• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 4
زمان آخرین مطلب : 5348روز قبل
شعر و قطعات ادبی

كسی كه طریق تواضع رود       كند بر سریر شرف سلطنت

 تواضع بود با بزرگان ادب          بود با فرومایگان مسكنت[1]


[1] ابن یمین فریومدی.

دوشنبه 18/8/1388 - 18:24
دعا و زیارت
درباره تواضع و فروتنی امام رضا (ع) راوی می گوید كه همراه ایشان در سفر خراسان بودم. غذا خواست. خدمتكاران سیاه و دیگران بر همان سفره امام نشستند. گفتم: فدایت شوم! كاش سفره جداگانه برای اینان می انداختید. فرمود: نه، پروردگارمان یكی است. مادر و پدرمان یكی است و پاداش هر كس به عمل اوست.[1]


[1] كافی، ج8، ص230.

دوشنبه 18/8/1388 - 18:23
دعا و زیارت
راویان داستان های لذت بخش و جذابی را درباره تواضع امامان و اخلاق كریمانه آنان نقل كرده اند. تواضع امام حسین (ع) چنان بود كه وقتی به مساكینی برخورد كه بر ردای خویش خُرده نان می خوردند، بر آنان سلام كرد. دعوت كردند از نان شان بخورد. امام نشست و فرمود: اگر صدقه نبود می خوردم، بعد فرمود: به منزلم بیایید. آنان را غذا داده و لباس پوشاند و دراهمی بدانان داد.[1]


[1] مناقب ابن شهر آشوب؛ بحار، ج44، ص191.

دوشنبه 18/8/1388 - 18:21
دعا و زیارت
امام صادق (ع) نیز فرمود: امیرمؤمنان (ع) سواره نزد اصحاب رفت. [وقت برگشت] دنبالش راه افتادند. روسوی آنان كرد و پرسید: كاری دارید؟ گفتند: نه اما دوست داریم پشت سرتان راه افتیم. فرمود: برگردید. اگر پیاده دنبال سواره راه افتد، موجب تباهی و فساد سواره و ذلت پیاده است.[1]


[1] محاسن برقی؛ بحار، ج41، ص55.

دوشنبه 18/8/1388 - 18:20
دعا و زیارت
«ضرار» در توصیف امام علی (ع) می گوید:«میان ما مثل یكی از ما بود. وقتی نزدش می رفتیم، نزدیكمان می شد و كنارمان می آمد. وقتی می پرسیدیم، پاسخ می داد. وقتی دعوتش می كردیم، اجابت می كرد. اگر خبری می پرسیدیم، آگاه مان می كرد. به خدا سوگند! با آن كه احساس نزدیكی و قرابت به او می كردیم اما در هنگام سخن گفتن با ایشان، باز هیبت و جذبه داشت. اگر لبخند می زد، دندان هایش مانند مانند مروارید چیده شده معلوم می شد. دینداران را گرامی می داشت. مساكین را می پذیرفت. قدرتمندان امیدی نداشتند او را به طمع اندازند و ضعیفان از عدل و دادش نومید نبودند.»
دوشنبه 18/8/1388 - 18:18
دعا و زیارت
نقل است كه رسول الله (ص) برای غسل كردن كنار آبی رفت. حذیفه بن یمان مقابل رسول خدا پرده ای گرفت تا ایشان غسل بكند. سپس حذیفه خواست غسل بكند. رسول الله (ص) پرده را گرفت و مقابل حذیفه ایستاد تا وی غسل بكند اما حذیفه نپذیرفت و عرض كرد: پدر و مادرم به قربانت! این كار را نكنید اما رسول الله (ص) نپذیرفت و همچنان پرده را نگه داشت تا حذیفه غسل كرد و فرمود: «ما اصطحب اثنان قط، الا وكان احبهما الی الله ارفقهما بصاحبه؛ اگر دو نفر همراه گردند، كسی پیش خدا عزیزتر است كه با دوستش مهربان تر باشد.»[1]


[1] سفینة البحار، م1، ص416.

دوشنبه 18/8/1388 - 13:41
دعا و زیارت
ابوذر غفاری می گوید: رسول خدا میان اصحاب می نشست. اگر غریبی می آمد، نمی دانست كدام رسول الله است مگر آن كه بپرسد. برای آن كه اگر غریبی آمد، ایشان را بشناسد، از ایشان خواستیم جایی داشته باشد. سكویی از گِل ساختیم كه بر آن می نشست و ما دو طرفش می نشستیم.نقل شده كه پیامبر در سفر بود و دستور داد گوسفند سر ببرند. یكی گفت: من آن را می كشم. دیگری گفت: پوستش را من می كنم. سومی گفت: من آن را می پزم. رسول خدا فرمود: من هم هیزم جمع می كنم. گفتند: ما كار شما را می كنیم. فرمود: می دانم كار مرا می توانید بكنید اما نمی پسندم با شما فرقی داشته باشم. خدا نمی پسندد بنده اش متفاوت از دیگران باشد. سپس برخاست و چوب جمع كرد.[1]


[1] سفینة البحار، م1، ص415.

دوشنبه 18/8/1388 - 13:38
دعا و زیارت
پیغمبر متواضع ترین مردمان بود. هنگامی كه وارد خانه می شد، در پایین ترین جا می نشست. در كارهای خانه به خانواده كمك می كرد. شیر می دوشید. شكاف جامه اش را می دوخت و وصله می كرد. كفشش را پینه می زد. كارهایش را خود انجام می داد. هر چه از بازار می خرید، خود بر می داشت. با فقیران می نشست و به مساكین كمك می كرد. اگر با كسی هم مسیر می شد، سرخود را بلند نمی كرد مگر آن كه همراهش سرش را بلند كند. اگر كسی با ایشان دست می داد، دستش را نمی كشید تا دیگری دستش را بكشد. اگر كسی كنارش می نشست، از جا بر نمی خواست مگر آن كه مهمان از جا برخیزد. به هر كسی برمی خورد، اول او سلام می كرد. نخست ایشان با یارانش مصافحه می نمود. هرگز در حضور اصحاب پایش را نكشید. هر كسی مهمانش می شد، گرامیش می داشت. گاه عبایش را برای مهمان پهن می كرد. زیر اندازش را برای تازه وارد پهن می كرد. اصحابش را با كنیه صدا می زد. برای احترام، آنان را به نامی صدا می زد كه دوست داشتند. سخن كسی را نمی بُرید. وقتش را بین یارانش تقسیم می كرد. بیشتر از همه لبخند می زد و از همه خوش اخلاق تر بود.[1]


[1] سفینة البحار، م1، ص415.

دوشنبه 18/8/1388 - 13:36
دعا و زیارت
طغرایی می گوید:ذرینی علی اخلاقی الشوس اننی   علیم بابرام العزائم والنقضازید اذا ایسرت فضل تواضع    ویزهی اذا اعسرت بعضی علی بعضیفذلك عند الیسر اكسب للثنا    وهذاك عند العسر اصون للعرضاری الغصن یعری وهو یسمو بنفسه   ویوقو حملا حین یدنو من الارض؛ بگذار اخلاق دلیرانه داشته باشم كه می‌دانم چگونه برتری یا كاستی‌هایم را سر و سامان دهم، در هنگام آسودگی، بر تواضعم می‌افزایم و در وقت سختی بزرگ منش هستم. از این رو در وقت آسایش ستایش دیگران را به دست آورده، در هنگام سختی، آبرویم را حفظ كرده‌ام. می‌بینم شاخه درخت وقتی بی برگ و بار است، خود را بالا می‌كشد اما اگر برگ و بار داشته باشد، موقر بوده، سر به زیر می‌آورد.
دوشنبه 18/8/1388 - 13:34
دعا و زیارت
در مَثَل است:«تواضع الرجل فی مرتبته، ذبّ للشماتة عند سقطته؛ تواضع آدمی هنگام جاه و مقام، موجب حمایت از وی در برابر شماتت ها هنگام سقوط اوست.»
دوشنبه 18/8/1388 - 13:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته