• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1637
تعداد نظرات : 162
زمان آخرین مطلب : 3450روز قبل
كودك

آسیب پذیری كودكان در خانواده های تك والدی

 

 

 

 

  

 

مریم غفاری

اشاره؛ خانواده محل اولیه تكوین شخصیت كودك و زمینه ساز تحول و تكامل بعدی او می باشد، از این حیث حضور مستمر هر دو والد در خانواده و مشاركت فعالانه آنها در قبول مسئولیت های معین و فراهم نمودن شرایط جهت رشد و پرورش كودك بسیار حایز اهمیت است. اگر حضور یكی از والدین در اثر طلاق، مرگ و... در خانواده قطع شود، آثار بسیار زیان بار و عمیقی بر ذهن و روان كودكان باقی می گذارد. چنین شرایطی كودك  را گرفتار زندگی ناخواسته ای می كند كه خیلی زود یأس و استرس و بسیاری دیگر از آسیب های اجتماعی را تجربه خواهد كرد، این امر بر عملكرد تحصیلی، سازگاری اجتماعی، عزت نفس و موقعیت های شغلی و اجتماعی آینده آنها اثرات منفی پایدار و دامنه داری خواهد گذاشت.مطلب ذیل با بررسی كیفیت زندگی كودكان در خانواده های تك والد به بیان اختلاف معناداری در زمینه رشد شناختی، عاطفی، اجتماعی، تحصیلی، بهداشتی و جسمی كودكان خانواده های تك والد در مقایسه با كودكان خانواده های دو والد می پردازد.

تعریف خانواده های تك والدی

از دیرباز مفهوم خانواده متشكل از زن و مردی بوده كه با ازدواج رسمی دارای فرزند یا فرزندانی بوده اند. در برابر این نوع از خانواده، گاه خانواده ای وجود دارد كه یكی از والدین به علت فوت یا طلاق حضور ندارد و فرزند یا فرزندان، تنها با یكی از والدین زندگی می كند. تك والد عنوانی است كه بسیاری از جوامع برای این نوع از خانواده ها بكار می برند.این شكل از خانواده به لحاظ ساختار خاص اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، بیشتر در جوامع صنعتی به چشم می خورد، اما در سایر جوامع نیز وجود دارد.

سیده فاطمه محبی، كارشناس مسایل اجتماعی شورای فرهنگی اجتماعی زنان در پژوهشی كه در خصوص مشكلات كودكان در خانواده های تك والد انجام داده در مورد تأثیرات منفی عدم حضور یكی از والدین در خانواده می گوید: اكثر تحقیقاتی كه با موضوع خانواده های تك والدی انجام شده است، در مورد پیامدهای منفی وضعیت نامطلوب اقتصادی بر روی كودكانی است كه دور از پدرشان زندگی می كنند. این تحقیقات تأكید می كند كه باید مطالعات تطبیقی در مورد تأثیر زندگی فقیرانه بر روی خانواده های تك والد و خانواده های دو والد انجام شود. پژوهشگران معتقدند كه زیان فقدان پدر در خانواده های تك والدی كه زن سرپرست آن است، تنها از دست دادن درآمد مرد نیست. پدرانی كه همسرشان را طلاق داده اند، از تأمین معاش فرزندان خود دست می كشند و مادران را وا می دارند تا تمام بار مالی خانواده، اعم از خود و فرزندان را برعهده بگیرند، در نتیجه فشار اقتصادی باعث می شود كه این مادران فرصت كمتری برای مراقبت از كودكان خود داشته باشند.

اغلب كودكانی كه در خانواده های مادرسرپرست زندگی می كنند، ناگزیرند كه به لحاظ عدم حضور پدر، با چالش های مالی و درگیری های آن مواجه شوند. این گونه كودكان (به ویژه كودكان طلاق)، غالباً افت از زندگی نرمال و استاندارد یا درگیری با فقر شدید را تجربه می كنند. آنها اغلب از قدرت بیان ضعیف و دسترسی محدود به تحصیلات رنج می برند، این شرایط نتیجه فقدان درآمد كافی و همچنین عدم حضور پدر در خانواده است.

فشارهای دیرینه ناشی از فقر، به همراه حجم بالای وظایفی كه مدام اضافه می شود، موجب آسیب پذیری و استرس در زندگی جدید می گردد و مادران مجرد، غالباً سیكلی از ناامیدی و یأس را برای خود و فرزندانشان تجربه می كنند.

اثرات تربیتی

زمانی كه سرپرست خانواده، مجرد، فقیر و شاغل است، غالباً برای انتخاب میان كیفیت تربیت كودكان دچار مشكل می شود. اغلب مشاغلی كه درآمد كافی دارند، مستلزم صرف وقت به مدت طولانی و یا صرف ساعات غیرمعمول برای كار هستند و این شرایط، برای اكثر والدین تنها، بدین معناست كه آنها به عنوان سرپرست خانواده، كمتر می توانند از تجربیات و آموزش های تربیتی بهره گیرند، زیرا به میزان طولانی كار می كنند و یا از بچه های زیادی مراقبت می نمایند.

این پژوهشگر معتقد است: مادرانی كه به تازگی بیوه شده اند، ضمن این كه برای فقدان شریك و یار زندگی خود بسیار غمگین هستند، مجبورند وظایف و مسئولیت های خانه داری را نیز انجام دهند. این تعدیل و تنظیم وظایف ممكن است ماه ها و یا سال ها طول بكشد تا این كه آنان بتوانند از عهده مشكلات اقتصادی خویش برآیند و همچنین همزمان نقش دلداری و تسلی بخشیدن به فرزندان را ایفا كنند.

مادران مجرد نیز، بدون حمایت بستگان مخصوصاً والدین خود، مسئولیت بیشتری در تهیه مهد كودك مناسب برای كودكان خود دارند. آنها همچنین مشكلاتی را در تحمل فشارهای احساساتی از قبیل شرمندگی و تنهایی دارند. بعضی از آنان حضور فرزند را مانع یافتن همسر مناسب می دانند. البته كودكان نیز هر چقدر كه بزرگتر می شوند، با سؤالاتی در مورد سرگذشت خود و نیازشان به حضور پدر، مادران را به ستوه می آورند.

پروفسور دیوید پاپ به عنوان متخصص علوم اجتماعی، بیان می كند كه داشتن خانواده ای با پدر و مادر اصلی، بهترین حالت زندگی برای كودكان است و خانواده تك والدی و خانواده هایی كه پدر یا مادرخوانده دارند، حالت مناسبی نیست. اگر دیدگاه های كنونی در باره ساختار خانواده، فقط منوط بر دلایل و مدارك علمی باشد، آنگاه منازعه دیدگاه های رایج در جامعه، در باره خانواده نمی تواند در مرحله نخست قرار گیرد. در حقیقت مدارك به طور صریح بیان می كند كه «خانواده سنتی» (دووالد) نه فقط تنها واحد با دوام جامعه می باشد بلكه بادوام ترین واحد است.انجام رفتارهای بسیار بد در بین فرزندان خانواده های تك والدی، از فرزندان گروه دوم بیشتر است.همچنین افزایش میزان بروز بیماری های روانی، خودكشی، اعتیاد و آسیب رسانی در بین كودكان خانواده های تك والد بیشتر است.

محققان دریافتند كه قصور در انجام وظایف والدین نظیر مشاركت و رسیدگی ضعیف به امور كودكان در خانواده های تك والدی، این نتایج را در بر دارد:

۵۰ درصد احتمال مردودی در مدرسه (كه این میزان با كنترل والدین بر امور تحصیلی فرزندان بین ۶-۳ درصد است).

۲۰ درصد احتمال بارداری و داشتن فرزند در سنین ۱۳ تا ۱۸ سالگی (كه این میزان با كنترل والدین بین ۵-۴ درصد است).

۱۰۰ درصد احتمال اخراج از مدرسه یا محل كار (كه این میزان با كنترل بین ۳-۰ درصد است).

تحقیقات بسیار زیاد سال های اخیر در مورد خانواده های تك والدی (به ویژه مادران مجرد و خانواده های طلاق) نشان می دهد كه اثرات این پدیده می تواند بسیار پایدار باشد. پس از تعدیل سایر عوامل و متغیرها مشخص گردید بچه هایی كه تنها با یك والد زندگی می كنند، نسبت به بچه هایی كه با دو والد زندگی می كنند، دو برابر بیشتر مبتلا به بیماری های روحی و روانی هستند. آنها همچنین در مورد احتمال خودكشی و بیماری های مربوط به مشروبات الكلی دو برابر بیشتر در معرض خطر هستند. خطر ابتلا به استفاده از مواد مخدر در بین دختران خانواده های تك والد، سه برابر پسران در این خانواده ها است. پسران در خانواده های تك والدی نسبت به دختران بیشتر در معرض مشكلات روحی- روانی و مسایل مربوط به مواد مخدر هستند، همچنین به دلایل مختلف، مرگ و میر در ایشان بیشتر است.

كودكانی كه فقط با مادرشان زندگی می كنند و با فقر و غیبت پدر مواجهند، بیش از بچه هایی كه پدر و مادر در كنارشان هستند، افت تحصیلی دارند و از مدرسه اخراج می شوند، دست به بزهكاری كودكانه می زنند، مواد مخدر مصرف می كنند و مرتكب جرایم بزرگسالان می شوند.

اثرات رفتاری

محققان معتقدند عدم حضور پدر، اثرات متفاوتی را بر روی رفتار دختران و پسران دارد. هنگامی كه پدر خانواده حضور ندارد، پسران تمایل بیشتری دارند كه قواعد و قالب های اجتماعی را نقض كنند. عدم حضور پدر، پایداری احساس دختران را به مبارزه می طلبد، اما به نظر می رسد كه ظاهر رفتار دختران را در مدرسه تحت تأثیر قرار نمی دهد.

اكثر تحقیقات، در مورد اثرات عدم حضور پدر در انجام كارهای خردمندانه و عاقلانه كودكان است. تعدادی از مطالعات نشان می دهد كه كودكان در خانواده هایی كه پدر در آن حضور ندارد، از هوش (IQ) پایین تری برخوردارند، همچنین بیان و گفتار آنها در سطح پایینی می باشد. روان شناسان معتقدند، عدم حضور پدر بر تكلم و نوع بیان دختران نسبت به پسران بیشتر است. بیان عاقلانه اغلب پسران با عدم حضور پدر صدمه می بیند. متغیرهای واسطه ای دیگر، نظیر استراتژی و نحوه برخورد والدین و فرزندان می تواند این تفاوت ها را بیشتر و بهتر تبیین كند. مطالعات آسیب شناسی روانی بر روی كودكانی كه با غیبت پدر مواجهند، نشان می دهد كه این كودكان نسبت به كودكانی كه پدر در خانه آنها حضور دارد، بیشتر در معرض ناهنجاری های احساسی و افسردگی هستند.

اكثریت تحقیقات، اثرات عدم حضور پدر را بر رشد هویت مردانگی، موفقیت در مدرسه و شجاعت اجتماعی تأیید می كند، زیرا این ویژگی ها در موفقیت فرد در زندگی بزرگسالی و اجرای كامل نقش یك مرد به عنوان تأمین كننده اقتصاد خانواده مؤثر است. محققان دریافتند پسرانی كه در خانواده های بدون حضور پدر زندگی می كنند، كمتر حالت مردانه دارند و بیشتر حالت زنانه به خود می گیرند.

پرخاشگری پسران در خانواده های بدون پدر نیز بیشتر است و علت آن ناتوانی مادر به عنوان سرپرست خانواده در پرورش حالات مردانه در پسران است و امر كردن بیش از حد به پسران موجب ایجاد حالت پرخاشگری در آنها می شود. به اعتقاد وی حضور پدران موجب كاهش تمایلات پرخاشگری در پسران می شود و لذا به نظر می رسد پرخاشگری نتیجه غیرمستقیم ارتباط ناهمگون و ناسازگار پسر با پدر می باشد.

تحقیقات نشان می دهد كه كودكان خانواده های تك والدی در مقایسه با كودكان دارای دو والد، سازگاری كمتری دارند. كودكانی كه به وسیله یك والد بزرگ شده اند، با اشكالاتی نظیر پایین بودن طبقه اجتماعی، مسكن نامناسب و شرایط سخت اقتصادی مواجه هستند.

مشكلات رفتاری در بین كودكانی كه والدینشان طلاق گرفته یا جدا شده اند، نسبت به كودكانی كه والد آنها فوت شده است، به میزان بیشتری مشاهده می شود. طلاق، خطری بزرگ برای گستره وسیعی از اجتماع است، همچنین طلاق والدین، عامل ایجاد مشكلات روحی در بین جوانان و بروز مشكلاتی نظیر عدم دستیابی كافی به تحصیلات، اعتماد به نفس ضعیف، اضطراب های روحی، ارتكاب به جرم یا تكرار جرم، استعمال مواد مخدر و ارتكاب به تجاوز، زودرسی در حالات جنسی، ارتكاب جرایم بزرگسالانه، افسردگی و اقدام به خودكشی است.

اثرات آموزش

كودكانی كه فقط با مادرشان زندگی می كنند و با فقر و غیبت پدر مواجهند، بیش از بچه هایی كه پدر و مادر در كنارشان هستند، افت تحصیلی دارند و از مدرسه اخراج می شوند، دست به بزهكاری كودكانه می زنند، مواد مخدر مصرف می كنند و مرتكب جرایم بزرگسالان می شوند. لذا سلامت جسمی و روانی كودك در معرض خطر است و رفتن كودك به مدرسه و بازگشت وی از آن، به یك ماجرای پردردسر تبدیل شده است. فقر و غیبت پدر، چنین تأثیراتی را بر زندگی كودك می گذارد.

اثرات بهداشتی (جسمی و روانی)

تحقیقات نشان می دهد كه فرزندان خانواده های تك والد و دو والد در رشد روانی،  رفتارهای اجتماعی و هویت جنسی متفاوت هستند. البته متغیرهایی نظیر سطح درآمد و طبقه اقتصادی- اجتماعی در نتایج مؤثر است. به طور نمونه در شرایط برابری این متغیرها، بین رشد ذهنی، موفقیت علمی و رفتاری و هویت جنسی كودكان خانواده تك والدی و خانواده دو والدی تفاوت كمتری مشاهده می شود.

دخترانی كه رابطه تنگاتنگی با والدین خود دارند و به شدت از سوی آنان حمایت می شوند، دیرتر به بلوغ و رشد می رسند و دخترانی كه در محیط ارتباطی سرد و دارای فاصله ارتباطی با والدین خود هستند، در سن پایین تری به بلوغ می رسند. در واقع دخترانی كه در طی ۵ سال اول زندگی خود، رابطه تنگاتنگ و مثبتی را با والدین خود داشتند، نسبت به دخترانی كه روابط سرد با والدین خود داشتند، دیرتر به بلوغ می رسند. محققان دریافتند كه كیفیت برخورد و رفتار پدران با دختران، مهم ترین نشانه زمان بندی بلوغ دختران است. پدر دخترانی كه دیرتر به بلوغ می رسند؛ معمولاً در رشد و تربیت دختران، همكاری و مشاركت بسیار دارند و پشتیبان و حامی همسر خود (مادر دختر) بوده اند، اما در سنین رشد دختران، ارتباط پدر با دختر بیش از ارتباط دختر با مادر می تواند مؤثر باشد. محققان معتقدند كه دختران، ناآگاهانه زمان بلوغ خود را براساس رفتار پدرشان تنظیم می كنند. دخترانی كه در خانه های بدون حضور پدر و یا با ناپدری زندگی می كنند، زودتر از دیگران به بلوغ می رسند كه این امر معضلات اجتماعی و روانی بسیاری را به همراه خواهد داشت.

ازدواج مجدد و ناسازگاری كودكان

اگر ازدواج به طور صحیح انجام شود برای كودكان قابل پذیرش است، اما در هر حال وجود ناپدری باعث تغییرات زیادی در خانواده می شود كه گاه این تغییرات مثبت و گاهی منفی هستند. وقتی ناپدری افراد وارد زندگی كودكان می شود، كودكان احساس آسودگی اقتصادی می كنند اما ممكن است وجود ناپدری در زندگی برخی كودكان باعث ایجاد مشكلاتی شود، چون، عدم سازگاری، تغییر در نقش و رفتار كودك، رقابت در جهت كسب محبت از مادر، سردرگمی در هویت یابی، دشواری در شكل گیری رفتاری طبیعی و... می شود و علاوه بر اینها ممكن است آسیب های اجتماعی پنهان دیگری را نیز را در پی داشته باشد لذا در اینگونه خانواده ها، ازدواج مجدد باید با توجه به نوع جنسیت و سن فرزندان، همچنین زمان انجام این امر (با توجه به فاصله زمانی از دست دادن یكی از والدین تا ازدواج مجدد) انجام شود تا راحت تر از سوی كودكان مورد پذیرش قرار گیرد.

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

با خشونت کودکان چه باید کرد؟

 

حس تهاجم و خشونت در کودکان وجود دارد، چه ما بخواهیم و چه نخواهیم. بدین سبب نباید کودکان را مجبور کنیم که حس تهاجم خود را نادیده بگیرند. از طرف دیگر بروز همیشگی این نوع احساسات نه میسر است و نه امکان پذیر. راه های دیگری را باید یافت تا کودک بتواند آن را جانشین تهاجم کند.

من نمی دانم که شما با احساس تهاجم کودکان چگونه برخورد می کنید، ولی برای خودم جالب است که بدانم برای رو به رو شدن با کودکان خشن و عصبانی در مهد کودک یا حتی در خانه چه کارهایی باید انجام بدهم.

برای تعریف تهاجم به صورت جامع می توانیم بگوییم که هر نوع حرکت بیرونی تندی که کودک نسبت به دیگران انجام می دهد، تهاجم است. این تعریف چندان به نظر بد نمی آید، زیرا شامل هر حرکتی است که کودک برای بیرون ریختن خودش انجام می دهد. بدین ترتیب حتی اظهار نظرهای تند کودکان نسبت به خودشان نیز به نوعی تهاجم است. ولی به نظر من تهاجم چیزی دقیق تر و با بار منفی بیش تری از تعریف لغوی آن است. من می خواهم در باره کودکانی صحبت کنم که وقتی از کلاس بیرون می روند، پشت سرشان هر آن چه را کودکان ساخته اند از بین می برند با این که وسایل بازی کودکان را خراب می کنند، در کلاس ادای کودکان دیگر را در می آورند، خودشان را گرگ و هیولا می کنند و به کودکان دیگر حمله ور می شوند، یا سر به سر بقیه هم کلاسی های خود می گذارند. در عین حال ما کودکانی را در کلاس ها می بینیم که کودکان دیگر را کتک می زنند، نقاشی های دوستان خود را خراب می کنند یا حتی خود را گاز می گیرند. من بیش تر از هر چیز مایل هستم که در مورد این دسته از کودکان صحبت کنم.

من به این نتیجه رسیده ام که برای مقابله با چنین کودکانی راه های بسیار خوبی وجود دارد. بعضی از کارهای ساده هم هست که می توان برای حل مقطعی خشونت ها و تهاجم های کودکان به کار گرفت.

در ارتباط با کودکان مهاجم معمولاً رفتارهای مربیان، پدران و مادران بسیار مهم است. به طوری که می توان خیلی جدی گفت که شیوه های رفتار ما مربیان و اولیا موجب خشونت های گوناگون در نزد کودکان می شود.

بعضی از مربیان می خواهند خیلی سخت همه چیز را کنترل کنند و بسیار قدرت طلب اند. این دسته از مربیان به دنبال چیزهایی که از همه آسان تر است می گردند و هزاران قانون دارند؛ ندو! صدا در نیار! بنشین! پاشو! صف ببندید! ساکت باش! با انگشت هایت نقاشی نکن! چرا این جوری ایستادی! برو! بیا! با انگشت هایت نقاشی نکن! چرا این جوری ایستادی! برو! بیا! تمیز باش! تف نکن! نوبت را رعایت کن! وقت نیست! بگو معذرت می خواهم! و هزاران دستور دیگر از همین قبیل.

گاهی مربیان خیال می کنند کنترل کردن کودکان به این ترتیب، تنها راه چاره است، چون عده شاگردان زیاد است. یا با سرسختی معتقدند که هیچ راه دیگری به غیر از کنترل کردن کودکان وجود ندارد. گاهی هم مربی می گوید که این نوع رفتارها همان چیزی است که پدر و مادرها از ما انتظار دارند و اگر سختگیری نکنیم کودکشان را از مهد کودک ما در می آورند.

به نظر می رسد که دلیل اصلی چنین کارهایی بسیار عمیق تر است. من شک ندارم انسانی که یاد گرفته کودکان را با کنترل کردن ساکت نگه دارد حتماً خود در دوران کودکی چنین رفتارهایی را دیده است. او حتماً از بزرگ ترهای خود رفتارهای کنترلی را دیده و در او تاثیر گذاشته است. در بین ما این اصل برقرار است که اگر کسی از مقررات سرپیچی کند، حتماً باید تنبیه شود. بدین خاطر وقتی این همه مقررات و قانون های سخت و دست و پا گیر برای کودکان می گذاریم، طبیعی است که کودکان نتوانند همه این مقررات را رعایت کنند و بدین ترتیب در موارد مختلف از طرف ما بزرگ ترها تنبیه و مجازات می شوند.

حال فکرش را بکنید کودکی که از آغاز صبح در کلاسی باشد که هزاران مقررات عجیب و غریب دارد و برای هر کاری از طرف مربی خود کنترل می شود، آن کلاس چگونه خواهد گذشت؟ باید فکر کرد که کنترل زیاد چه تاثیری بر رفتار کودک دارد و آیا واقعاً در او ایجاد نظم و ترتیب می کند؟

کودکانی که در این نوع کلاس ها حضور دارند معمولاً تبدیل به سه دسته کودک با رفتارهای مختلف می شوند. در یک حالت کودکان تبدیل به افرادی می شوند که بخش خلاق آن ها از بین می رود. گروهی از بچه ها از این جا که توان مقابله با امر و نهی های مربی را ندارند گوشه نشینی را انتخاب می کنند و تبدیل به کودکان غیر خلاق و منفعل می شوند و فقط انرژی شان را صرف این می کنند که توسط مربی دیده نشوند و هر کاری ر ا که از آن ها انتظار دارند انجام بدهند. به یاد بیاوریم کودکانی را که بودن یا نبودنشان  در کلاس هیچ فرقی ندارد. کودکانی ساکت و بی تفاوت که بیش تر از هر چیز نشانه ای از کنترل زیاد ما مربیان اند.

در حالت دیگر کودکان تبدیل به افراد مثلاً با ادب می شوند و به نوعی به تملق و چاپلوسی روی می آورند. به یاد بیاوریم کودکانی را که مرتباً به دفاع از مربی، کودکان دیگر را ساکت می کنند یا برای خوش آمدن مربی چیزهایی می گویند: "بچه ها ساکت باشید خانم مربی سرش درد می کند" ! "قربون خانم مربی خودم برم! دلم براتون تنگ شده بود! " این دسته از کودکان از آن جا که توان رودررو شدن با مربی را ندارند از راه های دیگری وارد می شوند. آن ها به نوعی از معلمان خود تعریف می کنند تا از گزند آن ها در امان بمانند. با ادب شدن کودکان خوب است، اما به چه قیمتی؟

اما دسته سوم کودکانی اند که نه می توانند گوشه نشینی را انتخاب کنند و نه از تملق و چاپلوسی خوششان می آید. این دسته از کودکان در اثر کنترل های زیاد مربی سعی می کنند که رفتارهای جسورانه و خشن خود را به شیوه های مختلف نشان بدهند. این دسته از کودکان مبارزه با مقررات را ادامه می دهند.

نمونه متداول چنین خشونت هایی را می توان به درجات مختلف دید. مانند کودکی که نقاشی دوستان خود را خراب می کند، پر پرنده ها را می کند، گچ دیوار کلاس را می کند، دیوار را خط خطی می کند، موقع قصه خواندن آرام و قرار ندارد یا در فرصت های مختلف دوستان خود را آزار می دهد.

در نمونه هایی نیز می توان کودکانی را دید که به خود آزاری روی می آورند و دست خود را گاز می گیرند یا موهای  خود را می کنند. همه این ها نمونه هایی از خشم پنهان کودکان در برابر رفتارهای کنترلی ما مربیان است. به عبارت دیگر ما مربیان عامل همه خشونت ها و رفتارهای تهاجمی کودکان هستیم.

وقتی ما شاهد چنین برخوردهایی می شویم فکر می کنیم که باید کودکان خاطی را مجازات و تنبیه کرد یا شدت کنترل را زیادتر نمود. پس سخت گیری های ما شروع می شود. در چنین کلاس هایی روز گار برای کودکان بسیار سخت می گذرد و بدون هیچ لذتی روزها را می گذر انند. خود مربی نیز از شدت این همه کنترل احساس خستگی می کند و نمی داند که چرا کودکان این همه رفتارهای خشن نشان می دهند. غافل از این که مسئله و مشکل اصلی در رفتار خود ما مربیان است.

اما به غیر از مربیان سخت گیر گروه دیگری از مربیان نیز هستند که به خشونت کودکان دامن می زنند. این دسته از مربیان با رفتارهای بی ثبات خود تهاجم کودکان را بیش تر می کنند. این مربیان روی نظرها و حرف های خود ثبات ندارند و کودکان نیز به خوبی می فهمند که نظر او تغییر می کند. بدین خاطر با حرکت های مختلف سعی می کنند تا نظر مربی را نسبت به کاری که دوست دارند عوض کنند. این مربیان یک روز قانون می گذارند و روز دیگر فقط آه می کشند و کار خاصی انجام نمی دهند. این رفتارها کودکان را به طرف معامله کردن بر سر قدرت و به دست آوردن خواست های بی مورد خود سوق می دهد.

مربیانی را به یاد بیاورید که در ابتدا به کودکان می گویند وقت کارهای آموزشی است، اما با سرو صدا کردن و با جیغ زدن کودکان رای خود را عوض می کنند و به آن ها اسباب بازی می دهند. هر مربی و هر پدر و مادری باید بدانند زمانی به کودکان جواب نه بدهند که به راستی امکان آن وجود نداشته باشد. بدین ترتیب حتی اگر کودکان گریه کنند یا جیغ بزنند نظر آن ها نباید تغییر پیدا کند.

اما کودکان در برابر اولیا یا مربیان بی ثبات سعی می کنند که هر بار بر شدت تهاجم و رفتارهای خشن خود بیفزایند تا مربی یا پدر و مادر خود را به انجام کار مورد نظر مجبور کنند. چقدر کودکانی را دیده ام که با حرف های زیر مربیان یا اولیای خود را تهدید می کنند: "اگر آن اسباب بازی را الان به من ندهی جیغ می شکم!" "اگر نگذاری من به حیاط بروم خودم را خیس می کنم!"

بدین ترتیب مربیانی که زیاد از حد کنترل می کنند (مستبدند) یا در کارشان بی ثبات اند، هر کدام به نوعی به رفتارهای تهاجمی کودکان دامن می زنند. اما من امیدوارم که بیش تر مربیان در مهد کودک جزو هیچ کدام از این مربیان نباشند.

 

خشونت به عنوان یک رفتار طبیعی

واقعیت این است که کودکان باید در مهد کودک فرصت کنند تا احساسات خودشان را بیرون بریزند. چون ما نمی خواهیم که احساسات ناشی از عجز و خشم کودکان به صورت گلوله های مچاله شده در وجود آن ها پنهان بماند. یعنی ما باید به کودکان اجازه بدهیم که احساس خشم و ناراحتی خود را ابراز کنند، اما با این آگاهی که تکرار بی مورد این نوع رفتارها را نمی توان تحمل کرد.

همگی ما معتقدیم که باید ویژگی مردانگی  را در بین کودکان پسر تقویت کنیم و تفاوت های آنان را با خودمان به عنوان مربیان زن پرورش بدهیم. در عین حال این اعتقاد را داریم که کودکان باید آزادانه و بسیار زیاد به بازی هایی که عضلاتشان را تقویت می کند، بپردازند. ولی این اعتقاد را هم داریم که مردانگی و کارهایی که به عضلات مربوط می شود، با بدون هدف به این طرف و آن طرف پریدن، دیگران را ترساندن یا کتک زدن، خیلی فرق می کند. من بسیاری از مربیان را دیده ام که به کودکان اجازه می دهند تا ساخته های خود را خراب کنند، ولی اجازه ندارند به ساخته های کودکان دیگر آسیبی وارد نمایند.

با وجود این ما معتقدیم که تهاجم مستقیم مانند پرتاب شیئی به طرف مردم، گاز گرفتن، هل دادن، گستاخی و سرپیچی کردن از قوانین معمولاً در محیط های پرورشی غیر قابل قبول است. در ضمن چه بسا از نظر تئوری احساس کنیم که خفه کردن احساس عصبانیت و از بین بردن رفتارهای تهاجم آمیز نیز درست نیست.

با این توضیحات می توانیم بگوییم که وقتی خشونت کودکان را می بینیم یعنی این که ما بیش از حد بر آن ها کنترل داریم با این که رفتارمان نیست به آن ها بی ثبات است. این دو مسئله بی شک در مقابله کردن با رفتارهای تهاجمی موثر است. حال اگر در این دو مورد زیاده روی نکنیم، به راحتی می توانیم رفتارمان را با کودکان مهاجم تنظیم کنیم.

کنترل کردن اگر به له کردن کودک منجر نشود، بسیار لازم است و شکی نیست که گاهی کودکان را باید خیلی روشن و ساده از کاری که انجام می دهند و غیر قابل قبول است، باز داشت.

وقتی کودکی چیزی را باید از سیستم ذهنی خویش دور کند، یکی از راه ها این است که کارهای خطای کودکان را نادیده بگیرید و به روی خود نیاورید که کودک آن کار را انجام داده است، به ویژه زمانی که کودک حرکتی را انجام داده که نه به دیگران ضرر می رساند و نه برای خودش خطر دارد.

در عین حال بعضی وقت ها بی ثباتی در برخی از اعمال کاملاً مورد تایید است. برای مثال مربی ممکن است در ساعت 5/11 خشونت کودکی را نادیده بگیرد. نباید انتظار داشت که کودکان بتوانند در این ساعات خودشان را خیلی خوب کنترل کنند.

 

تصفیه کردن رفتارهای کودکان

تصفیه کردن رفتار کودکان بازیگوش یکی از بهترین روش هایی است که می توان به نوعی خشونت های کودکان را کم کرد. تصفیه کردن یعنی رفتارهای غیر قابل قبول کودکان را به رفتارهای قابل قبول تبدیل کنیم. این شیوه بسیار با ارزش است. چون هم از نظر عاطفی برای کودک تسکین دهنده و ارضا کننده است و هم برای اطرافیان خطری در بر ندارد.

باید به دقت فکر کرد و دریافت که پشت رفتار تهاجم آمیز کودک چه نکته یا چه مسئله ای قرار گرفته است. موارد زیر به نوعی جنبه های پنهان رفتار خشن کودکان را مطرح می کند:

 

1- خودنمایی کردن

یکی از ویژگی های رشد کودکان پسر و دختر در سن چهار سالگی خودنمایی کردن است. بسیاری از کودکان در این سن دوست دارند که با سر پیچی کردن از مقررات یا فرمان ها خود را بشناسند و کشف کنند. این کار برای  کودکان بسیار طبیعی است و در مواردی باید آن ها را رعایت کرد و کمک کرد تا از این مرحله به خوبی بگذرند.

 

2- بی پروایی

بعضی از کودکان در همین محدوده سنی بسیار بی پروا می شوند. یعنی به چشم های پدر و مادر یا مربی خود نگاه می کنند و جواب آن ها را می دهند و کار مورد علاقه خود را انجام می دهند. این مورد نیز به رشد کودکان بر می گردد و تا آن جا که ممکن است نباید روحیه آن ها را در هم بشکنیم. این را هم بگویم که لازم نیست بنشینیم و تمام رفتارهای آن ها را نیز تحمل کنیم.

 

3- بیماری

بسیاری از رفتارهای خشن کودکان به بیماری آن ها بر می گردد. یک ضربه مغزی، نارسایی های مغزی، ترشح هورمون های مختلف و ... عوامل مهمی برای رفتارهای تهاجمی اند. بارها دیده شده است که پس از یک معاینه توسط پزشک متخصص و درمان دارویی بسیاری از این رفتارها از بین رفته است.

در عین حال فراموش نکنید که رفتارهای مستبدانه و بی ثبات ما نیز در خشونت های کودکان حتماً تاثیر گذار است.

 

خانواده  و خشونت کودک

بسیاری از مربیان اغلب رفتار تهاجم آمیز کودکان را به خانواده آن ها ارتباط می دهند. خیلی ساده است که مسئولیت خودمان را در باره رفتارهای خشن کودکان با بیان چند جمله تمام کنیم: "حتماً امروز در خانه به او بسیار سخت گذشته است". "فکر می کنم پدر و مادرش با هم اختلاف دارند،" "تقصیر پدرش است که این همه خشونت نشان می دهد"، "این دفعه مادرش با او چه کار کرده است؟"

خلاصه این که بسیار ساده است تمام مسئولیتمان را بر دوش دیگران بیندازیم و خودمان را از همه چیز دور نگه داریم. اما بهتر است گاهی فکر کنیم که آیا ممکن است من نیز در این اتفاق نقشی داشته باشم؟ آیا ممکن است بی اطلاعی من از مسایل تربیتی موجب چنین رفتاری شده باشد؟ آیا ممکن است برنامه های کلاس او را به این سطح از خشونت رسانده باشد؟ آیا من نیز مسئول رفتار این کودک هستم؟ اگر قبول کنیم که ما نیز در رفتار کودکان دخیل هستیم، آن وقت می توانیم در موقعیت سختی که قرار گرفته ایم کاری کنیم. مربیانی که تمام مشکلات و مسایل خود را به خانواده کودک یا به سیستم مهد کودک از قبیل مدیر و کمک مربی نسبت می دهند، هیچ وقت نمی توانند مسایل خود را حل کنند.

لازم است که همواره کودک را و این که چگونه او می تواند با برنامه های کلاس هماهنگ شود، بررسی کرد. او چه ساعتی از روز خرابکاری می کند؟ چه کسی با او همدست است؟ چه شرایطی باعث حمله کردن او می شود؟ آیا مدتی که باید برای گوش دادن به داستان بنشیند طولانی است؟ آیا به خاطر این که صبح زود با شتاب از خانه بیرون آمده این قدر عصبانی است؟ آیا گرسنه است؟ آیا برنامه بیش تر مورد توجه دختران کلاس است؟ آیا چیزی کم داریم تا کودک را به کار جلب کنیم؟

خانواده ها نیز در درخانه باید سعی کنند که بیش از هر چیز علت خشونت کودکان را در رفتارهای خود جست و جو کنند. چرا که بعضی از پدر و مادرها نیز عادات دارند رفتار بد کودکان خود را به کودکان دیگر یا به سایر اعضای فامیل یا حتی به وضعیت مهد کودک نسبت بدهند. اگر ما بتوانیم در هر قدم خودمان را مسئول رفتار کودک بدانیم و در عین حال سعی کنیم تا علت های آن را جویا شویم، به خوبی می توانیم این مشکلات را از سر راه خود و کودکمان برداریم.

 

نگاه کنید و دلیل را بیابید

جز با تلاش مداوم برای یافتن این که چه مسئله ای موجب هیجان یا عصبانیت کودک شده است، هرگز نمی توانیم رفتارهای کودکان را درک کنیم. شاید بسیاری از رفتارهای تهاجمی کودکان وابسته به رشد است و به سادگی با گذشت زمان بهبود می یابد. شاید والدین کودک نیاز به راهنمایی دارند که چگونه به کودک خود کمک کنند تا آرامش بیش تری حس کند. شاید لازم باشد تا برنامه مهد کودک تغییر کند تا کودک کم تر احساس عجز و خستگی کند. فهمیدن این که چه چیزی باعث خشم بیش از حد کودک و رفتار نامناسب او می شود، کمک می کند تا بتوان آن عامل را بر طرف کرد. اگر چه برنامه دراز مدتی است ولی یک قدم اساسی برای برطرف کردن مشکل کودک به حساب می آید.

اکنون ما تصور می کنیم که با مربی کوشا و خوش برخوردی رو به رو هستیم که سعی دارد به این دلایل پنهانی برسد:

یک صبح معمولی است. مربی در انتظار آمدن بچه هاست. کودکان با مقادیر متفاوتی از احساس تهاجم به کلاس می آیند و چه بسا در آن روز می خواهند بخشی از این احساسات را بیرون بریزند. البته می دانیم که کودکان حق دارند این گونه احساسات خود را نیز به شیوه درست بروز دهند.

این مربی برای تصفیه رفتارهای خشن کودکان چه کاری می تواند بکند؟ خوشبختانه تعداد زیادی از فعالیت ها می تواند موثر واقع شود، ولی به خاطر بسپارید که این فعالیت ها جانشین آن چه کودک واقعاً می خواهد انجام بدهد، می شود. یعنی کودک می خواهد رفتار تهاجمی نشان بدهد، اما مربی سعی دارد که این رفتار غیر قابل قبول را تبدیل به رفتار قابل قبول کند. هرگاه بخواهید بدل چیزی را به کسی بدهید، لااقل باید در باره آن بدل دست و دلباز باشید و مقدار زیادی از آن را در اختیار کودکان قرار دهید. در این موقعیت ها بهتر است زمان فراوانی برای انجام این کارها در نظر بگیرید و تا می توانید شرط و شروط  را کم کنید. این پیش نهادها را می توان به کار بست:

 

1- هر نوع فعالیتی که پاها را به کار بگیرد، ولی فشار یا دستوری در کار نباشد مانند:

پریدن بر روی یک تشک قدیمی که در حیاط یا در کلاس پهن است. تشک های فنری و قدیمی نیز برای این کار مناسب است. شاید یکی از والدین چنین تشکی را به مهد شما هدیه دهد. پریدن از روی چند جعبه نیز انرژی فراوانی را از کودکان می گیرد. در ضمن کاری است که شجاعت هم می خواهد.

تاب خوردن به خاطر حرکت های متناوب آن و جدا شدن کودک از دیگر هم بازی ها بسیار موثر است. این فعالیت به آرام شدن کودک بسیار کمک می کند. هرگاه  مربی وقت داشته باشد چند بار تاب دادن کودک، محبتی را ایجاد می کند که به راحت شدن کودک کمک می کند. این کار می تواند سرآغاز دوستی مربی با کودک باشد.

از سرسره پایین آمدن برای تخلیه حس تهاجم کودکان بسیار مهم است. این بازی باعث به کار گرفتن انرژی کودک می شود.

 

2- فعالیت هایی که نیاز به حرکت های شدید دست دارد.

پرتاب کردن کیسه های ماش: کیسه های پارچه ای کوچکی تهیه کنید و در آن ماش، برنج یا ارزن بریزید. کیسه ها را در اختیار کودکان قرار دهید تا آن ها را به طرف چیزهای مختلف پرتاب کنند. در ابتدا باید  مشخص شود که کودکان اجازه دارند کیسه های ماش را به طرف چه چیزهایی پرتاب کنند. این قانون را حتماً باید به کودکان متذکر شد.

یک دیوار، عکس یک حیوان و گاهی هم چهره هایی از انسان ها برای این کار جالب است. هر چه تعداد کیسه ها بیش تر باشد، بهتر است. اگر قرار باشد کودکان با دو سه کیسه بازی کنند، اصلاً برای آن ها جالب نخواهد بود. حداقل سی کیسه ماش درست کنید و در فرصت های مختلف در اختیار کودکان قرار دهید.

عروسک های پلاستیکی: تعدادی عروسک های پلاستیکی، بادی یا پارچه ای تهیه کنید و در اختیار کودکان بگذارید. کودکان می توانند هیجان های شدید خود را روی این عروسک ها پیاده کنند.

گل بازی: مقدار زیاد آن، وسیله خوبی برای رها کردن حس تهاجم است. خمیر آرد و خمیر مجسمه سازی نیز در همین راستا قرار می گیرد. در فرصت های مختلف انواع خمیر را در اختیار کودکان بگذارید تا با آن ها بازی کنند.

نقاشی با انگشتان و درست کردن لکه های رنگی برای کودکان خشن و تهاجمی بسیار جالب است.

گاه بعضی از کودکان پاره کردن کاغذ یا مچاله کردن آن ها را دوست دارند. چون این کار به آن ها احساس راحتی و آسایش می دهد. مقدار زیادی کاغذ تهیه کنید، آن ها را به کودکان بدهید و به آن ها فرصت دهید تا با کاغذها هر کاری دوست دارند انجام بدهند.

 

3- رفع تهاجم از طریق رها کردن صدا

احساس آسوده شده از حس تهاجم را که از طریق فریاد کشیدن به دست می آید، دست کم نگیرید. بهتر است به خاطر داشته باشید که صدا نوعی حالت مسری بودن برای همه گروه را دارد و چه بسا که همه را بیش از حد هیجان زده کند. گاهی لازم است به سر و صدا کردن بچه ها رضایت بدهید.

طبل ها بهترین وسیله برای سر و صدا درست کردن محسوب می شوند. کوبیدن به روی سطل و کاسه نیز خوب است. برای کسانی که از این کار لذت می برند، می توان پخش موسیقی و اجرای حرکات موزون را نیز اضافه کرد. فریاد زدن، گریه کردن (چه از روی عصبانیت و چه از روی درد) از فشاری که کودکان احساس می کنند کم می کند و موجب آرامش می شود.

 

4- بازی های تقلیدی و نمایشی نیز سبب کم شدن تهاجم درونی می شود.

لباس بزرگ ترها را پوشیدن و نقش پدر، مادر یا اعضای خانواده را بازی کردن این امکان را به وجود می آورد که کودک موقعیت های ناراحت کننده را تمرین کند و از فشارهایی که بر وی وارد می شود بکاهد. هر کسی که دیده باشد کودک چگونه عروسکی را بچه خود می داند، متوجه تاثیر بازی در رها شدن خشم می شود.

استفاده از خانه عروسک ها و عروسک های گوناگون نیز مفید است. کودکان فرصت پیدا می کنند تا خشونت های خود را که نسبت به دیگران دارند، روی این عروسک ها اعمال کنند. به آن ها اجازه بدهید که به هر گونه که دوست دارند این عروسک های کوچک را تنبیه یا مجازات کنند. در عین حال استفاده از عروسک های حیوانی را فراموش نکنید. حیوان هایی چون شیر، پلنگ، فیل و اسب آبی ر ا جزو عروسک های کودکان بگذارید.

 

5- بهترین و موثرترین چیزی که برای فرو نشاندن خشم کودکان غیر قابل کنترل به عنوان بازی می شناسم، آب است.

آب به هر شکل که باشد باعث آرامش اعصاب می شود. شستن لباس های عروسک، اتومبیل های پلاستیکی، درست کردن حباب های صابون و انواع بازی با آب را می توان با کودکان اجرا کرد. هرگاه هوا را مساعد دیدید، بهترین کار این است که شلنگ آب را در اختیار کودکان قرار دهید یا بگذارید که آن ها با خاک و آب گل درست کنند. بازی با مجموعه آب و خاک معمولاً آرام ترین و بهترین روزهای مهد کودک را فراهم می کند.

 

6- تف کردن را هم جدی بگیرید.

این شیوه (البته) به بعضی از کودکان عصبانی کمک می کند. به خصوص به آن دسته از کودکانی که از شدت عصبانیت نمی توانند حرف بزنند.

 

7- و بالاخره گاهی برای کودکی که بیش از حد جنب و جوش دارد، فرستادن وی به دست شویی به طور محسوسی به آرامش کودک کمک می کند.

 

چند راه حل ساده:

این کارها موجب می شود تا بعد مجبور نشوید خشونت به خرج بدهید با کودکان را تنبیه کنید:

باید از قبل مراقب بعضی از بازی ها مانند: هیولای عصبانی، دزدبازی و جنگجوی قهرمان  باشید. در این موقعیت ها بهتر است بازیکن اصلی را دنبال کاری دیگر که معمولاً برایش جالب است بفرستید.

در کودکستان ماهیچ کس اجازه بازی با تفنگ را ندارد ما معتقدیم که کودکان می توانند بازی هایی بهتر از کشتن همدیگر انجام بدهند. هر گاه کسی هر نوع تفنگی با خود به کودکستان بیاورد، ما آن را در گنجه ای می گذاریم و هنگام رفتن به او برمی گردانیم.

مراقب شخصیت هایی باشید که باهم نمی سازند. هر وقت آن ها را با هم مشغول دیدید، جایشان را عوض کنید. نگذارید که برای غذا خوردن کنار هم بنشینند یا کنار هم بخوابند. سعی کنید که تشویقشان کنید با دیگران دوستی کنند. به خاطر بسپارید که گاهی بعضی از انسان ها نمی توانند با هم بسازند.

نقشه بکشید، برنامه ریزی کنید و باز هم بدانید که چه برنامه ای برای کودکان دارید که جالب باشد. هنگام برنامه ریزی، یک یک کودکان و علایق آنان را در نظر بگیرید. به طور حتم می دانید که برنامه نباید انتظار زیادی از کودک و قدرت او داشته باشد. برای مثال پس از زمانی که قصه می خوانید یا پس از فعالیت های آرام بهتر است فعالیت هایی مانند تاب خوردن، بالا رفتن از نردبان، بازی دو یا بازی در هوای آزاد را تدارک ببینید، چون آن ها برای مدتی آرام بوده اند. هم چنین هرگاه تصور می کنید که ساعت های صبح بیش از حد پر جنب و جوش است، بعضی از کارها را برای بعد از ظهر بگذارید. به عنوان یک اصل عمده، به طور مداوم امکاناتی را به وجود بیاورید که بچه ها هر کاری را که انجام می دهند ارتقا پیدا کنند و درجات بالاتری از رشد را بپیمایند. هر بار که کودکی کاری را به خوبی انجام می دهد، در رفع نیروی تهاجمی وی در راه مثبت و موثر صرف شده است. حالا این کار می خواهد ساختن ساختمان بالگو باشد، یا حرکتی در ارتباط با کمک به دیگران، کشیدن نقاشی یا تاب دادن دیگران.

هنگامی که به کودکان اجازه انتخاب بدهید، از مقدار مبارزه طلبی یا مخالف بودن آن ها می کاهید. چرا که کودک احساس می کند بر محیط خودش تسلط دارد.

 

به جای زدن، بهتر است حرف بزنیم

گاهی معلم می تواند یک لحظه حساس را دریابد و از بچه ای که قصد شیطنت دارد بپرسد: "خودت دوست داری که کسی دیگر همین کار را با تو بکند؟" جواب می شنوید: "نه". از او بخواهید که همین حرف را به طرف مقابل بزند و احساسش را بگوید. بعضی وقت ها هم کودکانی پیدا می شوند که به شما می گویند: "خیلی دوست دارم که دیگران هم مرا اذیت کنند." فراموش نکنید که این نوع جواب کودک در حقیقت یک نوع لجبازی با شماست. به راستی هیچ کودکی دوست ندارد که از طرف دیگران مورد آزار و اذیت قرار بگیرد. در این حالت سعی کنید از شدت مخالفت یا مبارزه طلبی کودک کم کنید و سپس پرسش را برای او تکرار کنید.

در بسیاری از موقعیت ها حرف زدن بهتر از هر شیوه دیگری است. حر ف زدن بهترین نوع بالا رفتن از نردبان ارتباطات اجتماعی در محیط مهد کودک است.

به طور خلاصه، ما معتقدیم که کودکان نباید احساس تهاجم را در خود نادیده بگیرند. ولی از طرف دیگر به خوبی آگاهی داریم که بروز دادن آن همیشه امکان پذیر نیست. ما مربیان می توانیم در این باره بیندیشیم و از قبل موقعیت های متعددی برای تخلیه این گونه احساسات یا تصفیه را به نحوی که بی ضرر باشد، به وجود بیاوریم. با انجام این کار از راه ها منفی که ممکن است در کودک به وجود بیاید جلوگیری می کنیم و کمک می کنیم تا کودک شادمان تر، و آماده تر برای پذیرفتن زندگانی شود.

ماهنامه پیوند

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

بازی ،كار كودك است

 

 

 

 

  

 

بازی نقش اساسی در رشد كودكان و نوجوانان دارد. تحقیقات نشان می دهد كه ۷۵درصد رشد مغز، پس از تولد رخ می دهد.

فعالیت و جنب و جوش كودكان موجب تحریك سلول های عصبی آنان می شود. اینگونه فعالیت ها محركی است قوی برای رشد مهارت های فردی و اجتماعی كودكان مثل زبان، توانمندی در یادگیری، خلاقیت و توانایی حل مسأله. كودك در حین بازی های گوناگون می تواند عناصر مختلفی از زندگی واقعی، مثل زبان و گویش، كاربرد اعداد و مفاهیم ریاضی و همچنین روابط اجتماعی را تجربه كند. تجربه هایی كه برای تركیب و رشد مغزی او مهم است.

بازی در عین حال كه باعث پیوند میان مراكز حس حركتی، شناختی و عاطفی در كودك می شود (كه به نوبه خود در رشد مغزی مؤثر هستند)، امكان تمرین نقش های مهم زندگی مثل نقش رهبری را نیز برای او فراهم می كند.

انواع بازی

بازی های فیزیكی و حركتی

بازی های فیزیكی علاوه بر رشد جسمی و تقویت قدرت عضلانی، پیوندی میان كار عضلات، رشته های عصبی و مغز، ایجاد می كنند. تحقیقات نشان داده اند میان فعالیت ها و بازی های مهیج و رشد مغزی ارتباط وجود دارد. از این رو كودكان كوچك تر باید امكان بیشتری برای رشد و پرورش قوای فیزیكی خود داشته باشند. حركت و بازی های پرتحرك می توانند در این جهت به كودكان كوچكتر كمك كنند.

بازی های اجتماعی

تشویق كودكان به بازی های اجتماعی بهترین شیوه برای رشد اجتماعی كودك در مراحل گوناگون زندگی است. كودك با انجام این نوع بازی ها بسیاری از نقش های اجتماعی از جمله: بده بستان، كنش و واكنش و مشاركت را می آموزد. او ضمن چنین بازی هایی به رشد و بلوغ اخلاقی و ارزشی نیز دست می یابد. برای این كه كودكان بتوانند در دنیای بزرگسالی به خوبی از عهده نقش های اجتماعی شان بر آیند، باید در بسیاری از بازی های اجتماعی شركت كنند.

بازی های ساختنی

بازی های ساختنی، بازی با قطعات ساختمان سازی و شهرسازی، بازی با ماسه و ساختن تپه های شنی، كشیدن شكل های مختلف روی دیوار و یا خط و خطوطی روی پیاده رو را شامل می شود.

بازی های ساختنی این امكان را به كودك می دهند تا به كمك اشیاء واقعی دست به تجربه بزند همچنین به او كمك می كند تا دریابد چه چیزهایی را باید با هم تركیب كند تا چیز به درد بخوری به وجود آید، همچنین مسایلی را در مورد مراحل چگونگی ساخت یك بنا، نقش یك تصویر و حتی چگونگی خلق یك قطعه موسیقی به كمك نت ها را به كودك می آموزد.

این بازی ها همچنین در كودك حس تكامل و قدرت كنترل محیط را ایجاد می كنند. در ضمن كودكانی كه به راحتی و با جسارت وسایل و اشیاء را دستكاری می كنند و در این كار مهارت دارند، به خوبی می توانند با واژگان، مفاهیم و ایده ها نیز چنین كنند و خلاقیت خود را در این زمینه ها پرورش دهند.

بازی های تخیلی

با این نوع بازی ها، بچه ها مفاهیم انتزاعی و كوشش برای اجرای نقش هایی كه در ذهنشان پرورانده اند را یاد می گیرند. همچنین انجام عمل در شرایط مختلف، استفاده از قوه زبان و عواطف را می آزمایند و تجربه می كنند.

با بازی های تخیلی، كودكان در محیطی عاری از خطر، دست به تجربه می زنند، انعطاف پذیری فكر تركیب واژگان، عمل به هنگام، خلق واژگان تازه ،كاربرد اعداد، بیان نظرات و مفاهیم و داستان گویی را یاد می گیرند. همراه با پیشرفت تكنولوژی در جامعه استفاده بسیار بیشتری از این نوع بازی ها و تمرین ها، با تمام فرم های انتزاعی آن، از جمله، زمان مكان، مقدار، نمادها، واژگان، ایده ها و... ضروری به نظر می رسد.

بازی های قاعده مند

بازی های قاعده مند، بسیاری از كودكان را كه به صورت خود مركز بزرگ شده اند به سمت اجتماعی شدن و پذیرش قواعد و درك قراردادهای اجتماعی سوق می دهند.

این نوع مسایل را كودك می تواند در بازی های گروهی مثل فوتبال و یا هر بازی گروهی دیگر كه بدون جمع و پیروی از قواعد قابل اجرا نباشد،  بیاموزد.

بازی های با قاعده، یك مفهوم مهم و اساسی را به كودكان آموزش می دهند، این كه بازی زندگی نیز قواعدی دارد كه همان قوانین هستند و همه ما باید از آنها پیروی كنیم تا آن قوانین نقش سودمندانه خود را به تمامی به اجرا در آورند.

شهربانو ناصر

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

مشكل بدخوابی كودكان را چگونه برطرف كنیم

 

میان خواب و بیداری

 

 

 

 

  

 

لادن نصیری

آیا تا كنون،  با پدران و مادرانی برخورد كرده اید كه مغرورانه ازخوش خوابی فرزند خود تعریف می كنند؟ كودكانی كه مادرانشان آنان را برای نوشیدن شیر بیدار می كنند و بعد از سیر شدن، دوباره به خواب می روند، كودكانی كه هر جا و تحت هر شرایطی به خواب می روند، در كالسكه،  در آغوش مادر و حتی در شلوغی میهمانی.

هنگامیكه والدین تازه صاحب فرزند می شوند اولین سئوالی كه از آنها پرسیده می شود این است كه: آیا كودكتان خوب می خوابد؟ و چه بسیار پدر و مادرهایی كه از بدخوابی و بی قراری كودك خود گله دارند.

طبق تحقیقات به عمل آمده،  وضعیت خواب كودك بازتابی از وضعیت خواب پدر و مادر در دوران كودكی آنهاست ولی این مسئله بدین معنا نیست كه كودك بدخواب همیشه به همان صورت باقی می ماند. هر كودكی می تواند خوشخواب شود، حتی اگر پدر و مادری بدخواب داشته باشد.

مدت زمان خواب نوزادان، شانزده ساعت و نیم است و چون نوزادان هنوز تفاوت بین شب و روز را نمی فهمند، این مدت تقریباً به میزان مساوی بین شب و روز تقسیم می شود و با گذشت زمان، خواب روز كمتر و خواب شب طولانی تر می شود.

در شش ماهگی یاحتی زودتر از آن، بالاخره شب های پر سروصدا به شب هایی آرام و ساكت تبدیل می شود. دراین سن، مدت زمان خواب شب به یازده ساعت می رسد و علاوه بر خواب شب، كودك چند ساعتی نیز در روز می خوابد. این یازده ساعت خواب در شب تا پنج سالگی ادامه دارد.

بعد از دو سالگی،  خواب روز فقط به بعد از ظهر اختصاص می یابد. كودكانی كه سن آنها بین ۲ تا ۴ سال است، حتی دیگر بعد از ظهرها هم نمی خوابند و خواب مورد نیاز خود را در طول شب تأمین می كنند. از پنج سالگی به بعد، هر سال از كل ساعت های خواب به میزان یك ربع ساعت كاسته می شود.

البته اگر كودكتان چند ساعت كمتر یا بیشتر از میزان متوسط می خوابد جای نگرانی نیست ولی اگر میزان خواب كودكی به مقداری فاحش از حد متوسط كمتر یا بیشتر باشد، باید این مسئله را با پزشك متخصص كودكان در میان گذاشت.

بهترین مكان برای خوابیدن كودك

هفته های اول زندگی كودك، روزهایی پرهیجان برای پدر و مادر است به خصوص اگر كودك، فرزند اولشان باشد. گاهی میزان هیجان و مهر و محبت پدر و مادر به نوزاد به اندازه ای است كه حتی برای چند ثانیه هم حاضر به جدایی از او نیستند. برخی از پدران و مادران، به خصوص در مواردی كه نوزادشان ساعت های طولانی گریه می كند به شدت احساس خستگی می كنند و مرتب محل خواب كودك خود را بدون اینكه تغییر مثبتی در روند گریه كودك داشته باشد تغییر می دهند، در حالیكه در مورد محل خواب كودك در هفته های اول زندگی، هیچ قانونی وجود ندارد ولی بهترین راه حل امتحان كردن روش های مختلف خواب در كنار نوزاد و دور از او و انتخاب راحت ترین جاست. نوزادان در هفته های اول زندگی باید چندین بار در طول شب، از شیشه یا سینه مادر شیر بنوشند به همین علت مادران معمولاً نوزاد را در كنار خود می خوابانند و این روش برای هفته اول زندگی نوزاد كاملاً طبیعی است.

روش دیگری كه برخی از پدران و مادران به كار می گیرند، آن است كه نوزاد را در سبد یا تخت كوچك مخصوص نوزادان می گذارند. این تخت یا سبد را می توان در اتاق كودك یا در اتاق خودتان قرار دهید ولی اگر نوزاد را در اتاقی دیگر می خوابانید باید همیشه در اتاق را باز بگذارید تا بتوانید كوچكترین صدایی را بشنوید.

عادت ها و ساعت های خواب

نوزاد تازه متولد شده، قادر نیست بین شب و روز تفاوت بگذارد و هر گاه گرسنه باشد، بیدار می شود. كودكان بعد از گذشت دست كم چهار تا شش ماه از عمرشان می توانند بین شب و روز تفاوت قائل شوند. بعد از درك این موضوع، بدن كودك به طور خودكار فعالیت اندام ها را در طول شب كاهش می دهد یا حتی متوقف می كند و باعث كاهش درجه حرارت بدن می شود.

برنامه ریزی و حفظ برنامه خواب كودك، یكی از مسائل مهم زندگی كودك به خصوص در ماه های اول به شمار می رود. شاید توجه كرده باشید كه كودكان در طول مسافرت هر شب دیرتر به خواب می روند و در طول روز بیشتر می خوابند. به بیان دیگر برنامه خواب كودك به سرعت دچار تغییر می شود. اما بعد از یك یا دو شب رعایت برنامه خواب، به همان سرعت می توان كودك را با برنامه قبلی وفق داد.

برای تنظیم خواب نوزاد، می توان به چند راهكار موثر زیر اشاره نمود:

* برای تنظیم خواب نوزاد، بهتر است در حد امكان از تعویض پوشك او در طول شب خودداری كنید و بعد از شیر دادن او دوباره روی تخت بگذارید. از روشن كردن چراغ های اضافی در طول شب خودداری كنید. تكان دادن،  بغل كردن را زمانی انجام دهید كه فرزندتان سیر و سرحال است. علاقه خود را به او، با درآغوش كشیدن و بوسیدن او به هنگامیكه او بیدار و سرحال است، ابراز كنید.

* اگر كودكتان بعد از شیر خوردن تمایلی به خوابیدن نشان نمی دهد، او را چند لحظه ای به حال خود بگذارید تا به تنهایی بازی كند و وقتی دوباره احساس خستگی كرد، با تكان دادن یا نوازش كردن یا حتی بغل كردن و راه رفتن او را بخوابانید.

لازم به ذكر است كه جز در مواردی كه پزشك تجویز كرده است، از شیر دادن به كودك برای آرام كردن او خودداری كنید. زیرا شیر دادن در بین وعده های غذایی كودك باعث می شود فواصل زمانی شیر دادن كوتاهتر شود و این مسئله به مروز زمان، به خصوص در طول شب، مادر را بسیار خسته می كند.

* برای آخرین وعده غذایی كودك ساعتی مناسب در نظر بگیرید. بهتر است ساعتی بین ۲۲ تا ۲۴ تعیین شود و هر شب در ساعت مقرر كودك را شیر دهید حتی اگر كودك خوابیده یا تازه به خواب رفته است، او را بیدار كنید و شیرش دهید و اگر در حین شیر خوردن، دوباره به خواب رفت، با عوض كردن پوشك او،  بیدارش كنید زیرا كودكتان باید شیرش را كامل بخورد تا بتواند به خوبی در طول شب بخوابد.

گریه كودك

بیشتر پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها به والدینی كه كودكی ناآرام دارند، نصیحت می كنند كه بی اعتنایی به كودكی كه گریه می كند،  نتایجی بسیار خوب در بردارد. حتی برخی از پزشكان اطفال هم به این روش اعتقاد دارند. دلیل منطقی این روش آن است كه وقتی پدر و مادر با شنیدن صدای گریه كودك به سراغ او می روند تا او را آرام كنند، در حقیقت به كودك خود پاداش می دهند. در این میان كودك یاد می گیرد كه اگر گریه كند، پدر و مادر خواسته اش را برآورده می كنند.

به كارگیری این روش در نسل های گذشته بسیار متداول بوده است و در تمام اسنادی كه از سی- چهل سال قبل به جا مانده است، هیچ نشانه ای از پریشان خوابی در كودكان نیست ولی این روش به هیچ وجه قابل توصیه نیست زیرا در صورتی نتیجه بخش می باشد كه پدر و مادر بتوانند چندین روز بی وقفه آنرا اجرا كنند. منظور این است كه كودك باید آن قدر گریه كند تا به خواب رود. به بیان دیگر، ممكن است كه كودك ساعت ها در حال گریه كردن، به حال خود رها شود. در این صورت او به تنهایی در حال گریه كردن در اتاق می ماند و نمی فهمد كه چرا كسی به سراغش نمی رود. مسلماً این كودك احساس تنهایی خواهد كرد كه این احساس برای كودك بسیار نامناسب است.

بسیاری از پدران و مادران كه با نوزادی پرسرو صدا سر وكار دارند، حتماً این روش را امتحان كرده اند ولی در نهایت،  بیشتر آنان بعد از گذشت چند دقیقه به سراغ كودك خود رفته اند.

واضح است كه پدر و مادر فقط مدتی كوتاه تحمل شنیدن گریه فرزند خود را دارند. بعداز گذشت ده،  بیست،  سی یا حتی شصت دقیقه كه معمولاً این مدت را پدر و مادر به بحث و مشاجره بر درست یا نادرست بودن این روش می گذرانند یكی از آنان به سراغ كودك می رود و با اجابت خواسته فرزندش مانند دادن شیر یا پستانك به او سعی می كند او را آرام كند در این صورت،  كودك هرگز یاد نمی گیرد كه به تنهایی بخوابد برعكس،  او یاد می گیرد كه برای برآورده شدن خواسته اش گاهی باید حتی به مدت طولانی گریه كند.

ترس از به خواب رفتن

اگر چه كودك در طول روز بسیار راضی و خوشحال به نظر می رسد، ولی گاهی هنگام شب به ترس های كودكانه دچار می شود. اتاق تاریك و ساكت است و كودك به تنهایی در تختش به سر می برد. او با افكار و احساسات خود كاملاً تنهاست و باید با تمام اتفاق هایی كه در طول روز افتاده است، كنار بیاید.

حوادث و اتفاق هایی كه ممكن است سرمنشأ احساس ترس در كودك شوند، بسیار زیاد هستند. كودكان به سختی می توانند احساسات خود را مهار كنند. آنان به ندرت قادرند احساسات خود را توصیف كنند. گاهی كودك از اشباح یا هیولاها صحبت می كند كه ممكن است از دیدن برنامه های تلویزیونی ناشی شده باشد.

طرز برخورد صحیح با این ترس های كودكان كه مانع از خواب شبانه راحت و بی دردسر می شود چگونه است؟ بكار بستن توصیه های زیر می تواند پدران و مادران را در این امر یاری دهد:

* ترس از تاریكی معمولاً بعد از دوسالگی در كودك دیده می شود. تاریكی شب باعث می شود كه كودك بعد از پریدن از خواب،  محیط اطراف خود را به راحتی تشخیص ندهد. روشن گذاشتن چراغ خوابی كم نور، در شناخت محیط اتاق به كودك كمك می كند.

* بحث و گفتگو در مورد ترس كودك،  در طول شب جایز نیست. اگر كودك شما قبل از رفتن به تختخواب احساس ترس می كند و از هیولا و حیوانات وحشی حرف می زند، با افزودن به مدت زمان برنامه پیش از خواب،  سعی كنید ذهن او را از این افكار منحرف كنید. از دادن توضیحات اضافی در مورد اینكه به چه علت و از چه موقع،  امكان وجود روح وجادوگر رد شده است، یا از جابه جا كردن اثاثیه برای اثبات آنكه در پشت آنها شبح یا روح وجود ندارد بپرهیزید.

* بهتر است با سخنانی همچون : «من و پدرت همین جا هستیم، هر دو تو را دوست داریم و از تو مواظبت می كنیم.» كودك خود را تسكین دهید. در آغوش كشیدن فرزندتان احساس اطمینان شما را به او منتقل می كند و باعث تسكین او می شود.

* اگر كودكتان هر چند وقت یكبار به ترس شبانه دچار می شود،  می توانید برنامه خواب او را تغییر دهید یا در كنار او روی تختش بخوابید و حتی او را به تخت خود بیاورید. این كار، به خصوص در شب هایی كه رعد و برق می زند یا كودكتان در طول روز با حادثه ای دست و پنجه نرم كرده است،  بسیار مفید است.

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

ترس کودکان از تاریکی در سنین مختلف

 

jzn می نویسد " گزا رشاتی در دست است که بچه ها در سال اول زندگی از تاریکی نمی ترسند و ترس آنها مدتی پس ازعادت به تاریکی ظاهر می شود.

اینکه ترس معلول چه علتی است باید مورد بررسی قرار گیرد . ممکن است ذاتی باشد یا در نتیجه تـلقین اطرافیان. اما مسلماً می توان ترس از تاریکی را به سادگی به کودکان تلقین کرد. در این مقاله ترس کودکان در سنین مختلف زیر 9 سال بررسی شده است ...

 رویت اشیاء در تاریکی

بعضی از کودکان از دیدن تصاویری زشت و نامطبوع در تاریکی رنج می برند . مثلا ممکن است بیان کنند که فلان شیء را روی دیوار و یا زیر سقف مشاهده می کنند . وجود چنین حالتی ممکن است یکی از موارد مشکلات عصبی اطفال باشد.

دسته بندی اطفال از لحاظ ترس

طبق تحقیقات به عمل آمده مشخص شده بیشتر کودکان 8 الی 10 ساله ترسهایی داشته اند، و ترسهای آنان لااقل نصف ترس کودکان 5 تا 7 ساله بوده است . ترس های کودکان در این سنین امر نابهنجاری نیست.

در یک تحقیق انجام شده بر روی 153 کودک ( از تمام سنین تا 8 سالگی ) نتا یج ذیل حاصل شد :

هیچکدام از کودکان کمتر از یک سال، از تاریکی ترس نداشتند.

8٪ بچه های بین یک تا دو سال و 11 ٪ کودکان بین دو تا سه سال از تاریکی احساس ترس نموده اند.

بیش از نصف 68 کودک بین یک تا سه سال در مقابل اشیاء و اشخاص غریبه یا موقعیتهای تازه، احساس ترس نموده اند.

تـقـریباً 60 ٪ کودکان یک تا سه سال از صدا ، صدای پیوسته با حرکات یا وقایعی که همراه با حرکت بوده ترسیده اند.

ا ز 24 کودک بین چهار تا شش سا ل نصف آنها از یک یا چند موضوع ذیل احساس ترس کرده اند:

 استهزاء ،مرگ ، دزد ، تاریکی ، تـنهایی ، مخلوقات خیالی. 9 کودک نیز از حیوانات و 7 نفر هم از آسیب جسمانی ترسیده اند.

می توان گفت که ترس در کودکی امری طبیعی و عمومی است و ناهنجاری آ ن زمانی است که از حد معمول فراتر رود و تقریباً حالت مزمن پیدا کند.

ممکن است جایگزین شدن ترس در ذهن کودکان بعدها تبدیل به ترس دائم شود. بزرگترها نیز با وجود آنکه می دانند در تاریکی خطری نیست ، اغلب هنگامی که در تاریکی تنها می م نند در خود ترس خفیفی احساس می کنند.

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

كمك كنید كودكان بر ترسشان غلبه كنند

در كنار حس كنجكاوی و میل به شناخت محیط پیرامونی، كودكان غالباً با ترس به صورت ذاتی، محیطی و یا اكتسابی و بنا بر سنشان مواجه هستند. شما به عنوان والدین این كودك به چه صورتی می توانید او را یاری دهید تا كودك شما بر ترس غلبه كند؟

بی شك، قبل از هر اقدامی باید گونه های مختلف ترس و همچنین عوامل به وجود آورنده آنها را شناخت و سپس بر اساس این شناخت ها راه حل های مناسبی برای حل این معضل انتخاب كرد.

چند توصیه كاربردی:

در اولین سال تولد، معمولاً كودكان نسبت به تغییرات محیطی و عادت های خانوادگی حساسند و بسیار آسیب پذیر. در چنین سنی كودك ترس خود را با گریه كردن و یا خودداری از خوردن غذا نشان می دهد. برای جلوگیری از این حالت، توصیه می شود كه:

الف) محیط خانوادگی ثابت داشته باشید ب) تخت خواب كودك را در محل های پرسروصدا قرار ندهید ج) سعی كنید كودك را از محرك های محیطی دور كنید.

ترس از حمام كردن، معمولاً در اكثر كودكان مشاهده می شود. این ترس ممكن است به دلیل تجربه های ناخوشایندی مثل احساس سوزش در چشم، درجه حرارت نامناسب آب و یا عوامل دیگر به وجود آمده باشد. به همین دلیل باید تلاش كرد كه هنگام استحمام كودكان شرایط مطلوبی را برای آنان فراهم آورد. مثلاً می توان كودك را با یك اسفنج نرم و لطیف، نوازش داد و یا اسباب بازی های دلخواه او را به درون حمام آورده و هنگام بازی او را شستشو داد و نیز با تنظیم مناسب درجه حرارت آب، می توان به فراهم آوردن شرایط مطلوب كمك كرد. یكی دیگر از ترس های معمول در كودكان تا یك ساله، ترس از افراد بیگانه است. از دیدگاه یك كودك، غریبه ها، افرادی هستند كه قبلاً در جمع همیشگی خانواده آنها، حضور نداشته اند و حضور آنها برای كودك عادی نیست. بهترین شیوه مقابله با این نوع ترس، این است كه اجازه دهیم دیگران نیز كودك شما را در آغوش بگیرند و این در حالتی است كه شما در نزدیكی او حضور داشته و كودك این حضور شما را احساس می كند.

ضمناً توصیه می شود كه كودك افراد مختلفی را به عنوان افراد قابل اعتماد بشناسد و تنها پدر و مادر او در چرخه شناختش نباشند. این شناخت، این مزیت را برای كودك دارد كه از این پس او می تواند با افراد بیشتری پیوند عاطفی برقرار كند و شما می توانید در زمان مقتضی كودك خود را نزد آنها تنها بگذارید و این معمولاً مشكل تمامی كودكانی است كه در مهد كودك بی قراری نموده تا چندین ساعت بعد از رفتن والدینشان گریه می كنند.

اگر كودك شما از تنها بودن در تخت خواب می ترسد، به محض شنیدن صدای گریه او با او صحبت كنید تا آرامش پیدا كند.

شایع ترین نوع ترس در سن دو سالگی، ترس از تاریكی است. شما می توانید یك چراغ كوچك را در تمام مدت شب در اتاق كودك روشن بگذارید. در ضمن هیچ گاه در اتاق او را به طور كامل نبندید تا كودك بتواند سر و صدای معمول خانه را شنیده و احساس امنیت بكند. هم چنین شما می توانید ترفندهای آرام بخش مثل تعریف قصه، نوازش و بوسیدن كودك را برای حفظ آرامش او به كار بگیرید.

و در خاتمه، مهم ترین توصیه به پدر و مادرها این است كه هیچ گاه در مقابل كودك اضطراب و نگرانی خود را بروز ندهید. چون كودك به سادگی می تواند، احساس ترس و اضطراب را از شما بیاموزد. همچنین به كودك خود آموزش دهید كه بین ترس و احتیاط و همچنین محتاط بودن یا ترسو بودن تفاوت بگذارد.

ترجمه از متن اسپانیولی

مترجم: طلوع ریاضی

منبع: www.ASK

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

كودكان مضطرب

 

اضطراب دوره كودكى مى تواند به علت موقعیتى باشد كه نیاز به سازگارى یا تغییر دارد. چنین موقعیتهایى اغلب باعث ایجاد نگرانى و سركشى مى شوند. اتفاقات مثبت نیز مى توانند سبب اضطراب شوند ، مانند اقدام به انجام یك فعالیت جدید . اما بیشتر وقتها ، اتفاقات و تغییرات منفى مانند بیمارى یا مرگ یكى از اعضاى خانواده علت بروز اضطراب در كودك است.

اضطراب یكى از جنبه هاى غیرقابل اجتناب زندگى است و مى تواند پاسخى به موقعیت یا عاملى باشد كه یك تغییر عاطفى یا جسمى منفى (یا هر دو) را به دنبال دارد. اضطراب مى تواند بر نحوه تفكر ، عملكرد و احساس افراد تأثیر بگذارد.

كودكان یاد مى گیرند با تجربه شخصى یا مشاهده دیگران به اضطراب واكنش نشان دهند. بیشتر اضطرابهاى كودكان از نظر بزرگسالان بى اهمیت است. اما از آنجاكه كودكان فاقد تجربه كافى هستند ، حتى موقعیتهایى كه نیاز به تغییرات كوچك دارند مى توانند تأثیر بسزایى بر احساس امنیت آنان بگذارند.

درد ، جراحت و بیمارى از عوامل عمده ایجاد اضطراب در كودكان است. درمانهاى پزشكى خود سبب ایجاد استرس بیشترى مى شوند. از دیگر عوامل استرس زا مى توان به طلاق یا بحرانهاى مالى ، مرگ یا از دست دادن عزیزان اشاره كرد.

نشانه هاى وجود اضطراب در كودكان

*  علائم جسمى :

سردرد، درد شكم، اختلال در خواب، كابوس شبانه، شب ادرارى جدید، لكنت زبان

*  نشانه هاى عاطفى یا رفتارى

عصبانیت، نگرانى، عدم راحتى خیال، ترس (از تاریكى ، تنهایى و غریبه ها)، چسبیدن به پدر و مادر ، بیش از حد سؤال كردن، ناراحتى، گریه ، نق زدن، عدم كنترل احساسات، رفتارهاى خشن، لجاجت، بازگشتن به رفتارهاى دوره رشد قبلى كودك، عدم علاقه به شركت در فعالیتهاى مدرسه یا خانواده

والدین چگونه مى توانند اضطراب كودك خود را از بین ببرند؟

والدین مى توانند به كودك كمك كنند پاسخهاى مناسبى به اضطراب خود بدهند ، مثلاً :

*  محیط خانه را بى خطر ، امن ، آشنا ، ثابت و قابل اعتماد كنند.

*  به كودكان اجازه ندهند برنامه هاى تلویزیونى كه باعث ترس و نگرانى در كودك مى شوند، نگاه كنند.

*  وقت خود را با فرزند خود با آرامش و راحتى بگذرانند.

*  سئوال كردن را در كودك خود تشویق كنند.

*  بیان و ابراز غم ، نگرانى یا ترس را در كودك تشویق كنند.

*  بدون ابراز انتقاد و عیب جویى به حرفهاى كودك خود گوش كنند.

*  عزت نفس را در كودك خود افزایش دهند. آنان را تشویق ، و به آنان محبت كنند. سعى كنند فرزند خود را در فعالیتهایى كه موفقیت آنان را در پى دارد ، شركت دهند.

*  از تشویق مثبت و پاداش به جاى تنبیه استفاده كنند.

*  به كودك اجازه انتخاب كردن بدهند و بگذارند تا حدى روى كارها و زندگى روزمره خود كنترل داشته باشند. چراكه هرچه بیشتر احساس كنند روى كارهاى خود كنترل كافى دارند ، پاسخ آنان به اضطراب ، بهتر و سالم تر خواهد بود.

*  فعالیت بدنى و ورزش را در آنان تشویق كنند.

* كودك را از اتفاقات و موقعیتهایى كه باعث بروز اضطراب مى شود آگاه كنند، كه شامل تجربه هاى جدید ، ترس یا پیامدهاى پیش بینى نشده ، احساسات ناخوشایند ، نیازها یا آرزوهاى برآورده نشده ، و از دست دادن عزیزان .

*  شناختن نشانه هاى اضطراب در كودك خود.

خود كودك براى رهایى از اضطراب چه مى تواند بكند؟

*  از مشكلات خود با والدین یا بزرگترها صحبت كنید. اگر نمى توانید با والدین خود ارتباط برقرار كنید ، با كسى كه مورد اطمینان است ، صحبت كنید.

*  ورزش كنید. فعالیت بدنى سبب كاهش اضطراب مى شود.

*  انتظارات خود را واقعى تز كنید. تمام تلاش تان را بكنید و بدانید هیچ كس كامل نیست.

*  یاد بگیرید به خودتان احترام بگذارید، به خودتان عشق بورزید. به دیگران احترام بگذارید. با كسانى ارتباط داشته باشید كه به شما احترام مى گذارند و شما را مى پذیرند.

*  به خاطر داشته باشید كه دخانیات ، مواد مخدر و الكل مشكلات را حل نمى كنند.

*  اگر نمى توانید اضطراب و نگرانى را در خود كنترل كنید ، از متخصصان كمك بخواهید.

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

روش های افزایش عزت نفس در کودکان

 

عزت نفس می تواند به عنوان چگونگی احساس مردم در باره خودشان تعریف شود. سطوح عزت نفس بچه ها در رفتار و نگرش آن ها قابل مشاهده است. اگر بچه ها در باره خود احساس خوبی داشته باشند، این احساس خوب در چگونگی ارتباط آن ها با دوستان، معلمان، والدین، برادران و خواهران و دیگران تاثیر خواهد گذاشت. عزت نفس عاملی تاثیر گذار در زندگی  افراد است، بنابر این برای والدین خیلی مهم است که به فرزندان خود در افزایش سطوح مناسبی از عزت نفس کمک کنند. کارهای زیادی وجود دارد که والدین می توانند از زمان خردسالی فرزندانشان انجام دهند تا آن ها یاد بگیرند که دوست داشتنی، توانا و لایق اند. متاسفانه گسترش عزت نفس پایین نیز از دوران کودکی شروع می شود. والدین باید بسیار دقت کنند که تخم های عزت نفس پایین را ندانسته در بچه های خود نکارند. بچه ها اولین درس خود را درباره عزت نفس از والدینشان یاد می گیرند.

 

حقایقی در باره عزت نفس

شکل گیری باور کودکان در مورد خودشان خیلی زود آغاز می شود. بچه ها برای درک این مطلب که دوست داشتنی، با هوش، توانا و ... هستند، به چگونگی رفتار والدین و بزرگسالانی که برای آن ها مهم اند، نگاه می کنند. اگر بچه ها شواهدی دال بر موارد فوق را مشاهده نکنند، عزت نفس پایین آن ها توسعه می یابد.

عزت نفس بر موفقیت های مدرسه ای موثر است. بچه هایی که احساس خوبی در باره توانایی های خود دارند، به احتمال قوی در مدرسه بهتر از بچه هایی عمل می کنند که اغلب فکر می کنند نمی توانند کارها را به درستی انجام دهند موفقیت های مدرسه ای نیز متقابلاً در عزت نفس بچه ها اثر می گذارند. چگونگی موفقیت های مدرسه ای دانش آموزان بر احساس آن ها در مورد خود موثر خواهد بود. بچه هایی که عملکرد آنان در سطح پایینی است، این سطح عملکرد را به سایر فعالیت های خود نیز تعمیم می دهند.

عزت نفس در نحوه ارتباط بچه ها با دیگران موثر است. بچه هایی که در مورد خود احساس  خوبی دارند، تمایل دارند که رابطه ای مثبت با دیگر افراد داشته باشند. به بیان دیگر، بچه هایی که خود را دوست ندارند، اغلب در ارتباط با دیگران نیز مشکل دارند.

عزت نفس در خلاقیت موثر است. بچه های با عزت نفس پایین تر کم تر از بچه هایی که دارای عزت نفس مناسب اند، برای انجام کارهای خلاقانه ریسک می کنند.

والدین در عزت نفس فرزندان خود موثرند عزت نفس والدین در نحوه عملکرد والدینی آن ها منعکس می شود. تحقیقات نشان می دهد که بچه های دارای عزت نفس بالا به داشتن والدینی گرایش دارند که به بچه های خود محبت می کنند و احساس مقبولیت به آنان می دهند، در حالی که بچه های با عزت نفس پایین به داشتن والدینی نقاد و دقیق تمایل دارند.

بچه های دارای عزت نفس پایین نسبت به بچه هایی که عزت نفس بالایی دارند، گرایش خیلی بیش تری به کشمکش و ستیز با والدین نشان می دهند.

 

والدین چه کارهایی می توانند انجام دهند؟

موارد زیر کارهایی است که والدین می توانند با انجام آن ها به افزایش عزت نفس مناسب فرزندان خود کمک کنند.

 

- فرزندان خود را تحسین کنید:

تشویق باعث بالندگی بچه ها می شود و هیچ چیزی به اندازه آن موثر نیست. تحسین باید مشخص و توام با احترام باشد تا تاثیر مثبت به جا بگذارد. لازم نیست که والدین منتظر باشند بچه های آن ها کارهای فوق العاده خوب انجام دهند تا مورد تحسین قرار گیرند، رویدادهای روزانه مانند به موقع آماده شدن برای رفتن به مدرسه نیز کافی است. آن چه مهم است این است که والدین به نکته ای مثبت به جای نکته ای منفی اشاره کنند. والدینی که به طور مکرر نسبت به فرزندان خود منتقد و از آن ها ناراضی اند، بچه هایی با عزت نفس پایین به بار خواهند آورد.

 

- محبت و عشق زیادی نسبت به فرزندان خود نشان دهید:

بچه ها نیازمند عشق و محبت، هم به صورت کلامی و هم به صورت فیزیکی اند. والدین باید همواره به بچه های خود بگویند که آن ها را دوست دارند. والدین می توانند با در آغوش کشیدن، بوسیدن و نوازش کردن، محبت و علاقه خود را به فرزندانشان نشان دهند.

- با بچه های خود با احترام رفتار کنید:

والدین باید با بچه های خود با احترام مشابهی که برای یک دوست یا فرد دیگری در خیابان قائل اند، رفتار کنند. یکی از راه های مهمی که والدین می توانند برای نشان دادن احترام به بچه ها از آن استفاده کنند، توجه به گفته های آنان است. بعضی از والدین با بچه های خود طوری صحبت می کنند که با دیگران هرگز این گونه صحبت نمی کنند. بعضی از والدین وقتی که عصبانی می شوند، بچه های خود را با نام های تحقیر آمیز و بی اهمیت صدا می زنند. این گونه روش ها می توانند تاثیر منفی روی عزت نفس آن ها داشته باشند. والدین می توانند با گفتن لطفاً و متشکرم، احترام خود را به بچه ها نشان دهند، هم چنین باید از بچه ها در خواست کنند که آنان نیز مشابه والدین خود عمل کنند.

 

- در آموزش های خود جدی باشید:

بچه ها به چیزهای قابل پیش بینی در زندگی خود نیاز دارند. آن ها نیاز دارند که بدانند والدینشان چه انتظاری از آنان دارند. هم چنین می خواهند بدانند که چه انتظاراتی باید از والدینشان داشته باشند. قوانین خانوادگی باید برای بچه ها روشن و همواره لازم الاجرا باشند. از این طریق بچه ها یاد می گیرند که چه رفتاری قابل قبول و چه رفتاری غیر قابل قبول است.

 

- انتظار نداشته باشید بچه هایتان کامل باشند:

هیچ کسی کامل نیست، و لذا والدین نباید چنین انتظاری از فرزندان خود داشته باشند. بچه ها نیاز دارند، بدانند که والدینشان آن ها را همان طور که هستند قبول دارند. چنین مقبولیتی باعث می شود که آن ها احساس امنیت کنند، و نتیجه این امر، افزایش عزت نفس است. بعضی از والدین فکر می کنند که بایستی بچه های خود را تحت فشار بگذارند تا کارها را بهتر انجام دهند. در واقع عکس این عمل درست است. بچه هایی که والدینشان آن ها را همان طور که هستند، قبول می کنند، با اعتماد به نفس و اطمینان خاطر، تلاش لازم را برای موفقیت انجام می دهند. اما بچه هایی که تحت فشار والدینشان قرار می گیرند تا کارها را بهتر انجام دهند، ضمن ناراحتی، علیه والدین خود طغیان می کنند. وقتی بچه ها کار اشتباهی انجام می دهند، والدین باید به جای انتقاد و ایراد گیری، اشتباهات را تبدیل به عاملی برای کسب تجربیات کنند و به جای تحت فشار قرار دادن آنان برای ممتاز بودن، فشارها را فرو نشانده، تحسین و تشویق را جایگزین آن کنند.

 

به رفتارها و نگرش های خود اهمیت دهید:

نحوه احساس والدین در باره خود و دنیای اطرافشان، در رفتار آنان منعکس می شود. والدین الگوی بچه ها در نحوه رفتار و نگرش محسوب می شوند. آن ها نمی توانند انتظار داشته باشند که که بچه هایشان نگرش مثبت و مناسب را بدون داشتن الگویی درست، رشد دهند. اگر والدین در باره خود احساس خوبی نداشته باشند، قادر نخواهند بود به فرزندانشان نشان دهند چگونه در باره خود احساس خوبی داشته باشند.

 

- به سخنان فرزندان خود گوش کرده، به آن ها پاسخ دهید:

والدین باید در گفت و گو با فرزندانشان، مطمئن باشند که به آن ها توجه کامل دارند. والدین می توانند با نشستن در کنار آنان، نگاه کردن در چشمانشان و از طریق نوازش این کار را انجام دهند. والدین باید به وسیله تربیت کردن توام با احترام این اجازه را به فرزندانشان بدهند که بدانند سوالات و سخنان آنان مهم است. اگر والدین به آن چه بچه ها می گویند، اهمیتی ندهند، یا با انجام اعمالی نشان دهند که سخنان آن ها غیر جدی یا خسته کننده است، احتمالاً موجب تقویت این فکر در بچه ها خواهند شد که افراد مهمی نیستند و گفته هایشان نیز چندان اهمیتی ندارند. هم چنین والدین باید بچه ها را به پرسیدن تشویق کنند و با صداقت به سوالات آنان پاسخ دهند. والدینی که بچه های خود را به پرسیدن تشویق می کنند، به آنان اجازه می دهند که بدانند والدینشان می خواهند بچه هایشان چیزهایی یاد بگیرند و به آن ها کمک کنند. والدین باید سعی کنند به پرسش های فرزندانشان با صداقت و کامل پاسخ دهند و وقتی جواب سوالی را نمی دانند، باید از دادن پاسخ غلط خودداری کنند و بگویند که نمی دانند، زیرا فرزندان انتظار ندارند که والدینشان همه چیز را بدانند، اما از آنان انتظار دارند که صادق باشند.

 

- به قول هایی که به فرزندان خود داده اید، عمل کنید:

وقتی والدین به فرزندان خود قول می دهند که کاری را انجام دهند، بایستی تمام تلاش خود را برای پای بندی به آن قول به عمل آورند. عمل به قول نشان دهنده آن است که والدین فرزندان خود را دوست دارند و با آن ها با صداقت و درستی رفتار می کنند. به بیان دیگر،عمل نکردن به قول، بچه ها را دچار سردرگمی کرده، این فکر را در آنان تقویت می کند که والدینشان آن ها را به حد کافی دوست ندارند تا به قول خود عمل نمایند. این عمل به شدت به عزت نفس بچه ها صدمه می زند. به عنوان یک اصل، بهتر این است که وقتی والدین توانایی انجام عملی را ندارند، به فرزندان خود قول انجام آن را ندهند.

 

- برای فرزندان خود وقت بگذارید:

والدین باید "وقت خاصی" را در نظر بگیرند که با فرزندان خود بگذرانند. آن ها باید برای هر یک از بچه هایشان توجه و عنایت خاص خود را مبذول دارند. این وقت می تواند با انجام دادن فعالیت هایی که بچه انتخاب می کند، سپری شود این وقت باید هم برای والدین و هم برای فرزندان شاد و مسرت آمیز باشد. مقدار وقتی که با فرزندتان می گذرانید، مهم نیست، مهم این است که دقایقی را با هم باشید اختصاص زمان خاصی، مثلاً 15 دقیقه در هر روز، این پیام را به فرزندان خواهد داد که والدینشان برای آن ها اهمیت و ارزش قائل اند و این، بسیار مهم است.

 

- به فرزندانتان مثبت گویی در مورد خود را آموزش دهید:

مثبت گویی در مورد خود، ابزار نیرومندی برای بچه هاست. هر قدر که بچه ها چیزهای خوبی را در مورد خود تکرار کنند، به احتمال خیلی زیاد آن را باور کرده، در خود حس خواهند نمود. بیان جملات مثبت می تواند  خاص باشد مانند: "من نمره خوبی در درس ریاضی گرفتم،" من واقعاً در انجام عمل تقسیم های سخت وارد هستم"، یا می تواند به صورت عمومی باشد مانند: "من دوست خوبی هستم." بهترین راه برای آموزش مثبت گویی به بچه ها، انجام آن توسط والدین در مورد خودشان است.  گفتار مثبت در مورد خود، نه تنها برای بچه ها نفح خواهد داشت، بلکه برای والدین نیز مفید خواهد بود.

 

- بچه ها را تشویق کنید که تصمیم هایی در مورد خود بگیرند:

قدرت تصمیم گیری یکی از مهارت های مهم برای بچه هاست. وقتی که بچه ها بزرگ تر می شوند و راه های مختلفی برای انتخاب دارند، داشتن چنین مهارتی خیلی مهم خواهد بود. والدین می توانند قدرت تصمیم گیری بچه ها را به روش های مختلف مورد تشویق قرار دهند. این امر از خردسالی شروع می شود. والدین می توانند راه های گوناگون را به فرزندان خود ارائه دهند و از آن ها بخواهند که تصمیم گیری کنند. برای مثال، والدین می توانند از بچه های خود بخواهند تا غذای شام را انتخاب کنند. یعنی به آن ها فهرست تعدادی از غذاها را بدهند و با نظر آن ها نسبت به تهیه غذای شب اقدام کنند. یا می توانند در مورد لباس هایی که برای رفتن به مدرسه می پوشند از آن ها نظر بخواهند. به مرور که بچه ها بزرگ تر می شوند، قادر خواهند بود از عهده انتخاب های خود برآیند. بازی هایی مانند شطرنج می تواند قدرت تصمیم گیری در کودکان را افزایش دهد. وقتی که بچه ها تصمیم گرفتند، مهم این خواهد بود که والدین از بچه ها بخواهند تا نتیجه تصمیمات خود را تحمل کنند. آنان باید بیاموزند که هر تصمیمی که اتخاذ می کنند، پیامد خودش را دارد.

 

- به بچه ها مسئولیت بدهید:

وقتی که به بچه ها مسئولیت هایی داده می شود، آن ها به خود می بالند و رشد می کنند. مسئولیت هایی مانند کارهای عادی و روزمره هفتگی و روزانه باعث می شود که والدین نسبت به توانایی فرزندانشان اعتماد کنند و آن ها نیز از عهده انجام کار، به خوبی بر آیند و در این بین تشویق برای گرفتن مسئولیت بسیار موثر است.

 

- بچه ها را آزاد بگذارید تا بعضی مواقع خطر کنند:

هیچ پدر و مادری دوست ندارند که بچه هایشان شکست بخورند. برخی از آن ها سعی می کنند با دور کردن بچه ها از فعالیت ها و موقعیت هایی که امکان شکست در آن ها وجود دارد، آنان را از این امر محافظت نمایند. به هر حال برای بچه ها مهم است که یاد بگیرند آن ها هم مانند بزرگ ها در مواقعی شکست می خورند. بچه ها بدون تجربه شکست و ناکامی قادر به یادگیری چگونگی مقابله با آن نیستند. بنابر این به جای محافظ آن ها بودن و تلاش در پرهیز از شکست آنان، والدین باید به بچه ها کمک کنند تا وقتی که چنین اتفاقاتی برایشان افتاد، بتوانند با روش های مثبت به مقابله با آن برخیزند. والدینی که نحوه مقابله با شکست و ناکامی را به فرزندان خود یاد می دهند، آن ها را در تمام عمر به این وسیله مجهز می کنند. والدین باید این نکته را به فرزندان خود یادآوری کنند که شکست ها در نتیجه علل گوناگونی اتفاق می افتند، نه فقط به خاطر این که آن ها افراد خوبی نیستند. اگر بچه ها یاد بگیر ند که طرد شدن یا شکست را به عنوان چیزهایی که به طور موقت روی می دهد ببینند و این به خاطر شخص آن ها نیست، به احتمال خیلی زیاد اجازه نخواهند داد که شکست یا طرد شدن در عزت نفس آنان اثر بگذارد.

 

- دوستی های فرزندان خود را تشویق کنید:

نیازهای اجتماعی بچه ها در رشد عزت نفس آنان بسیار حائز اهمیت است. بچه ها نیاز دارند که اوقاتی ر ا با دوستان خود برای یادگیری ارتباط با سایر افراد خارج از خانواده و با افراد همسن خود بگذرانند. چنین دوستی هایی به بچه یاد می دهد که چگونه با دیگران همکاری کنند و با افراد دیگر ارتباط داشته باشند.

 

- به توانایی ها و علائق فرزندان خود اهمیت دهید:

والدین باید فرزندان خود را برای مشارکت در فعالیت هایی که مورد علاقه آن هاست، تشویق کنند این امر می تواند شامل هر نوع  فعالیتی باشد که برای موفقیت و لذت بچه ها تدارک دیده شده است. انجام قسمتی از فعالیت های جالب، سرگرم کننده و خوب باعث افزایش عزت نفس می شود. تشویق و دلگرمی توسط والدین سبب می شود که بچه ها فکر کنند افرادی توانا و لایق اند.

 

- کارهای مدرسه ای، هنری و پروژه های فرزندان خود را در معرض نمایش قرار دهید:

این یکی از بهترین راه هایی است که والدین می توانند به فرزندانشان نشان دهند که برای کارهای آنان ارزش قائل اند و در نتیجه آن ها ارزشمندند. کار بچه ها حتی می تواند در قسمت هایی از خانه به معرض نمایش گذاشته شود. مهم این است که کار در محلی نصب شود که در دید عموم باشد و دیگران بتوانند آن را ببینند. والدینی که کارهای بچه هایشان را به نمایش می گذارند، این پیام مهم را به بچه ها می دهند که: کارهای آن ها مهم و قابل احترام است. گاهی اوقات که نیاز به تغییر دکوراسیون خانه و استفاده از اقلام جدید احساس می شود، والدین باید توجه داشته باشند که جلوی دید بچه ها کارهای آنان را دور نیندازند. این کار ممکن است پیام غلطی را به بچه ها القا کند. در این گونه موارد والدین باید کارها را با احتیاط جمع آوری کنند و در صورت امکان آن ها را در یک پوشه یا در یک مجموعه نگه داری کنند. والدین باید به این نکته نیز توجه داشته باشند که نباید کارهایی را که بچه ها دوست ندارند، به نمایش بگذارند. این کار ممکن است موجب ناراحتی و خجالت آن ها شود.

 

- به خاطر داشته باشید

کارهای زیادی وجود دارد که والدین می توانند برای رشد عزت نفس مناسب فرزندان خود انجام دهند. والدین باید توجه داشته باشند که عزت نفس چیزی است که رشد آن از خردسالی شروع می شود، بنابر این تلاش آن ها نیز باید خیلی زود شروع شود. والدین هم چنین باید توجه داشته باشند که بچه ها بعضی مواقع علائمی از عزت نفس پایین را بروز خواهند داد که اگر این مسئله دائمی نباشد، مشکلی وجود نخواهد داشت. مشورت با متخصصان بهداشت روانی نیز می تواند در آشنایی با روش های افزایش عزت نفس موثر باشد.

 

- چیزهایی که والدین برای تشویق و تحسین بچه های خود می توانند بگویند:

حالا در موقعیت درست قرار داری!

کار بزرگی را انجام دادی!

خوب از عهده آن بر آمدی!

خوب است!

باید تلاشت را بکنی!

راهش همین است!

خوب پیش می رود!

خوب است!

بسیار خوب!

متحیر کننده است!

فوق العاده است!

چگونه انجامش دادی؟!

عالی است!

واقعاً عالی است.

خوب است، ادامه بده.

خیلی بهتر است!

... تو آن کار را خوب انجام دادی!

خیلی آسانش کردی!

ادامه بده!

هر روز بهتر می شوی!

شگفت انگیز است!

می دانستم که می توانی از عهده اش بر بیایی!

خیلی خوب انجامش می دهی.

راهش همین است!

ادامه بده، داری خیلی بهتر می شوی.

تلاشت را بکن.

تو بهترین هستی!

به تو خیلی افتخار می کنم.

داری به نتیجه خیلی نزدیک می شوی.

می توانی انجامش بدی.

تو واقعاً در حال پیشرفت هستی.

کارت خوب است!

واقعاً عالی است!

احساس برانگیز است!

بهتر از این نمی شود.

تو باید خیلی تمرین کرده باشی.

تو باید به خودت افتخار کنی.

 

 

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

چگونه در كودكان اعتماد به نفس ایجاد كنیم

 

سرزنش نكنید

 

نویسنده: تری اپتر

مترجم: نادیا زكالوند

 

 

 

 

  

عزت نفس اندك ،حالت خود تقویتی دارد، یعنی اگر كودكی دچار این مشكل است، خود نیز آن را شدت می بخشد. مثلاً  اگر او فكر می كند در درس ریاضی ضعیف است بدون شك هنگام روبه رو شدن با یك مسأله ریاضی بسیار نگران می شود و این احساس ضعف به ناتوانی او در حل ریاضی بیشتر كمك می كند در نتیجه مجدداً  احساس شكست كرده و این باور كه در فهم درس ریاضی ناتوان است در او تقویت می شود. والدین باید با از بین بردن تردید در وجود فرزندشان او را از عزت نفس اندك برهانند و به كودك خود مهارت هایی بیاموزند كه نوع رفتار، روش و نگرش خود را اصلاح كند.

زمانی كه قصد داریم به كودكمان بیاموزیم چه اهدافی را در زندگی داشته باشد و برای رسیدن به آنها چگونه تلاش كند، باید احساساتی را كه باعث تقویت تفكرات منفی در آنها می شود كاهش دهیم. بدین منظور باید باورها و توقعات سختی كه از خود دارد و باعث ضعیف شدن عزت نفس می شود و به آن شدت می بخشد را تغییر دهیم و :

* از احساسات خود و دیگران با وی صحبت كنیم.

* او را مطمئن سازیم كه احساسش را درك می  كنیم.

* به او بیاموزیم كه برای ابراز احساساتش روش منطقی به كار ببرد.

كودكی كه عزت نفس اندك دارد دائم نگران است ،زیرا فكر می كند اگر در كاری شكست بخورد بدون شك تنبیه و یا تحقیر می شود، بنابراین علاقه ای به آزمودن موضوعات جدید ندارد و فقط در موقعیت های امتحان شده و آشنا احساس آسودگی خیال می كند. برای این كه بتواند احساس عدم اعتماد به نفس را در خود از بین ببرد، پیرو برنامه ای خشك و انعطاف  ناپذیر و تشریفاتی می شود تا به خود قیافه كنترل و نظم داشتن بدهد زیرا نسبت به توانایی هایش اعتمادی ندارد. هرگاه مرتكب اشتباهی شود خودش را مرتب سرزنش می  كند در نتیجه بیشتر احساس بی لیاقتی كرده و دیگر لزومی نمی بیند تلاش كند و انگیزه اش را هم از دست می دهد و پس از زمانی كه انگیزه در او از بین رفت چیزی وجود نخواهد داشت كه او را خشنود سازد. بیشتر اوقات تكالیف مدرسه، كودك را دچار تشویش می كند و این نگرانی اعتماد به نفس او را از بین می برد. برای این كه كودكان مان هنگام انجام دادن تكالیف مدرسه شان دچار اضطراب و نگرانی نشوند، باید:

* تكالیف خود را در اتاقی آرام و بی سروصدا كه حواسشان پرت نشود انجام دهند، چرا كه آشفتگی ذهنی باعث تشویش و اضطراب شده و ترسی غالب بر آنها مستولی می شود كه تمركز حواس را از آنها می گیرد.

* وقتی والدین قصد دارند در یادگیری دروس به كودكان كمك كنند باید كنارشان آرام بنشینند و با صدای ملایم صحبت كنند؛ بدین ترتیب آنها مجبور نمی شوند تا بر ترس دیگری كه همان عصبانیت والدین هنگام اشتباه كردن است غلبه كنند.

* راه دیگر آموزش به كودكان مضطرب این است كه به آنها كمك كنیم تا ترسهای فلج كننده شان كه معمولاً  از خطاهای هنگام یادگیری ناشی می شود را فراموش كنند. این خطاها مثلاً  در زمان انجام دادن تكالیف مدرسه و یا در بازی های گروهی ممكن است به وجود آیند و باید از آنها برای آموزش كودك بهره جست. وقتی كودك مرتكب خطایی می شود به جای سرزنش كردن وی سعی كنید از آن خطاها واكنش  مثبتی به وجود آورید. مثلاً  به او بگویید:« بهتر است این مسأله را بررسی كنیم و وقتی فهمیدیم مشكل چیست می توانیم حلش كنیم. »

به كودك خود بیاموزیم كه كف نفس داشته باشد. كف نفس یعنی این كه بتوانیم خونسرد بنشینیم و فكر كنیم، تصمیم بگیریم و عواقب رفتارمان را تجسم نماییم. كودك مضطرب نمی تواند روی تصمیم های آنی خود كنترلی داشته باشد بنابراین نمی تواند عزت نفس اندكش را اصلاح كند.

روشهایی برای كمك به فرزندان

والدین برای كمك به فرزندان خود باید:

۱- برای فرزندان خود وقت كافی در نظر بگیرند و دقیقاً توضیح دهند كه چرا رفتاری پذیرفتنی است در حالی كه رفتاری دیگر چنین نیست و هنگام سرزنش فرزند خود آن رفتار خاص را مورد خطاب قرار دهند نه شخصیت كودك را.

۲- بعضی مواقع عدم وجود مهارتی خاص موجب اضطراب می شود؛ مثلاً  كودكانی كه نمی توانند وارد جمع كودكان دیگر شوند به كمك والدین خود نیاز دارند كه این مهارت را به وی بیاموزند و بدین ترتیب وحشت از این كه اساساً  ایرادی در وجودش دارد را از وی دور سازند.

۳- وقتی كودكی هنگام آموختن درس خود دچار تشویش و نگرانی می شود به او كمك كنید تا مشكل خود را تشخیص دهد و برطرف سازد.

۴- وقتی اشتباهی صورت می گیرد تا جایی كه امكان دارد برای اصلاح آن وقت كافی بگذارید زیرا عجله كودك را نگران می كند.

۵- سعی كنید از راههای گوناگون به كودك خود آموزش دهید. مثلاً  یك كودك ممكن است آموزش ها را تنها به صورت شفاهی درك نكند بنابراین كاری را كه باید او انجام دهد هر قدر هم كه ساده باشد كاملاً  شرح داده و به طور عملی انجام دهید (مثلاً  پیام تلفنی گذاشتن را به طور عملی به او بیاموزید)؛ برخی از كودكان هنگام دیدن بهتر درك می  كنند تا شنیدن. كودك وقتی كاملاً  متوجه شد كه چه توقعی از او دارند احساس آرامش و راحتی بیشتری می كند. برخی از كودكان نیز معیارهای بالایی برای خود در نظر می گیرند كه سبب تشویش و نگرانی می شود و وقتی نمی توانند به آرزوهای غیرواقعی شان دست یابند« احساس شكست »  می كنند و ذهنشان آ شفته می شود؛ در این مواقع كمتر می درخشند.

۶- والدین برای این كه كودكشان را از نگرانی برهانند باید او را دایم تشویق یا تحسین كنند البته تشویق، اغراق آمیز و ناپخته نباشد. كودكان معمولاً  از كارهای خود خیلی انتقاد می كنند و از آنچه كه انجام می دهند زیاد راضی نیستند.

۷- برخی از كودكان هر نوع تعریف و تمجید را یك جور مزاحمت تلقی می كنند. واكنش فرزندتان نسبت به تعریف و تمجید را مشاهده كنید و وقتی متوجه شدید كه كودكتان حتی هنگام تعریفی مثبت آشفته خاطر و مضطرب می شود تا جایی كه امكان دارد او را به حال خود بگذارید و كاری به كارش نداشته باشید.

۸- والدین كودكی كه نمی تواند خشم خود را كنترل كند باید او را تشویق كنند تا روی یك كار- نه چند كار همزمان- وقت بگذارد و از بار اضافی و اضطراب ناشی از خستگی و گرسنگی بپرهیزد زیرا ممكن است امیدش را در راه رسیدن به اهدافش از دست بدهد.

۹- والدین باید از كودك بپرسند كه چه اهدافی دارد.

۱۰- وقتی هدف كودك مشخص شد باید به او كمك كنند كه تشخیص دهد آیا هدفش با واقعیت همخوانی دارد یا خیر و اگر چنین بود برای رسیدن به آن، او را تشویق كنند.

۱۱- والدین كودك نگران باید به او كف نفس بیاموزند. برای پدر یا مادر این كه كودكش می گوید:« من خیلی احمق هستم.» یا« هیچ كاری از دستم برنمی آید؟»سخت است. ولی وقتی كودك نسبت به خود چنین احساسی دارد فریاد كشیدن بر سر او هیچ دردی را درمان نمی كند. وقتی به او دستور می دهیم كه این گونه صحبت نكند تنها نگرانی اش را افزایش داده ایم. مجبوریم احساسات منفی كودكان را بپذیریم تا بتوانیم آنها را تغییر دهیم. به جای این كه با زورگویی او را از داشتن احساسات منفی منع كنید برایش محیطی فراهم كنید تا بتواند این احساسات را ابراز كند ولی با روشی درست به او نشان دهید كه این احساسات واقعیت ندارند. در این گونه مواقع والدین می توانند از روش های زیر بهره جویند:

درك احساسات كودكان

روشی درست به او نشان دهید كه این احساسات واقعیت ندارند. در این گونه مواقع والدین می توانند از رو ش های زیر بهره جویند:

۱- توجه كودك را روی كاری كه دارد انجام می دهد متمركز كنید و توانایی های او را هرگز ارزیابی نكنید و از نارضایتی دیگران نیز صحبتی به میان نیاورید. مثلاً  بهتر است به او بگویید« روی این كار خیلی وقت می گذاری. »نه این كه بگویید:« خیلی كند كار می كنی

۲- صمیمیت و اعتقادی كه والدین نسبت به كودك احساس می كنند به وی اطمینان خاطر می بخشد و بدون تردید او را به سوی كشف بهترین استعدادش سوق می دهد. تلاش و جدیت او را تحسین كنید. تا جایی كه امكان دارد به او اجازه دهید خودش بسیاری از تصمیم هایش را بگیرد. همه كودكان _ به ویژه كودكان نگران- باید مطمئن شوند كه ما علاقه مندیم بدانیم آنها مسائل را چگونه می بینند و از شنیدن تفكرات و تصورات آنها لذت می بریم.

۳ - از آنجایی كه تنبیه و تهدید یا بی حوصلگی و عصبانیت، نگرانی كودكان را افزایش می دهد باید از آن اجتناب شود. وقتی كودك حس می كند كه از او ناامید شده ایم از ترس یخ می زند و گاهی اوقات شرمنده می شود. باید برای كودك محیطی فراهم آوریم كه هم احساس امنیت كند و هم بتواند طعم تلاش و شكست را با هم بچشد.

** *

احساس دیگری كه باعث به وجود آمدن طرز فكری منفی در كودك و عزت نفس اندك می شود عصبانیت است. یعنی كودكی كه عزت نفس اندك دارد بسیار گوشه گیر، منفی باف، عبوس و نق نقو است و در اكثر كارها اشتیاقی از خود نشان نمی دهد. كودكی كه عصبانی است توجهی به راضی و خشنود نگهداشتن ما ندارد. حتی ممكن است طوری رفتار كند كه نشان دهد نسبت به انجام دادن تكالیف مدرسه یا برآوردن توقعات ما دل نگرانی ندارد و حتی سعی می كند خود را با اعتماد به نفس نشان دهد و بگوید نیازی به كمك، تأیید یا حمایت دیگران ندارد. اما كودك عصبانی نیاز مبرمی به كمك دارد.

خشم كودكان

موارد زیر موجب خشم كودكان می شود:

۱- وقتی چیزی جلوی موفقیت و پیشرفت او را می گیرد.

۲- وقتی به آنها برچسب هایی مانند بد، بی عرضه، لوس یا بی معرفت زده می شود.

۳- وقتی كه احساس ضعف یا عدم كنترل می كنند.

عصبانیت اغلب دفاعی در برابر عزت نفس اندك است. كودك به جای این كه در برابر ناامیدی بایستد یا عدم قدرت خود را بپذیرد احساس خشم می كند و چنین خشمی به روش های متعددی بروز می كند:

۱- سعی می كند دیگران نسبت به او احساس بدی داشته باشند تا متوجه عزت نفس اندك او نشوند. بنابراین نسبت به بچه های كوچك و ضعیف تر قلدری می كند و با هم سن و سال های خود رفتار پرخاشگرانه ای دارد.

۲- بسیاری از كودكان عصبانی احساس ضعف می كنند و مثلاً به این دلیل كه جلوی موضوعی بسیار اضطراب آور كه در محیط زندگی شان در حال وقوع است (مثل طلاق و یا مشكلات مالی خانوادگی) را نمی توانند بگیرند سعی دارند دست به خشونت زده و بدین ترتیب احساسات ناخوشایند خود را سركوب كنند.

۳- وقتی كودكی احساس می كند كسانی را كه دوست دارد نسبت به او بد فكر می كنند، ممكن است درد و رنج ناشی از این موضوع را با خشم پنهان سازد. چنین كودكانی هنگام دفاع در برابر نارضایتی والدین احتمال دارد با خود فكر كنند كه: «اهمیتی نمی دهم آنها چه فكر می كنند.» یا «اهمیتی نمی دهم كه بد، لوس، احمق، بی فكر یا تنبل هستم

۴- طبق قاعده اكثر مواقع كودكان باید به بزرگترها احترام بگذارند یا فقط چیزی بگویند كه خوشایند باشد. مثلاً «اگر حرف خوبی برای گفتن نداری حرف نزن!» را غالباً بزرگترها به كوچكترها می گویند. بدین ترتیب به كودك اجازه داده نمی شود تا تفكرات و احساسات خود را بیان كند و سكوت كردن او را عصبانی می كند.

۵- عصبانیت كودك را به سوی تمرد و رفتاری شكننده سوق می دهد و بدین ترتیب ممكن است كه تنبیه هم بشود، بنابراین (به سبب عدم تأیید دیگران) عصبانیتش افزایش می یابد.

روش مقابله با خشم كودكان

با كودك عصبانی باید اساسی برخورد كنیم تا بتوانیم روش های جدید ارتباط با او را بیابیم:

۱- اولین كاری كه باید انجام دهیم این است كه عصبانیت او را بپذیریم و تشخیص دهیم كه چه چیزی او را عصبانی كرده است.

۲- باید به كودكان اطمینان دهیم كه می خواهیم او را درك كنیم. اگر كودكان از صمیم قلب تشویق شوند كه درباره احساسات شان صحبت كنند سرانجام می توان مشكلاتی كه شكل عصبانیت به خود گرفته اند را تشخیص دهیم و بدین ترتیب در رفع آنها كمك كنیم.

۳- باید سعی كنیم مشكلاتی را كه در قالب عصبانیت بروز می كنند مورد خطاب قرار دهیم. وقتی كودك را متوجه كنیم كه می دانیم رفتار او ناشی از چه مشكلی است او مطمئن می شود كه به اساس نیكی وجودش ایمان داریم و همه چیز رفع خواهد شد.

۴- كودك را باید مطمئن سازیم كه عصبانیت وی یا هر چیزی كه پشت این خشم پنهان است، هیچ گونه آسیبی به روابط وی با ما نخواهد زد. بسیاری از كودكان مایل نیستند تفكرات و احساساتشان را برای ما بگویند، چون معتقدند كه اگر صادق و رو راست باشند ما از سخنانشان تعجب می كنیم و عصبانی می شویم.

۵- باید به عصبانیت كودك حتی اگر مستقیماً متوجه ما باشد اهمیت بدهیم. بعضی مواقع كودك از دست پدر یا مادرش كه به او توجه كافی ندارند عصبانی می شود. به هر حال اگر كودك بپرسد كه چه چیزی موجب عصبانیتش شده است، مؤثرتر خواهد بود. كودك در سن ۵ سالگی توانایی زیادی دارد تا فكر و احساسش را بیان كند به شرط این كه در محیطی امن و مطمئن قرار داشته باشد، یعنی مطمئن باشد اگر بگوید چه احساسی دارد شما عصبانی نمی شوید یا به او گوشه و كنایه نمی زنید و او را به لوس یا خودخواه بودن متهم نمی كنید.

***

افسردگی مورد دیگری است كه باعث كاهش عزت نفس می شود. افسردگی در كودك موجب اختلال در یادگیری، بازی و توسعه روابطش با دیگران می شود و بعضی مواقع نیز حتی مانع ارتباط او با والدین می شود و اغلب بی سروصدا به وجود می آید.

علائم افسردگی

كودك افسرده علائم زیر را از خود بروز می دهد:

۱- تابع امیال آنی خود است. او باور ندارد كه می تواند مشكلاتش را حل كند. بنابراین برای به دست آوردن اعتماد به نفس تلاش كمی می كند و كاری را پیگیر انجام نمی دهد.

۲- او خود را از آن نوع افرادی می داند كه در هر مرحله از زندگی دست به هر كاری بزند، شكست می خورد.

۳- داوطلب نمی شود چرا كه معتقد است شركت او در كاری ارزشمند نیست.

۴- معلومات شخصی كمی دارد و احساس می كند كه شایسته آگاهی نیست و چون می ترسد دیگران او را تأیید نكنند محتاطانه سخن می گوید.

۵- او معتقد است همیشه مردم را از خود ناامید می كند بنابراین مدام از دیگران كناره گیری می كند.

۶- مدت زمان قدرت تمركز او كوتاه است.

۷- برخی از كودكان افسرده دچار عذاب شدید روحی اند، به طوری كه برای خود انواع متفاوتی بیماری می تراشند و یا برای این كه دیگران از آنها توقع انجام دادن كاری را نداشته باشند تمارض می كنند و احتمالاً معتقدند كه دیگران فقط زمانی آنها را دوست خواهند داشت كه حس ترحم شان را برانگیزانند.

۸- او دوست دارد شخص دیگری باشد. علامت دیگر افسردگی دروغگویی یا حسادت است. كودك وقتی اعتماد به نفس ندارد نسبت به هم سن و سال های خود حسادت می ورزد.

چگونه می توان كودكی را از افسردگی رها ساخت؟

۱- باید به او یاد بدهیم هدفی واقعی كه مناسب توانایی هایش باشد در نظر بگیرد. اهداف فوق العاده  بزرگ كه امكان دسترسی به آنها نیست ممكن است بهانه ای برای طفره رفتن از تلاش كردن باشد و اهدافی هم كه دستیابی به آنها خیلی ساده و آسان است احتمالاً به او یادآوری می كند كه از مبارزه می ترسد. به جای این كه او را تشویق كنیم تا مثل نقاشی بزرگ، رئیس جمهور یا ستاره ای ورزشی شود به او یاد دهیم دریابد كه امروز یا این هفته چه می خواهد به دست آورد؟

۲- به او كمك كنیم تا برای رسیدن به هدفش تلاش كند. كودكان افسرده در عین حال كه شروع به آموختن مهارت هایی برای كسب عزت نفس می كنند به حمایت عاطفی ویژه ای هم نیاز دارند.

۳- اجازه دهیم كه كودك گاهی طعم شكست را بچشد تا بفهمد كه كجای كارش اشتباه بوده است.

۴- سعی كنیم به او تفهیم كنیم كه می تواند موفقیت های كودكان دیگر را بدون این كه احساس حسادت كرده و یا در مقابل نسبت به خود احساس بدی پیدا كند، تحسین نماید. كودكی كه عزت نفس بالایی دارد نسبت به مهارت، استعداد و ویژگی های كودكان دیگر احساس خوشحالی می كند ،ولی كودكی كه عزت نفس اندكی دارد در برابر توانایی های دیگران احساس شكست می كند.

۵- به او كمك كنیم تا تصمیم بگیرد و روی تصمیم خود ثابت قدم بماند و عواقب احتمالی آن را نیز بپذیرد. برخی از پیامدها خوب و برخی بد هستند، مهم این است كه كودك بیاموزد با تغییرات سازگاری یابد.

۶- به حرف های او گوش كنیم و تأییدش نماییم. بسیاری از كودكان افسرده تصور می كنند افكار و احساساتشان زیر عدم پذیرش دیگران مدفون می شوند. ممكن است چنین كودكانی از گفتن تصوراتشان هراس داشته باشند و یا نتوانند اشاره ای به آنها كنند و كمتر بفهمند كه چه می خواهند یا چه احساسی دارند. آنها ممكن است زودرنج باشند و نسبت به هر چیزی احساس گناه كنند.

كودك افسرده نمی تواند احساس شادمانی كند. او را باید درك و راهنمایی كنیم. وقتی به او كمك می كنیم تا هدفی برای خود در نظر بگیرد و در مورد آن تصمیم بگیرد و اگر شكست خورد آن را پذیرفته اما به راهش ادامه دهد در واقع او را به سوی نگرشی مثبت هدایت كرده ایم. آنگاه او متوجه می شود كه توانایی هایش مؤثرند و اعتماد به نفسش افزایش می یابد

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
كودك

كودكى، مادر و تربیت قرآنى

بسیارى از دانشمندان و بزرگان اندیشه وقتى از خاطرات كودكى خود مى گویند خواندن قرآن مادر یا دعاهاى او سر سجاده را از تأثیرگذارترین اتفاقات آن دوران مى دانند.

نزدیكترین فرد به هر نوزاد و پیش از آن هر جنینى مادر اوست كه هر صدایى را كه او بخواهد فرزندش به آن انس مى گیرد.

درباره تأثیر صداى قرآن روى جنین تحقیقات زیادى انجام شده است و روانشناسان، متخصصین شنوایى، و نیز مدرسین قرآن مى گویند: جنین با هر صدایى كه انس بگیرد پس از تولد و در دوران كودكى به آن صدا پاسخ آشنایى مى دهد. به طورى كه در یكى از آموزشگاههاى خارج از كشور تحقیقى را روى گروهى از دانش آموزان انجام دادند، معلمین كلاس موسیقى خاصى را پخش كردند و از كودكان خواستند كه هر كدام پیش از آن، همان موسیقى را شنیده است اعلام كند،  تنها یكى از كودكان گفت من قبلاً این صدا را شنیده ام، پس از بررسى متوجه شدند این موسیقى را مادر كودك در ایام باردارى گوش مى داده و به همین دلیل این صداى خاص براى دانش آموز آشنا بوده است.

همین تحقیق درباره شنیدن صداى قرآن نیز آزمایش شده است، به گونه اى كه كودكانى كه در ایام جنینى صداى قرآن شنیده اند پس از تولد نسبت به شنیدن این صدا عكس العملهاى آشنایى از خود بروز مى دهند اما پس از به دنیا آمدن كودك، یكى از مشاوران خانواده كه متخصص گفتار درمانى نیز هست، مى گوید: مادر مى تواند به این روش قرآن را از طریق صورت به صورت براى نوزاد خود بخواند: دو دستش را در كنار شانه هاى نوزاد قرار داده صورتش را در برابر صورت او قرار دهد و قرآن را شمرده شمرده بخواند و به كودك نگاه كند،  این كار باعث مى شود كلمات قرآن در جان نوزاد ثبت شود.

همچنین خواندن آرام قرآن هنگامى كه نوزاد در آغوش مادر و در حال شیر خوردن است مى تواند او را با قرآن مأنوس كند.

پس از دوران شیرخوارگى و در هنگامى كه مادر با كودك خود بازى مى كند نیز روشهایى براى انس او با قرآن گوشزد شده از جمله اینكه در روایات آمده است: حضرت فاطمه (س) وقتى با كودكان خود بازى مى كردند و آنها را بالاى سر مى بردند اشعار توحیدى برایشان مى خواندند.

ولى به طور كلى پژوهشى روى بهترین و مناسب ترین روش و زمان آموزش قرآن به كودك تاكنون انجام نشده است و یا نگارنده از آن مطلع نیست.

اما قصه گویى و آموزش مفاهیم قرآن از طریق قصه را تاكنون موفقترین روش انس با سخن خداوند دانسته اند.

در حال حاضر روشهاى گوناگونى براى آموزش قرآن به كودكان پیش از دبستان در كشور ما به اجرا درمى آید:

۱- آموزش قرآن با اشاره و حفظ آن، ۲- حفظ از طریق مهدهاى قرآن و آموزش همزمان مفاهیم، ۳- آموزش قرآن از طریق نمایش و قصه گویى، ۴- آموزش حفظ از طریق برقرارى كودك با كودك، ۵- آموزش مفاهیمى چون «سلام كردن»، «احترام به بزرگتر»، «احترام و محبت به پدر و مادر» در هنگام بازى و خواندن آیات مربوطه، ۶- قصه گویى با استفاده از مفاهیم قرآن، ۷- نقاشى با استفاده از مفاهیم قرآن، ۸- استفاده از كتابهاى رنگ آمیزى با استفاده از آیاتى كه موضوع خاصى چون گفت وگو در قرآن را مورد بررسى قرار مى دهد.

اما هیچكدام از این روش ها مورد پژوهش دقیق قرار نگرفته است.

آنچه در اینجا ذكر مى شود حاصل پرسشها و گفت وگوهاى اینجانب با اساتید، قاریان و حافظان و نیز مدرسین قرآن براى آموزش مفاهیم این كتاب ارزشمند مى باشد.

مهدى قره شیخ لو، قارى بین المللى و مدرس قرآن مى گوید: در خانواده هایى كه پدر و مادر با قرآن سر و كار دارند گرایش كودك زیر دو ساله به برنامه هاى قرآنى تلویزیون و تقلید از رفتارهاى قاریان نشان دهنده استعداد خاصى در این كودك نیست و امرى طبیعى به حساب مى آید. اما بهترین روش براى آموزش كودكان زیر هفت سال قصه گویى قرآنى هنگام خواب به وسیله مادر است و آموزش روخوانى یا خواندن قرآن با صوت را باید به پس از رفتن كودك به دبستان محول كرد. همچنین درباره گرایش و علاقه كودك بالاى سه سال به نوارهاى قرآن یكى از مربیان مى گوید: اگر كودكى احساس كند از سوى پدر و مادر مجبور به شنیدن قرآن شده و یا آنها با برنامه خاصى صداى قرآن را براى كودك پخش مى كنند به دلیل استقلال طلبى از این كار سر باز مى زند و بهترین روش شنیدن غیر انتخابى مادر هنگام كار كردن در آشپزخانه است.

همچنین آموزش حفظ قرآن به صورت فشرده و برنامه ریزى شده از سوى برخى از اساتید قرآن منع مى شود.

شهریار پرهیزكار، حافظ كل و مدرس قرآن در این باره مى گوید: من هیچ وقت فرزند خودم را به حفظ قرآن مجبور نمى كنم و از او حتى نمى خواهم قرآن را حفظ كند؛ بلكه اگر خودش نسبت به این كار اشتیاقى نشان داد به او كمك مى كنم.

برخى از مدرسین قرآن، آموزش حفظ به كودكان زیر هفت ساله را موجب بروز عكس العملهاى ناخواسته رفتارى در سن نوجوانى مى دانند و این كار را تنها به علاقه و اشتیاق خود كودك وامى گذارند.

نبوغ و یا بروز شایستگى هاى خاص را اساتید منحصر به كودكان خاصى مى دانند كه این نبوغ را نشان داده اند و آموزش ویژه ایشان نباید براى تمام كودكان همسال آنان نسخه واحد تلقى شود.

فشار فكرى و روحى براى آموزش حفظ قرآن به كودكان گاهى باعث افسردگى آنان نیز مى شود.

یكى از مادران كه فرزندى ۵ ساله دارد، مى گوید: پسرم تا دو سالگى علاقه زیادى به صوت قرآن داشت و نام بعضى از قاریان مصرى را هم مى دانست؛ اما پس از درگذشت پدربزرگش و شنیدن مستمر صداى قرآن همزمان با قطع محبت پدربزرگ و جایگزین شدن این صدا به جاى صحبت كردن مادربزرگ و پدرش با او نسبت به پخش نوار قرآن حالت تدافعى به خود مى گرفت و همیشه با این صدا مقابله مى كرد. و به جاى شنیدن قرآن موسیقى خاصى را گوش مى داد تا آنكه با یكى از اساتید باسابقه قرآن مشورت كردم و او توصیه كرد؛ آنقدر این نوار موسیقى را برایش بگذارید تا از آن سیر و پر شود،  خودش به تدریج تغییر روش مى دهد،  تا آنكه معلم دلسوزى در پیش دبستانى توانست او را به قرآن دلبسته كند.

رفتار

اما از اثر صوتى و آموزش ظاهر قرآن كه بگذریم مادر بهترین الگو براى پیاده كردن آداب قرآن در فرزند است. عدالت در رفتار و گفتار، محبت زیاد،  بجا و به موقع و رفتار سنجیده و متانت و وقار همیشگى مادر مى تواند براى فرزند الگوى مناسبى در رفتار قرآنى باشد.

مادرى مى گوید: وقتى قرآن مى خواندم فرزندم مى آمد و مى گفت: بگو ببینیم «خدا چه گفته» است؟ و من آیاتى كه جنبه روایى و داستانى داشت را براى او مى خواندم و داستانش را تعریف مى كردم.

همین طور شبها هنگام خواب همین قصه ها را و بخصوص داستانهایى كه شخصیتهاى خردسال در آنها هست براى او تعریف مى كردم كه چندین و چند بار هم خواهان شنیدن این داستانها مى شد.

مادر دیگرى مى گوید: من در زمانى كه فرزندم را دعوا مى كنم یا مورد عتاب قرار مى دهم هرگز نوار قرآن پخش نمى كنم، پس از آن سراغ قرآن نمى روم و یا سر نماز نمى ایستم، حتى اگر از تلویزیون قرآن پخش شود فوراً تلویزیون را خاموش مى كنم تا خشم و قرآن با هم تداعى نشود. اما در مقابل وقتى مسافرت یا به گشت و گذار مى رویم قرآن پخش مى كنم.

یكى از مدرسین قرآن و معارف اسلامى نیز معتقد است بهترین هدیه اى كه یك مادر مى تواند به فرزندانش چه دختر و چه پسر بدهد هدیه آرامش است. او مى گوید: من هیچگاه با فرزندانم با تندى حرف نزدم،  آنها را مجبور به كارى نكردم و در امور دینى آنها را به اجبار نكشاندم. همیشه در لحظات خلوت و تنهایى شان حرفهایشان را شنیدم و با آنها هم صحبت شدم. قبل از امتحاناتشان اصرار مى كردند كه مى خواهیم فقط با تو صحبت كنیم و من ساعتها در اتاقشان و گاهى پاى تختخوابشان مى نشستم تا اضطراب امتحان را از ذهن و دلشان پاك كنم.

این مادر همچنین مى گوید: پدرم كه خود مجتهد بود هیچ وقت به من نگفت قرآن بخوان، اما وقتى ۱۸ ساله شده بودم و هر روز به طور مرتب قرآن را مى خواندم پدرم تشویقم كرد و اهمیت این تشویق از تأكید او خیلى بیشتر بود.

اندیشه قرآنى

نگرش قرآنى به زندگى و خانواده و داشتن نظام اندیشه مى تواند كودك را نظام مند كند. گفتن داستانهایى از نظم ونظام مى تواند كودك را با نگرش منظم به زندگى آشنا كند.

مادر منظم چه از نظر فكرى و چه كارى كودك را هم منظم بار مى آورد. هم بازى شدن مادر با كودك مى تواند او را تشویق كرده و عدالت را به او یاد دهد.

داشتن كابینت در آشپزخانه را فرض كنید، اگر این وسیله موجود نباشد هیچ چیز جاى مشخصى ندارد و براى پختن یك غذاى ساده مدتى از وقت آدم صرف گشتن به دنبال مواد غذایى، ظرف و مواد شست وشویى مى شود و در نهایت هم جز خستگى و عصبانیت چیزى باقى نمى ماند.

ذهن انسان هم مانند آشپزخانه احتیاج به كابینت بندى دارد. هر چیز باید پوشه خاص خودش را داشته باشد تا رفتارها با هم تداخل پیدا نكنند و مثلاً رفتار مناسب كودك را با همسر بكنیم یا رفتار مناسب همكار را با فرزند و...

داشتن «نظام فكرى» مانند داشتن كابینت است و این را هم مادر مى تواند با منظم كردن وسایل كودك در فایلها و قفسه هاى ویژه به او یاد داد و به او گفت اگر چیزى درجاى خود قرار نگیرد به موقع پیدا نمى شود. داشتن نظام فكرى باعث مى شود مادر از كارهاى خانه احساس زیان و افسردگى نكند و همیشه نگرشى امیدوارانه، مثبت و كامل به فعالیتهاى خود و خانواده داشته، فرزندش را نیز فردى امیدوار تربیت كند.

فاطمه مصطفوى

 

سه شنبه 5/1/1393 - 11:10
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته