• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 195
تعداد نظرات : 92
زمان آخرین مطلب : 3905روز قبل
طنز و سرگرمی
جمعه 8/10/1391 - 16:57
طنز و سرگرمی
جمعه 8/10/1391 - 10:7
طنز و سرگرمی
پنج شنبه 7/10/1391 - 13:0
عکاسی
پنج شنبه 7/10/1391 - 12:55
خاطرات و روز نوشت
بہ قول خودش صــــد تا دوست دختر سانتال مانتال داشتـــــ !

مادرش اصرار داشتـــ زטּ بڪَـیره ، بلاخره همـ قانعش ڪرد !

مامانش همـ شروع ڪرده بود به خواستڪَـارے رفتـטּ

ولے هر جایے یہ مشڪلے بود و نمیشــــد !

یہ روز نشستیمـ ڪَـفتیمـ اے بابا چے شد پس ڪے زטּ میڪَـیرے؟!

خندید ، ڪَـفتــــ : چہ مےدونم بابا زטּ ڪَـرفتـטּ به مـــا نیومده !

ڪَـفتیمــ بابا تو ڪہ ایـטּ همہ دوست دختر دارے یڪے از همینـــا...

وسط حرفمــ پرید ، ڪَـفتـــ : نہ دیڪَـہ نشـــد !

مـטּ زטּ نجیبـــ مےخوامــ !

نہ ایــטּ عروسڪا ڪہ هر روز اسبابــــ بازے یہ نفر میشــטּ ...

چهارشنبه 6/10/1391 - 14:9
خاطرات و روز نوشت
خستہ شده ایمــ از نڪَـاه دزدیدטּ و شمارش سنڪَـ فرش هاے خیاباטּ...!

خواهرمــ !

شما خستہ نشدے از جلوه نمایے تـטּ در بازار اسیراטּ هوا و هوس ؟!

خستہ نشدے از حقارتــ و ذلالتـــ. . . . ؟!

خستہ نشدے از خوטּ ڪردن دل 「❤」مهدے فاطمه 「❤」؟!

خستہ نشدے از عہد شڪنے هاے پیاپے تـــ با خداوند . . .

مرڪَـتـــــ ڪہ رسیــــد ؛

جسمے ڪہ سالها مایہ ے فخر فروشے

و جذب نڪَـاه هاے هرزه بوده رهایتــــ مے ڪند . . .

آنوقتــــ تو هستے و ڪوهے از ڪَـناه !                  

تو هستے نڪَـاه هاے تحقیر آمیز . . .

تو هستے و نڪَـاه هاے اهل بیتــــ و شہداء . . . !

چهارشنبه 6/10/1391 - 14:7
خاطرات و روز نوشت
نذر ڪرده بود تموم حرم حضرت زهرا ۜ رو فرش ڪنہ ..

نمےدونست مادر ما حرم نداره ..

نذر ڪرده بود دخترش شفا بڪَیره ،

تموم حرم حضرت زهرا ۜ رو فرش ڪنہ ..

تاجـر فرش بود ..

ارمنے بود..

دخترش شفا ڪَرفت ..

مےپرسید حرم حضرت زهرا ۜ ڪجاست؟!

چهارشنبه 6/10/1391 - 14:5
خاطرات و روز نوشت
نذر ڪرده بود تموم حرم حضرت زهرا ۜ رو فرش ڪنہ ..

نمےدونست مادر ما حرم نداره ..

نذر ڪرده بود دخترش شفا بڪَیره ،

تموم حرم حضرت زهرا ۜ رو فرش ڪنہ ..

تاجـر فرش بود ..

ارمنے بود..

دخترش شفا ڪَرفت ..

مےپرسید حرم حضرت زهرا ۜ ڪجاست؟!

چهارشنبه 6/10/1391 - 14:5
اخلاق
در آموزه های دینی معروف است که پدر و مادر حق بسیار بزرگی بر گردن فرزند دارند. حال حق چهارده معصوم بسیار بیشتر از حق پدر و مادر است. اما چون اهل بیت بسیار مهربانند تفضلا چیزهایی را گفته اند تا بخشی از حقشان ادا شود. در کتاب کامل الزیارات روایت آمده است که گریه برای امام حسین علیه السلام، اولیای دین مثل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت زهرا علیها سلام را خوشحال می کند. شاد کردن دل ایشان مانند مرحمی است که بر دل ایشان گذاشته می شود. مجالس روضه از این جهت خیلی مهم است.

گریه بر امام حسین علیه السلام شاه بیت اعمال است. دستگاه امام حسین نقطه اتصال خوبی برای وصل شدن به خداست. امید بزرگان و علمای ما به همین روضه ها و توسل ها بوده است.

چرا گریه؟

چرا ما بر اباعبدالله علیه السلام اشک می ریزیم؟

1. چون سید الشهدا علیه السلام مظهر اعتقادات ماست، امامت جزء لاینفک دین ماست؛

2. چون امام حسین علیه السلام مظهر فضیلت است، ما بر فقدان این همه فضایل اشک می ریزیم؛

3. گریه می کنیم به خاطر این که دلمان برای اباعبدالله می سوزد که حتی شیرخواره اش را با تیر سه شعبه سیراب کردند. چون ایشان مظلوم واقع شدند.

سید بن طاوس می فرماید: اگر به ما فرمان عزاداری نمی دادند، عاشورا جشن داشت. بُعد حفظ عاشورا جشن دارد اما بُعد مصیبتی آن چنین نیست. اگر تیر به دست کسی بخورد شما متأثر می شوید. چگونه ممکن است جلوی چشم انسان بچه ای قطعه قطعه شود، آدم ساکت بنشیند و به حال او اشک نریزد. این گریه ها، گریه ضعف نیست، گریه بیچارگی نیست، این است که گریه بر امام حسین این قدر ثواب وارد شده است.

خود امام حسین هم گریه کرد

خود پیامبر و اهل بیت علیهم السلام همه بر ایشان گریه و عزاداری و توسل پیدا می کردند. حتی خود امام حسین علیه السلام هم گریه کرده است.

مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: آیا خود امام حسین علیه السلام هم گریه کرده است یا نه؟ بعد می فرماید حتما این کار را کرده است؛ چون گریه کردن بر اهل بیت علیهم السلام از افضل عبادات است. بعد جاهایی را که امام گریه کردند را ذکر می کند.

اول بار در روز دوم محرم بود که اهل بیت علیهم السلام وارد صحرای کربلا شدند. حضرت خیلی گریه کردند و گفتند خدایا من به تو پناه می برم از گرفتاری و بلا.

جای دیگری که ایشان گریه کردند زمانی بود که فرزندش حضرت علی اکبر علیه السلام اذن میدان گرفتند. آقا یک نگاهی به قد و قامت علی انداختند و به قدری منقلب شدن که محاسنشان به طرف آسمان را گرفتند و شروع کردند به اشک ریختن.

جای دیگری که گریستند زمانی بود که یادگار برادرش حضرت قاسم اجازه میدان گرفتند. آقا به یاد برادرش افتادند و قاسم را در آغوش گرفتند و بسیار گریه کردند. حضرت قاسم که نابالغ بود آنقدر دست و پای عمویش را بوسید تا عمو را راضی به رفتن کرد.

جای دیگری که آقا گریست زمانی بود که حضرت کنار نهر علقمه آمد و چشمش به بدن قطعه قطعه برادرش قمر بنی هاشم حضرت عباس علیه السلام افتاد. می گویند دشمن تا آن موقع گریه بلند آقا را ندیده بود. بلند بلند آقا گریه کردند.

یکی دیگر از جاهای که حضرت خیلی گریه کردند موقعی بود که با بی بی سکینه می خواستند خداحافظی کنند. آن قدر گریه کردند که حالشان منقلب شد. آقا دختر کوچکش را در آغوش گرفت و با گریه فرمودند دخترم با این اشک هایت دل بابایت را آتش نزن.

یکی دیگر از جاهایی که آقا خیلی گریه کردند زمان وداع با خواهرش زینب کبری علیها سلام بود. آقا روح و جان زینب است. نمی دانم چه جوری حضرت زینب علیها سلام و امام حسین علیه السلام از هم جدا شدند.

آخرین جایی که اباعبدالله خیلی گریه کردند لحظه آخر عمرشان بود که صورت غرق به خونش روی خاک گرم کربلا افتاد و فرمود «و أبکی مکروباً؛ یعنی خدایا با دل پر درد گریه می کنم و از تو کمک می گیرم.»

روضه در منازل، شیوه علمای بزرگ

همیشه سنت علما این بوده که در خانه هایشان به طور هفتگی و در مناسبت ها روضه برگزار می کردند. مرحوم آیت الله شیخ محمد غروی اصفهانی، پنج شنبه ها در خانه اش روضه می گرفت و خودش کفش های مهمانان را جفت می کرده و چایی می ریخته و پذیرایی می کرده است. به ایشان می گفتند شما درس و بحث دارید. حال مناسبی ندارید. بگذارید کس دیگری این کارها را بکند و ایشان می فرمودند چون مجلس امام حسین علیه السلام است، می خواهم به اسم من هم به عنوان نوکر امام حسین علیه السلام ثبت شود. شاید نماز شب هایم و درس و بحث هایم نگرفت. ولی می دانم این مجلس به جای محکمی بند است.

یکی دیگر از علمای اصفهان در منزلش مجلس روضه و معمولا دوستان، رفقا و شاگردانش خدمت و پذیرایی می کردند. یک روز اینها نیامدند و آقا خودش عبا را برمی دارد و چایی می ریزد و پذیرایی می کند. شب در خواب حضرت زهرا علیها سلام را دید که به او فرمودند که امروز شما نوکر ما شدید.

به خدا قسم نوکری امام حسین علیه السلام بر همه آقایی های عالم شرف دارد و قابل قیاس نیست. هر طور که شده اسم خودتان را در دستگاه این آقا بنویسید. امضای مرحوم آیت الله مرعشی نجفی خادم اهل بیت سیدشهاب الدین بود. افتخارش این بود که خادم اهل بیت علیهم السلام است. همیشه در منزل و حسینیه اشان مجلس روضه برقرار بود. وصیت ایشان هم که معروف است که دستور دادند دستمالی که برای امام حسین روی آن اشک می ریختند را با او دفن کنند.

چون در لحدم نکیر و منکر دیدند

یک یک همه اعضای من را بوییدند

دیـدند که زمـن بـوی حـسـین می آید

از آمـدن خـویـش خـجـل گـردیـدند

تعطیلی روضه و درد چشم

مرحوم آیت الله خویی فرموده بودند در جوانی که در نجف درس می خواندم؛ خانه کوچک سی چهل متری داشتم و همسرم در خانه روضه می گرفت. اکثر خانم هایی که در جلسه شرکت می کردند، زودتر از روضه به مجلس می آمدند و بعد از روضه هم یکی دو ساعت با هم صحبت می کردند. من چون می خواستم مطالعه کنم این مجلس خانم ها مزاحم مطالعه من بود. بعد از چند روز دیدم که این روضه وقت من را خیلی می گیرد. به همسرم گفتم که این روضه شما مزاحم درس من است و روضه را به هم زدم. بعد از این ماجرا چشم من درد شدیدی گرفت و بینایی ام داشت از بین می رفت. هر چه معالجه کردم خوب نشد. بعد از مدتی همسرم در خواب دید که به او گفتند شوهر شما چون مجلس روضه را به هم زده است کور می شود. به او بگو اگر از این کار پشیمان شود و توبه کند و برای شفای چشمش تربت امام حسین را به چشمش بمالد و آیت الله خویی استغفار می کند و دوباره روضه را در منزلش برقرار می کند و با تربت امام حسین علیه السلام چشمانش شفا می یابد.

 

* برگرفته از سخنان حجت الاسلام فرحزاد

چهارشنبه 6/10/1391 - 10:59
اخلاق
عدالت، بنیانى است كه جهان بر آن استوار است، شیرین‏تر از آبى كه انسان تشنه به آن مى‏رسد. هر چند اندك باشد ولى اگر عادلانه در عرصه گیتى پیاده گردد؛ بسى گسترده است.

خداوند عدالت و قسط را براى آرامش دلها و سامان یافتن و اصلاح امور مردم قرار داده است تا به سبب آن بركت‏ها افزون‏تر شود.

امام على علیه السلام در فرازى جامع به این حقیقت گسترده شهادت مى‏دهد و مى‏فرماید:

إنَّ الْعَدْلَ مِیزانُ اللَّهِ سُبْحانَهُ الَّذى‏ وَضَعَهُ فى‏ الْخَلْقِ، و نَصَبَهُ لإِقامَةِ الحَقِّ، فَلا تُخالِفْهُ فى‏ میزانِهِ، وَ لا تُعارِضْهُ فی‏ سُلْطانِهِ. «1»

عدالت ترازوى خداى سبحان است كه آن را در میان خلق خود نهاده و براى برپاداشتن حق نصب كرده است. پس برخلاف ترازوى او عمل مكن و با قدرتش مخالفت مورز.

عدل و عدالت یكى از اصول دین و زیربناى فكرى مسلمانان است. و از مهمترین اركان تقوا و خودسازى نفس است كه بارها در قرآن به آن اشاره شده است، از جمله خداوند منان مى‏فرماید:

یأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ كُونُواْ قَوَّ مِینَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِمَنَّكُمْ شَنَانُ قَوْمٍ عَلَى‏ أَلَّا تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى‏ وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» «2»

اى اهل ایمان! همواره [در همه امور] قیام كننده براى خدا و گواهان به عدل و داد باشید. و نباید دشمنى با گروهى شما را بر آن دارد كه عدالت نورزید؛ عدالت كنید كه آن به پرهیزكارى نزدیك‏تر است. و از خدا پروا كنید؛ زیرا خدا به آنچه انجام مى‏دهید آگاه است.

پروردگار هستى، عدالت را از پایه‏هاى پرهیزگارى دانسته است كه اگر كسى متّقى باشد، خواهان عدالت و امنیت در بین مردم است. و ستمگران ناتوان؛ از عدالت و مساوات گریزانند.

حضرت زین العابدین علیه السلام در دعاى روز قربان و جمعه دلیل عادل بودن خداوند را چنین بیان مى‏فرماید:

من به این حقیقت پى برده‏ام كه در حكم و فرمانت ستمى نیست و در كیفرت شتاب و عجله‏اى وجود ندارد و جز این نیست كه كسى در كیفر شتاب مى‏ورزد كه بیم از دست رفتن فرصت را دارد و كسى به ستم نیازمند است كه ناتوان است و تو اى خداى من از این امور و بسیار بالاترى. «3» مقصود حضرت این است كه من به استوارى تو اى پروردگار ایمان آورده‏ام كه جهان پهناور هستى را بر پایه تعادل و توازن برپاكرده‏اى. گواه ما بر این حقیقت، فرمایش رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله است كه فرمود:

بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمَواتُ وَ الْأَرْضُ. «4»

آسمان‏ها و زمین، بر پایه عدل استوار شده‏اند.

این جمله رساترین تعبیرى است كه درباره عدالت شده است. یعنى نه تنها زندگى محدود بشر در كره خاكى بدون عدالت برپا نمى‏شود بلكه سرتاسر جهان هستى و آسمان و زمین در پرتو عدل و تعادل نیروها و جایگاه هر چیزى در محل مناسب خود برقرار هستند. و اگر آنى به مقدار سر سوزنى از اصل منحرف شوند رو به نیستى خواهند رفت.

بنابراین، معناى عدل الهى از نگاه كلى به نظام جهان هستى در مقابل بى‏تناسبى است و از نگاه جزئى به افراد موجودات در مقابل ظلم است.

چنین عدلى از شؤون حكیم و علیم بودن خداوند باشد كه به اقتضاى علم و حكمت خود براى هر موجودى به اندازه نیازش مقدّر فرموده است.

خداوند متعال؛ تحقق حیات باطنى بشر را به صداقت و عدالت در انسان مى‏داند و تربیت صحیح نفوس انسانى را بر پایه این دو اصل ریشه‏اى بنا نهاده است كه فرمود:

وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبّكَ صِدْقًا وَعَدْلًا لَّامُبَدّلَ لِكَلِمتِهِ‏وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» «5»

و سخن پروردگارت از روى راستى و عدل كامل شد، سخنان او را تغییر دهنده‏اى نیست؛ و او شنوا و داناست.

پس خداوند حجت خود را بر بازوى همه معصومان و ائمه اطهار علیهم السلام در هنگام ولادت با آیه فوق بیان كرده است؛ زیرا كه آن پاكان رهبران و مربیان عادل و راستین بشر هستند؛ و این درخواست حضرت حجة بن الحسن، مهدى علیه السلام، درباره یكى از ویژگى‏هاى بارز حاكمان اسلامى، عدالت گسترى و مهرورزى در بین مردم است كه در دعاى منسوب به ایشان آمده است.

وَ تَفَضَّلْ ... عَلَى الأُمَراءِ بِالْعَدْلِ وَ الشَّفَقَةِ. «6»

خدایا، به فرمان داران، عدالت گسترى و مهربانى عطا بفرما.

پس باید در اجراى فرامین الهى، زمینه‏هاى تحقّق عدالت عینى را فراهم نمود و شایستگى‏هاى لازم را كسب نمود كه حضرت سجّاد علیه السلام این آمادگى را در فرازى دیگر با مكارم اخلاق چنین بازگو مى‏فرماید:

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ حَلِّنِی بِحِلْیَةِ الصَّالِحِینَ وَ أَلْبِسْنِی زِینَةَ الْمُتَّقِینَ فِی بَسْطِ الْعَدْلِ. «7»

خدایا! بر محمد و آلش درود فرست و مرا به زیور شایستگان بیاراى و زینت پرهیزكاران را به من بپوشان كه زیور و زینت آنان در گسترش عدالت و ...

است.

 

مهرورزى با بندگان‏

یكى از صفات جمال حق «ستّار» است. پنهان كردن عیوب بندگان و خوب جلوه دادن انسان از صفات بارز الهى است. چنانكه در دعاى اهل بیت المعمور به درگاه پروردگار آمده است:

یا مَنْ أَظْهَرَ الْجَمیلَ وَ سَتَرَ الْقَبیحَ، یا مَنْ لایُؤَاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ. «8»

اى خدایى كه زیبایى‏ها را آشكار مى‏كنى و زشتى‏ها را مى‏پوشانى و اى‏ خدایى كه بندگان را بر جسارت ارتكاب گناهان مؤاخذه نمى‏كنى.

پرده‏دارى و پوشش دادن به اعمال انسان ناشى از مهربانى و رحمت حق تعالى است كه در روانشناسى به آن اصل تغافل مى‏گویند.

حضرت حق بسیارى از باطن رفتار و كلام ما را آشكار نمى‏سازد بلكه نیكى‏ها و زیبایى‏ها را نمایان مى‏كند كه بنده‏اش در نظر دیگران خوش سیرت نشان دهد. اگر تغافل و چشم پوشى خداوند در روش و منش انسان نبود، او بارها و بارها خود را رسوا مى‏ساخت و انگشت نماى عام و خاص مى‏شد.

در بسیارى از آیات، امید را در كنار بیم قرار داده است تا انسان بر روى مرز خوف و رجا حركت كند و گرفتار عمل افراط و تفریط نشود مانند آیه شریفه‏اى كه درباره تجسّم اعمال در قیامت است مى‏فرماید:

یَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَهَا وَبَیْنَهُ أَمَدَاً بَعِیدًا وَیُحَذّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» «9»

روزى كه هر كس آنچه را از كار نیك انجام داده و آنچه را از كار زشت مرتكب شده حاضر شده مى‏یابد، و آرزو مى‏كند كه اى كاش میان او و كارهاى زشتش زمان دور و درازى فاصله بود. و خدا شما را از [عذاب‏] خود برحذر مى‏دارد؛ و خدا به بندگان مهربان است.

این آیه معجونى از بیم و امید است. از یك سو به انسان اعلام خطر مى‏كند و هشدار مى‏دهد كه ترس از عذاب و كیفر در كار است؛ تا مغرور نشود و از سوى دیگر بندگان را به لطفش امیدوار مى‏كند كه امید به نجات داشته باشند. تا تعادلى بین میزان خوف و رجا كه عامل مهم تربیت انسان است؛ برقرار گردد. این دو جمله در آیه شریفه تأكید یكدیگر است كه در عین حالى كه احساس خطر مى‏كند، مهربانى‏ هم مى‏ورزد مانند مادرى كه مى‏داند داروى بیمار تلخ است ولى با محبّت و ناز به فرزندش مى‏خوراند.

این ترازوى امید و مهربانى و ترس از چوب خدا همیشه زندگى مؤمن را یكسان نگه مى‏دارد تا هدف را بر اساس آن دو تنظیم كند.

پس باید به حق گمان نیك داشت تا مهربانى را بر ما بگستراند.

امام كاظم علیه السلام درباره این نیك پندارى مى‏فرماید:

فَما ظَنُّكَ بِالرَّؤُوفِ الرَّحِیم الَّذى‏ یَتَوَدَّدُ الى‏ مَنْ یُؤْذِیِه بأَوْلیائِهِ، فَكَیْفَ بِمَنْ یُؤْذى‏ فیه؟! وَ ما ظَنُّكَ بِالتَّوَّابِ الرَّحِیمِ الَّذى‏ یَتُوبُ عَلى‏ مَنْ یُعادِیِه، فَكَیْفَ بِمَنْ یَتَرَضَّاهُ وَ یَخْتارُ عَداوَةَ الْخَلْقِ فِیهِ؟! «10»

چه گمان برى به آن مهرورز مهربانى كه به آن كس كه با آزار دوستانش او را مى‏آزارد دوستى مى‏كند، چه رسد به كسانى كه در راه او آزار مى‏بینند و چه گمان برى به آن توبه‏پذیر مهربانى كه از دشمنش توبه مى‏پذیرد، چه رسد به كسى كه خشنودیش را مى‏جوید و دشمنى مردم را به خاطر او برمى‏گزیند.

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

خداى تعالى صد رحمت بیافریده كه از آنها یكى در میان آفریدگان اوست كه به سبب آن به یكدیگر ترحّم و دلسوزى مى‏كنند، نود و نه رحمت دیگر را براى دوستانش اندوخته است. «11» عَمْرو مى‏گوید: عده‏اى اسیر نزد پیامبر آوردند، ناگهان زنى از اسیران كه چشمش به كودكى اسیر افتاده بود، دوید و او را در آغوش گرفت و شیرش داد. پیامبر صلى الله علیه و آله به ما فرمود: آیا فكر مى‏كنید این زن كودك خود را در آتش مى‏اندازد؟ عرض كردیم:

خیر، تا قدرت داشته باشد این كار را نمى‏كند. پیامبر فرمود: خداوند به بندگان خود مهربان‏تر از این مادر به فرزند خود است. «12» امام زین العابدین علیه السلام در مناجات خویش مهربانى ویژه‏اى طلب مى‏كند:

یا مَنْ هُوَ أَبَرُّ بى‏ مِنَ الْوالِدِ الشَّفِیقِ، وَ أَقْرَبُ إِلىَّ مِنَ الصَّاحِبِ اللَّزِیقِ أَنْتَ مَوْضِعُ أُنْسى‏ فِى الْخَلْوَةِ إِذا أَوْحَشَنى‏ الْمَكانُ وَ لَفَظَتْنى‏ الْأَوْطانُ. «13»

اى آن كه از پدر دلسوز بیشتر به من نیكى مى‏كنى و از دوست همدم به من نزدیكترى، آن گاه كه خلوت، مرا مى‏هراساند، وطن‏ها مرا مى‏راند، تو در تنهایى و غربت انیس و همدم منى.

رحمت حضرت حق به اندازه‏اى گسترده است كه به پیامبرش یك دستور كلى مى‏دهد كه هرگاه افراد با ایمان هر چند گناه كار باشند به سوى تو آیند، آنها را بپذیر و رحمت من را به آنها برسان.

وَإِذَا جَآءَكَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بَایتِنَا فَقُلْ سَلمٌ عَلَیْكُمْ كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنكُمْ سُوءً بِجَهلَةٍ ثُمَّ تَابَ مِن بَعْدِهِ‏وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ» «14»

و هرگاه كسانى كه به آیات ما ایمان مى‏آورند به نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما، پروردگارتان رحمت را بر خود لازم و مقرّر كرده؛ بنابراین هر كس از شما به نادانى كار زشتى مرتكب شود، سپس بعد از آن توبه كند و [مفاسد خود را] اصلاح نماید [مشمول آمرزش و رحمت خدا شود]؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.

مفهوم آیه یك معنى كلى و وسیع دارد كه به صورت قانون رحمت درآمده است.

سلامى كه در آیه ابلاغ شده چه از ناحیه خداوند و چه به وسیله پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله رسیده باشد به خاطر پذیرایى و استقبال گرم و دوستى با مردم است و سلامى كه از سوى خداوند باشد رحمتى براى همگان است. پس هر كسى كه براى توبه به درگاه خداوند روى مى‏آورد؛ علاوه بر بخشش، رحمت خداوند هم او را فرا مى‏گیرد كه مى‏فرماید: غفورٌ

 

رحیم‏

حضرت امیرمؤمنان على علیه السلام در توصیف آفرینش آدم علیه السلام مى‏فرماید:

ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحانَهُ لَهُ فى‏ تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ الى‏ جَنَّتِهِ. «15»

آن گاه خداى سبحان در توبه را به رویش گشود و كلمه رحمت را به او تلقین كرد و بازگشت به بهشت را به او وعده داد.

و چون دایره رحمت را براى همه موجودات گسترانده، پس مهربانى را دوست دارد و مهربانان را هم دوست مى‏دارد و دست مهر خود را بر سر هر مهرورزى مى‏كشد.

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

إِنَّ اللَّهَ تَعالى‏ خَلَقَ مِائَةَ رَحْمَةٍ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَرْضَ، كُلُّ رَحْمَةٍ مِنْها طِباقُ ما بَیْنَ السَّماءِ وَ الأَرْضِ، فَاهْبَطَ رَحْمَةً مِنْها إِلى‏ الأَرْضِ فَبِها تَراحَمَ الخَلْقُ، وَ بِها تَعْطِفُ الوالِدَةُ عَلَى وَلَدِها وَ بِها تَشْرَبُ الطِّیرُ وَ الوُحُوشُ مِنَ الماءَ وَ بِها تَعیشُ الخَلائِقُ. «16»

خداى تعالى روزى كه آسمان‏ها و زمین را آفرید، صد رحمت بیافرید كه هر رحمتى به اندازه فاصله آسمان و زمین است. پس از آن رحمت‏ها یكى به زمین فرود آمد كه به سبب آن خلایق به یكدیگر ترحم مى‏كنند و مادر به فرزندش مهر مى‏ورزد و پرندگان و حیوانات آب مى‏نوشند و مردمان زندگى مى‏كنند.

اگر انسان اندازه رحمت خدا را مى‏دانست به حق به آن تكیه مى‏كرد و تعجّب از این است با این همه رحمت چگونه محروم است؟!

«به امام سجّاد علیه السلام گفتند: كه حسن بصرى مى‏گوید: از این كه كسى هلاك شود جاى تعجب نیست، بلكه از نجات یافته عجب است كه نجات یافته است. حضرت فرمود: من مى‏گویم از این كه كسى نجات یافته تعجب نیست، بلكه تعجب از هلاك شده‏اى است كه چگونه با وجود رحمت گسترده خداوند هلاك گشته است.» «17» به هر حال آن گونه كه سرآغاز خلقت آدم، درِ رحمت حق به سوى پذیرش آدم باز شد و در پایانش هم باید رحمت او آدم را بهشت برد.

پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله در این باره فرمود:

لَنْ یَدْخُلَ الجَنَّةَ أَحَدٌ إِلَّا بِرَحْمَةِ اللَّهِ. قالُوا: وَ لا أَنْتَ قالَ: وَ لا أَنَا إِلَّا أَنْ یَتَغَمَّدَنِىَ اللَّهُ. «18»

هیچ كس به بهشت نرود مگر با رحمت خدا. عرض كردند: نه شما هم؟ فرمود:

و نه من، مگر این كه خدا مرا مشمول رحمت خود كند.

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- غرر الحكم: 99، حدیث 1696.

(2)- مائده (5): 8.

(3)- صحیفه سجّادیه: دعاى 48.

(4)- عوالى اللآلى: 4/ 103، حدیث 150؛ تفسیر الصافى: 5/ 107، ذیل آیه 7 سوره الرحمن.

(5)- أنعام (6)؛ 115.

(6)- البلد الأمین: 350، المصباح، كفعمى: 281.

(7)- صحیفه سجّادیه: دعاى 20.

(8)- البلد الأمین: 18؛ بحار الأنوار: 83/ 75، باب 39، حدیث 10.

(9)- آل عمران (3): 30.

(10)- بحار الأنوار: 75/ 314، باب 25، حدیث 1؛ تحف العقول: 399.

(11)- كنز العمال: 3/ 97، حدیث 5668؛ المعجم الكبیر: 19/ 417.

(12)- كنز العمال: 4/ 273، حدیث 10461.

(13)- بحار الأنوار: 91/ 157، باب 32، حدیث 22؛ صحیح البخارى: 7/ 75.

(14)- أنعام (6): 54.

(15)- نهج البلاغه: خطبه 1.

(16)- كنز العمال: 4/ 274، حدیث 10464.

(17)- بحار الأنوار: 75/ 153، باب 21، حدیث 17؛ أعلام الورى: 260.

(18)- كنز العمال: 4/ 254، حدیث 10407؛ مسند احمد بن حنبل: 3/ 52.

 

چهارشنبه 6/10/1391 - 10:58
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته