خانواده
اگر تمام عالم را جست و جو کنی، دوستی همچون امام عصر علیه السّلام نمی یابی
که:
هرچند به یادش نباشی، تو را از یاد نبرد؛
هرچند او را رها کنی، تو را رها نکند؛
هرچند بر او جفا کنی، از عطا دریغ نورزد؛
هرچند در حقش دعا نکنی، به درگاه خداوند برایت دعا می کند؛
هرچند از او گریزان باشی، از تو روی برنگرداند؛
هرچند موجبات رنجش او را فراهم کنی، رنجوری تو را برنتابد؛
هرچند به او سربلندی نیفزایی، او سبب افتخار و بزرگی تو باشد؛
اگر از حال او بی خبر باشی، از احوال تو بی خبر نماند؛
اگر تو حضور او را درک نکنی، همیشه و هز جا همراه تو باشد؛
اگر از ارتباط با وی خودداری کنی، خود به تو پیغام دهد؛
اگر از او دفاع نکنی، تو را بی پناه مگذارد؛
اگر هزاران مرتبه قلبش را شکسته باشی، باز عذرت را بپذیرد؛
اگر بارها زیاد نقض میثاق کرده باشی، راه بازگشت به سویت نبندد؛
اگر تو او را دوست نداری، او تو را دوست داشته باشد؛
اگر تو امانت داری شایسته برایش نباشی، او امین و راز نگهدار تو باشد؛
اگر تو او را یاری نرسانی، او پشتیبان و یاور تو باشد؛
اگر کوچک ترین خدمتش را به رخش کشی، بزرگ ترین لطفش را به رویت نیاورد؛
اگر تو حریمش را پاس نداشتی، او تو را حمایت و محافظت کند؛
اگر تو او را طرد کنی، او پناه گاه امن تو باشد؛
اگر سهم او را از مالت نپردازی، باز هم روزی خویش را مدیون او باشی؛
اگر تو فرزندی خطاکار و سر به هوا گشتی، او پدری بزرگوار و شفیق باقی بماند؛
اگر تو او را در سختی ها تنها گذاشتی، او در تنگنا ها و شداید، رهایی بخش تو
باشد؛
... و این ها همه در حالی است که هیچ نیازی به تو ندارد و به عکس، تو سراپا نیاز و
احتیاج به اویی!!!!!!
امام عسگری (ع) شرط رهایی از هلاکت و گمراهی در زمان غیبت فرزندشون رو دو چیز دونستن :
یکی ثبات بر امامت آن بزرگوار،
و دیگری دعای بر تعجیل فرج ،
که البته عملی شدن هر دوی اینها بسته به توفیق الهی است.
منبع : http://www.amamreza110.blogfa.com/post-71.aspx
پنج شنبه 28/3/1388 - 14:48
خانواده
دیگر بس است، این درد طاقت سوز هجران.
جانا! تا به کی در پشت پنجره انتظار، رؤیای آمدنت را به نظاره بنشینیم؟
ای در کنج زندان غیبت همچنان محبوس!
و ای گناه ما، میله های زندان تو!
هزار و اندیست که چشم به راهان قدومت، بر لب فغان دارند و بر جگر خراش.
هزار و اندیست که دلهای منتظران، در تمنای وصالت، در جان آه می پرورند ودر سینه داغ.
عمری است که در کوچه سار انتظار سرگردان وحیرانیم.
تو را چه می شود، اگرشب سرد و فسرده فراقمان را به صبح دل انگیز وصالت آذین بندی؟
چگونه است، که این همه طلب و تمنا گره از کارفرو بسته ما نمی گشاید؟ بگو چه چاره کنیم؟
آیا نه وقت آن رسیده که نقاب از چهره برگیری و بازار حسن فروشان جهان را به یکباره رونق ببری؟!
آری!
... اینک همسفر با قافله منتظران، دست انابت به امید اجابت به درگاه حق "جل و علا" برمی داریم و خدای را به تضرع و زاری می خوانیم که:
بار الها!
نسیم ظهور دولت حجتت را به لطف و کرمت بر ما بوزان!
تمام مشکل بشر این است که خیال می کند:
ظهور یکی از راههای نجاتش است!
.
.
.
.
و حال آنکه:
ظهور "تنها راه نجات" است.
مهربانا! عزیزا! یوسفا! صدیقا! بیا که بی تو ، هستی سخت خاموش است .تو فریاد العطش منی .عطشی نه تقلیدی و تلقینی که برخاسته از بنیان هایی به بلندای همه ی تاریخ و برگرفته از طراوتی به زلالی همه فطرت ها. عزیزا ! دیر به یادت افتادیم ، می دانم . هنوز هم در بسیاری از جاهای این مرزو بوم ، رنگی از تو نیست . هیچ عذر ی نیست و هیچ دست آویزی نداریم ،بنا داریم لااقل فصلی با تو باشیم .آیا امیدی وصلی هست ؟ مهدی جان ! خفاشان دنیا را بی تو میخواهند و برای نیامدنت همه ی خوبی ها را به اسارت برده اند.
خورشید من برآی که وقت دمیدن است .
همه شب صورت خود را به خدا خواهم کرد
از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد
تاکه جان دارم و بر سینه نفس می آید
بر تو و عشق تو ای دوست وفا خواهم کرد
ویـرانه نه آنـسـت كـه جـمـشید بـنـا كـرد ... ویـرانه نه آنست كه فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست كه هر جمعه به شوقت ... صد بار بنا گشت ودگر بار فرو ریخت
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و شیعته و المستشهدین بین یدیه
منبع : http://www.amamreza110.blogfa.com/post-73.aspx
پنج شنبه 28/3/1388 - 14:47
دانستنی های علمی
پنج شنبه 28/3/1388 - 14:46
دانستنی های علمی
پنج شنبه 28/3/1388 - 14:44
دانستنی های علمی
پنج شنبه 28/3/1388 - 14:43
شهدا و دفاع مقدس
برادران! این راه بی بازگشت است
![](https://i37.tinypic.com/2nh2ebn.jpg)
شیرینی فتح خرمشهر در دلش موج میزد که خبر حمله اسرائیل به لبنان کامش را تلخ کرد .
یک ماه هم از فتح خرمشهر نمیگذشت ؛ عراق از ایران عقب کشید و اسرائیل به جنوب لبنان حمله کرد ! هیچ کس به دنبال چراییاش نگشت ! به دنبال اینکه چرا بعد از پیروزی ایران در خرمشهر به لبنان حمله شد ؟!
* * *
لبنان یاری خواست ، از همه کشورهای اسلامی منطقه تنها ایران دست یاری دراز کرد ... او را انتخاب کردند ، شیرینی یک شوق عجیب در دلش موج میزد ، شیرینی جهاد با شقیترین مردم ... یادش بود که از خدا خواسته بود به دست اسرائیلیها و در راه حق شهید شود ... به این فکر میکرد که حالا جهاد ما وارد یک فاز جهانی شدهاست ...
* * *
میکروفن را به دست گرفت ؛ مثل همیشه پرصلابت ، استوار و حماسی به نیروهایش گفت : « برادران ! این راه ، راهی بیبازگشت است ! اگر شهید شویم حتی جسدهایمان هم بازنمیگردد ! تصمیم خود را بگیرید ... ».
همه وصیتنامههایشان را از جیب لباس خاکیهایشان بیرون کشیدند و بالا گرفتند ؛ اشک در چشمان او حلقه زد ...
* * *
4 نفر بودند ، او ، همرزمش تقی رستگار ، کاظم آقای خبرنگار و سیدمحسن موسوی کاردار سفارت ایران در لبنان ... میخواهند از مرز سوریه وارد لبنان شوند ؛ سیدعباس موسوی رهبر نیروهای لبنان استخاره میگیرد به او میگوید ، بد آمده است ، اما او اصرار به رفتن میکند ... !
* * *
به شمال لبنان میرسند ، به برباره ، به ایستگاه ایست و بازرسی فالانژهای مسیحی به فرماندهی سمیر جعجع ـ یاران شفیق اسرائیل در خاک لبنان ـ اتومبیلشان متوقف میشود ... دقایقی بعد رادیو اسرائیل اعلام میکند : ژنرال احمد متوسلیان طراح عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس در پست بازرسی برباره به اسارت گرفته شد ! او را خوب میشناختند ! مغز متفکر و فرماندة نیروهایی که عراق را به خاک سیاه نشاندند و خرمشهر را پس گرفتند ، انگار همه چیز حساب شدهبود ... !
* * *
و حالا 26 سال است که دیگر هیچ کس خبری از آن 4 نفر ندارد ... آنهایی که خیلی چیزها میدانند ، یا حرف نمیزنند یا اگر هم میزنند ضد و نقیض ! یکی میگوید : « کشته شدهاند ! » آن یکی : « زندهاند ، فقط یکی کشته شده » دیگری : « اجسادشان زیر درختان اوکالیپتوس است » ـ : « نه جسدها را انتقال دادهاند ... ! »
* * *
تیرماه 87 : در خبرها آمده لبنانیها در حال مذاکره با ارتش اسرائیل برای مبادلة اسرای لبنانی هستند . در این مذاکرات قرار بر این شد ، اسرائیل گزارشی (!) از سرنوشت 4 دیپلمات ایرانی ارائه دهد !
* * *
ـ رائد حالا برای خودش مردی شدهاست ، پسر سیدمحسن موسوی را میگویم .
ـ پدر حاج احمد چند هفتة پیش با چشمانی لبریز از انتظار ، بدون بوی پیراهنی از یوسفش به مقصد خدا سفر کرد .
ـ سمیر جعجع آزاد شده و در خیابانهای بیروت فلافل لبنانی میخورد ! . . . .
و هنوز هیچ کس نمیداند حقیقت سرنوشت آنها در این راه بیبازگشت چه بودهاست ...
اللهُم فَکَّ کُل اسیر
چهارشنبه 27/3/1388 - 19:6
سياست
چهارشنبه 27/3/1388 - 19:4
دعا و زیارت
نام خداوند جمیل جمله نواز
به كبوترها نگاه می كنم.به حالشان حسرت می خورم.انگار رهای رها هستند.راحت و بدون هیچ دغدغه ای در آسمان پرواز می كنند و از زمین اوج می گیرند و نمی اندیشند كه آیا آنها كه می نگرندشان پرواز، اوج،رفعت و ... را می فهمند.
روی گنبد می نشینند.آنقدر احترام می گذارند كه شرمم می شود.از شرم سرم را به زیر می افكنم.راهم را ادامه می دهم.هنوز سرم پایین است.در فكر كبوترها هستم.حرفهایی را با خودم زمزمه می كنم!!
چرا آدم ها نمی دانند كه دنیا برای نفس كشیدن تنگ است؟؟
چرا از كودكی یادمان نمی دهند چگونه پرواز كنیم؟؟
یادم می آید
این پرواز اكتسابی نیست.
باید خودم راهی به سوی آسمان بیابم.
باید برای یافتنش ستاره ای بیندیشم.
باید پای تعلق از زمین بردارم.
باید یاد بگیرم كه دست از غیر كشیدن و دست در دست خدا گذاشتن چیست.
اگر معرفتم گسترده شود آسمانم ارتفاع پیدا می كند.الفبای پرواز را می آموزم.
با خود می اندیشم كه در حرم آقا می توان معرفت كسب كرد.
یاد آن جمله ی زیبا می افتم كه استادی می گفتند: " عارفا بحقه وجبت له الجنة."
پس باید به حقیقتشان معرفت پیدا كرد.
ناگاه جمله ی امام در ذهنم تداعی می شود كه فرمودند: " كلمة لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی بشرطها و شروطها و انا من شروطها. "
خوشحال به راهم ادامه می دهم چون یافتم؛پیدایش كردم.
در حرم آقا این دعا را می كنم.زیر لب مدام زمزمه می كنم :
اللهم عرفنی نفسك فانك ان لم تعرفنی نفسك لم اعرف رسولك
اللهم عرفنی رسولك فانك ان لم تعرفنی رسولك لم اعرف حجتك
الله عرفنی حجتك فانك ان لم تعرفنی حجتك ...
منبع : http://www.amamreza110.blogfa.com/cat-27.aspx
چهارشنبه 27/3/1388 - 19:1
خانواده
یاد اون روزا که بودم کـفـتـر گـنبد طـلایـی
یاد اون شبـا کـه داشتم تو حـرم حالو هوایی
چـی شـد آقـا...!!!!؟؟؟؟؟
پا به رهنه می کشیدم خودمو جلوی آقا خاک زوارشو کردم تو حرم سرمه چشمام
دخـیـلـم ضـامـن آهـو
امشب چیه اصلا حرفم با آقا........!؟ آقا به خودت قسم امام رضا ، حضرت عباسیش نیست ،
آنقدر آنقدر دلم برا گنبد طلات تـنگ شده حـاظرم همه هستیمو بدم یـه بار دیگه بیام حرمـت....
گــوهــرشـاد یـه بـار دیـگـه مـنـو مـهـمـون خـودت کـن
من می خوام دیـوونـه باشم مـنـو مـعـشـوق خـودت کن
اومــــدم از ســـفــــر امــــا دل مـن بــا مــن نــیــومــد
اونجایی مونده که شـب ها گـریه می کرد ناله میکرد
به یاد صحن گوهرشاد بخونیم دخیلم ضامن آهو
دلـم بـرات تـنـگ شـده .... بـزار یـه بـار دیـگه بـیـام حـرم قـشـنـگتو بـبـیـنـم.....
بـزار یـه بـار دیـگـه بـیـام گـوهـرشـاد ایـن یـک بـیـت رو بـخـونـم :
این بین الحـرمین راهروی صحن گوهرشاد آخرش ما رو خراب کرد عاشقی خونت آقا
یـــا امـــام رضـــا....یــا امــام رضــا.....یـا امـام رضـا
حــال کــه کـــاروان حــســـیـن هـم راه افـتـاده!!!! بـیـا یـه بـزرگـی بـکـن در حـق مـن.......
بیا امشب این دست منو بگیر بزار تو دست حسین به آقا بگو منو جا نزار از کاروان ......
خـوش بـحـال شــهــدا بـه کـاروان رسـیـدن......خـوش بـحـال شــهــدا فـدای آقـا شـدن.......
منبع وبلاگ: amamreza110
چهارشنبه 27/3/1388 - 18:59
دعا و زیارت
سخنان امام رضا(ع)
1ـ سه ویژگى برجسته مومن
مـومـن , مـومـن واقعى نیست, مگـر آن كه سه خصلت در او بـاشــد:
سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پیـامبـرش و سنتـى از امـامـش
اما سنت پروردگارش , پـوشاندن راز خود است, اما سنت پیغمبرش , مدارا و نرم رفتارى
با مردم است, اما سنت امامـش صبر كردن در زمان تنگدستـى و پریشان حالى است.
2ـ امین و امیـن نمـا
امین به تو خیانت نكرده(و نمى كند) و لیكن (تو) خائن را امین تصور نموده اى.
3ـ مقام برادر بزرگتر
الاخ الاكبر بمزله الاب.
برادر بزرگتر به منزله پدر است.
4ـ دوست ودشمن هر كس
صدیق كل امرء عقله و عدوه جهله.
دوست هركس عقل او, و دشمنش جهل اوست.
5ـ دوستى با مردم
التودد الى الناس نصف العقل.
دوستى با مردم, نیمى از عقل است.
6ـ صله رحم با كمترین چیز
صل رحمك و لـو بشربه من ماء و افضل مـا توصل به الـرحـم كف الاذى عنها.
پیوند خـویشـاوندى را بر قرار كنید گر چه با جرعه آبى باشد, وبهترین
پیوند خـویشـاونـدى ,خـود دارى از آزار خـویشـاونـدان است
7ـ سلاح پیامبران
عن الـرضـا(ع) انه كـان یقـول لاصحـابه: علیكم بسلاح الانبیاء فقیل: و ما سلاح الانبیاء؟ قال: الدعاء.
حضـرت رضا (ع) همیشه به اصحاب خـود مـى فـرمود: بر شما باد اسلحه پیامبران, گفته شـد :
اسلحه پیـامبـران چیست؟ فـرمـود: دعا.
8ـ حقیقت توكل
سئل الـرضـا(ع) : عن حـد التـوكل؟ فقـال(ع): ان لاتخـاف احـدا الاالله.
از امام رضا (ع) از حقیقت تـوكل سـوال شـد. فرمـود: این كه جز خدا از كسـى نترسى.
9ـ اركان ایمان
الایمان اربعه اركان: التـوكل على الله, و الرضا بقضاء الله و التسلیم لامـر الله, والتفویض الى الله.
ایمان چهار ركن دارد:
1ـ توكل برخدا
2ـ رضا به قضاى خدا
3ـ تسلیم به امر خدا
4ـ واگذاشتن كار به خدا
منبع :. http://www.amamreza110.blogfa.com
چهارشنبه 27/3/1388 - 18:57