• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 164
تعداد نظرات : 34
زمان آخرین مطلب : 4716روز قبل
اخبار
گزارشی از یك نظرسنجی‌ با نتایج باور نكردنی!

خبرگزاری فارس: گزارش زیر یك نظرسنجی است كه نتایج آن به اندازه‌ای، تعجب دست‏اندركارانش را به همراه داشت كه آن را غیرقابل پیش‏بینی توصیف كردند. این نظرسنجی مواردی چون دیدگاه مردم ایران درخصوص رابطه با آمریكا، تأثیر تحریم‌ها بر اقتصاد و ... را شامل می‌شود.


به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، پایگاه‌اطلاع‌رسانی برهان نوشت: گزارش پیش رو نتایج یك نظر سنجی است كه توسط موسسه تحقیقاتی دفاع ملیRAND به منظور ارائه به دفتر وزیر دفاع آمریكا تهیه و در سال جاری منتشر شده است. این نظرسنجی، مسائلی چون روابط ایران و ایالات متحده و موضوعات مرتبط با آن، مانند تحریم، وضعیّت اقتصادی و برنامه­ی هسته­ای ایران را از دیدگاه شهروندان ایرانی مورد بررسی قرار داده است.

این گزارش توسط مركز سیاست‌گذاری امنیّت و دفاع بین­المللی مؤسسه‌ی تحقیقاتی دفاع ملی «رند»، كه خود یك مركز تحقیقات و توسعه بوده و به صورت مشترك توسط دفتر وزارت دفاع، ستاد مشترك، فرماندهی یگان متحد، نیروی دریایی، سپاه تفنگ‌داران دریایی، سازمان دفاع و جامعه‌ی اطلاعات دفاعی پشتیبانی می‌شود، انجام شده ­است.

مؤسسه‌ی رند یك نظرسنجی­ تلفنی بر روی افكار عمومی ایرانیان به منظور بررسی نگرش آنان در مورد مسایل حساس مؤثر بر منافع آمریكا، ترتیب داده است. پاسخ­دهندگان، یك نمونه‌ی 1002 عضوی از مردم اقصی نقاط ایران بودند كه سن آن‌ها 18 سال به بالا بود. یافته­ها نشان می‌دهد تعداد زیادی از سیاست­های جمهوری اسلامی، شامل مخالفت با ایالات متحده و پی‌گیری مناسبات هسته­ای صلح آمیز توسط قسمت قابل توجهی از ایرانیان حمایت شده ‌است.

انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن 2009 ایران و تظاهرات مردمی متعاقب آن، اهمیّت هدایت افكار عمومی را در تغییر جمهوری اسلامی ایران كه كشوری استراتژیك و مهم برای ایالات متحده به شمار می‌رود، آشكار نمود. جمهوری اسلامی به طور مستدل مهم‌ترین تهدید برای منافع آمریكا در خاورمیانه به حساب می‌آید. ایران هم‌چنین خود را كشوری در گیرودار تغییر نشان داده است. انتخابات ژوئن 2009 و ایجاد جنبش سبز مخالف، وجود پتانسیل تغییرات سیاسی و اجتماعی اساسی در ایران را نشان داده‌است. تحول سیاسی و اجتماعی ایران می‌تواند تأثیرات گسترده­ای بر منافع ایالات متحده و سیاست­های خارجی داشته باشد.

انتخابات و اتفاقات پس از آن ثابت كرد سیاست در ایران به تنهایی توسط رقابت­های جناحی و علایق نخبگان سیاسی هدایت نمی‌شود، بلكه با خواسته­های مردم سازگار است. از این رو، وقایع اخیر در ایران فهم افكار عمومی ایرانیان را ساده ­تر از قبل می‌كند.

این نظرسنجی، روابط ایران و ایالات متحده و موضوعات مرتبط با آن، مانند تحریم، وضعیّت اقتصادی ایرانیان و برنامه­ی هسته­ای ایران را مورد توجه قرار داده است. همچنین، افكار عمومی در مورد ایالات متحده را با بررسی فاكتورهای تاریخی و معاصر كه ارتباطات دو كشور را شكل می‌دهند، مطالعه نمود. در این نظرسنجی از پاسخ­دهندگان خواسته شد تا سیاست­های ایالات متحده را نسبت به ایران ارزیابی نمایند و نظرشان را راجع به دولت «اوباما» و برنامه­ی هسته­ای ایران ارایه كنند.

اكثریت پاسخ­دهندگان اقتصاد را در حد متوسط و یا بهتر ارزیابی كردند

هرچند ما انتظار دیدگاه­های بسیار منفی از اقتصاد داشتیم، اما نظرات متفاوت بوده و كم‌تر از حد انتظار منفی می‌نمود. براساس این نظرسنجی، 29 درصد پاسخ­دهندگان اقتصاد را ضعیف و 9 درصد آن را تا حدی ضعیف ارزیابی كردند. اگر چه 47 درصد پاسخ­دهندگان اقتصاد را متوسط، 9 درصد خیلی خوب و 5 درصد آن را عالی ارزیابی كردند. (شكل1)

نتایج نظرسنجی، به خصوص با گزارشات زیادی كه در مورد اوضاع ضعیف اقتصاد ایرانیان وجود داشت تا حدی تعجب‌آور بود. البته این نظرسنجی قبل از دور جدید تحریم­های سازمان ملل و ایالات متحده كه در سال 2010 اعمال شد، انجام گرفته ­بود، پس نتایج ممكن است به طور كامل اثرات این تحریم­ها را بر روی افكار عمومی بازتاب ندهد. با این حال، نتایج نظرسنجی بیان می‌كند كه دیدگاه ایرانیان از اقتصاد، آن طور كه برخی تحلیل­گران و مفسران می پندارند، منفی نیست.

درصد زیادی از پاسخ­دهندگان (23 درصد) ایران را یك مدل ارزشمند اقتصادی می‌دانند كه می‌تواند نشان ­دهنده­ی دیدگاه مثبت نسبت به اقتصاد ایران از منظر بسیاری از ایرانیان باشد. نگرش منفی پاسخ­دهندگان به ایالات متحده به عنوان یك مدل اقتصادی، شگفت­آور است.


تحریم­های سازمان ملل متحد و ایالات متحده بر ضد جمهوری اسلامی و به منظور شكل دادن به برنامه­ی هسته­ای آن كشور می‌باشد. ایالات متحده و شركای آن كه از اعضای ثابت شورای امنیّت سازمان ملل متحد هستند سیاست تعامل همراه با تحریم‌های تقویت شده را اتخاذ نموده­اند تا بدین وسیله چالش‌های هسته­ای با ایران را حل و فصل نمایند.

به طور حتم اقتصاد ایران طی تحریم­های 30 ساله­ی آمریكا و تحریم­های اخیر سازمان ملل كه در جواب برنامه­های هسته­ای ایران وضع شده­اند، آسیب دیده ­است. اگرچه نظرسنجی نشان داد، نیمی از پاسخ­دهندگان تحریم­ها را یك عامل مثبت می‌دیدند و یا باور داشتند كه هیچ تأثیری نداشته­ است. این یافته­ها می‌تواند بازتابنده­ی موفقیت­ دولت­های ایرانی برای بی‌اهمیّت جلوه دادن تحریم­ها باشد.(شكل2)

نظرات مردم با توجه به سطح اجتماعی آنان نیز تفاوت می‌كرد. تصور می‌شود طبقات پایین، پایگاه اصلی پشتیبانی از جمهوری اسلامی با رهبری آیت­الله خامنه­ای و رییس­جمهور احمدی­نژاد را شكل می‌دهد. جمهوری اسلامی بخشی از پایگاه­های مشروعیّت خود را در تلاش­هایش برای اصلاح نابرابری اجتماعی و توزیع مجدد ثروت ملی به خاطر مستضعفین می‌داند. به همین دلیل، دولت ایران یك سیستم حمایتی اقتصادی بزرگ برای پشتیبانی از طبقات پایین ایجاد كرده تا وفاداری ایدئولوژیك و سیاسی خود به آیت­الله خامنه­ای را نشان دهد. به عنوان نمونه رییس­جمهور احمدی­نژاد وعده داد پول نفت را بر سر سفره­های ایرانیان بیاورد و هم­چنین پروژه­های عظیم توسعه­ی اقتصادی را در استان­ها دنبال كند. اگرچه ممكن است طبقات پایین آسیب ­پذیرترین قشر در برابر تحریم­ها باشند.

نظرسنجی نشان داد پاسخ‌دهندگان فقیر نسبت به طبقات دیگر دیدگاه‌های منفی‌تری نسبت به اثر تحریم داشتند.( شكل 3) با این وجود، نظرسنجی نشان می‌دهد قسمت عمده­ای از مردم ایران تأثیر تحریم را بر اقتصاد ایران منفی ارزیابی نمی‌كنند. این می‌تواند كارآیی تحریم­ها را به عنوان ابزاری برای شكل دادن به تصمیم­گیری­های دولت­های ایرانی در موضوع برنامه­ی هسته­ای كشور با محدودیت روبرو نماید.

اكثریت پاسخ­دهندگان، مخالف از سرگیری روابط با ایالات متحده بودند

طبق نظرسنجی‌ای كه در اواخر دسامبر 2009 انجام شد، نتایج متفاوتی از دیدگاه ایرانیان در مورد روابط ایران و ایالات متحده آشكار شد. هنگامی كه از آنان در این مورد سؤال گردید كه آیا با از سرگیری روابط با ایالات متحده موافق هستند یا مخالف، تعداد زیادی (45 درصد) ابراز مخالفت كردند (34 درصد بسیار مخالف و 11 درصد تقریباً مخالف). تنها 39 درصد موافق از سرگیری روابط بودند (19 درصد بسیار موافق و 20 درصد تقریباً موافق). تقریباً 13 درصد اعلام كردند كه نه موافق و نه مخالف از سرگیری روابط هستند (شكل4).

مجموعه­ای از یافته­ها ، مربوط به تاثیر تفاوت­های جنسیّتی در نگرش است، كه در میان سؤالات متعددی وجود داشت. به طور خاص، زنان نسبت به مردان كم‌تر حامی از سرگیری روابط با ایالات متحده بودند و به تناسب زنان نسبت به مردان بیش‌تر تحریم­ها را دارای اثر منفی بر اقتصاد می‌دیدند. تحقیقات بعدی می‌تواند نگرش زنان را دقیق­تر بررسی نماید تا دریابند چه چیزی موجب می‌شود اكثر زنان با از سرگیری روابط با ایالات متحده مخالفت كنند و نگرش­های منفی­تری نسبت به شرایط كشورشان ابراز نمایند.(شكل 5)

با تمركز بر تفاوت­های طبقاتی، نتایج بیان می‌كند كه پاسخ­دهندگان با طبقه‌ی اجتماعی بالاتر نسبت به دیگران به احتمال بیش‌تری موافق برقراری ارتباط بودند: 71 درصد پاسخ­دهندگان در طبقه‌ی بالا موافق برقراری ارتباط بودند و 25 درصد با آن مخالف بودند (شكل 6) درصد كم‌تری از طبقات متوسط، كارگر و فقیر موافق برقراری ارتباط بودند.

نظرات در مورد از سرگیری روابط مرتبط با نگرش كنونی از مردم آمریكا و دولت اوباما

نگرش منفی مردم ایران از ایالات متحده توسط وقایع تاریخی شكل گرفته است، به خصوص زمانی كه ایالات متحده كودتای 1953 برضد نخست وزیر «محمد مصدق» را سازمان داد. رییس­جمهور باراك اوباما در سخنرانی 2009 قاهره برای جهان اسلام، نقش ایالات متحده در كودتای 1953 را تصدیق كرد.[1] دولت­های قبلی ایالات متحده، از جمله دولت «كلینتون» نیز نقش كودتای 1953 را در شكل دادن روابط ایران و ایالات متحده تصدیق كرده­اند. این كودتا در شكل دادن نگرش مردم ایران در مورد ایالات متحده نقش داشته‌است. در میان 1002 پاسخ­ دهنده، 52 درصد اعلام كردند كه كودتای 1953 نگرش بسیار منفی در مورد ایالات متحده به خاطر می‌آورد.

همان‌گونه كه انتظار می‌رفت، هنگامی كه در مورد نقش ایالات متحده در زمان انقلاب 1979 پرسیده ­شد، اكثر پاسخ­دهندگان گفتند كه یادآور نگرش بسیار منفی در مورد ایالات متحده است، به طوری كه 61 درصد پاسخ­دهندگان آن را بسیار منفی و 11 درصد آن را تقریباً منفی توصیف كردند. اقلیّت پاسخ­دهندگان نقش ایالات متحده در وقایع تاریخی را بسیار مثبت (4 درصد) یا تقریباً مثبت (3 درصد) تلقی كردند. همچنین، 76 درصد پاسخ­دهندگان نیز نقش ایالات متحده در جنگ ایران و عراق را بسیار منفی ارزیابی كردند.

اگرچه وقایع تاریخی نقش مهمی در شكل­گیری نگرش مردم ایران در مورد ایالات متحده ایفا كرده ­است، نظرسنجی بیان می‌كند كه نظرات در مورد از سرگیری روابط بین دو كشور كم‌تر به این وقایع بستگی دارد بلكه به ارزیابی فعلی مردم آمریكا و دولت اوباما مرتبط است. این امر با جزییات بیش‌تر در همین بخش مورد بحث قرار می‌گیرد.

به‌علاوه هنگامی كه در مورد یك موضوع جاری – آیا بیش‌تر منافع ایران و ایالات متحده همگراست یا واگرا- پرسیده شد اكثر پاسخ­دهندگان (62 درصد) بر این باور بودند كه ایران و ایالات متحده بیش‌تر دارای منافع واگرا هستند و 8 درصد بر این باور بودند كه دو كشور دارای منافع همگرا هستند. مابقی (16 درصد) معتقد به تركیب تقریباً برابر از منافع همگرا و واگرا بودند. از میان كسانی كه باور داشتند دو كشور اكثراً منافع واگرا دارند، 32 درصد برنامه­ی هسته­ای را به عنوان واگراترین منفعت شناسایی كردند و 10 درصد جنگ اسراییل و فلسطین را به عنوان واگراترین موضوع عنوان نمودند.

اكثریت پاسخ­دهندگان، دیدگاه منفی نسبت به تأثیر فرهنگی آمریكا در ایران داشتند، به طوری كه 46 درصد دیدگاه بسیار نامطوب و 19 درصد دیدگاه به نسبت بهتری گزارش كردند. تنها 11 درصد پاسخ­دهندگان دیدگاه بسیار مطلوبی را یا نسبتاً مطلوب گزارش كردند. این نتایج شبهه­هایی را در پیش­فرض­های متداول در مورد علایق ایرانیان به هنجارها و ارزش­های آمریكایی طرح می‌كند و یا ممكن است وابستگی به فرهنگ آمریكایی را در میان قسمت كوچكی از مردم ایران نشان دهد. گرچه این نظرسنجی به طور واضح مشخص نمی‌كند كه ایرانیان تمایل به رد یا قبول كدام یك از هنجارهای فرهنگی آمریكایی دارند.

امید زیادی بوده ­است كه رییس­جمهور اوباما (كه اسم وسط او حسین است، نام سومین امام شیعیان كه به طور گسترده مورد احترام است) به عنوان رییس­جمهور ایالات متحده، می‌تواند به شدت در میان مردم ایران طنین­انداز باشد و شاید بتواند شانس گفت‌وگو میان دو كشور را بهبود بخشد و راه­حلی برای بن­بست هسته­ای ارایه نماید. اگرچه، نظرسنجی آشكار كرد كه ایرانی‌ها لزوماً به دولت اوباما بسیار متفاوت از آن‌چه كه به دولت­های قبلی آمریكا می‌نگریستند، نگاه نمی‌كنند. هنگامی كه پرسیده شد آیا انتخاب رییس­جمهور اوباما روابط ایران و ایالات متحده را بهبود می‌بخشد یا نه، تنها 3 درصد پاسخ­دهندگان عنوان كردند كه روابط بسیار بهتر خواهد شد و 16 درصد پاسخ دادند كه روابط نسبتاً بهتر خواهد شد. اكثریت پاسخ­دهندگان (55 درصد) براین باور بودند كه روابط ایران و ایالات متحده تغییری نخواهد كرد و در مجموع 17 درصد براین باور بودند كه روابط بدتر و یا بسیار بدتر خواهد شد. تقریباً نیمی از پاسخ­دهندگان دیدگاه نسبتاً نامطلوب (19 درصد) یا بسیار نامطلوب (33 درصد) نسبت به دولت اوباما داشتند. تنها 8 درصد آن را بسیار مطلوب و 11 درصد آن را نسبتاً مطلوب می‌دیدند.

نظرسنجی نشان داد ایرانیان درمورد موضوعات مختلف از جمله ایالات متحده و وقایع مهم تاریخی كه روابط این كشور و ایران را شكل داده است، به شدت متكی به رسانه‌های تحت كنترل دولت و منابع آموزشی برای اطلاعات هستند.

بدون شك روابط گذشته­ی ایران و ایالات متحده حالت خصومت را میان دو كشور ایجاد كرده­ و یك فرهنگ بی­اعتمادی و سوءِ ظن میان مردم ایران به وجود آورده ­است. با این حال ممكن است وقایع گذشته، برای مثال كودتای 1953 و انقلاب اسلامی، در شكل دادن نگرش ایرانیان نسبت به ایالات متحده در طول چند دهه­ی گذشته، كم‌تر اهمیّت داشته باشد. دنیا از سال­های 1953 و 1979 بسیار تغییر كرده ­است، ولیكن به نظر می‌رسد دنیای روابط ایران و ایالات متحده یا حداقل دیدگاه هر كشور نسبت به دیگری، بسیار اندك تغییر كرده­ باشد.

در این ارتباط باید گفت تنها 2 درصد پاسخ­دهندگان كه درباره­ی انقلاب اسلامی اطلاع داشتند، به رسانه­های غیردولتی به عنوان منبع اصلی اطلاعاتی متكی بودند. اعداد مشابهی در مورد كودتای 1953 و جنگ ایران و عراق گزارش شد. از این رو واضح است كه چرا ایرانیان تلاش­های دولت اوباما برای تعامل با ایران را این چنین منفی می‌پندارند.

یافته­های نظرسنجی

نتایج نظرسنجی مشخص می‌كند كه جامعه­ی ایران و دیدگاه آن نسبت به ایالات متحده به دور از یك‌پارچگی است. در واقع، پاسخ‌دهندگان ما به صورت عمیقی در مورد مسایلی كه سیاست­های ایرانی را تعریف می‌كند، تقسیم شده ­بودند. این مسایل شامل وضعیّت اقتصادی، برنامه­ی هسته­ای و روابط ایران و ایالات متحده است. بسیاری از پاسخ­دهندگان، اقتصاد را در وضعیّت ضعیفی می‌دیدند، در حالی‌كه نگرش­های منفی نسبت به اقتصاد به قوت آن‌چه انتظار می‌رفت، نبود؛ به طوری‌كه بسیاری از پاسخ­دهندگان اقتصاد را متوسط ارزیابی كردند. به علاوه، بسیاری از ایرانیان تحریم­ها را به عنوان نگرانی مهمی در نظر نمی‌گرفتند، یافته­ای كه می‌تواند نظرات را در مورد تأثیرگذاری تحریم­هایی كه توسط ایالات متحده برضد برنامه­ی هسته­ای ایران استفاده می‌شود، تغییر دهد.

پاسخ­دهندگان نظرسنجی از برنامه­های صلح­آمیز هسته­ای ایران نیز حمایت قاطع كردند. همچنین اكثریت پاسخ­دهندگان خواهان از سرگیری روابط با ایالات متحده نبودند.

نگرش­ها نسبت به دولت اوباما هم چون نگرش­ها نسبت به مردم آمریكا، به عنوان عاملی تعیین‌كننده نسبت به حمایت یا مخالفت با از سرگیری روابط مشاهده شد. اگرچه، دیدگاه ایرانیان از وقایع اخیر و تاریخی، همانند نقش ایالات متحده در كودتای 1953 و جایگاه ایالات متحده در زمان جنگ ایران و عراق، پیش­بینی كننده­ی نگرش­ها نسبت به از سرگیری روابط نبود. نتایج این نظرسنجی پیشنهاد می‌كند كه سیاست­گذاران نباید در ارتباطات با مردم ایران توجه افكار عمومی را به وقایع تاریخی دور جلب نمایند؛ بلكه مقتضی است این توجه ها به مردم آمریكا معطوف گردند.

نتایج نظرسنجی بیان می‌كند ایالات متحده در شكل دادن رفتار دولت ایران در خصوص مسائلی چون روابط ایران و ایالات متحده و برنامه­ی هسته­ای با مشكلاتی روبرو می شود، به این دلیل كه حمایت ملی از سیاست­های دولت توسط طبقات پایین كه موسسان سنتی جمهوری اسلامی هستند، حاصل می شود.

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:20
اخبار
فرار از خانه سرابی برای آرزوهای واهی

خبرگزاری فارس: فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واكنش نسبت به شرایطی است كه از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است.


به گزارش خبرنگار گروه "فضای مجازی " خبرگزاری فارس،‌ امروزه فرار از خانه در اكثر كشورهای جهان به یك معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است.فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضای خانواده ، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود ، در واقع نوعی واكنش نسبت به شرایطی است كه از نظر فرد نامساعد ، غیر قابل تحمل و بعضا تغییر ناپذیر است.

انسان‌های دنیای امروز در چهار راه سرگردانی و تضاد ارزش‌ها گرفتار آمده‌اند و نمی‌دانند به كدامین سو حركت كنند. از یكسو جامعه بستر نوینی از ارزش‌های اجتماعی مدرن را مقابل دیدگان افراد قرار می‌دهد و از سوی دیگر فرد را با بن بست‌های بسیاری در دستیابی به اهداف جدید مواجه می‌كند. جوان امروز در این شرایط با مشكل بحران هویت روبروست.

گاه آنچه كه اجتماع بطور عملی به او می‌آموزد با ارزش‌های خانوادگی سنخیتی ندارد و همین امر شخصیت او را دچار دوگانگی می‌نماید دختران امروزدچار خود درگیری میشوند و برای فرار از این حالت به شیوه‌های مختلفی نظیر فرار از خانه متوسل می‌گردند.

امروزه فرار از خانه در اكثر كشورهای جهان به یك معضل جدی اجتماعی تبدیل شده است. فرار از خانه و اقدام به دوری و عدم بازگشت به منزل و ترك اعضای خانواده، بدون اجازه از والدین یا وصی قانونی خود، در واقع نوعی واكنش نسبت به شرایطی است كه از نظر فرد نامساعد، غیر قابل تحمل و بعضا تغییرناپذیر است. این عمل معمولا به عنوان مكانیسم دفاعی به منظور كاهش ناخوشایندی و خلاصی از محركهای آزار دهنده و مضر و دستیابی به خواسته های مورد نظر و عموما آرزوهای دور و دراز انجام می‌شود.

فرار از خانه یكی از بازتاب‌های خشونت خانگی است كه به دلیل تاثیرات اجتماعی قابل تامل است. اعمال خشونت‌های روحی، جسمی از سوی اعضای خانواده، عامل بسیار مهمی در فرار دختران است. بسیاری از دخترانی كه قربانی خشونت‌ها می‌باشند به دلیل ترس از آزاردهندگان و آبروی خویش، جرات اظهار مشكلاتشان را ندارند، لذا از خانه فرار می‌كنند و در شرایطی كه از سوی نیروهای امنیتی مجبور به بازگشت شوند، تمایلی به این كار ندارند. زیرا از محیط ناامن خانه می‌هراسند. در این باره می‌بایست به دو نوع شیوه تربیتی مخرب اشاره نمود:

محدودیت مطلق:
در این نوع شیوه تربیتی ، فرزندان از آزادی و اختیار لازم و متناسب با سن و شرایط خویش محرومند و باید نظر والدین را بدون آگاهی از علت آن انجام دهند و حق اظهار نظر ، دخالت یا تصمیم گیری را ندارند . در این خانواده ها به خواسته‌های مادی، معنوی فرزندان توجهی نمی‌شود. لذا توانایی و مقاومت آنها درهم می شكند، و ازهر فرصتی جهت عدم پیروی از هنجارهای خانواده بهره می برند و در صدد هستند با فرار از خانه ،از این محدودیت‌ها رهایی یابند.

آزادی مطلق :
همانطور كه عدم توجه به نیازهای عاطفی فرزندان می تواند عامل فرار آنان از كانون خانواده باشد . توجه بیش از حد متعارف و در اختیار بودن امكانات فوق حد سنی فرزند هم می تواند زمینه مسائلی چون فرار از خانه را ایجاد نماید.وقتی كه تمایلات و خواسته های فرزندان محقق می شود ، لذا به محض ایجاد مشكلات و بحرانها و فشارها ی زندگی، كه در آن امكان تحقق برخی از آرزوها سلب می شود و یا در شرایطی كه خواسته های فرزند به افراط می گراید و والدین با آن مخالفت می نمایند ، فرزند به دلیل تربیت عاطفی (نه تربیت عقلانی ) روحیه عدم درك منطقی شرایط ، ناز پروری و كاهش دامنه استقامت، عصیان و طغیان نموده و همین امر موجب دوری او از والدین و اعضای خانواده می گردد كه نهایتا می تواند زمینه فرار از خانه را فراهم نماید.

دراین شرایط مسائل بسیار كوچك به دلیل پائین بودن آستانه مقاومت درنظر فرد بزرگ و غیر قابل تحمل جلوه می كند . با این حال پس از فرار از خانه به این دلیل كه حمایت خانواده را از دست می دهند كاملاً احساس تنهایی می كنند و تصمیم می گیرند كه دوباره به خانه برگردند و به همین علت مدت فرارشان آن چنان به درازا نمی كشد.ولی همچنان پس از فرار نیز اقدام خود را توجیه می كند و به متهم كردن اطرافیان می پردازد و معتقد است فرار او در جهت احقاق حق از دست رفته خود بوده است. این وضعیت در بین طبقات مرفه و غنی جامعه بیشتر مشاهده می شود.

* پیامدهای فرار دختران

هنگامی كه دختری به طور غیر منطقی فرار می‌كند، خود و پیرامونش یعنی خانواده و جامعه را تا شعاعی وسیع به طرق مختلف در معرض آسیبها و خطرات زیادی قرار می دهد . این پیامدها در بعد فردی و اجتماعی قابل بررسی است.

پیامدهای فردی:
فرار آغاز بی خانمانی و بی پناهی است و همین امر زمینه ارتكاب بسیاری از جرایم را فراهم می كند . دختران فراری برای امرار معاش به سرقت، تكدی گری ، توزیع مواد مخدر ، مشروبات الكلی و كالاهای غیر مجاز ، روسپیگری ، عضویت در باندهای مخوف و كثیف اغفال و فحشاء اقدام می كنند. برخی از این دختران پس از فرار در ساختمانهای متروكه ، پارك و خانه های فساد، شب را به صبح می رسانند و از مكانی به مكان دیگر در حركت هستند فقط برای آنكه بتوانند زنده بمانند . دختران فراری تمام پلهای پشت سر خود را خراب و ویران می كنند . ارتكاب به نوع جرایم و فساد اخلاقی موجب می شود كه دچار انواع بیماریها و اختلالات روحی و روانی شوند و برخی از آنها به دلیل سر افكندگی ناشی از تجاوزات دست به خود كشی می زنند .از دیگر پیامدهای ناگوار فرار دختران ابتلا به انواع بیماریها از جمله ابتلا به ویروس ایدز می باشد . هر چقدر مدت زمان فرار فرد طولانی تر باشد و با افراد بیشتری تماس داشته باشد ، خطر ابتلا به ویروس ایدز افزایش می یابد .
پیامدهای اجتماعی:
جامعه شناسان معتقدند پدیده های اجتماعی همچون حلقه های زنجیر به هم متصل و وابسته اند ، بطوری كه افزایش نرخ آسیبهایی چون طلاق، بیكاری، اعتیاد ، منجر به افزایش آسیبی نظیر فرار دختران می شود و نكته قابل توجه آنكه فرار دختران از خانه به افزایش نرخ مفاسد اجتماعی منتهی می گردد. آسیبهای اجتماعی از جمله، فرار همچون امراض و ویروسهای هستند كه موجب ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند و می توانند ضمن لكه دار نمودن عفت عمومی و شكستن حریمهای اخلاقی ، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده و آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نمایند .
برای جلوگیری از این معضل بزرگ و مخرب اجتماعی راهكارهایی را می توان اشاره كرد.
آموزش صحیح و ریشه ای دین و مسائل آن به خانواده ها و جوانان و نوجوانان اعم از دختر و پسر.
آگاهی دادن به دختران جوان و مطلع كردن آنان از عواقب شوم فرار و خانه گریزی.زیرا بسیاری از دختران فراری از پیامد كاری كه انجام می دهند بی خبر بوده و از روی غفلت دست به چنین كاری زده اند.
قطع رابطه و ترك دوستان و آشنایانی كه معتقد به حجاب و دین و مسائل آن نیستند چرا كه در بسیاری از موارد دیده شده كه دوستیها و روابط و معاشرت با انسان های بی دین و بی اعتقاد به طور غیر مستقیم در ناهنجاری فرار دختران از خانه مؤثر بوده و چه بسا به طور مستقیم نیز موجب این امر گردیده است.
ریشه كن كردن مظاهر و اسباب فساد و فحشا از خانه ها؛ چه بسا با وجود یك ماهواره یا عدم كنترل استفاده فرزندانمان از كامپیوتر و دیدن سی دی های نامشروع و مبتذل زمینه فرار و خانه گریزی آنان را فراهم نماییم. زیرا با وجود این وسایل در خانه، به طور ناخواسته به تبلیغ و اشاعه فرهنگ بی بند و باری و فحشا، آزادی و هرزگی دامن می زنیم.

ایجاد امنیت و آرامش روحی و روانی در خانه، و كنار گذاشتن مشاجرات و دعواهای زناشویی و حاكم شدن مهر و محبت در خانه. چه بسیار مشاهده شده كه فرزندان به خاطر عدم مهر و محبت و دلگرمی در خانواده و به دلیل اینكه احساس امنیت و آرامش نداشته اند، از خانه فراری شده اند.

فرار كردن مشكلی را حل نمی‌كند و اغلب نوجوانان پس از فرارمی فهمند كه امنیت خیابان به هیچ وجه بیشتر از امنیت خانه نیست. فرار دختران از خانه اغلب با انگیزه كسب استقلال و آزادی روابط در خارج از خانه می باشد. این بدین معناست كه جامعه میزان نظارتهای اجتماعی، دولتی و مردمی را كاهش داده و آزادی بی قید روابط زنان و مردان را افزایش داده است .در حالی كه این حد افراطی از آزادی مقبول بسیاری از خانواده ها نیست. آنها به دلیل همین فضای نامناسب جامعه مجبور می شوند رفتار و ارتباطات اجتماعی دختران خود را محدود كنند و این محدودیت و كنترل دختران را با عقده های روحی -روانی مواجه می نماید و آنان احساس خواهند كرد كه خانواده آنها را درك نمی كند، در صورتی كه به عكس خانواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند می كوشد دختر را از حیطه خطردور سازد.در نتیجه برخی دختران دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر می كنند و اقدام به فرار از خانه می نمایند.به این ترتیب پس از فرار برای آرام كردن ذهن خود شروع به مصرف موادمخدر می كنند. بعد از مدتی این مصرف گاه به گاه به اعتیاد تبدیل می شود.پس از آن هم برای گذران زندگی مجبور به انجام اعمالی از گدایی گرفته تا فاحشگی و خرید و فروش موادمخدر می شوند. به خاطر همین فعالیت ها احتمال ابتلا به HIV، سوءتغذیه، بیماری های قلبی (به خصوص در معتادان موادمخدر تزریقی)، سایر بیماری هایی كه از طریق رابطه جنسی منتقل می شود، می شوند.
منبع: تبیان

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:17
اخبار
سواستفاده اصلاح‌طلبان از نخبگان آموزشی

خبرگزاری فارس: اصلاح طلبان كه بطور خزنده در سطوح مختلف آموزش و پروش نفوذ كرده اند سال هاست كه از تلاش های بی شائبه این وزارتخانه در كشف و شناسایی استعدادهای درخشان سوءاستفاده می كنند.


به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، ندای انقلاب طی خبری نوشت: جریان دوم خرداد این روزها برخلاف ادعاهای دروغین خود مبنی بر فقدان بستر لازم برای فعالیت سیاسی ،اجتماعی و اقتصادی ، نه تنها درسكون بسر نمی برد بلكه اهداف سكولار خود را در لایه هایی مشخص و هدف گذاری شده دنبال می كند.

به گزارش ندای انقلاب اصلاح طلبان كه در دوره حاكمیت خود هم آغوشی با سكولاریسم را گریز ناپذیر عنوان می كردند،گرچه در پیشبرد اهداف خود مبنی بر استحاله نظام با موانع جدی ای روبرو شدند و لیكن با بسترسازی هایی كه در 8 سال زمامداری خود داشتند پایه های تربیت و آموزش كادرهای سكولار را بنا نهاده اند.

اگر در دهه 70 و 80 آنان دانشگاه ها را جولانگاه تحركات خود كرده بودند،اینك آنان نیات خود را در لایه هایی دیگر پی گیری می كنند.شاید زمانی كه اصلاح طلبان مجوز مدارس غیر انتفاعی را صادر و دوستان و یارانشان را مامور به تاسیس این مدارس می كردند،كسی گمان نمی برد كه اصلاح طلبان حتی به نوجوانان نیز برای استحاله شان ترحمی نمی كنند.

نمونه این تلاش ها شاید كوشش های برادر یكی از تئوریسین های برجسته اصلاحات باشد كه هم اكنون مدارس غیرانتفاعی و زنجیره ای«س» را در اختیار دارد. وی مدیر دبیرستان انرژی اتمی و موسس مجموعه مدارس «س» نیز می باشد كه مراكز تحت امر وی بالغ بر18 مركز می باشد كه با اهداف خاص از سالها پیش شروع به فعالیت های هدفمند درعرصه آموزش كشور می باشند.

اصلاح طلبان كه بطور خزنده در سطوح مختلف آموزش و پروش نفوذ كرده اند سال هاست كه از تلاش های بی شائبه این وزارتخانه در كشف و شناسایی استعدادهای درخشان سوءاستفاده می كنند و با رجوع به این استعدادها حتی مبالغی را به آنان پیشنهاد كرده تا در مدارس آنان مشغول به تحصیل شوند.

مسئولین این مدارس با نفوذی كه در لایه های مختلف آموزش پرورش دارند از تلاشهای این وزارتخانه در برگزاری آزمونهای استعدادهای درخشان نهایت سوءاستفاده را كرده و با جذب برگزیدگان این آزمون آنها را در راستای اهداف خود تربیت می كنند.نفوذ این جریان به حدی است قبل از اینكه خانواده دانش آموز از قبولی فرزندشان در آزمون سمپاد با خبر شوند این جریان از آن خبرداراست!

گزارش های دریافتی در این زمینه حاكی است كه این دانش آموزان كه در مقاطع تحصیلی دبیرستان می باشند بلافاصله تحت آموزش های سكولار این مدارس قرار گرفته و با منش و مرامی غربی وارد دانشگاه و سپس برای ادامه تحصیلات رهسپار خارج از كشور می شوند.

بی شك این تلاش های اصلاح طلبان ضمن آنكه بیانگر خیانتی دیگر به نسل نوجوان و جوان كشور می باشد نشان دهنده عزم آنان برای تربیت كادرهایی سكولار با امكانات نظام جمهوری اسلامی می باشد.

مشخص نیست تا چه زمانی باید حاصل دسترنج نظام آموزشی كشور اینچنین به دست جریانات ناسالم سیاسی بیفتد تا از این طریق اهداف خود را در دراز مدت جامه عمل بپوشانند

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:16
اخبار
اخبار ویژه كیهان؛
عكاسی ممنوع؛ مجلس ختم فتنه در پاریس

خبرگزاری فارس: وبلاگ ضد انقلابی «خودنویس» به نقل از یكی از شركت كنندگان در مراسم ترتیب یافته از سوی امیر ارجمند و رجب مزروعی نوشت: آنچه من دیدم بیشتر به یك مجلس ترحیم می مانست تا نشست.


به گزارش خبرنگارگروه فضای مجازی خبرگزاری فارس،‌ روزنامه كیهان در ستون اخبار ویژه امروز دوشنبه خود نوشت:

*می خواستیم اقتصاد ایران را فلج كنیم خودمان را شل و پل كردیم!

همزمان با تشدید تنش میان كنگره و دولت آمریكا بر سر تعیین سقف تازه بدهی های این كشور، نتایج یك نظرسنجی نشان می دهد 90 درصد مردم ایالات متحده معتقدند وضعیت اقتصادی این كشور بحرانی است.

براساس نتایج این نظرسنجی كه از سوی شبكه خبری پی بی اس و روزنامه واشنگتن پست انجام گرفته، از هر 5 نفر، یك نفر یافتن شغل مناسب را امری دشوار می دانند و 09 درصد شهروندان آمریكایی شرایط را بحرانی ارزیابی می كنند. 56 درصد مردم با سیاست های دولت در زمینه اشتغال مخالفت كرده اند. همچنین به نسبت 9 ماه پیش، مخالفان سیاست های اقتصادی اوباما 6 درصد افزایش یافته اند.

دیگر نتایج نظرسنجی مذكور حاكی است تعداد لیبرال دموكرات هایی كه از مدیریت رئیس جمهور آمریكا حمایت می كردند از 35 درصد در سال گذشته به 13 درصد كاسته شده است. نتایج نظرسنجی همچنین به از نارضایتی مشترك نسبت به جمهوری خواهان و دموكرات ها حكایت می كند.

«جاستین روبن مدیر اجرایی سازمان رو به پیشرفت می گوید: «بسیاری از مردم از روند بی نتیجه مباحثات حزبی درخصوص سقف بدهی های آمریكا ناامید شده اند.»

این نظرسنجی نشان می دهد اكثریت مردم همچنان جرج بوش رئیس جمهور سابق را در ایجاد نابسامانی اقتصادی مورد سرزنش قرار می دهند، چرا كه زندگی آنان به دلیل ركود اقتصادی به مشكلات زیادی دچار شده است.

در همین حال نظرسنجی موسسه «پیو» هم حاكی از افزایش نارضایتی مردم آمریكا از عملكرد اوباما پس از ناتوانی در حل بحران بدهی هاست. در حالی كه 25 درصد آمریكایی ها در نظرسنجی ماه (اردیبهشت) از انتخاب مجدد اوباما حمایت كرده بودند، این رقم اكنون به 14 درصد سقوط كرده است.

كنگره و دولت تا روز سه شنبه (پس فردا) فرصت دارند تا درباره بن بست پیش آمده بر سقف بدهی های آمریكا به توافق برسند. گزارش ها نشان می دهد كسری بودجه آمریكا در سال جاری، 5/1تریلیون دلار است.

كاخ سفید تنها ساعاتی پس از تصویب طرح كاهش كسری بودجه و افزایش سطح بدهی های دولت توسط مجلس نمایندگان این كشور، آن را رد كرد تا آمریكا همچنان با یك بحران جدی مالی و اقتصادی روبرو باشد. مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریكا سرانجام پس از كش و قوس بسیار تنها با اختلاف 8 رای طرح پیشنهادی جان بینر، رئیس جمهوریخواه این مجلس را به تصویب رساند.

براساس این دولت موظف می شد كه هزینه های خود را به میزان 791 میلیارد دلار در طول ده سال كاهش دهد و همچنین سقف بدهی های دولتی به میزان 090 میلیارد دلار افزایش می یافت.

به گزارش دویچه وله اگر تا روز سه شنبه (2 اوت) توافقی بر سر بودجه در آمریكا میان دموكرات ها و جمهوریخواهان صورت نگیرد، دولت آمریكا در برابر این تصمیم قرار خواهد گرفت كه هزینه های جاری دولت را به گونه ای رادیكال كاهش دهد. به گفته كاخ سفید، وزارت دارایی آمریكا مشغول آماده ساختن طرحی در این زمینه است.

بانك های بزرگ آمریكایی هشدار داده اند كه ناتوانی دولت آمریكا برای پرداخت یا تنزل جایگاه اعتبار مالی آن، «ضربه ای وحشتناك» به ثبات بازارهای مالی، ارز و اقتصاد وارد می كند.

كریستین لاگارد، رئیس صندوق بین المللی پول نیز هشدار داده است كه در صورت ادامه بحران بودجه در آمریكا، دلار می تواند نقش خود را به عنوان ارز اصلی در معاملات بازارهای جهان از دست بدهد.

همچنین رابرت زولیك رئیس بانك جهانی با ابراز ناخرسندی از وضعیت موجود در سیستم سیاسی آمریكا گفت: ایالات متحده با آتش بازی می كند، كاخ سفید اعلام كرده مخالف مصوبه مجلس نمایندگان است و آن را وتو می كند.

هیلاری كلینتون می گوید: اقدام كنگره می تواند باعث كاهش كمك های مالی آمریكا در خارج شده كه به نوبه خود برنامه های سیاسی و استراتژیك واشنگتن در مناطق حساس دنیا را تضعیف می كند. بنابراین ما در مقابل اقدام كنگره می ایستیم و رئیس جمهور را به وتوی مصوبه اخیر تشویق كردیم.

روزنامه وست دویچه الگماینه چاپ آلمان هشدار داد: بحران اقتصادی جدید آمریكا می تواند به اغتشاش و هرج و مرج در بازارهای جهانی منجر شده و آمریكا را وارد مرحله سخت ركود اقتصادی كند.

رسانه های چینی با حمله به ایالات متحده، هشدار داده اند كه اگر آمریكا نتواند دیون خود را پرداخت كند اقتصاد جهانی بار دیگر در ركود فرو خواهد رفت. چین بزرگترین دارنده اوراق بهادار آمریكا است كه ارزش آن بالغ به 6101 تریلیون دلار می شود.

روزنامه خلق، ارگان حزب كمونیست چین، با هشدار نسبت به پرداخت نشدن احتمالی دیون و بدهی های دولت آمریكا نوشت: اگر این اتفاق بیفتد دلار آمریكا ضربه خواهد خورد و موجب روانه شدن سیل خروشانی، از پول نقد در اقتصاد جهانی خواهد شد كه به نوبه خود باعث تورم در كشورهایی نظیر چین می شود.

*بدبیاری های آل سعود در منطقه با خروج اشغالگران عراق كامل می شود

رژیم عربستان سعودی شدیداً از خروج اشغالگران عراق هراسان است.

به نوشته روزنامه آلمانی ولت، تصمیم آمریكا برای خروج نظامیان خود از عراق، موجب نگرانی عربستان سعودی شده كه هراسان است نفوذ بیشتر ایران را در پی داشته باشد.

این روزنامه نوشت: عربستان سعودی فرصت نفوذ را در عراق بعد از سقوط صدام حسین از دست داد و اكنون با تصمیم واشنگتن به عقب نشینی نیروهای این كشور از عراق نگران افزایش نفوذ تهران است. پیش از این هم پیمانان ریاض در منطقه از جمله حسنی مبارك، بن علی و علی عبدالله صالح سقوط كرده اند و پایه های هم پیمانان دیگر در بحرین، مغرب و اردن نیز با اعتراضات مردمی به لرزه درآمده است.

روزنامه ولت آلمان با بیان اینكه پادشاه عربستان نگران ایران در مقابل دروازه های خود است، افزود: با اینكه آمریكا و حكومت های پادشاهی خلیج فارس از ایران واهمه دارند، ولی عربستان سعودی از تشكیل یك عراق دمكراتیك با اكثریت شیعه نیز نفرت دارد. این نگرانی فقط به خاطر قدرت ایران نیست، بلكه به این دلیل است كه قشر بزرگی از جمعیت عربستان سعودی شیعه بوده و اغلب در مناطق نفت خیز این كشور زندگی می كنند.

ولت می نویسد: آمریكا بعد از سقوط صدام حسین بر عربستان برای حضور سیاسی و اقتصادی در عراق فشار وارد كرده بود. مقامات سعودی این فشارها را نادیده گرفتند. عربستان به این دلیل قصد برقراری تماس با عراق را ندارد كه این كشور و دیگر كشورهای منطقه مانند اردن عملاً هیچ نفوذی بر بغداد نداشته و میدان را به ایران واگذاركرده اند.

روزنامه آلمانی اضافه می كند: عربستان نگران بازگشت عراق به جایگاه خود در تولید نفت بعد از حل مشكل زیرساختی در صنایع نفت است. ریاض نگران است كه قیمت های بالای نفت موجب تقویت اقتصاد عراق و ایران
و گسترش نفوذ آنها در منطقه شود.

*آقا عكس نگیر! مجلس ختم كه عكس گرفتن نداره!

«برنامه برگزار شده از سوی اردشیر امیر ارجمند تحت عنوان سفیران سبز امید بیشتر به مجلس ترحیم شبیه بود تا یك نشست سیاسی و تخصصی».

وبلاگ ضد انقلابی «خودنویس» به نقل از یكی از شركت كنندگان در مراسم ترتیب یافته از سوی امیر ارجمند و رجب مزروعی نوشت: آنچه من دیدم بیشتر به یك مجلس ترحیم می مانست تا نشست! با همان بی نظمی ها با حضور حداكثر بیست تا سی نفر از بچه های سبزی كه اخیراً به فرانسه آمده اند، همچون مزروعی و همه راه ها به سراج میردامادی ختم می شد. امیر ارجمند متكلم وحده بود.»

نویسنده گزارش با بیان اینكه «امیرارجمند حاضر به مصاحبه نشد و خبرنگاران را به سراج میردامادی (از مدیران وزارت كشور در دوره خاتمی) ارجاع می داد،» می افزاید: با نیم ساعت تأخیر رسیدم اما وارد سالن كه شدم، سه چهار نفر بیشتر نیامده بودند. جلسه با دو ساعت و بیست دقیقه تأخیر آغاز شد. موضوع دعوت، نشست چهار روزه «سفیران سبز امید» در پاریس بود كه براساس دعوتنامه ای برای برخی از روزنامه نگاران ارسال شده بود. اما آنچه كه من دیدم بیشتر به یك مجلس ترحیم می مانست تا نشست! با همان بی نظمی ها؛ مجلس ختمی با حضور حداكثر بیست تا سی نفر از بچه های سبزی كه اخیراً به فرانسه آمده اند روح الله شهسوار جلسه را آغاز و شرح مختصری از اهداف برپایی این نشست را ارائه كرد.

اهدافی كه چیزی از آن مشخص نبود. اهدافی گنگ همراه با شعارهایی كه بیشتر به محفل های شبانه دوستان شبیه بود تا یك نشست تخصصی. امیر ارجمند هم یك سری حرف های كلی زد بی آن كه راجع به نشست مطلبی بیان كند.

گزارشگر خودنویس با تأكید بر عدم استقلال رأی و سردرگمی اردشیر امیرارجمند می نویسد: مادام كه سراج میردامادی نبود، جلسه هم جلسه نبود با وجود این كه امیر ارجمند زودتر آمده بود یكی از روزنامه نگاران با سابقه نزد امیر ارجمند رفت و از وی خواست كه با او گفتگو كند. اما امیر ارجمند باز هم گفت كه بدون اذن سراج میردامادی كاری نمی كند. آن روزنامه نگار با سابقه نیز قید این گفتگو را زد و من شنیدم كه به دوستش می گفت پس هدف از این دعوت «با اصرار» صرفاً گرفتن «بیعت» بوده است!

این گزارش حاكی است: موضوع دیگری كه در این مجلس ترحیم واضح بود، تلاش مذبوحانه برای امنیتی جلوه دادن فضا بود! اینكه عكس نگیرید، فیلم نگیرید و قس علیهذا. وقتی علت را جویا شدند گفتند برخی از میهمانان به ایران رفت و آمد دارند و نباید چهره های شان دیده شود. ما كه در بین آن 25 تا 30 نفر چهره خاصی ندیدیم، و تقریباً همه از برو بچه های سبزی بودند كه در این یكی دو ساله به فرانسه آمده بودند به علاوه برخی روزنامه نگاران دیگر چون آقای شاهید و ادیب زاده و نوشابه امیری و هوشنگ اسدی [سلطنت طلب] و... به هر حال كسی اجازه نداشت از شركت كنندگان فیلم و عكس بگیرد. مسأله بعد كه به نظرم بسیار هم مهم بود متكلم وحده بودن امیر ارجمند بود كه ظاهراً قرار بود وی فقط سخنرانی كند و برود و به سؤالات روزنامه نگاران پاسخ ندهد! حالا چرا پیش از این مراسم اصرار داشته اند كه روزنامه نگاران بیایند الله اعلم!
خودنویس در پایان یادآور شده است: این نشست بیش از هر چیز به یك محفل خصوصی و تا حدودی به یك جمع مافیایی شبیه بود. فرصت هیچ مخالفتی را هم ندارند.

در قسمت كامنت های این گزارش نوشته شده است: اگر یك روز یكی دستش به این دانه درشتهای سبزها در خارج مثل آقا امیر و آقا رجب و آقا دامادی رسید؛ بپرسند كه هزینه زندگی و فعالیت های حضرات از جمله تداركات مسافرت ها به اینور و اونور دنیا از چه محلی تأمین می شود.

گفته می شود فیلم و تصاویری از نشست مذكور به روش نامعلومی، در اختیار یكی از مراكز امنیتی در ایران قرار گرفته است.

*از گاوداران تا مادران شیرده همه به فلاكت اسرائیل پی برده اند!

منوشه امیر دلایل به هم ریختگی اقتصادی در رژیم صهیونیستی را كه باعث اعتراض های عمومی شده، كشف كرد.

وی ضمن مقاله ای كه از سوی وبسایت رادیو اسرائیل منتشر شده، از درآمد بسیار بالای اسرائیل خبر داد بی آن كه اذعان كند این پول عمدتا به واسطه كمك های كلان چند ده میلیارد دلاری آمریكا و صهیونیسم بین المللی تامین می شود. وی سپس به تظاهرات اعتراض های عمومی اخیر در اسرائیل پرداخته و در توجیه علت آشفتگی اقتصادی اسرائیل می نویسد: معترضان چند مطلب را نادیده می گیرند اول اینكه بیش از یك سوم از درآمد و بودجه سالیانه اسرائیل صرف امور نظامی می شود. واقعیت دوم كه هزینه های كلان برای اسرائیل دارد آن است كه اسرائیل مهاجرپذیر است و هر سال باید برای تازه واردها مسكن و كار تامین كند كه این نیز هزینه كلانی دارد (منظور منوشه امیر یهودیانی است كه از آفریقا و اروپا و آسیا به فلسطین اشغالی منتقل می شوند تا جمعیت نداشته رژیم اشغالگر قدس تامین و ملتی كه وجود خارجی ندارد ساخته شود).

همكار رادیو اسرائیل اضافه كرد: به این دو واقعیت كه در برخی سال ها حدود دو سوم از بودجه اسرائیل را می بلعد، باید واقعیت سومی را نیز افزود و آن این كه اسرائیل ده ها میلیارد دلار به كشورهای خارجی بدهكار است و صدها میلیارد شكل(واحد پول اسرائیل) به مردم خود بدهی دارد كه بازپرداخت اقساط و بهره آن نیز بخش مهمی از بودجه كشور را می بلعد.

وی همچنین اذعان كرده كه اعتراضات اخیر «از گاوداران تا مادران شیرده و از اجاره نشینان تا پزشكان و حتی سیاستمداران» را شامل می شود.

*روابط آنكارا- تل آویو به دوره حاكمیت لائیك ها برنخواهد گشت

یك كارشناس صهیونیست در امور استراتژیك معتقد است با وجود برخی تحركات برای بهبود مناسبات تركیه و اسرائیل، این روابط بهبودپذیر نیست.

بینحال عنباری معتقد است: تنها چاره اسرائیل این است كه منتظر بماند تا لائیك هایی چون حزب جمهوری در تركیه دوباره به قدرت برسند و روابط به دوره تورگوت اوزال برگردد.

عنباری به روزنامه الوطن گفته است: «آنچه در رسانه ها درباره عادی سازی روابط اسرائیل و تركیه زده می شود و اینكه به زودی هر دوی آنها به سمت روابط استراتژیك سابق بازخواهند گشت بسیار مبالغه آمیز است به گونه ای كه حتی اگر نتانیاهو هم رسما از اردوغان بابت كشته شدن 9 تبعه ترك عذرخواهی كند و بگوید حاضر است كه بابت آن غرامت بپردازد باز هم روابط تل آویو- آنكارا بهبود نخواهد یافت.»

این تحلیلگر صهیونیست گفت: «امكان دارد نتانیاهو از تركیه براساس یك سیاست تاكتیكی عذرخواهی كند ولی این بدان معنا نیست كه مصالح آنكارا و تل آویو با یكدیگر تعارض نداشته باشد برای اینكه مانورهای سیاسی تركیه بسیار گسترده تر از هر كشور عربی مانند مصر است كه با اسرائیل توافق نامه های سیاسی و امنیتی دارد. تركیه تلاش می كند كه به یك كشور قدرتمند با نفوذ بالای منطقه ای در منطقه تبدیل شود و حتی اگر بگوییم به فكر تبدیل شدن به یك ابرقدرت منطقه ای است چندان راه دوری نرفته ایم و این مسئله می تواند از نقش اسرائیل بكاهد و باعث شود تا تل آویو به فكر رقابت با آنكارا بیفتد، چرا كه تركیه می تواند روابط خود را با تهران بسیار عمیق كند و همزمان روابط خوبی را نیز با كشورهای منطقه خلیج فارس به وجود آورد در حالی كه اسرائیل نمی تواند چنین رویكردی را اتخاذ كند.

این كارشناس صهیونیست معتقد است: آنچه تل آویو از نظام پس از مبارك در مصر می خواهد با آنچه تركیه از آنها می خواهد كاملا متفاوت است. آنكارا با اخوان المسلمین در مصر براساس یك برنامه مشترك همكاری نزدیك دارد و می خواهد در آینده روابطش را به گونه ای كه اسرائیل دوست ندارد، گسترش دهد.
با این حال غالب كارشناسان اسرائیلی بر این اعتقادند كه بهتر است دولت نتانیاهو با اردوغان رویكرد آشتی جویانه اتخاذ كند چرا كه در صورت استمرار سردی روابط این اسرائیل است كه زیان خواهد دید. آنها می گویند حتی ممكن است نتانیاهو دست به دامن باراك اوباما، كه روابط خود را با آنكارا در وهله اخیر گسترش داده، شود و از آن بخواهد كه به اردوغان فشار بیاورد كه بدون هیچ گونه پیش شرطی، درخواست غرامت و عذرخواهی ای روابطش با تل آویو را بهبود بخشد.

به تازگی یكی از مشاوران اردوغان از امكان بهبود روابط با اسرائیل و حتی سفر اردوغان به تل آویو خبر داده بود.

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:15
اخبار
یادداشت/«فینان كانینگ‌هام»؛
آمریكا یك «دیكتاتوری» است

خبرگزاری فارس:ایالات متحده یك دیكتاتوری است و آقای اوباما آن قدر نالایق و نامناسب است كه حتی نمی‌توان او را دیكتاتور این مجموعه نامید.


به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، پایگاه‌اطلاع‌رسانی برهان در یادداشتی به قلم فینان كانینگ‌هام، روزنامه‌نگار ایرلندی و نویسنده‌ی گلوبال ریسرچ نوشت: تنها تصویری كه دفتر «باراك اوباما» از ایالات متحده ترسیم می‌كند، نبود دموكراسی در آمریكاست! شاید این گفته برای بسیاری از مردم، نسبتاً عجیب به نظر برسد. این حقیقت كه چهل و چهارمین رییس جمهور آمریكا اولین مرد سیاه پوستی است كه ریاست كاخ سفید را بر عهده گرفته - با آن معماری به سبك دوره‌ی مستعمرات اروپایی و تمام آن خاطرات شرم آور برده داری آفریقایی-گواهی است بر موفقیت دموكراسی در آمریكا، اما بسیاری دیگر بر این باورند كه اوباما چیزی نیست جز یك مترسك فرمانبردار از نیروهای پشت پرده كه منتخب مردم نیستند.

این قدرت نخبگان متحد- تجاری، اقتصادی، نظامی- با همان سیاست‌های كهنه‌ای حكومت می‌كنند كه بدون كوچك‌ترین توجهی به شخصیّت در رأس كاخ سفید، وضع شده‌اند. خواه این سیاست‌ها در رابطه با موضوعات اجتماعی، اقتصادی یا امور خارجه باشد. رییس جمهور منتخب، ناگزیر از تمكین راه كارهای از پیش تعییین شده‌ی قدرت‌هایی است كه با رأی مردم انتخاب نشده‌اند. این ساختار بی دردسر قدرت بیش‌تر شبیه به دیكتاتوری است تا دموكراسی.

سیاست «جنگ برضد تروریسم» ایالات متحده تصویری بارز از دیكتاتوری سركردگان آمریكایی است. به یاد دارید كه وعده‌های اوباما در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 میلادی بر اساس پایان دادن به جنگ عراق و افغانستان استوار بود. او حتی رقیب خود رییس جمهور وقت، «جورج بوش» را در به‌كارگیری قدرت‌هایی كه به وی اجازه‌ی نابهنجاری‌هایی هم‌چون «گوانتانامو» را داده‌اند و نیز به اجرای سیاست‌های امنیّتی بی‌رحمانه در داخل آمریكا كه نقض حقوق شهروندی بود، متهم كرد.

اوباما در سخنرانی افتتاحیه‌ی خود - كه اندكی بعد، ‌دوباره در قاهره تكرارشان كرد- بر این نكته اذعان داشت كه با نظارت وی، ایالات متحده سیاست‌های خارجی خود را از نو خواهد نوشت؛ یعنی از سیاست‌های ارتش سالاری بوش فاصله گرفته و در حل و فصل اختلافات با جمعیّت مسلمان به خصوص ایران، روشی نوین اتخاذ خواهد كرد. اوباما با سخنی به ظاهر از ته قلب اظهار داشت: «اگر آن‌ها مشت خود را بگشایند، ما دست خود را دراز خواهیم كرد.»

اما از هر جهت، اوباما از تمامی وعده‌های به ظاهر مخالف با «جنگ برضد تروریسم» خود خروج كرده است. به راستی كه ایالات متحده با نظارت اوباما، سیاست‌های ارتش سالارانه‌ی خود را گسترش داده است. این سیاست‌ها از این باور كه «افراط‌گرایی جهان اسلام دموكراسی غرب را تهدید می‌كند» سرچشمه می‌گیرند. اوباما برای از بین بردن سیاست‌های شدید امنیّت داخلی نه تنها اقدامی به عمل نیاورده بلكه به ظاهر آن را گسترش داده است. او هنوز فریب‌كاری‌های رییس جمهور قبل از خود را در كشمكش با ایران و ادعاهای او درباره‌ی خواسته‌های هسته‌ای ایران كه به غلط، بخشی از «افراط گرایی اسلامی» خوانده می‌شد را ادامه می‌دهد. چنین چرخش فضاحت باری از تمامی وعده‌های انتخاباتی خود، گواهی كاملاً آشكار بر این مطلب است كه آن‌كه در رأس قدرت كاخ سفید قرار دارد قانون‌گذار نیست بلكه صرفاً قوانینی را دنبال می‌كند كه دیگرانی كه منتخب مردم نیستند وضع كرده‌اند.

با انتشار خبر قتل عام در نروژ كه طی آن هفتاد نفر در حمله‌ای مسلحانه و انفجار دو بمب كشته شدند، به جای واكنش مانند یك رهبر سیاسی مستقل، اوباما همانند آدمكی در دست سیستم قدرت پشت صحنه عمل كرد. اگرچه ساعاتی پس از این شقاوت معلوم شد كه مجری این جنایت یك نروژی مو بور فاشیست با عقاید كاملاً اسلام‌هراسانه بوده است اما اوباما با واكنش‌های خود بلافاصله سعی داشت القا كند كه مسؤول این حمله، تروریسم اسلامی است.

اوباما در سخنرانی كاخ سفید خود اظهار داشت: «این فاجعه برای جهانیان یادآور این مطلب است كه تمامی جامعه‌ی جهانی باید در پیش‌گیری از چنین حملاتی اقدامی به عمل آورد و باید هم از لحاظ اطلاعاتی و هم در پیش‌گیری از چنین حملات وحشت‌انگیزی اقداماتی مشترك انجام دهیم.»

شاید وی كلمه‌ی «تروریسم اسلامی» را به كار نبرده باشد اما روشن است كه در صدد القای این فاجعه در حكم بخشی از «جنگ برضد تروریسم» است كه باز تفكرات را متوجه تروریسم اسلامی خواهد كرد. این تنها دیدگاه اوباما نیست. نخست وزیر انگلیس، «دیوید كمرون» نیز با بیان این كه سازمان اطلاعات انگلیس در شناسایی مجرمین به همتایان نروژی خود كمك خواهد كرد، به سرعت وارد عمل شد. سخن وی نیز حاكی از این بود كه مجرمین به تشكیلاتی بین‌المللی وابسته‌اند. واژه‌ی «مجرمین» در سخنرانی مربوط به جنگ برضد تروریسم كنایه از تشكیلات اسلامی است!

رسانه‌های خبری ایالات متحده و انگلیس سریعاً به پیش داوری‌هایی پرداختند و اعلام كردند نیروهای نروژی باید در مقابله با «القاعده» و دیگر گروهك‌های «جهادی» وارد عمل شوند. چنین واكنش‌های غلط، گسترده و كوركورانه از سوی رهبران سیاسی و رسانه‌های غرب-كه به اصطلاح مطبوعات آزادند- همه گواه این مطلب است كه ذهنیّت اسلام هراسی و جنگ برضد تروریسم چگونه در هم تنیده شده است. نتایج چنین رویكردی بسیار آزار دهنده است. در ابتدا، این ذهنیّت از سوی مقام‌های سیاسی و رسانه‌های غربی صرفاً باعث گسترش اسلام هراسی در این جوامع است. در سراسر اروپا، بلافاصله پس از واقعه‌ی نروژ گزارش‌های حاكی از حملات انتقام‌جویانه برضد شهروندان عادی مسلمان به گوش رسید كه بدون شك ناشی از روش غلط و مغرضانه‌ی سیاست مداران و رسانه‌ها در خصوص این واقعه، نسبت به اسلام گرایان است.

مسأله‌ی آزار دهنده‌تر این است كه ذهنیّت جنگ برضد تروریسم كه حكومت‌ها و رسانه‌های غربی در ده سال گذشته به راه انداخته‌اند، فاشیست‌های جامعه ستیز و دیوانه‌ای هم‌چون «اندرس بهرینگ بریویك» را خلق كرده است. كسی كه مجری قتل عام نروژ بود. بریویك و دیگرانی مانند او در این اندیشه‌اند كه باید از اروپا و ایالات متحده در برابر تهدید اسلامی دفاع كرد. چنین منطقی به خودی خود شكل نمی‌گیرد بلكه نتیجه‌ی مورد انتظار ذهنیّت جنگ برضد وحشتی است كه حكومت‌ها و رسانه‌های غربی ده سال است به خورد شهروندان خود می‌دهند.

بُعد ناراحت كننده‌ی قضیه این است كه اكثریت شهروندان غربی نه با نهضت‌های دروغین رسانه‌ها و حكومت‌های خود و نه با افراط‌گرایی اسلامی كه آن‌ها ادعا می‌كنند، متقاعد نمی‌شوند. بیش‌تر مردم به این درك رسیده‌اند كه هرچه به نام افراط‌گرایان مسلمان تمام می‌شود یا ساخته‌ی سازمان‌های اطلاعاتی غرب و یا واكنشی برضد امپریالیسم غرب است. به همین خاطر است كه وعده‌های واهی انتخاباتی اوباما جهت خاتمه دادن به جنگ‌های جنایی آمریكا و بازنگری سیاست‌های خارجی با شاخص‌های مردمی‌تر و منطقی‌تر، باعث رأی مردم به او شد.

بُعد دردناك‌تر قضیه این است كه، همان‌طور كه انتخاب بیهوده و نالایق اوباما نشان می‌دهد، ایالات متحده (و نوكران غربی‌اش) بیش‌تر به سوی ورشكستگی، جنگ‌های جنایی و متجاوزانه پیش می‌روند كه قربانیان و آشوب اجتماعی داخلی و خارجی بیش‌تری را به دنبال دارد و تمام این‌ها به خاطر نبود دموكراسی در ایالات متحده (و هر جایی دیگر در غرب) است. ایالات متحده یك دیكتاتوری است و آقای اوباما آن قدر نالایق و نامناسب است كه حتی نمی‌توان او را دیكتاتور این مجموعه نامید

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:13
اخبار
امام مخالف نمایش آتش زدن پرچم آمریكا بود؛
انبارلویی: محمد هاشمی برای ادعای خود سند ارائه كند

خبرگزاری فارس: مسئول سیاسی حزب موتلفه اسلامی گفت: محمد هاشمی برای ادعای خود در خصوص عدم نمایش به آتش كشیدن پرچم آمریكا در تلویزیون به نقل از امام (ره)بایستی سند معتبری ارایه دهد.


به گزارش خبرنگار فضای مجازی خبرگزاری فارس، كاظم انبارلویی مسئول سیاسی حزب موتلفه اسلامی در گفتگو با باشگاه خبرنگاران با اشاره به ادعای جدید محمد هاشمی در خصوص عدم نمایش به آتش زدن پرچم آمریكا از صدا و سیما در زمان ریاست او به نقل از امام(ره) گفت:‌ هر مطلب و متنی كه به نقل از امام(ره) از سوی اشخاص در رسانه ها منتشر می شود بایستی دارای مستندات قانونی باشد.

انبارلویی افزود: تاكنون بنده هیچ گونه نقل و قولی از جانب امام (ره)در راستای عدم نمایش به آتش كشیدن پرچم آمریكا در تلویزیون نشنیده ام لذا محمد هاشمی برای اثبات ادعا خود در این خصوص بایستی دست خط، امضا، صدا و تصویری را از امام ارایه دهد.

معاون سیاسی حزب موتلفه سلامی خاطرنشان كرد: آتش زدن پرچم آمریكا در نظام جمهوری اسلامی ایران در راستای محكوم كردن جنایات این كشور است.

انبارلویی اذعان داشت: اعمال جنایاتی همچون انهدام هواپیمای مسافربری ایران در خلیج فارس و رقم زدن جنگ 8 ساله و اقدامات اینگونه خشم ملت ایران را از دولتمردان آمریكایی در حد بالایی قرار داده است.

وی همچنین با اشاره به آتش زدن قرآن كریم توسط یكی از كشیشان آمریكایی و به تصویر كشیدن این اقدام وقیح در رسانه های خارجی تاكید كرد: آتش زدن پرچم آمریكا نماد سوزاندن شیطان است.

گفتنی است محمد هاشمی اخیرا در مصاحبه با "ماهنامه مدیریت ارتباطات " ادعا كرده كه امام(ره) از آتش زدن پرچم آمریكا ناراحت بوده و برای نمایش آن از سیما به او كه در آن زمان رییس سازمان صداوسیما بوده، اعتراض كرده است.

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:12
اخبار
مجوز ارشاد برای "مرغ خوشخوان " بی‌بی‌سی

خبرگزاری فارس: اخیراً مدیر‌كل موسیقی وزارت ارشاد در حالی از اعطای مجوز به آلبوم جدید محمدرضا شجریان خبر داده كه شجریان پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 و فتنه پس از آن به یكی از خبرسازترین شخصیت‌های غیرسیاسی بدل شد.


به گزارش خبرنگار فضای مجازی خبرگزاری فارس، «هفته‌نامه دانشجویان» در شماره اخیر خود كه شنبه هفته جاری منتشر شده، با اشاره به اعطای مجوز به آلبوم جدید محمدرضا شجریان توسط وزارت ارشاد نوشت: محمدرضا شجریان كه آلبوم مرغ خوشخوان وی مجوز گرفته است بلافاصله پس از بروز فتنه به پای ثابت‌ حضور در رسانه‌های غربی تبدیل شد تا به همراه شخصیت‌های سیاسی اپوزیسیون به تحلیل حوادث پس از انتخابات و تهدید نظام از دیدگاه خودشان بپردازند. اقدامی كه به شدت از سوی بسیاری از طرفداران سابق شجریان مورد سرزنش و انتقاد قرار گرفت و البته با تمجید "ساسی مانكنیست‌ "های تازه با صدای شجریان آشنا شده، روبه‌رو شد.

امروز در حالی وزارت ارشاد دولت احمدی‌نژاد به "مرغ خوشخوان " شجریان مجوز نشر می‌دهد كه وی حتی همین آلبوم را در ایام پس از انتخابات و همین تصنیف را در طعنه‌ای به جمهوری اسلامی اجرا می‌كند.

آنچه در ذیل می‌آید نگاهی اجمالی به رویكردهای سیاسی و اجتماعی محمدرضا شجریان از پیش از انقلاب تا به امروز است؛ شجریانی كه از به ظاهر خواننده انقلابی دیروز به "مرغ خوشخوان بی‌بی‌سی " امروز تبدیل شده است:

كسی نیست كه اندك آشنایی با موسیقی داشته باشد و شجریان را نشناسد،‌ شاید هم بتوان گفت كسی نیست كه ایرانی باشد و شجریان را نشناسد اما . . . .
خسروی آواز ایران؛ تاج تارك موسیقی ایران، زرگر اشعار حافظ، مسلط‌ترین آوازخوان تاریخ موسیقی ایران و . . . عناوینی است كه شجریان در این سال‌ها به دوش می‌كشید.

اما شجریان چه بود و چه شد؟

شجریان همان كسی است كه به گفته خود در همان اوان نوجوانی و هنگامی كه در تظاهرات خیابانی‌ علیه رژیم پهلوی نقش قاری قرآن معترضان به رژیم پهلوی را به‌عهده داشت و در همین دوره و میان مردم مشهد محبوبیت فراوانی به دست آورد.

شجریان در حدود سال‌های 56 و 57 نیز به گفته خود به دلیل ابتذال در رادیو و تلویزیون، صدا و سیمای آن روز را رها كرد و از اجرای برنامه استعفا داد.

اما پس از انقلاب اسلامی در سال 57 كه همه اقشار جامعه در آن حضوری فعال داشتند بسیاری از خوانندگان پیش از انقلاب نتوانستند یا نخواستند با مردم همراه شوند و میان چهر‌ه‌های نامدار تنها دو تن خواستند كه به این موج بپیوندند.

شجریان و ناظری با تأثیر گرفتن از حركات انقلابی محمدرضا لطفی نوازنده تار و آهنگساز برجسته و همچنین هوشنگ ابتهاج (سایه) وارد این عرصه شده و آثار انقلابی بسیاری را در این دوره خلق كردند كه "سپیده " محصول همین دوران است.

رزم مشترك، جانباز، میهن، برادر غرق خون و . . . نیز توسط شجریان با همكاری گروه‌های شیدا و عارف در این دوران ساخته شدند و به اینها اضافه كنید كنسرت‌های استاد شجریان با استاد فرامرز پایور كه اكثراً مضمونی انقلابی داشتند كه از جمله آنها تصنیف زیبای "از خون جوانان وطن لاله دمیده " بود.

اما شجریان رفته رفته و آرام آرام تغییر جهت می‌داد و به سویی دیگر حركت می‌كرد. كاست "بیداد " شجریان با همراهی پرویز مشكاتیان در اوایل دهه 60 تغییر جهت نسبتاً محسوسی را در شجریان خبر می‌داد. آهنگ سنگین مرحوم مشكاتیان روی شعر حافظ (یاری اندر كس نمی‌بینم یاران را چه شد) بیش از آنكه مردم را به یاد رفتن دولت موقت و همفكران شجریان و مشكاتیان بیندازند به اشتباه، برخی‌ها را به یاد "شاه " انداخته بود و اگر نبود دوستی كسانی مثل صادق طباطبایی معلوم نبود آیا هرگز این اثر به بازار می‌آمد یا نه. خود شجریان در راز مانا به حساسیت‌ها بر "بیداد " اشاره می‌كند و یكی از دلایل بازداشتنش را در آن سال‌ها همین حساسیت‌ها می‌داند.

شجریان پس از این سال‌ها آستان جانان، سر عشق، نوا، دستان، قاصدك، آسمان عشق، یاد ایام، شب، سكوت كویر، شب وصل، معمای هستی، دل مجنون، نوا، در خیال، خلوت گزیده، آهنگ وفا، بوی یاران و چند اثر دیگر را در كنسرت‌های مختلف خود خواند و هرچند اكثراً در ظاهر نمایه‌ای عاشقانه و بعضاً عارفانه داشتند اما همگی از یك سیر فكری آرام شجریان حكایت داشت و اختتام این سیر به آثاری همچون زمستان است و "فریاد " غیرمنتظره بود.

آری شجریان از "سپیده " 57 به "فریاد " رسیده است.

از این رو می‌توان گفت كه نه‌تنها اقدامات اخیر محمدرضا شجریان و مصاحبه‌های او با بی‌بی‌سی فارسی و صدای آمریكا و اظهارات لخت و عریان وی علیه نظام تعجب‌آور نبود بلكه روال منطقی انحراف فكری وی از سال 60 به بعد چنین فرجامی را محتوم جلوه می‌داد.

صد البته كه به اعتقاد نگارنده انحراف شجریان به دلیل چهره هنری وی و از آن روی كه مردم او را یك چهره فرهنگی می‌شناسد تا سیاسی، بسیار دیرتر از همفكران لیبرال خود یعنی مهندس بازرگان و رفقایش به چشم آمد.

شجریان كه شاید به دلیل عدم بصیرت سیاسی و به احتمال بیشتر با این توهم كه مردم را همراهی می‌كند در برهه‌های مختلف به موضع‌گیری‌های عجیب روی آورده است، در برهه اخیر نیز با همین توهم، خبط بزرگی را مرتكب شده و ان‌شاءالله نادانسته در آغوش دشمنان ملت جای گرفته است.

شجریان كه در مصاحبه خود پس از كنسرت باشكوه "همنوا با بم " مدعی می‌شود كه در آثارش می‌توان تاریخچه تغییر و تحولات اجتماعی ایران بعد از انقلاب را مشاهده كرد، یا تغییر و تحولات اصلی اجتماعی كشور را نمی‌بیند و یا نادیده می‌انگارد.

شجریان كه در ایام پس از انتخابات 88 میان موج خبری رسانه‌های غربی گرفتار شده و فرصتی برای اندیشیدن به خود نمی‌دهد در حالی به‌زعم خود برای همراهی با ملت ایران به صدای آمریكا و بی‌بی‌سی فارسی روی آورده كه گویا نمی‌داند اكثر بدبختی‌های این ملت نتیجه توطئه‌های همین آمریكا و انگلیس است.

معلوم نیست شجریان كه آثار خود را تغییر و تحولات اجتماعی بعد از انقلاب ایران می‌داند، با چه توجیهی در جریان اقدام ناو آمریكایی در سرنگون كردن هواپیمای ایرباس ایرانی و به شهادت رساندن تعداد زیادی از هم‌میهنانمان هیچ اقدامی انجام نداد و گویا این روز از تاریخ به هیچ وجه در تقویم شجریان وجود نداشت.

شجریان كه در جریان فوت یادگار امام حاج احمد آقای خمینی ذیل بیانیه‌ای كه تقریباً همه هنرمندان كشورمان در تسلیت وفات ایشان صادر كردند را با این توجیه كه: "نمی‌خواهم وارد سیاست باشم " امضا نكرد باید پاسخ دهد كه ملت باید قسم حضرت عباس او را باور كنند یا دم خروسی را كه در جریان آلبوم بیداد در رثای بازرگان خوانده شد؟ ملت باید توجیهات مذكور شجریان را باور كنند یا مصاحبه‌های عجولانه و نابخردانه وی را با بی‌بی‌سی و صدای آمریكا؟

در نهایت اینكه هرچند استاد شجریان از صدایی زیبا برخوردار است و تمرین‌های طاقت‌فرسای روزانه 11 ساعت از وی استادی تمام‌عیار در زمینه موسیقی كلاسیك ایرانی ساخته است، اما عدم بینش سیاسی از وی چهره‌ای به جای گذاشته كه به راحتی مورد سوءاستفاده بیگانگان قرار گیرد.

شجریان كه مسلماً بخش عظیمی از طرفداران خود را باید میان 25 میلیون رأی دهنده به احمدی‌نژاد و در قشر متوسط به پایین جامعه جست‌وجو كند این روزها ناجوانمردانه علیه این طرفداران خود به نفع یقه چاك‌ كنندگان خواننده‌های تازه به دوران رسیده سطح پایینی همچون ساسی مانكن و . . . می‌تازد و همین امر موجب دلخوری بخش وسیعی از طرفداران پروپاقرص وی شده است.

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:11
اخبار
اخبار ویژه كیهان؛
كشف جریان انحرافی در فتنه سبز!

خبرگزاری فارس: مواضع پرنوسان شورای هماهنگی سبز باعث تردید بیشتر نسبت به هویت گردانندگان آن در میان رسانه های وابسته به اپوزیسیون شده است.


به گزارش خبرنگارگروه فضای مجازی خبرگزاری فارس، روزنامه كیهان ستون اخبار ویژه امروز سه شنبه خود را به موضوعات زیر اختصاص داد:

*از همان كه می ترسیدیم بر سرمان آمد قاهره در تصرف اسلامگرایان

مشاهده روحیات و شعارهای اسلامی انقلابیون مصری از نزدیك، باعث افسردگی یكی از عناصر سلطنت طلب مقیم آمریكا شد.

مهرانگیزكار با اشاره به تظاهرات بزرگ مردم مسلمان مصر در جمعه گذشته كه از نزدیك شاهد آن بوده، تصریح كرد: انقلاب مصر برخلاف پیش گویی سكولارها و به شكل اسلامی پیش می رود.

وی ضمن گزارشی از قاهره نوشت: حالا میدان التحریر در تصرف اسلامگراهاست. امروز 29 جولای نخستین روز از 10 روزی است كه در قاهره خواهم بود. میدان تحریر در روز جمعه میزبان مردمی بود كه به مناسبت آخرین جمعه پیش از حلول ماه رمضان گرد آمده بودند. ذات این تظاهرات، دینی- سیاسی بود. جمعیت بیشتر مذهبی بود تا سكولار و همین شكل ظاهری اشارتی بود بر آنچه در راه است. برخلاف پیشگوئی های مفسرانی كه تاكنون از آینده سیاسی مبتنی بر لیبرالیسم و سكولاریسم (جدائی دین از حكومت) در مصر گفته و نوشته اند، نماز این جمعه در میدان تحریر معنای تازه ای یافت و پیامهائی كه برای دیگر نیروهای سیاسی مانند شورای عالی نظامیان و سكولارها و لیبرالهای فعال در عرصه سیاست مصر ارسال شد بیشتر به تفسیر مفسران حكومتی ایران و نظرات مدیران سیاسی جمهوری اسلامی ایران نزدیك بود تا به آن خوشبینی كه در نظرات منتقدان حكومت ایران و جمعی از مفسران غربی از هر دسته و گروه موج می زند و درآمیخته است به این آرزو كه گویا هر آنچه در تحولات سیاسی و اعتراضی منطقه می گذرد به شدت با تقاضا برای قانونی شدن احكام شریعت و تأسیس حكومت اسلامی در تعارض است. امروز شعارهایی داده شد كه از این تفسیرها دور بود.

این ضد انقلاب فراری و سلطنت طلب می افزاید: شنیده شد كه امروز جمعیت مذهبی از آرزوهای خود برای تأسیس یك دولت اسلامی سخن گفت و از درخواست خود برای قانونی شدن احكام شریعت پرده برداشت.

سخنران ها بسیار سنجیده حرف می زدند و در همان حال كه بر آزادی (حریت) تأكید داشتند اضافه می كردند «الا و مادام كه با احكام شریعت در تضاد نباشد.»

وی در ادامه گزارش خود كه از سوی «روزنت» منتشر شده، تصریح می كند: در هر حال تا غروب آخرین جمعه پیش از حلول ماه رمضان، میدان تحریر حرف آخر را زده است. امروز یكدست در تصرف رهبران مذهبی بود كه دیگر نیروها را از تفرقه و چندگونگی در اندیشه سیاسی كه با احكام شریعت در تعارض است برحذر می داشتند و آنان را به اتحاد فرا می خواندند: مشاوران نیروهای مذهبی هركه هستند، كهنه كارند و دانسته اند اگر نیروهای مذهبی در آخرین جمعه پیش از ماه رمضان در تحریر خودنمائی كنند، دستكم تا عید فطر كه خوردن و آشامیدن در میدان تحریر ممكن می شود، لیبرالها و سكولارها نمی توانند با آنان هماوردی كنند. اگر آن نیروهای بازی خورده كه از امروز به بعد با رهبران مذهبی بسیار حرف دارند روزه خواری كنند و شعار بدهند، بازی را بكلی می بازند و به كفر و الحاد متهم می شوند، اگر هم با زبان روزه زیر آفتاب جولای قاهره با هدف خنثی سازی تحركات امروز در میدان تحریر جمع بشوند كه از حال می روند و می میرند و كاری از پیش نمی برند.
این سلطنت طلب ابراز نگرانی كرده كه ماجرای انقلاب اسلامی نهایتا در مصر نیز تكرار شود. گزارش مهرانگیز كار از اسلام خواهی انقلابیون مصر در حالی منتشر می شود كه چند روز پیش سالگرد مرگ محمدرضا پهلوی بود اما فرح پهلوی به خاطر ترس از آتش خشم انقلابیون مصر، شركت در مراسم سالانه را لغو كرد و از سفر به قاهره منصرف شد.

*مگر اصلاح طلبان مرده اند كه دیگران بخواهند براندازی كنند؟!

محمدرضا خاتمی اذعان كرد برادرش به هنگام ریاست جمهوری با یك جن گیر دیدار و گفت وگو كرده است.

رضا خاتمی در گفت وگو با روزنامه زنجیره ای اعتماد گفت: اوایل روی كار آمدن دولت اصلاحات، شخصی را به ملاقات آقای خاتمی آوردند و عنوان كردند آدم خیلی مؤمن و متدینی است و غیب می داند. آن فرد به آقای خاتمی گفت شما رای بالایی آورده اید و من می خواهم سه جن همراه شما كنم. آقای خاتمی هم می خندد و می گوید: «جن؟! من یزدی هستم و از جن می ترسم، من یزدی و جن؟! اگر جن همراه من باشد، سكته می كنم.» آن فرد هم می رود و دیگر ارتباطی با آقای خاتمی نداشت.

این اظهارات در حالی است كه پیش از این اصلاح طلبان دیدار خاتمی با جن گیر مذكور را تكذیب كرده بودند.

رضا خاتمی در این مصاحبه همچنین ادعا كرد كه هیچ حكومتی اپوزیسیونی به نجابت و صفا و صلح و علاقه و دلسوزی اصلاح طلبان نداشته و نخواهد داشت.

دبیركل معزول حزب مشاركت این را هم تصریح كرده كه «جریان غالب خارج كشور، جریان همراهی و همگامی و هماهنگی با اصلاح طلبان در داخل كشور است و خط و نقشه راه یكی است.»

او درباره این پرسش خبرنگار كه « یعنی جریان اصلاحات یك سری از افراد براندازی را هم جذب كرد؟»، می گوید: «در حقیقت صدای بخش قابل توجهی از نیروهای خارج كشور كه ساكت بودند را هم درآورد. حال شاید خیلی توفیری در شعار آقای خاتمی یعنی تبدیل معاند به مخالف و مخالف به منتقد نداشته ایم اما واقعیت های درون كشور آنچنان آشكار شده است كه امروز صدای غالب نیروهای خارج از كشور، اصلاح طلبی است. صدای تغییر و تحول است اما صدای براندازی و تحریم نیست.

آنچه در این مصاحبه قابل توجه است اولا تصریح وی به تبدیل شدن طیف غالب اصلاح طلبان به اپوزیسیون نظام می باشد و طبیعتا در هیچ حاكمیتی اجازه ورود اپوزیسیون را نمی دهند. ثانیا در نجابت مدعیان اصلاح طلبی همین بس كه علنا با جریان های معارض ضدانقلاب و مستكبران عالم برای معارضه با جمهوری اسلامی معامله كردند و تن به آتش افروزی و آشوب افكنی و معارضه با ارزشهای اصیل اسلامی و انقلابی دادند كه وقیح ترین آنها ماجرای تیرماه 78 و 10 سال بعد در ماجرای آشوب خیابانی و حرمت شكنی از قانون اساسی، جمهوری اسلامی، مبانی اسلامی و نهایتا شكستن حریم امام حسین(ع) در روز عاشورا بود. محمدرضا خاتمی توضیح نمی دهد كه طیف متبوع آنها به عنوان اپوزیسیون جمهوری اسلامی دقیقا با چه معارض و مخالف است؟ جمهوریت و رای مردم یا اسلامیت نظام و یا هر دو؟

نكته سوم نیز این است كه اپوزیسیون برانداز جذب اصلاح طلبان نشده بلكه این جریان مدعی اصلاح طلبی بودند كه دست ها را در برابر جریان معارض و ضدانقلاب برانداز بالا بردند و تبدیل به كارگزاران آنها شدند. در كدام قاموس سیاسی، نام آشوبگری، اردوكشی خیابانی، مقابله با رای و تن ندادن به مكانیزم های قانونی و همكاری با تروریست ها و جنایتكاران و هماهنگی با دشمنان خونی یك ملت (از جمله اسرائیل و آمریكا) را می توان «اصلاح طلبی» نهاد و اگر اینها اصلاح طلبی است، پس «براندازی» كدام است؟!
و بالاخره باید گفت برخی تندروهای منافق خود به جن و ابلیس درس می دهند و منافقین قدیمی باید پیش آنها آداب و فنون خیانت و جنایت را بیاموزند و از این جهت شاید لازم باشد جای شاگرد و استاد عوض شود.


*سركرده منافقین كدام گوری رفته است؟

«مسعود رجوی كجاست»؟ یك پایگاه اینترنتی وابسته به شماری از جداشدگان گروهك منافقین به بهانه این سوال، به ورشكستگی و فلاكت این گروهك تروریستی پرداخت.

«اینترلینك» نوشت: كسانی كه به تازگی توانسته اند از پادگان فرقه ای اشرف فرار كرده و به دنیای آزاد قدم بگذارند می گویند كه طرح سوال «مسعود رجوی كجاست؟» در مناسبات سازمان، مرز سرخ عبور ناپذیر محسوب شده و هر كس در هر سطحی چنین سوالی مطرح كند قبل از اینكه پاسخی دریافت كند فورا به عامل نفوذی رژیم ایران متهم شده و زیر تیغ توهین و افترا خواهد رفت. افراد جدا شده از فرقه می گویند كه «رجوی كجاست» در ذهن تمامی افراد یك سوال جدی است ولی اینكه فرقه رجوی از طرح این سوال فوق العاده ساده و طبیعی حتی در بالاترین سطوح سازمان این چنین وحشت دارد، سوال مهمتری است كه جای بحث دارد.

پایگاه اینترنتی مورد اشاره همچنین می نویسد: برای ما و خیلی های دیگر دانستن محل اقامت مسعود رجوی اصلا حائز اهمیت نیست. برخی می گویند او در سنگرهای بتونی پادگان اشرف مخفی است. عده ای معتقدند كه او همچون مابقی صدامی ها به اردن رفته و در كنار آنان در آنجا مستقر می باشد. تعدادی هم چنین ارزیابی می كنند كه او به نقطه ای در اروپا یا هر جای دیگر نقل مكان كرده و كلا زیاد هم در امور سازمان مجاهدین خلق نقش بازی نمی نماید و با ثروت های هنگفتی كه طی این سالیان جمع كرده مشغول زندگی خودش است. او در هر كجا كه اقامت گزیده باشد مهم نیست. مهم این است كه فرقه او فعلا در حال متلاشی شدن است و او در چنین موقعیت خطیری از صحنه غایب بوده و خود را پنهان كرده است.

اینترلینك با طرح این سوال كه «راستی رجوی نه به لحاظ فیزیكی بلكه به لحاظ سیاسی و به قول خودش مبارزاتی در حال حاضر در چه نقطه ای قرار گرفته و از حرفهای اولیه خود و فرقه اش چقدر فاصله دارد»، نوشت: هر كس در درون تشكیلات بپرسد كه «رجوی كجاست»، در قدم بعدی حتما سوال خواهد كرد كه سازمان مجاهدین خلق در صحنه سیاسی ایران و منطقه كجاست و در كنار چه كسانی و در مقابل چه كسانی قرار گرفته و این چقدر با شعارهای اولیه سازمان كه موجب جذب بسیاری از اعضای فعلی و گرفتار شدن آنان در دام یك فرقه مخرب كنترل ذهن شد فاصله دارد. علت اصلی تابو كردن سوال «رجوی كجاست» دقیقا این است كه مایل نیستند سر سوالات بعدی باز شود و سازمان مجبور به پاسخگویی باشد.

ارگان جداشدگان سازمان منافقین در پایان تاكید كرد: واقعیت این است كه رجوی، به عنوان سركرده عقیدتی سازمان در خطیرترین نقطه تاریخی این سازمان همچون سرفصل های گذشته غایب بوده و فرار كرده است. اگر 30 سال قبل یعنی در 30 خرداد 1360 رجوی نیروهایش را مقابل تیغ فرستاد و خود فرار كرد، حالا به لحاظ سیاسی و فیزیكی پادگان اشرف را در معرض نابودی رها كرده و خود فرار را بر قرار ترجیح داده است و دیگر از آن شعارها و باد به غبغب انداختن های زمان صدام حسین خبری نیست. رجوی در 30 خرداد 60 با دست به سلاح بردن و آغاز عملیات تروریستی، مشروعیت سیاسی خود را از دست داد. او در خرداد 1365 با رفتن به عراق و تبدیل شدن به مزدور صدام حسین، مشروعیت اجتماعی خود را نیز از دست داد و منفور خاص و عام شد. و اما در سال 1382 با سرنگون شدن تنها حامی دولتی اش یعنی صدام حسین، روند از دست دادن حیات فیزیكی فرقه اش نیز شروع شد. او همه چیز را از دست داد و فرقه او در حال حاضر حتی به عنوان یك نیروی مزدور هم جایی نداشته و ندارد. در چنین شرایطی آیا بهترین كار مخفی شدن و پاسخگو نبودن نیست؟

*كشف جریان انحرافی در فتنه سبز!

مواضع پرنوسان شورای هماهنگی سبز باعث تردید بیشتر نسبت به هویت گردانندگان آن در میان رسانه های وابسته به اپوزیسیون شده است.

سایت رادیو زمانه در مطلبی با عنوان پروژه تطهیر اصلاح طلبان نوشت: هیچ گاه مشخص نشد اعضای شورای هماهنگی سبز چه كسانی هستند. بیانیه اخیر این شورا نشان می دهد اصلاح طلبان همچنان به افق تیره انتخابات چشم دوخته اند و رویا در سر می پرورانند.

این پایگاه مجازی همچنین نوشت: با توجه به اینكه شورای هماهنگی سبز امید به دلیل عدم شفافیت و اینكه به طرز مشكوكی عنوان می كنند كه همه اعضای آن در داخل ایران به سر می برند و همچنین به گفته مجتبی واحدی، مهدی كروبی هیچ نماینده ای در این شورا ندارد، استقبال عمومی از این شورا ناچیز بوده است. حتی با توجه به اینكه فراخوان تظاهرات سكوت سالگرد انتخابات با استقبال روبه رو نشد، اساسا این شورا از مشروعیت برای اظهارنظر از جانب جنبش سبز ساقط می شود. می توانیم یك قدم هم فراتر بگذاریم و بگوییم اینكه مواضع كنونی شورای سبز، با سخنان پیشین سیدمحمد خاتمی هماهنگ شده و وب سایت های اصلاح طلب برای تطهیر چهره سید خندان قلم می زنند (كسی كه در یك سال و نیم نخست شكل گیری جنبش سبز سكوت پیشه كرده بود)، نشانه ظهور جریان انحرافی اصلاح طلب ها در جنبش سبز و عزم آنان در فشار برای تغییر ماهیت جنبش است. فراموش نكنیم به گفته اكبر اعلمی نماینده دور ششم و هفتم مجلس، شورای عالی امنیت ملی به ریاست خاتمی، حبس خانگی آیت الله منتظری را به تصویب رساند.

*او نفوذی نیست یا ما نفوذی نیستیم؟!

شماری از مخالفان مقیم خارج كشور اتهام وارده به احمد باطبی درباره اینكه وی نفوذی وزارت اطلاعات در میان اپوزیسیون است را تكذیب كردند.

این عده كه اغلب آنها افراد گمنام هستند در نامه مشتركی نوشته اند «طرح این اتهامات واهی پروژه جدیدی برای ترور شخصیت فعالان دانشجویی و سیاسی خارج از كشور است... ما به عنوان كسانی كه شاهد فعالیت های این كوشنده سابق دانشجویی و مدافع فعلی حقوق بشر بوده ایم، این گونه اقدامات موهن و غیراخلاقی را محكوم می كنیم. بسی مایه تاسف است فردی كه سالها در زندان جمهوری اسلامی بوده، به ادعای واهی همكاری مستمر با مامورین وزارت اطلاعات و لو دادن مبارزان منتسب گردد. البته ما در این نامه در مقام داوری پیرامون مواضع نظری و كارنامه عملكرد وی نیستیم.»(!)

پای این نامه امضای محسن سازگارا، علی افشاری، فاطمه حقیقت جو، علیرضا نوری زاده، فریبا داودی مهاجر، اكبر عطری و واحدی دیده می شود. شماری از این افراد پس از ماجرای الماس فریب (مدحی) در محافل ضدانقلاب متهم شده بودند كه نفوذی دستگاههای امنیتی ایران هستند.

تارا نیازی نامزد احمد باطبی كه توسط خود وی از كشور گریخت و پس از 2 سال زندگی مشترك با باطبی، اقدام به متاركه كرد به تازگی از احضار باطبی به اف بی آی خبر داده و گفته بود اف بی آی آگاه شده كه نامبرده با برخی ماموران امنیتی ایران در تماس است و دست كم 200 تن از اعضای اپوزیسیون را لو داده است.

*ماله كشی به روش گنده گویی همین نبوغت مارو كشته!

یكی از رابطین محمدرضا مدحی در پروژه اطلاعاتی الماس فریب، نسبت به توان نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران هشدار داد.

امیرحسین جهانشاهی كه ویدئو و عكس های یادگاری متعددی با مدحی گرفته، در اقدامی معنادار به تخطئه جمهوری اسلامی پرداخت و گفت: در طول چند سال گذشته من بارها در مصاحبه های مختلف و به ویژه در كتابم توضیح داده بودم كه چگونه حكومت اسلامی از تمام گروه های تروریستی نظیر حزب الله، حماس، طالبان و... حمایت می كند.

امروز دولت آمریكا بعد از چند سال و مانند همیشه با تاخیر، متوجه شده است كه گروه های تروریستی از حمایت مستقیم و غیرمستقیم حكومت اسلامی بهره مند هستند. بار دیگر تكرار می كنم كه حكومت اسلامی ایران بسیار خطرناكتر از آن چیزی است كه دیویدكوهن، معاون وزیر خزانه داری اعلام می كند چرا كه گروه های تروریستی كه زیر نفوذ حكومت ایران هستند و با آن همكاری می كنند در اكثر كشورهای غربی دست به ذخیره بمب های شیمیایی و بمب های كثیف زده اند برای اینكه در موقع مناسب از آنها استفاده نمایند.

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:10
اخبار
4 ماه گذشت؛
برای سال جهاد اقتصادی چه كردیم؟

خبرگزاری فارس: در چهار ماه اخیر شاید بتوان گفت بیش‌ترین اقدام صورت گرفته در راستای جهاد اقتصادی، تغییر سر برگ نامه‌های اداره‌های دولتی و اضافه شدن عبارت "جهاد اقتصادی " به جای "همت مضاعف، كار مضاعف " در بالای سر برگ‌ها بوده است.


به گزارش خبرنگار فضای مجازی فارس، پایگاه اطلاع رسانی برهان نوشت: مقام معظم رهبری سال 1390 را سال "جهاد اقتصادی " نام نهاده‌اند. "جهاد " به لحاظ لغوی به معنی كوشش، مبارزه و فعالیت است و از دیدگاه عموم به معنی كوششی مضاعف از آن‌چه قبل از آن صورت می‌گرفته، است. پس جهاد اقتصادی را می‌توان كوشش و مبارزه‌ی اقتصادی دانست، تلاشی مضاعف در فعالیت‌های اقتصادی كشور كه به‏طور حتم می‌بایست نتیجه‌اش دست‌یابی به رشد اقتصادی و رفاه بالاتر باشد. با این اوصاف اكنون كه چهارمین ماه از سال 1390 به پایان رسیده، بد نیست تا مروری كنیم كه تا كنون چه اقداماتی در راستای جهاد اقتصادی صورت گرفته و اصولاً چه اقداماتی باید صورت می‌گرفته است.در این مقاله سعی خواهد شد تا با روشن كردن اولویت‌های اقتصاد ایران، به بررسی چگونگی حركت جهاد گونه در امر اقتصاد كشور پرداخته شود.

در چهار ماه اخیر شاید بتوان گفت بیش‌ترین اقدام صورت گرفته در راستای جهاد اقتصادی، تغییر سر برگ نامه‌های اداره‌های دولتی و اضافه شدن عبارت "جهاد اقتصادی " به جای "همت مضاعف، كار مضاعف " در بالای سر برگ‌ها بوده است. افزون بر آن در زمان كلنگ زنی هر پروژه‌ی عمرانی، یادآوری می‌شود كه این پروژه در راستای جهاد اقتصادی طرح و برنامه ریزی شده و یا حتی طرح‌ها و پروژه‌هایی كه سال‌ها پیش آغاز شده و قرار به افتتاح آن است، در راستای جهاد اقتصادی افتتاح می‌شوند. این اقدام‌ها مهم‌ترین اقدام‌های صورت گرفته در راستای جهاد اقتصادی بوده و به نظر نمی‌رسد كه تا كنون حتی راه‌كار مناسبی برای مشخص كردن مؤلفه‌های جهاد اقتصادی نیز اعلام شده باشد.

امّا سؤال اصلی آن است كه جهاد اقتصادی چیست؟ و چگونه می‌توان گام‌های مؤثری در راستای حركت جهادگونه در امر اقتصادی برداشت؟ همان‌طور كه اشاره شد، جهاد اقتصادی یعنی تلاش برای بهبود شاخص‌های اقتصادی كشور؛ اگر قرار به افتتاح پرژوه‌های عمرانی بود، می‌شد امسال را جهاد عمرانی یا جهاد افتتاح نامید. در صورتی كه منظور آن است كه كشور به لحاظ شاخص‌های اقتصادی رشد و پیشرفت داشته باشد. به این منظور در ادامه به بررسی مؤلفه‌های مختلف جهاد اقتصادی خواهیم پرداخت.

**جهاد اقتصادی یعنی چه؟

علم اقتصاد، هدف اصلی اقتصاد كلان را دست‌یابی به نرخ رشد اقتصادی بالا همراه با برقراری ثبات در محیط اقتصاد كلان می‌داند. یعنی سیاست‌مداران با به خدمت گرفتن علم اقتصاد تلاش خواهند كرد تا شرایطی را فرآهم آورند كه عاملان اقتصادی با اطمینان به ثبات در محیط اقتصاد كلان مبادرت به سرمایه‌گذاری نموده و این سرمایه موتور محرك رشد اقتصادی شود كه خود رفاه را به همراه دارد. جهاد اقتصادی نیز یعنی حركتی متفاوت از حركت‌های قبلی و یا حداقل با شتاب بیش‌تر، برای دست‌یابی به این اهداف؛ در نتیجه سؤالی كه باید پاسخ داده شود آن است كه چگونه می‌توان به چنین اهدافی دست یافت و ارتباط جهاد اقتصادی با دست یافتن به این اهداف چگونه است؟ برای پاسخ دادن به این سؤال ابتدا باید اولویت‌های اقتصاد ایران را مشخص كرد. با مشخص شدن اولویت‌های اقتصاد ایران، می‌توان راه‌حل‌های جهادگونه برای دست‌یابی به این اولویت‌ها را مورد بررسی قرار داد.

هدف اصلی اقتصاد كلان را دست‌یابی به نرخ رشد اقتصادی بالا همراه با برقراری ثبات در محیط اقتصاد كلان می‌داند. یعنی سیاست‌مداران با به خدمت گرفتن علم اقتصاد تلاش خواهند كرد تا شرایطی را فرآهم آورند كه عاملان اقتصادی با اطمینان به ثبات در محیط اقتصاد كلان مبادرت به سرمایه‌گذاری نموده و این سرمایه موتور محرك رشد اقتصادی شود كه خود رفاه را به همراه دارد، جهاد اقتصادی یعنی حركتی متفاوت از حركت‌های قبلی و یا حداقل با شتاب بیش‌تر، برای دست‌یابی به این اهداف.

**اولویت‌های اقتصاد ایران:

اولویت‌های اقتصاد ایران در حال حاضر رفع مشكلات اقتصادی است كه سال‌هاست اقتصاد ایران با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌كند. در حال حاضر برخی از اصلی‌ترین مشكلات اقتصاد ایران عبارت‌اند از:

1- وابستگی به درآمدهای نفتی و رابطه بین نفت و بودجه‌ی دولت؛

سال‌هاست كه شعار كاهش وابستگی به درآمد نفت در اقتصاد ایران مطرح می‌شود. به جرأت می‌توان گفت كه مشخص شدن رابطه بین درآمدهای نفتی و نحوه‌ی ورود آن‌ها به اقتصاد كشور اصلی‌ترین اولویت كشور است و حل این مشكل تا حدود زیادی سایر مشكلات اقتصاد ایران را نیز حل خواهد كرد. درآمدهای باد آورده‌ی نفتی كه در اختیار دولت قرار می‌گیرد به دولت‌ها این امكان را می‌دهد تا بر سیاست‌های غلط خود اصرار ورزیده و منابع كافی در جهت حمایت از سیاست‌های خود، فارغ از آن‌كه این سیاست‌ها چه تأثیری در اقتصاد بر جای خواهند گذاشت، در اختیار داشته باشند. منابع باد آورده‌ی نفتی است كه به دولت امكان پرداخت دست و دلبازانه‌ی یارانه‌ی نقدی، عرضه‌ی نامحدود ارز، حمایت از كاهش نرخ سود بانكی و عرضه‌ی منابع نامحدود به بانك‌ها برای حمایت از این طرح‌ها و سایر موارد از این قبیل را می‌دهد. حركت در راستای جهاد اقتصادی در صورتی كه تنها بتواند همین یك معضل اقتصاد ایران را حل كند، بسیار مثمر ثمر خواهد بود.

2- تورم؛

پدیده‌ی تورم و حل این معضل از اصلی‌ترین اولویت‌های اقتصادی كشور است. تورم ایران در حالی هم‌چنان دو رقمی مانده كه بیش‌تر كشورهای جهان سال‌هاست این مشكل را حل كرده و میانگین نرخ تورم 71 كشور جهان در سال 2010 میلادی برابر 3/5 درصد بوده است. با این وجود تورم و پایین آورن آن هم‌چنان برای كشور ما یك معضل حل نشدنی باقی مانده است. تورم بیش از هر چیز باعث بی‌ثباتی محیط اقتصاد كلان شده و انگیزه برای سرمایه‌گذاری‌های بلند مدت و كلان را كاهش می‌دهد.

از طرف دیگر آسیب ‌پذیرترین قشر جامعه از تورم، قشر كارمند بوده كه درصد بالایی از افراد جامعه را به خود اختصاص می‌دهند. هم‌چنین وجود تورم در یك اقتصاد و به خصوص اقتصاد نفتی مانند ایران، بخش زیادی از انرژی جامعه را صرف مبارزه (به‌وسیله‌ی راه‌حل‌های غیراقتصادی) با این پدیده می‌كند. تعزیرات حكومتی و بازرسی مأموران این سازمان از فروشگاه‌ها، طراحی سامانه‌ی رصد قیمت‌ها، درخواست از مردم برای اعلام گران فروشی و .... همه، هزینه‌هایی است كه برای مبارزه با تورم در كشورمان صورت می‌گیرد در حالی كه به جرأت می‌توان گفت كه تا كنون هیچ نتیجه‌ای در بر نداشته‌اند. این موارد همگی اهمیت پرداختن به موضوع تورم و حل آن در اقتصاد ایران را نشان می‌دهند.

3- بیكاری؛

بیكاری همیشه برای اقتصاد ایران یك معضل بوده اما امروز تبدیل به یك بحران شده است. به‌كار گرفتن اصطلاح بحران به این علت است كه جمعیت متولدین سال‌های 1360-1365، چندین سال است كه باید وارد بازار كار می‌شده؛ اما به علت عدم وجود ظرفیت برای جذب این تعداد نیرو، ورود خود را به بازار كار از راه تحصیل عقب انداخته است. این موضوع دو نكته‌ی مهم را به اقتصاد ایران یادآوری می‌كند، اول آن‌كه اقتصاد ایران باید پتانسیل جذب این مقدار نیرو را داشته باشد و دوم آن‌كه موج جدید نیروی كار كه به بازار عرضه خواهند شد، نیروهای تحصیل كرده هستند كه فرصت شغلی پیش‌بینی شده برای آن‌ها باید متناسب با تخصص آن‌ها باشد. برآورد ایجاد سالیانه یك میلیون فرصت شغلی (در شرایطی كه پیشرو ترین اقتصادهای در حال توسعه مانند تركیه سالیانه در حدود 300 هزار فرصت شغلی ایجاد می‌كنند) یكی از معضلات اصلی اقتصاد ایران است.

4- نظام بانكی و تأمین مالی؛

نظام بانكی و تأمین مالی پویا و فعال در كشورهای پیشرفته و توسعه یافته یكی از ابزارهای اصلی دست‌یابی به رشد اقتصادی بالا است. نظام بانكی ركن اصلی ارتباط دهنده بین سرمایه‌داران و سرمایه‌گذاران است كه از این راه به سرمایه‌گذاران برای تأمین اعتبار كمك می‌كند. عدم پویایی نظام بانكی در كشورمان یكی از معضلات اصلی بوده و حل این مشكل از اصلی‌ترین اولویت‌های اقتصاد كشور است. موضوعاتی تحت عنوان مفسدان شبكه‌ی بانكی كشور، عدم بازپرداخت بدهی‌های بانكی و مواردی از این قبیل مدت‌هاست كه در اقتصاد كشور مطرح شده و تقریباً تمامی مسؤولان اذعان دارند كه حل این مشكل از اولویت‌های اقتصادی كشور است. با این‌حال تا كنون اقدام جدی در این جهت صورت نگرفته و تنها مسؤولان وعده‌ی افشای نام مفسدان شبكه‌ی بانكی را می‌دهند. با این تصور كه اعلام اسامی، می‌تواند شبكه‌ی بانكی نحیف كشور را قوت بخشد. در صورتی كه این معضل اقتصادی نیاز به راه‌كار اقتصادی دارد.

چهار موردی كه به آن‌ها اشاره شد در كنار بسیاری مسایل دیگر مانند نظام یارانه‌ها، كسری بودجه و ... اولویت‌های اصلی اقتصاد ایران را تشكیل می‌دهند كه بدون حل این معضلات نمی‌توان به اهداف اقتصادی تعیین شده برای كشور مانند سند چشم انداز 20 ساله و غیره دست یافت. بنابراین در این سال كه به نام جهاد اقتصادی نام گرفته، به جای پرداختن به مسایل حاشیه‌ای و اضافه كردن عنوان جهاد اقتصادی به ابتدای هر یك از سخنرانی‌ها و پروژه‌های عمرانی، لازم است تا با ارایه‌ی راه‌كارهای اقتصادی به حل این معضلات اقتصادی كشورمان كه اولویت‌های اصلی اقتصاد ایران هستند، بپردازیم. راه‌كارهای اقتصادی موضوعی است كه در قسمت دوم از این نوشتار به آن پرداخته خواهد شد.

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:9
اخبار

خبرگزاری فارس: یكی از دبیران ارشد نشریه دالاس موزینگ نیوز شیوه خلاقانه ای را برای تولید گزارش‌ رسانه‌ای پیشنهاد داده است.


به گزارش خبرنگار گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از رجا نیوز،تام هوانگ از دبیران ارشد دالاس موزینگ نیوز روزنامه‌نگار شناخته شده با پرسیدن سوال‌هایی خلاقیت خبرنگار را تقویت كرده و آنها را بر تمركز بیشتر روی موضوع اصلی و خواندنی شدن گزارش وادار می‌كند.

او در این زمینه به یك استاد روزنامه‌نگاری به نام «روی پیتر كلارك» نیز استناد می‌كند كه معتقد است سردبیر وظیفه دستور دادن ندارد بلكه باید به خبرنگار نشان دهد كه چه كار باید كرد. او توصیه می‌كند پیش از نوشتن هر گزارش این 6 سوال را از خود بپرسید:

1. اگر قرار بود این ماجرا را برای دوستتان تعریف كنید، چگونه می‌گفتید؟

فایده این سوال: احساس صمیمیت با مخاطب و پرهیز از ثقیل‌نویسی و طولانی‌نویسی.

2. تیتر گزارش چیست؟

فایده این سوال: وقتی می‌دانید تیترتان چیست در واقع می‌دانید كه گزارش‌تان درباره چیست و به شما در تمركز و پی‌ریزی ساختار گزارش كمك می‌كند.

3. از چه چیزی شگفت‌زده شده‌اید؟
فایده این سوال: اساس این سوژه قابلیت پرداخت را دارد؟ چه جزئیات عجیبی آن را از نمونه‌های مشابه و تكراری متمایز می‌كند؟

4. سوال‌های بدون پاسخ كدامند؟
فایده این سوال: نباید مخاطب را گول زد و تنها روی دانسته‌ها مانور داد. اشاره به سوالات بی جواب، مخاطب و سایرین را به تفكر وادار می‌كند و در هرچه بیشتر روشن شدن ماجرا كمك می‌كند.

5. چه كار جدیدی می‌توانید انجام دهید؟
فایده این سوال: قرار است مثل همیشه بنویسید یا این بار به سراغ نمودار بروید و یا لید رو گونه دیگری بنویسید و...

6. قرار است چه پیامی را به مخاطب منتقل كنید؟

فایده این سوال: در عصر ارتباطات، خبر منحصر به شما نیست. شما باید با تفسیر خبر و انتقال ارزش‌های اخلاقی گزارش خود را متمایز كنید.

چهارشنبه 12/5/1390 - 7:7
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته