• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 148
تعداد نظرات : 133
زمان آخرین مطلب : 5063روز قبل
دعا و زیارت
در سرزمین بحرین از دیرباز گروهی از شیعیان زندگی می‌كرده‌اند. در قرن هفتم، والی بحرین از نواصب و دشمنان سرسخت شیعه بود. وزیری داشت كه از وی خبیث‌تر و بغضش به شیعه زیادتر بود. روزی وزیر، اناری نزد حاكم آورد كه بر آن نوشته شده بود: لا اله الا الله، محمد رسول الله، ابوبكر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول الله(!!!) حاكم – هنگامی كه به نوشته به دقت نگریست – پنداشت كه این خطوط به قلم قدرت الهی، بر انار نگاشته شده و كار بشر نیست. به وزیر گفت:‌این نشانه‌ای است روشن و حجتی قوی بر باطل بودن مذهب رافضیان(شیعیان). وزیر پیشنهاد كرد كه والی، علما و شخصیت‌های شیعی را جمع كند و انار را به آنان نشان دهد. اگر از مذهب تشیع دست برداشتند و مذهب اهل تسنن را پذیرفتند، آنان را به حال خویش واگذارد و اگر امتناع كردند و از مذهب خویش دست برنداشتند، آنان را میان سه امر مخیّر كند: اول: آن كه جزیه دهند؛ چنان كه نامسلمانان مانند یهود و نصاری جزیه می‌دهند؛ دوم: جوابی دهند كه آن دلیل را رد كند و نوشته موجود بر انار را پاسخگو باشند؛ سوم: والی،‌مردان شیعه را بكشد و زنان و فرزندان را به اسارت و اموالشان را به غنیمت بگیرد. والی شخصیت‌های شیعه را احضار كرد و انار را نشان داد و آنان را میان سه كار فوق مخیر كرد. آن‌ها سه روز از والی مهلت خواستند. رجال و ریش سفیدان شیعه گرد آمدند و درباره رهایی از این مشكل با یكدیگر مذاكره كردند. پس از مشورت فراوان از افراد صالح، ده مرد را برگزیدند و از آن ده سه تن را انتخاب كردند و قرار گذاشتند كه هر شب یكی از آن‌ سه تن به صحرا رود و به درگاه حضرت مهدی(علیه‌السلام) استغاثه كند تا از آن محنت رهایی یابند. یكی از آنان شب اول بیرون رفت، ولی به دیدار امام مشرف نشد. به همین ترتیب نفر دوم نیز به نتیجه نرسید. شب سوم، شیخ محمد بن عیسی دمستانی – كه مردی فاضل و پرهیزگار بود – با پای و سر برهنه به صحرا رفت و ساعاتی از شب را به گریه و توسل و استغاثه به ساحت مقدس حضرت مهدی(علیه‌السلام) گذراند. در ساعات آخر شب حضرت صاحب الزمان(علیه‌السلام) حاضر شد و فرمود: محمد بن عیسی! چرا تو را در این حالت می‌بینم؟ چرا به صحرا آمده‌ای؟ مرد از این كه حاجت خود را جز به امام مهدی(علیه‌السلام) بگوید، امتناع ورزید. امام به وی فرمود: من صاحب الامرم. حاجت خود را بگو. محمد بن عیسی عرض كرد: «اگر شما صاحب الامرید، ماجرای مرا می‌دانید و نیازی به شرح و بیان نیست». امام فرمود: برای بلایی آمده‌ای كه درباره انار و نوشته روی آن بر شما وارد آمده است. وقتی محمد بن عیسی این مطلب را شنید، به سوی امام رفت و عرض كرد: «آری ای مولای من! شما می‌دانید كه چه بلایی بر سر ما فرود آمده است و شما امام و پناه ما هستید و بر رفع ناراحتی ما قدرت دارید.» امام (علیه‌السلام) فرمود: «وزیر ملعون درختی در خانه دار. وقتی درخت بار برداشت، قالبی از گل به شكل انار ساخت. آن را دو نیم كرد و كلمات را در قالب نوشت. آن گاه اناری از درخت را در قالب قرار داد و قالب را بر انار بست و محكم كرد. هنگامی كه انار رشد كرد و بزرگ شد، پوستش به شكل آن نوشته درآمد. فردا كه پیش والی می‌روید، به وی بگویید: برای تو پاسخ آورده‌ایم، ولی پاسخ را در خانه وزیر می‌گوییم. وقتی به خانه وی رفتید، به سمت راستت بنگر؛ اتاقی خواهی دید به والی بگو: ما پاسخ تو را در آن اطاق خواهیم داد. وزیر جلوگیری می‌كند، ولی تو باید بر این عمل اصرار ورزی و مانع گردی كه وزیر پیش از تو داخل اطاقك شود و خود همراه او داخل شوی. وقتی وارد شدی،‌طاقچه‌ای خواهی دید كه كیسه سفیدی در آن است. به سوی كیسه رفته، آن را بردار. قالب گلی را می‌بینی كه وزیر برای این حیله ساخته است. قالب را در برابر وزیر بگذار و انار را در آن بنه تا معلوم شود كه انار به اندازه قالب است». سپس حضرت مهدی(علیه‌السلام) فرمود: «ای محمد بن عیسی، به والی بگو ما را معجزه دیگری است و آن این كه در این انار جز خاكستر و دود چیزی نیست. اگر می‌خواهی، درستی این خبر را بدانی به وزیر امر كن آن را بشكند. وقتی وزیر ان را بشكند، خاكستر و دود بر چهره و ریش او خواهد نشست». ملاقات پایان پذیرفت و محمد بن عیسی برگشت در حالی كه شادی و سرور او را فرا گرفته بود. به سوی شیعیان برگشت تا آنان را به حل مشكل بشارت دهد. صبح شد، شیعیان نزد والی رفتند. محمد بن عیسی هر چه حضرت فرموده بود، انجام داد. پس از رسوا شدن وزیر، والی پرسید: «چه كسی تو را از حقیقت این جریان آگاه ساخت؟» محمد بن عیسی گفت: «امام زمان و حجت خدا بر ما». والی پرسید: «امام شما كیست؟» محمد بن عیسی برایش از ائمه دوازده‌گانه(علیهم‌السلام) سخن گفت تا به حضرت مهدی(علیه‌السلام) رسید. والی گفت: «دستت را دراز كن. من شهادت می‌دهم كه جز الله خدایی نیست و محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده او است و خلیفه بلافصل وی امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است. آن‌گاه به ائمه اطهار(علیهم‌السلام) اقرار كرد و به كشتن وزیر فرمان داد و از اهل بحرین، پوزش طلبید. این ماجرا نزد اهالی بحرین مشهور است و قبر محمد بن عیسی در بحرین معروف و زیارتگاه مردم است.
چهارشنبه 9/11/1387 - 17:15
دانستنی های علمی
شهید مطهرى با اشاره به این‏كه انكار معجزه بودن قرآن، انكار قرآن است مى‏فرمایند: «عده‏اى از آن‏جا كه راز معجزه را درك نمى‏كنند با وجود این‏كه دلشان مى‏خواهد به نحوى قرآن را بپذیرند، ولى معجزه بودن آن را انكار مى‏كنند و یا به كلى از ریشه، وجود معجزه را در عالم نفى كرده و تمام معجزاتى را كه در قرآن آمده مثل شكافته شدن دریا براى موسى و یا اژدها شدن عصاى او، به معناى طبیعى حمل نموده و به توجیهات باردى دست مى‏زنند و این چیزى جز انكار قرآن نیست. قرآن مجید در آیات متعددى به نقل معجزات انبیاى سلف مى‏پردازد و این گونه آیات اولاً اصل وجود معجزه را اثبات كرده و ثانیاً مى‏رساند كه قرآن نیز یكى از معجزات الهى است، این ما هستیم كه بایستى دعوت قرآن را كه همواره بندگان با وجدان را دعوت به تفكر مى‏كند اجابت نموده و موضوعات قابل تفكر و تعقل را كه یكى از آن‏ها همین معجزه بودن قرآن است مورد اندیشه انسانى قرار دهیم و راز آن را كشف نماییم.»
سه شنبه 8/11/1387 - 23:6
دعا و زیارت
وَ ذَکَّرَهُم بِأَیامِ اللهِ ؛ و روزهای خداوند را به یاد آنان بیاور امـام بـاقـر در تـفـسیر این آیه فرمودند : روزهای خداوند عزّ و جلّ سه روز است : روزقیامت ، روزی که قائم قیام خواهد کرد و روز رجعت .
سه شنبه 8/11/1387 - 22:56
دعا و زیارت
وَ ذَکَّرَهُم بِأَیامِ اللهِ ؛ و روزهای خداوند را به یاد آنان بیاور قیام خواهد کرد و روز رجعت امـام بـاقـر در تـفـسیر این آیه فرمودند : روزهای خداوند عزّ و جلّ سه روز است : روزقیامت ، روزی که قائم
سه شنبه 8/11/1387 - 22:56
دعا و زیارت
عَنْ سَیِّدَهِ النِّساءِ العالَمینِ - سلام الله علیها- اِبْنَهُ سَیِّدِ الاَنْبیاءِ - صلی الله علیه وآله- انَّهـا سألَتْ اَباها مُحَمداً - صلی الله علیه وآله- فَقالَتْ : یا اَبَتاهُ ! ما لِمَن تهـاوَنَ بِصلاتهِ مِن الـرّجالِ و النّساء ِ؟ قـال : یا فاطمه! مَنْ تهـاوَنَ بِصَلاتهِ مـنَ الرّجالِ و الـنّساءِ اِبْتِلاهُ اللهُ بِخمسَهُ عَشَرَ ، خِصْلَةٍ‌ُ‌‌‌‌‌ ستٌّ منها فِی دارِ الـدّنیا وَ ثَلاثٌ عنْدَ مَوتِهِ وَ ثَلاثٌ فِی قَبرِهِ وَ ثَلاثٌ فِی القِیامَهِ ، اِذا خَرَجَ مِن قَبرِهِ و اَمَّا الَّلَواتی تُصیبُهُ فِی دارِ الـدُّنیا :یَرفَـعُ اللهُ البَرَكَهَ مِنْ عُمْرِهِ، یَرفَـعُ اللهُ البَرَكَهَ مِنْ رِزْقِهِ یَمْحوا اللهُ – عَزَّ وَ جَلَّ- سیماءَ الصّالِحینَ مِـنْ وَجهِهِ ،وكُـلّ عـَمَلَ یَعْمَلَهُ بایؤجَّرُ عَلَیهِ ، وَ لا یَرفَعُ دُعاؤُهُ الی السَّماءِ وَ السادِسَهُ لَیسَ لَهُ حَظٌّ فِی دَعاءِ الـصّالِحینَ ، وامّا اللَّواتیَ تُصیبُهُ عِـنْدَ مَوتِـهِ : فَاوَّلُهُـنَّ اَنَّهُ یَـموتُ ذَلیلاً وَ الثّا نِیَهُ جا ئِعاً وَ الثّالثهُ یَموتُ عطشـاناً فَلَو سُقِیَ مِنْ اَنْهار الدُّنیا لَمْ یُرْوَ عَطَشَهُ وَ امّا اللَّواتیَ تُصیبُهُ فِی قَبْرِهِ : فَاوَّلُهُنَّ یُوَكِّلُ اللهُ بِهِ مَلَكاً یُزْعِجُهُ فِـی قَبْرِهِ وَالثّانِیَـهُ یُضَیِّقُ عَلَیهِ قَبرَهُ وَ الثّالِثَهُ تَكونُ الظُلمَهُ فِی قَبرِهِ و امّا اللَّواتیُ تُصیبُهُ یَوْمَ القیامهَ اذا خَرَجَ مِـنْ قَبرِهِ :فَاوَّلُهُنَّ اَن یُوَكِّلُ اللهُ بِهِ مَـلَكاً یَسْبَحُهُ عَلی وَجْهِه وَ الخـلائقَ یَنْظُرونَ الیه و الثّـانیهُ یُحاسَبُ حسابـاً شَدیداً و الثّالِثهُ لایَنْظُرُاللهُ اِلَیهِ ولایُزَكِّیهِ وَ لَهُ عَذابٌ اَلیمٌ فاطمه زهرا (س) ازپدربزرگوارش - رسول الله (ص) – پرسید:پدرجان! زنان ومردانی كه نسبت به نماز بی اعتنا هستند ونماز را سبك می شمارند ، چه عواقبی رادرپیش دارند؟ رســول خدا فرمود: ای فاطمه جان! هركس از مردان وزنان نمازش را سبك بشمارد ، خداوند اورا به پانزده بلا مـبتلا می سازد.شـش مورد دردنیا، سه مورد در وقت مرگ ، وسه مورد آن ها درقبر و سه مورد در قیامـت زمـانی كـه ازقبـر خارج شود: الف)امّا آن شش بلایی كه در دنیا دامنگیرش می شود: 1 - خداوند بركت را ازعمرش می برد. 2 - خداوند بركت را از رزقش می برد. 3 - خداوند عزوجل سیمای صالحین را ازچهره اش محو می كند. 4 - هر عملی كه انجام می دهد ، پاداش داده نمی شود. 5 - دعایش به آسمان نمی رود. 6 - بهره ای از دعای صالحین برای او نیست. ب) اما آن سه بلایی كه هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد: 1 - ذلیل از دنیا می رود. 2 - هنگام مرگ در حال گرسنگی خواهد بود. 3- تشنه از دنیا خواهد رفت ، اگرچه آب همه نهرهای دنیا را به او بدهند. ج) اما آن سه بلایی كه در قبر دامنگیرش می شود: 1 - خداوند ملكی در قبر برای او می گمارد تا او را زجر دهد. 2- قبرش برای او تنگ خواهد شد. 3- گرفتار ظلمت وتاریكی قبر خواهد شد. د) اما آن سه بلایی كه در روز قیامت گرفتارش خواهد شد: 1 - خداوند ملكی را موكّل می سازد كه او را با صورت بر روی زمین بكشد ، درحالی كه خلائق تماشا می كنند. 2 - محاسبه اعمالش به سختی انجام می شود . 3 - خدا به نظر لطف به او نمی نگرد وبرای او عذاب همیشگی است.
سه شنبه 8/11/1387 - 15:58
دعا و زیارت
اولین موضوعی كه می توان در مورد آن بحث كرد پرداختن به این سؤال است كه دین حضرت محمد پیش از ظهور اسلام چه بوده است؟ درمورد چگونگی دین پیامبر قبل از اسلام اختـلاف نـظرهای متعددی وجود دارد كه به برخی از آن ها اشاره می كنیم: برخی دین حضرت محمد (ص) را دین حضرت ابراهیم ویا حضرت عیسی می داننـد، برخی نیز خـطبه 192 نهج البلاغه را سند قرار می دهند ومی گویند كه خداوند ازهمان زمانی كه حضرت محـمد درنزد دایه ی خود – حلیمه- شـیرخواره بود فرشته ای راكه احتمالاً جبرئیل بوده است مأموركرد كه همواره با پیامبرباشد وراه كسب مكارم وزیـباییهای اخـلاق را به ایشان نشان دهد و ایشان را راهنمایی كند، امّا اكثریت عالمان و متخصصان بر این عقیده اند كـه پیامبر گرامی اسلام ازجانب خداوند دستور خاصـی داشت ومطابق با آن عمل می كرد. اولین موضوعی كه بعد از بعثت رسول خدا برآن تأكیدفراوان شد مهمترین عامل سازنده درنـظام الهـی یعنی انجـام فریضه نماز بود كه در هـمان روز اول وحی یا یك روز بعدتوسط فرشته وحی به پیامـبر اكـرم آمــوزش داده شدودستور انجام دادن آن به وی رسانده شد.رسول خدا دستور انجام نـماز را ازجبرئیل درخواست كرد. جبرئیل كه درآن زمان به صورت بشری درروی زمین وجود داشت پا برزمین كوبـیـد كه به واسطه ی آن آبی بر زمین جاری شد و وی چگونگی وضو گرفتن را به پیامبر اسلام آموزش داد ونماز را همراه با ایشان به جای آورد . پس اولین نماز درصدر اسلام به امامت جبرئیل خوانده شده است ولی اینكه این نماز ركوع یا سجود داشته است چندان آشكار نیست . درمورد زمان اولین نمازی كه خوانده شد اختلاف نظرهای متعددی وجود دارد،بعضی بر این عـقیده اند كه اولین نمازی كه به پیامبر آموخته شده است نمازصبح یا مغرب بوده است ، امّا بهترین روایت دراین زمینه از ابن عباس درسیره ابن هشام نقل شده است كه می گوید جبرئیل آموختن نماز را از نـماز ظهـر آغاز نمود وسپس به ترتیب نماز های عصر، مغرب ، عشا وسرانجام نماز صبح را به پیامبر آموزش دادو یكبار دیگر هم آن را تكرار كرد. *لازم به ذكر اسـت اولین كـسی كه سیره پیـامبر را نقـل كرده اسـت محمدبن اسحاق بن یسار بوده كه هم اكنون كتابی از وی وجود ندارد. هم چنین لازم است توجه داشته باشیم كه نمـازی كه ما درحـال حاضـر می خوانیم بعد ازمعراج پیامبربه عنوان هدیه ازطرف خداوند به انسان هاداه شده است.
سه شنبه 8/11/1387 - 15:57
دعا و زیارت
پیامبر گرامی اسلام پیش از ظـهـور اسـلام برنامه خـاصی از طرف خـداوند داشت و بـر اسـاس آن عمل می كرد تا این كه اسلام ظهـور كـرد و ایشـان خاتـم النبـیّیـن نـام گرفت . خداوند نمـاز را در شب معراج توسط جبرئیل به ایشان آموزش داد و ایشـان را به انـجام به موقع نماز سفـارش كـرد. نماز اولین فریضه دینی است كه خداوند بر امت رسـول خـدا واجــب كرد و فرمـود اهـل رحمتـم را در چشمه ی گوارا نماز به زیبایی هرچه تمـام تر شـست وشو مـی دهـم . همـچنیـن مـی فـرمایـد هریك از بندگانم كه نماز را سـبك بشمــارند و در انجــام آن كـوتاهی كـننـد را به پانـزده بــلای دنیوی و اخروی مبتلا می سازم. انسان در هنگام نماز گرد و غبار جـاهــلـی را از سـر و روی خود می زداید و وضو می گیـرد تا بـا آمادگی هرچه بیشتر در مقابل درگـاه خالق بایسـتد. هدف از بـه خـاك افـتـادن در مقابل خـداونـد شكسته شدن غرور است كه انســان را به راه های واهی می كشاند و از مسیـر طبـیـعی خود خـارج می سـازد.در نماز بـسـم الله الرحمـن الرحــیم می گویـیم تا به وسیله آن مـشـكـلات خود را حــل نماییم . چرا كه كلید هـر دردی در آیه كوتاه و بسـیار زیبای بسم الله الرحـمـن الرحیـم گنــجانـده شده است. و در تشـهد حمد وثنای خدایی را به جـای می آوریم كه به ما هـمه چیز بـخشـید و مـا را جزء رهروان پیامبرش قرار داد. انسان در دوران جوانی وارد دوره ی جدیـدی از دنیای مـادی می شــود كـه در این دوران تـمـام استعدادها و غرائز شكوفا می شوند و به دنـبال پاسـخی مناسب هسـتند. غـرب نـیز هـمـواره تـمـام تلاش خود را به كار گرفته است تا جوانان را به سمت افكار انحرافی بكشاند و با ســرگـرم كردن آنان به امور حیوانی و دنیایی به اهداف ضد انسانی خود برسد . در این میـان نـماز نـقـشی بـسـیـار مهم در جلو گیری از این انحرافات ایجادمی كند. زیرانمازعامل اصلی تـرس ازخـدا و بـازدارنده از گناه و زشتی است.نماز است كه یاد خدا را در دل ها زنده می كند و مـا را با آن طـبـیب ماهر و زبردست آشنا می سازد تا با پرواز به سوی او راه سعادت و كمال خود را هموار تر سازیم. اكتفا به ظاهر نماز ، فسادهای گوناگون اخلاقی ، سـبك شمردن نمـاز ، بـرقـراری رابطه دوسـتـی با افراد نانجیب و ازخود بی خبر و عواملی از این قبیـل جوانان را ازكـشیــده شدن به طرف خـدا و انس با او باز می داردوآنان رابه سوی انحرافات سـوق می دهد.اكثر جـوانـان درچنـین فضـایی كه انواع لذت ها و شهـوات وجود دارد نمـاز را از سـر رفع تـكـلـیف بـه جـای مـی آورنـد و از پرداختن به حقـایق درونی نـماز صـرف نظر می كـننـد. غـرور و تكبـر عـامـل دیگری است كـه جوانان ما را از به خاك افـتـادن در مقابـل خالق بـا عظمت بـاز مـی دارد و آن هـا را به سـمـت و سوی بیابان خود سری می كـشـانـد و مـوجبات گمراهی و سقوط آنان را فراهم می سازد.مبلغان دینی هم وظیفه دارند جوانان را با معارف اسـلام و بـه خـصـوص نماز آشنا كنند وبستری مناسب را برای رشد و تكامل معنوی آنان به وجود آورند.خود جـوان نـیـز مـسئـولیتی سنگینی بر عهـده دارد تا بتواند با پرورش نفس و زیر پا گذاشتن آن پاكی خود را تا پایان حـفظ نـمـایـد وبا دوری ازعوامل استكبار كه در كمین او نشسته اند خود را برای بهتریـن زنـدگی دنـیـایـی و اخـروی كـه سرشار از نیكی و زیبایی است آماده كند. وقتی كه انسان از دنیا می رود او را در قبرستانی به خاك می سپارند و همه اوراتـرك مـی كـنـند و به دنبال كار خود می روند.آن گاه در شب اول او مجبور است در قبر به سؤالاتی پاسـخ دهــد كه مهمترین این سؤالات ، سؤال كردن در مورد انجام فریضه نمازاست. همین نمـاز انـسان اسـت كه ملاك روشنایی قبـر قرار می گیرد و به میزانی كه مؤمن نمازش با ارزش تـر بـاشد تـاریـكـی قـبرش روشن تر می شـود و از ترس و نگـرانی او كاسته می شود.نمـازاست كه اگر انـسـان خــود را بدان آراسته ساخت ازتمام بلاها و وسوسه های شیطانی درامان خـواهدماندوهـیچ كـس جـرأت نزدیك شدن به او را به ذهن نمی آورد و او به فـردی سربلنـد تبدیل می شـود كه خـوشبخـتـی جاودانگی در بهشت را با خوشی های زود گذر این دنیای پست عوض نكرده است و خـیــر را در آن دیـده است كه باپروردگارخود انس بگیرد.خداوندنمازراهمچون سفره فراخـی در روی زمین گستراند تا اهل رحمت روزی پنج بار در آن شست وشو شوند و راه رسیدن بـه خـداونـد را در این سفره عظیم بیابند. این را هم بدانیم كه اگر انسان از نمــاز فاصله گرفت و از هوای نـفسانی و شیطـانی پیروی كـرد عقوبتی سخت در انتظار خواهد داشت كه تصور آن برای هیچ كس ممكن نیست . فـرد بی نماز به درجه ای می رسـد كه از یك حیـوان هم پسـت تر می شود و تا جایـی سقوط مـی كـند كـه حیوانات نسبت به او امتیاز پیدا می كنند. اما این پایان كار نیست و افراد بی نمازدرهنگام مـردن لحظاتی سخت را پشت سر خواهند گذاشت و با زجر بسیار از دنیا می روند و وقتی وارد عــالم دیگر می شوند سختی های آنان بیشتر می شود به گونه ای كه آه و ناله می كشند و فریاد ســـر می دهند كه ای كاش از نمازگزاران بودیم و نشاط چندروزه دنیارا براین فلاكت وبی آبرویــی نمی فروختیم. در این میان ما جوانان ایران می توانیم موانع رشد وكمال را از سرراه برداریم و مردم جهان را بـه سوی خدا ، اسـلام و بـرنـامه رهایی بخش آن دعـوت كنیم . اما ایـن كـار انـدكی اراده و هـمـت می خواهد تا بتوانیم در ابتدا خود را از گرایش به سوی تمایـلات حیوانی و ضـد انسـانـی حـفـظ نماییم و سپس دیگران را به آن دعوت كنیم . فراموش نكنیم كه اگر موفق به این كار شـدیـم نـه تنها در پیشگاه خداوند اجر معنوی و اخروی خواهیـم داشت بلكه دیگران را نـیـز بـه سوی خـدا فراخوانده ایم و صفت خود خواهی را از خود زدوده ایم ، چراكه راه اعـتـلای دیگر انسان هارا هموار كرده ایم و راه راست را به آنان نشان داده ایم. به امید روزی كه جهان را غرق در نور بینیم و در پرتو نماز و كمالات بـه سـر مـنـزل غایی خـود در جهان آخرت برسیم و مورد شفاعت پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت معصومش قـرار گـیـریـم و در كنار حوض كوثر از دست ساقی كوثر شراب رستگاری را بنوشیم.
سه شنبه 8/11/1387 - 15:56
دعا و زیارت
شیخ حر عاملی(ره) نقل كرده است: ده ساله بودم كه به بیماری سختی دچار شدم. دوستان و آشنایان جمع شدند و گریه می‌كردند و آماده عزاداری برای من بودند و یقین داشتند كه همان شب خواهم مرد. در میان خواب و بیداری، پیامبر و دوازده امام(علیهم‌السلام) را زیارت كردم. به آنان سلام گفتم و با همه آن پاكان مصافحه كردم. بین من و امام صادق(علیه‌السلام) سخنی گذشت كه در ذهنم نماند جز آن كه حضرت در حق من دعا كرد. سپس به حضرت صاحب الزمان (علیه‌السلام) سلام كردم و با آن حضرت مصافحه كردم و گریستم و عرضه داشتم: مولای من، می‌ترسم در این مرض بمیرم و به دانش نرسم. فرمود: «نترس كه تو در این بیماری نخواهی مرد، بلكه خداوند متعال تو را شفا می‌دهد و عمری طولانی خواهی داشت». آن گاه قدحی كه در دست مباركش بود، به دستم داد. از آن آشامیدم و در همان لحظه شفا یافتم و ناگهان در بستر خود نشستم. بستگان از حالم تعجب كردند، اما تا چند روز از آنچه دیده بودم به آنان چیزی نگفتم».
سه شنبه 8/11/1387 - 15:54
دعا و زیارت
از شمس الدین بن اسماعیل هرقلی نقل كرده‌اند كه بر روی ران چپ پدرش هنگام جوانی زخمی پدید می‌آید. این زخم در فصل بهار باز می‌شد و از آن خون و چرك بیرون می‌آمد. اسماعیل به شهر حله،‌خدمت سید رضی الدین علی بن طاووس رفت و از درد زخم شكایت كرد. جناب سید پزشكان را برای معاینه وی حاضر كرد. آنان پس از معاینه گفتند: جراحی این زخم خطر مرگ دارد و احتمال بهبود پس از عمل نیز بسیار اندك است. اسماعیل هرقلی همراه سید بن طاووس به بغداد رفت تا پزشكان حاذق آن شهر نیز وی را معاینه كنند، ولی پاسخ اطبای بغداد نیز همانند پزشكان حله بود. به شهر سامرا رفت تا به حضرت مهدی(علیه‌السلام) متوسل گردد و شفا طلب كند. پس از چند روز،‌در كنار رود دجله رفت و غسل كرد و لباس تمیزی پوشید. در این هنگام چهار اسب سوار به وی رسیدند. یكی از آنان در دستش نیزه‌ای بود و لباسی گشاد به تن داشت با آستین‌های بلند كه خاص اهل علم بود. بزرگواری كه ملبس به لباس اهل علم بود، جلو آمد و سه همراه ایشان در دو طرف جاده ایستاده و به اسماعیل سلام گفتند. آن شخص جلیل القدر از وی پرسید: «آیا فردا به سوی خانواده‌ات خواهی رفت؟» اسماعیل پاسخ داد: «آری». فرمود: «جلو بیا تا زخمت را ببینم». آنگاه بر بدن اسماعیل دست كشید و زخم را فشرد و بر زین اسبش نشست. یكی از سه سوار گفت: «اسماعیل! آسوده و رستگار شدی.» اسماعیل از این كه آنان نامش را می‌دانند،‌در شگفت ماند. ولی هنوز نمی‌دانست كه چه اتفاق افتاده است. پاسخ داد: «ما و شما رستگار شدیم – ان‌شاء‌الله-» مرد به وی گفت: «این امام است». و به آن كس كه لباس اهل علم بر تن داشت اشاره كرد. اسماعیل پیش رفت و پای امام را در آغوش گرفت و زانوی حضرت را بوسید. در این هنگام امام با مهربانی و لطف به اسماعیل فرمود: «برگرد!» اسماعیل عرض كرد: «هرگز از شما جدا نخواهم شد». امام فرمود: «مصلحت در برگشتن تو است.» اسماعیل همان كلام اول را تكرار كرد. یكی از سواران گفت: «اسماعیل حیا نمی‌كنی! امام دوبار فرمود: برگرد، ولی تو مخالفت می‌كنی؟!» در این هنگام اسماعیل ایستاد. امام فرمود: «وقتی به بغداد رسیدی، قطعا ابوجعفر [یعنی خلیفه،‌ مستنصر عباسی] تو را خواهد خواست. نزد او كه رفتی و چیزی به تو داد،‌از وی مگیر و به فرزند ما رضی [سید بن طاووس] بگو: درباره تو چیزی به علی بن عوض بنویسد. من هم به او سفارش می‌كنم كه آنچه می‌خواهی به تو بدهد.» آن‌گاه امام(علیه‌السلام) و یارانش وی را ترك كردند و رفتند. اسماعیل به سوی بارگاه حضرت عسكریین(علیهماالسلام) به راه افتاد. كسانی را دید. از آنان درباره چهار سوار پرسید. گفتند: «آن‌ها از اشراف دامدارند؟» اسماعیل گفت: «خیر، یكی از آن‌ها امام(علیه السلام) بود» گفتند: «آیا زخمت را به امام نشان دادی؟» اسماعیل پاسخ داد: «امام بر زخم دست گذاشت». سپس پای خود را بر گشود. اثری از بیماری ندیدند. دچار تردید شد كه نكند زخم در پای دیگر باشد. پای دیگر را گشود. باز هم اثری ندید. مردم بر وی هجوم بردند تا پیراهنش را به عنوان تبرك قطعه قطعه كنند. در این هنگام مردی از سوی حكومت عباسی نزد وی آمده، از اسم و زمان سفر او به بغداد پرسید. اسماعیل وی را از همه چیز آگاه كرد. مرد خبر را به بغداد نوشت و فرستاد. پس از یك روز، اسماعیل از سامرا به سوی بغداد رفت. وقتی به آنجا رسید، دید كه مردم بر روی پل خارج شهر ازدحام كرده‌اند و از هر كه وارد می‌شود،‌اسم و نسب و نشان می‌پرسند. وقتی نام خود را به آنان گفت و همه چیز را خبر داد، مردم پیرامونش گرد آمدند و لباسش را به رسم تبرك تكه تكه كردند. چون به بغداد رسید، از كثرت ازدحام نزدیك بود از بین برود. جناب سید بن طاووس با گروهی بیرون آمده، اسماعیل را پیدا كردند. مردم را از گرد وی پراكندند. سید پرسید: «این كه می‌گویند، تویی؟» اسماعیل پاسخ داد: «آری». سید از مركب خود پیاده شد و ران وی را باز كرد،‌ولی نشانی از زخم ندید. بیهوش شد. وقتی كه به هوش آمد، دست اسماعیل را گرفت و نزد وزیر برد و در حالی كه گریه می‌كرد. گفت: «این برادر من و نزدیك‌ترین مردم به دل من است.» وزیر ماجرایش را پرسید و اسماعیل برایش بازگفت. آن‌گاه وزیر پزشكان را حاضر كرد؛ همان پزشكانی كه زخم را معاینه كرده و گفته بودند كه درمانی جز بریدن پا ندارد و در این صورت نیز خطر مرگ وجود دارد. به آنان گفت كه اگر زخم پا را می‌بریدند چقدر طول می‌كشید تا جای زخم بهبود یابد؟ پزشكان گفتند: «دو ماه طول می‌كشید و جای زخم نیز حفره‌ای سفید باقی می‌ماند كه بر آن مویی نخواهد رویید». وزیر پرسید: «شما كی زخم را دیده‌اید؟» گفتند: «ده روز پیش». وزیر ران چپ وی را – كه زخم بر آن پا بود – برهنه كرد، ولی اثری ندیدند. یكی از پزشكان فریاد زد: «این كار مسیح است!». وزیر گفت: «از آنجا كه این، كار شما نبوده، ما می‌دانیم كار كیست». مستنصر خلیفه عباسی، اسماعیل را احضار كرد و داستان را از وی پرسید. او نیز برای مستنصر بیان كرد. آن گاه خلیفه فرمان داد به وی هزار دینار دهند و گفت: «این را بگیر و خرج كن». اسماعیل گفت: «جرأت نمی‌كنم حتی یك دینار قبول كنم». مستنصر با شگفتی گفت: «از چه كسی می‌ترسی؟!» پاسخ داد: «از آن كس كه این درد كهنه را درمان كرد. او فرمود: از مستنصر چیزی مگیر.» مستنصر گریست و غمگین شد. سپس اسماعیل – بی‌آنكه چیزی ستانده باشد – از نزد وی رفت. شمس الدین فرزند اسماعیل هرقلی گوید: «پس از آن كه پدرم شفا یافت، ران وی را دیدم كه هیچ نشانه‌ای در آن نبود. درمحل زخم نیز مو روییده بود.»[2]
سه شنبه 8/11/1387 - 15:53
دعا و زیارت
یکی از القاب حضرت مهدی(ع) منتقم است. در توضیح علّت برگزیده شدن این لقب بر آن حضرت مطالب زیادی در سخنان اهل بیت(ع) وارد شده است. از جمله در روایتی که از امام محمّدباقر(ع) نقل شده، وقتی از آن حضرت سؤال می‏کنند که چرا فقط به آخرین حجّت الهی قائم گفته می‏شود؟ آن حضرت در پاسخ می‏فرمایند: چون در آن ساعتی که دشمنان، جدّم امام حسین(ع) را به قتل رساندند فرشتگان با ناراحتی در حالی که ناله سرداده بودند عرض کردند پروردگارا! آیا از کسانی که برگزیده و فرزند برگزیده تو را ناجوانمردانه شهید کردند در می‏گذری؟ در جواب آنها خداوند به آنان وحی فرستاد که: ای فرشتگان من! سوگند به عزّت و جلالم از آنان انتقام خواهم گرفت هرچند بعد از مدّت زمان زیادی. آن گاه خداوند متعال نور و شبح فرزندان امام‏حسین(ع) را به آنان نشان داد و پس از اشاره به یکی از آنان که در حال قیام بود فرمود: با این قائم از دشمنان حسین(ع) انتقام خواهم گرفت.12 در تفسیر آیه «وَمَنْ قُتِلَ مظلوماً فقد جَعَلْنا لِوَلیّه سلطاناً...؛ هر کس مظلومانه کشته شود ما برای ولی او تسلطی بر ظالم قرار می‏دهیم»...13 از امام صادق (ع) روایت شده است که: مراد از مظلوم در این آیه، حضرت امام حسین(ع) است که مظلوم کشته شد و منظور «جَعَلنا لِوَلیِّه سلطانا» امام مهدی(ع) است14 امام‏باقر(ع) نیز تصریح می‏کنند: ما اولیای دم امام حسین(ع) هستیم. هنگامی که قائم ماقیام کنند پی‏گیری خون امام حسین(ع) خواهد کرد.15 در دعای ندبه نیز به این حقیقت با این تعبیر تصریح شده است: أینَ الطالِبُ بِدَمِ المَقتولِ بِکَربَلا. کجاست آن عزیزی که پس از ظهورش خون شهید مظلوم کربلا را از دشمنان باز پس خواهد گرفت...16 همچنین روایت شده است که حضرت مهدی(ع) پس از ظهور بین رکن و مقام برای مردم خطبه خواهد خواند و در مهم‏ترین قسمت خطبه به صورت مکرر با نهایت اندوه و تأثر شهادت مظلومانه امام حسین(ع) را مورد اشاره قرار خواهد داد از جمله خواهد فرمود: ای مردم جهان! منم امام قائم. منم شمشیر انتقام الهی که همه ستمگران را به سزای اعمالشان خواهم رساند و حقّ مظلومان را از آنها پس خواهم گرفت. ای اهل عالم! جدّم حسین بن علی(ع) را تشنه به شهادت رساندند و بدن مبارک او را عریان در روی خاکها رها کردند. دشمنان از روی کینه توزی جدم حسین(ع) را ناجوانمردانه کشتند...17 در حقیقت با این گونه از عبارات نوید انتقام خون به ناحق ریخته امام حسین(ع) را به جهانیان خبر می‏دهد... و هم چنین به دلالت روایات فراوانی شعار یاران امام مهدی(ع) پس از ظهور این جمله بسیار الهام‏بخش است: یالثارات الحُسَین(ع)18. ای بازخواست کنندگان خون حسین(ع). این جمله اشاره به این معنا دارد که هنگام انتقام خون پاک امام حسین(ع) فرارسیده است کسانی که می‏خواهند از دشمنان آن حضرت انتقام خون به‏ناحقّ ریخته حجّت الهی را بگیرند مهیا شوند.
سه شنبه 8/11/1387 - 15:51
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته