• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 129
تعداد نظرات : 35
زمان آخرین مطلب : 5896روز قبل
آموزش و تحقيقات
چالش های پیش روی آموزش و پرورش
 مدیریت ، شغلی سخت و طاقت فرسا است برای اینکه مدیران بایستی با منابع محدود و امکانات کم به انتظارات مشتریان پاسخ دهند . ماهیت قرن 21 ایجاب می کند که مشتریان انتظارات رو به تزاید داشته باشند چون قرن 21 به قرن انفجار دانش و اطلاعات مشهور است . اطلاعات اینترنت در هر 6 ساعت 2 برابر می شود . بیش از 3 هزار شبکه تلویزیونی ماهواره یی به امر اطلاع رسانی مشغول هستند . دانش اجتماعی و اطلاعات عمومی مردم بسیار بالا است . در این شرایط وظیفه مدیران سنگین و مضاعف است برای اینکه مدیران در این شرایط می بایست با قدرت راهبری و هماهنگی شان برای جلب رضایت مشتریان تلاش نمایند . اگر سیستم مدیریتی کشورمان را با سیستم مدیریتی سایر کشورها مقایسه کنیم ، می بینیم در کشور ما متاسفانه مدیریت آسان ترین شغل است . ( به جز در یک سازمان ) برای اینکه مدیران ما بر خلاف مدیران کشورهای پیشرفته منابع مالی و انسانی خوبی در اختیار دارند و پاسخگو نیز نیستند اصولاً نضام پاسخگویی در دستگاه های اجرایی ایران تعریف نشده است اما در یک سازمان ایران سیستم مدیریتی با بقیه سازمان ها متفاوت است . آن هم سازمان آموزش و پرورش است که مدیران اجرایی آن در مدارس ( مدیران مدارس ) با شرایط ویژه یی مدیریت می کنند . این شرایط عبارت است از کمبود شدید منابع مالی بطوری که سرانه هر دانش آموز در مدارس دولتی بسیار پایین و حتی اسف بار است . سرانه هر دانش آموز در ایران حدود 50 دلار و در کشورهای توسعه یافته حدود 1000 دلار است ، مدیران مدارس بر خلاف سایر مدیران سازمان های همتراز فاقد اتاق های مجلل و منشی های متعدد هستند . در نتیجه دایم در تماس با مراجعین و اولیای دانش آموزان هستند  و باید در مقابل آنان پاسخگو باشند ، مدیران مدارس دولتی ایران از حقوق و حق سرپرستی ناچیزی برخوردارند و برخلاف مدیران همتراز سایر سازمانها از امکانات جانبی مثل اماکن مسکونی ، خودرو و ... برخوردار نیستند و تنها به خاطر عشق و علاقه به مدیریت کار می کنند . مدیران مدارس دولتی ایران باید در مقابل مسوولان مافوق ، اولیای دانش آموزان و نمایندگی محترم مجلس پاسخگو باشند و از طرف دیگر با امکانات ناچیز کیفیت آموزشی را بالا ببرند و درصد قبولی بیشتر داشته باشند وبا دست خالی به فضاهای فیزیکی و اماکن آموزشی نیز برسند . در اینجا می توان گفت با دست خالی کار خارق العاده انجام دهند در حالی که عمده ترین یارانه های دولتی صرف سازمانها و شرکتهای کم اهمیت می شود . اصولاً  نگاه مسوولان ارشد ایران به مقوله آموزش و پرورش غلط است برای اینکه اغلب سیاستمداران ایران آموزش و پرورش را یک سازمان مصرفی می دانند . در حالی که نگاه سیاستمداران کشورهای پیشرفته به آموزش و پرورش مصرفی نیست بلکه سرمایه گذاری است به این دلیل از نظر تخصیص منابع و برنامه های حمایتی در کشور ما آموزش و پرورش در اولویت نیست از میان 131 کشور جهان ایران از نظر بودجه آموزشی در رتبه 61 قرار دارد میزان بی سوادی در ایران 25 درصد است و 13 درصد کودکان واجد شرایط وارد مدارس ابتدایی نمی شوند . در این شرای مجلس محترم و قانونی تصویب می کند مبنی بر اینکه مدیران مدارس حق دریافت کمک هزینه از والدین ندارند و نمایندگان محترم مجلس با آب و تاب اعلام می کنند اگر مدارس از اولیا پول دریافت کنند چنین و چنان می کنیم .  سوال اصلی از نمایندگان محترم این است که چه راهکاری برای اداره مدارس دارید به مدیران مدارس نشان دهید که چگونه می شود با دست خالی یک مدرسه را با کیفیت آموزش و پرورش مطلوب اداره کرد . متاسفانه مدیران ارشد آموزش و پرورش مثل وزیر و معاونین آموزش و پرورش فاقد جسارت و شجاعت لازم برای دفاع منطقی از مجموعه آموزش و پرورش هستند و در مقابل فشارهای تبلیغاتی و جناحی  نمایندگاه مجلس کوتاه می آیند که باعث انباشته شدن مشکلات و تضعیف نظام آموزش و پرورش می شود . توسعه کشور بودن توجه به آموزش و پرورش غیر ممکن است لذا شایسته است به جای اینکه بیشترین حقوق به کارکنان وزارت خارجه و وزارت نفت داده شود به معلمان و آموزش و پرورش به عنوان کارخانه تولید انسان منابع مالی بیشتری اختصاص یابد .  
ادامه رموز مدیریت موفق
 1.      مدیر موفق جو تمام سازمان را تعیین می کند . روحیه مدیر به تمام افراد سازمان منتقل می شود .  2.      رهبران همیشه مبتکر ، کارآفرین و آینده نگر هستند و روی محول کردن کار به دیگران تأکید دارند .  3.      مدیران مؤثر تفکر استراتژیک دارند . آنها کل گرا هستند و می توانند همه چیز را از بالا ببینند .  4.   مدیران از قبل همه چیز را پیش بینی می کنند و پیش از آنکه تصمیمی را عملی کنند ، تمام پی آمد هایش را در نظر می گیرند .  5.      تمام فکر و ذکر یک مدیر موفق ارائه خدمات بیشتر به مشتری است .  6.   مدیر موفق هرگز از واژه شکست استفاده نمی کند . شکست ها برای مدیران موفق تجربه های آموزنده اند .  7.      شکست موقت در واقع موقعیتی است برای اینکه دوباره هشیارانه تر شروع کنیم .       هنری فورد   8.      آینده متعلق به رقابت کنندگان است . خوب باشید ، بهتر شوید ، بهترین باشید .  9.   تصور کنید اگر سازمان ورشکست می شد و آس و پاس می شدید و می خواستید دوباره از نو شروع کنید ، چه کارهایی را طور دیگری انجام می دادید ؟  10. آزادی شما به اندازه تعداد انتخاب ها و نیز راه های مختلفی است که برای انجام هر فعالیتی طرح ریزی کرده اید . علاوه بر روش فعلی تان ، چه انتخاب های دیگری دارید ؟  11. در مقابل تغییر شرایط ، فوراً عکس العمل نشان دهید . هر وقت اطلاعات جدید به دست می آورید ، از نو برنامه ریزی کنید . 12. قبل از دست زدن به هر عملی ، اول خوب فکر کنید و بعد سریع و قاطعانه عمل کنید .  13. (( اگر کاری ارزش انجام دادن داشته باشد ، باید آن را انجام داد . حتی اگر بار اول عملکردمان عالی نباشد .  ))           جی . کی . چیسترتون 14. هر کاری که ارزش انجام دادن داشته باشد حداقل ارزش این را دارد که ابتدا ضعیف انجام شود . حتی اغلب اوقات ، ارزش این را دارد که چندین بار ضعیف انجام شود تا اینکه بالاخره روی آن تسلط پیدا کنیم .  15. وقتی مشغول کاری هستید ، تمام تمرکزتان روی آن کار باشد ! وقت را تلف نکنید و برای دیگران الگو باشید . 16. کلید پیروزی بزرگ معمولاً سرعت ، نوآوری و تمرکز است . اینها در تجارب نیز عمل می کنند . 17. اگر هم مدیر هستید و هم سرمایه گذار ، باید بتوانید هنگامی که موقعیت خوبی به طور طبیعی پیدا می شود ، فوراً اقدمات لازم را انجام دهید . 18. سرعت عمل یکی از مهم ترین ویژگی ها در مدیریت مؤثر است .  19. آزادی عمل شما فقط بستگی به تعداد انتخاب هایتان دارد . روش هایتان را مدام توسعه دهید و بهبود بخشید . 20. اساس تمام موفقیت های تجاری داشتن امتیاز در رقابت است . شما در رقابت با رقیب هایتان چه امتیازی دارید ؟ چه امتیازی باید داشته باشید ؟ آیا می توانید آن را به دست آورید ؟ 21. برای ایجاد بیشترین انگیزه در کارکنان ، در جمع از نقاط قوتشان بگویید و در خلوت از نقاط ضعفشان .  22. زندگی استمرار مدام مسائل و مشکلات است . حل کردن مشکلات ساده به شما این توانایی را می دهد که مشکلات سخت و پیچیده را هم حل کنید .  23. اگر انسان از آینده هیچ تصویری نداشته باشد ، حتماً شکست می خورد . تصویر شما از آینده خودتان و سازمانتان چیست ؟  24. هر چیزی را که ذهن بتواند بفهمد و باور کند ، دست یافتنی است .  ناپلئون هیل ، متخصص و نویسنده در زمینه موفقیت 25. محدودیت هایی که شما برای رسیدن به هدف هایتان دارید فقط و فقط همان هایی است که خودتان در ذهن و قوه تخیلتان ایجاد کرده اید .  26. زندگی شما وقتی بهتر می شود که شما بهتر بشوید . کارکنان شما وقتی بهتر می شوند که شما مدیر بهتری بشوید . روی خودتان کار کنید . .
ادامه رموز مدیریت موفق
 1.   برای تجزیه و تحلیل شرایط ، مدام از خودتان بپرسید : (( بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد چیست ؟ )) سپس هر کاری لازم است بکنید تا مطمئن شوید این اتفاق نخواهد افتد . 2.   هر چیزی به حساب می آید ! هر چیزی یا مفید است ، یا مضر ، یا سودآور است یا هزینه بر . هیچ چیز خنثی نیست .  3.   اولین ویژگی شهامت ، داشتن نیروی اراده برای شروع کار است بدون اینکه هیچ ضمانتی برای موفقیت وجود داشته باشد . دومین ویژگی شهامت ، توانایی ادامه کار است بدون اینکه امیدی به موفقیت باشد . 4.      آینده متعلق به کسانی است که ریسک می کنند ، نه افراد راحت طلب . 5.   به جای اینکه هشتاد درصد از وقت تان را صرف تمرکز کردن روی مشکلات گذشته کنید ، صرف ایجاد موقعیت هایی برای آینده کنید .  6.      برای نزدیک شدن به هدف های اصلی تان هر روز قدمی بردارید .  7.      (( کاری را بکنید که از انجامش می ترسید . خواهید دید که مرگ ترس حتمی است . ))رالف والدو امرسون  8.       همه می ترسند . رهبر کسی است که بر ترسش غلبه می کند و کاری را که لازم است انجام می دهد .  9.   برای اینکه بتوانید در دیگران انگیزه ایجاد کنید تا عملکردشان عالی شود . مدام کاری کنید که احساس کنند مهم و ارزشمند هستند .  10. مدیر موفق کسی است که فضایی ایجاد کند که در آن همه کارکنان نسبت به خودشان احساس خیلی خوبی داشته باشند .  11. مرتباً با کارکنان تمرین اندیشه گشایی کنید . یعنی بگذارید هر کس هر ایده ای به ذهنش می رسد آزادانه بیان کند . با این کار آنها را تشویق می کنید تا مدام در مورد کارشان تفکر خلاق داشته باشند .  12. داشتن قدرت و نفوذ از توانایی کمک کردن یا آسیب رساندن به دیگران ناشی می شود .  13. هر چه بیشتر بتوانید به دیگران کمک کنید بدون آنکه انتظار پاداش داشته باشید ، پاداش بیشتری ، حتی از جاهایی که انتظارش را ندارید ، به دست می آورید .  14. آرامش ذهن را بالاترین هدف خود قرار دهید و بر اساس آن برای زندگی تان برنامه ریزی کنید .  15. اوقات معینی را به مهم ترین افراد زندگی خود اختصاص دهید و اجازه ندهید کسی یا چیزی مزاحم این اوقات شود .  16. همیشه به یاد داشته باشید که در خانه کمیت وقت و در محیط کار کیفیت وقت اهمیت دارد .  17. در مواردی که نیازی به تصمیم گیری نیست ، تصمیم گیری نکنید . اگر ضروری نیست که در موردی تصمیم بگیرید ، ضروری است که تصمیم نگیرید .  18. برای تقویت قوه درک و اعتماد به نفس دیگران ، آنها را وادار کنید که خودشان به فکر خودشان باشند و خودشان تصیم بگیرید .  19. (( سرنوشت تان را به دست بگیرید ، و گرنه دیگران این کار را خواهند کرد . )) جک ولس ، مدیر عامل کمپانی جنرال الکتریک  20. هر چند وقت یک بار اندیشه گشایی کنید : روی کاغذ بنویسید (( هدف های من چیست ؟ )) وبیست پاسخ مقابل آن بنویسید .  21. تمام برنامه ریزی های استراتژیک در نهایت ، برنامه ریزی برای جلب مشتری هستند .  22. از نشانه های یک مدیر برتر نتیجه گیری شدید اوست .  23. با پرسیدن این دو سؤال از خودتان گذشته را مرور کنید : (( چه کاری را درست انجام دادم ؟ )) و (( چه کاری را باید طور دیگری انجام می دادم ؟ ))  24. اصل ( حد توانایی ) می گوید : (( هیچوقت برای انجام همه کارها وقت کافی وجود ندارد ، اما همیشه برای انجام مهم ترین کارها وقت کافی هست . )) 25. هر کاری که انجام می دهید در واقع انتخابی است بین کار مهم تر و کارهایی که اهمیت کمتری دارند . درست انتخاب کنید .  26. کارکنان بی کفایت اعتبارتان را تضعیف و آینده تان را تباه می کنند .  27. اخراج کردن از نقش های کلیدی یک مدیر است . مدیری که فرد بی لیاقتی را نگه می دارد و اجازه می دهد به کارش ادامه دهد در واقع خودش بی لیاقت است .  28. (( اگر نسبت به کارتان شور شوق نداشته باشید ، با شور و شوق شما را اخراج خواهند کرد . ))            وینس لمباردی ، مربی فوتبال 29. همیشه آمادگی این را داشته باشید که قبول کنید فرد لایقی را استخدام نکرده اید : 33 درصد از کارکنان در ساعت های اضافه کاری کار مفید انجام نمی دهند .  30. مدیر موفق محکم و باثبات است و در عین حال وقتی یکی از کارکنان صلاحیت لازم را ندارد ، عادلانه و قاطعانه تصمیم می گیرید .  31. تا این لحظه از زندگی کدام ویژگی شما بیشترین موفقیت را نصیبتان کرده است ؟ این خصوصیت را بشناسید  واز آن بیشتر استفاده کنید .  
ادامه رموز مدیریت موفق
 1.      اولویت بندی کارهای مهم به مشخص کردن کارهای غیر ضروری هم هست . چه کارهایی کمتر مهم هستند ؟ 2.      معیار اصلی برای اولویت بندی کارها این است که ببینید هر کاری در درازمدت چه نتایج بالقوه ای به همراه دارد ؟  3.      برای هر حوزه از زندگی تان هدف های مشخص و روشنی تعریف کنید و آنها را بنویسید .  4.      اگر ندانید که دارید به کجا می روید ، هر راهی شما را با خود خواهید برد . توماس کارالایل ، فیلسوف انگلیسی 5.      عوامل مهم موفقیت تان را مشخص کنید ، همان کارهایی که مجبورید حتماً آنها را انجام بدهید تا موفق شوید .  6.      کاری را که دوست دارید انجام بدهید و خودتان را متعهد کنید آن را عالی انجام بدهید .  7.      با ارزش ترین سرمایه یک سازمان این است که بین مشتری هایش به چه ویژگی مشهور است .  8.      وقتی حضور ندارید مشتری ها راجع به شما چطور فکر و صحبت می کنند ؟  9.   برداشت و استنباط مردم یک واقعیت است . هر کاری که میکنید به نحوی برداشت و ادراک دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد .  10.  فقط مسئولیت انجام کارهایی را قبول کنید که می توانید آنها را عالی انجام بدهید . عملکرد متوسط پاداش ندارد .  11.  مدیران ممکن است همیشه تصمیم هایشان صحیح نباشد اما همیشه تصمیم هایشان را تصحیح می کنند .  12.  در مورد هدف هایتان قاطع باشید اما در مورد راه های رسیدن به آنها انعطاف پذیر باشید .  13.  استعدادها و خلاقیت های ذاتی تان را شکوفا کنید . برای انجام کارها همیشه به دنبال راه های بهتر و سریع تر باشید . 14.  مدام در پی نوآوری باشید چون به محض اینکه ایده ای را به کار بگیرید ، دیگر کهنه شده است .  15. استعدادها و توانایی های منحصر به فردتان را مشخص کنید . تا امروز کدامیک از توانایی هایتان بیشترین تأثیر را در موفقیت تان داشته است ؟  16.  همیشه فکر کنید برای خودتان کار می کنید . رویکردتان نسبت به سازمان طوری باشد که گویی صاحب آن هستید . 17. مدیران موفق ابتدا به ضروریات شخصی خودشان نمی پردازند ، چون به ضروریات شرایطی که در آن هستند توجه دارند . این ضروریات کدامند ؟  18.  با شهامت عمل کنید . خواهید دید کمک هایی دریافت می کنید که انتظارش را ندارید .  19.  برای غلبه بر ترس ، همیشه طوری عمل کنید که گویی شکست برایتان غیر ممکن است و همین طور هم خواهد شد .  20.  مدیران موفق برای اینکه به کارکنان تازه کار یاد بدهند که چطور کارشان را خوب انجام بدهند وقت صرف می کنند .  21.  مدیریت به شما این توانایی را می دهد که از انجام دادن کارها به کنترل کردن کارها برسید . 22.  مدیران کارآمد از نظرات دیگران استقبال می کنند و خودشان را تصحیح می کنند .  23. ابتدا تجسم کنید که برای انجام هیچ کاری محدودیت ندارید . حالا تفکر (( برگشت از آینده )) را تمرین کنید : فرض کنید حالا پنج سال بعد است و از آنجا به گذشته نگاه کنید .  
پنج شنبه 12/2/1387 - 14:34
آموزش و تحقيقات
بهره مندی از نخبگان در مدیریت کشور
 در جهان امروزی نیروی انسانی ماهر وخلاق در فرآیند توسعه پایدار نقش اساسی دارد . به طوری که در جوامع صنعتی 64 درصد سرمایه های ملی را نیرویی انسانی کارآفرین تشکیل می دهد و ابزارهای دیگر توسعه نظیر انرژی و سرمایه در اولویتهای بعدی قرار دارند . در این میان نقش نخبگان علمی ، اجرایی و فنی به منزله مغز متفکر و موتور محرکه توسعه مضاعف است زیرا نخبگان دارای برجستگی ها و توانایی های بالقوه می باشند که نگاه موشکافانه به مسائل دارند و می توانند منشأ تحولات بنیادین در فرآیند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشور باشند .اما نخبگان جامعه در هر شرایطی کار نمی کنند بلکه زمینه اجتماعی و اداری لازم برای به روز خلاقیتها و به کارگیری توان فکری می خواهند که این امر مهم بایستی توسط مدیران عالی کشور مثل سران سه قوه و وزرا ایجاد شود برای اینکه نخبگان به دلیل داشتن مهارت بیشتر و تعهد کاری بالاتر زیر نظر مدیران ناتوان و غیر حرفه یی که قصد استفاده ابزاری از نخبگان را داشته باشند کار نمی کنند در این شرایط است که بحث انفعال نخبگان یا مهاجرت آنان پیش می آید و نخبگان به عنوان سرمایه ای عظیم انسانی به کشورهای دیگر که شرایط لازم را برای جذب و به کارگیری آنان دارند مهاجرت می کنند و کشور را از نیرویهای مولد و مدیر تهی می نمایند که از عوارض آن می توان به رشد فقر و بی کاری اشاره کرد . برای اینکه که نخبگان بتوانند در کشور فعالیت نمایند و منشأ توسعه فراگیری در کشور شوند پیشنهاد می شود : 1-      اغلب مدیران عالی و اجرایی کشور از نخبگان علمی و اجرایی کشور انتخاب شوند تا بتوانند استعدادهای خود را در محیط کار بروز دهند و از نخبه گرایی حمایت نمایند . 2-      تسهیلات دولتی مثل فرصت مطالعه ، تحقیق و وام بانکی در اختیار آنان قرار گیرد . 3-      انتخاب نخبگان فقط بر اساس شاخص علمی و توانایی اجرایی باشد و از سیاسی کردن آن جداً خودداری شود . 4-      حداقل پست سازمانی نخبگان در دستگاه های دولتی (( مشاور عالی )) با مزایای معادل مدیران آن دستگاه باشد . 5-      مقامات عالیه کشور بر اساس نظرات و پیشنهادات نخبگان تصمیم گیری کنند و روسای سه قوه ناظر بر اجرای صحیح این فرآیند باشند . 6-      بنیاد نخبگان در حوزه سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی تشکیل شود و به صورت دولت در سایه عمل و بر عملکرد قوای سه گانه و حاکمیت نظارت داشته باشد .  نقش نخبگان در توسعه کشور  1-      نخبگان به لحاظ داشتن مهارت و تخصص ویژه بایستی نسبت به مسائل و وقایع کشور حساس باشند و نظرات کارشناسی و تخصصی خود را در اختیار همگان قرار دهند برای نیل به این هدف نخبگان باید با مطبوعات و رسانه ها همکاری نمایند و با مردم ارتباط چهره به چهره برقرار کنند . 2-      نخبگان جامعه از سرمایه های عظیم کشور هستند و بایستی برای حضور آنان در صحنه های سیاسی و اجتماعی زمینه های لازم توسط دستگاه های دولتی بویژه دستگاه قضایی فراهم شود . 3-      نخبگان باید احساس وظیفه کنند و با سفر به نقاط محروم و دور افتاده کشور مثل روستاها با توده های مردم ارتباط برقرار نمایند تا فاصله مردم عادی با نخبگان به حداقل برسد . 4-      نخبگان علمی و اجرایی نباید محافظه کار باشند بلکه در ارایه نظرات کارشناسی واقعیت های علمی را در نظر بگیرند و از استقلال فکری برخوردار گردند .
پنج شنبه 12/2/1387 - 14:30
آموزش و تحقيقات
شخصیت و تعهد
 ü       آنچه نشانه ی بارز شخصیت رهبران است ، چگونگی برخورد آنها با مشکلات و پیش آمدهای زندگی است . ü    هر کس توانایی این را ندارد که در بحران های شخصیت خود را تقویت کند و شکل دهد ، اما قطعاً شخصیت خود را تقویت کند و شکل دهد ، اما قطعاً شخصیتش در آن گیر و دار آشکار می شود . انسان در سخت ترین لحظه های زندگی خود ناچار است شخصیت واقعی خدو را نشان دهد و هر گاه که چنین می کند ، ناخودآگاه قوی تر می شود ، حتی در صورتی که با پیامدهای منفی این برخورد صادقانه روبرو شود ، به شرط آن که شهامت پذیرش اشتباه و اصلاح نقاط ضعف خود را داشته باشد . ü       معنای حیات دنیوی ، بر خلاف آنچه به ما آموخته اند ، در رفاه ، رونق و آسایش تن نیست ، در پرورش روح و جان است . ü    انتخاب اشتباه ، به اشتباه خود پی ببریم و آن را اصلاح کنیم . شخصیت رهبران را نمی توان از اعمال و کردارشان جدا کرد . اگر قول و عمل رهبر یکی نبود ، دلیل را باید در ضعف شخصیت او یافت . ü       یک رهبر باید همیشه این نکته را در ذهن خود داشته باشد که سر و کار او دائماً با مردم و آنهایی است که از او پیروی می کنند . ü    پیروانی که ضعف و خطاهایی در شخصیت رهبران خود می بینند اعتماد خود را از دست می دهند و از او رویگردان می شوند . آن چیزی که موجب می شود دل مردم پذیرای رهبر یک نفر شود ، شخصیت اوست . ü    البته از رهبر انتظار نمی رود که هیچ خطایی نداشته باشد ، اما ضعف های شخصیتی در جایگاه یک رهبر شایسته ، پذیرفته نیستند . همه ی ما انسانهای با استعدادی را دیده ایم که بعد از رسیدن به یک سطح موفقیت یا شهرت سقوط می کنند و بعضاً همه چیز خود را از دست می دهند . علت بروز چنین مشکلی هم در ضعف شخصیت است . روانشناسان معتقدند کسانی که به اوج قلعه های موفقیت می رسند ، اما پایه و اساس شخصیت لازم برای چنین سطحی یا برای حفظ آن را ندارند ، فشار روانی زیادی را متحمل شده و به سوی فاجعه ی قریب الوقوع گام برمی دارند . چنین شخصی در یک یا چند دام ویرانگر زیر خواهد افتاد ، کبر و غرور ، احساس تنهایی ، ماجراجویی  . یک رهبر یا مدیر در هر کدام از این دامها که گرفتار شود ، بهای سنگینی باید بابت آن خواهد پرداخت     این تصور که همه چیز با گذشت زمان ، پول یا شهرت بیشتر ، مقام بالاتر و ... درست خواهد شد . وجود شکاف های کوچک در شخصیت فرد ، اگر به حال خود رها شوند ، هیچ گاه شکاف های کوچک در شخصیت فرد ، اگر به حال خود رها شوند ، هیچ گاه پر نخواهد شد و به تدریج عمیق تر و مهلک تر خواهند شد . همواره شخصیت خود را زیر ذره بین بررسی کنید تا در این دام ها گرفتار نشوید . در خود نگاه کنید و ببینید آیا حرف و عمل تان یکی هست ؟ وقتی به همسر یا فرزند خود قولی می دهید ، خود را متعهد به انجام آن می دانید ؟ آیا کارمندان یا نزدیکان شما به قول شما اعتماد می کنند ؟ ü    باید شکاف های موجود در شخصیت خود را با تعمق در رفتار ، گفتار و افکارتان بیابید و سعی در رفع آنها داشته باشید . آیا نقطه ی ضعف اساسی در شخصیت شما وجود دارد ؟ ü    اولین گام جهت اصلاح نقایص و شکاف های شخصیت ، پذیرفتن اشتباهات و نقایص است . از کنار اشتباهات خود به سادگی گذشت نکنید . اگر موجب رنجش خاطر کسی شده اید ، حق کسی را پایمال کرده اید یا موجب یأس و سرخوردگی کسی شده اید از او معذرت خواهی کنید . گام بعد از جهت اصلاح خود تنظیم طرح و برنامه ای است که به شما کمک کند از تکرار خطاهای گذشته جلوگیری کنید . ü    احترام رهبران وقتی حفظ می شود و مردم به آنها اعتماد می کنند که مبانی اخلاقی آنها و تعهدات شان مورد تردید قرار نگیرد . آنها باید از شبهه ای به دور باشند . ü       قول دادن کار سختی نیست ، عمل کردن به آن مشکل است . ü    مردم از رهبرانی که به عهد خود وفا نمی کنند ، پیروی نمی کنند . تعهد در یک طیف وسیع قرار دارد ، در مقدار کار و کوشش که فرد در راه افزایش توانایی خود بکار می برد یا در از خودگذشتگی ای که در راه دیگران و همکاران خود انجام می دهد . ü       تا کنون دنیا ، رهبری را به خود ندیده است که تعهد ، وفای به عهد و احساس مسئولیت نداشته باشد . ü    تعهد ، وفای به عهد و احساس مسئولیت به یک فرد دارای شخصیت رهبری نیروی تازه ای می بخشد . چنین شخصی هر چه پیش می آید . بیماری ، فقر ، بلاهای آسمانی و ... فرد از هدف خویش دست نخواهد کشید .       تعهد برای هر فردی در شرایط مختلف معنای خاصی دارد : ü       برای یک بوکسور ، برخاستن به هنگام زمین خوردن .ü       برای یک دونده ی استقامت ، در نهایت تخلیه ی انرژی ، 15 کیلومتر دیگر دویدن . ü       برای یک سرباز ، رفتن روی تپه ای که پشت آن معلوم نیست . ü       برای یک ایثارگر ، به خاطر بهبود زندگی دیگران آسایش خود را زیر پا گذاشتن . ü       برای یک رهبر ، همه ی اینها و البته خیلی بیشتر از اینها !       موضع افراد نسبت به تعهد و وفای به عهد چهار نوع است : ü       آنهایی که هدفی ندارند ، پس تعهدی هم ندارند . ü       آنهایی که اعتماد به نفس ندارند و چون فکر می کنند که توان رسیدن به هدف خود را ندارند ، از قبول تعهد و مسئولیت می ترسند . ü    آنهایی که استقامت ندارند و به این ترتیب هدفی را تعیین و به سوی آن چند گامی هم بر می دارند اما در برخورد با مشکلات کنار می کشند . ü    آنهایی که سرسخت ، مصمم و با اراده هستند ، هدف را تعیین می کنند ، نسبت به رسیدن به آن وفادار می مانند و به قول هایی که داده اند عمل و بهای سنگین برای رسیدن به هدف خود را هم پرداخت می کنند . ü    اگر می خواهید جزو آن دسته از رهبرانی باشید که می توانند زندگی دیگران را متحول کنند و تغییر دهند ، به قلب خود نگاه کنید و ببینید که آیا واقعاً توانایی عمل به تعهدات خود را دارید ؟ واقعاً هر بار که قولی می دهید سعی می کنید به آن عمل کنید ؟ ü    زمانی که رهبری یا مدیریت گروه یا شرکتی را بر عهده می گیرید قطعاً با مخالفت ها و کارشکنی های زیادی مواجه خواهید شد ، تنها زمانی که قلباً به رسیدن به هدف خود متعهد باشید ، این محرک ( تعهد ) انگیزه ، شور و اشتیاق شما برای رسیدن به هدف را زنده نگه خواهد داشت . ü    برای تقویت حس تعهد و وفای به عهد در خود ابتدا میزان آن را در وجود خود بسنجید و بعد تلاش کنید از موضوعات کوچک شروع کرده و کم کم این حس را در خود تقویت کنید . اگر به کسی قول می دهید سر ساعت خاصی نزد او می روید ، هر طور شده خود را به رسیدن به این قرار متعهد کنید ، حتی اگر لازم باشد از خواب یا کار شخصی خود بگذرید ، اما به تعهد خود عمل کنید تا کم کم این صفت در شما رشد کند . ü    یکی از ورزشکاران مشهور بعد از شنیدن این جمله از مربی خود در اردوی ورزشی در دوران نوجوانی ، زندگی اش متحول شد و پس از آن پله های موفقیت را به سرعت بالا رفت . ü    (( بدانید اگر هنگام بازی تمام تلاش خود را نکنید و همه ی توان خود را بکار نگیرید ، یک نفر دیگر پیدا خواهد شد که این کار را انجام می دهد و بالاخره روزی فرا خواهد رسید که شما در بازی ، رو در روی هم قرار بگیرید و او از شما خواهد برد . ))  نظر شما چیست ؟ 
پنج شنبه 12/2/1387 - 14:29
آموزش و تحقيقات
لیاقت و شجاعت
 ü  کسی که شهامت لازم برای پای بندی و مقید بودن به هدف خود را دارد و هر سختی ای را برای رسیدن به آن تحمل می کند و پشتکار لازم برای تحمل هر نوع ناملایمی را دارد . می تواند تمام افکار خود را عملی کند و در حقیقت تفاوت زیادی بین فکر و عمل او وجود ندارد ، به دست گرفتن رهبری یک گروه یا شرکت برای این شخص ، یکی از ساده ترین کارهای دنیاست .  ü  اگر در ذهن خود ، گمان می کنید که شجاع نیستید ، برای خود وقتی در نظر بگیرید و این تعریف ضعیف کننده ، بازدارنده و محدودکننده را هر چه سریع تر از ذهن خود پاک کنید ، اولین کار لازم تلفیق است . مانند یک هنرپیشه نقشی را ایفا کنید که در تصورات خود دوست دارید باشید ، با شهامت و شجاعت زیاد .  ü    شجاعت پایه ی هرم صفات انسانی است ، زیرا این صفت تکیه گاه صفت های دیگر است .  ü    تعداد افرادی که جسارت و شهامت آن را داشته باشند که برای تغییر شرایط خود قدم بردارند ، کم است ، خیلی کم  ü  یکی از اصلی ترین موانع صفت شجاعت ، غرور است ، غرور برای شجاعت یک چاقوی دو لبه است . گاهی اوقات غرور موجب می شود فرد تاب و تحمل شکست خود را نداشته باشد و به این ترتیب از هر نوع ریسک پرهیز می کنند . زمانی که غرور تبدیل به شخصیت می شود ، فرد برای حفظ و ارتقای شخصیت خود ، دست به ریسک های لازم جهت پیشرفت خود می زد و عاقلانه و در موارد نیاز مخاطره می کند . هر کجا که پیشرفتی چشمگیر را در شرکت یا سازمانی می بینیم ، می توانیم مطمئن باشیم که رهبر آن سازمان از شجاعت بسیار بهره مند است ، زیرا چنین پیشرفتی مستلزم گرفتن تصمیم های شجاعانه است . در بسیاری از موارد رهبران کارآمد هیچ نوع وجه مشترکی با همدیگر ندارند ، اما یک صفت هست که در همه ی آنها وجود دارد : آنها از خطر کردن نمی ترسند و همگی شجاعند . شجاعت یعنی بهتر انجام دادن کارها ، نه سرهم کردن و ماست مالی کردن آنها !  ü  شجاعت به معنای احتیاط نکردن نیست . شجاعت یعنی انجام کاری که از آن می ترسیم . یعنی بیرون آمدن از فضای گنگ و رفتن به سوی قلمروهای جدید .  ü  رهبران بزرگ می دانند که با مردم چه طور برخورد کنند ، چه طور صحبت کنند و چه طور با آنها تا کنند و قدرت این را دارند که افراد را با یکدیگر سازگار کنند تا با همدلی بیشتر با یکدیگر کار کنند . در عین حال اگر لازم باشد ، موضع قاطع خود را نیز ، با تمامی مخالفت ها ابراز می کنند . رهبری که شجاع باشد ، موجب می شود پیروانش نسبت به فرامین او متعهد و غیرتمند شوند و اشخاص را وامی داردند تا عمل درست را انجام دهند . ترس دست و پای هر رهبری را می بندد و او را دیر یا زود از رهبری خلع خواهد کرد .  ü    از این که زندگی تان تمام شود ، نترسید . از این بترسید که زندگی را هیچ گاه آغاز نکرده باشید .  ü  ترس مانع انجام کارهای بزرگ است و بزرگ ترین فایده ی شجاعت و شهامت این است که درهای پیشرفت و افق های جدید را به روی شما می گشاید . شجاعت آینده ی بهتری برای شما می سازد . ترس و تردید را از خود دور کنید و از موقعیت های نادر زندگی استفاده کنید و با شهامت به سمت آینده حرکت کنید . هر بار که در برابر ترس مقاومت کنید ، شهامت و اعتماد به نفس تان تقویت می شود .  ü  برای تقویت شهامت خود باید کمی خطر کنید ، لازم نیست دست به کارهای محیرالعقول بزنید ، کارهایی که به شما اعتماد به نفس و شجاعت می بخشند ، ساده تر از این هستند که گمان می کنید .  ü  در برابر جمع سخن بگویید ، با چیزهایی که شما را می ترساند مقابله کنید ، مثلاً از تاریکی می ترسید ، چند ساعتی را در یک اتاق تاریک بگذرانید ، از بلندی می ترسید ، به استخر بروید و هر بار یک گام به سمت قسمت عمیق نزدیک تر شوید و ... ü  ممکن است در زندگی خود تاکنون گامی بلند برنداشته باشید ، با مشورت همسر و چند فرد با تجربه کاری را که تاکنون دلتان می خواسته اما از درگیر شدن با آن هراس داشته اید را سبک و سنگین کنید و در صورت معقول بودن ، با تمام قوا دست بکار شوید .  ü  انسان های با کفایت و لیاقت برای تلاش حد و مرزی نمی شناسند . هر قله ای را که فتح کنند ، اولین چیزی که به ذهن شان خطور می کند این است : قله ی بلندتر بعدی کجاست ؟  ü    همه ی انسانهای بالیاقت ، پیوسته در جستجوی راه هایی هستند که رشد کنند و به شخصیت خود ادامه دهند .  ü  کسانی که چگونگی کار را میدانند بیکار نمی مانند اما کسانی که چرایی کار را می دانند ، قطعا ً رهبر همان کار می شوند .  ü  کار خوب و با کیفیت ، تصادفی نیست ، اراده ی مصمم تلاش صادقانه و اجرای ماهرانه است که کار خوب را ثمر می دهد . اشخاصی که پیگیر هستند و برای رسیدن به هدف خود سماجت از خود نشان می دهند ، می توانند از به بار نشستن زحمات خود مطمئن باشند  ü  زمانی که میکل آنژ پرسیدند : (( چرا با وجود این که کسی تو را در این گوشه ی تاریک کلیسا نمی بیند با این همه دقت و پشتکار کار می کنی ؟ )) جواب داد : (( خدا که خواهد دید )) . ü  (( ولش کنید ، ببینیم چه پیش می آِد )) عبارتی است که کم تر رهبری از آن استفاده می کند . آنها هر روز باید کار مربوط به آن را تمام کنند .  ü  یادتان باشد ، شخصیت ما ، به معیارهایی بستگی دارد که در ذهن مان جا داده ایم . صادقانه بگویید ، آخرین باری که کاری را با تمام وجود خویش انجام دادید و کسی جز خود شما از آن خبر نداشت ، کی بود ؟  ü  رهبران خودب و با لیاقت فقط به عملکرد عالی خود اکتفا نمی کنند ، بلکه به همکاران و کارمندان خود نیز انگیزه می دهند . تکیه کردن به مهارت های خود کافی نیست ، رهبران کارآمد مهارت ، کفایت ، لیاقت و شجاعت را با هم در می آمیزند تا سازمان خود را به بالاترین سطح ترقی و تعالی برسانند .  ü    وقتی که پای انجام کار به میان می آید ، شما جزو کدام دسته از افراد زیر قرار می گیرید ؟  Ø      کسانی که می دانند چه کار بکنند . Ø      کسانی که خود ، کار را خلق می کنند . Ø      کسانی که میتوانند کاری خلق کنند که کارساز باشد . ü  شما جزو کدام دسته هستید ؟ اهل اجرای کار هستید ؟ اهل خلق کار جدید هستید ؟ مرد عبور از بحران و مشکلات هستید ؟ متفکرید و کارسازی می کنید ؟  ü  هیچ کس بدون هدف مشخص قادر به پیشرفت نیست . به اندازه ی کافی تحقیق و تفحص کنید تا برای بهبود مهارت های خود راه های مناسبی پیدا کنید و آن وقت در صورت لزوم برای گذر از این راه ها وقت و پول صرف کنید . اگر تاکنون با تمام وجود وقت خود را صرف کار خود نکرده اید ، اکنون دل به کار بدهید . از همین الان شروع کنید . بگردید ببینید چرا تا به حال کار خود را دوست نداشته اید ؟ آیا امیدی به پیشرفت نیست ؟ درآمدتان کافی نیست ؟ آیا ... ریشه ی مشکل را پیدا کنید و در صدد حل آن باشید .  ü  عملکرد خود را مرور کنید ، اگر عالی نیست ، عملکردتان را می توانید بی نتیجه فرض کنید . کار خوب از شما انتظار نمی رود . عملکرد شما باید عالی باشد . اگر کارها را سمبل می کنید ، هیچ وقت پیشرفت نخواهید کرد . از همین امروز از سمبل کاری دست بردارید .  ü  مرزهای اخلاقی خود را سعی کنید بشناسید و آنها را تعالی ببخشید . بی هدف و بی حوصله در جا نزنید و آب در هاون نکوبید ، کار خود را عالی ، با لیاقت و با شهامت به اتمام برسانید .  
پنج شنبه 12/2/1387 - 14:28
ازدواج و همسرداری
دعا برای القاء مهر خود در دل دیگران : هر کس بخواهد کسی را به دوستی خود مایل سازد، چندان که یکساعت بدون او شکیبایی و تحمل نتواند کرد این ایه را بخواند، به طعامی بدمد، و به او بخوراند.
«بسم الله الرحمن الرحیم ان لا تعلوا علی و اتونی مسلمین»
«به نام خداوند بخشنده مهربان، توصیه من این است که نسبت به من برتری جویی نکنید و به سوی من در آیید در حالی که تسلیم حق هستید.» (سوره نمل، آیه 30 و 31)
«لو لا ان ربطنا علی قلبها لتکون من المومنین»
«اگر دل او را به وسیله ایمان و امید محکم نکرده بودیم، تا در زمره اهل ایمان در آید.» (سوره قصص، ایه 10)
امام صادق (ع) فرموده است: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی برد!
1- در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل» (آل عمران ایه 171) پناه نمی برد.در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یاد شده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند، و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
2- در شگفتم برای کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» (سوره انبیاء آیه 87) پناه نمی برد. زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می بخشیم.» (سوره انبیاء آیه 88)
3- در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره غافر آیه 44) ... پناه نمی برد.
زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه 45)
4- در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیباییهای دنیاست چگونه به ذکر «ماشاءالله لا قوه الا بالله» پناه نمی برد، زیرا خداوند بعد از ذکر یاد شده فرموده است: «مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»
اهل سلوک گویند: به وقت خواب لازم است انسان مراقبتهای لازم را در مورد خود به کار گیرد، تا موهبتهای بزرگی که در همین خواب برای انبیاء و اولیاء حاصل می شده است، به او عنایت شود.این دستورات عبارتند از:
1- روی به قبله و روی دل به قبله
2- خواندن بسم الله الرحمن الرحیم
3- خواندن آیه مبارکه 110 از سوره مبارکه کهف (قل انما ...)
4- خواندن آیه مبارکه 285 از سوره مبارکه بقره (آمن الرسول...)
5- خواندن تسبیح حضرت زهرا (س)
6- خواندن «آیه الکرسی»
7- خواندن سوره مبارکه قل هو الله احد به مقدار سه یا یازده مرتبه
8- خواندن آیه مبارکه 147 از سوره مبارکه نساء (یفعل الله...) سه مرتبه
9- خواندن آیه مبارکه 18 از سوره مبارکه آل عمران (شهد الله...)
10- ذکر استغفار
هر کسی می خواهد از امر پنهانی آگاهی حاصل کند دو رکعت نماز به جا آورد، و در سجده آخر صد و پنجاه مرتبه بگوید: «یا فتاح» آن امر بر او ظاهر گردد. امام صادق (ع) فرموده است: برخی دعاهاست که اگر کسی خواندن آن را در وقت خود فراموش کند، سزاوار است آن را قضا نماید و آن این است که هر روز پس از بامداد ده بار دعاهای زیر خوانده شود:
«لا اله الاالله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد یحیی و یمیت و یمیت و یحیی و هو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شی قدیر»
«معبودی جز خدا نیست، تنهاست. شریکی ندارد. مالکیت و ستایش از آن اوست. زنده می کند و می میراند. می میراند و دوباره زنده می کند. زنده ای است که نمی میرد. تمام نیکیها به دست اوست و بر هر چیزی تواناست.
«اعوذ بالله السمیع العلیم»
«به خداوند شنوای دانا پناهنده می شوم.»
هر کس هفت روزر، روزی 25 مرتبه صبح و 25 مرتبه عصر دعای زیر را بخواند، در جلب محبت دیگران اثر عظیم دارد.
«بسم الله الرحمن الرحیم سخرلی فلان ابن فلان الحمدلله رب العالمین یا رقیب سخرلی قلبه الرحمان الرحیم یا ودود سخرلی فلان ابن فلان مالک یوم الدین یا رقیب سخرلی قلبه ایاک نعبد و ایاک نستعین یا ودود سخرلی فلان بن فلان اهدنا الصراط المستقیم یا رقیب سخرلی فلان بن فلان صراط الذین انعمت علیهم یا ودود سخرلی فلان بن فلان غیرالمغضوب علیهم یا رقیب سخرلی فلان بن فلان و لاالضالین یا ودود سخرلی فلان بن فلان».
 
پنج شنبه 12/2/1387 - 14:21
ادبی هنری
گزاری دانشجویان ایران - شیراز فرزند دكتر علی شریعتی گفت: علت این كه شریعتی در میان جوانان امروز هنوز زنده است، این است كه سؤالاتی كه او مطرح كرد، هنوز گریبان‌گیر ماست و هنوز می‌توان درباره آنها اندیشید. او به عنوان روشنفكر این پرسش‌ها را مطرح ساخته است كه «ما در كجای زمانه ایستاده‌ایم» و «مذهب، آری؛ اما كدام مذهب؟» به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دكتر سوسن شریعتی كه در میان دانشجویان دانشگاه شیراز سخن می‌گفت، افزود: شریعتی روشنفكری مذهبی را پروژه‌ای نیمه‌ تمام می‌دانست و آن را در دوران بلوغ خود قلمداد می‌كرد. دوران بلوغ دورانی است توام با تشتت، هیجان و نیمه تمام بودن. امروز نیز همچنان می‌پرسیم تا كجا از این مرحله بلوغ گذر كرده‌ایم؟ وی ادامه داد: اگر روشن‌فكری دینی نتواند از این بلوغ به درستی بگذرد، دو راه بیشتر ندارد: اول، خودكشی، كه در اینجا یعنی دل یك دله كردن و از زیست دوگانه در میان دین و روشنفكری خارج شدن و یكی را تماما برگرفتن و دیگری را تمام واگذاشتن. دوم، تبدیل شدن به یك فونكسیون و فعال ساده اجتماعی و وا نهادن نقش مدل و الگوسازی برای انسان فردا. اما شریعتی راه سومی را پیشنهاد می‌كند و آن بازسازی بنیادی دستگاه نظر و تعریف مجدد مؤلفه‌های هستی است كه از جمله آنها اجتماع و دین است. فرزند دكتر شریعتی شناسایی آسیب‌های حوزه دین و اجتماع و شناسایی پارادكسهایی چون شرق و غرب، دین و دنیا، و سنت و مدرنیته را پیش نیاز آن راه سوم دانست و افزود: روشنفكری از روز اول ادعایش این بوده است كه می‌توان این پارادكسها را آشتی داد. وی در ادامه گفت: از دو وجه به پروژه شریعتی انتقاد می‌شود؛ برخی شریعتی را متهم می‌كنند كه از دین صرفا به عنوان ابزاری برای بسیج توده‌ها استفاده می‌كرد و خود اعتقادی به آن نداشت و گروهی دیگر معتقدند شریعتی بار دیگر دین و سنت را به حوزه اجتماع كشاند و جامعه را دچار بوبولیسم مذهبی كرد و عاملی شد برای رشد بنیادگرایی دینی یا اسلامی. این استاد دانشگاه در پاسخ به این انتقادها، پروژه شریعتی را هم در چشم‌انداز و هم در روش با بنیادگرایی متفاوت دانست و گفت: بنیادگرایی مذهبی دست به نقد وجدان مذهبی جامعه نمی‌زند و همان را كه هست، ابزاری برای عمل و قدرت می‌كند. اما شریعتی نخستین كاری كه كرد، نقد وجدان مذهبی و سنت دینی بود. سوسن شریعتی با تاكید بر این كه مخاطب شریعتی انسانی است كه در پارادكسهایی چون دینداری و قرن بیستمی، سنتی و مدرن، شرقی و غربی است، خاطرنشان كرد: این انسان از یك سو با بحرانهای جهان غرب آشناست و نمی‌تواند آن را تماما بپذیرد و از سوی دیگر جهان سنت نیز نمی‌تواند او را ارضا كند. وی در ادامه گفت: شریعتی برای این كه چنین انسانی را به دینداری دعوت كند، دست به بازتعریف مؤلفه‌ها و مفاهیم دینی زد و از جمله در بازخوانی قصه خلقت، انسان را نه چون فرهنگ مسیحیت، گناهكار و توبه‌كار، ‌بلكه همدست و همداستان خدا نامید. او انسان را چنان می‌بیند كه حتا جرات نه گفتن به خداوند را هم دارد و اراده‌ای است مستقل و مدام در كشف و شهود است. شریعتی اخلاق چنین انسانی را اخلاق ستیز می‌دانست؛ نه پرهیز. یعنی چنین انسانی در برابر امر نو، آن را می‌شناسد و نقد می‌كند؛ نه این كه از نزدیك شدن به آن خودداری كند. فرزند علی شریعتی در تشریح این دیدگاه گفت: شریعتی به تجربه دینی فردیت و آن را رهایی می‌بخشد. یعنی اگر تا دیروز این ارث و مرده ریگی بود كه از سنت و خانواده و پدران به من می‌رسید، امروز شما به عنوان فردی مدرن و مستقل و خودكفا دارای این مكان هستید كه خود درباره دین تصمیم بگیرید. وی این نگاه شریعتی را نوعی معنویت آزاد و خودگردان خواند و انتقادهای شریعتی به نهادهای رسمی دینی و متولی دین را نیز ناشی از همین نگاه دانست و پیامد این نگاه را دموكراتیزه كردن پرسش از دین قلمداد كرد. این محقق و پژوهشگر كار دیگر دكتر شریعتی را تبدیل اسطوره‌ها به چهره‌های تاریخی خواند و گفت: شریعتی آنها را چنان تعریف كرد كه نه چنان از ما دور شوند كه دسترسی و الگوپذیری از آنها ناممكن گردد و نه چنان نزدیك كه دیگر بی‌فایده باشند؛ بلكه آنها را در جایی قرار داد كه انسان عادی بتواند با الگوپذیری از آنان خود را اعتلا دهد. سوسن شریعتی یكی دیگر از پیامدهای معنویت آزاد و خودگردان را تغییر نسبت آدمی با سنت و قدرت دانست و افزود: فردی كه از چنین معنویتی برخوردار است در نگاه به سنت آن را نقد می‌كند و آن دسته از مؤلفه‌های دیروز را كه به كار می‌آید، گزینش می‌كند و زمانی هم كه در مقابل قدرت قرار می‌گیرد، قدرت «نه» گفتن دارد. زیرا، چنین انسانی دیگر رعیت نیست و به قول امروزی‌ها شهروند است. وی ادامه داد: چنین انسانی وقتی در مقابل غرب هم قرار می‌گیرد، از آن نمی‌ترسد، بلكه آن را مورد نقد قرار می‌دهد. فرزند دكتر شریعتی تاكید كرد: از نظر شریعتی وجه دیگر غرب‌زدگی شرق‌زدگی است و شرق‌زدگی همانقدر خطرناك است كه غرب‌زدگی. وی در پایان با انتقاد از كسانی كه مدام از عبور از این و آن سخن می‌گویند، گفت: ما غیر از عبور كار دیگری نیز باید بكنیم و آن مرور است. باید برگردیم و مرور كنیم و بدون آن كه در سودای جست زدن و دور زدن باشیم، آگاهانه عبور كنیم. حبیب‌الله پیمان نیز در این مراسم، به بازخوانی نسبت اندیشه‌های شریعتی با دموكراسی و آزادی پرداخت و گفت: ما در برخورد با هر تفكری باید اندیشه‌های فرازمانی و فرامكانی او را از اندیشه‌های مربوط به زمانه‌اش جدا كنیم تا به خطای داوری دچار نشویم. وی با اشاره به كتابهایی چون «امت و امامت»، اندیشه‌های شریعتی را درباره دموكراسی متعهد، اندیشه‌هایی دانست كه پس از تجربه‌های ناموفق كشورهای تازه استقلال یافته آن زمان در تحقق دموكراسی در میان اكثر نخبگان آن روز مطرح بوده است. پیمان افزود: نمی‌توان گفته‌ها و نوشته‌های فراوان شریعتی را در ستایش آزادی و تقبیح تحمیل كردن اندیشه‌ها و حتا آموزه‌های ولای اخلاقی به انسان را نادیده گرفت و فقط با نگاه به نوشته‌هایی مثل امت و امامت او را مخالف دموكراسی و آزادی خواند. وی ادامه داد: نقد شریعتی بر دموكراسی و سوسیالیزم موجود بوده است؛ نه ایده دموكراسی و سكولاریزم. به اعتقاد او، در جامعه‌ای كه زیرساختهای مدرن شكل نگرفته است، حتا اگر دموكراسی حاكم شود، كسانی كه به منابع مالی و قدرت متكی هستند، حتا اگر فاسد باشند، به حكومت می‌رسند،؛ چنان كه در كشورهای تازه استقلال یافته چنین شد.او تعریف شریعتی از سیاست را نه مدیریت، كه تربیت دانست و گفت: شریعتی چنین اندیشه‌ای را از امامت گرفته است. پیمان در پایان اظهار داشت:‌ اندیشه دموكراسی متعهد، هر چند در عمل شكست خورد، شریعتی در زمانه خود متاثر از اندیشه‌ها و مؤلفه‌های زمان در ارایه این تئوری كاری روشنفكرانه كرده است و نباید از این جهت به او خورده گرفت. انتهای پیام
پنج شنبه 12/2/1387 - 14:20
ادبی هنری
/ سمینار شریعتی ؛عرفی گرایی،پسافقاهتی/
دكتر عباس منوچهری :
" شریعتی ", عرفان, برابری و آزادی را مكمل یكدیگر می‌‏داند
تهران- خبرگزاری كار ایران
"شریعتی" در تقدم شناخت و شعور، معتقدست این شناخت است كه موجب شعور می شود.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و اندیشه ایلنا, در بزرگداشت "دكتر علی شریعتی" كه به مناسبت بیست و هشتمین سالگرد شهادت ایشان در دانشكده ادبیات دانشگاه تهران برگزار شد," دكتر عباس منوچهری" با عنوان "ایمان انقلابی و عرفان مدنی" گفت: در چهارچوب نظری, فهم "شریعتی" از دین, متون مقدس و میراث و غیره مطرح است و در زمان خود "شریعتی" , بحث ایمان با انقلاب, ضرورت مبارزه با وضع موجود و ارائه تعبیری از دین در مقابل تعابیر دیگری كه مدعی رهایی بخش هستند و ارائه تعابیر دیگری كه فهم خود را از دین شامل می‌‏شود.حال باید دید فاصله تاریخی كه میان ما و متن "شریعتی" وجود دارد, خود بخود تفاوتی را در فهم ما ایجاد می كند. زیرا هر مخاطبی در هر زمینه مقید به یك سری از پیش فرض‌‏هاست.
وی افزود: باید گفت, فهم خاصی از جهان, عمل خاص خود را نیز به دنبال دارد.هر فهم و تفسیری مقید به شرایط زمانی و تاریخی و پیش فهم‌‏های آن زمانه است. ما موجوداتی زمانی و زبانی هستیم، فكر كردن و فهم ما از مسائل بالطبع در برگیرندگی زبان است كه در زمان خاصی صورت می گیرد .
دكتر منوچهری در ادامه اظهارداشت‌‏: "ریكور"، تمایز میان گفتار و نوشتار قائل است. او معتقدست فهم فقط فهم دیگری نیست. بلكه ساختار در دنیا بودن ماست. ترسیم ممكنات خاص وجودی ما در دل شرایطی است كه خود را در آن می یابیم . به این معنا كه این مواجهه تبلیغاتی دارد كه حتی خودشناسی را نیز شامل می ‌‏شود. آنچه كه در این ارتباط مهم است, ضرورت گفتگو است."شریعتی" رابطه‌‏ای را كه عده ای میان عقل و عشق قائل می شوند را قائل نیست.
وی تصریح كرد:در تعبیر معروف "شریعتی"، با عنوان, عرفان, برابری و آزادی. در واقع سه چیز با هم مطرح می‌‏شود, آزادی در تفكر مدرن لیبرال آمریكا و در بحث اگزیستانسیالیستی وجود دارد, برابری نیز مقوله تفكر سوسیالیستی است.عرفان نیز در سنت فكری ایرانیان به صورت خاصی مطرح است , "شریعتی"، این سه را در واقع مكمل هم می داند.این آشتی و وحدت میان این سه، از گزاره های اصلی است كه "شریعتی" بر آن تاكید دارد. در كنار این‌‏ها "شریعتی" اصطلاح عرفان سازنده را نیز عنوان می كند.
دكتر منوچهری در ادامه گفت : به نظر من در یك دهه اخیر با نقد ایدئولوژی بودن آرای "شریعتی" كه مطرح شده است,‌‏مواجه نمی شویم, "شریعتی"میان عرفان و فهم نیز ارتباط برقرار می كند.ما باید به رابطه فهم و كاربردش و از آن طرف، ارتباطی كه "شریعتی" میان عرفان و فهم برقرار می كند و نیز كاربرد عرفان از نظر فهم در زندگی و شیوه چگونه زیستن (حكمت علمی) توجه كرد. بنابراین "شریعتی" را در متن و نوشتار باید جست و در اینجا متن است كه اصالت دارد و ما با گفتار مواجه نیستیم, ارتباطی كه "شریعتی" میان مقوله عرفان و رابطه میان آدم ها برقرار می كند نیز مهم است .میان شعور و شناخت، تقدم و تاخری برقرار است. یعنی آدمی باید شعوری داشته باشد تا به شناخت برسد. ولی "شریعتی" این را متفاوت می داند و معتقدست شناخت است كه موجب شعور می شود.
وی در پایان اظهارداشت:" شریعتی" فهم از خود ( خود آگاهی) را مستلزم ارتباط با دیگری می داند كه ارتباط را در عرصه عمومی و مدنی جستجو می كند. در اینجا باید گفت‌‏ اگر فهم با عرفان عجین است و از طرف دیگر فهم منوط به ارتباط با دیگری در عرصه عمومی است, پس ما در آرای "شریعتی", قرائتی با عنوان عرفان مدنی را می یابیم كه به عنوان یك فهم جنبه های مدنی خاص خود را می یابد.
پنج شنبه 12/2/1387 - 14:18
ادبی هنری
 دكتر سارا شریعتی در آستانه‌ی 29 خردادماه، سالروز شهادت دكتر علی شریعتی، به نقد و بررسی این موضوع پرداخت كه چرا گفتمان شریعتی آكادمیك نشد. وی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در این‌باره اظهار داشت: دلایل وارد نشدن گفتمان شریعتی به آكادمی‌ها را در سه حوزه می‌توان بررسی كرد؛ ابتدا می‌توانیم از خود دانشگاه شروع كنیم و موقعیت و نقشی كه دانشگاه در كشور ما داشت و دارد و اینكه تا چه حد در عرصه عمومی نقش آفرین بوده و در تحولات فكری و اجتماعی تاثیرگذار بوده است، یا اینكه از جامعه شناسی آغاز كنیم كه چه ارتباطی با عرصه عمومی برقرار كرده است و چقدر در جنبش‌های اجتماعی تاثیرگذار بوده است، و سوم اینكه از شریعتی شروع كنیم و ببینیم كه در تقابل و تضادی كه بین دانشگاه و جامعه یا جامعه شناسی و جامعه بود، چرا جامعه را انتخاب كرد و درنتیجه حاشیه نشین دانشگاه شد؟ یا اینكه این حاشیه نشینی، انتخاب نبود. سارا شریعتی افزود: این بحث فقط در مورد شریعتی مطرح نیست و در مورد خیلی از اندیشمندان جامعه شناسی مطرح می‌شود كه تحت عنوان جامعه شناسی حاشیه نشینی بیان می‌شود. وی دلایل این حاشیه نشینی را مختلف ارزیابی و بیان كرد كه گاه این حاشیه نشینی بنا به دلایل خاص اعتقادی است و گاهی به دلیل ناتوانی آكادمی‌ها در جذب روشنفكران جامعه‌ی خود. این مدرس جامعه شناسی دانشگاه بیان كرد: شریعتی نیز در عین دانشگاهی بودن، به دلیل جدایی دانشگاه از جنبش اجتماعی در قبل از انقلاب، خود حاشیه نشینی را انتخاب كرد. وی گفت: شریعتی معتقد است كه حركت و جنبش همیشه در نهضت وجود دارد، و به محض اینكه نهادینه می‌شود، جامعه شناس به كارشناس تبدیل و حقوق بگیر می‌شود، كم كم به نهاد تبدیل می‌شود و از حالت دینامیك و پویای خودش می‌افتد. او همیشه از جریان نهضت دفاع می‌كرد. سارا شریعتی معتقد است: علی شریعتی كسی است كه جامعه شناسی را به ایران معرفی كرد و آشنایی ما با اندیشه‌های كسانی مانند ماركس، وبر، دوركیم و... عمدتا از دریچه شریعتی بوده است. وی در ادامه می‌گوید كه برخی از نقادان جامعه شناسی شریعتی، آن را ایدیولوژیك دانستند و برخی اتوپیك و آرمانی و البته بعضی هم به كلی، شریعتی را با جامعه شناسی ناآشنا می‌دانند. او اشاره كرد كه تصویر شریعتی به عنوان جامعه شناس در جامعه ما شناخته شده نیست و چهره غالب شریعتی همان معلم انقلاب و ایدیولوگ است، و بیشتر با سیاست و جنبش انقلابی پیوند دارد. دختر دكتر شریعتی گفت: شریعتی جامعه شناسی را در فرانسه می‌آموزد؛ درنتیجه ویژگی های جامعه شناسی او كاملا متاثر از جامعه شناسی فرانسه است. جامعه شناسی فرانسه در آغاز یك جامعه شناسی كلان بود كه به پیدا كردن قوانین كلی برای تاریخ و حركت جامعه می‌پردازد و درواقع آلترناتیوهای اجتماعی ارایه می‌دهد؛ مانند دوركیم كه قضیه اخلاق مدنی را مطرح می‌كند و یا اگوست كنت كه دین بشریت را. این استاد دانشگاه، جامعه شناسی در ایران را تحت تاثیر جامعه شناسی آمریكا (آنگل‌ساكسونی) می‌داند كه متاثر از سنت آلمانی در آن بین امر ارزشی و امر واقع، جدایی بدیهی وجود دارد و بحث وبر در آن پذیرفته شده است. این دیدگاه را بر خلاف دیدگاه شریعتی می‌داند كه به امر واقع بسنده نمی‌كند و به ارزشی معطوف به عمل اعتقاد دارد و این تفاوت دیدگاه است كه موجب می‌شود نقادان جامعه شناسی شریعتی را ایدیولوژیك بدانند. وی در ادامه گفت: وقتی به تاریخچه جامعه شناسی نگاه می‌كنیم، می‌بینیم بحث، بحث قدیمی است. مخصوصا در جامعه شناسی آلمان ماكس وبر اولین بار این بحث را مطرح كرد كه جامعه شناسی نباید به عمل معطوف باشد و ما نباید سیاست اجتماعی بدهیم. سارا شریعتی نتیجه این نظریه وبر را این دانست كه در دهه 60 و 70 دانشجویان جامعه شناسی، جامعه شناسی را زیر سؤال بردند و گفتند اصلا جامعه شناسی به چه درد می‌خورد؟ و این تفكر، جامعه شناسی را به ایدئولوژی مشروعیت بخش وضع موجود تبدیل می‌كند و از گرایش انتقادی خودش كاملا دور كرده، جامعه شناسی را كاملا ناكارآمد كرد. وی در این باب گفت: در سالهای 60 و 70 متوجه شدند كه در جامعه خیلی اتفاقات در حال وقوع است. جنبشهای اجتماعی مسائل زن و مرد، همچنین جنبش جهانی علیه جنگ (در جنگ ویتنام) و نیز جنبش برای محیط زیست و در عین حال جامعه شناسی، بی‌خبر است و آكادمی كار خودش را می‌كند؛ در حالی كه در جامعه انقلاب می‌شود. در آن روز بین جامعه شناسی و تحولات اجتماعی واقعا شكاف افتاده بود و به همین دلیل است كه فكر می‌كنم شریعتی آگاهانه این حاشیه نشینی را انتخاب می‌كند. سارا شریعتی در ادامه تاكید كرد: فكر می‌كنم وقت آن رسیده كه تفكیك بین مسائل اجتماعی و علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی (این تفكیك كه وبر مطرح كرد) را بدیهی نگیریم و شریعتی نیز درواقع همین كار را كرد، لذا جامعه شناسی را در خارج از دانشگاه پروراند. او درباره آنان كه جامعه شناسی علی شریعتی را كلان ارزیابی می‌كنند، گفت: رویكرد غیر ارزشی آلمانی و جامعه‌شناسی كمی آمریكایی جامعه‌شناسی را عملا در صحنه‌ی جامعه ناكارآمد می‌كند و جامعه‌شناس را به كارشناس نهادها و نظم اجتماعی تقلیل می‌دهد. شریعتی شاید به این حساسیت دووركیم تعلق خاطر دارد و اینكه دوركیم می‌گوید اگر جامعه شناسی هدفش پرداختن به دغدغه‌های نظری باشد، نباید یك ساعت هم وقت صرف آن كرد، و جامعه شناسی شریعتی جامعه نگاری نیست و جامعه شناسی معطوف به عمل است و نزدیك به جامعه شناسی انتقادی است. دختر شریعتی اساس جامعه شناسی پدرش را تحولات و تغییرات اجتماعی می‌داند؛ همچنان كه در حوزه سیاست هم همینگونه است. وی خاطر نشان می‌كند كه روشنفكر، وجدان منتقد و آگاه جامعه است و حاكم بودن تفكر جامعه شناسی آمریكایی بر آكادمی ایران و ناكارآمد بودن جامعه شناسی را از مسائل جدی مطرح برای روشنفكران می‌داند و اینكه در این دوران روشنفكران به دنبال یك رویكرد معطوف به هدف ارزشمند بوده‌اند. سارا شریعتی در توضیح وجه آرمان گرایی شریعتی گفت: هم می‌توان از تاثیر جامعه شناسی فرانسه صحبت كرد؛ یعنی دوركیم، و جنبش اتوپیسم و آرمان گرایی و هم از این منظر كه در متن جامعه شناسی درآغاز امر استعلایی وجود دارد مانند سن سیمون كه از مسیحت جدید صحبت می‌كندو دوركیم از اخلاق مدنی صحبت می‌كند؛ یعنی یك اخلاق الترناتیو و اغلب جامعه شناسان در آغاز فعالیتشان به آلترناتیوسازی، یعنی یك وجه اتوپیك می‌پردازند و وقتی ما عمیق نگاه می‌كنیم می‌بینیم كه این بحث بسیار در جامعه شناسی قدیمی وجود داشته و فقط درباره شریعتی مطرح نیست. وی همچنین گفت: در دو دوره در جامعه شناسی و علم و مباحث علمی ارتودكسی وجود ندارد كه شما بگویید هر كسی به این معیارها خورد، عالم است؛ وگرنه عالم نیست. این علم هم مثل علوم دیگر تحت تاثیر پارادیسم‌های دوره خودش است. اگر امروز نظریه بازتابش غالب است، یك دوره پوزیتسویسم حاكم بود و یك دوره جامعه شناسی انتقادی. سارا شریعتی در پاسخ به اینكه چگونه می‌توان شریعتی را به دانشگاه برگرداند، اظهار داشت: راه ورود شریعتی را به حوزه دانشگاه از طریق استخراج و تصفیه می‌دانم و تلاش ما این است كه از این راه بتوانیم تصویر شریعتی جامعه شناس را نیز ارایه دهیم. شریعتی گفت: این اقبال نهادها و اقشار مختلف و گاهی متضاد كه اخیرا بر شریعتی دارند، ناشی از گستردگی گفتار و كتابهای شریعتی است. از طرفی از اینكه شریعتی در تمام اقشار جامعه هست، خوشحالم، ولی آن را مشكل هم می‌دانم. وی از پدرش نقل قول كرد كه آدمی كه همه دوستش داشته باشند و هیچ كس با او مخالف نیست، فقط به درد پیش نمازی می‌خورد و به هیچ درد دیگر نمی‌خورد. دكتر سارا شریعتی در پایان گفت: شاید چنین مشكلی در مورد شریعتی هم حادث شده است و طرفداران متعدد و متكثر، حتا با تفكرات مقابل هم و مخالف هم، از شریعتی حرف می‌زنند، ولی من فكر می‌كنم وقت آن رسیده است كه همچنان‌كه یك عده پس از به وجود آمدن یك عده پس از ماركس اروپایی و ماركس روسی و قرائت‌های مختلف از ماركس ارایه دادند، آمدند و بازخوانی كردند و این فرایند استخراج و تصفیه انجام گرفت، ما هم در مورد شریعتی باید این كار را انجام دهیم و در اصل، راه حلش پاكسازی طرفداران نیست؛ راه حلش همان است كه در مورد ماركس انجام گرفت؛ یعنی دو جریان و هر گرایش با آن هدفی كه در مورد شریعتی دارد، باید بازخوانی مجدد كند. با همان دیالكتیك عرضه و تقاضای اجتماعی تصویر و تصویرهای جدید از شریعتی شكل خواهد گرفت. انتهای پیام
پنج شنبه 12/2/1387 - 14:6
دانستنی های علمی
در روزهای آخر عمر مبارك پیامبر اكرم صلوات الله ، ایشان به مسجد آمدند و اعلام داشتند هر كسی حقی بر من
در روزهای آخر عمر مبارك پیامبر اكرم صلوات الله ، ایشان به مسجد آمدند و اعلام داشتند هر كسی حقی بر من دارد آن را مطالبه كند ، چون دادن حق به صاحب آن در دنیا آسانتر از ادای آن در آخرت است. شخصی به نام "سوادة بن قیس" از جای برخاست و عرض كرد .
پنج شنبه 5/2/1387 - 0:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته