• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1088
تعداد نظرات : 353
زمان آخرین مطلب : 4396روز قبل
دعا و زیارت

·         بر آنها سخت مگیرید ... و با آنان به نیکویی رفتار کنید .           ( نساء ، ۱۹ )

·         ای کسانی که ایمان آورده اید ، از گمان فراوان بپرهیزید ( در مورد همسران ) زیرا پاره ای از گمانها در حد گناه است .                  ( حجرات ، ۸۲ )

·         زنان را از خانه هایشان بیرون نکنید .                             ( طلاق ، ۱ )

·          شوهران خود خیانت نکنند .                                          ( ممتحنه ، ۱۲ )
پنج شنبه 24/2/1388 - 10:56
دعا و زیارت

·         ای پیامبر در کارها با ایشان مشورت کن .      ( آل عمران ۱۵۹ )

·         و کارهاشان برپایه مشورت با یکدیگر است .       (شوری ،‌۳۸ )

·         در مورد از شیرگرفتن کودک با یکدیگر مشورت کنند .     ( بقره ،‌۲۳۳ )

پنج شنبه 24/2/1388 - 10:55
دعا و زیارت

·         ای کسانی که ایمان آورده اید ، از گمان فراوان بپرهیز زیرا بسیاری ا زگمانها در حد گناه است.   ( سوره حجرات ، ۱۲ )

·         از پندار خود پیروی نکنید ، زیرا پندار برای شناخت حقیقت کافی نیست .( سوره نجم ، ۲۸ )

·         گمان نمی تواند جای حقیقت را بگیرد .( یونس ، ۳۶ )

·         به دنبال چیزی که نمی دانید و مطمئن نیستید نروید و چشم و گوش و دل ، همه مسئولند و در مورد گمانتان بازخواست می شوند .( اسری ، ۳۶ )

پنج شنبه 24/2/1388 - 10:54
دعا و زیارت

و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد . ( سوره روم ، ۲‍۱)

مردان بی زن و زنان بی شوهر خود را تزویج کنید .   سوره نور(32)

پنج شنبه 24/2/1388 - 10:52
دانستنی های علمی

مطالب زیر برگرفته از مشاهدات پژوهشگر فرانسوی آقای هانری ماسه  می یاشد.

سابقا بچه را در هفتمین روز تولد نام گذاری می كردند و به این مناسبت گوسفندی قربانی  می كردند . شب هفتم زایمان قابله تا می تواند از زنان دعوت به عمل می آورد .

زنان میهمان بچه را دست به دست می گردانند . 

و بعد ماما بچه را به مادرش می دهد . حاضرین شیرینی می خورند و هر كسی هدیه ای به قابله می دهد ....

در شب هفتم بچه را به هیچ عنوان نباید روی زمین گذاشت ...

 

مسن ترین فرد خانواده اسامی منتخب را روی چند  ورقه می نویسد و میان اوراق قرآن جای می دهد.

آنگاه قرآن را باز می كنند و به اولین اسمی كه برخوردند  می پذیرند و بچه را بدان نام می نامند

. 

 توصیف راموریه در سفرنامه خود ( سفر دوم. در شیراز) :پدر كودك دوستان خود و چند نفر ملا را دعوت می كند .

 

پدر كودك 5 اسم را كه روی چند برگ  جداگانه نوشته شده به روحانی می دهد . این برگها را در لابلای قرآن قرار می دهند یا در زیر و كنار فرش .

 

بعد سوره حمد را می خوانند .و پدر به طور تصادفی یكی از آن برگ ها را بیرون می كشد  نام بچه همان خواهد بود. یكی از روحانیان این نام را به گوش بچه زمزمه می كند و كاغذ را در قنداق بچه می گذارند .

 

اگر بچه به اسم یكی از امامان نامگذاری شود  این امام در حقیقت هستی بچه را تضمین می كند در اینصورت والدین بچه نذر می كنند .

 

این نذر یا به صورت پول نقد است كه شب عاشورا بین فقرا تقسیم خواهد شد .

 

یا انجام یك كار مقدس  یا تدارك یك میهمانی در اعیاد مذهبی . 

 

از چندی به این طرف  در خانواده های طبقه بالای جامعه چنین مرسوم شده بود كه نام های قدیمی ایرانیكه از دوره  ساسانی و اشكانی  اقتباس شده بود را بر روی بچه می گذاشتند . مانند رستم - جمشید - شاپور- اردشیر - بهرام . و همینطور در مورد دختران مانند شیرین - ناهید - پروین - ایران- توران .

پنج شنبه 24/2/1388 - 9:23
دانستنی های علمی

نخستین شناسنامه در ایران به نام چه کسی صادر شد؟

در زمان رضا خان قانون ثبت احوال در جلسه‌ی ۳۰ آذر ۱۲۹۷ هجری شمسی به تصویب رسید و در تاریخ سوم دی ماه همان سال، نخستین شناسنامه برای دختری به نام فاطمه ایرانی صادر شد.


تا پیش از این تاریخ، در خانواده‌های ایرانی هرگاه فرزندی متولد می‌شد نام و تاریخ تولد او را پشت جلد کتاب‌های مقدس از جمله قرآن مجید می‌نوشتند و اگر شخصی درمی‌گذشت، تاریخ وفاتش را بر روی سنگ قبرش نقر می‌کردند.


پس از تصویب قانون ثبت احوال بسیاری از مردم نمی‌دانستند برای خودشان چه نامی انتخاب کنند. کارمندان اداره‌ی ثبت احوال حرفه‌ی مراجعه‌کننده را شاخص قرار می‌دادند و اگر پیش از او شخص دیگری نام آن حرفه را برای خود انتخاب کرده بود، نام حرفه و محل تولد را ملاک گزینش نام خانوادگی قرار می‌دادند.


برای مثال اگر کسی خباز بود و در گیلان به دنیا آمده بود، او را خباز گیلانی می‌نامیدند. مطابق این قانون هر کس مجاز بود تنها یک نام را به خود و خانواده‌اش اختصاص دهد. این دوره را می‌توانیم دوره‌ی هویت‌یابی و سرگشتگی انسان ایرانی در آغاز شکل‌گیری فرهنگ شهرنشینی و تجدد در ایران بنامیم. بی‌جهت نیست که رضا شاه پهلوی در این دوره به اقتضای منصبش سه بار نام خود را تغییر داد.

پنج شنبه 24/2/1388 - 9:20
دانستنی های علمی
 
 
 
 
 
 
   
 
۱) آیا می دانستید شبکه چشم انسان ۱۳۵میلیون سلول حساس دارد که مسئولیت گرفتن تصاویر و تشخیص رنگ ها را بر عهده دارند.
۲) آیا می دانستید قلب انسان بطور متوسط ۱۰۰هزار بار در سال می تپد.
۳) آیا می دانستید ۹۸درصد وزن آب از اکسیژن تشکیل یافته است.
۴) آیا می دانستید تنها موجودی که می تواند به پشت بخوابد انسان است.
۵) آیا می دانستید اسب ها قادر هستند در حالت ایستاده بخوابند.
۶) آیا می دانستید اولین راه شوسه و زیرسازی شده در جهان توسط «داریوش» در ایران باستان ساخته شده است.
پنج شنبه 24/2/1388 - 8:56
سينمای ایران و جهان

برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ دوربین سینماتوگراف را اختراع کردند. هرچند نمی‌توان این دو برادر فرانسوی را یگانه افرادی دانست که به پیدایش هنر سینما کمک کردند. پیدایش سینما و فن فیلمبرداری خود مرهون پیشرفت‌های بسیار زیادی هم در عرصهُ تکامل نگاتیو بود و هم تکامل دستگاه‌های اولیه عکاسی. بطوریکه نمی‌توان قاطعانه از یک نفر به‌عنوان مخترع سینما نام برد. دستگاه‌هایی همچون کینتوسکوپ، ویتاسکوپ و بایوسکوپ همگی در پیدایش دستگاه سینماتوگراف موثر بوده‌اند.

برادران لومیر خود ده‌ها فیلم کوتاه ساختند که همهُ آنها صرفاً از یک نما تشکیل می‌شد و قطع و وصل و تدوین در آنها وجود نداشت. از جملهٔ این فیلم‌ها می‌توانیم به "ورود قطار به ایستگاه"، "خروج قایق از لنگرگاه"، "غذا خوردن کودک" و "خروج کارگران از کارخانه" اشاره کنیم.

پس از لومیرها، ژرژ مه‌لیس باعث تکامل فن سینما شد. دیدگاه مه‌لیس نسبت به سینما یک دیدگاه تئاتری بود. او پرده‌های گوناگونی از نمایش را فیلمبرداری می‌کرد و سپس این پرده‌ها را به یکدیگر متصل می‌کرد. ژرژ مه‌لیس همچنین پدیدآورنده‌ فن تروکاژ در سینماست. پس از مه‌لیس، ادوین اس پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن فیلم‌های "زندگی آتش‌نشان آمریکایی" و "سرقت بزرگ قطار" سینما را به عنوان پدیده‌ای که امروزه می‌شناسیم معرفی کرد. سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه هنری مستقل و جدید بود. پورتر، پیشگام فن تدوین فیلم نیز می‌باشد. راهی که او در سینما آغاز کرد در نهایت به سینمای داستان‌گوی هالیوود منجر شد.

پنج شنبه 24/2/1388 - 8:51
خاطرات و روز نوشت
کاش زندگی هم Ctrl + Z  داشت
چهارشنبه 23/2/1388 - 0:8
خواستگاری و نامزدی
  در سال 1264 قمری، نخستین برنامه‌ی دولت ایران برای واكسن زدن به فرمان امیركبیر آغاز شد. در آن برنامه، كودكان و نوجوانانی ایرانی را آبله‌كوبی می‌كردند.
اما چند روز پس از آغاز آبله‌كوبی به امیر كبیر خبردادند كه مردم از روی ناآگاهی نمی‌خواهند واكسن بزنند. به‌ویژه كه چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه كرده بودند كه واكسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان می‌شود هنگامی كه خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته‌اند، امیر بی‌درنگ فرمان داد هر كسی كه حاضر نشود آبله بكوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور می كرد كه با این فرمان همه مردم آبله می‌كوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانی مردم بیش از آن بود كه فرمان امیر را بپذیرند. شماری كه پول كافی داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌كوبی سرباز زدند. شماری دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان می‌شدند یا از شهر بیرون می‌رفتند روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند كه در همه‌ی شهر تهران و روستاهای پیرامون آن فقط سی‌صد و سی نفر آبله كوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزی را كه فرزندش از بیماری آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد كودك نگریست و آنگاه گفت: ما كه برای نجات بچه‌هایتان آبله‌كوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند كه اگر بچه را آبله بكوبیم جن زده می‌شود. امیر فریاد كشید: وای از جهل و نادانی، حال، گذشته از اینكه فرزندت را از دست داده‌ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور كنید كه هیچ ندارم. امیركبیر دست در جیب خود كرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حكم برنمی‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقیقه دیگر، بقالی را آوردند كه فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیركبیر دیگر نتوانست تحمل كند. روی صندلی نشست و با حالی زار شروع به گریستن كرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در كمتر زمانی امیركبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند كه دو كودك شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتی گفت: عجب، من تصور می‌كردم كه میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است كه او این چنین های‌های می‌گرید. سپس، به امیر نزدیك شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، برای دو بچه‌ی شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان كه میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشك‌هایش را پاك كرد و گفت: خاموش باش. تا زمانی كه ما سرپرستی این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولی اینان خود در اثر جهل آبله نكوبیده‌اند امیر با صدای رسا گفت: و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و كوچه و خیابانی مدرسه بسازیم و كتابخانه ایجاد كنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع می‌كنند. تمام ایرانی‌ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می‌گریم كه چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند كه در اثر نكوبیدن آبله بمیرند
چهارشنبه 23/2/1388 - 0:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته