• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1449
تعداد نظرات : 521
زمان آخرین مطلب : 4615روز قبل
طنز و سرگرمی
رفتیم بلیت کانادا بگیریم زنه میگه سیاحتیه؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ زیارتیه میخوام برم امامزاده سید ریچارد


رفتیم سر خاک یکی از فامیلامون ساکت نشستیم پسر خاله ام میگه ساکتی!!! پــــ نه پـــــــ بلند شم برات سیا نرمه نرمه رو بخونم


یارو عکسمو دیده میگه:اااا دماغ خودته این؟
پـَـَــــ نــه پـَـَــــ دماغ اجدادمه که بینی به بینی، نسل به نسل منتقل شده الان رسیده به من!!!!


با دوستم رفتیم تو یه مغازه ی شلوغ که عسل طبیعی میفروشه؛ نوبت ما که میشه طرف میگه:شمام عسل میخواین!؟ ، پـَـَـــ نــه پـَـَـــ دوتا زنبوریم اومدیم استخدام شیم


تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه


زنگِ خونه رو میزنم مامانم میپرسه میخای‌ بیایی تو ؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می‌خوام ببینم اف ف سالمه یا نه


صبح رفتم کنکور بدم .مراقب میگه تو هم اومدی کنکور بدی؟ پـَـَـ نه پـَـَـ اومدم اینجا برم دسشویی


ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم


رفتیم پایگاه انتقال خون میگه شمام اومدین خون بدین؟پـــ نه پــ ما پشه ایم اومدیم مهمونی...!!!


ساعت 5-4 صبح زنگ زده..گوشی رو برداشتم به زور دارم جواب میدم..میگه خواب بودی؟؟پـَـَـ نــه پـَـَــــ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته


خونمون رو عوض کردیم به بابام میگم کی واسه خونه خط میگیری؟
میگه خط تلفن؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ خط نستعلیق روزی دوبار هم از روش بنویسیم


برای طرح یه شکایت رفتم کلانتری طرف می گه از کسی شکایت دارین ؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ
اومدم فرار مایکل اسکافیلد رو از فاکس ریور گزارش کنم


تو این گرما که سگ تب میکنه رفتم سوپر مارکت میگم یه ایستک بدید یارو میگه خنک باشه؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ گرم بده میریزم تو نعلبکی خنک بشه!


میگه امتحانِ چی داری؟؟؟میگم وصایا,,,میپرسه وصایای امام؟؟؟
پـَـَـ نــه پـَـَــ... وصایای الیزابت تیلور ...


بعد از چهار ساعت از کنکور تو هوا 40 درجه اومدم خونه خواهرم میگه خسته ای؟اگه نیستی منو ببر یه جایی میخوام خرید کنم.
پـَـَـ نــه پـَـَــ. نه خسته نیستم تو جلسه کنکور لحاف دشک انداخته بودم داشتم قلیون میکشیدم


داریم لوازم میزاریم توی ماشین که بریم مسافرت
همسایمون میگه دارید میرید مسافرت؟
پـَـَـ نــه پـَـَــــ قراره از امشب توی ماشین زندگی کنیم


به مامانم میگم قوری کجاست ؟ میگه میخوای چای بخوری ؟!
پــَ نه پــــــَ میخوام دست بکشم روش شاید غولی چیزی ازش درومد!!!!!!


رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟
میگه برا کباب؟
پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام


کارت سوخت ماشینو برداشتم دارم میرم بابام میگه میری بنزین بزنی؟؟؟ . . .پـَـَـ نــه پـَـَــ میرم آب هویچ بریزم تو باکش نور چراغاش زیاد شه


دوشنبه 11/7/1390 - 11:6
قرآن
چرا آیة الكرسی می‌خوانیم؟

 

آیة‌الكرسی نام یك آیه است كه با الله لا اله الا هو الحی القیوم آغاز و با هو العلی العظیم پایان می‌یابد و دو آیه بعد از آن جزء آیة‌الكرسی نمی‌باشد، هر چند در برخی از موارد به خواندن آن‌ها همراه آیة‌الكرسی تاكید شده است. 
فضیلت و عظمت 
رسول اكرم صلی الله علیه و آله به علی علیه‌السلام فرمودند: "قرآن كلامی برتر و بزرگ است و سوره بقره، سید قرآن و آیة‌الكرسی سید بقره است. ". سپس فرمودند: "آیة‌الكرسی از گنجینه‌ای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین عطائی نشده است. " 
سفارش به خواندن آیة‌الكرسی در روایات 
حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: بر مسلمان لازم است كه شب را به پایان نیاورد مگر آنكه آیة‌الكرسی را بخواند و اگر می‌دانستید كه آیة‌الكرسی چیست و در آن چیست، هرگز آن را رها نمی‌كردید. پیامبر به من فرمود: "آیة‌الكرسی " از گنجینه‌ای در زیر عرش به من عطا شده است و قبل از من به هیچ پیغمبری چنین عطائی نشده است. سپس حضرت فرمود: "از وقتی این مطلب را از پیامبر صلی الله علیه واله شنیدم، در تمام شب‌ها آن را خواندم و هرگز آن را ترك نكردم. " سپس فرمودند: "هر شب در سه وقت آیة‌الكرسی را می‌خوانم. "2 
همچنین حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: پیامبر صلی الله علیه واله مرا خواست و فرمود: آنگاه كه به بستر خواب رفتی بسیار استغفار كن و صلوات بفرست و زیاد قل هو الله احد (سوره توحید) را بخوان كه نور قرآن است و بر تو باد به قرائت آیة‌الكرسی كه در هر حرف آن هزار بركت و هزار رحمت است.3 
امام باقر علیه‌السلام فرمودند: هر كسی در پی وضو گرفتن، آیة‌الكرسی بخواند، خداوند ثواب چهل سال عبادت به وی عطا كند و ...4 
پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه‌السلام فرمودند: آنگاه كه از منزل در پی حاجتی بیرون شدی آیة‌الكرسی تلاوت كن، زیرا موجب برآورده شدن حاجت می‌باشد.5 
امام حسن عسگری علیه‌السلام فرمودند: آنگاه كه در سفر احتمال خطر دادی، قبل از سفر سوره‌های حمد، معوذتین، آیة‌الكرسی و قدر را بخوان.6 
امام صادق علیه‌السلام می‌فرمایند: هر وقت خواستی سفر كنی با میمنت است، به شرط اینكه قبل از آن صدقه بدهی و آیة‌الكرسی بخوانی.7 
امام موسی بن جعفر علیه‌السلام فرمودند: هر فردی كه می‌خواهد سفر كند به طرف در بایستد و سه آیة‌الكرسی به طرف راست، چپ و مقابل خود بخواند و این موجب حفظ و دفع بدی‌ها و پریشانی می‌شود.8 
پیامبر اكرم صلی الله علیه واله فرمودند: هر وقت شخص آیة‌الكرسی بخواند و بر اهل قبور اهداء كند، خداوند از هر حرف آن، ملكی می‌آفریند كه تا قیامت برای آن شخص تسبیح می‌كند. 
پیامبر اكرم صلی الله علیه واله درباره آیة‌الكرسی فرمودند: "در خانه آیة‌الكرسی بخوانید كه شیطان به شما نزدیك نمی‌شود. "9 
 الله لا اله إ لاّ هوَ الحیُّ القیُّومُ لا تَا خذُ هُ سِنَهٌ وَ لا نَومٌ لَهُ ما فی السَّماواتِ وَ ما  فِی الأَرضِ مَن ذَا الَّذی یَشفَعُ  عِندَهُ إ لا بِإذنِهِ یَعلَمَ ما بَینَ أَیدِیهمِ وِ ماخَلفَهُم وَ لا  یُحیطونَ بِشَی ءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاءَ وَسِعَ کُر سِیُّهُ السَّماواتِ و الأرض ولا  یَؤدُهُ حِفظُهُما وَ هوَ العَلیُّ العَظیم(255)  لا إکراهَ فِی الدَّین قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیَّ فَمَن یَکفُر بِالطَّاغوتِ وَ یُؤمِن بِالله فَقَد  استَمسَکَ بِالعُروَةِ الوُثقی لاَنفِصامَ لَها والله سَمِیعٌ عَلِیمٌ(256)  الله وَلِیُّ الَّذین آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ إِلی النُّور وَ الُّذینَ کَفَروا أولیاؤُ هُمُ  الطَّاغوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّور إِلَی الظُّلُماتِ أُولئِکَ أصحابُ النَّارِ هُم فِیها خالِدُونَ(257)
  
پی نوشت ها: 
1. نشریه قرآنی بشارت، شماره 14 
2. بحارالانوار، ج 86 ص 125. 
3. بحارالانوار، ج 76، ص 231. 
4. بحار الانوار، ج 80، ص 317. 
5. بحارالانوار، ج 92، ص 159. 
6. بحارالانوار، ج 59، ص 24. 
7. بحارالانوار، ج 59، ص 28 
8. بحارالانوار، ج 76، ص 39. 
9. بحارالانوار، ج 63، ص 316. 
دوشنبه 11/7/1390 - 11:5
دانستنی های علمی

اکثر افراد از اینکه عادتهای غلط زندگی مثل سیگار کشیدن و مصرف زیاد الکل موجب پیری زودرس می شود آگاه هستند. اما تغذیه ناسالم و استرسهای مکرر چه طور؟ د رادامه به بررسی از جمله علت های بروز پیری زودرس اشاره می شود.

1- رژیم غذایی بد:

 آنچه می خورید بیشتر از هر چیز دیگری سلامت شما را تحت تاثیر قرار می دهد. داشتن رژیم غذایی بد مثل غذاهای چرب یا سرخ کرده و قندهای ساده باعث تحمیل کردن مواد شیمیایی زاید و چربی های غیر اشباع به بدن و ایجاد فقر مواد غذایی لازم و ضروری بدن می شود. در حقیقت اگر شما غذاهای حیات بخش بخورید باعث پیشگیری از بیماریها و بهبود عملکرد ارگانهای بدن می شود. به طور عمومی در رژیم غذایی شما باید طیف وسیعی از منابع غذایی بنیادی شامل پروتئین های سبک ، قند های پیچیده ، سبزیجات ، حبوبات ، آجیل، میوه ها و غلات باشد. مطالعات فراوان نشان می دهد که مواد رنگی موجود در پوست میوه ها و سبزیجات سرشار از آنتی اکسیدانهایی است که قطعا برای سلامتی مفید است و مانع سرطان و مبارزه با سموم می شود . از غذاهای چرب و سرخ شده اجتناب کنید. از لبنیات کم چرب استفاده کنید . شکلات ، قندهای ساده و شکر را از رژیم غذایی خود حذف کنید. قند اضافی در بدن به صورت چربی ذخیره می شود چیزی که نهایتا سبب افزایش وزن و در نتیجه راهی مطمئن برای بیماری های قلبی، فشار خون و دیابت است.


2- عدم شادی در زندگی:

عدم شادی نه تنها باعث ایجاد افسردگی می شود بلکه تاثیر بسیار منفی نیز بر سلامتی دارد در حقیقت افراد افسرده دو برابر بیشتر از افراد دیگر مستعد بیماریهای قلبی هستند. همچنین ثابت شده است که افراد مبتلا به افسردگی ، استرس و اضطراب و مالیخولیا مستعد سرطان می باشند. بنابراین نیروی فکرو روان  خود را دست کم نگیرید. این انتخاب شماست که در مقابل سختی های زندگی احساس منفی داشته باشید یا نگرش مثبت.
یک مطالعه انجام گرفته ثابت می کند که تا چه اندازه فکر و روان تاثیر قوی بر عملکرد فیزیکی بدن از جمله سیستم ایمنی دارد. در این مطالعه نشان داده شد که دربیماران مبتلا به سرطانی که به مدت 12 هفته روزانه 30 دقیقه از ته دل می خندند تعداد سلولهای ایمنی مبارز علیه سرطان افزایش می یابد. همچنین خنده باعث آزاد شدن آندروفین می شود (ترکیبی که باعث بروز احساس خرسندی می شود). بی تردید افراد شاد زندگی طولانی تر و سالم تری را تجربه می کنند.


3- عدم تحرک  و ورزش:

 تاکنون فرد سالم یا صد ساله ای را دیده اید که در برنامه زندگی خود ورزش و   تحرک ندارد ، دیده اید؟ مسلما نه!. ورزش و تحرک عنصری ضروری برای داشتن متابولیسم سالم ، چرخه انرژی صحیح و دفع سموم است. چاقی و عدم تحرک راهی مطمئن برای پیری زودرس و میزبانی از بیماریهاست. ورزش های پرتحرک عاملی برای افزایش سرعت متابولیسم ، مصرف کالری مبارزه با چربی های اضافه بدن است. راه رفتن سریع ، شنا ، دوچرخه سواری ، راهپیمایی از جمله این ورزش هاست. .داشتن برنامه ورزشی منظم روزانه مانع ابتلا به دیابت غیر وابسته به انسولین می شود.


4- استرس:

استرس و نگرانی از جمله پیامدها و محصولات دنیای نوین است که آسیب های جبران ناپذیری برای سلامتی به ارمغان می آورد. زمانی که شما استرس را تجربه می کنید بدن شما برای مقابله با این وضعیت شروع به برنامه ریزی می کند و این باعث مصرف زیاد انرژی می شود . در چنین شرایطی هورمون آدرنالین از غده آدرنال آزاد می شود و بدن دستور می دهد که قند ذخیره شده در کبد را به صورت گلوکز در خون رها کند تا انرژی لازم و کافی را برای مبارزه با این وضعیت فراهم کند. متاسفانه این قند آزاد شده بدلیل عدم استفاده صحیح به صورت چربی ذخیره میشود که نتیجه آن افزایش وزن است . برای رهایی از استرس هر روز نفس عمیق بکشید و به خود استراحت دهید. به خاطر داشته باشید که شما آدم هستید و نه یک ماشین. روزانه 15 دقیقه در ظهر استراحت کنید برای تمدید انرژی. اگر تنها 5 دقیقه زمان برای استراحت دارید در این زمان تنها چشمان خود را ببندید تا تنش ها و استرس ها را دفع کنید.


5- کمبود خواب :

بزرگسالان نیازمند 7 الی 8 ساعت خواب با کیفیت در طول شب هستند. به خاطر داشته باشید که تنها 3 شب کم خوابی تا 60 درصد باعث ضعیف شدن سیستم ایمنی می شود . بدون داشتن استراحت کافی بدن خسته می شود و فشار زندگی راه را برای ایجاد اختلال و بیماری ها به همراه می آورد.

دوشنبه 11/7/1390 - 11:3
آشپزی و شیرینی پزی

مواد لازم 
- گوشت چرخ کرده نیم کیلو

- گوجه فرنگی 5تا6 عدد

- تخم مرغ 3 عدد

 - پیازسر خ شده 3 قاشق غذاخوری

- نمک و فلفل و زردچوبه کمی

- روغن نصف پیمانه

- آبلیمو 3 قاشق غذاخوری


طرز تهیه
پیاز را ریز خرد می کنیم وسرخ می کنیم کمی سرخ شد گوشت و زردچوبه را اضافه می کنیم تابا هم خوب سرخ شود بعد از سرخ شدن پیاز و گوشت و گوجه را رنده می کنیم وداخل مواد می ریزیم تاخوب با آب گوجه پخته شود بعد نمک و فلفل را اضافه می کنیم بعد از اینکه به روغن افتادتخم مرغ رااضافه می کنیم.

دوشنبه 11/7/1390 - 11:2
آشپزی و شیرینی پزی
مواد لازم :   

پنیر گرویر  150 گرم
زرده تخم مرغ  6 عدد
سفیده تخم مرغ  8 عدد
سس مایونز  2 فنجان
كالباس  400 گرم
فلفل  قدری
نمك  قدری

طرز تهیه :

 

فر را قبلا با حرارت 400 درجه گرم میکنیم دو فنجان ژامبون را ریز خرد میکنیم بعد زرده تخم مرغ را با کمی نمک خوب میزنیم و ته ظرف نسوز متناسب با مایه را چرب میکنیم و کمی پنیر رنده شده داخل ظرف می پاشیم سپس زرده تخم مرغ را با سس سفید مخلوط و ژامبون های آماده شده را باین مایه اضافه میکنیم و سفیده تخم مرغ را جداگانه آنقدر میزنیم که از تخم مرغ زنی نریزد و مایه را با سفیده مخلوط میکنیم و در ظرف اماده شده میریزیم ، باید سر ظرف یک تا دو سه سانتیمتر خالی بماند آنگاه بقیه پنیر رنده شده را روی سوفله می پاشیم .
در ظرف یا سینی فر کمی آب میریزیم و ظرف سوفله را در آن قرار میدهیم و کف فر میگذاریم و حرارت را روی 350 درجه تنظیم میکنیم . سوفله یک ساعت باید در فر بماند در این مدت بهیچوجه در فر را باز نمیکنیم . سوفله باید بالا بیاید و پف کند و روی آن کاملا طلائی شود و بلافاصله بعد از پختن نیز باید خورده شود.
ممکن است ظرف سوفله را مستقیما کف فر قرار داد ولی سوفله اگر در ظرف آب قرار بگیرد لطیف تر میشود. سوفله را میتوان با یکی از سبزیهای فوق تهیه کرد.

دوشنبه 11/7/1390 - 11:1
آشپزی و شیرینی پزی
مواد لازم :   

پنیر گرویر  150 گرم
سس مایونز  2 فنجان
زرده تخم مرغ  4 عدد
سفیده تخم مرغ  6 عدد
فلفل  قدری
نمك  قدری
چاشنی هندی  قدری

طرز تهیه :

 

سس سفید را آماده کرده میگذاریم گرم بماند زرده تخم مرغ را خوب میزنیم کم کم داخل سس سفید میریزیم هم میزنیم دو تا سه قاشق از پنیر را کنار میگذاریم بقیه را داخل مخلوط سس سفید و زرده تخم مرغ میریزیم نمک و فلفل و جوز هندی را اضافه میکنیم سفیده را جداگانه خوب هم میزنیم بطوریکه کاملا سفت شده از تخم مرغ زنی نریزد - کمی نمک به سفیده میزنیم و مایه زرده و سفیده و پنیر را داخل سفیده میریزیم بسرعت هم میزنیم بعد مایه را داخل ظرف نسوز متناسبی میریزیم ( ظرف باید کاملا از مایه پر شود ) بقیه پنیر را روی آن می پاشیم
در ظرف یا سینی فر کمی آب میریزیم و ظرف سوفله را در آن قرار میدهیم و کف فر میگذاریم و حرارت را روی 350 درجه تنظیم میکنیم . سوفله یک ساعت باید در فر بماند در این مدت بهیچوجه در فر را باز نمیکنیم . سوفله باید بالا بیاید و پف کند و روی آن کاملا طلائی شود و بلافاصله بعد از پختن نیز باید خورده شود.
ممکن است ظرف سوفله را مستقیما کف فر قرار داد ولی سوفله اگر در ظرف آب قرار بگیرد لطیف تر میشود. سوفله را میتوان با یکی از سبزیهای فوق تهیه کرد.

دوشنبه 11/7/1390 - 11:0
داستان و حکایت

داستانی  کوتاه و آموزنده

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس هاى کثیف به تن داشت، با بچه هاى دیگر نمی جوشید و به درسش هم نمی رسید. او واقعاً دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.
امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور می یافت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علّت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند.

معلّم کلاس اول تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می دهد و رفتار خوبى دارد. "رضایت کامل".

معلّم کلاس دوم او در پرونده اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده اى است. همکلاسیهایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.

معلّم کلاس سوم او در پرونده اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.

معلّم کلاس چهارم تدى در پرونده اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه اى به مدرسه نشان نمی دهد.. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.

خانم تامپسون با مطالعه پرونده هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلّم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه ها را سرکلاس باز کرد. وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه هاى کلاس شد امّا خانم تامپسون فوراً خنده بچه ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد. تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد.. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می دادید.

خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد. از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش "زندگی" و "عشق به همنوع" به بچه ها پرداخت و البته توجه ویژه اى نیز به تدى می کرد.

پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می کرد او هم سریعتر پاسخ می داد. به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، امّا حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود.

یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلّمى هستید که من در عمرم داشته ام.

شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته ام.

چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است امّا دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می شود... باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است.

چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه اى دیگر رسید... این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است. باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می شود بنشیند. خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد.

تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می توانم تغییر کنم از شما متشکرم.

خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می کنى. این تو بودى که به من آموختى که می توانم تغییر کنم. من قبل از آن روزى که تو بیرون مدرسه با من صحبت کردى، بلد نبودم چگونه تدریس کنم.

بد نیست بدانید که تدى استودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا یك استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى این دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است !

همین امروز گرمابخش قلب یک نفر شوید... وجود فرشته ها را باور داشته باشید

و مطمئن باشید که محبت شما به خودتان باز خواهد گشت


دوشنبه 11/7/1390 - 10:54
داستان و حکایت
روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند
انیشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت.
او باید تا 100 میشمرد و سپس شروع به جستجو میکرد.
همه پنهان شدند الا نیوتون ...
نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد، دقیقا در مقابل انیشتین.
انیشتین شمرد 97, 98, 99..100…او چشماشو باز کرد ودید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده.
انیشتین فریاد زد
نیوتون بیرون( سك سك) نیوتون بیرون( سك سك)
نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت من بیرون نیستم.
او ادعا کرد که اصلا من نیوتون نیستم !!! ...
تمام دانشمندان از مخفیگاهشون بیرون اومدن تا ببینن اون چطور میخواد ثابت کنه که نیوتون نیست ...
دوشنبه 11/7/1390 - 10:50
دانستنی های علمی
 
مردی با 39 همسر که بزرگترین خانواده دنیا را دارد !
زیونا چانا (Ziona Chana) به همراه 39 همسر و 94 فرزند و 14عروس و 33 نوه اش در یک خانه بزرگ زندگی میکند البته لفظ ساختمان شاید برای توصیف آن بهتر باشد چون این منزل چهار طبقه بیش از یکصد اتاق مجزا دارد و در مرکز دهکده باکتوانگ در ایالت میزورام هندوستان قرار گرفته است.
زیونا چانا همراه با همسران و فرزندانش


آقای چانا می گوید: من از اینکه بنده خاص خدا بوده ام خوشحالم و او مسئولیت نگهداری از افراد زیادی را به من داده است. من از اینکه 39 همسر دارم و بزرگترین خانواده جهان را اداره می کنم خوشحالم.
اداره این اردوگاه بزرگ و 181 نفره به انضباط نظامی نیاز دارد و زاتیانگی مسن ترین همسر چانا وظیفه نظم و ترتیب دادن به امور این منزل بزرگ و شست و شو، پخت وپز و تمیز کردن را برعهده دارد. برای یک وعده غذای این عده بیش از 30 مرغ، 60 کیلو سیب زمینی و 100 کیلو برنج نیاز است. آقای چانا سابقه ازدواج با ده زن در یک سال را هم دارد و همیشه جوان ترین زن با او زندگی می کند و سایر زنان باید در سایر اتاقها و طبقات منزل باشند.   یکی از همسران او می گوید : تمام اعضای خانواده معمولا همراه هستند و نظام این خانواده بزرگ بر اساس عشق و احترام متقابل به یکدیگر بنا شده و همگی برای آقای چانا احترام یکسانی قائلند.
رینکمینی یکی از زنان او که 35 سال دارد چانا را خوش تیپ ترین مرد دهکده می داند. او 17 سال قبل و پس از نامه ای که از چانا برای دعوت به زندگی مشترک دریافت کرد به عقد او درآمد. چانا با وجود اداره این تعداد همسر باز هم به فکر ازدواج است و در تدارک سفری به آمریکا برای ازدواجی جدید برای گسترش خانواده اش در آنجاست.
زیونا چانا با گروه 39 نفره همسران

 
دوشنبه 11/7/1390 - 10:41
دانستنی های علمی

درخواست سیانور از داروخانه

 

خانمی وارد داروخانه می شه و به دکتر داروساز میگه که به سیانور احتیاج داره! داروسازه میگه واسه چی سیانور می‌‌خوای؟

 

خانمه توضیح می ده که لازمه شوهرش را مسموم کنه.

چشم‌های داروسازه چهارتا می شه و میگه: خدا رحم کنه، خانوم من نمی‌تونم به شما سیانور بدم که برید و شوهرتان را بکُشید! این بر خلاف قوانینه! من مجوز کارم را از دست خواهم داد...

 

هر دوی ما را زندانی خواهند کرد و دیگه بدتر از این نمی شه! نه خانوم، نـــه! شما حق ندارید سیانور داشته باشید و حداقل من به شما سیانور نخواهم داد.

 

بعد از این حرف خانمه دستش رو می بره داخل کیفش و از اون یه عکس میاره بیرون؛ عکسی که در اون شوهرش و زن داروسازه توی یه رستوران داشتند شام می‌خوردند. داروسازه به عکسه نگاه می کنه و می گه: چرا به من نگفته بودید که نسخه دارید؟!

 


نتیجه‌ اخلاقی: وقتی به داروخانه می‌روید، اول نسخه‌ خود را نشان بدهید
         
دوشنبه 11/7/1390 - 10:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته