• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 161
تعداد نظرات : 193
زمان آخرین مطلب : 4798روز قبل
آموزش و تحقيقات

مصرف بی‌رویه استامینوفن خطر ابتلا به آسم و بیماریهای ریوی را افزایش می‌دهد




مصرف دایم و بدون تجویز مسكن استامینوفن خطر ابتلا به آسم و بیماری مزمن گرفتگی ریوی را افزایش داده و در صورت مصرف روزانه باعث آسیب فعالیت ریه‌ها می‌شود. در این تحقیقات كه از سوی موسسه ملی پژوهشی آزمایشی بهداشت و تغذیه دانشگاه ناتینگهام انگلیس صورت گرفته است، محققان حدود 13 هزار و 500 آمریكایی را طی سالهای 1988 تا 1994 از نظر میزان مصرف آسپرین، استامینوفن و ایبوپروفن مورد مطالعه قرار دادند. به گفته این محققان، مصرف دوز بالای استامینوفن میزان یك آنتی‌اكسیدان «گلوتاتیون» را در بافت شش‌ها كاهش می‌دهد كه این امر منجر به آسیب ریه بروز بیماریهای تنفسی و آسم می‌شود. در این مطالعات در مورد سایر مسكن‌ها از جمله آسپرین و ایبوبروفن این نتایج به دست نیامد. شایان ذكر است، نتایج این مطالعات در مجله آمریكایی طب تنفسی و مراقبت‌های حیاتی منتشر شده است.
شنبه 24/2/1390 - 15:18
آموزش و تحقيقات
 

کارشناسان پزشکی معتقدنددر هنگام بلند خندیدن انرژی و یا کالری بیشتری سوزانده می شود.

گروهی از متخصصین پزشکی دانشگاه وندربیت‎ امریكا به این موضوع دست یافتند که قهقهه زدن بلند وطولانی مدت کمک شایانی در لاغر شدن وسوزاندن کالری های بدن دارد . این پژوهشگران به‎‎ افراد چاق‎می گویند تا میتوانید بلند بخندید تا حدودی از وزن زیاد شما کاسته شود.
پژوهشگران‎ دانشگاه‎ وندربیت‎اذعان دارند با این که ورزشهای دیگر از جمله دوچرخه سواری و دویدن قابل مقایسه با خندیدن نیست اما اشخاص مـیتـواننـد روزانه‎‎ با 10 تا 15 دقیقه خندیدن‎ باصـدای‎ بلند ‎‎ به‎‎‎ اندازه كالری یك‎ قـطعـه كوچك‎ شكلات‎ بسوزانند. 
با استفاده از این روش می توانید امیدوار باشید که در ظرف یکسال 2 کیلوگرم لاغر شوید
شنبه 24/2/1390 - 15:17
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
فلز ماه تولد

فلز ماه نولد شما چیست؟


متولدین فروردین : آهن

 

فلز زندگی متولدین فروردین آهن است که 9 برابر دیگران به آنها قدرت می دهد و شانس و موفقیت آنها را در زندگی نه برابر می کند . انرژی و اشتیاق روانی انها می تواند همچون مشعل فروزانی ٬ راه را برای دستیابی به آرمان های بزرگی که در سر می پرورانند روشن نماید. آنها پیشگامانی هستند که همواره دیگران را به سمت هدفی نایافتنی هدایت می نمایند.متولدین فروردین کمتر به دنبال اندوختن ثروت هستند.ولی اگر شروع به مال اندوزی کنند با چنان سرعتی پیش می روند که وقت نمی کنند بایستند و پول ها را بشمرند. در زمینه پول ٬ زمان و حتی لباس خود بسیار دست و دلبازانه عمل می کنند و هر قدر هم فقیر باشند همیشه چیزی برای بخشیدن دارند. آنها اعتقاد دارند که وقتی به دیگران کمک می کنند نه فقط خرسند می شوند بلکه این عمل آنها باعث می شود که دیگران هم متقابلا کاری برای آنها انجام دهند.

متولدین اردیبهشت : مس

فلز ماه اردیبهشت مس است که رسانای برق و گرماست و بعد از گذشت سالها همچنان درخشان باقی می ماند. در زندگی خانوادگی حاکم ورئیس است و هیچکس جرات ندارد آرامش او را بر هم زند. او مانند زمان صبور است و مانند جنگل عمیق ٬ واز چنان قدرتی برخوردار است که قادر است کوه را جابجا کند ولی آدمی لجوج و یکدنده است. این افراد معمولا از چیزهای کوچک خوششان نمی آید واز همین رو دلبستگی خاصی به عشق پایدار و ثروت دارند.

متولدین خرداد : جیوه

فلز سرد جیوه در متولدین خرداد تمایلات دوگانه ای را به وجود می آورد مگر آنکه خودش جلوی آین کارها را بگیرد و به ندای قلب خود گوش کند. هنگامی که عمیقا به دنبال علت بی حوصلگی متولد خرداد بگردید در می یابید که او همیشه در پی هدفی است ولی مشکل اساسی او این است که هدف را نمی شناسد . متولد خرداد از تخیل بسیار قدرتمندی برخوردار است و به همین خاطر اهداف زیادی را در سر می پروراند. ذهن متولدین خرداد همیشه به کاری مشغول است و به همین دلیل بیش از دیگران به استراحت نیاز دارد . آنها با آنکه نسبت به بی خوابی حساس هستند ولی هیچگاه به اندازه کافی نمی خوابند.

متولدین تیر: نقره

فلزوجودی متولدین تیر ٬ نقره است که علیرغم تشابه با سایر فلزات از خصوصیات ویژه گرانبهایی برخوردار است. آنها قلب مهربانی دارند و نیاز دیگران را به خوبی حس می کنند و به آن اهمیت می دهند و می خواهند به دیگران کمک کنند ٬ اما در ابتدا منمتظر می شوند تا ببیند کسی دیگری پیدا می شود که پیش قدم شود چون دوست ندارد پول و وقت خود را صرف چیزی کنند که نیازی به آن نیست. اما اگر دریابد که کس دیگری آستین خود را بالا نزده است آنگاه در آخرین لحظه دست به کار می شود . او می گذارد که دو بار زیر آب فرو روید ٬ ولی بار سوم شما را نجات می دهد . او خیلی رئوف است و نمی گذارد غرق شوید.

متولدین مرداد: طلا

متولد مرداد در دوستی بسیار وفادار است و درموقع دشمنی آدم منصف و قدرتمندی است . او چه ساکت باشد ٬ چه خودنما ٬ فردی خلاق ٬ مبتکر و قدرتمند است . چون او از طلای خالص است به همین دلیل ما ٬ گاهی خودخواهی ٬ تکبرو تنبلی او را نادیده می گیریم .متولدین مرداد در مورد پول هیچگونه احتیاطی به خرج نمی دهند ٬ بسیار ولخرج هستند و حتی اگر پول زیادی نداشته باشند شیک می پوشند و زندگی شان لوکس است و برای تفریح و سرگرمی خود زیاد خرج می کنند. اگر کسی از آنها پول بخواهد به او می دهند و اگر نداشته باشند از دیگری قرض می کنند و به او می دهند.

متولدین شهریور: جیوه

اگر درجه حرارت محیط مناسب باشد ٬ متولدین شهریور علیرغم اینکه ظاهرا ترکیبی از فولاد و یخ به نظر می رسند ٬ در اثر عواطف اطرافیان ذوب خواهند شد . آنها بدون تردید انسانهایی صادق و قابل اعتمادی هستند ولی زمانی که نخواهند به جایی بروند و یا کار خاصی را انجام دهند ٬ به راحتی می توانند خود را به مریضی بزنند. در چنین مواقعی استعداد نمایی آنها در زمینه هنرپیشگی هویدا می شود. متولدین شهریور از عکسهای خود ایراد می گیرند و در مورد سر و وضع خود وسواس شدیدی دارند ٬ همیشه سر و وضعی مرتب و پاکیزه دارند و در مورد لباس بسیار سخت گیر هستند.

متولدین مهر : مس

متولدین مهر سودمندی فلز مس را که فلز هم آهنگی آنهاست بازتب می دهند. از هر گونه بی ادبی و بی نزاکتی تنفر دارند ولی با وجود این اگر تابلویی روی دیوار خانه تان کج باشد ًنرا صاف می کنند و اگر صدای تلویزیون تان زیاد باشد آن را کم می کنند . آنها عاشق مردم هستند ولی از اجتماعات بزرگ بدشان می اید.مانند کبوتران صلح دائم این طرف و آنطرف می روند.و به میانجیگری می پردازند و صلح و صفا برقرار می کنند.انسانهایی بامحبت و دلپذیر هستند ولی گاهی اوقات بداخلاق واخمو می شوندو از دستور دادن به دیگران خوششان می آید.

متولدین آبان: آهن

در بین متولدین آبان آدم عصبی و بی قرارخیلی کم دیده می شود و این در اثر فلز درونی شخصیت آنهاست ٬ با وجود این آنها خیلی رقیق القلب بوده و نسبت به افراد ناتوان و درمانده خیلی دلسوز هستند. متولدین آبان هرگز هدیه یا محبت کسی را فراموش نمی کنند و فورا در جستجوی جبران آن برمی ایند.از طرف دیگر ظلم و بی عدالتی را نیز فراموش نمی کنند و در مقابل ان واکنش های متفاوتی را از خود بروز می دهند. به خانواده و روابط خانوادگی اهمیت زیادی می دهندو رفتارشان با کودکان ملایم و عطوفت آمیز است.

متولدین آذر : قلع

در میان متولدین آذر به ندرت می توان کسی را پیدا کرد که شوخ طبع و بذله گو باشد و همین تعداداندک نیز که در گفتن لطیفه چنان خام هستندکه هیچ کس به آنها نمی خندد. اگر چه متولدین آذر حافظه ای بسیار قوی دارند ولی گاهی فراموش می کنند که کت خود را کجا گذاشته اند آنها هرگز نمی توانند دروغگوی ماهری باشند هیچ کس حتی برای یک لحظه نمی تواند دروغ آنها را باور کند. ریا کاری و دروغ گویی اصلا با مزاج آنها سازگار نیست و هر وقت سعی به انجام این کار نمایند به زودی دستشان رو می شود . متولدین آذر ٬ چه کم رو چه پررو ٬ ر زمینه عشق همیشه آماده اند که شانس خود را امتحان کنند و خود را به آب و آتش بزنند.

متولدین دی : سرب

اگر چه فلز درونی متولد دی او را به فردی بسیار محکم تبدیل ساخته است اما او فردی خجالتی است که روحیه ای لطیف و حساس دارد. متولد دی همه کسانی را که باعث صعود آنها شده اند بسیار ستایش می کنند . آنها خواستار پیروزی و موفقیت هستند و به سنتها و آداب و رسوم احترام می گذارند. در شخصیت متولد دی همیشه اندکی افسردگی و غم همراه با جدیت وجود دارد. اما هیچ یک از این دو خصوصیت باعث نمی شود که اواز انضباط جدی دست بر دارد . متولد دی به حدی لایق و کارآمد است که به راحتی می توانید زمام امور را به دستش بسپارید.

متولدین بهمن: اورانیوم

فلز درونی متولدین بهمن یک فلز حقیقی نیست و یک ماده رادیواکتیو است که فقط در ترکیبات یافت می شود . اورانیوم می تواند موجب انفجارات عظیم و زنجیره ای گردداز همین رو تلاش برای محدود کردن آنها و مجبورساختن شان به انجام کاری مثل کوشش برای به دام انداختن طوفان زمستانی در یک بطری است . متولدین بهمن عقیده خود را خیلی رک و بی پرده به زبان می آورد ولی هرگز سعی نمی کند عقیده اش را به شما تحمیل کند. یک بهمنی برای احساس امنیت دور و اطراف خود را شلوغ می کند و دوستان زیادی دارد ولی گاهی اوقات به یکباره در پیله تنهایی خود فرو می رود و دلش می خواهد تنها باشد.

متولدین اسفند: قلع

فلز متولد اسفند ٬ آهن ٬ جیوه ٬ طلا و یا سرب نیست بلکه آلیاژی از فلزهاست که نشانگر غیر واقعی و توهم آمیز بودن این افراد است. آنها قوی تر از آن هستند که می پندارید و عاقل تر ازآن که می شناسید ولی تا زمانی که خودشان راز وجود شان را کشف نکنند ٬ راز آنها همواره پوشیده و مخفی باقی خواهد ماند. یک متولد اسفندتمایل چندانی به آرزوهای دنیوی ندارد٬ همچنین برای مقام ٬ قدرت و یا رهبری ارزشی قائل نیست و ثروت و مال دنیا برای او جذابیتی ندارد. او به آینده هیچ اشتیاقی ندارد و نسبت به آن بی خیال است. در مورد گذشته نیز دانشی شهودی دارد و در مورد امروز شکیبا و مقاوم است
شنبه 24/2/1390 - 15:16
شعر و قطعات ادبی

 

پیش از اینها فكر می كردم خدا
خانه ای دارد كنار ابرها

مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس خشتی از طلا

پایه های برجش از عاج وبلور
بر سر تختی نشسته با غرور

ماه برق كوچكی از تاج او
هر ستاره، پولكی از تاج او

اطلس پیراهن او، آسمان
نقش روی دامن او، كهكشان

رعد وبرق شب، طنین خنده اش
سیل وطوفان، نعره توفنده اش

دكمه ی پیراهن او، آفتا ب
برق تیغ خنجر او ماهتاب

هیچ كس از جای او آگاه نیست
هیچ كس را در حضورش راه نیست

پیش از اینها خاطرم دلگیر بود
از خدا در ذهنم این تصویر بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگین
خانه اش در آسمان،دور از زمین

بود، اما در میان ما نبود
مهربان وساده و زیبا نبود

در دل او دوستی جایی نداشت
مهربانی هیچ معنایی نداشت

هر چه می پرسیدم، ازخود، ازخدا
از زمین، از آسمان، از ابرها

 

زود می گفتند : این كار خداست
پرس وجو از كار او كاری خطاست

هرچه می پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است

تا ببندی چشم، كورت می كند
تا شدی نزدیك، دورت می كند

كج گشودی دست، سنگت می كند
كج نهادی پای، لنگت می كند

با همین قصه، دلم مشغول بود
خوابهایم، خواب دیو وغول بود

خواب می دیدم كه غرق آتشم
در دهان اژدهای سركشم

در دهان اژدهای خشمگین
بر سرم باران گرز آتشین

محو می شد نعره هایم، بی صدا
در طنین خنده ی خشم خدا ...

نیت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه می كردم، همه از ترس بود
مثل از بر كردن یك درس بود

مثل تمرین حساب وهندسه
مثل تنبیه مدیر مدرسه

تلخ، مثل خنده ای بی حوصله
سخت، مثل حل صدها مسئله

مثل تكلیف ریاضی سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

 

 

تا كه یك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یك سفر

در میان راه، در یك روستا
خانه ای دیدم، خوب وآشنا

زود پرسیدم : پدر، اینجا كجاست ؟
گفت، اینجا خانه ی خوب خداست!

گفت : اینجا می شود یك لحضه ماند
گوشه ای خلوت، نمازی ساده خواند

با وضویی، دست و رویی تازه كرد
با دل خود، گفتگویی تازه كرد

گفتمش، پس آن خدای خشمگین
خانه اش اینجاست ؟ اینجا، در زمین ؟

گفت : آری، خانه او بی ریاست
فرشهایش از گلیم و بوریاست

مهربان وساده و بی كینه است
مثل نوری در دل آیینه است

عادت او نیست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی

خشم، نامی از نشانی های اوست
حالتی از مهربانی های اوست

قهر او از آشتی، شیرین تر است
مثل قهر مهربان مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌با دوست معنی می دهد

هیچ كس با دشمن خود، قهر نیست
قهری او هم نشان دوستی است...

 

 

 

تازه فهمیدم خدایم، این خداست
این خدای مهربان وآشناست

دوستی، از من به من نزدیك تر
از رگ گردن به من نزدیك تر

آن خدای پیش از این را باد برد
نام او را هم دلم از یاد برد

آن خدا مثل خیال و خواب بود
چون حبابی، نقش روی آب بود

می توانم بعد از این، با این خدا
دوست باشم، دوست، پاك وبی ریا

می توان با این خدا پرواز كرد
سفره ی دل را برایش باز كرد

می توان درباره ی گل حرف زد
صاف وساده، مثل بلبل حرف زد

چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صد هزاران راز گفت

می توان با او صمیمی حرف زد
مثل یاران قدیمی حرف زد

می توان تصنیفی از پرواز خواند
با الفبای سكوت آواز خواند

می توان مثل علفها حرف زد
با زبانی بی الفبا حرف زد

می توان درباره ی هر چیز گفت
می توان شعری خیال انگیز گفت

مثل این شعر روان وآشنا :
"پیش از اینها فكر می كردم خدا ..."

شنبه 24/2/1390 - 15:15
داستان و حکایت

 


http://p30mania.mihanblog.com/

روزهای آخر خرداد ماه بود که پسرک به مادرش قول داده بود امتحانات خرداد ماه را به خوبی پشت سر بگذراد تا مادرش هدیه ای به او بدهد .
خانواده ی آنها فقیر بودند و او چهار- پنج خواهر و برادر قد و نیم قد داشت،  پدر خانواده کارگر بود و او با حقوق کارگری کمی که داشت به سختی خرج خانه را در می آورد.
درس خواندن برای پسرک در محیط شلوغ خانه واقعا سخت بود ولی او خسته نمی شد و هر روز تلاش خود را بیشتر می کرد .
بالاخره روز موعود فرا رسید. پسرک همراه مادرش برای گرفتن کارنامه به مدرسه رفت. وقتی کارنامه را دید از شدت خوشحالی دست مادر را گرفت و با او شروع به دویدن کرد و با هم می خندیدند، حال وقت آن شده بود که مادر هدیه ای به فرزندش بدهد:

- خیلی خوشحالم عزیزم واقعا دستت درد نکند خیلی زحمت کشیدی.
- خواهش می کنم مادر وظیفه ام بود.
- حالا دیگه باید به قولم وفا کنم و هدیه ای بهت بدهم چی می خواهی؟؟؟
- نه مادر هیچی نمی خواهم الان وضع مالی پدر خوب نیست ولش کن.
- نه پسرم من به تو قول دادم هر چی می خواهی بگو اگر در توانم بود حتما تهیه اش می کنم.
فرزند داشت با خودش فکر می کرد که چه بگوید؟؟؟
 خلاصه گفت:
- اگر امکان دارد امروز ناهار قرمه سبزی درست کنید آخه یکسال هست که نخوردیم.
- باشه عزیزکم!
مادر در دلش خیلی ناراحت بود چون نه گوشت داشت نه به اندازه کافی برنج . نمی دانست چه کند
خلاصه به خانه رسیدند، مادر زود رفت به آشپزخانه دید مقداری سبزی و مقدار ناچیزی برنج که یک نفر هم سیر نمی کند، دارد.
با خودش گفت من به پسرم قول دادم و این ناچیزترین هدیه ای است که او در خواست کرده پس حتما باید درست کنم .
چادرش را به سر کرد و رفت با کلی عذر و خجالت از همسایه ها مقداری برنج و گوشت گرفت.
به خانه برگشت و دست به کار شد با همان مقدار موادی که داشت خورشت قرمه سبزی ساخت که بویش تا هفتا کوچه آن طرف تر می رفت .
پدر به خانه آمد گفت:
- زن مگر ما گوشت داشتیم که قرمه سبزی درست کرده ای ما حتی برنج هم به اندازه کافی نداشته ایم چه برسد به گوشت!
زن نمی دانست چه بگوید چون می دانست شوهرش به شدت بدش می آید که از همسایه ها چیزی قرض کنند او می خواست موضوع را عوض کند گفت:
- پسرم برو کارنامه ات را بیاور تا پدر ببیند . امسال خیلی درسش را خوب خوانده است باید چیزی به او هدیه بدهیم.
- زن من از صبح تا شب دارم عرق می ریزم پول اضافی ندارم که خرج او کنم بالاخره بگو ببینم از کجا گوشت آوردی؟؟؟
در همین حال پسرک کارنامه اش را آورد و نزدیک پدر ایستاده بود تا پدر فقط دست نوازشش را بر سر او بکشد،
مادر گفت:
- ببین چقدر نمره هاش خوب شده.
- می گی یا نه از کجا گوشت آوردی؟؟؟
- من تصمیم گرفتم برایش قرمه سبزی درست کنم تا هدیه ای به او داده باشم برای همین یکم گوشت و برنج از همسایه ها ........
- تو چی کار کردی ؟ همین یه کارت مونده بود که به خاطره یک الف بچه سکه ی یک پولمون کنی جلوی در و همسایه الان می آیم حالیت می کنم زن.
پسر گفت:
- تقصیر من بود مرا کتک بزنید با مادر کاری نداشته باشید. نه... نه... اون به خاطره من این کار را کرده، او تقصیری ........
- برو کنار بچه، حالا دیگه زبون در آوردی تو به من می گی چیکار کنم؟
در همین لحظه پدر پسرک را هل داد و سر پسرک به دیوار خورد ولی هیچ خونی نیامد و پسرک نقش بر زمین شد.
پدر به سراغ مادر رفت و یک سیلی به او زد که مادر همش فریاد می زد، پسرم... پسرم...
- بگذار بروم بچه ام را ببینم او هیچ تکانی نمی خورد تو بعدا هم می توانی مرا کتک زنی پس فعلا بذار برم ...
پدر سیلی دوم را زد دیگر خون داشت از دهان مادر جاری می شد پدر او را رها کرد.
مادر شتابان به سمت پسر رفت.

هر چه تکانش داد پسرک هیچ عکس العملی نشان نمی داد او دیگر نفس هم نمی کشید و جان به جان آفرین تسلیم کرده بود.
مادر همچنان پسرک را در آغوش گرفته بود و اشک می ریخت.........

http://p30mania.mihanblog.com/

شنبه 24/2/1390 - 15:13
شعر و قطعات ادبی

 


به كوروش چه خواهیم گفت؟؟

به کوروش چه خواهیم گفت؟

اگر سر بر آرد ز خاک

اگر باز پرسد ز ما

چه شد دین زرتشت پاک

چه شد ملک ایران زمین

کجایند مردان این سرزمین

به کوروش چه خواهیم گفت؟

اگر دید و پرسید از حال ما

چه کردید بُرنده شمشیر خوش دستتان

کجایند میران سر مستتان

چه آمد سر خوی ایران پرستی

چه کردید با کیش یزدان پرستی

به شمشیر حق ، نیست دست

که بر تخت شاهی نشسته است ؟

چرا پشت شیران شکسته است ؟

در ایران زمین شاه ظالم کجاست ؟

 

هوا خواه آزادگی ،

پس چرا بی صداست ؟

چرا خامش و غم پرستید

کمر را به همت نبستید

چرا اینچنین زار و گریان شدید

سر سفره خویش مهمان شدید

چه شد عِرق میهن پرستیتان

چه شد غیرت و شور و مستیتان

سواران بی باک ما را چه شد

ستوران چالاک ما را چه شد

چرا مُلک تاراج می شود

جوانمرد محتاج می شود

چرا جشنهامان شد عزا

در آتشکده نیست بانگ دعا

چرا حال ایران زمین نا خوش است

چرا دشمنش اینچنین سر کش است

چرا بوی آزادگی نیست، وای

بگو دشمن میهنم کیست، های

بگو کیست این ناپاک مرد

که بر تخت من اینچنین تکیه کرد

که تا غیرتم باز جوش آورد

ز گورم صدای خروش آورد

به کوروش چه خواهیم گفت؟

اگر سر بر آرد ز خاک ...

شنبه 24/2/1390 - 15:12
داستان و حکایت

http://p30mania.mihanblog.com/

جرأت ورود ندارم، مقابل در بهشت رضا ایستاده ام، اینجا در شهر خاموشان میان گلهای رنگارنگ و قابهای عكس دنبال كسی می گردم كه بیشترین روزهای عمرم را به جستجویش بوده ام.
آخر خط دنیایی همیشه سكوت بوده است و دلگیری مرموزی كه امروز بیشتر نمود دارد وقتی من گوشه دنیا را به دنبالت گشته ام و پیدایت نكرده ام شاید بانك اطلاعاتی اینجا به من گوید تو زنده هستی یا نه؟؟؟
دست دست می كنم، پایم پیش نمی رود، با ترس به طرف ساختمان مركز اطلاعات می روم، آرزو می كنم اسمت را پیدا نكنم تا یك بار دیگر فرصت دیدنت را داشته باشم فرقی نمی كند كی و كجا نمی دانم كی می رسم، ساده تر از چیزی كه فكر می كنم بدون سوال و جوابی نامت را وارد می كنم و ظرف چند ثانیه كاغذی را دستم می دهند كه قطعه و ردیف قبر رویش نوشته شده...
برایم سخت است پس از این همه سال بگویم سلام بابا!

خیلی سخت است، حالا كه دستت از این دنیا كوتاه است بنویسم من هنوز هم تو را نبخشیده ام بابا!
به سختی مزارت را پیدا می كنم. در یكی از قطعه های عمومی كه شنیده بودم در اختیار افراد نیازمند قرار می گیرد. قدم هایم پیش نمی رود دیدار پدر و فرزندی كه پس از سالها فراموشی توی این قطعه غربت گرفته سر سنگی ساده و در اولین روزها از فصل بهار.
چرا هیچ كس تو را پدری مهربان و همسری فداكار نخوانده بود، چرا سنگ مزارت اینقدر ساده است بی هیچ جمله تحسین برانگیزی. پشت ضخیم ضخیم اشك به تاریخ فوتت نگاه می كردم، باورم نمی شد روزی كه من تاریخ زندگی مشتركم را جشن می گرفتم تو با زندگی وداع كرده ای.
چیزی نمی گویم انگار كلمات در دهانم ماسیده اند. سنگ كوچكی را بر می دارم و با آن روی قبر خط می گیرم اینجا دیگر نه تو می توانی از دست من فرار كنی و نه من دوست دارم از دسترست خارج شوم، كاش زودتر از اینها می رسیدم تا می گفتم كه چقدر دوستت دارم بابا! چیزی از آن روز ها یادم نمانده، سه سالگی ام را می گویم كه تو یه جعبه مداد رنگی توی دستهایم گذاشتی و پیشانی ام را بوسیدی و گفتی به سفر می روی.
با تصویری كه بعدها اطرافیان از تو می دادند ترجیح می دادم كه تو را مردی با فرهنگ و مهربان تصور كنم تا مردی شرور و عصبی و ...
تو میان همه روزهای كودكی و نوجوانی ام گم بودی و من هر روز زیر آسمان خدا زانو می زدم و می خواستم مثل همه بچه های دنیا، خدا بابای خوب مرا هم برگرداند.
یادم هست در ده - یازده سالگی به نحو غیر قابل مقاومتی می خواستم تو را ببینم و بپرسم چطور می توانی اینقدر بی عاطفه باشی، وقتی كه بیماری مادر را از پا انداخته بود و تو برای دیدنش كوچكترین قدمی بر نداشتی.
مرگ مادر بیش از پیش مرا در انزوا برد، هر چند دایی رضا و خاله مریم آن قدر دور و برم را گرفته بودند و محبت می كردند كه نمی خواستند جای خالی كسی را حس كنم، اما مگر می شد. آن سال ها هم گذشت، بی آنكه یك چیز در ذهن و روح من كمرنگ شود، تو كجایی و چه می كنی؟؟
سال ها بعد خاله و دایی هر دو ازدواج كردند و من كه حالا دانشجو بودم به تهران آمده بودم و هنوز هم به دنبال ردی از تو بودم تا سرانجام یك معجزه باعث شد شماره ای از تو پیدا كنم و یك روز عصر در حالی كه قلبم داشت از دهانم بیرون می زد از دانشكده با تو حرف بزنم. آن اولین و آخرین گفتار پدر و فرزندی ما بود و تو توی آن مكالمه گفتی مادرم را دوست داشته ای اما نمی توانستی كنا او بمانی، حتی خواستی برای پیدا كردنت تلاش نكنم و هر كدام سراغ زندگی خودمان برویم، گفتی این مكالمه را هم فراموش كنم و اینكه اصلا من پدری دارم...
نمی دانی چقدر حرف برای گفتن برایت كنار گذاشته ام، مانده ام از كجا شروع كنم حساب كن 25 سال لحظه ها را بگذارند برای دیدن كسی كه حسرتش را تمام عمر بر دل كشیده ای.
سلام بابا... از خدا می خواهم به حق این روزهای نو و سال نو تو و مادرم قرین آرامش و شادی بكند تو هم برایم دعا كن و از خدا بخواه در این مسیر مانده تنگناها را به سلامت بگذرانم. 

 

شنبه 24/2/1390 - 15:7
آموزش و تحقيقات
 

یك متخصص تغذیه گفت : كمربندهای لاغری حرارتی و لرزشی هیچ كدام موجب سوزانده شدن چربی های بدن نمی شوند و تأثیری در كاهش وزن ندارند. سید ضیاءالدین مظهری در گفتگو با پارس، افزود: اضافه وزن در افراد یكی از عوامل كمر درد شدید، درد و سائیدگی زانوها و دیگر مشكلات جسمی است.
وی گفت:‌ » تغذیه مناسب وتحرك كافی، بهترین راه مبارزه با چاقی است. انرژی وارد شده به بدن از بین نمی رود، بلكه تغییر شكل پیدا می كند و به صورت چری در بدن ذخیره می شود، تنها راه از بین  بردن انرژی ذخیره شده در بدن تحرك و كاهش انرژی دریافتی است.

 

كمر بندهای لاغری موجب كاهش وزن نمی شود

این متخصص تغذیه درباره ی رژیم های غلط غذایی، فرمود: بدن انسان از طریق خوردن غذا 50 ریز مغذی شامل 13 نوع ویتامین 20 نوع آنتی اكسیدان و اسدهای آمینه دریافت می كند كه تك خوری و رژیم های غذایی بدون مطالعه مانند آب درمانی و دیگر موارد مانع رسیدن این مواد مغذی به بدن می شود و باعث سوء تغذیه می شود. مظهری درباره استفاده از كمربندهای لاغری اضافه كرد:
كمربندهای لاغری 2 نوع حرارتی و لرزشی دارند كه هیچ كدام موجب سوزانده شدن چربی های بدن نمی شوند و تأثیری در كاهش وزن ندارند. وی افزود: كمربندهای حرارتی فقط آب را از بدن خارج می كنند كه بعد از مدت كوتاهی با جایگزین شدن آب، وزن بدن دوباره به حالت اولیه برمی گردد. این متخصص تغذیه گفت: كمربندهای لرزشی با ایجاد ارتعاش موجب شكسته شدن و جابه جایی چربی ها می شوند و به ظاهر باعث كاهش سایز و اندازه بدن می شود.
مظهری اضافه كرد: چربی های جابه جا شده ناشی از استفاده از كمربندهای لاغری وارد جریان خون می شود و دیواره داخلی رگ ها رسوب می كنند یا در محل های پرخطر مثل دور قلب یا كبد تجمع می كنند.
 

شنبه 24/2/1390 - 15:7
داستان و حکایت
 


یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد، متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود :
" نامه ای به خدا "
با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند :
در نامه این طور نوشته شده بود :
" خدای عزیزم بیوه زنی 83 ساله هستم كخ زندگی ام با حقوق ناچیز بازنشستگی می گذرد. دیروز یك نفر كیف مرا كه صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود كه تا پایان ماه باید خرج می كردم. یكشنبه هفته دیگر عید است و من هیچ كس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم .

دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت كرده ام، اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من كمك كن... "
كارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همكارانش نشان داد، همه ی كارمندان جیب خود را جست و جو كردند و هر كدام چند دلاری روی میز گذاشتند، در پایان 196 دلار جمع شد و نتیجه این شد كه همه ی آن ها را برای پیرزن بفرستند.
همه ی كاركنان پست از این كه توانسته بودند كار خوبی انجام بدهند خوش حال بودند.
عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت...
تا اینكه نامه ی دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید كه روی آن نوشته بود:
" نامه ای به خدا "
همه ی كارمندان جمع شدند تا نامه را باز كرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:
ای خدای عزیزم!
چگونه می توانم از كاری كه برایم انجام دادی تشكر كنم؟ به لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا كنم. به آنها گفتم كه هدیه ی خوبی برایم فرستادی و روز خوبی را با هم گذراندیم. البته چهار دلار آن كم بود كه مطمئنم كارمندان بی شرف اداره  پست آن را برداشته اند...!

شنبه 24/2/1390 - 15:6
سلامت و بهداشت جامعه

 

http://p30mania.mihanblog.com/

راه حل هایی طبیعی برای رفع خستگی، ورم و گودی اطراف چشم ها
خواب ناكافی، آلودگی هوا، كار زیاد با كامپیوتر، تغذیه نامناسب و ... عواملی هستند كه خستگی چشم و پلك را در پی دارد وبر زیبایی نیز تأثیر می گذارند. در چنین شرایطی معمولا خانم ها انواع كرم ها و لوسین ها را امتحان كرده و حتی به پزشك مراجعه می كنند. در این مقاله پست سعی داریم تا شما را با برخی روش های طبیعی آشنا كنیم تا دوباره زیبایی چهره خود را بازیابید.

سرما؛ راه حلی مناسب برای چشمان ورم كرده
یك تكه پارچه تمیز را با آب سرد مرطوب كنید و روی چشمانتان بگذارید. به جای این كمپرس آب سرد، می توانید از برش های خیار نیز استفاده كنید؛ چون هر دو تأثیر مشابهی دارند. خواص خیار هنوز به صورت افسانه باقیمانده و به نظر می رسد كه تأثیر آن را می توان به رطوبت بالای آن ربط داد؛ چرا كه این صیفی خوش رنگ، منبع غنی از آب است. روش ساده دیگ این است كه یك تكه یخ را در پارچه تمیز بپیچید و روی پلك بگذارید. البته اگر سینوزیت نیستید.

 

http://p30mania.mihanblog.com/

رطوبت رسانی؛ درمانی برای كبودی و خستگی چشم ها
پس از اینكه كمپرس سرد را برداشتید، چشم را به خوبی خشك كنید و اطراف آن را كرم مرطوب كننده بمالید. اكر گرم شفاف كننده مخصوص اطراف چشم دارید، از آن نیز می توانید استفاده كنید.

گودی زیر چشم و ماساژ
اگر چشمان ورم كرده ای دارید، اطراف آن را با نوك انگشت اشاره به آرامی ماساژ دهید. حركت را از گوشه داخلی چشم به سمت خارجی شروع كنید. سپس نقطه به نقطه را با نوك انگشت به آرامی فشار دهید.

توصیه های مادربزرگ برای رفع سیاهی و گودی زیر چشم
توصیه ما این است كه از سرمه و خط چشم استفاده نكنید. به عبارت كلی تر، زیاد سراغ لوازم و آرایش نروید. اگر از پودرها یا كرم های روشن كننده استفاده می كنید،رنگ آنها باید یك درجه از پوستتان روشن تر باشد.

و بلاخره اینكه...
تمام روش های ذكر شده را انجام دهید تا از تأثیر آرام بخشی آنها بهره ببرید. مرتب آب بنوشید و برنامه غذایی سبك را در پیش بگیرید. مصرف پروتئین های حیوانی و چربی ها را به حداقل برسانید و در عوض میوه ها، سبزیجات و غلات، ترجیحا سبوس دار میل كنید. از دخانیات اكیدا دوری كنید. در صورت امكان بد نیست تا ورزش را نیز در برنامه رئزانه خود بگنجانید.

شنبه 24/2/1390 - 15:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته