کامپیوتر و اینترنت
به گزارش مهر "پائول کین" مدیر اجرایی شرکت اینترنتی CommunityDNS یکی از هفت نفری است که به کلید روشن و خاموش کردن اینترنت جهان دسترسی دارد تا به این شکل در صورتی که شبکه جهانی اینترنت به واسطه حملات تبهکارانه مورد هجوم جدی قرار گرفت بتواند برای جلوگیری از وقوع رویدادی جبران ناپذیر اینترنت را خاموش و روشن کند.
"پائول کین" متخصص علوم رایانه ای در انگلستان یکی از هفت نفر در سراسر جهان است که مسئولیت خاموش و روشن کردن اینترنت را در شرایط بحرانی به عهده اش گذاشته اند.
به گزارش مهر "پائول کین" مدیر اجرایی شرکت اینترنتی CommunityDNS یکی از هفت نفری است که به کلید روشن و خاموش کردن اینترنت جهان دسترسی دارد تا به این شکل در صورتی که شبکه جهانی اینترنت به واسطه حملات تبهکارانه مورد هجوم جدی قرار گرفت بتواند برای جلوگیری از وقوع رویدادی جبران ناپذیر اینترنت را خاموش و روشن کند.
این کلید در واقع دو کارت هوشمند مجهز به کد امنیتی بسیار قوی است. در صورتی اینترنت دچار اختلال شود "کین" به همراه پنج نفر از دیگر از کلیدداران اینترنت (حضور هر هفت نفر ضروری نیست) باید به منطقه ای ایمن در ایالات متحده سفر کند تا با یکی کردن کلیدهای اینترنت، شبکه جهانی را خاموش و دوباره روشن کنند.
در صورتی که هر یک از کلیددارهای اینترنت نتواند به این مکان فوق سری سفر کنند، تعدادی کلیدهای اضافه در محل نگهداری می شوند که توسط افرادی جایگزین مورد استفاده قرار گیرند.
بر اساس گزارش تلگراف، "کین" با رد ایده استفاده از یک کلید برای فعال سازی مجدد اینترنت می گوید چنین کاری می تواند منجر به تجزیه شدن اینترنت شود زیرا اروپا اجازه حفظ این کلید را به آمریکا نمی دهد، خاورمیانه اجازه این کار را به اروپا نخواهد داد و آمریکا نیز کلا اجازه حفظ چنین کلیدی را به هیچ کس نخواهد داد.
شنبه 9/5/1389 - 14:47
هوا و فضا
۱۷پی هولمز دنبالهدار ی دورهای در سامانه خورشیدی مان است، که توسط منجم آماتور بریتانیائی ادوین هولمز در ۶ نوامبر ۱۸۹۲ کشف شدهاست. فقط در مدت ۴۲ ساعت در اکتبر ۲۰۰۷، از قدر حدود ۱۷ به حدود ۲٫۸ درخشان شدهاست. این به مفهوم تغییر درخشندگی بیش از نیم میلیون بار است. و این شناخته ترین واپاشی یک دنبالهدار است.
-
-
-
-
در ۹ نوامبر ۲۰۰۷، برای مدتی گیسوی هولمز وسیع ترین جرم دستگاه خورشیدی بود، حتی وسیع تر از خورشید. (اگر چه در استانداردهای دستگاه خورشیدی، جرم دنبالهدار بسیار کم است.)
ادوین هولمز به طور منظم کهکشان آندرومدا (M31) را رصد میکرد، او در ۶ نوامبر ۱۸۹۲ در حالی که M31 را رصد میکرد دنبالهدار ۱۷پی هولمز را کشف کرد. ادوین هولمز توانست این دنبالهدار را کشف کند چون قدر آن مشابه واپاشی ۲۰۰۷ دچار تغییر شده بود، ۱۷پی هولمز قبل از محو شدن از حد دیدپذیری به مدت چند هفته با قدر ۴ تا ۵ درخشان شده بود.
کشف دنبالهدار توسط ادوارد والتر ماندر (رصد خانه سلطنتی، گرینویچ، انگلستان)، ویلیام هنری ماو (انگلستان)، کید (برام لی، انگلستان) مورد تائید قرار گرفت، و کشف های مستقل دیگری در ۸ نوامبر توسط توماس داوید اندرسون (ادینبورگ، اسکاتلند) و در ۹ نوامبر توسط مایک برون (ویلکس، آمریکا)، و جون اِوِن داویسون (ماکای، کوئنزلند، استرالیا) انجام شده بودند.
اولین مدارهای بیضی شکل ۱۷پی هولمز توسط هنریچ کریتز و جِورج ماری سِیرل مستقلانه محاسبه شده بودند. سرانجام تاریخ حضیض، ۱۳ ژوئن و دروه تناوب مداری، ۶٫۹ سال تعیین شد.
دنبالهدار ۱۷پی هولمز در سال های ۱۸۹۹ و ۱۹۰۶ رصد شده بود، اما بعد از ۱۹۰۶ تا وقتی که در ۱۶ ژولای ۱۹۶۴ توسط الزابت رِاُمِر (رصدخانه دریایی آمریکا، فلاگ ستاف، آریزونا، آمریکا) بازیافت شد گم شده بود. با کمک پیش بینی های کامپیوتری برین جی مارسدن، دنبالهدار پس از هر برگشتِ مجدد، رصد شده است.
بین ۲۳ – ۲۴ اکتبر ۲۰۰۷، دنبالهدار هولمز خیلی درخشان تر شد، فقط در مدت چند ساعت از قدر ۱۷ به قدر ۲٫۵ رسید. یعنی حدود ۱۵ قدر یا یک میلیون بار درخشان تر از شب قبل. خبر این فوران عظیم به سرعت در اینترنت پخش میشود و منجمان آماتور و اخترشناسان حرفهای با گرایش رصد و تحلیل دنبالهدار ها در کشورهای مختلف منتظر شب می مانند تا در آسمان صاف هولمز را جستجو کنند. دنبالهدار که تا شب قبل، فقط با تلسکوپ های بزرگ تر از یک متر دیده میشد حالا حتی از بزرگترین شهرهای جهان با چشم غیر مسلح همچون ستارهای از قدر دوم پیدا بود. اولین شخصی که این تغییر را گزارش کرد جی ای هنری کوئز سانتانا از تِنِریف در کانرای ایسلند بود؛ او در تصویر سی سی دی از دنبالهدار کم فروغ هولمز پدیده عجیبی را می بیند. دنبالهدار که تا ساعاتی قبل از قدر ۱۷ و دور از دسترس بیشتر تلسکوپ های آماتوری بود، اکنون به قدر ۱۰ رسیده است. او به سرعت گزارش خود را به رصدگران دیگر و گروه اینترنتی رصدگران دنبالهدار می فرستد. دقایقی بعد رامون نِوز از بارسلونا قدر دنبالهدار را ۷٫۳ اطلاع داد. ساعاتی بعد رصدگری از ژاپن آن را از قدر ۷ گزارش میکند و کمتر از ۲۴ بعد در شامگاه ۲۴ اکتبر رصدگرانی از اروپا و ایران آن را ناباورانه از قدر ۲٫۵ می بینند. مشاهده آن به آسانی با چشم برهنه به صورت ستارهای زرد رنگ در برساووش امکان داشت، و در ۲۵ اکتبر ۱۷پی هولمز به عنوان سومین ستاره درخشان در آن صورت فلکی مطرح شد. هولمز از ابتدای شب تا سپیده دم در آسمان شمالی دیده میشد و هزاران هزار رصدگر با چشم برهنه یا ابزارهای پیچیده، حتی از برخی عرض های نیم کره جنوبی، به تماشای تحول آن نشستند. این فوران سریع یکی از عجیب ترین پدیدههای تاریخ نجوم، دست کم در یک قرن گذشته بوده است.
در حالی که تلسکوپ های بزرگ جزئیات دنبالهدار را درحد عالی نشان میدادند، تا ۲۶ اکتبر رصدهای چشم برهنه منظرهای شبیه یک ستاره ارائه میکرد. بعد از این تاریخ، رصد های چشم برهنه نیز هولمز را بیشتر شبیه به دنبالهدار معرفی کرد. هنگام واپاشی ۲۰۰۷ هولمز، دنبالهدار در نزدیکی مقابله با زمین بود، و از آنجائی که گیسوی دنباله در جهت خلاف خورشید قرار داشت، منجمان از زمین گیسوی هولمز را در امتداد هسته می دیدند. و این دنبالهدار را به شکل کرهٔ درخشان نمایان میکرد.
بنا بر محاسبات مداری و درخشندگی، قبل از واپاشی ۲۰۰۷، هسته دنبالهدار در حدود ۳٫۴ کیلومتر تخمین زده شده بود. بعد از اکتبر ۲۰۰۷ قطر ظاهری دنباله از ۳٫۳ دقیقه قوسی به ۱۳ دقیقه قوسی افزایش یافت؛ حدود نیم قطر ظاهری ماه در آسمان. چنین قطری ظاهری در فاصله حدود ۲ واحد نجومی، به این معنی است که قطر واقعی دنبالهدار به بیش از ۱ میلیون کیلومتر رسیده است، یا حدود ۷۰ در صد قطر واقعی خورشید. برای مقایسه، فاصله ماه از زمین ۳۸۰٬۰۰۰ کیلومتر است. بنابراین، هنگام واپاشی ۲۰۰۷ دنبالهدار هولمز، کرهای قطورتر از قطر مدار ماه به دور زمین بود. در ۹ نوامبر ۲۰۰۷ قطر جو رقیق دنبالهدار ۱۷پی هولمز ۱٫۴ میلیون کیلومتر (۰٫۹ میلیون مایل) محاسبه شد.
در ۲۵ اکتبر ۲۰۰۷ دنبالهدار هولمز بزرگترین جرم یکتا در سامانه خورشیدی بود، حتی بزرگتر از خورشید! این کار توسط راحیل استیونسون، جان کلِینا، پدرو لاسردا از انستیتو نجوم دانشگاه هاوائی انجام شد. آنها در رصدها از دوربین میدان-عریض روی تلسکوپ کانادا-فرانسوی هاوائی (سی اف اچ تی) استفاده کردند. این دوربین هنوز یکی از معدود ابزارهای حرفهای است که قادر به ضبط کل دنبالهدار در یک عکس میباشد. بین یانگ، نونُ پِگزین هو و داوید جِویت سایر منجمانی بودند که در فعالیت دانشگاه هاوائی بر روی دنبالهدار مطالعه میکردند. در ۹ نوامبر ۲۰۰۷، دنبالهدار در منطقهای به وسعت بزرگ تر از خورشید پراکنده شد، به طور خلاصه چیزی معادل وسعت بزرگترین جو در دستگاه خورشیدی.
فرضیههای واپاشی ۲۰۰۷
معمولاً واپاشی در دنبالهدار ها چندان غیر عادی نیست. و به طور کلی عامل فوران دنبالهدارها را میتوان به صورت زیر بیان کرد:
- عبور دنبالهدار از میان توده غنی از شهابوارههای به جا مانده از دنبالهداری دیگر.
- برخورد ذرات فوران خورشیدی CME (در دنبالهدار های نزدیک به خورشید)
- تکه تکه شدن هسته دنبالهدار در اثر تجربه یک جذر و مد گرانشی
در همه این عوامل آن چه رخ میدهد تغییراتی در هسته دنبالهدار است. هسته واپاشی شده سطح قبلی خود را از دست میدهد. و هنگامی که سطح تازه هسته دنبالهدار در معرض تابش شدید خورشید قرار میگیرد فوران های جت مانندی از گاز و غبار از سطح تازه هسته به فضا پرتاب میشود، و از سوی دیگر بخشی از گاز حبس شده در ساختار متخلخل هسته دنبالهدار در فضا منتشر شده، و در نتیجه گیسو از این گاز تازه و غبار بازتاب کننده، غنی میشود و بسیار پرنورتر از قبل می درخشد.
اما هیچ یک از عوامل گفته شده، فرضیه خوبی در باره علت واپاشی هولمز نیستند چرا که این دنبالهدار از میان توده شهابوارهها عبور نکرده است، همچنین به دلیل فاصله زیاد از خورشید و دور بودن از سیاره زاوش (مشتری) برخورد ذرات فوران خورشیدی و تکه تکه شدن هسته نمیتواند داستانی منطقی باشد.
هسته ثانویه
نمای تلسکوپ هابل از بخش مرکزی گیسوی دنبالهدار هولمز علت احتمالی چنین فوران هائی را میتوان وجود قمروارهای در اطراف هسته اصلی دانست. این قمر یخی کوچک، که شاید بر اثر برخورد یا فوران پیشین از هسته جدا شده، در مداری بسیار نزدیک به آن قرار دارد و هر از گاهی چنان نزدیک میشود که سبب فوران انبوه گاز و غبار میشود. این در حالی است که نمونه هائی از اقمار و خرده سیارههای چندتائی، در کمربند سیارک ها و کمربند کوئی پر مشاهده شده است.
دنبالهدار ۴۱پی تاتل- جیاکوبینی- کرسک عامل ارائه این فرضیه توسط فرد ویپل بود. این دنبالهدار در نزدیکی حضیض سال ۱۹۷۳ ناگهان از قدر ۱۴ به قدر ۴ رسید. اما هیچ نشان قطعی از وجود چنین قمری در این دنبالهدار هنوز موجود نیست.
این فرضیه درباره فوران هولمز چندان قوی نیست، چراکه تصاویر تلسکوپ هابل نتوانست هسته ثانویه یا نشانهای از قمرواره اطراف هولمز را نشان دهد.
فروریزش داخلی
بیشتر دنبالهدار ها ساختار کلوخهای دارند. تکه صخرههای به جا مانده از ابر اولیه منظومه شمسی که بر اثر برخورد به هم وصل و به این خرده سیارههای چندکیلومتری تبدیل شدند گرانش کافی برای فروریزش، چگال شدن و در نتیجه خرد کردن اجزای درونی و پر کردن فاصلههای تهی مانده از این کلوخهها را نداشته اند.
بنابراین ممکن است بر اثر تغییرات درونی هسته، اختلاف دما در بخش های مختلف آن و یا فشار های گرانش از سوی عوامل بیرونی، سبب فروریزش بخشی از هسته و ریزش پوسته سطحی شده و یا شکافی در پوسته ایجاد و حجم عظیمی از گاز حبس شده در ساختار متخلخل هسته در فضا منتشر شود.
احتمالاً فروریزش داخلی علت اصلی واپاشی ۲۰۰۷ بوده است، و عبور دنبالهدار هولمز در ژانویه ۲۰۰۴ از ۱٫۵ واحد نجومی سیاره زاوش (مشتری) که باعث کاهش فاصله حضیض از ۲٫۱۷ به ۲٫۰۵ واحد نجومی شد عامل آغازین این فوران بوده است. چنین ملاقات هایی با سیارات بزرگ به خودی خود ممکن است در هسته تغییراتی ایجاد کند و فورانی را شکل دهد؛ اما حتی اگر این اتفاق نیفتد، در نتیجهٔ کاهش ناگهانی حضیض مداری به دلیل افزایش شدت تابش و باد خورشیدی، شرایط برای فوران مهیا میگردد.
شنبه 9/5/1389 - 14:5
هوا و فضا
دنبالهدار جسم کوچکی در منظومه شمسی است که معمولاً از غبار و یخ تشکیل شده و با نزدیک شدن به خورشید ذرات سطحی آن تبخیر شده و مانند دنباله به نظر میرسد.
چه کسی فکر می کرد آسمان امسال چنین پرده هیجان انگیزی از حضور دنباله دارها را در آسمان به نمایش بگذارد؟ سالی که با ظهور دنباله دار استثنایی مک نات با آن دنباله با شکوهش در آسمان آغاز شد و این که در میانه سال یکی از بی نظیرترین رویدادهای تاریخ رصد به آسمان را به نمایش گذاشته است. این بار هم بازیگر اصلی این نمایش عضوی کمتر شناخته شده تر بود. دنباله دار هولمز را این شبها می توانید با چشم غیرمسلح و حتی در دل آلودگی های نوری شهرهای آلوده نیز براحتی رصد کنید.رصد چنین دنباله داری فرصتی نیست که بتوان بسادگی از دست داد، پس این شبها اگر شده از پشت پنجره هم نگاهی به این اعجوبه دوران بیندازید.دنباله دارها موجوداتی شگفت انگیز و جذاب در منظومه شمسی هستند. این کوههای یخ سرگردان یادگارهایی از دوران شکل گیری منظومه ما در حدود 4.5 میلیارد سال پیش هستند که معمولا اطلاعات و داده های ارزشمندی از آن دوران را در دل خود محافظت می کنند. این دنباله دارها را می توان گلوله برفی های کثیف و غبارآلودی تصور کرد که در مدارهای گوناگون به دور خورشید در حال گردشند. بسیاری از آنها در 2منطقه اصلی منظومه شمسی استقرار یافته اند، منطقه ای که به نام کمربند کویی پر و ابر اورت می شناسیم.
کمربند کویی پر منطقه ای از هسته های دنباله دارهاست که در فراسوی مدار پلوتون قرار گرفته اند. البته به یاد داشته باشید که خود پلوتون هم عضوی از همین اجرام کمربند کویی پر به شمار می رود. در فراسوی این منطقه ، ناحیه مهم دیگری از سکونگاه هسته های دنباله دارها در منظومه شمسی وجود دارد و آن ابر اورت است که در فاصله یک سال نوری از خورشید جای گرفته است.هسته های دنباله دارها به دلیل شرایطی که در ابتدای آفرینش منظومه شمسی وجود داشت ، در این مناطق استقرار یافته اند و در مدارهایی به دور خورشید در حال چرخشند. هر از چندگاهی و به دلیلی که آرامش و ثبات مداری آنها به هم می خورد، این هسته ها مسیر خود را به سوی مرکز منظومه شمسی و خورشید تغییر می دهند و تحت تاثیر نیروی گرانشی مرکز منظومه شمسی به سمت منطقه سیاره ای منظومه حرکت می کنند. در این میان پارامترهای فراوانی باید نقش بازی کند تا مسیر نهایی این دنباله دارها تعیین شود. اما بر اساس نحوه تاثیر این عوامل ، ممکن است آنها در مسیرهایی بسته و بیضی گون به دور خورشید قرار گیرند و یا به درون خورشید سقوط نمایند و یا در مسیری هذلولی یا سهمی گون تنها یک بار به ملاقات خورشید بیایند و سپس برای همیشه از منظومه شمسی خارج شوند.دنباله دارهایی که در مدار بیضی شکل به دور خورشید قرار می گیرند، هر بار پس از طی مدت زمانی مشخص بار دیگر به ملاقات خورشید می آیند. چنین دنباله دارهایی را دنباله دارهای تناوبی می نامند و معمولا نام رسمی آنها با یک حرف P که مخفف Periodic یا دوره ای است مشخص می شود. این دنباله دارها با نزدیک شدن به خورشید فعال تر می شوند و هسته آنها تحت تاثیر بادهای خورشیدی ، شروع به فوران می کند و گیسو و دم دنباله دار شکل می گیرند.
این دم از ذرات غبار سطحی دنباله دار شکل گرفته است که در امتداد مسیر حرکت آن با نزدیک شدن به خورشید رشد می کند و دنباله دیگر یونی به دلیل تاثیر بادهای خورشیدی در جهت مخالف خط خورشید دنباله دار شکل می گیرد.شاید یکی از معروف ترین این دنباله دارها، دنباله دارهالی باشد که هر 70سال یکبار به دیدار خورشید می آید، اما همیشه همه دنباله دارها درخشان نیستند. در حقیقت در هر قرن شاید تنها کمتر از تعداد انگشتان یک دست از دنباله دارها به اندازه ای درخشان شوند که با چشم غیر مسلح قابل رویت شوند و اگر این آمار درست باشد، ما باید نسل خوش شانسی باشیم که چندین دنباله دار فوق العاده درخشان را در سالهای اخیر رصد کرده ایم. هیاکوتاکه ، هیل باپ ، مک نات و اینک دنباله دار شگفت انگیز هولمز. اسرار هولمز
در نگاه اول هولمز به هیچ وجه دنباله دار ویژه و شاخصی نیست.این دنباله دار در 6 نوامبر سال 1892 از سوی اخترشناس انگلیسی ، ادوین هولمز کشف و به نام رسمی 17P/Holmes ثبت شد. این دنباله دار که مداری با تناوب 6.9 سال یک بار دارد، پس از کشف در سالهای 1899 و 1906 بار دیگر رصد و از آن پس از دید رصدگران گم شد تا این که در 16 جولای 1964 باردیگر توسط الیزابت دومر آن را کشف کرد. این دنباله دار در دورترین فاصله از خورشید تا 5.1 واحد نجومی از خورشید دور می شود و در حضیض تا 2 واحد نجومی (هر واحد نجومی فاصله متوسط زمین تا خورشید و معادل 150 میلیون کیلومتر است) به خورشید نزدیک می شود و هیچ گاه جلوه درخشانی از خود نشان نداده است.
اما امسال داستان گونه دیگری رقم خورد.در نیمه اکتبر امسال دنباله دار هولمز که حتی در حضیض خود نیز قرار نداشت ، با نورانیتی در حد قدر 17 می درخشید و برای رصد آن نیاز به تلسکوپ های قوی بود اما ناگهان در فاصله روزهای اول و دوم آبان اتفاقی بی سابقه در تاریخ رصد دنباله دارها افتاد. در یک شب این دنباله دار از قدر 17 تا قدر 2.5 درخشان شد و این یعنی افزایش روشنایی بیش از یک میلیون بار. اولین بار هرناندز سانتانا در جزایر قناری این درخشش فوق العاده را رصد و گزارش خود را برای مراجع بین المللی ارسال کرد ، با این اتفاق این دنباله دار را می شد با چشم غیر مسلح به شکل ستاره مه آلود و زرد رنگی در صورت فلکی برساوش دید. بسیاری که اولین بار این خبر را شنیدند، صحت آن را باور نکردند اما بابک امین تفرشی ، یکی از چهره های شناخته شده نجوم آماتوری ایران ، با دریافت خبر به بام منزلش رفت و متوجه حضور ستاره ای جدید در برساوش شد و بلافاصله تصویر این دنباله دار را تهیه کرد. عکس او که به نوعی از نخستین عکسهای گرفته شده از این دنباله دار بود ، در سایتهای مرجع بسیار و از جمله در سایت تصویر روز ناسا منتشر شد. اینک دیگر هولمز به جرمی جذاب برای رصدگران تبدیل شده بود. در روزهای بعد کم کم این دنباله دار ظاهرش بیشتر شبیه دنباله دارها شد اگرچه تاکنون هم مانند یک لکه مه آلود بزرگ در آسمان به نظر می رسد. بر اساس محاسبات ، علت این افزایش بی نظیر درخشندگی ، انفجاری بوده که درون هسته دنباله دار رخ داده است.
این انفجار باعث خروج مواد و افزایش ضریب بازتاب سطحی این دنباله دار شده و در نتیجه افزایش درخشش خیره کننده ای در آن اتفاق افتاده است.قبل از انفجار قطر هسته این دنباله دار را در حدود 3.4 کیلومتر برآورد می کردند اما برای این که عظمت حادثه روی داده را بدانید ، بد نیست به این آمار دقت کنید. قطر ظاهری این دنباله دار پیش از انفجار هسته آن تنها 3.3 دقیقه قوس در آسمان بود اما پس از انفجار این عدد به 13 دقیقه قوس رسیده است.
با توجه به این که این دنباله دار در فاصله حدود 2 واحد نجومی از ما قرار دارد، قطر هاله این دنباله دار باید در حدود یک میلیون کیلومتر یا 70 درصد قطر خورشید باشد یا به عبارت دیگر قطر کنونی این دنباله دار از قطر مدار ماه به دور زمین بزرگتر است.
این شبها هولمز در صورت فلکی برساوش است و شما تقریبا تمام شب را فرصت دارید تا آن را رصد کنید اگر با آسمان آشنایید ، کافی است نگاهی به صورت فلکی برساوش بیندازید تا ستاره تازه (دنباله دار هولمز) را در کنار دلتای برساوش بیابید. در واقع این شبها هولمز با ستاره های آلفا و دلتا برساوش مثلث متساوی الساقینی را به راس آلفا می سازد و براحتی می توان آن را تشخیص داد اما اگر به دور از نور شهر به سراغ این دنباله دار بروید و با ابزارهای نجومی به آن بنگرید ، شاید بتوانید جزییات بیشتری از آن را ثبت و حتی برخی از فعالیت های داخل هسته آن را مشاهده کنید. به هر حال این فرصتی نیست که هر شب در آسمان رخ دهد. شاید این تنها باری در زندگی ما باشد که فرصت رصد دنباله داری را داریم که چند ساعته یک میلیون بار درخشان تر شده باشد.
شنبه 9/5/1389 - 14:1
دانستنی های علمی
آل یا زائوترسان موجودی خیالی-افسانهای است. در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازهزا را تنها بگذارند، سراغش میآید و بدو آزار یا آسیب میرساند.آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخشهایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست بهین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان میدانند.آلها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلا در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، در کشورهای ترکزبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» معروفند.در فرهنگ بختیاریها هم وجود آلها با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم میخورد.در روایات ارمنی، آلها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمان کرده (زائو) را میدزدند وسبب مرگ او میشوند. آنها همچنین با آسیب رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین میشوند. آلها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آنها با بچه خود یا بچه جن میکنند. (مانند الفها در باورهای ژرمنی). آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.
اجزای بدن وصورت آلها بدین سان توصیف شدهاست: بینی گِلی، چشمانی آتشین، موهایی ژولیده و نامرتب، دندانهایی آهنین با نیشهایی به جلو آمده مانند گراز وحشی و پستانهایی آویزان مانند پیرزنها. بنابر باورهای کهن، آلها پس از دزدیدن قلب و شش زن و زمانی که دیگر زن زنده نماندهاست، اقدام به فرار و عبور از اولین آب جمع شده در یک جا یا اولین منبع آب میکنند. طلسمهای مانع آل، مانند دیگر طلسمها برای دیگر شیاطین است. این طلسمها شامل افسون، دعا، اشیای فلزی، سیر و پیاز و جلوگیری کردن از رسیدن آل به آب است. در ایران آلها به شکل پیرزنی لاغر و استخوانی با بینی گِلی وصورتی سرخ به همراه سبدی حصیری برا ی شش و جگرهای دزدیده شده تصویر شدهاست. در آسیای میانه، آلها چنین روایت شدهاند: موجوداتی چاق و زشت و پیرزنانی پرمو با پستانهای آویزان به همراه سبدی پشمی که جگر و ششهای قربانیان را درون آن قرار میدهند. برطبق بسیاری از روایات خاور نزدیک، خدا یک آل را برای همسری آدم یا اولین بشر آفرید امّا آدم فانی و خاکزاد با آل که از جنس آتش است، ناسازگار بود. این آغاز و ریشهٔ دشمنی آلها با حوا وهمه دختران اوست.
در سال ۱۳۸۸ فیلمی به نام آل به کارگردانی بهرام بهرامیان بر پایه همین موضوع، ساخته شد. این فیلم در ژانر وحشت و محصول ایران است و بیش از هشتاد درصد آن در ارمنستان فیلمبرداری شدهاست.همچنین قرار است بازی ویدیویی آل نیز بر پایه داستان فیلم در سال ۱۳۸۹ ساخته شود.
شنبه 9/5/1389 - 13:44
بیماری ها
بَختَک حالت اختناق و سنگینی است که گاهی در خواب به انسان دست میدهد، رؤیای وحشتناک توأم با احساس خفقان و سنگینی بدن که انسان را از خواب میپراند. خفتک، خفتو، برفنجک، درفنجک و فرنجک و فدرنجک و برغفج و برخفج و خفج و فرهانج و کرنجو و سکاچه هم گفته شده به عربی کابوس میگویند.عوام احساس سنگینی را که گاه اوقات به شخصی که خوابیده دست میدهد به وسیله آن توجیه میکنند. پدیده پزشکی فلج خواب در واقع همان بختک است.
بَختَک در افسانهها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هممعنی دانستهاند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان مسلط میشود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل میکند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر میگیرد و انسان توان کوچکترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد.در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد مینشیند و تمام وجود انها را فلج میکند. شاید ترس انسان گرفتار این موجود نیز بدلیل این است که حضور انرا بر روی خود احساس میکند ولی نمیتواند انرا ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان نفوذ میکند و بدن را در اختیار میگیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شدهاست.
بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را درید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافتهاست چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او میجهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که میشناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختــک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده میشود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درختها و در جنگلها و باغها میگردد. ظاهرأ این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شبها از گیاهان متصاعد میشود و کسی را که در جنـگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان میافکند ناشی شدهاست.برخی افراد معتقدند, در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت, میتوان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.
در طی خواب در مرحلهٔ حرکات سریع چشم (REM)، یعنی مرحلهای که فرد خواب (رویا) میبیند، مغز انتقال پیامهای عصبی به سوی عضلات اسکلتی (به استثنای عضله دیافراگم و عضلات چشم) را متوقف میسازد، تا انسان رویاهای خود را برون ریزی نکند (یعنی مثلا وقتی در خواب میبیند میدوید، از رختخواب بلند نشوید و شروع به دویدن نکنید).
هنگامی که شما قصد دارید از خواب بیدار شوید، مغز مجدداً کنترل عضلات را به دست میگیرد. اما گاهی اوقات، قبل از اینکه مغز کنترل عضلات اسکلتی را به دست گیرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، انسان هوشیاری خود را باز مییابید که نتیجهٔ آن احساس ترس آور فلج بودن بدن خواهد بود.
نقطهٔ مقابل این عارضه زمانی است که برخی افراد هنگام دیدن رویا، دستها و پاهای خود را تکان میدهند و یا در موارد شدید تر دچار خوابگردی(راه رفتن در حین خواب) میشوند.
- برای اطلاعات بیشتر درباره درمان به فلج خواب مراجعه کنید.
شنبه 9/5/1389 - 13:41
فلسفه و عرفان
ابلیس نام موجودی است که از فرمان خداوند سر باز زد و از درگاه خداوند رانده شد.
«ابلیس» واژهای غیر عربی است ولی بعضی زبانشناسان گفتهاند ریشهاش عربی است و از «أبلس» عربی گرفته شده است. نام اصلی ابلیس « الحارث» و کنیهاش «بومره» است.
بنا بر روایات، او در اصل از طائفه جن بود ولی در زمره فرشتگان میزیست، و در ماجرای سجده فرشتگان بر آدم، از دستور خدا سرپیچی کرد و کافر شد و از رحمت پروردگار نومید گشت.
از این روست که ابلیس، آدم را دلیل خواری و طردشدنش از بارگاه الهی میداند و در صدد انتقام از او و اولادش بر آمده. او برای این کار از خداوند مهلت خواسته و خداوند تا روز قیامت به او مهلت داده است. ابلیس نیز سوگند خورده است که آدم و فرزندانش را بفریبد.
نام ابلیس یازده بار در قرآن آمده، و مهمترین دلیل سجده نکردنش تکبر و خودبینی او معرفی شده است.
سلمان مى گوید: وقتى پیغمبر اسلام رحلت فرمود، على در خانه مشغول غسل دادن آن حضرت بود. من گاهى به او كمك مى كردم ، گاهى به مسجد مى آمدم و از مردم خبر مى گرفتم . وقتى از مسجد به خانه برگشتم ، على پرسید: اى سلمان ! چه خبر دارى ؟ عرض كردم : خبر تازه این كه ابوبكر بر منبر پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم نشسته ، مردم نه با یك دست بلكه با دو دست با او بیعت مى كنند.
حضرت على علیه السلام فرمود: اى سلمان ! آیا متوجه شدى چه كسى اول با او بیعت كرد؟ آیا اولین كسى كه بالاى منبر رفت و با او بیعت نمود چه كسى بود؟
سلمان گفت : او را نشناختم ، ولى پیرمرد سال خورده را دیدم كه بر عصایى تكیه زده ، میان دو چشمش جاى سجده دیده مى شد، پیشانى او در اثر سجده پینه بسته و این طور مى نمود كه باید وى زاهدى باشد. از لابلاى مردم به سوى منبر رفت در حالى كه مانند باران اشك مى ریخت .
گفت : خدا را شكر كه قبل از مردنم تو را این جا مى بینم . اى ابوبكر! دستت را براى بیعت به سویم دراز كن ! ابوبكر دستش را جلو برد او هم بیعت كرد و گفت : امروز، روزى است مانند روز آدم ! از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد.
امیرالمؤمنین علیه السلام پرسید: اى سلمان ! آیا او را شناختى ؟ عرض كرد: نه یا على ، ولى از گفتارش ناراحت شدم . مانند این كه مرگ پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم را مسخره گرفته بود.
حضرت على علیه السلام فرمود: او شیطان بود. پیامبر به من خبر داد، ابلیس و یارانش روز غدیر خم شاهد منصوب شدن من به امر خدا بودند. و نیز گواه بودند كه خدا و پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم من را صاحب اختیار آنان نمود. پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم هم به آنان دستور داد حاضران به غایبان اطلاع دهند.
روز غدیر خم ، شیاطین و بزرگان آنان به خود شیاطین ، روى آوردند و گفتند: این امت مورد لطف و رحمت خداوند قرار گرفته و از این پس از گناه دور خواهند بود. ما دیگر بر این امت راه پیدا نخواهیم كرد. آن گاه پناه گاه و امام بعد از پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم را شناختند و شیطان هم گرفته و محزون شده بود.
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: اى سلمان ! پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و سلم به من خبر داد كه : مردم در سقیفه بنى ساعده با ابوبكر بیعت خواهند كرد. بعد از آن بر سر حق ما اختلاف پیدا مى كنند، با دلیل ما استدلال مى نمایند، بعد به مسجد مى آیند. اول كسى كه با او بیعت مى كند، شیطان است ! كه به صورت پیرمرد نجدى خواهد بود و این حرف را خواهد گفت .
بعد حضرت فرمود: اى سلمان ! بعد از بیرون رفتن ، از روى خوشحالى فریاد زد، و تمام شیاطین را دور خود جمع كرد، آنها در مقابلش سجده كردند و گفتند: اى رئیس ! و بزرگ ما، تو همان كسى هستى كه آدم را از بهشت بیرون كردى . شیطان هم مى گوید: كدام امت بعد از پیامبرش گمراه نشد؟ خیال كرده اید من دیگر راهى برآنان ندارم ! نقشه و حیله مرا چگونه دیدید؟
از حیله من بود كه ملت با دستور خدا و رسولش ، راجع به اطاعت از على مخالفت كردند، وزیر بارش نرفتند!؟ اى سلمان ! این همان گفته خداوند است كه در قرآن مى فرماید:
((همانا، شیطان حدسى كه درباره آنها بوده بود، به مرحله عمل رسانید))(543) ((سپس آنها شیطان را پیروى كردند جر گروهى از مؤمنان كه آنها اطاعت از شیطان نكرده و با او مخالفت كردند.))(544) امام باقر علیه السلام فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام شیطان را بر در خانه خود دید و او را شناخت ، گریبانش گرفت و بر زمین زد و روى سینه اش نشست . شیطان گفت : یا على ! از روى سینه من بلند شو تا تو را بشارتى دهم .
على علیه السلام از روى سینه او برخاست و فرمود: اى ملعون ! چه بشارتى براى من دارى ؟ گفت : چون روز قیامت شود، فرزندت حسن علیه السلام از طرف راست عرش و حسین علیه السلام از طرف چپ به شیعیان خود جواز عبور از صراط و آزادى از آتش را مى دهند.
باز آن حضرت بلند شد و گفت : من تو را به زمین خواهم زد، او را بلند نمود و بر زمین زد و روى او نشست .
عرض كرد: یا على ! مرا رها كن تا بشارتى دیگر به تو دهم . وقتى او را رها كرد گفت : یا على ! آن روزى كه خداوند آدم علیه السلام را خلق كرد، ذریه او را از پشتش خارج نمود كه به شكل موجوداتى ریز بودند. از آنها عهد گرفت و به آنها خطاب كرد: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ همگى جواب دادند: چرا. آنان را شاهد بر خودشان گرفت . بعد از آن ، میثاق از حضرت محمد صلى الله علیه و آله و سلم و تو گرفت . تمام آنان تو را شناختند و تو همه را شناختى . اینك هر كس بگوید تو را دوست دارم . او را مى شناسى و هر كس تو را دشمن دارد او را مى شناسى . براى بار سوم او را زمین زد. شیطان گفت : یا على ! بر من غضب نكن و از روى من بلند شو، تا تو را بشارت دیگرى دهم . فرمود: من از تو بیزارم و لعنتم بر تو باد. عرض كرد: به خدا قسم اى پسر ابوطالب ! هر كس با تو دشمنى مى كند، من در وجود و نطفه او شركت كردم ، آلت خود خود را در رحم مادرش داخل نمودم . بعد عرض كرد: یا على ! آیا آن آیه قرآن را قرائت كرده اى كه مى فرماید: شركت كن در اموال و اولادشان ؟ شنبه 9/5/1389 - 13:38
هوا و فضا
میر (به معنی صلح) جدیدترین ایستگاه فضایی روسیه و جانشین ایستگاههای سالیوت است. واحد اصلی میر ، که شامل بخشهای هدایت و سکونت ایستگاه میباشد، در سال 1986 پرتاب شد. واحد الحاق چند جانبه میر به همراه باراندازهای پهلویی ، امکان اتصال واحدهای اضافی به واحد اصلی را فراهم میکنند و باراندازهای هر دو سر میر برای ملاقات سفینه سایوز و سفینه تدارکاتی پروگرس استفاده میشود.
احداث
از سال 1986 چها رواحد جدید به همراه تجهیزات آزمایشگاهی و رصد به واحد اصلی میر پیوستهاند. در سال 1989، کوانت 2 برای راهپیمایی فضایی یک هوابند فراهم نمود و در سال 1990 واحد کریستال تجهیزات آزمایش مواد خام و یک بار انداز دیگر را به میر برد. در سال 1995 واحد اسپکتر تجهیزات پزشکی آمریکا را برای پژوهش درباره بی وزنی به میر حمل نمود.
الحاق شاتل
الحاق شاتل به میر بیست سال پس از اولین ملاقات فضایی آمریکا و روسها اتفاق افتاد. در سال 1975 یک سفینه آپولو به مدت 47 ساعت به یک سایوز ملحق شد و این واحد بخاطر حفظ ثبات از محل همیشگیاش برداشته شده ، موقتا به بارانداز عقبی واحد الحاق چند جانبه رابط متصل گردید. در 25 ژوئن سال 1995 شاتل فضایی آتلانتیک 5 فضانورد آمریکایی و 2 کیهان نورد روسی را به میر برد. پیش از آن چندین ماه بود که یک آمریکایی و 2 فضانورد روس در میر ساکن بودند. این اولین الحاق شاتل با میر بود. یک سیستم الحاق مخصوص در مخزن محموله آتلانتیک نصب شده بود. بعداز 5 روز، این شاتل به همراه 6 آمریکایی و 2 روس به زمین باز گشت و 2 خدمه تازه نفس رابرای میر باقی گذاشت.
تأثیرات فیزیولوژیکی
در اوایل بخصوص به هنگام مرحله تطابق ، بدن سخت زیر فشار قرار میگیرد:
- احساس تشنگی سریعا کم میشود.
- استخوانها کلسیم از دست میدهند. پس از گذشت 3 ماه این سیر خطرناک متوقف میشود.
- اکثریت قریب به اتفاق فضانوردان در عرض دو هفته اول دچار سرما خوردگی میشوند. دستگاه ایمنی بدن سخت ضعیف میشود.
در سال 1357 فضانورد یوری/رماننکو بر روی سفینه پیشرو میر به نام "سالیوت" مجبور شد با عفونتی شدید در ناحیه گونه دست و پنجه نرم کند. دستگاه ایمنی بدن او چنان ضعیف شده بود که رویارویی با عفونت خفیف دندان را نداشت و این منجر به عفونت گونه وی شد. همکار وی الکساندر/لاویکین در سال 1366 بر روی میر از حال رفت. ظاهرا بزرگی جهان آفرینش بر روی روان نیز تأثیر میگذارد.
فضانوردان عامل شماره یک دلهره و دلشوره را وابستگی دائمی به دستگاههای نگاهدارنده حیات میدانند. بدون این دستگاهها آنها میباید یخ زده باشند، خفه شده و یا در صورت کاهش کلی فشار به تکههای گوشتی خونین مبدل شوند. چنین خیالهای ترسناکی معمولا پس از سه ماه شکل گرفته و احساسات متعالی فضانوردان را به کنار میزند. فضانورد ترسو میشود. توهم فاجعه به مخیلهاش میخزند.
اما هر کس تاب رویارویی با این تخیلات ترسناک و سرسام آور را ندارد. ولادیمیر/واسیوتین میبایست در سال 1364 به تندیاز فضاپیمای سالیوت خارج گردد. این مرد از افسردگی و اوهام مرگبار رنج میکشید. مدتی طولانی روسها چنین پیش آورهایی را مسکوت میگذاشتند. وضعیت فضانوردان کاملا سر زنده و شاداب اعلام میشد. اما این فقط ظاهر امر بود. در حال حاضر روانشناسان تصدیق میکنند که سفر در فضا با تعداد بیشماری عوامل محرک اعصاب همراه است.
تدابیر لازم برای تحمل پذیری فضانوردان
برای تحمل پذیر ساختن چنین محیط نا امید کنندهای برای کلیه سرنشینان میر شرح وظایفی تعیین شده است. برنامه روزانه پولیاکف بر اساس شرح دقیق وظایف وی تنظیم میشود. هر بامداد که ساعت شماته دار ساعت 8 را اعلام میکند؛ پزشک میخزد. از آنجه که در فضا ماهیچههای شکمی آزاد نمیشوند بدن شبها خمیده شده و جمع میشود. فضانورد آلمانی کلاوس/دیتریش فلاد که در سال 1371 هشت روز در فضا به سر برده بخاطر میآورد: "من همیشه مثل چاقوی تاشو نیمه باز در کیسه خواب آویزان بودم."
پولیاکف سپس برای نظافت پیچگاهی شناور میشود: او دندانهایش را بدون آب مسواک میکند، و پلکهایش را با دستمال مرطوب پاک میکند. دستشویی و وان حمام به دلیل عدم طراحی صحیح قابل استفاده نیستند. فلاد میگوید: "اگر کمی شیر آب را باز کنید، بیدرنگ حبابهای آب کل ایستگاه را پر میکنند." در عوض توالت مکنده بخوبی عمل میکند. مدفوع بدون بو در یک مخزن جمع آوری میافتد. آب موجود در ادرار جدا و گاز H2 و O را تجزیه میکند. گاز متصاعد میشود و اکسیژن به مخزن هوای تنفسی هدایت میشود. ظهرها کارکنان ناهار میخورند.
در حالی که از ساق پایشان به نقطهای محکم میشوند، به حالت شناور حول میزی مواد غذایی گردی را به همراه گوشت کنسرو گرم شده صرف میکنند. در صورت تمایل هر کس میتواند از یک لوله سوپ غلیظ سبزیجات و سولیکانکا و یا از پاکتی آب میوه بمکد. پس از آن مردان آبی پوش دوباره به کار هجوم میآورند. فرمانده آفاناسیف دستگاه هدایت کننده را بازبینی کرده و مهندس عرشه اوساچف مسئول فنی بوده و پولیاکف باید به پاکیزه کردن و گرد گیری بپردازند. اینگونه روزها از پی هم سپری میشوند. این گروه سه نفره تنگاتنگ در داخل این صندوق به سر میبرند. در مورد استفاده از تخصصهای علمی ، پولیاکف تنها میتواند به معاینه خود بپردازد.
ساعت 18 هنگام استراحت بعد از ظهر است. تجربه نشان داده است که تقریبا همه فضانوردان در اوقات فراغت خود تنها یک فکر در سر دارند. آنها بسوی یکی از 13 پنجره ایستگاه شناور شده و به بیرون خیره میشوند. روسها برای مقابله با خطر منزوی شدن و دشواریهای روانی فضانوردارن در ایستگاه زمینی میر در نزدیکی مسکو ، شمار بسیاری روانشناس را به خدمت گماردهاند. هر 90 دقیقه یک بار پنجرهای برای گفتگوهای 10 دقیقهای باز میشود. مسئولان همچنین گفتگوهایی با خویشان و دوستان نیز برقرار میسازند. اما این گفتگوهای کوتاه نیز به سختی میتوانند یکنواختی حاکم را متعادل سازند. در فواصل 40 تا 60 روز یک بارکش بی سرنشین در کنار ایستگاه لنگر میاندازد. این بارکش فیلمهای جدید هالیوود ، کتاب و نامه به همراه میآورد. فلاد میگوید: "شاد از بابت پست از زمین همیشه بی اندازه است."
بیشترین مشکلات را پا بر جا نگه داشتن و همت کاری مردان به بار میآورند. مردان بی تاب و شورشی میشوند، روال زندگی آنان تغیر میکند. آنگونه که تحلیلها نشان میدهند دست کم دمای بدن ساعتی پیش از ظهر در فضانوردان ظاهر میشوند و آنان به گونهای دیگر نیز رؤیا میبینند. پولیاکف باید هر شب دستگاههای مخصوصی را به دور سر خود ببند تا به کمک آنها رفتارهای به هنگام خواب در فضا بررسی شوند. نمودارهای حاصله توسط زیست شناس و روان شناس الکساندر/گوندل در مرکز پژوهشی فضا و هوانوردی آلمان در کلن ارزیابی میشوند. گوندل هنوز نمیتواند راهی برای بازخوانی این نمودارها بیاید.
گمان وی بر این میباشد که: از آنجا که در فضا قاعده شب و روز وجود ندارد، ساعت درونی بدن کاملا ار کار میافتد. بسیاری از همراهان کیهان نورد مپر در پایان مأموریت خود روزانه بیش از 10 ساعت در خواب بوده و مانند عروسک کوکی از خواب بر میخیزند.
شنبه 9/5/1389 - 13:32
دانستنی های علمی
ایلیاد (به یونانی: Ἰλιάς، به انگلیسی: Iliad) اثری حماسی از هومر شاعر نابینای یونانی که در آن از جنگ تروا که بخاطر دزدیدن هلن زن زیباروی پادشاه به دست پاریس اتفاق افتاد. در این داستان در رابطه با خدایان بسیار توضیح داده شدهاست.
داستان اثر مربوط است به ربوده شدن هلن زن زیباروی منلاس یکی از چند فرمانروای یونان توسط پاریس پسر پریام شاه ایلیون (تروا). خواستگاران هلن با هم پیمان بسته بودند که چنانچه گزندی به هلن رسید شوی او را در مکافات مجرم یاری دهند. از این رو سپاهی بزرگ به فرماندهی آگاممنون و با حضور پهلوانانی چون آشیل اولیس آژاکس و... به سوی شهر تروا روانه گردید تا هلن را از پاریس بازپس گیرند. سپاهیان یونان مدتی مدید تروا را محاصره کردند ولیکن با رشادتهای نگهبانان تروا و هکتور برادر پاریس طرفی نبستند. از این رو به پیشنهاد اولیس به نیرنگ روی آوردند و با ساختن اسبی بزرگ ولی توخالی و هدیه نمودن آن به ترواییان اعلام صلح نمودند ترواییان اسب را به قلعه آوردند و به شکرانه پیروزی به بزم پرداختند غافل از اینکه پهلوانان یونانی در شکم اسب چوبین پنهان گردیدهاند. یونانیان در نیمههای شب از مخفی گاه خود به در شدند و بر ترواییان شبیخون زدند که در نتیجه آن کودک و بزرگ از دم تیغ گذرانده شد و تروا به آتش کشیده شد.
شنبه 9/5/1389 - 13:28
سياست
سید علی حسینی خامنه (۲۴ تیر ۱۳۱۸ در مشهد) معروف به سید علی خامنهای، رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی ایران است. او همچنین از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ برای دو دور پیاپی رئیسجمهور ایران بود. علی خامنهای پس از فوت سید روحالله خمینی و از طرف مجلس خبرگان رهبری به مقام رهبر نظام جمهوری اسلامی ایران برگزیده شدهاست. وی یکی از مراجع تقلید شیعیان است.
تولد و خانواده
علی خامنهای در روز ۲۴ تیر ماه سال ۱۳۱۸ (برابر با ۲۸ صفر ۱۳۵۸ و ۱۶ ژوئیه ۱۹۳۹) در شهر مشهد در ایران به دنیا آمد. پدرش سید جواد حسینی خامنهای از مجتهدان مشهد به شمار میرفت و جدش سید حسین خامنهای از روحانیون آذربایجانی مقیم نجف بود.
سید علی خامنهای متأهل و دارای ۶ فرزند است. همسر وی «خجسته» نام دارد. نام دخترانش بشری و هدی، و نام پسرانش مجتبی، مصطفی، مسعود و میثم است.یکی از دختران وی همسر فرزند محمدی گلپایگانی رئیس دفتر رهبری است. پسرش مجتبی خامنهای با دختر غلامعلی حداد عادل ازدواج کردهاست. مصطفی دیگر فرزند وی با دختر عزیزالله خوشوقت ازدواج کردهاست. مسعود نیز با فرزند آیتالله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کردهاست.سید محمد خامنهای، برادر بزرگتر او، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی بوده و در حال حاضر ریاست بنیاد حکمت اسلامی صدرا را بر عهده دارد. برادر کوچکتر وی سید هادی خامنهای نیز روحانی و فعال سیاسی عضو مجمع روحانیون مبارز است که در سال ۱۳۷۲ روزنامه جهان اسلام، و سال ۱۳۷۹ روزنامه حیات نو را منتشر کرد که این روزنامه به دستور دادگاه ویژه روحانیت توقیف شد.
خواهر وی «بدری حسینی خامنهای» همسر شیخ علی تهرانی بود. علی تهرانی روحانی فعال در دوران انقلاب بود که به مجاهدین خلق گرایید و به عراق پناهنده گشت. او در سال ۱۳۷۴ به همراه خانوادهاش به ایران بازگشت. همسر او «بدری حسینی خامنهای»، در ایران درگذشت.
دوران کودکی و تحصیل
او از دوران کودکی در خانوادهای فقیر پرورش یافت.و از چهار سالگی به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتبخانه و پس از مدتی به یک مدرسه ابتدائی اسلامی به نام دارالتعلیم دیانتی رفت و تحصیلش را تا اخذ مدرک دیپلم ادامه داد. در دوره دبیرستان، خواندن جامع المقدمات و صرف و نحو را آغاز کرد. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیه مشهد شد و نزد پدر و دیگر استادان وقت ادبیات و مقدمات را خواند.
وی کتب ادبی از قبیل جامع المقدمات، سیوطی، مغنی را نزد مدرّسان مدرسه سلیمان خان و نوّاب خواند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت میکرد. کتاب معالم را نیز در همان دوره خواند. سپس شرایع الاسلام و شرح لمعه را مشترکا نزد پدرش و آقا میرزا مدرس یزدی، رسائل و مکاسب را در حضور شیخ هاشم قزوینی، و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را در پنچ سال و نیم به اتمام رساند. وی در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزواری را ابتدا از جواد آقا تهرانی و بعدها نزد شیخ رضا ایسی خواند.
سفر به نجف و تحصیل در قم
در سال ۱۳۳۶ به قصد زیارت عازم نجف شد. در مدت اقامت کوتاه خود از دروس سید محسن حکیم، ابوالقاسم خویی و محمد شاهرودی بهره برد و با مشاهدهٔ وضعیت تحقیق و تدریس در نجف تصمیم به تحصیل در آن شهر گرفت. اما به دلیل مخالفت پدر پس از هفت ماه به ایران بازگشت.پس از آن از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۳ در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالی در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شد و در درس سید حسین بروجردی، مرتضی حائری یزدی و محمدحسین طباطبایی حاضر شد و در درس فقه و اصول سید روحالله خمینی شرکت جست. در سال ۱۳۴۳ یک چشم پدر وی بر اثر بیماری آب مروارید نابینا شد.پس از آن علیرغم علاقهاش به تحصیل در قم، برای مراقبت از پدر به مشهد بازگشت.
سیدعلی خامنهای خود را «از شاگردان فقهی، اصولی، سیاسی و انقلابی سید روحالله خمینی» میداند اما به گفتهٔ خودش نخستین جرقّههای سیاسی و مبارزاتی و دشمنی با نظام پهلوی را سید مجتبی نوّاب صفوی در ذهن او به وجود آوردهاست:
« | همان وقت جرقههای انگیزش انقلاب اسلامی به وسیله نوّاب صفوی در من به وجود آمد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد. | » |
در سال ۱۳۳۱ هنگامیکه نوّاب صفوی با عدّهای از فدائیان اسلام به مشهد رفته بود و در مدرسه سلیمان خان، سخنرانی پر هیجانی را در موضوع احیای اسلام و حاکمیت احکام الهی، و مخالفت با شاه و انگلیس و ادعای دروغگو بودن آنان نسبت به ملت ایران، ایراد کرد. سید علی خامنهای یکی از طلاب جوان همان مدرسه بودهاست.
همراهی با سید روحالله خمینی
سید علی خامنهای در ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ (۹ محرم) دستگیر و یک شب بازداشت شد و فردای آن روز به شرط اینکه منبر نرود و تحت نظر باشد آزاد شد. با پیش آمدن حادثه خونین ۱۵ خرداد، باز هم او را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامی دادند و ۱۰ روز در آنجا زندانی شد.
دومین بازداشت
علی خامنهای در زندان، در دوران حکومت پهلوی در بهمن ۱۳۴۲ (رمضان ۱۳۸۳) خامنهای با عدهای از دوستانش به مقصد کرمان حرکت کرد. پس از دو سه روز توقف در کرمان و سخنرانی و منبر و دیدار با علما و طلاب آن شهر، عازم زاهدان شد. به دلیل سخنرانیهای به ویژه درایام ششم بهمن، سالگرد انتخابات و رفراندوم شاه، در روز ۱۵ رمضان که مصادف با تولد حسن بن علی بود، ساواک شبانه او را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. وی حدود ۲ ماه به صورت انفرادی در زندان قزلقلعه زندانی شد.
سومین و چهارمین بازداشت
به دلیل کلاسهای تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامی وی در مشهد و تهران مورد تعقیب ساواک قرار گرفت. بدین خاطر در سال ۱۳۴۵ در تهران مخفیانه زندگی میکرد، و یک سال بعد در ۱۳۴۶ دستگیر و محبوس شد. وی بار دیگر توسط ساواک در سال ۱۳۴۹ نیز دستگیر و زندانی گشت.
پنجمین بازداشت
وی درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مینویسد:
« | از سال ۴۸ زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیت و شدت عمل دستگاههای جاری رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانی نمیتواند با افرادی از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال ۵۰ مجدداً و برای پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهای خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان میداد که دستگاه از پیوستن جریانهای مبارزه مسلحانه به کانونهای تفکر اسلامی به شدت بیمناک است و نمیتواند بپذیرد که فعالیتهای فکری و تبلیغاتی من در مشهد و تهران از آن جریانها بیگانه و به کنار است. پس از آزادی، دایره درسهای عمومی تفسیر و کلاسهای مخفی ایدئولوژی و... گسترش بیشتری پیدا کرد. | » |
بازداشت ششم
در بین سالهای ۱۳۵۰-۱۳۵۳ درسهای تفسیر و ایدئولوژی سید علی خامنهای در سه مسجد کرامت، امام حسن (ع) و میرزا جعفر در مشهد تشکیل میشد. این فعالیتها موجب شد که در دی ماه ۱۳۵۳ ساواک به خانهاش در مشهد هجوم برده، او را دستگیر و بسیاری از یادداشتها و نوشتههایش را ضبط کند. این ششمین و سختترین بازداشت بود و تا پاییز ۱۳۵۴ در زندان کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. در این مدت او در سلول انفرادی نگه داشته شد. وی در این مورد گفت: «سختیهایی که در این بازداشت تحمل میکرد، فقط برای آنان که آن شرایط را دیدهاند، قابل فهم است.» پس از آزادی از زندان، به مشهد برگشت و باز هم همان برنامه ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاسهای سابق را به او ندادند.
در تبعید
در اواخر سال ۱۳۵۶، نیروهای امنیتی دولت پهلوی وی را دستگیر و برای مدت ۳ سال به ایرانشهر تبعید کرد. در اواسط سال ۱۳۵۷ با اوجگیری مبارزات انقلاب ایران، از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد بازگشت.
در آستانه پیروزی
درآستانهٔ پیروزی انقلاب اسلامی، پیش از بازگشت سید روحالله خمینی از پاریس به تهران، و از سوی وی به عضویت در «شورای انقلاب» با شرکت افرادی همچون مطهری، بهشتی، هاشمی رفسنجانی منصوب شد. پیام خمینی توسط مطهری به وی ابلاغ گردید و با دریافت پیام سید روحالله خمینی، از مشهد به تهران آمد.
فهرست زیر خلاصهای از فعالیتهای علی خامنهای پس از پیروزی انقلاب تا درگذشت روحالله خمینی است.
پس از درگذشت سید روحالله موسوی خمینی، مجلس خبرگان رهبری در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۳۶۸، سید علی خامنهای را که در آن زمان ریاست جمهوری ایران را بعهده داشت، به سمت «رهبر جمهوری اسلامی ایران» منصوب کرد. در ابتدا شورای رهبری سه نفره مرکب از علی مشکینی، موسوی اردبیلی و خامنهای برای جانشینی خمینی پیشنهاد شد که نتوانست آرای کافی را بدست بیاورد. پس از آن خامنهای و گلپایگانی به عنوان کاندید رهبری در مجلس خبرگان به اجماع گذاشته شدند که خامنهای با بدست آوردن دو سوم آرا به عنوان رهبر جمهوری اسلامی برگزیده شد.در این جلسه هم چنین هاشمی رفسنجانی پیش از رای گیری سخنرانی کرد و به تمجید از علی خامنه ای پرداخت. علی خامنهای، رهبر کنونی نظام جمهوری اسلامی ایران، معتقد است: «اختیارات ولی فقیه در صورت تعارض با اراده و اختیار مردم، بر اختیارات و تصمیمات مردم، مقدم و حاکم است».[
تألیف و تحقیق
- طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
- از ژرفای نماز
- گفتاری در باب صبر
- چهار کتاب اصلی علم رجال
- ولایت
- پیشوای صادق
- وحدت و تحزّب
- هنر از دیدگاه آیتالله خامنهای
- اجوبة الاستفتائات
| |
ترجمه
- صلح امام حسن ، تألیف راضی آل یاسین.
- آینده در قلمرو اسلام، تألیف سید قطب.
- مسلمانان در نهضت آزادی هندوستان، تألیف عبدالمنعم نمری نصری.
- ادعانامه علیه تمدّن غرب، تألیف سید قطب.
شنبه 9/5/1389 - 13:24
شخصیت ها و بزرگان
هرودوت، (زاده ۴۸۴ - مرگ ۴۲۵ پیش از میلاد) نخستین تاریخنگار یونانی زبان است که آثارش تا زمان ما باقی ماندهاست. هرودوت از مردم هالیکارناس، شهر یونانی نشین آسیای صغیر بود و چون در آن هنگام این شهر بخشی از حکومت ایران به شمار میرفت، مورخ مذکور را تبعه ایران ذکر کردهاند. گرچه او را پدر مورخین خواندهاند ولی در واقع نخستین مورخ نبوده، زیرا قبل از او دانشمندان دیگر یونانیها مانند هکاتئوس مطالبی نوشتهاند که به ما نرسیده.و ظن قوی میرود که هرودوت و مورخین قرون بعد از این نوشتهها، بدون ذکر نام مؤلف، استفاده کردهاند.
هرودوت سفرهای متعدد در ممالک مشرق زمین کرده و تحقیقات خود را راجع به احوال و تاریخ این کشورها نوشتهاست.
نوشتههای او شامل نه کتاب است و از اینجهت آن را «تاریخ در نه کتاب» می نامند و هر یک از کتابهای او به نام یکی از ارباب انواع یونان کهن است. بعضی از محققان تقسیم و نامگذاری آثار هرودوت را از قرون بعد میدانند و معتقدند که تألیفات او در ابتدا تقسیماتی نداشتهاست.
هرودوت در زمان خود نویسنده بسیار معروفی بود، گفته میشود که نوشتههای خود را در زمان بازیهای المپیک در آتن میخواندهاست. دانشمندان قرون بعد عقاید متفاوتی در باره آثار او داشتهاند، اما رویهمرفته بیشتر محققین او را مورخی میدانند که سعی بر نوشتن حقیقت داشتهاست.
اوسویوس، وقایعنگار معتبر قرن سوم میلادی ضمن گفتگو درباره سالهای ۴۴۵ و ۴۴۶ پیش از میلاد، میگوید: هرودوت کتاب خود را در ملأ عام در آتن خواند و به افتخار بزرگی نایل شد.
پلوتارک اشاره میکند که هرودوت مورد توجه مردم آتن بوده و آنها در برابر ستایش شهر آتن، ده تالان به او دادهاند.
ارسطو او را افسانهگوی، ولی خوشبیان و دارای قدرت نویسندگی دانستهاست و به اشتباهات هرودوت در علوم طبیعی اشاره کردهاست.
توسیدید که تاریخ جنگهای پلوپونزی را نوشتهاست. میگوید: هرودوت نثرنویسی بود که به حقیقت نویسی علاقه نداشت.
کتزیاس، پزشک دربار داریوش دوم و اردشیر دوم مواردی از نوشتههای او را درباره کورش بزرگ، کمبوجیه، داریوش و خشایارشا تکذیب کردهاست.
ژوزف فلاویوس مورخ یهود و مان تُن مورخ مصری هم معتقد به اشتباه در روایات او هستند. سیسرون سخنور نامدار رومی او را پدر تاریخ نامیده ولی در عینحال به افسانهگویی او اشاره کردهاست. دیودور سیسیلی هم به افسانه هائی که هرودوت وارد تاریخ مصر کرده، اشاره دارد.
استرابون جغرافیدان نامدار مینویسد: به شعرای قدیم مانند هومر و هزیود بیشتر میتوان اعتماد داشت تا به هرودوت و مورخین دیگر عهد قدیم.
اما تاریخدانان متأخر معتقدند که با وجود افسانهگویی از حقیقت زیاد دور و به آن بیتوجه نبودهاست و سرانجام درباره هرودوت باید گفت که بیشتر کشفیات راجع به ایران قدیم مطالب نوشتههای او را تأیید میکند همچنین باید گفت بسیاری از گفتههای او در مورد ایرانیان غلط است و ناشی از یونانی بودن و حس ملی گرایی اوست.
سوئیداس هرودوت را فرزند لیگزیس(Lyxes) و دریو(Dryo) معرفی میکند که در هالیکارناس، بخشی از امپراتوری ایران در زمان داریوش هخامنشی به دنیا آمد. همچنین نام پدر و مادر او ریشهٔ یونانی ندارد و منحصر به فرد به نظر میرسد. از این رو، جرج سارتن احتمال میدهد که اینها نامهای شرقی باشند که کم و بیش رنگ یونانی به خود گرفتهاند و اگر چنین باشد هرودوت را میتوان شرقی یا دستکم نیمهشرقی دانست. شاید به همین دلیل باشد که پلوتارک، تاریخنگار یونانی، هرودوت را بیگانهپرست(Philobarbaro) معرفی کردهاست. اگرچه هرودوت در نگارش نبردهای ایران و یونان گاه از همزبانان یونانی خود پشتیبانی میکند، ولی بخش مهمی از تاریخ باشکوه ایران باستان از نوشتههای او یا به کمک آنها شناخته شدهاست.
شنبه 9/5/1389 - 13:17