خاطرات و روز نوشت
چه سخت است وقتی می فهمم کانون هواداران فلان بازیگر و خواننده ، بازدید کننده و کاربر بیشتری نسبت به صفحات مربوط به شما دارد ؛ چه سخت است وقتی میفهمم تعداد صفحاتی که در مورد مطالب حیوانی و شهوانی است ؛ چند صد برابر تعداد صفحات شماست ، چه سخت است وقتی در مملکت شیعه بیشترین واژه ی مورد جستجو .... است تا مهدی فاطمه ! تا منتقم الحسین !...شرمنده ام آقا..بابت تمامی کوتاهی هایم
دوشنبه 23/5/1391 - 10:1
خاطرات و روز نوشت
آ قا اجازه !
دست خودم نیست، خسته ام
در درس عشق، من صف آخر نشسته ام
یعنی نمی شود که ببینم سحر رسید
درس غریب "غیبت کبری" به سر رسید
آقا اجازه !
بغض گرفته گلویمان
انقدر رد شدیم که رفت آبرویمان
استاد عشق ! صاحب عالم ! گل بهشت باید که مشق نام تو را تا ابد نوشت ...
دوشنبه 23/5/1391 - 10:0
خاطرات و روز نوشت
گفت : خدا مرا كه آفرید گارانتی هم داشتم؟ آخر دلم دیگر درست كار نمیكند ... گفتم : خدا سالی یک ماه تعمیرات رایگان برای دلت گذاشته به شرطی که بروی پیشش اعلام خرابی بکنی ، آن وقت درستش می کند مثل روز اول نمی گذارد کسی هم بفهمد این دل تعمیراتی ست ...
دوشنبه 23/5/1391 - 9:49
شهدا و دفاع مقدس
![](../aspnet_client/TinyMCE/JScripts/tiny_mce/plugins/emotions/images/smiley-109.gif)
گر چه با كپسول اكسیژن مجابت كرده اند/ مادرت می گفت دكترها جوابت كرده اند
مرگ تدریجی است این دردی كه داری می كشی/ منتها با قرص های خواب خوابت كرده اند
خواب می بینی كه در « سردشتی » و « گیلان غرب »/ خواب می بینی كه بر آتش كبابت كرده اند
خواب می بینی می آید بوی ترش سیب كال /پس برای آزمایش انتخابت كرده اند
خواب می بینی كه مسئولان بنیاد شهید /بر دروازه های شهر قابت كرده اند/ از خدا می خواستی محشور باشی با حسین (ع)/ خواب می بینی دعایت را اجابت كرده اند
دوشنبه 23/5/1391 - 9:45
اخلاق
آیتالله علی عراقچی همدانی، استاد اخلاق برجستهی حوزهی علمیهی قم در گفتار زیر که در پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب منتشر شده است، با توجه به حدیثی از حضرت علی علیهالسلام برنامهای را برای دوری از شیطان پیشنهاد میكند:
انسان موجود شریفی است كه از اول عالم خلقت تا الان كسی او را آنچنان كه باید نشناخته است. افرادی هم كه دربارهی انسان كنجكاوی و پژوهش كردهاند، در پایان گفتهاند: «انسان؛ موجود ناشناخته».
انسان یك بُعد جسمانی و ظاهری دارد و یك بُعد ملكوتی و آسمانی. تنها كسانی میتوانند انسان را تعلیم و تربیت كنند كه او را بشناسند. این طور كه از آیات شریفهی قرآن و مكتب انبیاء برمیآید، شناخت انسان با توجه به این بُعد غیبی و ملكوتیاش، در انحصار انبیاء و ائمه علیهمالسلام است. ایشان از ناحیهی خدای متعال انسان را كاملاً میشناسند و لذا مأموریت دارند كه انسان را تربیت كنند. وظیفهی اصلی انبیاء تربیت آدمی است و لاغیر. البته كارها و خدمات دیگری هم دارند، اما وظیفهی اصلی انبیاء همانا تربیت انسانها بوده تا آنها را به مقام والای خودشان برسانند.
قرآن میفرماید مقام انسان از همهی موجودات بالاتر است. لذا مربی او هم باید خیلی بالا و والا باشد. قرآن انسان را مسجود فرشتگان معرفی میكند و در این باره تعبیر «كُلّهُم أجمعون» (سورهی ص، آیهی ۷۳) را به كار میبرد. یعنی همهی فرشتگان و حتی فرشتگانی چون جبرئیل و میكائیل كه مقام عالی دارند، در مقابل انسان و در برابر حضرت آدم تعظیم كردند. همین انسان همواره بین دو دعوت قرار دارد؛ یكی دعوت شیاطینِ جن و إنس و دیگری دعوت فرشتگان و انبیاء. انسان دائماً بین این دو بالا و پایین میرود تا این كه جذب مكتب انبیاء یا جذب راه و روش شیاطین شود. از اول خلقت تا الان نیز أكثرهم لایعقلون بودهاند. یعنی بیشتر افرادِ بشر جذب شیاطین شدهاند. قرآن اما یك دسته را استثناء میكند كه خود شیطان نیز قبول كرده و آن، بندگان مُخلَص (به فتح لام) خداوند است.
اگر انسان به دنبال تربیت شدن و ساخته شدن باشد، باید بداند كه راهش نزدیكی به انبیاء الهی است. هرچه انسان به انبیاء نزدیك شود و به مكتب آنها اعتنا كند، ساخته و باكمالات میشود و هرچه از انبیاء فاصله بگیرد، حتماً به سمت جهل و نادانی و فساد خواهد رفت. این كه قرآن در آیهی شریفهی «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَیْدِی النَّاس» (سورهی روم، آیهی ۴۱) میگوید كه فساد در دریا و خشكی، یعنی در تمام سطح دنیا گسترش پیدا میكند، به واسطهی كارهایی است كه بنیآدم میكند. هیچ وقت نمیگوید گوسالهها یا گوسفندها یا گربهها این فساد را ایجاد میكنند، بلكه انسان است.
انسان است كه دنیا و آخرت را آباد میكند و در بهشت بر دیگران شرافت دارد، منتها «قلیلٌ مِن عِبادی الشَّكُور» (سورهی سبا، آیهی ۱۳) خیلی كم هستند از افراد انسان كه جذب انبیاء شده باشند. اگر انسان از جاذبهی زمین خارج شود و مثلاً به سمت كُرهی ماه برود، به ماه كه نزدیك میشود، جاذبهی ماه او را میكشد و اگر وسط واقع شود، نه جاذبهی ماه او را میكشد و نه جاذبهی زمین. تا آخرش كه یا جذب زمین میشود یا جذب كرهی ماه. انسان دائماً این گونه است. یعنی دائماً شیاطین جذبش میكنند، انبیاء علیهمالسلام هم دائماً جذبش میكنند تا این كه این انسان جذب كدامیك شود. این مسألهی پیچیدهای نیست.
اگر میخواهی شیطان سر به سرت نگذارد...
اگر كسی واقعاً بخواهد انسان باشد و از انسانیت استعفا ندهد، راهش از مكتب انبیاء الهی است. تعلیمات انبیاء دور از دسترس نیست و اگر افراد به این تعالیم عمل كنند، هیچوقت گمراهی و فساد و فرورفتن در لجنزارها واقع نخواهد شد. شما یك بوتهی گُل را تصور كنید كه اگر بخواهید رشد كند و گل بدهد و زیبا باشد، باید مواظب آفتها باشید تا آن را فاسد نكنند وگرنه آن گل رشد نمیكند. انسان هم همینگونه است.
بعضی از امور با انسانیت انسان منافات دارد و شناخت این امور چندان دشوار نیست. انبیاء به واسطهی ارتباط با وحی الهی گفتهاند كه فلان كار را نكنید فلان كار را بكنید و اگر میخواهید انسان باشید، اینها را انجام دهید و آنها نه. اگر میخواهید شیاطین سر به سر شما نگذارند و در شما فساد ایجاد نكنند، این كارهای حرام را نكنید. همهی اینها روشن است.
ترك این گناهان خیلی مشكل نیست و ما خودمان مشكلش میكنیم. حسب نقلی از امیرالمؤمنین علیهالسلام سؤال كردند كه شما از كجا به این مقام رسیدی؟ فرمودند: من یك دیواری دور قلب خودم كشیدم. یك دری هم برای آن گذاشتم. خودم كنار در ایستادم و نگذاشتم غیر از خدا وارد قلبم شود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در حدیثی میفرمایند: «نَبِّه بالتَّفَكُرِ قَلبَكَ و جافِ عَن اللّیلِ جَنبَكَ و اتَّقِ اللهَ رَبَّكَ» (اصول كافی باب التّفكر حدیث ۱) قلبت را با فكر كردن بیدار كن. كلیدش تفكر است. بنشین و فكر كن. اصلاً مقابل آینهای بایست و با خودت بگو من آدمم یا حیوان؟ اگر آدم هستی پس چرا برنامهی حیوانات را عمل میكنی؟ چرا برنامهی شیاطین را عمل میكنی؟ آدم هستی یا از آدمیت استعفا دادهای؟ حضرت میفرماید: با تفكر قلبت بیدار میشود و میفهمد كه راه آدمیت را باید طی كند. راه حیوانات كه راه من نیست. بله؛ جنبهی حیوانیت هم دارم، اما نه طوری كه تمام عمرم را به این جنبه بدهم.
در ادامه میفرماید: «و جافِ عَن اللّیلِ جَنبَكَ». وقتی بخواهی خودت را بسازی، شیاطین زیاد سر به سرت میگذارند. لذا فاصله بگیر از اینها و به انبیاء نزدیك شو و با خدا ارتباط پیدا كن. پس شبها بلند شو و مقداری با خدا مناجات كن. همهی شب تا صبح را نگیر بخواب. اگر با خدا مناجات نكنی، نمیتوانی از شرّ شیاطین در امان باشی.
در آخر امیرالمؤمنین میفرمایند: «و اتَّقِ اللهَ رَبَّكَ». تقوای الهی، یعنی چیزهایی را كه خدا بر تو حرام كرده، همه را باید ترك كنی. غیبت نكن. دروغ نگو. مال مردم را تصرف نكن. پشت سر مردم حرف نزن. نقشه برای مردم نكش. عباداتت را بجا بیاور. نمازت را سر وقت بخوان. روزه ات را بگیر و ...
وقتی كار خود را مشكل میكنیم
این كارها خیلی مشكل نیست. البته شاید تصورش مشكل باشد و طرف وقتی انجام اینها را تصور كند، خیال كند كه مشكل است، اما وقتی انجام میدهد میبیند مشكل نیست. مثلاً اینكه دروغ نگوید یا مال مردم را نخورد، كجایش مشكل است؟ خدا روزی آدم را میرساند، منتها هوی و هوس باعث میشود آدم به اندازهای كه خدا قسمتش میكند، راضی نباشد و میخواهد از هر جهت و هر راهی كه شده، بیشترش كند. پس خودش برای خودش مشكل ایجاد میكند. من الان افرادی را میشناسم كه ورشكست شدهاند و سرمایه و ثروت و آبرویشان از دست رفته، نه از باب این كه میخواستند زندگی كنند، بلكه میگفتند این مقداری كه من دارم كم است؛ میخواستند زیادش كنند، زیادی كه به درد هم نمیخورد.
مثلاً من الان همینطور زندگیام دارد اداره میشود. حالا یك میلیارد اضافه داشته باشم به چه دردم میخورد جز اینكه برایم گرفتاری درست كند؟ بله، اگر یك میلیارد میخواهم كه به فقرا كمك كنم، قضیه فرق میكند، ولی معمولاً این نیست.
بنابراین ترك این گناهان خیلی مشكل نیست و ما خودمان مشكلش میكنیم. آنوقت شیطان میآید در قلب آدم لانه میكند. حسب نقلی از امیرالمؤمنین علیهالسلام سؤال كردند كه شما از كجا به این مقام رسیدی؟ فرمودند: من یك دیواری دور قلب خودم كشیدم. یك دری هم برای آن گذاشتم. خودم كنار در ایستادم و نگذاشتم غیر از خدا وارد قلبم شود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام الگو است. البته كسی نمیتواند به علی علیهالسلام برسد و كسی نمیگوید كه تو مثل علی علیهالسلام باش، اما میتوانی در راه علی علیهالسلام باشی. مثلاً آدم ببیند كاری را كه میخواهد انجام دهد، آیا خدا راضی است یا نه؟ آیا پیغمبر خدا راضی است یا نه؟ آیا علی علیهالسلام راضی است یا نه؟ خیلی غامض و پیچیده نیست. وقتی میگویند «حرام نخور»، نخور. این كه دیگر سؤال ندارد!
ماه رمضان یك خصوصیتی دارد كه رحمت خدا بیشتر نازل میشود. یعنی خداوند درب خانهی رحمتش را باز میكند و بندگان خودش را دعوت میكند كه بیایید شما را بیامرزم. بیایید خیرات به شما بدهم. همهی اینها در ماه رمضان است. مثلاً دعای ابوحمزهی ثمالی -كه در سحرهای ماه رمضان سفارش شده- هرچه كمال و خیرات بخواهید، در آن هست و امام سجاد علیهالسلام چیزی را واگذار نكرده است. حتی اگر هر مرتبه یك صفحهاش را بخوانید، بركات فراوان دارد. در ماه رمضان اینهمه بركات از ناحیهی اولیای خدا نازل میشود. روزه گرفتن مقداری آدم را از این حیوانیت جدا میكند و مقداری به معنویات نزدیك میكند. خودِ روزه گرفتن كمال زیادی نصیب آدم میكند.
دوشنبه 23/5/1391 - 9:42
اهل بیت
بی تردید حضرت خدیجه(س) در اسلام آوردن و ایمان به آخرین پیامبر خدا پیشگام بوده است. همچنین در عبادت خدا و اقامه نماز همراه با رسول خدا نیز پیشتاز جهانیان بوده است. او همه آن چه پیامبر خدا آورد پذیرفت و تصدیق کرد و احکام الهی را اجرا کرد. پس از حضرت خدیجه(س) دومین نمازگزار با پیامبر خدا(ص) در مسجدالحرام حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بود. در سال های آغاز بعثت پیش از دعوت علنی فقط همین سه بزرگوار با هم نماز می خواندند.
نخستین همسر پیامبر اکرم(ص) حضرت خدیجه سلام ا... علیها «همسر نمونه» و «مادر نمونه» در جهان اسلام است. «احادیث نبوی» در وصف حضرت خدیجه(س) بهترین منبع برای شناخت شخصیت بی نظیر این بانوی نمونه اسلام است.
بانوی برتر بهشتی
پیامبر خدا(ص) بارها در سخنان خویش بانوان برتر تاریخ را به بشریت معرفی کرده اند. ابن عباس گفته است، روزی پیامبر خدا(ص) فرمودند: افضل نساء الجنة اربع: خدیجة بنت خویلد و فاطمه بنت محمد و مریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم امرأة فرعون (الخصال، ج۱، ص۹۶ * بحارالانوار، ج۱۶، ص۲). برترین زنان بهشت چهار زن اند: خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد(ص) و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم همسر فرعون. در روایت دیگر نیز تعبیر «خیر نساء الجنة» را به کار برده اند. استفاده از واژه های «افضل» و «خیر» تأکیدی بر بهترین و بالاترین و برترین و خوب ترین زنان جهان است.
بانوی برگزیده الهی
«گزینش الهی» یک امتیاز بزرگ برای حضرت خدیجه(س) است که در کلام پیامبر خدا(ص) بر آن تأکید شده است. پیامبر خدا فرموده اند: اِنّ ا... اختار من النساء أربعاً: مریم و آسیه و خدیجه و فاطمه (الخصال، ج۱، ص۱۰۷). خداوند از زنان چهار زن را برگزید: مریم، آسیه، خدیجه و فاطمه. روشن است که خداوند زنان کامل با فضایل بی نظیر را که در بالاترین درجات تعالی و سعادت قرار دارند، برمی گزیند.
ودود و ولود / ودود بیانگر دو صفت زیبا است
حضرت امام صادق علیه السلام فرموده اند: روزی پیامبر(ص) وارد منزل خویش شدند. شنیدند یکی از همسرانشان به حضرت فاطمه سلام ا... علیها گفت: ای دختر خدیجه! تو برای مادرت بر ما فضیلتی می بینی! او چه فضیلتی بر ما دارد؟ او همانند ماست! پیامبر خدا(ص) خشمگین شدند و فرمودند: فان ا... تبارک و تعالی بارک فی الودود و الولود... (بحارالانوار، ج۱۶، ص۳). خدای تبارک و تعالی در ودود و ولود برکت قرار داده است، همانا خدیجه - خدا او را رحمت کند - از من طاهر و قاسم و فاطمه و رقیه و ام کلثوم و زینب را به دنیا آورد و تو را خداوند عقیم قرار داده و فرزندی نیاورده ای. در این حدیث چند صفت زیبای حضرت خدیجه(س) آمده است. حضرت خدیجه(س) «ودود» یعنی بسیار با محبت و مهربان و مهرورز بود. او «ولود» و مادر فرزندان پیامبر خدا(ص) شد. خداوند از خدیجه به پیامبر «کوثر» داد و از نسل و ذریه حضرت فاطمه سلام ا... علیها شرفاء و سادات پدید آمده اند. حضرت خدیجه(س) تمام ثروت و امکانات و آبروی خویش را فدای همسرش پیامبر خدا کرد و در رنج ها و سختی ها در کنار پیامبر بود. او مهربان ترین فرد نسبت به پیامبر(ص) بود و بیش از هر کسی همسرش را دوست می داشت و لوازم محبت را کامل رعایت می کرد. «ودود» صیغه مبالغه است و کثرت و فراوانی را می رساند. حضرت خدیجه سلام ا... علیها «ودود» بود. ودود بیانگر دو صفت زیبا است. هم دوست داشتن دیگران و هم محبوب دیگران بودن هر دو در واژه ودود نهفته است.
سلام خداوند و جبرئیل بر حضرت خدیجه(س)
«سلام» خداوند و جبرئیل بر انسان نمایشگر جایگاه عالی انسان و مقام او در پیشگاه پروردگار است. خدیجه در دوران عبادت و اعتکاف پیامبر(ص) در غار حراء از مسجدالحرام پای پیاده به جبل النور می رفت و غذا و آب برای آن حضرت می برد. روزی جبرئیل از غذا آوردن حضرت خدیجه(س) برای پیامبر(ص) خبر داد و گفت: زمانی که او نزد شما آمد به او از جانب پروردگارش و من سلام برسان و به او از آینده اش در بهشت خبر بده (بحارالانوار، ج۱۶، ص۸). بارها جبرئیل از سوی خداوند به خدیجه(س) سلام رساند و خدیجه(س) نیز بر جبرئیل سلام کرد. (بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۱). در پایان معراج نیز حاجت جبرئیل از پیامبر خدا(ص) این بود: ان تقرأ علی خدیجة من ا... و منی السلام (بحارالانوار، ج۱۶، ص۷). از جانب خداوند و من بر خدیجه(س) سلام برسان.
نخستین تصدیق کننده و ایمان آورنده و پشتیبان پیامبر(ص)
حضرت خدیجه(س) در عصر تنهایی پیامبر خدا(ص) یاور پیامبر بود. او نخستین زنی است که پیامبری و رسالت الهی و نزول وحی بر حضرت محمد صلی ا... علیه و آله و سلم را تصدیق کرد و به پیامبر خدا ایمان آورد و هیچ گاه پیامبر را تنها نگذاشت و همواره پشتیبان پیامبر(ص) بود.
استغفار و ثنای بی پایان
پیامبر خدا(ص) همیشه از حضرت خدیجه(س) یاد و برای ایشان استغفار می کرد. هیچ گاه پیامبر فداکاری ها و رنج ها و سختی ها و جهاد و ایثار حضرت خدیجه(س) را فراموش نکرد. یکی از همسران پیامبر اکرم(ص) گفته است: کان رسول ا... اذا ذکر خدیجه لم یسأم من ثناء علیها و استغفار لها... (بحارالانوار، ج۱۶، ص۱۲). زمانی که در نزد پیامبر از خدیجه یاد می شد هیچ گاه از ثنا و مدح و ستایش خدیجه و استغفار برای او به ستوه نیامد و دلگیر و خسته نشد و از سخنان ناسنجیده درباره او به شدت خشمگین می شد.
برخی صفات حضرت خدیجه(س)
در گفت وگوهای زمان ازدواج پیامبر اکرم(ص) و حضرت خدیجه(س) برخی صفات زیبای حضرت خدیجه(س) برای پیامبر(ص) چنین توصیف شده است: هی من اهل مکه من قومک و هی اکثر من مالاً و أحسنهُنَّ جمالاً و اعظمهنَّ کمالاً و اعفهنَّ فرجاً و ابسطهُنَّ یداً طاهرة مصونة تساعدک علی الامور و تقنع منک بالمیسور و لا ترضی من غیرک بالکثیرة کبیرة فی قومها مطاعة فی امرها و عشیرتها قریبة منک فی السبب یحسدک علیها جمیع الملوک و العرب هی مملوکتک خدیجة (بحارالانوار، ج۱۶، ص۵۴). او از اهل مکه از قوم توست او سرمایه دارترین زنان اهل مکه و زیباترین و نیکوترین آنان و بزرگ ترین آنان در کمال و با عفت ترین آنان و با سخاوت ترین آنان است. انسان پاک و مصون از فساد و انحراف است. تو را در امور مساعدت و یاری می کند و از تو به کم قانع است و از غیر تو به زیاد هم خشنود و راضی نمی شود در قومش بزرگ و فرمانش مطاع است و قبیله اش قریب تو در نسب است همه پادشاهان و عرب بر تو در ارتباط با او حسادت می ورزند.
نخستین نمازگزار با پیامبر (ص)
بی تردید حضرت خدیجه(س) در اسلام آوردن و ایمان به آخرین پیامبر خدا پیشگام بوده است. همچنین در عبادت خدا و اقامه نماز همراه با رسول خدا نیز پیشتاز جهانیان بوده است. او همه آن چه پیامبر خدا آورد پذیرفت و تصدیق کرد و احکام الهی را اجرا کرد. پس از حضرت خدیجه(س) دومین نمازگزار با پیامبر خدا(ص) در مسجدالحرام حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام بود. در سال های آغاز بعثت پیش از دعوت علنی فقط همین سه بزرگوار با هم نماز می خواندند. (بحارالانوار، ج۱۶، ص۷).
بشارت بهشت
پیامبر خدا به حضرت خدیجه(س) بشارت بهشت دادند. آری فضایل اخلاقی و صفات بی نظیر حضرت خدیجه(س) او را اهل بهشت کرد و پیامبر خدا مأموریت یافتند که این امتیاز بزرگ الهی را به همسرشان خدیجه تبریک بگویند. (بحارالانوار، ج۱۶، ص۷ و ص۸). پس از رحلت حضرت خدیجه نیز زمانی که دختر ایشان حضرت زهرا(س) اندوهگین بودند، جبرئیل نازل شد و به پیامبر مأموریت داد که سلام پروردگار را به حضرت فاطمه(س) برساند و از جایگاه حضرت خدیجه(س) در بهشت خبر دهد. (بحارالانوار، ج۱۶، ص۱).
دوشنبه 23/5/1391 - 9:40
اهل بیت
حضرت فاطمه معصومه (س) در روز اول ذیقعده سال 173 هجری، در شهر مدینه چشم به جهان گشود. این بانوی بزرگوار، از همان آغاز، در محیطی پرورش یافت که پدر و مادر و فرزندان، همه به فضایل اخلاقی آراسته بودند. عبادت و زهد، پارسایی و تقوا، راستگویی و بردباری، استقامت در برابر ناملایمات، بخشندگی و پاکدامنی و نیز یاد خدا، از صفات برجسته این خاندان پاک سیرت و نیکو سرشت به شمار می رفت. پدران این خاندان، همه برگزیدگان و پیشوایان هدایت، گوهرهای تابناک امامت و سکان داران کشتی انسانیت بودند.
سرچشمه دانش
حضرت معصومه (س) در خاندانی که سرچشمه علم و تقوا و فضایل اخلاقی بود، پرورش یافت. پس از آنکه پدر بزرگوار آن بانوی گرامی به شهادت رسید، فرزند ارجمند آن امام، یعنی حضرت رضا (ع) عهده دار امر تعلیم و تربیت خواهران و برادران خود شد و مخارج آنان را نیز بر عهده گرفت. در اثر توجهات زیاد آن حضرت، هر یک از فرزندان امام کاظم (ع) به مقامی والا دست یافتند و زبانزد همگان گشتند. ابن صباغ ملکی در این باره می گوید: �هر یک از فرزندان ابی الحسن موسی معروف به کاظم، فضیلتی مشهور دارد�.بدون تردید بعد از حضرت رضا (ع) در میان فرزندان امام کاظم(ع) حضرت معصومه (س) از نظر علمی و اخلاقی، والا مقام ترین آنان است. این حقیقت از اسامی، لقب ها، تعریف ها و توصیفاتی که ائمه اطهار (ع) از ایشان نموده اند، آشکار است و این حقیقت روشن می سازد که ایشان نیز چون حضرت زینب (س) �عالمه غیر معلمه� بوده است.
مظهر فضایل
حضرت فاطمه معصومه (س) مظهر فضایل و مقامات است. روایات معصومان (ع) فضیلت ها و مقامات بلندی را به آن حضرت نسبت می دهد. امام صادق (ع) در این باره می فرمایند: �آگاه باشید که برای خدا حرمی است و آن مکه است؛ و برای پیامبر خدا حرمی است و آن مدینه است. و برای امیر مومنان حرمی است و آن کوفه است. بدانید که حرم من و فرزندانم بعد از من، قم است. آگاه باشید که قم، کوفه کوچک ماست، بدانید بهشت هشت دروازه دارد که سه تای آن ها به سوی قم است. بانویی از فرزندان من به نام فاطمه، دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند.�
مقام علمی حضرت معصومه (س)
حضرت معصومه (س) از جمله بانوان گرانقدر و والا مقام جهان تشیع است و مقام علمی بلندی دارد. نقل شده که روزی جمعی از شیعیان، به قصد دیدار حضرت موسی بن جعفر (ع) و پرسیدن پرسش هایی از ایشان، به مدینه منوره مشرف شدند. چون امام کاظم (ع) در مسافرت بود، پرسش های خود را به حضرت معصومه (س)که در آن هنگام کودکی خردسال بیش نبود، تحویل دادند. فردای آن روز برای بار دیگر به منزل امام رفتند، ولی هنوز ایشان از سفر برنگشته بود. پس به ناچار، پرسش های خود را باز خواستند تا در مسافرت بعدی به خدمت امام برسند، غافل از این که حضرت معصومه (س)جواب پرسش ها را نگاشته است. وقتی پاسخ ها را ملاحظه کردند، بسیار خوشحال شدند و پس از سپاسگزاری فراوان، شهر مدینه را ترک گفتند. از قضای روزگار در بین راه با امام موسی بن جعفر (ع) مواجه شده، ماجرای خویش را باز گفتند. وقتی امام پاسخ پرسش ها را مطالعه کردند، سه بار فرمود: پدرش فدایش .
فضیلت زیارت
دعا و زیارت، پر و بال گشودن از گوشه تنهایی، تا اوج با خدا بودن است. دعا و زیارت، جامی است زلال از معنویت ناب درکام عطشناک زندگی؛ و زیارت حرم معصومه (س)، بارقه امیدی در فضای غبارآلود زمانه، فریاد روح مهجور در هنگامه غفلت و بی خبری، و نسیمی فرحناک و برخاسته از باغستان های بهشت است. زیارت مرقد فاطمه معصومه (س)، به انسان اعتماد به نفس می دهد، و او را از غرق شدن در گرداب نو میدی باز می دارد و به تلاش بیشتر دعوت می کند. زیارت مزار با صفای کریمه اهل بیت (س)، سبب می شود که زائر حرم، خود را نیازمند پروردگار ببیند، در برابر او خضوع کند ، از مرکب غرور و تکبر- که سرچشمه تمامی بدبختی ها و سیه روزی هاست- فرو آید و حضرت معصومه (س) را واسطه درگاه پروردگار عالمیان قرار دهد. بر همین اساس است که برای زیارت آن حضرت، پاداش بسیار بزرگی وعده داده شده و آن، ورود به بهشت است. در این باره از امام جواد (ع) نقل شده که فرمود: �هر کس عمه ام را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست�.
alt
برگزیدن شهر قم
پس از آنکه حضرت معصومه (ع) به شهر ساوه رسید، بیمار شد چون توان رفتن به خراسان را در خود ندید، تصمیم گرفت به قم برود. یکی از نویسندگان در این باره که چرا حضرت معصومه (س) شهر قم را برگزید، می نویسد: �بی تردید می توان گفت که آن بانوی بزرگ، روی ملهم و آینده نگر داشت و با توجه به آینده قم و محوریتی که بعدها برای این سرزمین پیش می آید - محوریتی که آرامگاه ایشان مرکز آن خواهد بود - بدین دیار روی آورد. این جریان به خوبی روشن می کند که آن بانوی الهی، به آینده اسلام و موقعیت این سرزمین توجه داشته و خود را با شتاب بد ین سر زمین رسانده و محوریت و مرکزیت آن را با مدفن خود پایه ریزی کرده است.
غروب غمگین
حضرت فاطمه(س) پس از ورود به شهر قم، تنها هفده روز در قید حیات بود و سپس دعوت حق را لبیک گفت و به سوی بهشت برین پرواز کرد. این حادثه در سال 201 هجری رخ داد. سلام بر این بانوی بزرگوار اسلام از روز طلوع تا لحظه غروب. درود بر روح تابناک معصومه (س) که اینک آفتاب حرم باصفایش، زمین قم را نورانی کرده است. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پیام آوران مهر و مهتران جوانان بهشتی. ای فاطمه! در روز قیامت، شفیع ما باش که تو در نزد خدا، جایگاهی ویژه برای شفاعت داری.
زیارت حضرت معصومه (س) از منظر روایات
درباره فضیلت زیارت حضرت معصومه (س) روایات فراوانی از پیشوایان معصوم رسیده است. از جمله، هنگامی که یکی از محدثان برجسته قم، به نام �سعد بن سعد� به محضر مقدس امام رضا (س) شرفیاب می شود، امام هشتم خطاب به ایشان می فرماید: �ای سعد! از ما در نزد شما قبری است�. سعد می گوید: فدایت شوم! آیا قبر فاطمه دختر موسی بن جعفر (س) را می فرمایید؟ می فرماید: �آری، هر کس او را زیارت کند، در حالی که به حق او آگاه باشد، بهشت از آن اوست.�
پیشوای جهان تشیع امام جعفر صادق (س) نیز در این باره می فرماید: �هر کس او را زیارت کند، بهشت بر او واجب گردد�. و در حدیث دیگری آمده است: �زیارت او، هم سنگ بهشت است�.
زیارت مأثور درباره حضرت معصومه (ع)
یکی از ویژگیهای حضرت معصومه (س)، ورود زیارتنامه ای از سوی معصومان (س) درباره ایشان است که پس از حضرت فاطمه زهرا (س)، او تنها بانوی بزرگواری است که زیارت مأثور دارد. بانوان برجسته ای چون: آمنه بنت وهب، فاطمه بنت اسد، خدیجه بنت خویلد، فاطمه ام البنین، زینب کبری، حکیمه خاتون و نرجس خاتون که هیچ شک و تردیدی در مقام بلند و جایگاه رفیع آن ها نیست. هیچ کدام زیارت مأثور از سوی معصومان (س) ندارند و این، نشان دهنده مقام والای این بانوی گرانقدر اسلام است. باشد که شیعیان و پیروان اهل بیت عصمت و طهارت(س) به ویژه بانوان، این مقام بزرگ و عالی را پاس بدارند و همواره الگو و مظهر عفاف و تقوا و حیا باشند. تنها در این صورت است که روح باعظمت این بانوی بزرگ از همه ما خشنود خواهد شد.
امام رضا (ع) و لقب �معصومه�
حضرت فاطمه معصومه (س) بانویی بهشتی، غرق در عبادت و نیایش، پیراسته از زشتی ها و شبنم معطر آفرینش است. شاید یکی از دلایل �معصومه� نامیدن این بانو، آن باشد که عصمت مادرش حضرت زهرا (س) در او تجلی یافته است. بر اساس پاره ای از روایات، این لقب از سوی امام رضا (ع) به این بانوی والامقام اسلام وارد شده است؛ چنان که فقیه بلند اندیش و سپید سیرت شیعه، علامه مجلسی(ع) در این باره می گوید: امام رضا (ع) در جایی فرمود: �هرکس معصومه را در قم زیارت کند، مانند کسی است که مرا زیارت کرده است�.
کریمه اهل بیت
حضرت معصومه (س) در زبان دانشمندان و فقیهان گران قدر شیعه، به لقب �کریمه اهل بیت� یاد می شود. از میان بانوان اهل بیت، این نام زیبا تنها به آن حضرت اختصاص یافته است. بر اساس رویای صادق و صحیح نسب شناس گرانقدر، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، این لقب از طرف امام صادق (ع) بر حضرت معصومه (س) اطلاق شده است. در این رؤیا، امام صادق (ع) به آیت الله نجفی-که با دعا و راز و نیاز، تلاش پیگیری را برای یافتن قبر مطهر حضرت زهرا (س) آغاز کرده خطاب فرمود: برتو باد به کریمه اهل بیت.
القاب حضرت معصومه (س)
به طور کلی، سه زیارت نامه برای حضرت معصومه (س) ذکر شده که یکی از آن ها مشهور و دو تای دیگر غیر مشهور است. اسامی و لقب هایی که برای حضرت معصومه(س) در دو زیارت نامه غیر مشهور ذکر شده؛ به قرار ذیل است: طاهره (پاکیزه)، حمیده (ستوده)؛ بِرّه (نیکوکار)؛ رشیده (حد یافته)؛ تقّیه (پرهیزگار)؛ رضّیه (خشنود از خدا)؛ مرضیّه (مورد رضایت خدا)؛ سیده صدیقه (بانوی بسیار راستگو)؛ سیده رضیّه مرضّیه (بانوی خشنود خدا و مورد رضای او)؛ سیدةُ نساء العالمین (سرور زنان عالم). هم چنین محدثّه و عابده از صفات و القابی است که برای حضرت معصومه (س) عنوان شده است.
alt
شفاعت حضرت معصومه (س)
بالاترین جایگاه شفاعت، از آن رسول گرامی اسلام است که در قرآن کریم، از آن به �مقام محمود� تعبیر شده است. همین طور دو تن از بانوان خاندان رسول مکرم اسلام ، شفاعت گسترده ای دارند که بسیار وسیع و جهان شمول است و می تواند همه اهالی محشر را فرا گیرد. این دو بانوی عالی قدر، صدیقه اطهر، حضرت فاطمه زهرا (س) و شفیعه روز جزا، حضرت فاطمه معصومه (س) هستند. در مورد شفاعت گسترده حضرت زهرا (س) همین بس که شفاعت، مهریه آن حضرت است و به هنگام ازدواج، پیک وحی طاقه ابریشمی از سوی پروردگار آورد که در آن، جمله �خداوند مهریه فاطمه زهرا را، شفاعت گنهکاران از امت محمد (ص) قرار داد�، با کلک تقدیر نقش بسته بود. این حدیث از طریق اهل سنت نیز نقل شده است. پس از فاطمه زهرا (س) از جهت گستردگی شفاعت، هیج بانویی به شفیعه محشر، حضرت معصومه (س) نمی رسد. بر همین اساس است که حضرت امام جعفر صادق (ع) فرمودند: �با شفاعت او، همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند�.
سرّ قداست قم
در احادیث فراوانی به قداست قم اشاره شده است. از جمله امام صادق (ع) قم را حرم اهل بیت (ع) معرفی و خاک آن را، پاک و پاکیزه تعبیر کرده است. همچنین ایشان در ضمن حدیث مشهوری که درباره قداست قم به گروهی از اهالی ری بیان کردند، فرمودند: �بانویی از فرزندان من به نام فاطمه دختر موسی، در آن جا رحلت می کند که با شفاعت، او همه شیعیان ما وارد بهشت می شوند�. او می گوید: من این حدیث را هنگامی از امام صادق (ع) شنیدم که حضرت موسی بن جعفر(ع) هنوز دیده به جهان نگشوده بود. این حدیث والا، از رمز شرافت و قداست قم پرده برمی دارد و روشن می سازد که این همه فضیلت و شرافت این شهر که در روایات آمده، از ریحانه پیامبر، کریمه اهل بیت (س) ،مهین بانوی اسلام، حضرت معصومه (س) سرچشمه می گیرد که در این سرزمین دیده از جهان فرو می بندد و گرد و خاک این سرزمین را، توتیای دیدگان حور و ملایک می کند.
محبت و مباهات حضرت معصومه (س) به امام هشتم
مدت 25 سال تمام، حضرت رضا (ع) تنها فرزند نجمه خاتون بود. پس از یک ربع قرن انتظار، سرانجام ستاره ای تابان از دامان نجمه درخشید که هم سنگ امام هشتم (ع) بود و امام (ع) توانست والاترین عواطف انباشته شده و در سودای دلش را بر او نثار کند. بین حضرت معصومه و برادرش امام رضا (ع) عواطف سرشار و محبت شگفت انگیزی بود که قلم از ترسیم آن عاجز است. در یکی از معجزات امام کاظم (ع) که حضرت معصومه (ع) نیز نقشی دارد، هنگامی که نصرانی می پرسد: شما که هستید؟ می فرماید: �من معصومه، خواهر امام رضا (ع) هستم�. این تعبیر، از محبت سرشار آن حضرت به برادر بزرگوارش امام رضا (ع) و نیز از مباهات ایشان به این خواهر- برادری سرچشمه می گیرد.
سرآمد بانوان
فاطمه معصومه (س) از جهت شخصیت فردی و کمالات روحی، در بین فرزندان موسی بن جعفر (ع) بعد از برادرش ، علی بن موسی الرضا (ع) در والاترین رتبه جای دارد. این درحالی است که بنا بر مستندات رجالی، فرزندان دختر امام کاظم (ع) دست کم هجده تن بوده اند و فاطمه در بین این همه بانوی گران قدر، سرآمد بوده است. حاج شیخ عباس قمی آنگاه که از دختران موسی بن جعفر (ع) سخن می گوید، درباره فاطمه معصومه (س) می نویسد: �بر حسب آنچه به ما رسیده، افضل آن ها،سیده جلیله معظمه ، فاطمه بنت امام موسی (ع) معروف به حضرت معصومه است.
فضیلت بی نظیر
شیخ محمد تقی تُستری، در قاموس الرجال، حضرت معصومه (س) را به عنوان بانوی اسوه معرفی کرد و فضیلت وی را در میان دختران و پسران حضرت موسی بن جعفر (ع)، غیر از امام رضا (ع) بی نظیر دانسته است. ایشان در این زمینه چنین می نویسند: �در میان فرزندان امام کاظم (ع) با آن همه کثرتشان، بعد از امام رضا(ع) کسی هم شأن حضرت معصومه (س) نیست�. بی گمان این گونه اظهارنظرها و نگرش به شخصیت فاطمه دختر موسی بن جعفر (ع) بر برداشت هایی استوار است که از متن و روایات وارده از ائمه اطهار (ع) به دست آمده است. این روایت ها، مقام هایی را برای فاطمه معصومه (س) برشمرده اند؛ مقامی که نظیر آن، برای دیگر برادران و خواهران وی ذکر نکرده اند و به این ترتیب، نام فاطمه معصومه (س) درشمار زنان برتر جهان قرار گرفته است.
بوی وصال
بی شک اهل بیت پیامبر (ص) چهره های پرفروغی به جهانیان عرضه کرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضایل می درخشد. درخشان ترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت، فاطمه فرزند پاکیزه موسی بن جعفر (ع) است؛ بانویی که سالهاست تشنگان معرفت از حریمش،زلال ایمان می نوشند و عارفان با گذر بر زندگی فرزانه اش و درک لحظه های آسمانی شدنش، درهای عروج را به روی خود می گشایند و بوی وصال را در گستره زمین منتشر می سازند. اینک غروب غم انگیز این سیده جلیله، بر همه دوستداران اهل بیت تسلیت باد و دست های نیازمند ما، در روز محشر از دامان محبت و گذشت فاطمه معصومه (س) کوتاه مباد!
به جـــان پاک تو ای دختر امام، ســلام به هر زمان و مـکان و به هر مقام، سـلام
تویـی که شــاه خراسان بود بــرادر تــو بـــر آن مقام رفیــع و بـر این مقام، ســلام
به هر عدد که تکلم شـود به لیل و نهار هــــزار بـار فـــزون تـر ز هـر کـلام، ســلام
صبح تا شب و از شام، تا طلیعه صبــح بر آستـانه قــدسـت علی الـدوام، ســلام
در آســـمان ولایــت، مــه تمــامی تـــو زپای تا به ســرت ای مـــه تـمـام، ســلام
به پیشگــاه تو ای خواهـــر شه کـَـونین ز فـرد فـرد خلیـق، به صبح و شام ســلام
منم که هر سر مویم به هر زمان گویـد به جـان پــاک تـو ای دخــتـر امـام، ســلام
جمعه 20/5/1391 - 21:26
دعا و زیارت
دعا میتواند مراتب تشکیکی گستردهای داشته باشد، زیرا دعا به طور مستقیم با معرفت انسان مرتبط است و نحوه معرفت و شناخت انسان با خداست که طرز گفتگوی او را تعیین میکند. همانند کودکی که میخواهد با پدر خود سخن بگوید. میزان شناخت کودک از جایگاه پدر نقش مستقیمی در نحوه گفتگو دارد. گاهی کودک گفتگوی خود را در قالب چند خواسته کوچک مطرح میکند، و گاه میخواهد فقط با پدر حرف بزند و درد دل کند، و گاهی فقط میخواهد در آغوش پدر قرار گیرد. مراتب دعا نیز بر همین اساس متفاوت است که به برخی از آنها به طور اجمالی اشاره میکنیم:-دعای تاجرانه
گفتگو با خدا گاهی بر مبنای خواسته مادی انسان صورت میگیرد و انسان از خدا میخواهد که آن خواسته را برآورد و اگر متحقق نشود، انسان دل آزرده میشود. در حقیقت انسان وارد نوعی معامله با خدا میگردد. برای خود هویتی در مقابل خدا تصور میکند و به خواستههای خود اصالت میدهد. همچنان که در عبادت، بهشت و جهنم را در نظر میگیرد و با گرفتن بهشت و رد کردن جهنم با خدا معامله عبادی میکند، در دعا هم برآورده شدن خواسته مادی خود را وجه معامله کفتگو با خدا قرار میدهد. به قول مولوی:
آن گدا گوید خدا از بهر نان
متقی گوید خدا از عین جان
وقتی خدا را از بهر نان بخوانیم، اگر حاجت ما بر آورده شود، خوشحال میشویم و کار ما با خدا تمام میشود و اگر حاجت بر آورده نشود، غمناک و گلهمند از او هستیم. حتی گاهی ما انسانها خود را به رخ خدا میکشیم و به اطاعت او میبالیم و خود را طلبکار میدانیم. این نگرش به دعا که قطعاً نگرش صحیحی نیست، در اکثر مردم وجود دارد و بیشتر مردم از دعا همین تلقی را دارند. آدابی که برای مردم در دعاها بیان میشود، بیشتر برای تصحیح این گونه دعاهاست که مردم در خواسته خود جانب تعدیل را رعایت کنند و ادب خواستن از خدا را فراموش نکنند. رعایت این آداب در دعا تا حدودی دعا را در این مرحله زیبا، وگر نه این گونه معامله کردن با خدا حسنی ندارد.
اگر انسان باور کند که آنچه خدا برای او میخواهد خیر است، به یک معنی از معاملهگری با او عبور میکند - امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی میفرماید: "من این لی الخیر یا رب ولا یوجد الا من عندک ... " (۸، ص: ۲۵۹) - این باور که نوعی ادب تعلیمی برای دعا است، انسان را از این مرحله عبور میدهد. علی(ع) در نامه به امام حسن(ع) میفرماید: "...تأخیر در اجابت دعا تو را مأیوس نگرداند، زیرا اولاً، بخشش به مقدار نیت انسان عطا میشود. ثانیاً، ممکن است تأخیر، پاداش بیشتر سایل باشد. ثالثاً، ممکن است بهتر از آنچه را خواستهای به تو عطا کند. رابعاً، ممکن است آنچه خواستهای، باعث هلاک تو باشد و چون خدا خیر تو را میخواهد آن را به تو نداده است..."(۸،ص:۳۰۲). همه این مضامین در سخن علی(ع) به منظور آماده کردن انسان برای عبور از مرحله دعای تاجرانه است که این گونه دعا بر محور نتیجه میچرخد. مولوی نیز بخشی از مضمون سخن علی(ع) را چنین بیان میکند که:
شکر حـق را کـان دعـا مردود شد
من زیان پنداشتم و آن سود شد
بس دعاها کان زیان است و هلاک
وز کـرم مـینشنـود یـزدان پاک
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه دعایی دارند که در هنگام مبتلا شدن به گرفتاری و یا بیماری میخواندند و میفرمایند: "خدایا من نمیدانم کدام حالت شایستهتر به شکر است. هنگام صحت که توان استفاده از روزی تو را دارم یا هنگام بیماری که وسیله رهایی من از گناهان است (۶، ص: ۱۱۰).
این فقرات نوعی ادب حاجت خواستن از خدا را بیان میکند.
۲-دعا در مرتبه تجلی افعالی خداوند
انسان وقتی از مرتبه معاملهگری با خدا میگذرد، در حقیقت نور الهی را در خود مییابد و تابش نور الهی است که وجود انسان را فرا میگیرد. اما این جلوهگری در همه انسانها یکسان نیست. انسان به میزان معرفت خود از تجلی الهی بهره میگیرد. تابش نور الهی همه عالم را فرا گرفته است. قرآن میفرماید: "الله نور السموات و الارض..." (نور/35). اما قابلیت قابل در گیرندگی مؤثر است. انسان در اولین مرتبة دریافت، تجلی خدا را در بعد فاعلی و صفات فعلی او مشاهده میکند. برای انسان در مرتبه ارتباط با افعال خدا مهم است. غفاریت، رازقیت و ... برای انسان قابل درک است. یعنی خداوند با این افعال برای ما متجلی میشود. انسان از خدا روزی میخواهد، بخشش گناه میطلبد، اما در همه اینها حقیقت خداوند را متجلی میبیند. یعنی گفتگوی با معبود با این بعد فعلی، مطلوب انسان قرار میگیرد، اما تحقق خواستههای مادی به تبع مطلوبیت گفتگو با حق است.
نعمت تحت الشعاع جاذبه صاحبخانه قرار میگیرد و رفتن به خانه و نشستن بر سر سفره بهانهای برای دیدار اوست.
طواف حاجیان دارم به گرد یار میگـردم بهانـه کــردهام نان را ولیکن مست خبازم نه اخلاق سگان دارم نه بر مردار میگردم نه بر دینار میگردم که بر دیدار میگردم.
مولوی در مثنوی از زاویه دیگری هم به این بحث مینگرد:
هر که کارد قصد گندم باشدش
کـاه خـود انـدر تبـع میآیـدش
قصد کعبه کن چو وقت حج بُوَد
چون که رفتی مکه هم دیده شود
قصد، در معراج، دیـد دوست بود
در تبـع عـرش و ملائک هم نمود
بیان خواسته های مادی در ادعیة مأثوره از ائمه طاهرین(ع) از همین باب است، یعنی آنها نمیخواهند با خدا معامله کنند اما خواسته مادی را در پرتو گفتگوی با او مطرح میکنند. امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه میگوید:
"اللهم اعطنی السعه فی الرزق و الامن فی الوطن و قره العین فی الاهل و المال و الولد و المقام فی نعمک عندی والصحه فی الجسم و القوه فی البدن..." (۸، ص:۲۷۳). با این دید خواسته مادی از خدا خواستن، زیبایی خاص خود را دارد؛ زیرا زیبایی مربوط به خواسته انسان نیست بلکه به نفس گفتگو است که در قالب آن خواسته مادی مطرح است و در حقیقت این گونه ادعیه نوعی ادب گفتگوی مادی را نیز به ما میآموزد که از خدا چه بخواهیم و چگونه بخواهیم. در تجلی افعالی فراز و نشیب در زندگی انسانی زیاد دیده میشود اما در همه آنها خدا دیده میشود.
الا یا ایها الساقی ادر کاساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
آسان نمودن عشق در ابتدا و مشکل دیدن آن در ادامه راه، نتیجه فراز و نشیب زندگی انسانی است. این فراز و نشیب باعث میشود که انسان در راه معبود، بر آورده نشدن حاجت خود را تحمل میکند و سختی آن را بپذیرد.
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خارمغیلان غم مخور
و نه تنها گاهی از این سرزنش غم به خود راه نمیدهد که آن را نوعی وفاداری میپندارد.
سحـر بلبـل حکایـت بـا صبـا کـرد
که حسن روی گل با ما چه ها کرد
از آن رنگ رخم خون در دل انداخت
و از آن گلشن به خـارم مبتلا کـرد
غـــلام همــــت آن نـازنینــــــم
کـه کـار خیـر بـی روی و ریـا کرد
و چنین است که انسان می تواند به مرتبه بعد قدم بگذارد.
امام سجاد(ع) آنگاه که حفظ سلامتی خود را از خدا میخواهد آن را مقید به عدم معصیت خدا میکنند. "و احفظنا من بین ایدینا و من خَلفنا و عن ایماننا و شمائلنا و من جمیع نواحینا حفظا عاصما من معصیتک، هادیا الی طاعتک..." (۶، ص: ۷۳). در تمام دعاهایی که در صحیفه سجادیه آمده این نکته مشهود است که هرگاه خواستهای از خداوند مطرح شده ارتباط آن خواسته با خدا هم مد نظر است یعنی هیچ چیزی به طور مطلق مورد حاجت نیست.
۳-دعا در مرتبه تجلی صفاتی
در مرتبه تجلی صفاتی، انسان از افعال عبور میکند و خدا را در قالب صفات میبیند. در این مرتبه، خداوند با صفات خود بر انسان متجلی میشود و نور صفاتی حق بر انسان میتابد. خدا را از قالب افعالی مثل رزاقیت و غفاریت بیرون میآورد و جمال و جلال و رحمت و امثال این صفات، بر او تجلی میافکند.
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بـیخـود از شعشعه پـرتو ذاتم کردند
بـاده از جـام تـجـلی صفـاتـم دادنـــد
در این مسیر آنچه سختی است، به جان خریده میشود اما نه به عنوان اینکه سخت است، آن چنان که در تجلی افعالی گفته شد، بلکه آن رنج درد و سختی عیناً مطلوب اوست. یعنی در قاموس انسان در این مرحله چیزی به عنوان سختی و آسانی مطرح نیست. در این مرتبه، آن چنان لذت بخش است که انسان نمیتواند از آن دست بکشد. در دعای سحرهای ماه رمضان از قول امام باقر(ع) بخشی از گفتگو با خدا در مرحله تجلی صفاتی است: اللهم انی اسئلک من جمالک باجمله... اللهم انی اسئلک من نورک بانوره...(۸، ص:۲۵۷). یعنی در این جا سخن از تجلی صفاتی تا بدان حد است که صفت تفصیلی برای آن به کار میرود. قرار گرفتن انسان در مرحله تجلی صفاتی با نوعی آشفتگی و وله و مستی همراه میکند. "الهی و الهمنی ولها بذکرک الی ذکرک...". این مستی و وله در او زیاده طلبی عاشقانه ایجاد میکند: "الهی اقمنی فی اهل ولا تیک مقام من رجا الزیاده من محبتک... الهی و اجعلنی ممن نادیته فا جابک و لا حظته فصعق لجلالک..." (همان،ص: ۲۲۴). در این دعا زیادت محبت از خدا خواسته میشود و نیز از او میخواهیم که با ندای او به حالت صعق افتاده باشیم.
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در فقرات زیادی خواستههایی از خدا مطرح میکنند که ارتباط بنده با خدا را در مرحله تجلی صفاتی تبیین میکند: "فرغ قلبی لمحبتک و اشغله بذکرک... و هب لی الانس بک و باولیائک و اهل طاعتک" (۶، ص:۱۴)و در جای دیگری میفرمایند: "و اجعل یقینی افضل الیقین" (۶، ص: ۱۲۸) "و هب لنا یقینا صادقاً تکفینا به من معونة الطلب..."(همان، ص:۱۹۷). پر واضح است که این خواستهها فراتر از مشاهده حق در تجلی افعالی است. رسیدن به درجه یقین و محبت الهی به انسان کمک میکند تا سیر و سلوک خود را به مرحله صفات الهی برساند و از لذت صفاتی بهرهمند گردد.
لذت چنین گفتگوهایی با خدا قابل وصف نیست. در بیان این مستی و آشفتگی است که عرفا از زبان رمز و تمثیل استفاده میکنند. الفاظی که در عالم ماده برای انسان شناخته شدهاند، رمزی به عالم معنی محسوب میشوند. به عنوان مثال: واژه رخ به عنوان تجلی صفات جمالیه الهی به صفت لطف است.
ای خوب رخ که پرده نشینی و بی حجاب
ای صــد هـــزار جـلوه گـر و بـــاز در نـقـاب
با عـاقـلان بگـو که رخ یـار ظاهــر اسـت
کاوش بس است این همه در جستوجوی دوست
و واژه زلف تجلی به صفت قهر و منع است.
سر زلفت به کناری زن و رخسار گشا
تا جهان محو شود خرقه کشد سوی فنا
مولوی نیز در همین زمینه قصه قابل توجهی را ذکر میکند که به داستان محتسب و مست مشهور است:
محتسب در نیمه شب جایی رسیـد
در بــن بـازار، مستـی خـفـتــــه دیــــد
گفت هان مستی چه خوردستی بگو؟
گفــت از آن خــوردم کـه هست انــدر سبو
گفت خود اندر سبو واگو که چیست؟
گفت از آن که خوردهام، گفت این خفی است
گفت آن چه خوردهای آن چیست آن؟
گـفـت آن چـه در سبـو مخفــی اســت آن
دور میشـد این سـؤال و ایـن جـواب
مـانــد چــون خـــر محتســب اندر خلاب
گـفت بـا او محتـسب هیـن آه کــن
مــست هــو هــو کــرد هنــگـام سخــــن
گفــت گفتـم آه کــن هـو مـیکنـی
گفـــت مـــن شادم تـــو از غـــم مـیزنـی
آه از درد و غــــــم بیــــداری است
هــو هـوی مـــیکشــان از شــــادی است
۴-دعا در مرحله تجلی ذاتی
زیباترین جلوه گفتگو با خداوند، رسیدن به مقام تجلی ذاتی و وحدت حقیقی است. مرحلهای که انسان نور الهی را حتی در تکثر صفات حق نمیبیند بلکه وحدت واقعی را مییابد. این مقام همان مرحله فنا در حق است که انسان برای خود هویتی مستقل در مقابل حق نمیبیند و انقطاع کامل به او دست میدهد. حال وقتی در مناجات شعبانیه همین انقطاع کامل را از خدا میخواهیم، چقدر لذت بخش است:
"الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظر ها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک..." (۸8، ص: ۲۲۵).
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه هنگام مناجات با خدا چنین عرضه میدارند که "اللهم اخلصت بانقطاعی الیک" "خدایا من خودم را با انقطاع از هر چه غیر از تو است برای تو خالص گردانیدهام". انقطاع واقعی همان مقام انقطاع از همه چیز غیر از ذات الهی است.
این مقام در حقیقت مقام عدم است و به طور کامل در اشعار عرفانی امام خمینی به این حقیقت اشاره شده است:
الا یا ایـها الساقی ز مـی پر ساز جامــم را
کـه از جـانم فرو ریزد هوای ننگ و نامم را
از آن میریز در جامم که جانم را فنا سازد
بـرون سازد زهستی هسته نیرنگ و دامم را
از آن میده که جانم را زقید خود رها سازد
بــه خـود گیرد زمامم را فرو ریزد مقامم را
از آن میده که در خلوتگه رندان بی حرمت
به هم کوبد سجودم را به هم ریزد قیامم را
به ساغر ختم کردم این عدم اندر عدم نامه
به پیر صومعه بر گو ببین حسن ختامم را
در این مرحله، انسان سخن غیر از سخن حق نمیگوید، فقط خدا از زبان او سخن میگوید بنابراین گفتن او عین اجابت است.
آن دعای شیخ نی چون هر دعاست
فانی است و گفت او گفت خداست
چـون خـدا از خود سؤال و کد کند
پس دعـای خویش را چون رد کند
در این مرحله است که گاهی انسان از دعا کردن خاموش میشود، اما نه آن خاموشی که از سر خستگی از گفتگو با معشوق باشد بلکه آن خاموشی که از سر جذبه در معشوق و شوق به او و محو در لقای او ایجاد شده باشد.
آن دگر قومیشناسم ز اولیاء
که دهانشان بسته باشد از دعا
در بعضی از روایات این مضمون وارد شده است که: "من شغله ذکری عن مسالتی اعطیته فوق ما اعطی السائلین" (۹، ج: ۴، ص:۱۶۷۴). کسی که یاد من او را از در خواست کردن باز دارد، بالاتر از آن چه به سائلین دادهام به او میدهم. ذکر یعنی یاد واقعی او که غرق شدن در حقیقت واقعی حق باشد، و این یعنی خاموشی از دعا به معنی عرفانی.
در یک جمع بندی فشرده از مجموعه مباحث گذشته چنین نتیجه میگیریم که مفهوم دعا یک مفهوم ثابت نیست بلکه دارای مراتب متفاوت است. جلوههای زیبایی شناختی دعا در این مراتب، متفاوت است. دعا در مرتبه درخواست تاجرانه، زیبایی ندارد و لذت بخش هم نیست اما در مراتب مختلف تجلی الهی اعم از فعلی و صفتی و ذاتی، دعا زیباست و لذت بخش و همه این مراتب در دعاها و مناجاتهای صحیفه سجادیه به بهترین نحو به چشم میخورد.
دکتر مهدی ابراهیمی
منبع:سایت راسخون
سه شنبه 3/5/1391 - 10:9
عقاید و احکام
"آداب وقت خواب"
۱- با ٭وضو بودن٭ و٭رو به قبله٭ خوابیدن
۲- گفتنِِ ٭بِسم الله الرَّحمن الرََّحیم٭ از قلب
۳- خواندن با تدبر آیه ٭۱۱۰ سوره کهف٭
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿۱۱۰﴾
۴-خواندن آیات٭ ۲۸۵و۲۸۶سوره بقره٭
آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَیْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلآئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَیْكَ الْمَصِیرُ ﴿۲۸۵﴾ لاَ یُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا لَهَا مَا كَسَبَتْ وَعَلَیْهَا مَا اكْتَسَبَتْ رَبَّنَا لاَ تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِینَا أَوْ أَخْطَأْنَا رَبَّنَا وَلاَ تَحْمِلْ عَلَیْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِن قَبْلِنَا رَبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِهِ وَاعْفُ عَنَّا وَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَآ أَنتَ مَوْلاَنَا فَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِینَ ﴿۲۸۶﴾
۵- خواندن ۳مرتبه آیه ٭۱۸و۱۹سوره آل عمران٭
شَهِدَ اللّهُ أَنَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلاَئِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ قَآئِمًَا بِالْقِسْطِ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ ﴿۱۸﴾ إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللّهِ الإِسْلاَمُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوْتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَكْفُرْ بِآیَاتِ اللّهِ فَإِنَّ اللّهِ سَرِیعُ الْحِسَابِ ﴿۱۹﴾
۶- ۳ بار گفتن ٭ یَفعلُ اللهُ ما یَشاءُ بقدرتِه ویَحکُمُ ما یُریدُ بِعِزَّتِهِ ٭
۷- خواندن ٭۳ بار سوره توحید٭
۸- خواندن٭ آیه الکرسی٭
۹- تسبیح حضرت زهرا(س)
۱۰- گفتن٭ ۷ مرتبه استغفرُالله ربّی و اتوب ٳلیه ٭
۱۱- گفتن٭ یا الله٭
منبع: رساله آیت الله ملکی تبریزی
التماس دعا
سه شنبه 3/5/1391 - 10:5
قرآن
چرا سوره توبه ((بسم الله)) ندارد؟
پاسخ این سوال را چگونگی شروع این سوره به ما میدهد، زیرا این سوره در واقع با اعلان جنگ با دشمنان پیمان شکن، و اظهار برائت و بیزاری و پیش گرفتن یک روش محکم و سخت در مقابل آنان آغاز شده است، و روشنگر خشم خداوند نسبت به این گروه است و با ((بسم الله الرحمن الرحیم)) که نشانه صلح و دوستی و محبت و بیان کننده صفت رحمانیت و رحیمیت خداست، تناسب ندارد.
مرحوم طبرسی از امام علی (ع) چنین نقل میکند:" لم تنزل بسم الله الرحمن الرحیم علی راس سوره برائه، لان بسم الله للامان و الرحمه و نزلت برائه لرفع الامان والسیف فیه!"
گروهی نیز معتقدند چون این سوره در حقیقت دنباله سوره انفال است، زیرا در سوره انفال پیرامون پیمانها سخن گفته شده، لذا((بسم الله)) در میان این دو ذکر نشده است.
مرحوم طبرسی از امام صادق(ع) چنین نقل میکند که فرمود: "النفال و برائه واحده."
و هیچ مانعی ندارد که علت ترک ((بسم الله)) هردو موضوع باشد، که به یکی در روایات نخست و به دیگری در روایات دوم اشاره شده است.
تفسیرنمونه، جلد هفتم،ص۲۷۳
سه شنبه 3/5/1391 - 10:1