شکست در عشق فاجعه نیست ، فاجعه آن است که بدانی چرا در عشق شکست خوردی .
اگر بوی گلی را دوست نداری ، شاخه هایش را نشکن .
در آبی ترین نقطه چشمانت عشقیست که صداقت از آن جاریست ، آن جا خدا را عاشقانه می توان دید .
چشمای عاشقم ستاره پوشه ، دلم برای دیدنت می جوشه .
من عاشق آن دیده چشمان سیاهم ، بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم ، گر مستی چشمان تو گناه است ، من طالب آن مستی و خواهان گناهم .
انسان هم میتونه دایره باشه هم خط راست ، انتخاب با خودته ، تا ابد دور خودت بچرخی و تا بی نهایت ادامه بدی .
ای که از تازگی زخم دلم تازه تری ، یعنی از قصه دلتنگی من با خبری ، مثل مهتاب که از خاطر شب می گذرد ، هر شب آهسته از آفاق دلم می گذری .
میدونی کوچکترین ذره ی هر ماده چیه ؟ دل منه که برات یه زره شده .
عاشقی بودم به درگاهت عزیز ، کفتری بودم به بامت ای عزیز ، تو پر و بالم شکستی ای عزیز ، بنده ی خود ساختیم آری عزیز ، حال می خوانی به ساز قمریان ، بی وفایی را چرا ؟ گوییم خواهی کنی من را جدا ! این چه رسم آشنایی است ، دست دادی و سلامی ، چرا خوانی جدایی ، چرا خوانی جدایی !
توی پارکینگ خاطراتم دل تو را پارک کردم یگ گوشه ، بعدش هم چرخهای دلت را پنچر کردم تا هیچ وقت از دلم بیرون نری .