• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 163
تعداد نظرات : 59
زمان آخرین مطلب : 5601روز قبل
دانستنی های علمی
آنقدر شکست خوردم تا شکست دادن را آموختم
ناپلون بناپارت
دوشنبه 1/11/1386 - 10:59
خانواده
شده تا حالا که یک آسمان حرف نوشته باشی روی تن زخمی یک کاغذ
و رفقایت تنها به جرم آنکه نیستی از آن موشک ساخته باشند و وقتی که دوباره برگردی دلت را باد برده باشد…….!
شده اصلا که بچه شوی و تازه بعد ش بخواهی با خودت قایم مو شک بازی کنی
و بعدترش تو چشم بذاری تا من پنهان شود
و توی دلت بشماری 1 2 3 4 5 6 7…….آمدم
و بعد انقدر دنبال من بگردی که پیر شوی……..
راستی اینجا را:
سالها پیش یک روز من با خودم گرگم به هوا بازی کردم
من گرگ شدم و تا آمدم بجنبم خودم را تکه تکه کردم و اکنون روزها و ماه ها و سالهاست که من “بی” خودم!
اصلا بگو ببینم
شده تا حالا که دلت اینجا باشد و تو مجبور شده باشی که برای همیشه….برای همیشه بروی؟
شده تا حالا زیر شرشر بی پایان باران تنها به حرمت یک نگاه ساده آنقدر خودت را لفت بدهی
تا ” من ” خیس شود و وقتی به خانه می رسی ” او ” شده باشی؟
شده تا حالا که روی دلت پلاک بچسبانی که این مغازه تا ابد تعطیل است…
دوشنبه 1/11/1386 - 10:55
شعر و قطعات ادبی
زندگی رسم خوشایندی است.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ،
پرشی دارد اندازه عشق.
زندگی چیزی نیست ، كه لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود.
زندگی جذبه دستی است كه می چیند.
زندگی نوبر انجیر سیاه ، در دهان گس تابستان است.
زندگی ، بعد درخت است به چشم حشره.
زندگی تجربه شب پره در تاریكی است.
زندگی حس غریبی است كه یك مرغ مهاجر دارد.
زندگی سوت قطاری است كه در خواب پلی می پیچد.
زندگی دیدن یك باغچه از شیشه مسدود هواپیماست.
خبر رفتن موشك به فضا،
لمس تنهایی "ماه"، فكر بوییدن گل در كره ای دیگر.

زندگی شستن یك بشقاب است.


زندگی یافتن سكه دهشاهی در جوی خیابان است.
زندگی "مجذور" آینه است.
زندگی گل به "توان" ابدیت،
زندگی "ضرب" زمین در ضربان دل ما،
زندگی "هندسه" ساده و یكسان نفسهاست.

هر كجا هستم ، باشم،
آسمان مال من است.
پنجره، فكر ، هوا ، عشق ، زمین مال من است.
چه اهمیت دارد
گاه اگر می رویند
قارچهای غربت؟

من نمی دانم
كه چرا می گویند: اسب حیوان نجیبی است ، كبوتر زیباست.
و چرا در قفس هیچكسی كركس نیست.
گل شبدر چه كم از لاله قرمز دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
واژه ها را باید شست .
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد.

چترها را باید بست.
زیر باران باید رفت.
فكر را، خاطره را، زیر باران باید برد.
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت.
دوست را، زیر باران باید دید.
عشق را، زیر باران باید جست.

زیر باران باید بازی كرد.
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر كاشت
زندگی تر شدن پی در پی ،
زندگی آب تنی كردن در حوضچه "اكنون"است.

 
دوشنبه 1/11/1386 - 9:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته