استاد سر کلاس یکی یکی اسم بچه ها رو می خوند،
رسید به اسم «بارانه» از شاگردش پرسید حالا چرا اسمتو گذاشتن بارانه؟
دختر جواب داد آخه روز تولدم بارون میومده.
یه اهل دلی از ته کلاس گفت حالا خوبه او روز آفتاب نبوده.
تا چند سال پیش وقتی تو خیابون راه می رفتی اگه یه خانوم مسن می دیدی مجبور بودی 15، 20 تا کیسه میوه رو به رسم جوانمردی تا در خونش ببری.
ولی دیروز یکیشون من رو جلو عابربانک خفت کرد 40 تا قبض مال خودشون و در و همسایشون و فامیلاشون رو داده به من با یه کارت اعتباری، گفت پسرم خیر ببینی من سواد ندارم زحمت بکش اینارو پرداخت کن. ما هم که تو جوونمردی سری تو سرا داریم!