کامپیوتر و اینترنت
.
تغییر نام دسته جمعی فایل های(تصویری و صوتی و عکس و ....)تغییر نام دسته جمعی فایل های(تصویری و صوتی و عکس و ....)مثلآ ده ها عکس از جشن تولد خود با دوربین دیجیتال گرفته اید اما بعد از انتقالشان به کامپیوتر متوجه میشوید که هر عکس یک شماره بی مسما پیدا کرده است در ویندوز xpشمامیتوانید این شماره ها را یکجا به هر اسمی که دوست دارید تبدیل کنید. 1- به پوشه ای که عکس ها در آن قرار دارد بروید2- از منوی view نمای Thumbnailsرا انتخاب کنید3- تمام عکس های را که می خواهید اسمشان عوض شود یکجا انتخاب کنید(Ctrl+A)4- روی اولین عکس کلیک راست کرده و گزینه Rename را انتخاب کنید 5- اسم اولین عکس را تغییر دهید (مثلآ:Hossein)وسپس در فاصله خالی بین این عکس و عکس بعدی کلیک کنید. نوشته شده در تاریخ سه شنبه ششم اردیبهشت 1390 توسط محمد محمودیآرشیو همکلاسی ها تبدیل صدای شروع ویندوز به آهنگ مورد نظرتبدیل صدای شروع ویندوز به آهنگ مورد نظربرای اینکه صدای شروع ویندوز خود رااز حالت کنونی به حالت دلخواه در آورید باید به دستورات زیر عمل نماید.1-ابتدا موزیک دلخواه خود را به حالت wave در آورید 2-به control panel رفته روی گزینه Sounds and Audio Devices کلیک کنید 3-به منوی sound رفته ودر قسمت events program به دنبال گزینهstart windows بگردید4-در زیر events program روی browse کلیک کنید و music دلخواه خود را انتخاب کنید توجه: music انتخاب شده در حد امکان کوتاه باشد. مثلا در حد 20 یا 30 ثانیه زیرا وقتی که windows با لا می آید شما نمی توانید music را قطع نماید. نوشته شده در تاریخ سه شنبه ششم اردیبهشت 1390 توسط محمد محمودیآرشیو همکلاسی ها
شنبه 26/6/1390 - 23:14
کامپیوتر و اینترنت
جمعی فایل های(تصویری و صوتی و عکس و ....)تغییر نام دسته جمعی فایل های(تصویری و صوتی وتغییر نام دسته عکس و ....)مثلآ ده ها عکس از جشن تولد خود با دوربین دیجیتال گرفته اید اما بعد از انتقالشان به کامپیوتر متوجه میشوید که هر عکس یک شماره بی مسما پیدا کرده است در ویندوز xpشمامیتوانید این شماره ها را یکجا به هر اسمی که دوست دارید تبدیل کنید. 1- به پوشه ای که عکس ها در آن قرار دارد بروید2- از منوی view نمای Thumbnailsرا انتخاب کنید3- تمام عکس های را که می خواهید اسمشان عوض شود یکجا انتخاب کنید(Ctrl+A)4- روی اولین عکس کلیک راست کرده و گزینه Rename را انتخاب کنید 5- اسم اولین عکس را تغییر دهید (مثلآ:Hossein)وسپس در فاصله خالی بین این عکس و عکس بعدی کلیک کنید. نوشته شده در تاریخ سه شنبه ششم اردیبهشت 1390 توسط محمد محمودیآرشیو همکلاسی ها
جمعه 18/6/1390 - 23:38
کامپیوتر و اینترنت
تركیبات كلید Ctrl :
Ctrl+q در بعضی از برنامه ها خروج است.
Ctrl+w در اكثر برنامه هایی كه چند فایل را باهم باز می كنند مثل Ms-Word, كلا Ms-Office , Adobe Photoshop ,Ms-internet Explorer, ... فایل باز شده جاری را می بندد.
Ctrl+e جستجو در مسیر جاری.
Ctrl+r تازه كردن صفحه معادل كلید F5 و Refresh
Ctrl+y وقتی كه یك عمل به عقب باز میگردیم (Undo) این كلید ها یك عمل به جلو می روند (Redo) البته در بعضی برنامه ها معمولا محصولات آفیس مایكروسافت اینگونه هستند .
Ctrl+i باز كردن قسمت علاقه مندی هاFavorites
Ctrl+o باز كردن فایل جدید در اكثر برنامه ها ، معادل File>Open
Ctrl+p پرینت گرفتن در اكثر برنامه ها.
Ctrl+a انتخاب همه آیتم ها.
Ctrl+s در اكثر برنامه ها ذخیره فایل جاری .Save
Ctrl+d در اینترنت اكسپلورر صفحه باز شده جاری را به علاقه مندی ها اضافه می كند (معادل Favorites>Add to Favorites) و در ویندوز هم آیتم (آیتم های) انتخاب شده را پاك می كند. (ترفندستان.کام)
Ctrl+f جستجو.
Ctrl+h معادل History (ابته در ویرایشگر نوت پد معادل Find / Replace است)
Ctrl+l در اینترنت اكسپلورر معادل File>Open است.
Ctrl+z بازگشت به آخرین عملیات انجام شده .Undo
Ctrl+x انتقال (برش) آیتم مورد نظر در حافظه کلیپبوردCut.
Ctrl+c کپی آیتم مورد نظر در حافظه کلیپبورد.Copy
Ctrl+v فراخوانی آیتم مورد نظر از حافظه کلیپبورد.Past
Ctrl+b پنجره سازماندهی علاقه مندیها (Organize Favorites) را باز می كند.
Ctrl+n در اینترنت اكسپلورر (تقریبا تمامی مرورگرها) یك پنجره جدید باز می كند.
Ctrl+F1 در اكثر برنامه ها ی مختلف راهنمای برنامه را باز می كند .
Ctrl+F4 باز كردن لیست پایین رونده Address Bar در مرورگر اینترنت اكسپلورر و مرورگر ویندوز.
Ctrl+F10 باز كردن منو های بالای پنجره برنامه ها مثل File,Edit,....
Ctrl+BackSpace موقع ویرایش متن همان كار BackSpace را انجام می دهد با این تفاوت كه به جای پاك كردن كاراكتر به كاراكتر كلمه به كلمه پاك می كند.
Ctrl+5 معادل Select All در اکثر ویرایشگر های متنی.
Ctrl+Home درحالت ویرایش مكان نما را به اول صفحه انتقال می دهد.
Ctrl+End درحالت ویرایش مكان نما را به آخر صفحه انتقال می دهد.
Ctrl+Insert كپی آیتم(های) انتخاب شده در حافظه كلیپ بورد(Copy
www.yas205.blogfa پنج شنبه 17/6/1390 - 8:8
مهدویت
حضرت مهدی عج در کتب اهل سنت 1 - حضرت مهدى در صحاح سته
2 -حضرت مهدى در بعض كتب اهل سنت
بسم اللّه الرحمن الرحیم
1 - حضرت مهدى (ارواحنا فداه و عجّل اللَّه تعالى فرجه) در صحاح سته
حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) اینكه مهدى ( ع ) خواهد آمد امرى است كه شیعه و سنّى بر آن اتّفاق دارند و حتّى غیر مسلمانان نیز در كتابهایشان مژده یك نجات دهنده را در آخرالزّمان به پیروانشان دادهاند .
به عنوان نمونه: در تورات ، اشعیاى نبى ، فصل 11 آمده است:
« . . . مسكینان را به عدالت داورى خواهد كرد و به جهت مظلومان زمین به راستى حكم خواهد كرد . . . گرگ با برّه سكونت خواهد كرد و پلنگ با بزغاله خواهد خوابید و گوساله و شیر پروارى با هم ، و طفل كوچك آنها را خواهد راند . . . در تمامى كوه مقدّس من ضرر و فسادى نخواهند كرد . زیرا كه جهان از معرفت خداوند پر خواهد شد . »
در عهد عتیق ، كتاب مزامیر ، مزمور37 ، چنین آمده است:
« . . . زیرا كه شریران منقطع خواهند شد و امّا منتظران خداوند وارث زمین خواهند شد . هان! بعد از اندك زمانى شریر نخواهد بود . در مكانش تأمّل خواهى كرد و نخواهد بود ، و امّا حلیمان وارث زمین خواهند شد . . . و میراث آنها خواهد بود تا أبدالآباد . »
درسوره انبیاء آیه 105 مىخوانیم:
« وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِى الزَّبورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أنَّ الارضَ یَرِثُها عِبادِىَ الصَّالِحُونَ .
یعنى: ما در زبور (داود ( ع ) ) نوشتیم كه سرانجام ، وارث زمین بندگان شایسته من خواهند شد . حال یكبار دیگر متن زبور را كه در این نوشتار آوردیم بخوانید و با این آیه مقایسه كنید و ببینید كه چگونه خداوند این قسمت از زبور را محفوظ نگه داشت تا آیندگان بدانند كه حكومت زمین سرانجام به دست انسانهاى شایسته خواهد افتاد و سرنوشت افراد شرور و ظالم جز نابودى نیست .
در انجیل لوقا ، فصل12 آمده است:
«كمرهاى خود را بسته ، چراغهاى خود را افروخته بدارید ، و شما مانند كسانى باشید كه انتظار آقاى خود را مىكشند كه چه وقت از عروسى مراجعت كند ، تا هر وقت آید و در را بكوبد بى درنگ براى او باز كنند . خوشابه حال آن غلامان كه آقاى ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد . پس شما نیز مستعدّ باشید ، زیرا در ساعتى كه گمان نمىبرید پسر انسان مىآید» .
بر خوانندگان محترم مخفى نیست كه معناى عبارت انجیل لوقا همان انتظار فرج است كه از نظر شیعه منتظر واقعى ظهور امام زمان ( ع ) مانند كسى است كه منتظر آمدن مهمان عزیزى است كه قبلاً خانه راتمیز كرده و غذا را آماده مىكند . او نیز خانه دل را از آلایشهاى مادّى تمیز كرده و از گناهان مىپرهیزد . معروف را دوست دارد و بدان امر مىكند و از منكر بیزار است (نه بىتفاوت) و از آن نهى مىنماید و چون منتظر نابودى ظلم است به اندازه توانش با آن مىستیزد . یاور حقّ و عدل و دشمن باطل و جور است . این است معناى انتظار فرج كه در روایات اهل بیت ( ع ) آن را افضل عبادات شمردهاند .
ترمذى اصل روایت را از رسول گرامى اسلام ( ص ) نقل كرده است كه: «افضل العبادة انتظار الفرج» . ج5 سنن ، ص528 - كتاب الدعوات ، باب 116 - فى انتظار الفرج و غیر ذلك ، ح 3571 . امّا قطعاً آنها از این روایت آنطور كه شیعه معنى مىكند برداشت نمىكنند .
صاحبان صحاح نیز در مورد حتمى بودن خروج مهدى ( ع ) روایاتى نقل كردهاند كه ذیلاً مىآید:
1 - اگر از عمر دنیا بیش از یك روز نمانده باشد خداوند آن روز را طولانى مىكند تا آنكه مردى از اهل بیتم مبعوث شود كه اسم او اسم من است . او زمین را از قسط و عدل پر مىكند همانگونه كه از ظلم و جور پر شد . الف - سنن ترمذى ، ج4 ص 438 - كتاب الفتن ، باب 52 ما جاء فى المهدى ، ح 2231 .
ب - سنن ابىداود ، ج4 ص106 - كتاب المهدى ، ح 4282 (مختصراً) و 4283 .
2 - دنیا به پایان نمىرسد تا آنكه مردى از اهل بیتم بر عرب حكومت كند كه اسم او اسم من است . سنن ترمذى ، همان ، ح 2230 .
3 - اگر از عمر روزگار فقط یك روز مانده باشد خداوند مردى از اهل بیتم را مبعوث مىكند كه زمین را پر از عدل كند همانگونه كه پر از ستم شد . سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، همان .
روایتهاى مزبور از رسول خدا ( ص ) نقل شده است و معناى آنها - چنانچه خوانندگان محترم نیز متوجّهند - این است كه خروج مردى از اهل بیت پیامبر ( ع ) حتمى است نه آنكه یك روز از عمر دنیا مانده و او یكروزه دنیا را پر از عدل و داد مىكند .
2 - مهدى ( ع ) از اهل بیت است
روایات قسمت اوّل این فصل با صراحت مىگوید كه مهدى ( ع ) از اهل بیت رسول خدا ( ص ) مىباشد . حال به روایات دیگرى كه آن حضرت را از اهل بیت مىداند نگاهى مىافكنیم:
1 - «المهدىّ منّا أهل البیت» . سنن ابنماجه ، ج2 ص1367 - كتاب الفتن ، باب خروج المهدى (34) ح 4085 . رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است:
مهدى از ما اهل بیت است .
2 - پیامبر اكرم ( ص ) فرموده است: «ما اهل بیتى هستیم كه خداوند براى ما آخرت را بر دنیا برگزیده است و همانا اهل بیت من بعد از من سختیها دیده و از وطن رانده مىشوند . تا آنكه قومى از ناحیه مشرق پیدا مىشوند كه با آنها پرچمهاى سیاه است و طلب خیر (و حقّ) مىكنند و به آنها داده نمىشود . آنان مىجنگند و آنچه را كه خواستند به آنها مىدهند و نمىپذیرند تا آنكه آن (حكومت) را به مردى از اهل بیتم (یعنى حضرت مهدى ( ع ) ) مىدهند و او آن (یعنى زمین) را پر از قسط و عدل مىكند همانگونه كه دیگران آن را پر از ظلم و جور كردند . پس هر كه آن زمان را درك كرد به طرف آنها برود ولو چهار دست و پا بر روى برف و یخ» . همان ، ص&rlm1366 ، ح 4082 توضیح آنكه روایت فوق به همین مضمون و یا مشابه آن در مصادر شیعه نیز نقل شده است و با توجّه به روایاتى كه درباره قیام مردى از قم در روایات ما آمده ، انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت آیةالله خامنهاى حفظهاللَّه به زودى به دست مبارك امام زمان ( ع ) سپرده خواهد شد . انشاءاللَّه .
توجّه به این نكته لازم است كه زمان ظهور را كسى نمىداند و آنچه كه گفتیم و نقل شده برداشتهائى از روایات اهل بیت ( ع ) است . امید است كه هرچه زودتر این امر واقع شود تا دست ظلم متجاوزان قطع و سرزمینهاى اسلامى یكپارچه و مقتدر گشته و قدرتهاى پوشالى ذلیل و نابود شوند .
3 - مهدى ( ع ) از فرزندان فاطمه ( س ) است
(المهدى من ولد فاطمه) . همان ، ص1368 ، ح 4086 .
روایت فوق را كه مىفرماید: «مهدى از فرزندان فاطمه است» امّسلمه از رسول خدا ( ص ) نقل كرده است . همین روایت با همین سند به این عبارت نیز آمده است:
(المهدىّ من عترتى من ولد فاطمه) . سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح 4284 . یعنى مهدى از عترتم و از فرزندان فاطمه است .
حال با توجّه به آنچه كه گذشت و فهمیدیم كه صاحبان صحاح (از جمله ابن ماجه) پذیرفتند كه اوّلاً مهدى از اهل بیت رسول خدا ( ص ) بوده و ثانیاً از فرزندان فاطمه زهرا ( س ) مىباشد ، به یك روایت از سنن ابن ماجه نظرى مىافكنیم . او از انس بن مالك و انس از رسول خدا ( ص ) چنین روایت مىكند:
(هر چه مىگذرد امور مردم سختتر شده و دنیا به آنان پشت كرده و مردم بخیلتر مىشوند و ساعت (شاید مراد ساعت قیامت باشد نه ساعت ظهور امام زمان ( ع ) چه آنكه براى هر دو زمان ، كلمه ساعت استعمال شده است . ) بر پا نمىشود مگر بر بدترین مردم و مهدى نیست مگر عیسى بن مریم) . ج2 سنن ، ص1340 - كتاب الفتن ، باب شدّة الزّمان ، ح 4039 .
تعجّب است از محدّثى مانند ابن ماجه كه چشم خود را به روى آنچه كه خود نقل كرده ببندد و با نقل این روایت ، عیسى بن مریم ( ع ) را از اهل بیت و از فرزندان فاطمه ( س ) بداند!
بهترین توجیه این است كه بگوئیم دیگران این حدیث را به كتاب او افزودند! در این صورت چه اعتمادى به روایات اهل سنّت! وقتى بشود به صحاح آنها دستبرد زد و حدیثى به آن افزود با بقیّه كتابها بهتر مىتوان چنین كرد.
4 - زمینه سازان حكومت حضرت مهدى ( ع )
(یخرج ناس من المشرق فیوطّئون للمهدى یعنى سلطانه) . همان ص1368 - باب خروج المهدى ، ح 4088 .
رسول گرامى اسلام ( ص ) فرموده است: مردمى از مشرق خروج مىكنند و زمینه را براى مهدى ( ع ) (یعنى حكومت او) فراهم مىكنند .
(یخرج رجل من وراء النّهر یقال له الحارث بن حرّاث ، على مقدّمته رجل یقال له منصور ، یوطّىء او یمكّن لآل محمّد ( ( ع ) ) كما مكّنت قریش لرسولاللَّهr وجب على كل مؤمن نصره او قال «اجابته» سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح 4290 .
على ( ع ) از رسول گرامى اسلام ( ص ) روایت مىكند كه فرمود: مردى از آنطرف رود (شاید مراد ، دجله یا فرات باشد) خروج مىكند كه به او «حارث بن حرّاث» گویند . پیشرو لشگرش مردى است به نام «منصور» كه زمینه را براى حكومت آل محمّد ( ع ) فراهم مىكند همانگونه كه قریش براى رسول خدا ( ص ) كردند . بر هر مؤمنى واجب است او را یارى كند (یا آنكه گفته:) «دعوتش را اجابت كند» .
ظاهراً آنچه كه در قسمت دوم این فصل گذشت همان است كه در این قسمت بدان اشاره رفت و آن گروه كه از ناحیه مشرق و یا از آنطرف رود خروج مىكنند به احتمال قریب به یقین اشاره به انقلاب اسلامى ایران دارد و امّا كلمه «حارث» یا «منصور» قطعاً اسم واقعى نیست بلكه «حارث» كسى است كه بذر انقلاب عظیمى را كاشت و پیشرو لشگر هم از جانب خدا یارى مىشود .
5 - نزول حضرت عیسى ( ع ) و امامت حضرت مهدى ( ع )
(كیف انتم اذا نزل ابن مریم فیكم و امامكم منكم) . الف - صحیح بخارى ، ج4 ص205 - كتاب بدء الخلق ، باب نزول عیسى بن مریم ( ع ) .
ب - صحیح مسلم ، ج1 ص 136 - كتاب الایمان ، باب 71 ، ح 244 .
رسول گرامى اسلام ( ص ) مىفرماید: چگونه خواهید بود آنگاه كه پسر مریم در میان شما بیاید و امام شما از شما باشد!
( . . . فینزل عیسى بن مریمr فیقول امیرهم: تعال صلّ لنا . فیقول: لا . انّ بعضكم على بعض امراء تكرمة اللَّه هذه الامّة) . صحیح مسلم ، همان ص137 ، ح 247 .
این روایت را ابنماجه نیز اندكى مفصّلتر در ضمن حدیثى طولانى كه تقریباً 4 صفحه از كتاب را به خود اختصاص داده نقل كرده است . (ج2 سنن ، ص1361 - كتاب الفتن باب 33 ، ح 4077) .
یعنى: . . . سپس عیسى بن مریم ( ع ) نازل مىشود . امیر آنها به او مىگوید: بیا و براى ما نماز بخوان (یعنى بعنوان امام جماعت) او مىگوید: خیر ، همانا بعض از شما بر بعض دیگر امیر مىباشید به خاطر این كه خداوند این امّت را گرامى داشته است .
این دو حدیث به خوبى نشان مىدهد كه هنگام نزول عیسىبن مریم ( ع ) امام او كسى دیگر است كه با توجّه به روایات گذشته او جز حضرت مهدى ، صاحب الزّمان صلواتاللَّهعلیهوعجّلاللَّه فرجه نیست .
از آنجا كه از روایات گذشته فهمیدیم كه برنامه اصلى حضرت مهدى ( ع ) پركردن زمین از عدل و داد است ، لذا لازم است آن حضرت داراى حكومتى مقتدر و كارگزارانى صالح باشد و این امرى است كه تقریباً همه فرق مسلمین بدان اعتقاد دارند و نیز از روایات این قسمت روشن شد كه عیسى بن مریم ( ع ) نیز نازل مىشود و چون امامت و قدرت حكومت به دست حضرت مهدى ( ع ) مىباشد به ناچار باید گفت كه حضرت عیسى ( ع ) جهت كمك آن حضرت مىآید . شاید علّت آن كثرت پیروان مسیحیّت در آن زمان مىباشد كه وقتى حضرت عیسى ( ع ) پشت سر امام زمان ( ع ) به نماز بایستد آنان كه از پیروانش طالب حقّند اسلام را زود مىپذیرند .
با اینحال مىبینیم صاحبان صحاح - مخصوصاً بخارى و مسلم - كوشیدهاند كه قدرت حكومت را در آن زمان در اختیار حضرت مسیح ( ع ) قرار دهند و در تمامى این دو كتاب اسمى از حضرت مهدى ( ع ) نمىبینیم . شاید تصوّر كردند كه اگر چشم خود را ببندند دیگران هم نابینا خواهند ماند ، غافل از آنكه:
«شبپره گر وصل آفتاب نخواهد رونق بازار آفتاب نكاهد»
6 - خسف بیداء
از روایات اهل بیت ( ع ) چنین مىفهمیم كه دو دسته نشانه براى ظهور امام زمان ( ع ) به وقوع خواهد پیوست . دسته اوّل نشانههاى عامّى كه تا این زمان مىتوان ادّعا كرد همه آنها به وقوع پیوسته است . دسته دوم معروف است به علائم حتمیّه ظهور و آن پنج علامت است:
1 - خروج سفیانى
2 - صیحه آسمانى
3 - كشته شدن نفس زكیّه
4 - خسف بیداء
5 - خروج یمانى
تعبیر پنج نشانه فوق به علائم حتمیّه ، از خود روایات اتّخاذ شده است .
اهل سنّت مسأله خروج سفیانى و خسف بیداء را در روایات خویش نقل كردهاند .
در فصل بعد كه گفتار بعض دانشمندان اهل سنّت را مىخوانیم از خروج سفیانى نیز سخن خواهیم گفت .
در صحاح ستّه آمدن لشگرى از شام (لشگر سفیانى) و فرو رفتن آنها بین مكّه و مدینه (خسف بیداء) نقل شده است كه ذیلاً اقوال آنها مىآید . همه این روایتها از پیامبر اكرم ( ص ) مىباشد:
بخارى مىنویسد: لشگرى به جنگ كعبه مىآید (قصد كعبه مىكنند) و چون به زمین بى آب و علفى (بیابان یا بیداء) رسیدند در زمین فرو مىروند . . .
مسلم مىنویسد: یك نفر به خانه خدا پناه مىبرد و لشگرى به طرف او مىرود كه در بیابانى فرو مىروند . او در حدیث بعد ، از قول ابوجعفر مىنویسد كه قسم خورد آن بیابان در اطراف مدینه است . (انّها لبیداء المدینه) .
ترمذى مىنویسد: مردم از نبرد با این بیت دست بر نمىدارند تا آنكه گروهى به نبرد مىآیند و چون به بیابانى رسیدند همه آنها در زمین فرو مىروند .
ابن ماجه نیز شبیه آنچه كه ترمذى گفته ، نقل نموده است .
ابوداود اندكى آن را شكافته و چنین روایت مىكند:
هنگامى كه خلیفهاى مرد ، اختلافى پدید مىآید . مردى از اهل مدینه به مكّه مىگریزد . مردمى از اهل مكّه نزد او رفته و با او بین ركن و مقام بیعت مىكنند (در اینجا ابوداود مىنویسد كه آن مرد با اكراه قبول مىكند و این مطلب نمىتواند صحیح باشد) . لشگرى از شام به سوى او مىرود كه در بیابان بین مكّه و مدینه در زمین فرو مىروند . چون مردم چنین دیدند برگزیدگانى از شام و گروهى از عراق مىآیند و با او بین ركن و مقام بیعت مىكنند . . . او اموال را (عادلانه) تقسیم مىكند و به سنّت پیامبر رفتار مىكند . . .
حاكم در مستدرك روایت ابوداود را اینگونه نقل مىكند:
با مردى از امّتم بین ركن و مقام به عدد اهل بدر (یعنى 313 نفر) بیعت مىشود و از عراق و شام نیز گروهى به كمك مىآیند . پس از آن لشگرى از شام (به جنگ با او) مىروند و چون به بیداء رسیدند در زمین فرو مىروند
چنانچه ملاحظه مىفرمایید در هیچكدام از روایات فوق اسمى از سفیانى نیست و نیز ننوشتهاند كه آنكس كه با او بین ركن و مقام بیعت مىشود كیست . امّا از اینكه ابوداود آن را در كتاب المهدى آورده معلوم مىشود آن مرد حضرت مهدى ( ع ) است .
حاكم در مستدرك روایت دیگرى دارد كه نام سفیانى و فرو رفتن او و لشگرش را در بیابان ذكر مىكند . روایت چنین است:
مردى (به نام سفیانى) از دمشق خروج مىكند و . . . مردى از اهل بیتم (نیز) خروج مىكند . خبر به سفیانى مىرسد . او با لشگرى به سوى او مىرود . . . تا به بیابانى مىرسند و در آنجا فرو مىروند و جز یك نفر كه خبر آن را مىآورد كسى نجات نمىیابد . الف - صحیح بخارى ، ج&3 ص&86 - كتاب البیوع ، باب ما ذكر فى الاسواق .
ب - صحیح مسلم ، ج&4 ص&10 - 2208 ، كتاب الفتن و اشراط السّاعة ، باب الخسف بالجیش الذى یؤمّ البیت ، ح&8 - 4 .
ج - سنن ترمذى ، ج&4 ص&415 - كتاب الفتن ، باب&21 ما جاء فى الخسف ح 2184 .
د - سنن ابنماجه ، ج&2 ص&51 - 1350 ، كتاب الفتن ، باب 30 جیش البیداء ، ح 5 - 4063 .
ه - سنن ابىداود ، كتاب المهدى ، ح&4286 .
و - مستدرك حاكم ، ج&4 ص&478 ح 8328 و ص&565 ح&8586 .
تذكر این نكته لازم است كه حدیث دوم حاكم به عنوان حدیثى صحیح به همان شرطى كه بخارى و مسلم گفتهاند روایت شده است كه این دو آن را نقل ننمودند .
از بسیارى از روایات فریقین (شیعه و سنّى) چنین بر مىآید كه سفیانى در لشگرى كه به سوى «مردى از اهل بیت» - كه همان مهدى موعود(عج) مىباشد - مىفرستد ، خود در آن لشگر نیست و لذا روایت اخیر مستدرك ، كه سفیانى را هم جزء كسانى مىداند كه در لشگر مزبور بوده و به زمین فرو مىروند ، نمىتواند صحیح باشد .
حضرت مهدى(ارواحنا فداه و عجل اللَّه تعالى فرجه) در بعض كتب اهل سنت
مسأله خروج مردى از اهلبیت ( ع ) به نام «مهدى» امرى است كه علماى زیادى از اهل سنّت درباره آن دست به قلم بردند . یكى از نویسندگان معاصر به نام محمد بن احمد بن اسماعیل ، كتابى نوشته بنام «المهدى ، حقیقة لا خرافة» او در فصل دوم این كتاب مطالبى دارد كه ما فهرست آن را در اینجا مىآوریم:
1 - اسامى 31 نفر از اصحاب را ذكر مىكند كه احادیث حضرت مهدى ( ع ) را روایت كردهاند .
2 - اسامى 38 نفر از دانشمندانى را كه آن احادیث را در كتابهایشان نقل كردهاند مىآورد .
3 - نام 63 نفر از علما را كه آن احادیث را صحیح یا حسن دانستهاند ذكر مىكند .
4 - 31 نفر از دانشمندان را نام مىبرد كه مستقلاً كتابى درباره حضرت مهدى ( ع ) نوشتهاند كه بعض از آنها بیش از یك كتاب تدوین نمودند .
ما در این مختصر اسامى 17 نفر از علماى عامّه را - از ابتداى قرن پنجم تا آخر قرن سیزدهم - كه درباره حضرت مهدى ( ع ) مطالب یا روایاتى نوشتند و نیز بعض از نوشتههاى آنها را مىآوریم:
1 - «حاكم نیشابورى - الامام الحافظ ابوعبداللَّه محمد بن عبداللَّه» ، متوفّاى 405 هجرى - در جزء چهارم كتاب معروفش «المستدرك على الصّحیحین» احادیث متعدّدى درباره حضرت مهدى ( ع ) دارد كه در آنها حضرتش از اهل بیت پیامبر ( ص ) و از فرزندان فاطمه ( س ) معرّفى شده و او است كه جهان را پر از عدل و داد مىكند .
ما در آخر فصل قبل به دو حدیث - درباره خسف بیداء و خروج سفیانى - اشاره كردیم اینك حدیثى دیگر:
(عن ابىسعید خُدرى ( رض ) قال: قال رسولاللَّه: «لاتقوم السّاعة حتّى تملأ الارض ظلماً و جوراً و عدواناً ثمّ یخرج من اهل بیتى من یملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً») . ج&4 ص&600 ، ح 8669 . یعنى: ساعت (مراد ساعت ظهور است نه ساعت قیامت) بر پا نمىشود تا آنكه زمین پر از ظلم و جور و تعدّى شود ، سپس از اهل بیتم كسى خروج مىكند كه آن را پر از عدل و داد مىكند همان گونه كه پر از ظلم و جور شد .
سپس مىنویسد: این حدیث صحیحى است به همان شرطى كه شیخین (بخارى و مسلم) قرار گذاشتند ولى آندو این را ننوشتند .
تذكّر این نكته نیز لازم است كه او كتاب مذكور را - همانطور كه از اسمش پیدا است - تألیف كرد تا بگوید روایات صحیح دیگرى است كه در صحیحین نیامده است . او حدیث ابنماجه را نیز كه روایت كرده: «لا مهدى الاّ عیسى بن مریم» در كتابش آورده و مىگوید: من این حدیث را ننوشتم كه به آن احتجاج كنم (یعنى به عنوان حدیثى صحیح آن را نقل كرده باشم) بلكه از راه تعجّب (كه چطور ابنماجه آن را در سنن خویش آورده) آن را نوشتم .
2 - «ابوسالم كمال الدّین محمّد بن طلحة بن محمّد بن الحسن شافعى» ، متوفّاى 652 هجرى - دركتاب «مطالب السّؤول فى مناقب آل الرّسول» - چنانچه از نامش پیدااست - در مناقب ائمه 12 گانه شیعه مطالبى دارد . (او نیز آل پیامبر ( ع ) را منحصر در 12 امام شیعه مىداند - دقّت شود - ) . در باب دوازدهم آن كه درباره امام دوازدهم ( ع ) است چنین مىنویسد:
«الباب الثانى عشر فى ابىالقاسم محمّد بن الحسن الخالص بن على المتوكّل ابن القانع (یكى از القاب امام جواد ( ع ) ) ابن علىّ الرّضا ابن موسى الكاظم ابن جعفر الصّادق ابن محمّد الباقر ابن على زین العابدین ابن الحسین الزّكى ابن علىّ المرتضى امیرالمؤمنین ابن ابىطالب ، المهدى ، الحجّة ، الخلف الصّالح ، المنتظَر ( ع ) و رحمة اللَّه و بركاته» .
چنانچه ملاحظه مىفرمائید او اسامى 12 امام را تقریباً با همان القابى كه نزد شیعه مشهورند معرّفى مىكند . معلوم مىشود كه آنان همیشه با این القاب شناخته مىشدند . او پس از تعریف از امام عصر(عجّ) مىنویسد:
«امّا نسبه اباً و امّاً فابوه الحسن الخالص ابن . . . (تا آخر اسامى كه دیگر تكرار نمىكنیم . ) و امّه امّ ولد تسمّى صقیل (صحیح آن صیقل است . ) و قیل حكیمه (حكیمه خاتون عمّه امام حسن عسكرى ( ع ) بوده كه هنگام تولّد حضرت ولى عصر ( ع ) در آنجا حضور داشت . ) و قیل غیر ذلك ، و امّا اسمه فمحمّد و كنیته ابوالقاسم و لقبه الحجّة و الخلف الصّالح و قیل المنتظَر» .
خلاصه معناى این فراز چنین است:
پدرش امام حسن عسكرى ( ع ) و مادرش صیقل یا حكیمه یا غیر آن و اسمش محمّد و كنیهاش ابوالقاسم و لقبش حجّت و خلف صالح بوده و منتظَر هم گفتهاند .
او همچون بسیارى از دانشمندان اهل سنّت ، امام زمان ( ع ) را فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) دانسته و كنیه و لقب او را همچون شیعیان بیان كرده است .
آنگاه بعض از روایاتى را كه از ابوداود و ترمذى نقل كردیم آورده و حدیث منقول در صحیحین را كه: «كیف انتم اذا نزل ابن مریم فیكم و امامكم منكم» ، به پنجمین قسمت از فصل قبل رجوع فرمائید . بر آن حضرت تطبیق مىدهد و بعد از نقل بعض روایات چنین نتیجه مىگیرد كه حضرت مهدى ( ع ) از فرزندان فاطمه ( س ) و نیز از عترت و اهل بیت رسول خدا ( ص ) و همنام آن حضرت بوده و او است كه زمین را پر از عدل و داد مىكند و او از فرزندان عبدالمطلّب و یكى از سروران بهشت است . اشاره به روایتى است كه در ج&2 سنن ابنماجه ، ص&1368 ، ح&4087 . كتاب الفتن باب خروج المهدى ، از انس بن مالك نقل شده كه رسول خدا ( ص ) فرمود: «ما فرزندان عبدالمطلب سروران اهل بهشتیم من و حمزه و على و جعفر و حسن وحسین و مهدى( ( ع ) )» . سپس اشكال مىكند كه اگر كسى بگوید اینها دلیل نیست كه او همان ابوالقاسم محمّد بن الحسن است چه آنكه فرزندان فاطمه ( س ) زیادند و تا روز قیامت هر كه از ذریّه او باشد از فرزندان آن حضرت و از عترت طاهره و از اهل بیت است . پس باید دلیل دیگرى براى اثبات ادّعاى خود بیاورید .
در جواب مىگوید كه پیامبر ( ص ) براى او نشانههائى از رخسار و جبهه و بینى و غیر ذلك فرمودند و همه آنها بر فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) تطبیق مىكند .
مجدّداً اشكال مىكند كه شاید بعدها شخص دیگرى از فرزندان فاطمه ( س ) با همین مشخّصات به دنیا بیاید .
جواب مىدهد كه وقتى با همان نشانى كسى پیدا شد ، به صرف احتمال نمىتوان از آن دست برداشت و اگر بخواهیم اینگونه عمل كنیم هر نشانهاى براى هر امرى كه در روایت آمده باشد احتمال وجود امر دیگرى با همان نشانى وجود دارد . باید گفت اگر در روایتى نشانهاى براى امرى ذكر شده باشد ، اگر بنا بود كه این نشانه تكرارى باشد نشانه از نشانه بودن ساقط خواهد شد مثل اینكه كسى بگوید درب منزل ما كه در فلان كوچه است سبز رنگ است كه اگر غیر از آن منزل ، منزل دیگرى نیز سبز رنگ باشد نمىتواند نشانه باشد و لذا ما نشانههائى را كه در روایات براى امرى وارد شده باشد منحصر به فرد مىدانیم . آنگاه چنین ادامه مىدهد:
مسلم در صحیح خود نوشته است كه پیامبر ( ص ) به عمر فرمود: شخصى از اهل یمن به نام اویس با این مشخّصات مىآید . اگر مىتوانى از او طلب مغفرت كن؛ ج 4 صحیح مسلم ، ص 1969 ، كتاب فضائل الصحابه ، باب 55 من فضائل اویسالقرنىّ ( رض ) ح&225 . و چون شخص مزبور با همان نشانهها پیدا شد دیگر عمر نگفت شاید بعداً كسى دیگر با همین مشخّصات بیاید .
همچنین است قضیّه خوارج و نیز حال یهود كه وقتى نبىّ مكرّم اسلام ( ص ) با همان نشانه هائى كه در تورات ذكر شد مبعوث گردید ، گفتند: شاید كسى دیگر با همین نشانهها بیاید و خداوند آنان را سرزنش كرد . اشاره به آیه 89 از سوره بقره كه خداوند آنان را لعنت مىكند . بنابر این اگر ما كسى را با همان صفاتى كه پیامبر ( ص ) فرمود یافتیم و آن در وجود محمّد بن الحسن ، الحجّة ، الخلف الصّالح ، متجلّى شد دیگر منتظر شخص دیگرى با همان صفات نباید بمانیم .
بعد از آن اشكال دیگرى مطرح مىكند كه: آنچه گفتى درست است امّا در روایت آمده است كه اسم پدر او اسم پدر رسول خدا ( ص ) است در حالى كه اسم پدر خلف صالح حسن است نه عبداللَّه .
در جواب مىگوید: اوّلاً - در زبان عرب به جدّ اعلا نیز پدر اطلاق مىشود . چنانچه در قرآن آمده: «مِلَّةَ اَبیكُمْ اِبْراهیمَ» . سوره حجّ آیه 78 - یعنى: (این آیین همان) آیین وروش پدرتان ابراهیم مىباشد . ثانیاً - بر كنیه نیز «اسم» گفته مىشود . بخارى و مسلم نقل كردند كه پیامبر ( ص ) على ( ع ) را ابوتراب نامید و «اسمى» نزد او محبوبتر از آن نبود . (توجّه داشته باشید كه «ابوتراب» «كُنیه» است نه «اسم») . اینكه در روایت آمده است كه اسم پدر او عبداللَّه است به این اعتبار مىباشد كه جدّ اعلاى او یعنى امام حسین ( ع ) «ابوعبداللَّه» بود ، یعنى او فرزند حسین است نه حسن كه كنیه او ابومحمّد بود (البتّه ما استدلال او را بسیار خلاصه كردیم گرچه جاى تأمّل نیز مىباشد) .
مشابه استدلال اخیر او را به طور خلاصه «محمّد بن یوسف گنجى شافعى» در كتاب «البیان فى اخبار صاحب الزّمان» آورده آنگاه اسامى بیش از 30 نفر را كه روایت «اسمه اسمى»(كه رسول خدا ( ص ) فرمود: اسم او اسم من است) را نقل كردند مىآورد كه هیچ كدام از آنها جمله و «اسم ابیه اسم ابى» (كه آن حضرت فرموده باشد: و اسم پدرش اسم پدر من است) را بدان نیفزودند مگر «عبیداللَّه بن موسى» از «زائده» . آنگاه نتیجه مىگیرد كه هیچ عاقلى شكّ نمىكند كه این اضافى - باتوجّه به اینهمه مخالف - اعتبارى ندارد .
3 - «سبط ابن جوزى» متوفّاى 654 هجرى در كتاب تذكرة الخواص ، معروف به: «تذكرة خواصّ الامّة فى خصائص الائمّة ( ع ) » در فصل مربوط به امام زمان ( ع ) تحت عنوان: «فصل فى ذكر الحجّة المهدى» چنین مىنویسد:
«هو محمّد بن الحسن بن على بن . . . على بن ابىطالب علیه(وعلیهم) السّلام و كنیته ابوعبداللَّه و ابوالقاسم و هو الخلف الحجّة صاحب الزّمان ، القائم و المنتظَر و التّالى و هو آخر الائمّة» . او در ابتدا اسامى دوازده امام ( ع ) را به ترتیب نقل كرده (كه ما به جهت اختصار در اینجا و در موارد دیگر چند نقطه مىگذاریم . ) و پس از آن كنیهها والقاب حضرت مهدى ( ع ) را ذكر مىكند و مىگوید كه او آخرین امامها (ى شیعه) است . آنگاه این حدیث را با سندش از ابن عمر نقل مىكند كه پیامبر ( ص ) فرمود: «یخرج فى آخر الزّمان رجل من ولدى اسمه كاسمى و كنیته ككنیتى یملأ الارض عدلاً كما ملئت جوراً فذالك هو المهدى»؛ یعنى: در آخرالزّمان مردى از فرزندانم خروج مىكند كه اسمش مانند اسم من و كنیهاش مانند كنیه من است . زمین را پر از عدل مىكند همانگونه كه پر از ستم شد و او همان مهدى است . و خود این را حدیثى مشهور مىداند . سپس چند روایت دیگر نقل كرده و درباره رفع استبعاد از طول عمر آن حضرت مثالهائى از معمّرین تاریخ آورده و پس از نقل شعرى در مدح ائمّه ( ع ) مىنویسد: «قلت: و من شروط الامام ان یكون معصوماً لئلاّ یقع فى الخطأ و لانّهم حجج اللَّه على عباده و من شرط الحجّة العصمه من كلّ وصمه . انتهى ذكر الائمّة ( ع ) » . یعنى: از شروط امام این است كه معصوم باشد تا در خطا واقع نشود (او به حقّ معناى عصمت را عصمت از خطا دانسته است نه عصمت از گناه و این عصمت است كه از جانب خداوند به بندگان برگزیدهاش داده مىشود چه آنكه اگر آنان - كه پیشوایان امّتند - در خطا واقع شوند و یا سهو و نسیان به آنان دست دهد دود آن به چشم پیروانشان مىرود كه گفتارشان را وحى منزل مىدانند و خطا و سهو یا نسیان ، طبیعى هر انسانى است و معصوم كسى است كه از چنین نقصى مصون باشد و این نخواهد شد مگر با عنایت خاصّه الهیّه) .
دیگر آنكه آنان حجتّهاى خدا بر بندگانش مىباشند و شرط حجّت بودن مصون بودن از هر عیب مىباشد .
در آخر عبارت افزوده است: «تمام شد یاد ائمّه ( ع ) » .
4 - «ابن ابىالحدید معتزلى» متوفّاى 655 هجرى در ج&7 شرح نهجالبلاغه ، ص&59 ، در ذیل: «بابى ابن خیرة الاماء» (كه امیرالمؤمنین ( ع ) فرموده است: پدرم فداى پسر بهترین كنیزان باد) مىنویسد:
«اگر گفته شود كه این مرد كیست ، درجواب گوئیم: امّا امامیّه ، آنها مىگویند كه او امام دوازدهم آنها است و مادر او كنیزى بود به نام نرجس و امّا اصحاب ما (یعنى معتزله) ، آنان مىگویند كه او مردى فاطمى است (یعنى از اولاد فاطمه زهرا ( س ) مىباشد) كه در آینده به دنیا خواهد آمد و مادر او كنیزى است و او الآن موجود نیست» . آنگاه سؤال دیگرى مطرح مىكند خوانندگان محترم توجّه داشته باشند كه این سؤالات مربوط به مطالبى است كه در شرح نهجالبلاغه آن را به عنوان حدیث نقل كرده است و برداشت او از رجعت و انحصار آن به گروهى از بنىامیّه و غیر آن جهت انتقامگیرى نیز خالى از اشكال نیست و ما در اینجا قول این دانشمند معروف اهل سنّت را نقل مىكنیم نه آنكه در صدد ردّ و ایراد نیز باشیم . كه: از بنىامیّه چه كسى در آن زمان موجود است كه آن مرد (فاطمى) از آنها انتقام مىگیرد؟ در جواب مىگوید: «امّا امامیّه ، آنها قائل به رجعتند و مىگویند كه وقتى امام منتظَر آنها ظاهر شد ، گروهى از بنىامیّه و غیر آنها رجعت مىكنند و او از همه دشمنان آل محمّد ( ع ) انتقام مىگیرد» . آنگاه قول معتزله را چنین نقل مىكند: «و امّا اصحاب ما ، آنها مىگویند كه خدا در آخر الزّمان مردى از فرزندان فاطمه ( س ) را خلق مىكند كه اكنون موجود نیست و او زمین را پر از عدل و داد مىكند همانگونه كه پر از ظلم و جور شد و از بیدادگران به شدیدترین وجهى انتقام مىگیرد و مادرِ او - همانطور كه در این خبر و غیر آن از سایر اخبار آمده - كنیزى است و اسم آن مرد نیز محمّد است همچون اسم رسول خدا ( ص ) . آن مرد آنگاه ظاهر مىشود كه بر بسیارى از سرزمینهاى اسلام پادشاهى از تبار بنىامیّه استیلا یافته است و او همان سفیانى است از فرزندان ابوسفیان بن حرب بن امیّه كه در خبر صحیح (چنانچه نقل كردیم) وعده آن داده شده و آن امام فاطمى او و پیروانش از بنىامیّه و غیر آنها را مىكشد و در این هنگام مسیح ( ع ) از آسمان فرود مىآید و . . . »
در ج&10 ص&95 و ج&19 ص&104 نیز از حضرت مهدى ( ع ) یاد كرده و مىگوید كه اجماع همه فرقههاى اسلامى است كه دنیا به آخر نمىرسد مگر با قیام آن حضرت .
ماگفتار این دانشمند اهل سنّت را ، كه بر خلاف عقیده شیعه و حتّى بر خلاف عقیده بسیارى از علماى اهل سنّت است ، عیناً ترجمه كردیم تا عدّهاى با دیدن یا شنیدن بعض تمجیدهائى كه او از امیرامؤمنین ( ع ) نموده است ، او را شیعه ندانند . در حالى كه حضرت امیر ( ع ) كسى است كه غیر مسلمانان نیز او را تعریف و تمجید نموده و درباره شخصیّت بىنظیر او كتابها نوشته و اشعارى سرودهاند كه نمونه آن «عبدالمسیح انطاكى» است كه قصیدهاى طولانى - و شاید بتوان گفت طولانىترین قصیده - (5595 بیت) در مدح امیرالمؤمنین ( ع ) سروده است . علاّمه امینى ( ره ) 15 بیت آن رادر ج&3 الغدیر ص&9 نقل كرده است .
5 - «محمّد بن یوسف بن محمّد گنجى شافعى» . او در سال 658 هجرى به شهادت رسید . سبب شهادتش نوشتن كتابى بود به نام: «كفایة الطّالب فى مناقب امیرالمؤمنین على بن ابىطالب» صلوات اللَّه و سلامه علیه . با آنكه مستندات آن ، محدّثین اهل سنّت مىباشند با اینحال به جرم این گناه نابخشودنى! در 29 رمضان در جامع دمشق كشته شد . آرى ، این است رفتار آنانكه دم از پیروى از سنّت رسول خدا ( ص ) مىزنند با كسانى كه حقّ مىگویند . در مقدّمه كتابمان: «پیامبر در صحاح» علّت كشته شدن «نسائى» صاحب سنن را نوشتیم كه بیانگر یكى دیگر از رفتار اهل سنّت با علماى خودشان مىباشد .
این دانشمند اهل سنّت كتابى دارد به نام: «البیان فى اخبار صاحب الزّمان ( ع ) » كه ما فقط به ذكر عناوین ابواب سیزدهگانه آن اكتفا مىكنیم و این عناوین ، اجمالاً بیان كننده عقاید نویسنده آن مىباشد:
1 - درباره خروجش در آخرالزّمان .
2 - درباره این حدیث نبوى كه: «مهدى از عترت من و از فرزندان فاطمه است» .
3 - درباره این حدیث كه: «مهدى از سادات اهل بهشت است» . ر - ك: پاورقى شماره 253 ، متن عربى آن چنین است:
«نحن ولدَ عبدالمطّلب سادة اهل الجنّة انا و حمزه و على و جعفر و الحسن و الحسین و المهدى( ( ع ) )» .
4 - درباره امر پیامبر ( ص ) به پیروى از مهدى ( ع ) .
5 - درباره یارى نمودن اهل مشرق آن حضرت را .
6 - درباره مدّت سلطنت آن حضرت بعد از ظهور .
7 - دراینكه او در نماز ، امامِ حضرت عیسى ( ع ) خواهد بود .
8 - پیامبر ( ص ) مشخّصات مهدى ( ع ) رابیان مىفرماید .
او در ذیل عنوان فوق ، روایت: «مهدى طاوس اهل بهشت است» را نیز نقل مىكند .
9 - پیامبر ( ص ) تصریح مىفرماید كه مهدى ( ع ) از فرزندان حسین ( ع ) است .
10 - درباره كَرَم مهدى ( ع ) .
11 - در ردّ این قول كه ، «مهدى همان عیسى بن مریم است» . (اشاره به روایت ابنماجه كه بحثش گذشت) .
12 - درباره این حدیث نبوى كه: «امّتى كه من در اوّل آن و عیسى در آخر آن و مهدى در وسط آن است هلاك نخواهد شد» .
13 - درباره كنیه او و اینكه خُلق و خُویَش شبیه پیامبر ( ص ) مىباشد . او در آخر باب اوّل - چنانچه گذشت - استدلال مىكند كه پدر حضرت مهدى ( ع ) همان امام حسن عسكرى ( ع ) بوده است .
6 - «ابن تیمیّه» متوفّاى 728 هجرى ، در جزء چهارم كتاب «منهاج السنّة» حدیث نبوى: «یخرج فى آخرالزّمان رجل من ولدى اسمه كاسمى و كنیته كنیتى یملأ الارض عدلاً كما ملئت جوراً . » یعنى: در آخرالزّمان مردى از فرزندانم خروج مىكند كه اسمش مانند اسم من و كنیهاش كنیه من است . زمین را پر از عدل مىكند همانگونه كه پر از ستم شد . را قبول داشته و او را همان «مهدى» ( ع ) مىداند و نیز بعض احادیثى را كه ابوداود و ترمذى ، دائر بر حتمى بودن این خروج و اینكه آن حضرت از عترت پیامبر ( ص ) و از فرزندان فاطمه ( س ) است ، آوردهاند نقل كرده و آنها را احادیثى صحیح مىداند .
7 - «شیخ السلام ابراهیم بن محمّد بن المؤیّد الحمویى الخراسانى» متوفّاى 732 هجرى در كتاب: فرائد السّمطین فى فضائل المرتضى و البتول و السّبطین و الائمّة من ذرّیّتهم ( ع ) . » روایات زیادى در مورد حضرت مهدى ( ع ) نقل مىكند كه بعض آنها قبلاً گذشت . از جمله روایاتى كه این عالم اهل سنّت نقل مىكند این است كه حضرت مهدى ( ع ) داراى غیبت است و نیز: «هر كه خروج مهدى ( ع ) را انكار كند به آنچه كه بر محمد ( ص ) نازل شده كافر گشته است . » و نیز: «انتظار فرج افضل عبادات است . » و نیز در ضمن همین روایات ، به مسأله ولایت و وصایت ائمّه اثناعشر ( ع ) اشاره شده و در بعض از آنها اسامى آن بزرگواران نیز آمده است .
مؤلّف محترم ، این روایات را در باب 61 از سمط دوم از فوائد السّمطین ، در ضمن 15 عنوان نقل كرده و در آخر آن با سندش از ابن عباس چنین روایت مىكند كه رسول خدا ( ص ) فرمود:
«همانا علىّ بن ابىطالب پیشواى امّتم و بعد از من جانشین من در میان آنها است و از فرزندانش قائم منتظَر است ، آنكس كه خدا به دست او زمین را از قسط و عدل پر مىكند همانگونه كه از ظلم و جور پر شد . قسم به آنكس كه مرا به عنوان بشارت دهنده به حقّ برانگیخت ، آنان كه در زمان غیبتش بر امامت او ثابتند بسیار اندكند .
جابر بن عبداللَّه انصارى برخاست و گفت: یا رسولاللَّه! آیا قائم از فرزندانت غیبت دارد؟ فرمود: آرى ، به پروردگارم قسم . همانا خداوند به همین غیبت مؤمنین را آزموده و كافران را نابود مىكند . اى جابر! این امر از امر خدا و سرّى از سرّ او بوده و علمش از بندگان مخفى است . مبادا در آن به شكّ افتى كه شكّ در امر خدا كفر است» متن عربى این روایت چنین است: «ان علىّ بن ابىطالب امام امّتى و خلیفتى علیها من بعدى و من ولده القائم المنتظر الذى یملأ اللَّه به الارض عدلاً و قسطا كما ملئت ظلما و جورا و الذى بعثنى بالحقّ بشیرا ان الثّابتین على القول به فى زمان غیبته لأعزّ من الكبریت الاحمر فقام علیه جابر بن عبد اللَّه الانصارى فقال: یا رسولاللَّه! و للقائم من ولدك غیبة؟ قال: «اى و ربّى لیمحّص اللَّه به الذین آمنو و یمحق الكافرین . یا جابر! انّ هذا الامر من أمر اللَّه و سرّ من اسرار اللَّه . علمه مطوىّ عن عباده . فایّاك و الشّكّ فیه! فانّ الشّكّ فى أمر اللَّه كفر» .
8 - «ابن قیّم» متوفّاى 751 - كه از شاگردان ابن تیمیّه بود - در فصل پنجاهم كتاب: «المنار المنیف فى الصّحیح و الضعیف . » درباره حضرت مهدى ( ع ) روایاتى نقل مىكند كه همه آنها قبلاً گذشت . او روایت: «لا مهدى الاّ عیسى بن مریم . » را كه ابنماجه در سنن خویش آورده ذكر نموده و آن رابه ضعف سند و به تعارضش با روایاتى كه مهدى ( ع ) را از فرزندان فاطمه ( س ) مىداند و نیز به غیر آن ردّ مىكند .
9 - «ابن صبّاغ مالكى - على بن محمّد - » متوفّاى 855 در فصل دوازدهم از كتاب: «الفصول المهمّة فى معرفة احوال الائمّة ( ع ) » چنین مىنویسد:
«الفصل الثّانىعشر فى ذكر ابىالقاسم محمّد الحجّة الخلف الصّالح ابن ابىمحمّد الحسن الخالص» و در ادامه چنین مىنویسد: «و او امام دوازدهم است و (ذكر) تاریخ ولادت و دلایل امامتش و (نیز) ذكر بعض از اخبارش و غیبتش و مدّت قیام دولت او و (نیز) ذكر كنیه و نسبش و غیر آن از آنچه كه به او مربوط مىشود» . متن عربى آن چنین است: «و هو الامام الثّانى عشر و تاریخ ولادته و دلایل امامته و ذكر طرف من اخباره و غیبته و مدّة قیام دولته و ذكر كنیته و نسبه و غیر ذلك ممّا یتّصل به» . و بعد از نقل چند روایت مىنویسد:
«ابوالقاسم محمّد الحجّة بن الحسن الخالص در شب نیمه شعبان سال 255 در سامرّا به دنیا آمد و امّا نسبش از جهت پدر و مادر: او ابوالقاسم محمّد الحجّة پسر حسن خالص پسر على هادى . . . پسر على بن ابىطالب صلوات اللَّه علیهم اجمعین مىباشد و امّا مادرش او كنیزى بود به نام نرگس ، بهترین كنیزان ، و گفته شد كه اسم او غیر آن (نرگس) مىباشد . كنیه او ابوالقاسم و لقبش حجّت ، مهدى ، خلف صالح ، قائم ، منتظَر (یعنى كسى كه همه در انتظار اویند) ، صاحب الزّمان و مشهورترین آنها مهدى است» و بعد از نقل روایات متعدّدى درباره آن حضرت ، آیه «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدّینِ كُلِّه» اشاره به آیه: «هو الّذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحقّ لیظهره على الدّین كلّه» كه در قرآن مجید سه بار ذكر شده است .
1 - سوره توبه ، آیه 33
2 - سوره فتح ، آیه 28
3 - سوره صفّ ، آیه 9
یعنى: او است خدائى كه رسولش را به همراه هدایت و دین حقّ فرستاد تا آن (دین) را بر تمامى ادیان (و مكاتب) غلبه دهد . را از قول سعید بن جُبیر ، مربوط به آن حضرت مىداند . آنگاه با نقل روایاتى درباره علائم ظهور ، آن را به پایان مىبرد .
10 - «ابن طولون» از دانشمندان قرن دهم ، متوفّاى 953 ، و از اهالى دمشق مىباشد . او در كتابش به نام: «الائمة الاثناعشر» درباره امام دوازدهم چنین مىنویسد:
«و ثانىعشر هم ابنه (یعنى ابن الحسن العسكرى) محمّد بن الحسن و هو ابوالقاسم محمّد بن الحسن بن علىّ الهادى ابن محمّد الجواد ابن . . . علىّ بن ابىطالب رضى اللَّه عنهم» . و او را همان مهدى مىداند . آنگاه شعرى را نقل مىكند كه در آن اسامى آن بزرگواران به ترتیب آمده است .
11 - «عبدالوهّاب شعرانى» متوفّاى 973 در كتاب: «الیواقیت و الجواهر فى بیان عقائد الاكابر» حضرت مهدى ( ع ) را فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) دانسته و مىنویسد كه تاریخ ولادت او نیمه ماه شعبان سال 255 بوده و اكنون كه سال 958 است عمر او 706 سال مىباشد . (صحیح آن 703 است) .
12 - «ابن حجر هیتمى مكّى» متوفّاى 974 در كتاب: «الصّواعق المحرقه» - كه در ردّ بر شیعه نوشته است - مىنویسد:
آیه دوازدهم: «و انّه لعلمٌ للسّاعة» (آیه 61 از سوره زخرف) یعنى: همانا او (حضرت عیسى ( ع ) ) علم است براى ساعت (شاید مراد این است كه حضرت عیسى ( ع ) وقتى نزول كرد باعث مىشود كه مردم علم به ساعت ظهور امام زمان ( ع ) پیدا كنند) .
تذكّر این نكته نیز لازم به نظر مىرسد كه ابن حجر در كتاب مزبور بیش از 15 آیه در فضائل اهل بیت ( ع ) ذكر كرده كه دوازدهمین آنها آیه فوق است كه بعد از نقل آن مىنویسد كه این آیه درباره مهدى ( ع ) نازل شده است . آنگاه مىنویسد: به زودى احادیثى كه صراحت دارد او از اهل بیت نبوى است خواهد آمد . سپس مىافزاید: حال كه چنین است (یعنى حال كه آیه فوق مربوط به حضرت مهدى ( ع ) بوده و او نیز از اهل بیت مىباشد معلوم مىشود كه) نسل فاطمه و على ( ع ) با توجّه به آیه فوق داراى بركت مىباشد (كه تا آخرالزّمان این نسل پاك استمرار دارد) و خدا از آن دو پاكانى خارج مىكند و نسل آنها را كلیدهاى حكمت و معدنهاى رحمت قرار مىدهد و آن به این دلیل است كه پیامبر ( ص ) آن دو و ذرّیه آنها را از شیطان رانده شده در پناه خدا قرار داد .
آنگاه جریان ازدواج آندو را شرح مىدهد و از ابوداود روایت مىكند كه ابوبكر و عمر از فاطمه ( س ) خواستگارى كردند و پیامبر ( ص ) از آندو رو برگرداند . آنها نزد على ( ع ) رفته و از او خواستند كه به خواستگارى برود . سپس بعد از نقل ازدواج آن دو و اینكه این ازدواج به امر خدا صورت گرفت ، روایات مربوط به خروج حضرت مهدى ( ع ) را در طى چند صفحه مطرح مىكند و در ضمن آنها حدیث: «لا مهدى الاّ عیسى بن مریم» را متعرّض شده و آن را به خاطر مجهول بودن محمّد بن خالد (كه در سند آن حدیث است) قبول نمىكند .
آنگاه دو جریان درباره امام حسن عسكرى ( ع ) نقل مىكند كه آوردن آن در این نوشتار خالى از لطف نیست:
1 - امام حسن عسكرى ( ع ) كودك بود و مىگریست و كودكان دیگر بازى مىكردند . بهلول - كه پنداشت او حسرت اسباب بازیهاى آنها را مىخورد - به او گفت: آیا برایت چیزى بخرم كه با آن بازى كنى؟ گفت: اى كم عقل! ما براى بازى آفریده نشدیم . گفت: پس براى چه خلق شدیم؟ گفت: براى كسب علم و عبادت . گفت: از كجا مىگوئى؟ گفت: از قول خداى عزّوجلّ: «اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ اَنَّكُمْ اِلَیْنا لاتُرْجَعُونَ؟» سوره مؤمنون ، آیه 115 - یعنى: آیا پنداشتید كه ماشما را بیهوده (و براى بازى) آفریدیم و شما به سوى ما برنمىگردید؟
بهلول از او خواست كه موعظهاش كند . حضرتش در ضمن چند بیت شعر اندرزش داد و خود بیهوش بر زمین افتاد و چون به هوش آمد بهلول به او گفت: چه شده! تو كه كودكى و گناهى ندارى . گفت: از من دور شو اى بهلول! من دیدم كه وقتى مادرم مىخواهد هیزم بزرگ آتش بگیرد از هیزمهاى كوچك استفاده مىكند ، مىترسم كه من از هیزمهاى كوچك جهنّم باشم .
2 - آنگاه كه امام حسن عسكرى ( ع ) در زمان معتمد زندانى گشت ، در سامرّا قحطى شد . خلیفه - معتمد پسر متوكّل - دستور داد كه براى نماز باران بروند . سه روز نماز خواندند و خبرى نشد . مسیحیان همراه راهبى بیرون رفتند و چون راهب دست خود را به آسمان بلند مىكرد باران مىآمد . روز دوم نیز چنین شد . اینجا بود كه افراد ضعیف الایمان به شكّ افتادند و عدّهاى نیز از دین برگشتند . این امر بر خلیفه گران آمد . (چون او به عنوان خلیفه پیامبر ( ص ) بر مسند قدرت تكیه زده بود ، و چون مردم از دین برگردند قدرت او نیز رو به زوال خواهد رفت . ) دستور به احضار امام حسن عسكرى ( ع ) داد و به او گفت: امّت جدّت رسول خدا ( ص ) را ، قبل از آنكه هلاك شوند ، دریاب . ببینید چگونه خلیفه ستمكار عبّاسى با علم به عظمت مقام معنوى امام ( ع ) او را زندانى كرده و چون قدرت خود را در خطر مىبیند به عنوان نجات امّت از گمراهى از حضرتش استمداد مىطلبد و عاقبت نیز همچون نیاكانش او را به شهادت مىرساند و امام زمان ( ع ) را هم تحت تعقیب قرار مىدهد و حضرتش به سرداب مىرود و دیگر جز عدّه معدودى كسى او را نمىبیند تا آنكه روزى ظاهر شود و جهانى را از لوث وجود معتمدهاى زمان پاك كند . عجّل اللَّه تعالى فرجه الشّریف . حضرت فرمود: فردا بیرون بروند و من انشاءاللَّه شكّ آنها را بر طرف مىكنم و با خلیفه صحبت كرد كه اصحابش را از زندان آزاد كند . او نیز چنین كرد .
فردا چون مردم براى طلب باران بیرون رفتند و راهب دست خود را همراه نصارى بالا برد ، آسمان را ابر فرا گرفت . امام حسن ( ع ) دستور داد دست راهب را بگیرند . دیدند كه در دستش استخوانى است . آن را از دستش گرفت و فرمود: حال طلب باران كن . او دستش را بالا گرفت . ابرها كنار رفت و خورشید نمایان شد . مردم تعجّب كردند . خلیفه به امام حسن ( ع ) گفت: سرّ آن چیست؟ فرمود: این استخوان پیامبرى است كه این راهب از بعض قبور آن را یافته است و چون زیر آسمان قرار گیرد باران مىآید . آن را آزمودند . همان طور بود كه فرمود . لذا شكّ و شبهه از مردم بر طرف شد و حضرتش با عزّت و احترام به منزلش رفت و خلیفه نیز هر از چندى هدایائى برایش مىفرستاد . تا آنكه در سامرّا در سنّ 28 سالگى از دنیا رفت و گفتهاند كه او نیز (همچون پدرانش ( ع ) ) مسموم شد و غیر از یك پسر كه همان «ابوالقاسم محمّد الحجّة» باشد فرزندى نداشت كه هنگام وفات (بلكه شهادت) پدرش 5 ساله بود لكن خداوند به او حكمت داد و به قاسم (صحیح آن قائم است چنانچه گذشت) و منتظَر نامیده شد و گفتهاند كه در شهر غایب شد و معلوم نشد كجا رفت و گفتیم كه رافضه (یعنى شیعیان) مىگویند او همان مهدى است . قبلاً گذشت كه عدّهاى از علماى معروف عامّه نیز همچون شیعیان همین را مىگویند و این كه ابن حجر آنرا به شیعیان - آنهم با كلمه «رافضه» كه از دشمنى او نسبت به عدّهاى از مسلمانان حكایت دارد - نسبت مىدهد نشان از بى اطلاعى او از اقوال گذشتگان داشته و یا از تعصّبى خشك سرچشمه مىگیرد
جالب است كه مىگوید یكى از لقبهاى فرزند امام حسن عسكرى ( ع ) «منتظر» است و منتظر به كسى گویند كه عدّهاى در انتظار اویند . غیر از مهدى ( ع ) چه كسى است كه امّت اسلامى منتظر او است .
مىگوید به او در كودكى حكمت داده شد . مىپرسیم چه كسى جز خداوند مىتواند به كودكى پنج ساله حكمت دهد؟ غیر از این است كه او بنده برگزیده الهى بود؟ و این همان امامت و جانشینى رسول خدا ( ص ) مىباشد .
او در كتاب: «الفتاوى الحدیثیّة» مىنویسد كه پیامبر ( ص ) فرمود: «من كذّب بالمهدى فقد كفر» یعنى هر كه مهدى را تكذیب كند محقّقاً كافر است؛ و قتل منكر آن حضرت را واجب مىداند و براى تأیید آن به روایاتى استدلال مىكند كه دلالت بر خروج حضرتش مىنماید . شاید مىخواهد بگوید كه منكر آنحضرت ، منكر روایات مسلّم است و در حقیقت این شخص منكر قول رسول خدا ( ص ) است كه آن كفر مىباشد . یا آنكه مىخواهد بگوید كه مسئله خروج مهدى ( ع ) جزء ضروریّات دین اسلام است و منكر آن در حقیقت منكر یكى از ضروریّات است كه آن در حكم كفر است .
در كتاب: «القول المختصر فى علامات مهدى المنتظر» بعد از نقل حدیث: «من كذّب بالمهدى فقد كفر» روى این مسأله تأكید مىكند كه مهدى ( ع ) از ذرّیّه رسول خدا ( ص ) و از فرزندان فاطمه ( س ) است .
13 - «علىّ بن سلطان محمّد» متوفّاى 1014 هجرى در كتاب: «مرقاة المفاتیح» با استدلال به روایت: «اسمه اسمى و اسم ابیه اسم ابى» به آخر شماره 2 از این فصل رجوع فرمائید . مىنویسد:
این روایت ردّ بر شیعه است كه مىگویند مهدى موعود همان قائم منتظَر است و او محمّد بن الحسن العسكرى مىباشد . راستى باید به این قبیل دانشمندان با این استدلال محكمشان آفرین گفت! من خود با هركس كه در ایّام حجّ یا عمره از علماى اهل سنّت بحث كردم براى ردّ قول من به روایاتى از كتابهاى خودشان استدلال مىكردند كه به هیچ وجه مورد قبول ما نبود . گوئیا آنچه كه مىگویند وحى منزل است! اى كاش مىتوانستند براى اثبات عقائد خود از كتب شیعیان استفاده نمایند كه قطعاً اگر بخواهند چنین كنند نخواهند توانست .
مَثَل آنان مَثَل مسلمانى است كه براى ردّ اقوال مخالف اعمّ از یهودى و مسیحى و غیر آنها و اثبات حقّانیّت اسلام بخواهند از قرآن و روایات استفاده كند!
14 - «احمد بن یوسف بن احمد» متوفّاى 1019 در كتاب: «اخبار الدُّوَل و آثار الاُوَل» مىنویسد:
«الفصل الحادى عشر فى ذكر الخلف الصّالح الامام ابىالقاسم محمّد بن الحسن العسكرى ( رض ) و كان عمره عند وفاة ابیه خمس سنین . آتاه اللَّه فیها الحكمة كما اوتیها یحیى ( ع ) صبیّاً . » ترجمه: «فصل یازدهم درباره خلف صالح ، امام ابىالقاسم محمّد بن الحسن العسكرى ( ع ) و عمرش هنگام وفات پدرش پنج سال بود . خداوند در همان سنّ به او حكمت عطا كرد همانگونه كه به یحیى ( ع ) در كودكى عنایت كرد» .
15 - «عبداللَّه بن محمّد بن عامر شافعى» متوفّاى 1171 در كتاب: «الاتحاف بحبّ الاشراف» مىنویسد:
«محمّد بن الحسن ( ع ) دوازدهمین امام بوده و از القاب او: مهدى ، قائم ، منتظَر ، خلف صالح و صاحب الزّمان مىباشد و مشهورترین آن مهدى است . ولى مهدى موعود كه در آخرالزّمان خروج مىكند او نیست . او ائمّه دوازدهگانه را چنین مىستاید:
«و قد اشرق نور هذه السّلسلة الهاشمیّة و البیضة الطّاهرة النّبویّة و العصابة العلویّة و هم اثناعشر اماماً . مناقبهم علیّة و صفاتهم سنیّة و نفوسهم شریفة ابیّة و ارومتهم كریمة محمّدیّة و هم محمّد الحجّة بن الحسن الخالص ابن علىّ الهادى . . . ابن الامام الحسین اخى الامام الحسن ولدى اللّیّث الغالب علىّ بن ابىطالب رضى اللَّه تعالى عنهم اجمعین . » خلاصه ترجمه آن چنین است:
نور وجود این سلسه هاشمى و نسل پاك نبوى و فرزندان علوى كه 12 امامند ، بر همه تابیده مناقب آنان والا و صفاتشان بلند پایه و جانهایشان شریف و ریشه در نبوّت محمّدى ( ص ) دارند آنان محمد بن الحسن خالص فرزند على هادى . . . فرزند امام حسین برادر امام حسن دو پسر شیر غالب على بن ابىطالب كه رضوان خداى تعالى بر آنان باد مىباشند .
آرى ، این انوار مقدّسه آنچنان در طول تاریخ درخشش داشتند كه مخالف و موافق را وادار به تكریم و تمجید از آنان نموده است .
16 - «شیخ سلیمان بن ابراهیم قندوزى حنفى» متوفّاى 1294 در كتاب: «ینابیع المودّة لذوى القربى» روایات متعدّدى درباره حضرت مهدى ( ع ) نقل كرده است . از جمله در باب 65 مىنویسد:
« . . . مدّت زندگانى حسن عسكرى بعد از پدرش كه رضوان خدا بر آن دو باد ، 6 سال بود و پسرى غیر از ابوالقاسم محمّد المنتظر ملقّب به قائم و حجّت و مهدى و صاحب الزّمان و خاتم الائمّة الاثنىعشر در نزد امامیّه باقى نگذاشت . میلاد او شب نیمه شعبان سال 255 بوده و مادرش كنیزى بود به نام نرجس . او (یعنى مهدى ( ع ) ) هنگام وفات پدرش 5 ساله بود و تاكنون پنهان است ( رض ) و او همان محمد منتظر پسر حسن عسكرى رضى اللَّه عنهما مىباشد كه نزد خواصّ اصحاب و افراد مورد وثوق اهلش شناخته شده است . »
او همچنین از باب 71 چند باب را به آن حضرت اختصاص داده و روایات متعدّدى از طرق مختلف چه از خاصّه و چه از عامّه مىآورد كه نقل همه آنها در این مختصر نمىگنجد .
17 - «سیّد مؤمن بن حسن بن مؤمن شبلنجى» متوفّاى بعد از 1290 هجرى در كتاب: «نور الابصار فى مناقب آل النّبى المختار» در فصلى كه مربوط به حضرت مهدى ( ع ) است چنین مىنویسد:
«فصل فى ذكر مناقب محمّد بن الحسن الخالص ابن على الهادى . . . ابن على بن ابىطالبy» . و بعد از ذكر بعض صفات آن حضرت ، درباره امكان طول عمر آن بزرگوار از قول «محمّد بن یوسف گنجى شافعى» دلایلى را كه قبلاً گذشت نقل مىكند .
خداوند تبارك و تعالى در فرج آن بزرگوار تعجیل فرموده و ما را جزء یاران خاصّ آن حضرت قرار دهد ، و شكر بىحد به درگاه او عزوجل كه ما را پیرو كسانى قرار داد كه از هر پلیدى منزّهند ، و در آنچنان قلّه رفیعى مىباشند كه منكرین امامت و ولایت آنها نیز به امامت و پیشوائى و جلالت قدرشان مقرّ و معترفند . امید است به یارى ذات حقّ و عنایات حجّت او بتوانیم در فتن آخرالزّمان با ولاى اهل بیت ( ع ) و با ایمانى راسخ و محكم به حقّانیّت اهل بیت عصمت و طهارت ( ع ) و با اعمالى صالح و قلبى سلیم به جوار رحمت الهى بشتابیم.
نویسنده :حسین طبیان
سابت جامع سه شنبه 15/6/1390 - 23:7
کامپیوتر و اینترنت
معرفی حرفه Character Artist در بازیهای کامپیوتری
همانطور که می دانید امروزه تولید و ساخت بازیهایی کامپیوتری تبدیل به یک شغل و حرفه برای کسانی شده است که در این راه قدم گذاشته اند . بازیسازی به چندین بخش و زیر مجموعه تقسیم میشه که برای طراحی و ساخت یک بازی کامپیوتری عوامل متعددی باید دست به دست هم دهند . یکی از این عوامل بسیار مهم " نقاش شخصیت " ( Character Artist ) می باشد .
اولین و مهمترین چیزی که یک نقاش شخصیت باید بداند طراحی یک شخصیت متناسب باید روند و داستان بازی می باشد . دومین ویژگی یک نقاش شخصیت بایستی داشته باشد این است که آموزش های پیشرفته فنی در طراحی گرافیکی و انیمیشن های کامپیوتری را گذرانده باشد . آن وقت است که یک نقاش انیمیشن با استفاده از مهارت هایی که به دست آورده می تواند ایده هایی که در سر دارد را خلق کند .
در خیلی از کشورهای توسعه یافته ی اروپایی و آمریکایی مدارس ، دانشکده و دانشگاه هایی وجود دارند که برنامه های آموزشی و فنی را در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد برای علاقه مندان به تحصیل در رشته ی طراحی بازی های ویدئویی ( Video Game Design ) اجرا می کنند . از طریق این برنامه ها و کلاس ها شما می توانید یک آموزش کامل در زمینه طراحی بازی های ویدئویی و طراحی شخصیت هایی که شما برای یک شغل بزرگ در حرفه های طراحی بازی ویدیویی و طراحی شخصیت نیازمند آن هستید ، به دست آورید. در این کلاس ها شما یاد می گیرید که چگونه با استفاده از قدرت سخت افزارهای کامپیوتری و توانایی های نرم افزارها به طراحی شخصیت و مراحل یک بازی ویدئویی بپردازید . همچنین در این کلاس ها ، هنرجویان را با مفاهیم اولیه برخی از زبان های برنامه نویسی مثل C++ و کاربردهای آنها در برنامه نویسی بازیهای ویدئویی آشنا می کنند . علاوه بر جنبه برنامه نویسی ، هنرجویان با نرم افزارهای مالتی مدیایی مثل Maya ، 3D Studio Max و یا Softimage XSI که برای ساخت انمیشین ها و شخصیت های 3 بعدی از آن استفاده می شود ، نیز آشنا می شوند .
حرفه ی نقاش شخصیت یکی از مهمترین بخش ها در فرآیند تولید یک بازی به شمار می آید . یک بازی هرچقدر که از لحاظ گرافیک ، فیزیک ، نورپردازی ، موسیقی و صدا و ... قوی باشد اما فاقد یک شخصیت اول مناسب و در خور نباشد نمی تواند بازی کننده را به خود جذب کند
دوشنبه 14/6/1390 - 14:56
کامپیوتر و اینترنت
معرفی حرفه Game Programming در اوایل ظهور بازیهای ویدئویی ( در دهه های 1970 و 1980 ) یک برنامه نویس جایگاه خیلی مشخص و واضحی در مراحل ساخت یک بازی نداشت و می توان گفت عملا نقش یک برنامه نویس خیلی پر رنگ نبود زیرا بازی ها در آن دوره بیشتر برای پر کردن اوقات بیکاری ساخته می شدند .اما بعد از گذشت چند سال از اینکه سخت افزارهای کامپیوتری پیشرفته تر و مجهز تر شدند ، بازیهای ویدئویی نیز گسترش و پیشرفت قابل ملاحظه ای پیدا کردند و تولید کنندگان بازی های ویدئویی به این نتیجه رسیدند که بایستی تغییراتی در ساختار ، گرافیک ، روند داستان ، صدا و ... در بازیهای خود انجام دهند تا مخاطبان را راضی نگه دارند .
اینگونه بود که کم کم شغل و حرفه ی برنامه نویس بازی ( Game Programmer ) پر رنگ تر و فعالیت آن بیشتر شد . اما خود حرفه برنامه نویسی بازی در عصر امروز به چندین شاخه تقسیم می شود :
برنامه نویس موتور بازی ( Game Engine Programmer ) :
وظیفه ی برنامه نویس موتور بازی این است که موتور پایه ی بازی را بسازد که شامل فیزیک و گرافیک شبیه سازی شده و ابتدایی نیز می شود .
برنامه نویس موتور فیزیک (Physics engine programmer ):
برنامه نویس موتور فیزیک وظیفه دارد که فیزیک بازی را توسعه دهد و شبیه سازی کند. به عنوان مثال برای ساخت یک بازی که در فضا انجام می شود ، برنامه نویس موتور فیزیک باید بتواند نیروی گرانش را شبیه سازی کند . یا مثلا برای ساخت یک بازی نقش آفرینی در سبک و سیاق بازی Might and Magic وجود یک نفر برنامه نویس موتور فیزیک کافیست درحالیکه برای ساخت یک بازی اکشن شبیه به Call Of Duty به تیمی از نفرات که در زمینه برنامه نویسی موتور فیزیک تخصص دارند نیاز می باشد .
برنامه نویس موتور گرافیک ( Graphic Engine Programmer ) :
در گذشته های دور که بازیهای ویدئویی تازه رونق پیدا کرده بودند ، برنامه نویس موتور گرافیک کسی بود که مسئولیت توسعه گرافیک 2 بعدی بازی را بر عهده داشت . اما امروزه این نقش خیلی گسترش پیدا کرده است و یک برنامه نویس موتور گرافیک باید توانایی توسعه و گسترش گرافیک 3 بعدی بازی با توجه به ریزترین جزئیات را داشته باشد . یک برنامه نویس گرافیک 3 بعدی باید درک عمیقی از مفاهیم ریاضی شامل ماتریس ها ، بردارها ، جبر خطی و ... داشته باشد .
برنامه نویس هوش مصنوعی (Artificial intelligence programmer ) :
برنامه نویس هوش مصنوعی ، منطق بازی را برای شبیه سازی هوش مصنوعی برای دشمنان و اجزای بازی گسترش می دهد . او همچنین باید سیستم تاکتیک و استراتژی های دشمنان در بازی را پایه ریزی کند . برنامه نویسی هوش مصنوعی از چالش برانگیزترین قسمت های ساخت یک بازی است و روز به روز نیز گسترش می یابد . به طور میانگین حدود 20 درصد از کارکنان بخش برنامه نویسی در بازیهای کامپیوتری ، به برنامه نویسان هوش مصنوعی اختصاص دارد . بازی های استراتژیک و نقش آفرینی دارای سیستم هوش مصنوعی نسبتا پیچیده تری نسبت به سایر بازی ها دارند .
برنامه نویسان صدا ( Sound Programmer ) :
عنصر صدا از اصلی ترین عناصر موجود در یک بازی ویدئویی به شمار می رود . تعداد زیادی از بازیهای امروزی از جدیدترین تکنولوژی های صدا مانند صدای 3 بعدی موضعی استفاده می کنند . ساخت برنامه های صوتی برای تولید چنین صداهایی به عهده برنامه نویسان صدا می باشد .
...
استفاده از این مطالب بدون ذکر منبع ( http://WWW.ProMakers.IR ) ممنوع می باشد .
منبع : کتاب الکترونیکی AI Game Programming Wisdom. Charles River Media نوشته Richard Evans
يکشنبه 13/6/1390 - 13:36
کامپیوتر و اینترنت
رم (RAM: Random Access Memory)، یکی از مهمترین اجزای کامپیوتر است. این سخت افزار یا hardware برای ذخیره سازی سریع اطلاعات سیستم عامل، نرم افزارها و دسترسی سریع به آنها است. حجم یک حافظه رم، تاثیر زیادی در قدرت و افزایش سرعت کامپیوتر دارد و البته در مجموع سرعت، حجم و نوع حافظه فاکتورهایی مهم در انتخاب رم هستند. اما به عنوان مثال، یک رم ۲ گیگابایتی DDR۲ با باس۸۰۰ مسلماً قدرتی در حد و اندازه های یک رم ۲ گیگابایتی DDR۳ با باس ۱۳۳۳ ندارد. در سال ۲۰۰۸ اینتل پردازنده های i۷ خود را عرضه کرد. این پردازنده ها با مادربوردهایی که به چیپست X۵۸ مجهز بودند، سازگار بود. همزمان با ورود این مادربوردها نوع جدیدی از حافظه ها معرفی شد که DDR۳ نامیده شدند.در سال ۲۰۰۸ اینتل پردازنده های i۷ خود را عرضه کرد. این پردازنده ها با مادربوردهایی که به چیپست X۵۸ مجهز بودند، سازگار بود. همزمان با ورود این مادربوردها نوع جدیدی از حافظه ها معرفی شد که DDR۳ نامیده شدند.پس از DDRها، تکنولوژی های DDR۲ و DDR۳ به صورت مشترک، با هدف افزایش کانال های انتقال دیتا در یک واحد زمانی و در نهایت افزایش سرعت، پایه گذاری شدند. رم های DDR۲ با توانایی انتقال ۴ مقدار دیتا و رم های DDR۳ با افزایش آن به ۸ مقدار دیتا در یک واحد زمانی، به این اهداف خود رسیدند. بدین ترتیب اگر هر واحد زمانی را ۱۰۰ مگاهرتز حساب کنیم، این مقدار در رم های DDR تا ۱۶۰۰ مگابایت بر ثانیه و در رم های DDR۲ و DDR۳ به ترتیب تا ۳۲۰۰ و ۶۴۰۰ مگابایت بر ثانیه افزایش می یابد. و بدیهی است که هر چه حجم قابل جابجایی در هر ثانیه بیشتر باشد، بهینه تر است.قابلیت ها و سازگاریدرست است که پهنای باند بالا، قابلیت موثری برای رم به حساب می آید، اما در حقیقت ۹۹ درصد برنامه ها توانایی استفاده کامل از پهنای باند بالا را ندارند. این قابلیت به نوع کاربری کامپیوتر وابسته است. یک کامپیوتر سرور و یا یک کامپیوتر رومیزی معمولی به یک میزان از پهنای باند بالای رم شان استفاده نمی کنند.رم های DDR۳ با DDR۲ سازگاری ندارند و برای اینکه کامپیوتر خود را با جایگزین کردن رم های جدید ارتقا دهید، ابتدا باید مادربورد خود را عوض کنید. همچنین اگر در حال حاضر کامپیوتری دارید که از رم های DDR۲ در آن استفاده می کنید، در صورتی که بخواهید پردازنده و مادربوردش را هم عوض کنید، به احتمال زیاد لازم است با رم های DDR۲ خود هم خداحافظی کرده و آنها را با رم های DDR۳ جایگزین نمایید.به هر حال اینتل و AMD در نسل های آینده محصولات خود، DDR۳ را مد نظر قرار داده اند و در صورتی که قصد تعویض پردازنده را دارید، باید علاوه بر مادربورد، به فکر خرید رم های جدید هم باشید.در نهایت باید به این نکته اشاره کرد که رم های DDR۲ به زودی همانند رم های DDR و SDRAM از رده خارج می شوند، اما تکنولوژی جدید در تولید رم ها و افزایش حجم و سرعتی که در رم های DDR۳ شاهد خواهیم بود، بازار را پر می کند. فراموش نکنید قبل از خرید مادربورد جدید، نوع رم قابل نصب روی آن را بررسی کنید.در صورتی که قصد خرید مادربورد جدید دارید، توجه به یک نکته بسیار توصیه می شود. برخی مادربورد ها تنها با رم هایی سازگار هستند که Clock Speed آنها روی مقدار خاصی محدود شده باشد. لذا بهتر است قبل از خرید یک مادربورد با مراجعه به سایت آن، از این مورد آگاه شوید. البته بسیاری از مادربوردها چنین محدودیتی ندارند، اما بررسی قبل از خرید، بهتر از خرید، بدون آگاهی قبلی است. .. افزودن سطل آشغال به تسکبار ویندوز ۷ حتماً شما نیز با عملکرد Recycle Bin یا سطل آشغال ویندوز آشنا هستید. کلیه فایلها و فولدرها پس از پاک شدن مستقیماً به سطل آشغال ویندوز منتقل میشوند و در نهایت با پاکسازی سطل آشغال میتوان آنها را حذف نهایی کرد. در صورتی که از ویندوز ۷ استفاده میکنید قطعاً با تسکبار جدید و قابلیتهای مختلف آن آشنایی پیدا کردهاید. نحوه اضافه کردن Recycle Bin به تسکبار ویندوز ۷ به طوری که همه جا و در همه حالت میتوانید به سطل آشغال دسترسی داشته باشید:. برای این کار:ابتدا بر روی فضای خالی از صفحه دسکتاپ راست کلیک کرده و New > Shortcut را انتخاب نمایید.در پنجره باز شده در محل مورد نظر عبارت زیر را وارد نمایید:explorer.exe shell:RecycleBinFolder و بر روی دکمه Next کلیک کنید.در صفحه بعدی، explorer.exe را پاک کرده و به جای آن عبارت Recycle Bin را تایپ نمایید.اکنون بر روی دکمه Finish کلیک کنید.خواهید دید که یک شورتکات جدید در صفحه دسکتاپ با نام Recycle Bin ظاهر شده است.بر روی آن راست کلیک کرده و Properties را انتخاب نمایید.در پنجره باز شده، در همان تب Shortcut بر روی دکمه Change Icon کلیک نمایید.در پنجره جدید باز شده، در زیر عبارت Look for icons in this file مسیر موجود را حذف کرده و آدرس زیر را در آن عیناً Copy و Paste نمایید و Enter بزنید:%SystemRoot%\system32\imageres.dllخواهید دید که مجموعهای از آیکنها نمایش داده خواهد شد. در میان آیکنها بگردید و آیکن سطل آشغال را مشابه آن چیزی که در صفحه دسکتاپتان نیز موجود است را بیابید و انتخاب کنید (این آیکن در ستون سیزدهم و ردیف سوم قرار دارد).پس از انتخاب آیکن، پنجرههای باز را OK نمایید.اکنون در صفحه دسکتاپ، بر روی شورتکات مذبور راست کلیک کرده و Pin to Taskbar را انتخاب کنید یا خود شورتکات را با استفاده از ماوس بگیرید و در محیط تسکبار رها کنید.با این کار سطل آشغال به نوار تسکبار ویندوز اضافه شده است.پس از این کار میتوانید شورتکات موجود در صفحه دسکتاپ را نیز حذف نمایید.همان طور که مشخص است از این پس با انتخاب آیکن سطل آشغال در تسکبار میتوانید پنجره Recycle Bin را باز نمایید. اما امکان کشیدن و رها کردن (Drag&Drop) فایلها را به این آیکن جهت حذف فایلها نخواهید داشت.برای فعالسازی چنین امکانی یک راه حل وجود دارد:ابتدا بایستی Quick Lunch را در تسکبار ویندوز ۷ فعال کنید. برای این کار بایستی از ترفند زیر کمک بگیرید:نحوه افزودن Quick Lunch به Taskbar در ویندوز ۷ پس از این کار، کافی است Recycle Bin موجود در صفحه دسکتاپ (منظور شورتکاتی که در بالا ساختیم نیست) را با استفاده از ماوس گرفته و در محیط Quick Lunch تسکبار رها کنید.جهت زیباسازی آن نیز میتوانید تسکبار را از حالت Lock خارج کنید. سپس بر روی قسمت خالی از Quick Lunch راست کلیک کرده و View > Large Icons را انتخاب کنید.با این کار از این پس میتوانید علاوه بر دسترسی مستقیم به سطل آشغال در ویندوز، فایلها و فولدرها را هم با Drag&Drop مستقیماً وارد آن کنید.
شنبه 12/6/1390 - 16:41
کامپیوتر و اینترنت
سلام به همه دوستان عزیز
این تاپیک در حقیقت مقدمه ایه برای شروع برنامه نویسی گرافیکی Game Programing .
برای کسایی که سفت و سخت به Game Programing علاقه دارن ( یکیش خود من ) اولین قدم آشنایی با DirectX و ماهیت و اجزا اصلیش هست . هر چند که کار سختیه ولی جذابیت عجیبی داره .
DirectX چیست ؟
مجموعه ای از Interface های گرافیکی که در قالب فایل های DLL در ویندوز قرار گرفتن و توسط Microsoft ساخته شدن .
واسه اینکه بشه در برنامه نویسی از این Interface ها استفاده کرد , Microsoft در DirectX API امکان دسترسی به توابع DiredctX رو فراهم کرده .
DirectX API چیست ؟
یه سری از توابع و کلاسها که به مااجازه میدن تا بتونیم از Interface های گرافیکی DirectX در برنامه های گرافیکی و Game ها استفاده کنیم .
وظیفه DirectX چیست ؟
فراهم کردن بستری مناسب برای تعامل سخت افزار و نرم افزارهای گرافیکی .
Interface های گرافیکی یا همون توابع Multimedia برای اینکه پردازش بشن به سخت افزار مناسبی احتیاج دارن . این سخت افزار به عنوان یک مفسر گرافیکی قابلیت اجرا و تفسیر این دستورات رو داره .
اما سخت افزار ها فقط میتونن دستورات پایه گرافیکی رو اجرا کنن . یعنی اینکه دستورات پیچیده تر باید ابتدا توسط DirectX به دنباله ای از دستورات پایه تبدیل بشن و در مرحله آخر برای اجرا میرن سراغه سخت افزار .
دستور پایه دستوریه که در یک Cycle CPU یا GPU یا هر پردازشگر دیگه ای اجرا بشه . مثه دستورات انتساب در زبانهای برنامه نویسی .
با توجه به معماری یک سخت افزار گرافیکی , مجموعه دستورات پایه استانداردی برای آن در نظر گرفته می شود .
اجزا DirectX :
مهمترین مولفه های DirectX :
1 - DirectDraw
2 - Direct3D
3 - DirectSound
4 - DirectSound3D
5 - DirectMusic
6 - DirectPlay
7 - DirectInput
جمعه 11/6/1390 - 15:53
ازدواج و همسرداری
21قانون جالب رفتارباهمسر
قانون اول:
با همسر خود موافقت کنید . با عیال خود موافقت کنید . اما کار خود را انجام دهید و اگر با عکس العمل او مواجه شدید اظهار تاسف کنید . 90 % اوقات به یاد نخواهد آورد که چه قراری با هم گذاشته بودید ، یا سر چه چیز با هم توافق کرده بودید . اداره کردن همسر و خوشبخت کردن او علم نیست ، بلکه یک هنر است. اگر این قضیه توجیه علمی داشت ، باید مردان ثروتمند همیشه خوشبخت بودند ، در حالیکه قضیه درست برعکس است . این یکی از واقعیت های زندگی زناشویی است . ((عزیزم ، امروز چه کاری می توانم برایت انجام دهم ؟ هر صبح از عیال خود کسب تکلیف کنید و از او بپرسید چه کاری می توانید برایش انجام دهید ! ))قانون دوم :
در درجه نخست کاری که او می گوید انجام دهید . این کار ساده ای است از عقل سلیم خود کمک بگیرید . برای عیال شما کدام مهمتر است ، حرفه شما و فروختن یک نوع کالای تجاری یا ملاقات با معلم دخترتان در مدرسه ؟ مقایسه این دو کار مثل مقایسه پشه و ببر است . در حکایتی مردی با تفنگ به شکار ببر می رود . پس طی مسافت طولانی به ببر می رسد ، می خواهد نشانه گیری کند و ببر را شکار کند ، ولی پشه ها مزاحم او می شوند . چاره چیست ؟ تا پشه ها را از خود دور نکند نمی تواند ببر را شکار کند . پس این درسی آموزنده است ، اول افراد نزدیک به خود را راضی کن یعنی افراد محیط منزل ، بعد از آن نوبت به کارهای بیرون از خانه یا تجارت می رسد . رضایت دختر شما و دیدن لبخند او از فروش کالای تجاری ارزش بیشتری دارد . (( وقتی از شما خطایی سر می زند اظهار تاسف کنید . وقتی هم که تقصیر از شما نیست باز هم اظهار تاسف کنید ! ))قانون سوم :
آیا می توانید کاری کنید که زنتان 60% اوقات خوشحال باشد ؟ از روی تجربه به من ثابت شده که شوهرها به دوسته اند : شوهران ازنوع گانش جی و از نوع گوبارگانش . شوهرانی که از نوع دسته اول هستند افکار بزرگی در کله بزرگ خود دارند . گوش های بزرگی دارند که بیشتر حرف گوش کنند . دهان کوچکی دارند تا کمتر حرف بزنند . چشم های ریزی دارند که بهتر تمرکز کنند . این دسته شوهران در مقابل کمترین لطف و مرحمت اظهار تشکر می کنند . صداقت دارند و در صحبت های خود کلمات دلنشینی به کار می برند . در سختی ها صبر و حوصله بسیار نشان می دهند . افرادی که فاقد این مشخصات بوده یا فقط بعضی از این معیارها را دارند از نوع شوهران گوبارگانش هستند ، پس چه بهتر این عادت پسندیده را تمرین و در خود تقویت کنیم . (( به قول معروف جلو ضرر را از هر جا بگیری منفعت است.)) (( همیشه بین من و همسرم تفاهم کامل وجود دارد . هر گاه بین من و او اختلافی پیش بیاید ، او راه خود را در پیش می گیرد ، و من راه او را . )) اگر فرض کنید شما مدت 75 سال عمر می کنید حال ده سال کمتر یا بیشتر و اگر فرض کنیم که در سن 25 سالگی ازدواج کنید انتظار می رود مدت 50 سال با ده سال کم و زیاد با زن خود زندگی کنید . قصد دارم نتیجه تحقیقات و تجربه خود را در اختیار شما بگذارم . در این مدت 50 سال که زندگی زناشویی دارید ، همسر خود را خوشبخت کنید ، و از او یک شریک زندگی مطلوب بسازید .قانون چهارم :
فکر این که زن شما در کنار شما خوشبخت باشد ، فکر بکری می تواند باشد . شوخی نیست رفیق ! پنجاه سال تمام ، و این زمان کمی نیست. پس بهتر است یاد بگیری که همسرت از تو راضی باشد و در این صورت تو نیز در کنار او خوشبخت خواهی بود . این اصل شماره یک است . یک شاعر حماسی هندی در اشعار خود درباره زندگی خانوادگی پند و اندرزهای فراوانی بیان کرده است ، یکی از پندها این است که انسان باید به پندهای حقیقی اعتقاد داشته باشد ، در غیر این صورت از تجربه های گرانبهای دیگران نفعی نخواهد برد . شنیدن و عمل کردن به نصایح بزرگان می تواند در بسیاری از امور زندگی گره گشا باشد . این شاعر حماسی در یکی از داستانهایش رنج ها و دردهای شوهری را به تصویر می کشد که برای بر آوردن خواسته های همسرش با چه مصیبت ها و دشواری های بزرگی روبرو می شود هفت خان پر زحمت و پر درد را پشت سربگذارد و سرانجام به خوشبختی موعود دست می یابد . (( زن ها دوست ندارند میهمان ناخوانده داشته باشند ، بنابراین به آنها فرصت کافی بدهید تا آمادگی لازم را پیدا کنند . آمادگی آنها برای پذیرایی امری حیاتی است . )) بدیهی است که این گونه قهرمانان حماسی مردان بزرگ و اسطوره ای زمان خود بودند که می توانستند بر بسیاری از مسائل زندگی غلبه کنند . ما شجاعت و جسارت این گونه افراد را تحسین می کنیم و در مقام مقایسه خود را از آنها کوچکتر می شماریم ، ولی مسلم این است که می توانیم از اشتباهات و خطاهای گذشتگان و نیاکان خود پند و عبرت بگیریم . اصل شماره دو است . شوهران بسیاری هستند که می پندارند خوشبخت کردن همسر امکان ناپذیر است . می گویند : ((شاید بتوان در سه سال اول عمر زناشویی زن ها را خوشبخت کرد و شاید هم در آخر زندگی زناشویی ، در دوران بازنشستگی بتوان موجبات خوشبختی زنان را فراهم آورد . ولی خوشبخت کردن همسر در طول عمر غیر ممکن است . )) یک راه حل ساده و آسان وجود دارد که به نظر عملی می رسد و آن قول حکیمی است که گفته است : (( همیشه بین من و همسرم تفاهم کامل وجود دارد . هر گاه بین من و او اختلافی پیش بیاید ، او راه خود را در پیش می گیرد ، و من راه او را . )) چو خوانم روز را گوید شب است این بگو آری همین ماه است و پروین خلاف رای خانم رای جستن به خون خویش باشد دست شستن گفته این حکیم حکایت (( هنری فورد )) را در ذهنم تداعی می کند که از این قرار است : هنری فورد در اواخر عمر خود پس از مرگ پسرش ادسال ، مایل بود که اداره شرکت بزرگش را به رئیسی دیگر بسپارد . همسرش کلافورد ، با این تصمیم مخالفت کرد و تهدید کرد که در این صورت فورد را ترک می کند و به خانه پدرش خواهد رفت . تهدید کارگر افتاد . آقای فورد مجبور شد اداره شرکت را به عهده نوه اش که بسیار جوان بود بسپارد . تا آن موقع سنت بود که شرکت ها با مغز مردان پخته و با تجربه اداره شوند در حالی که آقای فورد برای رضایت زنش مجبور شد سنت را زیر پا بگذارد و جوانی خام و نپخته را بر مصدر کارها بنشاند . شما را نمی دانم اما خودم دوست ندارم همسرم کسلم کند ، یا دوست ندارم هر روز ، وقت وارد شدن به خانه با لبخند به استقبالم بیاید ، یا دوست ندارم وقتی برایش لباس می خرم از من قدرانی کند ، حال چه از لباس خوشش بیاید یا نیاید .قانون پنجم :
آیا می دانید در آمریکا رستوران هایی است که بروی آنها نوشته اند : (( صبحانه خانوادگی )) غذای این رستوران ها اغلب نان برشته سوخته و قهوه ای است که دور فنجان و در سینی ریخته است و این رستوران ها پیشخدمت هایی دارند که غرولند می کنند . دلیل این رستوران ها این است که تحقیقات نشان داده که شوهرانی که در سفر هستند ، پس از مدتی دلشان برای عیال و خوراک خانوادگی لک می زند و به یاد دست پخت همسر خود می افتند ، پس هر روز تلاش می کنم که زنم را خوشبخت کنم و یقین دارم که تلاش بیشتر مردها در همین زمینه است . این اصل شماره 3 می باشد . بعضی از زن ها و شوهرها شاد و خوشبختند ولی خود را غمگین نشان می دهند . گر چه این وضعیت عجیب به نظر می رسد ، ولی این واقعیت دارد . بنابراین وقتی ملاحظه می کنید که عیال شما چنین احساسی دارد ، آن را به دل نگیرید. روزی چند بار ممکن است چنین حالاتی به زن ها دست بدهد که از دست کسی دلگیر بشوند . از دست شما یا از دست فرزند یا عروس یا داماد خود . دلیل چنین احساسی این است که زنان در خوشتختی خود شک دارند و فکر می کنند که شاید خواب می بینند ، زیرا در بیداری و دنیای عینی این همه خوشبختی قابل تصور نیست ! علم روانشناسی و معرفت النفس زن ها این را ثابت کرده است . این اصل شماره 4 است . پس از ذکر این اصل مهم ، حالا وقت آن است که درباره روش های ساده خوشبختی همسرتان مطالبی را مورد بررسی قرار دهیم . برای رسیدن به این مقصود لازم است چند عادت پسندیده را در خود تقویت کنید که شرح آن را خواهید خواند . (( با همسر خود در هر کاری موافقت کنید ، خواهید دید که زندگی چقدر راحتر می شود . ))قانون ششم :
خطای خود را محترمانه بپذیرید . اگر خطاها و اشتباه های خود را بپذیرید . یقین کنید راهی درست رفته اید . همسر شما فکر می کند در اشتباه هستید ، در حالی که یقین دارید تا 70% اشتباه می کند . عقیده او را بپذیرید و اظهار تاسف کنید . اگر 99 % در اشتباه باشد ، به رویش نیاورید و اظهار تاسف کنید . طولی نمی کشد که همسرتان به اشتباه خود پی می برد و متوجه قضایا می شود . در کل بین زن و شوهر ، مطرح کردن این که حق با کدام است در اصل قضیه فرقی نمی کند . بحث و جدل در این باره که حق با کدام است و ناحق کیست ؟ سرانجام احساسات هر دو طرف را جریحه دار می کند . در حالی که اگر هرزگاهی زنتان اظهار تاسف بکند ، در گوش شوهر از ترانه و موسیقی هم خوش آوازتر خواهد بود . سهو و خطا بهترین معلم است ، بنابراین تجربه کنید و ببینید همسرتان را چه مسائلی ناراحت می کند و گه گاه آن را به یاد داشته باشید و دلایل ناراحتی او را کشف کنید . به احتمال زیاد ممکن است دلایل کودکانه ای موجب ناراحتی او شود . شاید مسائلی از قبیل کسالت یا حسادت باشد ، سعی کنید این موارد هرگز تکرار نشوند . (( وقتی اوضاع قمر در عقرب است ، لبخند را فراموش نکنید. ))قانون هفتم :
لبخند چیزی ارزان ولی بسیار ارزشمند است که می تواند چهره و سیمای شما را مطلوب و مطبوع نشان دهد . اگر بخندید دنیا هم با شما می خندد و اگر گریه کنید یقین بدانید که دنیا شما را تنها خواهد گذاشت . برای این لبخند نزنید که شادمان هستید ، بلکه برای این لبخند بزنید که شادمان شوید . حکیمی می گفت : (( افسرده و پریشان بودم چون پاپوش نداشتم تا آنکه مردی را دیدم که افسرده بود چون پا نداشت . )) رودکی شاعر شیرین سخن ایرانی می فرماید : با داده قناعت کن و با داد بزی در بند تکلف مشو آزاد بزی در به زخودی نظر نکن شکوه نکن در کم زخودی نظر کن و شاد بزی به نعمت هایی فکر کنید که خداوند بزرگ به شما ارزانی داشته است . قدر سلامت و نعمت را بدانید . فکر کن . شکر کن و لبخند بزن
می گویند لبخند مسری است و به دیگران سرایت می کند . ممکن است ابتدا همسرتان فکر کند که منظورتان از این کار چیست و تعجب کند اما نگران نباشید ، بگذاید لبخند از سر و قلبتان بیرون بتابد . او امکان ندارد مشکلات احمقانه محل کار شما را حل کند ، پس چرا با چهره ای خسته به خانه بیاید ؟ یادتان باشد وقتی مشکلات خود را مطرح می کنید ، او به مسائل شما فکر می کند . درددل خود را به دوستان بگویید . من دوستان خیلی خوبی دارم که همواره باعث شادی و تقویت حس جوانی در من می شوند . بنابراین بگذارید این در لوح ذهنتان حک شود که : (( لبخند زدن راه ارزانی برای این است که چهره زیباتری داشته باشیم . ))قانون هشتم :
سریع تصمیم بگیرید و به آن عمل کنید . یکی از مشکلات روز مره همسرم این است که چه غذایی بپزد ؟ یا چه لباسی بپوشد ؟ این مشکلات را از مادرش به ارث برده است . در گذشته در این موارد با من مشورت می کرد . به سادگی می گفتم : (( این کار مشکلی نیست شیر یا خط بینداز . )) او هم از بی تفاوتی من بسیار و اندوهگین می شد . از آن روزها سال های زیادی می گذرد . اکنون عاقلتر شده ام . حالا هر وقت نظر من را می خواهد ، فقط می پرسم بگو ببینم چه می توانی درست بکنی ؟ او هم اسم چند غذا را می برد که از میان آنها یکی دو تا را انتخاب می کنم . قضیه فیصله پیدا می کند و همه چیز روبه راه می شود . گاهی اوقات که ذهن همسرتان آشفته است و تصمیم گیری برایش مشکل است کمک فکری شما برایش موهبت بزرگی است.
قانون نهم :
(( هیگین )) دختربچه ای گل فروش را انتخاب کرد و به آموزش داد . پس از گذشت شش ماه تعلیم و تربیت این دختر بچه ساده ، رفتار و گفتارش دگرگون شد و به یک شاهزاده خانم نجیب و اصیل تبدیل شد . با تربیت درست هر انسانی می تواند پیشرفت و ترقی کند . در روایت است که می گویند در سرزمین یونان باستان پیکرتراشی به نام پیگمالیون مجسمه زیبای زنی را از سنگ مرمر تراشید . وی به مخلوق خود دل باخت تا آنجا که شب و روز نداشت و دایم به مجسمه فکر می کرد . در اثر دعاهای او مجسمه جان گرفت و زنده شد . حال اگر شما فکر کنید که همسر شما تا چه حد به شما وفادار است و برای فرزندانتان چه مادر مهربانی است و برای مادر شما چه عروس فداکاری است ، آن وقت شما تمام آمال و آرزوهای خود را در وجود او خلاصه می بینید . لازم نیست برای به دست آوردن دل او لباس و جواهر و لوازم آرایش بخرید ، فقط کافی است که زبان چرب و نرم خود را در اوقات مناسب به کار اندازید . در آن صورت عیال شما همان بانوی زیبای من خواهد شد . (( آیا تا به حال هیچ سیب کاملی را دیده اید ؟! مثل یافتن سیب ، احتمال پیدا کردن زنی کامل هم کم است. به جای پیدا کردن فرشته های خیالی ، از همسر واقعی خود راضی و شاکر باشید . ))قانون دهم :
روش کارد و سیب :این روش به شکل موفقیت آمیزی توسط خود من امتحان شده است . تا به حال یک سیب کامل را دیده اید ؟ ممکن است چنین سیبی پیدا شود ، اما کسی می تواند قبل از نصف کردن آن بگویید خوب است یا بد؟ شاید درونش پوسیده باشد . یک سیب به نظر کامل و عالی برایتان خیلی گرانتر از یک سیب معمولی تمام می شود . این طور نیست ؟ وقتی سیبی با دو تا لک بخرید ، می توانید به سادگی لک هایش را با کارد در بیاورید . اشتباه نفهمید ! من دارم به زبان ساده می گوییم که هرگز نمی توان سیب کاملی را پیدا کرد . طبق این مثال احتمال پیدا کردن زنی کامل هم کم است ! وقتی همسرتان را می بینید ، از کارد ذهنی تان برای در آوردن عادت های بد استفاده کنید ، در این صورت در می یابید که او 96% اوقات آنقدر خوب است که باورکردنی نیست . این همان راز زندگی زناشویی موفق من است . آرزو می کردم کسی این راز را در سن 28 سالگی به من می گفت . خوب من معتقدم که هرگز آن قدر دیر نیست . خوشبختانه خداوند دیسکت ذهن ما را طوری ساخته که به طور دلخواه می توان قدری آن را پاک کرد و تنها قسمت هایی را به خاطر سپرد که خوب هستند . من این روش را دنبال می کنم و این دلیل مهم وجود شادی در زندگی ام است . امیدوارم که شما هم با من موافق باشید . (( خست به خرج ندهید و در ستایش همسر خود دست و دلباز باشید . ))قانون یازدهم :
از همسر خود تعریف کنید . الهه عشق کریشنا با قبیله خود رفتار عاشقانه داشت . شما هم باید با همسر خود چنین رفتاری داشته باشید . چگونه می توان دل همسر خود را به دست آورد ؟ بسیار ساده است ، از او تعریف کنید و نشان بدهید که مدیون او هستید . به عنوان مثال اگر ساعت 6 صبح از خواب بیدار شد و برای شما و بچه ها صبحانه آماده کرد از او تعریف کنید و بگویید خانم (( خوشحالم که با تو ازدواج کردم . زن هایی را می شناسم که حتی ساعت نه صبح هم به زور بیدار می شوند . )) اما به یاد داشته باشید که در هیچ موردی مبالغه نکنید . باید همسرتان استحقاق تعریف و تمجید را داشته باشد ، و گر نه ممکن است نتیجه مطلوب را ندهد . وقتی شما در جشنی گلاب یا گل روی کسی بپاشید ، قدر مسلم این است که هم با چیزی مشابه با شما برخورد خواهد کرد ، بعید است که بر روی شما روغن موتور بپاشد . پس سعی کنید تعریفتان به جا و به موقع باشد . در این صورت می توانید روی تعارفهای به جای همسرتان حساب باز کنید . (( همسر خود را تشویق کنید و کمک کنید تا استعدادهای پنهانی او شکوفا شود ... ))قانون دوازدهم :
استعدادهای همسر خود را شکوفا کنید . هر تشویقی پاداش خود را دارد و پاداش آن شکوفا شدن استعدادها است . شاید شما در شهر خود یا در محله خود شخص مهمی باشید ، بنابراین سر خود را بالا بگیرید و عیال خود را تشویق کنید تا در بعضی کارها دخالت کند و نقشی موثر داشته باشد . به عنوان مثال اجازه دهید تا دفتر شما را با تغییر دکوراسیون بازسازی نماید . به همسر خود بال و پر بدهید تا در امور اجتماعی شرکت کند تا خود را مطرح کند . به او میدان بدهید تا از مواهب زندگی به خوبی برخوردار شود . امتحان کنید . ارزشش را دارد !(( راحت باشید ، حتی زمانی که خانم سرتان داد می کشد!))قانون سیزدهم :
راحت باشید ، حتی زمانی که خانم سرتان داد می کشد خانم شما می داند شما تنها کسی هستید که تحمل او را دارد ، پس برای او کیسه بوکس باشید تا دق دلی های زندگی را سر شما خالی کند و آنقدر تحمل کنید و طاقت بیاورید تا سرانجام از خر شیطان پایین بیاید و سر به راه شود در این صورت برای شما شریک زندگی مناسبی خواهد بود . این دستورالعمل را رعایت کنید ، موثر خواهد بود . (( به جای خریدن هدایای گرانبها ، وقت خود را در اختیار همسرتان قرار دهید . نشان دهید که به او توجه دارید ، حتی پس از یک روز کار سخت ! برای او هدیه ای ببرید .... حتی شده یک شاخه گل ، به این ترتیب او خوش اخلاق می ماند. ))قانون چهاردهم :
هدایای گرانبها آنقدر ارزش ندارند ، به جای هدیه وقت خود را در اختیار او قرار دهید . آیا تا به حال پیش آمده وارد خانه شوید و ببینید همسر شما سردرد شدیدی دارد ؟ در این صورت برای ابزار نگرانی خود چگونه رفتار می کنید ؟ پیشنهاد می کنید او را به دکتر ببرید که ناگهان زیر گریه می زند . این رفتار او برای شما قابل درک نیست . راستش را بخواهید تجربه نشان داده که در این موارد بردن به دکتر راه حل مشکل نیست ، بلکه او می خواهد که شما وقت خود را در اختیار او قرار بدهید یا از شما می خواهد به او گل هدیه کنید یا از این قبیل خواسته ها . این واکنش خانم برای چیست ؟ علت آن ساده است او تمام روز را با سرو کله زدن با بچه ها و کارهای خانه کلنجار رفته است . همه این ها عقده شده و سینه او را پر کرده و منتظر است شما از اداره برگردید ، آنگاه با دیدن شما منفجر شده عقده ها را بر سر شما خالی می کند . به صلاح شما است این حرکات را نا دیده بگیرید . خداوند در وجود هر زنی سوپاپ اطمینانی تعبیه کرده که به موقع خود و در مواقع اضطراری عمل می کند . همان اصلی که در مکانیزم دیگ زودپز مشاهده می شود . پس راحت باشید و خاطرتان آسوده باشد که این حالت موقتی است و اوضاع به حال عادی بر می گردد . در ضمن در فرصتهای مناسب عیال خود را به اداره ببرید تا با جو اداره شما آشنایی پیدا کند و درگردهمایی های آن شرکت کند ، با این تمهیدات او به طبیعت کار شما پی می برد و توجیه می شود . پس وقتی همسرتان از سر درد شکایت می کند چاره او قرص سردرد نیست ، بلکه یک شاخه گل و لبخند است . (( زیباترین صدای دنیا ... (( متشکرم )) است ! و با این حال همه شوهران دنیا می دانند که هرگز نباید از همسرشان انتظار تشکر داشته باشند ! اگر به او گردن بند الماس بدهید ، مطمئن باشید که می گوید زمرد را بیشتر دوست دارد! ))قانون پانزدهم :
انتظار تشکر نداشته باشید . اگر شما مرد ثروتمندی بودید و یک میلیون دلار به شخصی هدیه می کردید چه انتظاری داشتید ؟ به خاطر این بذل و بخشش از شما تشکر و قدردانی کرده و خود را مدیون محبت های شما بداند ؟ اگر جواب شما در مقابل این سوال مثبت باشد ممکن است سخت در اشتباه باشید ، زیرا آقای (( اندروکارنگی )) این کار را کرد و اگر حالا زنده بود پشیمان می شد ، زیرا خویشاوندی که از بخشش یک میلیون دلاری آقای کارنگی بهره مند شده بود وقتی فهمید آقای کارنگی فوت کرده و تمام دارایی خود را که مبلغ 365 میلیون دلار بوده و به امور عام المنفعه اختصاص داده است به آقایی کارنگی لعن و نفرین فرستاد و گفت : (( از آن همه ثروت فقط یک میلیون دلار ناقابل به من داد.)) سال ها پس از ازدواج دل به دریا زدم و با پس انداز کمی که اندوخته بودم به اتفاق همسر خود همراه کاروانی راهی آمریکا شدیم به خود می بالیدم و فکر می کردم در حق همسرم شق القمر کرده ام و انتظار داشتم خوشنودی خود را با هیجان و حرکات خاص ابزار دارد ، ولی سخت در اشتباه بودم و پس از یک ماه گردش به سادگی گفت : (( آمریکا کجاست ! کاش به اروپا رفته بودیم ! )) بنابراین از همسر خود توقع نداشته باشید که برای خوش خدمتی شما اظهار تشکر کند ، زیرا این طبیعت انسان است که خوبی های دیگران را فراموش کند . پس هر گاه در حق زن خود لطفی می کنید ، این کار را به خاطر دل خود انجام بدهید ، آنگاه قلبی احساس شادمانی خواهید کرد . اگر در مقابل محبتهای همسر و بچه ها و دوستان خود اظهار تشکر کنید عیال شما نیز تحت تاثیر رفتار شما ، آموزش لازم را فراگرفته و به آن عمل خواهد کرد ! (( هرزگاهی به همسرتان بگویید ، نه ! ))قانون شانزدهم :
هرزگاهی به همسرتان بگویید: نه !لازم است هرزگاهی در مقابل خواسته های همسرتان مقاومت و یا حتی مخالفت کنید . برخورد منطقی شما در این موقعیت شما را در دراز مدت و در مقام شوهر مستحکم می کند . زندگی زناشویی مثل بازی شطرنج است که در آن لازم است برای حفظ شاه سربازان بسیاری را قربانی کنیم . در خاتمه لازم است یادآوری کنم که اگر روزی روزگاری مرد ثروتمندی بشوم ، قصد دارم موسسه ای به نام (( بنیاد همسران )) تاسیس کنم . موسسه ای که اهداف آن حمایت از حقوق همسران باشد و در راستای خوشبختی همسران گام بردارد! (( نگران نباشید ، اگر در حال رفتن در جهت اشتباه هستید ، خداوند در هیچ جا علامت دور زدن ممنوع را نگذاشته است.))قانون هفدهم :
بهانه نیاورید . خوب همه ما فکر می کنیم زرنگتر از همسرمان هستیم و برای همین همیشه بهانه تراشی می کنیم . این عادت را از روزهای مدرسه تا به حال نگه داشته ایم . هرگز ، هرگز ، و هیچ وقت برای همسر خود بهانه نیاورید . با طوفان روبرو شوید و آنرا پشت سر بگذارید . هر قدر طوفان سهمگین تر باشد ، زودتر پایان می پذیرد . شاید زن شما خیلی باهوش نباشد ، اما خنگ هم نیست ، اما خنگ هم نیست چون در این صورت با او ازدواج نمی کردید . نه ؟ هرگز نگذارید همسرتان شما را مانند گربه ای ضعیف ببیند ، خیلی بهتر است که در نظر او همان شیر بمانید ! تقصیر را به گردن بگیرید . وقتی همه چیز به هم ریخته است ، هیچ فرد دیگری را مقصر ندانید . با طفره رفتن کاری درست نمی شود . هیچ وقت به همسرتان قول ندهید ، اگر مجبور شدید ، 33 % به زمان معمول آن اضافه کنید و بعد قول دهید . بهتر است بگویید ((نه )) ، (( شاید )) ، (( و سعی می کنم )) تا این که بعدها بخواهید عذر و بهانه بیاورید . یادتان باشد که اگر به همسرتان قولی دادید ، حتما آن را به انجام برسانید . چون فردی که می خواهد کاری را انجام دهد ، راهی برای انجامش پیدا می کند ، و کسی که نمی خواهد بهانه پیدا می کند . خیلی ساده است . و اگر با همه این حرف ها نمی توانید قول خود را اجرا کنید ، هر چه زودتر نزد او برگردید و به او بگویید ، چون اگر در جهت اشتباه می روید ، خدا اجازه دور زدن را داده است .قانون هیجدهم :
یک خط تلفن اضافی بخرید .اگر زن شما علاقه مند است که پشت سر هم با تلفن صحبت کند، برای خودتان یک خط تلفن دیگر بخرید . خیلی ساده. غیبت، شایعه ، حرف های خیلی احمقانه . خوب راستش را بخواهید به شما مربوط نیست ، بگذارید کار خودش را بکند. بگذارید درباره موضوعی حرف بزند که به او رضایت و شادی می دهد . خدا را شکر کنید که فقط قبض تلفن را باید پرداخت کنید ، این ضرر خیلی کمتر از مقداری است که می تواند با خرید کردن اضافی به شما لطمه بزند . (( قلم تواناتر از شمشیر است . ))قانون نوزدهم :
قلم تواناتر از شمشیر است . با همسرتان نجنگید . امکان ندارد در جنگ برنده شوید . در عوض از قلم برای نوشتن آنچه در ذهن دارید استفاده کنید ... این کار را در لحظه بحرانی انجام ندهید. بنویسید، بخوانید . روز بعد باز آنرا بخوانید . آن را تصیح کنید و بهبود ببخشید . دوباره بخوانید و دوباره بخوانید . تا وقتی که مطمئن شوید کامل شده است . بعد ازآن را به همراه شاخه ای گل تحویل زنتان بدهید . افراط در انجام این کار ؟ بله ! طرف دیگر داستان را که مربوط به شماست را بگویید . مطلب خوبی که جایی خوانده اید را با نوشته تان همراه کنید . این نشان می دهد که موضوع برایتان مهم است . و اهمیت طرف مقابل تمام هدف ازدواج است . (( شادی یک جریان مثبت و ثروت است .))قانون بیستم :
در ثروت شادی هست . بله برای شاد کردن همسرتان همیشه به او یک عالم پول بدهید. چگونه ؟ خوب فکر کنید ، به طور حتم راه بهتری وجود دارد. اکثر ما وقت خود را برای بدست آوردن حقوق ماهانه در دفتر می گذرانیم . برای بدست آوردن هر تومان پولمان زحمت می کشیم و برایمان سخت است که هزاری ها را راحت خرج کنیم . این اشتباه است ! همسر شما دارای قوه تشخیص و قضاوت است . اول اینکه هرگز مبلغ حقوق خود را بدون پرداخت مالیات به او نگویید . شاید بد نبود که از قبل به پدرش می گفتید ، اما بگذارید خود او با واقعیت روبرو شود . برگ حقوق خود را به او نشان دهید . به این ترتیب او کمتر برای لباس خرج می کند .... مطمئن باشید این کار را می کند . خیلی از ما اضطراب همسرمان را از نداشتن پول نقد کافی درک نمی کنیم . پس با دادن کمی پول بیشتر ، به قدری که نیاز دارد ترس های او را بر طرف سازید . به همراه این کار تمام واقعیت ها را برایش روشن کنید . بگذارید خودش تصمیم بگیرد که کجا خرج کند و کجا نکند . درباره پول توجیبی خودتان ، به اندازه برای خودتان پس انداز داشته باشید . از راههای خلاقانه برای پس انداز استفاده کنید . مشغول یک کار جنبی برای به دست آوردن پول بیشتر بشوید . (( حتی اگر یک ماهی هم دهانش را ببندد ، توی دردسر نمی افتد .))قانون بیست و یکم :
دهانتان را ببندید . خوب من سال ها این اصل را رعایت می کنم و می بینم که موثر واقع می شود . بیش از این عادت داشتم حرف بزنم و جنجال به پا می شد . هرگز ، هرگز و هیچ وقت حرف ناخوشایندی به زبان نیاورید. اول از همه که این حرفها موثر نیست و دوم اگر باشد ، آیا ارزش بیانش را دارد ؟ به بحث هایی که سال گذشته با همسرتان داشته اید فکر کنید. آیا وقتی جواب او را داده اید کار درستی انجام داده اید ؟ یا فقط انفجار پدید آمده است ؟ سبیل قلدری خود را از ته بتراشید و سبیل درویشی بگذارید سه شنبه 8/6/1390 - 15:0
طنز و سرگرمی
بازی با ریاضیجمع خوباگر کسی از شما بپرسد 1+2+3+4+5+6+7+8+9+10 چند می شود چه می گویید؟من راه حلی دارم :1- 10 را بر 2 تقسیم می کنیم که می شود 5.10-2 را + 1 می کنیم که می شود 113- 11 را بر 5 ضرب می کنیم که جواب اصلی می شود 55.همین کار را با 100 و 1000 و10000 و .... کنید و جواب به دست می آیدجمع سنشما سن خود را ضرب در عدد 10101 کنید. عدد جالبی می شود.مثال 54 ضرب در 10101 می شود545454ضرب عجیبشما کنار دوست خود ماشین حساب ببرید وعدد 12345679را در ماشین حساب وارد کنید.از دوست خود بخواهید که بگوید همه عدد ها چه عددی شوذ.اگر گفت 5 عدد 9را بر 5 پیش خود ضرب کنید که می شود45 و عدد 12345679 را ضرب در 45 کنید همه اعداد می شود 5. اگر گفت 1یا2یا3یا4یا5یا6یا7یا8یا9 همان روشی که گفتم انجام دهید.
جمعه 4/6/1390 - 14:15