• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 4
زمان آخرین مطلب : 5348روز قبل
دعا و زیارت
{ادفع بالتی هی احسن فاذا الذی بینك وبینه عداوة كانّه ولیّ حمیم، وما یلقّاها الا الذین صبروا وما یلقّاها الا ذو حظ عظیم}[1]«بدخُلقی را با نیكوترین عمل پاسخ بده تا آن كس كه میان تو و او دشمنی است، چون دوست مهربان گردد.»


[1] سوره فصلت، آیه 34و35.

دوشنبه 18/8/1388 - 12:52
دعا و زیارت
1.    برخی پژوهشگران روان شناس می گویند: تلاش برای انتقامگیری از دشمن را رها كن زیرا چنین كوششی بیش از آن كه دیگران را بیازارد، تو را می آزارد... وقتی از دشمنانمان كینه به دل می گیریم، بدانان فرصت می دهیم بر ما چیره بشوند. اگر آنان بدانند چقدر با فكر انتقامگیری، خود را آزارده و از بین برده ایم، از خوشحالی می رقصند. كینه و خشم ما آنان را نمی آزارد، بلكه خود را اذیت كرده و روز و شب خود را جهنم نموده ایم.[1]


[1] دع القلق و ابدا الحیاة.

دوشنبه 18/8/1388 - 12:51
شعر و قطعات ادبی

زخوی بد آید همی بدتری           نگر تا سوی خوی بد ننگری

 

هر آن دل كه از آز شد دردمند      نیایدش پند خرد سودمند

 

سزد گر ز دل خشم بیرون كنی     بجوشی و بر تیزی افسون كنی

 پزشك تو پند است و دارو، خِرَد   مگر آز تاج از دلت بسترَد[1]


[1] فردوسی.
دوشنبه 18/8/1388 - 11:47
دعا و زیارت
امام صادق (ع) فرمود: «سمعت ابی یقول: اتی رسول الله (ص) رجل بدویّ، فقال: انی اسكن البادیة، فعلمنی جوامع الكلام. فقال: آمرك ان لا تغضب. فاعاد الاعرابی علیه المسالة ثلاث مرات، حتی رجع الی نفسه، فقال: لا اسال عن شیء بعد هذا، ما امرنی رسول الله الا بالخیر...؛ [1] شنیدم پدرم فرمود: مردی بادیه نشین خدمت رسول خدا آمد و عرض كرد: بیابانی هستم. مرا سخنی كامل و شامل یاد بده، فرمود: خشمگین مشو. اعرابی سه بار سؤال را از رسول الله پرسید و همان پاسخ را شنید، بالاخره گفت: پس از این، دیگر چیزی نمی پرسم، چون رسول الله جز خیر و صلاح نمی فرماید.»


[1] كافی، ج2، ص303.

دوشنبه 18/8/1388 - 11:42
دعا و زیارت
امام علی (ع): «الحدة ضرب من الجنون، لانّ صاحبها یندم، فان لم یندم فجنونه مستحكم؛[1] تندخویی نوعی دیوانگی است، چون تندخو پشیمان می گردد. اگر نادم نشود، بسیار دیوانه است!»


[1] نهج البلاغه، حكمت 255.

دوشنبه 18/8/1388 - 11:39
دعا و زیارت
امیر مؤمنان (ع) فرمود:«واخذر الغضب، فانه جند عظیم من جنود ابلیس؛[1] از خشم دوری كن كه سپاه بزرگ ابلیس است.»


[1] نهج البلاغه، نامه 69.

دوشنبه 18/8/1388 - 11:38
دعا و زیارت
امام باقر (ع) فرمود:«انّ الرجل لیغضب فما یرضی ابدا حتی یدخل النار؛[1] آدمی خشم می گیرد و دیگر به هیچ چیز راضی نمی گردد، آن قدر كه خود را مستحق آتش جهنم بكند.»


[1] كافی، ج2، ص303.

دوشنبه 18/8/1388 - 11:36
دعا و زیارت
امام صادق (ع) فرمود:«الغضب مفتاح كل شر؛[1] خشم كلید تمامی بدی هاست.»


[1] كافی، ج2، ص303.

دوشنبه 18/8/1388 - 11:34
دعا و زیارت
فرزدق در ستایش امام چه خوب گفته:من معشر حبهم دین وبغضهم  كفر وقربهم منجیً ومعتصمانْ عدّاهل التقی كانوا ائمتهم  او قیل من خیر اهل الارض قیل هم؛ كسانی اند كه دین یعنی محبت آنان و كفر یعنی دشمنی با آنان. نزدیكی به آنان رشته محكمی است كه باعث نجات است. اگر متقیان و پارسیان را شمارش كنند، آنان سرآمد و پیشوای همه اند. اگر بپرسند: بهترین افراد روی زمین چه كسانی هستند، باید گفت: آنهایند!
دوشنبه 18/8/1388 - 11:31
دعا و زیارت
امام موسی بن جفعر (ع) ملقب به «كاظم» (فرو برنده خشم) است چون بسیار بردبار بود و برای رضای خدا خشم خود را فرو می نشاند. راوی در این باره می گوید: فرزند یكی از یاران امام در مدینه، ایشان را می آزرد و هرگاه امام را می دید، ناسزا می گفت و امام علی را دشنام می داد! روزی برخی از یاران به امام عرض كردند: اجازه دهید این فاجر بدكار را بكشیم اما امام به شدت از این كار آنان را نهی كرد و سراغ جوان را گرفت. گفتند: در گوشه ای از مدینه كشاورزی می كند. امام سواره نزد او رفت و دید در مزرعه اش است. وقتی امام سوار بر الاغ داخل مزرعه شد، جوان فریاد زد: زراعت ما را لگد نكن! اما امام با الاغ پیش رفت تا نزد جوان رسید. سپس پایین آمد و نزد وی نشست و شروع به بگو و بخند با جوان كرد و سپس پرسید: چقدر محصولت ضرر كرد، گفت: صد دینار، امام پرسید: امید داری چقدر [از كل آن] گیرت بیاید، گفت: علم غیب ندارم! امام فرمود: پرسیدم چقدر امید داری سود كنی، عرض كرد: امیدوارم دویست دینار گیرم بیاید. امام كیسه ای بدو داد كه سیصد دینار داشت و فرمود: این پول به اندازه ارزش كنونی محصول توست. خدا سودی را كه امیدواری به دست بیاری، هم روزیت كند! جوان برخاست و سر و صورت امام را بوسید و درخواست كرد بی ادبی وی را ببخشد. امام لبخندی زد و برگشت. وقتی امام به مسجد رفت، دید جوان آن جاست. هنگامی كه امام را دید، عرض كرد: خدا بهتر می داند رسالت و امامت را به چه كسی بسپارد. یاران امام به سوی جوان رفته، پرسیدند: داستان چیست؟! تو كه قبلا حرف های دیگری می زدی! جوان به آنان گفت: شنیدید الان چه گفتم، سپس شروع به دعا كردن برای امام نمود، در حالی كه وی و اصحاب با هم بگو مگو می كردند. وقتی امام به خانه اش برگشت، به كسانی كه پیشنهاد داده بودند جوان را بكشند، فرمود: كدام شیوه بهتر بود: كاری كه می‌خواستید بكنید یا كاری كه من كردم؟! كار را با شیوه و بهایی كه دیدید، سروسامان دادم و شرّ را كم كردم.[1]


[1] بحار، م11، ج48، ص102 به نقل از اعلام الوری طبرسی و ارشاد مفید.
دوشنبه 18/8/1388 - 11:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته