتی برخاسته از جان که درک آن برای ما زنده ها امکان پذیر نیست.

امیر متقیان علی (علیه السلام) در فرازی از خطبه ۸۳ نهج البلاغه صحنه غم انگیز مرگ وجان کندن را در قالب گفتار به زیبایی به تصویر کشیده و در این باره می فرماید: «انسان در حالت بیهوشی و سکرات مرگ، و غم و اندوه بسیار، و ناله ی دردناک، و درد جان کندن، با انتظاری رنج آور، دست به گریبان است.پس از مرگ او را مأیوس وار در کفن پیچانده، در حالی که تسلیم و آرام است، برمی دارند و بر تابوت می گذارند، خسته و لاغر به سفر آخرت می رود، فرزندان و برادران او را به دوش کشیده، تا سر منزل غربت، آنجا که دیگر او را نمی بیند، و آنجا که جایگاه وحشت است، پیش می برند...»
هنگامی که جنازه ی انسان را دفن می کنند، دو فرشته به نام نکیر و منکر نزد او می آیند، که صدایشان مانند رعد غرّنده، و چشم هایشان مانند برق خیر کننده است که زمین را با نیش های خود می شکافند، و پاهای خود را همراه با موهای خود به شدت بر زمین می کوبند و به سوی مرده می آیند

نکته ی حائز اهمیت پیرامون کلام امیر بیان علی (علیه السلام) آن است که انسان ها به هنگام مرگ و لحظات غم انگیز تشییع جنازه، حالت یکسان و یکنواختی ندارند، بلکه به تناسب ایمان و کفر و نیز شدت و ضعفی که در این زمینه دارند، حالات گوناگونی خواهند داشت. مطابق روایات معتبری که در این باره وجود دارد، انسانهای مومن و پرهیزکار، در این لحظات حساس، بسیار خوشحال و شادمان بوده، و از اینکه رخت از این جهان بسته و به دیار باقی سفر می نمایند، سر از پا نمی شناسند، چرا که دنیا برای آنها قفس تنگ و تاریکی بوده که بودن در آن، خاطرشان را آزرده و روح و جانشان را معذّب می ساخته است، و لذا مطابق روایاتی که از پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) در این زمینه وارد شده است، هنگامی که جنازه ی او را حرکت می دهند، صدا می زند که مرا زودتر به منزلم برسانید، و نیز هنگام غسل دادن در جواب فرشته ای که به او می گوید: آیا دلت می خواهی به دنیا بازگردی؟! می گوید: خیر، دیگر نمی خواهم به سختی و تعب دنیا برگردم.

اما در مقابل کافران و نیز گنهکارانی که عمری در مسیر ضلالت و گمراهی قدم نهاده اند و غرق در شهوت و هواپرستی دنیا بوده اند، از اینکه مرگ به سراغشان آمده، و قصد شکارشان را دارد بسیار خشمگین و ناراحتند، زیرا دنیا در منظرشان همچون کاخ زیبا و دلربایی بوده که در آن بزم عیش و شادی به راه انداخته، و به خیال خام خود از این طریق لحظات شیرین و لذت بخشی را برای خود دست و پا کرده اند، و لذا از مرگ که بساط عیش و نوش آنها را بر هم زده، و کاخ آرزوهایشان را ویران ساخته است، بسیار غمگین و هراسانند.
مرگ مرده قبر قبرستان

پرسش و پاسخ های عالم قبر

در موضوع مرگ و رخدادهای پیرامون آن، آنچه بر سختی و رنج فراوان این پدیده انکارناپذیر می افزاید، پرسش و پاسخ هایی است که انسان در عالم قبر با آنها مواجه می شود.

امیر متقیان علی (علیه السلام) در ادامه ی همین فراز از خطبه ی نورانی ۸۳ به این مهّم پرداخته و در این باره به زیبایی فرموده است: «هنگامی که تشییع کنندگان بروند و مصیبت زدگان بازگردند، او را برای پرسش های حیرت آور، و امتحان لغزش زا، در گودال قبر می نشانند»۲ با دقت در کلام امیر بیان علی (علیه السلام) می یابیم که موضوع پرسش و پاسخهای عالم قبر حقیقتی است که هیچ گونه شک و تردیدی در موردش روا نیست. در روایتی که از ششمین اختر تابناک آسمان ولایت و امامت، امام صادق (علیه السلام) در این زمینه وارد شده است، آن حضرت می فرماید: «هنگامی که جنازه ی انسان را دفن می کنند، دو فرشته به نام نکیر و منکر نزد او می آیند، که صدایشان مانند رعد غرّنده، و چشم هایشان مانند برق خیره کننده است که زمین را با نیش های خود می شکافند، و پاهای خود را همراه با موهای خود به شدت بر زمین می کوبند و به سوی مرده می آیند.»۳

البته چگونگی برخورد آنها با میّت، براساس میزان ایمان و انحراف او متفاوت خواهد بود، و آنها متناسب با وضعیت ایمان و عقیده ی میت با او رفتار خواهند نمود.

مطابق روایات فراوان، این دو فرشته هنگامی که به سراغ مرده می آیند، با طرح سوألاتی او را مورد بازجویی قرار داده و از این طریق است که نخستین دادگاه الهی پس از مرگ انسان، آغاز می شود.

اما اینکه آن دو فرشته الهی از چه می پرسند و چه اموری را مورد بازجویی قرار می دهند، امری است که با مراجعه به گفتار پیشوایان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) کاملاً واضح و روشن می شود.

به طور کل روایات موجود در این موضوع، حکایت از این دارد که از مواردی که در ذیل به آنها اشاره می شود، سوأل می کنند:

۱- خدایت کیست؟ ۲- پیامبرت کیست؟ و رهبر و امامت کدام است؟ ۳- دینت چیست؟ ۴- عمرت را در چه راهی صرف کرده ای؟ ۵- اموالت را از چه راهی به دست آورده ای و در چه راهی به مصرف رسانده ای؟ ۶- قبله ات کجاست؟ ۷- کتاب آسمانی ات چه نام دارد؟ ۸- نماز. ۹- زکات. ۱۰- روزه. ۱۱- حج
مژده به شیعیان واقعی!

مطابق آنچه بیان شد، انسان پس از مرگ با حوادث هولناک و صحنه های غم انگیزی مواجه خواهد بود، حوادثی که هر یک به تنهایی می تواند به راحتی آرامش روحی آدمی را بر هم زده، و راحتی و آسایش را از او سلب نماید.

اما در این میان باید این مژده را به شیعیان واقعی امامان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) داد، که آنها در این باره ترسی به دل راه ندهند و با خاطری آسوده و خیالی راحت به حیات خویش ادامه دهند، چرا که خالق هستی به پاس ولایت پذیری و پیروی واقعی از امامان معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین) حساب آنها را از سایرین جدا نموده و با آغوشی گرم و محبّت آمیز از آنها استقبال خواهد نمود.

در حقیقت شیعه ی واقعی بودن، وسیله ای است نجات بخش که همچون پناه گاهی مستحکم و استواری می تواند آدمی را در گردنه های صعب العبور یاری رسانده و آنها را از خطرات کمر شکن عالم قبر و قیامت ایمنی بخشد. در حدیث معروف، رسول گرامی اسلام پرده از روی این حقیقت کنار زده، و در این باره به صراحت فرموده است: «مَثَلُ أهل بَیتی فیکم کمثل سفینة نوح فی قَومِهِ، مَن رکبها نجی و مَن تخلّف عَنها غَرِقَ.» ۴

مثل اهل بیت من، در میان شما مردم همچون کشتی نوح در قومش می باشد کسی که سوار بر این کشتی شد نجات یافته و کسی که از آن جا بماند غرق شده است.
انسان در حالت بیهوشی و سکرات مرگ، و غم و اندوه بسیار، و ناله ی دردناک، و درد جان کندن، با انتظاری رنج آور، دست به گریبان است.پس از مرگ او را مأیوس وار در کفن پیچانده، در حالی که تسلیم و آرام است، برمی دارند و بر تابوت می گذارند، خسته و لاغر به سفر آخرت می رود، فرزندان و برادران او را به دوش کشیده، تا سرمنزل غربت، آنجا که دیگر او را نمی بیند، و آنجا که جایگاه وحشت است، پیش می برند...

بنابراین طبق فرمایش پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) دشمنان و مخالفین امر امامت و ولایت، در طوفان بلا، و مصیبت از کشتی حمایت اهل بیت محروم، و از عذاب و سختی های طاقت فرسای پس از مرگ در امان نخواهند بود.
گرز آتشین بر سر مخالف علی (علیه السلام)

مرحوم علامه طباطبایی از قول استاد برجسته خود «حاج میرزا علی آقا قاضی» داستان تکان دهنده ای را در زمینه سزای مخالفت با امامت علی (علیه السلام) را بیان می کند که ما در اینجا به گزیده ای از آن اشاره می کنیم: ایشان می فرماید: در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما مادری از دنیا رفت، به هنگام دفن آن ما در، دخترش درا ثر شدت علاقه ای که به مادر داشت فریاد می زد: «من از مادرم جدا نمی شوم»

بازماندگان هرچه تلاش کردند تا او را آرام کنند، نتوانستند، سرانجام تصمیم بر آن شد که او نیز همراه مادرش در قبر بخوابد. اما روی قبر را نپوشاندند، بلکه تخته ای روی آن قرار دادند تا هرگاه بخواهد از آن بیرون آید.

آن شب دختر کنار جنازه ی مادر در قبر خوابید، فردای آن شب به سراغ آن قبر آمدند تا از احوال آن دختر مطلع شوند، هنگامی که تخته را برداشتند، ناگهان دیدند تمام موهای سر او سفید شده است! از او سوأل کردند چرا این طور شده ای؟ در پاسخ گفت: آن شب درکنار جنازه ی مادر خوابیدم، ناگهان دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف من ایستادند، و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد، آن دو فرشته مشغول بازجویی از عقاید مادرم شدند مادر به آن سوألات پاسخ درست می داد. تا اینکه رسیدند به این پرسش که امام تو کیست؟ آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود، فرمود: «لَستُ لها بإمام» من امام او نیستم. آن مرد محترم امام علی (علیه السلام) بود.

در آن هنگام آن دو فرشته، چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه کشید، من در اثر وحشت و ترس زیاد، به این وضع که می بینید در آمدم...۵

گر مهر علی به سینه داری خوش باش ویرانه صفت، دفینه داری، خوش باش

روزی که شوند غرق یَمّ، ناخلفان تو نوح صفت، سفینه داری خوش باش

پی نوشت ها :

۱- فرازی از خطبه ۸۳ نهج البلاغه، ص ۱۳۸، ترجمه محمد دشتی
۲- همان
۳- کافی، ج۵، ص۵۸۴
۴- بحار الانوار، ج۲۳، ص۱۰۵
۵- برگرفته از کتاب عالم در برزخ در چند قدمی ما، نوشته محمد اشتهاردی، ص۱۹۸

سه شنبه 1/12/1391 - 14:6
عقاید و احکام

 
 
 

معجزه گریستن برای آخرت

یا اباذرّ؛ انّ ربّى اخبرنى فقال: و عزّتى و جلالى ما ادرک العابدون درک البکاء عندى و انّى لابنى لهم فى الرّفیق الاعلى قصراً لایشارکهم فیه احد»؛ اى ابوذر، پروردگار به من خبر داد که به عزت و جلالم سوگند، عابدان به پاداش گریه و ارزش آن پى نخواهند برد که من براى گریه کننده، در عالى ترین مراتب بهشت قصرى بنا مى کنم و دیگرى با او شریک نخواهد شد.

روایت فوق بخشی از سفارشات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به ابوذر است که ارزش گریه برای آخرت را بیان می کند و اینک شرحی از این سخن گهربار ارائه خواهیم داد باشد که چگونه گریستن و برای چه گریستن را بیاموزیم، بیاموزیم که قطرات اشکمان را از هر جواهری ارزشمندتر کنیم، بیاموزیم که پیامبر گونه گریه کنیم .

گریه اى که پیامبر به آن سفارش کرده اند گریه از خوف خداوند و یا گریه از شوق وصول به لقاى الهى است. گرچه این دو قسم گریه مطلوب و در توجه به خداوند و بیدارى انسان نقش حیاتى دارند اما گریه از شوق وصول به لقاى خداوند، برتر و مستلزم معرفت عمیقى است که همگان بدان دست نمى یابند و تنها گروه اندکى، از جمله معصومان(علیهم السلام)، به آن معرفت رسیده اند.

امام على(علیه السلام) در دعاى کمیل از شوق خود در رسیدن به لقاى محبوب پرده برمى گیرد و صبر کردن در فراق او را سخت تر از صبر بر عذاب او مى شناسد و خطاب به پروردگار خویش عرض مى کند:

«فَهَبْنى یاإِلهى وَ سَیِّدى وَ مَوْلاىَ و َرَبّى، صَبَرْتُ عَلى عَذابِک فَکیْفَ أَصْبِرُعَلى فِراقِک...»

اى خداى من و مولا و پروردگارم؛ گیرم برعذاب تو صبرکردم، چگونه بر فراق تو صبر کنم؟

و در مقام بیان ناراحتى خویش، در صورت جدایى از معبودش ادامه مى دهد: «به عزتت اى آقا و مولاى من، سوگند مى خورم که اگر مرا با زبان گویا(در دوزخ) رها کنى، در بین اهل جهنم، چونان دادخواهان ناله همى دهم و بسى فریاد مى زنم و مانند آنکه محبوبش را از دست داده، از فراق تو زار مى گریم»

 

امام سجاد(علیه السلام) در دعاى ابوحمزه ثمالى مى فرماید:

«من با امروز و فردا کردن و آرزوهاى طولانى عمر خویش را تباه ساختم و اینک به جایى رسیده ام که از اصلاح نفس خویش به کلى ناامیدم. پس از من بدحال تر و تبه روزگارتر کیست؟ واى اگر من با چنین حالى به قبرى روان گردم که آن را براى خوابگاه خود مهیا نساخته ام و با عمل صالح در آن فرش نگسترده ام. چرا نگریم! با اینکه نمى دانم کارم به کجا مى انجامد و اکنون نفس مرا مى فریبد و روزگار مکر مى ورزد، در حالى که مرگ برسرم سایه افکنده است.(2)»

به جهت نقش ارزشى گریه در پاکسازى درون از رذایل و کاستى هاى اخلاقى است که پیامبر مى فرمایند: فضیلت و پاداشى بر گریه مترتب است که بر غیر آن مترتب نیست و گریه کنندگان به مقامى دست مى یابند که دیگران، هر چند عبادت کنند، به آن نمى رسند.

دنیا را مى توان به پستانکى تشبیه کرد که وقتى بچه گرسنه مى شود و دنبال شیر مى گردد، آن پستانک و گول زنک را در دهان او مى گذارند و او غافل از همه جا پستانک را به جاى پستان مادر مى مکد و سر انجام پى مى بردکه پستانک خالى از شیر او را سیر نساخته است


ابوذر از زرنگ‌ترین مردم سۆال مى کند و پیامبر در جواب مى فرمایند:
«اکثرهم للموت ذکراً و احسنهم له استعداداً»

زرنگ‌ترین مردم کسى است که بیش از همه به یاد مرگ باشد و خود را بهتر از همه براى مرگ آماده ساخته است.

کسى که مسیرى را انتخاب کرده، اگر زرنگ و باهوش باشد، پیوسته به هدف توجه دارد و سعى مى کند زودتر به مقصد برسد. اگر کسى در مسیر از هدف غافل شود، حیران و سرگردان گشته، سالم به مقصد نمى رسد.

کسانى که هدف را گم کرده اند، زاد و توشه اى براى آخرت فراهم نساخته اند و بدون زاد و توشه، گام سپردن در مسیرى طولانى کارى است بس خطرناک.

 

گشادگى قلب مۆمن و نشانه هاى آن 
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در ادامه حدیث مى فرمایند: «یا اباذرّ؛ اذا دخل النّور القلب انفسح القلب و استوسع»؛ اى ابوذر؛ اگر نور در دل بتابد گشاده و فراخ مى گردد.


در ابتدا قلب ها تاریکند، سپس خداوند نور خود را افاضه مى کند و دلهاى مستعد آن نور را دریافت مى کنند. وقتى آن نور در قلب جاى گرفت، ظرفیت آن افزون گشته گسترش مى یابد. از باب تشبیه معقول به محسوس، مثل مشک خالى و خشکیده اى که اگر آب درون آن بریزند، فراختر مى گردد، یا مثل بادکنکى که هر قدر در آن باد کنند، بر وسعت آن افزوده مى گردد. پس دل با نور الهى وسعت یافته، ظرفیتش بیشتر مى شود. (منظور از قلب، عضو صنوبرى شکل درون سینه نیست، بلکه قلب در اینجا ماهیت معنوى دارد و محل ادراک و جایگاه ایمان است.)

از آنجا که درک چنین حالتى براى ابوذر محسوس نیست ـ چون این امر حسى نیست که با حواس بتوان به آن راه یافت ـ از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) درباره نشانه هاى گشادگى قلب سۆال مى کند، حضرت، در جواب، سه نشانه براى این حالت ذکر مى کنند:

1ـ «الانابة الى دارالخلود» ؛ اولین نشانه گشادگى قلب، میل به آخرت است.

به این معنا که انسان از دنیاى فانى و گذرا چشم مى بندد و به جهان باقى آخرت مى نگرد. مرحوم راغب اصفهانى در توضیح معناى «انابه» مى فرماید: «انابه به سوى خداوند، به معناى بازگشت به سوى او، به وسیله توبه و عمل صالح است»( مفردات، ماده «نوب»)

2ـ «والتجافى عن دارالغرور» دومین نشانه گشادگى قلب کناره گیرى از دنیاى فریبنده است.

وقتى مۆمن به عالم ابدى آخرت متوجه گردید، از عالم تنگ مادى دل تنگ مى گردد، از این جهت خود را از دنیا برکنده، آماده رخت بربستن از آن مى شود .

«دارالغرور» از جمله نامهایى است که در قرآن کریم و روایات براى دنیا ذکر شده. غرور به معناى فریب و نیرنگ است و از آنجا که زر و زیور دنیا انسان را مى فریبد و او را شیفته خویش مى سازد، به آن «دار غرور» ـ یعنى محل فریب و نیرنگ ـ مى گویند.

امام سجاد(علیه السلام) در دعاى ابوحمزه ثمالى مى فرماید: من با امروز و فردا کردن و آرزوهاى طولانى عمر خویش را تباه ساختم و اینک به جایى رسیده ام که از اصلاح نفس خویش بکلى نا امیدم. پس از من بدحال تر و تبه روزگارتر کیست؟ واى اگر من با چنین حالى به قبرى روان گردم که آن را براى خوابگاه خود مهیا نساخته ام و با عمل صالح در آن فرش نگسترده ام . چرا نگریم! با اینکه نمى دانم کارم به کجا مى انجامد و اکنون نفس مرا مى فریبد و روزگار مکر مى ورزد، در حالى که مرگ برسرم سایه افکنده است


دنیا خود را به عنوان مطلوب واقعى و هدف نهایى به انسان معرفى مى کند. در نتیجه او پس از عمرى تلاش و زحمت، به دنیا مى رسد و مى نگرد که آن مطلوب فطرى او نبوده است و نیازهاى معنوى او را برطرف نمى سازد.

از این روى دنیا را مى توان به پستانکى تشبیه کرد که وقتى بچه گرسنه مى شود و دنبال شیر مى گردد، آن پستانک و گول زنک را در دهان او مى گذارند و او غافل از همه جا پستانک را به جاى پستان مادر مى مکد و سرانجام پى مى برد که پستانک خالى از شیر او را سیر نساخته است.

 

گریه ارزشى در روایات‏
منزلت گریه ارزشى - که همان گریه رشد و تقواى روحانى است - از پاره‏اى روایات، از جمله احادیث ذیل روشن مى‏شود:

1. امام صادق(علیه السلام) مى‏فرماید: «نزدیک‏ترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است که او در سجده با گریه است».(اصول کافى، همانجا)

2. امام باقر(علیه السلام) مى‏فرماید: «هیچ قطره‏اى نیست که نزد خداى عزوجل محبوب‏تر باشد از قطره اشک در ظلمت شب که از خوف خدا باشد و غیر از جانب او منظورى نباشد».(همان)

3. «واعوذ بک من قلب لایخشع و من عین لاتدمع»؛ «پناه مى‏برم به تو از قلبى که خاشع و چشمى که اشک‏بار نباشد».(مفاتیح‏الجنان، دعاى بعد از زیارت امیرالمۆمنین)

4. «واعنى بالبکاء على نفسى»؛ «و مرا به گریه به حال خود یارى کن». دعاى ابوحمزه ثمالى.

5. امام صادق(علیه السلام) مى‏فرماید: «اگر اشک چشمى نداشتى براى گریستن، حالت تباکى و حزن و اندوه داشته باش».(مرآةالعقول، ج 12، ص56 ).

 

چو نالان آیدت آب روان پیش‏ مدد بخشش ز آب دیده خویش

سه شنبه 1/12/1391 - 14:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته