• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 154
زمان آخرین مطلب : 4564روز قبل
عقاید و احکام

جواب زن از آن جهت كه ریحانه است و «لیست بقهرمانة»، وجوب نسبت به بعضى از كارهاى دشوار از دوش او ‏برداشته شده، البته

 در حد رخصت نه عزیمت. و بدیهى است كه بین رخصت و عزیمت فرق است. عزیمت، ‏یعنى اگر نهى بر چیزى وارد شد كسى حق

 انجام آن را ندارد و اگر امر بر چیزى وارد شد چاره‏اى جز انجام آن ‏نیست، مثل این كه گفته شود مسافر نباید روزه بگیرد، نباید نماز

 ظهر یا عصر یا عشا را چهار ركعت بخواند، ‏اصطلاحاً به این بایدها و نبایدها «عزیمت» مى‏گویند، یعنى باید اطاعت نماید. اما

 «رخصت» آن است كه از ‏عملى وجوب برداشته شده، بدون این كه تحریم شده باشد. اگر گفته مى‏شود نماز جمعه بر زن نیست یعنى

 ‏واجب نیست كه حتماً حضور پیدا كند اما نه این كه اگر حضور پیدا كرد مقبول نیست، یا صحیح نیست، یا ‏فضیلت ندارد. با توجه به

 توضیح فوق این شبهه كه زن از بعضى مزایاى مذهبى مانند شركت در نماز جمعه، نماز ‏جماعت، تشییع جنازه و... محروم شده است،

 حل مى‏شود زیرا این كه مى‏فرماید: »فیما أوصى به النبى (صلى الله علیه وآله) علیّاً (علیه السلام): یا على لیس على النّساءِ جمعة ولا

 ‏جماعة ولا أذان ولا اقامة»(1).‏ در ضمن وصیت‏هاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) به على (علیه السلام) این بود كه: یا على نماز

 جمعه و ‏جماعت و اذان و اقامه براى زنان واجب نیست. این محرومیت‏ها در حد رخصت است نه عزیمت، یعنى الزام از زن گرفته شده

 نه این كه حق شركت در ‏جمعه و جماعات را ندارد. زیرا یكى از احكام نماز جمعه این است كه در صورت تعیّنِ وجوب نماز جمعه، بر

 ‏مكلفین واجب است كه تا شعاع دو فرسخى در نماز جمعه حاضر شوند و نیز تا شعاع یك فرسخى تشكیل ‏نماز جمعه دیگرى مجاز نیست

 و به عبارتى دیگر، فاصله دو نماز نباید كمتر از یك فرسخ باشد.‏ بنابراین اگر نماز جمعه تا این حد مهمّ است كه در صورت وجوب

 تعیینى، تا شعاع دو فرسخى حتماً باید ‏مسلمانان، شركت كنند، این كار براى زن دشوار خواهد بود از این جهت، الزام و عزیمت از زن

 سلب شده ‏است. نه بدین معنا كه زن حق شركت ندارد و یا اگر این رنج را تحمل كرد و در نماز جمعه حضور یافت، نمازش ‏مقبول

 نباشد، یا كفایت از نماز ظهر نكند، و یا فاقد فضیلت نماز جمعه باشد. درباره جماعت هم این چنین است، نماز جماعت به قدرى در

 اسلام معتبر و مهمّ است كه از رسول خدا ‏‏(صلى الله علیه وآله)، براى جلوگیرى از نفاق منافقان در صدر اسلام دستور رسید:

 «كسانى كه در نماز ‏جماعت شركت نمى‏كنند و تدریجاً قصد توطئه و تضعیف اسلام را دارند و نیز آنها كه دسترسى به نماز ‏جماعت

 دارند ولى نماز جماعت را گرامى نمى‏شمارند و در آن شركت نمى‏كنند، خانه‏هایشان به آتش ‏كشیده شود.»(2).‏ بر این اساس، شركت

 در نماز جماعت رسول خدا (صلى الله علیه وآله) بدون عذر، لازم و عدم حضور ‏بدون عذر، ممنوع بود. و چنین دستورى چون توأم با

 دشوارى بود، بر زنها لازم نشد، نه این كه اگر زنى این ‏رنج را تحمل كرد و در نماز جماعت شركت نمود نمازش، مقبول نمى‏شد. ‏(زن

 در آئینه جلال و جمال، صفحات 382 ـ 384.)‏    ‏(1) بحارالانوار، ج81، باب35، ص115.‏ ‏(2) وسائل الشیعه، ج5، ص376

 ـباب 2 - ابواب صلاة الجماعة متن روایت: «عن الصادق عن آبائه (علیهم ‏السلام) قال: اشترط رسول اللَّه (صلى الله علیه وآله)

 على جیران المسجد شهود الصلاة، وقال: لینتهنّ أقوام ‏لا یشهدون الصلاة أو لآمرنّ مؤذناً یؤذّن ثم یقیم آمر رجلاً من أهل بیتى وهو على

(علیه السلام) فلیحرقنّ ‏على أقوام بیوتهم بحزم الحطب، لأنّهم لا یأتون الصلاة  

http://www.esraco.org

 

سه شنبه 5/7/1390 - 7:53
عقاید و احکام

جوابباید توجه نمود كه اگر زن در مقابل مرد و مرد در مقابل زن به عنوان دو صنف مطرح است، هرگز مرد قَوّام ‏و قیّم زن نیست و زن

 هم در تحت قیمومیت مرد نیست. بلكه قیمومت مربوط به موردى است كه زن در مقابل ‏شوهر و شوهر در مقابل زن باشد. قوّام بودن

 در این مقام نیز نشانه كمال و تقرّب الى‏اللَّه نیست، همچنانكه ‏در وزارتخانه‏ها، مجامع، جامعه‏ها، افرادى هستند كه قوّام دیگرى یعنى

 مدیر، مسؤول و رئیس و مانند آن ‏هستند اما این مدیریت، فخر معنوى نیست بلكه یك مسؤولیت اجرایى است و ممكن است كسى كه

 ‏ریاست آن مؤسسه را به عهده ندارد خالصانه‏تر از قیّم كار بكند و پیش خدا مقرّب‏تر باشد. قوّام بودن مربوط به ‏مدیریت اجرایى است،

 زیرا كه قرآن مى‏فرماید:‏ » الرّجالُ قوّامون على النّساء بما فضّل اللَّه بعضهم على بعضٍ وبما أنفقوا من أموالهم»(1).‏ توانایى مرد در

 مسائل اجتماعى و شمّ اقتصادى و تلاش و كوشش براى تحصیل مال و تأمین ‏نیازمندى‏هاى منزل و اداره زندگى بیشتر است. و چون

 مسؤول تأمین هزینه، مرد است سرپرستى داخله ‏منزل هم با مرد است اما این چنین نیست كه از این سرپرستى بخواهد مزیتى به دست

 آورد و بگوید من ‏چون سرپرستم پس افضل هستم بلكه این یك كار اجرایى است، وظیفه است نه فضیلت، روح قیّوم و قوّام ‏بودن وظیفه

 است و این چنین نیست كه قرآن به زن بگوید تو در تحت فرمان مرد هستى، بلكه به مرد ‏مى‏گوید تو سرپرستى زن و منزل را به عهده

 دارى. اگر این آیه به صورت تبیین وظیفه تلقى شود نه اعطاى ‏مزیت، آنگاه روشن مى‏شود «الرّجال قوّامون على النساء» یعنى «یا

 أیّها الرّجال كونوا قوّامین» یعنى اى ‏مردها شما به امر خانواده قیام كنید همانطورى كه براى مسائل قضایى مى‏فرماید:‏ » كونوا قوّامین

 بالقسط شهداء للَّهِ»(2).‏ » الرّجال قوّامون على النساء » گرچه جمله خبریّه است ولى روحش انشا است یعنى اى مردها شما ‏قوّام

 منزل باشید، سرپرست منزل باشید، كارها را در بیرون انجام دهید، اداره زندگى را در منزل به عهده ‏بگیرید، زیرا آسایش و آرامش

 زندگى مرد، در خانه است. این كه آیه شریفه مى‏فرماید:‏ » ومن آیاته أن خلق لكم من أنفسكم أزواجاً لِتسكنوا اِلیها»(3).‏ آنچه در

 تعبیرات روایى آمده است «لیأوى الیها» برابر همین تعبیر قرآنى است. « الرّجال قوّامون على ‏النساء » به این معنا نیست كه زن

 اسیر مرد است و مرد قوّام، قیّوم و مدیر است و مى‏تواند به دلخواه خود ‏عمل كند. هرگز این تكلیف نیامده فتواى یك‏جانبه بدهد و به مرد

 بگوید تو فرمانروا هستى و هر چه ‏مى‏خواهى بكن، بنابراین، اگر اسلام این دو حكم الزامى را در كنار هم ذكر كند و به زن در مقابل

 شوهر ‏دستور تمكین مى‏دهد و به مرد در مقابل زن دستور سرپرستى مى‏دهد، تنها بیان وظیفه و جریان امور ‏خانواده است و هیچ یك نه

 معیار فضیلت است و نه موجب نقص.‏ در نتیجه، اولاً، «الرّجال قوّامون على النساء» مربوط به زن در مقابل شوهر است نه زن در

 مقابل مرد. ‏ثانیاً، این قیمومیّت معیار فضیلت نیست بلكه وظیفه است. ثالثاً، قیّم بودن زن و مرد در محور اصول خانواده ‏است. گاهى

 زن قیّم مرد است و گاهى مرد قیّم زن. و در اصول خانوادگى بسیارى از مسائل عوض مى‏شود. ‏اطاعت فرزند چه پسر و چه دختر از

 ساحت مقدس پدر و مادر واجب است، و اگر فرزند كارى بكند كه پدر یا ‏مادر برنجد عاق پدر و مادر مى‏شود و عقوق والدین حرام

 است. بنابراین اگر مادر فرزند را از كارى نهى كرد و ‏گفت: این كار مایه آزردگى من مى‏شود. در اینجا اطاعت مادر واجب است و

 پسر نمى‏تواند بگوید كه من چون ‏در رتبه اجتهاد به سر مى‏برم یا مهندس و طبیب شده‏ام، دیگر تحت فرمان مادر نیستم و در حقیقت در

 چنین ‏مواردى زن بر مرد قیّم است، مادر بر پسر قیّم است گرچه پسر مجتهد و یا متخصص باشد. در مسائلى كه ‏مربوط به داخل

 خانواده است زن و شوهر، مادر و فرزند و پدر و فرزند یك سلسله حقوق متقابلى دارند. و ‏رابعاً، همان گونه كه در آغاز فصل گذشت

 این قیمومت طبق شرایط ضمن عقد قابل تحدید و یا واگذارى است.‏

 ‏(زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 391 ـ 393.)

   ‏(1) سوره نساء، آیه 34.‏ ‏(2) سوره نساء، آیه 135.‏ ‏(3) سوره روم، آیه 21.‏   

  http://www.esraco.org  

 

دوشنبه 4/7/1390 - 15:21
عقاید و احکام
جوابآنچه كه در قرآن كریم راجع به تفاوت موجودات بیان شده این است كه: اولاً، باید زندگى به احسن وجه اداره ‏شود و ثانیاً، تا تسخیر متقابل بین موجودات محقق نشود و هماهنگى بین آحاد و طبقات متفاوت ایجاد نگردد، ‏نظام به احسن وجه اداره نمى‏شود در سوره زخرف فرمود:‎ ‎ » أهم یقسّمون رحمت ربّك نحن قسّمنا بینهم معیشتهم فى الحیاة الدّنیا ورفعنا بعضهم فوق بعض ‏درجات لیتّخذ بعضهم بعضاً سخریّاً ورحمت ربّك خیرٌ ممّا یجمعون»(1).‏ ‎ ‎فرمود: ما مردم را با استعدادهاى مختلف و شرایط گوناگون آفریدیم و اگر همه در یك سطح از استعداد و ‏یك سطح از قدرت بودند نظام هستى متلاشى مى‏شد، چون كارها گوناگون است و كارهاى گوناگون را باید ‏استعدادهاى گوناگون به عهده بگیرد، لذا باید تفاوت باشد. اگر در این تفاوت كسى كه مثلاً در درجه پنجم ‏است بیاید در درجه دهم و كسى كه در درجه دهم است بیاید در درجه پنجم قرار بگیرد، باز این سؤال محفوظ ‏است كه تفاوت چرا؟ قهراً نمى‏شود اصل تفاوت را انكار كرد. اگر مهره‏ها هم تبدیل شود سؤال عوض نخواهد ‏شد، چون تا زمانى كه شؤون متفاوت وجود دارد قهراً استعدادهاى گوناگون لازم است كه لازمه وجود افراد ‏متفاوت است.‏ ‎ ‎همانطورى كه اختلاف طبقات، استعدادها، گرایش‏ها و جذب‏ها و دفع‏ها، هیچ كدام معیار فضیلت ‏نیستند، بلكه همه و همه به عنوان ابزار كار، لازم است تا تسخیر متقابل و دوجانبه محقق بشود «لیتّخذ ‏بعضهم بعضاً سُخریّاً» اختلاف زن و مرد هم این چنین است یعنى اگر كسى استعداد برترى دارد این استعداد ‏برتر، نشانه فضیلت معنوى و تقرّب الى‏اللَّه نیست. اگر بتواند از این استعداد برتر فایده بهتر ببرد و خالصانه‏تر ‏كار كند به مرتبه بالاترى از تقوا مى‏رسد، و از این جهت به كمال محض نزدیك‏تر خواهد بود ولى اگر از این ‏استعداد برتر طَرْفى نبست و به خداى سبحان تقرّب نجست چه بسا این استعدادِ زائد براى او وبال باشد. ‏پس استعدادها گرچه یك فضیلت ظاهرى است امّا نشانه تقرّب الى‏اللَّه نیست.‏ ‎ ‎بنابراین، تفاوت‏ها براى آن است كه گروهى، گروه دیگر را به صورت متقابل و دوجانبه تسخیر كنند و هیچ ‏كسى حق ندارد افراد دیگرى را تحت تسخیر خود درآورد اما خودش مسخَّر نشود، كسى نمى‏تواند به دلیل ‏داشتن قدرت و امكانات استعدادى یا غیر استعدادى از دیگران، تسخیر یك جانبه طلب كند بلكه باید تسخیر ‏متقابل و خدمت متقابل باشد تا نظام به احسن وجه اداره بشود. و اگر تسخیر، متقابل نباشد همان استهزاء ‏كردن و منافع دیگرى را به سود خود رایگان بردن است كه قرآن آن را نهى كرده و آن را به عنوان ستم، تحریم ‏و محكوم كرده است.‏ ‎ ‎بنابراین نظام آفرینش، استعدادهاى متقابل و متخالف مى‏طلبد و این تفاوت هم براى تسخیر دوجانبه و ‏متقابل آن تقرّب الى‏اللَّه است. ‏(زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 389 ـ 391.)‏  

‏(1)سوره‎ ‎زخرف، آیه 32.‏

 

http://www.esraco.org

شنبه 2/7/1390 - 22:2
عقاید و احکام
جواب

در بعضى از روایات نیز آمده است: «چند چیز از چند نفر محال است: یكى از موارد این است كه وفا، از زن محال است.» (1) این‏گونه روایات ناظر به تربیت‏هاى عمومى است نظیر روایتى كه مى‏گوید: خداى سبحان شش گروه را به شش گناه عقاب مى‏كند، یكى این است كه:

«الفقهاء بالحسد» (2)

مضمون این روایات ناظر به این است كه هركسى در رشته خود مبتلاست، نه این كه فقه بد است‏یا فقیه حسود است، بلكه یعنى باید مواظب بود كه این خطر در این رشته راه پیدا نكند. پیامبران الهى كه مربیان بشرند از یك سو مى‏گویند:

«الفقهاء امناء الرسل‏» (3)

اینها امین و وارث پیغمبرند، و از سوى دیگر هشدار مى‏دهند كه مبادا گرفتار حسد بشوید و در اثر گناه حسد بسوزید، چون شما در مظنه رشكید وزمینه حسد در شما هست. بنابرین همانطورى كه این روایت تنقیص فقه یا فقاهت وفقیه نیست، آن روایت‏خمسه نیز تنقیص زن نیست.

اكثر این روایات یا نظیر قضایاى شخصیه است‏یا با توجه به شرایط مخصوص آن عصر یا آن موضوع است، نظیر آنچه كه درباره خواص بعضى اشیا نقل شده است. مثلا این كه گفته مى‏شود فلان میوه این همه خاصیت را دارد، آیا براى همه مردم داراى این خاصیت است‏یا براى مردم همان منطقه؟ گاهى میوه‏اى در منطقه‏اى رشد مى‏كند كه خداى سبحان براى تامین نیازهاى مردم همان منطقه آن میوه را رویانیده وبراى مردم مناطق دیگر آنچنان سودمند نیست. جملات و امثال و حكم منطقه‏اى و اقلیمى را، نباید به عنوان قضایاى طبیعى یا حقیقى تلقى كرد. همچنان كه گاهى قدح و مدح اقرار واشیاء هم‏اینچنین است، اگر چنانچه در شرایط خاصى از گروه مخصوصى مدحى یا قدحى به عمل آمده است، نباید اینها را به عنوان قضایاى طبیعیه یا حقیقیه تلقى كرد. ویا مبناى اصلى از اصول كلى واساس یك اندیشه اسلامى باشد. وتشخیص این احادیث‏به عهده فقیه اسلام شناس است.

نصیحت صاحب فتوحات به امام رازى

امام فخر رازى روزى در خلال درس، تجدید نظرى براى او پیش آمد وگریه كرد، شاگردان درسش گفتند: چرا مى‏نالى؟ گفت: مطلبى بود كه سى سال بر آن مى‏اندیشیدم و در اطراف همان مطلب خود را محق مى‏پنداشتم واكنون فهمیدم كه حق با من نیست و سى سال در اشتباه بوده‏ام.

در رسائل صاحب فتوحات آمده است كه آن عارف بزرگوار براى امام رازى نوشت: تو اولا باید علمى فراهم كنى كه بعد از سى سال پشیمان نشوى، راهى را طى كن كه كمتر اشتباه كنى. دیگر این كه به دنبال علمى باش كه تو را رها نكند و تو هم او رها نكنى، شما یك موجود ابدى هستید، علمى تهیه كنید كه بعد از مرگ هم خریدار داشته باشد.

علوم ابزارى و علوم حقیقى

اگر كسى درباره جهان‏بینى الهى بحث‏ها كرد، درباره خدا واسماء حسناى او، نعت او، صفات جلال و جمال و افعال او بحث‏ها كرد، درباره معاد، مواقف قیامت، بهشت وجهنم، صراط، حساب، میزان، شفاعت، حوض كوثر ومانند آن بحث‏ها كرد، در مورد فرشته‏شناسى، وحى، رسالت، نبوت وامامت‏بررسى كرد، بعد از مرگ همه این ره‏آوردها وبحثها یكى پس از دیگرى براى او تر وتازه وروشن و مشهود، سرسبز و خرم مى‏تابد ولحظه به لحظه شكوفاتر مى‏شود، اما اگر كسى تلاش كرد كه چگونه خیابان بسازد، مسجد، مدرسه و دانشگاه بسازد، مهندس راه وساختمان بشود، طبیب جسم باشد، بعد از مرگ همه این علوم كم كم از یادش مى‏رود، چونكه آنجا دیگر سخن از راه وساختمان نیست و علمى كه تكرار نشود رخت‏بر نمى‏بندد آنجا كه از كسى سؤال نمى‏كنند نقشه ساختمان، نقشه خیابان و بیابان چگونه است.

البته این‏گونه دانش‏ها براى رفع نیازمندیهاى دنیا بوده وتحصیل آن هم واجب است واگر كسى از این راه بهره‏اى گرفت و به نظام اسلامى خدمت كرد، عمل صالحى انجام داده كه براى ابد در قیامت مى‏ماند اما خود این علم رخت‏بر مى‏بندد.

این علوم مربوط به نشئه طبیعت است، مصنف ومؤلف شدن، استاد ومدرس وگوینده ونویسنده شدن جزو حرفه‏هاى دنیایى است كه بعد از مرگ همه اینها رخت‏بر مى‏بندد، یك ادیب ماهر در اواخر عمر از خواندن یك سطر عبارت ادبى نیز عاجز مى‏شود.

اما اگر كسى معارف الهى را آموخت معلوم‏هاى او یكى پس از دیگرى مشهود مى‏شود و مى‏یابد. اگر كسى در این زمینه تحصیل كند كه كوثر یعنى چه؟ چگونه آبى است كه رفع گرسنگى هم مى‏كند؟ چگونه آبى است كه اگر كسى یك جرعه‏اش را بنوشد براى ابد دیگر تشنه نمى‏شود؟ این چه آبى است هم جاى نان است و هم آب وهم عطر؟ واین همه خصوصیات چگونه در او جمع شده است؟ اینها علومى است كه بعد از مرگ لحظه به لحظه براى او ظهور مى‏كند. ولى اگر كسى در دنیا این مسائل را نیاموزد، در آن دنیا با زحمت ورنج‏به او مى‏فهمانند، زیرا در آنجا با گوش یاد نمى‏دهند، بلكه با دل، یاد مى‏دهند وتا دل او را غبار روبى وگردگیرى نكنند واین لایه‏هاى چركین را از دل نگیرند نمى‏بیند. قرآن كریم مى‏فرماید:

كلا بل ران على قلوبهم ما كانوا یكسبون (4)

گناه، رین وچرك است وچشم دل را مى‏گیرد. گناه لایه‏اى است كه روى دل مى‏نشیند و روى قلب نقش مى‏بندد، كسى در آن دنیا پیامبر، كوثر، صراط و میزان را با چشم ظاهر نمى‏بیند، بلكه با چشم دل مى‏بیند و وقتى جلو چشم دل را لایه‏هاى متراكم گرفته باشد تا لایه روبى نكنند و این غبارها و چرك‏ها و گردها را نگیرند، آینه دل اسرار قیامت را نمى‏بیند. افراد عادى چگونه مى‏توانند وجود مبارك على بن ابى طالب‏علیه افضل صلوات المصلین را ببیند؟ آن كه اهل ولایت نباشد مگر مى‏تواند جمال نورانى آن حضرت را ببیند؟ مگر دیدار وجود مبارك سید الشهداءصلوات الله وسلامه علیه امر آسانى است، او را باید دل ببیند ودل هم كه بسته باشد مدتها طول مى‏كشد تا پرده‏ها برداشته شود.

وبه خاطر همین است كه فشار وجراحى از روز اول قبر شروع مى‏شود.

در بیان نورانى حضرت امیر سلام الله علیه در كتاب قیم نهج‏البلاغه آمده است كه وقتى انسان مرد بدن مردار مى‏شود، وهمه بستگان بینى‏خود را مى‏گیرند ومى‏گویند: زود دفنش كنید تا بو نگیرد آنگاه او را به اتاق عملش مى‏برند حضرت مى‏فرماید:

«صار جیفة بین اهله واسلموه الى عمله‏» (5)

بنابراین به هنگام مرگ علم‏هاى حصولى رخت‏بر مى‏بندد و علم‏هاى شهودى هم به این آسانى نصیب نمى‏شود، در آنجا اگر زن مهذب‏تر باشد از زودتر از مرد به مقصد مى‏رسد ونمى‏توان گفت: چون قدرت فیزیكى یا ریاضى مرد قوى‏تر است، پس زن به اندازه مرد مقرب نیست.

پى‏نوشت‏ها:

1- قال ابی عبدالله...: خمس من خمسة محال: النصیحة من الحاسد محال، والشفقة من العدو محال، والحرمة من الفاسق محال، و الوفاء من المراة محال، والهیبة من الفقیر محال‏»، خصال صدوق، حدیث 5.

2- قال...: ان الله عزوجل یعذب ستة بستة: العرب بالعصبیة، والدهاقنة الكبر، والامراء بالجور، والفقهاء بالحسد، والتجار الخیانة، واهل الرستاق بالجهل‏». صدوق، حدیث 14.

3- اصول كافى، ج‏1، باب 17، ص‏46

4- مطففین، 14.

5- نهج البلاغه، خطبه 108.

http://www.esraco.org

شنبه 2/7/1390 - 12:10
عقاید و احکام
جواب زن از آن جهت كه ریحانه است و لیست بقهرمانة وجوب نسبت به بعضى از كارهاى دشوار از دوش او برداشته شده ، البته در حد رخصت نه عزیمت . و بدیهى است كه بین رخصت و عزیمت فرق است . عزیمت ، یعنى اگر نهى بر چیزى وارد شد كسى حق انجام آن را ندارد و اگر امر بر چیزى وارد شد چاره اى جز انجام آن نیست ، مثل این كه گفته شود مسافر نباید روزه بگیرد، نباید نماز ظهر یا عصر یا عشا را چهار ركعت بخواند، اصطلاحا به این بایدها و نبایدها عزیمت مى گویند، یعنى باید اطاعت نماید. اما رخصت آن است كه از عملى وجوب برداشته شده ، بدون این كه تحریم شده باشد. اگر گفته مى شود نماز جمعه بر زن نیست یعنى واجب نیست كه حتما حضور پیدا كند اما نه این كه اگر حضور پیدا كرد مقبول نیست ، یا صحیح نیست ، یا فضیلت ندارد.
با توجه به توضیح فوق این شبهه كه زن از بعضى مزایاى مذهبى مانند شركت در نماز جمعه ، نماز جماعت ، تشییع جنازه و...محروم شده است ، حل مى شود زیرا این كه مى فرماید:
فیما اوصى به النبى صلى الله علیه و آله علیا علیه السلام یا على لیس النساء جمعة و لا جماعة و لا اذان و لا اقامة " 6 "
در ضمن وصیت هاى پیامبر صلى الله علیه و آله به على علیه السلام این بود كه : یا على نماز جمعه و جماعت و اذان و اقامه براى زنان واجب نیست .
این محرومیت ها در حد رخصت است نه عزیمت ، یعنى الزام از زن گرفته شده نه این كه حق شركت در جمعه و جماعات را ندارد. زیرا یكى از احكام نماز جمعه این است كه در صورت تعین وجوب نماز جمعه ، بر مكلفین واجب است كه تا شعاع دو فرسخى در نماز جمعه حاضر شوند و نیز تا شعاع یك فرسخى تشكیل نماز جمعه دیگرى مجاز نیست و به عبارتى دیگر، فاصله دو نماز نباید كمتر از یك فرسخ باشد.
بنابراین اگر نماز جمعه تا این حد مهم است كه در صورت وجوب تعیینى ، تا شعاع دو فرسخى حتما باید مسلمانان ، شركت كنند، این كار براى زن دشوار خواهد بود از این جهت ، الزام و عزیمت از زن سلب شده است . نه بدین معنا كه زن حق شركت ندارد و یا اگر این رنج را تحمل كرد و در نماز جمعه حضور یافت ، نمازش مقبول نباشد، یا كفایت از نماز ظهر نكند، و یا فاقد فضیلت نماز جمعه باشد.
درباره جماعت هم این چنین است ، نماز جماعت به قدرى در اسلام معتبر و مهم است كه از رسول خدا صلى الله علیه و آله ، براى جلوگیرى از نفاق منافقان در صدر اسلام دستور رسید: كسانى كه در نماز جماعت شركت نمى كنند و تدریجا قصد توطئه و تضعیف اسلام را دارند و نیز آنها كه دسترسى به نماز جماعت دارند ولى نماز جماعت را گرامى نمى شمارند و در آن شركت نمى كنند، خانه هایشان به آتش كشیده شود " 7 "
بر این اساس ، شركت در نماز جماعت رسول خدا صلى الله علیه و آله بدون عذر، لازم و عدم حضور بدون عذر، ممنوع بود. و چنین دستورى چون توام با دشوارى بود، بر زنها لازم نشد، نه این كه اگر زنى این رنج را تحمل كرد و در نماز جماعت شركت نمود نمازش ، مقبول نمى شد.

هشدار تربیتى

‏(زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 382 ـ 384.)‏   

‏(1) بحارالانوار، ج81، باب35، ص115.‏ ‏(2) وسائل الشیعه، ج5، ص376 ـباب 2 - ابواب صلاة الجماعة متن روایت: «عن الصادق عن آبائه (علیهم ‏السلام) قال: اشترط رسول اللَّه (صلى الله علیه وآله) على جیران المسجد شهود الصلاة، وقال: لینتهنّ أقوام ‏لا یشهدون الصلاة أو لآمرنّ مؤذناً یؤذّن ثم یقیم آمر رجلاً من أهل بیتى وهو على (علیه السلام) فلیحرقنّ ‏على أقوام بیوتهم بحزم الحطب، لأنّهم لا یأتون الصلاة‎ ‎ ‎

http://www.esraco.org

جمعه 1/7/1390 - 17:29
اهل بیت

1. نام چند شهر در نهج البلاغه ذكر شده است؟
كوفه، بصره، شام، یمن، حجاز، عراق، مكه، مدینه، مصر.
2. نام شهری است در نهج البلاغه كه اگر حرف دوم آن را حذف كنیم نام یك حیوان می‌شود و اگر حرف آخر آن را حذف كنیم به معنای بینایی است؟
بصره. كه اگر حرف دوم(ص) را حذف كنیم، «بره» می‌شود و اگر حرف آخر(ه) را حذف كنیم «بصره» به معنای بینایی می‌شود.
3. نام یكی از شهرهای عراق، كه اهل آن طبق خطبه 102 به مرگ سرخ و گرسنگی مبتلا خواهند شد؟
بصره.
4. نام یكی از شهرهای استان فارس، كه اسود بن قطبه رئیس سپاه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در آن شهر بود؟
حلوان.
5. نام كشوری است كه اگر حرف اول آن را برداریم از اوزان می‌شود؟
یمن. اگر حرف اول«ی) را حذف كنیم به «من» كه از اوزان است تبدیل می‌شود.
6. حضرت علی ـ علیه السلام ـ اهل كدام كشور را در زمان خودش تشبیه به زن حامله می‌كند؟
اهل عراق.
7. نام سه استان از استانهای ایران كه حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرماندار برای آنجا اعزام می‌‌كند چیست؟
استانهای فارس، كرمان، اهواز، كه فرماندار حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این شهرها عبدالله بن عباس بود.
8. حضرت علی ـ علیه السلام ـ اهل كدام شهر را سپاه زن و پیرو شتر معرفی می‌كند؟
اهل بصره. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در نكوهش اهل بصره پس از جنگ جمل فرمودند: شما ای مردمان بصره! سپاه زنی«عایشه» و پیرو حیوان زبان بسته‌ای (شتر عایشه) شدید.»
9. حضرت علی ـ علیه السلام ـ كدام شهر را دورترین نقطه از آسمان معرفی می‌كند و نُه دهم از بدیها را در آن شهر می‌داند؟
بصره.
10. حضرت علی ـ علیه السلام ـ چه شهری را برای پایتخت حكومت خود انتخاب كرده بود؟
كوفه، كه پایتخت حكومت حضرت علی ـ علیه السلام ـ بود.
11. حضرت علی ـ علیه السلام ـ اهل كدام شهر را در خطبه 25 نفرین می‌كند؟
اهل كوفه.
[1] . خطبه 102.
[2] . خطبه 71.
[3] . خطبه 13.

http://www.lailatolgadr.ir

جمعه 1/7/1390 - 17:26
عقاید و احکام
جواب
شبهه دیگر این كه در بعضى روایات از زن مذمت شده و از ارتباط با او منع شده است. به عنوان ‏نمونه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مى‏فرماید‎:‎
‎ »‎المرأةُ عقربٌ حُلْوةُ اللَبْسَة»(1).‏
‎ ‎زن مثل عقرب است كه نیش آن در آغاز شیرین ولى مسموم است‎.‎
‎ ‎باید توجه داشت این گونه روایات هشدارى به مرد است تا فریب شهوت را نخورد. نیش عقرب ‏مثل نیش زنبور عسل و نظیر سوزن نیست بلكه اگر انسان نداند عقرب است از نیش آن احساس ‏لذت و شیرینى مى‏نماید مثل آن كه یك شیرینى در كام بچه بریزند كه ظاهرش شیرین، امّا درونش ‏تلخ و مسموم است. این سخن براى آن نیست كه بگوید زن عقرب است بلكه مى‏فرماید: خود را به ‏وسیله نگاه به نامحرم به آتش ندهید، دیدن نامحرم شیرین است امّا این گناه، درونش عقرب است، ‏چه این كه اگر زنى به دام مرد بیفتد آن مردپرستى، عقرب مى‏شود و بین زن و مرد فرقى نیست، ‏منتها چون جاذبه از آن سو بیشتر است، حضرت به آن اشاره نموده است. همین تعبیر، درباره دنیا ‏هم ذكر شده است، حضرت امیر - سلام‏اللَّه علیه - در نامه‏اى كه براى سلمان مى‏نویسد، ‏مى‏فرماید:‏
‎ »‎فانّما مثل الدّنیا مثل الحیّة، لَیِّنٌ مَسُّها قاتلٌ سَمُّها(2).‏
‎ ‎دنیا، مثل آن مار خوشرنگى است كه رنگش زیباست، پوست او هم بسیار نرم است اما همین ‏پوست نرم، سم است‎.‎
‎ ‎چرا مصافحه با زن معصیت است؟ چون لیّنٌ مسّها قاتلٌ سمّها، این جمله مذمت زن نیست، بلكه ‏مذمت نگاه به نامحرم است. همچنانكه آن روایت، دلیل مذمت دنیا نیست، مذمت دنیاپرستى‎ ‎و به ‏سوى دنیا جذب شدن است. وگرنه در همین نهج‏البلاغه از دنیا ستایش كرده و فرموده هر كس به ‏هرجا رسیده، در دنیا رسیده است‎.‎

‏(1)‏‎ ‎كلمات قصار، رقم 61.‏
‏(2) نهج البلاغه صبحى صالح، نامه 68.‏

‏( آیةالله جوادی آملی ،زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 374 ـ 375.)‏

 

http://www.esraco.org

پنج شنبه 31/6/1390 - 7:30
اهل بیت

1. در خطبه 174، حضرت علی ـ علیه السلام ـ كدام یك از خلفا را ستمكار و ظالم معرفی می‌كند؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این خطبه عثمان را ظالم و ستمكار معرفی می‌كند.
2. در خطبه 174، حضرت علی ـ علیه السلام ـ چه كسی را متهم به قتل عثمان معرفی می‌كند؟
در این خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ طلحة را به قتل عثمان معرفی می‌كند.
3. در خطبه 166، حضرت علی ـ علیه السلام ـ عرب جاهلیت را به تخم كدام یك از حیوانات تشبیه می‌كند؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 166، عرب جاهلیت را تشبیه به تخم افعی می‌كند.
4. در خطبه 166، حضرت علی ـ علیه السلام ـ برای خردسالان و بزرگسالان چه وظیفه‌ای را تعیین می‌كند؟
در خطبه 166 حضرت علی ـ علیه السلام ـ به خردسالان و بزرگسالان می‌فرماید: «لیتاس صغیركم بكبیركم، و لیراف كبیر كم بصغیركم».
«باید خردسالان شما از بزرگسالان پیروی كنند و بزرگسالان شما به كودكانتان رؤوف و مهربان باشند.
5. نام خطبه‌ای كه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در آن فتنه‌ها و فسادهای آینده را پیش بینی كرده است؟
خطبه ملاحم.[1] (ملاحم به معنای خبر از آینده و پیشگویی می‌باشد.) در این خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در باره خداوند و رسول اكرم ـ صلی الله علیه وآله ـ مطالبی را متذكر شده‌اند و در مورد فتنه بنی امیه وقایعی را پیش بینی نموده‌اند.
6. در كدام خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ برای طلب باران دعا می‌كند؟
در خطبه 115 و 143، حضرت علی ـ علیه السلام ـ برای طلب باران دعا می‌كند. مستحب است برای طلب باران در موقع خشكسالی، مؤمنین دعا كنند و دو ركعت نماز را، نماز استسقاء گویند. این نماز، طبق فتوای همه علمای شیعه مستحب است.
7. خطبه‌ای كه حضرت علی ـ علیه السلام ـ صفات پرهیزگاران را ذكر كرده است، كدام است؟
خطبه متقین. خطبه 193 نهج البلاغه می‌باشد كه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در این خطبه بیش از یكصد صفت را برای متقین ذكر می‌كند.
8. در خطبه 135، حضرت علی ـ علیه السلام ـ لقب «پسر لعین»، «ابتر»، «درخت بی‌ریشه» را به چه كسی نسبت می‌دهد؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ القاب«پسرلعین» ، «ابتر» و «درخت بی ریشه» را به مغیرة بن اخنس می‌دهد كه قصه از این قرار است: هنگامی كه مشاجره‌ای بین امام ـ علیه السلام ـ وعثمان در گرفت، مغیرة به عثمان گفت: من به جای تو پاسخگوی او خواهم بود.[1] خطبه 108. امام ـ علیه السلام ـ به مغیرة فرمود:« یابن اللعین الا بتر والشجره التی لا اصل لها و لافرع انت تكفینی؟» ای پسر لعین ابتر(بی‌فرزند)! وای درخت بی‌ریشه وشاخه! تو به حساب من می‌رسی وخود را با من برابر می‌دانی!
9. در خطبه 131، حضرت علی ـ علیه السلام ـ چه كسی را اولین نمازگزار بعد از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ معرفی می‌كند؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 131، خودش را اولین نمازگزار در اسلام بعد از رسول خدا (ص) معرفی می‌كند.
10. كدام خطبه را حضرت علی ـ علیه السلام ـ پس از قتل عثمان و در آغاز حكومت ظاهری خود ایراد فرمودند؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ خطبه 178 را بعد از قتل عثمان و در آغاز حكومت ظاهری خود ایراد فرموده است.
11. كدام خطبه را حضرت علی ـ علیه السلام ـ در كنار قبر فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها ـ هنگام دفن او ایراد كردند؟
خطبه 202. روایت شده كه این سخن را امام ـ علیه السلام ـ در كنار قبر فاطمه(س) سیده زنان جهان، به هنگام دفن او ایراد فرموده است وگویا با پیامبر اكرم (ص) سخن می‌گوید. (السلام علیك یا رسول الله ...)
12. در خطبه 210، حضرت علی ـ علیه السلام ـ راویان حدیث را به چهار گروه تقسیم می‌نمایند، آن چهار گروه كدامند؟
در این خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ راویان حدیث را به چهار گروه تقسیم نموده است: منافقین، اشتباه كاران، اهل شبهه، حافظان راستگو.
13. سه تن از اصحاب رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله ـ كه در خطبه 182 به آن اشاره شده كدامند؟
سه نفر از اصحاب رسول خدا (ص) كه در این خطبه ذكر شده عبارتند از: عمار، ابن تیهان، ذوالشهادتین.
14. در كدام خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ خبر از غیبت حضرت مهدی (عج) می‌دهد؟
در خطبه 182.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ درباره غیبت حضرت حضرت مهدی(عج) می‌فرماید:«فهو مغترب اذا غترب الا سلام، وضرب بعسیب ذنبه...» «او پنهان خواهد شد هنگامی كه اسلام غروب می‌كند وهمچون شتری كه از را رفتن مانده بر زمین قرار می‌گیرد وسینه‌اش را به آن می‌چسباند. او باقی‌مانده‌ای است از حجتهای خدا و خلیفه و جانشینی است از جانشینان پیامبران!
15. نام خطبه‌ای در نهج البلاغه است كه حضرت علی ـ علیه السلام ـ درباره غصب خلافت و حقانیّت خود برای خلافت شرح می‌دهد؟
خطبه شقشقیه كه خطبه سوم نهج‌البلاغه می‌باشد. در این خطبه ابتدا از غصب خلافت شكایت می‌كند سپس ترجیح صبر بر قبول خلافت را متذكر می‌شود و آنگاه بیعت مردم با خود را یادآور می‌گردد.
16. در كدام خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ سن خود را مطرح می‌كند؟
در خطبه 27. در این خطبه می‌فرماید: «لقد نهضت فیها و ما بلغت العشرین، وهانذا قد درفتعلی الستین» من هنوز به بیست سالگی نرسیده بودم كه در میدان جنگ اسب می‌تاختم و اكنون بیش از شصت سال از عمرم می‌گذرد.
17. آخرین خطبة حضرت علی ـ علیه السلام ـ كدام است؟
خطبه 149 از نهج‌البلاغه.
در این خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در مورد حتمی بودن مرگ برای همه انسانها مطالبی را متذكر می‌شوند، بعد وصیت خود را بیان می‌دارد وبه دو چیز سفارش می‌كند:
1. اعتقاد به توحید و یگانگی ذات اقدس اله.
2. حفظ سنت وشریعت محمد (ص).
18. كدام خطبه است كه بعد از خواندن آن، مخاطب حالت غش به خود پیدا كرد و درباره چه موضوعی می‌باشد؟
خطبه «همام» كه درباره صفات متقین می‌باشد. [1]
19.‌ كدام حكمت را حضرت علی ـ علیه السلام ـ در قبرستان كوفه ایراد كرده‌اند و خطاب به چه كسی می‌باشد؟
حكمت 147 كه خطاب به كمیل بن زیاد نخعی می‌باشد.
20. كدام خطبه را حضرت علی ـ علیه السلام ـ در حالت خشم و غضب ایراد فرموده‌اند و فلسفه آن چیست؟
خطبه 91 كه به خطبه «اشباح» معروف است.
21. كدام خطبه بود كه بعد از ایراد آن توسط حضرت علی ـ علیه السلام ـ مردم به گریه افتادند؟
خطبه 83 كه به خطبه «غرا» مشهور است.
22. كدام خطبه را حضرت علی ـ علیه السلام ـ بر روی سنگ ایراد فرمودند و محل ایراد خطبه كجا بود؟
خطبه 182. محل ایراد خطبه در كوفه بود.
23. در خطبة قاصعه، حضرت علی ـ علیه السلام ـ بنیانگذار خانة كعبه را چه كسی معرفی می‌كند؟
حضرت آدم ـ علیه السلام ـ .
24. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در كدام خطبه خودش را ضامن رستگاری انسانها در آخرت قرار می‌دهد؟
در خطبه 24 «فعلی ضامن لفلجكم اجلا ان لم تمنحوه عاجلا» یعنی: اگر در دنیا رستگار نشدید پس علی ضامن رستگاری شما در آخرت است. (البته در صورتی كه تقوای الهی و سیر به سوی حق داشته باشید و تكالیف شرعیه را انجام دهید)
25. خطبه‌ای در نهج البلاغه به معنای یكی از اعضاء شتر كه شبیه به شُش گوسفند می‌باشد و شتر هنگام هیجان و نفس زدن آن را از دهان خود بیرون می‌آورد؟
خطبه شقشقیه سومین خطبه نهج البلاغه.
26. نام یكی از بازارهای كوفه كه در خطبه 47 به آن اشاره شده است؟
عكاظ .
27. در خطبة 50 حضرت علی ـ علیه السلام ـ منشأو سبب فتنه و فساد را در چه می‌داند؟
پیروی از خواهشهای نفس.
28. در خطبه 53 حضرت علی ـ علیه السلام ـ هجوم و ازدحام مردم را برای بیعت به چه چیزی تشبیه می‌كند؟
به ازدحام شتران تشنه هنگام آشامیدن آب.
29. در خطبه 78 چه كسی از طریق علم نجوم حضرت علی ـ علیه السلام ـ را از رفتن به جنگ خوارج برحذر داشت؟
عفیف برادر اشعث بن قیس
30. در خطبه 78 حضرت علی ـ علیه السلام ـ آموختن چه علمی را نهی می‌كند؟
علم نجوم.
31. نام خطبه‌ای در نهج البلاغه كه به معنای «نورانی و برجسته» می‌باشد؟
خطبه غراء هشتادودومین خطبه.
32. در كدام خطبه حضرت علی ـ علیه السلام ـ فوائد اعضا بدن انسان را بیان می‌كند؟
خطبه 82.
33. نام خطبه‌ای كه به معنای «اشخاص» می‌باشد؟
خطبه اشباح (خطبه 90).
34. در خطبه 92 حضرت علی ـ علیه السلام ـ بنی امیه را به كدام یك از حیوانات تشبیه می‌كند؟
به شتر پیر لگد انداز(چموش) و بدخو كه هنگام دوشیدن، دوشنده را با دندانش گاز می‌گیرد و بدستش بر سر او می‌كوبد و با پایش لگد می‌زند و از دوشیدن شیر جلوگیری می‌نماید. این كنایه از آن است كه بنی امیه به نیكان اذیت می‌رسانند و آنها را می‌كشند و از بیت‌المال مسلمین به مستحقین نمی‌دهند.
35. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 96 پراكندگی اصحاب خود را در جنگ با اهل شام به پراكندگی فرزندان چه كسی تشبیه می‌كند؟
فرزندان سبا .
36. نام دو واحد پولی كه در خطبه 96 ذكر شده است، چیست؟
درهم و دینار.
37. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 99 چه كسانی را به ستارگان تشبیه می‌كند و وجه تشبیه چیست؟
خاندان پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه وآله ـ ، و وجه تشبیه آن است كه هر زمان ستاره‌ای در آسمان ناپدید شود ستاره‌ای دیگر بجای او آشكار می‌گردد و همچنین خاندان پیامبر ـ صلی الله علیه وآله ـ كه اگر یكی از آنها از دنیا برود دیگری بجای او قرار می‌گیرد و هیچگاه زمین از وجود آنها خالی نمی‌ماند.
38. نام خطبه‌ای است كه به معنای «پیشگویی و غیبگویی» می‌باشد؟
خطبه ملاحم .
39. نام خطبه‌ای است كه اگر دو حرف آخر آن را حذف و به حرف اول ضمه و حرف دوم تشدید اضافه نماییم به معنای شخص تحصیل كرده و دانشمند است و اگر حرف اول و سوم را حذف كنیم، به معنای «گوشت» می‌شود؟
خطبه «ملاحم» كه با حذف دو حرف آخر(حم) و اضافه كردن ضمه به حرف میم و تشدید به حرف دوم«ملا» می‌شود و با حذف حرف اول(م) و حرف سوم(آ) «لحم» می‌شود كه به معنای گوشت است.
40. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 108 نام كدام شهر را به «بطحاء» یاد می‌كند؟
مكه معظمه.
41. عوامل دهگانه‌ای كه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 110 برترین وسیله تقرب به سوی خدا می‌داند، كدام است؟
1.ایمان به خدا و رسولش.
2. جهاد در راه خدا.
3. كلمه اخلاص(گفتن لا اله الا الله)
4. نماز
5. زكات
6. روزه
7. حج
8. صله رحم
9. صدقه دادن
10. بجا آوردن كارهای پسندیده.
42. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 110 خواندن كدام یك از كتابهای آسمانی را بهار قلبها می داند؟
قرآن(فانه ربیع القلوب)
43. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 133 چه نوع از تفسیر قرآن را یادآور می‌شود؟
تفسیر موضوعی. «ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض».
44. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 155 كدام یك از فروع دین را از اخلاق خدای سبحان می‌داند؟
امر به معروف و نهی از منكر.
45. در خطبه 175 حضرت علی ـ علیه السلام ـ چه چیزی را شفادهنده بزرگترین دردها معرفی می‌كند؟
قرآن.
46. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 175 چه ظلمی را قابل بخشش نمی‌داند؟
شرك.
47. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 175 چه ظلمی را قابل بخشش می‌داند؟
ظلم بر نفس خویش.
48. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 175 چه ظلمی را قابل قصاص می‌داند؟
ظلم بر دیگران.
49. در خطبه 192 لقب دو پادشاه ایران و روم ذكر شده، نام آن دو پادشاه را بنویسید؟
كسری و قیصر.
50. نام غاری است در خطبه 192 كه در آن غار به پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ وحی نازل شده است؟
غار حرا.
51. نام خطبه‌ای است در نهج البلاغه كه به معنای «نشخوار كردن» و یا «تحقیر كردن» است؟
خطبه قاصعه. «قصع» در لغت به معنای نشخوار كردن آمده است. و وجه تسمیه آن این است كه چون حضرت آن را برای اهل كوفه بیان می‌فرمود بر شتر ماده‌ای سوار بود كه نشخوار می‌كرد. و همچنین«قصع» به معنای«تحقیر كردن» نیز آمده است. بنابراین وجه تسمیه آن این است كه: امام ـ علیه السلام ـ در آن شیطان را تحقیر و خوار و پست نموده است.
52. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبة قاصعه عبادت ابلیس را چند سال بیان می‌كند؟
ابلیس شش هزار سال خدا را عبادت كرده و معلوم نیست كه آیا از سالهای دنیا است یا از سالهای آخرت.
53. در خطبه قاصعه نام یكی از پادشاهان زمان حضرت موسی ـ علیه السلام ـ ذكر شده است كه اگر دو حرف اول آن را حذف كنیم، به معنای «همكاری و مساعدت» است و در ضمن نام یكی از برادران حضرت زینب ـ سلام الله علیها ـ می‌شود كه در كربلا در ركاب حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ به شهادت رسید؟
فرعون. با حذف دو حرف اول«عون» می‌شود كه به معنای همكاری و مساعدت است و عون از برادران حضرت زینب(س) بود كه در واقعه كربلا در ركاب امام حسین ـ علیه السلام ـ جنگید تا به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
54. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 28 مدال بُرد و باخت در آخرت را چه می‌داند؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ مدال برنده در آخرت را بهشت و بازنده را آتش جهنم می‌داند«الا و ان الیوم المضمار و غدا السباق، و السبقه الجنه و الغایه النار».
55. در نامه 24 وصیت مالی حضرت علی ـ علیه السلام ـ خطاب به كدام یك از فرزندانش می‌باشد؟
حضرت امام حسن ـ علیه السلام ـ .
56. اولین خانوادة اسلامی كه در خطبه 192 معرفی شده است كدام خانواده است و اعضاء آن چه كسانی هستند؟
خانواده رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله ـ كه اولین خانواده اسلامی‌بودند و اعضاء آن عبارت بودند از: پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه وآله ـ ، حضرت علی ـ علیه السلام ـ وحضرت خدیجه (س) .
ولم یجمع بیت واحد یومئذ فی الاسلام غیر رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ وخدیجه وانا ثالثهما».
57. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 192 (قاصعه) منزلت خود را نسبت به پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ چه می‌داند؟
وزیر.«انك تسمع ما اسمع، وتری ما اری، الا انك لست بنبی ولكنك وزیر و انك لعلی خیر.»
58. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در وصیت نامه خود به امام حسن ـ علیه السلام ـ (نامه 31)، تفاوت انسان و حیوان را در چه می‌داند؟
حضرت علی ـ علیه السلام ـ تفاوت انسان وحیوان را در «ادب» می‌داند و می‌فرماید:«فان العاقل یتعظ بالادب، والبهائم لا یتعظ الا بالضرب.» یعنی عاقل با اندرز وادب پند می‌پذیرد اما چهار پایان با زدن.
59. در حكمت 113 هیجده موضوع اخلاقی ذكر شده است، آنها را بیان كنید؟
1. «لا مال اعود من العقل». هیچ مالی سود آورتر از خرد نیست.
2.« ولا وحده اوحش من العجب».هیچ تنهای وحشتناكتر از خود پسندی نیست.
3.« ولاعقل كالتدبیر». هیچ عقلی چون تدبیر نیست.
4.« ولا كرم كالتقوی». هیچ كرامتی هم ارج تقوی نیست.
5. «ولا قرین كحسن الخلق». هیچ همنشینی چون نیك خویی نیست.
6. «ولا میراث كا لادب». هیچ میراثی مثل ادب نیست.
7. «ولاتجاره كالعمل الصالح». هیچ تجارتی چون عمل صالح نیست.
9. «ولاربح كالثواب». هیچ سودی بهتر از ثواب نیست.
10. «ولاورع كالوقوف عند الشبهه». هیچ پرهیزگاری همانند باز ایستادن در مقابل شبهه نیست».
11. «ولازهدكالزهد فی الحرام». هیچ زهدی هم قدر زهد در حرام نیست.
12. ولاعلم كالتفكر». هیچ دانشی همچون اندیشیدن نیست.
13. «ولا عباده كاداء الفرائض». هیچ عبادتی همچون قیام به واجبات نیست.
14. «ولاایمان كالحیاء والصبر».هیچ ارزش ایمانی مانند شرم وصبر نیست.
15. ولاحسب كالتواضع». هیچ عنوانی همتای فروتنی نیست.
16. «ولاشرف كالعلم». هیچ شرفی مانند دانش نیست.
17.« ولا عز كالحلم». هیچ شكوهی چونان بردباری نیست.
18. «ولامظاهره اوثق من المشاوره. هیچ پشتیبانی اطمینان بخش تر از مشاوره نیست.
60. در نامه 24 چه كسی نخستین وصی حضرت علی ـ علیه السلام ـ معرفی شده است؟
حضرت امام حسن ـ علیه السلام ـ .
61. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در حكمت 38 ترسناكترین و هولناكترین تنهایی را در چه می‌داند؟
خودپسندی. «اوحش الوحشه العجب».
62. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در حكمت 38 دوستی با چهار گروه را نهی فرموده است، آن چهار گروه كدامند؟
احمق، بخیل، هرزه‌گو، دروغگو.
63. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در خطبه 192 بزرگترین دام شیطان را چه می‌داند؟
كبر و غرور.
64. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در نامه 26 بزرگترین خیانت را خیانت به چه كسانی می‌داند؟
خیانت به امت.«وان اعظم الخیانه الامه»
65. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در حكمت 39 برنامه زندگی مؤمن را به چند بخش تقسیم می‌كند؟
به سه بخش .«للمومن ثلاث ساعات: فساعه یناجی فیها ربه، وساعه یرم معاشه و ساعه یخلی بین نفسه وبین لذتها فیها یحل ویجمل»، یعنی مومن بایدساعات زندكی خود را به سه بخش تقسیم كند:1. ساعاتی با خدای خود به مناجات و راز و نیاز بپردازد.2. ساعتی را در همراه اصلاح معاش زندگیش به كار گیرد.3. وقسمتی را در هم برای بهره گیری از لذتهای حلال و دلپسند صرف نماید.
66. عوامل نشاط روح كه در حكمت 400 آمده است، كدامند؟
1. بوی خوش .2. عسل .3. سواری .4. نگریستن به طبیعت زیبا«والطیب نشره، والعسل نشره، والركوب نشره، والنظر الی الخضره نشره»
67. حضرت علی ـ علیه السلام ـ در نامه 50 حقوق متقابل چه كسانی را متذكّر شده است؟
ج67. حقوق متقابل فرماندهان ونیروهای مسلح.[1] . خطبه 193.
[2] . «عكاظ» نام بازاری بوده كه عرب پیش از اسلام هر سال یك ماه درآنجاگرد می‌آمدند و اشعاری پیرامون حسب ونسب خود می‌خواندند و به این طریق بر یكدیگر فخر و مباهات می‌نمودند. وبیشتر متاعی كه در آنجا خرید و فروش می‌شد چرم بود.
[3] . «سبا» نام قبیله‌ای بود از اولاد سبا ابن یشجب ابن قحطان كه چون پیامبران را تكذیب كردند خداوند آب را بر آنها مسلط نمود و خانه‌هایشان را غرق كرد و ایشان در شهرها پراكنده گشتند. به این ترتیب تفرقه آنان در میان عرب ضرب‌المثل شد كه هر پراكندگی را به فرزندان قبیله سبا تشبیه می‌كنند.
[4] . خطبه 101.
[5] . خطبه 192(قاصعه).
[6] . «آگاه باشید، امروز روز تمرین و آمادگی، و فردا روز مسابقه، جائزه برندگان بهشت و جائزه بازندگان آتش جهنم است.»
[7] . خطبه 192 (قاصفه)، شماره 120.
[8] . ای علی! شما می‌شنوی آنچه را كه من می‌شنوم و می‌بینی آنچه را كه من می‌بینیم جز این كه شما نبی و پیامبر نیستی هر چند كه وزیر منی و رهرو بهترین راهی .خطبه 192 (قاصعه). شماره122.
[9] . نامه 31، شماره 109.

http://www.lailatolgadr.ir

پنج شنبه 31/6/1390 - 7:27
عقاید و احکام
جواب‎ ‎تعلیل حضرت در مورد نقصان عقل این است كه شهادت دو زن، در حكم شهادت یك مرد است، ‏زیرا كه در قرآن مى‏فرماید:‏ » فان لم یكونا رَجُلین فرجلٌ وامْرأتانِ ممّن تَرْضَون من الشهداء»(1).‏ ‎ ‎شهادت دو زن، در حكم شهادت یك مرد است. شهادت امرى مستند به حس و مشاهده است ‏و حضور و شهود زن در همه جا محذور و یا محدود مى‏باشد، خود قرآن نكته آن را ذكر مى‏كند و ‏مى‏فرماید: این كه شهادت دو زن، در حكم شهادت یك مرد است، نه براى آن است كه زن، عقل و ‏دركى ناقص دارد و در تشخیص، اشتباه مى‏كند بلكه:‎ ‎ » اَن تَضِلَّ اِحداهما فتذكّر احداهما الأُخرى»(2).‏ ‎ ‎اگر یكى از این دو فراموش نمود دیگرى او را تذكر بدهد.‎ ‎ ‎زیرا كه زن مشغول كارهاى خانه، تربیت بچه، و مشكلات مادرى بوده و ممكن است صحنه‏اى را ‏كه دیده فراموش كند، بنابراین دو نفر باشند تا اگر یكى یادش رفت دیگرى او را متذكر كند.  

‏(1) سوره بقره، آیه 282.‏ ‏(2) همان.‏ ‏(زن در آئینه جلال و جمال، صفحات 373 ـ 374.)

http://www.esraco.org
سه شنبه 29/6/1390 - 6:21
اهل بیت

1. نهج البلاغه دارای چند خطبه می‌باشد؟
نهج‌البلاغه دارای 241 خطبه می‌باشد.
2. نهج البلاغه دارای چند نامه می‌باشد؟
نهج‌البلاغه دارای 79 نامه می‌باشد.
3. نهج البلاغه دارای چند حكمت می‌باشد؟
نهج‌البلاغه دارای 480 حكمت می‌باشد.
4. طولانی‌ترین خطبه كدام است؟
طولانی‌ترین خطبه، خطبه 192 می‌باشد كه به خطبه قاصعه مشهور است.
5. كوتاهترین خطبه كدام است؟
كوتاهترین خطبه، خطبه 61 نهج‌البلاغه است، كه در مورد خوارج می‌باشد(لا تقاتلوا الخوارج ...)
6. طولانی‌ترین نامه كدام است؟
طولانی‌ترین نامه، نامه53 است، كه مشهور به عهدنامه مالك اشتر می‌باشد.
7. كوتاهترین نامه كدام است؟
كوتاهترین نامه، نامه 79 است كه خطاب به فرماندهان لشكرها می باشد.
8. طولانی‌ترین حكمت كدام است؟
طولانی‌ترین حكمت، حكمت 147 می‌باشد كه خطاب به كمیل بن زیاد نخعی فرموده است.
9. كوتاهترین حكمت كدام است؟
كوتاهترین حكمت، حكمت 187 می‌باشد كه درباره كوچ كردن از دنیا است. «الرحیل و شیك» كوچ كردن(از دنیا) نزدیك است! و حكمت 418 كه درباره صبر و بردباری می‌باشد«الحلم عشیره» حلم و بردباری قوم و عشیره است.
10. نهج البلاغه توسط چه كسی جمع آوری شده است؟
نهج‌البلاغه توسط سید ابوالحسن محمدبن حسین الطاهر المناقب مشهور به سید رضی(رحمه الله علیه) جمع‌آوری شده است.
11. جمع آوری نهج البلاغه در چه سالی و چه ماهی به اتمام رسیده است؟
جمع آوری نهج‌البلاغه در ماه رجب سال 400 ه.ق به اتمام رسیده است.
12. آخرین جمله نهج البلاغه درباره چه موضوعی می‌باشد؟
آخرین جمله نهج‌البلاغه درباره دوست می‌باشد كه می‌فرماید: «اذا احتشم المؤمن اخاه فقد فارقه».
به خشم آوردن و شرمنده ساختن دوست مقدمه جدایی از دوست است.
13. یكی از صفات حسنه‌ای كه حضرت علی ـ علیه السلام ـ در اكثر خطبه ها به آن توصیه كرده و بر امام جمعه لازم است آن را در خطبه‌های نماز جمعه سفارش كند، كدام است؟
در اكثر خطبه‌ها حضرت علی ـ علیه السلام ـ به «تقوی» كه مانع انجام همه گناهان است اشاره كرده است.
14. نام قرآن چند بار در نهج البلاغه تكرار شده است؟
نام«قرآن» 41 بار در نهج‌البلاغه ذكر شده است. (توضیح اینكه مراد فقط كلمه قرآن است) البته در نهج‌البلاغه ازقرآن تعبیرات دیگری شده است مثلا «كتاب»، «كتاب الله»، «كتابه» و غیره.
15. عمده‌ترین بخشهای نهج البلاغه بر چه عنصری پایه‌ریزی شده است؟
موعظه از مجموع 241 خطبه نهج‌البلاغه 86 خطبه موعظه و یا لااقل مشتمل بر یك سلسله مواعظ است مانند خطبه 176 كه با جمله «انتفعوا ببیان الله» آغاز می‌شود و خطبه 192 كه به خطبه قاصعه و خطبه 193 كه به خطبه متقین معروف است. و از مجموع 79 نامه در نهج‌البلاغه، 25 نامه تماما موعظه و یا متضمن جمله‌هایی در نصیحت و اندرز و موعظه است. مانند اندرز نامه آن حضرت به فرزند عزیزش امام مجتبی ـ علیه السلام ـ كه نامه 31 می‌باشد و فرمان معروف آن حضرت به مالك اشتر كه طولانی ترین نامه‌ها است(نامه 53) و نامه 45 كه همان نامه معروف آن حضرت به عثمان بن حنیف والی بصره است. و از مجموع 480 حكمت موجود در نهج البلاغه تماما مشتمل بر پند، اندرز و نصیحت و موعظه می‌باشد.
16. چند آیه قرآن در نهج البلاغه آمده است؟
87 آیه از 43 سوره.
17. در نهج البلاغه چند حدیث نبوی ذكر شده است؟
16 حدیث.

http://www.lailatolgadr.ir

سه شنبه 29/6/1390 - 6:17
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته