سروده: المیرا السادات شاهاندشتی
کاش می شد عشق را، آب و جارویی کنیم/
کلبه تاریک آن درویش را، با کمی انگیزه طراحی کنیم/
کاش می شد زورق خورشید را، با مداد نور نقاشی کنیم/
این همه تاریکی و تشویش را، با صدای سوز همراهی کنیم/
یادمان باشد اگر این کاش ها، "شاید" شدند/
دانه امید را گاهی وراندازی کنیم/
شاید اینجا کودکی باشد، دلی باشد و ما/
قاب عکسی ساده را با دل گل آرایی کنیم...
من از اینکه مطلب می نویسم و شماها توجه دارین به مطالب حقیر واقعا احساس خوشبختی می کنم
با تشکر از تکتکتون
از شبنم عشق خاك آدم گل شد. . . . . . . . . شوری برخاست فتنه ای حاصل شد صد نشتر عشق بر رگ روح زدند. . . . . . . . . .یك قطره از آن چكید و نامش دل شد